پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   یا صاحب الزمان (http://p30city.net/showthread.php?t=11517)

ابریشم 11-30-2010 06:28 PM

از الف اول امام از بعد پیغمبر علی است
آمر امر الهی شاه دین پرور علی است
ب برادر با نبی بیرق فراز دین حق
بحر احسان باب لطف بی حد و بی مر علی است
ت تبارك تاج و طاها تخت و نصراله سپاه
تیغ آور خسرو مستغنی از لشگر علی است
ث ثری مقدم ثریا متكا ثابت قدم
ثانی احمد به ذات كبریا مظهر علی است
ج جاه و قدرش ار خواهی به نزد ذوالجلال
جل شانه جز نبی از جمله بالاتر علی است
ح حدوثش با قدم مقرون حدیثش حرف حق
حاكم حكم اللهی حیه در حیدر علی است
خ خداوند ظفر خیبر گشا مرحب شكار
خسرو ملك ولایت خلق را رهبر علی است
د داماد نبی دست خدا دارای دین
داعی ایجاد موجودات از داور علی است
ذ ذاتش ذوالجلال و ذالمنن وز ذوالفقار
ذلت افزا بر عدوی ملحد ابتر علی است
ر رفیع القدر و والا رتبه روح افزا سخن
رهنمای خلق عالم ساقی كوثر علی است
ز زبر دست و زكی و زاهد و زهد آفرین
زیب بخش مسجد و زینت ده منبر علی است
س سعید و سید و سرور سلونی انتساب
سر لا رطب و لا یا بس سر و سرور علی است
ش شفیع المذنبین شیر خدا شاه نجف
شمع ایوان هدایت شافع محشر علی است
ص صدیق و صبور و صالح و صاحب كرم
صبح صادق از درون شب پدیدآور علی است
ض ضرغام شجاعت پیشه ی روشن ضمیر
ضاربی كز ضربش المضروب لایخبر علی است
ط طبیب طبع دان مطلوب ارباب طلب
طاق نه كاخ مطبق طرح را لنگر علی است
ظ ظهیر ملك و ملت ظاهر و باطن امام
ظل ممدود خدای خالق اكبر علی است
ع عین الله و علی جاه و علام الغیوب
عالم علم علی الاشیا ز خشك و تر علی است
غ غران شیر یزدان غیرت الله المبین
غالب اندر غزوه ها بر خصم بد گوهر علی است
ف فصیح و فاضل و فخر عرب میر عجم
فارس میدان مردی فاتح خیبر علی است
ق قلب عالم امكان قسیم خلد و نار
قاضی روز قیامت خواجه ی قنبر علی است
ك كنز علم ماكان و علوم مایكون
كاشف سر و علن از اكبر و اصغر علی است
ل لطفش شامل احوال كل ما خلق
لازم التعظیم شاه معدلت گستر علی است
م ممدوح صحف موصوف تورات و زبور
مصحف انجیل را مصداق و المصدر علی است
ن نظام نه فلك از نام نیكش وز جمال
نور بخش مهر و ماه و انجم و اختر علی است
و واجب منزلت ممكن نما والا گهر
واقف از ماوقع و از ما وقع یك سر علی است
هـ هوالهادی المضلین فی الصراط المستقیم
هر چه بهتر خوانمش صد بار از آن بهتر علی است
ی یدالله فوق ایدیهم یكی از مدح او
یك سر از یا تا الف هر حرف را مضمر علی است
آدم و نوح و سلیمان و خلیل بی خلل
موسی با اقتدار و عیسی با فر علی است
جان علی جانان علی ظاهر علی باطن علی
می علی مینا علی ساقی علی ساغر علی است
گویی ار مدح علی دیگر چه غم داری صغیر
یاور خلق جهانی گر ترا یاور علی است

