پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   تاریخ (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=25)
-   -   طومار تاریخ (http://p30city.net/showthread.php?t=39490)

behnam5555 08-12-2013 06:48 PM

تاریخچه انتشار مطبوعات در ایران و جهان
 

تاریخچه انتشار مطبوعات در ایران و جهان

روزنامه
روزنامه نشریه ای است که به طور مرتب و منظم تهیه، چاپ و پخش می‌شود و بی هیچ قید و شرطی در دسترس مردم قرار می‌گیرد. روزنامه نه بیانیه است و نه اطلاعیه و برای روشن ساختن افکار مردم بلکه به نشر اخبار و اطلاعات در زمینه‌های گوناگون و انتقاد و صلاح‌اندیشی در امور عمومی می‌پردازد.
تاریخچه رسانه های عمومی

در حدود 160 سال قبل با منتشر شدن کاغذ اخبار به مدیریت میرزای شیرازی، ایران وارد جهان رسانه ای شد و این در حالی است که در غرب این تاریخ به 400 سال پیش برمی گردد و این مسأله از قدمت بحث رسانه ها در کشورهای غربی حکایت می کند و به نسبت همین قدمت، کار رسانه ای بیشتری انجام شده است و طبعاً پیشرفت های قابل ملاحظه ای صورت گرفته است.

تاریخ انتشار نخستین مطبوعات محلی در جهان
روزنامه ارتباط و یا «ریلیشن» در ماه ژوئن سال 1605 در شهر استراسبورگ آلمان آن زمان وبعد در فرانسه امروز پا به عرصه وجود نهاد.
تاریخچه انتشار روزنامه در جهان خیلی قدیمی تر از «ریلیشن» است. در زمان حكومت ژولیوس سزار (دوهزار و اندی سال پیش) به ابتكار او روزنامه ای در شهر روم منتشر می شد به نام «اكتا دیوما» كه در آن در آغاز كار، تنها كارها و تصمیمات سزار درج می شد كه بعدا فعالیت های سنا و دولت هم بر آنها اضافه شد. در سده سوم میلادی، به ابتكار اردشیر بابكان، كارنامه ای تحت نام روزنامك فعالیت های انجام شده دربار، دولت و موبدان موبد را درج و برای مقامات و رجال خاصی ارسال می شد. این كار تا اواسط حكومت خسرو پرویز ادامه داشت. در سال 713 میلادی در پكن شهر بیژینگ پایتخت چین روزنامه ای به همان شكل روزنامك انتشار یافت. با این تفاوت كه گاهی هم مطلبی مربوط به مردم عادی داشت. این نشریه كه نخست دستنویس بود بعدا به صورت چاپ مهر منتشر می شد.. چینی ها قبل ازنشر روزنامه با ساخت كاغذ و مركب آشنا بودند. در دائرة المعارف كتاب و چاپ، نام این روزنامه «كای یووان» نوشته شده است كه گویا از نام ماه انتشار گرفته است. سپس نوبت به «ریلیشن» رسید كه «یوهان كارولوس» آن را در نخستین هفته از ماه ژوئن سال 1605 در استراسبورگ به دست چاپ سپرد و مادر روزنامه های امروز بشمار می رود.

نخستین روزنامه فارسى چاپى در ایران

نخستین روزنامه فارسى چاپى در ایران به نام<<كاغذ اخبار>> معروف مى باشد.
علی رغم این که اولین روزنامه ای که به زبان فارسی در ایران چاپ شد، "کاغذ اخبار" بود اما نقطه عطف روزنامه نگاری ایران انتشار "وقایع اتفاقیه" است. در 5 ربیع الثانی این سال، در سومین سال سلطنت ناصر الدین شاه، به همت میرزا تقی خان امیرکبیرو ادامه اصلاحات مورد نظر وی، اولین شماره روزنامه وقایع اتفاقیه در ایران به چاپ رسید.

پیشینه روزنامه در خاورمیانه
نخستین روزنامه خاورمیانه در سال ۱۸۲۸ هم زمان با سلطنت محمد علی پاشا در مصر منتشر شد و نامش الوقایع المصریه بود. سه سال پس از آن روزنامه‌ای ترکی به نام «تقویم وقایع» منتشر گردید و هشت سال بعد در ایران روزنامه «کاغذ اخبار» (ترجمه کلمهNewspaper) به اهتمام میرزا صالح شیرازی یکی از نخستین دانشجویان اعزامی به اروپا انتشار یافت.

نخستین ماشین چاپ
نخستین ماشین چاپ در دوره سلطنت شاه عباس كبیر و به دست ارمنیان جلفاى اصفهان وارد ایران شد و با چاپ نخستین كتاب كه كتابى مذهبى و به زبان ارمنى بود ایرانیان نیز وارد كهكشان گوتنبرگ شدند. در دوره قاجاریه و مخصوصاً سلطنت فتحعلى شاه در نیمه اول قرن نوزدهم میلادى كه روابط ایران با كشورهاى اروپایى رو به توسعه گذاشت، توسعه فن چاپ و امور ارتباطى بار دیگر مورد توجه جدى قرار گرفت. به طورى كه از سال 1195ش/1816م، به تدریج ماشین هاى چاپ از روسیه به ایران آورده و در تبریز به كار انداخته شدند و براى چند سالى تبریز تنها شهرى بود كه فن چاپ در آن رونق داشت و در آن جا به چاپ خانه «باسمه خانه» گفته مى شد. ضمناً نخستین كتاب فارسى چاپى كه تبریزى ها در سال 1196ش/1817م منتشر كردند، «قرآن» بود.


behnam5555 08-12-2013 06:51 PM

تاریخ انتشار نخستین مطبوعات محلی در جهان و ایران
 

تاریخ انتشار نخستین مطبوعات محلی در جهان و ایران

روزنامه ارتباط و یا «ریلیشن» در ماه ژوئن سال 1605 در شهر استراسبورگ آلمان آن زمان و فرانسه امروز پا به عرصه وجود نهاد. ریلیشن نخستین روزنامه جهان نبوده است، ولی اولین نشریه عمومی است كه اختصاص به اخبار دربار پادشاه، دولت محلی و مدح این و آن نداشت، و همه گونه مطلب درباره هركس را كه احساس می كرد كاری كرده و یا این می توانسته كاری بكند ولی نكرده بود منتشر می ساخت و نشریه ای بود فروشی و با بهای معین. تاریخچه انتشار روزنامه در جهان خیلی قدیمی تر از «ریلیشن» است. در زمان حكومت ژولیوس سزار(دوهزار و اندی سال پیش) به ابتكار او روزنامه ای در شهر روم منتشر می شد به نام «اكتا دیوما» كه در آن در آغاز كار، تنها كارها و تصمیمات سزار درج می شد كه بعدا فعالیت های سنا و دولت هم بر آنها اضافه شد. این نشریه دستنویس برای مطالعه باسوادها در چند نقطه عمومی شهر و در جایی محفوظ از باد و باران نصب می شد. در سده سوم میلادی، به ابتكار اردشیر پاپكان، كارنامه ای تحت نام روزنامك فعالیت های انجام شده دربار، دولت و موبدان موبد را درج و برای مقامات و رجال خاصی ارسال می شد. این كار تا اواسط حكومت خسرو پرویز ادامه داشت. در سال 713 میلادی در پكن شهر بیژینگ پایتخت چین روزنامه ای به همان شكل روزنامك زردشتیان انتشار یافت. با این تفاوت كه گاهی هم مطلبی مربوط به مردم عادی داشت. این نشریه كه نخست دستنویس بود بعدا به صورت چاپ مهر منتشر می شد. به این ترتیب كه مطالب بر تخته نوشته می شد و اطراف نوشته را خالی می كردند و به صورت مهر در می آوردند، آن را به مركب آغشته می كردند و روی كاغذ می زدند و تكثیر می كردند. چینی ها قبل از آن با ساخت كاغذ و مركب آشنا بودند. در دائرة المعارف كتاب و چاپ، نام این روزنامه «كای یووان» نوشته شده است كه گویا از نام ماه انتشار آن گرفته شده است. سپس نوبت به «ریلیشن» رسید كه «یوهان كارولوس» آن را در نخستین هفته از ماه ژوئن سال 1605 در استراسبورگ به دست چاپ سپرد و مادر روزنامه های امروز بشمار می رود.در سال 1621 در لندن نشریه عمومی «كورنت» به چاپ رسید. نخستین روزنامه به زبان فرانسه «گازت» بود كه در سال 1631 كار انتشار آن آغاز شده بود. در سال 1646 در سوئد روزنامه ای به نام « پست اینریكس تیدنینگار» انتشار یافت كه پس ازبیش از360 سال، همچنان منظما منتشر می شود.

تاریخ روزنامه نگارى هر كشور، نتیجه اقدام و كوشش دسته برجسته و اشخاص مشخص نیست؛ بلكه حاصل جریان تاریخى است كه اعضاى مختلف جامعه در آن شركت دارند. همچنین تاریخ روزنامه نگارى و ارتباطات اجتماعى ایران، از تاریخ تمدن كشور جدا نیست.

در دوره قاجاریه و مخصوصاً سلطنت فتحعلى شاه در نیمه اول قرن نوزدهم میلادى كه روابط ایران با كشورهاى اروپایى رو به توسعه گذاشت، توسعه فن چاپ و امور ارتباطى بار دیگر مورد توجه جدى قرار گرفت. به طورى كه از سال 1195ش/1816م، به تدریج ماشین هاى چاپ از روسیه به ایران آورده و در تبریز به كار انداخته شدند و براى چند سالى تبریز تنها شهرى بود كه فن چاپ در آن رونق داشت و در آن جا به چاپ خانه «باسمه خانه» گفته مى شد. ضمناً نخستین كتاب فارسى چاپى كه تبریزى ها در سال 1196ش/1817م منتشر كردند، «قرآن» بود.
تاریخ ارتباطات اجتماعى ایران، در سومین سال سلطنت محمد شاه قاجار، شاهد تأسیس و انتشار نخستین روزنامه فارسى چاپى در ایران بود كه اسم رسمى نداشت؛ ولى به نام «كاغذ اخبار معروف مى باشد و در روز 25 محرم سال 1253 ق / 1216ش/1837م به مدیریت و سردبیرى میرزا صالح شیرازى در تهران منتشر شد كه روزنامه اى بود با خط نستعلیق و با چاپ سنگى. «كاغذ اخبار» به فاصله 215 سال بعد از انتشار اولین روزنامه در لندن در چاپ خانه اى كه از تبریز به تهران انتقال داده شده بود، چاپ شد و دوره زمانى انتشار آن ماهیانه بود و مدت انتشار آن حدود سه سال به طول انجامید و مالكیت آن دولتى بود. در ایران‌ همواره‌ بحران‌ مطبوعات‌ و تعقیب‌ روزنامه‌نگاران‌ در پی‌ یك‌ دوره‌ ”وفور آزادی‌“ مطبوعات‌ روی‌ می‌دهد و وفور و گسترش‌ مطبوعات‌ حاصل‌ یك‌ حادثه‌ بزرگ‌ در كشور است‌. حوادثی‌ چون‌ (شكست‌ ایران‌ از روسیه‌، انقلاب‌ مشروطه، جنگ‌ جهانی‌، سقوط‌ رضاخان‌، ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌، انقلاب‌ اسلامی و... ) این‌ حوادث‌ از جمله‌ عرصه‌گاه‌هایی‌ است‌ كه‌ به‌ گسترش‌ مطبوعات‌ در كشور ما كمك‌ كرده‌ است‌. به‌ همین‌ سبب‌ تاریخ‌ بیش از 170 ساله‌ تاریخ‌ مطبوعات‌ ایران‌ را می‌توان‌ 7 دوره‌ تقسیم‌ كرد:

• دورة‌ اول‌: مطبوعات‌ دولتی‌: از 1216 تا 1285 هـ. ش
• دورة‌ دوم‌: عهد مشروطه‌: از 1285 تا 1299 هـ. ش

• دورة‌ سوم‌: خفقان‌ رضاخان‌: كودتای‌ 1299 تا 1320 هـ. ش

• دورة‌ چهارم‌: دوره‌ بی‌ بند و باری‌: 1320 تا كودتای‌ 1332 هـ. ش

• دورة‌ پنجم‌: اختناق‌: 1332 تا انقلاب‌ 1357 هـ. ش

• دوره‌ ششم‌: انقلاب‌: 1357 تا 1376 هـ. ش

دوره‌ هفتم‌: اصلاح‌ گرایی‌ از 1376 تا...

نخستین ماشین چاپ در دوره سلطنت شاه عباس كبیر و به دست ارمنیان جلفاى اصفهان وارد ایران شد و با چاپ نخستین كتاب كه كتابى مذهبى و به زبان ارمنى بود ایرانیان نیز وارد كهكشان گوتنبرگ شدند.

متأسفانه‌ این‌ سوء تفاهم‌ هنوز پس‌ ازبیش از 170 سال‌ هنوز باقی‌ است‌ كه‌ روزنامه‌ در پی‌ توسعه‌ می‌آید، یا آنكه روزنامه‌ باعث‌ توسعه‌ می‌شود. هنوز جامعة‌ رسانه‌ای‌ به‌ویژه مطبوعاتی‌ ایران‌ به‌ این‌ درك‌ نرسیده‌ است كه‌ ”روزنامه“ جامعه‌ را به‌سوی‌ ”ترقی“ و ”پیشرفت‌“ هدایت‌ نمی‌كند، بلكه‌ روزنامه‌ از لوازم‌ یك‌ جامعة‌ ”پیشرفته‌“ است‌. بررسى ها نشان مى دهد كه در مدت سى و پنج سال كه از زمان آغاز انتشار نخستین روزنامه وابسته به حكومت در ایران مى گذشت، در حدود ده روزنامه در تهران و شهرستان ها منتشر شد كه عبارتند از: «كاغذ اخبار» (1837م، دولتى، ماهانه، تهران)، «زاراریت باهرا» (1851م، غیر دولتى، ماهانه، ارومیه)، «وقایع اتفاقیه»، (1851م، دولتى، هفتگى، تهران)، «تبریز» (1858م، دولتى، ماهانه، تبریز)، «روزنامه دولت علّیه ایران» (1860م، دولتى، هفتگى تهران)، «روزنامه علمیه» (1864م، دولتى، ماهانه، تهران)، «روزنامه ملتى» (1866م، دولتى، ماهانه، تهران)، «روزنامه دولتى» (1866م، دولتى، ماهانه، تهران)، «روزنامه ایران» (1871م، دولتى سه روز در هفته، تهران)، «روزنامه فارس» (1872م، دولتى، هفتگى، شیراز). انتشار این روزنامه ها نشان دهنده توجه دولت استبدادى ناصرالدین شاه به ارتباطات اجتماعى براى مقابله با آزادى خواهان بوده است. به هر ترتیب از انتشار نخستین روزنامه در ایران تا اعلام مشروطه، روى هم رفته در حدود 114 روزنامه دولتى و غیر دولتى در داخل و خارج از كشور منتشر شد.


behnam5555 08-12-2013 07:20 PM

خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان
 


خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان ( 1 )

" تحقیق و تالیف از احمد یغما


منبع : " نكته ها و نوشته ها "


نکته :

براي تبديل سال قمري به سال شمسي، بايد سال قمري را بر عدد 34 تقسيم كرد و خارج قسمت آن را (صرف نظر از باقيمانده ) از سال قمري كسر نمود.
براي تبديل سال شمسي به قمري بايد از سال 1234 تا 1251 شمسي، عدد (37)؛ و از سال 1251 تا 1282، عدد (38)؛ و از سال 1282 تا 1305، عدد (39)؛ و از سال 1306 تا 1353، عدد (41) را بر سال شمسي بيفزائيم.
براي تبديل سال شمسي به ميلادي بايد عدد( 621) را بر آن اضافه كنيم
براي تبديل سال ميلادي به شمسي بايد عدد( 621) را از آن كسر كنيم
براي تبديل سال هجري قمري به ميلادي بايد سال قمري را به شمسي تبديل كنيم و سپس ميلادي آن را بدست آوريم.
تذكر: چون نيمه دوم هرسال قمري در سال بعد شمسي خواهد بود، از اين رو تاريخي كه بدست مي آيد ممكن است يك سال جلو يا عقب باشد. که جريده ما از اين قاعده مستثني نيست.
1370 ميلادي/ 749 هجري شمسي
سلسله چنگيزي كه در چين تاسيس شده بود، به آرامي تا نيمه قرن چهاردهم سلطنت كرد. در اين تاريخ، در جنوب كه مردم احساسات ملي خود را حفظ كرده بودند، شورش هائي بوقوع پيوست، چيني ها بر مغولهاتاخته، آنها را بطرف شمال عقب نشاندند و سرانجام بكلي آنها را از خاك خود بيرون كردند. پس از اين پيروزي زمام امور بدست سلسله چيني مينگ افتاد و نخستين پادشاه اين سلسله هونگ وو[1] بود. وي باحياي آداب ورسوم قديم همت گماشته تعليم و تربيت و كشاورزي را توسعه داد و با صلح و آرامش سلطنت كرد. پسر او، يونگ لو[2] كه نيرومند تر از پدر بود در صدد برآمد چين را بصورت يك امپراتوري بزرگ درآورد و باين منظور قدرت و مقاومت مغولان را درهم شكست و آنام را تسخير كرد. جانشينان او سياستي صلح جويانه در پيش گرفتند ولي در عين حال روابط چين را با ساير نقاط دنيا قطع كردند.[3]

http://www.adinebook.com/images-1/im...39446X.240.jpg


1370 ميلادي/ 749 هجري شمسي
سلطنت اولاد چنگيز در تركستان، در قرن چهاردهم رو به ضعف گذاشت؛ كوشش هاي اين كشور در سه اردوكشي كه به هندوستان كرد نتيجه اي نداد و خود به چندين دولت تقسيم شد. در همين ايام تيمورلنگ ظهور كرد. اين امير ترك در سال 1333، بدنيا آمده، مسلماني متعصب، بيرحم و ستيزه جو بود و قصد داشت امپراتوري وسيعي، برخلاف امپراتوري چنگيز كه پايه هاي نژادي داشت، بر اساس مذهب ايجاد كند. وي ابتدا تركستان غربي را به تصرف درآورد و پس از آن به پنج اردوكشي و يورش بزرگ دست زد، كه با كمال تاسف و خلاف ادعاي او، همه آنها عليه دولت هاي مسلمان انجام گرفت. وي به ايران، كه در آنموقع به چهار قسمت تقسيم شده بود، حمله برد و هر مقاومتي را درهم شكسته به كشتار اهالي پرداخت و از سر كشته ها مناره ها ساخت. سپس نواحي جنوب شرقي روسيه را تاراج كرد. و پس از اين پيروزي وارد سرزمين هند كه در اختيار شاهزادگان افغان و ترك بود شد و پنجاب را گرفت و با غنيمت سرشار مراجعت كرد. در چهارمين يورش مماليك شام رامغلوب كرد و بالاخره با امپراتوري عثماني جنگيد و با يزيد را در آنكاراشكست داد و بدون ترديد مي خواست ششمين يورش خود را عليه چين انجام دهد ولي باين آرزو نرسيد و در سال 1404 بكام مرگ فرو رفت.[4]
امپراتوري تيمور دوامي نداشت. تعصب و بيرحمي او موجب نفرت مردم و ملت هاي مغلوب شد. وي كه سخت سرگرم جنگ و كشورگشائي بود توجهي به كشورداري و ايجاد سازمانهاي صحيح نشان نداد، امپراتوري وي شامل تركستان غربي، ايران، پنجاب، بين النهرين و قفقاز بود كه جانشينان وي از عهده حفظ متصرفاتش برنيامدند لذا در قرن پانزدهم خود شاهد تجزيه امپراتوري بودند.

1402 ميلادي / 781 هجري شمسي/ 804 هجري قمري

http://www.jamejamonline.ir/Media/im...0944874494.jpg


در جنگ آنقره به تاريخ 27 ژوئيه 1402/25 ذيحجه 804 كه بين سپاهيانتيمور[5] و بايزيد اول، سلطان عثماني اتفاق افتاده بود. تيمور به پيروزي درخشاني دست يافت. اين ايام مقارن بود با رهبري طريقت صفويه توسط خواجه علي، كه وي تا هنگام درگذشتش در 15 مه 1427 /18 رجب 830 رياست طريقت را به عهده داشت و تحت رهبري وي تعاليم نيمه مخفي طريقت صفويه آشكارا ماهيت شيعي مي گرفت.[6]

1407ميلادي/786 هجري شمسي
در اين سال با فرمان هنري چهارم شركتي به نام كمپاني فرصتهاي تجاري تاسيس شد با اين توضيح كه در اوايل سده سيزدهم، كمپاني تجار لندن تشكيل يافته بود.

1415 ميلادي/ 794هجري شمسي
فتوحات و جهانگيري پرتغال در اين سال با تصرف شهر «سبته» در كشور مغرب (مراكش) آغاز شد. و پرتغال به دوران تاريخي كوتاهي قدم نهاد كه يكي از قدرتهاي بزرگ جهاني ـ در دريانوردي، اكتشاف سرزمينهاي جديد، فتوحات و بازرگاني ـ در سه قاره جهان گرديد. هر چند پرتغال كشور كوچك واز لحاظ منابع طبيعي فقير بود، و جمعيت كشور بيش از يك ميليون نفر نمي شد اما دوران تاريخي پرشكوهي داشت كه از 1415 تا 1515 طول كشيد كه در ادبيات آن كشور به اين عصر «قرن مشعشع» (O Seculo Maravilhoso) گفته مي شود.[7]

1453 ميلادي/832هجري شمسي
در اين سال قسطنطنيه توسط سلطان محمد دوم (1451- 1481م) معروف به سلطان محمد فاتح، فتح گرديد. پس از اين فتح مسلمانان جهان محمد را در مقام رهبر جهاد با مسيحيت تاييد كردند. سلطان محمد بتدريج خود را نه تنها وارث روم شرقي بلكه در مقام فرمانروايي بر يك امپراتوري جهاني يافت.[8] تهاجمعثماني به قاره اروپا واكنش جهان اسلام در قبال تهاجم صليبي بود.[9]

1460ميلادي/839 هجري شمسي
در ايران بعد از حيدر پسرش جنيد به رهبري طريقت صفويه رسيد، وي به قدرت معنوي صرف بسنده نكرد و به تحريك مريدانش با جهاد عليه كفار، روحيه جنگجويي را در طريقت وارد ساخت[10] اين فعاليت باعث سوء ظن حكمران غرب ايران، جهانشاه قره قويونلو شد. كه سلطه اش از آذربايجان و مرزهاي گرجستان تا خليج فارس برقرار بود. جنيد (ملقب به سلطان) با اوزون حسن (حكمران آق قويونلو) متحد شد و در جريان حمله به شيروان در 4 مارس 1460 / 11 جمادي الاول 864 ، در سواحل رود كر كشته شد. و پسرش حيدر (خواهرزاده اوزون حسن) جانشين وي گرديد[11]. حيدر در 1488م /893 هجري قمري شهر شماخي پايتخت شيروان را غارت كرد، (در اين زمان اوزون حسن درگذشته بود) اما طي حمله يي متقابل، شيروانشاه كه از دامادش يعقوب، سلطان آق قويونلو 4000 نيروي جنگي دريافت كرده بود توانست در نهم ژوئيه همان سال سپاه حيدر را شكست داده و خودش را نيز به قتل رساند. حيدر، ابداْع كننده كلاه مخصوص قرمز رنگي بود كه به مناسبت دوازده امام شيعه دوازده ترك داشت. از آن پس اين كلاه علامت مشخصه طرفداران دودمان صفوي گشت و سبب شد كه عثمانيان به منظور استهزا به آن لقب قزلباش[12] يا سرخ سر بدهند.

1480ميلادي /859هجري شمسي
تا اين سال حكومت نيم بند مسكوي خراجگذار مغولها بود.

1488ميلادي /867 هجري شمسي
در اين ايام دريانورد پرتغالي بارتولوميودياس دماغه اميدنيك را دور زد و ده سال بعد هموطنش واسكودوگاما به هند رسيد. بدين سان راه دريايي از اروپاي غربي به شرق كه مدتها آرزوي شاهزاده هنري دريانورد بود، سه سال قبل از برقراري سلسله صفويه در ايران، باز شده بود. پرتغاليها نه تنها حصار كشورهاي اسلامي را كه چندين قرن ايران را از تماس با غرب تقريبا محروم ساخته بود دور زدند، بلكه بي هيچ برخورد از ونيزيان و ديگر قدرتهاي تجاري اروپايي كه از طريق بنادر مديترانه با ايران تجارت مي كردند فراگذشتند. /ر.ك 1507م/

1492تا1580ميلادي/ 871 تا 959هجري شمسي
حكمرانان مسيحي اسپانيا، كه در سده دهم ميلادي تنها بر بخش كوچكي از شمال شبه جزيره ايبري فرمان مي راندند، در نيمه دوم سده يازدهم تهاجم به سرزمين هاي اسلامي اندلس را آغاز كردند و در سده سيزدهم در راس پنج دولت لئون، آراگون، ناوار، كاستيل و پرتغال بتدريج سيطره خود را بر بخش مهمي از شبه جزيره ايبري برقرار نمودند. توسعه طلبي به سوي جنوب تداوم يافت و در سال 1492 ميلادي با سقوط غرناطه (گراناد) حاكميت مسيحيان بر سراسر ايبري تامين شد.اين امپراتوري كاتوليك در دوران فيليپ دوم (1556-1598) به اوج اقتدار خود رسيد. فيليپ در سال 1580 پرتغال را ضميمه قلمرو خود كرد وامپراتوري بزرگ و جهانگستر اسپانيا را بنياد نهاد كه تا سال 1640 ميلادي دوام داشت، امپراتوري كه مستملكات آن از آسيا تا آمريكا گسترده بود.

1501ميلادي/ 880 هجري شمسي
حيدر (فرزند جنيد) سه پسر داشت كه يكي از آنها به نام علي جانشين وي گرديد و از همان ابتدا خود را شاه ناميد لذا توسط سلطان يعقوب دستگير و زنداني شد. بعد از درگذشت سلطان يعقوب در دسامبر 1490 /صفر 896، علي و برادرانش بعد از چهار سال و نيم حبس، آزاد شده و به هم پيماني يكي از مدعيان تاج و تختآق قويونلو بنام رستم درآمدند اما يك سال بعد با آشكار شدن قدرت هواداران صفويه رستم قصد جان برادرانصفويه را كرد كه در اين كشاكش علي كشته شد و اسماعيل كه از طرف برادر مقتولش جانشين وي و رئيس طريقت صفويه تعيين شده بود توانست خود را به اردبيل برساند. و مخفي شود. و با كمك مريدانش به گيلان فرار كند در اين زمان اسماعيل هفت سال داشت. بعد از كشته شدن رستم توسط پسرعموي خود، (1497 ميلادي /902قمري/876 شمسي) اسماعيل با كمك و مشاوره هفت نفر از مريدان نزديك خاندان صفويه كه به «اهل اختصاص» معروف بودند، به مبارزه بر عليه دولت آق قويونلو برخاست و توانست در دسامبر 1500/جمادي الاخر 906 از رود كر گذشته در نزديكي قلعه گلستان به نبرد با شيروانشاه فرخ يسار بپردازد. فرخ يسار كشته شد و اسماعيل بعد از شكست دادن دشمن، باكو را تسخير نمود سپس در منطقه شرور واقع در كنار نخجوان سپاه قدرتمند الوند را شكست داده و كنترل آذربايجان را بدست گرفت. نهايتا وي در 14 سالگي (1501م/907ق/880 ش ) در شهر تبريز به عنوان اولين پادشاه سلسله صفويه تاج بر سر نهاد. سكه ها به نام اسماعيل ضرب شد اما مهمترين كار او اعلام تشيع اثني عشري به عنوان مذهب رسمي كشور جديد صفويه بود.

1507 ميلادي/886 هجري شمسي
در سال 1507م يعني شش سال بعد از استقرار دولت صفويه، پرتغاليها با سلاح جديد ـ شش كشتي و چهارصد وشصت مرد جنگي، در هرمز با سي هزار مرد جنگي ايراني در آويختند و حاكم هرمز را تحت قيمومت درآوردند و در تمام جزاير درياي جنوب به كشتار و غارت پرداختند. قرار بر اين شد كه حاكم هرمز سالي پانزده هزار اشرفي به عنوان خراج به پادشاه پرتغال بپردازد و كالاهاي پرتغالي نيز از پرداخت كليه عوارض گمركي و حقوق متفرقه معاف باشند.»[13] /ر.ك.1622/

1510ـ 1503ميلادي /889- 882 هجري شمسي
هنگاميكه اسماعيل در تبريز تاج بر سرنهاد تنها بر ناحيه آذربايجان تسلط داشت؛ ده سال طول كشيد تا توانست بقيه ايران را فتح كند. او بغداد را هم تسخير كرد اما زياد نتوانست نگه دارد. مراحل اصلي گسترشامپراتوري صفويه عبارت بودند از: شكست بازمانده نيروهاي آق قويونلو نزديك همدان (1503/909ق) (كه مركز و جنوب ايران را تحت كنترل اسماعيل درآورد)؛ به انقياد درآوردن نواحي مازندران وگرگان در مجاورت بحر خزر و تسخير يزد در جنوب شرقي (1504م/10ـ909ق)، آرام ساختن مرزهاي غربي و الحاق ديار بكر (7-1505/11-910 الي 13-912ق) به قلمروي خويش؛ تسخير بغداد و فتح جنوب غربي ايران (1508/4-913ق)؛ به انقياد درآوردن شيروان (10- 1509 /915ق)؛ و فتح خراسان (1510/918ق) كه سه سال قبل توسط ازبكان ماوراءالنهر از تيموريان گرفته شده بود. لكن بزرگترين پيروزي اسماعيل بي ترديد در جنگ مرو در دوم دسامبر 1510/26 شعبان 916 به دست آمد كه در نتيجه آن ناحيه خراسان به اختيار صفويه درآمد و شهر هرا، دومين شهر و محل اقامت جانشين بلافصل سلطنت شد.

1511 ميلادي/890 هجري شمسي
دراكتبر1511 /رجب - شعبان 917، ظهيرالدين بابر، شاهزاده تيموري، براي بازپس گرفتن قلمرواش در ماوراءالنهر كه ازبكان او را از آنجا رانده بودند، اسماعيل خطايي[14] را تشويق به حمله به سمرقند كرد. اسماعيل نيرويي به كمك بابر فرستاد و بابر موفق شد سمرقند را در اين زمان و سپس بخارا را براي مدتي تصرف كند.

1512ـ 1514 ميلادي / 891- 893 هجري شمسي
اسماعيل چند لشكر كشي به آناتولي ترتيب داد كه آخرين آنها لشكر كشي عمده اي در 1512 ميلادي به فرماندهي نورعلي خليفه بود. اين نيرو تا عمق آناتولي نفوذ كرد، شهر تغات را غارت نمود و شكست هاي متعددي بر لشكريان عثماني وارد آورد، اين حملات به سرزمين عثماني يكي از عواملي بود كه منجر به تهاجم عثماني به ايران در سال 1514 ميلادي شد.

1512 ميلادي / 891 هجري شمسي
از سال 1511م، فرانسه كه در حلقه اتحاد دشمناني همچون امپراتور، اسپانيا، انگليس، ونيز، و سويسي ها محصور شده بود ، از هر طرف مورد حمله قرار گرفت سپاهيان فرانسه مقاومت سختي به خرج دادند و در «روان» بر اسپانيائيها غلبه كردند اما سردار سپاه فرانسه در اين جنگ كشته شد كه به دنبال اين حادثه قوايفرانسه بكلي از ايتاليا بيرون رفتند.[15]


Hong Wou [1]
Yong Lo [2]
[3] تاريخ جهاني. ش. دولاندلن، ترجمه دكتر احمد بهنمش. انتشارات دانشگاه تهران. ج اول، چ ششم1370 ص 518
[4] تاريخ جهاني. ش. دولاندلن، ترجمه دكتر احمد بهنمش. انتشارات دانشگاه تهران. ج اول، چ ششم1370 صص517- 516
[5] تهاجم چنگيزخان به بخش شرقي جهان اسلام در 1219م/615ق و در پي آن تاسيس حكومت مغولان از چين تا بالكان، تماس ايران را با غرب ديگر بار برقرار كرد. پس از سال 1335/6-735، دولت مغول در ايران به تعدادي واحدهاي كوجك تجزيه شد كه يكپارچگي و امنيت كشور به طور كلي كاهش يافت. لشكركشي هاي تيمور در ايران (1405-1381م / 807- 782ق) بار ديگر غرب را متوجه ايران كرد اما مدت كوتاهي بعد از مرگ تيمور در سال 1405 م/807 ق/ 784هجري شمسي، تمامي شمال غرب و مركز ايران تحت سلطه ي پي در پي دو سلسله تركمن قره قويونلو (سياه گوسفند) و آق قويونلو (سفيد گوسفند) درآمد.
[6] ر.ك: ايران عصر صفوي: راجر سيوري ترجمه: كامبيز عزيزي. نشر مركز، چ اول 1372، ص 12
[7] آنگولا. داگلاس ل.ويلر، رنه پلي سيه. ترجمه محمود فخرداغي. انتشارات خوارزمي چ اول 1355 ص26
[8] كاويخو، سفرنامه كاويخو، ترجمه مسعود رجب نيا، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ دوم با تجديد نظر، 1366،ص116
[9] 25 سپتامبر 1396، دولت نوخاسته عثماني واپسين لشكر كشي عظيم صليبي به سوي شرق را در نيكوپوليس (حاشيه رود دانوب) با شكستي سخت به پايان برد و هزاران تن از شواليه هاي صليبي را به قتل رساند. ضمنا تاريخ جنگ صليبي اول 1096- 1099 ميلادي بوده است.
[10] نقل شده در: ًWilfred Blunt. pietros pilgrimage (london 1953) .P. 127.
[11] قبل از برقراري دولت صفويه، رهبر صفويه در تبليغات اين طريقت صرفا نماينده امام غايب نبود بلكه خود امام غايب بود؛ حتي رهبر صفويه را تا آنجا مي رسانند كه ادعا ميكردند خداوند در او حلول كرده است. ادعا شده كه مريدان جنيد آشكارا از وي به عنوان «خدا» و از پسرش به عنوان «پسر خدا» ياد مي كردند و در ستايش وي مي گفتند: «هو حي القيوم، لااله الاهو». و به اسماعيل ولي الله ميگفتند. ر.ك: ايران عصر صفوي ... ص23- 22
[12] ايران عصر صفوي: راجر سيوري ترجمه: كامبيز عزيزي. نشر مركز، چ اول 1372، ص 19 با اين توضيح كه: اين نام ازسوي صفويه همچون نشان افتخار پذيرفته شد.
[13] ر.ك: تاريخ تجارت وسرمايه گذاري صنعتي در ايران، ص103
[14] خطايي ، تخلص شعري شاه اسماعيل اول بود.
[15] تاريخ جهاني. ش. دولاندلن، ترجمه دكتر احمد بهنمش. انتشارات دانشگاه تهران. ج دوم ، 1370 ص24

behnam5555 08-12-2013 07:28 PM

خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان ( 2)
 
خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان ( 2)
" تحقیق و تالیف از احمد یغما

منبع : " نكته ها و نوشته ها "

1513 ميلادي / 892 هجري شمسي
هنگامي كه پرتغالي ها با علاقه كامل به كشف سواحل آفريقا و آسيا مشغول بودند، اسپانيائي ها متوجه مغرب شده اقدامات كريستف كلمب را تعقيب كردند: بالبوئا تنگه پاناما و اقيانوس كبير را در همين سال و ديگر كاشفان، مكزيك، فلوريد و ريودولاپلاتا را كشف نمودند. گذشته از اين ملت هاي ديگري هم در اين راه قدم گذاشتند. انگليسي ها به لابرادور و فرانسويان به كانادا رسيدند. يكي از دريانوردان ايتاليائي به نام «آمريگو وسپوچي» به دستور دولت اسپانيا و پرتغال چهار سفر كرد و امريكا به نام او نامگذاري شد، چون كريستف كلمب متوجه نشده بود كه اين سرزمين، خشكي تازه ايست و دنباله آسيا نمي باشد.[1]

1514 ميلادي / 893 هجري شمسي
در اين سال فرانسويان به لمباردي آمده با سويسي ها مواجه شدند و از آنها شكست خوردند؛ سويسي ها وارد فرانسه شده ديژون را محاصره كردند. اما عهد نامه صلح بين دو كشور بسته شد. لوئي دوازدهم كه هنوز خيال انتقام از سر بدر نكرده بود در سال 1514 در گذشت. اشتباه او اين بود كه فرانسه را دوباره به جنگ هاي پر خرج و بي فايده كشانيد ليكن پادشاهي خوب به شمار مي رفت. وي متصرفات خود را به خوبي اداره مي كرد و فردي صرفه جو و حامي هنر و كشاورزي بود.

1514 ميلادي / 893 هجري شمسي
يك كشتي پرتغالي وارد آبهاي كانتون شد و سرنشينان آن پياده گشتند. نخستين بار بود كه پاي سوداگران اروپايي بر خاك چين نهاده مي شد.از اين تاريخ، كشور افسانه اي چين براي استعمار حريص اروپايي كشف تاره اي مي گردد. بدين ترتيب پرتغاليها در سال 1537م در ماكائو مستقر مي شوند و در سال 1544 در اموي ( Amoy) استقرار مي يابند. انگليسيها نيز كشتيهاي خود را در سال 1637 به كانتن مي فرستند و روسها در سال 1619 عازم دست اندازي به چين مي گردند.[2]

1514 ميلادي/ 893 هجري شمسي
در 23 اوت 1514/ دوم رجب 920: سلطان سليم اول... سياست خارجي تركيه را تغيير داد. تركيه در سراسر سده پانزدهم با دولت هاي شبه جزيره بالكان و همچنين «مجارستان» و «ونيز» و ديگر دول اروپايي در جنگ بود و قصد داشت ممالك مزبور را فتح كند. سلطان سليم اول، نقشه فتح آسياي مقدم را كشيد و مقدمات لشكر كشي به سوي ايران را تحت شعار دفاع از مذهب حقه سني عليه شيعيان «بد دين» فراهم آورد. نخست پشت جبهه خويش را به وسيله كشتار چهل هزار شيعه فعال آسياي صغير، پاك كرد و سپس عليه دولت صفوي وارد جنگ شد. لشكريان ترك در آن زمان مقادير كثيري توپ داشتند كه قزلباشانفاقد آن بودند. و تركان قزلباش را در جلگه چالدران (آذربايجان ايران) شكست سختي دادند. (23 اوت سال 1514م./ 920ق.)... سلطان تبريز را اشغال كرد، ولي به سبب شورش يني چري ها، كه عناصر متمايل به شيعه در ميان آنان زياد بود، نتوانست از پيروزي خود بهره گيرد.[3] تاثير آني شكست صفويه در جنگچالدران از دست رفتن ناحيه دياربكر بود كه در 17ـ1516م/922ق، به امپراتوري عثماني ضميمه شد. همچنين عثمانيان سلسله ي ذوالقدر در مرعش و البستان را منقرض كردند و آن مناطق نيز ضميمه ي امپراتوري آنها شد.[4] تاثير مهم اين جنگ اثر رواني و منفي آن بر روي خود شاه و نگاه قزلباشان به وي به عنوان يك فرد غير الوهي بود.

1515 ميلادي / 894 هجري شمسي
در فرانسه بعد از لوئي دوازدهم كه بدون فرزند از دنيا رفت، پسر عمش فرانسواي اول به تخت سلطنت نشست وي در تعقيب نقشه هاي لوئي دوازدهم در سال 1515م، وارد ايتاليا شد و به ميلانه حمله برد، اهالي از سويسي ها كمك خواستند. در جنگ خونيني كه ميان طرفين در مارين يان[5] در گرفت و دو روز طول كشيد، سويسي ها در نتيجة قدرت توپخانه فرانسه و كمك ونيزي ها كه متحد فرانسه بودند، شكست خوردند. فرانسواي اول، ميلانه را گرفت و با سويسي ها صلح كرد.[6]

1515 ميلادي / 894 هجري شمسي/920 هجري قمري
آلفونس آلبوكرك فرمانده ناوگان پرتغال، در اين سال با شاه اسماعيل معاهده اي منعقد كرد كه تبعيت حاكم هرمز را از پرتغال تصديق مي كرد همچنين به موجب آن پرتغاليها تعهد كردند شاه را در بازپس گيري جزاير بحرين از سلسله جبريد كمك كنند، همچنين با ايران عليه دولت عثماني متحد شوند، و در سركوب شورش يكي از قبايل بلوچ در مكران به ايران ياري رسانند. چند سال بعد پرتغالي ها جزاير بحرين را اشغال كردند اما به جاي تحويل آن به ايران مدت هشتاد سال در تملك خود نگاه داشتند.

1524 ميلادي/ 903 هجري شمسي
در23 مه 1524 /19 رجب 930 شاه اسماعيل مؤسس دولت صفويه، درگذشت و در آرامگاه خانوادگي در اردبيل به خاك سپرده شد. طهماسب، بزرگترين پسر وي كه تنها ده سال و سه ماه داشت به جاي پدر بر تخت نشست. قزلباشها به سرعت از اين وضع براي برگرداندن روندي كه در جهت واگذاري سهم بيشتري در اداره ي كشور به ايرانيان وجود داشت استفاده كردند و زمام دولت را به دست گرفتند و براي يك دهه قدرت شاه را تصاحب نمودند.

1525 ميلادي/ 904 هجري شمسي

http://www.drake.net/VMF32bxl.jpg

تفنگ چخماقي در اين سال ساخته شد. چهل سال بعد يعني در سال 1565 مدادهاي مغز سربي ساخته شد. در بين اين سالها كشتي پره دار نيز در سال 1534 تهيه گرديد.


1526 ميلادي / 932 هجري قمري/ 905 هجري شمسي
در اين سال، ظهيرالدين بابرـ متحد قبلي شاه اسماعيل ـ سرانجام بعد از قندهار، دهلي و اكرا را تسخير كرد و امپراتوري مغول را در هند بنيان گذارد. در همين سال جنگ داخلي در ايران بين جناحهاي رقيب در نزديكي سلطانيه در آذربايجان و سپس در اردبيل درگرفت. جنگ داخلي صدمات زيادي به كشور زد «جامعه نظم و ترتيب نداشت و سردرگمي كشور را تجزيه كرده بود.»[7] ازبكان از فرصت استفاده كرده طوس و استرآباد را تسخير كردند و به خراسان حمله نمودند. و شهر هرات را نيز كه در مرز شمال شرقي ايران قرار داشت محاصره كردند. جنگ داخلي تا تابستان 1528م/934ق ادامه داشت. كه دوسال بعد نيز جنگ بين دو جناح متحد شاه يعني تكه لوها و شاملوها آغاز گرديد.

