پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   تقدیم به وطن... (http://p30city.net/showthread.php?t=5186)

Hiwa 10-13-2009 10:11 AM

به کوروش، به آرش، به جمشيد قسم
به نقش و نگار تخت جمشيد قسم


که ايران، همی قلب و خون من است
گرفته ز جان، از وجود من است



dear59 10-14-2009 12:06 PM

ايران يك كشور مطرح بوده ! نام ايران در كارتون پلنگ صورتي در ۳۷ سال پيش ... !
http://iranclubs.org/forums/attachme...1&d=1255508693

dear59 10-16-2009 08:24 PM

به خون گر کشی خاک من، دشمن من
تنم گر بسوزی، به تیرم بدوزی

جدا سازی ای خصم سر از تن من
کجا می توانی ز قلبم ربایی

تو مهر میان من و میهن منhttp://iranclubs.org/forums/images/smilies/u.gif

رزیتا 10-16-2009 08:47 PM

نام جاويد وطن
صبح اميد وطن
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
وطن اي هستي من


شور و سرمستي من
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
بشنو سوز سخنم
که همآواز تو منم
همه جان و تنم
وطنم، وطنم، وطنم، وطنم

بشنو سوز سخنم
که نوا گر اين چمنم
همه جان و تنم
وطنم، وطنم، وطنم، وطنم
همه با يک نام و نشان
به تفاوت هر رنگ و زبان
همه با يک نام و نشان
به تفاوت هر رنگ و زبان
همه شاد و خوش و نغمه زنان
ز صلابت ايران جوان
ز صلابت ايران جوان
ز صلابت ايران جوان

ساقي 10-21-2009 08:29 PM

وطنم

وطنم تنم چه باشد که بگویمت تنی تو
که تو جانی و سراپا همه جان روشنی تو

وطنم تو بوی باران به شب ستاره باران
که خوشی و خوشترینی به مذاق میگساران

من اگر سروده باشم وطنم تو شعر نابی
من اگر ستاره باشم وطنم تو آفتابی

وطنم ، وطنم، وطنم ایران
همه جانی به تنم وطنم ایران

وطنم خوشا نسیمت که وزدنش گل از گل
وطنم خوشا شمیمت که دمیدنش تغزل

وطنم که شعر حافظ شده وصله تن تو
که شکفته شعر سعدی به بهار دامن تو

وطنم درودی از من به تو به عاشقانت
که سپرده ام به پیکت به نسیم مهربانت

ایران من ،ایران من
ای مهر تو برجان من


دریافت آهنگ زیبای وطنم از فرشاد جمالی باحجم 2.3

رزیتا 10-22-2009 12:17 AM

(( وطــــــــن ))
شبی سرد کودکم نجوا چنین کرد
پدر جان ، پدر ای مهربان ، ای همدم من
در این تاریکی سرد.
وطن چیست؟وطن کیست؟
چه دردی است؟چه مرگی است؟
وطن کدامین خفته است در خواب غفلت ؟
غریب است یا آشنا؟
صمیمی است یا بی وفا؟
وطن را چه دردی است که خوابت را گرفته؟
نگاهت را ! صدایت را ! غمت را ! شادیت را !
وطن پیراهن تنگیست به این تن !!!؟؟؟
و یا آهنگ نامربوطی است در گوش !!!؟؟؟
وطن را مادرهم هم میداند !!!
وطن میتواند هم بازی من باشد!!!!
وطن چکمه میپوشد در این سردی ؟؟؟
وطن ....
چه میگفتم وطن کیست؟ وطن چیست؟
وطن درد است یا مرگ
وطن خواب است یا بیدار
وطن آهی است اندر دل
و یا پیراهن تنگیست بر تن ما
و یا آهنگ نامربوطی
ویا....
چنین گفتم به دلبندم:
بخواب ای کودکم من
وطن یعنی همین سادگی و راحتیت
وطن یعنی شکوه زندگیت
وطن یعنی تو و من مادرت
وطن یعنی تمام هست و نیستت
وطن یعنی غمت ، دردت ، تمام خندهایت
وطن یعنی بهار شادی تو
وطن یعنی شعر های کودکانه ات
نگفتم.....
وطن یعنی اوج غم و درد
وطن یعنی تهمت ، افترا
وطن یعنی گذشت روزگار بی گردش دل
وطن یعنی همان جا که تو را به جرم صاحبیش غریبه خواندن
وطن یعنی سینه پر غم
وطن یعنی نگفتن بس شنیدن
وطن یعنی شعر بی عنوان هیچکس
وطن یعنی خفه شو ، بتمرگ
باز گفتم...
وطن یعنی تمام هستی تو از این دنیای فانی
وطن هرگز نمیمیرد در این دل
اگر هزاران راه را دور باشی از او
وطن یعنی نور چشمت
وطن هرگز نمیمیرد در این دل
اگر هزاران بار تو را دشنام دادند در او
وطن یعنی مام میهن
وطن هرگز نمیمیرد در این دل
اگر هزاران بار تو را برانند از او
وطن یعنی جفای زندگانی
وطن هرگز نمیمیرد در این دل
اگر هزاران بار تو را غریبه خوانده باشند در او