ابریشم 12-04-2010 11:33 AM

از گل وصل رخت بهر دلم کی ثمر آید
بر دامن تو رشته دل را چو ببستم
کی مهر رخت از پس پرده به در آید
جز هجر تو اندر دل من هیچ غمی نیست
کی می شود از سینه غم هجر برآید
هر سو نگرم از تو و از وصل بگویند
کی می شود این فصل فراق تو سرآید
از باغ غمت لاله چو بسیار بچیدیم
کی می شود اندر دل ما لاله وصل تو برآید


ابریشم 12-04-2010 11:34 AM

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي عَلا في تَوَحُّدِهِ وَ دَنا في تَفَرُّدِهِ وَجَلَّ في سُلْطانِهِ وَعَظُمَ في اَرْكانِهِ، وَاَحاطَ بِكُلِّ شَيءٍ عِلْماً وَ هُوَ في مَكانِهِ وَ قَهَرَ جَميعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ،
حَميداً لَمْ يَزَلْ، مَحْموداً لايَزالُ (وَ مَجيداً لايَزولُ، وَمُبْدِئاً وَمُعيداً وَ كُلُّ أَمْرٍ إِلَيْهِ يَعُودُ).
بارِئُ الْمَسْمُوكاتِ وَداحِي الْمَدْحُوّاتِ وَجَبّارُ الْأَرَضينَ وَ السّماواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائكَةِ وَالرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلي جَميعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلي جَميعِ مَنْ أَنْشَأَهُ.
يَلْحَظُ كُلَّ عَيْنٍ وَالْعُيُونُ لاتَراهُ.
ستايش خداي را سزاست كه در يگانگي اش بلند مرتبه و در تنهايي اش به آفريدگان نزديك است؛ سلطنتش پرجلال و در اركان آفرينش اش بزرگ است. بى آنكه مكان گيرد و جابه جا شود، بر همه چيز احاطه دارد و بر تمامي آفريدگان به قدرت و برهان خود چيره است.
همواره ستوده بوده و خواهد بود و مجد و بزرگي او را پاياني نيست. آغاز و انجام از او و برگشت تمامي امور به سوي اوست.
اوست آفريننده آسمان ها و گستراننده زمين ها و حكمران آن ها. دور و منزه از خصايص آفريده هاست و در منزه بودن خود نيز از تقديس همگان برتر است. هموست پروردگار فرشتگان و روح؛ افزوني بخش آفريده ها و نعمت ده ايجاد شده هاست.
به يك نيم نگاه ديده ها را ببيند و ديده ها هرگز او را نبينند

ابریشم 12-04-2010 11:35 AM

علي مولاي مظلومان عالم
بگو از نارفيقان چون بنالم
از آن شامي که سر در چاه کردي
مرا از درد خويش آگاه کردي
طنين ناله در افلاک افتاد تمام آسمان بر خاک افتادپر و بال تو ((زهرا)) را شکستند تو را با ريسمان فتنه بستندکدامين شب از آن شب تيره تر بود که زهرا حايل ديوار و در بودزمان بر سينه خود سنگ مي کوفت زمين از داغ زهرا شعله ور بودتو مي ديدي ولي لب بسته بودي که آيين محمد در خطر بود؟ندانستم که در چشم حقيقت کدامين مصلحت مد نطر بودگلويت استخواني اتشين داشت که فريادت فقط در چشم تر بود؟فداي تيغ عريان تو گردم کسي آيا زتو مظلوم تر بود؟مه خورشيد طلعت کيست؟ زهرا چراغ شعله خلقت کيست ؟ زهراپس از زهرا علي بي همزبان شد اسير امتي نامهربان شدعلي تنهاست در يک قوم گمراه زبانش را که مي فهمد به جز چاهپس از او کيسه نان و رطب کو صداي ناله هاي نيمه شب کوخدايا کاش آن شب بي سحر بود که تيغ ابن ملجم شعله ور بوداذان گفتند و ما در خواب بوديم علي تنها به مسجد رهسپر بوددر آن شب تا قمر در عقرب افتاد غم عالم به دوش زينب افتادفدک شد پايمال نانجيبان علي لرزيد و در تاب و تب افتاديقين دارم به جرم فتح خيبر فدک در دست ال مرحب افتادعلي جان کوفيان غيرت ندارند که فرمان تو را گردن گذارندعلي جان کوفيان با کياست جدا کردند دين را از سياستبنام دين سر دين را شکستند دو بال مرغ امين را شکستند