1533 تا1553 ميلادي/ 912 تا 932 هجري شمسي/40-939 تا960 هجري قمري
در بين اين سالها چهار تهاجم عمده از سوي عثمانيان به ايران صورت گرفت. كه طي آن توانستند اراضي زيادي را از ايران به چنگ آورند.

1536 تا 1555
در سال 1536، يك فرانسوي هاوانا را غارت كرد. سال بعد سانتياگو دو كوبا به همان سرنوشت دچار شد. در سال 1554، فرانسويان بار ديگر به سانتياگو دو كوبا حمله كردند و هشتاد هزار دلار به تاراج بردند. در سال 1555 يك دزد دريايي ديگر فرانسوي هاوانا را گرفت و آنجا را غارت كرد و به آتش كشيد.

1540 تا1553 / 919 تا 932هجري شمسي / 7-946 ـ 960 هجري قمري
بين اين سالها شاه طهماسب چهار لشكر كشي به قفقاز كرد. و اسيران گرجي، چركس و ارمني بسياري به ايران آورد كه اكثر آنها را كودكان و زنان تشكيل مي دادند. ورود اين گروه نژادي جديد به ويژه دختران زيبا رويشان به حرم سلطنتي تغيير عميقي در طبيعت جامعه صفوي پديد آورد و تاثيرات عميقي بر نهادهاي نظامي و سياسي كشور نهاد.

1550 ميلادي/ 929 هجري شمسي
طي اين سالها در انگلستان كمبود شديد سرمايه وجود داشت.

1553 ميلادي/ 932 هجري شمسي
كمپاني فرصتهاي تجاري انگليس دريانوردي را به نام ريچارد چانسلر روانه آبهاي آزاد كردند او پس از گم شدن، به درياي سفيد رسيد و به مسكو رفت و با تزار رابطه تجاري برقرار نمود.

1554ميلادي/ 933 هجري شمسي
حسب توافق ريچارد چانسلر با ايوان چهارم ـ تزار روسيه ـ در لندن كمپاني مسكوي تاسيس شد.

1555 ميلادي / 934 هجري شمسي /962 هجري قمري
در اين سال پيمان صلح در آماسيه بين ايران و دولت عثماني امضاء شد. مفاد اين پيمان آن زمان براي ايران نامساعد نبود.[8] مهمتر آنكه ايران از حملات عثماني آسودگي خاطرپيدا كرد. اين پيمان سي سال پابرجا ماند.

1562 ميلادي / 941 هجري شمسي
در اين سال كاتوليك ها به رهبري دوك دوگيز بسياري از پروستان ها را در واسي (كشور فرانسه) به قتل رساندند و اين اقدام بمنزله اعلام نخستين جنگ مذهبي بود. سال بعد معاهده صلحي ميان دو طرف بسته شد و بموجب آن معاهده پروتستان ها را در اجراي مراسم مذهبي، در نقاطي كه تا آن زمان مستقر شده بودند، آزاد گذاشتند.
1577 تا 1580 ميلادي / 956 تا 959 هجري شمسي
نخستين راهزني دريايي «كاپيتان دريك» در سالهاي فوق با سرمايه اي به مبلغ پنج هزار پوند انجام شد كه ملكه اليزابت نيز در آن شريك بود، اين راه زني دست كم ششصد هزار پوند سود داشت كه نيمي از آن نصيب ملكه انگليس شد. تخمين زده مي شود كه راهزنان در اثناي حكومت اليزابت نزديك به 12 ميليون پوندبه انگلستان وارد كردند[9].

1576 ميلادي/ 955 هجري شمسي/984 هجري قمري
شاه طهماسب صفوي در اين سال درگذشت. و پسرش اسماعيل (دوم) كه از بيست سال قبل به دستور وي زنداني شده بود در 22 اوت همين سال با حمايت يك جناح از قزلباشاها برتخت نشست. وي در اين زمان 40 سال داشت و همانند پدرش از ترس حملات عثمانيان، قزوين را به پايتختي انتخاب نمود. وي در اقدامات اوليه خود با اين تز كه: «خيمه هاي شاهي را با ريسمانهاي قديمي نمي توان برپا داشت» نزديكان پدرش را از بين برد و پنج تن از برادرانش و چهار شاهزاده ديگر صفوي را به قتل رسانيد و يا كور كرد. قزلباشان كه وي را فرد غير مؤمن و معتاد به ترياك دريافتند تصميم به قتلش گرفتند و لذا ترياك وي را به زهر آلوده كرده و در 24 نوامبر 1557/ 13 رمضان 985 يعني كمي بيشتر از يكسال سلطنتش به زندگي وي خاتمه دادند.

1578 ميلادي / 957 هجري شمسي/ 985 هجري قمري
بعد از اسماعيل دوم، برادر بزرگ وي به نام محمد خدابنده كه از نظر قدرت بينايي بسيار ضعيف بود و يكي از دلايلي كه عده اي از قزلباشان پيش از آن مخالف سلطنت وي شده بودند همين نكته بود، به سلطنت رسيد. وي كه جان سالم از تصفيه هاي خونين برادرش بدر برده بود، در 11 يا 13 فوريه 1578/ 3 يا 5 ذيحجه 985 بر تخت نشست و عنوان محمد شاه بر خود نهاد. محمد شاه سه پسر به نام هاي حمزه، ابوطالب و عباس داشت. وي خزانه كشور را با گشاده دستي شاهانه خالي كرد. « برداشت كلي جهان خارج، از اداره مملكت به دست سلطان محمدشاه و ملكه اش مهدعليا ـ كه از هواداران تاجيك ها و مخالفين قزلباش ها به شمار مي رفت ـ حاكي از ضعف و تفرقه در داخل كشور بود.»[10] لذا ازبكان خراسان را مورد تاخت و تاز قرار دادند و در غرب عثمانيان به اتفاق برخي سركردگان كرد در استحكامات صفويه در آذربايجان نفوذ كردند.
انتشار و یا استفاده از مطالب این وبلاگ فقط با درج منابع و نام مولف و آدرس وبلاگ بلامانع است
1580 تا 1640 ميلادي / 959 تا 1019 هجري شمسي
طي اين ساليان اسپانيا، پرتغال را به خاك خود ملحق ساخت و بر آن فرمان راند. تا اينكه در انقلاب ملي 1640 پرتغال دوباره آزاد شد.

1583 ميلادي/ 962 هجري شمسي
در اين سال نيوفاوندلند به مستعمره انگليس درآمد. اين استعمار تحت عنوان «ماموريت متمدن سازي مناسبات اخلاقي و تجاري» صورت گرفت.

1585 ميلادي/ 964 هجري شمسي
در اين سال جنگ انگليس و اسپانيا آغاز شد كه بيست سال به درازا كشيد (رجوع شود به 1588)

1585 ميلادي/964 هجري شمسي /993 هجري قمري
در اين سال عثمانيان تبريز را اشغال كردند. و بيست سال اين سرزمين را در تصرف خود نگاه داشتند.

1587ـ 1588 ميلادي/ 966ـ 967 هجري شمسي
به دنبال كشته شدن حمزه ميرزا ( پسر ارشد محمد شاه) كه در 6 دسامبر 1586 هنگام لشكركشي در قراباغ به نحو مرموزي اتفاق افتاد. تهاجم عظيم ازبكان به خراسان ، «مرشد قلي خان »[11] را بر آن داشت كه در قزوين به نفع عباس (پسر شاه) دست به كودتا بزند. مردم قزوين از عباس حمايت كرده و در اول اكتبر 1588/ 20 ذيقعده 996 سلطان محمدشاه تاج و تخت پادشاهي را به پسرش تسليم كرد. آنگاه عباس با نام شاه عباس اول تاج بر سر نهاد.

1588 ميلادي/ 967 هجري شمسي
درجنگي كه بين انگليس و اسپانيا از سال 1585م شروع شده بود. در اين سال ناوگان دريايي اسپانيا به نام آرمادا از نيروي دريايي انگليس شكست خورد، اين سرآغازي شد بر تحقق روياي يكصد ساله انگليسي مشاركت در تجارت شكوفاي شرق. بعد از اين شكست «فليپ» پادشاه اسپانيا به هر وسيله اي براي اخذ پول درداخل و خارج اسپانيا دست زد تا اينكه مردم آن كشور به گدايي افتادند.

1589 ميلادي/ 968 هجري شمسي
در فوريه اين سال يعني ربيع الاول ـ ربيع الاخر 997 هرات بعد از دفاعي قهرمانانه كه نه ماه به طول انجاميد، سر انجام به دست ازبكان افتاد. و آنان به سوي مشهد و سرخس پيش تاختند. در غرب، كليه تلاش ها براي بيرون كردن افراد پادگان عثماني از تبريز به شكست انجاميد. «زمانه فرمانروايي قدرتمند و زيرك را طلب مي كرد؛ از بخت خوش دولت صفوي و در واقع از بخت خوش ايران، عباس هفده ساله چنين كسي بود.»[12] شاه عباس كبير كه باز پس گيري سرزمين هاي تحت اشغال عثماني را در اولويت سوم اموراتش قرار داده بود، و با اين ديدگاه كه در جبهه شرقي وضع تهاجمي بگيرد. در 90ـ1589م / 998 هجري قمري، به امضاء پيمان صلح باعثمانيان دست زد كه طي آن آذربايجان، قراباغ، گنجه، قراجه داغ، و بخشهايي از گرجستان، لرستان و كردستان، به دشمن واگذار گرديد. و اين نشاندهنده ضعف موقعيت عباس هنگام رسيدن به سلطنت بود.


[1] تاريخ جهاني. ش. دولاندلن، ترجمه دكتر احمد بهنمش. انتشارات دانشگاه تهران. ج دوم ، 1370 ص3

[2] كارنامه سفر چين.محمد علي اسلامي ندوشن.مؤسسه انتشارات امير كبير .چ اول ص467

[3] ن.و. پيگولوسكايا و ديگران، تاريخ ايران از دوران باستان تا پايان سده هيجدهم، ترجمه كريم كشاورز، تهران : مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي، 1349، ج2، صص 472- 473.

[4] ايران عصر صفوي: راجر سيوري ترجمه: كامبيز عزيزي. نشر مركز، چ اول 1372، ص 44

[5] Marijnan

[6] تاريخ جهاني. ش. دولاندلن، ترجمه دكتر احمد بهنمش. انتشارات دانشگاه تهران. ج دوم ، 1370 ص40

[7] Savory. Principal. p.68

[8] ايران عصر صفوي ... ص62

[9] ارنست ماندل. علم اقتصاد، ترجمه هوشنگ وزيري. ص114

[10] ايران عصر صفوي ... ص69

[11] وي به دليل اينكه با اقدامات خود شاه عباس را به سلطنت رسانيد به «استاجلوي تاجبخش» ملقب گرديد.

[12] ايران عصر صفوي ... ص 73



behnam5555 08-12-2013 07:36 PM

خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان ( 3)
 
خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان ( 3)

" تحقیق و تالیف از احمد یغما


منبع : " نكته ها و نوشته ها "

1596ميلادي / 975 هجري شمسي
در سال 1596، كشور اسپانيا ورشكست شده بود. به گفته يكي از معاصرين: «هيچ كس نه پول دارد و نه اعتبار. كشور بكلي ويران شده است. هركس پولي بدست آورد آن را پنهان كرده و فقيرانه با آن زندگي مي كند تا تمام شود. ماليات، تجارت را نابود كرده است. در شهرهاي بزرگ خانه ها را اكثرا بسته و ترك كرده اند.»[1]

1598/ 977 هجري شمسي/1007 هجري قمري
در ۹ اوت 1598/15 محرم 1007 شاه عباس ازبكان را شكست داد و ضمن آزاد كردن هرات با عقد چند قرارداد اتحاد با سران ازبك، به موفقيت نسبتا خوبي در تثبيت مرز شمال شرقي دست يافت. شاه عباس در همين سال اصفهان را پايتخت خود كرده بود.

1603ميلادي/ 982 هجري شمسي
در 14 سپتامبر 1603/17 ربيع الاخر 1012 شاه عباس از اصل غافلگيري استفاده كرده و توانست بعد از بيست سال شهر تبريز را آزاد كرده به سوي نخجوان رهسپار شود. وي پس از بازپس گيري نخجوان، جنگ خود را با عثمانيان ادامه داد تا اينكه دشمن را در يك جنگ تمام عيار واقع در صوفيان (از شهر هاي نزديك تبريز) شكست داد. «تا سال 1607/ 6-1015 يعني كمتر از پنج سال پس از شروع تهاجم متقابل شاه عليه عثمانيان، آخرين سرباز عثماني از سرزمين ايران كه طبق عهدنامه آماسيه در 1555/962 مشخص شده بود، بيرون رانده شد.»[2]

1609 ميلادي/ 988 هجري شمسي
در اين سال برمودا به مستعمره انگليس درآمد.

1609 ميلادي / 988 هجري شمسي
در ماه دسامبر 1609، فيليپ سوم، حكمران اسپانيا و پرتغال و ميلان و سيسيل و ناپل و سارديني و مستملكات فراوان اسپانيا در سراسر جهان، فرمان اخراج مسلمانان از شبه جزيره ايبري را صادر كرد. شمار اخراج شدگان در سه ماه نخست 150 هزار تن گزارش شده است.[3] به نوشته يك مورخ ايراني بسياري از مسلمانان در مسير مهاجرت به آفريقا كشته شدند. در يكي از اين سفرها، كه 140 هزار تن از مسلمانان درحال ترك سرزمين نياكان خود بودند، يكصد هزار نفرشان به قتل رسيدند. طبق تخمين سديلو[4] از زمان سقوط غرناطه (1492) تا اخراج مسلمانان (1610) سه ميليون نفر از جمعيت اسپانيا كاسته شد. به نوشته گوستاولويون فرانسوي، شايد تاكنون هيچ يك از بيرحم ترين و وحشي ترين فاتحان عالم دامن خود را آلوده چنين قتل عامي نكرده باشد. مورخين اروپايي شمار اخراج شدگان مسلمان را 310 هزار تا سه ميليون نفر ذكر كرده اند[5] ويل دورانت تعداد آنان را سه ميليون نفر مي داند.[6] دائره المعارف آمريكانا تعداد اخراج شدگان مسلمان را، تنها در سال هاي 1609-1614، حدود 500 هزار نفر ذكر ميكند.[7]

1615ميلادي /994 هجري شمسي/ 1024 هجري قمري
در اين سال كمپاني هند شرقي انگليس به اولين تلاش براي رخنه در بازار ايران دست زد.[8]

1620ميلادي/999 هجري شمسي
در ماه ژوئن 1620، رجب - شعبان 1029، يك ناوگان پرتغالي به قصد بيرون راندن انگليسي ها از خليج فارس به هرمز رسيد اما طي دو جنگ دريايي با كشتي هاي جنگي كمپاني هند شرقي انگليس، در روزهاي كريسمس 1620/ 10 صفر 1030 و 7 ژانويه 1621/ 23 صفر 1030 شكست خورد.

1622 ميلادي / 1001 هجري شمسي /1031 هجري قمري
در اين تاريخ يعني بعد از صدوپانزده سال استقرار پرتغاليها در بندرعباس، شاه عباس اول با انگليسيها قراردادي بست. اين قرارداد استعماري بود. و در قبال اين قرارداد بود كه انگليس حاضر شد امامقلي خان،[9]سردار ايراني، را كمك كند تا پرتغالي ها را از بندر گمبرون و هرمز براند (كه به علت همين فتح نام آن را بندر عباس گذاشتند)[10] اين تجربه با اعزام اولين سفير رسمي انگليس به دربار ايران از سوي چارلز اول در 1627م/1036ق، دنبال شد.

1623 ميلادي /1002 هجري شمسي /33-1032 هجري قمري
در اين سال شاه عباس از اختلاف داخلي در ناحيه بغداد كه تحت كنترل عثماني بود، سود جست و به آن جا حمله كرد و شهر بغداد را كه در 1534م/1-940 ق، توسط سلطان سليمان از شاه طهماسب گرفته شده بود، تسخير كرد.[11] به دنبال آن پادگانهاي عثماني در موصل، كركوك، و شهرزور به دست سپاهيان شاه عباس افتاد.

1625 ميلادي /1004 هجري شمسي/ 5- 1034 هجري قمري
در اين سال باربادوس به مستعمره انگليس درآمد. همچنين در همين سال تلاش پرتغالي ها براي تصرف دوباره هرمز ناكام ماند . پرتغاليها براي جبران از دست دادن هرمز به توسعه ي مسقط در ساحل جنوبي خليج فارس پرداختند اما مسقط از پشت در معرض حمله ي قبايل عرب عمان بود.

1629 ميلادي/ 1008 هجري شمسي
« باهاماس» و« ماساچوست» در اين سال به مستعمره انگليس درآمد. به طوري كه قبلا ذكر شد، همه اقدامات تجاوزكارانه انگليس تحت عنوان: «متمدن سازي مناسبات اخلاقي و تجاري» صورت مي گرفت.

1629ـ 1587 ميلادي / 1008ـ 966 هجري شمسي
در زمان شاه عباس اول (1629- 1587) وضع كشاورزي و صنايع دستي (دستورزي) به خصوص در ايالات مركزي (عراق عجم، شهر اصفهان و ايالت آن) كه مردم آنها اتفاقا از تمام يا قسمتي از ماليات ها رهيده بودند بهبود يافت.[12] ترقي بعدي نيروهاي توليد در كشاورزي، (تحليل اعتقادي نويسنده) رشد شهرها، توسعه بازرگاني داخلي و خارجي تا حدود قابل ملاحظه اي شرايط صلحي طولاني مابين دولت هاي صفوي و تركيه فراهم نمودند.[13] هنرهاي نقاشي و سوفالگري و صنعت فرش نيز در اين دوره رشد چشم گيري يافت.[14]

1629 ميلادي /1008 هجري شمسي / 1038 هجري قمري
بعد از درگذشت شاه عباس اول نوه ي وي بنام سام ميرزا،[15] جانشين وي شد. وي هنگام نشستن برتخت در 17 فوريه 1629/20جمادي الاخر 1038 نام پدرش صفي را بر خود نهاد.

1632 ميلادي / 1011 هجري شمسي
در اين سال نيز « آنتيگوا» به مستعمره انگليس درآمد.

1635ميلادي /1014 هجري شمسي /5-1044 هجري قمري
هلندي ها كه كمپاني هند شرقي هلند[16] را در امر رقابت با دولت انگليس در سال 1602م/ 11-1010ق، تاسيس كرده بودند در نيمه ي قرن هفدهم م/ يازدهم ق، پرتغالي ها را از مالاكا و سيلان (سري لانكا) بيرون راندند، و در 1635م/5-1044ق، به ياري انگليسي ها در عقيم كردن تلاش پرتغالي ها براي تصرف مجدد هرمز برخاستند. اما از آن پس به رقابت با موقعيت انگليسي ها در ايران آغازيدند.[17]

1638 ميلادي / 1017 هجري قمري
« بليز» (هندوراس انگليس) به مستعمره انگليس درآمد. به طوري كه قبلا گفته شد، در آن زمان دولت انگلستان از چنين اقداماتي به عنوان «ماموريت متمدن سازي مناسبات اخلاقي و تجاري» ياد مي كرد.[18]

1638 ميلادي / 1017 هجري شمسي / 1049 هجري قمري
در اين سال بغداد مجددا توسط عثمانيان تسخير شد. (14 سال بعد از تسخير آن توسط شاه عباس اول) شهر كليدي قندهار نيز توسط تيموريان تصرف گرديد، كه همه اين مسائل حاكي از سقوط قدرت نظامي دولت صفويه بعد از مرگ شاه عباس كبير بشمار مي رود.

1640 ميلادي / 1019 هجري قمري
در همين سال « آنگوئيلا» نيز به مستعمره انگليس درآمد.

1642 ميلادي / 1021 هجري شمسي
در اين سال مردم بومي برزيل جنگهاي چريكي گسترده اي را عليه اشغالگران اروپايي و يهودي آغاز كردند. اين جنگ 9 سال تداوم داشت و در جريان آن تعدادي از يهوديان به قتل رسيدند. در سال 1645 نيمي از سكنه غير بومي برزيل هلندي و يهودي ها بودند. در سال 1649 پرتغالي ها كمپاني جديدي براي اخراج هلندي ها از برزيل تاسيس كردند. بخشي از سهام اين كمپاني نيز به يهوديان تعلق داشت. در جنگ ميان هلندي ها و پرتغالي ها بر سر برزيل تامين تداركات وآذوقه طرفين با يهوديان بود. در نيمه سده هفدهم، تمامي پلانت هاي بزرگ برزيل به يهوديان تعلق داشت.[19]

1642 ميلادي /1021 هجري شمسي / 1052 هجري قمري
شاه صفي در ماه مه 1642/ صفر 1052 هنگامي كه سرگرم تدارك ديدن عملياتي براي بازپس گيري قندهار از تيموريان بود، درسي و دو سالگي به مرگي زود رس درگذشت. مورخين غربي مانند جوناس هانوي ، پدر كروسينسكي يسوعي، و كروسينسكي همگي از دوران شاه صفي تصويري تيره و تار رسم كرده و حكومت وي را به خون آلودي و بي شفقتي بي نظير توصيف نموده اند.[20] بعد از وي پسرش عباس دوم جانشين وي شد و در 12مه 1642 /15صفر 1052 در هشت سال و شش ماهگي به تخت نشست. وي به داد خواهي و رسيدگي به تظلمات و شكايات مردم دقت بيشتري داشت، و از خود فردي پر توان و فرمانروايي توانمند نشان مي داد. وي توانست مرزهاي امپراتوري را دست نخورده نگاه دارد و حتي در 1648/1058 قندهار را از تيموريان باز پس گيرد. ضعف وي در اعتيادش به الكل بود و افراط در مصرف آن به حياتش در سي و دو سالگي پايان داد. (همان سن پدرش در موقع مرگ) از اقدامات ديگر وي ميتوان بر ساختن قصر چهل ستون در اصفهان و احداث سد بر روي زاينده رود اشاره نمود.[21]

1651تا1654 ميلادي /1030 تا 1033 هجري شمسي /1061تا1064 هجري قمري
رقابت بين انگليسي ها و هلندي ها در خليج فارس، اقيانوس هند و آسياي جنوب شرقي تنها بخشي از مبارزه ي جهاني اين دو قدرت براي دستيابي به برتري بازرگاني بود. قانون دريانوردي سال 1651/1061 كه به منظور نابودي تجارت هلندي ها طرح شده بود، جنگ در اروپا را تسريع كرد. در سال 1653/1063 و 1654/1064 كشتي هاي كمپاني هندشرقي انگليس در خليج فارس تصرف يا غرق مي شد. هنگامي كه در 1654/1064 صلح برقرار شد، كمپاني هند شرقي انگليس 85000 پوند خسارت دريافت داشت.[22]
انتشار و یا استفاده از مطالب این وبلاگ فقط با درج منابع و نام مولف و آدرس وبلاگ بلامانع است
1655 ميلادي / 1034 هجري شمسي
در اين سال نيز « جاماييكا» به مستعمره انگليس درآمد. و غيره و غيره كه همگي با اكتشافات دريائي صورت ميگرفت.
http://www.yaghma.iar.ir/
1664 ميلادي /1043 هجري شمسي /1074 هجري قمري
به دنبال نگارش كتاب اوضاع ايران در سال 1660م توسط پدر رافائل كه به عنوان مبلغ كاپوسن از مدتها پيش در اصفهان حضور داشت. و ارسال آن جهت آگاهي وزير فرانسوي كولبر، نفوذ فرانسه در ايران با تاسيس هيات مبلغين يسوعي در حومه مسيحي نشين اصفهان يعني جلفا و شيراز به رياست پدر فرانسوا ريگوردي به سال 1653م افزايش يافت. تاسيس اين هيات مبلغين، عده ي طريقت هاي مذهبي خارجي راكه در ايران فعاليت ميكردند به پنج گرايش رساند: دومينيكن ها،فرانسيسي ها، آگوستيني ها، كارملي ها، و يسوعي ها. جمع آوري اطلاعات تجاري توسط فرانسه از اوضاع داخلي ايران توسط حضور فيزيكي مبلغين مذهبي، و فراهم نمودن شرايط لازم، موجب گرديد تا در سال 1664م/1074ق، رقيب ديگري تحت عنوان هيات كمپاني هند شرقي فرانسه در صحنه اقتصاد ايران ظاهر شود.[23]

1666 تا 1722 ميلادي / 1045 تا 1101 هجري شمسي /1077 تا 1135 هجري قمري
طي اين ساليان دوتن از ضعيف ترين و بي كفايت ترين پادشاهان صفوي، يعني سليمان (1078 تا 1105هجري قمري) و سلطان حسين (1105 تا 1135هجري قمري ) روي هم رفته پنجاه و شش سال بر ايران فرمان روايي كردند.

1695 ميلادي/ 1074 هجري شمسي
در اين سال منسوجات شرقي چنان بازار منسوجات انگليسي را در اين كشور اشغال كرده بود كه بازرگانان و بافندگان پارچه هاي ابريشمي در لندن به تظاهرات پرداختند. فرانسه نيز همين وضع را داشت، در پي اين اعتراضات ويليام سوم طي فرماني ورود پارچه هاي نخي مصور و ابريشمي و قماشهاي كاليكو از ايران و چين و هند به انگلستان را از 29 سپتامبر 1701 ممنوع كرد بجز مواردي كه ورود آنها براي صادرات به بازارهاي اروپا باشد.

1697 ميلادي / 1076 هجري شمسي
طي عهد نامه «ريش ويك» (Ryswick) از اين سال دزدي دريائي ممنوع اعلام گرديد.

1701 ميلادي / 1080 هجري شمسي
رجوع شود به حوادث سال 1695ميلادي اين نوشتار.

[1] تاريخ كوبا و روابط آن با امريكا. فيليپ اس. فونر، ترجمة سهيل روحاني ، مؤسسه انتشارات امير كبير، ج اول، 1361، ص 39
[2] ايران عصر صفوي ... ص85
[3] محمد ابراهيم آيتي ، اندلس يا تاريخ حكومت مسلمين در اروپا، تهران: انتشارات دانشگاه تهران،ص388
Sedillot [4]
[5] عنان، تاريخ دولت اسلامي در اندلس، ج5، صص390- 391.
[6] دورانت، همان ماخذ، ص269.
Americana. vol. 25. p. 416. [7]
[8] ايران عصر صفوي ... ص109
[9] وي پسر الله ورديخان گرجي يكي از قدرتمندترين افراد كشور صفويه يود، كه بعد از مرگ پدر (1613/1022) به جانشيني او يعني به حكمراني فارس گماشته شد، اما در 1633/ 1042 بهمراه تمام افراد خاندانش به دستور شاه صفي كشته شد.
[10] جامعه شناسي نخبه كشي. علي رضا قلي.نشرني. چاپ نوزدهم 1381 ص52
[11] اسكندر بيگ منشي مورخ صفوي سقوط شهر را در 14 ژانويه 1624م ثبت كرده است.
[12] دولت نادر شاه افشار. ك.ز.اشرفيان- م.ر. آرونوا ترجمه حميد امين، انتشارات شبگير . چ دوم 1356 ص48
[13] اي. پ. پتروشفسكي، طرح كلي تاريخ... پيشين، ص 83-80.
[14] ر.ك: ايران عصر صفوي...صص150- 125
[15] سام ميرزا فرزند پسر ارشد شاه عباس يعني محمد باقر بود. كه جانشيني شاه به وي رسيد. در تاريخ به نقل از گوهر فروش فرانسوي، شاردن آمده است: هنگامي كه شاه عباس از جهان رخت بربست، رونق و رفاه نيز از ايران رخت بربست.
[16] اين كمپاني از بطن «انجمن تجارت با كشورهاي دوردست» كه قبلا در سال 1597م/ 6-1005 ق، تاسيس شده بود؛ به وجود آمد.
[17] ر.ك : ايران عصر صفوي ... ص115
[18] گذشته از تعرض هائي كه دولت انگلستان در مقاطع مختلف به سرزمينهاي دور و نزديك داشته است و به اهم آن ها اشاره خواهيم كرد. در اوايل قرن بيستم اين كشور، جزاير: فيجي، كوك، ژيلبر، اليس، جنوب شرقي گينه جديد، قسمتي از ساموآ و جزاير هبريد جديد را نيز تصرف نمود. ساير كشورهاي بزرگ، بقيه جزاير اقيانوسيه را ميان خود تقسيم كردند، فرانسه جزاير سوسيته را متصرف شد. آلمان شمال شرقي گينه ي جديد، جزاير مارشال و بيسمارك را گرفت و جزاير كارولين، ماريان، و پالائوس را از اسپانيا خريد، اتازوني، جزاير هاوائي و قسمتي از ساموآ را تصرف كرد.
[19] زرسالاران يهودي و پارسي، استعمار بريتانيا و ايران. عبدالله شهبازي.مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي. جلد دوم ص171
[20] رك: ايران عصر صفوي... صص228-227
[21] اظهارات ما در مورد شاه عباس دوم حمل بر عادل خواندن ايشان نيست و چنين ادعايي نداريم مثلا وي در 1576/984 اقدامات انضباطي شديدي عليه خليفه الخلفا (بزرگ صوفيان) كه قبلا به دستور شاه كور شده بود، اتخاذ كرد و در پي آن 1200 نفر صوفي را كه با خليفه الخلفا ، همكاري نزديكي داشتند به قتل رساند. (رك: ايران عصر صفوي... صص235- 234)
[22] ايران عصر صفوي ... صص116-115
[23] ر.ك ايران عصر صفوي... صص 117-115

behnam5555 08-12-2013 07:43 PM

خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان ( 4)
 
خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان ( 4)

" تحقیق و تالیف از احمد یغما


منبع : " نكته ها و نوشته ها "

1708 ميلادي / 1087 هجري شمسي/ 1120 هجري قمري
شاه سلطان حسين به منظور كاهش نفوذ بازرگانان هلندي، كه به دنبال ضعف دولت پرتغال و الحاق آن به اسپانيا، صحنه را به سود انگليس و هلند خالي كرده بود، دو قرارداد بازرگاني (يكي در سال 1708م و ديگري در سال 1715م / 1127ق، با فرانسه منعقد نمود.[1] به موجب اين پيمان ها: ...تجار فرانسوي نه تنها از پرداخت حقوق و بازرسي گمركي معاف شده بودند، بلكه در تحت حمايت مخصوص مقامات شاهي قرار گرفته، حق برون مرزي بدست آوردند. فرانسويان مقيم ايران را فقط دادگاه كنسولي ايشان مي توانست محاكمه كند و دعاوي ميان فرانسويان و اتباع شاه، مي بايست مشتركا از طرف قاضي شاهي و كنسول فرانسه رسيدگي شود.[2]«در واقع اين (قراردادها) همان رژيم كاپيتولاسيوني بود كه از سال 1535م / 942هجري، در تركيه عثماني براي فرانسويان برقرار گشته بود.[3] عهد نامه مذكور علاوه بر واگذاري امتيازات تجاري ويژه، همه طريقت هاي مذهبي مسيحي را در ايران مورد حفاظت قرار مي داد.[4] با متلاشي شدن سلسله صفويه (1722م/1135ق)، فرانسه نتوانست آنچنان كه بايد از اين پيمان ها به ويژه عهدنامه اي كه در 13 اوت 1715/23شعبان 1127با ايران بسته بود سودي ببرد.[5]

1709 ميلادي/ 1088 هجري شمسي/ 1- 1120 هجري قمري
در اين سال افغان هاي غلجايي به فرماندهي رهبرشان ميرويس[6] قندهار را به چنگ آوردند.

1712 ميلادي/ 1091 هجري شمسي
در اين سال ماشين بخار از نوع «نيوكامن» در اروپا پديد آمد كه آخرين مدل آن تا سال 1936 مورد استفاده قرار مي گرفت.

1717 ميلادي / 1096 هجري شمسي /1129 هجري قمري
در اين سال جزاير بحرين بعلت سستي و بي توجهي شاه سلطان حسين از دست ايران خارج شد. در اين سال امپراتوري تيموريان هند نيز مانند دولت صفويه رو به زوال نهاده بود. اين امر محمودافغاني را براي حمله به ايران ترغيب مي كرد.

1718 ميلادي / 1097 هجري شمسي
در همين سال دولت عثماني به موجب عهد نامه 1718م پاساروويز(Passarovitz) قسمت اعظم متصرفات اروپايي خود را از دست داده بود.

1722 ميلادي / 1101 هجري شمسي / 1135 هجري قمري
در12 اكتبر 1722/ محرم 1135، افغانها در ايران تاج از سر شاه سلطان حسين برداشتند.[7]( حقيقت تلخ و خفت آور اين بود كه شاه مجبور شد خود تاج سلطنت را از سر بر گيرد و به دو دست تقديم مدعي كوچكي كند[8]) علت اين امر ناتواني شاه، و گرايش شديدش به حرامسرا و لهو و لعب و بازي و سرگرمي با خواجه سرايان بود كه سر رشته كارها را از دستش گرفته بود و در اثر اين سوء سياست ها، (و اعتماد بي جا به مشاورين حسود و بي تدبير و شكاك خود) طغيان ها و شورش هاي متعددي در نقاط مختلف ايران بروز كرده بود كه يكي از مهمترين آنها شورش اقوام «غلجايي» در افغانستان بود كه با قتل «گرگين خان» حاكم ايراني قندهار به وسيله «ميرويس» به ماجراهاي دنباله داري كشيده شد كه در نهايت به سقوط شاه سلطانحسين و تسلط افاغنه بر ايران منجر گرديد. و بدين ترتيب به نخستين دوره حكومت 228 ساله، سلسله صفوي مهر پايان نهاد. از آن زمان افغانان در فارس، كرمان و عراق عجم تثبيت شدند.[9] قشون روسيه در سپتامبر 1722م دربند و در سال 1723م باكو را اشغال كرد. تركها نيز در بهار همان سال تفليس را تسخير نمودند.

1723 ميلادي / 1102 هجري شمسي
قشون روسيه در اين سال باكو را اشغال كرد. تركها نيز تفليس را گرفتند. اين موضوع شاه طهماسب را مجبور مي كرد كه به فكراتحاد با روسيه باشد. طبق قراردادي كه در سپتامبر همين سال بين شاه طهماسب و روسيه برقرار شد، پتر اول به شاه وعده داد كه او را در مبارزه با افغان ها ياري دهد. شاه طهماسب نيز از جانب خود دربند و باكو را جزء قلمرو روسيه شناخت . گيلان و مازندران و استرآباد (گرگان امروزي[10]) را نيز به آن دولت واگذار كرد. اما قشون روسيه فقط گيلان را اشغال كرد.

1729 ميلادي / 1108 هجري شمسي
در 29يا 30سپتامبر 1729/ ششم ربيع الاول 1142 زمان شاه طهماسب به وعده وي مبني بر اينكه اگرنادرقلي خان (از قبيله قرقلوي ايل قزلباش افشار) بتواند افغانها را شكست دهد وارث تخت سلطنت ايران خواهد بود. نادر به تعقيب افغان ها در ايران پرداخت و نبرد بين قواي نادر و افغان ها در قريه (مهماندوست) آغاز گرديد. در حالي كه سپاه ايران طبق اعلام «هانوي» نصف ميزان افغان ها، يعني بيست و پنج هزار نفر بود. نادر با تاكتيك جنگي خود، لشكر اشرف افغاني را شكست داد. اين اولين شكست افغان ها از سپاه ايران بود. كه در افت روحيه آن ها و اعتماد به نفس ايرانيان تاثير بسزائي داشت. اشرف شكست بعدي خود را نيز در دشت موچه خورت تجربه كرد و از اصفهان به شيراز عقب نشيني نمود تا شاه طهماسب ميرزاي صفويوارد اصفهان شده و تاجگذاري نمايد. نادر در تعقيب اشرف افغان سپاه بيست هزار نفري وي را در «زرقان» فارس شكست داد. اشرف در حال فرار به قندهار توسط فرد يا افرادي كه نقل قول هاي زيادي دارد كشته شد.

1732 ميلادي / 1111 هجري شمسي/ 1145 هجري قمري
در سال 1732 م /17ربيع الاول 1145، نادر قلي به دنبال راندن عثماني ها از نهاوند، همدان، كرمانشاه، سنندج و آذربايجان از شورش ابدالي ها آگاه شده و به خراسان بازمي گردد در غياب وي شاه طهماسب در جنگ خودسرانه با عثماني ها شكست مي خورد و مناطق وسيعي از خاك ايران را به عثماني ها واگذار مي كند. نادر پس از سركوبي اقوام بختياري كه به شورش برخاسته بودند كار شاه طهماسب را نيز تمام مي كند؛ بدين شكل كه: در اين روز شاه طهماسب دوم توسط نادر قلي خلع و شاهي عباس سوم پسر يكساله طهماسب اعلام مي گردد، نادر قلي خان نايب السلطنه مي شود ولي عملا فرمانرواي مطلق از آن ايشان بود. آنگاه وي از كرمانشاه به طرف مرز عثماني حركت كرده و پس از گرفتن عتبات عاليات، بغداد را محاصره مي كند. در 22 ربيع الثاني سال 1146 هجري به بغداد حمله كرده در آق دربند شكست فاحشي بر قواي عثماني وارد مي آورد و دولت عثماني را وادار مي كند تا به مرزهاي دوره شاه سلطان حسين برگردند. علت كوتاه آمدن نادر در اخذ امتياز از عثماني طغيان محمدخان بلوچ بوده است.[11]

1735 ميلادي / 1114 هجري شمسي/ 1148 هجري شمسي
در اين سال پيمان گنجه بين دولت ايران و روسها بسته شد، به موجب اين پيمان روسها سواحل خزر (باكو و دربند) را تخليه مي كردند به شرطي كه ايران به اتفاق روسيه مبارزه عليه عثماني را ادامه دهد و با آن كشور صلح جداگانه اي منعقد نكند.[12]

1736 ميلادي / 1115 هجري شمسي

در اين سال نادر در دشت مغان به نام نادرشاه تاجگذاري كرد. با قوريلتاي (شوراي اشراف) مغان كه در سال 1736م تشكيل گرديد، آن دوره از فعاليت نادر كه به مبارزات رهايي بخش با اشغالگران افغان و ترك مربوط مي شد به پايان رسيد.

1737 ميلادي / 1116 هجري شمسي
نادر شاه در اين سال از جنگ بين افغان قلزاي و ابدالي استفاده كرده هرات و قندهار را تصرف نمود. سپس هندوستان را كه در گيرو دار زوال اقتصادي و سياسي بود مورد حمله قرار داد.

1739ميلادي /1118 هجري شمسي
در 24 فوريه1739 / يازدهم يا دوازدهم ذيقعده سال 1351هجري، نبرد تاريخي كرنال آغاز شد. «سپاه نادر را در اين جنگ بين 55 تا 80 هزار نفر و قواي هند را بين هشتصد هزار تا يك ميليون و دويست هزار نفر نوشته اند[13] ، با تاكتيك جنگي نادر وي فاتح اين جنگ گرديد. سرجان ملكم از روي فتح نامه اي كه نادر براي رضا قلي ميرزا فرستاده، تلفات ارتش هند را از كشته و اسير نزديك چهل هزار نفر نوشته. تلفات نيروي ايران را 100 تا 1500 نفر ثبت كرده اند.[14] نادر در 20 مارس دهلي را گشود. سه روز بعد كليه خزاين و دفاين محمد شاه (هندي) را از وي گرفت. پول و جواهراتي كه نادر بار 20 هزار شتر كرده و به كلات آورد به 700 ميليون روبل[15] يا 325ميليون تومان[16] برآورد گرديده است.

1739 تا 1813 ميلادي / 1118 تا 1192 هجري شمسي
در سال 1739م، مخالفت با تشكيل لژ بزرگ لندن در ميان فراماسونها موجب شد تا لژهايي در لندن به وجود بيايند كه به روشي غير از روش «لژ بزرگ لندن» اداره مي شدند. اين لژها تشكيلات خود را فراماسونري كهن و لژ بزرگ لندن را «فراماسونري مدرن» نام نهادند... تحولات فراماسونري و تلاشهاي آشتي جويانه تعدادي از ماسونها سبب انعقاد پيماني در 1813م، بين لژهاي كهن و مدرن تحت عنوان «پيمان سليمان» شد. اين پيمان موجب تشكيل «لژ بزرگ متحده انگلستان» گرديد.[17]

1740 ميلادي/ 1119 هجري شمسي
طي اين سال منطقه ي خان نشين بخارا و خيوه به تصرف ايران (دولت نادرشاه) درآمد.

1746 ميلادي/ 1125 هجري شمسي
نادر شاه كه مي كوشيد حيثيت از دست رفته خود را در شكست مجدد و ناكامي در تسخير داغستان(1743- 1741) بازيابد به جنگ با تركيه پرداخت. (1746ـ 1744) او مي خواست عراق عرب را تسخير كند. اما اين جنگ كه گاهي با موفقيت همراه بود سرانجام پيروزيي به بار نياورد. لذا در سال 1746م، قرارداد صلحبسته شد. طبق اين قرارداد، دو دولت همان مرزهايي را پذيرفتند كه در قرارداد 1639م مقرر شده بود. پيش از اين نادر جزاير بحرين را نيز تصرف كرده بود.

1747 ميلادي/ 1126 هجري شمسي
نادر شاه در بيستم ژوئن سال 1747م، برابر با 11 جمادي الاخري سال 1160هجري، شبانه در اردوي خود در نزديكي هاي خبوشان، در فتح آباد بدست چند تن از افراد خود به قتل رسيد.

