پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   فیلم سينما تئاتر و تلویزیون Cinema and The Movie (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=26)
-   -   معرفی فیلم (http://p30city.net/showthread.php?t=28801)

زکریا فتاحی 09-21-2010 10:25 PM

ملاقات با جان‌دو - Meet John Doe




سال تولید : ۱۹۴۱
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : فرانک کاپرا.
کارگردان : کاپرا.
فیلمنامه‌نویس : رابرت ریسکین، برمبنای داستانی زندگی و مرگ جان دو نوشته رابرت پرسنل و ریچارد کانل.
فیلمبردار : جرج بارنز.
آهنگساز(موسیقی متن) : دیمیتری تیومکین.
هنرپیشگان : گاری کوپر، باربارا استانویک، اداوارد آنولد، والتر برنان،جیمز گلیسن، جین لاکهارت، اروینگ بیکن و رجیس تومی.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۳۵ دقیقه.


"آن میچل" (استانویک)، روزنامه‌نگار پرتلاش، با آمدن سردبیر تازه، "هنری کانل" (گلیسن)، کارش رااز دست می‌دهد. او با عصبانیت آخرین مطلبش را به‌نام یک ایده‌آلیست خیالی به‌نام "جان دو" می‌نویسد و از زبان او از قربانی شدنش توسط صاحبان صنایع می‌گوید. "میچل" در نامه ساختگی‌اش از طرف "جان‌دو"، می‌گوید که شب کریسمس خودش را از بالای اختمان شهرداری به پائین پرت خواهد کرد. واکنش خوانندگان فوق‌العاده است و "کانل" نامه را از "میچل" می‌خواهد. "میچل" اعتراف می‌کند که نامه ساختگی بوده، اما برای ادامه کارش در روزنامه، پیشنهاد می‌کند هالوئی را از میان خیل بیکاران پیدا کنند و داستان را با نام او ادامه دهند. نامه دیگری هم با همین امضا چاپ می‌شود و "کانل" برای نجات اعتبار روزنامه‌اش به "میچل" دستور می‌ٔهد که یک "جان‌دو" بسازد و قرعه به‌نام "لانگ‌جان ویلوبی" (کوپر) می‌افتد...
٭ فیلمی سیاه و غریب از کاپرا و نخستین فیلمی که او مستقل و بدون پشتیبانی کمپانی همیشگی‌اش، کلمبیا، ساخت. فیلم اساساً حمله‌ای است به گرایش‌های فاشیستی آن دوره در آمریکا و مشخصاً جناح آلمانی / آمریکائی طرفدار نازی‌ها. فیلم‌نامه ریسکین موقع‌شناسانه و خوش‌پرداخت است و کوپر و استانویک دیدنی‌اند. شهرت کاپرا در این زمان چنان بود که تمام بازیگران اصلی بدون خواندن فیلم‌نامه پذیرفته بودند تا جلوی دوربین بروند.


زکریا فتاحی 09-21-2010 10:26 PM

هندوچین - INDOCHINE



سال تولید : ۱۹۹۱
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : اریک اومان
کارگردان : رژی وارنیه
فیلمنامه‌نویس : اریک اورسنا، لوئی گاردل، کاترین کوئن و وارنیه
فیلمبردار : فرانسوا کاتونه
آهنگساز(موسیقی متن) : پاتریک دویل
هنرپیشگان : کاترین دونوو، ونسان پرز، لین دان پام، ژان یان، دومینیک پلان، هانری مارتیو، کارلو برانت
نوع فیلم : رنگی، ۱۵۴ دقیقه