ابریشم 12-04-2010 11:36 AM

درخواب دیده بودم یک شب فروغ رویت کی درسرای چشمم قصدظهورداری



دوست داشتن مثل بازی الاکلنگ می مونه.
اونی که عاشقتره همیشه خودش رو پایین نگه می داره تا عشقش از بالا بودن لذت ببره! http://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gif

http://maxidream.files.wordpress.com...beads_3255.jpg

ابریشم 12-08-2010 11:13 PM

آقا بیا که ما ز غمت گریه می کنیم
ماه عزاست بر حرمت گریه می کنیم
شکر خدا که دل به عزا خانه بار یافت
ماه بکاست ما به غمت گریه می کنیم
دل ها برای روزتو آماده می شوند
ما بهر دیدن علمت گریه می کنیم
ای خون ما حلال قدومت در این عزا
خون جای اشک بر قدمت گریه می کنیم
تا کی غلاف صبر، کند منع ذوالفقار
هر دم به حسرت دو دمت گریه می کنیم
می آیی وبدون ملاقات می روی
آقا به این عبور کمت گریه می کنیم
خوردی قسم به مادر پهلو شکسته ات
تا محشر هم به این قسمت گریه می کنیم
ای راز دار فاطمه برگرد چاره کن
ما از غم غدیر خم ات گریه می کنیم
دشمن به آل تو چه ستمها روا نمود
با تو به آل محترمت گریه می کنیم
از ما حضور عمه ی مظلومه ات بگو
عمری برای قد خمت گریه می کنیم

ابریشم 12-08-2010 11:13 PM

همیشه منتظرت هستم!
همیشه منتظرت هستم، بی آنکه در رکود نشستن باشم.
همیشه منتظرت هستم، چنان که من، همیشه در راهم، همیشه در حرکت هستم، همیشه در مقابل تو، مثل ماه، مثل ستاره، خورشید؛ همیشه هستی و می درخشی از بدر و می رسی از کعبه و ذوالفقار را باز می کنی و ظلم را می بندی.
همیشه منتظرت هستم، ای عدل وعده داده شده! این کوچه، این خیابان، این تاریخ، خطی از انتظار تو را دارد و خسته است، خسته.
تو ناظری، تو حاضری، تو می دانی؛ ظهور کن! ظهور کن که منتظرت هستم؛ ظهور کن که منتظرت هستم

ابریشم 12-08-2010 11:14 PM

از تـــو اى مى‏زده در ميكده نامـــى نشنيدم نــزد عشـــــّاق شدم قـــــامت سرو تو نديدم
از وطـن رخت ببستـــــم كــــه تو را بــاز بيابم هـــر چـــه حيرت‏زده گشتم به نوايى نرسيدم

گفتــــم از خــــــود بــــرهم تا رخ ماه تو ببينم چـــه كنـــم مـــن كـه از اين قيد منيّت نرهيدم

كــــوچ كـــردند حـــريفان و رسيدند به مقصد بــــى نصيبم مــــن بيچـــاره كه در خانه خزيدم

لطفى اى دوست كه پروانه شوم در بر رويت رحمـــــى اى يـــــار كـــــه از دور رســانند نويدم