1754 تا 1758 ميلادي/ 1133 هجري شمسي
محمد حسن خان قاجار اشاقه باش (پدر آغا محمد خان

http://upload.wikimedia.org/wikipedi...Karim-Khan.jpg
قاجار) از سال 1168 تا سال 1172 چند مرتبه با كريم خان زند[18] جنگيد و گاهي كريم خان را شكست داد و زماني از او شكست خورد. بر اثر جنگ هاي مزبور شهرهاي ايران بخصوص شهرهاي مركزي دست بدست مي گشت و زماني تحت سلطه كريم خان زند قرار مي گرفت و گاهي تحت تسلط محمد حسن خان قاجار.[19] در سال 1168هجري كريم خان از محمد حسن خان قاجار شكست خورد و به شيراز (پايتخت خود) رفت و از آن به بعد تا چند سال كشور ايران به استثناي خراسان ميدان كشمكش سه پادشاه شد اولمحمد حسن خان قاجار و دوم كريم خان زند و سوم آزاد شاه افغاني (كه آزاد شاه بعد از شكست و رها كردن اصفهان به محل قبلي خود يعني آذربايجان آمد). عرصه كشمكش اين سه پادشاه از ساحل خليج فارس و درياي عمان تا ساحل درياي خزر و آذربايجان بود. و در آن مدت، صدها هزار تن از كشاورزان ايران در ايالات جنوبي و ايالات مركزي و شمالي ايران به قتل رسيدند، در بين اين سه پادشاه كريم خان زند به مناسبت اين كه سلامت نفس داشت سعي ميكرد كمتر به مردم آسيب برسد.[20] تا اينكه در آخرين جنگ محمد حسن خان در دشت (قرق) واقع در اشرف، از سپاه كريم خان شكست خورده و در پانزدهم ماه جمادي الثاني 1172 هجري مطابق با سال 1758 ميلادي بدست سبزعلي بيگ دشمن ديرين خود سرش از تن جدا گرديد.[21]


1775 ميلادي/ 1154 هجري شمسي/ 1189هجري قمري
در اين سال حسين قلي خان معروف به جهانسوز شاه پدر فتحعلي شاه قاجار و برادر آغا محمد خان قاجار به دست عوامل كريم خان زند كشته شد.

1776 ميلادي/1155 هجري شمسي
در اين سال اعلاميه استقلال امريكاي لاتين صادر شد.

1778 ميلادي/ 1157 هجري شمسي
طي اين سال، دورجديدي از جنگ ميان انگليسي ها و فرانسوي ها در جنوب شبه قاره هند آغاز شد.

1778 ميلادي/1157 هجري شمسي /1192 هجري قمري
در اين سال كريم خان زند به علت بيماري درگذشت.

1782 ميلادي/ 1161 هجري شمسي /1196 هجري قمري

http://www.qajarpages.org/akhan.jpg

در اين سال ايران دو پادشاه بالنسبه بزرگ داشت يكي آغا محمد خان قاجار در شمال و ديگري ابوالفتح خان زند پسر كريم خان زند در جنوب. علاوه بر اين دو پادشاه، چند پادشاه كوچكتر كه ادعاي سلطنت مي نمودند، در ايران وجود داشتند.

1782 ميلادي/ 1161 هجري شمسي / 1197 هجري قمري
در جريان محاصره هشت ماهه شيراز توسط سپاهيان علي مرادخان، تنها از روز پانزدهم ماه ذيحجه تا اول ماه محرم سال 1197 هجري قمري، بيست هزار تن از شيرازي ها به علت گرسنگي و امراض مختلف به هلاكت رسيدند. سر انجام صادق شاه تسليم گرديده و شيراز از محاصره بيرون آمد.


[1] ر.ك: رقابت هاي روس و انگليس در ايران و افغانستان. پيوكار لوتر نزيو. ترجمه عباس آذين. شركت انتشارات علمي و فرهنگي. چ دوم.1363

[2] نادر شاه بازتاب حماسه و فاجعه ملي.پناهي سمناني، ناشر: كتاب نمونه ص33

[3] تاريخ ايران. خاورشناسان شوروي. ص574. تاريخ ايران. و رك: ايران صفوي، از ديدگاه سفرنامه هاي اروپائيان، دكتر سيبيلا شوستروالسر، ترجمه و حواشي دكتر غلامرضا، ورهرام. انتشارات اميركبير، چاپ اول 1364

[4] ايران عصر صفوي... ص118

[5] رك: از دوران باستان تا پايان سده هيجدهم ميلادي و ايران عصر صفوي... صص119-118

[6] بعد از مرگ ميرويس در سال 1715/1127 ، پسرش محمود رهبري افغانان غلجايي را بر عهده گرفت. ( با كشتن عموي خود عبدالعزيز) و تا آن زمان قندهار بي هيچ دردسري در اختيار آنان بود.

[7] جامعه شناسي نخبه كشي. علي رضا قلي.نشرني. چاپ نوزدهم 1381 ص37

[8] رك: تاريخ اجتماعي ايران. در عصر افشاريه، جلد اول. تاليف رضا شعبانب. چ دوم 1365. ص 14

[9] دولت نادر شاه افشار. ك.ز.اشرفيان- م.ر. آرونوا ترجمه حميد امين، انتشارات شبگير . چ دوم 1356 ص56

[10] در گذشته گرگان غير از استرآباد بود و شهري جداگانه محسوب ميشد ولي بعدا اين دو نام بر يك شهر اطلاق شدند. گرگان شهري بود كه رود معروف گرگان از آن مي گذشت و آن رود شهر را به دو قسمت تقسيم مي كرد قسمت شرقي شهر را گرگان و قسمت غربي را بكرآباد مي خواندند. (ر.ك خواجه تاجدار... ج اول، ص316)

[11] عالم آراي نادري تصريح مي كند كه: نواب صاحبقران، چون استيلاي محمد خان بلوچ را شنيده و مقدمه آن در پيش بود، تن به مصالحه داد... (ص 337)

[12] تاريخ ايران، از دوران باستان تا پايان سده هيجدهم ميلادي... ص596

[13] لكهارت. ص 177. برخي نيز عده سپاه نادر را بين 100 تا 160 هزار نفر، كه دختران و زنان رزم آور نيز با لباس مردانه در آن بوده اند، نوشته اند (تاريخ ايران حبيب الله شاملويي ص 780 و تاريخ نادر شاه، افشار، جمس فريزر ص 104 و نيز كتاب نادر شاه بازتاب حماسه و فاجعه ، ص184

[14] حبيب الله شاملويي. تاريخ ايران ص 708.

[15] دولت نادر شاه افشار. ك.ز.اشرفيان- م.ر. آرونوا ترجمه حميد امين، انتشارات شبگير . چ دوم 1356 ص 68

[16] نادر شاه بازتاب حماسه و فاجعه. پناهي سمناني، ناشر: كتاب نمونه ص203

[17] عنان، عبدالله: تاريخ جمعيتهاي سري و جنبشهاي تخريبي ص114

[18] كريم خان زند تمايل به ادامه خلافت صفويه در ايران داشت و لذا قبلا فردي را به نام شاه اسماعيل ثالث از آن طايفه به شاهي رساند اما بي عرضه گي وي در امر حكومت موجب تسليم اصفهان به شاه افغان شد. آنگاه كريم خان زند با بازپس گرفتن اصفهان امورات حكومت را نيز خود به اختيار گرفت.

[19] خواجه تاجدار. ژان گوره ، ترجمه ذبيح الله منصوري ، مؤسسه انتشارات امير كبير. چ دوم ، 1356جلد اول ص239

[20] خواجه تاجدار.... ص230

[21] خواجه تاجدار... ص244



behnam5555 08-12-2013 07:43 PM

خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان (5)
 
خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان (5)

" تحقیق و تالیف از احمد یغما


منبع : " نكته ها و نوشته ها "

1784 ميلادي/ 1163 هجري شمسي /1199 هجري قمري
آغامحمد خان قاجار در ماه ربيع الاول سال 1199 هجري قمري تهران را به قصد تسخير و حكومت در آن، محاصره كرد.

1785 ميلادي/ 1164 هجري شمسي / 1200 هجري قمري
آغامحمد خان قاجار روز پانزدهم ربيع الاول سال 1195 هجري قمري اولين تاج خود را در شهر ساري بر سر نهاده بود، متعاقب آن «در روز يكشنبه يازدهم ماه جمادي الاول سال 1200 هجري قمري كه روز عيد نوروز و مطابق با سال 1785 ميلادي بود در تهران بر تخت سلطنت جلوس كرد. و همان روز فرمان مربوط به اين كه تهران پايتخت آقا محمد شاه قاجار است صادر گرديد.»[1] اما تاج گذاري اصلي وي بعدا صورت گرفت. قلمرو سلطنت آغا محمد خان قاجار در اين سال از مشرق محدود بود به بسطام و شاهرود و از مغرب به گيلان و طالش و كرمانشاهان و از جنوب به اصفهان واسترآباد و مازندران هم جزو قلمرو سلطنت وي محسوب مي شد.[2] ساير قسمتهاي ايران ، امراي مستقل داشت كه بعضي از آنها خود را پادشاه مي دانستند. در خراسان، شاهرخ (كور) نوه نادر شاه سلطنت مي كرد و در كردستان خسروخان والي (خسرو شاه) ، در آذربايجان عده اي از امراي محلي و رؤساي طوايف استقلال داشتند، و در جنوب ايران زنديه سلطنت مي كردند.

1783 ميلادي/ 1162 هجري شمسي
كاترين كبير در تعقيب نقشه هاي پطر كبير، گرجستان را ضميمه امپراتوري روسيه نمود. و آغا محمد خان قاجار در سال 1795 به گرجستان لشكر كشي كرد، و آن را تصرف نمود. اما مجددا گرجستان در سال 1796م / 1175 هجري شمسي، باز پس گرفته شد.

1789ميلادي/ 1168 هجري شمسي
اعلاميه حقوق بشر و حقوق شهروندان در سال 1789م، به تصويب مجلس ملي فرانسه رسيد؛ كه تاثير عميقي بر كوبا و تمام امريكاي لاتين گذاشت.اين اعلاميه، اعلام ميداشت كه تمام افراد بشر به طور مساوي آفريده شده و همه داراي حقوق مساويند و حاكميت هركشور در دست مردم آن كشور است و مردم در صورتي كه بر آنها ظلم شود حق شورش دارند.

1791ميلادي/ 1170 هجري شمسي /1206 هجري قمري
در اين سال لطفعلي خان زند به اصفهان لشكر كشي كرد. در غياب وي حاجي ابراهيم كلانتر كه در منصب وزارت لطفعلي خان جاي داشت، كودتا نمود. وي به تعبير آغا محمدخان قاجار، به مدد مشتي بازاري و كاسبكار، شهر شيراز را تصرف كرد و با دسيسه هاي پيچيده از جمله خلع سلاح ايلات فارس كه مدافع لطفعلي خان زند بودند، نقشي مهم و تعيين كننده در صعود خاندان قجر به سلطنت ايفا نمود.[3]

1792 ميلادي/1171هجري شمسي
در فوريه 1792م، شهر سرينگ اپاتام، پايتخت ميسور، به اشغال نيروهاي انگليسي و متحدينش درآمد، تيپو سلطان (پسر حيدر علي) تسليم شد، و پيمان صلحي ميان او و اشغالگران منعقد گرديد. طبق اين پيمان، تيپو مبلغ سه ميليون پوند استرلينگ به كمپاني هندشرقي غرامت پرداخت كرد و دو پسرش را به عنوان گروگان جنگي در اختيار انگليسي ها قرار داد. و در مابقي ميسور حكومت خود را محكم كرد، پس از اينكه انگلستان قدرت وي را براي اقتدار روبه رشد بريتانيا در هند خطر آفرين دانست مجددا جنگ خود را با ميسور از سر گرفت و مانند تمامي جنگ هاي انگلستان با قدرتهاي هندي، طرف هندي در صحنه هاي نبرد پيروز شد، اما نتيجه را باخت. / رجوع شود به حوادث تاريخ 1799م، اين نوشتار/

1793تا 1795 ميلادي / 1172 تا 1174 هجري شمسي
در سالهاي فوق « ويليام فردريك» از خاندان سلطنتي انگلستان به جنگ با ارتش انقلابي فرانسهپرداخت. آنگاه شكست خورد و به انگلستان گريخت. ( در سال 1795 ارتش فرانسه هلند را اشغال كرد.) اين فرد در سال 1815م، با نام ويليام اول به عنوان پادشاه هلند تاجگذاري كرد و تا سال 1840م، سلطنت نمود. او را شاهي خودكامه، نه مشروطه، مي شناسند. اين فرايندي است كه به تاسيس خاندان سلطنتي هلند انجاميد.

1796 تا 1799 ميلادي / 1175 تا 1178 هجري شمسي
طي اين سالها ناپلئون بناپارت فرماندهي ارتش فرانسه را در منطقه مديترانه به دست داشت، وي سراسر شبه جزيره ايتاليا را فتح كرد و پاپ را مقهور خود نمود، بر ارتش نيرومند اتريش ضرباتي مهيب وارد ساخت، توطئه كودتاي سلطنت طلبان عليه جمهوري فرانسه را به شكست كشانيد، به رغم انگليسي ها و در تعارض با آنان سوريه و مصر را اشغال نمود (حكومت فرانسه بر مصر تا سال 1802 تداوم يافت) به سان قهرماني بزرگ به فرانسه بازگشت و يكي از بزرگترين امپراتوري هاي تاريخ را بنياد نهاد. بناپارت پس از تصرف قدرت سياسي در سال 1804 به عنوان امپراتور فرانسه تاجگذاري كرد. / رجوع شود به حوادث سال 1802م، همين نوشته/

1797 ميلادي / 1176 هجري شمسي / 1212 هجري قمري
اين سال مصادف با كشته شدن آغامحمدخان قاجار در شهر شوشي واقع در قفقازيه و نخستين سال سلطنت خانباباخان جهانباني ملقب به «فتحعلي شاه قاجار» بود. فتحعلي شاه برادر زاده آغامحمدخان قاجاربود كه در 1200 هجري قمري در تهران نايب السلطنه شد و در سال 1204 هجري قمري بسمت وليعهد آغامحمدخان قاجار انتخاب گرديد. اين شاه قاجار 57 پسر و چهل وشش دختر داشت كه پشت سر اينها 296 نوه پسري و 292 نوه دختري و 158 زن بود. وي در 23 اكتبر 1834م، از دنيا رفت.

1799 ميلادي / 1178 هجري شمسي
انگلستان كه تا اين مدت توانسته بود « نظام عليخان» حكمران حيدرآباد را به اتحاد نظامي با خود درآورد در اوايل سال 1799م، به تيپو سلطان اعلام جنگ داد. كه اين چهارمين جنگ انگلستان با ميسور بود، در اين جنگ نا برابر شهر سرينگاپاتام به محاصره درآمد. انگليسيها خواستار دو ميليون پوند استرلينگ غرامت جنگي و تصرف نيمي از قلمرو ميسور شدند. تيپو حاضر به پذيرش اين درخواست نشد. در 4مه 1799 شهر مورد حمله شديد قشون انگليس قرار گرفت. تيپو در حال دفاع، در حالي كه به نوشته تاريخ آكسفورد به رغم جراحت، شجاعانه مي جنگيد، به قتل رسيد، خانواده اش به اسارت گرفته شدند و شهر وحشيانه به غارت رفت. تيپوسلطان در ميان مردم هند به عنوان قهرماني بزرگ شناخته مي شود و از سوي آنان «شير ميسور» نام گرفته است[4]. قتل وي و اشغال سرزمين ميسور دستاوردي بزرگ براي كمپاني هند شرقي و استعمار بريتانيا بود. بطوريكه ملكم ياپ مي نويسد: اين پيروزي سلطه كامل و نهايي انگلستان را بر جنوب هند تامين كرد[5]. برخي محققين ميزان ثروتي را كه در كمتر از 60 سال، از جنگ پلاسي (1757) تا جنگ واترلو (1815)، از هند به وسيله كمپاني هند شرقي به غارت رفت بين 500 الي يكهزار ميليون پوند استرلينگ برآورد كرده اند[6].

1802 ميلادي / 1181 هجري شمسي
در اين سال ناپلئون مقتدرترين فرمانرواي اروپاي قاره به شمار مي رفت و دولت هاي اتريش و هلند و حكمرانان محلي آلمان در برابرش خاضع و لرزان بودند. در اين زمان خصومت ناپلئون با انگلستان كاملا آشكار بود و فرانسه دشمن مخوف انگليسي ها در سراسر جهان به شمار مي رفت.

1802 ميلادي / 1181 هجري شمسي
در سپتامبر 1802، الكساندر اول (تزار) طي فرماني رسما گرجستان را ضميمه امپراتوري روسيه نمود.(زمان سلطنت فتحعلي شاه قاجار)

1803 ميلادي / 1182هجري شمسي
در اكتبر 1803 ناپلئون سرزمين هانوور، ملك شخصي پادشاه انگليس را اشغال كرد و كمي بعد در سال 1804م، ويليام پيت، مردي كه 9 سال تمام عليه انقلاب فرانسه جنگيده بود، بار ديگر نخست وزير انگلستان شد و تحركي جديد را براي جنگ با فرانسه آغاز كرد. / رجوع شود به حوادث سال 1805م همين نوشته/

1803ميلادي / 1182هجري شمسي
در دسامبر سال 1803م، شهر گنجه به تصرف روسيه درآمد. تا آن زمان گنجه از شهرهاي ايران به شمار مي رفت.

1804 ميلادي / 1183 هجري شمسي

http://www.qajarpages.org/abbasmirza.jpg


در اين سال عباس ميرزا وليعهد، روسها را مجبور به عقب نشيني از سرزمينهاي شمالي ايران كرد.

1804 ميلادي / 1183 هجري شمسي
جزيره هائيتي، در آمريكاي مركزي در سال 1804م، استقلال خود را از فرانسه اعلام داشت. از آن پس اين سرزمين به عرصه ستيزهاي خونين بدل شد و زمام امور اين جزيره به دست برخي ديكتاتورها افتاد. فرانسه نيز چند بار به لشگر كشي هايي نافرجام براي تصرف مجدد هائيتي دست زد. سرانجام در سال 1825 ماجراي استقلال هائيتي فيصله يافت، دولت فرانسه پذيرفت كه در ازاي دريافت 150 ميليون فرانك غرامت براي مالكين فرانسوي پلانت هاي هائيتي، از دعاوي خود دست بردارد و استقلال اين كشور را به رسميت بشناسد. ژان پير بوير، رئيس جمهور و ديكتاتور فرانسوي حاكم بر هائيتي اين شرط را پذيرفت و بدينسان آن كشور مستقل شد. / رجوع شود به حوادث سال 1915 همين نوشته/

1805ميلادي / 1184 هجري شمسي
در اين سال به ابتكار ويليام پيت نخست وزير انگلستان پيماني ميان انگلستان و آلكساندر اول، تزار روسيهمنعقد شد. اتريش، سوئد و ناپل به اين اتحاد پيوستند. بدينسان دور جديدي از جنگهاي اروپا آغاز شد.

1806 ميلادي / 1185هجري شمسي
در اكتبر1806، جنگ فرانسه و پروس آغاز شد. ناپلئون بيطرفي دولت هسه كاسل را نپذيرفت و دستور اشغال اين سرزمين و دستگيري ويليام حكمران هسه كاسل را صادر كرد. با پيشروي ارتش فرانسه به سوي فرانكفورت، ويليام به شمال اروپا گريخت و قسمتي از اموال و نقدينگي خود را كه بالغ بر ده ميليون پوند مي شد به انگلستان بخشيد.[7]

1806ميلادي / 1185هجري شمسي
اواخر اين سال قواي روس پس از محاصره طولاني، شهر باكو را به تصرف خود در آوردند آنگاه دربند و شكي را نيز تصرف كردند.

1807 ميلادي / 1186 هجري شمسي
در روز چهارم ماه مه 1807/ 25صفر1222: قرارداد ايران و فرانسه، معروف به پيمان فينكنيتين به امضا رسيد. بدينسان، فتحعلي شاه قاجار در جبهه ناپلئون قرار گرفت و يك هيئت فرانسوي، به رياست سرتيپ كلودماتيوگاردان، در ايران استقرار يافت.

1807ميلادي / 1186هجري شمسي
در پي حمله ناپلئون به پرتغال در نوامبر سال 1807، خاندان سلطنتي اين كشور دربار خود را به برزيل منتقل كرد و از صحنه جنگهاي اروپا گريخت. بدينسان به مدت چهارده سال مركز امپراتوري پرتغال در شهر ريودوژانيرو مستقر شد.

1807 تا 1814ميلادي / 1186 تا 1193هجري شمسي
طي اين ساليان كشور پرتغال در تصرف قواي انگلستان قرار گرفته بود.

1808ميلادي /1187 هجري شمسي
در ژوئن سال 1808م، ناپلئون برادرش ژوزف را بر تخت سلطنت اسپانيا نشاند. اما اقدامات آمرانه امپراتور فرانسه منجر به انقلاب در اسپانيا شد.[8]

1808 ميلادي / 1187هجري شمسي
دائره المعارف يهود، مقاله اي مفصل در 13 صفحه به «انكيزيسيون» اختصاص داده، تعداد كل مقتولين به دست محاكم تفتيش عقايد اسپانيا را از آغاز تا سال 1808م، 31912 نفر ذكر كرده است. برخي از محققين اين رقم را گزاف دانسته و آمار آن را تنها چهار هزار نفر ذكر ميكنند.[9] برخي از محققين نيز معتقدند دادستان كل انكيزيسيون (محكمه تفتيش عقايد) بنامهاي توماس توركوئه مدا و سپس كاردينال فرانسيسكو خيمنس، ـ كه نام خاندان وي مكرر در زمره شركاي اصلي خاندان يهودي ، مارانوي مندس به ثبت رسيده است ـ هر دو يهودي الاصل بودند.

1809ميلادي / 1188 هجري شمسي
در اين سال، دور جديد جنگ هاي انگلستان، اتريش و ساير متحدين عليه فرانسه از سر گرفته شد و اين بار نيز متفقين شكست خوردند. ناپلئون بار ديگر وارد وين شد و در كاخ سلطنتي شونبرون استقرار يافت. در 14 اكتبر 1809 پيمان صلح شونبرون ميان فرانسه و اتريش به امضا رسيد و ناپلئون وين را ترك كرد.

1811 ميلادي /1190 هجري شمسي
در پنجم ژوئيه 1811م، استقلال «ايالات متحده ونزوئلا» اعلام شد.

1812ميلادي / 1191هجري شمسي
طي اين سال يعني زمان پرنس ولز (جرج سوم) پادشاه انگلستان، جنگ بين انگلستان و ايالت متحده امريكا شكل گرفت.

1813 ميلادي / 1192 هجري شمسي
در ژانويه سال 1813م، روسها شهر لنكران را نيز با تمام سواحل بحر خزر اشغال نموده و ايروان را محاصره كردند.

1813 ميلادي / 1192هجري شمسي

/ رجوع شود به حوادث تاريخ 1739م، همين نوشته/


[1] خواجه تاجدار... صص518-517
[2] خواجه تاجدار... ص 519
[3] حسن حسيني فسايي، فارسنامه ناصري، تهران: اميركبير، 1367، ج1، صص645--654
[4] زرسالاران يهودي و پارسي، استعمار بريتانيا و ايران. عبدالله شهبازي.مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي. جلد دوم ص417
[5] Malcolm Yapp. Stratejies Of British India. Britain. Iran and Afhanistan.1798-1850.Oxford: Clarendon paress. 1980. P. 155.
[6] زرسالاران يهودي و پارسي، استعمار بريتانيا و ايران. عبدالله شهبازي.مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي. جلد اول صص 288-289
[7] ماخوذ از: زرسالاران يهودي و پارسي، استعمار بريتانيا و ايران. عبدالله شهبازي.مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي. جلد دوم صص447-446
[8]تاريخ كوبا و روابط آن با امريكا. فيليپ اس. فونر، ترجمة سهيل روحاني ، مؤسسه انتشارات امير كبير، ج اول، 1361 ص 83
[9] زرسالاران يهودي و پارسي، استعمار بريتانيا و ايران. عبدالله شهبازي.مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي. جلد دوم ص62

behnam5555 08-12-2013 07:54 PM

خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان (6)
 
خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان (6)

" تحقیق و تالیف از احمد یغما

منبع : " نكته ها و نوشته ها "

1813 ميلادي / 1192هجري شمسي
12اكتبر1813م / 29 شوال 1228ق، تاريخ عقد معاهده گلستان مي باشد. اين معاهده با حضور نماينده انگلستان (اوزلي) در قريه گلستان واقع در قره باغ به امضاء رسيد، طرف ايراني امضا كننده اين پيمان ميرزا ابوالحسن خان شيرازي بود. «بكاپوي اوزلي» در اين ماجرا به شكلي آشكار به سود روسيه (متحد انگلستان در جنگ هاي ناپلئوني) بود و به اين دليل در مسير بازگشت به لندن (اوت 1814) الكساندر اول، تزار روسيه، او را مورد التفات قرارداد.[1] به موجب اين قرارداد: شهرهاي قره باغ ، دربند، باكو، شيروان و قسمتي از طالش ضميمه خاك روسيه گرديد و نيز ايران از دعاوي خود بر سر مالكيت گرجستان و داغستان صرف نظر كرد.

1814 ميلادي / 1193هجري شمسي
سه ماه پيش از اشغال پاريس (31مارس 1814) و استعفاي ناپلئون (6 آوريل 1814)، دولت بريتانيا به «ناتان ماير روچيلد» يكي از چهره هاي برتر بازار مالي لندن، دستور داد كه به محرمانه ترين شكل ممكن، معادل 600 هزار پوند سكه هاي طلا و نقره فرانسه را در آلمان، هلند و فرانسه حداكثر ظرف دو ماه گردآوري و از دور خارج كند. در مارس 1814 دستور بعدي دال بر گردآوري معادل 300 هزار پوند سكه ظرف سه الي چهار هفته صادر شد. اين اقدام در آستانه واپسين تهاجم ارتش هاي متفقين و اشغال پاريس بود. به نوشته ريچارد ديويس، ناتان روچيلد در انجام اين ماموريت ها فوق العاده موفق بود.

1815ميلادي / 1194هجري شمسي
با اشغال پاريس و استعفاي ناپلئون بناپارت، وي به جزيره الب (Alba) تبعيد شد. ده ماه بعد يعني در 26 فوريه 1815 ناپلئون از تبعيدگاهش گريخت و در اول مارس همان سال، در راس گارد كوچكي از محافظين وفادار خود، در ساحل فرانسه پياده شد. اخبار ظهور مجدد ناپلئون شوري عظيم در سراسر فرانسه برانگيخت و با اقبال مردمي كه از حكومت كوتاه لويي هيجدهم به تنگ آمده بودند مواجه شد. ناپلئون سه هفته بعد در كاخ تويلري بار ديگر بر تخت سلطنت نشست. اين دوران كه به حكومت صد روزه (20 مارس تا 22 ژوتن 1815) شهرت دارد، با جنگ واترلو (فرانسه با دول انگلستان، اتريش، پروس و روسيه) و سقوط نهايي ناپلئون به پايان رسيد.ناپلئون در 22 ژوئن براي هميشه از سلطنت استعفا داد، و زير نظارت زندانبانان انگليسي به جزيره دوردست سن هلنا واقع در اعماق جنوبي اقيانوس اطلس ، فرستاده شد و سر انجام در 52 سالگي (پنجم ماه مه 1821) ظاهرا به بيماري سرطان درگذشت. پژوهشگران با آزمايش موهاي به جاي مانده از ناپلئون بر اين نظرند كه وي در اثر مسموميت تدريجي به قتل رسيده است.

1815 تا 1840ميلادي / 1194 تا 1219هجري شمسي
/ رجو شود به حوادث سال 1793 تا 1795 همين نوشته/

1819 ميلادي / 1198هجري شمسي
در تاريخ 17 دسامبر سال 1819م، جمهوري كلمبيا به رسميت شناخته شد.

1821ميلادي /1200 هجري شمسي
در 28 ژوئيه سال 1821، پرو استقلال خود را از اسپانيا اعلام داشت اما تا سال 1824 به استقلال كامل دست نيافت.

1821ميلادي / 1200هجري شمسي
در 15سپتامبر1821م، با صدور اعلاميه اي در شهر گواتمالا، ايالات متحده ي امريكاي مركزي مركب از نيكاراگوئه، هندوراس، كاستاريكا، گواتمالا و ال سالوادور تشكيل شد. اين كنفدراسيون بعدها به كشورهاي جداگانه اي تجزيه شد.

1822ميلادي /1201 هجري شمسي
در24 ماه مه سال 1822م، اكوادور از سلطه اسپانيا رها شد. همچنين استقلال مكزيك در همين ماه اعلام شد. / ر.ك به حوادث سال 1836م همين نوشته/

1822ميلادي / 1201هجري شمسي
در سپتامبر سال 1822م، برزيل كه قبلا بزرگترين و پيشرفته ترين مستعمره ي پرتغال به شمار مي رفت، به استقلال رسيد. در همين سال وليعهد پرتغال (پسر خوان ششم به نام پدرو)، در ستيز با پارلمان ليسبون، استقلال برزيل را اعلام كرد و خود را پدرو اول امپراتور برزيل خواند. خوان ششم پس از اعاده سلطنت مطلقه اش در ليسبون، استقلال برزيل را به رسميت شناخت و پسرش را به عنوان امپراتور مادام العمر آن اعلام نمود.

1826 ميلادي / 1205 هجري شمسي
در تابستان اين سال دوره دوم جنگهاي ايران و روس بدون اعلام قبلي آغاز شد.

1827 ميلادي / 1206هجري شمسي
در اين سال روسيه شهرتبريز را به تصرف خود درآورد، و پيش روي خود را با تصرف طالش، اردبيل و ميانه بطرف مشرق ادامه داد.

1828 ميلادي / 1207 هجري شمسي
در 22 فوريه 1828 / 5 شعبان 1243، معاهده تركمن چاي بين ايران و روسيه منعقد شد. به موجب اين عهد نامه تمامي سرزمينهاي آن سوي رود ارس، يعني: نخجوان ، ايروان، قره باغ و قسمتي از طالش از دست ايران خارج شد.

1835ميلادي /1214 هجري شمسي
بعد از مرگ فتحعلي شاه قاجار در سال 1834، محمد شاه قاجار (فرزند عباس ميرزا) در 31 ژانويه 1835، تاجگذاري كرد. وشش ماه بعد (26 ژوئن 1835/ 30 صفر1251)

http://www.iichs.org/docimages/P_ashnaighajar_11.jpg

اولين صدر اعظم خود، ميرزا سيد ابوالقاسم خان قائم مقام فراهاني ، را
«با توطئه گري گروهي از جمله حاجي ميرزا آقاسي ايرواني »[2] به قتل رسانيد. و در 5 سپتامبر 1848 در سن چهل سالگي از مرض نقرس جان باخت. «دوران سلطنت 14 ساله محمد شاه را بايد به دو مرحله متفاوت تقسيم كرد: دوران كوتاه صدارت قائم مقام فراهاني كه در اين دوران مملكت از نظم و سامان نسبي برخوردار بود و سياست «موازنه منفي»[3] وي كارگر افتاده بود. اما در پي قتل قائم مقام و صدارت حاجي ميرزا آغاسي، شرايط ضعف از نو فراهم شد. محمد شاه به تحريك روس ها، به هرات يورش برد، اما بر اثر تهديدات نظامي انگليس، ناكام و سرخورده بازگشت و پيروزي تبديل به شكست گرديد.»[4] اين شكست بر دامنه نفوذ سياسي و اقتصادي انگليس و روسيه در ايران افزود و مهم تر از آن، به رجال قاجاريه آموخت كه براي رسيدن به قدرت بايد از «پشت گرمي» خارجيان برخوردار شوند![5]


1836ميلادي / 1215هجري شمسي
لغو تدريجي تجارت بردگان افريقايي كه از تاريخ 1810 ميلادي آغاز شده بود، در 1836 تجارت برده رسما منسوخ شد. اما عملا چنين نبود، و عهد نامه 1835 كه تفاوت چنداني با عهدنامه 1817 نداشت، تنها خصلت تجارت برده را تغيير داده بود. « از آن پس كشتيهاي امريكايي و پرتغالي جاي كشتيهاي حمل برده اسپانيايي را گرفتند. در سال 1842، ايالات متحد طبق عهدنامه «وبستراشبرتون» موافقت كرد كه از استفاده از پرچم امريكا در تجارت برده جلو گيري كند، اما كشتيهاي امريكايي همچنان به حمل برده به كوبا ادامه ميدادند.»[6] سود زياد اين تجارت، بازرگانان امريكايي را تحريك ميكرد تا خود را به خطر اندازند.

1836ميلادي / 1214 هجري شمسي
كشورمكزيك و كلمبيا در اين سال از سوي اسپانيا به رسميت شناخته شدند.

1842 ميلادي /1221 هجري شمسي
در 29 اوت1842، انگليسيها كه مقدار زيادي ترياك در هند كاشته بودند دنبال بازار فروش آن مي گشتند، لذا آن را به جنوب چين سرازير كردند. اعتياد به ترياك بسرعت در چين شيوع يافت. بر اثر فشاري كه انگليسيها براي وارد كردن ترياك داشتند و چينيها مانع آن ميشدند، «جنگ ترياك» در گرفت. (1843تا 1848) نيروي دريايي بريتانيا چند بندر چين را اشغال كرد، و دولت چين ناچار به تسليم گشت. لذا در تاريخ فوق قرار داد معروف به نانكينگ امضا شد، كه حسب آن دست بازرگانان انگليسي در چند بندر چين باز گذارده مي شد. به موجب همان قرارداد است كه هونگ كونگ به بريتانيا واگذار گرديد.[7]

1848 ميلادي /1227هجري شمسي
25اكتبر1848، ناصرالدين ميرزاي 16 ساله با ياري ميرزا تقي خان فراهاني (امير كبير) در تهران بر تخت سلطنت نشست.

1850 ميلادي /1229 هجري شمسي/ 1266 هجري قمري
در اين سال سيدعلي محمد شيرازي (باب) بنيان گذار نهضت بابيگري، در شهر تبريز اعدام شد. وي در 1234ق/ 1819م در شيراز متولد شده بود. و از شاگردان سيد كاظم رشتي بود، از آنجائيكه سيد كاظم رشتي قبل از مرگش (1259ق) ظهور حضرت وليعصر (عج) را عنقريب توصيف و تلقين كرده بود لذا سيد علي محمد شيرازي شش ماه بعد از درگذشت وي ادعاي مقام بابيت امام زمان را نمود، بعد از ادعاي وي 37 تن ديگر از شاگردان رشتي همين ادعا را نمودند از اين ميان سيد علي محمد شيرازي به عنوان باب و بابيه و حاج محمد كريم خان به عنوان شيخ و شيخيه از موقعيت خاصي برخوردار شدند. سيد علي محمد بعدا خود را امام زمان و گاها پيامبر و حتي در اوقاتي نيز خدا معرفي ميكرد. در برخي از كتب تاريخ اعدام وي همراه يكي از مريدانش به نام ملا محمد علي 27 شعبان 1265 مطرح شده است. بعد از مرگ وي فرقه هاي ازلي (ميرزا يحيي صبح ازل)، بهائيت (ميرزا حسينعلي)، دياني (ميرزا اسدالله ديان)، قره العيني (به ياد قره العين)، قدوسي (ملا محمد علي بارفروش)، بياني ( افرادي كه مجددا متمسك به كتاب بيان نوشته علي محمد شيرازي شدند)، عياني (افرادي كه راه درون و شهود را انتخاب كردند) پشت سر اين فرقه پديد آمدند. [8]

1851 ميلادي / 1230هجري شمسي
در اين سال، اولين خط تلگراف لندن و پاريس به هم وصل شد.

1851 ميلادي / 1230هجري شمسي/1267 هجري قمري

http://www.aftab.ir/lifestyle/images...7724cb3f39.jpg

در اين سال امير كبير صدراعظم ناصرالدين شاه به كاشان تبعيد شد و در آنجا طبق توطئه اي به قتل رسيد.

1852 ميلادي / 1231 هجري شمسي/ 1268 هجري قمري
در اين سال سه نفر از بابيان در صدد بر آمدند تا ناصرالدين شاه را به قتل رسانند اما فقط توانستند او را از ناحيه ران مجروح كنند. نتيجه اينكار قتل حدود چهل هزاربابي بعد از شكنجه بود. اين عمل باعث رشد بابيت در ايران گرديد.[9]

1853 تا 1863 ميلادي / 1232 تا 1242 هجري شمسي
در اين دوره، در آلمان، علماي متعددي در تعليم و تربيت وجود داشتند كه بيشتر آنها از پيروان هربارت بودند. فيلسوف انگليسي، هربرت اسپنسر سيستم تعليماتي جديدي بر اساس اخلاق، سودمندي و علوم بوجود آورد؛ در اين راه، وي، تصورات و معلومات محسوس را اساس كار قرارداده به تكامل تاريخي توجه مخصوص داشت و بر عكس به زبان ها توجهي نمي كرد، با اينحال مطلب حائز اهميت رواج و انتشار روزافزون تعليم و تربيت بود. در فرانسه، روحانيان، امور تعليماتي را تا سال 1863م، تحت نفوذ خود نگاه داشتند و در اين سال، اصلاحاتي بوسيله دوروي، در تعليم و تربيت انجام شد. در انگليس، آموزشگاههاي لانكاستري (طرزتعليمي كه شاگردان با سرپرستي معلم بيكديگر درس مي دهند) رواج گرفت. در كشورهاي اروپاي غربي و شمالي و در اتازوني تعداد دانشگاه ها، مدارس متوسطه و ابتدائي و همچنين اهميت و ارزش آنها بالا رفت ولي در ساير نقاط، به اين موضوع توجهي نمي شد.[10]

1854 ميلادي / 1233 هجري شمسي
در اين سال امريكائي ها، انگليسي ها، و روس ها، ژاپن را مجبور كردند كه بنادر خود را بروي آنها بگشايد، و اين امر مقدمة عكس العملهائي در داخل ژاپن شد. نفوذ خارجيان، اقتصاد ژاپن را مختل كرد و نهضتي ضد بيگانه بوجود آورد كه موجب هلاك عده اي از اروپائيان شد، در نتيجه، بنادر ژاپن هدف بمباران قرار گرفتند.[11]

1855 تا 1861 ميلادي / 1234 تا 1240هجري شمسي
بندر «آمبريز»، كليبالا»، «بمبه» به ترتيب در سالهاي 1855و 1856 ميلادي، به تصرف پرتغاليان درآمد و «سائوسالوادور» پايتخت قديم سلطنت كنگو در سالهاي 60ـ1859م، توسط آن كشور تصرف گرديد. از اين سو انگليس و (درموردي امريكا) با اقدامات پرتغاليان مخالفت كردند و از طريق نيروي دريائي و نيز فشارهاي سياسي اقداماتي عليه پيشروي پرتغال براي تصرف سه شهر ديگر بكار بستند، در سالهاي 1861ـ1855م، حكومت محلي لواندا به استخراج مس اقدام كرد و سرمايه هاي انگليسي و برزيلي، در اين فعاليت بكار افتاد. در سال 1861م، بازرگانان و جنگجويان افريقائي قسمت اعظم سرزمينهاي داخلي آنگولا را تحت سلطه و حاكميت خود درآوردند و پرتغاليان را عقب راندند، بدين ترتيب سياست پرتغال در آنگولا پس از سال 1861م، با قبول تمركز در مناطق ساحلي، تمركز حكومت، عقب نشيني از پايگاههاي نظامي مرزي، و رفع تعهدات، بنيانگذاري شد.[12]

1856ميلادي /1235 هجري شمسي
در اين سال مسلمانان ايالت «يون ـ نان» عصيان كردند، و تنها در 1873م، يعني پس از هفت سال اين به پا خاستگي توانست به بهاي كشتار وحشتناكي فرو نشانده شود. (رجو شود به حوادث سالهاي 1866 تا 1877)

1856 ميلادي / 1235هجري شمسي/ 1272هجري قمريق
در اين سال قشون ايران بار ديگر به افغانستان حمله نمود، در آن شرايط بريتانياي كبير با ايران اعلام جنگ كرد. در سال 1857م/1273ق، ايران به دنبال شكست خوردن در اين جنگ از تمام دعاوي خود در افغانستان دست كشيد و حق كاپيتولاسيون و امتيازات تجاري به بريتانياي كبير واگذار كرد.

1859 ميلادي /1238 هجري شمسي
در همين ايام مناسبات روس و ايران به چنان نقطة ضعيفي رسيده بود كه آنيچكف مرتبا از دولت خود مي خواست تا حتي به صورت نمادين گامهايي براي كاهش دادن تنش موجود بردارد.

[1] كلمنت مارگام، تاريخ ايران در دوره قاجار، ترجمه ميرزا رحيم فرزانه ، تهران: نشر فرهنگ ايران،1364، ص50
[2] احمد خان ملك ساساني، سياستگران دوره قاجار، تهران: چاپخانه فردوسي، 1346، ج2، ص53
[3] همين سياست بعدها بوسيله امير كبير و دكتر مصدق نيز دنبال گرديد.
[4] دكتر محمود خواجه نوري: تاريخ ديپلماسي ايران، دانشكده حقوق، تهران 1341
[5] تاريخ معاصر ايران، از تاسيس تا انقراض سلسله قاجاريه . پيتر آوري، ترجمه محمد رفيعي مهرآبادي. مؤسسه انتشارات عطائي. چ چهارم،1377.ص7
[6] تاريخ كوبا و روابط آن با امريكا. فيليپ اس. فونر، ترجمة سهيل روحاني ، مؤسسه انتشارات امير كبير، ج اول، 1361 ص193
[7] كارنامه سفر چين.محمد علي اسلامي ندوشن.مؤسسه انتشارات امير كبير .چ اول ص468
[8] ر.ك. بهائيان، سيد محمد باقر نجفي. كتابخانه طهوري
[9] ر. ك : نگرشي بر تاريخ ايران نوين. جوزف. ام. آپتون. ترجمه: يعقوب آژند. انتشارات نيلوفر 1359 ص23
[10] تاريخ جهاني. ش. دولاندلن، ترجمه دكتر احمد بهنمش. انتشارات دانشگاه تهران. ج دوم ، 1370صص345- 344
[11] تاريخ جهاني. ش. دولاندلن، ترجمه دكتر احمد بهنمش. انتشارات دانشگاه تهران. ج دوم ، 1370 ص329
[12] آنگولا. داگلاس ل.ويلر، رنه پلي سيه. محمود فخرداغي. انتشارات خوارزمي چ اول 1355 صص 92ـ89


behnam5555 08-13-2013 05:15 PM

خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان (7)
 

خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان (7)

" تحقیق و تالیف از احمد یغما

منبع : " نكته ها و نوشته ها "

1860ميلادي / 1239هجري شمسي
در جلسه 4 ژانويه سال 1860م، راسل از پيشنهاد راولينسون به شاه مبني بر انعقاد پيماني مشابه پيمان 1814 ايران و انگليس حمايت نكرد. نمايندگان ايران كه براي امضاي چنين معاهده اي به لندن رفته بودند دست خالي بازگشتند.

