پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   دانستنیها و مقالاتی در مورد عشق (http://p30city.net/showthread.php?t=27354)

ابریشم 07-27-2010 01:09 PM

روش عاشق کردنhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%2840%29.gif



برخـی افراد ممکن است با خواندن این مقاله پیشنهادات من را غیر اخلاقی و غیر منـصـفانـه تلقی کنـنـد. بـه بـازی گرفتن احساسات دیگران کار نـا پـسـندی است بـخـصوص کسانی که بسیار دوستتان دارند. اما متاسفانه دنیای واقعی همیشه اینگونه عمل نـمـیکند.بعضی وقتها شما به امید بدست آوردن فرد خاصی ماهها خود را به آب و آتش میزنید به عشق او زنـدگی میکنـید و حسرت داشتنش را میکشید و عاقبت بدون ثمر و نتـیجـه ناکام می مانید. و آنـجاسـت کـه راهـکـارهـای ذیل ناگهان همچون موهبتی آسمـانـی جـلـوه گـر خـواهند شد. البته توصیه های من سحر و جادو نبوده و آنگونه نیز نمیـبـاشـد که شخصی را برغم خواست و میل باطنی و با بکارگیری این تکنیکها وادار بـه آن کند که دلباخته و عاشق شما گردد. کاری که این تکنـیـکها انجام می دهند شـانـس و اقـبـال را بمقدار زیادی به سود شما افزایش می دهند. آیا این کار شرورانه و نادرست است؟ من اینطور فکر نمیکنم بنابراین به مطالعه خود ادامه دهید.زیاد معاشرت کنید… سپس غیر قابل دسترس گردیدهـر چه بیشتر با شخصی ارتباط داشته باشید آن شخص بیشتر شما را دوست خواهد داشت. این را دیوید لیدمن متخصص رفتار انسانها بیان می کند. در واقع حق با اوسـت. چندین مطالعه دیگر نشان داده کـه در مـعـرض قـرار گـرفـتن مکرر با هر محرک خاص ما را نسبت به آن محرک علاقه مند تر می گرداند. (تنها زمانی این نظریه صدق نمی کنـد کـه واکنش اولیه ما به آن محرک منفی باشد). بنابراین در ابتدای آشنایی از آنکه کناره گیـر، گریزان و غیر قابل دسترس باشید، پرهیز کنید. در عوض به دنبـال بهانه های فراوان برای آنکه وقت خود را با وی بگذرانید باشید.اکنون حواستان را کاملا جمع کنید چون این مرحله زیرکانه بوده و احتیاج به مهارت دارد. درست زمانی که مطمئن شدید که او را مجذوب خود کرده و محبوب گشته اید به تدریج معاشرت خود را کاهش داده و کمتر در دسترس قرار گیرید و این کـار را تـا زمانی کـه وی دیگر شما را دیگر ملاقات نکرده و نبینـد ادامه دهید. شـما هم اکنون ”قانون کمـیابی” را بطور مؤثر بکار گماردید. همه ما واقف هستیم که: مردم خـواهـان چیزهایی هستـند که نمیتوانند داشته باشند. و همیشه در دسترس بودن شـما سبب کاهـش ارزش و شـان شما می گردد. برای مثال هـرگـاه پـایتان را از در خانه بیرون بگذارید و با توده عظیمی از الماس بروی زمین روبرو گردید، کم کم برایتان عادی شده و دیگر آنها را بچشم سنگهای گرانبها و ارزشمند نخواهید نگریست. این قانون کمیابی است که سبب میشـود بـیشتر طالب آنها گردید. با آنان باشید و سپس کمیاب گردید و مشاهده خواهید کرد محبوب تر می شوید. ما مرتبا در مورد مسایلی چون شور و اشتیاق، جـاذبـه جـنـسـی و عـشـق صحبت به میان میاوریم اما به ”شباهت ها” اشاره ای نمیکنیم . بـایـد آگـاه باشیم افراد با خصوصیات متضاد در بلـنـد مـدت جـذب یـکدیـگر نـمی شوند. ما همواره در جستجوی شباهتها میان خود و شریک زندگیمان می بـاشیم. اغـلب ما بـا گـشـتـن و مـعـاشرت با دوستانی که مورد علاقه امان نمی باشند ترس داریـم پس چـرا با مـعشـوق خود چنین کنیم؟ علاقمند بودن و دوست داشتن کسی بسیار مهم تر از آن است که ما عاشق آن فرد باشیم. تنـها شباهت های اخلاقی و شخصیتی ما نیست که حائز اهمیت میباشد. هرگاه شما با فردی کـه از لـحاظ ظاهـر شبـیـه شـما باشد آشنا گردید، احتمال آنکه وی شیفته و دلباخته شما گردد ۴ برابر بیشتر میباشد.کار دلپسندی برایش انجام ندهید…. بـگذاریـد او برایتان کارهای دلپسندی انجام دهدهرگاه شما کار پـسـنـدیـده ای بـرای شـخـصی انجام دهید، از دو جهت احساس خوبی خواهید داشت: احـساس خـوشـنودی از خـودتان و صمیمیت با فردی که شما اندکی با عملتان لوسش کرده اید. ما معمولا بمنظور توجیه زحمات و یا هزینه هایی که صرف فرد مورد نظر کرده ایم در شایستگی و استحقاق وی مبالغه وخیالپردازی میکنیم. سـرانجام آنکه:ما آن فرد را بیشتر دوست خواهیم داشت.هرگاه شخصی برای ما کار پسندیده ای انجام میدهد، خوشنود میگردیم. اما در کنار آن احساسات ناخوشایند دیگری نیز تظاهر خواهند کرد. گاه غرق در هیجانات میشویم. در تـنگنا قرار می گیریم که مانند همان فرد بامعرفت که آن لطف را در حق شما کرده عمل نماییم یعنی آنکه لطفش را جبران کنیم. و حتی زمانیکه آن عمـل نـیک از سوی شخصی صورت می گـیـرد کـه شـما علاقه وافری به وی داشته اما نسبت به احساسش نسبت به خودتان مردد هستید، مسئله بسیار بغرنج تر میگردد. متوجه منظورم می شـوید؟ هنگامی که ما شیفته و شیدای شخصی می شویم، ناگزیریم برای او کارهای لطف آمیزی انجام دهیم.اما بهتر آنست اجازه دهید او شما را لوس کند.به او نگاه کنید…زیـک روبیـن روانـشـنـاس دانشگاه هاروارد مطالعه ای را صورت داد تا دریابد آیا قادر است عشق را بطور علمی توسط ضبط مدت زمانی که دو عاشق بیکدیگر چشم دوختـه انـد، مورد اندازه گیری قرار دهد. وی دریافت که دو فردی که عمیقا عاشق یکدیگر می بـاشند ۷۵ درصد از زمانی را که گفتگو می کنند، به همدیگر نگاه می کنند. و هـنـگـامی که فرد ناخوانده ای به میان صحبتشان وارد میگردد آهسته تر روی از یکدیگر برمی گـردانـنـد. در گـفـتـگوهـای معمولی افراد ۳۰ تا ۶۰ درصد از وقت را به نگاه کردن به یـکدیـگر اخـتـصـاص می دهند. اهمیت مقیاس روبین واضح میباشد: احتمال آنکه بگوییم دو فرد تا چه میزان عاشـق و دلبـاخته یـکدیـگر هستند را می تـوان بـا انـدازه گیـری مـدت زمـانـی کـه آن دو عاشقانه به یکدیگر زل می زنند تخمین زد. برخـی روانـکاوان از آن در حین مشاوره برای آنکه دریابند تا چه اندازه زوجین به یکدیگر علاقه و عشق دارند سود می برند. هـمچنین این موضوع اطلاعات سودمند زیادی را بـرای آنـکه بـخواهید شخصی دلباخته شما گردد در اختیارتان قرار میدهد. اینگونه که: هرگاه به شخصی که دوسـتـش می دارید در حین گفتگو ۷۵ درصد از زمان به وی نگاه کنید. با این کار مغز آن فرد را فریب میـدهید. مـغز آن شخص آخرین باری که فردی تا این اندازه به او نـگـاه کـرده را بـخاطر آورده و تـحلـیـلش از این نگاه طولانی، وجود عشق و علاقه خواهد بود. در نتیجه این طـور مـی انـدیـشد که عاشق شما است و مغزش شروع به ترشح فنیل اتیلامین (PEA) می کند. ایـن مـاده از خانواده آمفی تامین ها میباشند که توسط سیستم عصبی ترشح میگردد.هنگامی که ما عاشق میشویم PEA همان عاملی است که سبب تعریق کف دستان، احساس دل آشوبی، و افزایش ضربان قلب میشود.هر چه شخصی که شما خواهانش میباشد PEA بیشتری بدرون جریان خونش جاری گردد احتمال آنکه او دلـبـاخـتـه شـمـا گـردد افـزایـش میـیابد. زمانی که شما نمی توانید صادقانه فردی فرد بی رغبـتـی را وابسته خود کنید، بکارگیری این تکنیک تولید PEA را کاملا میسر خواهد نمود. امتحان کنید.مطمئن هستم از نتیجه کار خود شگفت زده خواهید شد. زمـانـی کـه بـا شخصی هستید به وی حس عاشق بودن را القا کنید و اینکه او سـرانـجـام بـاورش شـود که عاشق شما است، زیاد بطول نخواهد انجامید.روی برنگردانید…دیـگر یـافته های تعیین کننده در تحقیقات روبین: اگر فردی بـه زن و شوهری که در حـال گفتگو هستند، ملحق گردد، مدت زمان زیادی طول می کـشـد تـا نگاه آن زوج از یکدیگر منحرف شده و به نفر سوم برگردانده شود. باز هرگاه این عمل را با شـخصـی کـه هنوز دلباخته شما نگشته بکار بندید، به او طوری القا میکنید کـه گویی دلبـاخته شماست و باعث سرازیر گشتن مقدار بـیـشـتـری PEA داخـل جریان خونش می شـوید. لئیل لونـز، مـتخصص روابط انسانها، این تکنیک را ”چشمان آب نباتی” نـام نـهـاده. چشمانتان را به چشمان فردی که دوستش می دارید قفل نموده و ثابت در همان حالت نگه دارید. حتی زمانی که او صحبتـش پـایـان یـافـت و یا آنکه شخص دیـگـری به شما مـلـحـق شد، روی برنگردانید. وقتی سرانجام خـواسـتـیـد چشمانتان را از چشمانش برگردانید (پس از ۴-۳ ثانیه) آن کار را با بی میلی و آهستگی انجام دهید دقیقا مانند آنکه توسط یک آب نبات به یکدیگر چسبیده اید. شاید این تکنیک زیاد سودمند به نظر نرسد ولی باور کنید هرگاه بطور صحیح صورت گیرد از تعجب نفس شما را بند خواهد آورد. اگرآنقدر کمرو و خجالتی می باشید که قادر نیستید مستقیما به چشمها خیره شـویـد از تکنیک آب نـبـات صـرف نظر کرده و از این روش استفاده نمایید.بفردی که وارد گفتگوی شما شده روی برگردانده اما به محض آنکه سخنان آن فرد پایان یافت، بـه سرعت چشمانتان را به سمت شخص مورد علاقه خود بازگردانید. این یک حرکت بررسی کنـنده است. شما میـخواهید واکنش وی را از آنچه گوینده بیان داشته مورد بررسی قرار داده و بـه وی تفهیم کنید که بیش از آن فرد به او علاقه مند هستید.از علم مردمک سنجی کمک بگیرید…ما هـمگی با حالت چشمها پیش از خواب آشنا هستیم وقتی بـه آنها مینگریم نگاهـی خمارآلود است. شما تنها به یک چیز برای ایجاد حالت چشمان پیش از خواب نیاز دارید: مردمک های بزرگ و متسع. بر طبق علم مردمک سنجی این عاملی اسـت کـه هـمه ما به آن پاسخ می دهیـم. شـما قادر نیستید مردمک چشم خود را آگاهانه کنترل کنید (به همین خاطر است که می گویند چشمها هیچگاه دروغ نمیگویند). اما شما میتوانـیـد با ایجاد شرایط مناسب حالت مردمک منبسط را پدید آورده و به نتیجه دلخواه بـرسید. ابتدا نور را کاهش دهید. هـرگاه میـزان روشـنـایـی و نـور مـحیـط کاهـش یابد مردمک چشمها متسع میگردند. به همین خاطر است که استفاده از نور شمع و یا کلیدهای کاهنده نور چراغها در رستورانهای رمانتیک ضروری میباشد. تنها با ملایم کردن و کاهش نور نیست که چهره ما جذاب تر بنظر میرسند، مردمکهای منبسط نیز سودمند هستند.دانشمندان ۲ تصویر از یک زن را به مردان نشان دادند. هر دو تصویر یکسان و مشابه بود یکی از دو تصویر طوری دستکاری شده بود که مـردمک چشـمـها بـزرگـتـر بـنـظر بـرسنـد. زمانی که تصویر دستکاری شده را نشان مردان دادند، آنهـا زن را در تـصـویـر دسـتـکاری شده، ۲ برابر جذابتر از تصویر واقـعـیـش تـشـخیـص دادنـد. بـروی چهره مردان نیز آزمایش مـشـابـهـی صـورت گـرفـت و بـه زنـان نـشـان داده شـد و نـتایج مشابهی حاصل گشت. همچنین هنگامی که ما به چیزی علاقه داریم و دوستش می داریم می نگریم، مـردمک چشمانمان باز بزرگتر و متسع می شوند. این را نیز می تـوان تـوسـط تـصـاویـر به اثبات رساند. این بار پژوهشگران تصویر یک زن زیبا را میـان تـعداد زیـادی از تـصـاویر معمولی و پیش پا افتاده قرار دادند سپس تغییر اندازه مـردمـک چـشمهای مردان حین مشاهده آن تصاویر را مورد بررسی قرار دادند. بدون اسـتـثـنـا مـردمـک چـشـمهـای مردان بروی تصویر مورد نظر منبسط می گشت. این یعنی که هرگـاه شـمـا شـدیدا مجذوب شخصی شده باشید باید تا حالا مردمک چشمانتان مانند حفره های سیاه متسع و بزرگ شده باشد!

ابریشم 07-27-2010 01:09 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif دخترها هم عاشق می‌شوند
- هنوز دقیقا معلوم نیست که چه اتفاقی افتاده است. ساده‌اش این که چند سریال در سه چهار سال اخیر پخش شده که موازنه سنتی رابطه عشق‌ورزی در آن‌ها به هم خورده است، دخترها عاشق پسرها شده‌اند. اولش قضیه چندان مهم نبود. یک داستانک فرعی بود که در یکی دو سریال که معمولا طنز هم بودند خیلی کمرنگ به آن اشاره می‌شد. فکر می‌کنم در پاورچین مهران مدیری بود که اول بار نقش خواهر خودش عاشق نقش سیامک انصاری می‌شد. چند بار دیگری هم در همین طنزهای روتین این اتفاق افتاد. عاشق شدن دخترهای یکی دو تا از طنزهای ماه رمضانی رضا عطاران نمونه‌های نزدیک‌تری است که احتمالا به یادتان مانده است. اما قضیه جدی نبود. مهم هم نبود. یعنی قرار بود در کنار همه طنازی‌های طنزهای شبانه بخندیم به اینکه دختری هم عاشق پسری شده است. خنده‌دار هم بود. درست‌تر بگویم آن جوری که نشانمان می‌دادند خنده‌دار بود، و البته حقارت‌آمیز برای دخترانی که خود را به آب و آتش می‌زنند تا معشوق پسر متوجه شود که دوستش دارند و باید بیاید خواستگاری‌شان! تا اینکه یک دفعه شوخی و جدی تعداد سریال‌هایی که حتی موضوع اصلی سریال‌شان همین بود زیاد شد، قضیه مهم شد. چند تایی سریال مهم و پرطرفدار که چند تایی‌شان طنز هم نبودند در داستان‌هایشان نشان دادند که دخترها هم عاشق می‌شوند. در آرزوهای شیرین سریال ظهرهای برنامه خانواده یکی از دخترها سعی وافری دارد تا عشقش را یک جورهایی به پسر برساند، غیرمحرمانه شبکه پنج یکی از برادرزاده‌های عموی مخترع چشمش به دنبال آقای مهندس بود و دنبال کنید قضیه را تا همین آخری ماه عسل، سریال نوروزی شبکه دو که باز هم یک دختر عاشق یک پسر دیگر می‌شد، و اشک‌ها و لبخندها که دختر نق‌زن نقش شهره لرستانی ظاهرا عاشق آقای لوطی شده است؛ و البته دو نمونه ویژه هم این وسط بود که باید بیشتر درباره‌شان حرف بزنیم: مهراوه شریفی‌نیای روز حسرت، عاشق پسر خوش‌تیپ ماجرا بود. و گوشه‌ای از سریال شهریار کمال تبریزی که دخترک پیرمرد صاحب خانه دوران جوانی شهریار عاشق شهریار می‌شد.

و این چیزی بود که تا قبل از آن در نمایش‌های تلویزیونی ایرانی جایی نداشت. جایگاه سنتی عاشق مرد و معشوقه زن که از پشتوانه چند هزار ساله ادبیات ایرانی برخوردار بود به قدری جای پای خودش را در رسانه‌های ایرانی محکم کرده بود که اگر چه این تغییر بسیار کند و تدریجی و کمرنگ اتفاق افتاد اما واقعا اتفاق کوچکی نبود.
در همه نمایش‌های تلویزیونی سال‌های قبل اگر عشقی از طرف دختری به پسری ابراز می‌شد معمولا در یک رابطه دو طرفه این اتفاق می‌افتاد؛ رابطه‌ای که معمولا این‌قدر نزدیک به ازدواج شده بود که می‌توانستیم آن‌ها را زن و شوهر بدانیم. اما اینجا رابطه دیگر یک طرفه شده بود؛ یا حداقل می‌توان گفت یک‌طرفه شروع می‌شد و طرف عاشق ماجرا هم یک دختر بود. در عین حال همه سریال‌هایی که در این یکی دو ساله به رابطه عاشقانه یک طرفه از جانب دخترها پرداختند، هرگز از یک خط قرمز ظاهرا توافق شده میان خودشان فراتر نرفتند. پایان خوش و فرجام عشق‌های یک طرفه با تبدیل شدنشان به عشق‌های دو طرفه. در اکثر این سریال‌ها معمولا در شرایطی ساده‌لوحانه خود آقا پسر هم از سر اتفاق عاشق دخترخانم می‌شد و قضیه به خیر و خوشی به پایان می‌رسید. تنها مورد تلخ سریال روز حسرت بود. اما داستان روز حسرت شرایطی عادی نداشت، دختر معتاد بود و پسر، زن اولش تصادف کرده بود و فلج شده بود و احساس عذاب وجدان می‌کرد و همین بود که عشق دختر را پس می‌زد.

ابریشم 07-27-2010 01:10 PM

عشق نا سالم:

* غرق شدن در رابطه ی عشقی


* امنیت و راحتی فقط در مطابقت با فرد مقابل دیده می شود، شدت این نیاز می تواند به عنوان اثباتی برای این عشق باشد که ممکن است به ناامنی، ترس و تنهایی بینجامد.


* روابط اجتماعی بسیار محدود، فراموش کردن علایق و دوستی های سابق خود

*حسادت، احساس مالکیت، ترس از رقابت


* شیفتگی و غرق شدن در رفتارهای فرد مقابل، ترس از ایجاد تغییر

* قدرت، حق کنترل و حاکمیت در رابطه را می دهد، سرزنش کردن به خاطر كارها و اعمال گذشته


* تلاش در تغییر شخصیت فرد مقابل و شبیه کردن او به خود

* رابطه بر اساس پندارهای بیهوده و فرار از واقعیت و مسائل ناخوشایند است

* داشتن این توقع که فرد مقابل میتواند حال و هوای شما را بهبودی بخشد و شما را نجات دهد

* هم جوشی (غرق شدن در مشکلات و احساسات فرد مقابل)

* وجود فشار و سختی روی مسئله ی ****** به خاطر ترس، عدم امنیت و نیاز به لذت فوری

* ناتوانی و درماندگی به هنگام تنهایی و جدایی

* چرخه ای از نا امیدی و درد

* گفتگوها براساس سرزش و عیبجویی کردن، تسلیم شدن یا کنترل فرد


عشق سالم:


* اولیوت دادن به خود و عقاید فردی

* راهی برای رشد کردن و پیشرفت، و علاقه به رشد و پیشرفت دیگران


* علایق جداگانه و متفاوت، دوست های جدا و حفظ روابط و دوستی های دیگر در کنار این عشق


* تشویق کردن یکدیگر به پیشرفت، اطمینان به ارزش های فردی


* اعتماد صحیح (اعتماد به فرد برای رفتار کردن به صورت طبیعی و نرمال)


* سازش و مصالحه با یکدیگرف کمک و همفکری با یکدیگر برای حل مشکلات


* در نظر گرفتن فردیت و شخصیت طرف مقابل
* واقع گرایی در همه ی جنبه های رابطه


* مراقبت و توجه به خود، حالت و وضعیت روحی و روانی هر فرد به احوالات طرف مقابل وابسته نیست


* جدایی عشقی (توجه کردن و اهمیت دادن به فرد مقابل اما در عین حال رها کردن او به حال خود)


* ****** مسئله ای است که از سر دوست داشتن و توجه در رابطه به وجود می آید


* توانایی لذت بردن از تنهایی خود


* چرخه ای از آرامش و رضایت

* گفتگوها براساس درک متقابل، کمک و همدردی بنا شده است


ابریشم 07-27-2010 01:11 PM

كلید طلایى براى گشودن در خانه عشق‏


نمى‏دانم شما كه مشغول خواندن این مطلب هستید، ازدواج كرده‏اید یا نه؛ اما از قدیم و ندیم گفته‏اند كه این شترى است كه در خانه همه مى‏خوابد (كارى به موارد استثنا نداریم). به هر حال، اگر ازدواج كرده‏اید كه تا كنون فهمیده‏اید و اگر ازدواج نكرده‏اید، در آینده خواهید فهمید كه زندگى مشترك، آن هم از نوع زناشویى و در «زیر یك سقف»،

داراى فراز و نشیب‏هایى است كه براى عبور صحیح و خوشایند از آنها، دانستن نكات مهمى، لازم و ضرورى است.



1. در عشق ورزیدن، آرامش دادن و ابراز محبت، پیش قدم باشید.

پیامبر اكرم صلى‏الله‏ علیه‏ وآله مى‏فرمایند: «شایسته‏ترین كس براى منت گذارى، كسى است كه در دوستى و محبت نسبت به طرف، خود پیشى گیرد».1

محبتى كه در دل احتكار و زندانى شود، مفید نیست. تمام شئون زندگى، باید جلوه‏گاه محبت انسان باشد.

از جلوه‏هاى بروز محبت، مى‏توان ادب در كلام و رفتار، توجه و محبت، لبخند و حسن خلق، به استقبال همسر رفتن و گشاده‏رویى به هنگام دیدار با او را نام برد.

خداوند در قرآن كریم به محبتى كه بین زن و شوهر ایجاد مى‏گردد، اشاره فرموده و آن را آیتى از آیات خود دانسته است.

خداوند، سرمایه مهر و محبت را در آغاز زندگى مشترك، بین زن و مرد قرار مى‏دهد و محافظت و نگهبانى از آن را بر عهده خود آنها نهاده است و این انسان است كه باید از این سرمایه، به نحو احسن استفاده كند. یكى از راه‏هاى نگه‏دارى و تقویت این محبت، بروز آن است.
هرگز از ابراز محبت، هراسى، به دل راه ندهید و گمان نكنید، با این كار از شخصیت شما كم مى‏شود و ضعف شما محسوب مى‏گردد. پیامبر اكرم در جایى دیگر مى‏فرماید: «ابراز محبت، نیمى از عقل است» و حضرت امام رضا علیه اسلام نیز زنانى را كه به شوهرانشان اظهار محبت و عشق مى‏كنند، براى شوهران خود، بهترین غنیمت

دانسته است.


2. هر مردى مى‏خواهد براى همسرش یك قهرمان باشد.

این احساس، زمانى در مرد ایجاد مى‏گردد كه زن از او قدردانى و تشكر كند. شما بانوان سعى كنید قدرشناسى خود را در مقابل محبت‏هاى همسرتان، آشكارا ابراز كنید و بدانید كه اگر مردها بدانند آنچه در زندگى و براى همسرشان انجام مى‏دهند، مهم و با ارزش است، بر تلاش و محبت خود نسبت به همسر مى‏افزایند. هرگز براى تشكر و

قدردانى از همسرتان، منتظر كار مهم، بزرگ و خاصى از جانب او نباشید، كارهاى كوچك و به ظاهر عادى و بى‏اهمیت او هم مى‏تواند راهى باشد تا شما به او بفهمانید كه قدرش را مى‏دانید و تلاش او را براى خوشحال كردن شما، ارج مى‏نهید. بزرگ‏ترین دارایى زندگى، سپاسگزارى است و بدترین و سخت‏ترین چیز، ناسپاسى است. زنان دوست

دارند كه دوستشان بدارند؛ ولى مردان نیاز دارند كه مورد تحسین قرار بگیرند. با تشویق، تحسین و قدردانى از شوهرتان، او را سرحال و زنده نگه دارید هر كس كه روحیه دیگران را تقویت كرده، بالا ببرد، روحیه خودش بالا مى‏رود.


3. یاد بگیرید خوب گوش كنید.

وقتى كاملاً و با دقت به حرف‏هاى كسى گوش دهید، گویى مى‏گویید الان تو مهم‏ترین چیز در دنیاى من هستى. درك نادرست، اشتباهات و مخالفت‏ها در روابط بین انسان‏ها، همه ناشى از ناتوانى در گوش سپردن به حرف‏هاى اطرافیان است و بیشترین عصبانیت‏ها، فریادى است براى جلب توجه. بنابراین، با به كار بردن یك تكنیك ساده در گوش

كردن، مى‏توان این فریاد را خاموش كرد و رفتارى صمیمانه بین طرفین ایجاد كرد. وقتى همسرت با تو در حال صحبت كردن درباره مسئله‏اى است و یا با تو در رابطه با یكى از مشكلاتش دردل مى‏كند، مشغول هر كارى هستى، از آن دست بكش. این، بدین معناست كه كارم مى‏تواند صبر كند و تو برایم مهم‏ترى و به او نگاه كن.


4. از غیر همسرت چشم بپوش.

این مطلب باید هم از سوى مرد و هم زن رعایت گردد. هم مرد باید چشم بر زنان دیگر ببندد و هم زن باید نگاهش به مرد دیگرى نباشد. این، درباره محارم نیز صدق مى‏كند؛ بدین معنا كه مرد نباید زن خود را با زنان دیگر، مانند خواهر و یا مادر خود، مقایسه كند.

حضرت على علیه‏السلام مى‏فرماید: «هر كس چشم خویش را آزاد بگذارد، همیشه اعصابش ناراحت خواهد بود و به آه و حسرت دائم گرفتار خواهد شد». 2

پیامبراكرم صلى‏الله‏علیه‏وآله نیز مى‏فرماید: «هر زن شوهردارى كه چشمش را از نگاه كردن به غیر شوهرش پر كند، مورد غضب شدید پروردگار واقع خواهد شد».2


5. بهترین همسر باش‏

ازدواج خوب این نیست كه بهترین نفر را انتخاب كرده باشید؛ بلكه این است كه خود بهترین همسر باشید. براى این كه بهترین باشید، ابتدا باید خود را بشناسید و از توانایى‏ها و نیز خواسته‏ها و وظایف خود آگاه باشید و نیز براى خود احترام قائل باشید. این موضوع، باعث مى‏شود كه داراى یك شخصیت ممتاز و دوست داشتنى شده، همسرى

دلخواه باشید. انسانى كه خود را دوست نداشته باشد، نمى‏تواند دیگران را دوست داشته، به آنها عشق بورزد و نیز اگر خودتان را دوست نداشته باشید، همسرتان نیز شما را كاملاً دوست نخواهد داشت. اگر مى‏توانید خود را تغییر دهید، حتماً این كار را انجام دهید واگر نمى‏توانید، خود را به عنوان مخلوقى از مخلوقات خداوند، بپذیرید. این

پذیرش خودتان، به شما كمك مى‏كند تا تصویر ذهنى خوبى از خودتان داشته، از اعتماد به نفس برخوردار شوید و در نتیجه، مهرتان را نثار همسرتان كنید و بهترین همراه براى او باشید.


6. محبتت را ابراز كن‏

الكساندر دوما مى‏گوید: «قلب زن، پارچه‏اى است كه زود پاره مى‏شود و زود هم رفو مى‏شود». نشاط و سرزندگى زن، به محبت مرد وابسته است. زن، عشق و احساساتش را با كلمات بیان مى‏كند و نیاز دارد كه با شنیدن كلمات، عشق و احساسات را از دیگران دریافت كند. زن، به نرمش و كلمات محبت‏آمیز، نیاز دارد؛ ولى مردان با

رفتار و عمل، عشق و احساسات خود را بیان مى‏كنند. نیاز عاطفى زن، این است كه جمله دوستت دارم را چندین و چند بار از زبان همسرش بشنود و از این طریق، به آرامش روحى و اعتماد به نفس دست یابد. یكى از خصوصیات مردان، این است كه كمتر احساسات و عواطف خود را بروز مى‏دهند و بنابراین، در ابراز محبت خود به

همسرشان، كمى با مشكل مواجه مى‏شوند؛ ولى اگر مردان به تفاوت‏هاى موجود بین زن و مرد توجه داشته باشند و بدانند كه با كمى ابراز محبت، به گرماى زندگى خود مى‏افزایند، با كمى تلاش، احساسات خود را بروز خواهند داد. امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: «زن از مرد آفریده شده و تمام توجهش به مرد است؛ پس همسرانتان را

دوست بدارید»3 و در جاى دیگر مى‏فرماید: «یكى از اخلاق پیامبران، این است كه نسبت به همسران خود محبت دارند».4 همچنین پیامبر اكرم صلى‏الله‏علیه‏وآله مى‏فرماید: «این كه مرد به زن بگوید دوستت دارم، هرگز از قلب زن بیرون نمى‏رود».5


7. كارهایى كه ممكن است از سوى مرد انجام شود و باعث افسردگى زن گردد، عبارتند از:

- با او حرف نزند.