اى كــه روح منـــى از رنج فراقت چه نبردم اى كه در جان منى از غم هجرت چه كشيدم

__________________
دلتنگم نپرس چرا؟http://forum.hammihan.com/images/smilies/new/25.gif

ابریشم 12-08-2010 11:15 PM

آقای من،یابن الحسن
از آن روزی که الفبای عشق را به ما آموختند تا کنون دل هوای تو را دارد و در کنج سینه گویی ذکری و شوق آتشینی است که شعله اش وجودم را گرما می بخشد.
آقا چه گویم،کجا روم،چه کنم مولا که دل را به کوی تو رسانم و از پس سینه پر دردت به عرش اعلی برسم و به خدا عرض کنم :این سبب المتصل بین العرض و السماء.
آقا جان،جان همه عالم به فدای اشک پای سجاده ات،میدانم که بی وفاها را یادت هست،ای غریب جفا کن پرست...

ابریشم 12-08-2010 11:15 PM

آقا مگه آدم بدا عاشق نمیشن به ولا دل کن دنیارو میدن

اگه عشقت نبود اینجا نبودم گرفته عشق تو کل وجودم

توکه از دلروبا ها دل روبودی در عشقت چرا بر من گشودی

ابریشم 12-08-2010 11:16 PM

سرت سلامت آقا

فرارسیدن ماه خون بر شما تسلیت باد

__________________
اگر مهر و ماه را به دودستم نهد غرال
یک ذره از محبت زهرا(س) نمیدهم


ابریشم 12-08-2010 11:17 PM

اباصالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش ....http://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gif


ابریشم 12-18-2010 10:58 PM

و این بحر طویل است...

عصر یک جمعهء دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟چرا آب به گلدان نرسیده است؟چرا لحظهء باران نرسیده است؟ وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،فقط برد، زمین مرد، زمین مرد ،خداوند گواه است،دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی...

عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی گل نرگس؟به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم! که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت. نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت به فدای نخ آن شال سیاهت به فدای رخت ای ماه! بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم توئی ،آجرک الله!عزیز دو جهان یوسف در چاه ،دلم سوخته از آه نفس های غریبت دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده، همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی، به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی، به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد ،نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچارهء دلدادهء دلسوخته ارباب ندارد...تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی...

گریه کن ،گریه وخون گریه کن آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم، و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است، به گستردگی ساحل نیل است، و این بحر طویل است وببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است که این روضهء مکشوف لهوف است، عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است، و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است ،ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است، ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است، ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنهء یار است و زنی محو تماشاست زبالای بلندی، الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که «الشّمرُ ...»خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را وبریدند ...» دلت تاب ندارد به خدا با خبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی، تو خودت کرب و بلایی، قسمت می دهم آقا ب
ه همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی، تو کجایی ... تو کجایی


ابریشم 12-18-2010 10:59 PM

بی تو ای صاحب زمان... بی قرارم هر زمان..
از غم هجر تو من دلخسته ام....همچو مرغی بال و پر بشكسته ام..

كی شود آیی نظاره بر دل اندازی تو یارا...بر دل خسته كه دم سازی تو یارا


میت نوروزی و گردشگری اصفهان با مدیریت ناب
خرم آن روز کزین منزل ویران برم راحت جان طلبم از پی جانان برم
http://www.okonlife.com/poems/img2/rok44pic.gif

ابریشم 12-18-2010 11:00 PM

بی تو ای صاحب زمان ، بی قرارم هر زمان !

