![]() |
ما روی خود ز راه سعادت نتافتیم |
ترسم مرا به روز قیامت کفن شود |
مرغ دلم طائریست قدسی و عرش آشیان |
نگارا بــر سر عهد و وفــا باش |
شاهدان در جلوه و من شرمسار کیسه ام |
دردها دارم بـــه دل از روزگار |
رهزن دهر نخفتست مشو ایمن ازو |
دل هوس سبزه و صحرا ندارد
میل به گل گشت و تماشا ندارد د بده |
دانه ای را که دل موری از آن شاد شود |
دل روشن زسیه کاری نفس ایمن کن |
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد |
دیگر ای گندم نمای جو فروش |
شبی زال بنشست هنگام خواب
سخن بسیار گفت از افراسیاب فردوسی |
با مدعی مگوئید اسرار عشق و مستی |
با خود در وصل تو گشودن مشکل |
لب بسته ای ز گفتن راز نهان رهی |
کو دولت آنم که شبی با تو نشستم |
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی |
دیگر زنرد هستیم امید برد نیست |
من معتقــدم دو بــاره بــر می گردی |
یاری اندر کس نمی بینیم ، یاران را چه شد ؟ |
دهر بسیار چو من سر بگریبان دیده است |
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست |
تنور لاله چنان بر افروخت باد بهار |
دمی با غم به سر بردن جهان یکسر نمی ارزد |
درم خواست دینار و گوهر زگنج
گرانمایه دیبای زربفت پنج فردوسی |
جای دل در سینه ی صد پاره دارم آتشی |
میان سپه نیم فرسنگ بود
ستاره نظاره بران جنگ بود فردوسی |
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست |
یکی را به چاه افگند بی گناه
یکی با کله برشاند به گاه فردوسی |
هرگز نرود مستی ما از سر جامت
کی تلخ شود کام عسل خورده ز کامت |
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار |
بیستون کندن فرهاد نه کاریست شگرف
شور شیرین به سر هر که فتد کوه کن است |
تــا تو نگــاه می کنی کــار من آه کردن است |
تشنه بادیه راهم بزلالی دریاب |
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
دوستی کی خواهد آمد دوستداران را چه شد |
دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم |
مرا چشم خون فشان زدست آن کمان ابرو |
ور نبــاشــد مرکب زریــن لگام |
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم |
اکنون ساعت 02:54 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)