- به صحبت‏هایش گوش ندهد و نیازهایش را نادیده بگیرد.

- در مقابل او شورش كند؛ بدین معنى كه در برابر خواسته‏هاى زن، لج‏بازى به خرج دهد.

- هرگز به او آسایش و آرامش خیال ندهد.

- به زن‏هاى دیگر توجه كند.

- از او فاصله بگیرد.

- از او انتقاد بى‏جا كند و در امور غیر مهم و ناچیز، از او انتقاد كند.

- مبهم و دوپهلو با او صحبت كند.

http://www.gtalk.ir/images/smilies/%2840%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%2840%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%2840%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%2840%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%2840%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%2840%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%2840%29.gif

ابریشم 07-27-2010 01:11 PM

علم عشق: هری هارلو و طبیعت عاطفه

در خلال نیمه اوّل قرن بیستم، بسیاری از روان‌شناسان عقیده داشتند که نشان دادن عاطفه و محبت به کودکان، تنها یک حرکت احساسی است که منظور خاصی در بر ندارد.
جان‌بی‌واتسون، روان‌شناس رفتارگرا، حتی پا را از این نیز فراتر گذاشت و به پدر و مادرها هشدار داد که «هنگامی که فرزندتان را نوازش می‌کنید به یاد داشته باشید که عشق پدرانه و مادرانه، ابزار خطرناکی است.» به عقیده بسیاری از متفکران آن دوره، ابراز عاطفه به مشکلات روانی در بزرگسالی منجر می‌شود.
در آن زمان، روان‌شناسان در صدد اثبات علمی بودن رشته خود بودند. جنبش رفتارگرایی بر روان‌شناسی تسلط داشت و پژوهشگران را تشویق می‌کرد که تنها به مطالعه رفتارهای قابل مشاهده و قابل اندازه‌گیری بپردازند. امّا در این میان یک روان‌شناس آمریکایی به نام هری‌هارلو به مطالعه موضوعی علاقه‌مند شد که کمّی کردن و اندازه‌گیری آن آسان نبود: عشق.
هارلو از طریق یک سری آزمایش‌های بحث‌انگیز که در دهه 1960 انجام داد، تأثیرات قوی و نیرومند عشق را نشان داد. او با نشان دادن اثرات مخرب محرومیت از عشق مادری بر روی میمون‌های جوان، اهمیت عشق مادری را برای رشد سالم کودک آشکار کرد. آزمایش‌های هارلو با وجودی که غیراخلاقی و بیرحمانه توصیف شد امّا حقایقی را روشن ساخت که تأثیرات عمیقی بر درک ما از رشد کودک به جا گذاشت.
آزمایش مادر سیمی
هارلو اظهار داشت که توجه اندکی صرف پژوهش‌های تجربی در مورد عشق شده است. «به دلیل کمبود آزمایش و پژوهش تجربی، نظریه‌هایی که از سوی روان‌شناسان، جامعه‌شناسان، انسان‌شناسان، پزشکان یا روانکاوان درباره طبیعت واقعی عاطفه ارائه شده‌اند همگی در سطح مشاهده، شهود و یا حدس و گمان باقی مانده‌اند.» (هارلو، 1958)
بسیاری از نظریه‌های موجود درباره عشق، بر این ایده تمرکز داشتند که پیوند اولیه بین مادر و فرزند، صرفاً وسیله‌ای برای به دست آوردن غذا، رفع تشنگی و جلوگیری از درد، از سوی کودک است. امّا هارلو عقیده داشت که این دیدگاه رفتاری به پیوند مادر- فرزند، ناکافی است و همه جوانب را در نظر نمی‌گیرد.
معروف‌ترین آزمایش هارلو این بود که به میمون‌های جوان بین دو «مادر» مختلف حق انتخاب می‌داد. یکی از مادران از پارچه نرمی ساخته شده بود امّا غذا نمی‌داد. مادر دیگر، از سیم ساخته شده بود امّا از یک بطری بچه‌گانه که به آن وصل بود غذا می‌داد.
هارلو میمون‌ها را چند ساعت پس از تولّد از مادران اصلی‌شان جدا کرد و گذاشت که در کنار این مادران ساختگی «رشد» یابند. آزمایش نشان داد که بچه میمون‌ها زمان بسیار بیشتری را در کنار مادر پارچه‌ای می‌گذراندند تا مادر سیمی. «این آزمایش روشن ساخت که راحتی تماس در مقایسه با شیردهی و تغذیه از اهمیت بسیار بیشتری در رشد واکنش‌های عاطفی برخوردار است.» (هارلو، 1958)
ترس، امنیت و پیوند
هارلو در آزمایش بعدی خود نشان داد که بچه میمون‌ها علاوه بر راحتی و آسایش، به خاطر امنیت به سراغ مادر پارچه‌ای خود می‌روند. هارلو به بچه میمون‌ها اجازه داد تا در حضور و در غیاب مادر پارچه‌ای خود به کاوش در یک اتاق بپردازند. هنگامی که مادر پارچه‌ای حضور داشت، بچه میمون‌ها از آن به عنوان پناهگاه برای کاوش اتاق استفاه می‌کردند و به همین خاطر بسیار نزدیک به آن حرکت می‌کردند و یا اگر دور می‌شوند فوراً به کنارش برمی‌گشتند.
هنگامی که مادر پارچه‌ای از اتاق بیرون برده می‌شد اثر احساسی و شگفت‌انگیزی داشت. بچه میمون‌ها دیگر پناهگاه یا محل امنی برای کاوش در اتاق نداشتند و غالباً بی‌حرکت می‌ماندند، کِز می‌کردند، می‌لرزیدند، جیغ می‌زدند و زوزه می‌کشیدند.
تأثیر پژوهش هارلو
در حالی که بسیاری از خبرگان منکر اهمیت عشق و عاطفه پدری یا مادری بودند، آزمایش‌های هارلو به طرز غیرقابل انکاری اثبات کرد که عشق برای رشد طبیعی کودک جنبه حیاتی دارد. آزمایش‌های بعدی که توسط هارلو صورت گرفت آشکار ساخت که اثرات تخریبی بلند مدّت ناشی از محرومیت از عشق و عاطفه، به درماندگی هیجانی و روانی و گاهی اوقات حتی به مرگ می‌انجامد. کارهای هارلو و نیز پژوهش‌های مهمی که توسط جان باولبی و مری آینزورث صورت گرفت به تغییرات اساسی در چگونگی رویکرد پرورشگاه‌ها، بنگاه‌های فرزندخواندگی و گروه‌های خدمات اجتماعی به مسأله مراقبت از کودکان انجامید.
با وجودی که کارهای هری هارلو اعتبار فراوانی برای او به همراه آورد و گنجینه باارزشی از پژوهش‌های مربوط به عشق، عاطفه و روابط میان فردی را به جا گذاشت امّا زندگی شخصی خود او خیلی زود فرو پاشید. پس از بیماری جانکاه همسرش، او در کام اعتیاد به الکل و در پی آن افسردگی فرو رفت و سرانجام از فرزندان خود جدا شد. همکاران هارلو غالباً او را آدمی بیرحم، متعصّب، مردم‌گریز، بدذات و طعنه‌زن، توصیف کرده‌اند. با وجود این، میراث پایدار هارلو، بر اهمیت حمایت هیجانی، عاطفه و عشق در رشد فرزندان، تأکیدی جاودانه گذاشت.

ابریشم 07-27-2010 01:39 PM

نظریه‌هایی درباره عشق

http://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gif
در مطالعه‌ای که درباره «نگرش به ازدواج» به عمل آمده است، مردم عشق را پدیده‌ای مرموز، اسرارآمیز، عرفانی و بادوام توصیف کرده‌اند. در طول تاریخ، شاعران، نویسندگان، هنرمندان، فیلسوفان و دانشمندان تلاش کرده‌اند که مفهوم واقعی عشق را دریابند. البته روان‌شناسان هم به نوبه خود نظریه‌هایی برای تشریح طبیعت عشق ارائه نموده‌اند، امّا باید توجه داشت که هر فرد، تفسیر و تعبیر خاص خودش را در این زمینه دارد. در این مقاله با چهار نظریه معروف که برای توضیح و توصیف دوست داشتن، عشق و دلبستگی عاطفی ارائه شده آشنا می‌شویم.
1- دوست داشتن در مقابل عشق (نظریه رابین)
زیک رابین، روان‌شناس، عشق را متشکل از سه عنصر می‌داند:
  • دلبستگی- شرط محبت کردن و بودن با فردی دیگر.
  • محبت- ارزش‌گذاری نیازها و خوشی‌های دیگران به قدر نیازها و خوشی‌های خود.
  • تعلّق- به اشتراک گذاشتن افکار، احساسات و تمایلات خصوصی خود با فردی دیگر.
رابین در کنار مطرح ساختن دیدگاه فوق، دو پرسشنامه نیز برای اندازه‌گیری این متغیرها به وجود آورده است. او درابتدا در حدود 80 پرسش برای به دست آوردن نگرشی که یک فرد درباره عشق دارد طراحی کرد. این پرسش‌ها بر حسب این که منعکس‌کننده احساس دوست داشتن یا احساس عشق بودند، مرتب شده بودند. این دو مجموعه پرسش بین 198 دانشجوی دوره کارشناسی توزیع شد و تحلیل‌های آماری بر روی پاسخ‌ها به عمل آمد.
نتیجه به دست آمده به رابین اجازه داد تا 13 پرسش برای «دوست داشتن» و 13 پرسش برای «عشق» را که معیارهای قابل اطمینانی برای این دو متغیر بودند، تعیین کند.
نمونه‌های زیر، مشابه برخی از پرسش‌هایی است که در «مقیاس دوست داشتن و عشق» رابین وجود دارد:
اندازه‌گیری «دوست داشتن»
1- من احساس می‌کنم که ........... آدم محکم و استواری است.

2- من به نظرات و عقاید ........... اطمینان دارم.
اندازه‌گیری «عشق»
1- در من یک حس قوّی انحصارگری نسبت به ........... وجود دارد.


2- خیلی دوست دارم که ........... با من محرمانه صحبت کند. 3- من برای ........... تقریباً هر کاری خواهم کرد.
مقیاس‌هایی که رابین برای اندازه‌گیری دوست داشتن و عشق ارائه کرد، مؤید نظریه او درباره عشق بودند. رابین در مطالعه دیگری برای تعیین این که آیا این مقیاس‌ها واقعاً دوست داشتن را از عشق متمایز می‌سازد یا نه، به این نتیجه رسید که دوستان خوب، امتیاز بالایی در مقیاس «دوست داشتن» به دست می‌آورند امّا فقط افراد خاصی می‌توانند در مقیاس «عشق»، امتیاز بالا کسب کنند.
عشق یک مفهوم عینی نیست و بدین خاطر اندازه‌گیری آن دشوار است. «مقیاس دوست داشتن و عشق» رابین، روشی را برای اندازه‌گیری احساس پیچیده عشق پیشنهاد می کند.
2- عشق دلسوزانه در مقابل عشق شهوانی (نظریه هاتفیلد)
به عقیده الین هاتفیلد، روان‌شناس، عشق دو نوع اصلی بیشتر ندارد: عشق دلسوزانه و عشق شهوانی. عشق دلسوزانه، مشخصه‌اش احترام متقابل، دلبستگی، عاطفه و اعتماد است. عشق دلسوزانه معمولاً در فضایی از احساس درک متقابل و احترام مشترک برای یکدیگر، رشد می‌یابد.
مشخصه عشق شهوانی، هیجان شدید، جاذبه جنسی، اضطراب و عاطفه است. هنگامی که به این هیجانات شدید از سوی مقابل نیز پاسخ داده شود، فرد احساس خوشحالی و ارضاء می‌کند. امّا عشق یک سویه به احساس یأس و نومیدی و افسردگی می‌انجامد. به عقیده هاتفیلد، عشق شهوانی، عشقی گذرا است و معمولاً بین 6 تا 30 ماه بیشتر دوام نمی‌آورد.
به گفته هاتفیلد، عشق شهوانی هنگامی که انتظارات فرهنگی مشوّق عاشق شدن باشد، یا هنگامی که فردی با ایده‌های پیش پنداشته شما در مورد معشوق ایده‌آل مطابقت داشته باشد و یا هنگامی که حضور فرد دیگری باعث افزایش تحریک فیزیولوژیکی شما گردد، برانگیخته می‌شود.
عشق شهوانی ایده‌آل، سپس به عشق دلسوزانه که بسیار بادوام‌تر است منجر می‌گردد. با وجودی که اغلب مردم در جستجوی رابطه‌ای هستند که امنیت و پایداری عشق دلسوزانه و شدّت و حدّت عشق شهوانی را یکجا در خود داشته باشد، امّا به عقیده هاتفیلد چنین رابطه‌ای بسیار نادر است.
3- مدل رنگ‌های اصلی (نظریه جان‌لی)
جان لی در کتاب خود به نام «رنگ‌های عشق» که در سال 1973 منتشر شد، انواع عشق را با رنگ‌های اصلی مقایسه کرده است. درست همان گونه که سه رنگ اصلی وجود دارد، جان لی سه سبک اصلی هم برای عشق قائل شده است. این سه سبک عبارتند از: 1) عشق به یک فرد ایده‌آل، 2) عشق به عنوان یک بازی و 3) عشق به عنوان دوستی.
جان لی درادامه تشبیه خود می‌گوید که همان گونه که سه رنگ اصلی با یکدیگر ترکیب شده و رنگ‌های مکمل را به وجود می‌آورند، این سه سبک اصلی عشق نیز می‌توانند با یکدیگر ترکیب شده و 9 سبک متفاوت و ثانویه عشق را به وجود آورند. برای مثال، ترکیبی از سبک‌های اول و دوم به عشق شیدایی یا عشق وسواسی می‌انجامد.
6 سبک عشق از دید جان لی
  • سه سبک اصلی
    1- عشق به یک فرد ایده‌آل


    2- عشق به عنوان یک بازی 3- عشق به عنوان دوستی
  • سه سبک ثانویه
    1- عشق شیدایی- وسواسی (ترکیب 1 و 2 اصلی)


    2- عشق واقع‌گرایانه و عملی (ترکیب 2 و 3 اصلی) 3- عشق فداکارانه (ترکیب 1 و 3 اصلی)
4- نظریه مثلثی عشق (نظریه اشترنبرگ)
رابرت اشترنبرگ، روان‌شناس، نظریه مثلثی عشق را ارائه کرده است. او سه مؤلفه را برای عشق در نظر گرفته است: صمیمیت (رابطه نزدیک)، میل جنسی و تعهد. ترکیبات مختلف از این سه مؤلفه به انواع مختلفی از عشق می‌انجامد. برای مثال، ترکیب صمیمیت (رابطه نزدیک) و تعهد به عشق دلسوزانه و ترکیب میل جنسی و رابطه نزدیک به عشق شهوانی می‌انجامد.
به گفته اشترنبرگ، رابطه‌ای که بر مبنای دو یا بیشتر از این عناصر بنا شده باشد، بادوام‌تر از عشقی است که تنها بر اساس یکی از این مؤلفه‌ها باشد. اشترنبرگ از واژه «عشق کامل» برای توصیف عشقی که از ترکیب هر سه مؤلفه، یعنی رابطه نزدیک، میل جنسی و تعهد به وجود آمده باشد، استفاده کرده است. به عقیده اشترنبرگ، هر چند این نوع عشق، قویترین و بادوام‌ترین نوع عشق است ولی بسیار نادر می‌باشد.

ابریشم 07-27-2010 01:39 PM

سنجش عشق و دوستی
در این مطلب یک تست جالب روانشناسی مطرح می شود که ارتباط شما را با دوست داشتن تا حدی مشخص می کند. پاسخ دادن و مشاهده نتیجهء این تست خالی از لطف نیست.
سوال اول:
شما به طرف خانه كسي كه دوست داريد مي رويد.
دو راه براي رسيدن به انجا وجود دارد:
ـ يكي كوتاه و مستقيم است كه شما را سريع به مقصد مي رساند ولي خيلي ساده و خسته كننده است
ـ اما راه دوم به طور قابل ملاحظه اي طولاني تر است ولي پر از مناظر زيبا و جالب است.
حال شما كدام راه را براي رسيدن به خانه محبوبتان انتخاب مي كنيد؟راه كوتاه يا بلند؟



سوال دوم:
در راه دو بوته گل رز مي بينيد. يكي پر از رزهاي قرمز و ديگري پر از رزهاي سفيد. شما تصميم مي گيريد 20 شاخه از رزها را براي او بچينيد. چند تا را سفيد و چند تا را قرمز انتخاب مي كنيد
(شما مي توانيد يا همه را يا از تركيب دو رنگ انتخاب كنيد)



سوال سوم:
با لاخره شما به خانه دوست یا معشوقتان مي رسيد و يكي از افراد خانوادهء او در را بر روي شما باز مي كند.
شما مي توانيد از او بخواهيد كه دوستتان را صدا بزند یا اینکه خودتان او را خبر كنيد.
حالا چكار مي كنيد؟



سوال چهارم:

شما وارد منزل شده به اتاق دوستتان مي رويد ولي كسي آنجا نيست. پس تصميم مي گيريد رزها را همان جا بگذاريد.
ترجيح مي دهيد آنها را لب پنجره بگذاريد يا روي تخت؟



سوال پنجم:
شب مي شود شما و او هر كدام در اتاقهاي جداگانه اي مي خوابيد. صبح زماني كه بيدار شديد به اتاق او مي رويد: دوست دارید شما وقتي كه آنجا مي رويد او خواب باشد يا بيدار؟

سوال آخر:
وقت برگشتن به خانه است آيا راه كوتاه و ساده را انتخاب مي كنيد؟ يا ترجيح مي دهيد از راه طولاني و جالب تر بويد؟

.

.
.
جواب ها

جواب سوال اول:

جاده نشان دهنده عشق است اگر راه كوتاه را انتخاب كرده ايد. زود و آسان عاشق مي شويد.
ولي اگر راه طولاني را انتخاب كرده ايد به آساني عاشق نمي شويد.



جواب سوال دوم:

تعداد رز هاي قرمز نشان دهنده آن است كه در يك رابطه چقدر از خودتان مايه مي گذاريد و تعداد رزهاي سفيد برعكس نشان مي دهد كه شما چقدر در ان رابطه از طرف مقابلتان انتظار محبت داريد.

به طور مثال اگر 18 رز قرمز و 2 عدد رز سفيد انتخاب كرده ايد به معناست كه شما 90% محبت مي كنيد و 10% انتظار محبت از طرف مقابل داريد.


جواب سوال سوم:

سوال سوم نشان دهنده طرز برخورد شما با مشكلات در يك رابطه است. اگر شما از اعضاي خانواده درخواست كرده ايد كه محبوبتان را صدا بزند به اين معناست كه شما از مواجه شدن با مشكلات مي ترسيد و اميدوار هستيد كه مشكلات به خودي خود حل شوند. ولي اگر خودتان به اتاق رفته ايد كه او را از حظور خود مطلع كنيد اين نشان مي دهد كه شما با مشكلات روبرو مي شويد و دوست داريد آنها را هر چه زودتر حل كنيد.



جواب سوال چهارم:

محل قرار دادن رزها نشان دهنده اشتياق شما براي ديدن محبوبتان است. اگر آنها را بر روي تخت بگذاريد نشان مي دهد كه دوست داريد او را زياد ببينيد و اگر انها را لب پنجره قرار مي دهيد يعني اگر او را زياد هم نبينيد تحمل مي كنيد.



جواب سوال پنجم:

سوال پنجم نشان دهنده تفكر و طرز فكر شما در بارهء شخصيت فرد محبوبتان است. اگر شما او را در حالي كه خوابيده است در اتاق مي بينيد. اين به اين معني است كه شما او را همانطور كه است دوست داريد و اگر او را بيدار ديده ايد يعني انتظار داريد او مطابق ميل شما بشود.



جواب سوال آخر:

راه بازگشت به خانه نشان دهنده دوام عشق شماست. اگر راه كوتاه را انتخاب كرده ايد مدت عاشق بودن و دوست داشتن شما كوتاه است و اگر راه بلند را انتخاب كرده ايد مدت زيادي در عشق خود پايدار خواهيد بود.


ابریشم 07-27-2010 01:40 PM

تحقیقات نشان داد: عشق کافی هست یا نیست؟!
تحقیقات جدید دانشمند‌ان استرالیایی نشان از این موضوع دارد كه عشق برای ازدواج كردن و داشتن یك زندگی موفق كافی نیست و عوامل دیگری نیز در این امر دخیل هستند.
دكتر «ربكا كیپن» و پروفسور «بروس چاپمن» از محققان دانشكده ملی استرالیا هستند كه در تحقیقات خود بر روی دو هزار و 500 زوج بین سال‌های 2001 میلادی تا 2007 میلادی به این نتیجه دست یافتند كه عشق برای ازدواج و داشتن یك زندگی خوب، كافی نیست.
در این تحقیق آمده است: احتمال طلاق در بین زوج‌هایی كه شوهر 9 سال بزرگتر از همسر خود باشد و یا آن كه بیش از 25 سالگی ازدواج كرده باشند، دو برابر بیشتر از دیگر زوج‌ها است.
عشق و محبت دو طرفه، پول و سرمایه‌ مالی مناسب، اخلاق صحیح و درست از دیگر عوامل مرتبط با زندگی پایدار در میان زوج‌ها است.
گفته می‌شود، زوج‌هایی كه در زندگی خود پایدار باشند تنها قادرند زندگی خوب و در خور توجهی برای فرزندان خود فراهم كنند و به آنان نیز درست زندگی كردن را بیاموزند.
دكتر «پنگ یو» یكی دیگر از محققان دانشكده ملی استرالیا معتقد است، حدود 90 درصد زوج‌ها در استرالیا و برخی از كشورهای اروپایی و امریكایی به دلیل آن كه اكثرا دور از هم زندگی می‌كنند و یا به عبارتی با كار خود ازدواج كرده‌اند، خیلی زود از یكدیگر طلاق گرفته و به فكر زندگی جداگانه می‌افتند.

ابریشم 07-27-2010 01:41 PM

::::تفاوت عشق و دوست داشتن از دیدگاه دکتر شریعتی::::
عشق يك جوشش كور است و پيوندي از سر نابينايي. اما دوست داشتن پيوندي خود آگاه و از روي بصيرت روشن و زلال .


عشق بيشتر از غريزه آب مي خورد و هر چه از غريزه سر زند بي ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع مي كند و تا هر جا كه يك روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیز هنگام با او اوج می گیرد.



عشق در غالب دل ها ، در شكل ها و رنگهاي تقريبا مشابهي متجلي مي شود و داراي صفات و حالات و مظاهر مشتركي است ،اما دوست داشتن در هر روحي جلوه اي خاص خويش دارد و از روح رنگ مي گيرد و چون روح ها بر خلاف غريزه هاهر كدام رنگي و ارتفاعي و بعدي و طعم و عطري ويژه خويش را دارد مي توان گفت :

كه به شماره هر روحي ، دوست داشتني هست .


عشق با شناسنامه بي ارتباط نيست و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر مي گذارد ،

اما دوست داشتن در وراي سن و زمان و مزاج زندگي مي كند و بر آشيانه بلندش روز و روزگار را دستي نيست .


عشق ، در هر رنگي و سطحي ، با زيبايي محسوس ، در نهان يا آشكار رابطه دارد . چنانچه شوپنهاور مي گويد:

شما بيست سال سن بر سن معشوقتان بيفزائيد ، آنگاه تاثير مستقيم آنرا بر روي احساستان مطالعه كنيد .
اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گيج وجذب زيبايي هاي روح كه زيبايي هاي محسوس را بگونه اي ديگر مي بيند .


عشق طوفاني و متلاطم و بوقلمون صفت است ، اما دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار و سرشار از نجابت .



عشق با دوري و نزديكي در نوسان است . اگر دوري بطول انجامد ضعيف مي شود ، اگر تماس دوام يابد به ابتذال مي كشد . و تنها با بيم و اميد و اضطراب و ديدار وپرهيززنده و نيرومند مي ماند،

اما دوست داشتن با اين حالات نا آشنا است ، دنيايش دنياي ديگري است .


عشق جوششي يكجانبه است . به معشوق نمي انديشد كه كيست يك خود جوششي ذاتي است ، و از ين رو هميشه اشتباه مي كند و در انتخاب بسختي مي لغزد و يا همواره يكجانبه مي ماند و گاه ، ميان دو بيگانه نا همانند ، عشقي جرقه مي زند و چون در تاريكي است و يكديگر را نمي بينند ، پس از انفجار اين صاعقه است كه در پرتو رو شنايي آن ، چهره يكديگر را مي توانند ديد و در اينجا است كه گاه ، پس جرقه زدن عشق ، عاشق و معشوق كه در چهره هم مي نگرند ، احساس مي كنند كه هم را نمي شناسند و بيگانگي و نا آشنا يي پس از عشق درد كوچكي نيست .


اما دوست داشتن در روشنايي ريشه مي بندد و در زير نور سبز مي شود و رشد مي كند و ازين رو است كه همواره پس از آشنايي پديد مي آيد ، و در حقيقت در آغاز دو روح خطوط آشنايي را در سيما و نگاه يكديگر مي خوانند ، و پس از آشنا شدن است كه خودماني مي شوند .

دو روح ، نه دو نفر ، كه ممكن است دو نفر با هم در عين رو در بايستي ها احساس خودماني بودن كنند و اين حالت بقدري ظريف و فرار است كه بسادگي از زير دست احساس و فهم مي گريزد و سپس طعم خويشاوندي و بوي خويشاوندي و گرماي خويشاوندي از سخن و رفتار و آهنگ كلام يكديگر احساس مي شود و از اين منزل است كه ناگهان ، خودبخود ،دو همسفر به چشم مي بينند كه به پهندشت بي كرانه مهرباني رسيده اند و آسمان صاف و بي لك دوست داشتن بر بالاي سرشان خيمه گسترده است و افقهاي روشن و پاك و صميمي ايمان در برابرشان باز مي شود و نسيمي نرم و لطيف همچون روح يك معبد متروك كه در محراب پنهاني آن ، خيال راهبي بزرگ نقش بر زمين شده و زمزمه درد آلود نيايش مناره تنها و غريب آنرا بلرزه مي آورد .
دوست داشتن هر لحظه پيام الهام هاي تازه آسمانهاي ديگر و سرزمين هاي ديگر و عطر گلهاي مرموز و جانبخش بوستانهاي ديگر را بهمراه دارد و خود را ، به مهر و عشوه اي بازيگر و شيرين و شوخ هر لحظه ، بر سر و روي اين دو ميزند .


عشق ، جنون است و جنون چيزي جز خرابي و پريشاني فهميدن و انديشيدن نيست .

اما دوست داشتن ، در اوج معراجش ، از سر حد عقل فراتر مي رود و فهميدن و انديشيدن را نيز از زمين مي كند و با خود به قله بلند اشراق مي برد
دکتر علی شریعتی


ابریشم 07-27-2010 01:41 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif نشانه های عاشقی
*عشق شتاب نمي کند چرا که تا بي نهايت فرصت دارد . هروقت براي ايجاد رابطه عجله کردي بدان که از تنهايي مي ترسي . احساس بي پناهي با ديگران از بين نمي رود ، با تنهايي و بي پناهي ات رو به رو شو و آنها را ببين . عشق در تو بود و تو بي خبر بودي ، خسته شدي از تنهايي ناگه به عشق رسيدي .

*اگر به تصوير خيالي معشوق بچسبي ، عشق را عقب خواهي راند . ذهن سعي مي کند آنچه معشوق «هست» را به آنچه بايد باشد تبديل کند و اين «بايد »،عشق را مسدود مي کند . تصوير خيالي اش نقش روي آب است ؛ خودش را عاشق شو!

*عشق را نمي تواني در خود از بين ببري ! عشق نابود نمي شود . تو فقط مي تواني بر آن سرپوش بگذاري . چند لحظه از زندگيت گذشت و عشق در آن دست نخورده باقي ماند ؟!

*اگر به دنبال آن هستي که با ديگران خلا دروني خود را پر کني ؛ عاشق نيستي ! هر نيازي تنها مي تواند از درون تو سيراب شود . نخواه که عشق کاستي هايت را پرکند براي او راهي به درون تو نيست .

*عشق وابستگي نيست، رها شدن است . وقتي به ديگري وابسته مي شوي بدان که مي ترسي و مي خواهي از احساس ناامني خلاص شوي ، در حالي که هيچ کس نمي تواند ناامني و ترس را در تو از بين ببرد . تنها خودت مي تواني با ترس هايت روبه رو شوي . تنها با نيروي عشقي که از درونت مي جوشد احساس ايمني خواهي کرد و ترس هايت فروخواهد ريخت . هرچه بيشتر بخواهي نگهش داري از دستش مي دهي وقتي مي ماند که بخواهد .