1860 تا 1865 ميلادي / 1239 تا 1244 هجري شمسي
در كشورهاي متحد امريكا مساله بردگي توجه تمام امريكائي ها را بخود معطوف مي داشت؛ اكثر مردم با حفظ وضع موجود موافق بودند و حال آنكه شمالي ها خواستار لغو بردگي بودند و جنوبي ها (دموكرات ها) در فكر جدائي و انفصال، يعني جدائي كامل از ايالات شمالي كه روزبروز ثروتمند مي شد و بر اثر مهاجرت اروپائيان جمعيت بيشتري پيدا مي كرد. در اين موقع حزبي جمهوريخواه تشكيل يافت كه اكثر آزاديخواهان و دموكراتهاي شمال را گرد هم جمع آورد و با عزمي راسخ با برده فروشي مخالفت كرد. مبارزات بيش از پيش قوت مي گرفت و در كانزاس شورشهائي رخ داد. در سال 1860م، لينكلن كه از جمهوريخواهان بود به رياست جمهوري برگزيده شد. و در همين موقع، كشورهاي جنوبي، جدائي خود را اعلام و جفرسون دويس را به رياست جمهوري انتخاب كردند. سال بعد جنگ انفصال شروع شد. جنوبي ها ريچموند را پايتخت خود قرار داده بتعرض پرداختند؛ جنگهاي متعددي بدون اخذ نتيجه انجام گرفت، شمالي ها از راه دريا نيز دست بحمله زدند و همين اقدام روابط آنها را با انگليس تيره كرد.
از سال 1863م، اوضاع كه تا آنزمان نامعلوم بود، بنفع شمالي ها تغيير كرد، ايالات تنسي و مي سي سي پي بتصرف شمالي ها درآمد، در سال 1865م، سرداران جنوبي ها تسليم شدند. اين جنگ هاي سخت و هولناك، البته زيان هائي ببار آورد، ولي بردگي، همه جا لغو شد.[1]

1861 تا 1877ميلادي / 1240 تا 1256 هجري شمسي
در اين دوره موجي از نهضت ضد امپرياليزم در كشور پرتغال به وجود آمد و پرتغاليان به استقرار حاكميت خود در اراضي ساحلي آنگولا پرداختند و ضمن استقرار در اين سرزمينها موقعيت خويش را تحكيم بخشيدند.

1862تا 1877 ميلادي /1241 تا 1256 هجري شمسي
بر اساس نوشته ي «رنه گروسه» : در دو ايالت ‹كانسوها› و ‹شن سي› كه اقليت مهمي از مسلمانان بودند، قيام ديگري برپا شد كه از 1862 تا 1877 دوام يافت. اين قيام وسركوبي در دو ايالت فوق بالغ بر ده ميليون نفر قرباني داشت.[2]

1863ميلادي /1242 هجري شمسي
در فوريه سال 1863م، امتياز كشيدن خط تلگراف 1100 مايلي در ايران با هزينه اين كشور به انگلستان داده شد. به دنبال امتياز اين خط، امتياز خط دومي براي استفاده اختصاصي انگليسي ها به آنها اعطا شد. اين خط از بهران به مركز ايران از طريق يزد و كرمان مي رفت و به مرز بلوچستان هند وصل مي شد. همين خط، خط سوم ايران و اروپا را در سال 1866 به يكديگر وصل كرد و سيم ايران در مرز قفقاز به روسيه نيز وصل شد.

1864 ميلادي / 1243 هجري شمسي
با توسعه يافتن سوسياليسم، در اين سال، بين الملل اول در لندن تاسيس شد و چندين جلسه با حضور نمايندگان كشورهاي مختلف تشكيل داد، اين مجمع با مخالفت برخي از دولت ها مواجه شد، در منازعات سياسي شركت جست، اعتصاب را وسيله اي براي دفاع تشخيص داد، لغو مالكيت را پيشنهاد و عليه جنگ اعتراض كرد، ليكن به چند جبهه با تمايلات متفاوت تقسيم گشت و ناچار رو بضعف گذاشته در سال 1876م، انحلال خود را اعلام داشت.[3]

1864 ميلادي / 1243 هجري شمسي
در همين سال «دونان» (Dunant) صليب سرخ را براي مراقبت از مجروحين جنگ پايه گذاري كرد.

1865ميلادي /1244 هجري شمسي
در همين سال شهرتاشكند به تصرف نيروهاي روسيه درآمد.

1865ميلادي /1244 هجري شمسي
در اين سال مسلمانان تركستان بر ضد حكومت مركزي قيام كردند و بر اثر آن منطقة كاشغر از چين اعلام جدايي نمود. اين جدايي تا مرگ يعقوب بگ، سر كرده ي آنان كه در سال 1877 اتفاق افتاد ادامه يافت.[4]

1867 ميلادي / 1246 هجري شمسي
به دنبال مبارزات احزاب سياسي در كانادا (آزاديخواهان و محافظه كاران) اصلاحات متعددي از قبيل حذف حقوق اربابي، افزايش تعداد راي دهندگان، توسعه راههاي ارتباط، انجام گرفت. در سال 1867م، اكوس جديد و برونسويك جديد به مستعمرات كاناداي شمالي و جنوبي پيوستند و اين چهار ايالت كه بوسيله پارلماني داراي دو مجلس، اداره مي شدند، دومينيون كانادا را تشكيل دادند. اين كشور، با خريد اراضي وسيع اطراف خليج هودسون، كه هنوز باير و بي حاصل بود، بر وسعت خود افزود.[5]

1869 ميلادي / 1248 هجري شمسي
در اين سال كار كانال سوئز به اتمام رسيد. سعيد پاشا كه بعد از محمد علي پاشا از سال 1849 به سلطنت مصر رسيده بود پيشنهاد فردينان دولسپس را براي حفر ترعه سوئز پذيرفته بود.

1877 تا 1891 ميلادي /1256 تا 1270 هجري شمسي
در اين دوران پرتغال به پيشروي در فلات آنگولا پرداخت. همچنين اين دوران مصادف با پيشروي و توسعه نفوذ اروپائيان در باقي سرزمينهاي افريقاي استوائي است.

1878 تا 1883 ميلادي / 1257 تا 1262 هجري شمسي
جنگ بالكان در سال 1878م، و جنگي كه متعاقب آن ميان روسيه و عثماني در گرفت موجب تيرگي روابط روسيه و اطريش كه منافع مشتركي در مشرق داشتند شد، و براي حل اين مشكل كنگره اي در برلن تشكيل يافت. آلمان جانب اطريش را گرفت و اين دو كشور با هم متحد شدند، در سال 1883م، ايتاليا هم كه از تحت الحمايه شدن تونس بوسيله فرانسه بخشم آمده بود به اطريش و آلمان پيوست و با اين اقدام، اتحاد سه گانه (Triplice) بوجود آمد.[6] (رجوع كنيد به حوادث تاريخ 1893م)

1879 ميلادي / 1258 هجري شمسي
كشور اطريش بعد از مصالحه و اتحاد با آلمان، در همين سال ناحيه ي بسني ـ هرزگووين را تسخير كرد. سياست خارجي اين امپراتوري متكي به اتحاد با آلمان و سپس اتحاد با ايتاليا بود و با روسيه و سربستان مخالفت مي شد چون ناحيه سربستان مركز فعاليت هاي خطرناك اسلاوهاي امپراتوري بشمار ميرفت، منطقه بسني ـ هرزگوين در سال 1908م، ضميمه امپراتوري شد و همين امر كه مورد رضايت روس ها و سربستاني ها نبود موجب جنگي عمومي گرديد.[7]

1879 ميلادي / 1258 هجري شمسي
در اقيانوس آرام، دولتهاي بوليوي و پرو متحد شده در سال 1879م، با شيلي بجنگ پرداختند. اين جنگ پس از چهار سال بنفع شيلي خاتمه پذيرفت و سرزمين هاي تازه اي نصيب شيلي كرد. دولت شيلي نواحي دوردست جنوبي را دوستانه با آرژانتين تقسيم كرد و در شمار نيرومندترين كشورهاي امريكاي جنوبي درآمد. بوليوي و پرو، بر اثر جنگ هاي شديد احزاب، وضعي آشفته و نابسامان داشتند و نتوانستند منابع درآمد و ثروت خود را توسعه دهند و مردم اين دو كشور فقير و ناراضي بودند.[8]

1881 ميلادي / 1260 هجري شمسي
به دنبال جنگ مجدد افغانستان با انگليسي ها اين كشور در سال 1881م، توسط انگليس اشغال شد و انگلسي ها نفوذ خود را بر افغان ها تحميل كردند. در سال 1907م، دولت روس اين اقدام را به رسميت شناخت
1882ميلادي / 1261 هجري شمسي
در اين سال، « استانيسلاو پرزي بايژوسكي» روشنفكر مهاجر لهستاني كه نفوذ بسياري در ميان روشنفكران برلن داشت، مقاله اي در مورد نيچه نوشت كه پس از سخنراني جرج براندس در سال 1882م، بارزترين نشانه اهميت وي در سالهاي پاياني قرن براي متفكران و روشنفكران آلماني بود[9]. تاثير نيچه به سرعت در اروپا گسترش يافت. اين تاثير پس از فرا گرفتن فرانسه در سالهاي 1890م، به بعد نهايتا در 1904, به انگلستان نيز رسيد.

1885 ميلادي/1264 هجري شمسي
در همين سال روملي شرقي به ميل خود، ضميمه بلغارستان شد و اين امر موجب رنجش روسيه و سربستان گرديد و سرب ها به بلغارستان حمله بردند، ليكن از بلغارها شكست خوردند.

1885 تا 1896 ميلادي/1264 تا 1285 هجري شمسي
كشور فرانسه در سال 1885م، پس از چند بار بمباران كردن ماداگاسكار، اين جزيره را هم تحت الحمايه خود كرد. شورش اقوام هووا در سال 1896، موجب شد كه جزيره ي مزبور كاملا بتصرف فرانسه درآيد «و بسرعت در راه ترقي و آباداني گام گذارد.» در مستعمرات پرتقالي ها و اسپانيائي ها تغييري رخ نداد و فقط مراكش شمالي و ريودواورو (Rio de Oro) تحت الحمايه اسپانيا شدند. در اوايل قرن بيستم، سراسر افريقا در تصرف اروپائيان بود و فقط كشور پادشاهي حبشه و جمهوري ليبريا استقلال داشتند.[10]

1888 ميلادي / 1267 هجري شمسي
در اين سال در برزيل، برده فروشي ملغي شد و سال بعد در اثر انقلاب، حكومت امپراتوري از بين رفت و حكومت جمهوري هاي متحد روي كار آمد، اين حكومت در آغاز كار با مشكلاتي مواجه بود، ولي بتدريج آرامش برقرار گشت، كشاورزي توسعه يافت (قهوه)، بر تعداد مهاجران افزوده شد و حكومت مركزي قدرت بيشتري بدست آورد.[11]

1890 ميلادي / 1269 هجري شمسي
در اوت سال 1890، كشتار ارامنه تركيه توسط دولت عثماني به اوج خود رسيده بود.

1890 تا 1930 ميلادي / 1269 تا 1309 هجري شمسي
اشغال نظامي سرزمينهاي داخلي آنگولا طي اين سالها صورت گرفت؛ بطوريكه در سال 1930م، شعله شورشهاي سنتي افريائيان در آنگولا كاملا فرونشانده شد. از نظر پرتغاليان اثبات مالكيت بر آن سرزمين و استقرار كامل سلطه و حاكميت بر آن كشور نويد احياي افتخارات گذشته ي ملت پرتغال بشمار مي رفت.

1890 ميلادي /1269 هجري شمسي
در اين سال بود كه جنبش تنباكو در ايران شكل گرفت. در آستانه ي اين جنبش به سال 1889م، ارزش كل واردات ايران مبلغي نزديك به 14 ميليون تومان بود كه اقلام وارداتي قند، چاي، شكر، ادويه، آرد، نفت و لوازم صنعتي مثل ساعت و انواع پارچه هاي خارجي را در بر مي گرفت، و نيمي از واردات را فقط پارچه تشكيل مي داد. كه از هند و انگليس مي آمد. اين كالا بازار داخل را آنقدر اشباع كرده بود كه حرير گيلان، كه زماني قدرت رقابت زايدالوصفي با كالاهاي مشابه خارجي داشت، در اواخر قرن نوزدهم از رونق افتاد، و طوري شد كه صادرات گيلان را پنبه، پوست بره، ماهي، گوسفند و خشكبار تشكيل مي داد... در بيستم مارس 1890 مطابق بيست و هشتم رجب سال 1308ق، امتياز توتون و تنباكوي ايران به مدت 50 سال در اختيار جرالد.ف تالبوت و شركاي او قرار گرفت... در شورش عليه امتياز نامه رژي، به جز مقاله اي به قلم ميرزا آقاخان كرماني در روزنامه اختر، هيچ واكنش ديگري از طرف روشنفكران وجود نداشت و يا چندان فراگير نبود... اصلاح طلباني مثل ميرزا رضا كرماني، ميرزا احمد كرماني، حاج سياح و ميرزا عبدالله قائني كه اعلاميه مي نوشتند و بر گذرها مي چسبانيدند، قبل از جنبش تنباكو دستگير شده بودند و نقشي در شورش مخالف با رژي نداشتند.
در بين علما شيخ حسن كربلائي و ميرزا حسن آشتياني و قبل آنها ملاعلي كني مردم را به تسلط كفار بر مسلمين هشدار ميدادند... در شيراز مردم شورش كرده و كشتار رخ داد... در تبريز ميرزا جواد آقا مجتهد تبريز در راس جنبش قرار داشت، دامنه شورشها به اصفهان و مشهد و تهران نيز كشيده شد كه همگي جنبه مذهبي داشت در همين زمان حكم تحريم تنباكو از طرف ميرزاي شيرازي صادر شد كه بر طبق آن استعمال توتون و تنباكو در حكم محاربه با امام زمان (عج) شناخته شده بود. روز چهارم جمادي الثاني، ناصرالدين شاه طي نامه اي خطاب به ارنستين «امتياز نامه» را فسخ كرد.[12]

[1] تاريخ جهاني. ش. دولاندلن، ترجمه دكتر احمد بهنمش. انتشارات دانشگاه تهران. ج دوم ، 1370 صص326-325
[2] كارنامه سفر چين.محمد علي اسلامي ندوشن.مؤسسه انتشارات امير كبير .چ اول ص470
[3] تاريخ جهاني. ش. دولاندلن، ترجمه دكتر احمد بهنمش. انتشارات دانشگاه تهران. ج دوم ، 1370 ص332
[4] كارنامه سفر چين.محمد علي اسلامي ندوشن.مؤسسه انتشارات امير كبير .چ اول ص470
[5] تاريخ جهاني. ش. دولاندلن، ترجمه دكتر احمد بهنمش. انتشارات دانشگاه تهران. ج دوم ، 1370 ص325
[6] تاريخ جهاني. ش. دولاندلن، ترجمه دكتر احمد بهنمش. انتشارات دانشگاه تهران. ج دوم ، 1370 ص345
[7] ر.ك: تاريخ جهاني. ش. دولاندلن، ترجمه دكتر احمد بهنمش. انتشارات دانشگاه تهران. ج دوم ، 1370ص352
[8] تاريخ جهاني. ش. دولاندلن، ترجمه دكتر احمد بهنمش. انتشارات دانشگاه تهران. ج دوم ، 1370ص364
[9] Roland Stromberj . European Intellenctual History Sincc 1789. Prentice. New Gercy. e 1986. p. 221. fourthed
[10] تاريخ جهاني. ش. دولاندلن، ترجمه دكتر احمد بهنمش. انتشارات دانشگاه تهران. ج دوم ، 1370ص 370
[11] تاريخ جهاني. ش. دولاندلن، ترجمه دكتر احمد بهنمش. انتشارات دانشگاه تهران. ج دوم ، 1370صص364 - 363
[12] تاريخ معاصر ايران. كتاب هشتم. مؤسسه پژوهشي و مطالعات فرهنگي. صص 63ـ47


behnam5555 08-13-2013 05:21 PM

خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان (8)
 
خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان (8)

" تحقیق و تالیف از احمد یغما

منبع : " نكته ها و نوشته ها "


1893 ميلادي / 1272 هجري شمسي
به دنبال اتحاد سه گانه مابين كشورهاي آلمان، اطريش، و ايتاليا (Triplice) كه در سال 1883م، به وجود آمده بود، بتدريج روسيه، روابط نزديكتري با فرانسه داير كرد و سرانجام در سال 1893م، عقد اتحادي با آن كشور بست بطوريكه اروپا به دو جبهة دشمن تقسيم شد.[13] (ر.ك: حوادث سال 1904م)

1894 ميلادي / 1273هجري شمسي
كنسول بريتانيا در سفر جنوب ايران در اين سال، موقعيت در فارس را كاملا توصيف ناپذير يافته بود. صدماتي كه مامورين اخذ ماليات وارد مي كردند بسيار بيش از آن چيزي بود كه ملخها و غارت قبايل عرب ايجاد مي كرد. چنان كه كنسول گزارش مي دهد. «مردم مي گويندهرگز به خاطر ندارند كه تا اين حد در معرض سختگيري قرار گرفته باشند و تا اين حد تحت فشار بوده باشند».[14]

1895 ميلادي / 1274هجري شمسي / 1312 هجري قمري
در اين سال شيخ احمد روحي و ميرزا آقا كرماني و خبيرالملك از طرف دولت عثماني به اتهام شركت در شورش ارامنه در استانبول دستگير و به طرابوزون تبعيد و زنداني شدند. / رجوع كنيد به حوادث سال 1897م /



1895 تا 1899 ميلادي / 1274 تا 1278هجري شمسي
استعمار اسپانيا نزديك به چهار قرن بر فراز كوبا سايه افكنده بود. استيلا گران آزمند بارها قيام مردم كوبا را با كشت و كشتار سركوب كرده بودند، در سال 1895م، انقلابيون كوبا به رهبري «خوزه مارتي» و «انتوني يوماسه نو» در برابر استيلاگران بپا خاستند؛ بدينسان، دومين جنگ استقلال كوبا عليه اسپانيا آغازشد. در 1898م، در آستانه پيروزي انقلابيون كوبا، امريكا به اسپانيا اعلان جنگ داد و كوبا را اشغال كرد. لذا در اول ژانويه 1899، سلطه اسپانيا بر كوبا رسما پايان يافت و سلطه امريكا بر كوبا آغازشد.[1] امريكا نيز سياستي امپرياليستي در پيش گرفت و در اقيانوسيه نيز بر چندين جزيره (هاوائي، ساموئا) تسلط يافت.[2]

1895ميلادي / 1274هجري شمسي/ 1357 هجري قمري
روزنامه قانون، نخستين بار در اين سال در لندن منتشر شد. هر چند اين روزنامه در ايران توقيف بود اما محتواي آن زبان به زبان در بين مردم پخش مي شد. با اينكه اولين روزنامه ايران در سال 1851م/ 1267ق، انتشار يافته بود؛ اما مؤثرترين روزنامه ها توسط ايرانيان در قاهره، لندن، و كلكته نوشته و انتشار مي يافت.

1896 ميلادي / 1275 هجري شمسي
اول ماه مه 1896، ناصرالدين شاه كه در آستانه جشن پنجاهمين سال سلطنت خويش قرار گرفته بود، به دست ميرزا رضا كرماني در حرم مطهر حضرت عبدالعظيم به قتل رسيد.
اگر از دوران كوتاه صدارت اميركبير و اصلاحات بنياني و سياست «موازنه منفي» وي بگذريم، عصر ناصري، دوران واگذاري امتيازات بزرگ اقتصادي مانند رويتر، نفت، دخانيات، راه آهن و نظاير آن ها بود.[3] از سوي ديگر عصر ناصري دوران تجدد خواهي وغرب زدگي بود كه با ساختار اجتماعي و اقتصادي ايران سازگاري نداشت.[4] بعد از مرگ ناصرالدينشاه، پسرش مظفرالدين شاه يازده سال (1324-1313 هجري قمري) در ايران سلطنت كرد.

1896 تا 1898 ميلادي / 1275 تا 1277هجري شمسي
در اوت 1896، مردم فليپين بر عليه اسپانيا قيام كردند. و در 20 ژوئن 1898 استقلال فليپين توسط آگينالدو اعلام شد.

1897 ميلادي / 1276 هجري شمسي/ 1314 هجري قمري
ششم ماه صفر1314ق، در باغ شمال تبريز، محمد علي ميرزا (وليعهد)، شيخ احمد روحي و ميرزا آقاكرماني و خبيرالملك را متهم به بابيگري و قتل ناصرالدين شاه نمود سپس اعدام نموده و به دستور امين السلطان (اتابك اعظم)، سرهاي آنها را پوست كنده و در آنها آرد ريخته و به تهران نزد او فرستاد.

1898ميلادي /1277 هجري شمسي
در 14 سپتامبر سال 1898م، سربازان آمريكائي بدنبال آغاز جنگ خونين «مانيلا» (فليپين ) را فتح كردند.

1898 ميلادي /1277 هجري شمسي
اسپانيا كه به عنوان كشوري فقير و ورشكسته به سده هيجدهم گام نهاده بود و بر آن شاخه اي از خاندان فرانسوي بورين فرمان مي راند. در اوايل سده نوزدهم ناپلئون حكمرانان دست نشانده خود را بر آن گمارد و سپس اين سرزمين به عرصه جنگ هاي خونين ميان ارتش هاي انگليس و فرانسه مبدل شد. اسپانيا نه تنها در پي جنگ با امپرياليسم نو پديد ايالات متحده آمريكا در سال 1898 آخرين مستملكات خويش را در قاره آمريكا از دست داد بلكه خود به عنوان يكي از عرصه هاي چپاول و تاراج كانون هاي استعماري غرب وارد سده بيستم شد.

1901 ميلادي /1280 هجري شمسي
طي اين سال پيشرفت ناگهاني اقتصادي به ويژه در قفقاز چشمگير بود. اين ناحيه با اختصاص 90% تاسيسات نفتي به سرعت رو به رشد بود (دومين كشور در جهان پس از ايالات متحده) به طوري كه قفقاز مركز فعال توليد صنعتي شمرده ميشد. در همين سال صنايع نفت باكو در اوج توليد خود از سطح توليد سال 1870م، بيش از 450 برابر پيشي جست و علي رغم نوسانات جدي در امر اشتغال نيروي كار آن به 30000 نفر در سال 1907م، رسيد.

1904 ميلادي /1283 هجري شمسي
اولين سازمان سوسيال دموكراتيك ايراني در اين سال توسط مهاجرين فعال ايراني و با كمك همياران انقلابي روسيشان در باكو بنياد نهاده شد. نفوذ سوسيال دموكراتهاي روس و تاسيس شاخه هاي جنبشي سوسيال دموكراسي ايران (اجتماعيون ـ عاميون) در شهرهاي مختلف مانند تبريز، رشت، مشهد و تهران نيز روشن بود. مهمترين اين شاخه ها، كميته باكو بود كه كميته مركزي اجتماعيون ـ عاميون را تشكيل مي داد.[5]

1904 تا 1906 ميلادي /1283 تا 1285 هجري شمسي
بعد از اتحاد سه گانه آلمان ،اطريش، ايتاليا، (ر.ك به حوادث سال 1883م) و عقد اتحاد بين روسيه و فرانسه در سال 1893م، انگليس كه تنها مانده بود، از بلندپروازيهاي آلمان، توسعة نيروي دريائي و افزايش مستعمرات آن به هراس افتاد و در آغاز كار موافقت هائي در موضوع مصر و مراكش با فرانسه كرد و چنين مي پنداشت كه با اين اقدامات موازنه ي كشورهاي اروپائي مجددا عملي خواهد شد. اما شكست هاي روسيه به وسيله ژاپن،(كه سال بعدش منجر به امضاي صلح پرتسموث توسط روسيه شد) آلمان را به تعقيب سياستي تجاوزكارانه وا داشت؛ اين دولت در مسائل مربوط به مراكش مداخله كرد و اقدامات او موجب بركناري دلكاسه از وزارت خارجه فرانسه شد. در كنفرانسي كه به سال 1906م، از كشورهاي اروپائي تشكيل يافت، همه ي دولت ها، به استثناي اطريش، از فرانسه حمايت كردند. در سال 1909، اطريش،‌ناحيه بسني را ضميمه ي خاك خويش كرد وهمين امر موجب نزديكي روسيه به انگليس و بالنتيجه تشكيل اتفاق سه گانه (فرانسه، انگليس، روسيه) گرديد. موازنه اي كه با اين ترتيب برقرار شد، بسيار سست و ناپايدار بود.[6]

1904 تا 1905 ميلادي / 1283 تا 1284 هجري شمسي
جنگ روس و ژاپن در سال 1904م، آغاز شد؛ ژاپني ها در كره پياده شده، وارد منچوري شدند و پرت آرتور را به تصرف درآورده، در جنگ موكدن پيروز شدند. ناوگان روسيه اروپا كه پس از سفري طولاني به اين حدود رسيده بود در جنگ تسوشيما شكست خوردناچار مذاكراتي براي صلح انجام گرفت و بموجب معاهدهپرتسموث، روسيه، پرت آرتور و نيمي از ساخالين را در سال 1905 به ژاپن واگذاشت.[7]

1905 ميلادي /1284 هجري شمسي
ژاپن پس از پا گذاردن به عالم صنعت و پس از يك سلسله قدرت نماييهايي كه كرد از جمله پيروزي بر قواي روسيه تزاري، در اين سال در جرگه ي كشورهاي نيرومند جهان قرار گرفت.

1906 تا 1911ميلادي /1285 تا 1290 هجري شمسي
در اين دوران، اعتصابات در سراسر ايران گسترش مي يافت و اتحاديه هاي كارگري در حال پيدايش بود. اولين اتحاديه يعني اتحاديه كارگران چاپخانه ها، در سال 1906م، تاسيس شد و با تجديد سازمان بعدي خود توانست حق هشت ساعت كار را براي اعضايش در سال 1918م، بدست آورد.

1906 ميلادي / 1285هجري شمسي /1324 هجري قمري
در اين سال انقلاب مشروطيت ايران ظاهرا پيروز گرديد. از اين نظر مي گوئيم «ظاهرا» كه هرچند حاصل خون صدها آزاديخواه بود اما در واقع يك مشروطه نيم بند به حساب مي آمد و با سلطنت محمد علي شاهموقتا تعطيل شد. و به استبداد صغير انجاميد. «شرايط اجتماعي، اقتصادي و سياسي ايران در دوره ناصرالدين شاه، انقلاب مشروطه را در بطن خود پرورش مي داد، و از اين رو شايد بتوان گفت كه شباهت هاي زيادي با اواخر سلطنت محمد رضا شاه پهلوي و پيروزي انقلاب اسلامي دارد.»[8] بنابر اين تحقق انقلاب مشروطه در زمان مظفرالدين شاه بيشتر ناشي از شرايط عيني و ذهني آن دوران بوده است.

1906 ميلادي / 1285 هجري شمسي /1324 هجري قمري
در 18 شعبان 1324ق، روز يكشنبه مجلس اول توسط مظفرالدين شاه افتتاح شد و نخستين شماره روزنامه مجلس روز يكشنبه هشتم شوال همان سال انتشار يافت. صاحب امتياز روزنامه ميرزا محسن، برادر صدرالعلما، بوده، مديريت آن را سيد محمد صادق طباطبائي بر عهده داشته، و نويسنده آن مرحوم اديب الممالك فراهاني بوده است.

1907 ميلادي /1286 هجري شمسي
در اين سال بين روسيه و انگلستان مقاوله نامه اي به امضا رسيده كه ايران را به دو منطقه تحت نفوذ طرفين تقسيم مي كند، در اين مقاوله نامه، قرار شده بود كه شمال و جنوب ايران به ترتيب مناطق نفوذ روسيه وبريتانيا باشد و يك منطقه ي بيطرف هم در ميان آن دو قسمت قرار گيرد. بدين ترتيب آذربايجان در اختيار دولت روسيه گذاشته شده بود.

1908 ميلادي / 1287هجري شمسي
از ژوئن سال 1908، بريتانيا موضع روسيه در حمايت از محمد علي شاه را پذيرفت و او تا تيرماه 1288 شمسي بر تخت سلطنت ابقا شد (1327-1324هجري قمري) اما بتدريج روشن شد كه مخالفت اوج گيرنده با حكومت او موجب بي نظمي مي شود و اين همان چيزي بود كه روسيه شديدا از آن وحشت داشت، بنابر اين حمايت خود را از شاه سلب كرد. زماني كه تبريز به اشغال روسيه درآمد جمعا 6300 سرباز روسي در ايران حضور داشتند كه 4000 نفر در تبريز، 1700 نفر در قزوين و 600 نفر در ساير مناطق ايران مستقر بودند. روسيه بنا به مصالح ديپلماسي، مشكلات مالي، جنگ 1904 با ژاپن، و انقلاب 1905، كوشيد مواضع خود در ايران را محكم نگه دارد.[9]

[13] تاريخ جهاني. ش. دولاندلن، ترجمه دكتر احمد بهنمش. انتشارات دانشگاه تهران. ج دوم ، 1370ص346
[14] تاريخ معاصر ايران. كتاب هفتم. مؤسسه پژوهشي و مطالعات فرهنگي. ص60


[1] ر.ك: تاريخ كوبا و روابط آن با امريكا. فيليپ اس. فونر، ترجمة سهيل روحاني ، مؤسسه انتشارات امير كبير، ج اول، 1361
[2] ر.ك: تاريخ جهاني. ش. دولاندلن، ترجمه دكتر احمد بهنمش. انتشارات دانشگاه تهران. ج دوم ، 1370ص362
[3] ابراهيم تيموري: عصر امتيازات يا عصر بي خبري، بهران، انتشارات اقبال
[4] تاريخ معاصر ايران، از تاسيس تا انقراض سلسله قاجاريه . پيتر آوري، ترجمه محمد رفيعي مهرآبادي. مؤسسه انتشارات عطائي. چ چهارم،1377. ص8
[5] تاريخ معاصر ايران. كتاب هفتم. مؤسسه پژوهشي و مطالعات فرهنگي. ص67
[6] تاريخ جهاني. ش. دولاندلن، ترجمه دكتر احمد بهنمش. انتشارات دانشگاه تهران. ج دوم ، 1370ص346
[7] تاريخ جهاني. ش. دولاندلن، ترجمه دكتر احمد بهنمش. انتشارات دانشگاه تهران. ج دوم ، 1370ص367
[8] ويليام باندي: امريكا چگونه متحدان نيرومند خود را از دست داد؟ مجله Foreijn Af falirs ، پائيز 1979
[9] تاريخ معاصر ايران. كتاب ششم. مؤسسه پژوهشي و مطالعات فرهنگي. ص33


behnam5555 08-13-2013 05:31 PM

خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان (9)
 
خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان (9)

" تحقیق و تالیف از احمد یغما

منبع : " نكته ها و نوشته ها "

1909 ميلادي /1288هجري شمسي
در30 آوريل سال 1909 قشون تزار به تعداد پنج هزار سرباز حسب درخواست محمد علي شاه به فرماندهي ژنرال اسنارسكي وارد تبريز شده اوضاع را به دست مي گيرند.

1910 ميلادي / 1289 هجري شمسي
در اين سال ، ژاپن، كره را تصرف كرد و نفوذ خود را بيش از پيش، در خاك منچوري توسعه داد.
1911 ميلادي /1290 هجري شمسي
در 25 اوت 1911م، كنسولگري روسيه در تبريز خبري را به شرح ذيل منتشر كرد: طبق خبرهاي تلگرافي خبرگزاري روسيه، نيروهاي پيروزمند شاه از هر طرف دست به حمله هاي وسيع زده و به سوي تهران پيش ميروند... ( كه البته شكست خوردند) .

1911 ميلادي / 1290 هجري شمسي
نخستين انقلاب چين كه نظام فغفوري را به جمهوري تبديل كرد، در 10 اكتبر سال 1911، مشتعل شد و آغاز گاه آن شهر ووچانگ (Wou. Tchang) در مركز چين بود. از شگفتيهاي كار آن بود كه با آنكه، كانتون و جنوب چين، كانون نا آرامي و قيام بودند، انقلاب از يك شهر محجوب و گمنام زبانه كشيد، آن هم در زماني كه كسي هنوز انتظار آن را نمي داشت. در اين جنبش، سون يات سن، رهبر انقلاب چين بود.

1911 تا 1913 ميلادي / 1290 تا 1292 هجري شمسي
در سال 1911م، ايتاليا به تركيه اعلان جنگ داد و طرابلس و دوازده جزيره ي درياي اژه (دودكانز) را گرفت. در اين مدت، يونان، بلغارستان، سربستان، و مونته نگرو دست از اختلافات خود برداشته، عليه تركيه با هم متحد شدند. سال بعد جنگ ميان آنها و تركيه شروع شد و متحدين مقدونيه و تراس را تصرف كردند، تركيه ناچار به قبول عهدنامه ي لندن تن درداد، ولي بلغارها با متحدين خود بجنگ پرداخته به آنها حمله بردند، ترك ها از اين پيش آمد استفاده كرده به جنگ با بلغارها و قواي روماني كه به نفع بلغارستان وارد جنگ شده بود، رفتند. بلغارستان تقاضاي صلح كرد و در سال 1913م، عهدنامه بخارست به اين جنگ خاتمه داد. به موجب اين عهدنامه، اپير، مقدونيه ي سفلي و جزاير اژه به يونان تعلق گرفت؛ مقدونيه عليا به سربستان رسيد؛ قسمتهاي كوچكي هم نصيب روماني، بلغارستان و مونته نگرو شد. به اين ترتيب فقط تراس شرقي، در اروپا، در دست ترك ها باقي ماند، و آلباني دولت مستقلي تشكيل داد، ليكن رقابت و اختلاف ميان ملت هاي ساكنبالكان همچنان ادامه يافت.[10]

1911 ميلادي / 1290 هجري شمسي
در 25 اكتبر1911، طبق فرماني كه از طرف نماينده شخص تزار در قفقاز فرستاده شد تاكيد گرديد كه تشكيلات نظميه تبريز بايد خلع سلاح شود.

1911 ميلادي / 1290 هجري شمسي /1330 هجري قمري
در 6 محرم 1330 ق، توسط صمد خان شجاع الدوله در تبريز اعلام حكومت نظامي گرديد.

1911 ميلادي /1290 هجري شمسي
در 10 محرم 1330 ق، ثقه الاسلام با هفت تن ديگر در شهر تبريز توسط نظاميان روسي اعدام شدند.

1914 تا 1918 ميلادي / 1293 تا 1297 هجري شمسي / 1332 تا 1337 هجري قمري
جنگ جهاني اول از دوم اوت 1914 تا يازده نوامبر 1918 يعني از نهم رمضان 1332 تا ششم صفر 1337، (52 ماه و نه روز) طول كشيد. متفقين عبارت بودند از فرانسه، انگلستان، روسيه، ژاپن، ايتاليا، بلژيك، يونان، صربستان، امريكا، روماني و متحدين را آلمان، اتريش، مجارستان، بلغارستان، تركيه تشكيل ميدادند.

1914ميلادي / 1293هجري شمسي /1332 هجري قمري
در ژوئيه 1914 / مرداد 1293و 27 شعبان 1332 احمد شاه 18 ساله در ايران تاجگذاري كرد. مستوفي الممالك نخستين رئيس الوزراي احمد شاه، پس از تاجگذاري او و به پايان رسيدن نيابت سلطنت ناصرالملك، مي باشد كه مورد احترام زياد مردم بود. تاجگذاري احمد شاه سبب شد كه مجلس در 7 دسامبر 1914، و از زمان انحلال موقت آن در دسامبر 1911 كه شوستر از ايران اخراج شد، حيات تازه خود را از سر بگيرد.[1] در آغاز جنگ اول جهاني زمينه هاي اميدواري در پايتخت به وجود آمد، چراكه بريتانيا و روسيه گرفتار جنگ بودند و ايرانيان نفس راحتي مي كشيدند. از اين رو اخبار مربوط به پيروزي هاي آلمان مردم ايران را خوشحال و دلگرم مي ساخت. تاجگذاري احمد شاه نيز در همين ايام شاديهاي موقت مردم ايران را دو چندان نمود.[2]

1914 ميلادي / 1293هجري شمسي
در اين سال هر دلار امريكا 15 ريال ايراني ارزش داشت.

1915 ميلادي /1294 هجري شمسي
در اين سال نبرد قاطع و بزرگ و نهائي قوم «آمبو» در صحراي آنگولا با قواي پرتغال روي داد.

1915 ميلادي /1294هجري شمسي
به دنبال استقلال جزيره هائيتي در 1825م، و رهائي آن كشور از دست فرانسه، در سال 1915م، اين جزيره به تصرف ايالات متحده امريكا درآمد و در سال 1934م, بار ديگر مستقل شد.

1915 ميلادي / 1294هجري شمسي / 1334 هجري قمري
مجلس سوم در ايران پس از ورود نيروهاي روسي به قزوين به بهانه ي حفظ ايران در برابر آلمان و اتريش در تاريخ 23 آبان 1294/ 7محرم 1334 پس از 11 ماه و 10 روز فعاليت، تعطيل گرديد.[3]

1916 ميلادي /1295هجري شمسي
به دنبال اختلافات و كشمكشها و درگيريهائي كه از مدتها قبل بين پرتغال و آلمان بر سر مستعمرات خود به وجود آمده بود. در اين سال كشور پرتغال رسما به آلمان اعلان جنگ داد. پس از آنكه متحدان افريقائي آلمان كه در اواخر سال 1915م، عليه پرتغال فعاليت مي كردند با كمك نيروي اعزامي پرتغال از لبسبن و همچنين قواي مزدور افريقائي شكست خوردند پرتغال توانست مخاطره ي بزرگي را كه در آن عصر از طرف قدرتي اروپائي عليه حاكميت آن دولت در آنگولا به وجود آمده بود از سر راه خود بردارد.

1917 ميلادي / 1296 هجري شمسي / 1336 هجري قمري
در مارس 1917 / رجب 1336، انگلستان شهرهاي مقدس كربلا و نجف را اشغال كرده بود.

1917 ميلادي / 1296هجري شمسي
در7 نوامبر 1917، با ورود لنين به پتروگراد انقلاب بلشوئيكي روسيه به پيروزي رسيد.

1918ميلادي / 1297هجري شمسي / 1336 هجري قمري
در اين مقطع تاريخي نام منطقه آران در شرق قفقاز از سوي دولت کمونيستي شوروي به نام جمهوري آذربايجان نام گذاري گرديد و از سال 1920 توسط دولت بلشويکي قفقاز به نام جمهوري شوروي سوسياليستي آذربايجان ناميده شد.[4]

1918ميلادي / 1297هجري شمسي / 1336 هجري قمري
در اين سال، « وضع مردم ايران به قدري بد بود كه هيچ مخاطره اي قادر نبود از لحاظ اهميت به پاي قحطي برسد، كه در آن سال بر فلاكت و بدبختي آنان افزوده شده بود. اين قحطي نتيجه عمليات چهارساله جنگ در ايران و از ميان رفتن مزارع و فرار كشاورزان به شهرها بود.»[5]

1919 ميلادي /1298هجري شمسي
تلگراف نمايندگان اهالي نخجوان و اردوباد و شرور و توابع اعزامي به ايران به رئيس الوزرا، (وثوق الدوله) در 18ارديبهشت 1298، كه نكته هاي مهم اين سند بشرح ذيل مي باشد: الف: آرزوي ديرين اهالي مناطق مذكور كه در برگيرنده سيصدهزار مسلمان ايراني است در الحاق به وطن اصلي خود ايران؛ ب: گلايه از عدم اهتمام دولت ايران در تحقق بخشيدن به تقاضاهاي اهالي نخجوان؛ ج: اعتراض به حكومت موقتي ارمنستان در ايروان كه برخلاف تمام موازين، انضمام ولايت نخجوان را به ارمنستان اعلام كرده است؛ د: تذكر اين نكته كه دولت ارمنستان مي خواهد همان اعمالي را كه در ايروان عليه مسلمانان انجام داده است در نخجوان تكرار كند؛ هـ: اهالي نخجوان خود قدرت مدافعه از خود را دارند، اما بر خلاف تصوري كه دربارة دولت انگليس نسبت به مسلمانان داشته اند، اكنون از اظهارات مامورين آن دولت در قفقاز آثار مساعدت انگليس به ارامنه در اشغال نخجوان مشاهده مي شود. و: استدعاي از دولت ايران براي مذاكره با مقامات انگليسي و اقدام براي اعزام مامورين ايراني جهت انتظام اداره امور ولايت نخجوان و توابع و آسايش اهالي آن؛ ز: هشدار به عموم ايرانيان و مسلمانان مبني بر اين كه در صورت عدم الحاق ولايت نخجوان به ايران جان و مال و ناموس سكنه آن ولايت محكوم به فلاكت و فنا خواهد بود.[6]

1919ميلادي / 1298هجري شمسي / 1337 هجري قمري
در نهم اوت1919/ ذيقعده 1337، قراردادي بين نماينده ي ايران ( وثوق الدوله) با بريتانيا به امضا، در آمد اين قرارداد مانند ساير قراردادها شامل تعهد بريتانيا به احترام به استقلال و تماميت ارضي ايران بود. در قرارداد موافقت شده بود كه با هزينه دولت ايران، افسران و مهمات و تجهيزات جديد از سوي انگلستان فراهم شود ، كه ضرورت آن از سوي كميسيون مشترك كارشناسان نظامي ايران و انگليس تعيين خواهد شد. ( در زمينه تشكيل يك نيروي نظامي متحدالشكل با تامين مالي بريتانيا به شكل قرض يا وام) و موارد ديگر مانند توسعه ارتباطات و وام دو ميليون ليره اي با نرخ هفت درصد... ظاهرا اين قرارداد منصفانه بود اما مليون به آن اعتراض داشتند. و ايالات متحده امريكا ظاهرا معتقد بود كه اين قرارداد با منافع ايران مغايرت دارد. اما بارها به رجال ايران پيشنهاد دادن وام و لغو اين قرارداد را كرده بود. مردم به بدترين نحو در مورد اين قرارداد مي انديشيدند يكي از علل آن عدم اعتماد به رجالي بود كه در امضاء اين قرارداد نقش داشتند و انقلاب ايران را به قبضه خود درآورده بودند، دموكرات ها را بيرون كرده بودند و از حمايت خارجيان برخوردار بودند. پذيرايي گرم لندن از شاهزاده نصرت الدوله فيروز در پاييز همان سال بر نفرت ايرانيان از اين قرارداد دامن زد. اين ضيافت مقدمه سفر احمد شاه به انگلستان در اكتبر و نوامبر 1919 بود. نهايتا يورش روسها به گيلان موجب شد كه مردم انگليس از اجراي قرارداد فوق نا اميد شوند چرا كه بريتانيا در شرايطي نبود كه بتواند ايران را در برابر آن يورش حمايت كند لذا در 22 مه 1920 در مجلس عوام بريتانيا، مطرح شد كه پادشاه بريتانيا هيچگونه تعهدي براي دفاع از ايران به موجب قرارداد 1919 ندارد و بدين شكل فاتحه ي اين قرارداد در آن روز توسط «بونارلا» خوانده شد.

