![]() |
نگاه عرفانی ایرانیان به خط
http://img.tebyan.net/big/1387/08/16...1752567134.jpg همشهری : نشست سیر تحول خوشنویسی در ایران از تیموریان تا قاجار در فرهنگسرای نیاوران برپا شد. اسرافیل شیرچی، هنرمند صاحب سبک خط نقاشی ایران در این نشست گفت: هنرمند باید فرزند زمانه خود باشد و برای نائل آمدن به این مهم است که باید اصل و ریشه و هویتش را بشناسد و نوآوریهایش را بر پایه آنها ارائه كند. وی افزود: آثار قدمای نخبه خوشنویسی یک سر مشق است و نهیب این نکته که مبادا از اصل خود دور شویم. در این روزگار پرفراز و نشیب این آثار، مؤکد حس آسمانی و حال و هوای عرفانی قدمای ماست که آنان را از یک خوشنویس به هنرمندی صاحب کشف و شهود در مییابیم. عصر پنج شنبهای که گذشت 20 اثر بسیار کهن از قدمای نخبه خوشنویسی ایران از دورههای تیموریان، صفویان تا قاجار در نگارخانه اصلی فرهنگسرای نیاوران در کنار خط نقاشیهای «اسرافیل شیرچی» قرار گرفتند تا سیر تحول خوشنویسی مورد بحث و بررسی قرار گیرد. از گنجینه منحصربه فرد احمد ابوطالبیان کارشناس و استاد خوشنویس كه شامل آثاری از «میرعماد»، «میرعلی هروی»، «میرزا غلامرضا»، «درویش»، «میرحسین»، «کلهر» و ... بودند رونمایی شد. احمد ابوطالبیان نیز در این نشست ضمن بیان خاستگاه و زادگاه خط ایرانی گفت: خط زیبا، تجلی عالم معنا در جلوه صورت و زدودن غبار لفظ از چهره معنی تعریف کردهاند که گویای مرتبه خط در باور و آیین ماست. 20 اثر بسیار کهن از قدمای نخبه خوشنویسی ایران از دورههای تیموریان، صفویان تا قاجار در نگارخانه اصلی فرهنگسرای نیاوران در کنار خط نقاشیهای «اسرافیل شیرچی» قرار گرفتند تا سیر تحول خوشنویسی مورد بحث و بررسی قرار گیرد. وی با اشاره به تعامل تاریخی خط ایرانی و خط عربی گفت: پس از ظهور اسلام و در عصر دیلمیان، خط تعلیق نخستین خط ایرانی ست که ابداع میشود و امروز میتوان آثار نفیس آن را در کاشیها و سفالهای کاشان، خراسان بزرگ و سلطانیه دید. ابوطالبیان، خط نستعلیق را خط ابداعی از تلفیق خطوط تعلیق و نسخ دانست که در سیر تحول خوشنویسی ایران از سال 785 ه.ق و بعدها تا ظهور میرعلی تبریزی رصد شده است. به گفته وی، نستعلیق ایرانیان با حمایت ایلخانان مغول و پسران تیمور و کارگاههای بزرگ خوشنویسی که آنان به راه انداختند به اقصی نقاط دنیا صادر شد. این استاد خوشنویس، عصر صفویان و اعتقاد راسخ شاه اسماعیل صفوی را زمینهساز ظهور خوشنویسان مجرب ایرانی نظیر «میرعماد» و ابداع خط شکسته و تبدیل نسخ عربی به نسخ فارسی توسط نیریزی و ... خواند و تأکید کرد: چه از نظر کمیت و چه از حیث کیفیت، عصر قاجار عصر طلایی خوشنویسی مکتبی ایران بود که با درگذشت «محمدحسین عماد الکتاب قزوینی» به پایان رسید. در حاشیه نشست «سیر تحول خوشنویسی در ایران» «فاضل جمشیدی» خواننده، از پیوستگیهای موسیقی و خوشنویسی ایرانی سخن گفت. «سیاوش پورفضلی» چند دقیقهای دف نواخت. سپس «علیرضا شاه محمدی» و «سیاوش پورفضلی» برای دقایقی بداهه نوازی و بداهه خوانی كردند. نشست با نوای نی «حسن جعفر تبار» به پایان رسید. |
گره بهدست که باز خواهد شد؟
http://img.tebyan.net/big/1388/02/23...5632321151.jpg عضو انجمن خوشنویسان از ارشاد کمک خواست چندی است مشکلات داخلی انجمن خوشنویسان ایران بیش از پیش خودنمایی میکند، تا آنجا که اعضای آن از وزارت ارشاد خواستهاند برای میانجیگری اختلافات داخلی انجمن مداخله کند. انجمن خوشنویسان پیش از انقلاب به عنوان نهادی وابسته به وزارت فرهنگ و هنر فعالیت میکرد ولی بعد از پیروزی انقلاب در قالب یک مؤسسه غیرانتفاعی و مستقل در کنار وزارت ارشاد به کار خود ادامه داد. عمدهترین مشکلات این انجمن از مسائل مالی و کمبود بودجه ریشه میگیرد و باعث میشود برای اجرای برنامهها و رسیدن به اهدافش با مشکل مواجه شود و گاهی بین استادان آن اختلاف و تشتت پیش بیاید. در هفته گذشته «حسن آهنگران» یکی از اعضای انجمن خوشنویسان ایران در گفتوگو با خبرگزاری مهر گفت: «توصیه میکنم وزارت ارشاد به عنوان یک نهاد متولی فرهنگ و هنر که خارج از انجمن قرار دارد، مداخله کند تا اختلافهای بهوجود آمده پایان یابد.» او تأکید کرد: اگر چنددستگی از بین برود و استادان بنام کنار هم جمع شوند، یکی از مهمترین مشکلات انجمن حل میشود.»قصه اختلاف میان خوشنویسان و به توافق نرسیدن برخی از اعضای انجمن خوشنویسان ایران در همگرایی سبکها و شیوههای گوناگون خوشنویسی از اوایل دهه شصت آغاز شده و بهانه آن توجه به یک شیوه خاص و غفلت از سبکهای دیگر بود. حال این سؤال مطرح است که آیا درست است یک نهاد صنفی غیردولتی برای حل مشکلاتش از نهادهای دولتی درخواست کمک کند و به جای بررسی و حل مشکلات و اختلافات درونگروهی به حکمیت و پادرمیانی دولتی نیازمند شود؟ اسکندرپور: بهتر است وزارت ارشاد برای انجمن بزرگتری کند . اگرچه انجمن خوشنویسان ایران یک نهاد مردمی و غیردولتی است، اما به نظر میرسد بهتر است یک بزرگتر بیاید و مشکل انجمن را حل کند. به هر حال اعضای انجمن در تضارب آرا نمیتوانند به نتیجهای برسند باید به یک ولی و بزرگتر مراجعه کنند و به آن پناه ببرند. وزارت ارشاد یا حتی حوزه هنری سازمان تبلیغات به عنوان متولیان فرهنگ و هنر در دولت هم باید نقش حکم را ایفا و مشکلات انجمن را با حکمیت حل و فصل کنند. تا آنجا که من به یاد دارم انجمن خوشنویسان از سال 1329 به همت استادان اهل دلی چون سیدحسین میرخانی، علیاکبر کاوه، ابراهیم بوذری، سیدحسن میرخانی و دکتر مهدی بیانی و با همکاری وزارت فرهنگ و هنر وقت بنیان گذاشته شد و این عزیزان برای همه اعضا حکم ریشسفید، مراد و بزرگتر را داشتند و مسائل را با همدلی حل میکردند. بعد از اینکه این استادان سر بر سینه خاک گذاشتند کار به جایی رسید که هر کس سعی داشت رأی و نظر خود را پایه بگذارد و اجرا کند. به همین خاطر اگر وزارت ارشاد جای این مرشدان را بگیرد و براساس اصل ولایت، بزرگتری کند و برای حل مشکلات انجمن پادرمیانی کند خیلی خوب است. اسرافیل شیرچی: حیف است اعضای انجمن خانه خود را از غرق شدن نجات ندهند . انجمن خوشنویسان ایران نزدیک شصت سال است به عنوان یک مؤسسه فرهنگی - هنری، ترویج خوشنویسی، هنر خاص سرزمین ایران را بر عهده دارد. من نیز به عنوان دلبسته هنر و کسی که سالهاست با هنر خوشنویسی نجوا میکنم، 35 سال است در این انجمن فعال هستم. در این مدت شاهد اختلافات بعضاً سیاسی بعضی از استادان بوده و هستم. وزارت ارشاد نزدیک 12 سال است در شورای عالی انجمن خوشنویسان ایران نمایندگانی دارد که توسط وزیر ارشاد انتخاب میشوند. این نمایندگان میانجیان وزارت ارشاد در انجمن هستند. مدتی است انجمن درگیر فراز و نشیبهای خاصی شده است. به این ترتیب که عدهای حاضر نیستند از نگاه و موضع سنتی خود بگذرند و با فعالیتها و تلاشهای بعضی استادان و شاگردانشان مشکل دارند. درست است که وزارت ارشاد تا به حال نتوانسته گرهای از این مشکلات باز کند اما ما امیدواریم بعد از این و با حضور افراد کارشناس و دلسوز این مسائل حل و فصل شود. اگرچه حیف است اعضای انجمن خوشنویسان ایران که میراثداران کتابت این سرزمین هستند نتوانند خودشان خانهشان را از غرق شدن نجات دهند. |