*به سرچشمه اصلي وجودت بازگرد ؛ تو خود عشقي !اعمال و حرفهايت تو نيستند . اگر بتواني دوست داشتني بودنت را دريابي اعمال و حرفهايت را از خود جدا خواهي ديد . بدان که ؛ تو ريشه در خدا داري پس ؛ به سرچشمه ات بازگرد .

*فقط کافيست که عشق را باور داشته باشي ! هرقدر عشق را باور داشته باشي قدرت داري . هرقدر عشق را باور داشته باشي آرامش داري و هرقدر باورش داشته باشي ؛ ايمن هستي .

*هنگام عاشقي ؛ همچون درخت برگهاي کهنه گذشته را رها کن و دوباره جوانه بزن . براي «هست »خود ارزش قائل باش نه براي آن چه در گذشته انجام داده اي ؛ و عشق را محدود نکن .

*با سنگ شيشه قلبت را نشانه گرفت ؛ اما عشق نشکست . عشق شکست نمي خورد اين تو هستي که در برابر آن سد مي سازي . عشق همواره جاري است تو بر سر راه آن سنگ مي اندازي .

*عشق هرگز نمي ميرد و هميشه با طراوت و شاداب مي ماند . از عشق کم نمي شود . عشق مثل رود بهاري همواره پر آب و خروشان است . هرلحظه حس تازه اي خواهي داشت هنگام عاشقي .


ابریشم 07-27-2010 01:42 PM

در دوست داشتن تعهدي وجود ندارد ولي عشق ورزيدن تعهد است . به همين علت است كه مردم زياد راجع به عشق حرف نميزنند . در واقع مردم به نحوي از عشق حرف ميزنند كه تعهدي مورد نياز نباشد . مثلا ميگويند : (( من عاشق بستني هستم)) چگونه ميتوان عاشق بستني بود ؟ ميتوان بستني را دوست داشت اما نميتوان عاشقش بود . يا ميگويند: (( عاشق سگم هستم )) يا (( عاشق ماشينم هستم )) ميگويند عاشق اينم , عاشق آنم ; اما مردم واهمه دارند از اينكه به همديگر بگويند عاشق هستند .
مردم به هم ميگويند (( به شما علاقه دارم )) چرا به هم نميگويند (( عاشق شما هستم )) براي اينكه عشق تعهد آور است . عشق درگير شدن است – خطر كردن و مسووليت پذيري است . علاقه داشتن گذراست . من امروز دوستتان دارم و فردا ممكن است دوستتان نداشته باشم – هيچ خطر كردني با آن همراه نيست

علاقه و دوست داشتن تصنعي و سطحي است . عشق نافذ است و به عمق وجود رخنه ميكند . روح شخص را لمس ميكند . هيچ عشقي معمولي نيست . عشق نميتواند معمولي باشد و گرنه عشق نيست . اگر عشق را معمولي بدانيم در فهم پديده عشق راه خطا رفته ايم . عشق هميشه غير معمولي و روحاني است . اين است تفاوت بين علاقه و عشق . علاقه هميشه مادي است و عشق هميشه روحاني...

عشق، تن به فراموشي نمي‌سپارد مگر يک بار براي هميشه
جام بلور، تنها يک بار مي شکند
مي‌توان شکسته اش را نگه داشت،
اما شکسته هاي جام، آن تکه‌هاي تيز برنده ، دگر جام نيست
احتياط بايد کرد
همه چيز کهنه مي‌شود و اگر کوتاهي کنيم،
عشق نيز
بهانه‌ها جاي حس عاشقانه را خوب مي گيرند


*

هنگام ديدن کسي که عاشق او هستيد تپش قلب شما زياد شده و هيجان زده ميشويد . اما هنگاميکه کسي را دوست داريد را ميبينيد احساس سرور و خوشحالي ميکنيد
هنگامي که عاشق هستيد زمستان در نظر شما بهار است. وليکن هنگامي که به کسي که دوستش داريد مي رسيد زمستان فصلي زيباست
وقتي به کسي که عاشق هستيد نگاه مي کنيد خجالت مي کشيد . وليکن هنگامي که به کسي که دوستش داريد مي نگريد لبخند خواهيد زد
وقتي که در کنار معشوقه خود هستيد نمي توانيد هر آنچه را در ذهن داريد بيان کنيد . اما در مورد کسي که دوستش داريد شما توانايي آن را داريد

در مواجه شدن با کسي که عاشقش هستيد خجالت ميکشيد و يا حتي دست و پاي خود را گم ميکنيد. اما در مورد فردي که دوستش داريد راحت تر بوده و توانايي ابراز وجود خواهيد کرد
شما نمي توانيد به چشمان کسي که عاشقش هستيد بطور طولاني نگاه کنيد(زل بزنيد). اما ميتوانيد در حاليکه لبخندي بر لب داريد مدتها به چشمان فردي که دوستش داريد نگاه کنيد
وقتي که معشوقه شما گريه مي کند شما هم گريه ميکنيد اما در مورد کسي که دوستش داريد سعي بر آرام کردن او داريد
احساس عاشق بودن و درک آن از طريق نگاه (ديدن) است. اما در درک دوست داشتن بيشتر از طريق شنوايي است (از طريق ابراز علاقه به صورت کلامي)
شما مي توانيد يک رابطه دوستي را پايان دهيد اما هرگز نمي توانيد چشمان خود را بر احساس عاشق بودن ببنديد
چرا که حتي اگر اينکار را بکنيد عشق همچنان قطره اي در قلب شما براي هميشه باقي خواهد ماند

ابریشم 07-27-2010 01:42 PM

داستاني هست كه عشق را ترسيم مي كنه. بد نيست اينجا آن را بيان كنم.

عشق خر
آهو خیلی خوشگل بود. یک روز یک پری سراغش اومد و بهش گفت: آهو جون!دوست داری شوهرت چه جور موجودی باشه؟
آهو گفت: یه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش.
پری آرزوی آهو رو برآورده کرد و آهو با یک الاغ ازدواج کرد.
*
شش ماه بعد آهو و الاغ برای طلاق سراغ حاکم جنگل رفتند.
حاکم پرسید: علت طلاق؟
آهو گفت: توافق اخلاقی نداریم, این خیلی خره.
حاکم پرسید: دیگه چی؟
آهو گفت: شوخی سرش نمیشه, تا براش عشوه میام جفتک می اندازه.
حاکم پرسید: دیگه چی؟
آهو گفت: آبروم پیش همه رفته, همه میگن شوهرم حماله.
حاکم پرسید: دیگه چی؟
آهو گفت: مشکل مسکن دارم, خونه ام عین طویله است.
حاکم پرسید: دیگه چی؟
آهو گفت: اعصابم را خورد کرده, هر چی ازش می پرسم مثل خر بهم نگاه می کنه.
حاکم پرسید: دیگه چی؟
آهو گفت: تا بهش یه چیز می گم صداش رو بلند می کنه و عرعر می کنه.
حاکم پرسیدhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28242%29.gifگه چی؟
آهو گفت: از من خوشش نمی آد, همه اش میگه لاغر مردنی, تو مثل مانکن ها می مونی.
حاکم رو به الاغ کرد و گفت: آیا همسرت راست میگه؟
الاغ گفت: آره.
حاکم گفت: چرا این کارها رو می کنی ؟
الاغ گفت: واسه اینکه من خرم!
حاکم فکری کرد و گفت: خب خره دیگه چی کارش میشه کرد.
نتیجه گیری اخلاقی: در انتخاب همسر دقت کنید.
نتیجه گیری عاشقانه: مواظب باشید وقتی عاشق موجودی می شوید عشق چشم هایتان را کور نکند.

ابریشم 07-27-2010 01:42 PM

وقتي سرشار از عشق شدي آن وقت عشق سرريز مي کند .و تو مي تواني آن را به ديگري ببخشي .

اولين نشانه عاشقي نواي قلب توست . به نداي بي واژه قلبت گوش بسپار .
واژه ها زاده ذهنند .تو هرگز با ذهنت عاشق نمي شوي . گستره عشق از ذهن فراتر رفته ؛ به بيکرانگي مي رسد . پس با قلبت عاشق شو و جهان را عاشقانه ببين.

براي آنکه بداني عشقت حقيقي است يا نه ؛ بي هيچ کلامي و تنها در سکوت مقابل معشوق بنشين.
آيا امواج رازآلود عشق را حس مي کني ؟ آيا گرماي عشق را لمس مي کني ؟ آيا حضور معشوق برايت نشاط آور است ؟ اگر پاسخت به اين سوال ها آري است ؛
پس تو عاشقي.
وقتي از حضور عشق شاد مي شوي ؛ راز اين حس را کجا جستجو بايد !

از خود مپرس چرا عاشق شدم ؟ عشق دليل و برهان نمي شناسد .خود انگيخته است
وقتي به دنبال دليلي براي عشق هستي ؛ اسير بازي هاي ذهني خود شده اي ، ذهن تو جايگاه عشق و اعتماد نيست. ذهن تو را به شک مي اندازد .
در حالي که عشق با اعتماد همزاد است . و تو اعتماد را با قلبت تجربه مي کني نه با ذهنت .
عشق ناگهان مي آيد و سرزده در قلب ها مي نشيند ؛ بيهوده مي پرسي چرا؟

عاشق شدن نيازي به تلاش ندارد . در عشق ماندن کوشش مي طلبد .
معشوق نيز بي تلاش و بي دليل پذيراي عشق تو خواهد بود . تو هرگز نمي تواني به زور عشق را به ديگري تحميل کني .
عشق بي مانع از قلبي به قلب ديگر راه مي يابد .به قلبها راه مي يابد بي هيچ تلاشي و مي خواهد بماند به هرطريقي .

سرچشمه عشق در روح توست و شعاع آن تا جسمت مي رسد .
کشش جسمي نوعي از انرژي بي شکل عشق است .
اگر عاشق شوي ؛ معشوق برايت جاذبه جسماني هم دارد .اما عشق همه تو را مي خواهد ؛ نه فقط جسمت را .

عاشق سرشار از انرژي است و خستگي ناپذير .
نيروي عشق وقتي در تو بيدار شود احساس مي کني قادري کوه را بر روي شانه هايت بگذاري .
و آندم که عاشقي خستگي نمي شناسي و سرشار و هوشيار مي شوي با عشق .

وقتي براي معشوق شرط گذاشتي يا از او متوقع شدي ؛ بدان که عشق تو دروغين است .
عاشق تسليم است . مي بخشد و توقع بازگشت ندارد .
همه شرطها از ذهن بر مي خيزند و تو با قلبت عاشق مي شوي و قلب هيچ شرطي براي عشق قايل نيست.
تو که عاشقي بايد که ؛ اگرها را به خاک ذهن خود بسپاري و بي چون و چرا عاشق شوي .

معشوق آينه است . تو عاشق کسي مي شوي که تو را در خود باز مي تاباند . تو هرچه هستي مطابق آن معشوق را برمي گزيني .

وقتي عاشق مي شوي همه ترس ها فرو مي ريزند و شجاعت به همراه اعتماد با عشق در تو متبلور مي شود .
توموانع را بي واهمه کنار مي زني تا به معشوق برسي .
با عاشق شدن تو ؛ ترس ها از عشق مي ترسند و مي گريزند

ابریشم 07-27-2010 01:43 PM





شما با افراد بسياري برخورد كرده و در تماس بوده ايــد، اما اخيـرا'''' بـا شـخـصـي روبـرو شـده ايـد كـه احـســـاس متفاوتي نسبت به وي داريد ولي مطمئن نيستيد كه او همان شخصي است كه دنبالش بوده ايد. براي رسيدن به جواب خود در اين قـسـمـت 10 عـلامـتـي كـدهه نـشـان ميدهد عاشق او ش ايد را مي خوانيد.


نشانه 1

نامزد يا همسر قبلي خود را فراموش كرده ايد

معمولا'''' بعد از برهم خوردن يك رابطه تا زماني طولاني طرفين به يكديگر فكر مي كنند و اغلب به اين مي انديشند كه آيا راه درستي را انتخاب نموده اند يا خير. بسته به مدت زمان با هم بودن اين شك و ترديدها بيشتر نمايان ميشوند. از زماني كه او را ديده ايد، ديگر فكر برگشت به نامزد پيشين خود را به سر راه نميدهيد و تمايلي به برقراري رابطه مـجدد نـداريد. فكر كنيد، نامزد قبلي شما ديگر مانند گذشته برايتان جالب نيست.

نشانه 2

نمي توانيد به او فكر نكنيد

فكر شما سـراسـر از يـاد و انـديـشـه او اسـت. بـي دليـل به فـكر شـما مـي آيد و از خود ميپرسيد كه آيا به اندازه نصف اندازه اي كه به او فكر ميكنيد، او به شما فكر ميكند؟ در شگفتيد كه در ذهن او چه ميگذرد يا حتي فكر تماس گرفتن با او به سرتان ميزند ( اما بدليل ترس از نپذيرفتن او از اين كار خودداري ميكنيد.)

اما وضعيت وخيم تر مي شود. با دوسـتان خـود بيرون ميرويد و به چيزي در ويترين مغازه نگاه مي كنيد و به اين مي انديشيـد كه او تـا چه اندازه به آن شيء بخصوص علاقه مند است .

اگر او آخرين چيزي است كه پيش از خواب به فكر شما مي آيد و اوليـن چيـزي اسـت كه بعد از بيدار شدن به ذهن شـما خطور مي كند - و حتي چندين بار روياي او را ديده ايد، ديگر لازم نيست ادامه اين مقاله را بخوانيد تا بفهميد عاشق شده ايد يا نه ( البته براي اطمينان بيشتر ادامه دهيد.)


نشانه 3

براي او اهميت قائليد

اگر عاشق كسي باشيد، دوست داريد هـمـه چـيز درمورد او بدانيد: اينكه او كيست؟ به چي فكر ميكند و چه چيز او را مي خنداند. به او و احساساتش واقعا'''' اهميت ميدهيد.

اگر بفردي علاقه حقيقي داشته باشيد،اگر او روز بدي داشته باشد و يا بخاطرموضوعي ناراحت باشد، شما نيز غمگين و پريشان ميشويد.

نشانه 4

شخصيت و خصوصياتش براي شما فريبنده و دلربا است

حركات او هنگام غذا خوردن، قدم زدن، صحبت كردن و همچنين عادتهايش در انجام كارهابراي شما شادماني فراواني به دنبال خواهد داشت.

او چيزهايي مي گويد كه باعث تمايزش با ديگران مي شود، و شما اين را دوست داريد. علتش را نمي دانيد ولـي دانـسـتـنـش نـيـز بـرايـتان اهـميتي ندارد. شما او را به همين صورتي كه هست دوست داريد.

نشانه 5

ارتباط تنگاتنگي با او داريد

شما نمي توانيد عاشق كسي باشيد كه با او هيچ تناسخي نداشته باشيد. اگر شمـا و او در يك طول موج قرار داشته، و عقايد مشابهي داريد،اين يك نشانه محكم محسوب ميگردد. هم فكر بودن در مسائل گوناگون، گرفتن تصميمات مشابه و يكسان حاكي از آن است كه ميتوانيد عاشق او باشيد.

نشانه 6

افراد ديگر، زياد به چشمتان نمي آيند

با اينكه ممكن است نتوانيد از براندازكردن يك زن (يا مرد) زيبا كه از كنار شما رد ميشود صرفه نظر كنيد، هنگاميكه عاشق باشيد، ديگر رادار شما براي رد يابي ديگران خوب كار نكرده و بقيه در مقايسه با فرد مورد علاقه شما جالب نخواهند بود. به علاوه مانند قبل تمايلي به گپ زدن با جنس مخالف نخواهيد داشت.

به تدريج احساس خواهيد كرد كه او تنها فرد مورد توجه شما در يك جمع است و كسي است كه به دنبالش بوده ايد.

نشانه 7

عاشق وقت گذراندن با او هستيد

اين مسئله اي واضح ولي در عين حال با اهميت است. شما به دنبال ديــدن او هستيد و مهم نيست كه هر دوي شما چه كار خواهيد كرد. اخيرا'''' قـدم زدن بـا او، زيـبا ترين راه گذراندن يك بعد از ظهر است. به علاوه وقتي كه از او دوريد، آرزو مي كنيد كه پيش شما بود.

نشانه 8

مطابق با ميل او رفتار ميكنيد

سعي مي نماييـد با اينكه برخي از كارها مثل رفتن به كتابخانه يا نمايـشگاه براي شما خوشايند نـيسـت، ولـي بـخاطـر خـواسـتـه او بدون جبهه گيري و مخالـفـت به انجام آنها ميپردازيد. متوجه خواهيد شـد كه خـود را با اميال و برنـامه هاي او وفــق داده و در موارد گوناگون همراهيش مي كنيد.

نشانه 9

اولويتهاي ديگر، عقب نشيني ميكنند

شما عادت كرديد ظهر ها به باشگاه ورزشي برويـد، امـا اگـر او بـراي نـهار وقـت داشـت، ترجيح ميدهيد با هم به رستوران برويد. شما ديـگر مـانند گذشته آن آدم سخت كوشي نيستيد كه كارهاي ناتمام خود را آخر هـفـتـه ها با خودش بـه خـانه مـي آورد تـا آنـها را انجام دهد بجايش ترجيح ميدهيد آخر هفته خود را با او بگذرانيد.

ليست كارهاي روزانه كه هميشه اصرار در انجام دادن آنها داشتيد، اكنون به علت با او بودن ديگر رونقي ندارد و توجهي به آن نمي شود.

نشانه 10

شما به آينده اي فكر ميكنيد كه او نيز جزئي از آن است

در ذهنتان با او آينده اي نامحدود داريد. اين آينده فقط محدود به آخر اين هفته نيمشود بلكه ساليان سال ادامه خواهد يافت. وقتي براي سفر بعدي خود برنامه ريزي ميكنيد، به اين فكر ميكنيد كه براي ماه عسل با او خواهيد بود. هنگاميكه براي سه ماه بعد به يك جشن عروسي دعوت ميشود، با اينكه سه ماه مانده، از اكنون از او مي خواهيد كه همراه شما در آن مراسم شركت كندhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%2840%29.gif


ابریشم 07-27-2010 01:44 PM

عشق به روایت امین پور
دستور زبان عشق قیصر امین پور، روى پیراهنى افتاده كه زیر پیراهن، یك صفحه دفتر مشق است با همان خطوط آشنا اما این كتاب، مشق عشق براى قیصر نیست. رنگ قرمز پس زمینه عنوان كتاب، مخاطب را به دنیاى قدیمى امین پور مى برد، دنیایى كه پس از لبخندها و شادى هاى او یا غم ها و دلگیرى ها پیش مى آید. پشت جلو نیز، همین گونه رقم مى خورد پیراهنى باز و شعرى براى انتظار...
قیصر امین پور را از پیش ترها مى شناسیم، با دغدغه هایش و فضایى كه به لحاظ زبانى و مفهومى در اشعارش ایجاد كرده است، آشناییم.
اگر به قبل تر بازگردیم و نگاهى به دهه ۶۰ بیندازیم او یكى از شاعرانى بود كه توانست قطار شعر را از ایستگاه هاى غمگین برهاند و آواز دوباره اى درگوش ریل ها و ایستگاه ها بخواند. آوازى از جنس تغزل و تعهد. بیراه نیست اگر او و دوست همراهش مرحوم سیدحسن حسینى را در راه بالندگى شعر دهه ۶۰ بسیار تأثیرگذار بدانیم، چرا كه شعر در این دهه داراى فضایى ناهمگون بود. كشور در شرایط جنگ به سر مى برد و ادبیات خواه ناخواه، باید مردم را به جهانى دعوت مى كرد كه از پس آن مال و جان و ناموس و موطن آنها در امان بماند و امین پور، البته چنان كرد كه شایسته شعر و ادبیات در ا یران آن دوره بود. امروز ما به دستور زبان عشق رسیده ایم. دستور زبانى كه نمى دانیم براى چه نام عشق بر آن نهاده شده است. اگر دستور است پس چرا آن را در كنار عشق آورده ایم و اگر رهاست چرا برایش زبان در نظر گرفته ایم. این تركیب (دستور زبان عشق) از زبانى و بیانى حرف مى زند كه البته در قید و بند زبان و بیان نیست، چرا كه عشق دربند نیست. عشقى كه ما مى شناسیم و امین پور مى شناسد، از مولوى ها و عطارها و حافظ ها تا بایزیدى ها و حلاج ها آمده و حالا عنوانى شده براى كتاب شاعرى كه در دهه پنجم زندگیش مى زید. باید از قیصر امین پور بپرسم در این روزگار كه كالاى عشق شعار شده، چرا عنوان كتاب شما عشق است؟ شعرى در مجموعه هست با عنوان دستور زبان عشق كه نام كتاب از این شعر به ودیعه گرفته شده است، این شعر را مى خوانیم تا شاید دستمان بیاید قیصر چرا نام كتابش را دستور زبان عشق گذاشته است.

دست عشق از دامن دل دور باد!

مى توان آیا به دل دستور داد؟
مى توان آیا به دریا حكم كرد
كه دلت را یادى از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود، ایست!
باد را فرمود، باید ایستاد؟
آنكه دستور زبان عشق را
بى گزاره در نهاد ما نهاد
خوب مى دانست تیغ تیز را
در كف مستى نمى بایست داد

در بیت نخست این شعر شاهدیم كه شاعر دستور دادن به دل را مردود یا مطرود مى شمارد، شاید هم او این كار را نمى كند و با علامت پرسشى كه در مصراع دوم مى آید مخاطب را در تعلیقى دو سویه مى گذارد كه آیا واقعاً مى شود به دل دستور داد كه عشق را از درون خود بیرون كند یا این كه عشق را در درون خود راه ندهد؟ در ادامه در بیت دوم مثالى براى بیت نخستین مى آورد به شكلى كه براى مخاطب قابل لمس تر باشد، مى گوید مى شود به دریا دستور داد كه به ساحل فكر نكند؟ آیا به موج و دریا مى توان فرمان ایست داد در بیت سوم دوباره پرسشى است كه در ادامه پرسش سطر نخست مطرح مى شود.

بیت بعد به كسى اشاره مى كند كه این عشق را در نهاد ما گذارده است.
در این بیت از نهاد و گزاره در دو معنى استفاده شده است.
این ایهام اول به درون ما و وجود ما اشاره دارد و سپس به دستور زبان فارسى و مراعات النظیرى است بین «دستور زبان»، «نهاد» و «گزاره».
این بیت كه با بیت پایانى موقوف المعانى است به پدیده اى اشاره دارد كه وقتى در نهاد به ودیعه گذاشته مى شود مانند شمشیرى است كه در دست زنگى سیاه است. عشق ودیعه اى است كه بارى تعالى در درون ما به امانت گذاشته و به وسیله آن انسان مى تواند به درستى و صحت راه هاى رسیدن به حق را طى كند. این عشق نه آن است كه به راحتى بر سر كوچه و بازار ریخته شود.

* سال ها دویده ام از پى خودم


هر شاعر یا نویسنده اى در دوره هایى از زندگى اش به این قضیه مى اندیشد كه كجاى جهان و خودش ایستاده است، به تعبیر دیگر هنرمندان و اندیشمندان پیاپى خود و حضور خود در هستى را مورد محك قرار مى دهند و مى كوشند دریابند تا چه حد پیشرفت معنوى و گاه مادى داشته اند، این شناخت از موقعیت و پرسش از كجایى و چگونگى جایگاه انسانى به سن و سال خاصى بستگى ندارد بلكه پرسشى است كه مى تواند هر لحظه از زندگى به سراغ خردمند بیاید. درست مثل نشانه هایى كه بارى تعالى مى فرماید براى دانایان در زمین قرار داده است. قیصر امین پور در غزل سفر در آینه بخشى از این دغدغه را در دنیاى خودش بیان مى كند. امین پور آنگونه كه مى اندیشد، مى نویسد، این را مخاطبان خاص او به خوبى مى دانند، وى سطرهایى را بدون پیشداشت اندیشمندانه و شاعرانه روى كاغذ نمى آورد. حال سطورى از غزل سفر در آینه را بخوانیم:


این منم در آینه یا تویى برابرم؟

اى ضمیر مشترك، اى خود فراترم!
در من این غریبه كیست باورم نمى شود
خوب مى شناسمت در خودم كه بنگرم
این تویى، خود تویى، در پس نقاب من
این مسیح مهربان، زیرنام قیصرم
قوم و خویش من هم از قبیله غمند
عشق خواهر من است، درد هم برادرم
سال ها دویده ام از پى خودم ولى
تا به خود رسیده ام، دیده ام كه دیگرم
در به در به هر طرف، بى نشان و بى هدف
گم شدم چو كودكى در هواى مادرم
راستى چه كرده ام؟ شاعرى كه كار نیست
كار چیز دیگرى است، من به فكر دیگرم

البته سطرهایى از این شعر حذف شد كه كمى ساختار شعر را داراى خلل مى كندو اما مسأله اصلى مطروحه در این شعر همان طور كه پیش تر آمد تردید خودشناسى است. حال اگرچه قیصر امین پور داراى جایگاه ویژه اى در شعر و در اندیشه است اما این اثر به شكل عمومى پرسش از جایگاه انسان ها را مد نظر دارد و به طور اخص مربوط به شاعر نیست.

مسأله پرسش از جایگاه فكرى و انسانى مسأله اى است كه اندیشمندان و هنرمندان فراوانى را به خود مشغول كرده است. بخش دیگرى از این دغدغه در غزل دیگرى از این مجموعه متبلور شده است. «حیرانى» عنوان غزلى است كه باز با همین دغدغه در آن مواجهیم. البته لازم به یادآورى است كه در مبحث اول مسأله جایگاه انسان ها در هستى و در وجود خودشان مطرح بود اما در این غزل مسأله شیدایى حیرانى انسان است:

من سایه اى از نیمه پنهانى خویشم

تصویر هزار آینه حیرانى خویشم
صدبار پشیمانى وصد مرتبه توبه
هر بار پیشمان ز پشیمانى خویشم
یا در غزل «شب اسطوره اى» به گونه اى دیگر با این روایت مواجه هستیم
دور از همه مردم شده ام در خودم امشب
پیدا شده ام، گم شده ام در خودم امشب

به گونه اى دیگر قیصر امین پور در غزل «در این زمانه» انسان معاصر امروز را معرفى مى كند، انسانى كه نه جایگاه خود «شر» را مى شناسد نه جایگاه دیگرى را. این انسان خود به خود از اطرافیان فاصله مى گیرد و از معاشرت با آنها دورى مى كند. این انسان با ویژگى هایى كه عنوان شد دیگر به خودش نزدیك نیست و نمى تواند به ویژگى ها و سجایاى اخلاقى بیندیشد. چگونه انسان مى تواند به خوبى و نیكى فكر كند آن وقت به دوستان و خویشان خود برساند به این چند بیت توجه كنید:


در این زمانه هیچ كس خودش نیست

كسى براى یك نفس خودش نیست
خداى ما اگر كه در خود ماست
كسى كه بى خداست پس خودش نیست
تو دست كم كمى شبیه خودش باشد
در این جهان كه هیچ كس خودش نیست

درواقع رسیدن به این مرتبه از دانایى كه موقعیت خود و دیگرى را بشناسى در بخش هایى از «دستور زبان عشق» مورد توجه قرار گرفته است.


*آه این آیینه كى غرق غبار و گرد شد


امین پور را با غزل هایى مى شناسیم كه امروزه بسیارى از آنها ورد زبان مردمند. غزل هایى كه برخى اگر چه به ظاهر از پژمردگى سخن مى گویند اما در باطن خیال و زندگى و پویندگى دارند.


سراپا اگر زرد و پژمرده ایم

ولى دل به پاییز نسپرده ایم

یا غزلى با این مطلع:



عمرى به جز بیهوده بودن سر نكردیم

تقویم ها گفتند و ما باور نكردیم

این دو غزل اگرچه حال و هواى به ظاهر پریشانى دارند اما از درون شان خون زیستن بیرون مى تپد. امین پور در مجموعه «دستور زبان عشق» باز هم این گونه سروده هایش را آورده و شاید بار دیگر توانایى اش در سرودن این مفاهیم تداعى كننده «اجتماع نقیضین» را به رخ مخاطب شعر كشیده است.


اول آبى بود این دل، آخر اما زرد شد

آفتابى بود، ابرى شد، سیاه و سرد شد
آفتابى بود، ابرى شد، ولى باران نداشت
رعد و برقى زد ولى رگبار برگ زد شد
صاف بود و ساده و شفاف، عین آینه
آه، این آیینه كى غرق غبار و گرد شد؟
هر چه با مقصود خود نزدیك تر مى شد، نشد
هر چه از هر چیز و هر ناچیز دورى كرد، شد
هر چه روزى آرمان پنداشت، حرمان شد همه
هر چه مى پنداشت درمان است، عین درد شد
درد اگر مرد است با دل راست رویارو شود
پس چرا از پشت سر خنجر زد و نامرد شد؟
سر به زیر و ساكت و بى دست و پا مى رفت دل
یك نظر روى تو را دید و حواسش پرت شد
بر زمین افتاد چون اشكى ز چشم آسمان
ناگهان این اتفاق افتاد؛ زوجى فرد شد
كودك دل شیطنت كرده است یك دم در ازل
تا ابد از دامن پرمهر مادر طرد شد

در بیت نخستین این غزل اگرچه به ظاهر فضایى زمینى براى مخاطب ترسیم مى شود و دلى را با رنگ آبى و پرنشاط معرفى مى كند كه در آخر زرد و پژمرده شده است، اما به مرور وقتى ابیات رو به تخلص مى روند معلوم مى شود فضا، فضایى بزرگ تر از مسائل این جهانى است و زردشدن دل كه در بیت اول به آن اشاره شده به طرد آدم از بهشت اشاره دارد. بهشتى كه در آن دل ها آبى بود و براساس یك شیطنت (به قول امین پور) همه به زرد بودن دل محكوم شدیم و حالا در تلاشیم دوباره به دل هاى آبى بازگردیم. امین پور شاعرى نیست كه چندان در قید و بند فلسفه یا بیانیه هاى فكرى باشد اما نكات ریز و درشتى از شعرش مى توان یافت كه بیان مفاهیمى كه به علاقه او در ذهن و زبانش سارى و جارى شده باز نمود عقیده شخصى و فلسفى او نیست اما گاهى نگاه و عمق توجهش به هستى فیلسوفانه است.


