![]() |
گربه ها كه خوابيده اند
روزی از پس روزی خیابانی از پس خیابانی و رد پایی از پس ردپایی دیگر مصرف شده ای در لباس هایی با زمینه ی خاکستری در کفش های ساده ی ساییده در راه راه خطوط پیشانی گربه ها که خوابیده اند می روی و در غیاب تو مصرف می شوم روزی از پس روزی در لباس هایی با زمینه ی مشکی و گل بوته های وحشی پژمرده که بوی شیر می دهند و گریه ی نوزادی گربه ها که خوابیده اند بر می گردی و غرق می شوی در آرامشی خاموش |
چيزي هميشه ناگفته مي ماند
کنار می رود پرده از جریانی فشرده از حادثه ای که ورم می کند روی سنگینی صورتک هایمان نمایش که به انتها می رسد خالی می شوند صندلی های خسته صحنه غرق می شود در آرامشی خاموش و معبری انباشته از بلیط های باطله می ماند و سؤالی آیا حرفی از قلم نیفتاده ست ؟ |
مي تواني بنويسي
می توانی بنویسی سلام مرا ببخش نشانی جزیره ی سرگردان شما را در آبهای شور این اواخر از دست داده ام و ادامه دهی که : به هر حال میان هر بطری به گِل نشسته نشان گنجی نیست اصلاً فراموش کن عزیزترینم که روی مدار چند دقیقه مانده به امید حجمی شناور است |
نشانی
نشانی ام اتاق کوچکی است با پنجره ای بزرگ ، گشوده به دورهای گم و سقف کوتاهی ، برای خیره شدن ، به آرزوهای بلند و دیوارهایی سرشار از عکس های خدایی با جمجمه ای ضخیم و ذهنی تاریک در تدارک انتقام تا اینکه با نورهای تازه می وزی و پُر می کنی اتاق کوچکم را از گرمی فنجان شیر و سپیدی دستمال و شستی و بوم و رنگ و تصور تمام قد خویشتنت |
هر گرگ و میش
هر گرگ و میش شانه ی کوه را که نشانه می روید جان شما و جان تُرد آن دو شاخه ی ریواس خانه ی شاعر لغت به لغت خراب اگر دروغ بگویم و بعد زمزمه می کرد ما که شکستیم و بعد کسی تلفن زد که الو سهم شادی امروز به قدر قوطی ودکاست یا به قیمت تریاق ؟ |
همیشه اشتباه می کنم
می توانم عبور کنم از تو همچو ردپایی که در برف می توانم ذوب شوم در تو تمام زمین دو راهی پیچیده ای ست پُر از علامت ممنوع و هیچ نقشه ای مرا به راه نبرده است همیشه اشتباه می کنم و آن سوی هر دو راهی ساده تکه های سرنوشت مرا باد می برد |
هنوز کنار تو نیستم
نشسته ای و مرور می کنی گزینه خواب های خدا را روی پاره کاغذی برایم نوشته ای غروب نیست هنوز بچه های روی سرسره جیغ می کشند هنوز هم کنار تو نیستم تو فکر می کنی : بیا کنار بیا کنار من سرسره تنهاست تو نیستی و روی پاره کاغذی که برایم نوشته ای تمام قصه خیس می شود |
وقتی شقیقه هایم از تحمل زخمهای کهنه تیر میکشند
مجبور می شوم به دورترین عزیزترینم با بلند ترین صدا بیندیشم |
پرهیز می کنم از نشاندن نامم
پرهیز می کنم از نشاندن نامم روی دنباله های نامها روی نامه های دنباله دار پرهیز می کنم از هوای نشستن روی صندلی کنار تنهایی شما و از هراس نشستن مدام از کنارتان عبور می کنم |
چرا؟
های های تکلیف های شبهای عید مرا باد برده است و خواب هایم را ماهیان مرده اشغال کرده اند چرا کسی نمی آید و دور دور خواب های آشفته است ؟ |
اکنون ساعت 04:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)