1920 ميلادي / 1299هجري شمسي
به فاصله كمي پس از انقلاب اكتبر روسيه ، گروهي از كارگران ايراني كه در حوزه هاي نفتي باكو كار مي كردند حزب عدالت را پايه گذاري كردند، اين حزب در سال 1920ـ پس از ورود به ايران، طي كنگره اي ــ به حزب كمونيست ايران تبديل شد. بر اساس گفته يكي از سران آن «اين حزب در سالهاي 1918 و 1919 در ميان كارگران ايراني مقيم باكو نفوذي قابل توجه كسب كرد.»[7] حزب كمونيست ايران از پايه عيني پرولتري و شرايط ذهني رواج بلشويسم متولد شد. اين حزب درطي سالهاي 1918 و 1919 ... در حدود 6هزار نفر عضو مخفي داشته است.[8]


[10] تاريخ جهاني. ش. دولاندلن، ترجمه دكتر احمد بهنمش. انتشارات دانشگاه تهران. ج دوم ، 1370ص 361
[1] مجلس سوم در تاريخ 16 محرم 1333/ 13 آذرماه 1293 توسط احمد شاه گشايش يافت و تركيب نمايندگان آن به شرح زير بود: دموكرات ها 31 نفر، اعتداليون 29 نفر، هيئت علميه 14 نفر، بيطرف ها 20 نفر.[2] ر.ك: مورخ الدوله سپهر: ايران در جنگ بزرگ، ص 18 و ص32
[3] تاريخ معاصر ايران، از تاسيس تا انقراض سلسله قاجاريه . پيتر آوري، ترجمه محمد رفيعي مهرآبادي. مؤسسه انتشارات عطائي. چ چهارم،1377. ص394
[4] این سرزمین تا 1918 یعنی قبل از انقلاب بلشوئیکی، هیچ وقت آذربایجان نامیده نمیشد. در نوشته های مورخان باستان از جمله پولیبیوس، استرابون، و دیگران نیز این سرزمین با نام آلبانیا ذکر شده است. از نظر برخی محققان آلبانیا در ماخذ پارتی به صورت "اردان"آمده است در ماخذ عهد اسلامی این نام را "اران" و "الران" نوشته اند و "بارتولد" به این مطلب تاکید دارد.
. از دیدگاه احمد کسروی: پس از لشکر کشیهای تیمور و داستان ترکمانان آق قویونلو و قره قویونلو، نام اران به تدریج از کتابها برداشته شده است.
در دایره المعارف بزرگ شوروی آمده است که در اواسط سده 11م هجوم اقوام ترک (از جمله غُزان و دیگران) که دودمان سلجوقی در راس آنها قرارداشتند به سرزمین اران و شیروان آغاز گردید"عزیز بیگ اوا" می نویسد: در پایان 1919 دولت مساواتیان دستخوش بحران سیاسی و اقتصادی شد. در بهار 1919م در نواحی مغان و لنکران دولت شوروی تاسیس یافت در 26 آوریل 1920م کمیته موقت انقلاب به ریاست نریمان نریمان اف تشکیل گردید. در 28 آوریل 1920م دولت مساواتیان ساقط شد و کمیته انقلاب قدرت را در باکو به دست گرفت و خود را دولت "جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان" نامید.
[5] تاريخ معاصر ايران، از تاسيس تا انقراض سلسله قاجاريه . پيتر آوري، ترجمه محمد رفيعي مهرآبادي. مؤسسه انتشارات عطائي. چ چهارم،1377. ص372
[6] تاريخ معاصر ايران. كتاب چهارم. مؤسسه پژوهشي و مطالعات فرهنگي. ص183
[7] ايوانف: انقلاب مشروطه، ص99
[8] ايران معاصر به نقل از اسناد تاريخي...، ج4، صص 100- 99


behnam5555 08-13-2013 05:38 PM

خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان (10)
 
خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان (10)

" تحقیق و تالیف از احمد یغما

منبع : " نكته ها و نوشته ها "

1920ميلادي / 1299هجري شمسي

در ژوئن1920، اولين كنگره حزب كمونيست ايران در انزلي تشكيل شد. رهبران آن به اين واقعيت كه حزب در مراحل اوليه رشد خويش است آگاه بودند، لذا براي آيندة آن دو عامل را در نظر داشتند: شرايط دشوار دهقانان از يك طرف و ارتباط دائم با طبقه كارگر باكو از طرف ديگر. در اين باره اعلام شده بود: «...حزب كمونيست ايران از اقدامات فوري درباره اجراي تدابير خالص كمونيست در ايران امتناع مي ورزد و تاكتيك نزديكترين دوره (مبارزه) خودرا ( تاسرنگوني دولت شاه و طرد انگليس ها از ايران) برپايه اتحاد همه طبقات از پرولتاريا گرفته تا بورژوازي متوسط براي مبارزه عليه قاجار و امپرياليست هاي خارجي و همچنين بر پايه ارتباط نزديك با....خرده بورژوازي و روشنفكران ... مبتني مي سازد.»[9]


1920ميلادي /1299 هجري شمسي

در 12اوت 1920م، بلشوئيك ها پس از شكست خوردن از افراد ميرزا كوچك خان به غارت و آتش زدن رشت مركز استان گيلان دست زدند و به بندر انزلي عقب نشستند. در آنجا اردو زدند تا به عنوان يك نيروي فشار، بر طبق رويه متداول روس ها به كار گرفته شوند.[10] در اين ضمن تغييري در سياست ايران پديد آمد. با استعفاي وثوق الدوله، مشيرالدوله رئيس الوزرا گرديد. و چون وي ثروت سرشاري در مازندران داشت، برآن شد تا روابط با مسكو را تحكيم بخشد.[11]


1920ميلادي /1299 هجري شمسي

در 21 خرداد 1299هجري شمسي، جمهوري ايران (نهضت جنگل) ضمن فراخواندن انگليسيها به تخليه نيروهايشان از ايران اعلام مي كند: «... اينك شوراي جمهوري ايران كه قبل از ورود به مركز در گيلان تشكيل شده، به نام ملت ايران، هرگونه قراردادهايي كه تا انعقاد مجلس شوراي جمهوري در مركز با حكومت تهران دولت انگليس داده و بدهد، غير مشروع دانسته، كان لم يكن محسوب مي شود.»[12] تاسيس جمهوري ايران در خرداد 1299، انگلستان را با شرايط ويژه اي روبرو كرد. در چند هفته بعد از تاسيس جمهوري، وثوق الدوله، ـ عاقد قرارداد1919 با انگليس ـ در 3 تير استعفا داد، و كشور را ترك كرد.[13] اما عزم دولت مركزي در سركوب نظامي نهضت جنگل، با تاسيس جمهوري ايران، دوچندان شد.

انتشار و یا استفاده از مطالب این وبلاگ فقط با درج منابع و نام مولف و آدرس وبلاگ بلامانع است

1920ميلادي /1299 هجري شمسي

سفير بريتانيا در تهران طي گزارشي در تاريخ 25 خرداد 1299 به لردكرزن چنين نوشت: «رئيس الوزراء مراتب مفيد بودن خويش را براي دولت اعليحضرت به اتمام رسانده و سياست بريتانيا با تشكيل يك دولت ديگر شانس موفقيت بيشتر دارد. به عقيده من آنچه لازم است رييس الوزرايي است كه بتواند مخالفين صادق قرارداد را به خود جلب كرده... وحتي اگر لازم باشد برخي از آنها را نيز در هبئت دولت درآورد.»[14]


1920ميلادي /1299 هجري شمسي

در 3 اسفند 1299 كودتا توسط رضا خان و سيد ضياء[15] شكل گرفت و رضا خان با قاطعيت تمام اقدامات خود را در كنترل امنيت و يكپارچگي حكومت و تمركز قدرت آغاز نمود. از آنجائيكه شرايط جامعه آبستن چنين حركتي بود لذا قدرتهاي خارجي به ويژه انگلستان از تولد اين حركت حمايت نمودند، اما مخالفين رضا خان و روشنفكران سياسي بعدا از قيام فوق به عنوان كودتاي سياه نام بردند. در فاصله بين تحولات ناشي از كودتا و افتتاح مجلس چهارم (تير ماه 1300) كه به تشكيل مجدد احزاب و گروههاي سياسي منجرشد، تركيب و آرايش نيروهاي سياسي كشور چنان دگرگون گرديد كه حركت قدرت طلبانه رضاخان نيز مسير متفاوتي يافت بطوريكه امين التجار نماينده تبريز و سپس حسن مدرس به مخالفت با اقدامات رضا خان قد علم كرده و حكومت نظامي وي را ـ كه از 23 تير ماه 1299 آغاز شده بودـ حركت خودسرانه و غير قانوني قلمداد نمودند.


1921ميلادي / 1299هجري شمسي

در تاريخ 26 فوريه 1921/ 7 اسفند 1299، پيمان شوروي با دولت مركزي ايران در خصوص برقراري روابط دوستانه امضا شد.[16] همچنين در مارس همان سال، بين شوروي و انگليس نيز قراردادي بسته شد.[17] در همين ارتباط سفير شوروي ـ روتشتين ـ ، به تاريخ 5 ارديبهشت 1300 /25 اوريل 1921، وارد تهران شد.[18] در گزارشي مربوط به سفارت انگليس آمده است: «روسها همچنان مشغول تخليه نواحي اشغالي هستند. وابسته نظامي روسيه در نوزدهم ماه مه 1921/ (29 ارديبهشت 1300) به من گفت ما خاك ايران را ترك مي كنيم و دولت روسيه در صورت مقابله حكومت ايران با شورشيان، از جمله كوچك خان، در امور داخلي ايران مداخله نخواهد كرد.»[19] در پي اين سازش «انگليسيها نيروهاي خود را در ابتداي ژوئن / نيمه خرداد از ايران خارج» كردند.[20] «تخليه سربازان شوروي از گيلان، نه به فوريت بلكه از اواسط ژوئن/ اواخر خرداد آغاز شد، و در طول ژوئيه / تير و مرداد ادامه يافت و احتمالا در دسامبر 1921/ مهر 1300 خاتمه يافت.»[21]


1921ميلادي / 1300 هجري شمسي / 1339 هجري قمري

اولين بحران در روابط سيد ضياء با رضا خان در 25 آوريل /5 ارديبهشت 1300/16 شعبان 1339، بروز كرد. سيد ضياء كه مي كوشيد تا مسعود خان كيهان (وزير جنگ) را در پست خود ابقاء كند بازي را باخت و رضاخان سمت وي را به دست آورد. دومين بحران بين اين دو در 7 مه 1921/ 16 ارديبهشت 1300، بروز كرد. تا آن زمان ژاندارمري زير نظر وزير داخله (وزير كشور) بود. رضا خان طبعا مي خواست كه ژاندارمري را نيز در دست خود داشته باشد. سيد ضياء با اين موضوع مخالف بود، اما اين بار نيز بازي را به رضا خان باخت و وي بر ژاندارمري نيز مسلط شد. رضاخان به دلايل متعدد مخالف حضور افسران انگليسي در نيروهاي ايراني بود، و اين مخالف نظر سيد ضياء بود. نهايتا در 24 مه 1921/ 3 ارديبهشت 1300 تعدادي از زندانيان سيد ضياء (رئيس الوزرا) بدون فرمان وي بطور ناگهاني از زندان آزاد شدند. در ساعات نخستين روز بعد، 4 ارديبهشت 1300، سيد راهي بغداد شد. تلاشي براي دستگيري او در قزوين صورت گرفت[1] اما سرانجام اجازه يافت تا بدون مزاحمت كشور را ترك گويد. با رفتن سيد ضياء ، رضا خان تنها باقي مانده ي كودتاي مشترك سه ماهه با سيد ضياء بود.[2]


1921 ميلادي / 1300هجري شمسي

اوايل مهر 1300، سفارت انگليس در تهران با ارسال گزارشي متذكر مي شود: «رضاخان (سردار سپه وزير جنگ) از خود بيتابي نشان مي دهد و بيش از پيش حكومت مركزي را براي صدور اجازه حمله و خاتمه دادن به غائله كوچك خان تحت فشار گذاشته است.»[3] ....


1921 ميلادي / 1300 هجري شمسي

در اكتبر1921/ آبان 1300، 9 روزنامه معتبر در ايران منتشر مي شد كه عبارت بودند از: 1- ايران: يك روزنامه رسمي دولت كه مطالبي را از بولتن سفارت شوروي چاپ مي كرد. 2- ستاره ايران: اين روزنامه كه در سال 1917/1296 شمسي منتشر شد، در سال 1921 مقالاتي از مسكو، و به خصوص مقالات ضد انگليسي را چاپ مي كرد. نكته حائز اهميت اين است كه اين روزنامه ارگان جامعه بازرگانان و ثروتمندان ايران بود كه با انگلستان سر عناد داشتند و مترصد فرصت بودند تا روابط تجارتي با روسيه را گسترش دهند. 3- اتحاد: روزنامه اي محافظه كار بود كه اخبار مسكو را چاپ مي كرد. 4- وطن: يك روزنامه قديمي بودكه با ورود روتشتين (وزير مختار روسيه كه در 24 آوريل 1921/ 8 ارديبهشت 1299به ايران آمده بود) احيا شد و شديدا ضد انگليسي به شمار مي رفت. 5- ميهن: يك هفته نامه ملي بود كه هيچ ارتباطي با روس ها نداشت. 6- حلاج: يك هفته نامه ملي و مخالف استعمار بود. 7- طوفان: ارگان حزب كمونيست (شوروي) و ناشر مطالب ديالكتيكي ماركسيسم بود. 8- حقيقت: بلندگوي سفارت شوروي عليه دربار و كابينه بود، اين مجله مساله رشد اتحاديه هاي تجارتي ايران را عنوان مي كرد. 9- انقلاب سرخ: در رشت چاپ مي شد و كنسولگري شوروي در رشت هزينه چاپ آن را مي داد و رايگان توزيع مي گرديد. به گفته نصرالله سيف پور فاطمي سه روزنامه طوفان و حقيقت و انقلاب سرخ به افشاگري درباره مقامات فاسد، بي لياقتي مجلس، بي خاصيتي شاه و نابرابري نظام مالياتي مطالبي چاپ مي كردند، كه هرسه به دليل حملات شديد به كابينه و انگلستان تعطيل شدند. روتشتين به مديران آن ها پناهندگي سياسي داد.[4]


1921 ميلادي / 1300 هجري شمسي

در11آذرماه 1300، ميرزا كوچك خان جنگلي به شهادت مي رسد. وي پايه حركت خويش را بر تامين منافع ملي قرار داده بود از نظر وي منافع ملي زماني تامين مي شد كه استقلال جنبش، جمهوري و كل كشور حفظ شود. در اين مسير او سالها با انگليسيها و روسها ي تزاري متجاوز به خاك ميهن مبارزه كرده بود. طيف ميرزا، ضمن همدلي با مبارزات آزاديبخش در سطح جهان،[5] حل مسئله ايران را يك ضرورت اعتقادي تلقي مي كرد. از اين رو ميرزا همكاري روسهاي سرخ را فقط تا حدي طلب مي كرد كه استقلال جنبش حفظ شود، چرا كه عنصر غير ملي نبايد بر جمهوري استيلا مي يافت.[6] نهضت، حركت خود را ابتدا با استقرار در «جنگل همت در تولم واقع در سه فرسخي شمال غربي رشت» به تاريخ 21 مرداد 1294 شروع كرد، و در تاريخ 27 همان ماه به قيام آغاز نمود.[7] و سپس مناطق فعاليت خود را بسط و گسترش داد.[8] راسكلينكف در مصاحبه اي به تاريخ 24 تيرماه 1299 مي گويد: «تشكيل دولت انقلابي توسط كوچك خان نه تنها از جانب فقرا مورد استقبال قرار گرفت، بلكه همچنين از جانب برخي زمين داران و حتي خانهايي كه زير يوغ انگليسيها مورد ستم قرار گرفته بودند، با استقبال روبرو گرديد.»[9]


1922ميلادي / 1301هجري شمسي

در24 ژوئيه 1922، قرارداد قيمومت بريتانيا راجع به فلسطين در لندن بين فرانسه و دولت بريتانيا امضاء شد فرانسه هم توسط جامعه ملل قيمومت سوريه و لبنان را بعهده گرفت در نهايت امريكا نيز آن را امضاء نمود.


1922ميلادي / 1301هجري شمسي

در 29 دسامبر1922، اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي بوسيله نمايندگان جمهوري هاي روسيه، اوكراين، روسيه سپيد، و فدراسيون سراسري قفقاز (ارمنستان، آذربايجان، گرجستان) اعلام شد و كنگره شوراهاي اتحاد كه در سال 1923 نخستين بار جلسه خود را تشكيل داده بود، پيش نويس قانون اساسي را تهيه كرده و در 1924م، كنگره دوم آن را تصويب نمود.


1923ميلادي /1302 هجري شمسي /1342 هجري قمري

در اكتبر 1923/ يازدهم آبان 1302/14 ربيع الاول 1342قمري، رضا خان رئيس الوزرا شد، و احمد شاه با تعيين وليعهد به عنوان نايب السلطنه، عازم سفر اروپا گرديد و ديگر هرگز به ايران برنگشت. در همين سال مصطفي كمال در تركيه اعلام جمهوري كرد، «به نظر مي رسيد كه رضاخان نيز قصد پايان دادن به سلطنت قاجاريه را با اتخاذ رويه مشابه داشته است.»[10]


1924 ميلادي / 1302 هجري شمسي

در سوم مارس 1924/ اوايل اسفند 1302 پارلمان تركيه خلافت عثماني را منقرض كرد و به نقش روحانيون ترك در حيات كشور خاتمه داد.


1924 ميلادي / 1303 هجري شمسي

در همين سال كنگره دوم اتحادجماهير شوروي پيش نويس قانون اساسي را به تصويب رسانيد.



1925 ميلادي / 1304 هجري شمسي

احمد شاه در 31 اكتبر 1925/ اوايل آبان 1304، از سلطنت در ايران خلع شد و در 12 دسامبر 1925/ 21 آذر 1304 مجلس مؤسسان با 115 راي موافق و 4 مخالف و 30 راي ممتنع به سلطنت رضاخان راي موافق داد.


1925 ميلادي / 1304 هجري شمسي

ماه هاي شمسي سابق، در ايران، يعني حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، ميزان، عقرب، قوس، جدي، دلو، و حوت، طبق قانون سال 1304شمسي، به ماه هاي فروردين ... اسفند، تبديل گرديد.


1927 ميلادي / 1306 هجري شمسي

در اين سال تاناكا (Tanaka) نخست وزير معروف ژاپن طرحي را نوشت كه در آن چنين آورده بود: «براي آنكه منظور اعليحضرت در زاياندن يك دوران تازه در خاور دور و ايجاد يك امپراتوري قاره اي (منظور آن است كه خاك آسيا را در بر گيرد) بعمل درآيد، اين اقدامها مورد نظر است: پس از آنكه چين فتح شد، بقيه كشورهاي آسيايي به ما تسليم خواهند گشت. دنيا درك خواهد كرد كه آسيا از آن ماست و جرات مداخله در آن نخواهد يافت. پس از استيلا بر چين، هند را خواهيم گرفت... نخستين قدم آن است كه سلطه بر منچوري و مغولستان براي ما مسلم گردد.»[11]


1931 ميلادي / 1310هجري شمسي

در سپتامبر 1931، ژاپنيها منچوري را اشغال كردند، و يك حكومت دست نشانده در آنجا ايجاد نمودند كه از چين جدايي طلبي ميكرد.


[9] تزهاي حيدر عمواوغلي ژانويه ـ مارس 1921، به نقل از: اسماعيل رائين، حيدر خان عمواغلي، سازمان چاپ و انتشاراتجاويدان، 2535، صص377ـ 376.

[10] ر.ك: ملك الشعراي بهار، تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران، صص 362- 360
[11] تاريخ معاصر ايران، از تاسيس تا انقراض سلسله قاجاريه . پيتر آوري، ترجمه محمد رفيعي مهرآبادي. مؤسسه انتشارات عطائي. چ چهارم،1377. ص415
[12] بيانيه 21 خرداد 1299 كميته انقلاب سرخ ايران، به نقل از رحيم رئيس نيا، حيدر عمو اوغلي در گذر از طوفان ها، انتشارات دنيا، فروردين 1360، ص237.
[13] تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس در دوره رضا شاه، ص55
[14] تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس در دوره رضا شاه، صص56- 55.
[15] در واقع كارگردان اصلي اين كودتا سيدضياء بوده است اما وي به دليل تندروي زياد و مصلحت بين نبودن، عملا از صحنه خارج شد و ميدان را در اختيار رضاخان گذارد. ر.ك: دولت آبادي: حيات يحيي، جلدسوم؛ و ملك الشعراي بهار: تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران. با اين توضيح كه برخي ها معتقدند: اختلاف اساسي سيدضياء با رضاخان در اين بود كه وي مي خواست از ايران يك كشور كشاورزي بسازد، در حالي كه رضاخان تمايل به صنعتي كردن كشورداشت.
[16] بلشويك ها و نهضت جنگل، ص81
[17] نهضت ميرزاكوچك خان جنگلي و... ص263
[18] بلشويك ها و نهضت جنگل، ص86
[19] جنبش ميرزا كوچك خان (بنابر گزارشهاي سفارت انگليس)، گردآوري و ترجمة غلامحسين ميرزا صالح، نشر تاريخ ايران، 1369، صص 10- 9.
[20] بلشويك ها و نهضت جنگل، ص90.
[21] همان منبع ص 89


behnam5555 08-13-2013 05:46 PM

خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان (11)
 
خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان (11)

" تحقیق و تالیف از احمد یغما

منبع : " نكته ها و نوشته ها "

1932 ميلادي / 1311هجري شمسي
در اين سال مجلس شوراي ملي ايران اعتبار چاپ اسكناس را به بانك ملي واگذار كرد وبدينسان براي اولين بار اقتصاد پولي در ايران پا گرفت و دولت به تدريج با پيچيدگيهاي يك نظام پولي روبرو شد.

1934 ميلادي / 1313 هجري شمسي
در اين سال رضا شاه با آتاتورك در آنكارا ديدار كرد ثمره ي اين ديدار تحولات اجتماعي و اقتصادي در ايران بود. كه مي توان به موارد زير اشاره نمود: از 31 دسامبر 1934م، از دولتهاي خارجي خواسته شد تا در مكالمات رسمي شان بجاي نام (persia) از نام (Iran) استفاده كنند. شاه در سال 1314ش/1935م اولين سنگ بناي دانشگاه را پي نهاد. لباس هاي متحدالشكل مدارس رواج يافت. زنان معلم مدارس دختران بالاجبار بدون حجاب راهي مدارس شدند و به افسران ارتش تكليف شد كه حق ندارند در معيت زنان حجاب دار ديده شوند... (رك: حوادث سال 1937م )

1935 ميلادي / 1314 هجري شمسي
قانون كشف حجاب[12] در ايران با دستور رضا شاه و تشويق نخست وزير جم، رئيس مجلس شوراي ملي حسن اسفندياري، محتشم السلطنه، در تاريخ 17ديماه 1314، اجرا شد. آن روز شاه به اتفاق ملكه تاج الملوك، شمس و اشرف پهلوي در جشن افتتاح مقدماتي حضور يافتند. تاج الملوك، شمس و اشرف پهلوي بدون حجاب ظاهر شده بودند.چنين شد كه با صدور دستورالعملي قرار شد اين اقدام شاه در همه نقاط كشور اجرا شود. يكي از مخالفين اين اقدام شيخ علي مدرس نماينده تام الاختيار مراجع بزرگ همچون سيد ابوالحسن اصفهاني و آيت الله العظمي آقا شيخ عبدالكريم حايري يزدي بود. وي به رضا شاه پيغام فرستاد كه: «علم و صنعت اروپا را به ايران بياوريد؛ ملبوس را تغيير دهيد نه لباس را.» در بين شورشها و اعتراضهائي كه بر عليه اين اقدام رضا شاه در سطح كشور شد شهر مقدس مشهد سهم بيشتري را ايفا نمود.

1936 ميلادي / 1315هجري شمسي
در اين تاريخ قانون اساسي جديد اتحاد جماهير شوروي تصويب شد اين قانون بر خلاف قانون اساسي 1924 كاملا جنبه فدرال داشت. / رجوع شود به 1977 /

1936 تا 1939 ميلادي / 1315 تا 1318 هجري شمسي
مردم اسپانيا در اين سالها جنگ داخلي خونيني را تجربه كردند كه يك ميليون قرباني در پي داشت و از درون آن ديكتاتوري هولناك بنام فرانسيسكو فرانكو سر بر كشيد.

1937 ميلادي / 1316هجري شمسي
در اين سال اولين قطار از بندر شاه وارد تهران شد و كارخانه تنباكوي ايران كه صنعت سيگاركشي را به انحصار درآورده بود در تهران افتتاح گرديد. در همين سال پيمان سعدآباد در زمينه ي دوستي ايران، تركيه، عراق و افغانستان در تهران به امضاء رسيد. يك سال بعد ايران به ده استان تقسيم شد. اولين قطار تهران به مقصد اهواز به حركت درآمد و خط خليج تا درياي خزر كامل گشت، در اين زمان اتحاد جماهير شوروي عليه رخنه اقتصادي آلمان در ايران اعتراض نمود.

1937 ميلادي / 1316هجري شمسي
7 ژوئيه 1937 بر اثر اشغال منچوري توسط ژاپن ، جنگ واقعي چين و ژاپن از اين روز با حمله سربازان ژاپني به سربازان چيني در مجاورت پل معروف به پل ماركو پولو آغاز شد و تا پايان جنگ جهاني دوم ادامه يافت. طي اين جنگ تمام چين شمالي در اشغال ژاپني ها قرار گرفته بود.

1939 ميلادي / 1318هجري شمسي
23 اوت 1939، پيمان عدم تجاوز بين شوروي و آلمان امضاء شد (رجوع شود به حوادث سال 1941م)

1939 ميلادي / 1318هجري شمسي
اول شهريور 1318 تا 23 شهريور همان سال حمله و تسخير كامل لهستان توسط ارتش آلمان شكل گرفت، بعد از اين حادثه دول غربي، كه با لهستان پيمان اتحاد داشتند، ناچار شدند به آلمان اعلام جنگ بدهند. انگليس در ساعت نه صبح روز اول سپتامبر و فرانسه شش بعد از ظهر آن روز به آلمان اعلان جنگ دادند وقتي كه ارتش شوروي وارد خاك لهستان شد متفقين غربي به اين فكر افتادند كه به شوروي هم اعلام جنگ بدهند اما انگلستان مصلحت ندانست. ايران نيز در 17 شهريور اعلام بي طرفي نمود.

1939 ميلادي / 1318هجري شمسي
در بهمن ماه 1318، محمد علي مقدم، وزير مختار ايران در لندن به ديدن وزير خارجه انگلستان مي رود و ميگويد: «در مقابل اين خطري كه از جانب شوروي هر دوي ما را تهديد مي كند، بيائيد و با ما پيمان دفاعي ببنديد.» وي تاكيد ميكند كه شاه مايل است اين پيمان محرمانه باقي بماند زيرا بيم دارد كه موجب تحريك روسها بشود. در همان حال سرلشگر محمد نخجوان، وزير جنگ، به وابستة نظامي انگليس مي گويد: «زمان آن رسيده است كه ايران و انگليس طرحهاي خود را براي جنگ با روسيه هماهنگ كنند.»


1940 ميلادي / 1319 هجري شمسي
در آخرين سال حكومت رضا شاه، راديو آخرين پديده مهم تكنولوژيك بود كه به دست متخصصان آلماني، در ايستگاه بي سيم پهلوي (جاده شميران ـ چهارراه قصر) نصب شد و در روز 4 ارديبهشت 1319، افتتاح گرديد.


1940 ميلادي / 1319 هجري شمسي
در20 ارديبهشت 1319، وزير مختار آمريكا به واشنگتن اين تلگراف را ارسال مي كند: «فيليمونوف، سفير شوروي در ايران، به مقامات ايراني هشدار داده است كه آلت دست بريتانيا نشوند... چنين به نظر مي آيد كه سفارتهاي شوروي و آلمان در ايران دارند با هماهنگي، مشاركت نزديك با يكديگر عمل مي كنند. گويا هر دو مصمم اند، هر چند با انگيزه هاي متفاوت، كه از مزاياي ناشي از تفاهم روس و آلمان بهره برداري كنند. ترديدي نيست كه آلمان با اميد تضعيف، و يا حتي نابودي نفوذ بريتانيا، شورويها را به اتخاذ رويه تجاوز كارانه نسبت به ايران ترغيب مي كند»

1940 ميلادي / 1319 هجري شمسي
حمله آلمانها به فرانسه در20 ارديبهشت 1319، اتفاق افتاد. كه پس از سه هفته اين كشور (كه دومين امپراتوري مستعمراتي جهان بود) متلاشي گرديد. پس از اين حادثه مولوتف وزير خارجه شوروي پيروزيهاي شگفت آور ارتش آلمان و موفقيت فوق را به سفير رايش در مسكو صميمانه تبريك ميگويد، و خاطر نشان ميشود كه «لازم است به توطئه هاي فرانسه و انگليس و پاشيدن تخم نفاق و سوء ظن بين آلمان و شوروي در كشورهاي بالتيك خاتمه داده شود. آنگاه شورويها از فرصت استفاده كرده و سه كشور بالتيك را كه سهمشان از اين اوضاع جهاني بود به تصرف خود در مي آورند در همين راستا شورويها به فنلاند (سه ميلون جمعيتي) تجاوز مي كنند اما فنلانديها شش ماه تمام مقاومت غير باور كردني از خود نشان ميدهند.[1]

1941 ميلادي / 1320 هجري شمسي
در 2 ژانويه 1941، ژاپني ها به مانيلا رسيدند و در 6 ماه مه 1942 ژنرال وين رايت، كليه نيروهاي امريكائي و فليپيني را به ژاپنيها تسليم نمود.

1941 ميلادي / 1320هجري شمسي
در فروردين 1320 سير رويدادها سرعت بيشتري يافت نيروهاي آلماني، يونان و يوگسلاوي را گرفتند و در جزيره كرت نيروي چترباز پياده كردند. در عراق كودتاي رشيد عالي، طرفدار سرسخت آلمانيها، صورت گرفت و تمام سران انگلوفيل رژيم سابق فرار كردند. چرچيل دستور داد كه قبل از هر چيز كار عراق را يكسره كنند، تحليلش اين بود كه اگر آلمانها از سوريه بيايند در اينجا جبهه جديدي گشوده خواهد شد. لذا انگليسيها سريع بصره را گرفتند و بغداد را بمباران كردند. عدم همكاري ايران با عراق (آلمانيها) باعث سقوط رشيد عالي و تسخير عراق توسط دولت انگليس شد. انگليسي ها به اتفاق نيروهاي «فرانسه آزاد» ـ ژنرال دوگل ـ وارد سوريه شدند و جنگ خونيني بين فرانسويان طرفدار ويشي و فرانسويهاي طرفدار دوگل درگرفت. نهايتا ژنرال فرانسوي دانتس، تسليم گرديد.

1941 ميلادي / 1320هجري شمسي
در ارديبهشت ماه 1320، نيروهاي آلماني در شرق مديترانه مستقر شدند. دولت فرانسه ـ ويشي ـ فرودگاههاي سوريه را در اختيار آلمانيها گذاشت.

1941 ميلادي / 1320هجري شمسي
ژوئن سال 1941، يعني اول تيرماه 1320، هيتلر پيمان عدم تجاوز را كه در 1939 با شوروي بسته بود زير پا گذاشته و به شوروي حمله كرد.

1941 ميلادي / 1320هجري شمسي
در 12 ژوئيه 1941، بريتانيا و اتحاد شوروي بر طبق موافقتنامه اي كه در اين روز در مسكو امضاء كردند با هم متحد شدند.

1941 ميلادي / 1320هجري شمسي
در اين سال ، ژنرال «كارترو» فرماندار نظامي فرانسه در لبنان بنام دولت «فرانسه آزاد» استقلال رسمي كشور لبنان را اعلام نمود اما اين اعلام جنبه شخصي داشت و امور لبنان همچنان در اختيار مقامات فرانسوي بود.

1941 ميلادي / 1320هجري شمسي
، به عقيده ام ري زن، در اوت سال 1941 آلمانيها قصد داشتند بر عليه ارتش ايران دست به كودتا بزنند، دليل وي سلطه قابل توجهي بود كه آلمانيها بر نيروي مسلح ايران داشتند، بسياري از افسران ايران تحت تاثير ماشين جنگي آلمان قرارگرفته بودند و به آلمان گرايش داشتند، ري زن در استدلال اين كودتاي موهوم ـ كه شوروي نيز در 26 ژوئن، درست چهار روز پس از ورود آلمانيها به خاك آن كشور، ياد داشتي تسليم ايران كرده بود و نيز بريتانيا در اواخر ژوئن 1941 نگراني خود را از اين امر به اطلاع دولت ايران رسانده بود اما هيچ پاسخ مثبت و مناسبي دريافت نكرده بود. ـ به ورود درياسالار كاناريس (آلمان به تهران) در ماه اوت 1941 اشاره ميكند.[2]

1941 ميلادي / 1320هجري شمسي
در پنجم اوت 1941/ سوم شهريور1320، سربازان بريتانيا و شوروي به ترتيب از جنوب و شمال به ايران حمله كردند. و ايران را اشغال نمودند. بهانه ي اين حمله نفوذ آلمانيها در ايران بود. كه مغاير با سياست بيطرفي ايران قلمداد مي شد. ايران آمار آلمانيها را 600 نفر بريتانيا 2 الي 3 هزار نفر و شوروي 5 الي 7 هزارنفر اعلام ميكرد.[3] وقتي تصميم حمله به ايران گرفته ميشود، مايسكي، سفير شوروي در لندن، با ايدن ملاقات مي كند و مي گويد: «حالا كه يادداشتها را به ايران داديم، يك اولتيماتوم هم بدهيم...» شورويها نمي خواستند در دو جبهه بجنگند. ايدن مي گويد: «اولا هيچ نگران نباشيد، ما حساب ارتش ايران را خواهيم رسيد و نخواهييم گذاشت مقاومت كنند؛ ثانيا اگر اولتيماتوم به ايران بدهيم، ممكن است قبول كند؛ آن وقت چه كار كنيم؟ در هر حال ما بايد ايران را بگيريم براي اينكه به شما كمك برسانيم.» [4]

1941 ميلادي / 1320هجري شمسي
در 16سپتامبر1941 رضا شاه بنابه مصلحتخود، تبعيد شد، و استعفاي وي در بامداد همين روز(25 شهريور 1320) در مجلس خوانده شد. و روز بعد پسر او محمد رضا سوگند شاهي خورد. محمد رضا در سال 1937م/1316ش، از مدارس سويس فارغ التحصيل شده بود، و در سال 1318ش/1939م (در زمان وليعهدي) با فوزيه خواهر فاروق شاه مصر ازدواج كرده بود. شكل تبعيد رضا شاه به اين گونه بود كه وي «بعد از ترك تهران در 16سپتامبر 1941، حدود يك ماه در اصفهان گذراند، وسپس حق عبور به خارج از كشور را توسط يكي از كشتي هاي انگليسي به مقصد موريتس دريافت كرد، و متعاقب آن با درخواست خودش به ژوهانسبورگ منتقل شد و در آنجا در 26 ژوئيه 1944 درگذشت.»[5] «زمينه سقوط رضا شاه را دولت انگلستان از طريق برنامه هاي راديوهاي لندن و دهلي، هموار كرده بود، تا شاه را در نظر مردم ايران، يك خودكامه ي آزمند و ابله بنماياند كه مردم كشورش را از آزادي شان محروم كرده واملاك آن ها را تصرف كرده است و رضاشاه را به عنوان تنها عامل وضعيت دشوار ايران، معرفي مي كرد.»[6]


1941 ميلادي / 1320هجري شمسي
در زمان سقوط رضا شاه گروهي از ماركسيستها كه بنام 53 نفر در زندان بودند، آزاد شده و همراه با افراد ديگري كه داراي تفكر كمونيستي بودند در روز بيستم مهرماه 1320 در منزل سليمان ميرزا اسكندري[7] جلسه اي تشكيل دادند كه در آن حيدر عليف، كاردارسفارت شوروي در ايران، نيز حضور داشت و در همين جلسه بود كه نام حزب توده براي اين گروه انتخاب شد. مرامنامه اي كه حزب در آن سال منتشر كرد اشاره اي به ايدئولوژي ماركسيستي حزب نداشت و عبارت بودند از الف) حفظ استقلال و تماميت ايران. ب) آزادي مطبوعات و بيان. ج) مبارزه عليه ديكتاتوري . د) ايجاد تعديلات در امور اقتصادي و سياسي و فرهنگي.
فعاليت علني حزب با تظاهراتي در سوم فوريه 1942/ 15بهمن 1320 بر مزار دكتر اراني - كه در زندان مرده بود ـ آغاز شد. در اوايل سال 1323 حزب توده با فعاليتهاي سياسي خود توانست هشت نماينده به مجلس آن روز بفرستد. و اين سال مصادف با وقايع نفت شمال بود. معاون امورخارجه شوروي براي گرفتن امتياز نفت شمال به تهران آمده بود و همزمان با اين قضيه كه قسمت آذربايجان نيز تحت تصرف قواي نظامي روس بود، روزنامه ها و نشريات حزب توده[8] بطور علني به دفاع از شوروي پرداخته و سعي مي كردند هرطور كه شده اين امتياز به شوروي داده شود[9].

1941 ميلادي / 1320هجري شمسي
در 19 دسامبر1941، هنگ كنگ توسط قواي ژاپني تسخير مي شود و ژاپن باسرعت بيشتري به اشغالگريهاي خود در ديگر مناطق مي پردازد. و بدين شكل در 22 همان ماه فليپين را اشغال ميكند.

1942 ميلادي /1321 هجري شمسي
در دوم ژانويه 1942 مانيل به تصرف ژاپنيها در مي آيد. 15 فوريه همان سال مالزي و سنگاپور به اشغال قواي ژاپني در مي آيد. نهم مارس نيز سراسر اندونزي فرو مي ريزد. خلاصه آنكه در مدتي كمتر از چهار ماه، سرزمينهايي با پانصد ميليون جمعيت در آسيا تحت تسلط ژاپن قرار ميگيرند.

1944 ميلادي / 1323 هجري شمسي
انگليسيها كه مايل بودند آلمانيها با روسها كار يكديگر را تمام كنند در گشودن جبهه دوم تعلل مي كردند تا اينكه ناچارا جبهه دوم در شمال فرانسه به سال 1944م، گشوده شد.

1945 ميلادي / 1324 هجري شمسي
در 4 ژوئيه 1945، ژاپني ها توسط نيروهاي امريكائي مجبور به ترك جزاير فليپين شدند.

1945 ميلادي / 1324 هجري شمسي
در اين سال، لبنان بعنوان كشوري مستقل به عضويت سازمان ملل متحد و جامعه دول عرب درآمد.

1945 ميلادي / 1324 هجري شمسي
سال 1945م، سال برقراري صلح جهاني و اتمام جنگ جهاني دوم با فجايع اتمي هيروشيما و ناكازاكي مي باشد.



[1] تاريخ معاصر ايران. كتاب هشتم. مؤسسه پژوهشي و مطالعات فرهنگي. ص 15
[2] تاريخ معاصر ايران. كتاب چهارم. مؤسسه پژوهشي و مطالعات فرهنگي. ص114
[3] ر.ك: تاريخ معاصر ايران. كتاب ششم. مؤسسه پژوهشي و مطالعات فرهنگي
[4](تاريخ معاصر ايران. كتاب هشتم. مؤسسه پژوهشي و مطالعات فرهنگي. ص 23) اسناد نشان مي دهد كه اتحاد رضا شاه و هيتلر افسانه اي بيش نبوده كه از طريق دستگاه تبليغاتي زمان جنگ متفقين شايع شده بود.