خوشنویسی؛ پیوندی میان مركب و عرفان
http://img.tebyan.net/big/1388/04/24...1496123354.jpg نستعلیق ; حاصل درآمیختن دو خط نسخ و تعلیق هنر خوشنویسی تبلور عالم معنا در عالم صورت است و پیوندی عمیق میان مركب و عرفان و ادب برقرار می كند. خوشنویسی با نگارش ساده مطالب و حتی طراحی حروف و صفحه آرایی متفاوت است خوشنویسی تقریبا در تمام فرهنگها به چشم می خورد اما در مشرق زمین به ویژه در سرزمینهای اسلامی و ایران در قله هنرهای بصری واقع است . خوشنویسی اسلامی و بیش از آن خوشنویسی ایرانی تعادلی است حیرت انگیز میان تمامی اجزا و عناصر تشكیل دهنده آن ; تعادل میان مفید و مورد مصرف بودن از یك سو و پویایی و تغییر شكل یابندگی آن از سوی دیگر تعادل میان قالب و محتوا كه با آراستگی و ملایمت تام و تمام می تواند شكل مناسب را برای معانی مختلف فراهم آورد. خوشنویسی همواره برای مسلمانان اهمیتی خاص داشته است زیرا در اصل آن را هنر تجسم كلام وحی می دانسته اند. گذشته از این امر آنها خط زیبا را نه فقط در استنساخ قرآن بلكه در اغلب هنرها به كار می بردند. خوشنویسی یا خطاطی در كلیه كشورهای اسلامی همواره به عنوان والاترین هنر مورد توجه بوده است و این هنر مانند محوری در میان سایر هنرهای بصری ایفای نقش كرده است ضمن اینكه خوشنویسی از قرون اولیه اسلامی تا كنون در كلیه كشورهای اسلامی و مناطق تحت نفوذ مسلمانان با حساسیت و قدرت تمام در اوج جریانات هنری بوده است . اگر در نظر داشته باشیم كه خوشنویسی اسلامی و ایرانی براساس قالبها و قواعد و نظامهای بسیار مشخصی شكل می گیرد و هر یك از حروف قلمهای مختلف از نظام شكلی خاص و تا حدود زیادی غیرقابل تغییر برخوردارند آنگاه درمی یابیم كه ایجاد قلمهای تازه و یا شیوه های شخصی خوشنویسان بر مبنای چه ابداع و رعایت حیرت انگیزی پدیدار می شود. خوشنویسی همواره برای مسلمانان اهمیتی خاص داشته است زیرا در اصل آن را هنر تجسم كلام وحی می دانسته اند. گذشته از این امر آنها خط زیبا را نه فقط در استنساخ قرآن بلكه در اغلب هنرها به كار می بردند. در خوشنویسی اندازه هر حرف و نسبت آن با سایر حروف با دقت بسیار بالایی معین شده و هر حرف به صورت یك « مدل » ثابت درمی آید كه تخطی از آن به منزله نادیده گرفتن توافقی چندصدساله است كه همیشه میان خوشنویس و مخاطب برقرار بوده و با رضایت طرفین حاصل می شده است . حتی ترتیب شكل كلمات نیز براساس مبانی مشخصی تعیین می شده كه در « رسم الخط » ها و « آداب المشق » ها از جانب اساتید بزرگ تنظیم و ارائه شده است . قرارگیری كلمات هر سطر نیز هر چند به صورت كاملا پیش بینی و تكلیف شده نبوده . اما به شكل « سلیقه مطلوب » زمینه زیبایی شناختی پیشنهادی خاص خود را دارا بوده است . در خصوص پیدایش « نستعلیق » به عنوان یكی از زیباترین سبكهای خوشنویسی باید گفت در اواخر سده هشتم و اوایل سده نهم هجری یعنی در عهد تیموری از درآمیختن دو خط نسخ و تعلیق خوشنویسی جدیدی برای خط فارسی در ایران بوجود آمد كه « نسخ تعلیق » نامیده شد و بعدها به نام « نستعلیق » شهرت یافت . خط نستعلیق دومین خط خاص ایرانیان و فاقد علایم زیر و زبر و پیش است و با توجه به ظرافتها و گردشهای لطیفی كه در حركتها و شكل حروف دارد كم كم جایگاه خود را در خوشنویسی جهان باز كرد تا جاییكه برخی از آن به عنوان « عروس خطوط اسلامی » نام برده اند. ابداع خط نستعلیق را به هنرمندی به نام میرعلی تبریزی نسبت داده اند. وی در اوایل قرن نهم هجری می زیسته و نقشش در تدوین نستعلیق آنچنان مهم و اساسی بود كه استادان بعدی از وی به عنوان ابداع كننده نام برده اند. از دیگر كسانی كه در تكامل خط نستعلیق نقش داشته اند می توان از « سلطان علی مشهدی » و « میرعلی هروی » نام برد اما هنرمندی كه نستعلیق را به اوج تكامل و زیبایی رساند « عماد الحسنی قزوینی » معروف به « میرعماد » بود كه در قرن یازدهم و در دوره صفویه زندگی می كرد. میرعماد با ابتكار و خلاقیت خود و مهارت بالایی كه در نستعلیق بدست آورد دارای سبك و مكتبی شد كه هنرمندان خوشنویس سالیان بسیار پس از او از سبك وی پیروی كردند. در قرن سیزدهم سبك و شیوه جدیدی در نستعلیق بوجود آمد كه این كار به وسیله هنرمندی به نام « محمدرضا كلهر » صورت گرفت . در زمان كلهر صنعت چاپ به روش چاپ سنگی به ایران آورده شد. ظریف بودن حروف مانعی برای چاپ سنگی نستعلیق بود و همین امر سبب شد كه كلهر با تغییراتی در سبك و روش میرعماد شیوه تازه ای را برای نستعلیق به وجود آورد كه برای صنعت چاپ مناسب باشد. نوعی از خط نستعلیق معروف به شكسته نیز در ایران رایج شد و خوشنویسان در این عرصه نیز آثاری پدید آورده اند. میرزاطاهر خوشنویس ; استاد خط نستعلیق به گزارش خبرگزاری مهر یكی دیگر از افرادی كه نستعلیق را به اوج خود نزدیك كرد استاد میرزاطاهر خوشنویس بود. وی در سال 1306 هجری قمری 1267 هجری شمسی در یكی از روستاهای آذربایجان در یك خانواده روحانی پا به عرصه حیات نهاد . در سال 1309 به تبریز آمد . پدر وی همواره قرآن به همراه داشت و هر ماه یك قرآن ختم می كرد ضمن اینكه از فنون قرائت و تجوید نیز بهره ای داشت و در پنج سالگی كم كم سواد فارسی و قرآن را به فرزند یاد داد. میرزاطاهر در 7 سالگی به مكتب رفت و در یادگیری صرف و نحو عربی و خط نسخ كوشید و در اندك مدتی با مقدمات تحریر خط نسخ آشنا شد. چون استعداد سرشار به خوشنویسی در وجودش نهفته بود بدون تعلیم و راهنمایی فقط به یمن ذوق و عشق مفرط به خوشنویسی آنقدر از خطوط شیوای استادان خط مشق كرد تا كم كم به كیفیت و رموز و قواعد آن پی برد. در 9 سالگی جز سی ام قرآن را برای یكی از كتابفروشیها نوشت كه چاپ شد . در 12 سالگی نیز صرف و میر و تصریف و عوامل را نوشت كه آنها نیز چاپ شدند. كتاب بعدی استاد میرزاطاهر خوشنویس در 14 سالگی معالم (در اصول ) بود كه آن نیز به چاپ رسید ضمن اینكه هنوز نسخه های آن موجود و مورد استفاده طلاب علوم دینی است . میرزاطاهر سپس به نوشتن قرآن پرداخت و اولین قرآن را در سال 1321 هجری قمری شروع كرد كه كار نوشتن آن قرآن چهار سال تمام طول كشید. استاد خوشنویس در سن 17 سالگی تدریس را آغاز كرد و 35 سال به شغل شریف معلمی پرداخت . وی در عرض 64 سال فعالیت هنری به تحریر بیش از دویست جلد كتاب رساله علمی اخلاقی و دینی از قبیل مكاسب مفاتیح الجنان (شش جلد) قرآن جلد منتهی الامال جامع المقدمات شرح جامی كتاب رجال (پنج جلد) كفایت الاصول و ... پرداخت . استاد در سال 1334 شمسی تقاضای بازنشستگی كرد كه آن موقع استاد قریب به 70 سال سن داشت . آخرین كتابی كه وی نوشته كتاب آسمانی قرآن بود كه در سال 1353 هجری شمسی به پایان رسید . سرانجام میرزاطاهر خوشنویس خوشنویس قرآن كریم صحیفه سجادیه و مفاتیح الجنان پس از سپری كردن قریب به 90 سال عمر پربار خود در 14 تیرماه سال 1355 هجری شمسی به معشوق حقیقی پیوست . بی شك برای به كمال رسیدن هنر خوشنویسی تلاشهای بسیاری از سر ذوق و زیباشناسی صورت گرفته و افراد زیادی در این راه از جان و دل مایه گذاشته اند كه میرزا طاهر خوشنویس در زمره سرامدترین آنهاست . |
