![]() |
بدرقه
و ما جوانی را بدرقه کردیم در شتاب بی صدای زندگی و در نیمه راههای زیادی ماندیم با دلتنگی های نفس گیر اما وقتی در شهاب یادی ظلمت شبهای بی ستاره می شکند و با تکرار حرفی نبض دیرینه ی عشق تندتر می زند به گلگشت خاطرات چهار فصل می رویم |
برادری
نیمه نانی را با هم دو نیمه کردیم بی آنکه سخن از برادری گفته باشیم تا تعبیر رقص گندمزار باشد در فضیلت خوابها و نگاه خود را پرواز دادیم به دنبال هر پرنده ای تا در مسیر آن زندگی را سرابی نبینیم |
بشارت
جوانترین خاطره ام ساعتی پیش بود که دستش را در بشارت دیدار در فردایی نامعلوم تکان داد و رفت سنگی فرو افتاد در گرداب خاطره ها |
بلوغ بشر
آمد با شاخه ای در دست از باغ اساطیر و گونه ای تر از مفهوم خلقت و برایم تقویمی آورد که در آن هزاران شمع با هزاران رنگ وحدت نورانی خود را خواب دیده بودند در انتظار روز بلوغ بشر |
تجربه ای دیگر
به وعده ی دیداری غبار غم از آینه ی دل پاک می شود و چشمه ای اشک از چشمان یخ بسته به سوی تجربه ای دیگر سرازیر می شود |
تضاد
کرانه ی درکت بیکرانه می شود در التهاب لحظه ای که راز بی قفل تضاد گشوده می شود و تو از ضرورت ظلمت می رسی به فهم نور و از ناخوشیها به شکر عافیت |
تقدیر
پُر بود شب از صدای شباویز و می چکید از هر روزنی ترانه ی تقدیر و من بی خبر از فردا نمی دانستم که چشمانم خاک تازه ی گوری را خواهد شست و دلم در صراحت مرگ عزیزی همچون شقایقی خواهد شد |
جان عاشق
بر روی درختی کندم نشان عشق شیرابه ای آمد برون نشان جان عشق شرمنده به راه خود رفتم |
جستجو
در جستجوی فصل چهارمی به نام کمالیم در مسیر زندگی تا بیهوده نباشد کودکی جوانی پیری همچون سالی با چهار فصل خویش |
حادثه ی عشق
خش خش برگهای زرد صدای پاییز بود و آغاز بستن پنجره ها کوچه تنها می شد با سوتهای بی وقت عشق و تدارکی ازلی در کار بود تا حادثه ی عشق در برخوردی ساده میان بادهای گیج پاییزی چشمان ما را تر کند |
اکنون ساعت 04:22 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)