[5] نگرشي بر تاريخ ايران نوين. جوزف. ام. آپتون. ترجمه: يعقوب آژند. انتشارات نيلوفر 1359 ص133
[6] تاريخ معاصر ايران . پيترآوري ... ج دوم ص219
[7] توده اي ها براي اين كه افراد داراي موقعيت اجتماعي بالا و محافظه كار را با خود همراه سازند، سليمان ميرزا محسن اسكندري را به رهبري حزب توده برگزيدند. وي از شاهزادگان قاجار بود.
[8] فعاليتهاي تبليغاتي حزب توده كه بيشتر بشكل انتشار نشريات بود، در اين دوره عبارت بودند از: 1- روزنامه سياست به مديريت عباس اسكندري كه اين روزنامه بعد از يك سال به نام «رهبر» به مديريت ايرج اسكندري منتشر مي شد. 2- روزنامه مردم به مديريت مصطفي فاتح (از رؤساي شركت نفت انگليس)، جلال آل احمد نيز عضو هيئت تحريريه آن بود. 3- روزنامه رزم به مديريت دكتر كشاورز. 4- روزنامه آژير به مديريت جعفر پيشه وري كه تا قبل از ايجاد فرقه دمكرات در تهران منتشر مي شد. 5- روزنامه راستي به مديريت پروين گنابادي عضو كميته مركزي حزب توده. 6- روزنامه ظفر كه در آذر ماه 1323 به كمك تبليغات لايحه نفت شمال آمد، به مديريت رضا روستا. 7- و يك نشريه ديگر كه به مديريت فتاحي از اعضاي مركزي حزب منتشر مي شد.
[9] مرحوم احسان طبري در روزنامه مردم شماره 19/8/1323 طي مقاله اي طولاني به اثبات حقانيت شوروي پرداخته وحتي پا را از خود روسها نيز جلوتر گذاشته و تهديد نموده بود كه «با عدم اعطاي امتياز نفت از نفوذاقتصادي دولت شوروي جلو گيري ميشود، بايد براي اولين بار و آخرين بار به اين حقيقت پي برد كه نواحي شمالي ايران در حكم حريم امنيت شوروي است، عقيده ي دسته اي كه من شخصا در آن دسته هستم اين است كه به فوريت براي امتياز نفت شمال به شوروي و نفت جنوب به كمپانيهاي امريكائي و انگليسي وارد مذاكره شويم به همان ترتيب كه ما براي انگلستان در ايران منافعي قائليم و بر عليه آن صحبتي نمي كنيم بايد معترف باشيم كه دولت شوروي هم از لحاظ امنيت خود در ايران منافع جدي دارد.»


behnam5555 08-13-2013 05:56 PM

خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان (12)
 
خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان (12)

" تحقیق و تالیف از احمد یغما


منبع : " نكته ها و نوشته ها "


1945 تا 1946 ميلادي / 1324 تا 1325 هجري شمسي
فعاليت مؤثر فرقه دموكرات آذربايجان از 12 شهريور ماه 1324 تا 21 آذر1325 بوده است بدين شكل كه: «در جريان اشغال ايران در سال1320ش، توسط نيروهاي متفقين، روس ها آذربايجان را اشغال كردند. زماني كه جنگ جهاني دوم به سال 1324 به پايان رسيد و قرار شد تا انگليسي ها و روس ها ـ هم زمان ـ ايران را ترك كنند، روس ها به تكاپو افتادند تا پيش از رفتن، جاي پايي براي خود در ايران ايجاد كنند يا دست كم امتياز اقتصادي سياسي مهمي به دست آورند. آنان در تهران و شهرهاي مختلف، به تقويت حزب توده پرداخته و در آذربايجان و كردستان هم از فرقة دمكرات حمايت كردند»[10] موضوع از آنجا آغاز شد كه سيد جعفر پيشه وري (از منتقدين دكتر مصدق) براي نمايندگي مجلس چهاردهم از تبريز انتخاب شد، (22/ تيرماه/1323) اما اعتبارنامه اش مورد تاييد نمايندگان ـ مخالف طرفداران اتحاد جماهير شوروي كه از اكثريت برخوردار بودند ـ قرار نگرفت. لذا وي از اول شهريور 1324 روزنامه آژير را در تهران رها كرد و به تبريز آمد و اولين گام را براي تشكيلفرقه دمكرات آذربايجان با همكاري تشكيلات ايالتي حزب توده آذربايجان (كه بعدا به فرقه دمكرات ملحق شدند)[11] برداشت.
پيشه وري در 12 شهريور 1324 اولين سند مكتوب فرقه را كه سنگ بناي فعاليت آن فرقه بشمار مي رفت، در 12ماده نوشته و به امضاء 48 نفر از چهره هاي سياسي استان رساند. معاونين وي در كميته مركزي فرقه، شبستري و بادكان بودند. كه روزنامه آذربايجان را شبستري با مطالب پيشه وري از 13 شهريور منتشر كرد. اولين شعار12 ماده اي بيانيه فرقه چنين بود: «ضمن حفظ استقلال و تماميت ارضي ايران، بايد به موازات آن براي خلق آذربايجان آزادي داخلي و خودمختاري مدني داده شود كه بتواند در راه احياي فرهنگ خود و آباداني آذربايجان و هم سو با حفظ قوانين عادلانه ي كل مملكت، سرنوشت خود را تعيين كند.»[12] پس از يك سال حكومت اين فرقه در آذربايجان، در 21آذر 1325 اهالي شهر تبريز بر حسب تحريك حكومت مركزي كه اعلاميه هايش را روز قبل از طريق هواپيما پخش كرده بود و قواي نظامي خود را در ورودي هاي ميانه ومياندوآب مستقر ساخته بود، بر عليه حكومت پيشه وري قيام كرده و شهر را تصرف نموده به تعقيب و دستگيري سران و سركردگان فرقه پرداختند. پيشه وري و اعضاي مهم فرقه نيز به اتحاد جماهير شوروي فرار نمودند.[13]

1946 ميلادي / 1325 هجري شمسي
در 4 ژوئيه 1946، ايالات متحده به فليپين استقلال داد.


1946 ميلادي / 1325 هجري شمسي
با فرا رسيدن اين سال ميلادي، مقامات فرانسوي استقلال رسمي لبنان را پذيرفتند و در ظاهر خاك لبنان را تخليه نمودند ولي روابط سلطه همچنان وجود داشت.

1947 ميلادي / 1326 هجري شمسي
در دوم آوريل اين سال، بريتانياي كبير كه مي خواست از ماموريت قيمومت خود صرف نظر كند از سازمان ملل تقاضا كرد مساله فلسطين را در دستور قرار دهد لذا در 29 نوامبر همان سال مجمع عمومي سازمان ملل متحد، طرح تقسيم فلسطين را پذيرفت و آن را به شش ناحيه تقسيم كرد. 56% يهوديان و 43% فلسطينيان. و مقرر شد که بيت المقدس هم منطقه بين المللي شناخته شده و توسط سازمان ملل اداره شود. دولت يهود مركب از 000/498 يهودي و 000/497 عرب مي شد و دولت عرب ، 000/725 عرب و 000/10 يهودي را در بر ميگرفت.

1947 ميلادي / 1326 هجري شمسي
در اين سال، شبه قاره هند به استقلال رسيد.

1948 ميلادي / 1327 هجري شمسي
در همين سال «وايزمن» نخستين رئيس دولت اسرائيل گرديد وي در 1920 م، اعلام كرده بود كه «ما نمي خواهيم يك دولت يهودي در فلسطين ايجاد كنيم و اين مطلب حقيقت ندارد فقط ميخواهيم در آنجا يك كانون مستقر سازيم.»

1948 ميلادي / 1327 هجري شمسي
در همين سال، در ماده 123 اعلاميه جهاني حقوق بشر ،كار و حقوق كامل مساوي براي مردان و زناناعلام گرديد. قرارداد جهاني در زمينه ي حقوق اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي نيز حق اشتغال را به رسميت شناخت.

1949 ميلادي / 1328 هجري شمسي
در اين سال، انقلاب ماركسيستي چين با رهبري مائو تسه تونگ (مائو تسه دون) به پيروزي رسيد.

1950 ميلادي / 1329 هجري شمسي
در اين سال جنبش هوكها توسط امريكائيها سركوب شد.

1951 ميلادي / 1330 هجري شمسي
اوضاع بين المللي و شرايط سياسي و اقتصادي حاكم بر جهان را در اين سال مي توان در ابعاد زير خلاصه كرد: با پايان گرفتن جنگ دوم جهاني، مبارزات ضد استعماري ملت هاي زير استعمار (به ويژه درآسيا و خاورميانه) آغاز شده بود. در اين رهگذر بود كه برخي از اين ملت ها، به كسب استقلال نايل آمدند. بيداري ملي در كشورهاي خاورميانه و آگاهي بيشتر جهان اسلام بر موجوديت خود، به نحوي بود كه قدرت بريتانيا را در منطقه تضعيف مي كرد.[1] در مصر، زمينه انقلاب آن كشور فراهم مي شد. تاسيس رژيم اسرائيل در 1948 و بروز جنگ 1948 اعراب و اسرائيل، خاورميانه را در وضعيت انفجارآميز و متزلزلي قرارداده بود.[2] در عين حال، اهميت استراتژيك خاورميانه (از لحاظ نفتي و نظامي) روند فزاينده داشت.[3] در انگلستان، كابينه محافظه كار چرچيل (در پي خاتمه جنگ دوم جهاني) انتخابات را به حزب كارگر باخت و «كلمانت اتلي» نخست وزير شد. اوضاع وخيم اقتصادي انگلستان بعد از جنگ آن دولت را براي حفظ منافع نفتي خود در خاورميانه قويا ترغيب مي كرد. در شرايطي كه اقتصاد غرب گريبانگير نابساماني هاي بسيار بود، دو ابرقدرت امريكا و شوروي، در صحنه سياست جهاني جولان مي دادند و عليه يكديگر جبهه گيري مي كردند. جنگ سرد دو كشور، بيشتر از همه جا، در ايران، تركيه و يونان محسوس بود.[4]

1951 ميلادي / 1330 هجري شمسي
امتياز نفت ايران در سال 1901 به انگلستان واگذار شده بود و در 26 ماه مه 1908، حفريات به چاه نفت رسيده بود.در سال 1913 م، افزايش سرمابه گذاري انگليس موجب گرديد كه انگليس اكثر سهام «شركت نفت ايران و انگليس» را بدست آورد. در خلال جنگ اول جهاني اراضي نفت خيز ايران احتياجات عمده سوخت ناوگانهاي شرقي را فراهم كرد. در سال 1946 م، درآمد حق الامتياز سالانه دولت ايران از اين شركت حدود 25 ميليون دلار بود و حال آنكه هزينه هاي سالانه شركت در ايران در مورداجناس و خدمات، سر به 50 ميليون دلار مي زد. از طرفي كاركنان ايراني شركت قريب يك سوم كل كاركنان شركت را تشكيل مي دادند. تا زمان ملي كردن نفت و شيلات شمال (كه امتيازش از آن روسها بود) درآمد هر دوي اين تاسيسات جزء آمار رسمي تجارت ايران به حساب نمي آمد. چرا كه درآمد حاصله از آنها از آن صاحبان امتياز بود. فقط قسمتي از اين درآمد كه بطور غير مستقيم جزو اقتصاد ملي بود مركب از حق الامتيازهايي بود كه مستقيما به خزانه اقتصاد ملي واريز مي شد. نهايتا بعد از مبارزات مردم به رهبري دكتر مصدق و آيت الله كاشاني اين بحران به يك مسئله ملي تبديل گشت. مجلس بعد از ترور نخست وزير (در 7 مارس 1951)، در 15 مارس 1951 قانون ملي شدن صنعت نفت راتصويب كرد كه بعدا مجلس منحل گرديد، اما در 20 مارس مجلس سنا اين قانون را تصويب كرد و در دوم ماه مه، شاه آن را امضاء نمود. در 22 اكتبر 1952 ايران روابط سياسي اش را با بريتانياي كبير قطع نمود. /ر.ك 1953/


[10] تاريخ معاصر ايران، از تاسيس تا انقراض سلسله قاجاريه . پيتر آوري، ترجمه محمد رفيعي مهرآبادي. مؤسسه انتشارات عطائي. چ چهارم،1377. ص504

[11] كارنامه سفر چين.محمد علي اسلامي ندوشن.مؤسسه انتشارات امير كبير .چ اول ص481

[12] در برخي از كتب تاريخي به اشتباه 1315ش/1936م را تاريخ كشف حجاب اعلام نموده اند.



[1] تاريخ معاصر ايران. كتاب هشتم. مؤسسه پژوهشي و مطالعات فرهنگي. ص 15

[2] تاريخ معاصر ايران. كتاب چهارم. مؤسسه پژوهشي و مطالعات فرهنگي. ص114

[3] ر.ك: تاريخ معاصر ايران. كتاب ششم. مؤسسه پژوهشي و مطالعات فرهنگي

[4](تاريخ معاصر ايران. كتاب هشتم. مؤسسه پژوهشي و مطالعات فرهنگي. ص 23) اسناد نشان مي دهد كه اتحاد رضا شاه و هيتلر افسانه اي بيش نبوده كه از طريق دستگاه تبليغاتي زمان جنگ متفقين شايع شده بود.


[5] نگرشي بر تاريخ ايران نوين. جوزف. ام. آپتون. ترجمه: يعقوب آژند. انتشارات نيلوفر 1359 ص133

[6] تاريخ معاصر ايران . پيترآوري ... ج دوم ص219

[7] توده اي ها براي اين كه افراد داراي موقعيت اجتماعي بالا و محافظه كار را با خود همراه سازند، سليمان ميرزا محسن اسكندري را به رهبري حزب توده برگزيدند. وي از شاهزادگان قاجار بود.

[8] فعاليتهاي تبليغاتي حزب توده كه بيشتر بشكل انتشار نشريات بود، در اين دوره عبارت بودند از: 1- روزنامه سياست به مديريت عباس اسكندري كه اين روزنامه بعد از يك سال به نام «رهبر» به مديريت ايرج اسكندري منتشر مي شد. 2- روزنامه مردم به مديريت مصطفي فاتح (از رؤساي شركت نفت انگليس)، جلال آل احمد نيز عضو هيئت تحريريه آن بود. 3- روزنامه رزم به مديريت دكتر كشاورز. 4- روزنامه آژير به مديريت جعفر پيشه وري كه تا قبل از ايجاد فرقه دمكرات در تهران منتشر مي شد. 5- روزنامه راستي به مديريت پروين گنابادي عضو كميته مركزي حزب توده. 6- روزنامه ظفر كه در آذر ماه 1323 به كمك تبليغات لايحه نفت شمال آمد، به مديريت رضا روستا. 7- و يك نشريه ديگر كه به مديريت فتاحي از اعضاي مركزي حزب منتشر مي شد.

[9] مرحوم احسان طبري در روزنامه مردم شماره 19/8/1323 طي مقاله اي طولاني به اثبات حقانيت شوروي پرداخته وحتي پا را از خود روسها نيز جلوتر گذاشته و تهديد نموده بود كه «با عدم اعطاي امتياز نفت از نفوذاقتصادي دولت شوروي جلو گيري ميشود، بايد براي اولين بار و آخرين بار به اين حقيقت پي برد كه نواحي شمالي ايران در حكم حريم امنيت شوروي است، عقيده ي دسته اي كه من شخصا در آن دسته هستم اين است كه به فوريت براي امتياز نفت شمال به شوروي و نفت جنوب به كمپانيهاي امريكائي و انگليسي وارد مذاكره شويم به همان ترتيب كه ما براي انگلستان در ايران منافعي قائليم و بر عليه آن صحبتي نمي كنيم بايد معترف باشيم كه دولت شوروي هم از لحاظ امنيت خود در ايران منافع جدي دارد.»

[10] بحران آذربايجان. خاطرات مرحوم آيتالله ميرزا عبدالله مجتهدي . مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر تابستان 1381 ص8

[11] فريدون كشاورز. من متهم ميكنم كميته مركزي حزب توده را. ص61

[12] شهريورين اون ايكي سي، آذربايجان دموكرات فرقه سينين بيرينجي ايل دونومي مناسبتيله. مركزي تبليغات شعبه سنين نشريه سي. تبريز1325ص3 (ترجمه همين متن از نگارنده)


[13] گاهشمار مختصر حكومت ملي آذربايجان:

12 شهريور 1324 ـ روز تشكيل فرقه دموكرات به رهبري سيدجعفر پيشه‌وري. 14 شهريور 1324 ـ انتشار شماره اول روزنامه آذربايجان، ارگان فرقه دموكرات آذربايجان. 19 شهريور 1324 ـ پيوستن و ادغام شعبه آذربايجان حزب توده و تشكيلات كارگري به فرقه دموكرات آذربايجان. 20 آبان 1324 ـ نشست تشكيلات 32 نفرة هيئت رئيسه حكومت خودمختار آذربايجان. 21 آذر 1324 ـ افتتاح مجلس ملي آذربايجان و اعلام رسمي استقرار حكومت خودمختار آذربايجان. 22 آذر 1324 ـ خلع سلاح پادگان تبريز و تسليم آن در برابر حكومت خود مختار آذربايجان. 27 آذر 1324 ـ انتشار آگهي مربوط به استخدام داوطلبان خدمت در قشون آذربايجان. 19 دي 1324 ـ تصويب تاسيس دانشگاه آذربايجان در تبريز با سه دانشكده كشاورزي، پزشكي و تعليم و تربيت. 1 بهمن 1324 ـ استعفاي حكيمي از نخست‌وزيري در ايران. 6 بهمن 1324 ـ نخست‌وزيري احمد قوام. 27 بهمن 1324 ـ تصويب قانون مربوط به تقسيم اراضي خالصه. 29 بهمن 1324 ـ مسافرت احمد قوام به مسكو با هواپيماي ارسالي از جانب مسكو. 11 اسفند 1324 ـ اعلام خبرگزاري شوروي مبني بر خروج نيروهاي شوري از دوم مارس از طريق شمال خراسان. اين خبر همچنين اعلام كرد نيروهاي شوروي تا روشن شدن اوضاع در بخش شمال غربي و غرب ايران مناطق مذكور را تخليه نخواهند كرد. 16 فروردين 1325 ـ امضاء موافقت نامه بين قوام و دولت شوروي. 25 فروردين 1325 ـ آغاز به كار كنگره دهقانان آذربايجان با شركت بيش از 600 نفر در تبريز. 9 ارديبهشت 1325 ـ ورود هيئت حكومت خودمختار آذربايجان به تهران به رياست سيدجعفر پيشه‌وري. 19 ارديبهشت 1325 ـ خروج كامل نيروهاي روس. 1 خرداد 1325 ـ تخليه زنجان توسط نيروهاي فرقه دموكرات و فدائيان. 26 خرداد 1325 ـ راهپيمايي مردم زنجان و خمسه در اعتراض به واگذاري زنجان به ايران. 16 آذر 1325 ـ پيشروي قواي ايران بسوي ميانه. 21 آذر 1325 ـ سقوط حكومت خودمختار آذربايجان كه بر اساس آمار ارتش 25000 اعدام، 70000 مهاجر و آواره و زخمي برجاي گذاشت.



behnam5555 08-13-2013 06:01 PM

خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان (13)
 
خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان (13)

" تحقیق و تالیف از احمد یغما


منبع : " نكته ها و نوشته ها "



1946 ميلادي / 1325 هجري شمسي
با فرا رسيدن اين سال ميلادي، مقامات فرانسوي استقلال رسمي لبنان را پذيرفتند و در ظاهر خاك لبنان را تخليه نمودند ولي روابط سلطه همچنان وجود داشت.

1947 ميلادي / 1326 هجري شمسي
در دوم آوريل اين سال، بريتانياي كبير كه مي خواست از ماموريت قيمومت خود صرف نظر كند از سازمان ملل تقاضا كرد مساله فلسطين را در دستور قرار دهد لذا در 29 نوامبر همان سال مجمع عمومي سازمان ملل متحد، طرح تقسيم فلسطين را پذيرفت و آن را به شش ناحيه تقسيم كرد. 56% يهوديان و 43% فلسطينيان. و مقرر شد که بيت المقدس هم منطقه بين المللي شناخته شده و توسط سازمان ملل اداره شود. دولت يهود مركب از 000/498 يهودي و 000/497 عرب مي شد و دولت عرب ، 000/725 عرب و 000/10 يهودي را در بر ميگرفت.

1947 ميلادي / 1326 هجري شمسي
در اين سال، شبه قاره هند به استقلال رسيد.

1948 ميلادي / 1327 هجري شمسي
در همين سال «وايزمن» نخستين رئيس دولت اسرائيل گرديد وي در 1920 م، اعلام كرده بود كه «ما نمي خواهيم يك دولت يهودي در فلسطين ايجاد كنيم و اين مطلب حقيقت ندارد فقط ميخواهيم در آنجا يك كانون مستقر سازيم.»

1948 ميلادي / 1327 هجري شمسي
در همين سال، در ماده 123 اعلاميه جهاني حقوق بشر ،كار و حقوق كامل مساوي براي مردان و زناناعلام گرديد. قرارداد جهاني در زمينه ي حقوق اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي نيز حق اشتغال را به رسميت شناخت.

1949 ميلادي / 1328 هجري شمسي
در اين سال، انقلاب ماركسيستي چين با رهبري مائو تسه تونگ (مائو تسه دون) به پيروزي رسيد.

1950 ميلادي / 1329 هجري شمسي
در اين سال جنبش هوكها توسط امريكائيها سركوب شد.

1951 ميلادي / 1330 هجري شمسي
اوضاع بين المللي و شرايط سياسي و اقتصادي حاكم بر جهان را در اين سال مي توان در ابعاد زير خلاصه كرد: با پايان گرفتن جنگ دوم جهاني، مبارزات ضد استعماري ملت هاي زير استعمار (به ويژه درآسيا و خاورميانه) آغاز شده بود. در اين رهگذر بود كه برخي از اين ملت ها، به كسب استقلال نايل آمدند. بيداري ملي در كشورهاي خاورميانه و آگاهي بيشتر جهان اسلام بر موجوديت خود، به نحوي بود كه قدرت بريتانيا را در منطقه تضعيف مي كرد.[1] در مصر، زمينه انقلاب آن كشور فراهم مي شد. تاسيس رژيم اسرائيل در 1948 و بروز جنگ 1948 اعراب و اسرائيل، خاورميانه را در وضعيت انفجارآميز و متزلزلي قرارداده بود.[2] در عين حال، اهميت استراتژيك خاورميانه (از لحاظ نفتي و نظامي) روند فزاينده داشت.[3] در انگلستان، كابينه محافظه كار چرچيل (در پي خاتمه جنگ دوم جهاني) انتخابات را به حزب كارگر باخت و «كلمانت اتلي» نخست وزير شد. اوضاع وخيم اقتصادي انگلستان بعد از جنگ آن دولت را براي حفظ منافع نفتي خود در خاورميانه قويا ترغيب مي كرد. در شرايطي كه اقتصاد غرب گريبانگير نابساماني هاي بسيار بود، دو ابرقدرت امريكا و شوروي، در صحنه سياست جهاني جولان مي دادند و عليه يكديگر جبهه گيري مي كردند. جنگ سرد دو كشور، بيشتر از همه جا، در ايران، تركيه و يونان محسوس بود.[4]

1951 ميلادي / 1330 هجري شمسي
امتياز نفت ايران در سال 1901 به انگلستان واگذار شده بود و در 26 ماه مه 1908، حفريات به چاه نفت رسيده بود.در سال 1913 م، افزايش سرمابه گذاري انگليس موجب گرديد كه انگليس اكثر سهام «شركت نفت ايران و انگليس» را بدست آورد. در خلال جنگ اول جهاني اراضي نفت خيز ايران احتياجات عمده سوخت ناوگانهاي شرقي را فراهم كرد. در سال 1946 م، درآمد حق الامتياز سالانه دولت ايران از اين شركت حدود 25 ميليون دلار بود و حال آنكه هزينه هاي سالانه شركت در ايران در مورداجناس و خدمات، سر به 50 ميليون دلار مي زد. از طرفي كاركنان ايراني شركت قريب يك سوم كل كاركنان شركت را تشكيل مي دادند. تا زمان ملي كردن نفت و شيلات شمال (كه امتيازش از آن روسها بود) درآمد هر دوي اين تاسيسات جزء آمار رسمي تجارت ايران به حساب نمي آمد. چرا كه درآمد حاصله از آنها از آن صاحبان امتياز بود. فقط قسمتي از اين درآمد كه بطور غير مستقيم جزو اقتصاد ملي بود مركب از حق الامتيازهايي بود كه مستقيما به خزانه اقتصاد ملي واريز مي شد. نهايتا بعد از مبارزات مردم به رهبري دكتر مصدق و آيت الله كاشاني اين بحران به يك مسئله ملي تبديل گشت. مجلس بعد از ترور نخست وزير (در 7 مارس 1951)، در 15 مارس 1951 قانون ملي شدن صنعت نفت راتصويب كرد كه بعدا مجلس منحل گرديد، اما در 20 مارس مجلس سنا اين قانون را تصويب كرد و در دوم ماه مه، شاه آن را امضاء نمود. در 22 اكتبر 1952 ايران روابط سياسي اش را با بريتانياي كبير قطع نمود. /ر.ك 1953/

1951 ميلادي / 1330 هجري شمسي
در دوره اول نخست وزيري مصدق (از 11 ارديبهشت 1330 تا 25 تير 1331) مشكل و مشغله اصلي دولت در مسئله نفت خلاصه مي شد. مصدق از حمايت كامل نيروهاي سياسي داخلي برخوردار بود. در اين دوره قانون ملي شدن نفت به مرحله اجرا درآمد و از شركت نفت، خلع يد گرديد. دولت انگلستان به دادگاه لاهه و سپس به شوراي امنيت شكايت كرد. و مصدق در راس هياتي عازم نيويورك شد. بانك بين المللي عمران و توسعه، پيشنهادهايي داد كه مورد موافقت ايران قرار نگرفت. از لحاظ سياسي، استعفاي مصدق (پس از ملاقات با شاه در 25 تير) صورت گرفت و قوام به مدت پنج روز نخست وزير شد. با قيام سي تير، كابينه قوام سقوط كرد و مصدق دوباره بر مسند صدارت نشست[5]. مصدق در دوره دوم نخست وزيري خود (از اول مرداد 1331 تا 28 مرداد 1332) با سه مشكل عمده روبرو بود: مسئله لاينحل نفت، افزايش فعاليت مخالفان مصدق در داخل كشور و از هم پاشيدن تدريجي نهضت ملي ايران[6]. مشكلات مزبور به گونه اي بود كه در پي ماجراي نهم اسفند 1331، مصدق كنترل خود را بر كشور از دست داد و بروز يك كودتاي آمريكائي براي ساقط كردن مصدق، كاملا قابل پيش بيني بود. وضعيت ياد شده، به كودتاي 28 مرداد انجاميد[7]، در حالي كه روز قبل از آن، آيت الله كاشاني اين خطر را به مصدق گوشزد كرده بود[8]. سواي ملي كردن نفت، عملكرد كابينه دكتر مصدق را مي توان فهرست وار چنين برشمرد: 1- آغاز مبارزه مردم ايران با قدرت هاي استعماري ذي نفع در اين كشور. 2- ايجاد نوعي دموكراسي در كشور، كه تا آن زمان در تاريخ ايران بي سابقه بود. اما چون اين دموكراسي همراه با قدرت منسجم دولت نبود، لذا در اواخر حكومت مصدق، به هرج و مرج تبديل گرديد و پاي ارتش را به سياست بازكرد[9]. 3- انجام اصلاحات اقتصادي و اجتماعي عميق و سودمند[10]. 4- اجراي سياست موازنه منفي در روابط ايران با ابرقدرت هاي آن زمان[11]. 5- قطع روابط با اسرائيل[12]. 6- دور كردن موقتي ارتش از سياست و در عين حال، عدم اقدام جدي نسبت به توطئه هاي امراي طرفدار شاه. 7- مبارزه با فساد در دستگاه دولت[13]. 8- توسعه صادرات سنتي و كاهش واردات كالاهاي غير ضروري[14].

1952 ميلادي / 1331 هجري شمسي
23 ژوئيه اين سال مقارن است با موفقيت كودتاي «افسران آزاد» در مصر و رويش افكار ناسيوناليستي ـ ضد استعماري ضد صهيونيستي در جهان عرب.

1952 ميلادي / 1331 هجري شمسي
در اين سال ، ژنرال باتيستا طي كودتايي نظامي، كه با حمايت امريكا سازمان يافته بود، به قدرت رسيد. رژيم باتيستا پشتيبان و مشوق فساد و تبهكاري بود. در زمان حكومت او تبهكاران امريكايي و كوبايي ده ها قمارخانه و فاحشه خانه در هاوانا داير كردند و سودهاي هنگفتي به جيب زدند. كوبا از مراكز مهم فحشا در تمام امريكاي لاتين شد.[15]

1952 ميلادي / 1331 هجري شمسي
اين سال مصادف بود با: در يافت جايزه صلح نوبل توسط آلبرت شوايتزر، وي در موقع اخذ جايزه خطاب به مردم دنيا گفت: «بايد جرات رويارويي با وضع حاضر را داشته باشيم ... انسان ابر مرد شده است... ولي به خرد ابر انساني دست نيافته است ... در هر گامي كه به سوي ابرمردي بر ميداريم، غير انساني تر مي شويم و اين فراگرد بايد وجدان ما را بلرزه درآورد».

1952 ميلادي / 1331 هجري شمسي
در اواخر سال 1952/ پائيز 1331، حزب توده فعاليت زيادي داشت و برخي از اعضاي آن ، بازداشت شدند. اين حزب در 14 آوريل 1953/ 24 فروردين 1332، در ميدان بهارستان، به تظاهرات عليه شاه دست زد. چنين به نظر مي رسيد كه آنها ابتكار عمل را به دست گرفته اند، در واقع همين طور هم بود. از اوايل سال 1332 به دلايل زير ابتكار عمل در دست حزب توده بود: 1- تشديد فعاليت مخالفان مصدق 2- انشعاب در جبهه ملي 3- عدم تسلط مصدق بر ارتش. «در جريان كودتاي 28 مرداد حزب توده مي توانست بااجراي دستورات خود، سرنوشت آن روز را معكوس سازد. اما به جاي حمايت از مصدق، به اعضاي حزب دستور داده شد كه در خانه بمانند و در حوادث كشور دخالت نكنند[16].»

1953 ميلادي / 1332 هجري شمسي
در فوريه 1953/ ديماه 1331 ، مصدق مجلس را تهديد كرد كه اگر ظرف 48 ساعت با تمديد اختيارات فوق العاده او موافقت نكند، با دست زدن به رفراندم (مراجعه به آراي عمومي) مجلس را منحل خواهد كرد. در اين مرحله زماني، اهداف مصدق كاملا روشن بود: 1- نخست وزيري مادام العمر2- تسلط بر ارتش[17].

1953 ميلادي / 1331 هجري شمسي
در ماه ژوئيه/24 تير 1332، پنجاه نفر از نمايندگان مجلس شوراي ملي ايران استعفاء دادند و علت اين اقدام را ناشي از مخالفت اپوزيسيون دانستند. اين اقدام غير عادي آنان، مقدمه انحلال مجلس توسط مصدق بود. مصدق تلاش كرد تا در مورد انحلال مجلس به آراي عمومي مراجعه كند، لكن با مخالفت شديد آيت الله كاشاني روبرو شد و نتوانست نقشه خود را عملي سازد. شاه در 13 اوت/23 مرداد سرلشكر زاهدي را به جانشيني مصدق تعيين كرد، اما مصدق از اجراي فرمان شاه خودداري نمود. در 14 اوت /24 مرداد، نقشه سرلشگر زاهدي براي دستگيري مصدق، به شكست انجاميد و زاهدي ناگزير به پنهان شدن در نقطه اي گرديد. در همان زمان، شاه، همراه با ملكه ثريا و يك خلبان، با هواپيماي اختصاصي خود از كلاردشت پرواز كرد و به بغداد رفت. وي پس از اقامت كوتاهي در بغداد، راهي رم شد.

1953 ميلادي / 1332 هجري شمسي
19 آگوس 1953 برابر با 28مرداد1332 ، حدود دوسال و نيم بعد از مليكردن صنعت نفت،دولت مصدقبا كودتا ي نظامي سقوط كرد. بدين شكل كه ارتش با نيروهاي منظم و با داشتن فرماندهي استوار، پاي به ميدان گذارد. در پي 9 ساعت جنگ خياباني ، ارتش توانست يكي از مناطق حساس شرقي ـ غربي تهران را تصرف كرده و به سمت خانه مصدق حركت كند. خانه مصدق توسط ارتش ويران شد اموال مصدق به سرقت برده شد. شاه در 22 اوت / دوم شهريور 1332 به تهران بازگشت. در پنجم ماه آينده روابط سياسي با بريتانياي كبير بار ديگر از سر گرفته شد. در 5 اگوست 1954 م، قرارداد ديگري به امضاء رسيد كه شركت نفت ايران و انگليس تحت نظارت يك كنسرسيوم بين المللي هشت شركت بزرگ نفتي كه مركب از پنج شركت امريكايي، يك شركت هلندي، يك شركت فرانسوي و شركت نفت ايران و انگليس با نام جديد شركت نفت بريتانيا بود قرارگرفت. مجلس قرارداد جديد را در 21 سپتامبر 1954 م، تصويب كرد و يك هفته بعد سنا تصويبش نمود.


[1] رابرت روزل پالمر: تاريخ جهان نو، ج دوم، ترجمه ابوالقاسم طاهري، مؤسسه انتشارات اميركبير، ص598

[2] هنري و.ليتل فيلد: تاريخ اروپا از 1815 به بعد، ترجمه فريده قره چه داغي، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ص353

[3] جورج لنچافسكي: نفت و دولت در خاورميانه، ترجمه دكتر علينقي عاليخاني، انتشارات اقبال، فصل پانزدهم

[4] رابرت روزل پالمر: همان، صص602 تا 604 و 611 تا 620؛ ليتل فيلد: همان، صص 344 تا 347؛ و

حسن توانايان فرد: دكتر محمد مصدق و اقتصاد، تهران، انتشارات علوي، 1362،صص34-31

[5] پروفسور سپهر ذبيح: ايران در دوران دكتر مصدق، ترجمه محمد رفيعي مهرآبادي، انتشارات عطائي، صص105- 54

[6]پروفسور سپهر ذبيح: همان، فصلهاي 4و5و7

[7] پروفسور سپهر ذبيح: همان، فصل هشتم

[8] حسن آيت: درس هائي از تاريخ سياسي ايران (از انتشارات حزب جمهوري اسلامي) صص 325- 323

[9] محمد رفيعي مهر آبادي: (در پيشگفتار كتاب) ، تاريخ معاصر ايران؛ از تاسيس سلسله پهلوي تا كودتاي 28 مرداد 1332. پيتر آوري، ترجمه او، ج دوم.1377، انتشارات عطائي ص30

[10] دكتر حسن توانايان فرد: دكتر محمد مصدق و اقتصاد، تهران، انتشارات علوي، 1362،صص34- 31

[11] پروفسور سپهر ذبيح: همان، فصل ششم.

[12] استراتژي صهيونيسم در منطقه عربي و كشورهاي همجوار آن (مؤسسه الارض، ويژه مطالعات فلسطيني)، تهران، 1363، انتشارات بين المللي اسلامي، صص 229- 228

[13] دكتر حسن توانايان فرد: همان

[14] پروفسور سپهر ذبيح: همان، صص 124- 122

[15] ر.ك: تاريخ كوبا و روابط آن با امريكا. فيليپ اس. فونر، ترجمة سهيل روحاني ، مؤسسه انتشارات امير كبير، ج اول، 1361

[16] تاريخ معاصر ايران؛ از تاسيس سلسله پهلوي تا كودتاي 28 مرداد 1332. پيتر آوري، ترجمه محمد رفيعي مهرآبادي ، ج دوم.1377، انتشارات عطائي ص396

[17] ر.ك : پروفسور سپهر ذبيح: همان، صص 150- 148


behnam5555 08-13-2013 06:14 PM

خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان (14)
 
خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان (14)

" تحقیق و تالیف از احمد یغما

منبع : " نكته ها و نوشته ها "


1953 ميلادي / 1332 هجري شمسي
برابربا16 آذر 1332 در نزديكي سفر نيكسون و دنيس رايت (انگليسي) به ايران در دانشگاه تهران آذر (مهدي) شريعت رضوي (برادر زن دكتر علي شريعتي) ، احمد قندچي، و بزرگ نيا به شهادت ميرسند در ايران اين روز بنام روز دانشجو انتخاب شده است.

1954 ميلادي / 1333 هجري شمسي
از اين سال به بعد مطبوعات در ايران مستقيما زير نظر دولت درآمد.

1956 ميلادي / 1335 هجري شمسي
26 ژوئيه اين سال مصادف است با پيروزي ارتش جوان مصر در امر ملي كردن كانال سوئز.

1956 ميلادي / 1335 هجري شمسي
در اين سال بود كه آب لوله كشي در تهران جريان يافت. قبل از آن آب جوي ، كه از قنات و از كانال متصل به رودخانه كرج تامين مي شد، آب انبارهاي مردم را در نوبتهاي شبانگاهي پر مي نمود. آب آشاميدني (آب شاه) را نيز با گاري مي آوردند و مردم آن را در كوزه هاي دهن گشاد بزرگي مي ريختند كه براي مصرف يك روز كافي بود.

1957 ميلادي / 1336 هجري شمسي
از آغاز اين سال سازمان الفتح كار خود را شروع كرد. (حركه التحريرالوطني الفلسطين) در سال 1960 تمرين نظامي نمود. در 1965 الفتح تمامي جنبشهاي فلسطيني را گرد هم آورد و نخستين عمليات خود را در اول ژانويه 1965 انجام داد اولين شهيد الفتح احمد موسي است كه توسط ارتش اردن كشته ميشود.[1]

1958 ميلادي / 1337 هجري شمسي
در اين سال سرمايه داران امريكايي 90 درصد معادن و املاك بزرگ كوبا، 40 درصد صنعت شكر، 80 درصد خدمات عمومي، 50 درصد راه آهن ها و به اتفاق انگليسيها تمام صنعت نفت آن كشور را در دست داشتند.[2]

1958 ميلادي / 1337 هجري شمسي
31 دسامبر1958، يكي از پادگانهاي نيرومند كوبا (سانتاكلارا) به تصرف مبارزان درآمد و روز بعد «باتيستا» از كوبا گريخت و انقلاب كوبا پيروز شد.

1961 ميلادي / 1340 هجري شمسي
«جنبش خلق براي رهائي آنگولا» 4 فوريه اين سال را انقلاب ملي ناميده است در همين سال شورشيان آنگولا در فصل بارندگي حملات خود را عليه قواي پرتغال آغاز كردند. /رجوع شود به 1915/

1964 ميلادي / 1343 هجري شمسي
ماه مه 1964، سازمان آزاديتخش فلسطين ( o.l.p) در جريان مجمع ملي فلسطين، در بيت المقدس ايجاد گرديد؛ - و تحت فشار ناصر- احمد شكيري در راس آن قرار گرفت.

1964 ميلادي / 1343 هجري شمسي
سازمان عمران منطقه اي در تابستان 1343 برپا شد، كه عبارت بود از اتحاديه اقتصادي منطقه اي ميان پاكستان، ايران و تركيه . در آن ايام پاكستان به خاطر نداشتن پشتيباني از سوي آمريكا در زمينه اختلافي كه سر كشمير با هندوستان داشت، به جمهوري چين نزديك شده بود و از پيمان نظامي آسياي جنوب شرقي «سيتو» كنار كشيده بود. اين حالت، موجبات نارضايتي آمريكاييها و نگراني ايران و تركيه را فراهم كرده بود.[3]

1966 تا 1976 ميلادي /1345 تا 1355 هجري شمسي
انقلاب فرهنگي چين از ژوئن 1966 آغاز گشت و در طي چهار سال، دانشگاهها و بسياري از مؤسسات آموزشي ديگر بسته ماند، تا دوباره در اكتبر 1970 گشوده گرديد. اين انقلاب نتايج مثبت و منفي داشت اما وقوع آن يك ضرورت بود. برخيها اين انقلاب را يك كودتا، ميان مائوتسه تونگ و حريفانش (ليوشائوچي) قلمداد كردند كه هدف آن ابقاي مائو بر سر قدرت بود. ــ «در انقلاب فرهنگي چين دو عنصر را بايد در نظر داشت يكيعمل و ديگري سياست... در نظر چينيها، بنياد آموزش بر عمل است. اين وابستگي علم و عمل كه ريشه در تفكر كهن چين دارد، در دوران جديد ملهم شده است از تعليمات مائو تسه تونگ، از همه معروفتر مقاله اي است تحت عنوان «دركردار» كه در همان آغازش آمده است: «شناخت ناشي ميشود از كردار اجتماعي»... مائو توضيح ميدهد: «فعاليت توليدي انسان، اساس فعاليت عملي او را تشكيل ميدهد، و براي ساير فعاليتهايش تعيين مشي مي كند..» نيز دانسته هاي بشر ذاتا از فعاليت توليد مادي او سرچشمه مي گيرد. در طي اين فعاليت است كه بتدريج پديده هاي طبيعت و خواص و قوانينش بر او مكشوف مي گردد..»[4]
1967 ميلادي / 1346هجري شمسي
5 ژوئن اين سال، مصادف بود با،آغاز جنگ شش روزه اسرائيل عليه اعراب

1968 ميلادي / 1347 هجري شمسي
در16 ژوئيه 1968، مجمع ملي فلسطين عاليترين مرجع فلسطين گرديد. اين مجمع با فرمول جديد دو باره در فوريه 1969 در قاهره تشكيل شد، ياسر عرفات رئيس هيات اجرائي جديد شد. اين مجمع متشكل از 112 عضو سه ساله بود.

1971 ميلادي/ 1350 هجري شمسي
سازمان چريكهاي فدائي خلق از وحدت دو گروه، موسوم به «گروه پيشتاز» و «گروه پيشاهنگ»، تشكيل گرديد. ودر فروردين ماه سال 1350 بعد از انجام عملياتهاي چريكي، با انتشار چند اعلاميه، موجوديت خود را اعلام نمود.
اعضاي اصلي گروه پيشتاز عبارت بودند از: بيژن جزني و ظريفي و اعضاي اصلي گروه پيشاهنگ را مسعود احمد زاده، امير پرويز پويان و عباس مفتاحي تشكيل مي دادند. اين دو گروه قبل از سال 1350 مستقل از هم عمل مي كردند اما از اواسط سال 1349 تا فروردين ماه 1350 طي يكسري مباحثات وتبادل نظرهاي تئوريك و نهايتا اعتماد به هم، «سازمان چريكهاي فدائي خلق» را تشكيل دادند.[5]

1973 ميلادي/ 1352 هجري شمسي
روز پنجشنبه 22 مهر ماه 1352 دكتر سمسار از سردبيري روزنامه كيهان عزل و امير طاهري اين سمت را عهده دار گرديد. امير طاهري كسي بود كه در دوران دانشجويي در اروپا عضو كنفدراسيون دانشجويان بود. و در عين حال با ساواك همكاري نزديكي داشت.[6] بعد از اين اقدام روزنامه ي كيهان دچار تغييرات شديدي شد. آنگاه محاكمه گلسرخي و كرامت الله دانشيان و عده ي ديگر در دادگاههاي نظامي شروع گرديد و هر دو نفر آن ها محكوم به اعدام گشتند.

