![]() |
از شه چو دید او مژدهای آورد در حین سجدهای
تبریز را از وعدهای کارزد به این هر دو سرا |
ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
وجه می میخواهم و مطرب که میگوید رسید |
چه مستیست ندانم که رو به ما آورد
که بود فرشته و این باده از کجا آورد |
دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال |
محمد از شکوه وحی می لرزید در آن ساعت محمد بود و شهر مکه و وحی خداوندی پس از آن شب جهان داند که در گفتار پیغمبر سخن از عشق حق بود و حدیث آرزومندی |
ای نام تو بهترین سر اغاز بی نام تو نامه کی کنم باز ای یاد تو مونس روانم جز نام تو نیست بر زبانم |
من جوادم ، که دلم غربت مولاست دراو
داغ نامردی کوفه ست که برپاست در او تیغ در دست، به امّید تقاص آمده ام کوفیان، جان علی بهر قصاص امده ام |
لحظه ها در نظر پیر و جوان می گذرد
دل بر این خاک نبندیم زمان می گذرد عمر سرمایه خوبی است به بادش ندهیم آن که سرمایه ندارد نگران می گذرد |
به خوان اشک چشم و خون دل عمريست مهمانم
کجا تا گويدم برچين و تا کي گويدم برخيز که من سلطان عشق و شهريار شعر ايرانم فلک گو با من اين نامردي و نامردمي بس کن |
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشه ات به دو دست دعا نگه دارد |
یاد باد انکه مرا یاد اموخت
ادمی نان خورد از دولت یاد |
مژده ای دل که کیانا به نوا بازآمد
که سلیمان گل ازبادهوا باز آمد |
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
حسد چه میبری ای سست نظم بر یاد
قبول خاطر و لطف سخن خدادادست |
افشای راز خلوتیان خواست کرد شــــــــــــــمع
شکر خدا که سِــرّ دلـــــــــــــــــش در زبان گرفت |
تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج |
تولد شد محمد
به دنیا امد احمد محمد خاتم پیغمبران است. محمد اخرین انبیا است. (این شعر را از تو مولودی یادم گرفتم شعر نیست ها برای مولودی گفته شده....هه هه ) |
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است |
کیانامنشین بی می و معشوق زمانی
کایام گل و یاسمن و عید صیام است |
محمد نام تو هم نام احمد
بود احمد کمال خلق سرمد |
کاربران محترم اینجا مشاعره سنتیه ها واژه ای وتا خونه پایین تره
|
دریا; اولین عشق مرا بردی
دنیا ;دم به دم مرا تو ازردی |
یاران گزیده داشتم روزی
امروز چه شد که نیست کس یارم |
میدمد صبح و کله بست سحاب |
برخیز و مخور غم جهان گذران / بنشین و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی / نوبت بتو خود نیامدی از دگران |
نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد |
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدارا
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
آزمودم زندگی دشت غم است..............شادیش اندوه و عیشش ماتم است
عمرکوته،آرزوهای دراااااااااااااااااز............کاره ا بسیار و فرصت ها کم است |
توبشناس کز مرز ایران زمین
یکی مرد بد نام ابتین |
نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمیزند |
دنیا داران صلای احسان ندهند
جز حالت تب،نان به مسلمان ندهند این طایفه ی سوختنی همچو تنور تا گرم نگردند،به کس نان ندهند |
در این سرای بی کسی کسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند |
دلا دلالتت می کنم به راه نجات
مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش |
شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
غنیمت است چنین شب که دوستان بینی |
یک دهان خواهم به پهنای فلک
تا بگویم وصف آن رشک ملک ور دهان باید چنین و صد چنین تنگ آید در فغان این چنین |
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد |
دو دندان او چو دو دندان پیل
دو چشمش تبر خون و چرمش چو نبل |
لبش میبوسد و خون میخورد جام
رخش میبیند و گل میکند خوی |
این واقعا حرف دلمم هست:::
یا بر نگاه عاطفه،دل را گره زنید یا بر ضریح واژه، لباس عزا کنید این آخرین وصیّت گلهای باغ بود کمتر برای مردن دلها دعا کنید |
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را |
اکنون ساعت 02:39 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)