پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   غمنامه (http://p30city.net/showthread.php?t=639)

T I N A 05-18-2010 01:47 PM

منم دلتنگ دلتنگم ...
مرا درياب …
منم ، دلتنگ دلتنگم ، منم ، يک شعر بيرنگم
منم ، دل رفته از چنگم ، منم ، يک دل که از سنگم
منم ، آواز طولاني ، منم ، شبهاي باراني
منم ، انساني ام فاني ، خداوندا تو ميداني …
منم ، در متن يک دردم ، منم ، برگم ، ولي زردم
منم ، هستم ، ولي سردم ، منم ، مرده م ، منم مرده م
منم ، يک بغض پر باران ، منم ، غمهاي بي سامان
منم ، هستم دراين زندان ، منم ، زخمهاي بي درمان
منم ، دارم تب و تابي ، ز تنهائي ، ز بيتابي
منم ، رفته به گردابي ، مرا بايد که دريابي !!!


nae 05-18-2010 01:51 PM

تو رو از صدای قلبم لحظه به لحظه شناختم
تو رو حس کردم تو نبضم
من تو رو نفس کشیدم

nae 05-18-2010 02:14 PM

سیلی تلخ تو،سیلی از اشک به راه انداخت...

T I N A 05-22-2010 08:46 AM

به هم می رسیم 3 نفر میشیم .
من و تو و شادی .
از هم دور میشیم 4 نفر میشیم .
تو و تنهایی ، من و خاطره .

SonBol 05-23-2010 05:06 PM

مي خوام يه قصري بسازم پنجره هاش آبي باشه
من باشم و تو باشي و يه شب مهتابي باشه

امشب مي خوام از آسمون ياسهاي خوشبو بچينم
امشب مي خوام عكس تو رو تو خواب گل ها ببينم

كاشكي بدوني چشمات رو به صد تا دنيا نمي دم
يه موج گيسوي تو رو به صد تا دريا نمي دم

كاش تو هواي عاشقي هميشه پيشم بموني
از تو كتاب زندگي حرفاي رنگي بخوني

حتي اگه دلت نخواد اسم تو ، تو قلب منه
چهره تو يادم مياد وقتي كه بارون مي زنه

امشب مي خوام براي تو يه فال حافظ بگيرم
اگر كه خوب در نيومد به احترامت بميرم

امشب مي خوام رو آسمون عكس چشات رو بكشم
اگر نگاهم نكني ناز نگات رو بكشم

مي خوام تو رو قسم بدم به جون هر چي عاشقه
به جون هر چي قلب صاف رنگ گل شقايقه

يه وقتي كه من نبودم بي خبر از اينجا نري
بدون يه خداحافظي پر نزني تنها نري

وقتي كه اينجا بموني بارون قشنگ و نم نمه
هواي رفتن كه كني مرگ گلهاي مريمه




http://i28.tinypic.com/hs4bwh.jpg%5B/I

آیلین 05-23-2010 10:54 PM

عشق پرواز بلندي‌ست مرا پر بدهيد
به من انديشة از مرز فراتر بدهيد
من به دنبال دل گمشده‌اي مي‌گردم
يك پريدن به من از بال كبوتر بدهيد
تا درختان جوان، راه مرا سد نكنند
برگ سبزي به من از فصل صنوبر بدهيد
يادتان باشد اگر كار به تقسيم كشيد
باغ جولان مرا بي‌در و پيكر بدهيد
آتش از سينة آن سرو جوان برداريد
شعله‌اش را به درختان تناور بدهيد
تا كه يك نسل به يك اصل خيانت نكند
به گلو فرصت فرياد ابوذر بدهيد
عشق اگر خواست، نصيحت به شما، گوش كنيد
تن برازندة او نيست، به او سر بدهيد
دفتر شعر جنون‌بار مرا پاره كنيد
يا به يك شاعر ديوانة ديگر بدهيد

