پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   آموزش زبانهای خارجی (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=146)
-   -   English Class - تجربه ی من از کلاس های زبان (http://p30city.net/showthread.php?t=38658)

مهرگان 07-30-2013 01:10 PM

how to behave in a Language School - how to behave in an English class - تجربه من از کلاس های زبان
 
how to behave in a Language School - how to behave in an English class - تجربه من از کلاس های زبان

باهاتون موافقم مریم جون :) تکرار کلمه و استفاده ش توی جملات مختلف میتونه موثر باشه. میدونید حافظه بچه ها خیلی جالبه، مثلا در مورد همین که گفتید یکی یکی تکرار کنن: کلاس رو تصور کنید با بچه ها، بعد در نظر بگیرین که معلم اول میگه که همه با هم این کلمه رو تکرار کنید: Sister. و همه با هم چند بار بعد از معلم تکرار میکنن. بلافاصله بعد از چند بار تکرار معلم میگه که خب، حالا تو بگو، یعنی میخواد یکی یکی بگن. خیلی وضعیت جالبی پیش میاد، چون یادشون رفته! و میگن آ .... چی بود کلمه هه که الان گفتیم؟ :d

یه روز خواستم از برادرم (کلاس شیشم) درس زبانشو بپرسم ببینم این چی یادگرفته تا حالا؟
بعد شروع کردم اول گفتم که این گذشته ی چه فعلیه؟ یا مثلا گذشته فلان فعل جی میشه؟ خلاصه بعدش کتابشو باز کردم گذاشتم جللو دسش (اینترو) صفحه ای اومد که همچین شکلی داشت:








دندان رو اینطوری نوشته بود: tooth/teeth.
داداشم از بالا شروع کرد به خوندن: eye, nose, lips, وقتی رسید به دندان، گفتم اینا یعنی چی؟
گفتش که خب معلومه، tooth یعنی دندان، teeth هم گذشته شه
:21: چیزیم که بلد بود من از یادش بردم! :d
از این تاپیک هم دیدن کنید : http://p30city.net/showthread.php?t=39506-

مهرگان 08-24-2013 11:26 PM

تجربه من از کلاس های زبان - How to behave in an English class
 
تجربه من از کلاس های زبان - How to behave in an English class

من بالاخره اولین جلسه های تدریس رو تجربه کردم ^_^
باید بگم خیلی استرس داره .. کار کردن با سی دی پلیر و گم کردن مارکر و ندونستن اینکه کیفم رو کجا بذارم راستی؟! و اینکه ا! من الان معلمم! قبلا خودم جای این بچه ها مینشستما!

خاطره های زیادی همون جلسه اول برام درست شد :)

اما چیزی که یادمه: مامانایی که میان دنبال دختراشون رو، خیلی دوس دارم :53: چه دخترشون از بچه کوچولوهای First Friends باشه، چه نوجوان :)

اولین تجربه: Let's Go4

التماس دعا!

مهرگان 09-07-2013 10:39 PM

تجربه من از کلاس های زبان - How to behave in an English Class
 
تجربه من از کلاس های زبان - How to behave in an English Class
How to teach kids

مرسی که اینقدر به اینجا سر میزنید!


امروز رفتم سر کلاس First Friends به ای یکی از دوستام (یعنی یکی از معلما) و قراره که دو جلسه معلمشون باشم :5:

وااااای سر و کله زدن باهاشون واقعا سخته! از چیزی که فکر میکردم، واقعا سخت تر بود!

تصور کنید، اینا اصلا نمیدونستن یا نمیخواستن که بدونن وقتی میگم بچه ها آروم، بشینید لطفا، به چه معنیه!

همه ش مهربون بودم، لبخند یدم، باهاشون راه میومدم هر بهونه ای میگرفتن، اما دیگه پنج دقیه آخر فهمیدم از چی میترسن!

از نمره ی کم!

از اینکه ستاره نچسبونم روی دفتراشون و نشون ماماناشون بدن :p

آقا جونم واسه تون بگه که، این ها بچه هایی بودن که مدرسه نرفته بودن، یا اگه رفته بودن، ملاس دوم بودن نهایتا.

یکیشون حرف "ک" رو "ت" تلفظ میکرد! ناززززی :* اینقد دوسش داشتم! از همه هم بیشتر درس خونده بود، همه چیزم جواب میداد، اما کافی بود مثلا به Jacket بگه: Jatet! بقیه اینجوری بودن: :ye roz ostad!:!
حالا بیا و آرومشون کن!

یکی بود عمدا به اینیکی میگفت کلماتی رو بگو که توش حرف "ک" باشه! مثلا میگفت: بگو کتاب! بگو کنترل! بگو کوکو! بگو Cab!
تفریح میکردنا!
با هر زحمتی بود باید ساکتشون میکردم، و با هر زحمتی که بود کلاس تموم شد!