1974 تا 1975 ميلادي / 1353 تا 1354 هجري شمسي
افسران ارتش پرتغال كه به دنبال انتشار كتاب «ژنرال اسپينولا» اقدام به تشكيل «نهضت نيروهاي مسلح» كرده بودند، در 25 آوريل 1974 با كودتائي بدون خونريزي «امريكوتوماز» رئيس جمهور و نخست وزير و اعضاي هيات دولت را دستگير كردند و تشكيل «جبهه نجات ملي» را اعلان داشتند. در 26 نوامبر 1974 بين وزير هماهنگي سرزمينهاي فراسوي درياهاي پرتغال و فردي از اعضاي هيات اجرائي آزادسازي «سائوتومه» و «پرنسيپ»، موافقت نامه اي در الجزاير به امضا رسيد كه طبق آن از 12 ژوئيه 1975 به اين دو مستعمره استقلال كامل داده مي شد. در 30 دسامبر 1974 طي موافقت نامه ي ديگري استقلال گينه و دماغه سبزاز ژوئيه 1975 به بعد امضا شد، در 31 دسامبر 1974 وزراي امور خارجه پرتغال و هندوستان موافقت نامه اي امضا كردند كه طبق آن پرتغال حاكميت هندوستان را بر مستملكات سابق خود در آن كشور يعني گوا ـ ديوـ داراـ ناگارهالي، به رسميت شناخت. و نهايتا آنگولا استقلال كامل خود را با موافقت رئيس جمهور پرتغال، از 11 نوامبر 1975 بدست آورد.[7]


1974ميلادي/ 1353 هجري شمسي
محمد رضا شاه پهلوي تصميم به تاسيس حزبي گرفته بود كه در برگيرنده همه ي افراد ملت ايران باشد. لذا در اين سال حزب فراگير رستاخيز تاسيس گرديد.

1975ميلادي/ 1354 هجري شمسي
در اين سال درآمد نفت ايران به 23 ميليارد دلار رسيده بود. در ششم بهمن همين سال شاه به مناسبت آن روز نطقي ايراد كرد، «در اين نطق وجود فساد در دستگاه هاي دولتي را گوشزد كرد و ضرورت مبارزه با آن را و تشكيل يك هيات پنج نفري براي مبارزه با فساد. اين ها ژست هاي روشنفكرانه اي بود كه ايشان مي گرفت براي اين كه خود را مبرا جلوه بدهد. اما خيلي ها مي دانستند كه او دروغ مي گويد و بزرگترين عامل فساد خود و خانواده اش هستند...»[8]

1976 ميلادي / 1355 هجري شمسي
لئونيد برژنف دبير كل كميته ي مركزي حزب كمونيست اتحادشوروي در گزارش خود به كنگره بيست و پنجم حزب كمونيست در 1976 تاكيد كرد: «هرزمان تهديدي جدي براي سلطه ي سرمايه داري انحصاري و عوامل سياسي اش پيش آيد. امپرياليسم ماسك دمكراسي را از چهره بر مي دارد و هيچ عاملي جلوداررش نيست. امپرياليسم آماده است تا حاكميت دولت ها و قوانين را پايمال كند و خصائل انساني را به گور فراموشي بسپارد. افترا، فريب مردم، محاصره اقتصادي، خرابكاري، ايجاد گرسنگي، بي خانماني، رشوه، تهديد، تروريسم، قتل رهبران سياسي، قتل عام فاشيست مآبانه...چنين است سلاح عملكرد و سلاح رايج امپرياليستها...»[9]

1977 ميلادي / 1356 هجري شمسي
قانون اساسي جديد شوروي تصويب شد. در اين قانون شوروي سيستم حكومتي فدرال را تضمين مي كند و حتي در اصل 72 حق خروج جمهوري ها و مليت ها از فدراسيون پيش بيني شده است. در اين قانون حزب و دولت يكي مطرح مي شود (قبلا منفك بودند) يعني حزب قدرت رهبري كننده دولت است.

1977ميلادي/ 1356 هجري شمسي
در 26 ارديبهشت سال 56 مرحوم دكتر علي شريعتي به اروپا رفت گويا قصد داشت همراه خانواده خود مدتي در آنجا اقامت كند. اما در 29 خرداد همان سال صبح از خواب بيدار نگرديد. و دارفاني را وداع گفت. رژيم پهلوي اجازه انتقال جنازه ي آن نويسنده برجسته را از لندن به تهران نداد، و جنازه ي وي در سوريه در مقبره ي موسوم به حرم حضرت زينب (س ه) به خاك سپرده شد. در پائيز همين سال كانون نويسندگان ايران تشكيل شد و بلافاصله به وسيله ي كانون هاي نويسندگان سراسر جهان مورد تاييد قرار گرفت. هم زمان با تشكيل كانون نويسندگان ايران، انجمن حقوقدانان ايران، انجمن قضات و انجمن ايراني دفاع از آزادي و حقوق بشر اعلام موجوديت كردند.

1977ميلادي/ 1356 هجري شمسي
در دهم ديماه 1356 مقاله ي توهين آميزي نسبت به امام خميني (رـ ه) در روزنامه ي اطلاعات با امضاي «رشيدي مطلق» منتشر گرديد. اين مقاله همانند كبريتي بود بر انبار باروت خشم مردم از رژيم كه مقدمه اي بر خيزش طلاب قم و قيام 29 بهمن تبريز و شهرهاي ديگر(به بهانه هاي مراسم عزاي هفتم يا اربعين شهداي شهرهاي قبلي) و نهايتا پيروزي انقلاب اسلامي ايران گرديد. رهبران اصلي اين جنبش را علماي برجسته شهرها و شهرستانها و در نهايت امام خميني (ر- ه) تشكيل مي داد كه در اين مورد همه مردم و صاحب نظران سياسي با اندكي تفسير شخصي اتفاق نظر دارند مثلا خانم كيان كاتوزيان چنين مي نويسد: «... رنگ مبارزه به كلي از آن روز و بعد از انتشار آن مقاله عوض شد مبارزات را در حقيقت و به كمك «قلم» روشنفكران و نسل جوان دانشجو واستادان و معلمين شروع كردند، اما با اين حركت صحنه مبارزه به مسجد منتقل شد و سنگر اصلي مبارزه مسجد شد و بازيكنان اصلي روحانيون و طلبه ها.»[10]

1978ميلادي/ 1357 هجري شمسي
28 مرداد اين سال مصادف بود با فاجعه سينما ركس آبادان كه موجب كشتار فجيعي از مردم بيگناه شد. بطوري كه 700 نفر از تماشاگران در آن سينما همه ي درهاي ورودي و خروجي را به روي خود بسته ديدند و در اثر حرارت آتش و دود كشته شدند. عامل اين جنايت از طرف مردم ، دولت آموزگار و ساواك شناخته شد، اما خود رژيم در مقابل اين اتهامات سكوت كرد و عكس العمل جدي نشان نداد. پس از سقوط دولت آموزگار، شريف امامي، استاد اعظم لژ فراماسونري ايران و رئيس مجلس سنا و رئيس بنياد پهلوي به نخست وزيري انتخاب شد.

[1] ر. ك : ژيلبردنوايان: الفتح سخن مي گويد.
[2] بيست كشور آمريكاي لاتين، مارسل نيدرگانك، ترجمة محمد قاضي ، جلد سوم، ص 868.
[3] ر. ك: خاطرات دكتر علينقي عاليخاني: سياست و سياستگذاري اقتصادي در ايران. نشر آبي،1381 صص151- 150
[4] (كارنامه سفر چين.محمد علي اسلامي ندوشن.مؤسسه انتشارات امير كبير .چ اول ص 406)
[5] بحران در تشکلهای سیاسی چپ به قلم بنده حقیر: به زودی منتشر خواهد شد.
[6] رجوع كنيد : از سپيده تا شام. كيان كاتوزيان (حاج سيد جوادي). نشر آبي چ دوم. 1381
[7] آنگولا. داگلاس ل.ويلر، رنه پلي سيه. محمود فخرداغي. انتشارات خوارزمي چ اول 1355 صص 405- 402
[8] از سپيده تا شام. كيان كاتوزيان (حاج سيد جوادي). نشر آبي چ دوم. 1381 صص 10- 9
[9] توطئه سركوب ناراضيان آمريكا. ايگورگي يوسكي، ويكتور اسميلوف. مجيد عمراني.انتشارات آلفا چ اول 1358. ص190
[10] از سپيده تا شام. كيان كاتوزيان (حاج سيد جوادي). نشر آبي چ دوم. 1381 ص 27


behnam5555 08-13-2013 06:18 PM

خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان (15)
 

خلاصه اي از اهم وقايع تاريخي ايران و جهان (15)

" تحقیق و تالیف از احمد یغما

منبع : " نكته ها و نوشته ها "

قسمت پانزده هم (پایانی) از کتاب "خلاصه تاریخ شش قرن ایران و جهان"



1978ميلادي/ 1357 هجري شمسي
يكي از مهمترين فجايع سركوبي تظاهرات هاي مردمي را مي توان فاجعه ي جمعه سياه يا همان كشتار ميدان ژاله در 17 شهريور سال 57 ناميد كه مامورين رژيم چند ساعت بعد از اعلام شش ماه حكومت نظامي در تهران و برخي ديگر از شهرها، تظاهرات مردمي را در ميدان ژاله ي تهران از زمين و هوا مورد حمله قرارداده و مردم زيادي را به ضرب گلوله از پاي در آوردند. بعد از اين كشتار اهالي كرمان، اصفهان، يزد و ساير شهرهاي ايران به شدت سركوب شدند، روز 13 آبان 57 فرمانداري نظامي تهران طي حمله اي به دانشگاه تهران عده اي را كشت و شب همان روز پخش فيلم اين حمله در اخبار تلويزيون، مردم را به كلي متاثر كرد. پس از اين ماجرا شريف امامي از نخست وزيري استعفا كرد شب همان روز شاه بعد از مدت ها از تلويزيون ظاهر شد و با عجز و ناتواني گفت: «من صداي انقلاب شما را مي شنوم» و قسم دوباره ميخورم كه اوضاع بهتر شود. فرداي اين پيام ارتشبد ازهاري به نخست وزيري انتخاب شد و كابينه اي كاملا نظامي تشكيل داد. اما هر روز بر دامنه اعتراضات و شورشها افزوده تر مي شد. و ديگر طغيان مردم قابل كنترل نبود. در همين ماه صدام حسين، امام خميني را از عراق اخراج كرد. و امام به پاريس رفت و در نوفل لوشاتو اقامت گزيد، و همين امر نقطه عطفي شد بر آشنايي افكار دنيا با رهبريت انقلاب اسلامي ايران.

1978ميلادي/ 1357 هجري شمسي
بعد از سقوط كابينه ازهاري ، شاه دكتر شاپور بختيار را مامور تشكيل كابينه كرد. با آغاز نخست وزيري بختيار ، ساواك منحل شد، شاه در 26 ديماه 57 همراه همسر و فرزندانش و عده اي همراه ، تهران را به مقصد قاهره ترك كرد. و اين امر از نظر مردم پيروزي انقلاب قلمداد گرديد و سرور و شادماني سرتاسر كشور را فرا گرفت، و مجسمه هاي شاه پائين آورده شد، امام خميني صبح روز 10 بهمن 57 بعد از 15 سال تبعيد وارد تهران شد. و دو روز بعد مهندس مهدي بازرگان را نخست وزير دولت موقت معرفي نمود.[1] چند روز بعد مردم درهاي زندان ها را گشودند و زندانيان سياسي همگي آزاد شدند. روز جمعه 20 بهمن 57، در پادگان قصر فيروزه و فرح آباد، بين همافران و افسران نيروي هوايي اختلاف شده و گارد به پادگان حمله كرده بود، مردم هم بلافاصله براي كمك به همافران راهي فرح آباد شده بودند. از عصر روز 21 بهمن منع عبور مرور مردم ساعت 30/16 اعلام گرديد. اما همان روز حكومت نظامي به فرمان امام شكسته شد؛[2] و در روز 22 بهمن 57 پادگان ها به تسخير مردم درآمد. و بدين سان انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني به پيروزي رسيد.

1978ميلادي/ 1357 هجري شمسي
در 12 فروردين سال 1358، جمهوري اسلامي ايران با 98 درصد راي مثبت مردم رسما تولد يافت. در زمستان 57 يك هيات 5 نفري مركب از دكتر جعفري لنگرودي، دكتر لاهيجي، دكتر حسن حبيبي، فتح الله بني صدر، و دكتر ناصر كاتوزيان مامور تهيه پيش نويس قانون اساسي براي كشور انقلابي ايران شدند، و جلسات خود را به شكل مخفيانه در حسينيه ارشاد تشكيل مي دادند. اين افراد با مطالعه قانون اساسي ساير كشورهاي مترقي جهان شروع به نوشتن پيش نويس قانون اساسي نمودنداين پيش نويس هم زمان با رفراندوم جمهوري اسلامي ايران آماده شده و به سمع نظر رهبر انقلاب رسيده بود كه بعدا مجلس خبرگان رهبري روي مفاد آن بحث و گفتگو نمودند و برخي اصول مانند اصل ولايت فقيه را به آن افزودند و برخي اصول را كم و يا تغيير دادند.



منابع

1. از دوران باستان تا پايان سده هيجدهم ميلادي
2. استراتژي صهيونيسم در منطقه عربي و كشورهاي همجوار آن (مؤسسه الارض، ويژه مطالعات فلسطيني)، تهران، 1363، انتشارات بين المللي اسلامي.
3. آسيب شناسي نهضت جنگل. بهنام كريمي . قصيده سرا. چ اول1382.
4. آنگولا. داگلاس ل.ويلر، رنه پلي سيه. ترجمه محمود فخرداغي. انتشارات خوارزمي چ اول 1355 .
5. ايران عصر صفوي: راجر سيوري ترجمه: كامبيز عزيزي. نشر مركز، چ اول 1372،
6. ايران معاصر به نقل از اسناد تاريخي...، ج4.
7. از سپيده تا شام. كيان كاتوزيان (حاج سيد جوادي). نشر آبي چ دوم. 1381
8. بحران آذربايجان. خاطرات مرحوم آيتالله ميرزا عبدالله مجتهدي . مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر تابستان 1381
9. بلشويك ها و نهضت جنگل.
10. بهائيان، سيد محمد باقر نجفي. كتابخانه طهوري
11. بيانيه 21 خرداد 1299 كميته انقلاب سرخ ايران، به نقل از رحيم رئيس نيا، حيدر عمو اوغلي در گذر از طوفان ها، انتشارات دنيا، فروردين 1360،
12. بيست كشور آمريكاي لاتين، مارسل نيدرگانك، ترجمة محمد قاضي ، جلد سوم.
13. تاريخ اجتماعي ايران. در عصر افشاريه، جلد اول. تاليف رضا شعبانب. چ دوم 1365.
14. تاريخ انقلاب جنگل.
15. تاريخ ايران. خاورشناسان شوروي.
16. تاريخ ايران، از دوران باستان تا پايان سده هيجدهم ميلادي.
17. تاريخ تجارت وسرمايه گذاري صنعتي در ايران.
18. تاريخ جهاني. ش. دولاندلن، ترجمه دكتر احمد بهنمش. انتشارات دانشگاه تهران. ج اول ودوم
19. تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس در دوره رضا شاه.
20. تاريخ كوبا و روابط آن با امريكا. فيليپ اس. فونر، ترجمة سهيل روحاني ، مؤسسه انتشارات امير كبير، ج اول، 1361،
21. تاريخ معاصر ايران . پيترآوري ... ج دوم
22. تاريخ معاصر ايران. كتاب چهارم. مؤسسه پژوهشي و مطالعات فرهنگي.
23. تاريخ معاصر ايران. كتاب ششم. مؤسسه پژوهشي و مطالعات فرهنگي.
24. تاريخ معاصر ايران. كتاب هفتم. مؤسسه پژوهشي و مطالعات فرهنگي.
25. تاريخ معاصر ايران. كتاب هشتم. مؤسسه پژوهشي و مطالعات فرهنگي.
26. تاريخ معاصر ايران، از تاسيس تا انقراض سلسله قاجاريه . پيتر آوري، ترجمه محمد رفيعي مهرآبادي. مؤسسه انتشارات عطائي. چ چهارم،1377.
27. توطئه سركوب ناراضيان آمريكا. ايگورگي يوسكي، ويكتور اسميلوف. مجيد عمراني.انتشارات آلفا چ اول 1358.
28. جامعه شناسي نخبه كشي. علي رضا قلي.نشرني. چاپ نوزدهم 1381
29. جنبش ميرزا كوچك خان (بنابر گزارشهاي سفارت انگليس)، گردآوري و ترجمة غلامحسين ميرزا صالح، نشر تاريخ ايران، 1369،
30. خاطرات دكتر علينقي عاليخاني: سياست و سياستگذاري اقتصادي در ايران. نشر آبي،1381
31. خواجه تاجدار. ژان گوره ، ترجمه ذبيح الله منصوري ، مؤسسه انتشارات امير كبير. چ دوم ، 1356جلد اول.
32. دولت نادر شاه افشار. ك.ز.اشرفيان- م.ر. آرونوا ترجمه حميد امين، انتشارات شبگير . چ دوم 1356
33. رقابت هاي روس و انگليس در ايران و افغانستان. پيوكار لوتر نزيو. ترجمه عباس آذين. شركت انتشارات علمي و فرهنگي. چ دوم.1363
34. زرسالاران يهودي و پارسي، استعمار بريتانيا و ايران. عبدالله شهبازي.مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي. جلد اول
35. زرسالاران يهودي و پارسي، استعمار بريتانيا و ايران. عبدالله شهبازي.مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي. جلد دوم
36. : الفتح سخن مي گويد: ژيلبردنوايان
37. شهريورين اون ايكي سي، آذربايجان دموكرات فرقه سينين بيرينجي ايل دونومي مناسبتيله. مركزي تبليغات شعبه سنين نشريه سي. تبريز1325
38. كارنامه سفر چين.محمد علي اسلامي ندوشن.مؤسسه انتشارات امير كبير .چ اول.
39. نادر شاه بازتاب حماسه و فاجعه ملي.پناهي سمناني، ناشر: كتاب نمونه.
40. نگرشي بر تاريخ ايران نوين. جوزف. ام. آپتون. ترجمه: يعقوب آژند. انتشارات نيلوفر 1359
41. نهضت ميرزاكوچك خان جنگلي و...
42. ابراهيم تيموري: عصر امتيازات يا عصر بي خبري، بهران، انتشارات اقبال
43. احمد خان ملك ساساني، سياستگران دوره قاجار، تهران: چاپخانه فردوسي، 1346، ج2.
44. ارنست ماندل. علم اقتصاد، ترجمه هوشنگ وزيري
45. اي. پ. پتروشفسكي، طرح كلي تاريخ... پيشين
46. ايوانف: انقلاب مشروطه،
47. پروفسور سپهر ذبيح: ايران در دوران دكتر مصدق، ترجمه محمد رفيعي مهرآبادي، انتشارات عطائي،
48. تزهاي حيدر عمواوغلي ژانويه ـ مارس 1921، به نقل از: اسماعيل رائين، حيدر خان عمواغلي، سازمان چاپ و انتشاراتجاويدان، 2535.
49. جورج لنچافسكي: نفت و دولت در خاورميانه، ترجمه دكتر علينقي عاليخاني، انتشارات اقبال.
50. حبيب الله شاملويي. تاريخ ايران .
51. حسن آيت: درس هائي از تاريخ سياسي ايران (از انتشارات حزب جمهوري اسلامي)
52. دکترحسن توانايان فرد: دكتر محمد مصدق و اقتصاد، تهران، انتشارات علوي، 1362.
53. حسن حسيني فسايي، فارسنامه ناصري، تهران: اميركبير، 1367، ج1،
54. حسين مكي: تاريخ بيست ساله ايران، ج اول،
55. دكتر محمود خواجه نوري: تاريخ ديپلماسي ايران، دانشكده حقوق، تهران 1341
56. رابرت روزل پالمر: تاريخ جهان نو، ج دوم، ترجمه ابوالقاسم طاهري، مؤسسه انتشارات اميركبير.
57. راسكلبكف : فرمانده ناوگان سرخ در درياي مازندران ـ مصاحبه درباره جنبش گيلان، به نقل از اسناد تاريخي...، ج1،
58. عبدالله مستوفي: شرح زندگاني من، جلد سوم.
59. عنان، عبدالله: تاريخ جمعيتهاي سري و جنبشهاي تخريبي
60. عنان،عبدالله: تاريخ دولت اسلامي در اندلس، ج5،
61. فريدون كشاورز. من متهم ميكنم كميته مركزي حزب توده را.
62. كاويخو، سفرنامه كاويخو، ترجمه مسعود رجب نيا، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ دوم با تجديد نظر، 1366.
63. كلمنت مارگام: تاريخ ايران در دوره قاجار، ترجمه ميرزا رحيم فرزانه ، تهران: نشر فرهنگ ايران،1364.
64. محمد ابراهيم آيتي : اندلس يا تاريخ حكومت مسلمين در اروپا، تهران: انتشارات دانشگاه تهران
65. محمد رفيعي مهر آبادي: (در پيشگفتار كتاب) ، تاريخ معاصر ايران؛ از تاسيس سلسله پهلوي تا كودتاي 28 مرداد 1332. پيتر آوري، ترجمه او، ج دوم.1377، انتشارات عطائي
66. ملك الشعراي بهار، تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران،
67. مورخ الدوله سپهر: ايران در جنگ بزرگ.
68. مير احمد مدني: جنبش جنگل و ميرزا كوچك خان ، به كوشش سيد محمد تقي مير ابوالقاسمي، سلسله انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، 1377.
69. ن.و. پيگولوسكايا و ديگران : تاريخ ايران از دوران باستان تا پايان سده هيجدهم، ترجمه كريم كشاورز، تهران : مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي، 1349، ج2.
70. هنري و.ليتل فيلد: تاريخ اروپا از 1815 به بعد، ترجمه فريده قره چه داغي، بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
71. ويليام باندي: امريكا چگونه متحدان نيرومند خود را از دست داد؟ مجله Foreijn Af falirs ، پائيز 1979
72. يحيي دولت آبادي: حيات يحيي، جلد چهارم.
73. احمد يغما : بحران در تشکلهاي سياسي چپ. با مروري مختصر به تاريخ گروههاي مارکسيست لنينيستي در ايران


behnam5555 08-13-2013 07:58 PM

نقبي ديگر به تاريخ ايران و آذربايجان
 

نقبي ديگر به تاريخ ايران و آذربايجان

(جمع بندي مطالب از چند کتاب معتبر صورت گرفته است)

· از قرن نهم ( قبل از ميلاد) دو گروه از قبايل ايراني (مادها و پارسها) در شمال غربي فلات ايران و در جنوب درياي خزر ساکن بودند. مادها علاوه بر کار روي مس و برنز، طلا، و الکتروم ، در اسب و پرورش آن شهرت داشتند. مادها با آشوريان جنگ و ستيز داشتند تا اينکه آشوريان توسط مادها اضمحلال گرديدند.اما توسعه قلمرو مادها به وسيله پارس متوقف گرديد. پارسها به رهبري کوروش دوم در سال 558 قبل از ميلاد، عليه مادها متحد و بدين طريق کوروش بنيان گذار دولت جديدي شد که پيدايش آن بمنزله نقطه عطفي در تاريخ شرق باستان مي باشد. در سال 553 سپاهيان کوروش رو به سوي ماد نهادند کشمکش سه سال طول کشيد و در سال 550 با پيروزي پارسها پايان پذيرفت. کوروش مادها را تسليم کرد اما از بين نبرد. اکباتان پايتخت مادها (آستياگ) به تصرف کوروش در آمد، کوروش ارمنستان و کاپادوکيه را بسرعت فتح کرد، وي پس از فتح بابل در سال 538 قبل از ميلاد، خود را پادشاه بابل خواند. مهم اينکه وي طي اعلاميه اي وعده داد که نظام قديمي بابل را حفظ خواهد کرد، خدايان آنان را محترم خواهد شمرد و وسايل توسعه شهر را فراهم خواهد ساخت. کوروش جهت تحکيم حکومت خود بسوي شمال شرقي روي آورد اما در جنگ با کوچ نشينان قبايل سکا، و ماساژت که در دشتهاي آسياي مرکزي با کوچ نشيني بسر ميبردند در سال 529 (قبل از ميلاد) کشته ميشود.

· کمبوجيه: پسر کوروش بود، وي حکومت هخامنش را تا مصر و سرزمينهاي شمال افريقا توسعه داد وي احتمالا خود کشي کرد (در سال 522 يا 523 ) وصيتش اين بود که نگذارند مادها حکومت را تصاحب کنند البته يک کودتا قبل از مرگش به وقوع پيوسته بود
· داريوش پسر هيشتاسب که پس از کشتن گئوماتاي مغ (خود را بعلت شباهت بر«برديه» پسر کوروش جا زده بود البته برديه زمان سفر کمبوجيه به مصر توسط وي کشته شده بود) در سال 522 يا 523 پيش از ميلاد به سلطنت نشست نام ارتش داريوش گارد جاويدان بود وي که سرکوبي شورشها را به عهده گرفته بود بي رحمانه آنها را فرو نشاند و در محاصره بابل سه هزار تن را به دار آويخت، و در خاتمه دست به يک رشته اصلاحات بزرگ زد.
· زبان مردم پارس فُرس قديم يا فارسي باستاني بود که ريشه و منشا زبانهاي پهلوي اشکاني و ساساني است.
· خط هخامنشي همان خط ماديها بود که بعد به خط آرامي تغيير نام کرد. اين خط در نوشتن نامه ها کتيبه ها و نوشتن روي کتيبه ها و سکه ها به کار برده ميشد.
· قلمرو دولت ماد: همدان، آذربايجان، کردستان، کرمانشاهان (کنوني) از شمالغربي با دولت آرارات و از طرف جنوب با دولتهاي کلده ايلام و با قلمرو بارسوآ در فارس هم مرز بوده است
· پس از سقوط نينوا ماد وسعت يافت و از سمت مشرق به سيحون و جيحون رسيد.
· خشايارشا پس از داريوش به سلطنت رسيد و به يونان حمله کرد و آتن را تسخير نمود. بعد از وي هشت تن ديگر به پادشاهي رسيدند که آخرين آنان داريوش سوم بود.
· داريوش سوم پس از شکست بدست اسکندر فرار کرد و بدست دوتن از سردارانش در دامغان کشته شد و حکومت 220 ساله هخامنشي پايان يافت.
آذربايجان
در زمان هخامنشيان اين سرزمين ماد ناميده ميشد. در اواخر دوران هخامنشي اين سرزمين به دو قسمت ماد بزرگ و کوچک تقسيم شد. والي کشور ماد کوچک «آتروپات» نام داشت. - ماد کوچک (آذربايجان) اقتصادش از کشاورزي و صنعت برخوردار بود و به خودکفائي مشهور بودو نيازي به اتحاد با دولت ديگري نداشت.در سال 220 پيش از ميلاد «اَرتَ بَزَن» پادشاه آذربايجان قلمرو خود را تا حدود درياي سياه بسط داد - در حمله اسکندر و سلوکيان «آتروپات» به تاسيس دولت مستقل موفق شد، اين دولت بنام «ماد آتروپاتن» يا «آتروپاتکان» ناميده شد. خاندان آتروپات در زمان اشکانيان ترقي کرد و با خاندان سلطنتي وصلت نمود. آخرين بازمانده دودمان آتروپات «گائيوس، يوبيوس، اَرتَ وَزد» در سال 38 ميلادي هنگامي که اشکانيان ماد صغير را جزو مستملکات خود کرده بودند در رُم در گذشت. توضيح اينکه در زمان سلوکيها -155سال قبل از ميلاد- پارتها از شرق خراسان و گرگان را تسخير کردند و تا بين النهرين پيش روي نمودند مردم محلي نيز از آنها استقبال ميکردند، پارتها به مادها از نظر زبان و نژاد نزديکتر از سلوکيان بودند. مادها به ياري پارتها ارتش آنتيوخوس (سلوکيه) را نابود کردند سپس آذربايجان خوزستان و بابل جنوبي استقلال خود را اعلام کردند ولي پس از نبردهايي که با مهرداد اول پادشاه اشکاني انجام دادند شکست خورده و ضميمه متصرفات دولت اشکاني گرديدند.
در سال 67 پيش از ميلاد، يعني در زمان سلطنت فرهاد سوم، شخصي بنام مهرداد –داماد «تيگران» پادشاه ارمنستان- حکومت آذربايجان را در دست داشت. در 65 سال قبل از ميلاد نيز داريوش نامي حکمران آتروپاتن (آذربايجان) بود که از پوميه سردار بزرگ رومي اطاعت ميکرد. در سال 43 قبل از ميلاد آريوبرزن و بعدها پسرش آرته وازده (آرته باز) پادشاه ماد کوچک (آذربايجان) شد. حدود 38 سال پيش از ميلاد فرهاد چهارم به سلطنت رسيد که پدر و برادران خود را هلاک کرد در آن زمان تخت سليمان (واقع در تکاب) پاينخت آذربايجان بود. پس از مرگ فرهاد چهارم اردوان پادشاه ماد کوچک شد وي برادرش «ونون» را بجاي خود به حکومت ماد آتروپاتن منصوب کرد....

نام آذربايجان

در زمان ساسانيان نام اين سرزمين را «آذرآپاتکان» نوشته اند و بعدا به نامهاي آذربايگان و آذربايجان معروف شده است.
در فارسي ميانه «آتورباتکان» در آثار کهن فارسي «آذربادگان» يا «آذربايگان» در فارسي کنوني «آذربايجان» در يوناني «آتروپاتند» در يوناني بيزانس «آذربيگانون» در ارمني «آتراپاتاکان» و در سرياني «آذربايغان» نام داشته است
فردوسي ميگويد: به يکماه در آذرآبادگان / ببودند شاهان و آزادگان. نظامي نيز ميگويد: از اينجا به تدبير آزادگان / بيامد سوي آذرآبادگان. عده اي از دانشمندان پيدايش اين نام را با آتش و آتشکده در اين سرزمين مرتبط ميدانند و چنين استدلال ميکنند: واژه «آتور» همان آذر يا آتش، واژه «پات» که بعدها به صورت «پاد و باد» در آمد به معناي نگهباني و واژه «کان» که بعدها به صورت «گان» تلفظ شد پسوندي است که در آخر بعضي از مکانها و روستاهاي ايران بسيار آمده است، مانند اردکان – شادکان.. و معني ترکيبي آن نگهدارنده و حافظ و خازن آتش است.[i][1] نهايتا در زبان پهلوي بايگان به معني نگهبان است. عنايت الله رضا علت اينکه آذربايگان به آذربايجان تبديل شد را در عدم وجود حرف «گ» در زبان عربي دانسته و ميگويد اعراب اين منطقه را آذربيجان و بعد آذربادجان و سپس آذربايجان خواندند.

انتخاب نام آذربايجان براي سرزمين اران ( جمهوري آذربايجان)

«بارتولد» در مورد گذاردن نام آذربايجان بر قفقاز چنين مي نويسد:

در زمان سلاجقه، اران بلاواسطه به آذربايجان ملحق شد و سرزمينهاي باکو، دربند، شکي، شيروان، گنجه، داغستان، نخجوان، و بخشهائي از گرجستان و ارمنستان تا زمان سلطنت فتحعلي شاه قاجار جزو ولايات ايران بودند. در سال 1297 و بعدها در سال 1299 خورشيدي به منطقه اران، آذربايجان اتلاق گرديد. «نام آذربايجان براي جمهوري آذربايجان از آن جهت انتخاب شد که گمان مي رفت با برقراري جمهوري آذربايجان، آذربايجان ايران و جمهوري آذربايجان يکي شوند و در نتيجه ابتدا دولت عثماني و مآلا اتحاد جماهير شوروي از آن بهره برداري سياسي کنند.» لذا بعدها جهت جلوگيري از تبليغات آذربايجان واحد، بنابه پيشنهاد اسماعيل اميرخيزي و تصويب شيخ محمد خياباني و همسنگرانش نام آذربايجان ايران به آزاديستان مبدل گرديد، اما جا نيافتاد.

زبان مردم آذربايجان

در تاريخ کسروي چنين آمده است: «آذربايجان تا سده هاي پيشين تاريخ هجري مردمش جز از آريان يا ايران و زبانش جز از ريشه آري نبوده و تا سده ششم آذري زبان آنجا بوده، ترکي به آذربايجان از زمان سلجوقيان و از راه کوچ ايلهاي ترک درآمده»

· زرتشت = آنکه شتر ميراند. نام پدر : پوروش سپ (اسب خاکستري) نام مادر: دوغدوه (آنکه دوغ مي سازد)
· در دين زرتشت، اهورا مزدا مظهر نيکيها و اهريمن مظهر بديهاست


[1]
رجوع شود به کتب: آذربایجان و اران از عنایت الله رضا ص 217و کتاب شهریاران گمنام از کسروی ص
265
تدوین از: احمد یغما

behnam5555 08-16-2013 05:46 PM

پاسخ فرمانروای ایران بانو ام رستم
 

پاسخ فرمانروای ایران بانو ام رستم

"شیرین" ملقب "ام رستم" دختر رستم بن شروين از سپهبدان خانان باوند در مازندران و همسر فخرالدوله ديلمي(387ق. ـ 366ق.) که پس از مرگ همسر به پادشاهی رسید او اولین پادشاه زن ایرانی پس از ورود اسلام بود. او بر مازندران و گیلان ، ری ، همدان و اصفهان حکم می راند .
به او خبر دادند سواری از سوی محمود غزنوی آمده است .

سلطان محمود در نامه ی خود نوشته بود : بايد خطبه و سكه به نام من كني و خراج فرستي والا جنگ را آماده باشي .
ام رستم ، به پیک محمود گفت : اگر خواست سرور شما را نپذیرم چه خواهد شد ؟ پیک گفت آنوقت محمود غزنوی سرزمین شما را براستی از آن خود خواهد کرد .
ام رستم به پیک گفت : که پاسخ مرا همین گونه که می گویم به سرورتان بگویيد : در عهد شوهرم هميشه مي ترسيدم که محمود با سپاهش بيايد و کشور ما را نابود کند ولي امروز ترسم فرو ریخته است براي اينکه می بینم شخصي مانند محمود غزنوي که می گویند يک سلطانی باهوش و جوانمرد است برروي زني شمشير می کشد به سرورتان بگویید اگر ميهنم مورد یورش قرار گيرد با شمشیر از او پذیرایی خواهم نمود اگر محمود را شکست دهم تاريخ خواهد نوشت که محمود غزنوي را زن جنگاور کشت و اگر کشته شوم باز تاريخ يک سخن خواهد گفت محمود غزنوي زني را کشت .
پاسخ هوشمندانه بانو ام رستم ، سبب شد كه محمود تا پایان زندگی خویش از لشكركشي به ري خودداري كند . به سخن دانای ایرانی ارد بزرگ : "برآزندگان شادی را از بوته آتشدان پر اشک ، بیرون خواهند کشید ."
ام رستم پادشاه زن ایرانی هشتاد سال زندگی کرد و همواره مردمدار و نیکخو بود .


behnam5555 08-16-2013 05:47 PM



می گويند زمانی که قرار بود دادگاه لاهه برای رسيدگی به دعاوی انگليس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشکيل شود ، دکتر مصدق با هيات همراه زودتر از موقع به محل رفت . در حالی که پيشاپيش جای نشستن همه ی شرکت کنندگان تعيين شده بود ، دکتر مصدق رفت و به نمايندگي هيات ايران روی صندلی نماينده انگلستان نشست .

قبل از شروع جلسه ، يکی دو بار به دکتر مصدق گفتند که اينجا برای نماينده هيات انگليسی در نظر گرفته شده
و جای شما آن جاست ، اما پيرمرد توجهي نكرد و روی همان صندلی نشست .

جلسه داشت شروع می شد و نماينده هيات انگليس روبروی دکتر مصدق منتظر ايستاده بود تا بلکه بلند
شود و روی صندلی خويش بنشيند ، اما پيرمرد اصلاً نگاهش
هم نمی کرد .
جلسه شروع شد و قاضی رسيدگی کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جای نماينده انگلستان نشسته ايد ، جای
شما آن جاست .

کم کم ماجرا داشت پيچيده می شد و بيخ پيدا ميكرد که مصدق بالاخره به صدا در آمد و گفت :

شما فكر می کنيد نمی دانيم صندلی ما کجاست و صندلی نماينده هيات انگليس کدام است ؟

نه جناب رييس ، خوب می دانيم جايمان کدام است .

اما علت اينكه چند دقيقه ای روی صندلی دوستان نشستم به خاطر اين بود تا دوستان بدانند برجای ديگران نشستن يعنی چه ؟
او اضافه کرد که سال های سال است دولت انگلستان در سرزمين ما خيمه زده و کم کم يادشان رفته که جايشان
اين جا نيست و ايران سرزمين آبا و اجدادي ماست نه سرزمين آنان .

سكوتي عميق فضاي دادگاه را احاطه كرده بود و دكتر مصدق بعد از پايان سخنانش كمي سكوت كرد و آرام بلند شد و به روي صندلي خويش قرار گرفت

با همين ابتکار و حرکت ، عجيب بود که تا انتهای نشست ، فضای جلسه تحت تاثير مستقيم اين رفتار پيرمرد قرار گرفته بود و در نهايت نيز انگلستان محکوم شد

behnam5555 08-16-2013 05:50 PM

رویش نخستین تمدن آدمیان
 

رویش نخستین تمدن آدمیان

سال 525 پیش از میلاد ، سه سال پیش از غروب خورشید زندگی کورش هخامنشی پادشاه و فرمانروای ایران (ماد ، پارس و پارت) و ملل تابعه در جشن مهرگان میزبان ریش سفیدان و بزرگان سراسر پهنه ایران زمین بود بزم باشکوهی که رایزنان و نمایندگان دیگر ملل شگفت زده از آن همه شکوه بودند . فرستاده ویژه اخموس (فرمانروا و فرعون مصر) دو دختر زیبا روی مصری با هدایایی دیگر پیشکش فرمانروای ایران نموده و شروع به ستایش دودمان هخامنشیان نموده و زیرکانه از دودمان ماد و مردم پارت ، به تحقیر یاد کرد .
فرمانروای ایران گفت : من فرزند ماد ، پارت و پارسم این یعنی ایران . آنگاه از سران ماد و پارت ، که هر دو از کهنسالان بودند خواست آن دو دختر مصری را به عقد پسران جوان خویش در آورند . در طول سرگذشت دودمانهای تاریخی ایران ، هیچ کجا ندیده ام یکی از این سه تبار ایرانی خود را قیوم دیگر تبارها و یا بی نیاز از آنها بداند . فرمانروایان ایران دیاکو (نخستین فرمانروای ایران - ماد) ، کورش (فرمانروای ایران - پارس) ، ارشک (فرمانروای ایران - پارت) نماد سه تبار جاویدان ایران هستند و پایه و ریشه چنین همبستگی جاودانه ایی ، و از این روست که شکوهمندترین تاریخ دوران باستان از آن ایرانیان بوده است و همان گونه که ارد بزرگ برجسته ترین متفکر حال حاضر کشورمان می گوید : رویش نخستین تمدن باشکوه جهان ، از گره خوردن سه تبار ایرانی ماد ، پارس و پارت سرچشمه گرفته است .
در مورد فرعون مصر اخموش هم بگویم او را کمبوجیه فرزند بزرگ کورش هخامنشی از تخت به زیر کشید و به فرمانروایی ستمگر او پایان داد . سرنگونی اخموش دوره نوینی از آزاد زیستی و پایان برده داری را در آن سرزمین به ارمغان آورد . مورخین مصر و یونان تا توانسته اند از کمبوجیه به بدی یاد کرده اند که این خود گویای فرهمندی و پاکی کمبوجیه ایرانی است . کمبوجیه ایی که اسکندر تا پایان عمر می خواست همچون او باشد .



behnam5555 08-16-2013 05:52 PM

آزادی مصر
 

آزادی مصر

"اخموس" فرعون مصر( آماسیس دوم یا آمازیس دوم) در آخرین سال فرمانروایی اش دیوانه شده بود بعضی معتقدند آن سال فرعون مصر را خواب گزارانش اداره می کردند . به هر شکل او خواب دیده بود دختری با چشمانی به دو رنگ سیاه و سبز در بابل (میان رودان در عراق فعلی) که جزئی از فرمانروایی ایرانیان بود زندگی می کند و آن دختر می تواند او را از بیماری زجر آوری که به آن مبتلا شده بود نجات بخشد . یک گروه سی نفری از جاسوسان خویش را به ایران فرستاده تا آن دختر را یافته و با خود ببرند آنها هر چه کشتند پیدا نکردند اما چون از بازگشت آنهم با دست خالی می ترسیدند 10 دختر چشم سبز زیبا را پنهانی ربوده و به مصر بردند . فرعون دیوانه عصبانی شد و دستور داد آن سی نفر را غذای شیران کنند آن 10 دختر را به حرمسرای شلوغش فرستاد خبر به کمبوجیه پادشاه ایران زمین و فرزند کورش هخامنشی رسید .


