![]() |
من در این غربت و تنهایی تلخ در پس کوچه خاموش فراموشی ها
از غم دوری تو و ز دلواپسی رفتن تو می لرزم دشت خاکی دل از سبز تهی است دلم از شادی لرزان است همه جا از سفرت ویران است دل من صد افسوس صبح کافوری را هیچ باور نکند ای طلوع طپش فاصله ها من ز دلتنگی حجم هجرت من از آشفتگی وحدت جمع و ز تنگی قفس می ترسم سفرت وسعت زجر آور نزع مرو ای ساقی عشق مرو ای منشا الهام غزل هجرتت رشته جان می گسلد من نمی دانم آه به تن مرمر عشق زخم این فاجعه فاصله را می بینی؟ گیسویت هجر طویل دیدگانت شب شعر دو لبت دفتر شعر حافظ پیکرت :شعر بلند همه را می سازد آه ای قهر آلود ... هجرتت رجعت باد رجعتت بعثت باد ... دلم از تلخی ایام شکست کمرم از غم تفریق دو تاست . آه تو نمی دانی معنی لحظه جان کندن چیست؟؟ بعد تو فاصله ها بین من و شادی است ای بهار سفری این ترنجستان هم بی تو رنجستان است تو نمی دانی من عزادارترین مرثیه خوانی هستم که به خوش باوریم می گریم ای راوی اشعار بلند حافظ به غم خستگی ام می خندی بودنم در گرو ماندن توست دل من از سفرت می میرد تو مرو ..... تو مرو..... آبرودار عزیز آبرو ریز مباش صدف بسته دل را مشکن دست لرزان مرا در این وادی تو بگیر .. |
چرا وقتی که آدم تنها ميشه غم و غصه اش قد يک دنيا ميشه
می ره يک گوشه پنهون ميشينه اونجا رو مثله يک زندون می دونه غم تنهايی اسيرت ميکنه تا بخوای بجنبی پيرت ميکنه وقتی که تنها ميشم اشک تو چشام پر می زنه غم می ياد يواش يواش خونه دل در می زنه |
حق با تو بود پنجره ایی باز نمی شود
این چشم سرخ محو تماشا نمی شود شبگرد کوچه های غزل جار می زند اینجا دوباره چلچله پیدا نمی شود طوفان عشق زورق غم شکسته است یعنی کسی دیگر مسافر دریا نمی شود بانوی کهکشان وفا گریه می کند زیرا نسیم قاصد گلها نمی شود افسوس می هورم که غزل واره های عشق در کوچه باغ عاطفه نجوا نمی شود معنای التهاب تو را کشف می کنم حق با توست فاصله معنا نمی شود... حق با توست فاصله معنا نمی شود...... |
به دامان مي دود اشكم " گريبان مي درد هوشم
نمي دانم چه ميگويد نسيم صبح در گوشم به اندك روزگاري بادبان كشتي مي شد زلطف ساقيان سجاده تزوير بر دوشم از آن روزي كه بربالاي او آغوش گشودم دگر نامد به هم چون قبله از خميازه آغوشم به كار ديگران كن ساقي اين جام صبوحي را كه تا فرداي محشر من خراب صحبت دوشم ز چشمش مستي دنباله داري قسمت من شد كه شد نوميد صبح محشر از بيداري هوشم من آن حس غريبم كاروان آفرينش را كه جاي سيلي اخوان بود نيل بنا گوشم كنار مادر ايام آن طفل بد خويم كه نتواند به كام هر دو عالم كرد خاموشم زخواري آن يتيمم دامن صحراي امكان را كه گر خاكم سبو گردد نمي گيرند بر دوشم فلك بيهوده صائب سعي در اخفاي من دارد نه آن شمعم كه بتوان داشت پنهان زير سر پوشم |
توی آسمون دنیا هر کسی ستاره داره چرا وقتی نوبت منه آسمون جایی
نداره . واسه من واسه من تنهایی درد درد هیچ کس و نداشتن هر گل پژمرده ایی رو تو کویر سینه کاشتن. دیگه باور کردم انگار باید تنها بمونم تا دم لحظه مردن شعر تنهایی بخونم ... http://thumbs.photo.net/photo/528359-sm.jpg |
از تو ميگويم از تو كه دليل بودني افسوس كه تو بودنم را حس نمي كني ...
|
از دست عزيزان چه بگويم . گله اي نيست . گر هم گله اي هست دگر حوصله اي نيست ....
|
http://www.2ql.net/uploads/1240085633.jpg
دلم ازغربت ایام گرفت دل من با گریه هاش پامی گرفت غصه ها از دوری تو،تو دلم جا می گرفت دل خالی من ،از عشق تومعنا می گرفت این روزا، روزای بی تو بودنه فصل بی عشقی وبی تو مردنه حالا من تنهای تنها تواین فصل قریب گم شدم تو خاطرات چند سال قدیم اون روزا که بودی در کنار من می نشستیمو میگفتیم که چکار کنیم برای هم حالا من میگم کمی از اون روزا روزای عاشقی وعشق شما. وقتی که کسی تو قلبته حاظری دنیا بد باشه فقط اونی که عشقته عاشقی رو بلد باشه قید تموم دنیا روبخاطر اون میزنی خیلی چیزا رو میشکنی تا دل اونو نشکنی حاظری قلب توباشه پیش چشای اون گرو فقط خدا نکرده اون یه وقت بهت نگه برو حاظری هر چی دوست نداشت بخاطرش رها کنی حسابتو حسابی از مردم شهر جدا کنی حاظری مسخرت کنن تمام ادمای شهر اما نبینی اون باهات کرده واسه یه لحظه قهر حاظری که بگذری از شهرت واسم وابروت حاظری هر چی بشنوی حتی اگه سرزنشه بخاطراون کسی که برات خیلی با ارزشه حاظری هرکی جزاونوساده فراموش بکنی پشت سرت هرچی میگن چیزی نگی گوش بکنی حالا بیا این روزارو از اون روزا جداکنیم روزای بی تو بودنت از بودنت سوا کنیم انگار که تقدیر نمی خواست تو در کنار من باشی منم بهار تو باشم تو هم بهار من باشی تو رفتی و حالا دیگه اون ور دنیا خونته انگار نه انگار که کسی اینور آب دیونته تقصیر هردومون بوده ما عشقو نشناخته بودیم فقط یه قصر کاغذی تو رویامون ساخته بودیم حالا که من تنهاشدم قدر چشاتومی دونم ولی نمیشه کاری کردهمیشه تنها می مونم کاش توی دنیا هیچ کسی قربونی غرور نشه راه دوتاپرنده کاش هیچ روزی از هم دور نشه |
نی تو حریف کی کنی؟ ای همه چشم روشنی!
خفته روی چو ماهیان حوض به حوض جو به جو راست بگو نهان مکن پشت به عاشقان مکن چشمه کجاست تا که من آب کشم سبو سبو مولانا |
مي آيي ....
صدايت سر ميخورد روي دلتنگـــي هايم از تو لــبريز ميشوم ... وقتي هستي ، شهر چقدر کوچک است به اندازهء دو صندلي کنار هم ... حضورت غلت مي زند روي خستگي هايم از اين روست که هنوز زنده ام ... |
اکنون ساعت 05:17 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)