سایه سنگ بر آینه خورشید چرا؟

خودمانیم، بگو این همه تردید چرا؟
نیست چون چشم مرا تاب دمى خیره شدن
طعن و تردید به سرچشمه خورشید چرا؟
طنز تلخى است به خود تهمت هستى بستن
آن كه خندید چرا، آن كه نخندید چرا؟
طالع تیره ام از روز ازل روشن بود
فال كولى به كفم خط خطا دید چرا؟
من كه دریا دریا غرق كف دستم بود
حالیا حسرت یك قطره كه خشكید چرا؟
گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم
دلم از دیدن این آینه ترسید چرا؟
آمدم یك دم مهمان دل خود باشم


ناگهان سوگ شد این سور شب عید چرا؟


امین پور از تردیدها حرف مى زند. از آدم ها و مقصدهایى كه فكر مى كنند به آن رسیده اند اما فاصله بسیارى با آن دارند. «تردید»ى كه امین پور در سطرسطر این غزل به آن اشاره دارد همان «تردید» انسان معاصر در «رسیدن »ها و «نرسیدن»هاست.


* قطار مى رود، تو مى روى، تمام ایستگاه مى رود


شعر «سفر ایستگاه» پشت جلد كتاب «دستور زبان عشق» نوشته شده است. علاقه هاى امین پور به فضاهاى مدرن كه در آن قطار تداعى گر رفتن یا آمدن است برایم خیلى پیش ترها روشن شده بود. امین پور شعر را «به روز» مى نویسد، او «گذشته» نویسى نمى كند، همان گونه كه «آینده» نویسى هم نمى كند، امین پور «امروز» را مى نویسد، همین امروز. حالا مخاطب مى خواهد خوشش بیاید یا نه!

امین پور نمونه مناسبى از شاعر «امروز» است، شاعرى كه توانسته مخاطبى براى اثرش دست و پا كند، مخاطبى كه ادبیات او را مى شناسد، دغدغه اش را مى شناسد و حرفش را به جان مى خرد.
امین پور در شعرهایش بازى نمى كند، بازى با حروف، مفاهیم و مبانى زیبایى شناسى، او به پایه هایى پایبند است كه ادبیات مستحكم هزارساله ایران پایبند بوده و هست.

«سفر ایستگاه»

قطار مى رود
تو مى روى
تمام ایستگاه مى رود
و من چقدر ساده ام
كه سال هاى سال
در انتظار تو
كنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان
به نرده هاى ایستگاه رفته
تكیه داده ام!

«سفر ایستگاه» عنوانى شاعرانه براى این شعر است. «قیصر» شعر سپید و ساختار آن را خوب مى شناسد. رعایت محور عمومى اثر و قطع كردن معنى و تقسیم آن بین سطرها به شكلى كه رأس هرم پایان شعر باشد و معنى درآن قسمت به تكامل برسد، روشى است كه در اكثر آثار نیمایى و سپید قیصر مى توان آن را ردیابى كرد.

اگرچه ایرادى كه مى توان بر این گونه شعرها گرفت تك محورى بودن است اما مهم این است كه شاعرانى چون امین پور هنوز با تمام تلاش، علاقه مندند فاصله عموم مردم با شعر نیمایى و سپید را كمتر كنند تا مخاطبان راحت تر بتوانند با فضاهاى مدرن شعر فارسى ارتباط برقرار كنند.

* شعرى براى بودن


هر شاعرى تعریفى شخصى از شعر دارد كه البته این تعاریف طبیعى است كه با هم متفاوت باشند. برخى از شاعران تعریف شعر برایشان از قالب شروع مى شود و بعد به كلام مخیل و احتمالاً موزون و مقفا مى رسد اما «قیصر» به قالب توجهى ندارد و به همین دلیل است كه وقتى مجموعه اى منتشر مى كند تنوع قالب را همچون تنوع مضمون رعایت مى كند. مسأله دیگرى كه در ذهن همه هنرمندان گاهى اندوه ایجاد مى كند این است كه هنرشان چقدر براى تعالى آنها بوده و یا چقدر توان ادامه راه براى آنان وجود دارد. قیصر امین پور در شعرى با عنوان «شعر» این توان را این چنین بیان مى كند:


تا نسوزم

تا نسوزانم
تا مبادا بى هوا خاموش
پس چگونه بى امان روشن نگه دارم
سال ها این پاره آتش را
در كف دستم؟
تا بدانم همچنان هستم.

«شعر» براى قیصر پاره آتش است كه به واسطه آن احساس «بودن» مى كند. بودنى همراه با كلام، كلامى كه قداست آن به تاریخ و به «اقرا» بازمى گردد، به «بخوان به نام پروردگار» از این دریچه به شعر نگریستن مى تواند راه هاى تازه اى براى دریافت هاى ما باز كند.


مشق بابا آب...


شعرهاى بسیارى در فضاى آیینى تا به حال سروده شده است. درواقع شهر آیینى و مذهبى تاریخى مساوى ادبیات پارسى دارد و این ادبیات در سالیان متمادى به عناوین مختلف به ادبیات آیینى پرداخته است. اما دربسیارى از آنها دغدغه آدم هاى عاشورا به اشتباه پیدا كردن آب مطرح شده است. این اشتباه به عدم آشنایى شاعران با فضا و رسالت عاشورا بوده است. قیصر امین پور در شعرى با عنوان «كودكان كربلا» فضاى آن روز را این گونه معرفى مى كند:


راستى آیا

كودكان كربلا، تكلیف شان تنها
دائماً تكرار مشق آب! آب!
مشق بابا آب بود؟
ـ این روزها كه مى گذرد ...

شعر معروفى قیصر دارد با این مطلع «این روزها كه مى گذرد». روزگارى این شعر روى تیتراژ یكى از پرمخاطب ترین برنامه هاى جوان پسند تلویزیون بود؛ «نیم رخ». از آن روزها، خیلى مى گذرد و اتفاقاً روزهایى كه گذشته این قدر ساكت گذشته كه آدم باورش نمى شود. حالا قیصر پس از سال ها دوباره شعر مى نویسد كه تداعى كننده همان روزهایى است كه مى گذرد، با این تفاوت كه قیصر شاد است كه این روزها مى گذرد ...؟! ... او در شعرى با عنوان تلقین مى نویسد:


این روزها كه مى گذرد

شادم
این روزها كه مى گذرد
شادم
كه مى گذرد
این روزها
شادم
كه مى گذرد.


ابریشم 07-27-2010 01:46 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif عشق، ازدواج، گسيختگى خانواده
چكيده:
ازدواج، مهم‏ترين رخداد زندگى هر انسانى پس از تولد و پيش از مرگ مى‏باشد. سيرى كه جهانيان در عصر مدرنيته و فرامدرنيته پيش رو گرفته‏اند، اگر چه از جذابيت‏ها و حساسيت‏هاى سنتى ازدواج كاسته است، ولى نمى‏توان نقش، اهميت و كاركرد آن را در جامعه ناديده گرفت. تشكيل خانواده كه با ازدواج آغاز مى‏گردد، نقش بسزايى در تداوم و مانايى بشر، تربيت و پيراستگى اخلاقى و حتى شخصيت‏بخشى مردان و زنانى دارد كه هسته اصلى اجتماعات انسانى‏اند.
چندان به بيراهه نرفتيم اگر استحكام يك جامعه را به قابليت‏هاى كوچك‏ترين واحد اجتماعى ـ خانواده ـ نسبت دهيم؛ مجموعه‏اى كه با توانايى‏هاى خود، اركان صعود و نزول كيفيت جامعه را درون خود پرورش داده و به وسيله آن ماندگارى جوامع انسانى را تضمين مى‏كند. پديده ازدواج به مثابه نقش خانواده در جامعه، يك فرايند اجتماعى است و ما را وادار مى‏كند با طرح حساسيت‏هاى رايج آن در برابر رابطه فرد و جامعه، به تعريف ماهيت وجودى و عوامل مرتبط با آن بپردازيم.
ازدواج از نظر اسلام، پيمانى مقدس است؛
پيمانى كه برقرارى آن بر اساس مقررات، آداب و رسوم،
تشريفات و سنن و قوانين خاصى است.



ازدواج
انسان موجودى اجتماعى است و براى آنكه بتواند نيازهاى خود را در قبال تداوم حيات استمرار بخشد به زندگى گروهى و ارتباط با ساير همنوعان خود نيازمند است. از جمله نيازمندى‏ها، نيازهاى روحى و جسمانى است كه با ازدواج و تشكيل خانواده برآورده مى‏شود. ازدواج عبارت است از «پيوند بستن دينى و رسمى يك زن و مرد براى شروع زندگى مشترك.» «رابطه حقوقى است كه براى هميشه يا مدت معين به وسيله عقد مخصوص بين زن و مرد حاصل شده و به آنها حق مى‏دهد كه از يكديگر تمتع جنسى ببرند.»
«ازدواج عملى است كه پيوند دو جنس مخالف را بر پايه روابط پاياى جنسى موجب مى‏شود [و آن [مستلزم انعقاد قراردادهاى اجتماعى است كه مشروعيت روابط جسمانى را موجب مى‏گردد. به بيان ديگر: در راه تحقق ازدواج بايد شاهد تصويب جامعه نيز باشيم»
«ازدواج از نظر اسلام، پيمانى مقدس است؛ پيمانى كه برقرارى آن بر اساس مقررات، آداب و رسوم، تشريفات و سنن و قوانين خاصى است. در سايه آن براى طرفين تعهدات و حقوقى پديد مى‏آيد كه تخلف آن موجب عقوبت و كيفر است.»



ازدواج عاقلانه
حساسيت و اهميت ازدواج تا اندازه‏اى است كه بسيارى از پژوهشگران پيش از آنكه به عوامل شايع در روابط ارتباطى و محيطى خانواده گسيخته توجه كنند به زيرساخت و زيربناى خانواده نظر مى‏كنند. روشن است هر چه اساس و پايه زندگى بر حسب كنش منطقى و تفكرى صحيح صورت گيرد در آينده، كمتر با انباشت ناسازگارى‏ها و اختلاف همسران روبه‏رو خواهد بود. طبق ديدگاه پارتو (جامعه‏شناس ايتاليايى)، كنش منطقى داراى سه جنبه متفاوت و مرتبط با هم است: هدف عينى، ابزار و وسايل متناسب با اهداف و در انتها تأييد آگاهان.
سؤال‏ها مى‏تواند به اين شكل مطرح شود: آيا مى‏توان ازدواج را يك هدف عينى تلقى كرد؟ براى موفقيت در ازدواج نياز است چه ابزار و وسايلى داشته باشيم؟ نقش والدين و ديگران تا چه اندازه مهم و معتبر است؟
در پاسخ به سؤال اوّل بايد بپذيريم كه ازدواج يك هدف عينى در جهت ارضاى نيازهاى درونى و تكامل روحى و حتى جسمانى است. اهداف ازدواج، در يك بيان كلى و همه‏پسند كه مكتب اسلام بيان كرده، به اختصار عبارت است از:
1ـ پاسخ به نداى غريزه و فطرت
2ـ ايجاد كانون آرامش براى همسران
3ـ داشتن فرزند و تربيت كودكان و فرزندان سالم
4ـ حفظ عفت و پاكدامنى
5ـ دوستى، محبت و عشق
6ـ اجراى سنت رسول‏اللّه‏(ص(
7ـ تأمين سلامت جسم و روان و برقرارى تعادل در وجود آدمى
8ـ كمك به تكامل و رشد يكديگر.
با چنين كاركردهايى ازدواج يك هدف عينى است؛ منتها براى تكميل شدن ابعاد كنش منطقى نياز است به دو شرط ديگر نظرى بيندازيم.
ابزارها و وسايل متناسب ازدواج را مردان و زنان تشكيل مى‏دهند ولى شيوه چيدمان آنها در كنار يكديگر و اينكه چه كسى، در چه صورت و با چه ويژگى‏هايى با شخصى ازدواج كند كه نهايت كاميابى و لذت را در زندگى‏اش تجربه كند، بحث مفصلى است. گوناگونى فرهنگى، نژادى، قومى و حتى ژنتيكى سبب شده انسان‏ها هر كدام نسبت به ديگران منحصر به فرد و يگانه باشند. انديشه دو نفر كاملاً شبيه به هم نيست؛ اين مورد حتى در باره دوقلوهايى كه از بسيارى جهات همانند هستند، قابل بيان است. اين موضوع زمانى حساس‏تر مى‏شود كه دو انسان از دو جنس مخالف قصد دارند روزها، ماهها و سال‏هاى زيادى در زير يك سقف زندگى كنند. به قول
عشق در بهترين حالت يك ضعف اجتناب‏ناپذير و در بدترين حالت نوعى بيمارى روانى تلقى مى‏گردد.
دكتر مساواتى‏آذر «بايد چنان رفتار كنند كه گويى مى‏خواهند دوست و رفيقى از جنس خود (نه از جنس مخالف) براى همه عمر برگزينند تا از افسون شهوت مصون بمانند.» .
منابع اسلامى ملاك‏هاى ازدواج را غالبا به اين شكل مطرح مى‏كند:
1ـ توجه به بُعد مذهب و ديندارى
2ـ داشتن اخلاق نيكو و حُسن خلق
3ـ سلامت جسمانى
4ـ توجه به خانواده
5ـ توجه به اصل كفويت (همشأن بودن)
اصل كفويت در بردارنده جنبه‏هاى مشخص‏ترى است:
1ـ همسانى فكرى و روحى: استعداد، طرز فكر، ضريب هوشى و تحصيلات.
2ـ همسانى جسمانى: زشتى و زيبايى، تفاوت سنى، بلندى و كوتاهى، لاغرى و چاقى.
3ـ همسانى اجتماعى: طبقه اجتماعى.
4ـ همسانى اقتصادى: درآمد، اشتغال، هزينه زندگى.
5ـ همسانى فرهنگى: آداب و رسوم، لباس پوشيدن‏ها و ...
6ـ همسانى سياسى: وابستگى حزبى و تفكرات سياسى.
با اين حساب، انتخاب همسر متناسب و شايسته بيش از هر مسئله ديگرى در زندگى، نيازمند تأمل و دقت است. اهميت اين مسئله به خاطر اين است كه چون ازدواجى صورت گرفت گسست و فسخ قراردادى بدون تحمل فشارهاى روحى و آسيب‏هاى اجتماعى ميسر نيست. امرى كه با گزينش صحيح سبب خوشبختى و سرور مى‏شود اما در مقابل، گزينش ناصحيح، كوهى از مشكلات را به دنبال دارد.
شايد بتوان بدون ازدواج زندگى كرد و خود را از بسيارى از موهبت‏هايى كه در ازدواج نهفته، محروم ساخت، اين بهتر از آن است كه ازدواجى صورت گرفته و اعضاى آن در عذاب تحمل هم باشند. مرحوم شهيد دكتر سيدرضا پاك‏نژاد در خصوص اين موضوع مى‏نويسد:
«چنانچه ازدواجى شد و زن لباس مرد نبود و او را از گزندها و گرما و سرماهاى حاصل از ازدواج محافظت نكرد و به جاى ايجاد محيط مودت و رحمت، از مردش سلب آسايش نمود، يا از مرد رنق لباس رفاه و مودت را بر كند، غنايى كه از فضل خدا روى آورده باشد از آنجا دور است. مرد كه احساس مى‏كند بايد خرج زن و زندگى كند بهتر كار مى‏كند و احساس مسئوليت او را به غنا مى‏كشاند. اما اگر زن لباسش و انسانش و عشقش نباشد، با دلسردى چه كند و چه كارى و چه غنايى جهت چى؟!»
شرط سوم در كنش عقلايى تأييد آگاهان است. در اين قسمت مى‏توان به حضور والدين و سايرين اشاره كرد. به نوعى مى‏توان والدين و بزرگ‏ترها را «مظهر گرايش اولى» ناميد


ابریشم 07-27-2010 01:47 PM

ازدواج احساسى
در چنين ازدواج‏هايى همسران كفو هم نيستند. ملاك‏ها و همسانى‏ها رعايت نشده و موازين، آن گونه كه بايد در نظر گرفته شود، خواه به عمد و خواه ناآگاهانه به فراموشى سپرده شده است.
اهداف هم مى‏تواند ناصحيح و نامناسب باشد، از جمله ازدواج تنها به خاطر كامجويى و لذت جنسى، ازدواج تنها به خاطر كسب مال و ثروت، ازدواج به خاطر رسيدن به پست و مقام و ... .
عوامل زيادى در چگونگى شكل‏گيرى ازدواج عاشقانه مؤثر است مانند فقر فرهنگى، فقر اقتصادى، ازدواج تحميلى، ازدواج ترحمى و موردى كه در جامعه زياد ديده مى‏شود. «شايد كمتر ازدواجى را بتوان سراغ گرفت كه در آن هم مظاهر عالى عشق به چشم خورد و هم با تمامى معيارهاى مصلحت سازش يابد. در آنان كه فقط به توسن علايق فردى و احساسات مجال مى‏دهند به زودى با سرماى سخت زمستانِ واقعيت مواجه شده و خواهند لرزيد.» (ساروخانى، 1375: 104)

عشق چيست؟
دامنه تعريف عشق از فلسفه گرفته تا الهيات و علوم اجتماعى، تعاريف متعددى دارد. اما آنچه كه به آن نياز داريم و در پى تشريح آن در قالب ازدواج هستيم تنها به موردى اشاره مى‏كند كه زن و مرد در دو طرف بازوان عشق قرار مى‏گيرند. عشق يعنى «گرايش عاطفى شديد كه معمولاً ناشى از انگيزه جنسى است. مهر يا علاقه ، دلبستگى بسيار به چيزى و يا كسى» (انورى، 1381: 5023) «چيره گرديدن دوستى بر كسى، تعلق قلبى به كسى، به حد افراط دوست داشتن، در گذشتن از حد دوستى» (دهخدا 1377: 15900)
عشق بيانگر دلبستگى فيزيكى و شخصى متقابلى است كه دو نفر نسبت به يكديگر احساس مى‏كنند. اين روزها بسيارى از ما در باره اين نظر كه عشق هميشگى است ترديد داريم اما معمولاً فكر مى‏كنيم كه عاشق شدن از احساسات و عواطف انسانى ناشى مى‏گردد. براى زوجى كه عاشق مى‏شوند كاملاً طبيعى به نظر مى‏رسد كه بخواهند زندگى مشتركى را آغاز كنند و رابطه‏شان با يكديگر در جستجوى ارضاى شخصى و جنسى باشد.
منطقى بودن رفتار ممكن است اين تصور را در ذهن ايجاد كند كه عشق در روابط همسران غيرضرورى و غيرقابل پذيرش است. اما هرگز چنين نيست.
عشق در بهترين حالت يك ضعف اجتناب‏ناپذير و در بدترين حالت نوعى بيمارى روانى تلقى مى‏گردد. (گيدنز، 1989: 10)

عشق: بد يا خوب
منطقى بودن رفتار ممكن است اين تصور را در ذهن ايجاد كند كه عشق در روابط همسران غيرضرورى و غيرقابل پذيرش است. اما هرگز چنين نيست بلكه عشق براى تداوم زندگى پس از ازدواج ضرورى و مهم است. زن و شوهرى كه تا پيش از ازدواج و شروع زندگى مشترك در قلب يكديگر نفوذ نكرده‏اند، در آينده و پس از ازدواج كمتر خواهند توانست به اين مهم نائل بيايند. عشق عنصر ناگريز خوشبختى است و هديه‏اى است كه از سوى خداوند براى زن و مرد از آسمان فرود مى‏آيد (آيه 21 سوره روم)؛ پيوند دهنده قلب‏ها و روشنى بخش چشم‏هايى است كه به اميد داشتن هدف‏هايى والا مبادرت به آن كرده‏اند. هدف ما از بحث، عشق‏زدايى كردن و پاك‏سازى آن در ازدواج نيست زيرا همان گونه كه ازدواج كوركورانه در اثر عشقى آتشين، ويران كننده و نامطمئن است، حسابگرى كامل در ازدواج، سرانجام مطمئنى نخواهد داشت.
در كل، نقص ازدواج عاشقانه، كاستى در شناخت و آگاهى شخصى است كه نياز هست بيشتر به عيب‏هاى او نظر انداخت. در اين باره برخى از نويسندگان و محققين چنين بيان مى‏كنند:
«مهم‏ترين دليل جدايى به فرايند معيوب انتخاب همسر برمى‏گردد و اينكه ازدواج صرفا بر اساس روابط احساسى و زودگذر شكل مى‏گيرد. تحقيقات نشان داده است 30 درصد طلاق‏ها در سه سال اوّل ازدواج رخ مى‏دهد چرا كه در طى دو سال اوّل زندگى احساسات فروكش كرده و چهره واقعى افراد مشخص مى‏شود و مشكلات زندگى خود را نمايان مى‏سازد.» (تواناعلمى،1383)
«برخى از جوانان تصورى غلط از زندگى مشترك دارند. آنها قبل از ازدواج در رؤياهاى خود حرف از عشق و تفاهم مى‏زنند ولى وقتى وارد زندگى شدند و خود را با واقعيات زندگى روبه‏رو ديدند متوجه مى‏شوند كه واقعيت فراتر از احساس است. جوان از همسر آينده الگويى مثل اينكه «همسرم هميشه بايد به خاطر عشقى كه به هم داريم درستكار باشد» در ذهن دارد و اينكه مرا كاملاً درك كند. اگر ظنى ايجاد شد همسرش را نسبت به عشقش گناهكار مى‏داند.» (مردم‏سالارى،1381)
هنگام تصميم‏گيرى در انتخاب شريك زندگى هيچ كس نمى‏خواهد مرتكب اشتباه شود در حالى كه نزديك به 5 درصد از آمار طلاق بيانگر از آن است كه بسيارى از افراد در انتخاب همسر مورد نظر خود اشتباهات جدى مى‏كنند.
84 درصد طلاق‏ها به خاطر ازدواج‏هايى است كه بدون نظر و حمايت فكرى والدين صورت مى‏گيردو به همين دليل مدت زندگى زناشويى [كاهش و] تنزل پيدا كرده است.
اگر از بيشتر زوج‏ها علت ازدواج‏شان را سؤال كنيد جوابى جز اينكه عاشق يكديگر بوديم نخواهيد شنيد. اين بزرگ‏ترين اشتباهى است كه افراد هنگام انتخاب مى‏كنند. انتخاب يك شريك و يار و همراه در زندگى هرگز نبايد بر پايه عشق و احساس باشد. هر چند اين مطلب درست به نظر مى‏رسد اما حقيقتى ژرف و عميق است كه عشق اساس و پايه‏هاى ازدواج نيست، بلكه عشق و علاقه نتيجه و پيامد ازدواجى خوب و موفق است. مى‏توان گفت زمانى كه تمام عوامل و عناصر صحيح در جاى خود باشند عشق و علاقه را نيز به دنبال مى‏آورند. (رئوف‏نژاد: 50)
84) درصد طلاق‏ها به خاطر ازدواج‏هايى است كه بدون نظر و حمايت فكرى والدين صورت مى‏گيرد و به همين دليل مدت زندگى زناشويى [كاهش و] تنزل پيدا كرده است. عمده طلاق‏ها و فروپاشى زندگى در پنج سال اوّل زندگى مشترك است.» (باكى، 1383) دكتر مساواتى‏آذر در كتاب جامعه‏شناسى انحرافات، با تشريح اين موضوع كه هرگز به خاطر عشق ازدواج نكنيد، ازدواج عاشقانه را زهرآگين‏ترين ازدواج‏ها لقب مى‏دهد.
او از تحقيقى مثال مى‏آورد كه توسط دكتر «استل پنستى» صورت گرفته است. اين كارشناس تحقيقات خود را در مدت سى سال به مطالعه پرونده‏هاى ازدواج و طلاق در شهرهاى پرجمعيت آمريكا و كشورهاى ديگر جهان متمركز كرده، در پنج سال با سه هزار زن و مردى كه به دنبال عشقى شديد ازدواج كرده‏اند، مصاحبه حضورى به عمل آورده است. وى از تحقيقات خود نتيجه گرفته است: «اينك دادگاههاى طلاق در سراسر جهان، پر از زنان و مردانى است كه روزگارى چون جان شيرين همديگر را دوست داشتند و خود را يك روح در دو بدن تصور مى‏كردند و به خاطر همين تصور شوم، ازدواج كردند و حالا چون دشمنان ديرينه كه گويى با هم پدر كشتگى دارند از همديگر اظهار نفرت و انزجار مى‏كنند و خنجر كشيده در برابر هم ايستاده‏اند ... افسانه عشق يكى از مخرب‏ترين اختراعات بشر است.»
به نظر او عشق بين زن و مرد وجود ندارد؛ هر چه هست تصور و پندار است و هيچ تصور و پندارى جاودانه نمى‏ماند. بنابراين شگفت‏انگيز نيست اگر مى‏بينيم تنها در آمريكا از هر صد ازدواج عشقى، نود و سه تاى آن با شكست دردناك روبه‏رو شده‏اند. (مساواتى‏آذر، 1374: 268)

آسيب‏شناسى ازدواج عاشقانه
فروپاشى و از بين رفتن بيشتر خانواده‏هايى كه روزى عاشق يكديگر بوده‏اند اولين آسيبى است كه ازدواج‏هاى نامقعولانه و غيرمنطقى مى‏بيند. البته گاهى هم اتفاق مى‏افتد كه منجر به ازدواج نشده آنگاه به مراتب دردناك‏تر از پيش مى‏باشد. افسردگى روحى، خودكشى و نوميدى از زندگى مى‏تواند بعدها در روابط فردى به وجود آيد. دسته ديگر علاوه بر چشيدن ناكامى، متوسل به خشونت مى‏شوند و مى‏خواهند از اين طريق آنچه را كه نتوانستند به دست بياورند جبران كنند. تيتر روزنامه در صفحه‏هاى حوادث، هر روز از چنين اتفاقاتى خالى نيست و ما شاهد هستيم قتل‏ها و جنايت‏هاى وحشتناكى به نام عشق و روابط عاشقانه صورت مى‏گيرد كه نشان از جنون و بيمارى روانى آنهايى دارد كه به نوعى سرخورده از عشق لقب گرفته‏اند.
منصفانه نيست مانند دكتر استل‏پنستى، عشق را نوعى تصور و تفاهم فرض كنيم و يا مانند «گيدنز» يك بيمارى روانى قلمداد نماييم ولى هر چه كه هست اگر ادعا كنيم ازدواج هر چه سنجيده‏تر و مناسب‏تر و بر اساس عقل و منطق صورت پذيرد استحكام و پايدارى خانواده بيشتر خواهد بود؛ و هر چه زناشويى نامناسب‏تر و بر اساس رفتارى غيرعقلايى تأثير گرفته باشد گسيختگى خانواده بيشتر اتفاق خواهد افتاد.

