پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   ادبیات طنز (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=54)
-   -   شعر طنز ، ضرب المثل، جوک، لطیفه، اس ام اس و ..... (http://p30city.net/showthread.php?t=761)

ابریشم 09-02-2010 05:20 PM

شعرطنزلیلی ومجنون
دید مجنون دختری مست و ملنگ
در خیابان با جوانانی مشنگ
خوب دقت کرد در سیمای او
دید آن دختر بُود لیلای او
با دلی پردرد گفتا این چنین
حرف ها دارم بیا (پیشم بشین)
من شنیدم تازگی چت می کنی
با جوانی اهل تربت می کنی
نامه های عاشقانه می دهی
با ایمیل از ( توی) خانه می دهی
عصرها اطراف میدان ونک
می پلاسی با جوانان ونک
خرمن مو را چرا آتش زدی؟
زیر ابرو را چرا آتش زدی؟
چشم قیس عامری روشن شده
دختری چون تو مثال زن شده
دامن چین چین گلدارت چه شد؟
صورت همچون گل ِ نارت چه شد؟
ابروی همچون هلالت هم پرید؟
آن دل صاف و زلالت هم پرید؟
قلب تو چون آینه شفاف بود
کی در آن یک ذرّه ( شین و کاف) بود
دیگر آن لیلای سابق نیستی
مثل سابق صاف و عاشق نیستی
قبلنا عشق تو صاف و ساده بود
مهر مجنون در دلت افتاده بود
تو مرا بهر خودم می خواستی
طعنه ها کی می زدی از کاستی؟
زهرماری هم که گویا خورده ای
آبروی هرچه دختر برده ای
رو به مجنون کرد لیلا گفت : هان
سورۀ یاسین درِ‌ ِگوشم نخوان
تو چه داری تا شوم من چاکرت؟
مثل قبلن ها شوم اسپانسرت ؟
ریش و پشم تو رسیده روی ناف
هستی از عقل و درایت هم معاف
آن طرف اما جوان و خوشگل است
بچه پولدار است گرچه که ول است
تو به زحمت صاحب اسب شـَلی
خانه ات دشت و بیابان خداست
خانۀ او لااقل آن بالاهاست
با چنین اوضاع و احوالت یقین
خوشه ات یک می شود ، حالا ببین
او ولی با این همه پول و پله
خوشۀ سه می شود سویش یله
گرچه راحت هست از درک و شعور
پول می ریزد به پای من چه جور
عشق بی مایه فطیر است ای بشر
گرچه باشی همچو یک قرص قمر
عاشق بی پول می خواهم چکار
هی نگو عشقم ، عزیزم ، زهر مار
راست می گویند، تو دیوانه ای
با اصول عاشقی بیگانه ای
این همه اشعار می گویی که چه؟
دربیابان راه می پویی که چه؟
بازگرد امروز سوی کوه و دشت
دورۀ عشاق تاریخی گذشت
تازه شیرین هم سر ِ عقل آمده
قید فرهاد جـُلمبر! را زده
ویس هم داده به رامین این پیام
بین ما هرچه که بوده شد تمام
پس ببین مجنون شده دنیا عوض
راه تهرن را نکن هرروزه گز
اکس پارتی کرده ما را هوشیار
گرچه بعدش می شود آدم خمار
بیخیال من برو کشکت بساب
چون مرا هرگز نمی بینی به خواب
گفت با «جاوید» مجنون این چنین:
حال و روز لیلی ما را ببین
بشکند این «‌ دست شور بی نمک»
کرده ما را دختر قرتی اَنک
حال که قرتی شده لیلای من
نیست دیگر عاشق و شیدای من
می روم من هم پی ( کیسی ) دگر
تا رود از کله ام عشقش به در
فکر کرده تحفه اش آورده است
یا که قیس عامری یک برده است
آی آقای نظامی شد تمام
قصۀ لیلی و مجنون ، والسلام
خط بزن شعری که در کردی زما
چون شده لیلای شعرت بی وفا


ابریشم 09-02-2010 05:21 PM

نشنو از نی بشنو از ما چون حکایت می کنیم
نشنوی از ما دهانت را عنایت می کنیم
فکر کردی ما به این تازه کفایت می کنیم
بشنوی از نی به نیزارت سرایت می کنیم
یعنی آن نی را به آنجایت هدایت می کنیم
« قاطعانه تیم ملی را حمایت می کنیم »

صحبت از دوران حال و یا زمان شاه نیست
بحث گرگ و گله و گوساله و روباه نیست
حرف ما این است فعلن در طویله کاه نیست
« ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست »
ما که در هر حال احساس رضایت می کنیم
« قاطعانه تیم ملی را حمایت می کنیم »

اول از ملای ده قدری سواد آموختیم
آیت الکرسی و حرز و اِن یکاد آموختیم
بعد هم رفتیم حوزه اجتهاد آموختیم
ناگهان دیدیم انصافن زیاد آموختیم
تا نریزد علممان بیرون رعایت می کنیم
« قاطعانه تیم ملی را حمایت می کنیم »

تا کنون هر چه به ما گفتند ما گفتیم چشم
ابتدا گفتند از هر در درآ گفتیم چشم
بعد گفتند از در پشتی بیا گفتیم چشم
عاقبت گفتند آی یابو کجا ؟! گفتیم چشم
پیروی همواره از خط ولایت می کنیم
« قاطعانه تیم ملی را حمایت می کنیم »

ای خروس بی محل تا چندت آخر ادعاست
هی نگو آنچه به جا ماند زما تنها صداست
« صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست »
قدقد بیخود نکن اول ببین تخمت کجاست
ما سخن در باب غیرت از کنایت می کنیم
« قاطعانه تیم ملی را حمایت می کنیم »

آدمی در کیش ما جز کشک و دوغ و ماست نیست
بهتر از ما هرکسی گوید که در دنیاست نیست
هر کسی با ماست هست و هر کسی بر ماست نیست
صادق و مادق ندارد هر که با ما راست نیست
ما سگ ولگرد او را هم هدایت می کنیم !!
« قاطعانه تیم ملی را حمایت می کنیم »

کعبه و مسجد کجا ، دیر و کلیسا و کنشت
طینت ما را خدا از تربتی دیگر سرشت
میروند اهل جهان جمله جهنم ما بهشت
چون بهشتش را خدا تنها به نام ما نوشت
ما حدیث از خود در آورده روایت می کنیم
« قاطعانه تیم ملی را حمایت می کنیم »

حالیا عمراً کسی هر کار می خواهد کند
با دوتا کرنر بخواهد حال ما را بد کند با خطای غیر شرعی راه ما را سد کند
توپ خود را راحت از دروازه ما رد کند
گل زند هر کس به ما از او شکایت می کنیم
« قاطعانه تیم ملی را حمایت می کنیم »

مهدی 09-04-2010 08:12 PM

کنون رزم جومونگ و رستم شنو، دگرها شنیدستی این هم شنو
 

به رستم چنین گفت اون جومونگ!
ندارم ز امثال تو هیچ باک
که گر گنده ای من ز تو برترم
اگر تو یلی من ز تو یلترم

رستم انگار بهش برخورد، یهو قاطی کرد و گفت:

منم مرد مردان ایران زمین
ز مادر نزادست چون من چنین
تو ای جوجه با این قد و هیکلت
برو تا نخورده است گرز بر سرت

جومونگ چشماشو اونطوری گشاد کرد و گفت:

تو را هیچ کس بین ایرانیان
نمی داندت چیست نام و نشان
ولی نام جومونگ و سوسانو را
همه میشناسند در هر مکان
تو جز گنده بودن به چی دلخوشی
بیا عکس من را به پوستر ببین
ببین تی وی ات را که من سوژشم
ببین حال میدن در جراید به من
منم سانگ ایل گوکه نامدار
ز من گنده تر نامده در جهان
تو در پیش من مور هم نیستی
کانال 3 رو دیدی؟ کور که نیستی

در اینحال رستم پهلوان، لوتی نباخت و شروع به رجز خوانی کرد:

چنین گفت رستم به این مرد جنگ
جومونگا ! تویی دشمنم بی درنـگ
چنان بر تنت کـــوبم ایـــن نعلبکی
که دیگر نخواهی تو سوپ، آبــکی
مگـــر تو نـــدانی که مـن کیستم؟
من آن (تسو) سوسولت! نیستم
منم رستم، آن شیر ایــران زمین
(بویو) کوچک است در نگاهم همین

بعد از رجز خوانی رستم پهلوان، جومونگ از پشت تپه ای که آنجا پنهان شده بود آمد:

جومونگ آمد از پشت تل سیاه
کنارش(یوها) مــادر بی گنـاه!
بگفت:هین! منم آن جومونگ رشید
هم اینک صدایت به گوشــم رسید
(سوسانو) هماره بود همسرم
دهــم من به فرمان او این سرم
چون او گفته با تو نجنگم رواست
دگر هر چه گویم به او بر هواست!

و بعد از حرفهای جومونگ درد دل رستم آغاز گردید:

و این شد که رستم سخن تازه کرد
که حرف دلش گفت (پس کو نبرد؟!)
بگفت ای جومونگا که حرف دل است
که زن ها گـــرفتند اوضــاع به دست
که ما پهلوانیم و این است حالمان
که دادار باید رسد بر دل این و آن!

و اینچنین شد که دو پهلوان همدیگر را در آغوش گرفتند و بر حال خود گریه سر دادند:

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهــــــاران
کز سنگ ناله خیزد بر حال ما جوانان!


:24::24::24::24::24::24::24::24:

ابریشم 09-06-2010 10:23 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%287%29.gif وصف الحال مردها پس از فوت همسر!
http://www.seemorgh.com/DesktopModul...iles/72762.jpg


مردها کاین گریه در فقدان همســــــــر می کنند

بعد مرگ همســـــــر خود ، خاک بر سر می کنند !


خاک گورش را به کیسه ، سوی منزل مـــی برند !

دشت داغ سینــه ی خـــــود ، لاله پرور می کنند


چون مجانین ! خیره بر دیوار و بر در مــی شوند

خاک زیر پای خود ، از گریه ، هــــی ! تر می کنند


روز و شب با عکــس او ، پیوسته صحبت می کنند

دیده را از خون دل ، دریای احمـــــر مــــی کنند !


در میان گریه هاشان ، یک نظر ! با قصد خیـــــر !!

بر رخ ناهیـد و مینـــــا و صنــــــوبر می کنند !


بعدِ چنـــدی کز وفات جانگــــــداز ! او گذشـــت

بابت تسلیّت خــود ! فکـــر دیگـــــر مـــی کنند


دلبری چون قرص ماه و خوشگل و کم سن و سال

جانشیـــــن بی بدیل یار و همســــــر می کنند


کــج نیندیشید !! فکــر همســــــر دیگر نیَند !

