پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

لاوین 07-17-2012 11:14 AM

تا شدي ز من غافل سر زدم به هر محفل
بي تو ميكشد كارم عاقبت به رسوايي

yad 07-17-2012 11:22 AM

یک دم غریق بحرخداشو گمان مبر

کزآب هفت بحربه یک موی ترشوی


پریشان 07-17-2012 10:39 PM

یاد باد انکه زما وقت سفر یاد نکرد

به وداعی دل غم دیده ما شاد نکرد

yad 07-18-2012 07:49 AM

دل راکه مرده بود حیاتی به جان رسید

تابوئی از نسیم میش در مشام رفت


hbs 07-19-2012 12:35 AM

تو مرو،گر بروی،جان مرا با خود بر ور مرا مینبری با خود از این خوان،تو مرو

haftcheshme 07-19-2012 08:56 AM

ما در این انبار گندم می کنیم *گندم جمع آمده گم می کنیم
می نیندیشیم آخر ما به هوش *کین خلل در گندمست از مکر موش
موش تا انبار ما حفره زدست *وز فنش انبار ما ویران شدست
اول ای جان دفع شر موش کن *و انگهان درجمع گندم کوش کن
گرنه موشی دزد در انبار ماست *گندم اعمال چل ساله کجاست
ریزه ریزه صدق هر روزه چرا*جمع می ناید در این انبار ما
موش = نفس گندم = جان – روح انبار = جسم

mohammad.90 07-19-2012 01:01 PM

این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی

وین دفتر بی‌معنی غرق می ناب اولی

افسون 13 07-19-2012 01:23 PM

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

mohammad.90 07-19-2012 01:32 PM

سلامی چو بوی خوش آشنایی

بدان مردم دیده روشنایی

افسون 13 07-19-2012 01:48 PM

یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست
یکدم وصال آن مه خوبانم آرزوست
در خلوتی چنان ، که نگنجد کسی در آن
یکبار خلوت خوش جانانم آرزوست

mohammad.90 07-19-2012 01:52 PM

تو بدین نازکی و سرکشی ای شمع چگل

لایق بندگی خواجه جلال الدینی


افسون 13 07-19-2012 02:06 PM

یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد

mohammad.90 07-19-2012 02:09 PM

در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی

خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی

افسون 13 07-19-2012 02:16 PM

یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد
درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد
من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست
درد آن بود که از پا درمان من بیفتد

mohammad.90 07-19-2012 02:19 PM

دو یار زیرک و از باده کهن دومنی

فراغتی و کتابی و گوشه چمنی


افسون 13 07-19-2012 02:34 PM

یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان
وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان
دل آزرده ما را به نسیمی بنواز
یعنی آن جان ز تن رفته به تن بازرسان

mohammad.90 07-19-2012 03:24 PM

ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه
مست از خانه برون تاخته‌ای یعنی چه

افسون 13 07-19-2012 03:37 PM

هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانه خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا

mohammad.90 07-19-2012 03:39 PM

ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس
بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس

افسون 13 07-19-2012 03:54 PM

ساقی از رطل گرانسنگی سبکدل کن مرا
حلقهٔ بیرون این دنیای باطل کن مرا
وادی سرگشتگی در من نفس نگذاشته است
پای خواب آلودهٔ دامان منزل کن مرا

mohammad.90 07-19-2012 04:10 PM

ای که مهجوری عشاق روا می‌داری
عاشقان را ز بر خویش جدا می‌داری

افسون 13 07-19-2012 04:18 PM

یک بار بی خبر به شبستان من درآ
چون بوی گل ، نهفته به این انجمن درآ
از دوریت چو شام غریبان گرفته‌ ایم
از در گشاده ‌روی چو صبح وطن درآ

mohammad.90 07-19-2012 05:52 PM

اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول

رسد به دولت وصل تو کار من به اصول

افسون 13 07-19-2012 07:18 PM


لبم خموش ز آواز مدعا طلبی است
که مدعا طلبیدن ز یار بی‌ادبی است

mohammad.90 07-19-2012 09:01 PM

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود

سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

haftcheshme 07-19-2012 09:38 PM

دلی کزمعرفت نورصفادید
به هرچیزی که دیداول خدا دید

mohammad.90 07-19-2012 10:53 PM

دردم از یار است و درمان نیز هم

دل فدای او شد و جان نیز هم

این که می‌گویند آن خوشتر ز حسن

یار ما این دارد و آن نیز هم

افسون 13 07-19-2012 10:55 PM


مهتاب به نور دامن شب بشکافت
می نوش دمی بهتر از این نتوان یافت

yad 07-20-2012 09:20 AM

تا بر دلش از غصّه غباری ننشیند

ای سیل سرشک از عقب نامه روان باش


افسون 13 07-20-2012 09:29 AM

شیرین دهنی که از لبش جان میریخت
کفرش ز سر زلف پریشان میریخت
گر شیخ به کفر زلف او ره میبرد
خاک ره او بر سر ایمان میریخت

yad 07-20-2012 09:32 AM

توشمع انجمنی یک زبان ویک دل شو

خیال و گوشش پروانه بین وخندان باش


افسون 13 07-20-2012 09:36 AM

شمشیر بود ابروی آن بدر منیر
و آن دیده به خون خوردن چستست چو شیر
از یک سو شیر و از دگر سو شمشیر
مسکین دل من میان شیر و شمشیر

yad 07-20-2012 09:41 AM

رباب وچنگ به بانگ بلند می گویند

که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید


افسون 13 07-20-2012 10:01 AM

در دیده به جای خواب آبست مرا
زیرا که به دیدنت شتابست مرا
گویند بخواب تا به خوابش بینی
ای بیخبران چه جای خوابست مرا

yad 07-20-2012 10:06 AM

ای همه شکل تومطبوع وهمه جای توخوش
دلم از عشوه ی شیرین شکر خای توخوش

همچوگلبرک طری هست وجود تو لطیف
همچوسرو چمن خلد ساپای تو خوش


افسون 13 07-20-2012 10:18 AM

شادم به دمی کز آرزویت گذرد
خوشدل به حدیثی که ز رویت گذرد
نازم به دو چشمی که به سویت نگرد
بوسم کف پایی که به کویت گذرد

yad 07-20-2012 10:21 AM

در عاشقی گریز نباشد ز ساز وسوز

استاده ام چوشمع مترسان زآتشم


افسون 13 07-20-2012 10:30 AM

مهمان تو خواهم آمدن جانانا
متواریک و ز حاسدان پنهانا
خالی کن این خانه ، پس مهمان آ
با ما کس را به خانه در منشانا

yad 07-20-2012 10:40 AM

آنکه رخسارتورا رنگ گل ونسرین داد

صبرو آرام تواند به دل مسکین داد

وآنکه گیسوی تو را رسم تطاول آموخت

هم تواند کرمش داد من مسکین داد

افسون 13 07-20-2012 11:22 AM

دورم اگر از سعادت خدمت تو
پیوسته دلست آینهٔ طلعت تو
از گرمی آفتاب هجرم چه غمست
دارم چو پناه سایهٔ دولت تو


اکنون ساعت 12:36 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)