![]() |
ترک سر مستم که ساغر میگرفت
عالمی در شور و در شر میگرفت |
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست |
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو |
وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی |
یارب از کرده به لطف تو پناه آوردیم
به امید کرمت روی به راه آوردیم |
مگر شاه ایران ازین خشم و کین
برآساید و رام گردد زمین |
نه به تنها حیوانات و نباتات و جماد
هر چه در عالم امر است به فرمان تو باد |
دل بیگناهان کابل مسوز
کجا تیره روز اندر آید به روز |
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست |
تو با کابل و هر که پیوند تست
بمانید شادان دل و تندرست |
تا بخود ناساختن ایمان تست
عالم افکار تو زندان تست |
تا آسمان ز حلقه به گوشان ما شود
کو عشوه ای ز ابروی همچون هلال تو |
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند |
دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم
چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد |
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را |
ای قصر دل افروز که منزلگه انسی
یا رب مکناد آفت ایام خرابت |
تا کمر بستم، غبار از کاروان بر جا نبود |
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست |
تا نفس را راست کردم، ریخت اوراق حواس |
تا کی از بی حاصلی ای پیرمرد بچه طبع
در هوای نفس مستی و گرانی باشدت |
تو کز سرای طبیعت نمی روی بیرون
کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد |
دلم را بود از آن پیمان گسل امید یاریها |
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت |
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد |
دهان تنگ شیرینش مگر ملک سلیمان است که نقش خاتم لعلش جهان زیر نگین دارد |
دریا و کوه در ره من خسته و ضعیف
ای خضر پی خجسته مدد کن به همتم |
مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد نیت خیر مگردان که مبارک فالیست |
تا به گریبان نرسد دست مرگ
دست ز دامن نکنیمت رها |
ای آنکه به تقریر و بیان دم زنی از عشق
ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت |
تا زخمه من ترانه سنج است
یک تار گسسته پنج گنج است |
ترسم که صرفه ای نبود روز باز خواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما |
امید هست که آفتاب بر عالم
مثال روز پی دفع شب کند آراز |
زهی خجسته زمانی که یار بازآید به کام غمزدگان غمگسار بازآید |
دعای میر شد افسون دیوان
و زین افسون ندارند ایچ مهرب |
بعد از کیان به ملک سلیمان نداد کس این ساز و این خزینه و این لشکر گران |
ندارد خطر در بر اب حیوان
حلابی که از پارگین می فرستم |
مگیر چشم عنایت ز حال حافظ باز وگرنه حال بگویم به آصف ثانی |
یا رب ازین غم دلم فتاده چو یونس
در دل ماهی درون لجه رخسار |
رندی حافظ گناهیست صعب
با کرم پادشه عیب پوش |
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست |
اکنون ساعت 04:14 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)