از برای بچه هاشان ، فکر مـــادر مـــی کنند !!

مهدی 09-10-2010 02:12 PM

کل کل بین دختر و پسرا
 
خانم :
به نام خدایی که زن آفرید
حکیمانه امثال ِ من آفرید
خدایی که اول تو را از لجن
و بعداً مرا از لجن آفرید !
برای من انواع گیسو و موی
برای تو قدری چمن آفرید !
مرا شکل طاووس کرد و تورا
شبیه بز و کرگدن آفرید !
به نام خدایی که اعجاز کرد
مرا مثل آهو ختن آفرید
تورا روز اول به همراه من
رها در بهشت عدن آفرید
ولی بعداً آمد و از روی لطف
مرا بی کس و بی وطن آفرید
خدایی که زیر سبیل شما
بلندگو به جای دهن آفرید !
وزیر و وکیل و رئیس ات نمود
مرا خانه داری خفن آفرید
برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب
شراره ، پری ، نسترن آفرید
برای من اما فقط یک نفر درب
پیت برای غمو زندگی آفرید !
برایم لباس عروسی کشید
و عمری مرا در کفن آفرید
به نام خدایی که سهم تو را
مساوی تر از سهم من آفرید



پاسخ آقا:
به ‌نام خداوند مردآفرین که بر
حسن صنعش هزار آفرین
خدایی که از گِل مرا خلق کرد
چنین عاقل و بالغ و نازنین
خدایی که مردی چو من آفرید
و شد نام وی احسن‌الخالقین
پس از آفرینش به من هدیه داد
مکانی درون بهشت برین
خدایی که از بس مرا خوب ساخت
ندارم نیازی به لاک، همچنین
رژ و ریمل و خط چشم و کرم
تو زیبایی‌ام را طبیعی ببین
دماغ و فک و گونه‌ام کار اوست
نه کار پزشک و پروتز، همین !
نداده مرا عشوه و مکر و ناز
نداده دم مشک من اشک و فین!
مرا ساده و بی‌ریا آفرید جدا
از حسادت و بی‌خشم و کین
زنی از همین سادگی سود برد به
من گفت از آن سیب قرمز بچین
من ساده چیدم از آن تک‌ درخت
و دادم به او سیب چون انگبین
چو وارد نبودم به دوز و کلک
من افتادم از آسمان بر زمین
و البته در این مرا پند بود
که ای مرد پاکیزه و مه‌جبین
تو حرف زنان را از آن گوش گیر
و بیرون بده حرفشان را از این
که زن از همان بدو پیدایش‌ات
نشسته مداوم تو را در کمین

فرانک 09-15-2010 11:12 AM

از بهر چه بشکن میزنی؟
 
پاسبان مردی به راهی دید و گفتا کیستی ؟

گفت : فردی بی خیال و فارغ و آزاده ام

گفت : از بهر چهمی رقصی و بشکن می زنی ؟

گفت : چون دارای شور و شوق فوق العاده ام

گفت : اهل خاک پاک اصفهانی یا اراک ؟

گفت : اهلشهر آباد و خوش آباده ام

گفت : خیلی شاد هستی ، باده لابدخورده ای

گفت : هم از باده خور بیزارم ، هم از باده ام

گفت : از جام وصال نازنینی سرخوشی ؟

گفت : از شهوتپرستی هم دگر افتاده ام

گفت : پس شاید قماری کرده ای ، پولی بردهای

گفت : من در راه برد و باخت پا ننهاده ام

گفت : پولی از دکان یا خانه ای کش رفته ای ؟

گفت : دزدی هم نمی چسبد به وضع ساده ام

گفت : آخر هیچ سرگرمی نداریروز و شب ؟

گفت : سرگرم نمازو سجده و سجاده ام

گفت : لابد ثروتی داری و دلشادی به پول ؟

گفت : من مستضعف و مسکین مادر زاده ام

گفت : آیا راستی آهی نداری در بساط ؟

گفت : خود پیداستاین از وصله ی لباده ام

گفت : گویا کارمند ساد ه ای یا کارگر ؟

گفت : بیکارم ولی از بهر کار آماده ام

گفت : بیکاری وبی پولی ؟ پس این شادی ز چیست ؟!

گفت : یک زن داشتم ، اینک طلاقشداده ام


فرانک 09-15-2010 11:50 AM

بي تو On line شبي باز از آن Room گذشتم
همه تن چشم شدم . دنبال ID ي تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از Case وجودم
شدم آن User ديوانه که بودم
وسط صفحه Room , Desktop ياد تو درخشيد
Ding صد پنجره پيچيد
شکلکي زرد بخنديد
يادم آمد که شبي با هم از آن Chat بگذشتيم
Room گشوديم و در آن PM دلخواسته گشتيم
لحظه اي بي خط و پيغام نشستيم
تو و Yahoo و Ding و دنگ
همه دلداده به يک Talk بد آهنگ
Windows و Hard و Mother Board
آريا دست برآورده به Keyboard
تو همه راز جهان ريخته در طرز سلامت
من بدنبال معناي کلامت
يادم آمد که به من گفتي از اين عشق حذر کن
لحظه اي چند بر اين Room نظر کن
Chat آئينه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به Email ي نگران است
باش فردا که PM ات با دگران است
تا فراموش کني چندي از اين Log Out , Room کن
باز گفتم حذر از Chat ندانم
ترک Chat کردن هرگز نتوانم نتوانم
روز اول که Email ام به تمناي تو پر زد
مثل Spam تو Inbox تو نشستم
تو Delet کردي ولي من نرميدم نه گسستم
باز گفتم که تو يک Hacker و من User مستم
تا به دام تو درافتم Room ها رو گشتم و گشتم
تو مرا Hack بنمودي . نرميدم . نگسستم
..........
Room ي از پايه فرو ريخت
Hacker ي Ignor تلخي زد و بگريخت
Hard بر مهر تو خنديد
PC از عشق تو هنگيد
..........
رفت در ظلمت شب آن شب و شبهاي دگرهم
نگرفتي دگر از User آزرده خبر هم
نکني دگر از آن Room گذر هم
بي تو اما به چه حالي من از آن Room گذشتم

ابریشم 09-18-2010 11:15 PM

روزگارم خوش نيست http://www.persianblog.ir/editor/images/smilies/20.gif
ژتوني دارم ، خرده پولي ، سر سوزن هوشي
دوستاني دارم بهتر از شمر و يزيد http://www.persianblog.ir/editor/images/smilies/19.gif
دوستاني هم چون من مشروط
و اتاقي كه كه همين نزديكي است ،پشت آن كوه بلند.
اهل دانشگاهم !
پيشه ام گپ زدن است.
گاه گاهي هم مي نويسم تكليف،مي سپارم به شما
تا به يك نمره ناقابل بيست كه در آن زنداني است،
دلتان تازه شود - چه خيالي - چه خيالي
مي دانم كه گپ زدن بيهوده است.
خوب مي دانم دانشم كم عمق است.
اهل دانشگا هم،
قبله ام آموزش ، جانمازم جزوه ، مُهرم ميز
عشق از پنجره ها مي گيرم.
همه ذرات مُخ من متبلور شده است.
دزسهايم را وقتي مي خوانم http://www.persianblog.ir/editor/images/smilies/26.gif
كه خروس مي كشد خميازه http://www.persianblog.ir/editor/images/smilies/37.gif
مرغ و ماهي خوابند.

استاد از من پرسيد : چند نمره ز من مي خواهي ؟

من از او پرسيدم : دل خوش سيري چند ؟ http://www.persianblog.ir/editor/images/smilies/105.gif
پدرم استاتيك را از بر داشت و كوئيز هم مي داد.
خوب يادم هست
مدرسه باغ آزادي بود.
درس ها را آن روز حفظ مي كردم در خواب
امتحان چيزي بود مثل آب خوردن.
درس بي رنجش مي خواندم.
نمره بي خواهش مي آوردم.
تا معلم پارازيت مي انداخت همه غش مي كردند http://www.persianblog.ir/editor/images/smilies/4.gif
و كلاس چقدر زيبا بود و معلم چقدر حوصله داشت.
درس خواندن آن روز مثل يك بازي بود.
كم كمك دور شديم از آنجا ، بار خود را بستيم.
عاقبت رفتيم دانشگاه ، به محيط خس آموزش ،
رفتم از پله دانشكده بالا ، بارها افتادم.

در دانشكده اتوبوسي ديدم يك عدد صندلي خالي داشت.

من كسي را ديدم كه از داشتن يك نمره10دم دانشكده پشتك مي زد.
دختري ديدم كه به ترمينال نفرين مي كرد.
اتوبوسي ديدم پر از دانشجو و چه سنگين مي رفت.
اتوبوسي ديدم كسي از روزنه پنجره مي گفت «كمك»!
سفر سبز چمن تا كوكو،
بارش اشك پس از نمره تك،
جنگ آموزش با دانشجو،
جنگ دانشجويان سر ته ديگ غذا،
جنگ نقليه با جمعيت منتظران،
حمله درس به مُخ،
حذف يك درس به فرماندهي رايانه،
فتح يك ترم به دست ترميم،
قتل يك نمره به دست استاد،
مثل يك لبخند در آخر ترم،
همه جا را ديدم.

اهل دانشگاهم!

اما نيستم دانشجو.
كارت من گمشده است.
من به مشروط شدن نزديكم،

آشنا هستم با سرنوشت همه دانشجويان،

نبضشان را مي گيرم
هذيانهاشان را مي فهمم،
من نديدم هرگز يك نمره20،
من نديدم كه كسي ترم آخر باشد
من در اين دانشگاه چقدر مضطربم.

من به يك نمره ناقابل10خشنودم

و به ليسانس قناعت دارم.
من نمي خندم اگر دوست من مي افتد.
من در اين دانشگاه در سراشيب كسالت هستم.
خوب مي دانم كي استاد كوئيز مي گيرد
اتوبوس كي مي آيد،
خوب مي دانم برگه حذف كجاست.
هر كجا هستم باشم،
تريا،نقليه،دانشكده از آن من است.
چه اهميت دارد، گاه مي رويد خار بي نظمي ها
رختها را بكنيم ، پي ورزش برويم،
توپ در يك قدمي است
و نگوييم كه افتادن مفهوم بدي است !
و نخوانيم كتابي كه در آن فرمول نيست.
و بدانيم اگر سلف نبود همگي مي مرديم!
و بدانيم اگر جزوه استاد نبود همه مي افتاديم!

