![]() |
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم محصول دعا در ره جانانه نهادیم . . . |
مرغ دل باز هوادار کمان ابروییست
ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد |
یادم باشه یادت باشه دروغ نگیم بهم دیگه
دوسم داری دوست دارم اینو چشامون بهم میگه |
کلمات را برای تنهایی طلبیدیمو بر دل خویش اشاره کردیم به شوق شعر
زمان وزیدنِ واژه ها از درد گفتیم و ترانه سرودیم شاعر شکست خورده ی عشق و زندگی آه از زمانی که ذهنت نسوزد از شراره ی شعری |
یادم آمد كه شبی باهم از آن كوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم |
کیانا وحدتی درکار شعر است
سرش پر ذوق ودل در کار مهر است |
یادم باشه یادت بدم یاد بگیری یادت بیاد
یادت باشه یادم بیار یادت بدم یادی ز یار شد هشت بار تکرار... خوب بید؟{داش مشتی} |
فکر کنین حالا چه شعری باید گفت که توش امیر عباس انصاری باشه;)
این الان اسپمه؟ |
نقل قول:
بله شعری کوتاه دوبیتی هست که کل نام نده توی اون شعر موجوده:53::53: اتفاقا این شعر از یک شاعر عزیز و معاصر و فعال در همین فروم برایم سروده شده و یادگاری عزیزی برای من هست:53::53: الان تابلوئه پز دادم؟؟:21: شکوفه: شكوفه مي رقصد از باد بهاری شده سر تا سر دشت سبز و گلناری از ویگن |
در دو جهان لطیف و خوش همچو امیر ما کجا
ابروی او گره نشد گر چه که دید صد خطا |
نقل قول:
ميزني پُستـي به نامِ ما رقـم: «شاعـري گمنام امّا محتـرم!» تا اميرعبّاس انصاري و عشــق باشد و يك پنجِ وارونه، چه غم! .................................... فرشته: فرشته آمدی من را ز تکرار ازین تنهایی و غربت رهاندی فرشته قلب من آکنده از توست یقین در قلب من عشقی نشاندی |
امیرعباس انصاری نشان از یار داری
نشان ازبوذر ومقداد و یا عمار داری ......... خوب بید؟{قاط} |
دگر را فروشم به زر و به سیم
به قیصر پناهم نپیچم ز بیم م بده |
نقل قول:
خودت سرودی رزی جان؟;) نقل قول:
بله خیلی هم خوب بید دعوا که نداریم:d یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود |
به کجا چنین شتابان؟
به هر آن کجا که باشد بجز این سرا سرایم سفرت به خیر اما تو دوستی خدا را چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را |
خداییش شعر درباره کیانا از کجا برم پیدا کنم :d
از خاکیان ز صافی طینت جدا شدم از دست روزگار برون چون دعا شدم :d |
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است;) |
|
ساقیا دیوانهای چون من کجا دربر کشد
دختر رزی را که نقد عقل کابین کردهاند |
سلام دوستان
لازم شد درباره شعری که اسم بنده درش هست و توسط آقای علی بداغی سروده شده یه مطلبی اینجا درج کنم من چند سال پیش با کتاب شعری دستنویس از دوستان آشنا شدم که توش شعرهای آقای علی بداغی هم بود شیفته نوع اشعار کوتاه و کاربردی ایشون شدم وقتی این فروم آغاز به کار کرد ناخودآگاه یاد معروفترین شعر ایشون "پنج وارونه چه معنا دارد" افتادم که بی نهایت جالبه چرخیدم تو نت این شعرو زدم با یه وبلاگ هم که خیلی شهر از این شاعر معاصر گرامی جناب بداغی داشت تماس گرفتم نگو با خود شاعر تماس گرفتم!!:21: خوب معمولا تو ایران کسی تو زنده بودنش جزو مشاهیر نیست... زبانم لال البته ولی آقای بداغی حقیقتا جزو مشتهیر و اساتید معظم هستند اولین تیتر تاپیک این بود علی بداغی شاعری گمنام اما بسیار قابل احترام که بعد تغییرش دادم اون شعر این حکایت رو داشت شکوفه: خواهم که صد شکوفه ریزم بر آستانت هم زیر دست و پایت هم روی گیسوانت |
غزل بگو امشب ای دل من!برای امیرعباس انصاری
تمام ابیات مهربانی ، فدای امیرعباس انصاری هوای داغی دوباره دارم،هوایی از غربت نیستان هوای اشعار سبز سلمان، هوای امیر عباس انصاری ببرمرا تا نماز دلها،به فصلهای سپید باور مرا بیفشان به دامن عشق، به پای امیرعباس انصاری کجاست راه نهایت دل؟کجاست راه اجابت محض کجاست ای عشق اسمانی؟خدای امیرعباس انصاری اینو الان گفتم ببخشی امیر جان اگه کمی وکسری داره |