ابریشم 07-27-2010 01:48 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif عشق وهيجانات از ديدگاه مولانا
تعريف عشق:
مولانا برآنست که عشق وصفي الهي است و هيچ انساني نمي تواند حقيقت آنرا دريابد. تنها با عاشق شدن مي توان طعم آنرا دريافت ولي هرگز توصيف پذير نيست , ولي ازميان اوصافي که وي براي عشق بر مي شمرد مي توان گفت: عشق آتشي است که شاهد ازلي چونان موهبتي برجان مشتاقان فرو مي ريزد و بدان روزني براي گريختن از زندان جهان ايجاد مي کند و ايشان را بال پرواز مي شود .
تا از قفس هستي به آسمان فنا پر کشند و صفت بقا يابند. با اين همه نامي که مولانا به صراحت برعشق مي نهد درد بي دواست .
اي عشق پيش هرکس نام و لقب داري بسي
من دوش نام ديگرت کردم که ( درد بي دوا)
اوصاف و آثاري که مولانا براي عشق بر مي شمرد بسيار متنوع , شگفت و قدرتمند است, گويا اين موهبت ارجمند الهي در نظر او با هيچ امر ديگري قابل قياس نيست. مهمترين و برجسته ترين اوصاف و آثار عشق از نظر او به قرار زير است .
1- اولين ويژگي عشق آن است که عشق امري بشري نيست بلکه از اوصاف الهي است. به همين سبب از قدرت و اثر ويژه اي برخوردار است. بدين علت عشق را با ديگر اموري که وصف سنگ و خاکند نمي توان مقايسه کرد و اگر کسي در شرح عشق داد سخن دهد صد قيامت بگذرد و وصف عجايب عشق انجام نپذيرد.
اي عشق بي تناهي وي مظهر الهي
همه پشت و هم پناهي کفوت لقب نديدم
به نظر مولانا علت پيدايش جهان نيز عشق است . عشق حق به تجلي و معرفت , اگر عشق نمي بود جهاني نبود بهاي آدمي نيز به اندازه ارزش معشوق اوست, هرچه اين پربهاتر باشد آن نيز ارزشمند تر خواهد بود.
2- قدرت و توان عشق تا ان پايه است که مي تواند امور غير ممکن را ممکن سازد, چون کسي يا چيزي از موهبت عشق بهره مند شود بکلي متحول و واژگونه گردد چنانچه اگر ديوي باشد بواسطه کيمياي محبت به حور مبدل گردد و اگر کسي مرده باشد بواسطه عشق زنده شود, بلکه حيات جاودان يابد.
عشق نان مرده يي را جان کند
جان که فاني بود جاويدان کند
3- عشق از نخستين مرحله خويش سرکش و خوني است, پس آنکه به شهر عشق پاي نهد بايد از کوي عافيت کوچ کند و براي هميشه با امنيت و آسايش خداحافظي کند, اين درد بي دوا چنان عظيم است که اگر بر کوه احد فرود آيد آنرا پاره پاره کند و پهلوان چون رستم را بيچاره سازد!
ديگر چه دل انسانهاي عادي! سرکشي عشق بدان سبب است که راه بر بيگانه ببندد و انکه آشنا نيست مجبور به گريختن شود.
چون آتش شيدايي شعله ور شود, در شکار گاه بيدلان هرلحظه از کمان عشق صد هزاران تير پرتاب شود و فرياد شيدايي چون مولانا را بر آسمان بلند کند که :
اي عشق چون اتشکده , در نفس و صورت آمده
برکاروان دل زده يک دم امان ده يافتي
باري عشق چنان بلاي عظيمي است که هفت دوزخ تنها دودي از شرار آنست و چون گرمي و حرارتي که عاشق دارد بر دوزخ رخ نمايد آتش آن به ضعف و خاموشي روي گذارد.
معدن گرميست اندر لامکان
هفت دوزخ از شرارش يک دخان
زاتش عاشق از اين رواي صفي
مي شود دوزخ ضعيف ومنطقي
و چون عاشق سوخته جان دهان باز کند همه جهان را در آتش عشق بسوزاند.
گرجان عاشق دم زند آتش در اين عالم زند
واين عالم بي اصل را چون ذره ها برهم زند
دودي برايد از فلک , ني خلق ماندني ملک
زان دود ناگه آتشي برگنبد اعظم زند
بشکافد آن دم اسمان ني کون ماند ني مکان
شوري در افتد در جهان واين سور برماتم زند
4- همانطور که عشق سرکش و خوني است عاشق نيز به همان نسبت مي بايد متحمل و شکيبا باشد در حقيقت عاشق راستين نيز کسي است که بر لطف و قهر معشوق به يک اندازه عشق مي ورزد. مولانا تحمل رنج معشوق از سوي عاشق را به تحمل کودکي مانند مي کند که از مادر خويش سيلي مي خورد ولي هرگز آنرا نشانه دشمني مادر در حق او نمي داند که بالعکس آنرا نشانه مهر و محبت مادر مي داند . لذا انکه به صيد مي ارزد تنها عشق است و بس ولي اين عاشق نيست که عشق را صيد مي کند بلکه اين عشق است که آدمي را شکار مي کند و البته خود اين صيد گشتن نعمتي بس گرانبها ست, زيرا عشق صاحب ناز و استکبار و رعنايي است و حريفاني صبور و وفادار مي طلبد , پس اگر کسي از جانب عشقي انتخاب گردد به توفيق بزرگي دست يافته است. در اين ميان رونق کار عاشق نيز در بي خويشي و سرباختن است حال چگونه زخم دوست براي او رحمت و نعمت نباشد.
عشق يار رستم صفتان قوي دل است که مردانه به ميدان پاي مي گذارند و او را با نامردمان ميدان گريز کاري نيست.
5- مهمترين نشان عشق از خود برخاستن است, مولوي براين مهم سخت تاکيد مي ورزد که انگاه کسي از موهبت عشق برخوردار مي گردد که از پوسته خويش به در آمده باشد و اوصاف بشري را در خرابات معرفت ويران کرده باشد سپس خود عشق را مقدمه فناي ذاتي ميدان . او در دفتر پنجم مثنوي داستان وصال عاشقي را به معشوق خويش مي آورد که بنابر ان داستان چون عاشق با معشوق خويش روبرو گرديد خدمات و معايب خويش را يک به يک بر مي شمرد و از دردي که کشيده بود شکايت مي کرد. چون همه رنج خويش به تفصيل باز گفت معشوق بدو روي کرد و گفت:
اصل آن مردنست و نيستي! او نيز در دم بر زمين دراز کشيد و جان داد.
پاي نهادن به شهر شگفت نيستي همه هم و غم عشق است گرچه عقل مي کوشد تا آدمي را از فنا بترساند.
عقل گويد يا منه کندر فنا جز خار نيست
عشق گويد عقل را ( کاندر تواست آن خارها )
مولوي عشق را جاي راستين مردن ميداند و برانست که چون کسي در عشق بميرد, همه روح شود و از خاک برآيد و اسمانها را تسخير کند. آنگاه دستان خيش را بسوي آسمان بلند مي کند و چنين فرياد مي زند:
چندان بر پر زباده کز خود شوم پياده
کاندر خودي و هستي غير تعب نديدم
مستي عشق آدمي را از زندان خود بيني رها مي کند و چون کسي از خويش کرانه گيرد به حياتي متعالي دست يابد, حياتي که در آن نشاني از کبر و خودبيني و جنگ و ستيز يافت نمي شود , جنگ هفتاد و دو ملت آنجا به صلح انجاميده است و تخت شاهان ارزش تخته بندي را يافته است که همه از آن مي گريزند.
غير هفتاد و دو ملت کيش او
تخت شاهان تخته بندي پيش او
مطرب عشق اين زند وقت سماع
بندگي بند و خداوندي صداع
پس چه باشد عشق درياي عدم
در شکسته عقل را آنجا قدم
6- گفتيم که عشق با مرگ همراه است اما نه مردني که به يکباره تمام شود بلکه مردني درهر لحظه و حياتي در مرتبه بعدي که عاشق پس از هر مردن حياتي دوباره يا بدو تولدي نو پذيرد , تولدي از مادر عشق که از پستان عشق شير مستي مي نوشد و در دامان پر مهر او پرورش مي يابد.
عشق چنان عنصري است که چون شعله اش دامن کسي گيرد همه وجود او را بسوزاند و ماهيت او را دگرگون کند, اين دگرگوني همانطور که مولانا گفت بصورت تولد جديدي است که چشمان تازه اي به انسان مي بخشد و پاي او را به جهانهاي ناشناخته اي باز مي کند, قلمروهاي شگفتي که عقل را جواز ورود بدان سرزمينها نيست . از اين روي غم و شادي , لذت و الم , وسايل و اهداف و اداب و سنن به گونه اي ديگر و با حسابهاي ديگري مطرح مي شوند.
پس غير عادي نيست که عاشقان با اين جهان بيگانه باشند و چون به مقياسهاي اين جهاني سنجيده شوند ديوانگاني
گژرو تلقي شوند, طبيعي است که اين سوختگان از لذت سوز عشق آب حيوان را رها کنند و در پي آتش باشند که به باور ايشان سوداي معشوق در جوي جان هرگز جرياني کمتر از آب حيوان نخواهد داشت.
سوداي تو در جوي جان چون آب حيوان مي رود
آب حيات از عشق تو در جوي جويان مي رود
جان چيست خم خسروان در وي شراب آسمان
زين رو سخن چون بيخودان هردم پريشان مي رود

http://www.gtalk.ir/C:%5CDocuments%2...ebpv9c9u6a.jpg

ابریشم 07-27-2010 01:49 PM

تاریخ کاهش علاقه بعد از ازدواج .......
محققان ادعا می‌کنند علاقه یک زوج معمولی به یکدیگر دو سال و شش ماه و 25 روز بعد از ازدواج رو به افول می‌گذارد.
به گزارش دیلی، مشاوران ازدواج در تحقیق‌های جدید خود مدعی شده‌اند گرچه تصوراتی مبنی بر این که پس از گذشت میانگین 7 سال علاقه زوج‌ها رو به کم شدن رفته و ارتباطات کم‌رنگ می‌شوند وجود دارد اما تحقیقات جدیدتر از رخ دادن این تحولات پس از دو سال و شش ماه و 25 روز بعد خبر می‌دهند.
پس از این دوران اگر عشق به طور کامل از بین نرود مطمئنا سرد شده و دلیل آن توقف تلاش شوهران برای تمیز نگه‌داشتن خانه و رعایت کردن نظافت و در عین حال عدم رسیدگی به ظاهر توسط خانم‌های منزل است در واقع پس از این زمان تلاش‌ها برای راضی نگه‌داشتن طرف مقابل به شدت کاهش پیدا می‌کند.
تحقیق جدید روی 5000 زوج عنوان می‌کند که پس از سومین سالگرد ازدواج 83 درصد زوج‌ها حتی دیگر به خود زحمت جشن گرفتن سالگردشان را هم نمی‌دهند و از کنار آن به راحتی می‌گذرند.
یک سوم زنانی که در این تحقیق شرکت کرده‌اند اعتراف کردند که دیگر سعی برای زیبا نگه‌داشتن خود نمی‌کنند و شام‌های دو نفره‌ آنها در محیط‌های آرام به حداقل رسیده است.
نکته جالب دیگر این تحقیق دعوای زوج‌ها بر سر دستگاه کنترل از راه دور تلویزیون بوده است که نشان داده بیش از 70 درصد زوج‌ها بر سر این موضوع اختلاف دارند و تا کار به بحث نکشد این وسیله را به دیگری نمی‌دهند.
روانشناسان راه چاره این مشکلات را نشان دادن توجه سابق همچون‌ ماه‌های اول ازدواج به همسر و کمک‌های کوچکی همچون تمیز کردن خانه و رفتن به رستوران‌هایی که با آن خاطره دارید را بر شمرده‌اند.

ابریشم 07-27-2010 01:50 PM

مفاهيم عشق

بـه واسـطه آزمـايشـات گـونـاگون تـفاوتهاي ابراز عشق در دو جنس مرد و زن مشخص گرديده اند. براي مثال مشـخص شده كـه زنـان در عـشـق بـه دوسـتي و منافع مـشـتـرك بـيـشتـر بـها مي دهند و بـيـشتر از مـردها از حـسادت رنـج بـرده و وابـستگي بيشتري به فرد مقابل خود پيدا مي كنند. در زيـر به سبـك هاي مـخـتـلف عشـق اشاره گرديده است:



1- اروس(eros): عشق شهواني - عـشق بـه زيبايي - فاقد منطق - عشق فيزيكي كه بواسطه جذابيت و كشش هاي جسماني و يا ابراز آن بطور فيزيكي نمايان ميگردد -همان عشق در نگاه اول - با شدت آغاز شده و بسرعت فروكش ميكند.

2- لودوس(ludus): عـشق تـفنني - ايـن عشـق بـيـشتـر مـتعلق به دوران نوجواني ميباشد - عشق هاي رمانتيك زودگذر - لودوس ابراز ظاهري عشق ميباشد - كـثرت گرا نسبت به شريك عشقي - به اصطلاح فرد را تا لب چشمه برده و تشنه بازمي گرداند -رابطه دراز مدت بعيد بنظر ميرسد.

3- فيلو(philo): عشق بـرادرانـه - عـشـقـي كـه مبتني بر پيوند مشترك مي باشد -عـشقي كـه بـر پـايـه وحـدت و هـمـكاري بـوده و هـدف آن دسـتـيـابي بـه منافع مشترك ميباشد.

4- استورگ(storge): عشق دوستانه - وابسته به احترام و نگراني نسبت به منافع مـتقابل - در اين عشق همنشيني و همدمي بيشتر نمايان مي باشـد - صـمـيـمـانـه و متعهد- رابطه دراز مدت است - پايدار و بادوام - فقدان شهوت.

5- پراگما(pragma): عشق منطقي - اين مختص افرادي است كه نگران اين موضوع ميباشند كه آيا فرد مقابلشان در آينده پدر يا مادر خوبي براي فرزندانشان خواهند شد؟ عشقي كه مبتني بر منافع و دورنماي مشترك مي باشـد - پـايـبند بـه اصـول مـنـطـق و خردگرا ميباشد - همبستگي براي اهداف و منافع مشترك.

6-مانيا(mania): عشق افراطي - انحصارطلب، وابسته و حسادت برانگيز - شيفتگي شديد به معشوق - اغلبا فاقد عزت نفس -عدم رضايت از رابطه - مانند وسوسه ميماند و ميتـواند بـه احساسات مبالغه آميز و افراطي منجر گردد - عشق دردسر ساز - عشق وسواس گونه.

7-اگيپ(agape): عشق الهي - عشق فداكارانه و از خودگذشته-عشق نوعدوستانه (تمايل انجام دادن كاري براي ديگران بدون چشمداشت) - عشق گرانقدر .
پژوهشها حاكي از آن ميباشد كه زنان بيشتر به عشق از نوع پراگما، استورگ و مانيا و مردان به لودوس و اروس گرايش دارند.

ابریشم 07-27-2010 01:50 PM

مثلث عشق
مثلث عشق

تجربه عشق شامل عملكرد اجزاء صميميت، هوس(شهوت) و تعهد ميباشد. شما براي دسـتـيـابـي بـه يك رابـطه سـالم و پـايدار مـي بــايد اعتدال را ميان اين سه عنصر برقرار سازيد. اكنون به تعريف آنها ميپردازيم:


تعهد: تا چه اندازه شما خود را وقف آن ميكنـيد كه رابطه يتان را شاداب و با طراوت نگاه داريد؟ و يا تا چه اندازه با يارتان صادق مي بـاشـيد؟ شـامل مسئوليت پذيري، وفاداري و وظيفه شناسي ميباشد. تعهد در رابطه به مفهوم آن است كه اكـثر موانع و مشكلات را مي توان با كمك يكديگر از ميان برداشت - وفادار حتي در سخت ترين شرايط.


صميميت: نزديكي در رابطه - اموري كه شما و يارتان در آن سهيم مي بـاشـيـد اما فرد ديـگري از آنـها آگـاهـي ندارد - رازها و تجربـيات فردي و مشترك - صميميت امري فراتر از نزديكي جنسي و فيزيكي مي باشد. تا چه اندازه شـما در كنـار يـارتان احـساس راحت بودن ميكنيد؟ آيا قادر به بيان عقايد و نقطه نظرهاي خود ميباشيد ؟ بـدون آنـكه از مـورد انتقاد قرار گرفتن و نكوهش شدن واهمه داشته باشيد؟ آيا هنـگامي كـه صحبت ميكنيد واقعا به حرفهاي شما گوش ميدهد؟


هوس و شهوت: انرژي بخش رابطه ها يتان مي بـاشد. تمايل بـه بازگشت به منزل، تـنها براي كنار يار بودن - هوس فوريت ، شهوت و تمايلات جنسي، رمانتيك بودن، اشـتـيـاق براي در كنار هم بودن و رفع سريع موانع براي وصال ميباشد - احساسات شديد -جاذبه جسماني.


اكـنـون به ابعاد متفاوت عشق در شرايط وجود و يا فقدان سه خصيصه فوق در يك رابطه توجه كنيد:


تعهد+صميميت و فقدان هوس: ايـن رابـطـه در خـطـر فروپاشي قرار ندارد اما نيازمند خلاقيت و انگيزه براي شعله ور ساختن مجدد عشق ميباشد.


تعهد+هوس و فقدان صميمـيت: ايـن رابـطه عذاب آور است - گـاهـي اوقـات انـگـيـزه شديدي آنها را جذب يكديگر ميكند اما سرانجام به ياس و ناكامي منجر ميگردد زيرا قادر به آن نميباشند كه رابطه يشان را عميق تر سازند. يا آنكه افكار،علايق و آرزوهاي قلبي يكديگر را بشناسند.


صميميت+هوس و فقدان تعهد: اين رابطه يك شبه است-كشش و اشتياق شديدي حكمفرماست اما عدم امنيت از آنـكه رابـطـه تـا چـه مـدت دوام خـواهـد آورد هر دو فرد را مايوس ميسازد. عشق رمانتيك.


صميميت و فقدان هوس و تعهد: علاقه.


هـوس و فـقـدان صـمـيـميـت و تعهد: عشق شيدايي.


تعهد و فقدان صميميت و هوس: عشق تو خالي و راكد.


هوس+صميميت+تعهد = عشق كامل و مطلوب

ابریشم 07-27-2010 01:51 PM

از ديرباز بشر به پديده عشق علاقه مند بوده است اما تـا امـروز تعريف دقيق و فراگيري از عشق كه بتــوانـد هـمه را قانع سازد ارايه نگرديده است. برخي معـتقدنـد كـه بـطـور غريزي عشق را مي شناسند بنابراين اصلا زحمت تعريف كـردن آن را بـه خـود نـمي دهــنـد. امـا درسـالـهـاي اخـيـر دانشمندان تـحـقـيـقـات گـسترده اي درباره عشق صورت داده و به يافته هاي بسيار جالبي نيز دست يافتـه انـد. از جمله آنها مـيـتـوان به فرضيه: ''مثلث عشق'' اشاره كـرد. اين فرضيه عشق را به سه مولفه تقسيم بندي مـيـكنـد: صميميت، شهوت(هوس) و تعهد.

هـمچنـيـن بـه واسـطه آزمـايشـات گـونـاگون تـفاوتهاي ابراز عشق در دو جنس مرد و زن مشخص گرديده اند. براي مثال مشـخص شده كـه زنـان در عـشـق بـه دوسـتي و منافع مـشـتـرك بـيـشتـر بـها مي دهند و بـيـشتر از مـردها از حـسادت رنـج بـرده و وابـستگي بيشتري به فرد مقابل خود پيدا مي كنند. در زيـر به سبـك هاي مـخـتـلف عشـق اشاره گرديده است:

1- اروس(eros): عشق شهواني - عـشق بـه زيبايي - فاقد منطق - عشق فيزيكي كه بواسطه جذابيت و كشش هاي جسماني و يا ابراز آن بطور فيزيكي نمايان ميگردد -همان عشق در نگاه اول - با شدت آغاز شده و بسرعت فروكش ميكند.

2- لودوس(ludus): عـشق تـفنني - ايـن عشـق بـيـشتـر مـتعلق به دوران نوجواني ميباشد - عشق هاي رمانتيك زودگذر - لودوس ابراز ظاهري عشق ميباشد - كـثرت گرا نسبت به شريك عشقي - به اصطلاح فرد را تا لب چشمه برده و تشنه بازمي گرداند -رابطه دراز مدت بعيد بنظر ميرسد.

3- فيلو(philo): عشق بـرادرانـه - عـشـقـي كـه مبتني بر پيوند مشترك مي باشد -عـشقي كـه بـر پـايـه وحـدت و هـمـكاري بـوده و هـدف آن دسـتـيـابي بـه منافع مشترك ميباشد.

4- استورگ(storge): عشق دوستانه - وابسته به احترام و نگراني نسبت به منافع مـتقابل - در اين عشق همنشيني و همدمي بيشتر نمايان مي باشـد - صـمـيـمـانـه و متعهد- رابطه دراز مدت است - پايدار و بادوام - فقدان شهوت.

5- پراگما(pragma): عشق منطقي - اين مختص افرادي است كه نگران اين موضوع ميباشند كه آيا فرد مقابلشان در آينده پدر يا مادر خوبي براي فرزندانشان خواهند شد؟ عشقي كه مبتني بر منافع و دورنماي مشترك مي باشـد - پـايـبند بـه اصـول مـنـطـق و خردگرا ميباشد - همبستگي براي اهداف و منافع مشترك.

6-مانيا(mania): عشق افراطي - انحصارطلب، وابسته و حسادت برانگيز - شيفتگي شديد به معشوق - اغلبا فاقد عزت نفس -عدم رضايت از رابطه - مانند وسوسه ميماند و ميتـواند بـه احساسات مبالغه آميز و افراطي منجر گردد - عشق دردسر ساز - عشق وسواس گونه.

7-اگيپ(agape): عشق الهي - عشق فداكارانه و از خودگذشته-عشق نوعدوستانه (تمايل انجام دادن كاري براي ديگران بدون چشمداشت) - عشق گرانقدر

ابریشم 07-27-2010 01:51 PM

10 فایده موثر عشق و علاقه

کاهش فشار خون، کاهش میزان ابتلا به سرما خوردگی، کاهش استرس و ... تنها شروع این بهره وری از عشق است. عشق و سلامتی به طرز عجیبی از هم متاثر می شوند.
به گزارش گروه ترجمه سلامت نیوز،انسانها برای برقراری ارتباط مخابره می کنند و زمانی که به برقرارری ارتباطی معقول و دوست داشتنی موفق می شوند، پاداش و بهره ای سترگ و عظیم را برای خود به ارمغان می آورند. البته هیچ مدرک و شاهدی در رابطه با تاثیر مثبت عشق های تازه و پر تنش و حرارت اولیه ، بر سلامتی مشاهده نشده است. افرادی که عاشق می شوند مدعی تجربه احساس جذاب ، جالب و پرتکاپو به طور همزمان هستند. اینها همگی می تواند منبعی از استرس باشد. در حالیکه عشق ثابت و متعادل و عمیق می تواند تاثیر مثبت بر سلامتی فرد داشته باشد. جالب است بدانید که افرادی که دارای ارتباط بلند مدت و خشنود کننده هستند در سنجش ها و معاینات بالینی امتیاز بیشتری کسب کرده اند. رمز این ارتباط موثر به خاطر داشتن احساس برقراری ارتباط با دیگران، دریافت احترام، احساس با ارزشی و احساس تعلق داشتن است.
و اما 10 فایده موثر ارتباط عاشقانه
1- نیاز کمتر برای مراجعه به پزشک : یکی از فرضیه های توجیهی برای این مزیت این است که افرادی که دارای ارتباط خوب با یکدیگر هستند بهتر از خود مراقبت می کنند. بهترین دوستان شما به شما انگیزه حفظ رژیم غذایی سالم را می دهند.
2- افسردگی و سوء مصرف دارویی کمتر : تحقیقات ثابت کرده که ازدواج و تاهل باعث کاهش میزان استرس در مردان و زنان می شود ومیزان مصرف مواد مخدر و نوشیدنی های غیر مجاز را به طور قابل ملاحظه ای کاهش می دهد.
3- کاهش فشار خون: ازدواج موفق و شاد یکی از عوامل تاثیر گذار بر فشار خون می باشد و این مقدار را در حد ایده الی حفظ می کند.
4- کاهش اضطراب: این افراد به دلیل تولید دوپامین بیشتر کمتر دچار اضطراب می شوند.
5- کنترل طبیعی درد: مطالعات mri بر روی زوجها ثابت کرده که فعالیت بخشی از مغز این افراد در کنترل درد چشمگیر تر می باشد.
6- مدیریت بهتر استرس: افرادی که توسط دیگری حمایت می شوند و دیگران آنها را دوست دارند در برخورد با شرایط استرس زا به طور معقول تری برخورد می کنند.
7- کاهش میزان سرماخوردگی: افرادی که دارای روابط عاشقانه هستند کمتر دچار استرس، اضطراب و افسردگی می شوند و در نتیجه سیستم ایمنی آنها ارتقا می یابد و در برخورد با عوامل ویروسی و سرما کمتر دچار بیماری خواهند شد.
8- التیام سریعتر: سرعت التیام زخم یکی دیگر از قدرت های حاصل از روابط عاشقانه است که البته با انجام آزمایش صحت آن تایید شده است.
9- افزایش طول عمر: سرعت مرگ و میر افراد مجرد به هر دلیل ممکن 58% بیشتر از افراد متاهل است. ازدواج و تاهل و وابستگی با میزان کاهش انزواطلبی در ارتباط است. تنهایی و انزوا طلبی یکی از دلایل اصلی مرگ و میر می باشد.
10- زندگی شادتر: یکی از بارزترین مزایای عشق، لذت و شادی است. شادی حاصل از تاهل و ازدواج و احساس تعلق بیشتر از درآمد قابل توجه شادی آور و لذت بخش است.
ارتباط خود را قوت بخشید.

اگر مبتلا به اضطراب و افسردگی هستید ، جهت درمان هرچه سریعتر اقدام کنید.
مهارت ارتباطی و شیوه کنترل و مدیریت گفتگو و بحث ها را آموزش ببینید.
به انجام امور جذبا، جالب و شادی بخش با شریک و همسر خود بپردازید.
موفقیت یکدیگر را جشن بگیرید.

نکته آخر از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. به همان اندازه که حمایت از همسر و دوست در بحران های زندگی لازم است، بودن در کنار هم و سهیم بودن درشادی یکدیگر نیز دارای اهمیت می باشد.

ابریشم 07-27-2010 01:52 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%288%29.gif ارتباط چهره با نگرش افراد به عشق
چهره سمت راست، گویای علاقه به رابطه ای کوتاه مدت است پژوهشگران می گویند که با نگاهی به چهره افراد می توان دریافت که نسبت به رابطه با جنس مخالف خود چه طرز فکر و رفتاری دارند.
پژوهشگران دانشگاههای ابردین و سنت اندروز در اسکاتلند و دورهام در انگلستان در تحقیق مشترکی که انجام داده اند به این نتیجه رسیده اند که مردها عموما زنهایی را ترجیح می دهند که از برقراری رابطه جنسی کوتاه مدت رویگردان نیستند. در حالی که زنها مردانی را ترجیح می دهند که بتوانند با آنها رابطه ای طولانی برقرارکنند.
در این پژوهش که گزارش آن در ژورنال "تکامل و رفتار انسانی" منتشر شده، چهره ۷۰۰ نفر که بین ۲۰ تا ۲۹ سال سن داشته اند بررسی شده است.
محققان می گویند که افراد می توانند با در نظر گرفتن بعضی ویژگیهای ظاهری و با توجه به نوع رابطه ای که ترجیح می دهند داشته باشند، شریک زندگی شان را آگاهانه تر انتخاب کنند.
در این پژوهش به داوطلبان شرکت کننده در تحقیق، تصاویری از چهره های زنان و مردانی از گروه سنی یاد شده نشان داده شد و بعد آنها می بایست عکس فردی را انتخاب کنند که به اعتقاد آنها از رابطه ای کوتاه مدت استقبال می کند.
چهره سمت چپ گویای علاقه به رابطه ای بلندمدت است
همچنین از شرکت کنندگان خواسته می شد از میان عکسها، عکس جذابترین فرد را برای رابطه ای کوتاه یا طولانی انتخاب کنند و بگویند که کدام چهره از نظر آنها زنانه تر یا مردانه تر و در مجموع جذابتر است.
داوریهای غریزی

پژوهشگران که عقاید واقعی صاحبان تصاویر را نسبت به روابط عاشقانه، پیشاپیش از طریق پرسشنامه بدست آورده بودند، در مرحله بعد، نظرات شرکت کنندگان را با آنچه در پرسشنامه ها نوشته شده بود مقایسه کردند. این مقایسه آنها را متقاعد کرد که حدس و گمان بسیاری از شرکت کنندگان درست بوده و حس غریزی آنها به آنها راست گفته است.
زنهایی که با ایجاد رابطه کوتاه مدت مشکلی نداشته اند، معمولا از نظر شرکت کنندگان جذاب بوده اند.
بر اساس قضاوت شرکت کنندگان در این تحقیق، مردانی که روابط کوتاه مدت را ترجیح می دهند اغلب کسانی هستند با ظاهری مردانه، چانه برآمده، بینی درشت و چشمهای ریز.
دکتر لیندا بوتروید، استاد دانشکده روانشناسی در دانشگاه دورهام به بی بی سی گفته است: "این مطالعه نشان می دهد که ما می توانیم در روابط مان با دیگران از قضاوتهای غریزی خود استفاده کنیم. این قضاوتها همیشه درست نیستند اما راهنمای مفیدی هستند."
دکتر بوتروید یادآور شده که برداشت اولیه آدمها نسبت به هم بر اساس ویژگیهای ظاهری شان، تا حدی در ارزیابی آنها از فردی که می خواهند با او رابطه عاشقانه داشته باشند و یا فردی که او را به چشم رقیب عشقی خود می نگرند، تاثیرگذار است.
] محققان می گویند که افراد می توانند با در نظر گرفتن بعضی ویژگیهای ظاهری و با توجه به نوع رابطه ای که ترجیح می دهند، شریک زندگی شان را آگاهانه تر انتخاب کنند.



دکتر بن جونز، استاد دانشگاه ابردین که ازمحققان این پژوهش بوده است می گوید: "بسیاری از مطالعات پیشین نشان داده است که بخش عمده ای از قضاوتهای مردم نسبت به دیگران، از قضاوت راجع به سلامت افراد گرفته تا میزان برونگرایی و درونگرایی آنها، بر اساس چهره انجام می شود.

اما این اولین مطالعه ای است که نشان می دهد مردم در نوع رابطه عاشقانه ای که خوشایند آنها باشد، نسبت به ویژگیهای چهره فرد مورد نظرشان حساسند."
بر اساس یافته های این تحقیق، زنها از مردانی که در روابط جنسی بی بند و بارند رویگردان هستند و این نوع مردها را نه برای رابطه ای موقت و نه رابطه ای بلند مدت، جذاب نمی دانند.


ابریشم 07-27-2010 01:52 PM

پژوهشگران می گویند که با نگاهی به چهره افراد می توان دریافت که نسبت به رابطه با جنس مخالف خود چه طرز فکر و رفتاری دارند.

