پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   غمنامه (http://p30city.net/showthread.php?t=639)

deltang 02-18-2010 05:46 PM

وقتی که قدم در کوچه های خلوت چشمانت گذاشتم خود راتنهاترین عابر آن کوچه دیدم.
اشک از وسط چشمان زلالت جاری بود وقتی در آن نظاره کردم خود را تنها ترین بشرییت دیدم.

از آن هنگام با خود عهد بستم تنهاترین عابر آن کوچه ها باقی بمانم و
تنهایی خود را با تنهایی تو پیوند بزنم تا از پیوند آن
هردومان هز تنهایی در آییم

deltang 02-18-2010 05:46 PM

می خواهم تا آخر عمر خانه نشین خیال تو باشم. به یاده رفتنت مثل
ابرها بغض کنم به نامه های ننوشته ات پاسخ بدهم و از پشت پنجره به

آرزوهایت سلام کنم.می خواهم تا انتهای این جاده همچنان بی قرار تو
باشم و تمام لحظه ها را به عشق دیدن تو طی کنم.می خواهم با تو از
حادثه عبور کنم.

کسی را نداشتم تا با او از رازهای کوچک بگویم.از دانه های شبنم بر
تیغه های علف کسی را نداشتم تا با او از رازهای بزرگ بگویم...
ازانچه در دلم می گذرد

آريانا 02-18-2010 10:05 PM

با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی
آه آتشناک و سوز سینه شبگیر ما

تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما

deltang 02-18-2010 10:31 PM

منم ، دلتنگ دلتنگم ، منم ، يک شعر بيرنگم
منم ، دل رفته از چنگم ، منم ، يک دل که از سنگم
منم ، آواز طولاني ، منم ، شبهاي باراني
منم ، انساني ام فاني ، خداوندا تو ميداني …
منم ، در متن يک دردم ، منم ، برگم ، ولي زردم
منم ، هستم ، ولي سردم ، منم ، مرده م ، منم مرده م
منم ، يک بغض پر باران ، منم ، غمهاي بي سامان
منم ، هستم دراين زندان ، منم ، زخمهاي بي درمان
منم ، دارم تب و تابي ، ز تنهائي ، ز بيتابي
منم ، رفته به گردابي ، مرا بايد که دريابي !!!

deltang 02-18-2010 10:33 PM

از عذاب رفتن تو
می سوزم تو اوج غربت
واسه ی بودن با تو
ندارم یه لحظه فرصت
اینجا اشکه تو چشام
به کسی نشون ندادم
اگه بشکنه غرورم
خم به ابروم نمی آرم
وقتی نیستی هر چی غصص تو صدامه
وقتی نیستی هر چی اشکه تو چشامه
از وقتی رفتی دارم هر ثانیه از غصه ی رفتنت می سوزم
کاشکی بودی و می دیدی که چی آوردی به روزم
حالا عکست تنها یادگاره از تو
خاطراتت تنها باقی مونده از تو
وقتی نیستی یاد تو هر نفس آتیش میزنه به این وجودم
کاش از اول نمی دونستی من عاشق تو بودم
از عذاب رفتن تو
می سوزم تو اوج غربت
واسه ی بودن با تو
ندارم یه لحظه فرصت
اینجا اشکه تو چشام
به کسی نشون ندادم
اگه بشکنه غرورم
خم به ابروم نمی آرم
وقتی نیستی هر چی غصص تو صدامه
وقتی نیستی هر چی اشکه تو چشامه
از وقتی رفتی دارم هر ثانیه از غصه ی رفتنت می سوزم
کاشکی بودی و می دیدی که چی آوردی به روزم
حالا عکست تنها یادگاره از تو
خاطراتت تنها باقی مونده از تو
وقتی نیستی یاد تو هر نفس آتیش میزنه به این وجودم
کاش از اول نمی دونستی من عاشق تو بودم

آريانا 02-23-2010 12:54 AM

آه، به یک‌بارگی یار کم ما گرفت!
چون دل ما تنگ دید خانه دگر جا گرفت

بر دل ما گه گهی، داشت خیالی گذر
نیز خیالش کنون ترک دل ما گرفت

دل به غمش بود شاد، رفت غمش هم ز دل
غم چه کند در دلی کان همه سودا گرفت؟

دیدهٔ گریان مگر بر جگر آبی زند؟
کاتش سودای او در دل شیدا گرفت

خوش سخنی داشتم، با دل پردرد خویش
لشکر هجران بتاخت در سر من تا گرفت

دین و دل و هوش من هر سه به تاراج برد
جان و تن و هرچه بود جمله به یغما گرفت

هجر مگر در جهان هیچ کسی را نیافت
کز همه وامانده‌ای، هیچکسی را گرفت

هیچ کسی در جهان یار عراقی نشد
لاجرمش عشق یار، بی‌کس و تنها گرفت

آريانا 02-25-2010 01:40 AM

چرا به ياد نمي آورم ؟ گريه ام گرفته است.
پهلو به پهلو شدن در شب منتظر
نفسهاي نابريده ي , كبوتري آسيمه , كه از آسماني كهنه مي گذرد.