بچه های خیلی معصومن بخدا

دوستشون دارم :)

یه چیز دیگه م! : اینا نه که قبلا یاد گرفته بودن و معلمشون با تکرار بهشون گفته بود که: Be Quiet Please, Sit Down.
من که میگفتم Be Quiet Please, اینا بعدش با صدای بلند و با هم میگفتن: Sit Down!


بچه های کوچیک به طرز خیلی شگفت انگیزی استعداد یادگیری زبان جدید دارن! درسته که باید خیلی براشون تکرار کرد، اما خیلی خوب یاد میگیرن، و تا مدتها یادشون میمونه.

چه خوبه که چیز درست رو بهشون یاد بدیم..

مهرگان 10-03-2013 11:09 AM

تجربه من از کلاس های زبان -سر کلاس کوچولو ها - First Friends 1
 
چند وقتیه بازم میرم سر کلاس توچولوها :*

مدیر آموزشگاه ازمون خواستن که اصطلاحات معمولی رو انگلیسی کار کنیم و حتی الامکان فارسی خیلی کمتر به کار ببریم. اصطلاحاتی مثل:

come here
say these
sit down
change your roles
look at your books
و ...

حدود یک ربع از کلاس گذشته بود که علی کوچولو رسید .. مریض بود عزیزم، وقتی سر جاش نشست اول یه کم باهاش احوال پرسی کردم (به فارسی) بعد خواستم براش توضیح بدم که درس درباره چیه. تصمیم گرفتم همه شو انگلیسی براش بگم:

Ali, look at you book please page 58. this is a kitchen. pat and jig are sitting in front of the window and they are looking at this sandwich. they are speaking about the sandwich.

بعد از هر جمله م مکث میکردم و اون برام میگفت که چی فهمیده. خیلی خیلی جالب بود :) هرچند ساختارهایی مثل حال استمراری رو نمیدونه اما sit down رو میدونه در نتیجه میتونست متوجه منظور من بشه.

درسشون درباره حدس زدن ویژگی های یک شی بود که نمیدونن چیه. جعبه ی فلش کارتشون رو پنهان کرده بودم بین یک پوشه. و اونا باید حدس میزدن چیه. حدس زدن هم قاعدتا با گفتن ویژگی های یک چیز هست، مثلا باید بپرسن: Is it big? Is it Thick? Is it long? و بعد حدس بزنن که اون چیه.

خوب پیش میرن :) مخصوصا وقتی خودشون هم میان پای تخته و نقش افراد کتاب رو بازی میکنن. جالبه که خودشون هم این قسمت رو خیلی بیشتر دوست دارن.

و باز هم به این باورم که بچه های کوچیک استعداد فراوانی دارن و خوشحالم که بعضی پدر و مادرا به این موضوع اهمیت میدن. :53:

مهرگان 11-12-2013 09:13 AM

رفتن سر کلاس بچه های کوچیک مثل رفتن به وسط رینگ بوکسه! باید قبلش حسابی نرمش کنی، تمرین کنی و... که نفس کم نیاری! یه وقتایی انگار یکی به زور میفرستدم سر کلاس!

جدیدا یاد گرفتم گروه بندی شون کنم! هر گروهی رو به کاری مشغول کنم و برم برای بقیه گروه ها توضیح بدم که عزیزم B رو از بالا به پایین بنویس نه از پایین به بالا!
شکم D رو به اینوره اما d رو به اونور!
C صدای "ک" میده!
و ....

بچه های خیلی نازن، جلسه قبل خیلی جلو خودمو گرفتم وگرنه یه گاز اساسی از لپ یسنا میگرفتم انقد این بچه به نظرم شیرینه :* حیف ماماناشون میان هر روز و احوال درس اینا شونو میپرسن :d



مهرگان 11-26-2013 08:28 PM

نـمیدونم چی فکر میکنید در باره م وقتی تقریبا زود به زود میام تو این تاپیک و از کلاس هام میگم ولی باید بگم که نمیــــــدونید چه فکرهای عجیب و غریبی توی سرمه وقتی میرم کلاس زبان. اما به محض اینکه وارد کلاس میشم، همه ش پشت در جا میمونه.... توی مدت کلاس از کل زندگی غافل میشم خیلی خیلی دوست دارم دیگه به هیچ چیز فکر نمیکنم اما وقتی بیرون میام یام میفته که اکهی فردا چقد کار دارم الان برسم خونه باز چقد کار دارم، راستی من اصلا ناهار خوردم؟! و ......

دوستتون دارم بچه ها :*

این جلسه خیلی خوب بود، دو تا دوتا گفتم از هم سوال کنید و بیاید به من بگید چقدر بلد هستید. خیلی موثر بود. اول فکر کردم همچین چیزی رو قبول نمیکنن مثلا ممکنه بگن: من نمیخوام ازم بپرسه من خودم بلدم... اما برخلاف تصورم، قبول کردن خیلی آروم نشستن سر جاهاشون و خیلی آرومتر از هم سوال پرسیدن... الان دارم به خودم میگم مثل آدم بزرگا بهشون نگاه کردم... یادم رفت فرشته تر از اون هستند که فکر کنم..