پژوهشگران دانشگاههای ابردین و سنت اندروز در اسکاتلند و دورهام در انگلستان در تحقیق مشترکی که انجام داده اند به این نتیجه رسیده اند که مردها عموما زنهایی را ترجیح می دهند که از برقراری رابطه (جن**س**ی) کوتاه مدت رویگردان نیستند. در حالی که زنها مردانی را ترجیح می دهند که بتوانند با آنها رابطه ای طولانی برقرارکنند.
در این پژوهش که گزارش آن در ژورنال "تکامل و رفتار انسانی" منتشر شده، چهره ۷۰۰ نفر که بین ۲۰ تا ۲۹ سال سن داشته اند بررسی شده است.
محققان می گویند که افراد می توانند با در نظر گرفتن بعضی ویژگیهای ظاهری و با توجه به نوع رابطه ای که ترجیح می دهند داشته باشند، شریک زندگی شان را آگاهانه تر انتخاب کنند.
در این پژوهش به داوطلبان شرکت کننده در تحقیق، تصاویری از چهره های زنان و مردانی از گروه سنی یاد شده نشان داده شد و بعد آنها می بایست عکس فردی را انتخاب کنند که به اعتقاد آنها از رابطه ای کوتاه مدت استقبال می کند.
همچنین از شرکت کنندگان خواسته می شد از میان عکسها، عکس جذابترین فرد را برای رابطه ای کوتاه یا طولانی انتخاب کنند و بگویند که کدام چهره از نظر آنها زنانه تر یا مردانه تر و در مجموع جذابتر است.
داوریهای غریزی
پژوهشگران که عقاید واقعی صاحبان تصاویر را نسبت به روابط عاشقانه، پیشاپیش از طریق پرسشنامه بدست آورده بودند، در مرحله بعد، نظرات شرکت کنندگان را با آنچه در پرسشنامه ها نوشته شده بود مقایسه کردند. این مقایسه آنها را متقاعد کرد که حدس و گمان بسیاری از شرکت کنندگان درست بوده و حس غریزی آنها به آنها راست گفته است.
زنهایی که با ایجاد رابطه کوتاه مدت مشکلی نداشته اند، معمولا از نظر شرکت کنندگان جذاب بوده اند.
بر اساس قضاوت شرکت کنندگان در این تحقیق، مردانی که روابط کوتاه مدت را ترجیح می دهند اغلب کسانی هستند با ظاهری مردانه، چانه برآمده، بینی درشت و چشمهای ریز.
دکتر لیندا بوتروید، استاد دانشکده روانشناسی در دانشگاه دورهام به بی بی سی گفته است: "این مطالعه نشان می دهد که ما می توانیم در روابط مان با دیگران از قضاوتهای غریزی خود استفاده کنیم. این قضاوتها همیشه درست نیستند اما راهنمای مفیدی هستند."
دکتر بوتروید یادآور شده که برداشت اولیه آدمها نسبت به هم بر اساس ویژگیهای ظاهری شان، تا حدی در ارزیابی آنها از فردی که می خواهند با او رابطه عاشقانه داشته باشند و یا فردی که او را به چشم رقیب عشقی خود می نگرند، تاثیرگذار است.
دکتر بن جونز، استاد دانشگاه ابردین که ازمحققان این پژوهش بوده است می گوید: "بسیاری از مطالعات پیشین نشان داده است که بخش عمده ای از قضاوتهای مردم نسبت به دیگران، از قضاوت راجع به سلامت افراد گرفته تا میزان برونگرایی و درونگرایی آنها، بر اساس چهره انجام می شود.
اما این اولین مطالعه ای است که نشان می دهد مردم در نوع رابطه عاشقانه ای که خوشایند آنها باشد، نسبت به ویژگیهای چهره فرد مورد نظرشان حساسند."
بر اساس یافته های این تحقیق، زنها از مردانی که در روابط (جن**س**ی) بی بند و بارند رویگردان هستند و این نوع مردها را نه برای رابطه ای موقت و نه رابطه ای بلند مدت، جذاب نمی دانند .

ابریشم 07-27-2010 01:53 PM

ایا با همسر خود در باره روابط عشقی قبلی خود صحبت کنیم؟

http://www.gtalk.ir/images/smilies/New%20%284%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/New%20%284%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/New%20%284%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/New%20%284%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/New%20%284%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/New%20%284%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/New%20%284%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/New%20%284%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/New%20%284%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/New%20%284%29.gif http://www.gtalk.ir/images/smilies/New%20%284%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/New%20%284%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/New%20%284%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/New%20%284%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/New%20%284%29.gif

ردیدی وجود ندارد که خانم ها نسبت به آقایون خیلی بیشتر صحبت می کنند. معمولاً خانم ها همیشه در پی آن هستند که همسرشان در مقابل آنها احساساتش را ابراز کند و هر چه در دل دارد را بر زبان بیاورد. این در حالی است که آقایون ترجیح می دهند خانم دست از سرشان بردارد و آنها را تنها بگذارد. به هر حال زمانی که نوبت به گفتگوی باز میان زوجین می رسد، صحبت کردن در مورد "نامزد قبلی" و یا روابطی که هر یک از طرفین در گذشته تجربه کرده اند، می تواند تاثیرات مهمی بر روی رابطه بگذارد.


زمانیکه دو نفر قصد آن را دارند که در کنار هم یک رابطه ی قوی و پویا را ایجاد نمایند، درست نیست که همواره صحبت از یک نفر دیگر در ارتباط آنها به میان کشیده شود؛ اما باز هم باید به این سوال پاسخ داد: "اگر یکی از طرفین مرتباً در مورد رابطه ی قبلی خود صحبت می کند، آیا این بدان معناست که او در حال حاضر از ارتباطی فعلی اش ناراضی است؟" به هر حال بروز احساساتی نظیر حسادت، سوء ظن، و شک و تردید اجتناب ناپذیر است. طرف دیگر همواره به این مسئله فکر می کند که به چه علت شریک او تا این حد از نامزد قبلی خود برای او تعریف می کند. اما ایا اگر کسی در مورد روابط قبلی خود صحبت کند به راستی بدان معناست که از ارتباط فعلی خود ناراضی است؟ به این سوال نمی توان یک جواب "بله" و یا "خیر" قطعی گفت. هر ارتباطی متفاوت است و از این مهمتر همه ی انسان ها نیز با هم فرق می کنند. فقط به این خاطر که شریک شما مرتباً در مورد نامزد قبلی اش با شما صحبت می کند نمی توانید مطمئن شوید که تمایل دارد مجدداً رابطه ی خود را با فرد مورد نظر از سر بگیرد.


در یک چنین شرایطی ممکن است شخص تصور کند که چون شریکش دائماً از رابطه ی قبلی خود تعریف می کند، بنابراین به ارتباط گذشته بیش از ارتباط فعلی علاقمند بوده است. اما لزوماً صحبت از تجربیات گذشته نمی تواند یک چنین مفهومی در بر داشته باشد. پیش از اینکه هر گونه قضاوتی کنید، باید ببینید که ارتباط قبلی او چه مدت زمانی به طول انجامیده. اگر آنها ارتباط طولانی مدتی با هم داشتند، بنابراین باید این انتظار را داشته باشید که هرزگاهی جملاتی در مورد نامزد قبلی شریک خود بشنوید. دلیلش هم این است که به هر حال برای مدت زمانی با هم بوده اند و در حال حاضر او جزئی از زندگی گذشته ی همسرتان را تشکیل می دهد. البته باید به شدت توجه داشته باشید که صحبت کردن در مورد نفر قبلی، صرفاً به آن معنا نیست که شریک زندگیتان احساس خاصی نسبت به فرد مورد نظر دارد. او فقط حقایق و اتفاقاتی را که برایشان افتاده برای شما تعریف می کند.


شما همچنین باید به این مطلب توجه کنید که شریکتان در چه زمینه ای در مورد نامزد قبلی اش با شما صحبت می کند. اگر به طور مکرر شما را با نامزد قبلی اش مقایسه می کرد بنابراین باید نتیجه بگیرید که: "بله، با مشکل بزرگی روبرو هستید." اگر شریک شما عادت به مقایسه کردن داشته باشد و همیشه شما را با نامزد قبلی (و یا هر کسی دیگری) مقایسه کند، پس باید متوجه باشید که مشکل از جانب اوست و این رابطه از سلامت مناسب اجتماعی برخوردار نمی باشد. همانطور که پیشتر نیز به آن اشاره کردیم، باید بدانید که همه ی انسان ها متفاوت هستند و شما تحت هیچ شرایطی نباید احساس کنید که شریکتان شما را با کسی مقایسه می کند. این مسئله را نیز باید در نظر بگیرید که اگر گاهی اوقات به برخی از رفتارهای متداول شریک قبلی شان اشاره کردند، درست نیست بیش از اندازه حساسیت به خرج دهید، چراکه قصد آنها فقط بازگو کردن شرایط عادی زندگی شان است.


اگر متوجه شدید که نامزد قبلی و شریک فعلی زندگیتان اصرار دارند که به هر طریقی که شده به ارتباط خود با هم ادامه دهند، حتی در حد یک دوست کاملاً عادی، آنوقت باید کمی مراقب باشید. اگر چنین اتفاقی روی داد، نگران شدن شما یک امر کاملاً طبیعی است. اگر نامزد قبلی سعی می کرد که حضور خودش را حفظ کند و نامزدتان نیز مجدداً شروع کرد به صحبت کردن در مورد او، باید احتمال دهید که شاید مجدداً شعله های عشقشان در حال روشن شدن است. بهترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که احساسات واقعی خود را با طرف مقابل در میان بگذارید و به او بگویید که چه مسائلی باعث ایجاد نگرانی در شما شده اند. شاید به شرایطی برخورد کنید که نامزد قبلی و شریک شما بخواهند به رابطه ی دوستانه ی خود ادامه دهند. در این حالت تصمیم گیری با شماست که در این رابطه باقی بمانید و ارتباط آنها را از نزدیک کنترل کنید و یا او را ترک کنید.
گاهی نیز همسر شما قصد دارد صداقت نشان دهد و یک بار از رابطه و یا روابط قبلی خود بگوید و دیگر هیچ.

ابریشم 07-27-2010 02:04 PM

روش عاشقانه .....
1- همیشه نسبت به هم مؤدب باشید، این کار بسیار آسان است و در کیفیّت روابط‌‌تان تفاوت چشم‌گیری ایجاد می‌کند.

2- زمانی که برای نخستین بار همسرتان را دیدید و عاشقش شدید را به یاد بیاورید و نامه عاشقانه‌ای برایش بنویسید و طی آن جزئیات آن خاطره را برایش بازسازی نمایید.

3- داخل اتومبیل همسرتان یادداشتی بگذارید که روی آن نوشته شده : «عشق توست که چرخ‌های دنیا را می‌چرخاند».

4- وقتی در هوای سرد با هم قدم می‌زنید کت‌تان را درآورده و بر روی شانه‌هایش بیندازید.

5- به او بگویید با تمام افرادی که تاکنون دیده‌اید تفاوت چشم‌گیری دارد. این موضوع در روابط‌تان تحوّل شگفت‌انگیزی به وجود خواهد آورد.


(یک زن خوب، الهام‌بخش مرد است. یک زن فوق‌العاده، نظر مرد را جلب می‌کند، یک زن زیبا، مرد را شیفته خود می‌کند. یک زن دل‌سوز، قلب مرد را می‌رباید...)
6- به پاس قدردانی از زحماتش، دستش را ببوسید.

7- فکر کنید که دیگر محبوب‌تان را نخواهید دید و پس از آن نامه عاشقانه بلندبالایی برایش بنویسید و به او بگویید او و عشقش برای شما چه معنا و جایگاهی دارد.

8- در کمد لباس‌هایش عطر بپاشید.

9- اگر دلتان می‌خواهد احساساتی برخورد کند، شما نیز با او احساساتی‌تر باشید.

10- زمان، دل‌های شکسته را درمان می‌کند!

11- به نقطه ضعف‌های همسرتان پی ‌ببرید و زمانی که بین شما مشکلی پیش می‌آید، انگشت روی آنها نگذارید.

12- دفترچه‌ای از حوادث جالبی که برایتان رخ داده است درست کنید و زمانی که او نیاز به کمی تجدید روحیه و تفریح دارد آن را در اختیارش بگذارید.

13- همین امشب به هنگام صرف شام در دهان همسرتان لقمه بگذارید.

14- با او مانند یک انسان رفتار کنید نه یک شیء.

15- با او به عنوان مهم‌ترین شخصیّت دنیا برخورد کنید.


(در صورتی که با افرادی که دوستشان دارید هم‌دردی کنید، آنها بیشتر مجذوب شما می‌شوند).
16- برای حفظ سلامتی‌اش از هیچ‌کاری دریغ نکنید.

17- وقتی روز بدی را پشت سر گذاشته‌اید سرتان را روی شانه‌های او بگذارید و یک دل سیر گریه کنید.

18- با همدیگر از فرزندانتان مراقبت کنید.

19- هرگاه می‌خواهد از خانه خارج شود تا جلوی در خانه دنبالش رفته و او را بدرقه کنید.

20- هرگاه یک مشاجره لفظی بین شما پیش آمد زود همه چیز را فراموش کنید.




ابریشم 07-27-2010 02:06 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%2834%29.gif وقتي مردي شما را بخواهد...!
وقتي مردي شما را بخواهد، هيچ چيز نمي تواند جلوي او را بگيرد.
اگر شما را نخواهد، هيچ چيز نمي تواند نگهش دارد.
دست از بهانه گيري براي يك مرد و رفتار او برداريد.
هيچوقت خودتان را براي رابطه اي كه ارزشش را ندارد تغيير ندهيد.
رفتار آرامتر هميشه بهتر است.
قبل از اينكه بفهميد واقعاً چه چيز خوشحالتان مي كند، با كسي ارتباط برقرار نكنيد.
اگر رابطه تان به اين خاطر كه مردتان آنطور كه لياقتش را داريد، با شما رفتار نمي كند، به اتمام رسيد، هيچوقت سعي نكنيد كه با هم دو دوست معمولي باشيد.
يك دوست با دوست خود بدرفتاري نمي كند.
پاگير نشويد. اگر فكر مي كنيد كه شما را در حالت تعليق نگه داشته است، مطمئن باشيد كه حتماً اينكار را كرده است.
هيچوقت به خاطر اينكه فكر مي كنيد گذر زمان ممكن است اوضاع را بهتر كند، در يك رابطه نمانيد. ممكن است يكسال بعد به خاطر اينكار از خودتان عصباني شويد، چون اوضاع هيچ تغييري نكرده است.
تنها كسي كه در رابطه مي توانيد كنترلش كنيد، خودتان هستيد.
از مرداني كه پيش از ازدواج تقاضاي رابطه جنسي ميكنند دوري گزينيد.
براي رفتاري كه با شما دارد، حد و مرز بگذاريد.
اگر چيزي ناراحتتان مي كند، حتماً با او درميان بگذاريد.
هيچوقت اجازه ندهيد، طرفتان همه چيزتان را بداند. ممكن است بعدها بر ضد شما از آن استفاده كند.
شما نمي توانيد رفتار هيچ مردي را تغيير دهيد. تغيير از درون ناشي مي شود.
هيچوقت نگذاريد احساس كند او از شما مهمتر است...حتي اگر تحصيلات يا شغل بهتري نسبت به شما داشته باشد. او را به يك بت تبديل نكنيد.
او يك مرد است، نه چيزي بيشتر، و نه كمتر.
اجازه ندهيد مردي هويت و وجود شما را توصيف كند.
هيچوقت مرد كس ديگري را هم قرض نگيريد.
اگر به كس ديگري خيانت كرد، مطمئن باشيد كه به شما هم خيانت خواهد كرد.
مردها طوري با شما رفتار مي كنند كه خودتان اجازه مي دهيد رفتار كنند.
همه مردها بد نيستند.
نبايد فقط شما هميشه انعطاف از خودتان نشان دهيد...هر مصالحه اي دو جانبه است.
بين از دست رفتن يك رابطه و شروع يك رابطه جديد، به زماني براي ترميم و التيام نياز داريد....قبل از شروع كردن يك رابطه تازه، مسائل قبليتان را بايد به كل فراموش كنيد.
هيچوقت نبايد دنبال كسي باشيد كه مكمل شما باشد. يك رابطه از دو فرد كامل تشكيل مي شود. دنبال كسي باشيد كه مشابهتان باشد نه مكملتان.
شروع رابطه و قرار ملاقات با اشخاص مختلف جهت يافتن بهترين فرد خوب است. نيازي نيست كه با هر كس كه دوست مي شويد همان فرد موردنظر شما براي ازدواج باشد.
كاري كنيد كه بعضي وقت ها دلش برايتان تنگ شود. وقتي مردي هميشه بداند كه كجا هستيد و هميشه در دسترسش باشيد، كم كم ناديده تان مي گيرد.
هيچوقت به مردي كه همه آن چيزهايي كه از رابطه مي خواهيد را به شما نمي دهد، به طور كامل متعهد نشويد.
اين مطالب را براي بقيه خانم ها هم مطرح كنيد.
بااينكار لبخند به لبان بعضي ها مي آوريد، بعضي ها را درمورد انتخابشان به فكر مي اندازيد و خيلي هاي ديگر را هم آماده مي كنيد.
مي گويند يك دقيقه طول مي كشد كه يك فرد خاص را پيدا كنيد، يك ساعت طول مي كشد كه او را تحسين كنيد، يك روز تا دوستش بداريد و يك عمر تا فراموشش كنيد.


ابریشم 07-27-2010 02:07 PM

عشق پاك، هوس شعله‏ور، نشانه‏ها

اگر محبتى كه در خود احساس مى‏كنید یا از جانب مدعى مى‏شنوید، از جنس و قماش عشق ناب باشد، مقدس است و سعى و تلاش در راه رسیدن به معشوق و محبوب، پسندیده و شایسته مى‏باشد ولى اگر كشش و جاذبه ی موجود و مورد ادعا، حاصل هوس سوزان، غرایز سركش یا اوهام و تخیلات ذهنى است، باید با آن مبارزه كنید و آن را مهار نمائید و گرنه نتایج و عواقب وخیمى در پى خواهد داشت.

عشق ناب و هوس شعله‏ور را نشانه‏هایى است که در چندین مقاله به بررسی آن خواهیم پرداخت. اولین نشانه را با هم می خوانیم :


عشق، برآیند و مبتنى بر آگاهى است و هوس بر وهم و خیال؛

آن كس كه فردى را به صفات كمال و جمال شناخته و كمالات وجودى وى برایش محرز شده و كاستى‏ها و نقص‏هایش را مى‏داند و با توجه به رجحان نسبى یا فوق‏العاده ی نقاط مثبت او بر نقاط منفى‏اش به او دل بسته، عاشق واقعى است.

این عشق و علاقه و وابستگى ، بعد از آگاهى نسبتاً كامل به شخصیت، ویژگى‏ها، كمالات و نقایص فردى، خانوادگى، جسمى و روحى او حاصل شده و مبتنى بر واقعیات است. او مى‏داند مثلاً دخترى كه محبوب وى گشته، دخترى است مثلاً بیست ساله با قد بلند، چشم و ابروى نسبتاً متناسب، برخوردار از زیبایى جسمى و ظاهرى در حد متوسط یا كمتر، متدیّن، عفیف و پاكدامن، خانه‏دار كه از لحاظ تحصیلات نیز، سوم راهنمایى خوانده و ترك تحصیل كرده است. خانواده ی وى از طبقه ی سوم اجتماع - نیمه فقیر - مى‏باشند كه با عزّت، كرامت، قناعت و كوشش زندگى مى‏كنند و با سختى‏هاى زندگى خو گرفته و به مقاومت در برابر آنها عادت یافته‏اند. علاوه بر اینها قد این دختر از متوسط بلندتر است و لاغراندام جلوه مى‏كند كه از نظر این جوان، حُسن و جمال نیست و فقط خانه‏دارى را در حد معمول مى‏داند و كار و تخصص دیگرى ندارد و با توجه به وضع خانوادگى‏اش نمى‏تواند جهیزیه ی چشمگیرى به همراه خود بیاورد؛ ولى این جوان وجوه مثبت و منفى دختر را با هم جمع كرده و مقایسه نموده و در مجموع نمره مثبت بالایى در او دیده لذا به او علاقه‏مند گشته و شور عشق آن دختر قلبش را به تپش انداخته است.این محبت و علاقه، عشق است نه هوس شعله‏ور.


بر عكس كسى كه فقط با تلفن صداى دخترى را شنیده و به او اظهار علاقه كرده و حالا بعد از چند بار صحبت تلفنى و شنیدن حرف‏ها و ایده‏ها و اوصاف آن دختر از زبان خودش یا دیگران دلبسته ی او شده و در خیال خود از او فرد گمشده‏اش را ساخته است ، این دلبستگى را نباید و نمى‏توان عشق نامید زیرا بر تخیلات و اوهام استوار است و بنیانى كه بر آگاهى استوار نباشد، بسیار سست و بى‏دوام است و به زودى فرو مى‏ریزد.


چنین افرادى بعد از صحبت تلفنى یا دریافت نامه، ایمیل، پیام الكترونیكى یا شفاهى از طرف مقابل در ذهن و خیال خود از او یك ایده‏آل مى‏سازند و به محبوب ساخته ی ذهن خود عشق مى‏ورزند و این عشق و علاقه ی مفرط كه روز به روز شدیدتر هم مى‏شود، آنان را از درك، فهم، دیدن و شنیدن حقایق باز مى‏دارد. آنچه خودش مى‏خواهد در محبوبش مى‏بیند و آنچه را نمى‏پسندد، در او انكار مى‏كند.


امام على(ع) مى‏فرماید:


«آرزوها چشم دل را نابینا مى‏كند.»(1)


«هر كس به چیزى به شدت عشق ورزد، آن محبت و عشق شدید، بینایى‏اش را معیوب و قلبش را مریض مى‏كند. از این‏رو با چشم معیوب مى‏نگرد و با گوش ناشنوا استماع مى‏كند.»(2)


چنین عشق و علاقه‏اى اگر مبناى تشكیل خانواده و ازدواج گردد، چون هوس شعله‏ور و محبتى توهمى و خیالى است، سراب است نه حقیقت، لذا به زودى سستى آن آشكار مى‏شود و بنیان مبتنى بر آن فرو مى‏ریزد و به همین جهت است كه بسیارى از ازدواج‏هاى بنا نهاده شده بر عشق‏هاى تخیلى تلفنى، نامه‏اى، پاركى، ایمیلى و امثال آن به طلاق منجر مى‏گردد و چنین عاشقانى آرزو مى‏كنند «كاش براى همیشه در همان مرحله عشق و دوست داشتن و آرزوى وصال مى‏ماندند» و آب سرد وصال بر آتش گرم عشق‏شان نمى‏ریخت و كاخ شیشه‏اى و زیباى تخیل‏شان با تلنگر واقعیت در هم نمى‏شكست. آنان تا با عشق خیالى سرخوش و مشغولند و آرزوى وصال محبوبِ ایده‏آلِ توهمى را دارند، زندگى‏شان سراسر شور و شوق است ولى همین كه به وصال رسیدند و شعله هوس‏شان فروكش كرد و خیال و وهم رخت بربست، با واقعیت نازیبایى آشنا مى‏شوند كه تا آن موقع در ذهن‏شان خطور نداشت. روز به روز زوایاى بیشترى از زشتى‏هاى محبوب خیالى دیروز آشكار مى‏شود و شیرینى دوست‏داشتن را به تلخى نفرت بدل مى‏كند به حدى كه بعد از گذشت مدتى كم، جز طلاق و جدایى چاره‏اى نمى‏یابند.


دكتر وودى آلن از كارشناسان خبره خانواده مى‏نویسد:


دور نیست از دیدار چهره‏اى زیبا به دمى دل ببازیم و به ستایش جمالش بپردازیم و یا از ادراك صفات معنوى موجودى، متأثر شویم و به آفرینى لب بگشاییم و یا حتى نسبت به كسى در ضمیر خود كشش كهربایى دریابیم اما اینها هیچ یك عشق نیست. عشق درخور این نام ، باید بنایى باشد كه بر پایه‏هایى از بصیرت و معرفت حقیقى عاشق و معشوق به صفات یكدیگر، استوار شود. پس نخست معرفت و شناخت است و از آن پس محبت و اگر این احساس قوت گیرد، به عشق بدل مى‏شود. بیشتر اوقات كشش جنسى و جذبه ی قوى موجود میان زن و مرد را به جاى عشق مى‏گیرند. این درست نیست زیرا عشق وقتى پدید مى‏آید كه زن و مرد یكدیگر را نیكو بشناسند و دریابند. این گونه جذبه‏ها و كشش‏ها اغلب موهوم و ناپایاست. عشق باید به تفاهم فكرى، توافق اخلاقى و جذبه جسمى [هر سه‏] در آمیخته باشد.


عاشق حقیقى به دنبال شخصیت حقیقى معشوق است نه فقط لذت جسمانى او.(3)

ابریشم 07-27-2010 02:08 PM

محك تشخیص‏

چگونه بفهمیم كه عاشق مدعى از رهروان عشق آگاهانه است یا هوس‏بازى لذت‏جو و خوش‏خیال كه بر اساس توهم و تخیّل پیش آمده است؟

اگر مدعى عاشق آگاهانه باشد، علاوه بر زیبایى‏ها و مزایاى محبوب، از معایب و نقایص او هم اطلاع دارد. وقتى از او بخواهیم علت دلبستگى و عشقش را بیان كند و ویژگى‏هاى مثبت و منفى محبوب را بشمارد، از تعریف و بیان او مى‏توانیم حقیقى یا تخیلى بودن عشقش را تشخیص دهیم. اگر علت‏هایى كه ارائه مى‏دهد منحصر در مزایاى جسمى و جنسى نبود و علاوه بر آن به معنویات هم توجه داشت و توانست در جنب مزایا و محاسن، معایب چندى هم از محبوب بشمارد، و در شمارش و تبیین محاسن نیز اغراق نكرد، معلوم مى‏شود كه عشق او آگاهانه است. وقتى مدعى با علم به واقعیت و حدود محاسن و آگاهى از معایب و نقایص فردى، به او علاقه‏مند گشته باشد، بعد از وصال در یافته‏هایش تخلفى نمى‏بیند و نمى‏یابد كه پشیمان گردد.



او در محبوب خود محاسنى بیش از آنچه داشت تصور نكرده بود و از معایب او نیز بى‏خبر نبود تا پس از ازدواج خلاف آن را بیابد و ایده‏آل خیالى‏اش را با واقعیت مطابق نبیند بلكه چه بسا وقتى با واقع مواجه شود، او را زیباتر و والاتر از آنچه مى‏دانست و معایب و نقایصش را كمتر ببیند و علاقه‏اش مستحكم‏تر شود.

اگر محبوب از مدعى عشق توصیف و تصویر خود را بخواهد و آن را همه‏جانبه و مطابق با واقع ببیند، مى‏تواند به صداقت و واقع‏بینى او اطمینان یافته و به دوام زندگى با او مطمئن شود.

مطلب دیگر اینكه مدعى عشق چنانچه فقط به جنبه‏هاى جسمى و زیبایى‏هاى جنسى توجه داشته باشد، این هم عشق نیست بلكه هوس شعله‏ور است و نمى‏تواند مبناى زندگى باشد زیرا عشق و علاقه به جسمانیات كم‏دوام است چون خودِ زیبایى‏هاى جسمى كم‏دوامند و بعد از چند سال كمرنگ مى‏شوند و از بین مى‏روند و عشق مبتنى بر آنها هم به همین منوال.



عاشقى مى‏تواند مدعى عشق پاك باشد كه در جنب ویژگى‏هاى جسمى و مادى، با آنها یا بیشتر به ویژگى روحى، اخلاقى و اعتقادى محبوب توجه داشته باشد زیرا این ویژگى‏ها دائم هستند و عشق مبتنى بر آنها نیز دوام مى‏یابد. كسى كه فقط به چشم و ابروى دخترى یا قد و بالاى جوانى دلبسته باشد، چه بسا با دیدن چشم و ابروى زیباتر و قد و بالاى رساتر بدو دل مى‏بندد و از اولى دل مى‏كَند؛ ولى دلبسته به روحیات و معنویات، اگر با معنویت بالاتر مواجه شود، از معنویت قبلى دل نمى‏كند بلكه سعى مى‏كند او را به این حد ارتقا دهد و از خداوند تعالى محبوبش را طلب مى‏كند.



علاوه بر آن، دلبسته به جسم محبوب، اگر اهل ارزش‏هاى دینى و اخلاقى نباشد، بعد از مدتى وصال، شعله هوسش فروكش مى‏كند و دیگر جاذبه و علتى براى تداوم زندگى نمى‏یابد.

اگر تصویرى كه مدّعى عشق ارائه مى‏كند، خیالى، موهوم، نامطابق با واقع و تك‏بُعدى بود، این عشق موهوم و خیالى است و اگر فقط به ابعاد جسمى و مادى توجه شده بود، این هوس شعله‏ور است و این مدعى را نه عاشق بلكه هوس‏بازى دلداده ی توهمات و تخیلات باید دانست و دست رد به سینه ی او زد.

در مقاله ی بعد به بررسی " عشق شیشه ای " و حکایتی از مولانا در رابطه با عشق های هوسی می پردازیم .

ابریشم 07-27-2010 02:08 PM

متأسفانه عشق پاك و حقیقى در زمانه ی ما بسیار كم است و بسیارى از عشق‏هاى ادعایى، عشق‏هاى شیشه‏اى هستند و به كمترین تلنگرى مى‏شكنند و فرو مى‏ریزند.