محمد سلمانی

T I N A 05-27-2010 09:45 AM

دل مغرور
من پلنگم بربلندای غرور
سدکنم براهوان راه عبور
پنجه هایم رنگ خون واتشین
ردخون درپنجه سرخم ببین
نعره من هردلی ویران کند
هردلی از ترس من حیران کند
خشم با خون تنم گشته اجین
خشم را درنعره وغرش ببین
وقت غرش بی کس وتنهاشوم
فاتح کل جهان یکجاشوم
خال خالم هم سیاه هم سفید
چشم من زیبا ترازرنگم ندید
هم قشنگم هم قوی وهم دلیر
هرحریفی را خورم مثل پنیر
ماه را براسمان من دیده ام
سالهاست درخواب او بلعیده ام
اغبت روزی رسدپروازمن
می رسدبران رخش اواز من
می کشم پنجه به ماه اسمان
تاشودنابودرنگ وروی ان
یاغرورم می دردماه زمان
یاخودم نابودگردم درجهان




امام زمان
دلهاهمه گیردرچلیپایت
مجنون شدهاتمام لیلایت
هرسروبلندعالم دهرزشوق
تعظیم کندبران قدرعنایت
ان ماه که خودمثال هرزیباییست
لبخندزندبران رخ زیبایت
هروقت گذرکنی شماازراهی
بوسه بزندخاک زمین برپایت
گرخشک شودلبان زیبای شما
دریابشودجهان بران لبهایت
مانندچراغ نورقلبت پیداست
تعظیم کندطلوع صبح برپایت
عطرتن تو مثال عطریاس است
عطری که زده نسل بنسل زهرایت
کل لاله های این زمین می بافند
یک لباس عشق بران قدوبالایت
هرجاکه ستاره ای زندبرق زچشم
امده که روشن بکندشبهایت
اماتوخودت مثال کل نوری
فرشیست تمام اسمان برجایت
هرجاشنوم که تو گذرکرده ای
بوسه بزنم بخاک صندلهایت
انگاه که می خوردورق قرانی
بوی تودهد بنای جان هر ایت
گویندکه تو بجمکران رفته ای
صدعاشق منتظر بران چاهایت
عاشق شده تو بمثال مرغیست
گردن بنهدزبهرجان برپایت


آريانا 05-27-2010 07:23 PM

بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد
آب بر آتش تو ریختم و سود نکرد

آزمودم دل خود را به هزاران شیوه
هیچ چیزش بجز از وصل تو خشنود نکرد

آنچ از عشق کشید این دل من که نکشید
و آنچ در آتش کرد این دل من عود نکرد

گفتم : این بنده نه در عشق گرو کرد دلی ؟!
گفت دلبر : که بلی کرد ولی زود نکرد !!

آه دیدی که چه کردست مرا آن تقصیر
آنچ پشه به دماغ و سر نمرود نکرد

گر چه آن لعل لبت عیسی رنجورانست
دل رنجور مرا چاره بهبود نکرد

جانم از غمزه تیرافکن تو خسته نشد
زانک جز زلف خوشت را زره و خود نکرد

نمک و حسن جمال تو که رشک چمن است
در جهان جز جگر بنده نمکسود نکرد

هین خمش باش که گنجیست غم یار ولیک
وصف آن گنج جز این روی زراندود نکرد

T I N A 05-29-2010 08:33 AM

http://i32.tinypic.com/2w3umf5.jpg

عهدو پیمان با ما و وفا با دیگران

ساده دل من که قسم های تو باور کردم

SonBol 06-03-2010 10:59 PM

بايد رها كرد ،

بايد يك طور غريبي قيد همه چيز را زد و نشست يك گوشه و حرفي نزد ...

بايد آرام بود ، خيلي آرام .

بايد به سهراب گفت برادر

چشمها را هر چقدر هم كه بشوئي

هيچ جور ديگري نمي بيني .

همه ي قصه همين است ...

چشم ها را بايد بست !


اکنون ساعت 01:04 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)