![]() |
نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصه مشکل باشی |
ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود
وین بحث با ثلاثه غساله میرود |
یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان
وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان |
نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت |
تو اکنون ره خانه دیو گیر
به رنج اندر اور تن وتیغ و تیر ر بده |
روی تو مگر آینه لطف الهیست
حقا که چنین است و در این روی و ریا نیست |
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودا زده از غصه دونیم افتادست |
تو چنین ایشان چنان من چون کنم؟
چون نه دل باشد نه جان من چون کنم؟ |
مرا برگزیدند بر خسروان
به خاک افگنم نام نوشین روان |
نذر کردم گر از این غم به در ایم روزی
تا در میکده شادان و غزلخوان بروم |
من که در آتش سودای تو آهی نزنم
کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست |
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اثباب بزرگی همه آماده کنی |
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و برهاندم از بند ملامت |
تو بر کردگار روان و خرد
ستایش گزین تا چه اندر خورد |
در کنج دماغم مطلب جای نصیحت
کاین گوشه پر از زمزمه چنگ و رباب است |
|
ساغر می بر کفم نه تا ز بر
برکشم این دلق ازرق فام را |
يكي درد ويكي درمان پسندد
يكي وصل ويكي هجران پسندد من از در مان ودرد و وصل وهجران پ سندم آنچه را جانان پسندد {پپوله} |
در بزم دور،یک دو قدح درکش و برو
یعنی طمع مدار وصال دوام را |
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسر نمیشود ما را |
ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو
کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما |
از سر زلف عروسان چمن دست بدارد
به سر زلف تو گر دست رسد باد صبا را |
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
حریف خانه و گرمابه و گلستان باش |
شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبش
مجال نطق نماند زبان گویا را |
از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
انی رایت دهرا من هجرک القیامه |
هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است
گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را |
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا |
ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
وجه می میخواهم و مطرب که میگوید رسید |
در خم زلف تو آویخت دل از چاه زنخ
آه کز چاه برون آمد و در دام افتاد |
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید |
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست |
تا نیست نگری ره هستت ندهند وین مرتبه با همت پستت ندهند |
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا |
ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
وجه می میخواهم و مطرب که میگوید رسید |
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
بازآ که ریخت بی گل رویت بهار عمر |
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را |
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
آب روی خوبی از چاه زنخدان شما |
اگرآن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند وبخارا را |
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
آب روی خوبی از چاه زنخدان شما |
اکنون ساعت 04:15 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)