![]() |
عزيزم تو جاده ي فدا شدن |
خانه دل تنگ غروبی خفه بود |
عاقبت سر می نهد امشب به دامان سکوت شیونش را گم کند در کوچهٌ دل واپسی سایهٌ شب هم ندا سر می دهد از بی کسی وقت اگر داری بگویم با تو من ،از فصل غم می شناسی؟ من همانم ، از تبار و نسل غم یاری ام ده ، گوش کن، یک دم بیا بنشین که من ناله ها سر می دهم از دست این زخم کهن ناله از تنهایی و بی هم زبانی در قفس بغض ویرانگر پس از خوش باوری های عبث خون دل خوردن مرامم گشت ، باری بگذریم از من ودل بگذریم ای دوست ، آری بگذریم کاروان عمرم امشب برگ و بارش نیست ، نیست ظلمت آمد ، کور سویی همجوارش نیست ، نیست کاروان ، ره در کویر کور حسرت می برد دل ، تنش را تا دیار دور حسرت می برد همره این قافله افتان و خیزان میروم تشنه ام در آرزوی شعر باران می روم |
http://www.bo2aks.com/pix2pix2pix2/4984.jpg در میان من و تو فاصله هاست گاه می اندیشم می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری تو توانایی بخشش داری دستهای تو توانایی آن را دارد که مرا زندگانی بخشد چشم های تو به من می بخشد شورِ عشق و مستی و تو چون مصرعِ شعری زیبا سطرِ برجسته ای از زندگی من هستی... |
با اينکه تنها موندی و هيچکسی و نداری عزيز من غصه نخور وقتی خدا رو داری عزيز من گريه نکن فدای قلب تنگت حيفه که بارونی باشه اون چشمای قشنگت خسته نشو؛خسته نشو از اين روزای خسته من که اين و خوب می دونم چقدر دلت شکسته بزار تا دنیا بدونه این تویی که نباختی با او همه در به دری روز و شبا رو ساختی بزار تا دنیا بدونه هنوز دلت جوونه عزیز م من خسته نشو از دست این زمونه يه روزي از همين روزا غصه و غم می ميره اين روزگار بی وفا به دست تو اسيره يه روزی هم صدا ميشی با نغمه های تازه ترانه هات عوض ميشه..اگه بدی اجازه خسته نشو؛خسته نشو از اين روزای خسته در به دری تموم ميشه..پس ديگه گريه بسته طاقت ندارم آخه من تورو پريشون ببينم! توی دلت چی ميگذره؟ غمو تو چشمات ميبينم! چيكار مي تونم بكنم ، جز اينكه آرزو كنم تمام غصه هاي تو ، فقط مال خودم بشه عزيز من غصه نخور حرفتو من خوب ميدونم بيا با هم سفر كنيم يه جايی که آبی باشه از اولش تا آخرش بلور باشه پنجره هاش..ستاره هاش.. حتی درش هيچكي نتونه بياد و دل ما رو بلزرونه اگر به اونجا برسيم ما که ديگه غم نداريم به جز ستاره های آسمون چيزی ديگه کم نداريم |
دیدم چگونه قفس شکست |
چه احساسی است در باران سرودن |
دوست دارم لحظه را ویران کنم غم ، میان سینه ام زندان کنم دوست دارم تا ابد یادت کنم با صدایی خسته فریادت کنم |
از من بريده اي و صدايم نمي كني چون درد در مني و رهايم نمي كني گمگشته ام ميان تماشاي چشم تو از اين جنون تلخ رهايم نمي كني هر شب چو باد مي وزم ز ياد داغ تو چرا چه شد كه اخر دعايم نمي كني |
هر چه آفتاب عمرم بالاتر می آید ، دیوار زندگی ام کوتاه تر میشود تا تو برای دوستت دارم نگفتن هایت دیواری کوتاه تر از من پیدا نکنی ... |
اکنون ساعت 12:26 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)