![]() |
در دایره قسمت ما نقطه ی تسلیمیم |
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد |
دانی که چرا سر نهان با تو نگویم ؟ |
یا مبسما یحاکی درجا من اللالی
یا رب چه درخور آمد گردش خط هلالی |
یا رب مددی کن که سامان برسیم |
من به خیال زاهدی گوشه نشین و طرفه آنک |
فرض ایزد بگذاریم و به کس بد نکنیم |
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم |
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش |
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو |
وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی |
یاد باد آن که به بالین تو شبهای دراز پاسبان مردم چشم نگران بود مرا محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات |
از آمدنم نبود گردون را سود |
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی |
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم |
مائیم که اصل شادی و کان غمیم سرمایه ی دادیم و نهاد ستمیم پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم آئینه ی زنگ خورده و جام جمیم |
می رسد روزی که شرط عاشقی دلدادگی ست |
در گوش دلم گفت فلک پنهانی حکمی که قضا بود ز من میدانی در گردش خویش اگر مرا دست بدی خود را برهاندمی ز سرگردانی |
يــارب تــو جــمال آن مــــــه مهرانگيز آراسـتـه اي بـه سـنـبـل عــنـبـر و بيز پس حکم همي کني که در وي منگر اين حکم چنان بود که کج دار و مريز خیام |
زبان در ذکر و دل در فکر آن نامهربان دارم نمیگردد به چیزی غیر نامش تا زبان دارم |
مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ |
دست شوقی با گریبان آشنا میخواستیم جامه ی جان در غم عشقی فنا میخواستیم دیده گریان ، سینه سوزان ، دل طپان ، جان مضطرب شکر اللّه یافتیم آنچ از خدا میخواستیم |
می ده که گرچه گشتم نامه سیاه عالم |
یقین ما به خیال و گمان نمیگردد گمان آن مکنیدش که آن نمیگردد |
دانی ز چه غنچه خون کند چهره ز شرم ؟ |
توبه زهد فروشان گران جان بگذشت |
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو |
وفا مجو ز کس ور سخن نمی شنوی |
شوری نه چنان گرفت ما را کز دست توان گرفت ما را ما هیچ گرفته ایم از او او هیچ از آن گرفت ما را |
ای که با سلسله زلف دراز آمدهای |
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم |
من این مقام به دنیا و آخرت ندهم |
یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم |
در و دیوار در سماع آیند ارغنون غمش چو بنوازم از جمادات شور برخیزد چون به یادش ترانه آغازم |
مده ای رفیق پندم که نظر بر او فکندم تو میان ما ندانی که چه میرود نهانی سعدی ... |
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور |
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد |
دیدی ای دل که غم عشق دگر باره چه کرد |
در بلا یار باش یاران را |
یا رب به محمد و علی و زهرا یا رب به حسین و حسن و آلعبا کز لطف برآر حاجتم در دو سرا بی منت خلق یا علی الاعلا |
اکنون ساعت 06:25 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)