![]() |
نقل قول:
............................................................ ...................................... زین زهد و پارسایی چون نیست جز ریایی ما و شراب و شاهد، کنج شرابخانه چه خوش بود خرابی! افتاده در خرابات چون چشم یار مخمور از مستی شبانه در دیدهٔ عراقی جام شراب و ساقی هر سه یکی است و احول بیند یکی دوگانه |
در کوی خرابات، کسی را که نیاز است هشیاری و مستیش همه عین نماز است آنجا نپذیرند صلاح و ورع امروز آنچ از تو پذیرند در آن کوی نیاز است اسرار خرابات بجز مست نداند هشیار چه داند که درین کوی چه راز است؟ تا مستی رندان خرابات بدیدم دیدم به حقیقت که جزین کار مجاز است عراقي |
دستانم |
خرابات
به مسجد ره نمیدانم، گرفتار خراباتم جزین کاری نمیدانم که: در کار خراباتم خراب افتاد کار من، خرابات اختیار من خراباتیست یار من، از آن یار خراباتم ز دام زاهدی جستم، به قلاشی کمر بستم ز بهر آن چنین مستم، که هشیار خراباتم بگردان باده، ای ساقی، چو اندر خیل عشاقی به من ده شربت باقی، که بیمار خراباتم خرد میداشت در بندم، پدر میداد سوگندم چو بار از خر بیفگندم، سبکبار خراباتم تو گر جویای تمکینی، سزد با من که ننشینی که گر در مسجدم بینی، طلبگار خراباتم به گرد کویش از زاری، چو مستان در شب تاری به سر میگردم از خواری، که پرگار خراباتم دلم را زین گرانان چه؟ وزین بیهوده خوانان چه؟ مرا از پاسبانان چه؟ که بیدار خراباتم چو جام بیخودی نوشم، بسان اوحدی جوشم کنون چون مست و بیهوشم، سزاوار خراباتم .... |
خرابات
کشتی ما کو که ما زورق درآب افکندهایم در خرابات مغان خود را خراب افکندهایم جام می را مطلع خورشید تابان کردهایم وز حرارت تاب دل در آفتاب افکندهایم با جوانان بر در میخانه مست افتادهایم وز فغان پیر مغان را در عذاب افکندهایم شاهد میخوارگان گو روی بنمای از نقاب کاین زمان از روی کار خود نقاب افکندهایم محتسب اسب فضیحت بر سرما گو مران گر برندی در جهان خر در خلاف افکندهایم آبروی ساغر از چشم قدح پیمای ماست گر به بی آبی سپر بر روی آب افکندهایم ما که از جام محبت نیمه مست افتادهایم کی بهوش آئیم کافیون در شراب افکندهایم گوشهی دل کردهایم از بهر میخواران کباب لیکن از سوز دل آتش در کباب افکندهایم غم مخور خواجو که از غم خواب را بینی بخواب زانکه ما چشم امید از خورد و خواب افکندهایم ... |
خرابات
تا سوی خرابات شد آن شاه خرابات همواره منم معتکف راه خرابات کردند همه خلق همی خطبهی شاهی چون خیل خرابات بر آن شاه خرابات من خود چه خطر دارم تا بنده نباشم چون شاه خرابات بود ماه خرابات گر صومعهی شیخ خبر یابد ازین حرف حقا که شود بندهی خرگاه خرابات بشنو که سنایی سخن صدق به تحقیق آن کس که چنو نیست هواخواه خرابات او نیست بجز صورت بی هیت بی روح افگنده به میدان شهنشاه خرابات آن روز مبادم من و آن روز مبادا بینند ز من خالی درگاه خرابات شیر نر اگر سوی خرابات خرامد روباه کند او را روباه خرابات آنکو «لمن الملک» زند هم حسد آید او را ز خرابات و علیالاه خرابات .... |
خرابات
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیرما چیست یاران طریقت بعد ازین تدبیرما ما مریدان روی سوی قبله چون اریم چون روی سوی خانهی خمار دارد پیر ما درخرابات طریقت ما بهم منزل شویم کاین چنین رفتست در عهد ازل تقدیرما عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوشست عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیرما روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد زان زمان جز لطف و خوبی نیست درتفسیرما با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی آه اتش ناک و سوز سینهی شبگیر ما تیر آه ما زگردون بگذرد حافظ خموش رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیرما حافظ |
به خرابات گرو شد سر و دستار مرا طلبم کن ز خرابات و به دست آر مرا بفغانند مغان از من و از زاری من شاید از پیر مغان هم ندهد بار مرا ساخت اندر دل ما یار خراباتی جای ز خرابات به جایی مبر، ای یار، مرا |
طاق ابروی تو سرمشق کدام استادست؟
که خرابات دلم در پی آن آبادست تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است همواره مرا کنج خرابات مقام است |
خرابات
مست شدم مست شدم تا به خرابات دوش نعرهزنان رقصکنان دردنوش جوش دلم چون به سر خم رسید زآتش جوش دلم آمد به جوش پیر خرابات چو بانگم شنید گفت درآی ای پسر خرقهپوش گفتمش ای پیر چه دانی مرا گفت ز خود هیچ مگو شو خموش مذهب رندان خرابات گیر خرقه و سجاده بیفکن ز دوش کم زن و قلاش و قلندر بباش در صف اوباش برآور خروش صافی زهاد به خواری بریز دردی عشاق به شادی بنوش صورت تشبیه برون بر ز چشم پنبهی پندار برآور ز گوش تو تو نهای چند نشینی به خود پردهی تو بردر و با خود بکوش قعر دلت عالم بیمنتهاست رخت سوی عالم دل بر بهوش گوهر عطار به صد جان بخر چند بود پیش تو گوهر فروش عطار |
| اکنون ساعت 09:16 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)