نقل قول:
دست شما درد نکنه:cool: هم خانه و هم کعبه و هم بتخانه توئی تو...:21: هم قافیه شدیم هم ردیف هم ترجیح بند شدیم هم رفتیم گل میخ:21: همون امیر کافی بود دست شما درد نکنه ;) یه کم زیاد همچین اسم طویل و دراز بنده در این شعر تکرار شد;) یه کم هم همچین کار داره ولی در کل دست شما درد نکنه تهش هم که معلوم نشد ما خدامونو کجا جا گذاشتیم... که حقیقت داره_:2: نام سلطان عشق خیلی در صنعت شعر و مدیحه سرایی برای امام حسین (ع) به عنوان لقبی ممتاز به کار میره: سلطان عشق گـر سوز عشق در دل مـــــا رخنه گر نبود سلطان عشق را به سوى ما نظر نبود جــــان در هـــــواى ديــــدن دلـــدار داده ام بايـــد چه عذر خواست متاع دگر نبود آن ســــر كــــه در وصال رخ او به باد رفت گـــر مانـــــده بود در نظر يار سر نبود مـــــوسى اگــــر نديد به شاخ شجر رُخش بــی شک درخت معـرفتش را ثمر نبود گـر بار عشق را به رضا می كشى چه باك خــــاور به جــــا نبــــود و يا باختـر نبود بلقيس وار گـــر در عشقش نمــــــى زديم* مــــا را به بـــارگــاه سليمان گذر نبود گــــر مرغ باغ قدس به وصلش رسيده بود در جمــع عاشقان تو بى بال و پر نبود شعر از امام خمینی (ره) *= منظور درب زدنه. دق الباب |
امیرعباسی، ای انصاری ما
ردیف وقافیه کم داری اما تهی شد چنته ام چیزی ندارم برایت مثنوی گفتم بفرما: غزل یا مثنوی فرقی ندارد که «یاد» این احترامت را گذارد قبول از ما نما این دوک نخ را ندارم من جز این ران ملخ را :63: |
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی درافتی به پایش چومور |
یاد چو صورت ابروی دلگشای تو بست
گشاد کار من اندر کرشمههای تو بست |
رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد |
تمام ذهن من آغشته شد به بیتابی
وحجم چشم مرا غضب کرده بی خوابی بگو،محمد به من که از این انجماد می میرم چرا از آن تب سوزنده ات نمی تابی؟ به من بتاب و در من طلوع کن ای محمد اگر چه درهمه من کسی نمی یابی..................................... عجب خیال لطیفی ،تو با منی ،اما همیشه گم شده ای در تلالویی آبی |
دل مست آنچنان که روال محبت است
چشم انتظار خنده کال محبت است جاپای یک سوار در این دشت می تپد هم او که پاسخی به سوال محبت است |
عدل سلطان گر نپرسد حال مظلومان عشق
گوشه گیران را ز آسایش طمع باید برید |
تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد
این قدر دانم که از شعر ترش خون میچکید |
هر کس که زر به زر دهد اهل بصیرت است
فصل شکوفه را به میناب صرف کن صائب تبریزی |
دلا ز نور هدایت گر آگهی یابی
چو شمع خنده زنان ترک سر توانی کرد |
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
کجاست صوفي دجال فعل ملحدشکل
بگو بسوز که مهدي دين پناه رسيد صبا بگو که چهها بر سرم در اين غم عشق ز آتش دل سوزان و دود آه رسيد ز شوق روي تو شاها بدين اسير فراق همان رسيد کز آتش به برگ کاه رسيد مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول ز ورد نيم شب و درس صبحگاه رسيد |
یاد آن لحظه که ما یار شدیم
به صفای د ل هم سخت گرفتار شدیم :53:{پپوله} |
سهراب مکن شکایت گر وصل دوست خواهی
زین بیشتر بباید بر هجرت احتمالی |
يادت گرامي باد، اي معطر نامت احمد،
نامت بلند و جاودان باد، اي« محمد» |
سهراب از جور تو حاشا که بگرداند روی
من از آن روز که دربند توام آزادم |
والا جمال دین محمد، محمد آنک از کل کون خدمت او برگزیدهام |
کنند کار کسی را تمام و برگذرند
که جز خدای نداند زهی کریم و جواد |
اکنون ساعت 01:48 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)