و بدانيم اگر نقليه نبود همگي مي مانيم

و نترسيم از حذف و بدانيم اگر حذف نبود مي مانديم.
و نپرسيم كجاييم و چه كاري داريم
و نپرسيم كه در قيمه چرا گوشت نيست
و اگر هست چرا يخ زده است.
بد نگوييم به استاد اگر نمره تك آورديم.
كار ما نيست شناسايي مسئول غذا،
كار ما شايد اين است كه در حسرت يك صندلي خالي،
پيوسته شناور باشيم


مهدی 10-18-2010 09:33 PM

ضرب المثل های به روز شده
 
بیفستراگانوفه خالته، بخوری پاته نخوری پاته!

موش تو سوراخ نمی رفت ساید بای ساید به دمبش می بست!

آب در "آب سرد کن" و ما تشنه لبان می گردیم!

آب که سر بالا میره، قورباغه "هوی متال" میخونه!!!

پرادو سواری دولا دولا نمیشه!

نابرده رنج گنج میسر نمی شود --- مزد آن گرفت جان برادر که کلاه برداری کرد

"کافی میت" نخورده و دهن سوخته!

اسکانیا(scania) بیار باقالی بار کن!

گر صبر کنی ز قوره، لوپ لوپ سازی!

پاتو از پارکتت درازتر نکن!

هری پاتر آخرش خوشه!

قربون بند کیفتم، تا کارت سوخت داری رفیقتم!

گیرم پاپی تو بود فاضل --- از فضل پاپی تو را چه حاصل
ندیدیم اورانیم ولی دیدیم دست مردم!

ادکلن آن است که خود ببوید --- نه آنکه فروشنده بگوید

ماکرو ویو به ماکرو ویو می گه روت سیاه!

بزک نمیر بهار میاد آناناس با خیار درختی میاد!

یا منچستریه منچستری یا رُمیه رُمی(AS Rom)

سرش بوی پیتزای سبزیجات میده!!!

آنتی بیوتیک بعد از مرگ سهراب!


behnam5555 10-20-2010 10:06 PM



یه چیزی میگم یه چیزی میشنوی




سطل آشغال :

وسیله ای ا ست موجود در خیابان ها جهت ریختن زباله در اطراف آنها !

مدرک تحصیلی :

کاغذی مستطیل شکل، در ابعاد مختلف که بسته به مقطع ، قیمتش فرق می کند !

اوراقچی :

تنها موجودی که زنها را بهترین رانندگان دنیا میداند !

حراج :

اصطلاحی است که در آن به قیمت اصلی کالا درصدی اضافه کرده

و با ماژیک قرمزروی آن خط زده و قیمت اصلی کالا را در زیرش درج می کنند …!

رئیس :

فردی که وقتی شما دیر به سر کار می روید خیلی زود می آید

و زمانی که شما زود به اداره می روید یا دیر می آید و یا مرخصی است …!

بزرگراه :

نوعی پیست رالی به همراه یادگیری به روز ترین فحش های ۲۰۱۰ !

شب امتحان :

شب التماس به درگاه خداوند !

شب توبه !

البته مجموعه برگه های کمک آموزشی (تقلب) هم بد نیست

تحقیق :

Copy & Pasteکردن مقالات اینترنتی !

بیرون هم که پروژه میفروشن … ۲۰ تا ۳۰ هزار تومن هلو !

گارانتی :

یک اسم صرفا زیبا و خوش تلفظ که تنها کابرد آن در هنگام خرید است !

وقتی هم میبری میگن : تعویض که نداریم روی اون جای انگشت دست خورده هست !

بعد از ۳۸۹۲۶۴۹۸۲۶۴۳۲ بار التماس میگن اوکی تعمیرش میکنیم !

این قطعه رو ۸۹۳۶۲۴۹۳۸۲۶۴۹۳۲۸۶۴ روز دیگه میتونید تحویل بگیرید !

بیمه عمر :

قراردادی که شما را در تمام عمر فقیر نگه داشته

تا شما پولدار مرده و مراسم کفن و دفنتان آبرومندانه برگزار شود !

قبولی در دانشگاه :

نتیجه ای است در کمال عدالت و انصاف

که هیچ ربطی به رتبه کسب شده توسط شما و تلاشتان ندارد !

سریال :

فیلمی است چند قسمتی، که روش مصرف مواد مخدر و آخرین

شیوه های دزدی را به شما آموزش می دهد …!

تلفن همراه :

وسیله ای ۴ کاره جهت کلاس گذاشتن، آهنگ گوش کردن ، عکس و فیلم گرفتن و نهایتا مخ زنی !

گرانی :

واژه ای است زاده توهم غربیان که در ایران تاکنون مشاهده نشده است !!!

مترو :

سونای بخار عمومی و متحرک با بوی زیبای عرق نعناع عرق گلاب !

عرق جوراب ، عرق گربه مرده ، عرق ماهی سفید ، عرق بوی دهن وزغ و …!!!

سر بر میگردونی میبینی یکی هم شبیه گودزیلا تو دهنت وایساده

و بر و بر داره نگات میکنه !!! بوی وزغ همچنان ادامه دارد …

عذرخواهی :

از مد افتاده است و بجای استفاده از کلمات معذرت میخوام ، ببخشید ، متاسفم

از کلمه های :حالا بی خیال شو ، خیلی خب بابا ،

ای بابا خب بابا ، خودتو لوس نکن ! و … استفاده می شود!

خودپرداز :

دستگاهی است که همیشه خدا باید برای رسیدن به آن در صف ایستاد

و اگر صفی در کار نباشد ۹۷/۴۵ درصد اوقات خراب است !

اونجاهایی هم که ظاهرا سالمه و خلوت میری کارتت رو میذاری

یهو میبینی کارتت رو قورت داد !

شناسنامه یا کارت ملی :

دفترچه و کارتی که هرکدام از آنها بدون دیگری فاقد ارزش بوده و حتما جفتشان لازم هستند !

اگر کارت ملی بدی شناسنامه میخوان

شناسنامه بدی کارت ملی میخوان

جدیدا هر دو رو با هم بدی گواهینامه میخوان

گواهینامه بدی میگن پس کارت ملی کو؟

کارت ملی و گواهینامه باهم بدی میگن شناسنامه کو؟

هر سه تا رو باهم بدی میگن کارت پایان خدمت کو … !!!؟

ایرانسل :

خط تلفنی است جهت ایجاد مزاحمت و سر به سر دوست و آشنا گذاشتن !

برای کلاه برداران بسیار کاربرد دارد !

برای چخوس (Chokhos = زید) بازان بسیار بسیار کاربرد دارد !

از پذیرفتن خانم های بد حجاب معذوریم ! :

تابلویی که در همه جا نصب شده، جهت خنده و عوض کردن روحیه ی مردم !

behnam5555 10-20-2010 10:09 PM



http://image.kocholo.org/News/552.jpg
زندگی من از 9 ماهگی تا 90 سالگی

پس از 9 ماه ورجه وورجه متولد شدم !

یک سالگی : در حالیکه عمویم من را بالا و پایین می‌انداخت و هی می‌گفت گوگوری مگوری ، یهو لباسش خیس شد !

چهارسالگی : در حین بازی با پدرم مشتی محکم بر دماغش زدم و در حالیکه او گریه می‌کرد ، من می‌خندیدم ! نمی‌دانم چرا ؟!

هفت سالگی : پا به کلاس اول گذاشتم و در آنجا نوشتن جملاتی از قبیل آن مرد آمد ، آن مرد با BMW آمد !!!! را یاد گرفتم !

نه سالگی در حین فوتبال توی کوچه شیشه همسایه را شکستم ولی انداختم پای !!! پسز همسایه دیگرمان ! بنده خدا سر شب یک کتک مفصل از باباش خورد تا دیگر او باشد که شیشه همسایه را نشکند و بعدش هم دروغکی اصرار کند که من نبودم پسر همسایه بود که الکی انداخت پای من !!!

دوازده سالگی : به دوره راهنمایی و یک مدرسه جدید وارد شدم در حالی که من هنوز به اخلاق ناظم آنجا آشنا نشده بودم ولی ناظم آنجا کاملا به اخلاق من آشنا شده بود و به همین خاطر چندین و چند منفی انضباط گرفتم ! البته به محض اینکه به اخلاق ایشان آشنا شدم چند پلاستیک پفک در لوله اگزوز ماشینش فرو کردم !

هجده سالگی : در این سال من هیچ درسی برای کنکور نخواندم ولی در رشته ی میخ کج کنی واحد بوقمنچزآباد ( البته یکی از شعب توابع روستاهای بوقمنچزآباد ) قبول شدم !!
بیست و چهار سالگی : در این سال دانشگاه به اصرار مدرک کاردانی‌ام را که هنوز نیمی‌از واحدهایش مانده بود تا پاس شود ، به من داد !!!!

بیست و شش سالگی : رفتم زن بگیرم گفتند باید یک شغل پردرآمد داشته باشی . رفتم یک شغل پردرآمد داشته باشم ، گفتند باید سابقه کار داشته باشی . رفتم دنبال سابقه کار که در نهایت سابقه کار به من گفت : بی خیال زن گرفتن !!!

سی و سه سالگی : بالاخره با یکی مثل خودمون که در ترشی قرار داشت ! قرار مدارهای ازدواج و خواستگاری و عقد و بله برون و ... رو گذاشتیم !

چهل و یک سالگی : در این سال گل پسر بابا که می‌خواست بره کلاس اول ، دوتا پاشو کرده بود تو یه کفش که لوازم التحریر دارا و سارا می‌خوام بردمش لوازم التحریری تا انتخاب کنه !

شصت و شش سالگی : تمام دندانهایم را کشیده بودم و حالا باید دندان مصنوعی می‌خریدم . به علت اینکه حقوق بازنشستگی ما اجازه خریدن دندان مصنوعی صفر کیلومتر !!! را نمی‌داد ، دندان مصنوعی پدربزرگ همکلاسی سابقم رو که تازه به رحمت خدا رفته بود !!! برای حداکثر بیست سال اجاره کردم .معلوم بود که این دندان مصنوعی ها یک بار هم مسواک نخورده ولی خوبیش این بود که حداقل شب ها یک لیوان آب یخ بالای سرم بود !

هفتاد و هشت سالگی : به علت سن بالای من و همسرم ، پسرانمان ( بخوانید عروسهایمان ) ما را به خانه هایشان راه نمی‌دادند

هشتاد و پنج سالگی : بلافاصله بعد از خوردن یک کله پاچه ی درست و حسابی دندان مصنوعی ها را به ورثه دادم تا دندانهایش را بین خودشان تقسیم کنند !