از غم هجر تو من دلخسته ام

همچو مرغی بال و پر بشکسته ام

کی شود آیی نظاره بر دل اندازی تو یارا ؟

بر دل خسته که دم سازی تو یارا

ده مدال دیده بانی ز عنایت

به من و از مهر و عشق بازی خدا را

یابن الحسن آقا بیا، یابن الحسن آقا بیا
یابن الحسن آقا بیا، یابن الحسن آقا بیا


ای تو شور عشق من ، روشنی انجمن

بی تو در دام بلا افتاده ام

بر تو یارا جان و دل را باخته ام

از فراق تو شده حال من خسته پریشان

کی میایی منجی و سلطان امکان ؟

عقده ها را وا کنی با یک نگه ، ای نور یزدان

بین چه کرده با دل من سوز هجران

یابن الحسن آقا بیا، یابن الحسن آقا بیا

یا بن الحسن آقا بیا
یا بن الحسن آقا بیا


ابریشم 12-19-2010 07:10 PM

ز رازهای سر به مهر تو
دیدنت مرا بس است
ز گفته های سر به مهر تو
شنیدنش مرا بس است
ز دوریت که سالهاست
به انتظار نشسته ام
به جمعه در مناره ها
صدای تو
شنیدنش مرا بس است
به شب به روز
ستاره ها و ماهتاب
درون روز و آفتاب
به انتظار
نشستنت مرا بس است

ابریشم 12-22-2010 06:32 PM

می دانم که تو این جایی. تو غایب از نظر و حاضر در دلی... با خود می گویم اگر تو بیایی، اگر تو با یک لشکر از عشق بیایی و من نباشم چه؟ یا اگر من باشم ولی مرا جزو عاشقان خود نخوانی چه؟ بیا و مرا هم در خیلِ سپاهِ عاشقان خود در گوشه ای جا بده و می دانم که تو می آیی و دنیا را با عشق و حضورت سبز و نورانی می سازی. وقتی تو بیایی دیگر غم جرأت گریه ندارد. شب و روز یکی می شود. دنیا یکسره در قیامِ قیامت فرو می رود. وقتی تو بیایی تمام شکوفه های یاس گل می کنند. وقتی تو بیایی دلم می خواهد که خاکِ کف پایت باشم. آه چه قدر انتظار سخت است و تلخ... دعا کن در روزی که تو می آیی ما عاشقانه و استوار، در رکابت و در سایه پرچم سبز و جهانی ات باشیم...

ابریشم 12-22-2010 06:33 PM

اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري
کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي
اي آنکه در حجابت درياي نور داري

من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟
برعکس چشمهايم چشمي صبور داري

از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما
کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟

در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت
کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟

امیر عباس انصاری 12-23-2010 12:54 AM

شعر مرحوم آقاسی درباره امام زمان

خبر آمد خبری در راه است
سرخوش آن دل که از آن آگاه است

شاید این جمعه بیاید شاید

پرده از چهره گشاید شاید

دست افشان پای کوبان می روم

بر در سلطان خوبان می روم

می روم بار دگر مستم کند

بی سر و بی پا و بی دستم کند

می روم کز خویشتن بیرون شوم

در پی لیلا رخی مجنون شوم

هر که نشناسد امام خویش را

بر که بسپارد زمام خویش را

با همه لحن خوش آوایی ام

در به در کوچه تنهاییم

ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر

نغمه تو از همه پرشورتر

کاش که این فاصله را کم کنی

محنت این قافله را کم کنی

کاش که همسایه ما می شدی

مایه ی آسایه ما می شدی

هر که به دیدار تو نایل شود

یک شبه حلال مسایل شود

دوش مرا حال خوشی دست داد

سینه ما را عطشی دست داد

نام تو بردم لبم آتش گرفت

شعله به دامان سیاوش گرفت

نام تو آرامه جان منست

نامه تو خط امان منست

ای نگهت خواستگه آفتاب

بر من ظلمت زده یک شب بتاب

پرده برانداز زچشم ترم

تا بتوانم به رخت بنگرم

ای نفست یار و مددکار ما

کی و کجا وعده دیدار ما

دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد

به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد

به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم

تویی که نقطه عطفی به اوج آیینم

کدام گوشه مشعر کدام کنج منا

به شوق وصل تو در انتظار بنشینم

ای زلیخا دست از دامان یوسف بازکش

تا صبا پیراهنش را سوی کنعان آورد

ببوسم خاک پاک جمکران را

تجلی خانه پیغمبران را

خبر آمد خبری در راه است

سرخوش آن دل که از آن آگاه است

شاید این جمعه بیاید شاید

پرده از چهره گشاید، شاید


ابریشم 12-27-2010 09:27 PM

دلم امروز گواه است كسي مي آيد
حتم دارم خبري هست، گمانم بايد

فال حافظ هم هربار كه ميگيرم باز
"مژده اي دل كه مسيحا نفسي..." مي آيد

ماه در دست به دنبال كه اينگونه..
زمین مست ميگردد و يك لحظه نمي آسايد؟

بايد از جاده بپرسم كه چرا ميرقصد
مست موسيقي گامي شده باشد شايد

گِله كم نيست ولي لب ز سخن خواهم بست
اگر آن چهره به لبخند لبي بگشايد

ابریشم 12-27-2010 09:28 PM

از فراقت به جواني همگي پير شديم
بي تو از وادي دنيا همگي سير شديم

بي خود از حادثه ي عشق تو ديوانه و مست
عاشق کوي تو گشتيم و زمين گير شديم

تا که وصفي ز کمان و خم ابروي تو رفت...
در پي ديدن رويت همگي تير شديم

از کمان خانه ي زلفت همه بالا رفتيم
در سراشيبي ابروت سرازير شديم

گو گدايان در اين خانه بيايند که ما
از گدايي به در تو همگي مير شديم

عاشقان همچو (( رها )) در گرو بند تو اند...
جمله در حلقه ي تو در غل و زنجير شديم

ابریشم 12-27-2010 09:28 PM

اگر آن سبز قامت رو نماید
در باغ خدا را می گشاید
تنم را فرش کردم تا بتازد
دلم را نذر کردم تا بیاید

ابریشم 12-28-2010 06:11 PM

از نو شکفت نرگس چشم انتظاري ام
گل کرد خار خار شب بي قراري ام

تا شد هزار پاره دل از يک نگاه تو
ديدم هزار چشم در آيينه کاري ام

گر من به شوق ديدنت از خويش مي روم
از خويش مي روم که تو با خود بياري ام

بود و نبود من همه از دست رفته است
باري مگر تو دست بر آري به ياري ام

کاري به کار غير ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاري ام

تا ساحل نگاه تو چون موج بي قرار
با رود رو به سوي تو دارم که جاري ام

با ناخنم به سنگ نوشتم : بيا , بيا
زان پيشتر که پاک شود يادگاري ام

ابریشم 12-29-2010 04:56 PM


ابریشم 12-30-2010 09:47 PM


ابریشم 01-02-2011 07:53 PM

http://www.hammihan.com/forum/images...er_offline.gif http://www.hammihan.com/forum/images/buttons/report.gif http://www.hammihan.com/forum/images/buttons/quote.gif

ابریشم 01-03-2011 10:27 PM

سال هاست که اسیر و دل بسته سیمای خورشیدی ات هستیم و بر آفتاب در سحاب، آهسته در پشت خاک ریزهای دل گریه می کنیم. آه آرامِ جان های عاشقان! تو چشم به راه درمان ظهور دوخته ای و ما نیز جان در گروی انتظار تلخ نهاده ایم. ای سرافراز و رعناترین سرو بوستان ستاره ها، شکیباترین شمشاد شرافت، تو تندیس جائران و یغماگران را در زیر گام های صلابت خویش خواهی شکست. خوشا به آن مُهر نمازی که با خلوت تو اُنس می گیرد! از تو می پرسیم تفسیر انتظار و تمثیل بهار حضور را. در دست های گل افشانت عزّت و اقتدار ما می روید. در قدوم تو یاسمن امید می شکفد و عندلیبان باغ امید غزل خوان می شوند. در میلاد سعیدت هزاران هزار پنجره به سوی آبی ترین آسمان اشتیاق گشوده شد. لقای رخسار سپیدت منتهای آرزوی صاحب دلان قبیله تقرّب است. اینک مهدی نامی است جاری بر زبان، ظهور و قیام حقیقی ات فراروی عاشقان عصمت و نور...

