![]() |
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت |
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گر و باده و دفتر جایی |
یا نظری بیستیز، یا گذری بیرقیب ما ز تو مهر و وفا خواستهایم، ای صنم |
رونق عهد شباب است دگر بستان را
می رسد مژأه گل بلبل خوش الحان را |
گل از خلوت به باغ آورد مسند
بساط زهد همچون غنچه کن طی |
محرم راز دل شیدای خود
کس نمی بینم ز خاص و عام را |
انفاس عیسی از لب لعلت لطیفهای
آب خضر ز نوش لبانت کنایتی |
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا |
کی عطرسای مجلس روحانیان شدی
گل را اگر نه بوی تو کردی رعایتی |
یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود |
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش |
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش |
بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش |
شراب خانگی ام بس می مغانه بیار
حریف باده رسید ای رفیق توبه وداع |
عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام
مجلس انس و حریف همدم و شرب مدام |
بزمگاهی دلنشان چون قصر فردوس برین
گلشنی پیرامنش چون روضه دارالسلام |
گل ز حد برد تنعم نفسی رخ بنما
سرو مینازد و خوش نیست خدا را بخرام |
من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش
در عشق دیدن تو هواخواه غربتم |
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام |
تاب بنفشه می دهد طره مشکسای تو
پرده غنچه می درد خنده دلگشای تو |
ما محرمان خلوت انسیم غم مخور
با یار آشنا سخن آشنا بگو |
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به |
گلی کان پایمال سرو ما گشت
بود خاکش ز خون ارغوان به |
هرکس که گفت خاک در دوست توتیاست
گو این سخن معاینه در چشم ما بگو |
وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی |
حافظ شب هجران شد، بوی خوش وصل آمد
شادیت مبارک باد، ای عاشق شیدایی |
یاد باد آنکه در آن بزمگه خلق و ادب
آنکه او خنده مستانه زدی صهبا بود |
در غم ما روز ها بیگاه شد
روز ها با سوزها همراه شد |
دریده درفش و نگونسار کوس
رخ زندگان تیره چون ابنوس |
ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
کار چراغ خلوتیان باز درگرفت |
تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند
به قدر دانش خود هرکس کند ادراک |
کوته نکند بحث سر زلف تو حافظ
پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت |
تو شمع انجمنی یکزبان و یکدل شو
خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش |
شبی و شمعی و جمعی چه خوش بود تا روز
نظر به روی تو کوری چشم اعدا را |
اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد
نهیب حادثه بنیاد ما ز جا ببرد |
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفتهست در عهد ازل تقدیر ما |
اگر روم ز پی اش فتنهها برانگیزد
ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد |
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیز هوش
وز شما پنهان نشاید کرد سر میفروش |
شکوه آصفی و اسب باد و منطق طیر
به باد رفت و از او خواجه هیچ طرف نبست |
تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
هزار بازی از این طرفه تر بر انگیزد |
اکنون ساعت 12:40 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)