![]() |
ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه{قاط}_شکات:45:
مست از خانه برون تاختهای یعنی چه:mad: |
ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
کجاست پیک صبا گر همی کند کرمی |
به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است |
در طریق عشق بازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی |
دلم محراب زيبايي چو ابروي تو ميخواهد بهانه كرده و تنها گل روي تو ميخواهد |
بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید
از یار آشنا سخن آشنا شنید_چپله |
ای که به دام تو اسیــــــرم اسیــــــــــــر لذت دیوانگی از من مگیــــــــــــــــــــــــــر |
تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم
ار که می نالی و فریاد چرا می داری |
سمت این بود که کامم زتو حاصل نشود ورنه زیـن بیـش شـب و روز دعـا نتوان کرد |
ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ
به قرآنی که اندر سینه داری |
http://photos1.blogger.com/blogger/4.../03-family.jpg
در حسرت چشم تو دل ماه شکست چشمان هزار غنچه در راه شکست تو رفتی و بعد تو دلم مثل بلور افتاد ز برج شوق و ناگاه شکست:53: |
حافظ چو طالب آمد جامی به جان شیرین
حتی یذوق منه کاسا من الکرامه |
مـرا بـیـگانه می دانی به خـود ای آشـنای دل ولی من بی تو عالم رابه خود بیگانه می دانم |
از چشم بخت خویش مبادت گزند از انک
در دلبری به غایت خوبی رسیده ای |
چه زیبا می شود دنیا برای من اگر روزی
تو از انی که هستی ای معما! پرده برداری |
من رند و عاشق در موسم گل
آنگاه توبه استغفرالله |
جذاب ترین مرحله ای عشق همین است
ازمن تو همان چیز بخواهی که ندارم |
پدر بجای پسر هرگز این کرم نکند
که دست جود تو با خاندان آدم کرد |
http://photos1.blogger.com/blogger/4.../03-family.jpg
کنار اشنایی تو اشیانه میکنم فضای اشیانه را پرازترانه میکنم کسی سوال میکند به خاطر چه زنده ای؟ و من برای زندگی تو را بهانه می کنم:53: |
دلم برای کسی تنگ است!!!!
|
تــــو نـــیم دیـــــگر مــــن بــــودی و نــدانــســـــتی چـــه داغ هــــا که بــــه ایــــن نیــــم دیگرت دادند! |
نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
هر آن چه ناصح مشفق بگویدت بپذیر |
تو دريايي تلاطم داري اي دوست
تو لبخند و تبسم داري اي دوست دو بيتي هاي من پايان ندارد تو در فکرم ترنم داري اي دوست |
به عزم توبه نهادم قدح ز کف صد بار
ولی کرشمه ساقی نمیکند تقصیر |
می سوزم از فراقت روی از جفا بگردان
هجران بلای ما شد یارب بلا بگردان |
ندارم به جز دل مکانی برایت
اگر عیب این خانه تنگی نباشد |
جمالت آفتاب هر نظر باد
ز خوبی روی خوبت خوبتر باد |
لحظه ها در پي هم ميگزند و ميان انها تو فقط ميماني
لحظه اي با من باش تا ابد در دل من مهماني |
خوش خرامان میروی چشم بد از روی تو دور
دارم اندر سر خیال آن که در پا میرمت |
گوش من و حلقه گیسوی یار
روی من و خاک در میفروش |
در خیال این همه لعبت به هوس میبازم
بو که صاحب نظری نام تماشا ببرد |
من ندانم به نگاه تو چه رازیست نهان که من آن راز توان دیدن وگفتن نتوان |
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی |
گر در سرت هوای وصال است حافظا
باید که خاک درگه اهل هنر شوی |
صبا وقت سحر بویی ز زلف یار میآورد
دل شوریده ما را به بو در کار میآورد |
ای آفتاب آینه دار جمال تو
مشک سیاه مجمره گردان خال تو |
سراسر بخشش جانان طریق لطف و احسان بود
اگر تسبیح میفرمود اگر زنار میآورد |
از گدایی درت تا که چنین مستوری
چاره ای نیست اگر پادشه دورانم! |
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی |
چو انسان را نباشد فضل و احسان
چه فرق از آدمی تا نقش دیوار ؟ |
اکنون ساعت 09:50 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)