![]() |
جهان به کام من اکنون شود که دور زمان
مرا به بندگی خواجه جهان انداخت |
ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود |
دارم دلی شکسته ز خوبان روزگار
عمرم شده سیاه همانند زلف یار |
روزگاری شد که در میخانه خدمت میکنم
در لباس فقر کار اهل دولت میکنم |
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها |
ای باد حدیث من نهانش میگو
سر دل من به صد زبانش میگو |
واجب آید چونک آمد نام او
شرح کردن رمزی از انعام او |
وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر
ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت |
تا که نبض از نام کی گردد جهان
او بود مقصود جانش در جهان |
نسیم مشک تاتاری خجل کرد
شمیم زلف عنبربوی فرخ |
خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم
شطح و طامات به بازار خرافات بریم |
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها |
اگر چه موی میانت به چون منی نرسد
خوش است خاطرم از فکر این خیال دقیق |
قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد
سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را ن |
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود |
در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
زلف سنبل به نسیم سحری میآشفت |
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود
تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار |
روی اگر پنهان کند سنگین دل سیمین بدن
مشک غمازست نتواند نهفتن بوی را |
از بن هر مژه ام آب روان است بیا
اگرت میل لب جوی و تماشا باشد |
در سنبلش آویختم از روی نیاز
گفتم من سودازده را کار بساز |
زهر نزدیک خردمندان اگر چه قاتلست
چون ز دست دوست میگیری شفای عاجلست |
تا کی بود این گرگ ربایی، بنمای
سرپنجهٔ دشمن افکن ای شیر خدای |
یار من چون بخرامد به تماشای چمن
برسانش ز من ای پیک صبا پیغامی |
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست |
تورانشه خجسته که در من یزید فضل
شد منت مواهب او طوق گردنم |
من شکسته بدحال زندگی یابم
در آن زمان که به تیغ غمت شوم مقتول |
لب تو خضر و دهان تو آب حیوان است
قد تو سرو و میان موی و بر به هیئت عاج |
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سر مرا بجز این در حواله گاهی نیست |
تا داشتیم چون سرو، یک پیرهن درین باغ
از گرم و سرد عالم، پروا نبود ما را |
از نامه سیاه نترسم که روز حشر
با فیض لطف او صد از این نامه طی کنم |
مبتلایی به غم محنت و اندوه فراق
ای دل این ناله و افغان تو بی چیزی نیست |
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست |
تا چند گرد کعبه بگردم به بوی دل؟
تا کی به سینه سنگ زنم ز آرزوی دل؟ |
لبش میبوسم و در میکشم می
به آب زندگانی بردهام پی |
یا رب از فردوس کی رفت این نسیم
یا رب از جنت که آورد این پیام |
مکش چو دشمنم، ای دوست ز انتظار، بیا
که این نفس ز جهان دوستدار میگذرد |
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا |
از شراب الست روز وصال
دل مستم هنوز مخمور است |
تا دو سه روز درین سایهٔ رز
آب انگور گساریم به آب |
به سر شد روزگارم بیرخ تو
نماند از عمر بسیاری دریغا |
اکنون ساعت 09:42 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)