![]() |
دمی این جوز زرین ستاره
برین گنبد نشد سیر از نظاله |
هین که گردن سست کردی کو کبابت کو شرابت هین که بس تاریک رویی ای گرفته آفتابت یاد داری که ز مستی با خرد استیزه بستی چون کلیدش را شکستی از کی باشد فتح بابت مخلص و معنی اینها گر چه دانی هم نهان کن اندر الواح ضمیری تا نیاید در کتابت |
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرینکار
که توسنی چو فلک رام تازیانه ی توست |
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم |
مبین به سیب زنخدان که چاه در راهست کجا همی روی ای دل بدین شتاب کجا بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا |
از من جدا مشو که توام نور ديدهاي
آرام جان و مونس قلب رميدهاي |
می جان پرورم ده در صبوحی
لان الرّاح ریحانی و روحی یک امشب از قدح می نوش تا لب که فردا را امیدی نیست تا شب |
بر سر آنم که گر زدست بر آید
دست به کاری زنم که غصه سر آید |
در خرابات مغان نور خدا مي بينم
وين عجب بين كه چه نوري ز كجا مي بينم |
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز |
میدونین چند وقته در مشاعره سنتی پست نزدم ؟
ز چشمش جان نشاید برد کز هر سو که می بینم کمین از گوشه ای کردست و تیر اندر کمان دارد |
در خزان با سرو و نسرینم ، بهاری تازه بود
در زمین با ماه و پروین ، آسمانی دا شتم درد بی عشقی زجانم برده طاقت، ورنه من داشتم آرام ، تا آرام جا نی دا شتم |
محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان گویی روانم میرود... مرنجان دلم را که این مرغ وحشی ز بامی که برخاست مشکل نشیند این بیت اخیر در انتهای شعر نوایی از طبیب اصفهانیه که در نوایی نوایی وجود داره و هم اینکه در اواز و تصنیف های دیگه هم به کار میره یکی از تصنیف های زیبای سالار عقیلی به همین نامه اما زیبا تر از اون همون نوایی که ابراهیم شریف زاده در ابر کاست خون پاش و نغمه ریز استاد حسین سمندری که موسیقی مقامی خراسان و تربت جام هست اجرا میشه این کاست دوتار نوازی بسیار بسیار بزرگ و ارزشمنده همونطور که گفته بودم اخوان ثالث! در شعری به همین نام به زیبایی حسین سمندری رو توصیف میکنه و قدر و منزلت این ساز این نوازنده و اون خطه بزرگ که خودش فرهنگش و مردمانش همه پاک و مقدس و بزرگ هستند رو نشون میده.... ان شاالله به زودی تمام این کاست رو در سایت برای دانلود خواهم گذاشت تا همه دوستان از اعجاز دوتار و فرهنگ و هنر اون سرزمین بهره ببردند... دوتار نوازان تربت جام و بجنورد و قوچان..... |
ديباچه ي عشق و عاشقي باز شود
دلها همه آماده پرواز شود در ماه محرم الحرام تو حسين ايام عزا و غصه آغاز شود |
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد |
در گوشه امید چو نظارگان ماه
چشم طلب بر آن خم ابرو نهاده ایم |
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن |
نذر کردم که ازین غم به در آیم روزی
تا در میکده شادان و غزلخوان بروم |
مشنو اي دوست كه غير از تو مرا ياري هست
يا شب و روز بجز فكر توام كاري هست |
تو عیب ما را کیستی تو مار یا ماهیستی خود را بگو تو چیستی چیزی بده درویش را جانرا در افکن در عدم زیرا نشاید ای صنم تو محتشم او محتشم چیزی بده درویش را |
اگرت سعادتي هست كه زنده دل بميري
به حياتي اوفتادي كه دگر فنا نباشد |
در سینه ها برخاسته، اندیشه را آراسته هم خویش حاجت خواسته، هم خویشتن کرده روا ای روح بخش بی بَدَل، وی لذت علم و عمل باقی بهانه ست و دغل، کاین علت آمد وآن دوا |
اي مرغ خوش الحان بخوان الله مولانا علي
اي نور چشم عارفان الله مولانا علي |
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت بازآید و برهاندم از بند ملامت خاک ره آن یار سفرکرده بیارید تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت |
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق راورد زبان مدحت تحسین نیست |
تن را سلامتها ز تو جان را قیامتها ز تو عیسی علامتها ز تو وصل قیامت وار را ساغر ز غم در سر فتد چون سنگ در ساغر فتد آتش به خار اندرفتد چون گل نباشد خار را |
آن شد اکنون که ز ابنای عوام اندیشم
محتسب نیز در این عیش نهانی دانست |
تابش خورشید ازل پرورش جان و جهان بر صفت گلبشکر پخت و بپرورد مرا گفتم ای چرخ فلک مرد جفای تو نیم گفت زبون یافت مگر ای سره این مرد مرا |
ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی
ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست |
تا چند تو پس روی به پیش آ در کفر مرو به سوی کیش آ در نیش تو نوش بین به نیش آ آخر تو به اصل اصل خویش آ |
از صبا هر دم مشام جان ما خوش میشود
آری آری طیب انفاس هواداران خوشست |
تا از لب تو بوی لب غیر نیاید تا عشق مجرد شود و صافی و یکتا آن لب که بود کون خری بوسه گه او کی یابد آن لب شکربوس مسیحا |
ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم
آخر سوال کن که گدا را چه حاجتست |
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست دل سودازده از غصه دو نیم افتادست چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست |
تو دم فقر ندانی زدن از دست مده
مسند خواجگی و مجلس توران شاهی |
یارم چو قدح به دست گیرد بازار بتان شکست گیرد هر کس که بدید چشم او گفت کو محتسبی که مست گیرد |
درونم خون شد از نادیدن دوست
الاتعسا لایامالفراق..... |
قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود ور نه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر نبود من دیوانه چو زلف تو رها میکردم هیچ لایقترم از حلقه زنجیر نبود |
دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم
سخن اهل دلست این و بجان مینوشیم |
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق چارتکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست می بده تا دهمت آگهی از سر قضا که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست |
اکنون ساعت 05:30 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)