پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

mary.f 05-10-2009 10:26 AM

عشق جمال جانان دریای آتشین است
گر عاشقی بسوزی زیرا که راهش این است

abadani 05-10-2009 10:31 AM

دیدن یک روی آتشناک را صد دل کم است
من به یک دل، عاشق صد آتشین رخساره‌ام

mary.f 05-11-2009 08:02 AM

مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش
فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم

SonBol 05-11-2009 10:58 AM

من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند

mary.f 05-11-2009 11:05 AM

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور

abadani 05-11-2009 02:32 PM

راه پنهاني ميخانه نداند همه كس
جز من و زاهد و شيخ و دو سه رسواي دگر

deltang 05-11-2009 03:57 PM

روي تو سعدي كه زرد كرد

اكسير عشق بر مسم افتادو زر شدم

abadani 05-12-2009 07:59 AM

ميازار موري كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است

mary.f 05-12-2009 08:13 AM

تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم

abadani 05-12-2009 08:48 AM

من چه در پاي تو ريزم كه پسند تو بود
سرو جان را نتوان گفت كه مقداري هست

mary.f 05-12-2009 12:26 PM

تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

abadani 05-12-2009 01:01 PM

شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس
كه نه هركو ورقي خواند معاني دانست

mary.f 05-12-2009 01:53 PM

ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود

abadani 05-12-2009 01:59 PM

درياي عشق را به حقيقت كنار نيست
ور هست پيش اهل حقيقت كنار اوست

mary.f 05-12-2009 02:05 PM

تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم

abadani 05-12-2009 02:07 PM

من آنم كه در پاي خوكان نريزم
مر اين قيمتي در لفظ دري را

mary.f 05-12-2009 02:53 PM

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به درد آمد وقت است که بارآیی

abadani 05-12-2009 03:04 PM

يار مفروش به دنيا كه بسي سود نكرد
آنكه يوسف به زر ناسره بفروخته بود

mary.f 05-12-2009 04:13 PM

دارم صنمی چهره برافروخته ای
وز خرمن دهر دیده بر دوخته ای

SonBol 05-12-2009 05:43 PM

یاران همنشین همه از هم جدا شدند
ماییم و آستانه ی دولت پناه تو

deltang 05-12-2009 08:37 PM

وقت اجلم ناله نه از رفتن جانست

از یار جدا می شوم ، این ناله از آن است

mary.f 05-13-2009 11:31 AM

تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
هزار بازی ازین طرفه تر برانگیزد

abadani 05-13-2009 12:09 PM

دوست آن دانم كه گيرد دست دوست
در پريشان حالي و درماندگي

mary.f 05-13-2009 12:19 PM

یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

abadani 05-13-2009 12:48 PM

دردي است غير مردن كان را دوا نباشد
پس من چگونه گويم كان درد را دوا كن

ساقي 05-14-2009 01:33 PM

نه ز بویم نه ز رنگم نه ز نامم نه ز ننگم
حذر از تیر خدنگم که خدایی ست کمانم

نه می خام ستانم نه ز کس وام ستانم
نه دم و دام ستانم هله ای بخت جوانم

abadani 05-14-2009 02:28 PM

محمد(ص)كافرينش هست خاكش
هزاران آفرين بر جان پاكش
چراغ افروز چشم اهل بينش
تراز كارگاه آفرينش

deltang 05-14-2009 07:43 PM

شاید که برده باشد هوش از سر و دل من

باشد که عاشقی را پنهان شمار یار را

دانه کولانه 05-14-2009 08:56 PM

آتشی ز کاروان جدا مانده این نشان ز کاروان به جا مانده
یک جهان شرار تنها
مانده در میان صحرا
به درد خود سوزد
به سوز خود سازد


مرحوم بیژن ترقی - زنده یاد دلکش -

دانلود کنيد و يا آنلاين گوش کنيد

abadani 05-15-2009 07:25 AM

دستم بگرفت و پا به پا برد
تا شيوه راه رفتن آموخت

SonBol 05-15-2009 10:15 AM

تا بو که یابم آگهی از سایه سر و سهی
گلبانگ عشق از هر طرف بر خوشخرامی میزنم

abadani 05-15-2009 11:55 AM

مرغي است خدنگ اي عجب ديدي
مرغي كه شكار او همه جانا
داده پر خويش كركسش هديه
تا نه بچه اش برد به مهمانا

ساقي 05-15-2009 12:55 PM

اندر جهان هر آدمی باشد فدای یار خود
یار یکی انبان خون یار یکی شمس ضیا
چون هر کسی درخورد خود یاری گزید از نیک و بد
ما را دریغ آید که خود فانی کنیم از بهر لا

abadani 05-15-2009 01:41 PM

از تو با مصلحت خويش نمي پردازم
همچو پروانه همي سوزم و در پروازم

abadani 05-15-2009 01:44 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط saghi_saghi (پست 44909)
اندر جهان هر آدمی باشد فدای یار خود

یار یکی انبان خون یار یکی شمس ضیا
چون هر کسی درخورد خود یاری گزید از نیک و بد

ما را دریغ آید که خود فانی کنیم از بهر لا

سلام بر شما
ببخشيد استاد عزيز شعر فوق از كدام شاعر است
پاسختان از لطف شماست
يا علي مدد

ساقي 05-15-2009 02:11 PM




مکن ای دوست نشاید که بخوانند و نیایی
و اگر نیز بیایی بروی زود نپایی
به تو سوگند بخوردم که از این شیوه نگردم
بکنم شور و بگردم به خدا و به خدایی
بکن ای دوست چراغی که به از اختر و چرخی
بکن ای دوست طبیبی که به هر درد دوایی


سلام
اين شعر از مولاناست .....

abadani 05-15-2009 02:32 PM

يارب اين آتش كه بر جان من است
سرد كن زان سان كه كردي بر خليل

ساقي 05-15-2009 02:47 PM

لعل لبش داد کنون مر مرا
آنچ تو را لعل کند مر مرا
گلبن خندان به دل و جان بگفت
برگ منت هست به گلشن برآ
گر نخریدست جهان را ز غم
مژده چرا داد خدا کاشتری
در بن خانه​ست جهان تنگ و منگ
زود برآیید به بام سرا
صورت اقبال شکرریز گفت
شکر چو کم نیست شکایت چرا


مولانا

abadani 05-15-2009 02:57 PM

ای پیر اگر تو روی با حق داری
یا همچو صلاح دست مطلق داری
اینک رسن دراز و اینک سر دار
بسم الله اگر سر انا الحق داری
افتادي توي خط مولانا و داري ما را توي اين راه ميكشي دنبال خودت
يا علي مدد

ساقي 05-15-2009 03:05 PM

یک خانه پر ز مستان مستان نو رسیدند
دیوانگان بندی زنجیرها دریدند
بس احتیاط کردیم تا نشنوند ایشان
گویی قضا دهل زد بانگ دهل شنیدند



مولانا کلامش پر ز معناست .....


اکنون ساعت 02:49 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)