![]() |
در کار عشق ما همیشه اما بود
بی جانی ریشه از ساقه پیدا بود آن شب که گفتی باورم کن با تو میمانم دلواپسی های من از صبح فردا بود آن شب که گفتی با تو هستم تا که دنیا هست باورم نکردم گرچه این جمله زیبا بود در عمق دریا یک قطره پیدا نیست پایان عشق ما پایان دنیا نیست مثل زلال آب من باورت کردم مینای یک رنگی در ساغرت کردم سلطان قلب خود تاج سرت کردم در چشم دل پاکان پیغمبرت کردم |
با رفتن تو آسمان رنگی دگر شد
با رفتن تو دیدگانم خونین و تر شد دیگر توان شعر گفتن در برم نیست با رفتن تو عصر من با ناله سر شد غمگین ترینم در نبودت بین یاران خون از دو چشمم گشته جاری همچو باران تنهاترین ماوای من بعد از تو دلدار میخانه هست و جمع پاک غم گساران چشمم به در تا عاقبت روزی بیایی پایان دهی بر گریه و درد و جدایی |
ای عزیز من بی تو چه سخت است که من جز کلمات چاره ای دارم
هر چند عزیزی چون تو دارم و غمی ندارم پس با تو بودن را با نگارش چهره ات به هم امیخته و به تو از تو مینویسم: با تو همه رنگهای این سرزمین را اشنا میبینم با تو اهوان این صحرا همبازی منند با تو کوهها هامیان وفادار خاندان منند با تو من با بهار میرویم با تو من عشق را شوق را زندگی را و مهربانی پاک خداوند را مینوشم با تو من در غربت این صحرا در سکوت این اسمان و در تنهایی این بی کسی غرق شور و شوقم با تو درختان برادران و گل ها خواهران منند با تو من در عطر یاسها پخش میشوم با تو.............. |
بی تو طوفان زده دشت جنونم
صید افتاده به خونم تو چه سان میگذری از اندوه درونم بی من از شهر سفر کردی و رفتی بی من از کوچه گذر کردی و رفتی قطره ای اشک فرو ریخت به چشمان سیاهم تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم تو ندیدی نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتم چون در خانه ببستم دگر از پای نشستم گوییا زلزله آمد گوییا خانه فرو ریخت سرم بی نو من در همه شهر غریبم بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدایی بر نخیزد دگر از مرغک پر بسته صدایی تو همه بود و نبودی..... تو همه شعر و سرودی چه گریزی ز بر من......که ز کویت نگریزم گر بمیرم ز غم دل ...... به تو هرگز نستیزم من و یک لحظه جدایی نتوانم نتوانم بی تو من زنده نمانم |
دیدگان تو در قاب اندوه
سرد و خاموش خفته بودند زودتر از تو نا گفته ها را با زبان نگه گفته بودند از منو هر چه در من نهان بود می رمیدی می رهیدی یادم آید که روزی در این راه ناشکیبا مرا در پی خویش می کشیدی می کشیدی آخرین بار آخرین لحظه ی تلخ دیدار سر به سر پوچ دیدم جهان را باز نالید و من گوش کردم خش خش برگ های خزان را باز خواندی باز راندی باز بر تخت عاجم نشاندی باز در کام موجم کشاندی گرچه در پرنیان غمی شوم سالها در دلم زیستی تو آه، هرگز ندانستم از عشق چیستی تو ؟ کیستی تو ؟ |
تا چند وعده باشد وین سر به سجده باشد هجرم ببرده باشد دنگ و اثر به رقص آ کی باشد آن زمانی گوید مرا فلانی کای بیخبر فنا شو ای باخبر به رقص آ |
چقدر سخت است در این دنیا حدیث آرزو گفتن چقدر زیباست در آن دنیا بدون آرزو خفتن چقدر سخت است كه دردت را برای دیگران گویی چقدر زیباست حریم دل به هنگام دعا گفتن چقدر سخت است بهاری كه بدون یار می آید چقدر زیباست به یاد یار به دیدار خزان رفتن چقدر سخت است درون باغ باشی و نبویی گل چقدر زیباست گل باغی در اوج آسمان بودن چقدر سخت است كه دنیا را پر از رنج و جفا بینی چقدر زیباست كنار او پر از عدل و صفا بودن چقدر سخت است كه انسان ها در این دنیا نمی مانند چقدر زیباست در آن گیتی به رودی پاك پیوستن چقدر سخت است كه در بند جهانی بی چراغ باشی چقدر زیباست به دیدار چراغی چون خدا رفتن چقدر سخت است شبی تا صبح به دنبال مه ات گردی چقدر زیباست سحرگاهان به سوی نور روان بودن چقدر سخت است شب هجران كنار ساحلی آرام چقدر زیباست جزیره ای به پهنای خدا بودن چقدر سخت است كه یارت را درون آسمان بینی چقدر زیباست سحرگاهان برای او دعا گفتن چقدر سخت است جدا از او برای او غزل گویی چقدر زیباست شباهنگام پی او تا خدا رفتن |
من کیستم. تو مرا میشناسی پس من مقصر نیستم من در رویای خویش گم گشته ای بیش نیستم مرا دریاب {پپوله} |
پرسید: به خاطر کی زنده هستی؟
با اینکه دلم می خواست دادبزنم به خاطر تو گفتم هیچ کس!!! پرسید: پس به خاطر چه زنده ای؟ با اینکه دلم فریاد می زد به خاطر تو گفتم هیچ!!! پرسیدم: تو به خاطر چه زنده ای؟ بغض کرد و با اشکی که تو چشماش جمع شده بود گفت: به خاطر کسی که به خاطر هیچ زنده است |
قطار می رود !
تو می روی!تمام ایستگاه می رود و من چقدر ساده ام. که سال های سال در انتظاره تو کناره این قطاره رفته ایستاده ام. و همچنان به نرده های ایستگاه تکیه داده ام!!! زیرا که سوگند یاد کرده ام که همیشه وهمیشه منتظرت بمانم |
اکنون ساعت 02:16 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)