نود سالگی : همه فامیل در مورد اینکه من این همه عمر کرده بودم ، زیادی حرف می‌زدند و فردای همین حرفهای زیادی بود که به طور نا بهنگامی ‌خدا بیامرز شدم !!!




behnam5555 10-20-2010 10:13 PM



کل کل جالب و خواندني دوتا شاعر در مورد مرد و زن!!!!!


خانم ناهید نوری :
به نام خدایی که زن آفرید
حکیمانه امثال ِ من آفرید
خدایی که اول تو را از لجن
و بعداً مرا از لجن آفرید !
برای من انواع گیسو و موی
برای تو قدری چمن آفرید !
مرا شکل طاووس کرد و تورا
شبیه بز و کرگدن آفرید !
به نام خدایی که اعجاز کرد
مرا مثل آهو ختن آفرید
تورا روز اول به همراه من
رها در بهشت عدن آفرید
ولی بعداً آمد و از روی لطف
مرا بی کس و بی وطن آفرید
خدایی که زیر سبیل شما
بلندگو به جای دهن آفرید !
وزیر و وکیل و رئیس ات نمود
مرا خانه داری خفن آفرید
برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب
شراره ، پری ، نسترن آفرید
برای من اما فقط یک نفر
براد پیت من را حَسَنْ آفرید !
برایم لباس عروسی کشید
و عمری مرا در کفن آفرید
به نام خدایی که سهم تو را
مساوی تر از سهم من آفرید


پاسخ دندان شکن از نادر جدیدی :
به ‌نام خداوند مردآفرین
که بر حسن صنعش هزار آفرین
خدایی که از گِل مرا خلق کرد
چنین عاقل و بالغ و نازنین
خدایی که مردی چو من آفرید
و شد نام وی احسن‌الخالقین
پس از آفرینش به من هدیه داد
مکانی درون بهشت برین
خدایی که از بس مرا خوب ساخت
ندارم نیازی به لاک، همچنین
رژ و ریمل و خط چشم و کرم
تو زیبایی‌ام را طبیعی ببین
دماغ و فک و گونه‌ام کار اوست
نه کار پزشک و پروتز، همین !
نداده مرا عشوه و مکر و ناز
نداده دم مشک من اشک و فین!
مرا ساده و بی‌ریا آفرید
جدا از حسادت و بی‌خشم و کین
زنی از همین سادگی سود برد
به من گفت از آن سیب قرمز بچین
من ساده چیدم از آن تک‌ درخت
و دادم به او سیب چون انگبین
چو وارد نبودم به دوز و کلک
من افتادم از آسمان بر زمین
و البته در این مرا پند بود
که ای مرد پاکیزه و مه‌جبین
تو حرف زنان را از آن گوش گیر
و بیرون بده حرفشان را از این
که زن از همان بدو پیدایش‌ات
نشسته مداوم تو را در کمین !


مهلا خانم 10-28-2010 05:34 PM

انواع فقیر
 
جددیترین کاریکاتور ها, طنز و کاریکاتور, عکس کاریکاتور, کاریکاتور, کاریکاتور اوباما
http://www.bo2aks.com/pix2pix2pix2/11889.jpg
http://www.bo2aks.com/pix2pix2pix2/11890.jpg
http://www.bo2aks.com/pix2pix2pix2/11891.jpg
کاریکاتور بازیگران, کاریکاتور جدید, کاریکاتور خارجی
http://www.bo2aks.com/pix2pix2pix2/11892.jpg
http://www.bo2aks.com/pix2pix2pix2/11893.jpg
http://www.bo2aks.com/pix2pix2pix2/11894.jpg
کاریکاتور خنده دار, کاریکاتور دختر, کاریکاتور سیاسی
http://www.bo2aks.com/pix2pix2pix2/11895.jpg
http://www.bo2aks.com/pix2pix2pix2/11896.jpg
http://www.bo2aks.com/pix2pix2pix2/11897.jpg
کاریکاتور شخصیت ها, کاریکاتور طنز, کاریکاتور غمناک
http://www.bo2aks.com/pix2pix2pix2/11898.jpg
http://www.bo2aks.com/pix2pix2pix2/11899.jpg
http://www.bo2aks.com/pix2pix2pix2/11900.jpg
کاریکاتور های جالب و دیدنی, کاریکاتور های جدید
http://www.bo2aks.com/pix2pix2pix2/11901.jpg
http://www.bo2aks.com/pix2pix2pix2/11902.jpg
http://www.bo2aks.com/pix2pix2pix2/11903.jpg
کاریکاتور های طنز, کاریکاتور های عاشقانه
http://www.bo2aks.com/pix2pix2pix2/11904.jpg
http://www.bo2aks.com/pix2pix2pix2/11905.jpg
کاریکاتور هنرمندان
http://www.bo2aks.com/pix2pix2pix2/11906.jpg
http://www.bo2aks.com/pix2pix2pix2/11907.jpg
کاریکاتور کار, کاریکاتورها

فرانک 11-03-2010 08:09 PM

با تشکر از یه دختر ترک




حافظ: اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا را
صائب تبریزی: اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
شهریار: اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
محمد عيادزاده: اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را
نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟
و خال هندویش دیگرندارد ارزشی اصلاً
که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را
فقط می خواستند این ها، بگیرند وقت ما ها را.....؟؟؟
از یک دختر ترک


behnam5555 11-03-2010 09:40 PM



کابینه زندگی مشترک:
زن=وزیر سلب آسایش ، شوهر= وزیر کار ، مادر زن= وزیرجنگ ، مادر شوهر=وزیر
شلوغی ، خواهر زن= جاسوس دو جانبه ، خواهر شوهر= وزیراطلاعات و بازرسی
پدر زن= وزیر ارشاد ، پدر شوهر= رئیس تشخیص مصلحت !
.
سریع ترین دوربین جهان اختراع شد . این دوربین می تونه از خانوم ها در لحظه ای که
دهانشون بسته است عکس بگیره !
.
مثل چینی :اگر میخواهی برای یک روز معذب باشی مهمانی کن و اگر می خواهی برای یک
سال معذب باشی پرنده نگاهدار و اگر می خواهی مادام العمر معذب باشی زن بگیر !!!
.
همیشه عکس همسرت رو تو کیفت بزار تا هر وقت مشکل بزرگی واست پیش اومد
به عکسش نگاه کنیو بدونی مشکل بزرگتری هم داری !!
.
زن مثل ویروس میمونه اگه وارد زندگیت بشه
:۱-جیبهاتو serch میکنه.
۲-پول(…)و موبایلتوscan
3-خوشیهاتو cancel
4-آخرش هم مخت هنگ میکنه !!!
.
اسپانیایی ها میگن :
عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلندتر است !
ایتالیایی ها میگن:
عشق یعنی ترس از دست دادن تو !
ایرانی ها میگن :
“عشق سوء تفاهمی است بین دو احمق که با یک ببخشید تمام میشود!!



فرانک 11-12-2010 03:36 PM

آموزش سادیسمی شدن
از رفتگر محله عیدی بگیرید.
گربه تون رو مدام از پشت بام به پایین پرت کنید تا پرواز کردن یاد بگیره.
سی دی قفل دار رو بشکنین تا قفلش باز بشه.
جوراب های کثیف رو به پره های پنکه ببندید و پنکه را روشن کنید…

با هندوانه یه قل دو قل بازی کنین !
به دوست دکترتون بگین : مرض جدید چی داری ؟ !
به عنوان آخرین نفر در صندوق رأی حضور پیدا کنید و یک کبریت افروخته داخلش بیندازید.
نصف شب زنگ بزنید به اورژانس و بگویید : من مرض دارم ، بیاین منو ببرید !
روز بازی پرسپولیس با استقلال ، وسط تماشاچی ها بنشینید و با صدای بلند ، ابومسلم را تشویق کنید !
هفت تیری بذارید رو شقیقه راننده مترو و بگید یالا برو دبی .
پیراهن را روی کت بپوشید.
ماست را با چنگال بخورید.
با موتور گازی تک جفپا رو زین بزنید !
زنگ در خونه ها رو بزنین بعد وایسین ببینید چی میشه.
سر جلسه کنکور بهترین وقت برای تخمه شکستنه.
برای روز اول دانشگاه روپوش مدرسه بپوشید و کیف جومونگ به پشتتون آویزان کنید.
دقت کنید وقتی در مهمونی براتون نوشیدنی آوردند همه را اندازه بگیرید و بزرگترین رو انتخاب کنید تا کلاه سرتون نره.
سرتون رو به جای شامپو با سنگ پا بشورین تا خوب تمیز بشه.
جزوه های کلاسیتون رو با دوات و قلم نی بنویسید.
شب سال نو موهایتان را بفروشید و برای نامزدتان بند ساعت بخرید.
ریشتان را آتش بزنید تا کوتاه شود.
داخل خیابان بلندگو دستی بگیرید و بگید “پژو بزن کنار وگرنه گازت می گیرم”
دم در ورودی دانشگاه چند قالب صابون بذارید.
جهت اعتراض به استادی که شما رو انداخته کتابشو آتیش بزنید