سجده رنگها و كلمات روي بوم
http://img.tebyan.net/big/1388/07/25...3814612402.jpg اين جا دنياي ديگري است. دنياي عبادت خط است. جايي است كه به نجواي نيايش كلمات ميشود دل سپرد. جايي كه هنرمندش رنگها و خطها را همنشين ميكند تا نقشهايش ما را به سوي آسمان ببرد و اين بار نجواي دل را بنوازد، فقط كافي است تا با تابلوهايش همراه شوي، همين. تابلوهايي كه دستان و قلم هنرمند برجسته «اسرافيل شيرچي» آن را ميآفريند تا تماشايش عظمت هنر خوشنويسي را به رخ بكشد. خوشنويسي وادي عشق است و بس به گزارش همشهري ، دنياي قلم، بوم، رنگ و دوات شيرچي جايي ميان همين برجهاي بلند بالاي شهر است، اما وقتي وارد ميشوي انگار جداي اين زندگي شهري است، گوشه و خلوتي دنج كه آثار خوشنويسي، گلدانهاي شمعداني و سازش، فضا ودكوري ايراني را ساختهاند كه تو را به آرامشي بيمثال با خود ميبرد. با شيرچي در يكي از اولين بعد از ظهرهاي فصل خزان به گفتوگو نشستيم. وقتي كه در دفتر كارش بوي باران با بوي هنرش آميخته بود. همكلام شدن با او يعني رفتن به ضيافت شعرو قلم كه ميزبان هنرمندش از تو پذيرايي ميكند. ضيافتي كه غير از ديگران بيش از 30 سال است كه خود را مهمان ميكند تا نقشها را با قلمش بيافريند. در وادي كتابت قرآن و هنر والاي خوشنويسي او هنرمند خطاطي است كه در چندي از آثارش با گزيدن آيات و اسما قرآني بار ديگر خطوط و كلمات را به سجده پروردگار وا ميدارد. ميگويد: «كتابت قرآن به عنوان زير شاخهاي از خوشنويسي به عنوان برگه زريني ديگر از اين هنر قدسي به شمار ميآيد كه در دورههاي مختلف كاتبان با خطوط نسخ، ثلث، نستعليق قرآنهاي نفيسي را در مكاتب مختلف كتابت كردهاند. كتابتي كه ما در دورههاي مختلف تاريخي قرآنهاي نفيسي براي ما به يادگار گذاشته است.» «كتابت قرآن به عنوان زير شاخهاي از خوشنويسي به عنوان برگه زريني ديگر از اين هنر قدسي به شمار ميآيد كه در دورههاي مختلف كاتبان با خطوط نسخ، ثلث، نستعليق قرآنهاي نفيسي را در مكاتب مختلف كتابت كردهاند. كتابتي كه ما در دورههاي مختلف تاريخي قرآنهاي نفيسي براي ما به يادگار گذاشته است.» تا چشم كار ميكند تابلو خط از اشعار بزرگان شعر گذشته و معاصر است كه تماشاي رنگها و كلماتش معناي زندگي را براي تو تداعي ميكند. اين هنرمند برجسته معاصر كه چندين و چند مجموعه منتشر شده از سيماي رستم در شاهنامه تا گلعذران مولوي را در كارنامه با ارزش هنري خود دارد، كسي است كه در وادي كتابت قرآن براي به وجود آمدن آثار نفيس و با ارزش عقيده دارد: «اين كتابتها مثل معماري ايراني ما ميتواند شناسنامه فرهنگي و مفاخرمان محسوب شود چه بسا ما در دورههايي ميبينيم و اين اتفاق ميافتد. به وجود آمدن اين اتفاق وابسته به بودن سفارش دهندههاي قوي به كاتبان و هنرمندان و به وجود آوردن شور و انگيزه در آنها است. بايد اين اتفاق هم بيفتد چون كتابت قرآن به نوعي نماينده فضاي معنوي مسلمانها است كه ما در حال حاضر آثار با ارزش را در موزههاي بزرگ ميبينيم. بايد سفارش دهندههاي آرمانگرا و آيندهنگر داشته باشيم تا درست مثل يك ساز با كوك كردن هنرمند اقدام به جا گذاشتن مفاخر هنري كنند. اين كار برابر با ساختن همان مساجد زيبا با معماريهاي خاصي است كه از گذشته براي ما به جا مانده و ما در شهرهايي چون اصفهان و خراسان و... ميبينيم.» http://img.tebyan.net/big/1388/07/20...2414011355.jpg اين مدرس و معلم طراز اول هنر خوشنويسي كه شايد ساعتها و سالها براي شاگردانش روي كاغذ خم ميشده تا درسي از اين هنر بگيرند در وادي زيباترين كتابتهايي كه ديده ميگويد: «من تا به امروز موزههاي بسياري از كشورها را ديدهام و نگينهاي درخشان ايراني متعددي هم از اين هنر تماشا كردهام. گشودن پنجره با زمزمه شعر اما كتابتهاي فاخري را از اساتيدي چون نيريزي و ارسنجاني و غيره ديدم كه براي خود دنيايي از زيبايي و هنر است. نمونههاي درخشاني كه خيلي خوب ميتوانيم به نسل معاصر خود از مفاخرمان نمايش دهيم.» ميپرسم در اين سالهاي متوالي تدريس آيا به نسل جوان امروز اعتقاد و ايماني براي پيشرفت هنر خوشنويسي دارد كه اين شعررا از فريدن مشيري زمزمه ميكند: «اميد تازه را درياب، غم ديرينه را بگذاربگذر.» و بعد ادامه ميدهد: «هميشه با اميد زيادي كار كردم و سعي كردم تا هنرم را در اختيار نسل نوخيز قرار بدهم. ذاتا با اميدي آميخته هستم و اميدم هم زياد است. ما داشتهاي جز اين مفاخر فرهنگي و هنري نداريم پس بايد شناسانده شوند تا مانند مرواريدي يادگار بمانند.» از او درباره آثاري ميپرسم كه براساس اشعار حافظ و مولانا و بسياري ديگر خلق كرده، ميگويد: «هر هنرمندي در دورههاي مختلف انتخابهاي متعدد دارد. مثلاً من وقتي بعد از چندين سال در سن 40 سالگي اشعار مولانا را مينويسم قطعا برداشتم با 10 سال قبل فرق ميكند چون به تجربهاي متفاوت رسيدهام و سعي ميكنم بهترين انتخاب را داشتهام.» شيرچي كه بيش از 100 نمايشگاه انفرادي و گروهي را در داخل و خارج از كشور براي نمايش هنر زيبايش داشته. اين كتابتها مثل معماري ايراني ما ميتواند شناسنامه فرهنگي و مفاخرمان محسوب شود چه بسا ما در دورههايي ميبينيم و اين اتفاق ميافتد. به وجود آمدن اين اتفاق وابسته به بودن سفارش دهندههاي قوي به كاتبان و هنرمندان و به وجود آوردن شور و انگيزه در آنها است. او در باب حمايت سازمانها از خوشنويس و كتابت قرآن ميگويد: «مديران فرهنگمدار ميتوانند با برگزاري همايشهاي منظم و فكر شده آثار و مفاحر را به نمايش بگذارند تا آن را از هر نوع خطري درامان نگه دارند و در دورهاي كه من نامش را نسل سايتها و وبسايتها گذاشتهام بايد بشود اقدامي مهم و فرهنگي كرد تا مقابلهاي با هجومهاي فرهنگي شود.» از هممحلي هنرمندمان كه با 17 سال زندگي در سعادتآباد جزوه همسايهاي قديميمان محسوب ميشود، درباره تابلو خطهايي كه اين اواخر در بوستانها و پاركهاي منطقه نصب شده ميپرسيم كه او خيلي بي تكلف ميگويد: «هر چند زيبا است و شهر را زيباتر ميكند اما كاري بود كه بايد بيشتر دربارهاش فكر و برنامهريزي ميشد. نتيجه بايد طوري شود كه وقتي شهروندي موقع رانندگي باسرعت 100 كيلومتر وقتي از جايي ميگذرد وقتي چشمش به اين تابلوها بيفتد جرقه كوتاهي در او اتفاق بيفتد. شايد اين كار زيبا در ابتداي انجامش باشد اما براي نتيجه گرفتن و به وجود آوردن شناخت در ميان شهروندان مسئولان بايد هنرمندان زيادي را به همت بگمارند تا همين نمونههاي كوچك براي ما سرمايه ملي باشند. سرمايههايي كه براساس مفاخرادبي مان ميتوانيم نشانش بدهيم. پس اين سرمايهها را بايد خوب و در خورشان نشان داد.» از او ميپرسم در اين گوشه دنج وقتي پنجره خانهتان را بازميكنيد چه شعري را زمزمه ميكنيد كه زمزمهاش اين است: «باز كن پنجرهها را كه نسيم روز ميلاد اقاقيها را جشن ميگيرد...» ميگويد: «من زاده خطه شمال و سرزمين سرسبزي و طراوت هستم. اما هر جايي كه باشم سبزي را دوست دارم.» |
تايپوگرافي، آخرين راه حل طراحي !