عشق به مظاهر مادى و جسمانى محبوب، عشق شیشه‏اى است و مانند آتش برخاسته از هیزم‏هاى ترد و شكننده و خشك، شعله‏ور و كم‏دوام است در حالى كه براى زندگى به آتش عشق پایدار و ملایم نیازمندیم.

عاشق جسم محبوب، هوس‏بازى است كه فقط در فكر كام گرفتن و آتش دل فرو نشاندن و دوام عشق او حداكثر به مدت دوام زیبایى جسمى محبوب است و با زوال زیبایى محبوب به زوال مى‏گراید.



مولانا داستان عشقِ هوسى را بدین شرح وا مى‏گوید:

روزى پادشاهى در صید، دخترى را دید و صید او شد. آن دختر را به هر قیمت بود به چنگ آورد. روزى چند از وصال نگذشته بود كه دختر بیمار شد و هر چه پزشكان حاذق در مداواى او كوشیدند، كمتر نتیجه گرفتند. سلطان كه از طبابت پزشكان ناامید شده بود، به مسجد رفت و از حق‏تعالى كمك طلبید. در حال مناجات و گریه به خواب رفت و در خواب دید پیرى به او مى‏گوید: فردا غریبى وارد شهر مى‏شود كه علاج دختر به دست اوست.

شاه در روز بعد از دریچه قصر به راه چشم دوخته بود كه ناگاه دید مسافرى از دور پیدا شد. وقتى به نزدیك آمد مشخصات او را با آنچه در خواب بدو گفته بودند، مطابق یافت و او را به كاخ خواست و از وى براى معالجه همسرش كمك طلبید. طبیب بعد از معاینات دقیق فهمید كه علت مرض نه جسمى بلكه روحى است و عشق، او را به این روز انداخته است.

لذا با ملایمت به گفتگو با زن پرداخت و در حال گفتگو نبض او را به دست داشت. از او پرسید: اهل كدام شهر هستى و دوستان و خویشاوندانت در آن شهر كیانند؟ زن نام شهر و دوستان و آشنایان خود را برد و طبیب مشاهده كرد كه نبض او را تغییرى حاصل نیامد. پزشك نام سایر شهرها را مى‏برد و نبض زن را در دست داشت تا اینكه نام سمرقند بر زبان او جارى شد و نبض زن را تندى حاصل آمد. طبیب دانست كه محبوب وى در سمرقند است.

به ذكر محله‏ها، خیابان‏ها و كوچه‏ها پرداخت و وقتى نام محله و خیابان و كوچه محبوب بر زبان طبیب جارى مى‏شد، نبض زن، تندى مى‏گرفت و طبیب مى‏فهمید. با پى بردن طبیب به نام كوچه، اسامى ساكنان كوچه را به دست آورد و به ذكر یكایك پرداخت. همین كه نام یكى از آنان بر زبانش جارى شد، نبض زن تندى گرفت. طبیب از صاحب نام پى‏جویى كرد و فهمید جوانى است زرگر. طبیب سلطان را راضى كرد و جوان را تطمیع كردند و پیش دختر آوردند و چند ماهى در صحبت با هم به سر بردند. پس از آنكه دختر سلامت خود را باز یافت، پزشك با خوراندن داروهایى سخت به پسر، سبب لاغر و رنجور شدن او شد. هر روز این رنجورى فزونى گرفت تا از آن جمال و زیبایى چیزى نماند و دختر نیز عشق خود از او بگرفت و علاقه به او از دل خویش بیرون كرد.

و

چون ز رنجورى، جمال او نماند

جان دختر در وبال او نماند

چون كه زشت و ناخوش و رخ‏زرد شد

اندك اندك در دل او سرد شد

و بعد از این داستان چنین نتیجه مى‏گیرد:

عشق‏هایى كز پى رنگى بود

عشق نبوَد عاقبت ننگى بود(1)



البته جسم و زیبایى‏هاى جسمى محبوب هم به جاى خود مهم است و نادیده گرفتن آن مشكل‏زا، اما سخن این است كه زیبایى‏هاى جسمى باید در كنار و حداكثر هم‏اندازه زیبایى‏هاى روحى، عامل عشق باشد و چنانچه عامل شیدایى فقط ویژگى‏ها و زیبایى‏هاى جسمى باشد، علامت آن است كه عشق نیست بلكه هوس برافروخته مى‏باشد و مانند آتش هیزم‏هاى ترد و شكننده، شعله‏ور و كم‏دوام است؛ به عكس عشق مبتنى بر واقعیت‏ها، آگاه از نقایص و نشأت گرفته از مزایاى جسمى، روحى، اخلاقى و ایمانى كه ملایم، بادوام، سازنده و مفید است.

و اما عشق‏هاى خیالى و توهمى، سراب و خوابى است كه وصال، بیدارى از آن مى‏باشد. چنین عشق‏هایى تا به وصال نرسیده شیرین و دوست‏داشتنى و لذت‏بخش‏اند و همین كه وصال محقق شد، گویى عاشق از خواب خوش بیدار مى‏شود و ناگهان همه آنچه را تصور كرده، از دست‏رفته مى‏بیند.



عاشقان جسم محبوب هم با دیدن جمال بالاتر، دل از اولى گرفته و به دومى مى‏بازند.

گویند زنى زیبا و زیرك به راهى مى‏رفت و مردى شیدا و شیفته، او را تعقیب مى‏نمود. زن ملتفت وى شد و از او پرسید: چه مى‏خواهى؟

جواب شنید: عاشق و گرفتار چشم، ابرو، قد و قامت توام!

زن به زیركى و فراست دریافت كه او نه عاشقى واقع‏بین و ارزش‏مدار بلكه هوس‏بازى دلباخته جمال است. از این‏رو به او گفت: چقدر نافهم و كج‏سلیقه‏اى! تو كه به این چشم، ابرو، قد و قامت دل بسته‏اى و دل باخته‏اى، اگر خواهرم را كه از عقب مى‏آید ببینى، با آن جمالى كه چندین برابر جمال من است، چه مى‏گویى؟!

مرد با شنیدن این جواب به عقب بازگشت و انتظار كشید و بعد از تجسس و انتظار زیاد معلومش گشت كه با وى خدعه شده است. خود را به زن رساند و گفت: چرا به من دروغ گفتى؟

و جواب شنید: تو نیز در ادعاى خود راستگو نبودى! اگر عاشق و دلباخته من بودى، در پى زن دیگر نمى‏رفتى و مرا وا نمى‏گذاشتى.



در عشق موهوم و هوس شعله‏ور، مدعى به اقتضاى كور و كركنندگى عشق هوسى، چشمش به زیبایى‏هاى خیالى و جسمى محبوب است و از دیدن معایب و زشتى‏هاى وى غافل و بعد از وصال، كم كم حجاب‏هاى غفلت از جلوى چشم كنار مى‏رود و واقعیات را مى‏بیند. عاشقى بعد از مدت كمى از وصال، به محبوب گفت: این اثر خراش بر گونه تو از كى افتاده است؟!

محبوب وى در جواب گفت: از آن وقت كه دلبستگى و محبت تو را نقصان حاصل شده، آشكار گشته است! یعنى این اثر از قبل در صورت من بود و چشم تو بدان مى‏افتاد ولى چنان شیدا و دلبسته به تخیّلات و زیبایى‏هاى جسمى و موهوم من بودى كه از دیدن آن غافل گشتى و حالا كه شیدایى‏ات نقصان یافته، توجهت فزون گشته و این عیب را دیده‏اى و به مرور كه از آن شور سابق كاسته گردد، بر بینایى‏ات افزوده شود و نقایص و معایب بیشترى متوجه خواهى شد.

ابریشم 07-27-2010 02:09 PM

همدلي يا همدردي ؟

http://img.tebyan.net/big/1388/04/35...2252234142.jpg

يكي از ويژگيهاي انسان سالم و موفق، مهارت و توانايي برقراري ارتباط مؤثر و سازنده با ديگران است. آيا شما اين ويژگي را داريد؟ كسب اين مهارت مهم و ضروري در زندگي اجتماعي خيلي مشكل نيست. فقط بايد بخواهيد و تمرين كنيد. در اين نوشتار ما به هفت گام اساسي براي يادگيري اين مهارت اشاره مي كنيم.
گام اول: گوش دادن
درحالي كه به نظر مي‌رسد گوش دادن به ديگران بسيار ساده است، اما اگر شنونده فن گوش دادن را نتواند به درستي به‌كار ببندد ارتباط دچار مشكل مي شود. گوش دادن فقط شنيدن كلامي كه طرف مقابل به زبان مي آورد نيست، بلكه شامل برخي موارد به شرح زير است:
- اينكه گوينده كيست؟
- ديدگاه او نسبت به مسئله مطرح شده چيست؟
- چه مسائلي او را نگران مي كند، احساساتش چگونه است و چه انتظاري از ما دارد؟
علاوه بر اينها يك شنونده موفق بخوبي مي تواند هماهنگي لازم بين ارتباط كلامي و غيركلامي برقرار نمايد، قادر است به كليه ژستها و حالات بدني گوينده توجه كند و خود نيز به هنگام گوش دادن از ژستها و حالات بدني مناسب جهت تاييد و اعلام درك طرف مقابل استفاده كند. او هيچگاه با خميازه كشيدن و يا با نگاه كردن به سرعت و به اطراف، نگاه خود را از گوينده نمي گيرد و دائما” درصدد است تا با تماس چشمي مناسب اين موضوع را به گوينده منتقل نمايد كه علاقمند است به حرفهاي او گوش دهد.
زماني كه شما به جاي تمركز و دقت در سخنان ديگران به افكار دروني خود گوش مي دهيد، قادر نخواهيد بود شنونده خوبي باشيد.

گام دوم: صريح و صادق بودن
صراحت و صادق بودن فرايندي است كه در ارتباطات انساني به شكل نامحسوس اما بسيار موثر نقش بازي مي كند. تاكيد ميشود اين فرآيند قابل ديدن يا شيندن نمي باشد. بلكه دو طرف درگير ارتباط، آن را حس مي كنند.
اگر ارتباطي فاقد صراحت و صداقت باشد، بدون شك، يا قطع خواهد شد و يا به شكل مخدوش، مبهم و ناسالم ادامه مي يابد. اگر نتوانيم يا نخواهيم منظور خود را با صراحت بيان نماييم طرف مقابل به اشتباه مي افتد و به حدس و گمان متوسل مي شود و از واقعيت دور مي گردد. به خاطر داشته باشيم ابهام و عدم صداقت در ارتباطات انساني سرمنشاء بسياري از مسائل و مشكلات در ارتباطات فردي است.
http://img.tebyan.net/big/1388/04/77...0589181134.jpg
گام سوم
: همدلي و همدردي
اغلب ما زماني كه با يكديگر ارتباط برقرار مي كنيم همواره افكار، آرزوها ، تمايلات، نگرانيها و ترسهاي خود را آشكار مي سازيم. بدين جهت نياز داريم كه ديگران اولا” درك درستي از ما داشته باشند و ثانيا” با ما در زمينه نگرانيها، ترسها و مشكلاتمان همدلي و همدردي كنند. همدردي تلاشي است براي درك و فهم دنياي ذهني طرف مقابل. براي همدلي بايد بتوانيم خود را جاي ديگران بگذاريم و از دريچه چشم آنها نگاه و احساس كنيم. در همدلي شما مي توانيد سخن طرف مقابل را تكرار كنيد تا بداند كه شما منظور او را دريافته ايد. مثال: دوستتان به شما مي گويد: هم اتاقي‌ام اعصاب من را خرد كرده است به هيچ وجه نمي توانم او را تحمل كنم، با استفاده از طرز رفتار همدلانه مي توانيد به او بگوييد: ( مثل اينكه از دست او خيلي عصباني هستي، اين طور نيست؟ )
به خاطر داشته باشيد كه در برخورد همدلانه مجبور نيستيد در جهت موافقت با طرف مقابل خود حرف بزنيد. به جاي آن با تكرارصحبت او احساساتش را تصديق كنيد. در ضمن لازم نيست در مقابل حرفهاي طرف مقابل قضاوت و نتيجه گيري كنيد. نكته قابل ذكر اينكه ميان همدلي و همدردي تفاوت وجود دارد، در همدردي شنونده سعي مي كند با احساسات و عواطف گوينده همنوايي داشته باشد. بدين معني كه خوشحال شدن به خوشحالي او و متاسف شدن به ناراحتي او منجر مي شود ولي همانطور كه اشاره شد در همدلي، شما الزاما” درصدد تاييد و موافقت با طرف مقابل خود نمي باشيد. همدلي و همدردي هر دو در تداوم ارتباط نقش بازي مي كنند، با اين تفاوت كه در همدلي نقش منطق قوي‌تر از احساس است و شنونده با همدلي به خوبي به حرفهاي گوينده گوش ميدهد تا بتواند براي حل مسئله به او كمك كند، ولي در همدردي صرفا” با تخليه هيجانات و عواطف به او كمك مي كند.
همدلي تلاشي است براي درك و فهم دنياي ذهني طرف مقابل. براي همدلي بايد بتوانيم خود را جاي ديگران بگذاريم و از دريچه چشم آنها نگاه و احساس كنيم.

گام چهارم: حفظ آرامش و احترام به طرف مقابل
ما اغلب در ارتباطات خود با ديگران درصدد ارزيابي آنها برمي آييم و گاه فكر مي كنيم يا بايد نظرات و احساسات آنها را رد كنيم و يا به نوعي (مستقيم و غيرمستقيم) نظرات و احساسات خودمات را به آنها تحميل نماييم. ارتباطاتي كه بر پايه اين روش شكل مي گيرد غالبا” تداوم نمي يابد و هر دو طرف درگير در ارتباط را دچار مشكل مي سازد. همانطور كه قبلا” نيز اشاره شد، ما بدين دليل با يكديگر ارتباط برقرار مي كنيم تا از طريق آن به حل مسائل و مشكلات، رفع تضادها و تعارضات، رد و بدل كردن اطلاعات ، درك بهتر خود و رفع نيازهاي اجتماعي دست يابيم، در روابطي كه (( ارزيابي ديگران )) عنصر اصلي آن مي باشد نه تنها اهداف مذكور تحقق نمي يابد، بلكه آرامش لازم در ارتباطات انساني نيز از بين مي رود. بايد به خاطر داشته باشيم همه ما مي‌خواهيم ديگران با نظرات ما موافقت كنند و يا حداقل به افكار و احساسات ما احترام بگذارند و آنها را تاييد كنند، اگر در ارتباط با ديگران اين تصور پيش آيد كه به نظرات آنها احترام نمي گذاريم، ارتباط روند مناسب و هدفمند خود را طي نمي نمايد. در نظر گرفتن اين نكته كه اغلب مردم مانند ما فكر نمي كنند، احساس نمي كنند و به روش خود به دنيا نگاه مي كنند بسيار اساسي است

ابریشم 07-27-2010 02:10 PM

قلبش را برای خود نگهدارید

http://img.tebyan.net/big/1388/04/17...1931429189.jpg
همه ما بارها و بارها مطالبی را خوانده ایم که محبت متقابل را رمز استحکام و بهبود روابط زناشویی می داند. اما چگونگی ابراز محبت نیز از اهمیت ویژه ای برخورداراست. لذا سعی داریم در سطور زیر به چهار مرحله لازم جهت اظهار محبت اشاره کنیم.
1 ) اظهار محبت زبانی : از نظر اسلام منتهاى اهانت و تحقیر براى یك زن اینست كه مرد بگوید من ترا دوست ندارم , از تو تنفر دارم , و آنگاه قانون بخواهد بزور و اجبار آن زن را در خانه آن مرد نگهدارد . قانون می تواند زن را در خانه مرد نگهدارد , ولى قادر نیست زن را در مقام طبیعى خود در محیط زناشوئى , یعنى مقام محبوبیت و مركزیت نگهدارى كند . قانون قادر است مرد را مجبور به نگهدارى از زن و پرداخت نفقه و غیره بكند , اما قادر نیست مرد را در مقام و مرتبه یك فداكار و بصورت یك نقطه گردان در گرد یك نقطه مركزى نگهدارد . از این رو هر زمان كه شعله محبت و علاقه طرفین خاموش شود ازدواج از نظر طبیعى مرده است. پروفسور ریك , روانشناس امریكائى می گوید :« بهترین جمله اى كه یكمرد میتواند بزنى بگوید , اصطلاح ( عزیزم , تو را دوست دارم ) است. » هم او میگوید : « خوشبختى براى یك زن یعنى بدست آوردن قلب یكمرد و نگهدارى او براى تمام عمر .»
رسول اكرم , آن روانشناس خدائى , مى فرماید: « سخن مرد به زن ( تو را دوست دارم) , هرگز از دل زن بیرون نمى رود »

مردان شكارچى نیز از این احساس زن همواره استفاده میكنند . دام [( عزیزم , از عشق تو میمیرم )] براى شكار دخترانى كه درباره مردان تجربه اى ندارند بهترین دامها است .
2 ) محبت به این صورت که : درمقابل خشمش به اندازه ای سکوت کند كه او را خشمگین تر نكند و به اندازه ای حرف بزند كه او را خشمگین تر نکند.
3 )محبت به صورت انجام وظیفه در مقابل همسر
وظیفه مردها در مقابل زن ها: اول ،هنگام ورود به خانه پاسخگوی خوبی به سئوالاتش باشید. دوم ، وقتی که زن برای مرد چیزی راتعریف می کند از مرد درد دل می خواهد نه راه حل، لذا مرد باید با او هم دردی کند.
سوم، زن دوست دارد با مرد خودش صحبت کند، مرد باید به این خواسته زن توجه نماید.
اما سه وقت است که خانمها باید مراقب باشند :
اول، 15 دقیقه اولی که مرد وارد خانه میشود . دوم، وقتی که مرد در مورد مسائل فرزندان صحبت می کند .
سوم، هنگامی که حرف مرد به عنوان قانون ، فرمان ، دستوری صادر می شود برای شکسته نشدن ابهت مرد گوش دادنش لازم است .
http://img.tebyan.net/big/1388/04/16...1848377103.jpg
امام باقر ( ع ) میفرماید :
« زن باید چند وظیفه را نسبت به شوهرش اعمال بکند : نخست: در مقابل شوهرش شیک ترین لباس را بپوشد . دوم: از اسرار زندگی تا لحظه آرامش برای مرد چیزی نقل نکند مثل مشکلات زندگی . سوم: نسبت به آنچه که شوهرش به آن می پردازد وحالت تهاجمی دارد احساس صبوری از خود نشان دهد.
وظایف مرد نسبت به زن : یك، نسبت به آنچه که زن از احساساتش بروز می دهد و خطاست چشم پوشی کند. دوم، مرد نسبت به زن باید مدیریت فکری داشته باشد . » زیرا خانمها از نظر عاطفی در صورتی که در شرایط جدید قرار بگیرند بازگشت به حالت گذشته برایشان سخت است .
4 ) محبت به صورت الفت اخلاقی داشتن که در چهار چیز است :
اول: نشستن زن و مرد در کنار هم و گرفتن دست یکدیگر تا علا قه شان به یکدیگر منتقل شود .
پیامبر اکرم ( ص ) می فرماید:« نشستن زن ومرد درکنار هم و در کنار فرزندشان که بتوانند محبت کنند در پیشگاه خداوند ثوابش بیشتر از اعتکاف در خانه من است. »

دوم: به همدیگر بگویند که یکدیگر را دوست دارند و دلیلشان را هم بگویند امام صادق (ع) می فرماید:« هر کس ما را بیشتر دوست دارد به همسرش بیشتر دوستی می کند.»
سوم: در کنار هم غذا خوردن
چهارم: رفتارهای مثبت همدیگر را تایید و مورد توجه قرار دهند.
پنجم: در قضاوت عجله نکردن نسبت به کارهای یکدیگر، داشتن صداقت ( صراحت وصمیمیت ) و ابهام زدایی کردن

ابریشم 07-27-2010 02:11 PM

آيا عشق، واقعاً كور است؟!
تحقيقات اخير نشان داده است كه عشق نتيجه واكنش متقابل مغز (مراكز مربوط به غرايز، احساسات و منطق) و قلب است. جالب است بدانيد؛ قلب نقش مستقل در عاشق شدن بازي مي كند. گاهي عشق اصلا نتيجه يك تصميم عاقلانه و منطقي نيست؛ در واقع مغز در اين ميان نقش اندكي ايفا مي كند. ده ها هزار نرون، اطلاعات دروني بدن را به مغز مخابره مي كنند و در نهايت مركز مربوط به غرايز با بررسي اين اطلاعات و اطلاعات هورموني، دستور بروز عكس العمل هاي فيزيكي اتوماتيك مانند ترس، خشم و شادي ... را صادر مي كند.

هنگامي كه عاشق مي شويد، مغز فرمان مي دهد تا ضربان قلب، تند، پوست سرخ و تنفس عميق تر شود.به لطف تكنيك هاي مدرن عكس برداري از مغز، هم اكنون مي دانيم كه مركز احساسات در مغز كجاست و به اين منطقه در اصطلاح <مغز احساسي> مي گويند. به طور خلاصه وقتي فردي را مي بينيد كه به دلتان مي نشيند، بخش مربوط به غرايز در مغز فعال مي شود و از بخش مربوط به احساسات مي خواهد نظرش را درباره فردِ رويت شده بگويد.

بخش احساسات در تمامي خاطرات ذخيره شده در مغز موقعيت هاي مربوط به اين فرد و اين حس را مورد بررسي قرار مي دهد و نتيجه را چه خوب و چه بد بازگو مي كند. بخش منطقي مغز نيز موقعيت و داده ها را با توجه به معيارهاي خود مي سنجد و ممكن يا غيرممكن بودن ايجاد يك رابطه عاشقانه را به كمك هورمون هاي مختلف مخابره مي كند.
نكته جالب توجه آنجاست كه دانشمندان پس از بررسي تصاوير گرفته شده از مغز يك انسان عاشق متوجه شدند كه در عشق، همان مناطقي درگير مي شوند كه وقتي انسان از مواد مخدر يا مشروبات الكلي به مقدار زياد مصرف مي كند، دچار اختلال مي شوند. كشف اين موضوع، توجيهي براي اين ادعاست كه عشق كور است

ابریشم 07-27-2010 02:12 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%288%29.gif رابطه عشق و عرفان / عشق مقدم است، یا شناخت؟
http://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gif



به تعبیر دیگر اول دوست می‏داریم، بعداً می‏شناسیم، یا اول معرفت و شناخت به دست می‏آوریم، بعد از آن علاقه و محبت پیدا می‏شود؟
پرسشی بود که به ظاهر ساده می‏آمد، اما به دلیل اینکه هر دو نمونه را خبر داشتم، برایم مبهم بود.
گفتم: من فکر می‏کنم اگر علاقه‏مند باشیم، ما را به دنبال شناخت می‏کشد.
گفت: تا نشناسیم، چگونه علاقه پیدا می‏شود؟
گفتم: گاهی از فضای عمومی، از جوّ، از عادت، از روح جمعی، نمی‏دانم از راه‏های دیگر، شوق و علاقه نسبت به چیزی پیدا می‏شود. این کشش، ما را درگیر با یک موضوع یا شخص یا حادثه می‏کند. سراغش می‏رویم. نزدیک‏تر که می‏شویم تازه چیزهای تازه‏ای می‏بینیم و می‏فهمیم که علاقه ما بیشتر می‏شود.
گفت: شاید هم عمیق‏تر و ریشه‏دارتر می‏شود.
گفتم: شاید هم از ابهام به وضوح می‏رسد و خطوط و چارچوب آن محبت، روشن‏تر ترسیم می‏شود.
گفت: بگذار من هم دلیل خودم را بگویم. ما چرا به چیزی یا کسی محبت پیدا می‏کنیم؟ رمز جاذبه اشیاء برای ما در چیست؟ آیا غیر از این است که در آن «مورد محبت»، نشانه‏هایی از کمال، جمال، خوبی، جامعیت، سودمندی، جاودانگی و خیر می‏بینیم و به آن علاقه‏مند می‏شویم؟ فطرت ما به سوی آنچه خوب و زیبا و خیر باشد کشیده می‏شود. این را می‏گویند «قانون جذب و انجذاب».
گفتم: مثلاً ما به پدر و مادر محبت داریم، یا والدین به فرزندانشان دلبستگی دارند. در آنها چه دیده‏اند که شیفته شده‏اند؟
گفت: مگر والدین، تأمین کننده نیازهای عاطفی و روحی فرزندان نیستند؟ مگر پدران و مادران تداوم وجود خود را در «آینه فرزندان» نمی‏بینند؟ چه خیری و جاذبه‏ای زیباتر از این؟
گفتم: ولی من فکر می‏کنم این محبت در نهاد آنان وجود دارد. در سایه این عشق، به هم نزدیک می‏شوند و به خوبی‏ها، فایده‏ها و زیبایی‏هایی یکدیگر پی می‏برند.
گفت: آیا شده است شما به کسی که نمی‏شناسید، علاقمند باشید؟ یا برای رفتن به شهر و کشوری که هیچ اطلاعی از آن ندارید، مشتاق باشید؟
گفتم: نه، دلیلی ندارد که دل به چیزی بسپارم که از آن هیچ نمی‏دانم؟
گفت: داریم به هم نزدیک می‏شویم. گاهی از کنار کسی رد می‏شوی که او را نمی‏شناسی، یا در کنار کسی می‏نشینی که صرفاً به عنوان یک فرد برایت مطرح است و از افکار، روحیات، سوابق، ویژگی‏ها، موقعیت اجتماعی و جایگاه خاص او اطلاعی نداری. برخوردت هم عادی است و بی‏احساس. اما همین که بدانی آن که در کنارت نشسته یا از برابرت گذشته، فلان دانشمند، فلان هنرمند، فلان قهرمان، فلان ایثارگر و فلان نیکوکار است، احساس می‏کنی به طرف او کشیده می‏شوی و علاقه پیدا می‏کنی، حس احترام در تو جوانه می‏زند، دوست داری با او هم سخن شوی، یا او هم تو را بشناسد و با تو گرم بگیرد. این حس از کی پیدا می‏شود؟ از همان زمان که نسبت به او شناخت پیدا می‏کنی.
گفتم: این را قبول دارم. یک بار در یک مسافرت، با کسی که در صندلی کنار من نشسته بود، آشنا شدم و تصادفی فهمیدم که او یکی از استادان معروف و مهم است. خیلی خوشحال شدم. قبلاً چیزهایی درباره او شنیده بودم، اما در طول چند ساعت همسفری و با حرف‏هایی که با هم زدیم و خاطراتی که گفت، اطلاعاتم درباره او چند برابر شد و علاقه‏ام هم به او به همین نسبت افزایش یافت.
گفت: پس در این میان یک چیز به صورت «قاعده» روشن می‏شود و آن اینکه اگر بخواهیم علاقه ما به چیزی یا کسی یا موضوعی بیشتر شود، راهش افزایش آگاهی نسبت به آن است.
گفتم: من از خیلی وقت پیش می‏شنیدم که عشق به خدا چنین و چنان است و دوست داشتم که من نیز مثل بعضی از عارفان و وارستگان، خدا را دوست داشته باشم و مزه این دوستی را بچشم و ثمره آن را در زندگی‏ام حس کنم. راستی، راه پیدا کردن این علاقه چیست؟ چرا بعضی‏ها احساس محبت نسبت به او ندارند؟
گفت: این بی‏علاقگی‏ها به خاطر بی‏معرفتی یا کم معرفتی است. هر چه خدا را، جلال و جمال او را، نعمت‏های او را، احسان‏هایی که به تو کرده و خوبی‏هایی که در حق تو انجام داده بشناسی، بیشتر دوستش خواهی داشت. اتفاقاً این موضوع، در گفت‏وگویی که میان خداوند و یکی از پیامبرانش بوده است، به صراحت مطرح شده است.
گفتم: یعنی اینکه چطور می‏شود عاشق خدا شد و او را دوست داشت؟
گفت: آری. خداوند روزی به حضرت داود وحی کرد که: ای داود: مرا دوست بدار و مردم را هم دوستدار من ساز. داود پیامبر به خداوند عرض کرد: خودم به تو محبت و علاقه دارم. مردم را چگونه به تو علاقمند سازم؟ خدا فرمود: نعمت‏های مرا برای آنان یادآوری کن. وقتی بدانند چه نعمت‏هایی از سوی من به آنان عطا شده است، مرا دوست خواهند داشت.
گفتم: خوب، از این محبت چه چیزی عایدمان می‏شود؟
گفت: محبت، اطاعت می‏آورد و دوستی به همراهی منتهی می‏شود.
گفتم: کمی بیشتر توضیح بده. می‏خواهم فرق انسان‏هایی را که خدا دوست هستند، با آنان که خدا را نمی‏شناسند یا دوست ندارند نیز بدانم.
گفت: تا حالا شده که کسی را زیاد دوست داشته باشی و خاطرش برایت عزیز باشد؟
گفتم: بله، خیلی هم شده.
گفت: آیا شده به خاطر دوستت و علاقه‏ای که به او داری، برنامه خودت را تغییر دهی یا از آنچه دلت می‏خواهد صرف نظر کنی؟
گفتم: آری، این هم برایم پیش آمده است.
گفت: این از آثار عشق و محبت است. یعنی محبت و علاقه، انسان را از «خود» بیرون می‏آورد و بسته به دیگری می‏سازد. وقتی عشق باشد، حاضر نیستی حرفی بر خلاف نظر معشوقت بزنی یا کاری بر خلاف رضایت او انجام دهی. حاضری هر سختی را بر خود هموار سازی تا او از تو نرنجد. این مقتضای محبت است، البته اگر علاقه، واقعی باشد نه شعار و ادعا.
گفتم: فکر می‏کنم شعر معروف باباطاهر عریان هم به همین نکته اشاره دارد که می‏گوید:
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
گفت: الحق که به جا گفتی. یعنی باباطاهر به جا و زیبا گفته است. وقتی محبوب و جانان ما خدا باشد و او را به خاطر این همه احساس و نیکی و لطف که به ما داشته و دارد، دوست بداریم، به خاطر این دوستی حاضر نیستیم بر خلاف گفته و خواسته‏اش عمل کنیم. اگر می‏گوییم ما عاشق خداییم، ولی نافرمانی هم می‏کنیم، معلوم می‏شود عشق ما واقعی نیست. این است که گفتم: محبت، اطاعت می‏آورد و دوستی به همراهی می‏کشاند.
گفتم: اگر اشتباه نکنم، شنیده‏ام در شعری که عربی و منسوب به امام صادق علیه‏السلام است، مضمونی این چنین آمده است که: اظهار علاقه و دوستی به خدا می‏کنی، در عین حال مرتکب معصیت می‏شوی؟ به جانم سوگند که این کار، کار شگفتی است. اگر دوستی تو واقعی باشد، از او اطاعت می‏کنی، چرا که دوستدار، همیشه مطیع دوست خویش است.
گفت: همین طور است. کلام شیوای حضرت صادق نیز به همین نکته اشاره دارد. شاید رمز این که اجر و مزد زحمات و رسالت پیامبر خدا در قرآن، «مودت اهل بیت» قرار داده شده است، برای تأثیرگذاری همین محبت در زندگی محبین خاندان رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏وآله است. اگر عشق به اهل بیت علیهم‏اسلام هم واقعی باشد نه شعاری، این علاقه به همراهی و همرنگی می‏کشاند. آن وقت کسی که مدعی عشق حسینی است، نمی‏تواند بی‏نماز باشد، چون حسین بن علی برای نماز کشته شد و مدعی ولایت علی علیه‏السلام نمی‏تواند حق کشی و ظلم داشته باشد، چون مولایش علی، مظهر عدالت و حق بود. مگر می‏شود خانمی عاشق زهرا سلام‏الله‏علیها باشد و حجابش را مراعات نکند؟!
گفتم: و اگر این محبت باشد، عاشق اهل بیت علیهم‏السلام پیوسته به یاد آنان است، در سوگشان غمگین و در شادی آنان شاد است، یعنی نبضش با نبض آن خاندان می‏زند، به زیارتشان می‏رود و یاد و نام آنان را گرامی می‏دارد و چون آنان را می‏شناسد، دلبسته و خاطرخواه آنان می‏شود.
گفت: آه... که دوباره رفتی سر مطلب اول، یعنی رابطه محبت و معرفت و اینکه کدام یک در دیگری تأثیر می‏گذارد و کدام یک مقدم است.
گفتم: بالاخره معلوم شد کدام یک مقدم است؟
گفت: نتیجه این همه حرف و حدیث، این شد که این دو در یکدیگر و بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند. هم معرفت، محبت