behnam5555 11-18-2010 05:54 PM

اگر فرض کنیم زمانی برسد که گرایش به علوم مهندسی در دنیا کاهش یابد

تصاویر زیر بصورت طنز دنیای بدون مهندسین را به نمایش میگذارد

مهندس الکترونیک

http://persian-star.org/1389/3/01/6F...s-engineer.jpg

مهندس مکانیک
http://persian-star.org/1389/3/01/6F...l-engineer.jpg

مهندس حمل و نقل
http://persian-star.org/1389/3/01/6F...n-engineer.jpg

مهندس کامپیوتر
http://persian-star.org/1389/3/01/6F...r-engineer.jpg

مهندس مخابرات
http://persian-star.org/1389/3/01/6F...n-engineer.jpg

مهندس هوانوردی
http://persian-star.org/1389/3/01/6F...l-engineer.jpg

مهندس راه و ساختمان
http://persian-star.org/1389/3/01/6F...l-engineer.jpg



behnam5555 11-18-2010 06:33 PM


آمیخته ای از طنز و واقعیت

http://persian-star.org/1389/2/06/5.jpg

عابری زمزمه میکرد چنان خواهد شد
بعد ازین جنس دگر باره گران خواهد شد

قیمت نان لواشی که شده چون کاغذ
بعد ازین نیز گرانتر زگران خواهد شد
یا همین شیر که افزوده نشد قیمت او
گر که آبش شود افزوده همان خواهد شد
ترسم ا َر قیمت درمان برود بالاتر
برخی از ما سوی دوران کهن خواهد شد
بشود مشتری دعانویسان یکسر
پی جادوگر وجن گیر روان خواهد شد
به هر اندازه شود قیمت درمان افزون
مشتری بهر دعا نیز کلان خواهد شد
میشود گفت که این جادو وهم جن گیری
بهر رندان سبب روزی ونان خواهد شد
نی عوارض بدهد شخص نه از دارایی
مالیاتی متصور نه بر آن خواهد شد
نه نیازی به دکان است نه سرقفلی ! چون
کار در منزل خود یا دگران خواهد شد
نرخ ارزاق چو هر دم برود بالاتر
نرخ گوساله و هم مرغ گران خواهد شد
هر خروسی بکند فیس و افاده زیرا
تخم ناموس وی البته گران خواهد شد
قیمت او و زنش هی برود بالاتر
چشم مردم ز گرانی نگران خواهد شد
باسن خویش گذارد به رف بالاتر
چون دگر جوجه او نیز گران خواهد شد
میخورندش بعزا و بعروسی دائم
زین سبب قیمتش همواره گران خواهد شد
دختران نیز درین معرکه بازار کنند
مهر خود سکه ازینرو که گران خواهد شد
زوج بی تجربتش فکر نکرده اصلا
گر شود مهریه اجراء چسان خواهد شد !!؟؟
نی تواند خود وفرزند وشاید نوّه
قسط این مهریه دادن (!) سبب آن خواهد شد
که جوانان نکنند میل به همسر گیری
چون کند فکر به مهرش نگران خواهد شد
به که او هم زن چینی بستاند زیرا
بُوَد ارزان؛ بشتابید گران خواهد شد
(مهر) همواره ببیند همه ارزانی ها
ترسد از خواب پَرَد چون نگران خواهد شد




behnam5555 11-18-2010 07:04 PM

شعری از ایرج میرزا (زن)

اینم برای زنهای ایرانی

زن گرفتم شدم ای دوست به دام زن اسیر
من گرفتم تو نگیر
چه اسیری که ز دنیا شده ام یکسره سیر
من گرفتم تو نگیر
بود یک وقت مرا با رفقا گردش و سیر
یاد آن روز بخیر
زن مرا کرده میان قفس خانه اسیر
من گرفتم تو نگیر
یاد آن روز که آزاد ز غمها بودم
تک و تنها بودم
زن و فرزند ببستند مرا با زنجیر
من گرفتم تو نگیر
بودم آن روز من از طایفه دُرد کشان
بودم از جمع خوشان
خوشی از دست برون رفت و شدم لات و فقیر
من گرفتم تو نگیر
ای مجرد که بود خوابگهت بستر گرم
بستر راحت و نرم
زن مگیر ؛ ار نه شود خوابگهت لای حصیر
من گرفتم تو نگیر
بنده زن دارم و محکوم به حبس ابدم
مستحق لگدم
چون در این مسئله بود از خود مخلص تقصیر
من گرفتم تو نگیر
من از آن روز که شوهر شده ام خر شده ام
خر همسر شده ام
می دهد یونجه به من جای پنیر
من گرفتم تو نگیر

شعر از ایرج میرزا


behnam5555 11-18-2010 07:09 PM


علائم راهنمایی و رانندگی در ایران

http://dailytour.files.wordpress.com...pg?w=400&h=376

http://dailytour.files.wordpress.com...if?w=400&h=375

http://dailytour.files.wordpress.com...if?w=400&h=376

http://dailytour.files.wordpress.com...pg?w=400&h=376

http://dailytour.files.wordpress.com...pg?w=400&h=376

http://dailytour.files.wordpress.com...pg?w=400&h=370

http://dailytour.files.wordpress.com...pg?w=400&h=376

http://dailytour.files.wordpress.com...pg?w=400&h=376

http://dailytour.files.wordpress.com...pg?w=400&h=372

http://dailytour.files.wordpress.com...pg?w=400&h=376

http://dailytour.files.wordpress.com...pg?w=400&h=366

http://dailytour.files.wordpress.com...pg?w=400&h=376

http://dailytour.files.wordpress.com...pg?w=400&h=364

http://dailytour.files.wordpress.com...pg?w=400&h=355

http://dailytour.files.wordpress.com...pg?w=400&h=406

http://dailytour.files.wordpress.com...pg?w=400&h=377

http://dailytour.files.wordpress.com...pg?w=400&h=375

http://dailytour.files.wordpress.com...pg?w=300&h=286

http://dailytour.files.wordpress.com...pg?w=400&h=345

http://dailytour.files.wordpress.com...pg?w=400&h=361

http://dailytour.files.wordpress.com...pg?w=400&h=369

http://dailytour.files.wordpress.com...pg?w=400&h=353

http://dailytour.files.wordpress.com...pg?w=400&h=261

http://dailytour.files.wordpress.com...if?w=400&h=444

http://dailytour.files.wordpress.com...pg?w=400&h=368


behnam5555 11-18-2010 07:12 PM


روناک 11-18-2010 10:07 PM

زیباتر آنچه ماند ز بابا از آن تو
بد ای برادر از من و اعلا از آن تو

این طاس خالی از من و آن کوزه‌ای که بود
پارینه پر ز شهد مصفّا از آن تو

یابوی ریسمان گسل میخ کن ز من
مهمیز کلّه تیز مطلّا از آن تو

آن دیگ لب شکستۀ صابون زنی ز من
آن چمچۀ هریسه و حلوا از آن تو

این قوچ شاخ كج که زند شاخ از آن من
غوغای جنگ قوچ و تماشا از آن تو

این استر چموشِ لگدزن از آن من
آن گربۀ مصاحب بابا از آن تو

از صحن خانه تا به لب بام از آن من
وز بام خانه تا به ثریّا از آن تو

وحشی بافق

فرانک 12-04-2010 07:27 PM

آن کس که بداند و بداند که بداند
اسب طرب از گنبد گردون بجهاند

آن کس که بداند و نداند که بداند
بيدار کنيدش که بسي خفته نماند

آن کس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خويش به منزل برساند

آن کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند

ا ما در بیشتر اوقات وضع جور دیگری است:

آنکس که بداند و بداند که بداند

باید برود غازبه کنجی بچراند

آنکس که بداند و نداند که بداند
بهتر برود خویش به گوری بتپاند

آنکس که نداند و بداند که نداند
با پارتی و پول خر خویش براند

آنکس که نداند و نداند که نداند
بر پست ریاست ابدالدهر بماند

SonBol 12-04-2010 10:27 PM



شعر زیبای مرد چهار زنه!
دوستی داشتم لرستانی
یار دیرینه ی دبستانی

دیدمش بعد سالیان دراز
همرهش چار زن همه طناز

مات و مبهوت گشتم از حالش
كه لری آهوان به دنبالش

گفتمش: چهار زن ؟ خدا بركت !
تو چگونه كنی ز جا حركت

گفت : این كار ماجرا دارد
هر یكی حكمتی جدا دارد

اولی را كه هست خوشگل و ناز
من گرفتم ز خطه ی شیراز

تا كه شب ها قرینه ام باشد
سر او روی سینه ام باشد

بهر اوقات روزهایم نیز
زن گرفتم ز خطه ی تبریز

چون زن ترك، خوش بر و بازوست
خانه دار و نظیف و كد بانوست

دست پختش كه محشر كبراست
بهتر از آن، سلیقه اش غوغاست

ظرف یك سال بسته ام بارم
چون زنی هم ز اصفهان دارم

كشد از ماست تار مویی را
یادمان داده صرفه جو یی را
دركم و بیش اوستاد ست
او متخصص در اقتصاد است

او بس كه در اقتصاد پا دارد
بی گمان فوق دكترا دارد

زن چارم كه ختم آنان است
شیری از خطه ی لرستان است

گفتمش با وجود آن سه هلو
زن چارم بر ای چیست؟ بگو

گفت گهگاه بنده گشتم اگر
عصبانی ز همسران دگر

آن زمان جای آن سه تا، بی شك
این یكی را كشم به زیر كتك!

فرانک 12-12-2010 01:39 PM

راننده اتوبوس: كسي كه بليت پاره مي كند.

مسافر اتوبوس: كسي كه صندلي پاره مي كند.

همسايه: كسي كه توپ افتاده داخل حياط منزلش را پاره مي كند.

هواپيمای سی - صد سی: يك نوع هواپيما در نوع خود بي نظير كه بر فراز آسمان شناسنامه مسافران و خلبان را پاره مي كند.

جراح: نوعي دكتر كه با گرفتن پول از مريض يا همراه مريض، شكم او را پاره مي كند.

شهردار: شخص محترمي كه روبان افتتاح پروژه را بعد از ان سال پاره مي كند.

شاگرد تنبل: دانش آموزي كه نامه هاي مدرسه به اوليايش را پاره مي كند.

كشيده: يك عمل اكشن شايان توجه كه چرت آدمها را پاره مي كند.

ضبط جديد ماشين همسايه: وسيله شيكي كه پرده گوش ا طرافيان را پاره مي كند.

سردبير: مقام محترمي كه نوشته هاي هيأت تحريريه را پاره مي كند.

مراقب امتحان: كسي كه اوراق امتحاني متقلبان را به شدت پاره مي كند.

سن: مدت زماني كه پيراهن آدم را پاره مي كند.

پهلوان سيار: كسي كه براي پاره كردن گره كور زندگي، زنجير پاره مي كند.

behnam5555 12-14-2010 11:26 PM

مرد ميانسالي وارد فروشگاه اتومبيل شد. ب ‌ام ‌و آخرين مدلي را ديده و پسنديده بود. وجه را پرداخت و سوار بر اتومبيل تندروي خود شد و از فروشگاه بيرون آمد.مرد به اوج هيجان رسيده بود. نگاهي به آينه انداخت. ديد اتومبيل پليس به سرعت در پي او مي‌آيد و چراغ گردانش را روشن کرده و صداي آژيرش را نيز به اوج فلک رسانده است. مرد اندکي مردد ماند که از سرعت بکاهد يا فرار را بر قرار ترجيح دهد.

قدري راند و از شتاب اتومبيل لذت برد. وارد بزرگراه شد و قدري بر سرعت اتومبيل افزود. کروکي اتومبيل را پايين داد تا باد به صورتش بخورد و لذّت بيشتري ببرد. چند شاخ مو بر بالاي سرش در تب و تاب بود و با حرکت باد به اين سوي و آن سوي مي‌رفت. پاي را بر پدال گاز فشرد و اتومبيل گويي پرنده‌اي بود رها شده از قفس. سرعت به 160 کيلومتر در ساعت رسيد.
لختي انديشيد. سپس براي آن که قدرت و سرعت اتومبيلش را بيازمايد يا به رخ پليس بکشد. بر سرعتش افزود. به 180 رسيد و سپس 200 را پشت سر گذاشت، از 220 گذشت و به 240 رسيد. اتومبيل پليس از نظر پنهان شد و او دانست که پليس را مغلوب کرده است.