سيد علي صالحي

آريانا 02-25-2010 01:47 AM

چرا به ياد نمي آورم ؟ تو ديگري را دوست مي داري و من ترا دوست ميدارم و مرا ...ديگري شايد..
همگان از دواير دريا آمديم.
.
.
.
چرا به ياد نمي آورم ؟ مگر آن شك , مگر آن شبح غريب,
در پناه گرگ و ميش كوچه ي هشتي چه مي طلبيد و من چرا از باد ,
از پنجره , از آب و آينه هراسانم؟
... پهاو به پهلو شدن در بستري تهي , نفسهاي منظم دريا و كبوتري آسيمه كه از آسماني كهنه ميگذرد.....
.
.
تو كيستي ؟ من كيستم ؟ او كيست ؟!
...
.
.
دريغا درياي دور !
عاشق شدن در دي ماه و مردن به وقت شهريور.


سيد علي صالحي

SonBol 02-25-2010 08:45 PM

یه لحظه هم نمیتونم باور کنم نباشی...من حاضرم بمیرم و فقط تو زنده باشی...
وقتی که هستی٬هستی ام تموم خاک دنیاست...شاهد عشق پاک ما اشکی کنار دریاست...
روزگارم نمیتونه دیگه تو رو از من بگیره...آخه اونم میدونه که نفشم به نفس تو گیره...
آره کاره دل من و تو دیگه از عاشقی گذشته...بیا با هم نذار این رویای دریا بمیره...
روزگارم نمیتونه دیگه تو رو از من بگیره...آخه اونم میدونه که نفشم به نفس تو گیره...
آره کاره دل من و تو دیگه از عاشقی گذشته...بیا با هم نذار این رویای دریا بمیره...
یه لحظه هم سخته که٬بودنت رو حس نکردن...یه حسیه٬شبیه حس سرد و تلخ مردن...
نمیتونم...نمیذارم...نمیخوام... نمیشه...تموم لحظه هامون رو به خطره سپردن...
یه ثانیش...یه عمره...فکر کنم...که دیگه نیستی...آهای جدایی...نمیذارم پیش روم بایستی...
من از خدا میخوام...که عشقمو واسم بذاره...تو هم بدون...دیگه برام...یه عشق ساده نیستی...
روزگارم نمیتونه دیگه تو رو از من بگیره...آخه اونم میدونه که نفشم به نفس تو گیره...
آره کاره دل من و تو دیگه از عاشقی گذشته...بیا با هم نذار این رویای دریا بمیره...
روزگارم نمیتونه دیگه تو رو از من بگیره...آخه اونم میدونه که نفشم به نفس تو گیره...
آره کاره دل من و تو دیگه از عاشقی گذشته...بیا با هم نذار این رویای دریا بمیره...


SonBol 02-25-2010 09:00 PM

چقدر سخته که عشقت روبروت باشه
نتونی هم صداش باشی
چقدر سخته که يک دنيا بها باشی
نتونی که رها باشی
چقدر سخته...
چقدر سخته که بارونی بشی هر شب
نتونی آسمون باشی
چقدر سخته که زندونی بمونی بی در و ديوار
نتونی همزبون باشی
چقدر سخته...
"چه بدبخته قناری که بخونه
اما روياش حسه بيرونه
چه بدبخته گلی که مونده تو گلدون
غمش يک قطره بارونه
چقدر سخته که چشمات رنگ غم باشه
ولی ظاهر پر از خنده
چقدر سخته که عشقت آسمون باشه
ولی آسون بگن چنده
چقدر سخته کلامت ساده پرپر شه
نتونی ناجيِش باشی
چقدر سخته که موندن راه آخر شه
نتونی راهيِش باشی
چقدر سخته توو خونت عين مهمون شی
بپوسی خسته بيرون شی
چقدر سخته دلت پر باشه ساکت شی
ولی توو سينه داغون شی
چقدر سخته که يک دنيا صدا باشی
ولی از صحنه ی خوندن جدا باشی
چقدر سخته که نزديک خدا باشی
ولی غرق ادا باشی
"چه بدبخته قناری که بخونه
اما روياش حسه بيرونه
چه بدبخته گلی که مونده تو گلدون
غمش يک قطره بارونه


اکنون ساعت 08:59 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)