![]() |
بدونی هیشكی نمیتونه
مثل من عاشقت بمونه آخه تنهایی خیلی سخته اینو دلت نمیدونه |
زندگی خیلی قشنگه اگه عشقی باشه در كار
اگه كه لیلی بمونه واسه مجنون تا صبح بیدار زندگی خیلی قشنگه اگه مثل ماه بتابیم اگه مثل یك قناری اواز زیبا بخوانیم زندگی خیلی قشنگه اگه مثل اینه باشیم اگه مثل اب دریا پاك و بی دغدغه باشیم زندگی خیلی قشنگه اگه یك پروانه باشیم اگه قدر هم بدونیم واسه عشقمون فدا شیم |
كارون چون گيسوان پريشان دختري بر شانه هاي لخت زمين تاب مي خورد خورشيد رفته است و نفس هاي داغ شب بر سينه هاي پر تپش آب مي خورد دور از نگاه خيره من ساحل جنوب افتاده مست عشق در آغوش نور ماه شب با هزار چشم درخشان و پر ز خون سر مي كشد به بستر عشاق بي گناه نيزار خفته خامش و يك مرغ ناشناس هر دم ز عمق تيره آن ضجه مي كشد مهتاب مي دود كه ببيند در اين ميان مرغك ميان پنجه وحشت چه مي كشد بر آب هاي ساحل شط, سايه هاي نخل مي لرزد از نسيم هوسباز نيمه شب آواي گنگ همهمه قورباغه ها پيچيده در سكوت پر از راز نيمه شب در جذبه اي كه حاصل زيبائي شب است رؤياي دور دست تو نزديك مي شود بوي تو موج مي زند آنجا، بروي آب چشم تو مي درخشد و تاريك مي شود بيچاره دل كه با همه اميد و اشتياق بشكست و شد بدست تو زندان عشق من در شط خويش رفتي و رفتي از اين ديار اي شاخه شكسته ز توفان عشق من |
بودن را تاب ندارم
شدن را توان بهای سنگین زندگی را به قیمت دلم پرداختم و تو …. کاش می*دانستی که چقدر تنهایم “ صادق هدایت" |
گهی به سینه درآیی گهی ز روح برآیی گهی به هجر گرایی چه آفتی چه بلایی گهی جمال بتانی گهی ز بت شکنانی گهی نه این و نه آنی چه آفتی چه بلایی بشر به پای دویده ملک به پر بپریده به غیر عجز ندیده چه آفتی چه بلایی چو پر و پاش نماند چو او ز هر دو بماند تو را به فقر بداند چه آفتی چه بلایی مثال لذت مستی میان چشم نشستی طریق فهم ببستی چه آفتی چه بلایی در آن دلی که گزیدی خیال وار دویدی بگفتی و بشنیدی چه آفتی چه بلایی چه دولتی ز چه سودی چه آتشی و چه دودی چه مجمری و چه عودی چه آفتی چه بلایی غم تو دامن جانی کشید جانب کانی به سوی گنج نهانی چه آفتی چه بلایی چه سوی گنج کشیدش ز جمله خلق بریدش دگر کسی بندیدش چه آفتی چه بلایی چه راحتی و چه روحی چه کشتیی و چه نوحی چه نعمتی چه فتوحی چه آفتی چه بلایی بگفتمت چه کس است این بگفتیم هوس است این خمش خمش که بس است این چه آفتی چه بلایی هوس چه باشد ای جان مرا مخند و مرنجان رهم نما و بگنجان چه آفتی چه بلایی تو عشق جمله جهانی ولی ز جمله نهانی نهان و عین چو جانی چه آفتی چه بلایی مرا چو دیک بجوشی مگو خمش چه خروشی چه جای صبر و خموشی چه آفتی چه بلایی بجوش دیک دلم را بسوز آب و گلم را بدر خط و سجلم را چه آفتی چه بلایی بسوز تا که برویم حدیث سوز بگویم به عود ماند خویم چه آفتی چه بلایی دگر مگوی پیامش رسید نوبت جامش ز جام ساز ختامش چه آفتی چه بلایی |
نه صداي پا مي ياد نه زنگ در نه تلفن
صبرمن تموم شده دير نشده كاري بكن دل اين كلون در ميزنه اما بيصدا دلهره يه عالمه نفس يه آهه بي هوا دم به دم يه حرفي باز مياد ميشينه تو گلوم همه جمع ميشه واسه وقتي نشستي روبروم نمي شه رو تو حساب كرد مثل آفتاب زمستون ميري بي خبر نگفته مي شي باز دوباره مهمون نميشه حتي كمت كرد از تو جمع دلخوشي ها تو نباشي ديگه از ما چي ميمونه جز يه تنها نه هواي جاده ها نه كوچه و خيابونا نه غم پياده رو نه گريه هاي ناودونا نه سكوت سرد پاك نه سقف دلگير خونه تو كه نيستي به دلم حتي غمم نمي مونه باشه هرچي تو بخواي هرجوري كه تو راحتي تو پري قصه ها نميشي يار پاپتي نمي شه رو تو حساب كرد مثل آفتاب زمستون ميري بي خبر نگفته مي شي باز دوباره مهمون نميشه حتي كمت كرد از تو جمع دلخوشي ها تو نباشي ديگه از ما چي ميمونه جز يه تنها |
کاش تو قحطی شقایق بشینیم توی یه قایق
بزنیم دل رو به دریا من و تو تنهای تنها http://sanazfafa.250free.com/ship.jpg |
زمین ، این آشیانه خوب !بی معناست اگر من باورکنم که پرنده نیستم .
|
|
|
اکنون ساعت 07:14 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)