ناگهان به خود آمد و گفت: "مرا چه مي‌شود که در اين سن و سال با اين سرعت ميرانم؟ باشد که بايستم تا او بيايد و بدانم چه مي‌خواهد."
از سرعتش کاست و سپس در کنار جاده منتظر ايستاد تا پليس برسد. اتومبيل پليس آمد و پشت سرش توقف کرد...

افسر پليس به سوي او آمد، نگاهي به ساعتش انداخت و گفت: "ده دقيقه ديگر وقت خدمتم تمام است. امروز جمعه است و قصد دارم براي تعطيلات چند روزي به مرخصي بروم. سرعتت آنقدر بود که تا به حال نه ديده بودم و نه شنيده بودم. خصوصا اينكه به هشدار من توجهي نكردي و وقتي منو پشت سرت ديدي سرعتت رو بيشتر و بيشتر كرده و از دست پليس فرار كردي. تنها اگر دليلي قانع‌کننده داشته باشي که چرا به اين سرعت مي‌راندي، مي‌گذارم بروي."
مرد ميانسال نگاهي به افسر کرد و گفت: "مي‌دوني، جناب سروان؛ سالها قبل زن من با يک افسر پليس فرار کرد. وقتي شما رو آژير كشان پشت سرم ديدم تصور کردم داري اونو برمي‌گردوني!"
افسر خنديد و گفت: "روز خوبي داشته باشيد، آقا!" و برگشته سوار اتومبيلش شد و رفت.


فرانک 01-01-2011 10:36 AM

یارانه
 
ای مرفه کارمند بی حقوق

ای که بسیارید ایندم جوق جوق

ای نوشته فرم ها را بهر پول

ای بخورده زین سبب بسیار گول

فرم یارانه نمودی پر عزیز
تا روی با پول آن سوی ِ ونیز

فرم را پر کردی و ملق زدی

با کمر موزون بس لق لق زدی

گفته ای ماشین نداری زیر پا

دیزی ات پر باشد از آب و هوا

سقفِ بالاسر نوشتی آسمان

مالکی گفتی فقط یک از زنان

یک پسر داری تو شیطون و بلا

دختری داری چنان یاس منگولا

از حقوقت هم نوشتی توی ِ فرم

کم تر از خط فقیران است ونُرم


پس چونان بگذشت ایام مدید

دوره ای بگذشت و شد دور ِ جدید

حال میباشد جوابت در مبایل

دور تر از فکر و خاطر چند مایل

خوشة اول ببودی در نظر

پرت گشتی خوشة سوم دَمَر

درد میبینم تو را حاصل شده

فرم یارانه کنون کامل شده !!

حال دانستی مرفه بوده ای

بر شکم بیهوده کف را سوده ای

چون مرفه گشته ای اینک بَبَم

با خودت این جمله را گو دم به دم

خوشه را برگیر و بنشین ای سعید

یاد کن از آنکه بُن را میبرید

شاد باش و شاد زی اینک با حال

فقر و خطش را بشو پس بیخیال

sharareh1 01-29-2011 12:20 PM

فرق شوهر کردن و سگ نگه داشتن چيه؟
سگ گند به فرشت ميزنه ، مرد به زندگيت



فالگير : فردا شوهرتون ميميره
زن : اينو که خودم ميدونم . بهم بگو گير پليس مي افتم يا نه؟



وقتي يه زن ميبينه که شوهرش داره زيکزاک تو حياط ميدوه بايد چيکار کنه؟
هيچي ، بايد بهتر هدف بگيره و به شليک کردن ادامه بده



چرا روان درماني مردها کمتر از زنها طول ميکشه؟
معمولا" بايد در روان درماني به دوران کودکي بازگشت و مردها هميشه در همون دوران به سر مي برند



وقتي خدا حوا رو آفريد چي گفت؟
کار نيکو کردن از پر کردن است



به زني که هميشه ميدونه شوهرش کجاست چي ميگن؟
بيوه



به مردی که نود درصد قوه عقلايش رو از دست داده چي ميگن؟
بيوه



چرا مغز مردها گرونتر از مغز زنهاست؟
آخه زنها از مغزشون تا به حال استفاده کرده اند

ببين خانوم ، تو روزنامه نوشته که مردها به طور متوسط در روز از پانزده هزار کلمه برای صحبت کردن استفاده ميکنند ولي زنها از سي هزار کلمه . ديديت ثابت شد شما زنها بيشتر حرف ميزنين تا ما مردها؟ خانم : هيچ هم همچنين چيزی نيست . فوقش ثابت شده که ما هر حرف رو بايد دو بار بزنيم تا توی مخ شماها فرو بره ...! ببخشيد چي گفتي؟؟


بهترين انتقام از زني که شوهرتون را از چنگتون در آورده چيه؟
بذارين شوهرتون مال اون بمونه



مامان ، من شنيده ام تو بعضي از کشورها زن و شوهر قبل از ازدواج همديگه رو نميشناسن ! راسته ؟ دخترم تو همه جای دنيا وضع همينه !؟


بهترين مدرک دروغ بودن قصه ها چيه؟
مجرده ! شاهزاده افسانه ای هميشه خوش تيپ و باهوش و پولدار و مجرده

آگهي نيازمندی : به پنج مرد زرنگ و کاری يا يک زن نيازمنديم


به پنجاه تا مرد در ته اقيانوس چي ميگن؟
يک شروع خوب



وقتي خدا مرد رو آفريد ، داشت تمرين ميکرد
مرد : عزيزم ، من ميخوام از تو خوشبخت ترين زن دنيا رو بسازم


فرق يک مرد با يک گربه چيه؟
يکيشون يه موجود دله است که بي چشم و روئه و براش مهم نيست که کي بهش غذا ميده ، اون يکي يه حيوان ملوس خانگيه



فرق بين يک مرد باهوش و هيولای لاک نس چيه؟
هيولای لاک نس تا به حال چند بار ديده شده



چرا مردها از زنهای خوشگل بيشتر از زنهای باهوش خوششون مياد؟
چون قدرت چشمهاشون بيشتر از قدرت مغزشونهhttp://blogfa.com/images/smileys/03.gif





(البته این مطلب فقط طنز بوده و هیچ ارزش قانونی دیگری ندارد)......












آقایون محترمی که این مطلب رو می خونین من صمیمانه از شما پوزش می طلبم و تاکید می کنم که این مطلب فقط جنبه طنز دارد و هیچ منظوری در پی ندارد....


ابریشم 02-01-2011 08:19 PM

طنز خانواده
داماد ما قهر است با مامانم اینها

مدت: دوسال ، علت : دخالت های بی جا

مامان ما اهل دخا لت نیست اصلا ً

ور می زند دامادمان این اصغر آقا

ویروس مادر زن ستیزی دارد ایشان http://hodhodshop.com/forum/Smileys/default/027.gif

بیماریی مسری، شبیه آنفولانزا http://hodhodshop.com/forum/Smileys/default/027.gif

مامان ما خیلی ردیف و با کلاس است

با نطق هایی واقعاً بسیار شیوا

قند تمام اهل خانه رفته بالا

زیرا که شیرین است حرفش چون مربا

نیش و کنایاتش همه از روی عشق است

دارد صفایی در بیان طعنه حتی

می گوید او از روی دلسوزی، نه چیزی

هر نطق و هر فرمایش و هرایده ای را

ایشان به عنوان مثا ل ، آن هم مود ب

می گوید:«ای داماد بی سود و مزایا

کاشانه ات مانند سمساری است ، ای وای

این چیزهای کهنه آخر چیست اینجا

پاشو برو یک توک پا تا مبل سازی
قسطی بخر یک دست مبل شیک و زیبا

ماشین تو چیزی به غیر از یک لگن نیست

باید که باشی در نخ یک ماکسیما

آپارتمانت هم که مثل لانه مرغ است

پس زودتر تبدیل کن آن را به ویلا

هرچند داری کار و باری در اداره

در فکر شغل دومی هم باش اما

چون مرد بی پول از نگاه خانواده

فرقی ندارد با مترسک های صحرا

خیر و صلاحت را فقط می خواهم ای مرد

من نیستم اهل دخالت های بی جا»

حالا قضاوت با شما اینها فضولی است

داماد تا این حد نمک نشناس آیا http://hodhodshop.com/forum/Smileys/default/21.gif http://hodhodshop.com/forum/Smileys/default/21.gif http://hodhodshop.com/forum/Smileys/default/21.gif http://hodhodshop.com/forum/Smileys/default/21.gif


