پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   كلامي از سعدي شيرين سخن (http://p30city.net/showthread.php?t=15187)

MAHDI 02-18-2010 06:26 PM

یکشب تامل ایام گذشته میکردم و بر عمر تلف کرده تاسف میخوردم و سنگ سراچه دل با الماس آب دیده میسفتم و این بیتها مناسب حال خود میگفتم:
هر دم از عمر میرود نفسی///چون نگه میکنم، نماند بسی
ای که پنجاه رفت و در خوابی///مگر این پنج روز دریابی
خجل آنکس که رفت و کار نساخت///کوس رحلت زدند و بار نساخت
خواب نوشین بامداد رحیل///باز دارد پیاده را ز سبیل
هر که آمد عمارتی نو ساخت///رفت و منزل بدیگری پرداخت
وان دیگر پخت همچنین هوسی///وین عمارت بسر نبرد کسی
یار ناپایدار دوست مدار///دوستی را نشاید این غدار
نیک و بد چون همی بباید مرد///خنک آنکس که گوی نیکی برد
برگ عیشی بگور خویش فرست///کس نیارد ز پس،ز پیش فرست
عمر برفست و آفتاب تموز///اندکی ماند و خواجه غره هنوز
ای تهی دست رفته در بازار///ترسمت پر نیاوری دستار
هر که مزروع خود بخورد بخوید///وقت خرمنش خوشه باید چید

بعد از تامل این معنی مصلحت چنان دیدم که در نشیمن عزلت نشینم و دامن صحبت فراهم چینم و دفتر از گفته های پریشان بشویم و مِن بعد نگویم.
زبان بریده بکنجی نشسته صُمٌ بُکم///به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم


اکنون ساعت 12:31 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)