مهبا 01-04-2011 12:49 AM

ببار بر دل آدم بتاب بر سر عالم

که سایه ات نشود کم خدا کند که بیایی

واران 01-04-2011 01:50 PM

http://www.pichak.net/blogcod/zibasa...hak.net-20.gif
مهدي جان اگر تو بيايي ديگر غرش توپي خواب معصومانه دهكده اي را نمي
آشوبد و هيچ داسي ريشه حيات نيلوفري را قطع نمي سازد.
اگر تو بيايي پاييز نمي آيد و برگ ها زرد نمي شوند و عرياني جامه ي درختان
نمي گردد، اگر تو بيايي ديگر سيلي ستم گونه ي مهربانب را به درد نمي
آورد و قامتي زير تازيانه تزوير خم نمي گردد
http://www.pichak.net/blogcod/zibasa...hak.net-20.gif

ابریشم 01-07-2011 03:41 PM

این جمعه هم گذشت، تو اما نیامدی
پایانِ سبز قصه دنیا، نیامدی
مانده ست دل اسیر هزاران سؤال تلخ
ای پاسخ هر آنچه معمّا، نیامدی
کِز کرده اند پنجره ها در غبار خویش
ای آفتاب روشنِ فردا، نیامدی
افسرده دل به دامن تفتیده کویر
ای روح آسمانی دریا، نیامدی
ای حسّ پاکِ گم شده روح روزگار
زیباترین بهانه دنیا نیامدی
ای از تبار آینه ها، ای حضورسبز
ای آخرین ذخیره طاها نیامدی
این جمعه هم گذشت و غزل ناتمام ماند
این است قسمتِ دلِ من، تا نیامدی

ابریشم 01-13-2011 01:33 PM


ابریشم 01-17-2011 05:47 PM

اى آقاى آدینه ها! زمین به دنبال ردپایى از خورشید، به ثانیه ها چشم دوخته و قامت راست کرده است. آرى! خواهى آمد ـ در خشکسال ایمان و یلدایى ترین شب فراق، از پشت قاب کهنه انتظار ـ و پنجره هاى محبت و امید را به باغ مهربانى باز خواهى کرد.

خواهى آمد ـ با ردایى از عدالت، از میان آبى آرام دریاها ـ و خرقه هاى تزویر و ریا را از تن ها بیرون خواهى کرد.

خواهى آمد و سکوت ثانیه ها را مى شکند طنین گام هایت، اى بهانه اى براى اشک! جمعه ها بى تو، میل گریستن دارد و بغض جمکرانى مان، سیلاب عشق را بر گونه هامان جارى مى سازد.

اى موعود جمعه! ما را به جمعه موعود! برسان.

مى دانم که مى آیى؛ «الیس الصبح بقریب».

__________________
مپندار که تنها کربلائیان را بدان بلا آزموده اند، وسعت صحرای کربلا به اندازه همه تاریخ است، ای دل تو چه می کنی؟ می مانی یا می روی؟ داد از آن اختیار که ترا از حسین(ع) جدا کند.

ابریشم 01-20-2011 09:12 PM

بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
بی هر لحضه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق
وسکوت تو جواب همه مسئله هاست

ابریشم 01-22-2011 05:51 PM

الا که راز خدایی، خدا کند که بیایی
تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی

شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید

سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی

دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید

الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی

فسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلها

تو دست عقده گشایی، خدا کند که بیایی

ز چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن

تو دست عدل خدایی، خدا کند که بیایی

نظام هر دو جهانی امام عصر و زمانی

یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی


ابریشم 01-23-2011 05:14 PM

آرزوهایم را یکی یکی در قلک می‌اندازم تا تنها آرزویم تو باشی… داشته‌هایم را دانه دانه می‌شمارم تا تنها نداشته‌ام تو باشی. برای آمدنت جمعه‌ها را می‌شمارم و لحظه‌هایم را که از تار و پود عشق بافته شده‌اند به هم گره می‌زنم.
به آمدنت شب‌های جمعه را با « الهی و ربی من لی غیرک» سر می‌کنم و به امید جمعه‌ای که آفتاب از مغرب طلوع می‌کند، سپیده‌ها را به تماشا می‌نشینم.