فرانک 02-03-2011 11:04 PM

عشق خران
 
http://www.pic.iran-forum.ir/images/...ofkeb9jdao.gif

ابریشم 02-09-2011 07:48 PM

درد دل یک تحصیلکرده

"در ایامی که صاف و ساده بودم" به فکر درس و مشق افتاده بودم

همیشه جــــزوه ای انــدر بَرَم بود سرم لای کتــــــــاب و دفترم بود

همـــــــه درها به رویم بسته بودم ز خرخــــوانی شدیداً خسته بودم

ز خواب و از خوراک افتاده بودم بـــــه بَربَچ پاســــخ رد داده بودم

خـــــریٌت کرده بودم بیش در بیش پراندم از خــودم بیگانه و خویش

بــه عشقم اس ام اس دیگر نــدادم جگــرخون می شوم افتد چو یادم

نمــــودم دَس بسر،عشق نهــــــانم دلیـــــــــــــل این حماقـت را ندانم

موبایلـــــــــــم را همیشه آف کردم حسابی خر شدم من گــــاف کردم

زدم بر کـــــــــامپیوتر چهار تکبیر نمـــــــودم قهر با آهنگ و تصویر

نکــــــردم رایت آهنگ جـــــدیدی شکستم رایتر و دستـگاه وسی دی

ز خود ضبط خَفـَن را دور کــــردم به شدت خویش را سانسور کــردم

ز فکــــــــــرم دور شد لیلا و اندی فراموشــــــــــم بشد آهنگ سندی

ز اینترنــت شدیداً دور گشتـــــــــم چو خود می خواستم مجبور گشتم

ز وبگـــــــردی نمودم ترک عادت ز بیخوابی بکـــــردم خویش راحت

ز چت کردن نمودم توبه ای سخت خیالــــــم شد کمی آسوده و تخت

بکردم آی دی او را فـــــــــراموش نمــــودم لامپ خود را باز خاموش

نکـــــردم هیچ ایمیلی دگـــــــر باز خریٌت را نکـــــــردم باز آغــــــــاز

کشـــــــــاکش بود در اعماق جانـم کسی آگـــــــه نمی شد از نهانـــم

خـــــلاصه خویش را محدود کردم ره ابلیس را مســـــــدود کــــــــردم

سر ساعت به پـــــای کــــــار بودم ز صبح تــــــــا نیمه شب بیدار بودم

نمـــــــــــودم در شگفت افراد خانه ندادم دست خویشــــانم بهـــــــــانه

دگـــــــر بهر غذا کی داد کـــــــردم برای شــــام کی فریـــــــــاد کــردم

هرآنچه مــــــادرم می پخت خوردم دگـــــــر من آبـــــــــرویش را نبردم

همــــــــــــه گفتند بَه بَه چه جوانی خـــــــــدا قسمت کنــــــد در زندگانی

خوشـــــــــا بر حال شخص مادر او زده این بچٌه تـــــاجی بر ســـــــــر او

چگــــــــونه یکشبه این گونه گشته چـــــــــه بـــوده اینچنین وارونه گشته

همه اندر شگـفت از کـــــــــار ایٌـام چگــــــونه گشته اسب سرکشی رام

خلاصه کار مـــــا درس و دعا بود به تست و نکته فکــــــــــرم مبتلا بود

نمــــــــودم دوره هر درسی فراوان خـــــــــریدم جزوه از آینده ســــــازان

شدم درتست، حــاذق چون قلم چی شدم دکتر پس از آن نسخــــه پیچی

چو تــــــابستان شد و هنگام کنــکور هــزاران بـــــــــــــار رفتم تا لب گور

ولی ما امتحــــــــــان را خوب دادیم به خود مــــــــــا وعدۀ مطلــوب دادیم

پذیرفتــــــــــه شدم در رشته ای ناب نمی دیــــــدم چنین چیزی بجز خـواب

درآمـــد اسم من در روزنـــــــــــامه زدند عکس مــــــــــــــرا در هفته نامه

درآوردم ســـــــــــری در بین سرها به رویــــم بـــــــــاز شد آن بسته درها

بگفتــــــــــــــا دختر همسایه تبریک به من تقـــــدیم شد یک هدیــــۀ شیک

پـــــــدر برمن بگفتــــــــــــــا آفرینا نمـــــــودی رو سفیـــــــــــــــدم نازنینا

دگـــــــــر مادر نگو با شور و شادی بگفتــــــــا پاسخم را خــــــــــوب دادی

به پــــــا بنمود جشن بـــــا شکوهی ز دوش خویشتن برداشت کــــــــــوهی

شـــــــدم وارد به دانشگـــــاه تهران نمودم سعی و کوشش ها فـــــــــراوان

گــــــــرفتم مدرکـــی با نمـــرۀ خوب خریدم بهر آن یک قــــــــــاب مرغوب

نمودم قاب یعنی مــــــــــــــا فلانیم مهندس گشته ایــــم و شادمــــــــانیم

به کـــــــــــار خویشتن مغرور بودم ز ژرفـــــای حقــــــــــــــایق دور بودم

چو بگذشت زین قضایا چند مـــاهی ز دانشگــــــاه بگرفتم گـــــــــــــــواهی

شدم مشمول و دیدم چاره ای نیست در این دنیاچومن بیچـــــــاره ای نیست

شدم سربـــــــاز و گشتم من نظامی شدم مــــــــــامور بخش انتظـــــــــامی

شدم افسر ولی تـــــــاجی نه برسر شدم عـــــــــــــاشق ولی یاری نه دربر

بمـــــــا بگذشت بیهوده دوسالــــــی پز عـــــــالی ولی با جیب خـــــــــــالی

گرفتـــم کارت در پایــــــــان خــدمت شدم راحـــت از آن زنـــــــــــدان نکبت

سپس در جستجــــــوی کـــــار بودم چو خیـــــل دوستـــــان بیکـــــــار بودم

بهر جـــــــــایی که شد، گشتم روانه بــــــه شرکت یا محــــل کــــــــــارخانه

هـــــــــــزاران وعده و پیمان شنیدم ولـــــــــی از آن همـــــــه خیری ندیدم

نه مـــــن وابسته بودم بر نهــــــادی نه شرکت کـــــــــرده بودم در جهـــادی

خلاصه هرچـــه من سگدو زدم بیش نبردم کــــــــــــــاری آخـر بـــاز از پیش

در این اوضـــــــاع و احوال پریشان بدیدم من یکـــی از قــــــوم و خویشان

که بــود او آشنا با کـــــــــــــار بازار شگـــــرد اصلیش قاچــــاق سیگــــــار

به من گفتـــــا چرا بیکـــــــار هستی چـــــرا چون دیگران سربـــــار هستی

بیا اینجـــــــــــــا به نزد دوستان باش نخواهــــــم کـــــــرد اسرار تورا فاش

بـــداد آن خویش گوشی را به دستم ز تحصیـــــــلات طرفی مـــــــن نبستم

بدیدم مــــــایه در بــــــــــــازار باشد فقط ابلــــــــه به فکــــــــــــر کار باشد

پشیمــــــان گشته ام از کردۀ خویش نبرده علــــــم کــــــــار بـــنده را پیش

ز کـــــــار خویشتن من شرمســـارم نمــــودم شعـــــــــــر ایـــرج را شعارم

بگویم بـــــــــــــــا رها با مدٌ و تشدید "کـه گــُــه خوردم غلط کردم ببخشید"

ندیــــــــــدم روی خوش در زندگـانی اگـــــر چـــــه رفته ایــٌــــام جــــوانی

ابریشم 02-09-2011 07:50 PM

حسنی نگو جوون بگو
علاف و چش چرون بگو
موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ، واه واه واه
نه سیما جون ،نه رعنا جون
نه نازی و پریسا جون
هیچ کس باهاش رفیق نبود
تنها توی کافی شاپ
نگاه می کرد به بشقاب !
باباش می گفت : حسنی می ری به سر بازی ؟
نه نمی رم نه نمی رم
به دخترا دل می بازی ؟!
نه نمی دم نه نمی دم

گل پری جون با زانتیا
ویبره می رفت تو کوچه ها
گلیه چرا ویبره میری ؟
دارم میرم به سلمونی
که شب برم به مهمونی
گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین
یه کمی به من سواری می دی ؟!
نه که نمی دم
چرا نمی دی ؟
واسه اینکه من قشنگم ، درس خونم وزرنگم
اما تو چی ؟
نه کا رداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی ،ابرو کوتاه ، زبون دراز ،واه واه واه


در واشد و پریچه
با ناز اومد توو کوچه
پری کوچولو ، تپل مپولو ، میای با من بریم بیرون ؟
مامان پری ،از اون بالا
نگاه می کرد توو کوچه را
داد زد وگفت : اوی ! بی حیا
برو خونه تون تورا بخدا
دختر ریزه میزه
حسابی فرز وتیزه
اما تو چی ؟
نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه

نازی اومد از استخر
تو پوپکی یا نازی ؟
من نازی جونم
میای بریم کافی شاپ؟
نه جانم
چرا نمی ای ؟
واسه اینکه من صبح تا غروب ،پایین ،بالا ،شمال ،جنوب ،دنبال یک شوهر خوب
اما تو چی ؟

نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه

حسنی یهو مثه جت
رسید به یک کافی نت
آن شد ورفت تو چت رووم
گپید با صدتا خانووم!
هیشکی نگفت کی هستی ؟
چی کاره ای چی هستی ؟
تو دنیای مجازی
علافی کرد وبازی
خوشحال وشادمونه
رفت ورسید به خونه
باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟
اره می خوام اره میخوام
چاهارتا شرعا بگیرم ؟
اره می خوام اره میخوام


حسنی اومد موهاشو
یه خورده ابروهاشو
درست وراست وریس کرد
رفت و توو کوچه فیس کرد
یه زن گرفت وشاد شد
زی زی شد و دوماد شد

ابریشم 02-09-2011 07:51 PM

پیغام گیر تلفن پدربزرگ و مادربزرگ ها !

http://persian-star.org/1389/11/18/00.jpg

ما اکنون در دسترس نیستیم؛ لطفا" بعد از شنیدن صدای بوق پیغام بگذارید:

اگر شما یکی از بچه های ما هستید؛ شماره 1 را فشار دهید.

اگر می خواهید بچه تان را نگه داریم؛ شماره 2 را فشار دهید.

اگر می خواهید ماشین را قرض بگیرید؛ شماره 3 را فشار دهید.

اگر می خواهید لباسهایتان را تعمیر کنیم؛ شماره 4 را فشار دهید.

اگر می خواهید بچه تان امشب پیش ما بخوابد؛ شماره 5 را فشار دهید.

اگر می خواهید بچه تان را از مدرسه برداریم؛ شماره 6 را فشار دهید.

اگر می خواهید برای مهمانان آخر هفته تان غذا درست کنیم؛ شماره 7 را فشار دهید.

اگر می خواهید امشب برای شام بیایید؛ شماره 8 را فشار دهید.

اگر پول می خواهید؛ شماره 9 را فشار دهید.

اما اگر می خواهید ما را برای شام دعوت کنید یا ما را به گردش ببرید،
بگویید، ما داریم گوش می کنیم ...


ابریشم 02-09-2011 07:54 PM

ازدواج با مرده شور!


رفته بودم دیدن اهل قبور

عاشقم شد پیرمرد مرده شور!

پای او شل بود و دندانی نداشت

چشمهایش هم کج و هم نیمه کور

روی هر قبری نشستم دیدمش

کم کمک آمد جلو آن لندهور

گفت هفتاد و دو ساله روز و شب

می کنم از توی قبرستان عبور

بوده ام اما مجرد تا به حال

شاید از روی غرض یا از غرور

دیدمت من را پسندیدی تو هم

پس در و تخته شود امروز جور

سکه چون ارزش ندارد توی قبر

مهریه ت یک لا کفن، یک دانه گور!

هفت تا میت بشویم رایگان

از فک و فامیلتان، نزدیک و دور

شیربهایت می شود با نرخ روز

سدر و کافور و کفن، حد وفور

چون تفاهم هم مهم است این وسط

گاه گاهی مرده ای را هم بشور!

روزهایی راحتی از پخت و پز

جمعه شب ها می رسد کلی نذور!

در بهش زهرا برایت قبر خوب

نصف قیمت می کنم من جفت و جور!

گر جوابت مثبت است افتاده ای

هفت شب جشن و عروسی و سرور

من بله گفتم به او با یک دلیل

چون که شوهر گیر می آید به زور!

یک عدد خرما دهان من گذاشت

با کفن روی سرم انداخت تور!

