![]() |
وين همه پيرايه بسته جنت فردوس
بو كه قبولش كند بلال محمد(ص) |
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد |
در بهاي بوسه اي جاني طلب
مي كنند اين دلربايان الغياث |
ثناگوی عشق تو باشم
ای معشوق همه جانهای عاشق |
نخواهم بود هرگز جز تو را تا زنده باشم من
دعاگوی هواخواه و وفاجوی ثناگستر همیخواهم هوا از دل همیگویم دعا در سر همیجویم وفا از جان همیخوانم ثنا از بر |
رو درو ديوار اين شهر
همش از تو يادگاره توي اين كوچه تنها منو تنها نميذاره{شیت شدن}:41: |
خانم دلتنگ عزيز لطفا شعر كهن شعر نو با تمام علاقه اي كه به اون داريم محل ديگري براي مشاعره داره اما چون زحمت كشيديد
هر كه آمد عمارتي نو ساخت رفت و منزل به ديگري پرداخت |
اواااااا اين كجاش كهن يا نو هستش ترانس كهههه در ضمن من دلتنگ نيستم فاطيما هستم
تا نرفتی در نیامد تیره شب تا نیایی بر نیاید آفتاب |
كهههه اينطور باشه چشم فاطيما خانم
برو اي گداي مسكين در خانه علي زن كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را |
آنان كه محيط فضل آداب شدند
در جمع كمال شمع اصحاب شدند زين شب تاريك نبردند فسون گفتند فسانيمو در خواب شدند |
قبلا اجازه بدهيد دو مصراع آخر را يك بار ديگر بنويسيم:
ره زين شب تاريك نبردند به روز گفتند فسانه اي و در خواب شدند و بيت من: دوش ديدم كه ملايك در ميخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند |
تكراري بود ولي چون زحمت كشيدي:
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید قصه ی بی سرو سامانی من گوش کنید |
دين و دلباخته ديوانه رويي بوديم
بسته سلسله سلسله مويي بوديم |
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد |
در اندرون من خسته دل ندانم چيست
كه من خموشم و او در فغان و در غوغاست |
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است |
تو نه رنج آزموده اي نه حصار
نه بيابان و باد و گرد و غبار |
رسم بد عهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد |
دريغا و دردا ندانسته بودم
كه تو بي وفا در جفا تا كجايي |
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور |
رواق منظر چشم من آشيانه توست
كرم نما و فرود آ كه خانه خانه توست |
تو را که هرچه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری |
يارب اين آتش كه بر جان من است
سرد كن آن سان كه كردي بر خليل |
لبش می بوسم و در می کشم می
به آب زندگانی برده ام پی |
يكدست جام باده و يكدست زلف يار
رقصي چنين ميانه ميدانم آرزوست |
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش |
شب صحبت غنيمت دان و داد خوشدلي بستان
كه مهتابي دل افروز است و طرف لاله زاري خوش |
شبي چون چاه بيژن تنگ و تاريك
فتاده در ميان چاه او من |
نی من تنها کشم تطاول زلفت
کیست که او داغ آن سیاه ندارد |
كيست اين پنهان مرا در جان و تن
كز زبان من همي گويد سخن |
نمیدهند اجازت مرا به سیر سفر
نسیم باد مصلا و آب رکناباد |
دست از طلب ندارم تا كام من برايد
يا جان رسد به جانان يا جان زتن برايد |
دلدارم گفت کان فلان زنده ز چيست
جانش چو منم عجب که بيجان چون زيست |
تا به تو تكيه كردم پشتمو خالي كردي
تو رسم دل شكستن بدجوري حالي كردي |
ياد تو ز خاطرم فراموش نشد
هرگز لبم از ذکر تو خاموش نشد |
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود |
دل برد ز من دوش به صد عشق و فسون
بشکافت و بدید پر زخون بود درون فرمود در آتشش نهادن حالی یعنی که نپخته است از آنست پر خون |
نقد عمرت ببرد غصه دنيا بگزاف
گر شب و روز در اين قصه باطل باشي |
یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد |
در فراغ روي تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشين كوي سربازان و رندانم چو شمع |
اکنون ساعت 02:47 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)