![]() |
یکی از عقل می لافد یکی طامات می بافد
بیا کاین داوری ها را به پیش داور اندازیم |
می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی
این گفت سحرگه گل بلبل تو چه میگویی |
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد |
دلا دایم گدای کوی او باش
به حکم آن که دولت جاودان به |
هزار جهد بکردم که یار من باشی
مراد بخش دل بیقرار من باشی |
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش |
شراب تلخ میخوام که مردافکن بود زورش
مگر یکدم بیاسایم زدنیا و شر و شورش |
شد وقت مرگ نوش لبی همنشین مرا
عمر دوباره شد نفس واپسین مرا |
ای قصه بهشت ز کویت حکایتی
شرح جمال حور ز رویت روایتی |
یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد |
در آرزوی خاک در یار سوختیم
یاد آور ای صبا که نکردی حمایتی |
یک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست |
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود |
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع |
عید است و آخر گل و یاران در انتظار
ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیار |
روی تو خوش مینماید آینه ما
کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا |
آسمان با دیگران صاف است و با ما ابر دارد
میشود روزی صاف با ما هم،اما صبر دارد |
درد ما را نیست درمان الغیاث
هجر ما را نیست پایان الغیاث |
ثوابت باشد ای دارای خرمن اگر رحمی کنی بر خوشه چینی |
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد |
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد |
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست |
تهمتین به کین اورد روی
یکی نیزه زد بر سر اسپ اوی |
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد |
مشاعره با د - مشاعره با دال
دل من نه مرد آنست که با غمش برآید مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی ؟ |
یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین
در یکتای که و گوهر یک دانه کیست |
تهمتن بیامد هم اندر زمان
بر شاه برسان شیر ژیان |
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد |
دل تاجداران به تو گرم باد
روانت پر از شرم و آزرم باد |
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند
در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا |
از ان گر بگردیم و جنگ آوریم
جهان بر دل خویش تنگ آوریم |
مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت |
ترک جان عزیز بتوان گفت ترک یار عزیز نتوانیم :) |
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد |
در این دهلیز تنگ آفریده
وجودی دارم از سنگ آفریده |
هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد |
دو سه شبه چشمام به دره
خداکنه که خوابم نبره |
شا بادی عزیز این سنتی نبود که :) هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد چقدر با این شعر موافقم :) |
هر آنکس که دارد هش و رای دین
پس از مرگ بر من کند آفرین |
اکنون ساعت 07:54 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)