![]() |
لطف تو دریاست و منم ماهیش
غیرت تو ساخت مرا شست شست ب |
لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد ن |
نور خدایی ست که ذرات را
رقص کنان بی سر و بی پا خوشست ب |
بارها گفته ام و بار دگر مي گويم
كه من دلشده اين ره نه به خود مي پويم // د |
دشمن من دید که با دوستم
او ز حسد دست گزیدن گرفت دل برهید از دغل روزگار در بغل عشق خزیدن گرفت ح |
حاجت مطرب و می نیست تو برقع بگشا
که به رقص آوردم آتش رویت چو سپند خ |
خار زدی در دل و در دیدشان
این دمشان نوبت گلزاریست ه |
هنگام وداع تو ز بس گريه كه كردم
دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست // ه |
هر دو جهان چون دو کف و تو چو جان
کف چه دهد کان ز سخای تو نیست ن |
ناليدن بلبل ز نوآموزي عشق است
هرگز نشنيديم ز پروانه صدايي // ي |
اکنون ساعت 05:48 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)