(( وطن یعنی تمام هستی تو ز دار این دنیای فانی))
(( وطن هرگز نمیمرد در این دل ))

Omid7 11-06-2009 11:36 AM


شبی دل بود و دلدار خردمند


دل از ديدار دلبر شاد و خرسند


که با بانگ بنان و نام ايران


دو چشمم شد ز شور عشق گريان


چو دلبر شور اشک شوق را ديد


به شيرينی زمن مستانه پرسيد


بگو جانا که مفهوم وطن چيست


که به مهرش دلی گر هست دل نيست


به زير پرچم ايران نشستيم


و در را جز به روی عشق بستيم


به يمن عشق در ناب سفتم


و در وصف وطن اينگونه گفتم


وطن خاکی سراسر افتخار است


که از جمشيد و از کی يادگار است


وطن يعنی نژاد آريايی


نجابت مهرورزی با صفايی


وطن خاک اشوزرتشت جاويد


که دل را می برد تا اوج خورشيد


وطن يعنی اوستا خواندن دل


به آيين اهورا ماندن دل


وطن تير و کمان آرش ماست


سياوشهای غرق آتش ماست


وطن منشور آزادی کورش


شکوه جوشش خون سياوش


وطن نقش و نگار تخت جمشيد


شکوه روزگار تخت جمشيد


وطن فردوسی و شهنامه اوست


که ايران زنده از هنگامه اوست


وطن آوای رخش و بانگ شبديز


خروش رستم و گلبانگ پرويز


وطن شيرين و خسرو پرور ماست


صدای تيشه ها افسونگر ماست


وطن چنگ است بر چنگ نکيسا


سرود باربدها خسرو آسا


وطن يعنی سرود رقص آتش


به استقبال نوروزی فره وش


وطن يعنی درختی ريشه در خاک


اصيل و سالم و پر بهره و پاک


وطن يعنی سرود پاک بودن


نگهبان تمام خاک بودن


وطن را لاله های سرنگون است


که از خون شهيدان لاله گون است


وطن شوش و چغارنبيل و کارون


ارس زاينده رود و موج جيهون


وطن خرم ز دين بابک پاك


که رنگين شد ز خونش چهره خاک


وطن يعقوب ليث آرد پديدار


و يا نادر شه پيروز افشار


به يک روزش طلوع مازيار است


دگر روزش ابومسلم به کار است


وطن يعنی صفای روستايی


زلال چشمه های بی ريايی


وطن يعنی دو دست پينه بسته


به پای دار قالی ها نشسته


وطن يعنی هنر يعنی ظرافت


نقوش فرش در اوج لطافت


وطن در هی هی چوپان کرد است


که دل را تا بهشت عشق برده است


وطن يعنی تفنگ بختياری


غرور ملی و دشمن شکاری


وطن يعنی بلوچ با صلابت


دلی عاشق نگاهی با مهابت


وطن يعنی خروش شروه خوانی


ز خاک پاک ميهن ديده بانی


ز عطر خاک ميهن گر شوی مست


کوير لوت ايران هم عزيز است


وطن يعنی بلندای دماوند


ز قهر ملتش ضحاک در بند


وطن يعنی سهند سرفرازی


چنان ستارخانش پاکبازی


مرا نقش وطن در جان جان است


همان نقشی که در نقش جهان است


وطن يعنی سخن يعنی خراسان


سرای جاودان عشق و عرفان


وطن گلواژه های شعر خيام


پيام پر فروغ پير بسطام


وطن يعنی کمال الملک و عطار


يکی نقاش و آن يک محو ديدار


در اين ميهن دو سيمرغ است در سير


يکی شهنامه ديگر منطق الطير


يکی من را زدشمن می رها ند


يکی دل را به دلبر می رساند


خراسان است و نسل سر بداران


زجان بگذشتگان در راه ايران


وطن خون دل عين القضاتست


نيايشنامه پير هراتست


وطن يعنی شفا قانون اشارات


خرد بنشسته در قلب عبارات


نظامی خوش سرود آن پير کامل


(( زمين باشد تن و ايران ما دل))