http://img.tebyan.net/big/1388/10/21...9719442180.jpg سوگواره پوسترهاي عاشورايي، دوره چهارمش را پشت سر گذاشت و حالا شايد فرصت مناسبتري باشد تا به نقد سوگواره و آثار آن بنشينيم. تكرار يا يكنواختي؟زماني كه حوزه هنري بر برپايي سوگواره پوسترهاي عاشورايي بهصورت سالانه تأكيد كرد و آن را با جديت پي گرفت، فضاي فرهنگي و هنري عاشورا نابسامان بود و تصويرسازيها و نقاشيهايي كه روي پارچهها و در خيابانها ديده ميشد، تصويرهايي خيالي از بزرگان ديني و معصومين بود كه نه با مباني ديني و اعتقادي شيعيان همخواني داشت و نه با معيارهاي هنري هنرمندان ايراني؛ درحاليكه تاريخ معاصر نقاشي ايران، نقاشي قهوهخانهاي را در كارنامه خود دارد و به گفته سهراب هادي با جستوجو در همين تاريخ، پردههايي را در باب عاشورا ميتوان پيدا كرد كه بيننده را به گريه واميدارد! با احساس خطر از سوي جامعه هنري متعهد بود كه سوگواره پوسترهاي عاشورايي شكل گرفت و قرار شد عناصر تصويري مرتبط با فرهنگ عاشورا جاي شمايلهايي را بگيرد كه منشأ آن به ناكجاآباد ميرسيد. آنان كه هر سال، اين رويداد هنري را دنبال ميكنند، بهتر از هر فرد ديگري ميدانند كه تعداد آثار بيكيفيت اين سوگواره در هر دوره نسبت به سال گذشته آن كم شده است؛ يعني داوران در هر دوره، آنقدر وسواس به خرج دادهاند كه پوسترهايي به بخش نمايش راه پيدا كنند كه با فلسفه سوگواره همراه و همسو باشد؛ چه از نظر محتوا و مفهوم و چه به لحاظ بصري و نشانههاي ديداري. و امسال، حاصل اين تلاش را بهطور محسوسي ميتوان مشاهده كرد؛ اگر در دورههاي نخستين، شمايل معصومين(عليهمالسلام) در تركيب با ديگر عناصر ديده ميشد، امسال حتي يك اثر هم با اين خصوصيات به نمايش درنيامده بود. همه اينها نشان ميدهد كه اين سوگواره در 4سال گذشته بهدرستي عمل كرده است؛ هرچند كه داوري خوب و سختگيرانه چهارمين دوره را هم نبايد در اين فرايند، ناديده گرفت. بهعنوان مثال، ابراهيم حقيقي، گرافيست و داور چهارمين سوگواره پوسترهاي عاشورايي درباره داوري آثار ميگويد: «براي آنكه آثار بهتري به روي ديوار بيايد و نمايشگاه بهتري در چهارمين سوگواره پوسترهاي عاشورايي داشته باشيم، با سختگيري در داوريها موافق بودم چون در تمامي داوريهاي هنري جهان، آثاري كه جايزه ميگيرند، به معناي نشان دادن راه درست از سوي داوران هستند؛ يعني گرافيستها و طراحان جوان تصور ميكنند اگر سال آينده مشابه آثار برندگان كار كنند، راه درست را انتخاب كردهاند؛ با اين حال ما در داوري سوگواره چهارم، آثار برتر را بهگونهاي انتخاب و تعيين كرديم كه اين گرايشها خيلي عمده نشود و جوانان به جاي رفتن به اين سمت و سو، بيشتر به فكر كردن، انديشيدن و استفاده از جنبههاي خلاقانه بپردازند». البته اين سوگواره هم مانند ديگر رويدادهاي هنري مناسبتي از آفت نمايش آثار تكراري مصون نمانده است؛ موضوعي كه البته با راهحلهاي متفاوتي ميتوان از وقوع دوباره آن جلوگيري كرد. محمدرضا دوستمحمدي، درخصوص اين مبحث و همچنين ارزيابي آثار رسيده به چهارمين سوگواره ميگويد: «در مجموع، كيفيت آثار قابلقبول بود ولي اگر ترتيبي داده شود تا هنرمندان جوان بتوانند كارهاي دورههاي قبل را ببينند، خودبهخود از ارسال آثار تكراري پيشگيري كردهايم. البته بايد به اين مسئله هم توجه داشت كه ممكن است اكثر ايدههاي ناب در دورههاي اول تا سوم اين سوگواره به كار رفته باشد، به همين دليل، هنرمندان بايد تلاش بيشتري به خرج دهند كه بتوانند پوسترهايي بديع و درخور خلق كنند». ابراهيم حقيقي هم به تكراري بودن برخي پوسترها اشاره ميكند و ميگويد: «با نگاه به بخشي از آثار رسيده به اين سوگواره حس ميشد گرافيستهاي جوانتر به فكر تكرار افتادهاند و مشابه آثاري كه سالهاي قبل روي ديوار يا در كاتالوگها بود، در ميان كارها ديده ميشد». در كنار تايپوگرافيهاي پرتعداد عاشورايي، تعداد كمي پوستر وجود داشتند كه به كمك المانهاي بصري، داستان عاشورا را تعريف كرده بودند. عليرضا نظربيگي در پوستري ديگر، پري سفيد را كشيده كه از ميانه به دو نيم شده و از قسمت پاييني پر، خون بيرون زده بود. رضا بختياريفرد، عدد 10 را نوشته، صفر آن را قرمز و يك آن را سبز كرده بود. با اين وجود، مسئلهاي كه بيش از تكراري بودن، مخاطب را آزار ميدهد، يكنواختي و پرمايه نبودن آثار است؛ به اين معنا كه بيننده، حرف و نگاه تازهاي را در سه نگارخانه خانه هنرمندان ايران نمييابد و دچار نوعي سرخوردگي ميشود. پيشفرضهاي گرافيست بيش از 90 درصد پوسترها، با محوريت طراحي حروف خلق شدهاند و پوسترهايي كه عناصر و المانهاي بصري دارند، به تعداد انگشتان يك دست ميرسند. طراحي حروف بخشهايي از رواياتي كه درباره عاشورا نقل شده، اشعار عاشورايي و بخشهايي از زيارت عاشورا، تمام ماده هنرمند براي خلق اثر است كه البته همانها به اندازهاي قوياند كه بيننده را تحتتأثير قرار ميدهند. بهعنوان مثال، احسان جعفرپيشه، در پسزمينه مشكي، جمله «السلامعليك يا حسين بن علي(ع)» را طراحي كرده و در پايين پوستر نوشته «با جگر شيعه چهها كردهاي؟ بر سر ني، زلف رها كردهاي؟» يا اثر فاطمه اسلامي كتابچي كه جمله سالار شهيدان را خطاب به يارانش در شب عاشورا بهصورت عمودي و در طول پوستر نوشته و آن را به خورشيدي تابان وصل كرده؛ «اين مردم تنها مرا ميخوانند و چون بر من دست يابند، با شما كاري ندارند» http://img.tebyan.net/big/1388/10/16...1481426419.jpg باقي پوسترهاي تايپوگرافي هم به همين ترتيب هستند؛ درحقيقت هر گرافيستي بنا به سليقهاش، بخشي از داستان عاشورا را به تصوير كشيده است. عدهاي با نام امام حسين(ع) ، عدهاي با كلمه عاشورا و عدهاي ديگر تركيبي از اين دو را با رنگهاي قرمز و سبز و به شكلي هنري طراحي كردهاند. عليرضا نظربيگي، كلمه حسين را با رنگ سفيد نوشته و نقطه «نون» را با رنگ قرمز تا پايين پوستر كشانده است و جلال خصوصي نياكي، كلمه عاشورا را با رنگ قرمز در پسزمينهاي مشكي طراحي كرده، طوري كه بيننده تصور ميكند از تكتك حروف اين كلمه، خون ميچكد. در كنار تايپوگرافيهاي پرتعداد عاشورايي، تعداد كمي پوستر وجود داشتند كه به كمك المانهاي بصري، داستان عاشورا را تعريف كرده بودند. عليرضا نظربيگي در پوستري ديگر، پري سفيد را كشيده كه از ميانه به دو نيم شده و از قسمت پاييني پر، خون بيرون زده بود. رضا بختياريفرد، عدد 10 را نوشته، صفر آن را قرمز و يك آن را سبز كرده بود. امير عبدالحسيني هم كلاهخودي را در پسزمينه قرمز كشيده و هلال ماه را در وسط قرار داده بود و مونا مهديزاده، خانمي را با روبنده تصوير كرده بود كه اطراف صورتش، نوراني است و گريه ميكند.مخاطب با ديدن اين تصاوير در قطع و اندازههاي بزرگ، تحتتأثير قرار ميگيرد، بغض ميكند و در يك كلام، پوسترها را جذاب مييابد اما همه آنها نقطه ضعف بزرگي دارند؛ قرآن هم اين است كه پوستر در نگارخانه به زمان و مكاني خاص محدود شده است. پاشنه آشيل همه پوسترهاي چهارمين سوگواره پوسترهاي عاشورايي، تفكر ظاهراً درست هنرمندان است كه آثار را با اين پيشفرض خلق كردهاند كه مخاطبان، همهچيز را درباره عاشورا ميدانند و بنابراين، اشارتي براي حظ بصري بيننده كافي است! اگرچه اين پيشفرض كاملاً درست است و گرافيست، قسمت عمده راه را پشت سر گذاشته اما همين تفكر باعث شده كه هيچ اثري، بيننده را ميخكوب و زمزمه تشويق او را برانگيخته نكند! بيننده، سالهاي متمادي، كلاهخودها، پرها، دستهاي آهني، گريهها، علمها و تمام عناصر ديگري را كه فرهنگ عاشورا را شكل ميدهند، ديده و حالا ديدن دوباره همه آنها در نگارخانههاي خانه هنرمندان، لذت چنداني را نصيب او نميكند. تنها اثري كه شايد از اين قاعده مستثني باشد و حرفي جهاني براي گفتن داشته باشد، پوستر محمدرضا دوستمحمدي است؛ خارهاي درشت و خاكستري كه همهجاي تابلو پراكنده شدهاند، شقايقي كه از پايين تابلو تا ميانه اثر بالا آمده و برگهايي كه در اثر برخورد با خارها پرپر شدهاند، مصيبت عظمايي را حكايت ميكند كه هر بينندهاي را با هر مذهب و آييني تكان ميدهد؛ بهخصوص كه جمله «هل من ناصر ينصرني» را هم بهصورت عمودي كنار پوستر نوشته و به مخاطباني كه اثر را بيرون از نمايشگاه ميبينند، كد موضوعي ميدهد. نكته مهم در اين ميان آن است كه يكي از دلايل مهم غلبه تاپيوگرافي در طراحي پوسترها، دشواري موضوع است. آنچه دهم محرم هزار و 340 سال پيش رخ داد، يكي از دردناكترين و پيچيدهترين اتفاقات تاريخ بشري است و تاكنون هيچ وسيلهاي جز انبوه كلمات نتوانسته حق مطلب را دربارهاش ادا كند. حتي بسياري عقيده دارند مقاتل، داستانها، نمايشنامهها و حتي زيارتنامهها و خطبههاي بزرگواراني همچون حضرت زينب(س) هم نتوانسته آنچه را كه بر سومين امام شيعيان، ياران و اهلبيتش گذشته، به تصوير بكشد؛ بنابراين طبيعي بهنظر ميرسد كه هنرمندان اكنون، با هر اندازه توان يا درجه علمي و هنري در اين باره حرف زيادي براي گفتن نداشته باشند و تايپوگرافي را بهعنوان آخرين راه حل، برگزينند؛ اما با اينهمه نميتوان نقش تأثيرگذار مطالعه تاريخ عاشورا و در كنار آن، بالابردن توان هنري و گرافيكي گرافيستها را ناديده گرفت؛ چه پيشكسوتاني چون ابراهيم حقيقي يا جواناني همچون محمدرضا دوستمحمدي، فرم و معنا را بهخوبي كنار هم گرد آوردهاند. |
خوشنویسی هنری ویترینی!