ابریشم 07-27-2010 02:13 PM

مقاله ایی پیرامون عشق و احساس



همه ما از نوجوانی و جوانی خاطرات دلبستگی به چیز و یا کسی را در ذهن خود به عنوان خاطره همراه داریم دلبستگی هایی که گاها به اشتباه آن را عشق می نامیدیم .

http://th01.deviantart.com/fs9/300W/...by_huetink.jpg


معمولا دختران و پسران با نزدیک شدن به سن رشد و بلوغ هر کشش عاطفی در وجود خود را به عشق تشبیه میکنند. از همان عشقهایی که به گفته مادر بزرگها شبها عاشق میشدند و روزها فارغ.کلمه عشق و عاشق دارای مفهوم و معنی والای است که افسوس در زمان حال به بازیچه زبان تبدیل گشته است.ما یا هنوز مفهوم عشق را نمی دانیم یا کلمه ای که بر احساس میان لیلی و مجنون ، شیرین و فرهاد و ....سایر عشاق معروف نام نهاده بودند عشق نبوده است
این روزها میبینیم که هر ذوستی ساده و کوتاه مدت چند روزه را عشق میخوانند . و به بهای آن در سنین نوجوانی و پاکی تمام زندگی و آینده خود را برای چند روز خوش گذرانی تباه میکنند. حال آنکه اگر به واقع دچار عشق واقعی شده باشند عاشق و معشوق حقیقی هیچگاه مانع شکوفایی و موفقیت یکدیگر نمی شوند. ارد بزرگ در این مورد میگوید : عشق همچون توفان سرزمین غبار گرفته وجود را پاک می کند و انگیزه رشد و باروری روزافزون می گردد .
از نظر من، عشق از دیرباز بر دوگونه بوده است: عشق گل و بلبل و عشق شمع و پروانه .. براستی کدام یک برازنده و حقیقی است؟ در عشق پروانه و شمع، شمع معشوقی مغرور است که با وجود عشق آتشینی که در سینه دارد، عشقی که او را چنان به فغان و ضجه وامیدارد که پروانه- عاشق بیقرارش را از سرزمینها و محیط های دور به سوی خود فرا میخواند، عشقی که هرچند آنرا بروز نمی دهد اما حرارت وشدت آن ، ذره ذره ی وجود نازکش را می سوزاند و آب میکند، زبان در کام نگه میدارد و سکوت را تا سرحد تباهی و نفی مطلق حفظ میکند. اما با این همه خودپسند نیست و خود می سوزد اما روشنایی سوختنش، قلب عاشقش را نور و حرارت و روشنی می بخشد و با او عشق زنده است. زمانی که وجود شمع به عدم انجامید و حرارت سوزانش ، دل نازکش را بلعید، عشق به اتمام می رسد و عاشقش ناپدید.

در آنسوی قضیه، پروانه عاشقی است که فارغ از هیاهوی دنیا، دیوانه وار به شمع که چون سروسهی با سکوت و ابهتی کوه مانند بر قامت رعنایش تکیه کرده عشق می ورزد و شور عشق او را چنان از خود بیخود کرده که تمام موانع و مشکلات و پایان نامعلوم و گنگ عشقش را فراموش کرده، دل به دریا می سپارد و بی باک از توفان حوادث، سر در راه معشوق میگذارد و به سوی او می تازد و این کار را آنقدر دوام میدهد تا از سرچشمه نور و روشنایی که از قلب پاک معشوقش ساطع است سیراب گردد و بعد ...





در عشق گل و بلبل، گل معشوقی است که سرسبد بهار است و مسافری زودرنج و حساس، باید با او چون گل رفتار کرد چرا که با آمدن خزان که موسم عشق نام گرفته ، گل ما غمین شده بدن ظریفش رنگ چروکیدگی به خود می گیرد و بلبل، عاشقی بیقرار است که عشق گل و بوی گل او را چنان از خود بیخود می کند و در عالم مستی فرو می برد که بی اختیار ناله سر می دهد و آنقدر می نالد که دیگر نالیدن با خون و پوست و رنگش می آمیزد و حتی اگر از گل دور باشد و در بین اغیار، باز هم به شوق او می خواند.
نکته جالب در عشق گل و بلبل اینست که این دو به ندرت به وصل هم می رسند و اگر هم دست روزگار آنها را قرین یکدیگر گرداند، این نزدیکی اندکی بیش نیست و تا کسی آن دو را و خوشبختی شان را نظاره میکند، بدون درنگ نقشه هولناکی در سر می پروراند: گل را از ماحولش جدا کرده و خودخواهانه او را بخاطر زیبایی و عطرش در دست گرفته و آنقدر این دست و آن دست میکند تا پژمرده شود و یا اگر مهربانتر باشد آنرا در گلدانی روی میز اتاقش یا پشت پنجره اش قرار می دهد و بلبل را با صد حیله و ترفند و فریب به بند میکشد و در قفسی تنگ زندانی.

عشق قرون معاصر هم اگر متهم به پاکی و صداقت و راستی باشد، عشق گل و بلبل است . چرا که دیگر ذهنیت پروانه ای و عملکردی چون شمع در بین آدمهای این دوره یافت نمی شود. عاشق امروزی همچون بلبل است، صمیمانه عشق می ورزد و دلش از شور یار می تپد و منظور و مطلوبش عشق حقیقی است. بسا اوقات این عشق به وصال می انجامد و شوره زار زندگی، دشت پرگل بهاری می شود اما همانطور که گل و بلبل را ما آدمها از هم جدا میکنیم، مردم نابخرد وعاه شهر ما و یا حوادث روزگار با حرف و حدیث و عملکردهای به ظاهر مصلحانه و خیرخواهانه ، عاشق و معشوق امروز را از هم جدا می سازند.




اما جدای از تقسیم بندی و تعاریف بسیاری که در زبانها و ملیت های مختلف از عشق شده و بعد از این هم خواهد شد آنچه مسلم است هر گاه پای یک عشق واقعی نه یک احساس زودگذر در میان باشد حتی محکمترین انسانها نیز دست تسلیم در برابرش بالا خواهند برد.همانگونه که ارد بزرگ میگوید :عشق چنان شیفتگی در نهان خود دارد که سخت ترین دلها نیز ، گاهی هوس شنا در آن را می کنند .
http://amirpix.persiangig.ir/image/real_love.jpg


ابریشم 07-27-2010 02:27 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif روش تشخيص عشق حقيقي
http://www.orange.ro/images/pictures/see-orange.jpg


روش تشخیص عشق حقیقی

اغلب افراد مجرد ميل دارنـد بـدانـنـد كـه چـگونـه و كجا بايدعشق حقيقي را بيابند. در ايـن مـقـاله به 8 نكته كاربرديو بسيار سودمند براي دستيابي به يـك عـشـق حــقيقي اشاره گرديده است:


1- باور داشته باشيد كه شما هم مي تـوانـيد به يك رابطه دراز مدت، رمانتيك و شگفت انگيز دست يابيد اغلب افـراد مـجرد در آرزوي داشـتـن يــك رابطه فوق العاده مي بـاشد. امـا تـعـداد معدودي از آنان محقق شدن چنين رابـطـه اي را بـاور دارنـــد. براي مجردها حتي ملاقات با يك فـــرد جذاب، سـازگار و دلخـواه يـك امـر نـاممـكن قـلـمــداد ميــگردد. اين بسيار حائز اهميت است كه شما به اين امر ايـمان داشـتـه بـاشـيـد كـه: آشــنايي با يك فرد مناسب و تشـكيل يك رابطه دراز مدت و حتي مادام العمر براي شما نيز امكان پذير است. به خاطر داشته باشيد كه باور و ايمان نيمي از پيروزي در هر كاري ميباشد.


۲-فرد مناسب حال خود را تعريف كنيد
بهترين شيوه براي انجام اين كار آن است كه بهترين دوستان خود را در نظر گرفته و ويژگيها و صفاتي كه از نظر شما بسيار قابل ستايش ميباشند را در آنها شناسايي كنيد. شريك زندگي آينده شما ميبايد از همان ويژگيها و صفات اخلاقي برخوردار باشد. اگر از نظر شما ويژگيهايي نظير بالندگي معنوي، حس شوخ طبعي، مهرباني و يا تحصيلات عاليه تحسين برانگيز ميباشند، شريك آينده شما نيز بايد از آن خصوصيات برخوردار باشد. و چنانچه شما اعتقادي به وجود چنين فردي نداريد بهتر است به مرحله نخست بازگرديد.


3- بياموزيد چگونه افراد ناشايست و نامناسب حال خود را شناسايي كنيد
اين نبايد كار دشواري براي شما باشد. فردي كه صفات و ويژگيهاي دلخواه و ارزشمند شما را بروز نميدهد به عنوان يك شريك تازه نامناسب ميباشد. همچنين فردي كه تنها در حضور شما رفتارهاي خوشايند و خوب از خود به نمايش ميگذارد و نه شخص ديگري، باز براي شما نامناسب ميباشد. علاوه بر آن افرادي كه در پيشبرد رابطه شتابزده عمل ميكنند نيز شايسته برقراري رابطه نيستند. اينگونه افراد معمولا سبب دلشكستگي شما ميگردند.



4- با افراد نامناسب حال خود رابطه برقرار نكنيد
چنانچه با فردي كه فاقد خصوصيات دلخواه شما ميباشد وارد رابطه گرديد، تنها ناكامي و اندوه را متوجه خود ساخته ايد. زيرا چندي از رابطه شما نخواهد گذشت كه شروع به تغيير وي مطابق همان ويژگيهاي دلخواه خود خواهيد كرد. اما شريك شما بطور طبيعي در مقابل اين تغيير از خود مقاومت نشان خواهد داد. عدم توانايي وي در برقراري ارتباط و يا گوش دادن به صحبتهاي شما و يا برآورده سازي نيازهايتان موجب ميگردد كه آنها را به اشتباه نشانه عدم علاقمندي به خودتان تلقي كنيد. اما تنها واقعيت آن است كه شما فردي را برگزيده ايد كه متناسب و برازنده تان نيست.



5- خود را در محيطهايي قرار دهيد كه فرد مورد نظر شما در آنجا به فعاليت ميپردازد
به فرض اگر در آرزوي برقراري رابطه با يك ورزشكار ميباشيد، قطعا وي را در سينما نميتوانيد بيابيد و يا چنانچه در جستجوي يك موسيقي دان هستيد بايد وي را در محافل موسيقي بيابيد. بنابراين براي يافتن عشق دلخواه خود ميبايد از خانه خارج گرديد.



6- بر ترس خود از آنكه طرد گرديد و يا مجددا تنها بمانيد غلبه كنيد.
تمام روابط در مقطعي از زمان پايان خواهند يافت. برخي با جداييها، برخي با طلاق و برخي نيز با مرگ. هيچ ضمانتي در زندگي وجود ندارد و عشق نيز از اين مسئله مستثنا نميباشد. هر زمان كه شما عاشق فردي ميگرديد ناخواسته خود را در معرض طرد شدگي و ناكامي قرار ميدهيد. آخرين باري كه در عشق شكست خورده ايد را بخاطر مي آوريد؟ همانگونه كه مشاهده ميكنيد شما دست نخورده باقي مانده و جان سالم بدر برده ايد. پس آنقدر ها هم طرد شدن وحشتناك نيست.



7- از وابستگي خودداري كرده و سعي كنيد آزاد زندگي كنيد.
به زندگي عادي خود مشغول باشيد و تنها اندكي در پي مجذوب ساختن فرد دلخواه خود. افراد مجردي كه تمام توجه و انرژي خود را معطوف مجذوب ساختن شريك زندگي دلخواه خود ميگردانند، خود را از داشتن يك شريك مناسب و خوب محروم ميسازند ( با بي اعتنايي به موردهاي مناسب بالقوه). و همچنين افراد مجردي كه از نداشتن يك رابطه و شريك خوب پيوسته محزون و دلسرد ميباشند، در عوض آنكه وقت خود را هدر خيالپردازيهاي آرزوهاي خود كنند، بهتر است ابتكار عمل را بدست گرفته و براي خودشان زندگي و موقعيتهاي شگفت انگيزي خلق كنند.



8- ريسك كنيد اما زيركانه و آگاهانه
از منزل خارج گرديد، با افراد جديد ملاقات كرده و باب صحبت را بگشاييد و قرار ملاقات بگذاريد. شانس و اقبال خود را با اين اعمال افزايش دهيد. ممكن است طرد شويد اما مطمئن باشيد ارزش آن را خواهد داشت. يافتن يك عشق حقيقي امري دشوار و زمانبر است هيچگاه تا زمان دستيابي به آرزوهايتان از پاي ننشينيد.


ابریشم 07-27-2010 02:29 PM

حفظ فضاي عاشقانه در ازدواج
بسياري از خانم‌ها و آقايان که مدتي از شروع زندگي مشترک‌شان مي‌گذرد، وقتي به گذشته نگاه مي‌کنند ياد دوراني مي‌افتند که عاشق يکديگر بودند و هيچ‌چيز نمي‌توانست جلوي زندگي عاشقانه‌شان را بگيرد، اما وقتي با هم ازدواج مي‌کنند و مدت زماني از اين ماجرا مي‌گذرد، عشق از زندگي آنها رخت برمي‌بندد.
آنها درگير گرفتاري‌هاي روزمره مي‌شوند و سرشان آنقدر شلوغ مي‌شود که زندگي مشترک براي‌شان يک‌نواخت شده و جذابيت خود را از دست مي‌دهد. در اين شرايط زماني هم که تصميم مي‌گيرند تا به زندگي‌شان سر و سامان داده و طراوت گذشته را به آن بازگردانند، سردرگم مي‌شوند که از کجا بايد شروع کنند ؟
زندگي عاشقانه يک اتفاق نيست، بلکه يک ارتباط روزانه است ، يک رابطه دوستانه است که هر روز بيش از پيش رشد مي‌کند.
بايد از زماني که در کنار هم هستيد لذت ببريد و تصور کنيد نزد دوست داشتني‌ترين فرد زندگي خود هستيد.
زندگي رمانتيک فرايند پيوند دادن است. بسياري از زوج‌ها معمولا سعي مي‌کنند فضاي عاشقانه را با غافل‌گير کردن طرف مقابل مثلا با رفتن به يک رستوران فوق‌العاده و يا برنامه‌‌ريزي يک مسافرت به زندگي خود بياورند. اما زماني که مي‌بينند طرف مقابل‌شان چندان خوشحال نشده، خيلي ناراحت مي‌شوند. اين امر کاملا طبيعي است، چرا که ممکن است چيزهايي که براي شما جالب و سرگرم کننده هستند، براي همسرتان جذاب نباشند.
از آن جايي که بيشتر افراد با تکنيک‌هاي ذهن‌خواني آشنا نيستند! پس بهتر است از همسر خود سوال کنيد چه چيزي دوست دارد. فقط کافي است بگوييد: «تو، زندگي همراه با عشق را در چه چيزهايي مي‌بيني؟» ، «عقيده ي تو در مورد يک ملاقات فوق‌العاده چيست؟ براي مسافرت کدام شهر را انتخاب مي‌کني؟»
مثلا : آيا همسرتان اهل هنر است؟ خوب مي‌توانيد او را به موزه و يا نمايشگاه‌هاي مختلف ببريد.
او را غافلگير کنيد:
پرسيدن علايق همسر و سپس عمل بر طبق گفته‌هاي او به اين معنا نيست که شما نمي‌توانيد او را غافلگير کنيد، حالا حتما نبايد يک مسافرت باشد، مي‌توانيد يک يادداشت ساده ، اما غافلگير کننده را در کيفش قرار دهيد، غذا و يا سالاد مورد علاقه‌اش را درست کنيد و او را به فيلمي که به تازگي اکران شده و او آرزوي ديدنش را دارد، ببريد.
برقراري ثبات:
زندگي رمانتيک يک اتفاق نيست. اين نيست که شما آخر هفته بيرون برويد و همه چيز تمام شود. اين امر مستلزم تلاش‌هاي مداوم است. البته اگر شما خلاق نباشيد شايد براي‌تان کمي مشکل باشد. پس بايد راهي پيدا کنيد تا به شما کمک کند. بهتر است از سوال کردن از خود شروع کنيد، سپس چند کتاب در مورد موضوعي که به شما پيشنهاد کرده خريداري کنيد.
توجه کردن:
توجه خود را بر روي يکديگر معطوف کنيد نه بر روي اينکه در زماني که با او هستيد، چه کار ديگري هم مي‌توانيد انجام دهيد:
مي‌‌خواهيد با هم به پارک برويد؟ پس لطفا تلفن همراه و کيف‌تان را با خود نبريد.

اموري را که ممکن است توجه شما را مخدوش کنند، کنار بگذاريد و از وقتي که در کنار هم هستيد نهايت استفاده را ببريد.
ايجاد فضاي همراه با عشق در زندگي زناشويي امري نيست که يک شبه و بدون تلاش و کوشش به دست آيد. در زندگي مشترک هميشه بايد رفاقت و دوستي وجود داشته باشد. برنامه‌هايي بريزيد که علايق هر دو نفر را تطميع کند، با به کارگيري رموز عاشقانه ي کوچک يکديگر را غافلگير کنيد و زماني که با يکديگر هستيد تمام توجه خود را به او معطوف سازيد.

ابریشم 07-27-2010 02:30 PM

قرارهای ملاقات عاشقانه با همسریشل واینر-دیویس متخصص و مشاور ازدواج در این زمینه می گوید، "مشکل اینجاست که افراد نمی توانند در زندگی خود کارها را اولویت بندی کنند." از دیدگاه او، عشق چیزی است که نیاز به مراقبت و پرورش دارد—چیزی نیست که به خودی خودش اتفاق بیفتد. واینر-دیویس، وجود بچه ها را یکی از مهمترین عوامل قطع ارتباط و دوری زن و شوهرها می داند. او می گوید، "در فرهنگ امروز ما، تمرکز و توجه اصلی روی بچه هاست و زوج ها تصور می کنند باید همه ی اوقات فراغت خود را به فرزندانشان اختصاص دهند. اما به خاطر فرزندانشان هم که شده باید وقتی را هم به همدیگر اختصاص دهند. اگر نتوانند وقتشان را با هم بگذرانند، قادر به ایجاد فضای محبت و دوستی در خانواده نخواهند بود." دکتر واینر دیویس که از سال 1980 تاکنون در زمینه ی مشاوره ی خانواده فعالیت داشته است، با زوج هایی برخورد داشته که در تلاش برای فهم این بوده اند که چرا رابطه شان رو به سردی رفته است. او ریشه ی این مشکل را معمولاً با سؤالاتی مثل این قطع میکند: "آخرین باری که با همسرتان یک قرار ملاقات عاشقانه گذاشتید کی بود؟" و در اکثر این موارد، زوج ها بعد از مدتی نگاه کردن به همدیگر پاسخ می داده اند، "نمیدانیم!" یا درمورد مسابقه ی بسکتبال پسر کوچکشان صحبت می کنند. واینر-دیویس در این زمینه می گوید، "آنها قادر به درک این نیستند که برای حفظ یک رابطه، طرفین باید زمانی را عاشقانه درکنار هم سپری کنند." دکتر واینر معمولاً به مراجعه کنندگان خود توصیه می کند که یک شب در هفته را برای باهم بودن قرار بگذارند تا از بودن کنار هم لذت ببرند—بدون اینکه چیزی مزاحم آنها شود. واینر-دیویس می گوید، "من زوج ها را تشویق می کنم که علیرغم احساساتشان، زمان بیشتری را کنار هم بگذرانند. مطمئناً از تاثیری که در زندگیشان ایجاد خواهد کرد غافلگیر خواهند شد. این راهکار از هر مشاوره و درمانی بهتر است و بیشتر نتیجه میدهد." لازم نیست زیاد خرج کنید! اما چطور می توانید زمانی را به تنهایی در کنار همسرتان سپری کنید وقتی، 1) بچه دارید، 2) وقت ندارید، 3) پول زیادی برای خرج کردن ندارید. مطمئناً شام در یک رستوران فوق العاده با ارکستر ویژه برای چنین شبی عالی خواهد بود. اما لازم نیست برای چنین شبی اینقدر خرج کنید...مطمئناً راه های بهتر و ارزانتری هم هست. موارد زیر از جمله کارهایی است که می توانید برای این شب از آن استفاده کنید: - هر شب جمعه بچه ها را یک ساعت زودتر از زمان همیشگی بخوابانید و این یک ساعت اضافی را باهم و کنار هم بگذرانید. - اگر فکر میکنید با بودجه ای که دارید نمی توانید برای کودکتان پرستار بگیرید، به افراد دیگر فکر کنید، مادر و پدر خودتان، زوج همسایه که بچه ندارند و خیلی افراد دیگر شاید بتوانند آن روز از فرزندتان مراقبت کنند. - با هم برای پیاده روی به پارک محل بروید. - به یک کافی شاپ رفته و ساعتی را کنار هم بگذرانید. - یک پازل بخرید که هیچکدامتان قبلاً انجام نداده اید و با هم آنرا انجام دهید. اینکه چند وقت یکبار چنین برنامه ای برای خودتان ترتیب دهید به خودتان و شیوه ی زندگیتان بستگی دارد. بعضی زوج ها هفته ای یکبار از این قرارها باهم می گذارند بعضی یک هفته درمیان و خیلی ها هم فقط ماهی یکبار می توانند چنین برنامه ای داشته باشند. نباید به کمیت این بیرون رفتن ها توجه کنید، توجه شما باید به کیفیت آنها باشد. مهمترین چیز در بقای عشق در یک رابطه این است که دو طرف بتوانند ساعاتی را باهم بگذرانند. دکتر واینر-دیویس اعتقاد دارد که نباید خودتان را برای طرح برنامه برای این شب ها محدود کنید. فقط کافی است ساعاتی را با روحیه ی عالی و عشق کنار هم بگذرانید. باید بتوانید هر روز همدیگر را ناز و نوازش کنید، همدیگر را با اسم های مستعار صدا کنید و همدیگر را تحسین و تمجید کنید. باید همیشه فکر کنید که تازه با همسرتان آشنا شده اید و عشق و علاقه تان را با همان حرارت و شوق به او ابراز کنید. با استفاده از این راهکار خواهید دید که چطور عشق و محبت دوباره در رابطه تان جاری خواهد شد و هر روز برایتان روزی تازه خواهد بود!





ابریشم 07-27-2010 02:30 PM

مزاياي نامه هاي عاشقانه براي نامزد يا همسرتان !
اگر شما به تازگي نامزد کرده‌ايد و تمايل داريد روابط تان مستحکم تر شود براي همسرتان‌يک نامه‌ي عاشقانه بنويسيد!
بله ، شما اگر نامزد کرده‌ايد ‌يا چندين سال است که ازدواج کرده‌ايد ، براي اين که روابط تان مستحکم شود نامه‌ي عاشقانه به همسرتان بنويسيد .

در اين مقاله با ما همراه شويد تا اظلاعات بيشتري را به دست بياوريد :
براي اين که توجه فردي که به او علاقه مند هستيد را بيشتر جذب کنيد‌يک نامه براي او بنويسيد .زيرا با نوشتن اين نامه دگرگوني‌هاي در دل و قلب طرف مقابل تان ايجاد خواهيد کرد . هيچ شک نداشته باشيد که نوشتن‌يک نامه‌ي عاشقانه مي‌تواند رابطه‌ي بين‌يک زن و مرد را دگرگون کند .

شما در نامه‌ي مي‌توانيد مسائلي از قبيل : اعتماد‌ي که به نامزدتان داريد ، اظهار عشق و علاقه ، و ... را داشته باشيد .

در ابتداي دوران نامزدي معمولا افراد نسبت به طرف مقابل شان خجالتي هستند و مدتي طول مي‌کشد تا نسبت به‌يکديگر عادت کنند ، شما با نوشتن نامه‌هايي مي‌توانيد اين صميمت را تسريع بخشيد .

نوشتن نامه داراي چندين حسن مثبت مي‌باشد :
مانند اين که اگر‌يکي از نامزدها مثلا خانم‌يا آقا مجبور باشد مدتي را از شخص ديگر دور باشد ، با خواندن نامه‌هايي که بين شما رد و بدل شده است مي‌تواند شما را در هر لحظه در کنار خود احساس کند .
شايد پيش خود بگوييد : تلفن که هست ؟؟ با تلفن صحبت ميکنيم ؟
بله اين موضوع درست است که با تلفن نيز مي‌توانيد صحبت کنيد اما اگر شما به تازگي نامزد کرده باشيد و بعدا شوهر آينده تان بخاطر انجام کاري مجبور است مدتي از شما دور باشد ، شما به خاطر زمان کمي که با‌يکديگر نامزد شده‌ايد شايد خجالت بکشيد که به او بگوييد دلتان براي او تنگ شده است ، دوست داريد هر چه زودتر برگردد تا او را ببينيد ، اما تمام اين موضوعات را مي‌توانيد در نامه مطرح سازيد تا همسرتان از اين موضوع و از علاقه‌ي شما نسبت به حودش اطلاع پيدا کند .

نتيجه‌ي ديگري که نوشتن نامه دارد به ترتيب زير مي‌باشد :
شما شايد کيلومتر‌ها و‌يا حتي قاره‌ها از همسر‌يا نامزدتان دور باشيد اما شما‌يا او با خواندن نامه‌هاي ديگري هميشه اين احساس را داريد که او نزديک شما است و دوري را کمتر احساس مي‌کنيد .‌يا اين که شما احساسات و‌يا صحيت‌هايي را که نمي‌توانيد در مقابل نامزدتان ابراز کنيد بر روي کاغذ مي‌آوريد

زيرا شايد زماني که چشم در چشم نامزدتان باشيد خجالت‌يا هر صفت ديگري مانع از انتقال صحبت‌هاي تان به ديگري شود . براي اين که همسر‌يا نامزدتان با هر بار خواندن نامه‌ياد شما در ذهنش نداعي شود ، مي‌توانيد از عطر مخصوصي که شما هميشه از آن استفاده مي‌کنيد به نامه بزنيد تا او با خواندن نامه ، حتي بوي عطر شما را نيز استشمام کند .

اصطلاحات‌يا کلمات خاصي که هميشه به کار مي‌بريد را براي جلب توجه او با رنگ ديگري بنويسيد تا او با رسيدن به اين کلمه‌هاي لبخندي به نامه‌ي شما بزند .



اکنون ساعت 01:44 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)