وطن آوای جان شاعر ماست


صدای تار بابا طاهر ماست


اگر چه قلب طاهر را شکستند


و دستش را به مکر و حيله بستند


ولی ماييم و شعر سبز دلدار


دو بيت طاهر و هيهات بسيار


وطن يعنی تو و گنجينه راز


تفال از لسان الغيب شيراز


وطن آوای جان می پرستان


سخن از بوستان و از گلستان


وطن دارد سرود مثنوی را


زلال عشق پاک معنوی را


تو دانی مولوی از عشق لبريز


نشد جز با نگاه شمس تبريز


وطن يعنی سرود مهربانی


وطن يعنی شکوه همزبانی


وطن يعنی درفش کاويانی


سپيد و سرخ و سبزی جاودانی


به پشت شير خورشيدی درخشان


نشان قدرت و فرهنگ ايران


وطن شور و نشاط هستی ما


وطن ميخانه ما مستی ما


وطن دار الفون ميرزا تقی خان


شهيد سرفراز فين کاشان


وطن يعنی بهارستان ، مصدق


حضوری بی ريا چون صبح صادق


ز خاک پاک ها پروين بخيزد


بهار پير مهر آين بخيزد


که از جان ناله با مرغ سحر کرد


دل شوريده را زير و زبر کرد


وطن يعنی صدای شعر نيما


طنين جان فزای موج دريا


وطن يعنی خزر، صياد ، جنگل


خليج فارس ، رقص نور ، مشعل


وطن يعنی تجلی گاه ملت


حضور زنده آگاه ملت


وطن يعنی ديار عشق و اميد


ديار ماندگار نسل خورشيد


کنون ای هموطن ، ای جان جانان


بيا با ما بگو پاينده ايران




//مصطفی بادکوبه ای


ساقي 11-07-2009 05:32 PM

آهنگی زیبا از فرهاد دری
آوازخوان افغان
بنام " اتن "


با یک تن اتن کی میشود
این وطن بی ما وطن کی میشود
گر نباشد از تو هم این سرزمین
خانه ی آباد من کی میشود
بیش از این دیگر مرا مزن
میزنی بزن ؛ سخن بزن
یک کلید خانه پیش تو
یک کلید خانه پیش من
صدای عشق میرسد برای تو برای من
خدا یکیست جان من ؛ خدای تو خدای من
سرود سبز همدلی صلای عشق میزند
که تا شوی گلوی من ؛ که تا شوی صدای من
مرا به باغ میکشد ؛ ترانه ها یکی یکی
یکی برای دوستی

یکی برای زندگی
شکفته باد یاسمن
خجسته باد این وطن
یک کنارباغ نسترن

یک کنار باغ یاسمن
یک کلید خانه پیش تو
یک کلید خانه پیش من




...
..
.

Omid7 11-07-2009 06:11 PM

« ايران »، صداي خسته‏ام را بشنو اي « ايران »
شكواي ناي خسته‏ام را بشنو اي « ايران »
مي‏خوانم آوازي ميان ضرب توفان‏ها
مي‏خوانمت با رعد و برق و باد و باران‏ها
آواز من هر چند ايرانم غم‏انگيز است
با اين همه از عشق، از عشق تو لبريز است
من از «دماوند» و « سهند » ت قصه مي‏گويم
از كوه‏هاي سربلندت قصه مي‏گويم
از رودهايت، اشك‏هاي غرقه در خونت
از خشم « كرخه »، از نزاري‏هاي كارونت
در ذهن من ريگ روانت نيز سرسبز است
حتا كويرت نيز بي‏پاييز سرسبز است
ديگر چه جاي باغ‏هاي چون بهشت تو
اي در خزان هم سبز بودن سرنوشت تو
اوج ستون‏هاي بلندت « تخت جمشيد » ت
از سربلندي سر رسانيده به خورشيدت