دلیل درخشش هنرهای ایرانی در میان فرهنگ ملل را می توان در اصالت و سخت کوشی هنرمندان دانست و اینکه در حفظ هویت آن، از هیچ کوششی دریغ نشده است. اما در دنیای کنونی آسیب های فرهنگی و اقتصادی و ... هنر اصیل خوشنویسی مورد هجمه قرار گرفته و توجه به حملات فرهنگی می بایست برای همگان هشداری جدی تلقی گردد یكی از معضلات مبتلابه تمامی گرایش های هنرهای تجسمی مخصوصا خوشنویسی، مشكل بحران مخاطب می باشد. خوشنویسی قدیم با ابزار كتیبه و كتابت، فعالیتی عملی و واقعگرا و بعضا هنری در خدمت عوام و خواص بود و آنجا كه خوشنویس به قطعه نویسی و ارائه قالب های چلیپا و سیاه مشق مبادرت می ورزید هنری متعالی تجلی می یافت. در خوشنویسی معاصر، صنعت چاپ، برخی از مسؤولیت های قدیم خوشنویسی را به دوش می كشد و به این ترتیب خوشنویسی معاصر به سمت موزه ای و ویترینی شدن پیش می رود. پیوند صنعت رایانه و نرم افزار با خوشنویسی نیز -از این زاویه كه ارتباط مستقیم هنرمند با مردم به صورت فراگیری حذف شده است- این مشكل را دوچندان نموده است. پس یكی از وظایف هنرمند امروز همانا وفق دادن هنر خود با صنعت چاپ و رایانه است برای ورود مجدد به زندگی مردم. در خوشنویسی قدیم، ابزاری كه بین طبقه هنرمند وابسته به حكومت و طبقه عوام، پل ارتباطی ایجاد می كرد یكی مذهب بود كه در كتیبه ها و كتابت قرآن و ادعیه متبلور می شد و دیگری ادبیات بود كه نظر عامه علاقمند به شعر و حكایات را به خود جلب می نمود. از این حیث، ارتباط عموم مردم با آثار خوشنویسان در گذشته، چشمگیر بوده است. یكی از وظایف هنرمند امروز همانا وفق دادن هنر خود با صنعت چاپ و رایانه است برای ورود مجدد به زندگی مردم آسیب های فرهنگی در شمارش آسیب های فرهنگی خوشنویسی از لحاظ هنجاری واخلاقی به نکات ذیل اشاره می شود: 1- امروزه با توجه به رویکرد قشر جوان به هنرهای پرزرق و برق بدلیل خودنمائی ها و چشم و هم چشمی ها ، خوشنویسی علیرغم رونق فوق العاده اش دردهه های 60 و 1370 قدری منزوی گردیده است. 2- این هنر چون تماماً کار دل و دست است عملاً هنرمندش در قید وبند درآوردن منفعتی از این هنر نیست و علاقه شدید جامعه به تجملات وکسب درآمد هر چه بیشتر باعث شده تا ترجیح دهند این هنر راکه کارش بنوعی درگیری با عرفان است فقط در گالری ها ببینند . یكی از وظایف هنرمند امروز همانا وفق دادن هنر خود با صنعت چاپ و رایانه است برای ورود مجدد به زندگی مردم 3- لجام گسیختگی های اخلاقی نیز دامن پیدا کرده و این هنر را که کاملاً آمیخته با اخلاقیات ناب و مقدس مذهبی است ، باتعریف های امروزین هنجارهای اجتماعی همراه نمی بیند. 4- اساتید این فن نیز که الگوهای اخلاقی در همه زمینه ها هستند نیز متاثر از جو جامعه بنوعی 2 اصل صفا وشان از اصول 12گانه خوشنویسی را رعایت نمی کنند و انجمن هائی چون انجمن بوشهر برای فارغ التحصیلان ممتاز خود جهت آموزش فوق ممتاز، علیرغم تمام تلاش هایش نتوانست استادان موردنظر خود را متقاعد به آمدن به بوشهرکند. از لحاظ هنری نیز خوشنویسی چون هنری متعالی است، خوشنویسان باید همزمان در یکی از هنرهای نزدیک به آن مهارت داشته باشند خوشنویسی چون الگوی واحد بین المللی ندارد شاید بنظر یک ضعف برسد ولی ما آنرا ویژگی می دانیم ومعتقدیم این مسئله سبب گردیده تا این هنر متکی به ذوق و سلیقه هنرمند باشد و به اصطلاح نمونه ای از نقش مطلق و همین است که ما می توانیم خط هرکسی را خط خودش بدانیم. در این مسئله نیز که اخیراً شاهد مطرح شدنش بوده ایم (یعنی خوشنویسی هنر است یا فن) باید گفت که در این هنر مثل نقاشی از تمام اصول دور –سطح – نقطه –ساده روشن – رنگ و ... استفاده می شود و این مدعای هنر بودن خوشنویسی است. http://img.tebyan.net/big/1390/07/11...1171431637.jpg آسیب های اقتصادی یکی از مهمترین آسیب های خوشنویسی در شرایط اقتصادی آنست. جائی که این هنر درآمدی ندارد ولی هزینه هایش فوق العاده بالاست. در انجمن علیرغم دلسوزی مدرسین در امر آموزش مردم حاضر به پرداخت هزینه ای چند برابر برای کلاسی که شاید هیچ قدر و منزلی نداشته باشد، می باشند ولی از پرداخت هزینه پایین شهریه در انجمن ها خودداری می ورزند که این امر موجب ناتوانی انجمن ها در اداره امور فرهنگی وهنری گردیده است. اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز بعنوان متولی امر انجمن ها شاید کمک هایی به انجمن ها ارائه کند. اما این کمک ها آنقدر ناچیز است که عملاً راهگشا نیست. برپایی نمایشگاه های اختصاصی عملاً کار مشکلی شده چون تهیه و چاپ پوستر- بروشور –بنر و گالری جهت نمایشگاه احتیاج به حمایت مالی دارد. این مسئله در مورد نمایشگاه های فرمایشی (از طرف اداره ارشاد) نیز به چشم می خورد. بهره گیری از اساتید طراز اول کشور مستلزم هزینه های زیادی است که علیرغم درخواست انجمن بوشهر مبنی بر دعوت اساتید برای آموزش تا کنون این مهم اتفاق نیافتاده واینطوری بنظر می رسد که مسئولین امر نسبت به این هنر مقدس وشریف کم لطفی و بی مهری می ورزند. از لحاظ هنری نیز خوشنویسی چون هنری متعالی است، خوشنویسان باید همزمان در یکی از هنرهای نزدیک به آن مهارت داشته باشند آسیب های اجتماعی آیا عوامل اقلیمی در ظهور و پرورش استعداد خوشنویسی و رواج آن موثر است؟ اولین نکته ای که به چشم می خورد این است که هر چه از شمال ایران بطرف جنوب می رویم از تعداد خوشنویسان کاسته شده تا آنجا که در قسمت های جنوبی چه شرق و چه غرب فاقد خوشنویس است و در قسمت های مرکزی نزدیک به جنوب خوشنویسان انگشت شمارند و در تبریز همواره خوشنویسانی را می شناسیم در قزوین هم همینطور و اصفهان هم مجمع خوشنویسان و هنرمندان بوده این نشان دهنده آن است که هنر خوشنویسی هم علیرغم متعالی بودنش تحت تاثیر عوامل اقلیمی می باشد محیط های سرد کوهستانی با سرزمینهای کشاورزی در قسمتی از سال مردم را بعلت سرما خانه نشین می کرد و این بستر مناسبی را برای انجام کارهای هنری در خانه فراهم می آورد اما شرایط اقلیمی اولیه و طبیعی است و پس از آن شرایط اجتماعی هم موثر است پس این سوال پیش آید که خوشنویسی زاده وراثت بیولوژیکی و خانوادگی و شهریست؟ از لحاظ هنری نیز خوشنویسی چون هنری متعالی است، خوشنویسان باید همزمان در یکی از هنرهای نزدیک به آن مهارت داشته باشند جواب این است که در خانواده هایی که خوشنویسان مشهوری به وجود آمده اند سوابق خوشنویسی- شعر- نقاشی و موسیقی وجود داشته این خود حاصل دو نوع وراثت است یکی ژنتیکی که ماده اولیه این هنر و استعداد فراگیری آن است و دیگری وراثت خانوادگی که در گذشته هر خانواده شغل و حرفه را از پدران به ارث می برده و هنر را از نسلی به نسلی دیگر منتقل می کرده وموجبات بوجود آمدن میراث شهری و اجتماعی می شده چون وجود یک هنرمند در یک شهر از چنان شهرتی برخوردار بود که نظر جامعه را جلب می کرده وباعث رونق آن هنر در آن شهر می گردیده. امروزه هم علیرغم تحولات بسیار جامعه بشری شرایط اقلیمی و اجتماعی با تاثیرگذاری کمرنگ تری هنوز بقوت خود باقی است . |
آشنایی با انجمن خوشنویسان ایران
