![]() |
یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست که مغیلان طریقش گل و نسرین من است |
توانا بود هر که دانا بود
زدانش دل پیر برنا بود |
دولت فقر خدایا به من ارزانی دار کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است |
تا چو آدينه به سر برده شد آيد شنبه
تا چو ماه رمضان بگذرد آيد شوال |
لشکرگه عشق عارض خرم تست زنجیر بلا زلف خم اندر خم تست سنایی غزنوی |
تنم گر چه هست از مقيمان شهر
دلم نيست غافل ز شاهان دهر |
رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی آمد به گوش ناگهم آواز بلبلی |
يکي لطيفه ز من بشنو اي که در آفاق
سفر کني و لطايف ز بحر و کان آري |
یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود و از لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود |
در جهان داري و ملکت بخشي
چو سکندر همه آفاق بگرد |
دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم |
مشوي اي ديده نقش غم ز لوح سينه حافظ
که زخم تيغ دلدار است و رنگ خون نخواهد شد |
داد دهی ساغر و پیمانه را مایه دهی مجلس و میخانه را |
اي ساربان آهسته ران كارام جانم ميرود
آن دل كه با خود داشتم با دلستانم ميرود |
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن |
نیاز نیمه شبی دفع صد بلا بکند
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند |
دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی کز عکس روی او شب هجران سر آمدی |
يادته قدم ميزديم در كنار هم
من تشنه ي تو ، تو ماله من يادمون ميرفت ثانيه ها چه جور گذشت مي رسيديم به خونه و چه زود گذشت |
تنت زين جهان است و دل زان جهان
هوا يار اين و خدا يار آن |
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد |
در ازل دادهست ما را ساقي لعل لبت
جرعه جامي که من مدهوش آن جامم هنوز |
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد |
در عشق خانقاه و خرابات فرق نيست
هر جا که هست پرتو روي حبيب هست |
تو مو ميبيني و من پيچش مو
تو ابرو من اشارت هاي ابرو |
ورای طاعت دیوانگان ز ما مطلب که شیخ مذهب ما عاقلی گنه دانست |
تا گنج غمت در دل ويرانه مقيم است
همواره مرا کوي خرابات مقام است |
تاب بنفشه می دهد طره مشکسای تو
پرده غنچه می درد خنده دلگشای تو |
وانگهم در داد جامى كز فروغش بر فلك زهره در رقص آمد و بر بط زنان مى گفت نوش |
شادی مجلسيان در قدم و مقدم توست
جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت |
تو خود چه لعبتى اى شهسوار شيرين كار كه تو سنى چو فلك رام تازيانه ء تست |
توسني كردم ندانستم همي
كز كشيدن تنگتر گردد كمند |
در بحر فتاده ام چو ماهى تا يار مرا به شست گيرد در پاش فتاده ام به زارى آيا بود آن كه دست گيرد |
دل بـردی از مـن به يغـما
ای ترك غارتگر من ديدی چه آوردی ای دوسـت از دسـت دل بر سـر من |
نقد عمرت ببرد غصه دنيا بگزاف
گر شب و روز در اين قصه باطل باشي |
یاد باد آن صحبت شبها که با زلف توام
بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود |
دولت صحبت آن شمع سعادت پرتو
بازپرسيد خدا را که به پروانه کيست |
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن چون نسیم نو بهار بر آشیانم کن گذر تا که گلباران شود کلبه ویران من |
نوای چنگ بدانسان زند صلای صبوح که پیر صومعه راه در مغان گیرد |
دلم جز مهر مهرویان طریقی بر نمی گیرد
ز هر در می دهم پندش ولیکن در نمی گیرد |
دندانه هر قصري پندي دهدت نو نو
پند سر دندانه بشنو ز بن دندان |
اکنون ساعت 08:00 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)