همیشه آخرین معلمی هستم که جمع و جور میکنم وسایلمو دلم نمیخواد از اونجا دل بکنم! پدر و مادرا هم کلی معطل میکنم! هرچند گاهی اخم و تخم میکنم آخه واقعا کنترلشون سخته! ولی باز برام شیرینه.
امیدوارم بچه ها هم کلاس رو دوست داشته باشن.


مهرگان 02-21-2014 05:10 AM

تجربه من از کلاس های زبان
 
کلاس زبان خیلی تجربه ی خوبی بوده برام

هنوز هم میرم .. این ترم دوتا کلاس دارم بیکی با بچه هایی که از خودم 3- 4 سال کوچیکترن! یکی هم با بچه هایی که کلاس 3 یا 4ن!

بودن توی آموزشگاهی که معلم های اونجا قبلا معلم خودم بودن، و من هم مثل همین بچه ها بودن خیلی عبرت برانگیزه!!!! (کلمه رو!!)

من وقتی بچه بودم مثلا ابتدایی بودم، میخواستم خودمو بکشم اگه معلمی سر کلاس به یکی دیگه میگفت مثلا برو گچ بیار از دفتر .... یا مثلا هر کار ناچیز دیگه ای! مهم نبود چیه فقط میخواستم به "من" بگن!! نه به کس دیگه ای!!

و اگه سرگروه نمیشدم سکته رو میزدم صد در صد اصلا نمیتونستم قبول کنم یکی بیاد به من چیزی یاد بده!! خودم باید یاد میگرفتم!

اما بچه های معصوم اصلا مثل من نیستن!! هیشکیو ندیدم تا حالا تو کلاس زبانا که مثل منِ اونموقع فکر کنه! شادی من با همه فرق داشتم!!! اما این بچه ها خیلی راحت تر از همدیگه چیز یاد میگیرن تا از معلما



^_^


جلسه قبل بشون گفتم: close your eyes ..

چشماشونو بستن

گفتم: open your eyes ...

هم چشاشونو باز کردن، هم دهانشونو، تا آخر :d و گفتن: عــــااااااا :21:

مهرگان 03-09-2014 05:28 PM

تجربه های من از کلاس های زبان
 
هر جلسه چیزهای بیشتری یاد میگیرم خیلی خوبه خدا رو شکر :)

اما چیکار کنم که بگن:
it's a red car

و نگن:
it's a red!

یا مثلا نگن:
i'm have to!

بعضی وقتا به مرز خودزنی میرسم!!! از بس یاختارهایی که یاد گرفتن رو نمیتونن فراموش کنن یا اصلاح کنن! مثلا فکر میکنن بعد از I باید حتما Am بیاد!!

سامبادی هلپ می ;)

Islander 03-09-2014 06:22 PM

کارت خیلی عالیه مهرگان عزیز.

البته شاید اینو امتحان کرده باشی، ولی فکر می کنم اگه چندین بار کاملا واسشون تحلیل کنی که چرا ساختاری که دارن استفاده می کنن اشتباه، و چرا یه جور دیگه درسته مفید باشه.

و در مورد یه چیزی مثل I am که تو ذهن بچه ها مونده، شاید تکرار چندتا مثال با ساختار متفاوت مفید باشه. یعنی چیزای متفاوت بیشتر به گوششون بخوره.
فکر می کنم حداقل تو دراز مدت موثر باشه.

البته اینا کاملا تئوریه و من هیچ تجربه ای دراین مورد ندارم!! :d
و خود شما با تجربه ای که داری حتما به بهترین نحو این مسائل رو حل می کنی.

مهرگان 03-09-2014 06:40 PM

مرسی ^_^

نه تجربه م در حد دو ترمه فعلا :p تجربه ای ندارم !

ولی اون مرز خود زنی رو واقعا راست گفتم! بچه کوچیکان که وقتی میپرسم:
What color is it?

میگن: It's a red!

و Let's go 4 ها امروز بعد از توضیح من، و بین هر جملهم از تک تکشون میپرسیدم که اگه متوجه نشدی بگو تا با یه مثال دیگه بگم، و میگفتن نه! متوجه شدیم!! پرسیدم:
What do you have to do at home?
گفتن :
I'm have to ....

من اینجوری بودم: :هنگله:

ولی خب جلوی خودمو گرفتم که واقعا اینجوری نشون ندم :d

البته شاید کمی هم عجول هستم ... یه نکته ی خیلی مهمی که از دوران تحصیل خودم هم چه توی کلاس زبان چه توی مدریه یادمه همیشه اینه که کاش معلم هم "سطح بیان"ش رو بیاره پایین، در حد دانش آموز .... خیلی سعی میکنم اینطوری باشم نمیدونم تا چه حد موفق بودم....


اکنون ساعت 05:51 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)