http://img.tebyan.net/big/1389/11/26...0119230238.jpg از آنجا که خوشنویسی، هنری است که به طور مستقیم ریشه در معنویات و هنر روحانی دارد و تاثیرات عمیق خود را در دیگر شاخههای هنر تجسمی و بصری از جمله نقاشی، معماری و تزئینات اشیاء هنری بر جای گذاشته است، هنرمندان این رشته به همراه هنرشناسان و علاقمندان به عرصه خوشنویسی همواره نسبت به حفظ، تعمیم و آموزش این هنر توجه و اهتمام داشتهاند. انجمن خوشنویسان ایرانبنابراین، بدیهی است که تشکیل مرکز وانجمنی فعال دراین خصوص قادرخواهد بود اهداف عمده مورد نظر گردانندگان آن را تامین کند.با چنین تفکری انجمن خوشنویسان ایران به عنوان نهادی مستقل و با قدمتی بیش از 60 سال تاسیس شده است، انجمنی که به عنوان نقطه عطفی در تاریخ هنر خوشنویسی معاصر کشورمان به شمار میرود.اهداف انجمن خوشنویسان عبارتند از: ترویج خطوط چهارگانه درداخل و خارج از کشور، آشنا کردن مردم با هنر خوشنویسی و نقش و کاربرد آن در توسعه فرهنگی کشور، دفاع از حقوق خوشنویسان، ایجاد ارتباط سازمانی و همکاری مطلوب میان خوشنویسان، ایجاد ارتباط و تعامل با سایر موسسات فرهنگی به منظور رشد، اعتلاء، نوآوری و افزایش غنای معنوی و فرهنگی کشور و نیز معرفی دستاوردها به سایر ملل و آموزش هنرها و فنون مرتبط با هنر خوشنویسی. این انجمن در طول سالهای فعالیت خود، خوشنویسان و هنرمندان بسیاری را تربیت کرده است، به گونهای که عده بیشماری از آنها استادان و نام آوران این عرصه هنری شدهاند و آثار گرانبهایی را از خود بر جای نهادهاند. انجمن خوشنویسان ایران برای اولین بار در سال 1329 با همت افرادی همچون سید حسین میرخانی، علی اکبر کاوه، ابراهیم بوذری، سید حسن میرخانی و زنده یاد دکتر مهدی بیانی محقق و استاد دانشگاه و تنی چند از دوستداران خوشنویسی با همکاری وزارت فرهنگ و هنر وقت تاسیس و راه اندازی شد. این نهاد مستقل و مردمی بنیاد نامه رسمی خود را با نام انجمن خوشنویسان ایران در 19 شهریور 1346 دریافت کرد و فعالیتهایش را به شکلی جدی تر و تاثیرگذارتر ادامه داد. انجمن خوشنویسان ایران برای اولین بار در سال 1329 با همت افرادی همچون سید حسین میرخانی، علی اکبر کاوه، ابراهیم بوذری، سید حسن میرخانی و زنده یاد دکتر مهدی بیانی محقق و استاد دانشگاه و تنی چند از دوستداران خوشنویسی با همکاری وزارت فرهنگ و هنر وقت تاسیس و راه اندازی شد انجمن با بیش از 220 شعبه در داخل کشور و نیز کشورهای خارجی از جمله توکیوی ژاپن و شهر پاریس در فرانسه فعالیت دارد وبه تعلیم هنرجویان می پردازد. از میان هزاران عضو تعلیم یافته در انجمن خوشنویسی، بیش از 5 هزار نفر توانستهاند با درجه ممتاز فارغ التحصیل شوند که هر روزه بر این تعداد اضافه می شود. این انجمن پرسابقهترین سازمان هنری کشور است که تصویب خط مشیها و برنامههای کلی، بررسی و تصویب اساسنامه آن بر عهده مجمع نمایندگان که در راس ارکان انجمن قرار دارد، است. شورای عالی انجمن، منتخب مجمع نمایندگان است که با عضویت نمایندگان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرکز مشاوره و تصمیم گیریهای انجمن را تشکیل می دهد. اهداف انجمن |
اخوین خوشنویسی صاحب نام
در میان هنرهای ایرانی که هویت ملی را دربر داشته باشد و بلوغ و بالندگی خود را از دین مبین اسلام کسب کرده باشد، باید انگشت بر هنر خوشنویسی گذاشت و در تاریخ معاصر باید به دنبال بزرگانی گشت که توانسته اند این هنر را با تلاش خود به قله زیبایی برسانند و در این میان نام استاد اخوین در تارک تاریخ هنر خط نستعلیق می درخشد. عباس اخوین هنرمند و خوشنویس صاحب نام معاصر است. کتابها، تابلوها و آثار وی به زیبایی، دقت و ظرافت نگاشته شدهاست. عباس اخوین از سال 1359 با کسب درجه استادی از انجمن خوشنویسان ایران تا به امروز در کسوت استادی به تعلیم و تعلم دوستداران خط نستعلیق پرداخته است. از او کتابها و آثار متعددی به چاپ رسیده است. وی در نمایشگاههای مختلف، گروهی و انفرادی در ایران و خارج از کشور شرکت داشته است. زندگینامه عباس اخوین در سال 1316 در مشهد چشم به جهان گشود و از همان ابتدا به هنر خوشنویسی علاقه فراوانی داشته و در دوران تحصیل با شور و اشتیاقی فراوان به تمرین و نوشتن خط میپرداخت بگونهای که این استعداد ذاتی وی را از دیگر همکلاسی ها، متمایز میکرد. در سال چهارم دبیرستان بهمراه خانواده به تهران مهاجرت کرده و بعد از اتمام تحصیلات در دبیرستان در رشته شیمی دانشگاه پذیرفته شد و به ادامه تحصیل پرداخت. وی در طول فعالیت حرفهای خود شاگردان بسیاری را آموزش داده که از نام آوران خط نستعلیق و اساتید بنام در این وادی میباشند. وی در سال 1389 به عنوان چهرهی ماندگار در رشته خوشنویسی معرفی گردید ایشان با علاقهای وافر و بدون داشتن استاد به نوشتن خط پرداخت بعد از اتمام تحصیلات، نزد استاد شادروان علی آقاحسینی که خود از شاگردان عماد الکتاب بود، تعلیم خط نستعلیق گرفتند. اخوین بعد از گذشت دو سال استفاده از محضر ایشان، خوشنویسی را به حد کمال فرا گرفته و به خطوط اساتیدی چون عماد الکتاب، کلهر و بویژه میر عماد حسنی علاقمند شد و به مشق نظری و قلمی از روی خطوط این اساتید پرداخت. در سال 1359 استادانی همچون علی اکبر کاوه، حسن میرخانی، حسین میرخانی و ابراهیم بوذری گواهینامه استادی ایشان را با کسب بیشترین امتیاز اعطا کردند. وی در طول فعالیت حرفهای خود شاگردان بسیاری را آموزش داده که از نام آوران خط نستعلیق و اساتید بنام در این وادی میباشند. وی در سال 1389 به عنوان چهرهی ماندگار در رشته خوشنویسی معرفی گردید فعالیتهای هنری اخوین در سالهای 1338 و 1339 بعنوان خطاط در روزنامه کیهان فعالیت کرد و سپس در سال 1358 به عنوان استاد و عضو هیأت تخصصی گزینش مرحله استادی و نیز عضو شورای عالی انجمن خوشنویسان ایران مشغول فعالیت شد. او از معدود اساتیدیست که از سال 1337 تنها به هنر خوشنویسی بصورت کاملا حرفهای مشغول میباشد. او در حال حاضر عضو هیئت ارزشیابی هنری وزارت ارشاد است که درجات هنری 5 تا 1 را به خوشنویسان اعطا میکنند، لازم به ذکر است که گواهی درجه 2 معادل فوق لیسانس و درجه 1 معادل دکتری محسوب میشود. اخوین در سال 1371 مرکز کتابت و تعلیم ایران را تاسیس نموده و تا هم اکنون مشغول تدریس میباشد. خط نستعلیق ایشان در نرمافزار خوش نویسی کلک، پیاده سازی شدهاست. اخوین در بین خوشنویسان معاصر، با سبکی بی بدلیل و منحصر بفرد مروج شیوه قدما میباشد. وی در طول فعالیت حرفهای خود شاگردان بسیاری را آموزش داده که از نام آوران خط نستعلیق و اساتید بنام در این وادی میباشند. وی در سال 1389 به عنوان چهرهی ماندگار در رشته خوشنویسی معرفی گردید. http://img.tebyan.net/big/1390/07/24...0920990181.jpg اخوین و دلبستگی به میر عماد هرچند اخوین خظ را در چارچوب مکتب کلهر آغاز کرد اما حس تکاپو و جویندگی وی او را به سوی قله خوشنویسان یعنی میرعماد الحسنی (961-1204 ه- ق) رهنمون کرد. وی با ارادت تمام خط میرعماد را می ستاید: «میرعماد تمام اصول را رعایت می کرد، صافی، ظرافت، استحکام، قدرت، ملاحت، شیرینی، نرمی، سطح، دور و این ویژگی ها از جمله مواردی است که موجبات یک خط زیبا را فراهم می کند. اینها مراحل فنی کار است. میرعماد علاوه بر تمامی این خصوصیات، شأن و صفای هنری هم داشت.» او این دلبستگی به آثار گرانقدر میرعماد را نتیجه صفای باطن استاد خود علی آقا حسینی می داند و در این باره می گوید: «خدا بیامرزد استادم را که چه حوصله ای داشت و چه نیت و دل پاکی و چقدر تشویقم کرد. هم او بود که برای اولین بار مرا با میرعماد آشنا