پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

abadani 05-06-2009 10:49 AM

وين همه پيرايه بسته جنت فردوس
بو كه قبولش كند بلال محمد(ص)

mary.f 05-06-2009 10:57 AM

در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد

abadani 05-06-2009 11:00 AM

در بهاي بوسه اي جاني طلب
مي كنند اين دلربايان الغياث

mary.f 05-06-2009 11:09 AM

ثناگوی عشق تو باشم
ای معشوق همه جانهای عاشق

abadani 05-06-2009 11:13 AM

نخواهم بود هرگز جز تو را تا زنده باشم من

دعاگوی هواخواه و وفاجوی ثناگستر

همی‏خواهم هوا از دل همی‏گویم دعا در سر

همی‏جویم وفا از جان همی‏خوانم ثنا از بر

deltang 05-06-2009 11:30 AM

رو درو ديوار اين شهر

همش از تو يادگاره

توي اين كوچه تنها

منو تنها نميذاره{شیت شدن}:41:

abadani 05-06-2009 11:32 AM

خانم دلتنگ عزيز لطفا شعر كهن شعر نو با تمام علاقه اي كه به اون داريم محل ديگري براي مشاعره داره اما چون زحمت كشيديد
هر كه آمد عمارتي نو ساخت
رفت و منزل به ديگري پرداخت

deltang 05-06-2009 11:39 AM

اواااااا اين كجاش كهن يا نو هستش ترانس كهههه در ضمن من دلتنگ نيستم فاطيما هستم

تا نرفتی در نیامد تیره شب

تا نیایی بر نیاید آفتاب

abadani 05-06-2009 11:42 AM

كهههه اينطور باشه چشم فاطيما خانم
برو اي گداي مسكين در خانه علي زن
كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را

deltang 05-06-2009 11:48 AM

آنان كه محيط فضل آداب شدند

در جمع كمال شمع اصحاب شدند

زين شب تاريك نبردند فسون

گفتند فسانيمو در خواب شدند

abadani 05-06-2009 11:55 AM

قبلا اجازه بدهيد دو مصراع آخر را يك بار ديگر بنويسيم:
ره زين شب تاريك نبردند به روز
گفتند فسانه اي و در خواب شدند
و بيت من:
دوش ديدم كه ملايك در ميخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند

deltang 05-06-2009 12:02 PM

تكراري بود ولي چون زحمت كشيدي:

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید

قصه ی بی سرو سامانی من گوش کنید

abadani 05-06-2009 12:09 PM

دين و دلباخته ديوانه رويي بوديم
بسته سلسله سلسله مويي بوديم

mary.f 05-06-2009 03:07 PM

مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

abadani 05-06-2009 03:08 PM

در اندرون من خسته دل ندانم چيست
كه من خموشم و او در فغان و در غوغاست

mary.f 05-06-2009 03:12 PM

تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

abadani 05-06-2009 03:18 PM

تو نه رنج آزموده اي نه حصار
نه بيابان و باد و گرد و غبار

mary.f 05-06-2009 03:20 PM

رسم بد عهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد

abadani 05-06-2009 03:24 PM

دريغا و دردا ندانسته بودم
كه تو بي وفا در جفا تا كجايي

mary.f 05-06-2009 03:33 PM

یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

abadani 05-06-2009 03:35 PM

رواق منظر چشم من آشيانه توست
كرم نما و فرود آ كه خانه خانه توست

mary.f 05-06-2009 03:37 PM

تو را که هرچه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری

abadani 05-06-2009 03:46 PM

يارب اين آتش كه بر جان من است
سرد كن آن سان كه كردي بر خليل

mary.f 05-06-2009 03:56 PM

لبش می بوسم و در می کشم می
به آب زندگانی برده ام پی

abadani 05-06-2009 03:59 PM

يكدست جام باده و يكدست زلف يار
رقصي چنين ميانه ميدانم آرزوست

mary.f 05-06-2009 04:05 PM

تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

deltang 05-06-2009 11:01 PM

شب صحبت غنيمت دان و داد خوشدلي بستان

كه مهتابي دل افروز است و طرف لاله زاري خوش

abadani 05-07-2009 07:47 AM

شبي چون چاه بيژن تنگ و تاريك
فتاده در ميان چاه او من

SonBol 05-07-2009 09:51 AM

نی من تنها کشم تطاول زلفت
کیست که او داغ آن سیاه ندارد

abadani 05-07-2009 10:05 AM

كيست اين پنهان مرا در جان و تن
كز زبان من همي گويد سخن

SonBol 05-07-2009 10:21 AM

نمیدهند اجازت مرا به سیر سفر
نسیم باد مصلا و آب رکناباد

abadani 05-07-2009 10:36 AM

دست از طلب ندارم تا كام من برايد
يا جان رسد به جانان يا جان زتن برايد

haj_amir 05-07-2009 01:02 PM

دلدارم گفت کان فلان زنده ز چيست
جانش چو منم عجب که بيجان چون زيست


deltang 05-07-2009 08:37 PM

تا به تو تكيه كردم پشتمو خالي كردي

تو رسم دل شكستن بدجوري حالي كردي

haj_amir 05-09-2009 02:16 PM

ياد تو ز خاطرم فراموش نشد
هرگز لبم از ذکر تو خاموش نشد

mary.f 05-09-2009 02:38 PM

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

بابا علی 05-09-2009 07:15 PM

دل برد ز من دوش به صد عشق و فسون
بشکافت و بدید پر زخون بود درون
فرمود در آتشش نهادن حالی
یعنی که نپخته است از آنست پر خون

deltang 05-09-2009 10:17 PM

نقد عمرت ببرد غصه دنيا بگزاف

گر شب و روز در اين قصه باطل باشي

mary.f 05-10-2009 06:25 AM

یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

abadani 05-10-2009 10:15 AM

در فراغ روي تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشين كوي سربازان و رندانم چو شمع


اکنون ساعت 02:47 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)