Omid7 11-14-2009 01:12 AM




وطن يعنی همه آب و همه خــــاك
وطن يعنی همه عشق و همه پاك

وطن يعنی محبت، مهربانی
نثار هر كه دانی و ندانـــــی

وطن يعنی نگاه هموطن دوســــــت
هر آنجايی كه دانی هموطن اوست

وطن يعنی قرار بـــی‌قراری
پرستاری، كمك، بيمار‌داری

وطن يعنی غم همسايه خوردن
وطن يعنی دل همسايه بــــردن

وطن يعنی درخت ريشه در خاك
وطن يعنی زلال چشمه پـــــــاك

ستيغ و صخره و دريا و هامون
ارس، زاينده رود، اروند، كارون

دنا، الوند، كركس، تاق‌بستان
هزار و قافلانكوه و پلنگـــــــان

وطن يعنی بلنــدای دمــاونـــــد
شكيبا، دل در آتش، پای در بند

وطن يعنی شكوه اشترانكوه
به دريای گهر استاده نستوه

وطن يعنی سهند صخره پيكر
ستيغ سینه در سنگ تمنــدر

××

وطن يعنی وطن استان به استــــــان
خراسان، سيستان، سمنان، لرستان

كوير لوت، كرمان، يزد، ساری
سپاهان، هگمتانه، بختيــاری

طبس، بوشهر، كردستان، مريوان
دو آذربـايجــان، ايــلام، گيـــــــلان

سنندج، فارس، خوزستان، تهران
بلوچستان و هرمزگان و زنجــــان

وطن يعنی دلی از عشق لبريز
گره باف ظريف فرش تبريــــــــز

وطن يعنی هنر يعنی سپاهان
حرير دستباف فرش كاشـــــان

وطن يعنی ز هر ايل و تباری
وطن را پاسبانی، پاسـداری

وطن يعنی دلير و گرد با هم
وطن يعنی بلوچ و كرد با هم

وطن يعنی سواران و سواری
لر و كرد و يموت و بختيــــاری

وطن يعنی سرای ترك با پارس
وطن يعنی خليج تا ابد فـــارس

وطن يعنی كتيبه در دل سنــگ
تمدن، دين، هنر، تاريخ، فرهنگ

وطن يعنی همه نيك و به هنجار
چه پندار و چه گفتار و چه كـردار

وطن يعنی شب رحمت شب قـــــدر
شب جوشن، شب روشن، شب بدر

وطن يعنی هم از دور و هم از دير
سـده نوروز يلــدا مهرگـان تیـــــــر

هزاران خط و نقش مانده در ياد
صبـــا كلهر کــمال‌الملك بهــزاد

نكيسا باربد تنبور نی چنـــگ
سرود تيشه فرهاد در سنگ

سر و سرمايه‌های سرفرازی
حكيم و بوعلی سـينا و رازی

به اوج علم و دانش رهنوردی
ابوريحــان و صـدرا سـهروردی

به بحر علم و دانش ناخـدائی
عراقی رودكی جامی سنائی

وطن يعنی به فرهنگ آشنائی
دُر لفـــظ دری را دهخــــــدائی

وطن يعنی جهانی در دل جام
وطن يعنی رباعيــــات خيــــام

وطن يعنی همه شيرين كلامی
عفاف عشـــق در شـعر نظامی

وطن يعنی پيــام پند سعدی
زبان پيوسته در پيوند سعدی

وطن يعنی نگاه مولوی ســـــوز
حضور نور در شمس شب و روز

وطن يعنی هوا و حال حافظ
شكوه بــاور انـدر فـال حافظ

وطن يعنی بتيره دمدمه كوس
طلوع آفتاب شـــعر از طـــوس

وطن يعنی شب شهنامه خوانــدن
سخن چون رستم از سهراب راندن

وطن يعنی رهائی ز آتش و خون
خروش كاوه و خشـــم فريــــدون

وطن يعنی زبان حال سيمرغ
حديث يـال زال و بال سيمرغ

وطن يعنی گرامی مرز تا مرز
وطن يعنی حريم گــيو گـودرز

وطن يعنی اميد نااميدان
خروش و ويله گردآفريدان

وطن يعنی دل و دستی در آتش
روان و تن كــمان و آتـــــش آرش

وطن يعنی لگام و زين و مهميز
سواران قران و رخش و شبـديز

وطن يعنی شبح يعنی شبيخون
وطن يعنی جلال الدين و جيحون

وطن يعنی به دشمن راه بستن
به اوج آريـــوبــرزن نشســـــتــن

وطن يعنی دو دست از جان كشيدن
به تنگسـتان و دشتسـتان رسيـــدن

زمین شستن ز استبداد و از كين
به خــون گــرم در گــرمابه فــــين

وطن يعنی اذان عشــق گفـتن
وطن يعنی غبار از عشق رفتن

نماز خون به خونين شهر خواندن
مهاجـم را ز خرمشــــهر رانـــــدن

سپاه جان به خوزستان كشيدن
شهادت را به جـان ارزان خريـدن

وطن يعنی هدف يعنی شهامت
وطن يعنی شرف يعنی شهادت

وطن يعنی شهيد آزاده جانباز
شلمچه پاوه سوسنگرد اهواز

وطن يعنی شكوه سرفرازی
وطن يعنی ز عالم بي‌نيازی

وطن يعنی گذشته حال فردا
تمـام سهم يك ملـت ز دنيـــا

وطن يعنی چه آباد و چه ويران
وطن يعنی همــين جــا يعنـی
ايــــــــــــــــــران

شاعر: عليرضا شجاع‌پور


اکنون ساعت 04:29 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)