کرد: با یادگاریهای کلک پر هنر میر، با شخصیت هنری و والای میر، و شاید هم شیفتگی و دلبستگی من به خط نستعلیق مدیون همین آشنایی بود، مدیون ارادت و احترام من به پیر و مرشد نستعلیق نویسان همه ایام، یعنی میرعماد» علاقمندی به میرعماد تقریبا در تمام گفته ها و نوشته های وی به اشاره و تفصیل بیان شده است. نکته قابل توجه این است که خط اخوین به معیاری برای شناخت بیشتر میرعماد هم تبدیل شده و لاجرم هر خوشنویس اهل نظر و هر ناقد آگاه بی اختیار اخوین را در ترازوی میرعماد ارزیابی می کند کافی است نقل کنیم که سوره حمد میرعماد مهمترین مرجع استاد بوده، به طوری که وی در تحلیل این قطعه و نحوه تقارن و قرار گرفتن کشیده ها و حرکات و کلمات در سطرهای این اثر بارها ارائه نظر کرده اند و به همین دلیل همیشه به خط میر نظر داشته است. با این حال دید برخی کارشناسان بر این اعتقادند که استاد در عین حال که «از خوشنویسان برجسته معاصرند و نگاهشان به خط میرعماد بوده و شباهت به خط میرعماد در شیوه ایشان کمتر دیده می شود. زیرا تاثیرات خطوط معاصرین و به ویژه بعد از عمادالکتاب به بعددر خط ایشان نیز وجود دارد و به همین دلیل شیوه استاد اخوین را باید آمیزه ای از مکتب میرعماد و معاصران به شمار آورد.» خط اخوین به معیاری برای شناخت بیشتر میرعماد هم تبدیل شده و لاجرم هر خوشنویس اهل نظر و هر ناقد آگاه بی اختیار اخوین را در ترازوی میرعماد ارزیابی می کند نکته قابل توجه این است که خط اخوین به معیاری برای شناخت بیشتر میرعماد هم تبدیل شده و لاجرم هر خوشنویس اهل نظر و هر ناقد آگاه بی اختیار اخوین را در ترازوی میرعماد ارزیابی می کند. در تحلیل خط اخوین یکی از شاگردان او می گوید: «اجزای خوشنویسی استاد اخوین شامل برداشتی از کار میرعماد، نیاز زمان و حرکت خوشنویسی بوده که به نظر می رسد این نحوه برخورد کاملا بجا انجام شده است. منقح نویسی استاد گرچه از سال 1354 آغاز شده اما به ویژه از سال 1370 به بعد، برداشت میرعماد گونه اش را در خط بیشتر متجلی ساخت. در عین حال در مورد کتابت استاد می توان گفت ایشان با راحت نویسی و نگارش بی تکلفانه تاثیر قابل توجهی از عمادالکتاب گرفته است.» http://img.tebyan.net/big/1390/07/13...3022722819.jpg کتابشناسی اخوین در مدت 50 سال کار خوشنویسی، کتابهای زیادی را برای استفاده علاقمندان بچاپ رساندند که غالب آنها بدلیل تقاضای زیاد نایاب است. کتابهایی که قبل از انقلاب اسلامی به چاپ رسیدهاست عبارتند از: گنجینه معرفت، پویه، رها، کتاب ارث، التفاصیل، عجایب الحکایات. کتابهایی که بعد از انقلاب به چاپ رسیدهاست عبارتند از: سرمشقهای نستعلیق در 3 جلد، یک عمر نستعلیق و مرقع آن، مرقع بحر عشق، یادنامه نمایشگاه خط، گزیده سخنان خواجه عبدالله انصاری، رباعیات اوحدالدین کرمانی، پیام غدیر، دیوان حافظ همراه با نقاشیهای محمود فرشچیان که بیش از ده نوبت بچاپ رسیدهاست. رباعیات خیام در دو نوبت، در نوبت اول 95 چلیپا با مینیاتورهای استاد جلالی سوسن آبادی و نیز در نوبت دوم 125 چلیپا با تذهیبهای جداگانه بچاپ رسیدهاست که اثری بسیار نفیس میباشد، مرقع زلف دلبر، کتاب سر زلف خط بمناسبت چهارصدمین سال صدرنشینی میرعماد الحسنی در سال 1383 به ابتکار و هزینه مرکز کتابت و تعلیم ایران، کتابت دیوان حافظ برای بار دوم در سال 1386 و در نهایت دفتر اول مثنوی، از آثار ماندگار و ارزشمند بخط عباس اخوین میباشد. |
میرزا احمد نیریزی، خوشنویس ایرانی
استاد 'میرزا احمد نیریزی' یكی از مهم ترین نقش آفرینان تحول در عرصه هنر خوشنویسی قرآن است كه در نیمه قرن دوازدهم هجری می زیست. همزمان با ورود اسلام به ایران،نگارش این كتاب آسمانی به وسیله هنر خوشنویسی یكی از مرسوم ترین اقدامات ایرانیان بود. قرآن نویسی در طول قرن های متمادی در كشورما ادامه یافته واوج این هنر ارزشمند را درعصر صفوی می توان دانست.عشق و علاقه ایرانیان به اسلام و همچنین گرایش دیرینه آنها به هنر، سبب پیدایش خوشنویسان بزرگ و خلق آثار بسیارماندگاری از كتابت قرآن شد. بنابراین هنر خوشنویسی قرآنی یكی ازمهم ترین شاخه های هنر در رشته خوشنویسی محسوب می شود كه امروزه در جهان به خوبی با آن آشنا هستند. امروزه هنر خوشنویسی قرآن رفته رفته در حال پیشرفت بوده و زیبا نگاری این كلام آسمانی از مهم ترین افتخارات هنرمندان ایرانی به شمار می رود. یكی از شناخته شده ترین این افراد،'احمد بن شمسالدین محمد نیریزی' (1087-1155 ه .ق) ملقب به 'سلطان' است. وی از بزرگترین خوشنویسان خط نسخ و كاتبان قرآن در اواخر حكومت صفوی است كه بانی شیوه خاصی در خط نسخ شناخته می شد. شیوه های ابداعی وی كه مورد استقبال خوشنویسان پس از او قرار گرفت به 'نسخ ایرانی' شهرت یافت. استاد احمد نیریزی كه از نوابغ خط نسخ در دوره صفویه بوده ،متولد شهرستان نیریز فارس است.شهرت وی به این دلیل است كه همانند 'میرعماد' در نستعلیق سبب انقلابی عظیم در خط نسخ شد. وی ابتدا نزد 'آقا ابراهیم قمی' خط نسخ را تعلیم گرفت و از روی خطوط 'علاءالدین تبریزی' بسیار مشق كرد و با اینكه از این دو استاد به احترام و نیكی یاد كردهاست، شیوه مخصوصی در خط نسخ بهوجود آورد كه سرمشق نسخنویسان ایران شد و به نسخ ایرانی معروف است. وی ابتدا نزد 'آقا ابراهیم قمی' خط نسخ را تعلیم گرفت و از روی خطوط 'علاءالدین تبریزی' بسیار مشق كرد و با اینكه از این دو استاد به احترام و نیكی یاد كردهاست، شیوه مخصوصی در خط نسخ بهوجود آورد كه سرمشق نسخنویسان ایران شد و به نسخ ایرانی معروف است. نیریزی سبك خطاطی خود را نخستین بار در نگارش صحیفه سجادیه در سال 1087 قمری به كار برد و این كار نخستین اثر شناخته شده وی به شمار می رود. انتخاب محل اعرابگذاری در خط این استاد ایرانی به گونهای بوده كه بیشتر در خدمت چشم خواننده و قاری است، چشم را بی اختیار به سمت كلمه بعدی هدایت كرده و خواندن را آسانتر می كند.از این رو از حیث فضا سازی و جلوه های هنری سبك وی دارای ویژگی های گرافیكی است. http://img.tebyan.net/big/1390/10/18...8212250176.jpg از این استاد خوشنویسی 99 مجلد قرآن، 77 مجلد صحیفه و بسیاری از ادعیه و مرقعات دیگر به خط او در موزههای بزرگ ایران و جهان برجای ماندهاست. بزرگترین اثر نیریزی قرآن وزیری وی بوده كه جلد آن را 'عبدالوهاب مذهب باشی' به سال 1292 تذهیب كرده است.این كتاب نفیس كه متعلق به كتابخانه مجلس شورای ملی بوده در سال 1332 به ملك مسعود پادشاه عربستان هدیه شده است. از دیگر آثار به جای مانده از استاد نیریزی ،قرآنی نفیس به قلم وی است كه در سال 1128 هجری قمری به دست توانمند این استاد به پایان رسیده و بالغ بر 30 سال در اصفهان به دست استادان هنر تذهیب، نقش و نگار یافته است، در دهه قبل از یكی از نوادگان قاجار خریداری و در كشور آلمان با دستگاه های مدرن چاپ تصویر برداری شد. این اثر فاخر به بهترین نحو ممكن كلام مقدس وحی را به هنر والای خط و تذهیب ایرانی نمایانده است. این اثر به آثار مشابه خود برتری های بسیاری دارد و هنر آن توسط بزرگانی چون 'محمد هادی معرفت'، 'محمود فرشچیان'،'سید حسین نصر'،'بهاءالدین خرمشاهی' و 'آیدین آغداشلو' ستایش شده است. علاوه بر ویژگی های هنری خوشنویسی وی،نكته مهم دیگر درباره استاد میرزا احمد نیریزی شان و معنویتی است كه در كارهای او وجود دارد. در واقع آثار وی نورانیت ،صفای درون، ایمان و اخلاص این استاد را نیز متجلی می كند. این استاد ایرانی بیش از 50 سال به كتابت قرآن مشغول بود. |