اشهدی خواند و همان جا روی قبر

عقد کرد آخر مرا آن مرده شور!

sharareh1 02-17-2011 12:21 PM

عجب زمونه ای شده !

http://persian-star.org/1389/11/25/happy.jpg

تو عصر موشک و فضا، الاغ سواری عالیه
کنار بنز و زانتیا، دیدن گاری عالیه

بعد سیگار و پیپ و اکس، چپق کشیدن بهتره
ماهواره ها برن کنار، ستاره چیدن بهتره

بسکه فراوونه کلاغ، قناری قارقار می کنه
از هرچی آوازه خوشه، آدمو بیزار می کنه

سینما و تاتر چیه، سیا بازی قشنگ تره
رو حس و حال آدما، لی لی کنون نمی پره

اصغر آقا اَسی شده، موهاشو های لایت می کنه
زیر ابرو شو بر می داره، تیپ شو ری رایت می کنه

تو این قاراشمیش شدید، صغرا خانم ولنسیاس
عجب زمونه ای شده، دنیا رو باش دس کیاس

پیتزا و استیک ولش، سیخ جیگر نصیب ماس
آبگوش خوراک اعیوناس، اشکنه راس جیب ماس

از رپ و راک و پاپ نگو، ابرام غزل خونو می خوام
شبای صاف و ماه نو، صفای ایوونو می خوام

پپسی کولا ارزونی تون، قرتی بازی دیگه بسه
کاهو سکنجبین می خوام، آب قناتم هوسه

قدیم ندیما یادته؟ تهرون هوای خوبی داشت
شیرونیای حلبی، سقفای تیر چوبی داشت

آپارتمانای عجیب، با برج و بارو مد شده
مدرنه آب حوض کشی، باز دَسه جارو مد شده

عطرای پاریسی چیه، گلاب قمصر بیارین
تو جیبای بی برکت، یه مُش گل یاس بذارین

اینترنت و فکس و موبایل، تلویزیون و رادیو...
رد پای تمدنو، همینجوری بگیر برو...

شلوغ پلوغه سرمون، جا واسه دل نمی مونه
قدر من و تو رو حاجی، هیشکی دیگه نمی دونه

به جای ایمیل جون من، نامه ی دَسی بنویس
شیک بازی رو کنار بذار، اونی که هَسی بنویس

دنیا مثه راز بقاس، از صلح و آشتی بنویس
از روزگار خوبی که، اونوقتا داشتی بنویس

SonBol 02-19-2011 11:29 PM

بر سنگ مزار خودم!
 
بر سنگ مزار خودم!

این که خوابیده است اینجا آدمی جوگیر بود
ظاهرش جیغ و صدایش عینهو آژیر بود

از همان وقت تولد داخل گهواره اش
دایماً دلواپس آمار مرگ و میر بود

این اواخر دستش آمد تازه دنیا دست کیست
سعی کرد آدم شود البته دیگر دیر بود

شعرهایش گرچه از ذوق و لطافت بهره داشت
غُر غُر و زخم زبانش بدتر از شمشیر بود

از لحاظ تیپ و ظاهر هیچ چیزی کم نداشت
مانتویش خفّاشی و پوتین و کیفش جیر بود

بعد ترک مصرف سیگار کنت و ماربرو
فکر مصرف کردن اردیبهشت و تیر بود

آن اوایل ساق و سالم عشق را شوخی گرفت
این اواخر عاشق مردی مریض و پیر بود

بس که تنبل بود حال مردم آزاری نداشت
در عوض یک عمر طفلک با خودش درگیر بود

شر به پا می شد اگر خیرش به جایی می رسید
شیر هم می داد اما گاو نُه من شیر بود

گرچه از خدمت به محرومان نمی شد هیچ سیر
بی تعارف گاه گاهی از خودش هم سیر بود

عینهو دیوانه ها در گوشه ای متروک و دنج
صبح تا شب دست و پاهایش به هم زنجیر بود

سالها جان کند تا چیزی شود اما نشد
کوشش و سعی و تلاشش در خور تقدیر بود!

kiana 02-21-2011 11:09 AM

يارو نشسته بوده پشت بنز آخرين سيستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان ميرفته، يهو ميبينه يك موتور گازي ازش جلو زد! خيلي شاكي ميشه، پا رو ميگذاره رو گاز، با سرعت دويست از بغل موتوره رد ميشه. يك مدت واسه خودش خوش و خرم ميره، يهو ميبينه متور گازيه غيييييژ ازش جلو زد! ديگه پاك قاط ميزنه، پا رو تا ته ميگذاره رو گاز، با دويست و چهل تا از موتوره جلو ميزنه. همينجور داشته با آخرين سرعت ميرفته، يهو ميبينه، متور گازيه مثل تير از بغلش رد شد!! طرف كم مياره، راهنما ميزنه كناره به متورويه هم علامت ميده بزنه كنار. خلاصه دوتايي واميستن كنار اتوبان، يارو پياده ميشه، ميره جلو موتوريه، ميگه: آقا تو خدايي! من مخلصتم، فقط بگو چطور با اين موتور گازي كل مارو خوابوندي؟! موتوريه با رنگ پريده، نفس زنان ميگه: والله ... داداش.... خدا پدرت رو بيامرزه واستادي... آخه ... كش شلوارم گير كرده به آينه بغلت

ساقي 05-27-2011 03:58 PM

واقعن اینکارو میکنم :d

از قضا روزی اگر حاکم این شهر شدم
خون صد شیخ به یک مست فدا خواهم کرد
تَرک تسبیح و دعا خواهم کرد
وسط کعبه دو میخانه بنا خواهم کرد
تا نگویند که مستان ز خدا بی خبرند..


...

behnam5555 05-27-2011 06:27 PM


حکایات شیخ و مریدان


روزی شیخ به گشت و گذار در نت همی پرداخت و لکن سرعت اینترنت ایران به سرعت الاغ پیر لنگ لوکی می مانست که کُره ای در شکم دارد و باری بر کول! پس هیچ سایتی نبود مگر آن که تا لود شدنش شیخ چهار رکعت نماز همی گذاردی …

***
مریدی ترسان نزد شیخ برفت و عرض بکرد: یا شیخ خوابی دیدم بس عجیب ، خواب دیدم گدای سر چهار راه از من کمک قبول نکردی و بگفت که تو تحریمی.
شیخ فرمود : کمی دیر خواب دیدی. گامبیا و امبیا و سنگال نیز ایران تحریم بکرده اند.
حیرانم ازاین عجایب تودرتو***دگران را برق بگیرد مارا جرقه ی پتو!
و مریدان همی گریستند.
***
مریدی «تگری زنان» نزد شیخ برفت و گفت یا شیخ حالم دریاب که بغایت رسید.
شیخ فرمود : مریدا تو را چه شده ؟
عرض کرد : مرادا ! چشمانم ز حدقه درآمده ، خون در کله ام جمع بشده ، جهان در پیش چشمانم تیره گشته و شاخی بر سرم سبز شده.
شیخ فرمود : چیزی نیست ، یحتمل بعد از اخبار BBC ، اخبار بیست و سی بدیده ای.
و مریدان نعره ها و فغان ها زدند.
***
شیخ را پرسیدند : از برای چه ساکتی ؟
فرمود : سکوتم از رضایت نیست ، دلم اهل شکایت نیست.
و مریدان از هوش برفتندی.
***
روزی شیخ به گشت و گذار در نت همی پرداخت و لکن سرعت اینترنت ایران به سرعت الاغ پیر لنگ لوکی می مانست که کُره ای در شکم دارد و باری بر کول!
پس هیچ سایتی نبود مگر آن که تا لود شدنش شیخ چهار رکعت نماز همی گذاردی.
نوبت به لغت نامه دهخدا برسید . شیخ به انگشت تدبیر اینتر بزد و …
بالا آمد آن صفحه ی نحس شوم *** دق دهنده ی مردم مرز و بوم
پس شگفتی مریدان را درگرفت. شیخ را پرسیدند : یا شیخ این لغت نامه ای بود. این دیگر چرا ؟
شیخ بگریست …
لغتنامه مملو زلغات کهن و نو***چه ربطی داشت به سیاست و پو.ر.نو
که چنینش کردند پیلتر و مسدود *** گناه دهخدای ادیب دیگر چه بود ؟
و مریدان آنقدر بگریستند و نعره کشیدند تا تسمه موتورشان بسوخت.
***
مریدی بر سر زنان نزد شیخ برفت رقعه ای به شیخ داد و عرض کرد یا شیخ قبض گازتان آمد.
فغان و ناله از مریدان برخاست.
شیخ گریان فرمود : کاش قبض روح می شدیم و قبض گاز نمی شدیم ، حال آن کلنگ بده ببینم.
مرید عرض کرد : یا شیخ این کلنگ نیست قبض است.
فرمود : هرچه که هست خانه مان را ویران بکرده.
پس نیک در قبض نگریست که صفرهایش از قبض برون زده بود.
فرمود : به گمانم هیزم نیز گران گشته. بگردید و تپاله جمع کنید که گر آن هم گران شود بی گمان بیچاره ایم.
خوشا تپاله و وفور بی مثالش *** نه به این گاز و بهای بی زوالش
و مریدان خون بگریستند .
***
شیخ را پرسیدند : اینترنت ایران به چه ماند ؟
فرمود : به زنبور بی عسل.
عرض کردند : یا شیخ ، اینکه قافیه نداشت.
فرمود : واقعیت که داشت .
و مریدان رم کردندی و به صحرا برفتندی.



***
شیخ بگفت که نان بر اهل طریقت از هرچیز مهلک تر آید
مریدان ساعتی چند در اندیشه شدند
یکی از یاران خالص فریاد همی برآورد که مرتضی علی به نان اکتفا همی کردی و دو خورشت نخوردی چگونه نان مهلک بود شیخا
شیخ آهی کشید و گفت آن نان که فاطمه زهرا بدان کیفیت پختی و پس از او زینب کبری همی از تنور برآوردی گر شیطان رجیم بخوردی مسجود ملک گشتی اما نان که ۱۲۵تومان به شاطری بدهی وآنگه خمیری سوخته و ناپخته پر ز جوش شیرین بگیری نسل را منقطع و حرص را بالا آورد
یاران همه از زکاوت شیخ خرسند شدندی و دستار بر سما بکردندی.


م : تریبون



shokofe 06-02-2011 01:25 PM

نگو بار گران بودیم و رفتیم
نگو نامهربان بودیم و رفتیم
دلیل بهتری پیدا کن ای دوست
بگو با دیگران بودیم و رفتیم
:d:d


اکنون ساعت 08:05 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)