![]() |
از چرخ فلک گردش یکسان مطلب وز دور زمانه عدل سلطان مطلب روزی پنج در جهان خواهی بود آزار دل هیچ مسلمان مطلب |
بزرگی سراسر به گفتار نیست |
تا ولولهٔ عشق تو در گوشم شد عقل و خرد و هوش فراموشم شد تا یک ورق از عشق تو از بَر کردم سیصد ورق از علم فراموشم شد |
در ازل پرتو عشقش ز تجلی دم زد |
در سلسلهٔ عشق تو جان خواهم داد در عشق تو ترک خانمان خواهم داد روزی که ترا ببینم ای عمر عزیز آن روز یقین بدان که جان خواهم داد |
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای |
در هجرانم قرار میباید و نیست آسایش جان زار میباید و نیست سرمایهٔ روزگار میباید و نیست یعنی که وصال یار میباید و نیست |
تا چند بسته ماندن در دام خود فریبی |
یا رب غم آنچه غیر تو در دل ماست بردار که بیحاصلی از حاصل ماست الحمد که چون تو رهنمایی داریم کز گمشدگانیم که غم منزل ماست |
تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم |
مجنون تو کوه را ز صحرا نشناخت دیوانهٔ عشق تو سر از پا نشناخت هر کس به تو ره یافت ز خود گم گردید آنکس که ترا شناخت خود را نشناخت |
تا به فراق خو کنم صبر من و قرار کو ؟ |
وصافی خود به رغم حاسد تا کی ترویج چنین متاع کاسد تا کی تو معدومی خیال هستی از تو فاسد باشد خیال فاسد تا کی |
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ نیست یاری که مرا یاد کند دیده ام خیره به ره ماند و نداد نامه ای تا دل من شاد کند |
دلا دایم گدای کوی او باش |
همی گویم و گفته ام بار ها |
اگر چه زنده رود آب حیات است |
هاتف ان روز به من مژده این دولت داد |
دوش لعلش عشوهای میداد حافظ را ولی |
من هر چه دیده ام ز دل و دیده دیده ام |
مراد دل ز که پرسم که نیست دلداری |
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند |
|
در عشق تو گاه بت پرستم گویند |
در رفع حجب کوش نه در جمع کتب کز جمع کتب نمیشود رفع حجب در طی کتب بود کجا نشه ی حب طی کن همه را بگو الی الله اتب |
به باغ نظم که هر سو گل بهاری بود |
دیده بر هم نهادم از سر بیم
کرده خود را به عاجزی تسلیم نظامی |
مستغرق نیل معصیت جامه ی ما مجموعه ی فعل زشت هنگامه ی ما گویند که روز حشر شب می نشود آنجا نگشایند مگر نامه ی ما |
از بهر بوسهای ز لبش جان همیدهم
اينم همیستاند و آنم نمیدهد |
در جستجوی انصاف تا پشت کوه قاف سفر کردم معدوم بود آنچه گمان کردم مکتوم مانده است |
تــــابامــداد هر شب آواز عندلیب |
ای روی تو مهر عالم آرای همه وصل تو شب و روز تمنای همه گر با دگران به ز منی وای به من ور با همه کس همچو منی وای همه |
هر که آید به جهان اهل فنا خواهد بود |
دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور |
روز و شب خون جگر میخورم از درد جدایی ناگوار است به من زندگی ، ای مرگ کجایی چون به پایان نرسد محنت هجر از شب وصلم کاش از مرگ به پایان رسدم روز جدایی |
یارم تویی در عالم یار دگر ندارم |
|
ما روزگار را همه قسم آزموده ایم |
امشب من و تو هردو ، مستیم ، ز مِی اما تو مست مِی حُسنی ، من ، مست مِی سودا |
ای دل ریش مرا بر لب تو حق نمک |
اکنون ساعت 10:49 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)