ابریشم 01-23-2011 05:14 PM


ابریشم 01-26-2011 03:26 PM

http://sebte-rasoul.persiangig.com/image/jamkaran.jpg

می ترسم از ان لحظه که عمرم به سر آید
مهتاب رخت بعد غروبم به در آید

می ترسم از آن دم که بیای و نباشم
جان از بدنم رفته و عمرم به سر آید

می خوانمت ای یار ز صبح ازلی
آه از دل خونم زغم هجر برآید

در راه تو من منتظرم تا که بیای
از گل وصل رخت بهره دلم کی ثمر آید

بر دامن تو رشته دل را چو ببستم
کی مهر رخت از پس پرده به در آید

جز هجر تو اندر دل من هیچ غمی نیست
کی می شود از سینه غم هجر برآید

هر سو نگرم از تو و از وصل بگویند
کی می شود ین فصل فراق تو سرآید

از باغ غمت لاله چو بسیار بچیدیم
کی می شود اندر دل ما لاله وصل تو برآید


ابریشم 01-28-2011 12:05 PM

با عبورت تا ابد بارانی ام
بنگر اینک در من این ویرانی ام
کاش می دیدی در این پس کوچه ها
پرسه های بی سرو سامانی ام
تشنه یک لحظه دیدارم بگو
پس تو کی با این عطش می خوانی ام
بشکن این قفل سکوت سرد را
در پس هر واژه ات زندانی ام
کاش مهمان نگاهت می شدم
سر خوش از این خلوت پنهانی ام
قایقم بشکست با امواج غم
ناخدای اشک سرگردانی ام
آه ای دریا مرا با خود ببر
عاشق یک لحظه طوفانی ام

ابریشم 01-31-2011 04:25 PM

دارد به سر هواي تو يا صاحب الزمان
سر مي نهم به پاي تو يا صاحب الزمان
جان مي كنم فداي تو يا صاحب الزمان
تقديم ميكنم سرو جان را ز فرط شوق
گر بشنوم صداي تو يا صاحب الزمان
صد مرحبا بر آن كه گرفته است توشه اي
از روي دلرباي تو يا صاحب الزمان
آري صفاي مجمع سوته دلان همه
مي باشد از صفاي تو يا صاحب الزمان
والله بر تمام سلاطين روزگار
دارد شرف گداي تو يا صاحب الزمان
بيگانه است با همه بيگانگان تو
شد هر كه آشناي تو يا صاحب الزمان
مشمول لطف حق نشود آن كسي كه نيست
مشمول او دعاي تو يا صاحب الزمان
از ارتكاب هر عملي قصد عاشقان
اول بود رضاي تو يا صاحب الزمان
شكر خدا كه با همه بي لياقتي
دل هاي ماست جاي تو يا صاحب الزمان
ما را براي روز جزا زاد و توشه اي
نبود مگر ولاي تو يا صاحب الزمان
كي مي شود به ديده ما جلوه گر شود
رخسار حق نماي تو يا صاحب الزمان
كي از كنار بيت خدا مي شود بلند
آن صوت جانفزاي تو يا صاحب الزمان
بر اين مريض جان به لب از درد افتراق
كي مي رسد دواي تو يا صاحب الزمان
خود واقفي كه « ملتجي » ات در تمام عمر

ابریشم 02-01-2011 05:30 PM



اکنون ساعت 09:00 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)