رایزنان به پادشاه ایران زمین گفتند بگذارید نامه نگاری کنیم و بخواهیم اخموس دختران بابل را بازگرداند و کمبوجیه گفت این مردک دیوانه است چندین بار تا کنون به غرب ایران یورش آورده و به تعهدات همسایه گی اش پایبند نبوده و از همه مهمتر ما برای حفظ ناموس کشورمان مذاکره نمی کنیم . همان روز سپاه ایران به سوی مصر به حرکت در آمد لشکر ایران که از صحرای سینا گذشتند هیچ سپاهی در برابر خویش ندیدند اخموس و سپاهش به سرزمینهای دیگر گریخته بودند و پادشاه ایرانزمین پس از تسخیر ممفیس پایتخت مصر ، به کاخ آمازیس گام گذاشت . در آن زمان اخموس و فرزندش "پسامتیخ سوم" در جنوب مصر پنهان شده بودند و روایت هرودوت یاوه گو و مورخین مصری که می گویند : (کمبوجیه پس از ورود به کاخ ممفیس ، دستور داد جسد اخموس را از گور بیرون آوردند و نسبت به آن بی‌حرمتی کردند و چون جسد مومیائی شده بود و شکستن آن امکان نداشت، جسد او را سوزاندند!) دروغی بیش نیست آنها خصلت های باطنی خویش را به آزاد کننده بردگان مصر و رهایی دهنده مصریان از ستم روزافزون اخموس نسبت می دهند . و بقول ارد بزرگ اندیشمند فاخر ایرانی : پیشینه نویسان باختر ، شکست های خویش را پیروزی و نابکاری خویش را مردانگی نوشتند ، همانها دروغ پردازی و خوی جانورگونه خود را به ایرانیان نسبت داده اند .
یکی از نخستین اقدامات کمبوجیه هخامنشی پس از آزاد سازی مصر باز گرداندن آن 10 دختر به خانواده هایشان بود ...


behnam5555 08-16-2013 05:55 PM

کریم خان زند و احمد خان اَبدالی دو خائن به ایرانزمین
 

کریم خان زند و احمد خان اَبدالی دو خائن به ایرانزمین

این بار بی هیچ مقدمه ایی نظر شما را به بخش بسیار مهمی از سخنان "ارد بزرگ" برجسته ترین اندیشمند و متفکر حال حاضر کشورمان ایران جلب می کنم :


جوانان کشورمان ایران ، باید تاریخ را با تیزبینی بشکافند ، مبادا در دام تاریخ نویسان یاوه گو گرفتار آییم . یاغیانی همانند "کریم خان زند" و یا "احمد خان اَبدالی" که به خزانه ایران دستبرد زده و الماس کوه نور را به یغما برد ، این دو از سرکردگان پاره پاره کننده کشورمان پس از مرگ پادشاه فرهمند ایرانزمین "نادرشاه افشار" بودند . هم میهنان من این همه ستایش از این دو برای چیست ؟ آنها بزرگترین دودمان پس از هخامنشیان ، اشکانیان ، ساسانیان و سلجوقیان ایران را پاره ، پاره نمودند . کریم خان به اسم بازگرداندن صفویان بخشهای مرکزی ایران را از پیکره کشورمان جدا ساخت و ابدالی افغانستان را ... شگفت انگیز است که به نابود کنندگان میهن همانند کریم خان عنوان دروغین "نیکوکارترین پادشاه ایران بعد از اسلام را می دهند" ! و به درانی عنوان شاه ! همان کسی که هزاران شاهنامه را سوزاند و موجب شد فرزندان ایران پس از چند صد سال هنوز در افغانستان بسوزند خانه و کاشانه شان خراب شود . ایرانیان آزاده هیچ گاه برای سرخوشی و دلخوشی این و آن ، مجد و کیان کشورشان را از یاد نمی برند و برای ما فرزندان ایران سرحدات کشورمان در گسترده تاریخ مهم است نه ستایشگری چند زبون که عشق میهن در رگ و ریشه شان نیست .

یاسمین آتشی


behnam5555 08-16-2013 06:00 PM

آیا در خرد و حکمت عشق هست ؟
 

آیا در خرد و حکمت عشق هست ؟

استاد در مورد آموزه های ارد بزرگ به شاگردانش گفت : اندیشه های "ارد بزرگ" خشک و بی روح است ، ورطه خرد و حکمت روح انسان را می آزارد ! عشق است که آدمی را کمال می بخشد کمالی که در سخن و شعر ، شخصی همانند مولانا نمایان است .
یکی از دانشجویان حاضر به جواب به استاد گفت : حکیم فردوسی ، شاهنامه را با نام "خداوند جان و خرد" آغاز می کند و نه "خداوند جان و عشق" !! و این خود نشان دهنده برتری خرد بر عشق است .
استاد که کمی از پاسخ صریح دانشجو رنجیده است ، می گوید : خوب فردوسی هم حکیم و خردمند است ، آیا تا به امروز شنیده اید عاشقی برای معشوقش شعر فردوسی بنویسد ؟!
یکی از دانشجویان همیشه ساکت کلاس بر می خیزد و می گوید :

ندانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست ِ منست

هنر نزد ایرانیان است و بـــس
ندادند شـیر ژیان را بکــس

همه یکدلانند یـزدان شناس
بـه نیکـی ندارنـد از بـد هـراس

دریغ است ایـران که ویـران شــود
کنام پلنگان و شیران شــود

چـو ایـران نباشد تن من مـبـاد
در این بوم و بر زنده یک تن مباد

همـه روی یکسر بجـنگ آوریــم
جــهان بر بـداندیـش تنـگ آوریم

همه سربسر تن به کشتن دهیم
بـه از آنکه کشـور به دشمن دهـیم

اگر کُشــت خواهــد تو را روزگــار
چــه نیکــو تر از مـرگ در کـــار زار

و با کلماتی شمرده می گوید این شعر همه عاشقان کشورمان ، به مام میهن "ایران" است .
همکلاسی دختر او ، "ناهید" که نشریه دانشجوی دانشگاه را اداره می کند بلند می شود و نشریه را به استاد نشان می دهد و صفحه ایی را باز می کند و به استاد می گوید : ما در آخرین شماره نشریه مان این جمله ارد بزرگ را چاپ کرده ایم :
به آنهایی که می گویند "اُرد" عشق نمی شناسد بگویید او هم عاشق شد ! ... یک بار و برای همیشه ... عاشق میهن پاکش "ایران" ...

پس از چند لحظه دانشجویان می بینند که استاد رویش را به طرف دیوار نموده و با دستمال کاغذی چشمانش را ....



behnam5555 08-16-2013 06:01 PM

نقش ایرانیان در استقلال هندوستان
 

نقش ایرانیان در استقلال هندوستان

http://upload.wikimedia.org/wikipedi...agore_Iran.jpg

http://www.discoveringindia.com/cach...i.jpg_w480.jpg

در سال 1940 (هفت سال قبل از استقلال هندوستان) یکی از افسران بلند پایه انگلیس به رابیندرانات تاگور (شاعر برجسته هندوستان) گفت : در زیر سایه حاکمیت و قیومیت بریتانیای کبیر هندوستان افتخاری دارد ، تلاش های آدمهایی نظیر گاندی ، هندوستان را به گدایی و دریوزگی خواهد انداخت . تاگور خندید و گفت : ((من از نخستین باری که در سال ۱۹۱۵ در شانتی‌نیکتان میهمان ماهاتما گاندی بودم چندین بار از خصلت ها و آداب مردم ایران از او چیزهایی شنیده بودم تا اینکه هشت سال پیش ایران رفتم ، مردم آزاده ایی را دیدم که برای استقلالشان جان می دهند و هیچ وقت در برابر کشورهای مهاجمی همچون انگلیس سر خم نکرده اند ، من با گاندی موافقم و می دانم آزادی مردم هندوستان بیش از افتخاری که شما برای ما در نظر گرفته اید ارزش دارد )) .
در متن گویاست که ایرانیان چه تاثیر شگرفی بر باورها و مبارزات مردم هندوستان و بخصوص ماهاتما گاندی داشته اند ارد بزرگ اندیشمند کشورمان در مورد او می گوید : بارزترین و گرامی ترین گرایش گاندی ، میهن پرستی او بود .
یک سال پس از این گفتگو تاگور درگذشت اما مردم هند به رهبری ماهاتما گاندی در ۱۵ آگوست ۱۹۴۷ برای همیشه کشورشان را از یوغ استعمار پیر انگلیس نجات بخشیدند .


شرح تصاویر (از بالا به پایین)
1- رابیندرانات تاگور با نمایندگان مجلس ایران 1932

2- رابیندرانات تاگور در کنار ماهاتما گاندی سال 1940



behnam5555 08-16-2013 06:03 PM

نگاه خیام به ارزش شادی
 

نگاه خیام به ارزش شادی

روزی کسی به خیام خردمند ، که دوران کهنسالی را پشت سر می گذاشت گفت : شما به یاد دارید دقیقا پدر بزرگ من ، چه زمانی درگذشت ؟!
خیام پرسید : این پرسش برای چیست ؟
آن جوان گفت : من تاریخ درگذشت همه خویشانم را بدست آورده ام و می خواهم روز وفات آنها بروم گورستان و برایشان دعا کنم و خیرات دهم و...
خیام خندید و گفت : آدم بدبختی هستی ! خداوند تو را فرستاده تا شادی بیافرینی و دست زندگان و مستمندان را بگیری تا نمیرند تو به دنبال مردگانت هستی ؟!... بعد پشتش را به او کرد و گفت مرا با مرده پرستان کاری نیست و از او دور شد .
اندیشمند کشورمان ارد بزرگ می گوید : (کاویدن در غم ها ما را به خوشبختی نمی رساند) .
و هم او در جایی دیگر می گوید : (آنکه ترانه زاری کشت می کند ، تباهیدن زندگی اش را برداشت می کند) .
امیدوارم همه ما ارزش زندگی را بدانیم و برای شادی هم بکوشیم .


behnam5555 08-16-2013 06:05 PM

جشن در ایران باستان
 

جشن در ایران باستان

در آخرین روز اقامت پادشاه هند در ایران ، سیناتروک امپراتور ایران جشنی باشکوه برگزار نمود . در میانه جشن پادشاه هند گفت کشور من در برابر شادی و بزم مردم شما غمکده است . سیناتروک گفت کشوری که ماتمش زیاد باشد مانند گورستان هر روز خرابتر خواهد شد . پادشاه هند گفت سعی می کنم شادی را به بین مردم کشورم بکشانم . ارد بزرگ اندیشمند و متفکر ایرانزمین می گوید : (اگر پایکوبی و شادی نباشد ، جهان را ارزش زیستن نیست) . گفته می شود بیشتر روزهای هر سال، در دودمانهای باستانی ایرانزمین جشن و سرور همگانی برپا بوده است .


behnam5555 08-16-2013 06:06 PM

طعم عشق به میهن
 

طعم عشق به میهن

میترادات دختر مهرداد پادشاه اشکانی خواب دید ماری سیاه به شهر حمله نموده سربازان مار را به بند کشیدند و چون پدرش آن مار زشت را بدید دست او را گرفته و به مار پیشکش کرد مار بدورش پیچید و او را با خود از شهر ببرد چون از شهر دور شدند ماری دیگر بر سر راه آنها سبز شد و بدین طریق میترادات از مهلکه گریخت به سوی شهر خویش باز گشت مردم شادی می کردند و نوازندگان می نواختند او هم شاد شد اما همه چیز برایش غریبه و نا آشنا بود چون بر لب جوی آبی نشست موهای خویش را خاکستری دید زنی کامل در آب دیده می شد از ترس از خواب پرید و ساعتها بر خود لرزید . میترادات در آن هنگام تنها 14 سال داشت . چند سال گذشت در پایان جنگ ایران سلوکیان (جانشینان اسکندر) فرمانروای آنها اسیر شده و به ایران آوردنش .

آن شب در زیر نور مهتاب مهرداد به دخترش میترادات گفت ای عزیزتر از جان می خواهم همسر دمتریوس فرمانروای اسیر شده سلوکیان شوی . رایزاننم می گویند اگر دمتریوس را عزیز داریم در آینده او دودمان سلوکیان را تضعیف خواهد کرد و در نهایت ما می توانیم برای همیشه آنها را نابود کنیم و تو می دانی آنها چقدر از ایرانیان را کشته اند آیا قبول می کنی همسر او شوی ؟ دختر به پدر نگاهی کرد و خوابش را بیاد آورد .
در دل گفت آه ای پدر ، آه ای پدر من این مار را قبلا در خواب دیده ام و می دانم کی باز خواهم گشت زمانی که دیگر نیمی از موهایم سفید شده اما بخاطر ایران و شادی مردمم خواهم رفت .

سرش را پایین انداخت و گفت پدر هر چه شما تصمیم بگیرید همان می کنم پادشاه ایران دخترش را در آغوش گرفته موی سر او را بوسید و گفت دخترم می دانی که چقدر دوستت دارم .
میترادات در دل می دانست آغوش مار در انتظار اوست اما صدای شادی ایرانیان آرام ش می کرد همچون آرامش آغوش پدر ، و آرام گریست .
اندیشمند میهن دوست کشورمان ارد بزرگ می گوید : گل های زیبایی که در سرزمین ایران می بینید بوی خوش فرزندانی را می دهند که عاشقانه برای رهایی و سرفرازی نام ایران فدا شدند .
سالها گذشت میترادات که به ایران باز گشت همه چیز همانگونه بود که در خواب دیده بود بر لب همان جوی آب نشست خود را در آن دید اشکهایش با آب جوی در هم آمیخت و طعم میهن پرستی را برای روح و جان ایرانیان به یادگار گذاشت .


behnam5555 08-16-2013 06:11 PM

هوکَرپ و برانوش دو پهلوان با شرافت
 

هوکَرپ و برانوش دو پهلوان با شرافت

خورشید می درخشید هوکَرپ (پهلوان ملی ایرانیان) زرهی طلایی بر تن داشت ، سوار بر اسب سیاه اش که پوست اش می درخشید و ستاره باران بود . مردم شهر ، پهلوان پر آوازه شهر خویش را می ستودند . او می رفت تا با برانوش ، قهرمان رومی که تراژان (قیصر روم) ، برای مبارزه با او فرستاده بود ، در سوریه امروزی (مرز ایران و روم) بجنگد . تراژان نابکار ، قبلا به افسران خود گفته بود دلاور ایرانی نباید زنده از میدان نبرد بیرون رود . کمانداران رومی آماده اشاره تراژان برای کشتن پهلوان ایرانی بودند . رزم پهلوان ایران و قهرمان ملی رومیان در گرفت و خیلی زود برانوش از اسب بر خاک افتاد با اینکه هوکرپ می توانست به راحتی برانوش را بکشد اما روی برگردانید و آهسته رو به سوی ایران حرکت کرد . برانوش شگفت زده از اینکه سردار ایرانی از کشتن او گذشته است رویش را به سوی سپاه روم نمود و دید کمان داران ، پهلوان ایرانی هوکرپ را نشانه گرفته اند و دست تراژان در حال بالا رفتن است .

برانوش متوجه شد تا ثانیه هایی دیگر پهلوان نجیب و با شرافت ایران غرق در خون خواهد شد . به سرعت به طرف اسب هوکرپ دوید و با یک شیرجه به پشت اسب پرید ... پیکانهایی که در گوشه کنار اسب بر زمین فرود می آمدند به هوکرپ فهماند که باید از میدان نبرد به سرعت دور شوند ، خیلی زود وارد برجهای نگهبانی ایرانیان شدند سربازان دور آنها را گرفتند ...
در پشت برانوش دهها پیکان زهرآگین فرو رفته و او قبل از ورود به خاک ایران جان خویش را از دست داده بود .
برانوش همچون هوکرپ ، نمونه یک پهلوان با شرافت بود . انسانی مانند هزاران انسان دیگری که قربانی خواسته های پلید تراژان شده بودند ... اندیشمند کشورمان ارد بزرگ می گوید : (آدمهای بی مایه ، همگان را ابزار رسیدن به خواسته های خویش می سازند) . هوکرپ پیکان خون آلودی را که بر گردن برانوش فرود آمده بود را بیرون کشید و در کنار پیکانهای دیگرش گذاشت . همان روز برانوش را به رسم پهلوانان ایرانی با احترام بسیار به خاک سپردند .
از آن پس جنگهای بسیاری بین دو امپراتوری ایران و روم در گرفت ...
چندی بعد قیصر روم تراژان در سال ۱۱۷ میلادی توسط هوکرپ کشته شد ، در گلوی تراژان همان تیری بود که پیشتر گلوی برانوش را شکافته بود ...
همسر برانوش پس از مرگ تراژان ، نام پسر خردسال برانوش ، را از "آگوستوس" به نام پهلوان ایرانی هوکرپ تغییر داد ...

هوکَرپ : واژه ای پهلوی به معنای خوش اندام


behnam5555 08-16-2013 06:14 PM

ما همه نادریم
 

ما همه نادریم

http://www.vazirifamily.org/IMAGES/tableau.jpg

اگر خوب گوش هایمان را تیز کنیم فریاد های سربازان ایران را باز هم می شنویم " ما همه نادریم "
خورشید در میانه آسمان بود که سپاهیان نادرشاه افشار وارد دهلی شدند به پادشاه ایران زمین گفتند اجازه می دهید وارد قصر پادشاه هند محمد گورکانی شویم ؟
نادرشاه گفت اینجا نیامده ایم پی تخت و تاخ ، بگردید و مزدوران اشرف افغان را بیابید .
هشتصد مزدور اشرف ، که بیست سال ایران را ویران ساخته بودند را گرفتند . نادر رو به آنها کرد و گفت : چگونه بیست سال در ایران خون ریختید و به ناموس کسی رحم نکردید ؟ ! آیا فکر نمی کردید روزی به این درد گرفتار آیید ؟
مزدوری گفت می پنداشتیم همه مردان ایران ، شاه سلطان حسین هستند و ما همواره با مشتی ترسوی صفوی روبروییم.
از میان سپاه ایران فریادی برخواست که ما همه نادریم ! و مردان سپاه بارها این سخن را از ته حنجره فریاد کشیدند . " ما همه نادریم "
و به سخن ارد بزرگ : کشوری که دارای پیشوایی بی باک است همه مردمش قهرمان و دلیر می شوند .


behnam5555 08-16-2013 06:16 PM

شرافت ایرانیان
 

شرافت ایرانیان


پادشاه ایرانزمین پاکور (دوم) فرزند بلاش یکم و بیست و سومین پادشاه اشکانی به تندی با ارتشدار خود برخورد کرد و گفت : چرا به یکی از مخالفین روم (نرون قیام کننده در امپراتوری روم) اجازه ورود به ایران و تیسفون ( پایتخت ایرانزمین ) را دادید ؟ من و رومی ها با هم پیمان بسته ایم که به مخالفین هم پناه ندهیم .
ارتشدار گفت : اما آنها به مخالفین ما کمک می کنند .
پاکور در حالی که برافروخته بود گفت : آنها پستی خویش را به نمایش می گذارند ، اما پیمان یک اشک (لقب پادشاهان اشکانی) نباید به ننگ کشیده شود . شما باید به آن فرد مخالف کشور روم ، در مرز می گفتید به جای دیگری برود . اما امروز مجبورم به خاطر شرافتمان این مخالف دولت روم را به کشورش برگردانم .
ارتشدار گفت : اما امپراتوری روم به خون ما تشنه است...
پادشاه ایرانزمین گفت و ما ایرانی ها تشنه امنیت ، راستی و درستی هستیم و بر پیمانهای خویش استوار خواهیم بود . ما ترسی از امپراتوری روم نداریم و می توانیم همانند همیشه شکستشان دهیم اما این راهکار کشورداری نیست ما باید امنیت را تقویت کنیم نه دست اندازی و دشمنی را ...
شاید برای ارتشدار ، سخنان پاکور امپراتور کشورمان چندان هوشیارانه نبود ، اما پاکور به ارزش پیمان خویش باور داشت .ارد بزرگ اندیشمند برجسته کشورمان می گوید : (برای آنکه روانت را بپروری ، ابتدا با خود یکی شو) . و براستی پاکور نماد چنین فرهمندی بود .
در طی سی سال پادشاهی پاکور دوم بر امپراتوری ایرانزمین جنگی بین ایران و روم رخ نداد و مردم در شادی و امنیت زیستند ...


behnam5555 08-16-2013 06:17 PM

آرزوهای وردان
 

آرزوهای وردان



اَردَوان سوم، هجدهمین شاه ایران از خاندان اشکانی (40 سال قبل از میلاد) به پسرش وَردان گفت : از آرزوهایت بگو
وردان پس از کمی سکوت گفت دوست دارم ناوگانی از کشتی های بزرگ بسازم و در "ابر دریا" ها (اقیانوسها) بدنبال جاهای ناشناخته باشم .
پدر لبخندی زد و گفت : با یک کشتی هم می توان این سفر را رفت
وَردان گفت این آرزوی آخرم هست
و اردوان خندید و گفت پس بعد از مرگ من این سفر را می روی ...؟
وردان گفت سایه شما همیشه بر سر ماست .
اردوان گفت پسرم یک پادشاه باید پیش از آنکه به آرزو های خویش فکر کند باید به خواست مردمش و نیازهای کشورش بیاندیشد . وقتی شب و روزت را درمان دردهای مردم پر کرد یادت خواهد رفت که چه می خواسته ایی و در غیر اینصورت ، با آرزوهایت به خود و مردم کشورت لطمه خواهی زد .
اندیشمند کشورمان ارد بزرگ می گوید : آرمان ما نباید موجب نابودی دیگران گردد آرمانی ارزشمند است که بهروزی ما و دیگران را در پی داشته باشد .
اردوان دست بر شانه وردان نهاد و گفت پادشاهی یعنی فداکاری برای مردم ، همین .
اما شاید حرف اردوان سوم را وردان نمی توانست بفهمد ...
تقدیر ایران زمین بر آن گشت که وردان پس از شهادت پدر خود اردوان سوم در نبرد با رومیان ، با این که مجلس مهستان به پادشاهی اش رای داد ، اما به پایتخت نرسیده توسط "گودرز" پسر "گیو" پادشاه گرگان ، از پادشاهی خلع گشت ...


behnam5555 08-16-2013 06:19 PM

مهر پدر و مادر
 


مهر پدر و مادر


مادری گوش فرزندش را گرفته کشان کشان با خود می برد . مردی را دید که از روبرو می آمد به آن مرد گفت کودکم را دعوا کنید او حرف مرا گوش نمی دهد پسرک مات و مبهوت به سیمای مردانه و استوار مرد می نگریست اشکهایش زیر چشمانش حلقه زده بود لباسی کهنه بر تن داشت و کفش در پایش نبود ، انگشتان پاهایش در زیر لایه ایی از خاک پنهان بود . مرد نشست و دست پسر را گرفت به چشمان کودک خیره شد و سرش را کنار گوش کودک آورد و چیزی گفت . کودک هم چیزی آهسته به او گفت و مرد خندید و با سر چیزی اشاره کرد تبسمی دلنشین بر لب کودک نشست ، مادر به مرد گفت شما به جای دعوا کردن او ، می خندانیدش ، نمی دانید چه آتشپاره ایی است . زندگیم را سیاه کرده از صبح تا شب دنبالش هستم و از روی دیوار، پشت بام همسایه و بازار پیدایش می کنم . مرد به چشمان کودک نگاه می کرد و کودک لبانش به خنده باز شده بود . کم کم مادر داشت از عصبانیتش فوران می کرد که دید اشک برگونه مردانه مرد می لغزد مات و مبهوت شد مرد دستش را بالا آورد ناگاه چند افسر نظامی جلو آمدند به آنها گفت نیازهایشان را برطرف سازید . و بدون آن که سرش را برگرداند ، رفت ....
زن از کودکش پرسید آن مرد در گوشت چه گفت ؟
کودک پاسخ داد : از من پرسید چه کسانی را دوست می داری ؟ و من هم گفتم پدر و مادرم ...
آن زن همسری بیمار و دختر کوچکی نیز داشت .
زندگی آنان با همان یک لبخند و اشک مردی که در راه دیده بود دگرگون شد . و درهای روزی به رویشان گشوده گشت . ارد بزرگ اندیشمند کشورمان می گوید : خوی مهربان ، ریشه در طبیعت گل ها دارد .
یک هفته بعد از آن ، زن در کنار بازار کرمانشاه در حال خرید نان بود که دید سران ارتش از شهر خارج می شوند سواران رشید ایرانزمین ، سوار بر اسبهای رزم و آن مرد که پیش آهنگ همه بود ...

یاد و نام نادر شاه افشار جاودانه باد ! که مهر پدر را بر سر هیچ گاه حس نکرد و مادر خویش را در زمان اسارت بدست قبایل وحشی از دست داد و ...


behnam5555 08-16-2013 06:20 PM

کجا دلبری زیباتر از "ایران" سراغ دارید ؟
 

کجا دلبری زیباتر از "ایران" سراغ دارید ؟


دوستی بی درنگ گفت در تاریخ ایران هر چه پادشاه است ستمگر و خائن ... گفتم من مدافع فرهنگ سترگ ایران زمین و خوبیهای آنم . کار من نشان دادن ارزشهایی هست که در طول تاریخ کشورمان داشته ایم و در جهان امروز اگر این ارزشها را بازگویی نکنیم فرزندانمان فکر می کنند ما در مقابل فرهنگ غرب و شرق هیچ چیزی برای گفتن نداریم . آن دوست گفت شما در کجای دوران گذشته چیز مثبتی دیده اید ؟! هر چه هست سیاهی و تباهی است ... دیدم اگر از خودم چیزی بگویم آن دوست باز هم بر حرفهایش اصرار خواهد ورزید پس از ابوریحان بیرونی گفتم که : «... دی ماه، نخستین روز آن خرم روز است و این روز و ماه هر دو به نام خداوند است که هرمز نامیده می شود، یعنی حکیم و دارای رای و آفریدگار . در این روز عادت ایرانیان چنین بوده که پادشاه از تخت شاهی پایین می آمد و جامه ای سفید می پوشید و در بیابان بر فرش های سپید می نشست و دربان و یساولان را که شکوه پادشاه با آن هاست به کنار می راند و هر کس که می خواست پادشاه را ببیند، خواه دارا و خواه نادار بدون هیچ گونه نگهبان و پاسبان، نزد شاه می رفت و با او به گفتگو می پرداخت و در این روز پادشاه با برزگران می نشست و در یک سفره با آن ها خوراک می خورد و می گفت : من مانند یکی از شماها هستم و با شماها برادرم، زیرا استواری و پایداری جهان به کارهایی است که به دست شما انجام می شود و امنیت کشور نیز با من است، نه پادشاه را از مردم گریزی است و نه مردم را از پادشاه ...»
دوستم سکوت کرده و به دقت گوش میداد اما حرف من تمام شده بود .
چون دیدم نگاهش از روی علاقه است این جمله ارد بزرگ را هم به او گفتم : کجا دلبری زیباتر از "ایران" سراغ دارید ؟ معشوقی که هزاران هزار پیکر عاشق در زیر پایش ، تن به خاک کشیده اند .
دوستم گفت واقعا چرا ما از گذشته مان جز نکات منفی ، چیز دیگری نمی دانیم ؟!...


behnam5555 08-16-2013 06:22 PM

جهان به کدام سو می رود ؟
 

جهان به کدام سو می رود ؟



شخصی از ارد بزرگ (متفکر و اندیشمند کشورمان) پرسید جهان به کدام سو می رود ؟
پاسخ شنید : بهروزی
دوباره پرسید : فلاسفه غرب می گوید باید از کره زمین به جای دیگر سفر کرد ! اینجا بزودی غیر قابل سکونت می شود نظر شما چیست ؟
پاسخ شنید : آدمیان هر ناراستی و سختی را ، با اندیشه خویش پشت سر خواهند گذاشت ، هیچ تاریکی در پیش روی نیست .
دوباره پرسید : چرا اندیشمند و متفکرین غرب ، آینده زمین را تیره و تار می بینند ؟
و آخرین پاسخ ارد بزرگ این بود : بینش و نگاه ما برآیند آرمانهای نهان ماست . باید به دانش و نیروی خرد خویش باور داشته باشیم و دلهره و بیم را از خویش دور کنیم . فرزندان ما نیازی به پدران گریزان از آنچه هست ندارند ، ما باید آینده آنان را با آگاهی و دانش ، سپید و روشن کنیم .
شخص با این که پاسخ اش را گرفته بود باز پرسش اش را اینگونه طرح کرد که : استفان ویلیام هاوکینگ می گوید : "خطر نابودی طی صد سال آینده انسان را تهدید می کند زیرا تا چند صد سال دیگر جلوگیری از وقوع فجایع انسانی بر روی زمین غیر ممکن خواهد شد. نسل انسان نباید تمامی آینده خود را بر روی این سیاره سرمایه گذاری کند. من می توانم خطر بزرگی را ببینم که نسل بشر را تهدید می کند." حالا نظر شما چیست ؟
پاسخ ارد بزرگ سکوت و گذشتن بود...
این پرسش و پاسخ با اندیشمند کشورمان ارد بزرگ ، داستانی تاریخی جالبی بیادم آورد گفته می شود : روزی یکی از شاگردان فیلسوف و پزشک کشورمان پورسینا (شیخ الرئیس ابوعلی سینا) پرسید فلان حرف افلاطون اینگونه است و استاد نظر خود را گفت و باز شاگرد همان حرف قبلی اش را تکرار کرد و اینبار استاد بیشتر پرسش شاگرد را شکافت و دو دیدگاه متفاوت خویش و افلاطون را بازگویی کرد شاگرد اجازه خواست و رفت استاد خسته به چند پرسش شاگردان پاسخ گفت و عازم منزل شد در بین راه باز همان شاگرد در مقابل پورسینا ایستاد و گفت فلان حرف افلاطون اینگونه است !!! که در واقع همان حرف سابقش بود و بیچاره استاد انرژی بسیار برای توضیح و تفسیر آن از دست داده بود پورسینا به شاگرد خیره شد و گفت : اگر آثار افلاطون اینهایی است که به دست ما رسیده، بی سواد بوده است . سپس سرش را پایین آورد و از کنار شاگرد گذشت . در آن حال شاگرد می گفت پس چرا استاد از صبح در مورد یک بی سواد با من گفتگو می کردید ؟!!!... پورسینا سرخ شده لب می گزید و دور می گشت ...


یاسمین آتشی


behnam5555 08-16-2013 06:25 PM

کلنل محمدتقی خان پسیان : قطرات خونم نام ایران را خواهد نوشت
 

کلنل محمدتقی خان پسیان : قطرات خونم نام ایران را خواهد نوشت


نهم مهرماه هر سال ، باید به یاد کلنل محمدتقی خان پسیان بود در این روز او سرش را برای رفع فساد از میهن عزیزمان از دست داد . او خود قبل از آنکه سرش را مفسدان و غارتگران از بدن جدا کنند گفته بود : مرا اگر بکشند قطرات خونم نام ایران را خواهد نوشت و اگر بسوزانند خاکسترم نام وطن را تشکیل خواهد داد.
- گفته می شود زمانی ، شخصی را که وابستگی اش به قوام‌السلطنه (نخست وزیر وقت و هدایت کننده قتل کلنل) بر کلنل پوشیده نبود را خواستند به هر قیمتی به دفترش به عنوان پیشکار وارد کنند ، کلنل آن فرد را به اتاقش خواست و از او پرسید اگر صلاح بدانی به خاطر من دروغ خواهی گفت ؟! آن شخص که می خواست دل کلنل را به هر شکلی بدست آورد گفت آری من برای خدمت به شما حاضرم دروغ هم بگویم مهم صلاح دید شماست ! ...
کلنل خندید و گفت احتمالا آدرس دفتر قوام السلطنه را با من اشتباه گرفته ایی و با پشت دست مسیر در خروجی را به او نشان داد . ارد بزرگ متفکر و اندیشمند برجسته کشورمان می گوید : ( رَد راستی ، رَد خویشتن است ) . همین پاکی و وارستگی کلنل پسیان موجب خشم قوام السلطنه و دیگر دولتمردان شد . تا جایی که سر این سرباز شجاع وطن را از تن جدا ساختند .
پیکر پاک کلنل محمدتقی خان پسیان در كنار قبر پادشاه سترگ ایرانزمین نادر شاه افشار در مجموعه ي باغ نادري مشهد به خاك سپرده شد، در تشییع جنازه او در سال ۱۳۰۰ خورشیدی عارف قزوینی شعری برای سنگ قبر وی سرود .

این سر که نشان سرپرستی‌ست
امروز رها ز قید هستی‌ست

با دیدهٔ عبرتش ببینید
کاین عاقبت وطن‌پرستی‌ست



behnam5555 08-16-2013 06:27 PM

ویشکا و همسرش سورنا
 

ویشکا و همسرش سورنا

ویشکا از جنگاوران زن ایرانزمین در دودمان اشکانیان است ، که به خاطر نشان دادن لیاقت در زمان ارد دوم به درجات بالای ارتش دست یافته بود. به همسرش سورنا گفت با کناره گیری سرورمان ارد (دوم) از پادشاهی ، شما هم از ارتش کناره گرفته اید مارک آنتوان (یکی از سه زمامدار حکومت سه نفره امپراتوری روم و حکمران مصر) قصد حمله به کیان امپراتوری ایرانزمین را دارد و شما رومیان را قبلا در "حران" شکست داده اید . سورنا پاسخ داد پس از کناره گیری ارد پادشاه کشورمان و روی کار آمدن فرهاد (چهارم) دیگر دستم به شمشیر نمی رود هر کاری را ، شوقی لازم است و این شوق دیگر در من نیست . ویشکا گفت چه شوقی مهمتر از حفظ خاک کشورمان .
سورنا گفت دو طرف شمشیربُرنده است اما شمشیر من تنها یک لبه دارد لبه دیگر آن پادشاهی است که از حکمرانی چشم فرو بسته ، شمشیر من هم دیگر شمشیر نیست ، اما تو می توانی همچون گذشته برای کشورمان در ارتش باقی بمانی . ویشکا ، فرهاد چهارم را در جنگ با قیصر روم مارک آنتوان یاری داد و پس از شکست خفت بار رومیان که به شانزده هزار کشته منجر شد و رومیان به شمال دریای سیاه (حدود اکراین امروزی ) فراری شدند ویشکا نیز از ارتش کنارگیری گرفت .
ارد بزرگ می گوید : ( ستایش گران میهن ، زنان و مردان آزاده اند ). ویشکا و سورنا نماد چنین آزادگانی هستند .
اوج شکوه اشکانیان همزمان با پادشاهی ارد دوم بود، همان کسی که افسران خویش را آنگونه عزیز می داشت که فرزندانش هستند .


یادآوری : سورنا و ویشکا دو بار جان فرهاد چهارم ، پادشاه ایران را از ترور رومیان نجات دادند . که بار دوم به قیمت جانشان تمام شد و آنها به وسیله مزدوران رومی کشته شدند . قتل سورنا بدست ارد دوم ساخته و پرداخته تاریخ نویسان مغرضی همچون گیریشمن فرانسوی بوده و آری از حقیقت می باشد چرا که ارد دوم دو سال قبل از سورنا در انزوا و تنهایی مُرد . البته اروپاییها همانند همیشه برای چسباندن برچسب وحشیگری که خصلت خود آنهاست به ایرانیان ، مرگ ارد دوم را نیز به گردن فرزندش فرهاد چهارم افکندند !...


behnam5555 08-16-2013 06:28 PM

افروز و آسیمن
 

افروز و آسیمن

اردوان پنجم (اشک بیست و نهم) بیست و هشتمین و آخرین شاه ایرانزمین از دودمان اشکانی است .
در سال 217 میلادی "کاراکالا" (قیصر امپراتوری روم) سفیری به ایران فرستاد و دختر پادشاه کشورمان را برای خود خواستگاری کرد .
اردوان پادشاهی نرم خو و خواستار صلح بود و به این خاطر ، این ازدواج را مایه دوستی دو ملت دید لذا این درخواست را پذیرفت .
روزی که قرار بود قیصر روم به پایتخت ایران بیاید "آسیمن" دختر اردوان در دلش آشوب و دلهره غوغا می کرد و تنش می لرزید چون خبر رسید قیصر روم در نزدیکی پایتخت است پادشاه و بزرگان خواستند به استقبال قیصر از شهر خارج شوند ابتدا پادشاه خواست آسیمن را نیز با خود ببرد اما وقتی حال او را آنگونه دید منصرف شد.
قیصر روم کاراکالا خصلت واقعی غربی ها را به خوبی دارا بود او با لشکری عظیم ناگهان بر سر بزرگان و ریش سفیدان ایرانی هجوم آورد و همه را از دم تیغ گذرانید خوشبختانه پادشاه ایران توسط جان برکفانش از این مهلکه جان سالم بدر برد .
اردوان پنجم نباید به دشمن خویش اعتماد می نمود و به قول ارد بزرگ : دشمن ! دشمن است ، فریب زبان چرب دشمن را مخور .
روز بعد اردوان به سپه سالارانش گفت : پیش از چیدن سیب های سرخ از باغ های میهن ، سر قیصر روم را خواهم چید !
چند روزی گذشت امپراتور ایران در حال جمع کردن سپاه عظیمی بود ، که "افروز" ( یکی از نجبای پارت ) اجازه دیدار خواست .
افروز در مقابل پادشاه ایران سبدی که مخصوص چیدن سیب است گذاشت . چون نگهبانان بسته پارچه ایی داخل آن را برداشتند با حیرت سر کاراکالا قیصر و امپراتور روم را دیدند .
افروز گفت این سیب پوسیده را از نزدیکی شهر "حران" چیدم .
چندی بعد ، هنگامی که زمان چیدن سیب های سرخ فرا رسیده بود ، افروز بر پشت خویش سبد بزرگ حمل سیب را بسته بود و همسرش آسیمن سیب ها را با ظرافت می چید و در آن می نهاد !
آری افروز داماد امپراتور ایرانزمین اردوان پنجم شده بود ...


behnam5555 08-16-2013 06:31 PM

میرزا آقاخان نوری ، نماد مزدوری
 

میرزا آقاخان نوری ، نماد مزدوری


دوستی گفت این جمله ارد بزرگ بسیار افراطی است و دور از واقع به ذهن می رسد . گفتم کدام جمله و او هم این جمله را نشانم داد : (آنکه به سرنوشت میهن و مردم سرزمین خویش بی انگیزه است ارزش یاد کردن ندارد .)
و ادامه داد همه نسبت به کشورشان احساس مسئولیت می کنند مگر غیر از این هم میتواند باشد ؟!
کمی فکر کردم و ماجرای "میرزا آقاخان‌ نوری" (۱۲۲۲ هجری - ۱۲ شوال ۱۲٨۱ هجری ) که یکی از عوامل موثر در قتل امیر کبیر و جانشین او نیز شد به یادم آمد . به او گفتم : مري‌ شيل، همسر كلنل‌ شيل‌ سفير انگليس‌ در زمان‌ اميرکبیر می نویسد: پس‌ از عزل‌ اميرکبیر، و تـصـمـيم‌ ناصرالدين‌ شاه‌ به‌ واگذاري‌ صدارت‌ به‌ ميرزا آقاخان، شاه‌ سه‌ روز آقاخان‌ را در كاخ‌ سلطنتي‌ زنداني‌ كرد و از وي‌ خواست‌ كه‌ يكي‌ از دو راه‌ را انتخاب‌ كند: قبول‌‌ صدراعظمی شاهنشاه‌ و يا ادامه‌ دادن‌ به‌ نوكري‌ سفارت انگليس ! . میرزا آقاخان هم براي‌ روشن شدن سرنوشت خود و رهايي‌ از زندان کاخ ... پيامي‌ برای کلنل شیل‌ فرستاد تا بهترین راه را انتخاب کند جواب‌ سفیر انگلیس‌ اين‌ بود: مسلماً‌ قرار داشتن‌ در تحت‌ حمايت‌ انگليس‌ از تاج‌ كياني‌ هم‌ برتر است، ولی‌ چون‌ ميرزا آقاخان‌ جهت‌ صدراعظمی‌ ايران‌ برگزيده‌ شده‌ بهتر است‌ خودش‌ در اين‌ باره‌ تصميم‌ بگيرد .
و به‌ اين‌ ترتيب‌ نظر شاه‌ تأمين‌ شد و میرزا آقا خان نوری‌ با دست‌ كشيدن‌ ظاهری از نوکری انگلیس ، صدارت‌ را از آن‌ خود ساخت.
آن دوست متعجب شده و گفت باز هم در مورد میرزا آقا خان بگو و ادامه دادم :
نکته جالب اینجاست که ميرزا آقاخان نوری ، در ماه های آخر دوران‌ صدر اعظمی که خورشید شکوه و جلالش را کم فروغ می دید با روسیه هم هم آواز شد و به‌ همين‌ خاطر پس‌ از برکناریش‌ ، تزار روسیه بارها از شاه‌ خواست که جان جناب میرزا آقا خان در امان بماند و خونش ریخته نشود .
آن دوست پس از شنیدن وصف میرزا آقا خان گفت واقعا ارد بزرگ چه زیبا و بجا گفته است : آنکه به سرنوشت میهن و مردم سرزمین خویش بی انگیزه است ارزش یاد کردن ندارد ...


یاسمین آتشی


behnam5555 08-16-2013 06:32 PM

بزرگمهر و ارد بزرگ
 

بزرگمهر و ارد بزرگ


بزرگمهر (بختگان) یا همان بوذرجمهر در سالهای پایانی عمر خود خواست دیدار دوباره ایی از زادگاه خویش مرو داشته باشد . شامگاه به نزدیکی رودخانه خروشان اترک رسیدند . از اسب پیاده شده و چادر زده و آرمیدند بزرگمهر در خواب دید رودخانه اترک خشکیده و سله بسته است سطح کف رودخانه را ترک های عمیق پوشانیده چون چند گامی برداشت صدای آشنایی از زیر پایش شنید خم شد و تکه سله ایی از روی زمین برداشت در زیر آن عکس خویش را در آبی زلال دید ، کمی که دقت نمود ماهی سرخ کوچکی در آب چشمه بازی می کرد نسیمی وزید و بزرگمهر احساس کرد تمام ذرات وجودش در آسمان پراکنده می شود و در همان حال دید آب چشمه فواره کنان به ناگاه دریایی آبی گشت . فردای آن روز هنگام گذشتن از عرض رودخانه اترک به ملازمینش گفت در نوجوانی وقتی از این رودخانه می گذشتم به فکر تعبیر خواب پادشاه ایران انوشیروان بودم و امروز در اندیشه تعبیر خواب خود . ملازمین پرسیدند کدام خواب ؟ و بزرگمهر خوابش را گفت ملازمین نگاهی به هم کردند و پرسیدند تعبیرش چیست حکیم ؟ و بزرگمهر پاسخ داد قرنها بعد هنگامی که وجودم همچون گردی در این جهان است از بستر همین رودخانه کسی خواهد جوشید که سیمایش شبیه من است ، صدایش آشناست و اندیشه اش ناب ، بزرگمهری دیگر خواهد بود ... اکنون تقریبا 15 قرن از آن زمان می گذرد تنها کسی که اندیشه هایش هم پای بزرگمهر جوشید و فراگیر شد و ریشه اش از بستر همان رودخانه است کسی نیست جز "ارد بزرگ" . او هم اکنون زنده است . سفری به سرزمین اجدادی این خردمند و حکیم ایرانی داشتم ارگ شیروان که خانه اجدادی ارد بزرگ بوده است در کنار رودخانه اترک می باشد و امروز می بینیم جملات و پندهای حکیمانه اش چهره متجلی و نوینی از اندیشه های خردمندانه بزرگمهر است .
ارد بزرگ می گوید : در کاخ های ویران شده نامداران سرزمینمان ایران می توان هزاران هزار چشمه جاری دید ...می توان فریادهای دادگستر آنها را شنید ... و تنهایی را از یاد برد .
و در جایی دیگر بسیار زیبا از خصلت ما ایرانیان سخن می گوید : رود مهر در این سرزمین جاریست ... آزادی و آزادگی خواست همیشگی ایرانیان بوده است .




اکنون ساعت 05:08 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)