پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

10691 06-30-2012 04:38 PM

روزگار اینست گه عزت دهد گه خار دارد
چرخ بازیگر ازین بازیچه ها بسیار دارد

10691 06-30-2012 04:43 PM

با عرض پوزش از اشتباه پیش آمده


تا آسمان ز حلقه بگوشان ما شود
کو عشوه ای ز ابروی همچون هلال تو

لاوین 06-30-2012 06:16 PM

ويرانه نشينم من و بيت غزلم را
هرگز نفروشم به دو صد خانه ي آباد
من حسرت پرواز ندارم به دل آري
در من قفسي هست كه مي خواهدم آزاد

10691 06-30-2012 11:33 PM

دلنشان شد سخنم تا تو قبولش کردی
آری آری سخن عشق نشانی دارد
خم ابروی تو در صنعت تیر اندازی
برده از دست هرآنکس که کمانی دارد

mary-14 07-01-2012 09:51 AM

دارم ا زلف سیاهش گله چندان که نپرس که چنان زو شده ام بی سروسامان که نپرس

شابادی 07-01-2012 08:56 PM

سر گنج های کهن بر گشاد
بدینار دادن دل اندر نهاد
فردوسی

mary-14 07-02-2012 06:49 AM

دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبروبایاروفادار چه کرد

10691 07-02-2012 02:28 PM

در عاشقی گریز نباشد زساز و سوز
استاده ام چو شمع مترسان زآتشم

yad 07-02-2012 05:38 PM

من کی آزادشوم از غم دل چون هردم
هندوی زلف بتی حلقه کند در گوشم


10691 07-03-2012 12:40 AM

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست مشکل نشیند

افسون 13 07-03-2012 12:33 PM


دلا ، ذوقی ندارد دولت دنیا و شادیها
خوشا! آن دردمندی‌های عشق و نامرادی‌ها
من و مجنون دو مدهوشیم سرگردان به هر وادی
ببین کاخر جنون انداخت ما را در چه وادی ‌ها

tinaa 07-03-2012 09:23 PM

آن پیک نامور که رسید از دیار دوست
آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست
خوش می‌دهد نشان جلال و جمال یار
خوش می‌کند حکایت عز و وقار دوست

افسون 13 07-03-2012 09:38 PM


ترک یاری کردی و من همچنان یارم تو را
دشمن جانی و از جان دوست ‌تر دارم تو را
گر به صد خار جفا آزرده ‌سازی خاطرم
خاطر نازک به برگ گل نیازارم تو را

yad 07-04-2012 06:40 AM

آن چنان مهر توام در دل وجان جای گرفت
که اگر سر برود از دل واز جان نرود


افسون 13 07-04-2012 06:43 AM


دلم پیش لبت با جان شیرین در فغان آمد
خدا را چارهٔ دل کن که این مسکین به جان آمد

yad 07-04-2012 06:46 AM

دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
تعبیر رفت وکار به دولت حواله بود


افسون 13 07-04-2012 06:54 AM


دلم رفت و جان و حزین هم نماند
ز عمر اندکی ماند و این هم نماند

yad 07-04-2012 06:58 AM

دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت
الله الله که تلف کرد وکه اندوخته بود


افسون 13 07-04-2012 07:07 AM

دوش با صد عیش بودی ، هرشبت چون دوش باد
گر چو خونم با حریفان باده خوردی نوش باد
هر که جز کام تو جوید ، باد یا رب تلخکام
هر که جز نام تو گوید تا ابد خاموش باد

yad 07-04-2012 07:11 AM

درحریم عشق نتوان زد دم ازگفت وشنید
زآنکه آنجا جمله اعضا چشم باید و گوش



افسون 13 07-04-2012 07:19 AM

شوق درون به سوی درون می‌کشد مرا
من خود نمی روم دگری می‌کشد مرا
با آن مدد که جذبهٔ عشق قوی کند
دیگر به جای پرخطری می‌کشد مرا

10691 07-04-2012 01:53 PM

ای آنکه به تدبیر تو گردد ایام
ای دیده و دل از تو دگرگون مادام
ای آنکه به دست توست احوال جهان
حکمی بفرما که گردد ایام به کام

افسون 13 07-04-2012 02:04 PM


ما بهر هلاک خود هلاکیم
ز آلایش آب و خاک پاکیم

شابادی 07-04-2012 04:41 PM

من این چاره اکنون بجای اورم
ز هرگونه پاکیزه رای اورم
فردوسی

yad 07-04-2012 04:49 PM

می بیاور که ننازد به گل باغ جهان
هرکه غارتگری باغ خزانی دانست


افسون 13 07-04-2012 07:40 PM


تو ای زاهد برو افسانهٔ باغ ارم بشنو
ولی از وصف کوی او به بانگ شمه هم بشنو
به ناکامی بمیرد هر که راه عشق پیماید
عنان را نرم کن وین مژدگانی هر قدم بشنو

yad 07-05-2012 04:47 PM

ولی تو تالب معشوق وجام می خواهی
طمع مدار که کار دگر توانی کرد


10691 07-05-2012 06:15 PM

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند

افسون 13 07-05-2012 08:04 PM

در خموشی همه صلح است‌ ، نه جنگ است اینجا
غنچه شو، دامن آرام به چنگ است اینجا
چشم بَر بند ،‌ گرت ذوق تماشایی هست
صافی آینه درکسوت زنگ است اینجا

yad 07-06-2012 08:48 AM

اگرچه عرض هنر پیش یار بی ادبی است

زبان خموش ولیکن دهان پُراز عربی است

پری نهفته رخ و دیو در کرشمه ی حسن

بسوخت دیده زحیرت که این چه بوالعجبی است


10691 07-06-2012 05:58 PM

طهارت ار نه به خون جگر کند عاشق
به قول مفتی عشقش درست نیست نماز

yad 07-06-2012 08:07 PM

زانقلاب زمانه عجب مدار که چرخ

از این فسانه هزاران هزار دارد یاد



10691 07-06-2012 11:39 PM

دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ایام دل آدمیان است

لاوین 07-07-2012 04:06 PM

تا شدي ز من غافل سر زدم به هر محفل

بي تو ميكشد كارم عاقبت به رسوايي

haftcheshme 07-07-2012 11:35 PM

ترا ازکنگره ی عرش می زنند صفیر
ندانمت که دراین دامگه چه افتاده است

haftcheshme 07-07-2012 11:41 PM

تاکه باخودبینیم بدبینیم
باخداباشم چو بی خودبینم{پپوله}

haftcheshme 07-08-2012 12:07 AM

کهن ترین دست نوشته
 
کالبدکهن ترین دست نوشته ایست که بادست های خداوندنوشته شده است.:53:

افسون 13 07-08-2012 04:05 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط haftcheshme (پست 267960)
تاکه باخودبینیم بدبینیم
باخداباشم چو بی خودبینم{پپوله}

محبت بسکه پرکرد ازوفا جان وتن ما را
کند یوسف صد اگر بوکنی پیراهن ما را
چوصحرا مشرب ما ننگ وحشت‌ برنمی‌تابد
نگهدارد خدا از تنگی چین دامن ما را

شابادی 07-08-2012 09:16 AM

اگر بر جزین روی گردد سپهر
بپوشید میان دو تن روی مهر
فردوسی

افسون 13 07-08-2012 09:23 AM


رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین
نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین
اندر دو جهان کرا بود زهره این


اکنون ساعت 01:15 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)