قتل میرعماد
واقعیت تاریخی یا افسانه ای بدون مبنا محمد سیفی قزوینی ملقب به میرعماد مشهورترین خطاط و هنرمند ایرانی است که توانست خط نستعلیق را به اوج برساند. وی که در دوران شاه عباس کبیر می زیست در ماجرایی مشکوک به قتل رسید. برخی منابع خود شاه و برخی علیرضاعباسی خطاط مشهور دیگر این دوره را مصوب قتل وی میدادند. تولدش سال 961 در قزوین و مرگش 1024 بوده از خاندان بزرگ سیفی قزوین بود که نامش را به روایتی «محمد» گذاردند که بعدها به «عمادالملک» و «میرعماد» مشهور شد در کودکی، در قزوین به تحصیل علوم و مبانی خوشنویسی در نزد استادانی چون عیسی رنگ کار و مالک دیلمی پرداخت و در جوانی برای تکمیل هنر خود به تبریز مسافرت کرد و از تعلیمات استاد مشهور زمان ملاّ محمد حسین تبریزی بهره گرفت. میرعماد از تبریز به عثمانی و حجاز رفت و سپس به ایران بازگشت. مدتی در خراسان و هرات به کاتبان کتابخانهء فرهاد خان قرامانلو، از امرای لشکریان شاه عباس، پیوست. پس از قتل فرهاد خان به قزوین آمد و در 1008 قمری به اصفهان رفت. شاه عباس دوازده سال بود که بر تخت نشسته بود و صفویه در اوج قدرت و شوکت به سر میبرد. از این رو، هنرمندان و صنعتگران راهی اصفهان میشدند تا از نظر مادی و معنوی ترقی کنند. میرعماد نیز عریضهای به نستعلیق در مدح شاه نوشت و برای او فرستاد. شاه را خوش آمد و او را به دربار فرا خواند. میرعماد تغییراتی در قواعد نستعلیق بهوجود آورد. خط او به حدی متعالی شد که گفته میشود هنوز نظیری برایش سراغ نکردهاند. او شانزده سال در اصفهان اقامت کرد. شاگردان بسیاری را آموزش داد و آثار فراوانی از خود به جا گذاشت. میرعماد از مقربان بارگاه شاه عباس بود و همین حسادت کسانی را برانگیخت. میگویند از جمله علیرضا عباسی به بدگویی از میرعماد نزد شاه پرداخت و او را سنی مذهب معرفی کرد. میرعماد از چشم شاه افتاد و روز به روز با نیش و کنایهء بیشتری با شاه سخن گفت. خشم شاه عباس روزبهروز از کنایههای میرعماد و سعایت عباسی بیشتر شد و سرانجام مسگر قزوینی، رئیس ایل شاهسون قزوین را بر آن داشت که به معاونت اراذل و اوباش بر سرش بریزند و در تاریکی شب هنگامی که میر به حمام میرفت. او را بکشند. گفته می شود از آنجایی که میر مورد غضب شاه بود تا چند روزی کسی جرئت نداشت جنازه اش را جمع کند و به خاک بسپارد. سرانجام ابوتراب خطاط اصفهانی که از شاگردانش بود چنین کرد. اما پس از قتل میرعماد شاه عباس از این امر ابراز پشیمانی بسیار کرد. مرگ میر به سال 1024 در شصت و سه سالگی زندگیاش اتفاق افتاد و مزار او اکنون در اصفهان در مسجد مقصود بیك است. درباره دشمنی و رقابت علیرضا با میرعماد باید گفت كه علیرضا عباسی با داشتن سابقه طولانی خدمت به شاه نمی توانست حاضر به رقابت با میر باشد. خصوصا كه هر دو شاگردان یك استاد بودند و همزمان با هم به دربار راه یافتند آیا واقعا جریان قتل میرعماد در آخرین شب ماه رجب به دست مسگر قزوینی و به دستور شاه عباس حقیقت است؟ آیا میرعماد الحسنی با آن علو درجات معنوی و روحانی اش به خود اجازه می داد كه نامه های سراسر توهین و استهزا برای یك سلطان مقتدر به نام شاه عباس ارسال كند، بدون اینكه از عواقب ناهنجار آن وحشتی داشته باشد؟ متاسفانه با تمام امتیازاتی میرعماد داشت، تذكره نویسان دوره صفوی و یا مورخان آن دوره مطالب كافی در این رابطه نگارش ننمودند و ما باید بیشتر مطالب مربوط به میرعماد را فقط از طریق تذكره نویسان عثمانی كه زمانی دشمنان این آب و خاك بودند و به لحاظ شیعه و سنی با صفویان اختلاف داشتند، نقل قول كنیم. درباره دشمنی و رقابت علیرضا با میرعماد باید گفت كه علیرضا عباسی با داشتن سابقه طولانی خدمت به شاه نمی توانست حاضر به رقابت با میر باشد. خصوصا كه هر دو شاگردان یك استاد بودند و همزمان با هم به دربار راه یافتند. در واقع او اگر چنین طبعی داشت، باید با صادق بیك افشار نقاش و كتابدار سلطنتی شاه همچنین معامله ای می نمود. در هیچ نسخه ای ذكری از كدورت و دشمنی بین صادق بیك و علیرضا دیده نشده است و علیرضا می توانست مقدمات قتل صادق بیك را هم این چنین فراهم كند تا بدون هیچ گونه معارض به ریاست واقعی كتابخانه سلطنتی برسد. از سوی دیگر گفته شده است كه شاه در تلاقی رفتار میر از علیرضا خواست كه نستعلیق را كه تا آن زمان ننوشته بود، مشق كند. در حالی كه اثری متعلق به سال 1000 ه.ق موجود است كه امضای علیرضا عباسی را بر خود دارد. درباره قتل میرعماد نیز نكاتی مبهم وجود دارد. زیرا تذكرهنویسان معاصر او هیچ گاه درباره او مطالبی را نگارش نكردند. شاید فرض را بر این داشتند كه مورد بیمهری شاه قرار میگرفتند. در حالی كه اگر چنین هم باشد، شاه چگونه میپذیرفت در روایات او را متهم به قتل میرعماد به عنوان یك هنرمند شهیر نمایند. آن هم در شرایطی كه او همواره با افتخار تمام هنرمندان ایرانی را از تمام شهرهای دور و نزدیك به اصفهان فرا میخواند و نسبت به آنها بسیار با احترام رفتار میكرد و حتی خود هم دستی به هنر نقاشی داشته است. اگر این روایات منقول از تذكرهنویسان صحیح باشد، چرا شاه عباس برعكس آن را از تذكرهنویسان خود نخواسته است تا این ادعا را رد كند. از اسناد قدیمی ایران مانند عالم آرای عباسی و گلستان هنر قاضی احمد منشی علت مرگ میر را سنی بودن او اعلام كردند. سفیر میرعماد به عثمانی باعث دوستی میر با هنرمندان آن دیار بود و حتی در زمان اقامتش اشعاری را به زبان تركی جغتایی هم نگارش نمود، یكی از مواردی كه به آن اشاره شده، اظهار نظر میر نسبت به درگیری شاه با شاهان عثمانی بود كه در نزد دوستان خود فاش نمود، ای كاش اختلاف شیعه و سنی از بین میرفت و رعایای ایران و عثمانی به جای این كه خون هم را بریزند راه دوستی و اتحاد را در پیش گیرند. این روایت نمیتواند دلیلی بر سنی بودن میر باشد. زیرا آثار رقمداری از میر باقی است كه از علی(ع) و اولاد پیامبر به نیكی یاد میكند و نسخه مناجاتنامه امام علی(ع) اشعار نادعلی بارها به خط او نگارش شده و در موزههای ایران و جهان نگهداری میشود. از اسناد قدیمی ایران مانند عالم آرای عباسی و گلستان هنر قاضی احمد منشی علت مرگ میر را سنی بودن او اعلام كردند. گفتهاند كه جسد میر به مدت چند شبانه روز روی زمین بود در حالی كه طی شب در شهری مانند اصفهان و با حاكمیت مامورین شداد و غلاظ شاه كه بسیار سختگیر بودند آیا امكان پیگیری و انتقال جسد میر به جایی نبود و مراتب قتل میر را همان شب به شاه گزارش نمیدادند و جریان همچنان مسكوت باقی میماند تا جسد متلاشی شده یك استاد هنرمند كه بسیار مشهور هم بود، روی زمین باقی ماند و متعفن شود؟ در حالی كه در روایات آمده كه شاه پس از اطلاع از مرگ میر متاثر شد و حتی دستور قصاص قاتل را هم صادر نمود. در حالی كه در هیج جا اسمی از پیگیری نیامده، مانند این كه اصلا قتلی صورت نگرفته است. حال با توجه به مطالب عنوان شد، شاید نیازی به تحقیقات بیشتری باشد تا بتوان پرده از راز كشته شدن مشهورترین كاتب قرن 11ه .ق برداشت و بتوان علت واقعی مرگ این استاد یگانه نستعلیق را بر همگان آشكار كرد. |
اکنون ساعت 05:47 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)