پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

گمشده.. 06-10-2012 12:37 AM

يکي برزيگرک نالان درين دشت
بخون ديدگان آلاله مي‌کشت
همي کشت و همي گفت اي دريغا
ببايد کشت و هشت و رفت ازين دشت

! samin ! 06-10-2012 10:03 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط گمشده.. (پست 265000)
يکي برزيگرک نالان درين دشت
بخون ديدگان آلاله مي‌کشت
همي کشت و همي گفت اي دريغا
ببايد کشت و هشت و رفت ازين دشت

ببايد کشت و هشت و رفت ازين دشت:صحیح نیس این مصرع/صحیحش اینه:که باید کشتن و هشتن در این دشت:):53::53::53::53::53::53::53::53::53::53::53::53::53:

! samin ! 06-10-2012 10:07 AM

تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم

تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم

حافظ

لاوین 06-11-2012 02:21 PM

مدامم مست می دارد نسیم جعد گیسویت

خرابم می کند هر دم،فریب چشم جادویت

! samin ! 06-11-2012 04:05 PM

تا به فراق خو کنم صبر من و قرار کو؟
وعده ی وصل اگر دهد طاقت انتظار کو؟

yad 06-11-2012 05:46 PM

وآنچه او خواهد رساند آن به گوش
از سماع و از بشارت وز خروش


! samin ! 06-12-2012 12:15 AM

شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی؟
سوختم سوختم این راز نهفتن تاکی؟

گمشده.. 06-12-2012 06:24 PM

يکي درد و يکي درمان پسندد
يک وصل و يکي هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد

ساقي 06-12-2012 06:46 PM

دلا خوبان دل خونین پسندند
 

دلا خوبان دل خونین پسندند
دلا خون شو که خوبان این پسندند
متاع کفر و دین بی‌مشتری نیست
گروهی آن گروهی این پسندند


..........
باباطاهر
دوبیتی‌

! samin ! 06-12-2012 09:42 PM

در این بهار تازه که گل ها شکفته اند
لبخند عشق زن که شکوفا ببینمت

شابادی 06-18-2012 07:47 AM

بابا اینقدر از ت شعر گفتم حوصلمون سر رفت دیگه تکراریه

yad 06-18-2012 08:33 AM

تیمار غریبان اثر ذکر جمیل است
جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست


mohammad.90 06-18-2012 06:39 PM

تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا
سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا

ساقي 06-19-2012 04:02 PM


اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فِراغت از تو مُیسّر نمی‌شود ما را
تو را در آینه دیدن جمال طَلعَت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را



...

SHeRvin 06-19-2012 04:08 PM

ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما

انا فتحنا الصلا بازآ ز بام از در درآ


مولوی

ساقي 06-19-2012 04:11 PM


آب حیات منست خاک سر کوی دوست
گر دو جهان خرمیست ما و غم روی دوست
ولوله در شهر نیست جز شکن زلف یار
فتنه در آفاق نیست جز خم ابروی دوست


سعدی

SHeRvin 06-19-2012 04:17 PM

تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست

تا بندهٔ تو شده‌ست تابنده شده‌ست



زان روی که از شعاع نور رخ تو

خورشید منیر و ماه تابنده شده‌ست

حافظ

mary.f 06-20-2012 07:01 AM

تا زمیخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

mohammad.90 06-20-2012 07:47 AM

درآ که در دل خسته توان درآید باز

بیا که در تن مرده روان درآید باز

ساقي 06-20-2012 03:23 PM

ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
 
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
بیا! بیا که غلام توام، بیا ای دوست
اگر جهان همه دشمن شود، ز دامن تو
به تیغ مرگ شود دست من رها، ای دوست




...

SHeRvin 06-20-2012 03:35 PM

تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد

هر دلی از حلقه‌ای در ذکر یارب یارب است

افسون 13 06-20-2012 03:35 PM


ترا من زهر شیرین خوانم ای عشق
که نامی خوشتر از اینت ندانم
وگر هر لحظه رنگی تازه گیری
به غیر از زهر شیرینت نخوانم

ساقي 06-20-2012 03:44 PM

مشغول عشق جانان گر عاشقیست صادق
در روز تیرباران باید که سر نخارد
بی‌حاصلست یارا اوقات زندگانی
الا دمی که یاری با همدمی برآرد
دانی چرا نشیند سعدی به کنج خلوت
کز دست خوبرویان بیرون شدن نیارد

SHeRvin 06-20-2012 03:51 PM

در باغ چو شد باد صبا دایهٔ گل

بربست مشاطه‌وار پیرایهٔ گل


از سایه به خورشید اگرت هست امان

خورشید رخی طلب کن و سایهٔ گل

ساقي 06-20-2012 04:04 PM


لاابالی چه کند دفتر دانایی را؟
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را!
آب را قول تو با آتش اگر جمع کند
نتواند که کند عشق و شکیبایی را


...

شابادی 06-20-2012 04:17 PM

اگر شاه بیند به من بخشدش
مگر اختر نیک بدرخشدش
فردوسی

افسون 13 06-20-2012 05:05 PM


شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
آوای تو می خواندم از لابتناهی
آوای تو می آردم از شوق به پرواز
شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی

شابادی 06-20-2012 08:43 PM

یکی پاسخ نامه باید نوشت
پدیدار کرد همه خوب و زشت
فردوسی

افسون 13 06-20-2012 09:45 PM


تا چند زنم به روی دریاها خشت
بیزار شدم ز بت ‌پرستان کنشت
خیام که گفت دوزخی خواهد بود
که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت

شابادی 06-21-2012 10:58 AM

تو فرزند آنی که فرخنده شاه
بدو داد تاج از میان سپاه
فردوسی

افسون 13 06-21-2012 12:35 PM


هر آن دلبر که چشم مست دیره
هزاران دل چو ما پا بست دیره
میان عاشقان آن ماه سیما
چو شعر مو بلند و پست دیره

شابادی 06-21-2012 12:42 PM

همه زیر دستان خود را بخاند
شب تیره چو باد لشکر را براند
فردوسی

افسون 13 06-21-2012 12:58 PM


دلی دیرم خریدار محبت
کز او گرم است بازار محبت
لباسی دوختم بر قامت دل
ز پود محنت و تار محبت

شابادی 06-21-2012 01:03 PM

تو گفتی بگریزم از چنگ مرگ
چو باد خزان آمد از شاخ و برگ
فردوسی

افسون 13 06-21-2012 02:07 PM


گلش در زیر سنبل سایه پرور
نهال قامتش نخلی است نوبر
زعشق آن گل رعنا همه شب
چو بلبل ناله و افغان برآور

شابادی 06-21-2012 03:41 PM

روانش باد جفت شاد کامی
که گوید باد رحمت بر نظامی
نظامی گنجوی

افسون 13 06-21-2012 04:39 PM


یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد

شابادی 06-21-2012 04:45 PM

دگر گفت کای شهریار جوان
بخفتی و بیدار بودت روان
فردوسی

افسون 13 06-21-2012 05:15 PM


ندونی ای فلک که مستمندم
وامو پر بد مکه که دردمندم
به یک گردش که میکردی ببینی
چو رشته مو به سامانت ببندم

mohammad.90 06-21-2012 08:35 PM

ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم

خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت


اکنون ساعت 05:51 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)