![]() |
باور نکن تنهاییت را
من در تو پنهانم ،تو در من از من به من نزدیک تر تو از تو به تو نزدیک تر من باور نکن تنهاییت را تا یک دل و یک درد داری تا در عبور از کوچه عشق بر دوش هم سر میگذاریم دل تاب تنهایی ندارد باور نکن تنهاییت را هر جای این دنیا که باشی من باتوام تنهای تنها من با توام هرجا که هستی حتی اگر با هم نباشیم حتی اگر یک لحظه یک روز با هم در این عالم نباشیم این خانه را بگذار و بگذر با من بیا تا کعبه دل باور نکن تنهاییت را من با تو ام منزل به منزل |
بعضي وقتها فكر ميكنم مثل يه رودخونه ي لب به لب شدم كه فقط يه قطره آب كافيه تا سرريز بشم فقط يه قطره مونده كه كاسه ي صبرم لبريز بشه و سيل خشمم كلي چيز ها رو با خودش ببره ! واي اگه تو نبودي خداي من....واي ...
نميدونم چرا من تمام درد و دل هام رو برا تو ميگم .نميدونم چرا دلم نمياد هيچ كس رو شريك غم هام بكنم نميدونم چرا كوچكترين شاديم رو دلم ميخواد با تمام آدم هاي دنيا قسمت كنم ! نميدونم چرا هميشه شريك غم هاي ديگران بودم و هستم !! نميدونم چرا كم شده توي شادي هاي اطرافيانم باشم .شايد چون تو شادي هاشون تو رو فراموش ميكنن و من طاقت فراموشي ندارم !!! حالا هم ميخوام باهات درد و دل كنم تو تنها كسي هستي كه اشك هام رو ميخري .دل خورم خدا ...دل خور .... دلم گرفته خدا جون .... |
اگر چه بین شما ها غریب مانده دلم ولی به یقین نجیب مانده است، دلم اگر جرم دل من فقط علاقه به توست در این کشاکش ، عجب بی رقیب مانده دلم در ازدحام رسولان عشقهای دروغ شده ، شبیه مسیحی که بر صلیب مانده دلم پر از هوای پریدن ،پر از خلاصه مرگ گر چه از همه جا بی نصیب مانده دلم زمانی که بیایی ، بهشت مال من است چرا که در هوس عطر سیب مانده دلم |
ترانه سقوط با صدای ماندگار داریوش وقتی که گل در نمیادسواری اینور نمیاد کوه و بیابون چی چیه وقتی که بارون نمیاد ابر زمستون نمیاد این همه ناودون چی چیه حالا تو دست بی صدا دشنه ی ما شعر و غزل قصه ی مرگ عاطفه خوابای خوب بغل بغل انگار با هم غریبه ایم خوبیه ما دشمنیه کاش من و تو می فهمیدیم اومدنی رفتنیه تقصیر این قصه ها بود تقصیر این دشمنا بود اونا اگه شب نبودن سپیده امروز با ما بود کسی حرف منو انگار نمی فهمه مرده زنده , خواب و بیدار نمی فهمه کسی تنهاییمو از من نمی دزده درده ما رو در و دیوار نمی فهمه واسه ی تنهاییه خودم دلم می سوزه قلب امروزیه من خالی تر از دیروزه سقوط من در خودمه سقوط ما مثل منه مرگ روزای بچگی از روز به شب رسیدنه دشمنیا مصیبته سقوط ما مصیبته مرگ صدا مصیبته مصیبته حقیقته حقیقته حقیقته تقصیر این قصه ها بود تقصیر این دشمنا بود اونا اگه شب نبودن سپیده امروز با ما بود با تشکر فریبا |
در غربت مزار خودم گریه ام گرفت
از زخم ریشه دار خودم گریه ام گرفت وقتی که پرده پرده دلم را نواختم از ناله ی سه تار خودم گریه ام گرفت پاییز می وزد و تو لبخند می زنی اما من از بهار خودم گریه ام گرفت یک تکه آفتاب برایم بیاورید! از آسمان تار خودم گریه ام گرفت!!!!! با تشکر فریبا |
من صبورم اما... اين بغض گران صبر نمی داند چيست !!...... http://i4.tinypic.com/6jkjo85.jpg و به ياد مي آورم روزي را که با چشماني اشک بار به تو خيره شدم درحاليکه تو به زمين نگاه مي کردي و من نيز به زمين خيره شدم و اشکهايم را که روي زمين ريخت ، تو اشکهايم را ديدي ! به ياد مي آورم زماني را که مادرم مي گفت اگر عاشق کسي شدي به چشمهايش نگاه کن تا تو را هميشه به ياد داشته باشد ! من نيز يک بار فقط يک بار آنچنان به چشمانت خيره شدم ... نمي دانم يادت هست يا نه ؟ باز هم يادم مي آيد روزي را که با هم زير باران راه مي رفتيم و تو از صورت خيس من خنده ات گرفته بود ، همان روز چشمهاي خندان بارانيت را در ذهنم ثبت کردم و همان شد که هرگز نتوانستم تو را فراموش کنم ! وآخرين نگاهت را ! همان روزي که با دستت روي ديوار يک خط راست کشيدي و گفتي اين خط مستقيم تو هستي و بعد در کنار همان خط مستقيم ، خطي کج و معوج کشيدي و گفتي اين خط کج و معوج هم من هستم و زدي زير خنده ! وقتي خنديدي نگاهت ترسي را به وجودم انداخت که آن ترس را با لبخند پوشاندي وقتي که چشمانت تنگ شد! و رسيد روزي که به زمين خيره شده بودي و مرا نگاه نمي کردي ... وقتي اشکهايم را که روي زمين مي ريخت ديدي بلند شدي و به سرعت از من دور شدي ! نگاه آخر را از من دريغ کردي ! دريغ کردي ! به همين سادگي ! سادگي !.... |
ديشب باز به ياد تو با چشماني باراني خوابيدم... اگر مي دانستم اينقدر ظالمي هرگز دريچهقلب مملو از عشق و محبتم را به رويت نميگشادم دلم براي لحظه به لحظه با تو بودن تنگاست... |
قصر نمی خواهم...
باغ نمی خواهم... تنها پنجره ای می خواهم... رو به خوشبخت ترين کوچه ی دنيا که گاهی فقط گاهی تو از آن می گذری . . . |
برای رسيدن به تو ... خودم را قسمت کردم... تو را سهم تمام روياهايم کردم... انصاف نبود... تو که ميدانستی با چه اشتياقی خودم را قسمت میکنم پس چرا زودتر از تکه تکه شدنم جوابم نکردی؟؟؟؟ برای خداحافظی خيلی دير بود... خيلی دير ...http://www.parsastronomy.com/images/...hneh%20(5).jpg |
http://dl7.glitter-graphics.net/pub/...qskkiq4q0q.gif
نگرانم... نگران دوری دستهایمان و بی قراری فاصله ها … نگران باران های آمده و نيامده… مرور کردن شب و روز… نگران تنها شدن … نگران کم شدن آبی های آسمان… نگران حرفهای نگفته ی چشمهايمان و غبار گرفتن کوچه های خاطره … نگران سرد شدن نفسهايمان… کمرنگ شدن اشتياق ديدارمان… نگران بومهای خالی ديوارها … نگران يخ زدن قلبهايمان نگرانم… نگرانم… نگرانم… |
اکنون ساعت 08:08 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)