![]() |
تو خود ای گوهر یک دانه کجایی آخر
کز غمت دیده مردم همه دریا باشد |
درونها تیره شد باشد که از غیب
چراغی برکند خلوت نشینی |
یاد باد آن که چو چشمت به عتابم میکشت
معجز عیسویت در لب شکرخا بود |
دریای اخضر فلک و کشتی هلال
هستند غرق نعمت حاجی قوام ما |
اگر پروانه ای بر گل نشید
گل از پروانه اسیبی نبیند د بده |
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید |
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را |
آن سفر کوده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش |
شکوه آصفی و اسب باد و منطق طیر
به باد رفت و از او خواجه هیچ طرف نبست |
ترا باد پیروزی از اسمان
مبادا بجز دادو نیکی گمان |
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد |
در آن مقام که خوبان ز غمزه تیغ زنند
عجب مدار سری اوفتاده در پایی |
یا بخت من طریق مروت فروگذاشت
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد |
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست |
تورا کدخدایی و دختر دهم
همان ارجمندی و اختر دهم م بده |
من که در آتش سودای تو آهی نزنم
کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست |
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت |
تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج |
جمشید جز حکایت جام از جهان نبرد
زنهار دل مبند بر اساب دنیوی |
یکی را داد بخشش تا رساند
یکی را کرد ممسک تا ستاند |
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
حکم آنچه تو اندیشی لطف آنچه تو فرمایی |
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد |
دائم گل این بستان شاداب نمی ماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی |
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد |
درون پراکندگان جمع دار
که جمعیت باشد از روزگار |
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست |
تو با دشمن نفس همخانه ای
چه در بند پــیــکار بـیـگانه ای؟ |
یکی چشمه دیدم به دشتی فراخ
وزو بر زیر برده ایوان و کاخ |
خیال روی تو در هر طریق همره ماست
نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست |
ترا بی نیازی دهد زین سخن
ز اهنگ در گته قیصر بکن |
نـــا امــیـــدم مــــــکـن از ســــــابـقـۀ روز ازَل
تو چه دانی که پس پرده که خوبست و که زشت |
تو همچون صبحي و من شمع خلوت سحرم
تبسمي كن و جان بين كه چون همي سپرم |
منم که گوشه میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است |
تعصب را در بسته چون شیر
شده بر من سپر بر خصم شمشیر ر بده |
روضه خلد برین خلوت درویشان است
مایه محتشمی خدمت درویشان است |
تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح فلک |
کنون چون جهان گرم و روشن هوا
بگیرد همی رزم لشکر نوا |
ای نور چشم مستان در عین انتظارم
چنگ حزین و جامی بنواز یا بگردان |
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی |
ای جویبار راستی از جوی یار ماستی
بر سینهها سیناستی بر جانهایی جان فزا .......................... جلوه ای کرد رخش دید ملک عشق نداشت |
اکنون ساعت 10:46 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)