![]() |
تو را با غیر می بینم ، صدایم در نمی آید |
ترا تيشه دادم كه هيزم زني |
در دهر چو آواز گل تازه دهند فرمای بتا که می به اندازه دهند از حور و قصور و ز بهشت و دوزخ فارغ بنشین که آن هر آوازه دهند |
در اين دنيا كه مردانش عصا از كور مي دزدند
من از خوش باوري اينجا محبت را طلب كردم |
ما در این عالم که خود کنج ملالی بیش نیست |
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحيرم چه خوانم شه ملك لا فتي را |
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست بی بادهٔ گلرنگ نمیباید زیست این سبزه که امروز تماشاگه ماست تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست |
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد |
دهقان قضا بسی چو ما کشت و درود غم خوردن بیهوده نمیدارد سود پُر کن قدح می به کفم در نه زود تا باز خورم که بودنیها همه بود |
در خرابات مغان گر گذر افتد بازم |
متن خبر که یک قلم بی تو سیاه شد جهان |
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد گر چشمه زمزمی و گر آب حیات آخر به دل خاک فرو خواهی شد |
در ره عشق از ان سوی فنا صد خطر است
تا نگویی که چو عمرم به سر امد رستم |
مهار عقده آتشفشان خاموشم
گدازه هاى دلم دردهاى پنهانى است ..... |
تا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرم
جان نهادیم بر اتش ز پی خوش نفسی |
یاران مدد که جذبه ی عشق قوی کمند |
از کوزه گری کوزه خریدم باری
آن کوزه سخن گفت ز هر اسراری |
یادباد آن که به خلوتگه وصلت شب و روز
دل سرا پردهی صد راز نهان بود مرا |
ای غم ، تو که هستی از کجا می آیی ؟ |
یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد |
در کار تو ز دست زمانه غمی شدم |
اگر دل دلبر و دلبر کدام است وگر دلبر دل و دل را چه نام است دل و دلبر بهم آمیته وینم ندونم دل که و دلبر کدام است |
تو را این همه بلبل نوای عشق زند |
غلام همت دردی کشان یک رنگم |
در جهان بال و پر خویش گشودن آموز |
نازها زان نرگس مستانه اش باید کشید |
شورش ز دست غیر چرا ناله می کنی |
ترسم این قوم که بر درد کشان می خندند |
از سخن چیننان ملامتها پدید آید ولی |
تهمتن بر آشفت و با طوس گفت |
تمنای من از عمر و جوانی
وصال توست و آنگه زندگانی |
یافت پس از صد نگه مطلب مخصوص حویش |
آن جوان بخت که میزد رقم خیر و قبول |
دی کودکی بدامن مادر گریست زار |
|
دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است |
تا ز حسرت بر سرا پای تو میکردم نگاه |
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان |
وه که ز همراهیت محتشم افتاده شد |
اگر خود مار ضحاکی زند نیش
چو در خیل فریدونی میندیش نظامی گنجوی |
اکنون ساعت 02:22 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)