ـ هندوچین فرانسه (ویتنام)، اوایل دههٔ ۱۹۳۰، نبرد ویتنامی‌ها علیه حکومت استعماری فرانسه آرام آرام آغاز می‌شود. ̎الیان̎ (دونوو) با پدرش و دختری ویتنامی، شاهزاده خانم یتیمی به نام ̎کامی̎ (پام)، که به فرزندی پذیرفته، یک کارخانهٔ تولید کائوچو را اداره می‌کند. ورود ̎ژان باپتیست̎ (پرز)، افسر نیروی دریائی این زندگی آرام را بر هم می‌زند. ̎ژان باپتیست̎ ابتدا به ̎الیان̎ علاقمند می‌شود، ولی بعد عشق پرشور ̎کامی̎ را بر می‌انگیزد. ̎کامی̎ در پی او تا منطقه‌ای دور دست می‌رود و به دلیل کشتن یک فرانسوی، هر دو مورد تعقیب قرار می‌گیرند. و ... این حکایت را ̎الیان̎ سال‌ها بعد برای ̎اتی‌ین̎، ثمرهٔ وصلت ̎ژان باپتیست̎ و ̎کامی̎ تعریف می‌کند.
ـ تنها عناصر جذاب فیلم یکی حضور قدرتمند دونوو است، در نقش قهرمان زن ملیح و متکی به نفسی که در کشاکش آشوب‌ها و تحولات سیاسی، زمینهٔ بقای نسل‌ها را حفظ می‌کند و دیگری چشم انداز دیدنی و وسوسه انگیز ویتنام از نگاه یک غربی. و گرنه باقی هندوچین صرفاً حکایت قدیمی فیلم‌های متأخر مربوط به استعداد و دگرگونی را باز می‌گوید، ضمن اینکه دیدگاهی ارتجاعی و ستایش‌گرانه نسبت به امپراتوری کبیر فرانسه را نیز غیر مستقیم تبلیغ می‌کند. استعمار، نه متنقدانه بلکه ملایم و با غم غربت نظاره می‌شود و عشق شدید میان افسر فرانسوی و دختر ویتنامی ـ یکی از باور ناپذیرترین جنبه‌های فیلم ـ طبق معمول اینگونه فیلم‌ها، شکاف عمیق میان فرهنگ‌ها را به شیوه‌ای تصنعی و دروغین، پر می‌کند.

زکریا فتاحی 09-21-2010 10:26 PM

خواهران - Sisters




سال تولید : ۱۹۷۳
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : ادوارد ر. پرسمن
کارگردان : برایان د پالما
فیلمنامه‌نویس : لوئیزا رُز و دِ پالما، برمبنای داستانی نوشته د پالما.
فیلمبردار : گریگوری ساندو.
آهنگساز(موسیقی متن) : برنارد هرمان.
هنرپیشگان : مارگوت کیدر، جنیفر سالت، چارلز دورنینگ، بیلی فینلی، لایل ویلسن، برنارد هیوز و مری داونپورت.
نوع فیلم : رنگی، ۹۳ دقیقه.


مُد فرانسوی - کانادائی به‌نام «دانیل بِرِتون» (کیدر)، به‌هنگام حضور در نمایشی تلویزیونی با «فیلیپ وود» (ویلسن)، جوانی سیاه‌پوست آشنا می‌شود. آن دو برای صرف شام به رستورانی می‌روند. در آنجا «امین» (فینلی)، شوهر سابق «دانیل»، سعی می‌کند او را همراه خود ببرد، اما کوشش او با مداخله «فیلیپ» ناکام می‌ماند. «فیلیپ» همراه «دانیل» به آپارتمان او می‌رود و به‌طور ناخواسته مشاجره او و خواهر دوقلویش، «دومینیک» را می‌شنود. فردای آن شب، وقتی «فیلیپ» برای تهیه داروهای مورد نیاز «دانیل» و همچنین خرید کیک تولد برای او از خانه خارج می‌شود، «دانیل» دچار یک حمله عصبی می‌شود و از حال می‌رود. «فیلیپ» باز می‌گردد و «دانیل» یا «دومینک»، در حالتی جنون‌آمیز بیدار می‌شود و با ضربات چاقو او را از پا درمی‌آورد. «فیلیپ» پیش از مرگ، با خون خود کلمه «کمک» را روی پنجره می‌نویسد. «گریس کالیر» (سالت)، خبرنگاری که در آپارتمان مقابل زندگی می‌کند، قضیه را به پلیس اطلاع می‌دهد. «امیل» به آپارتمان «دانیل» می‌آید، او را به حال عادی باز می‌گرداند و می‌گوید که این جنایت توسط «دومینک» انجام شده. آنان سپس جنازه را پنهان می‌کنند. پلیس در جست‌وجو، چیزی نمی‌یابد و گفته‌های «گریس» را نمی‌پذیرد. او به ناچار با کمک کارآگاهی خصوصی به نام «جوزف لارچ» (دورنینگ)، ماجرا را پی‌گیری می‌کند. «گریس» درمی‌یابد که «دانیل» و «دومینیک» همان دوقلوهای مشهور «سیامی» هستند که به هنگام تولد توسط دکتر «امیل برِتون» از هم جدا شده‌اند و «دومینیک» در اثر این عمل مرده است. او، «امیل» و «دانیل» را تا آسایشگاهی خصوصی تعقیب می‌کند، در آنجا به دام می‌افتد و «امیل» او را شست‌وشوی مغزی می‌دهد تا بپذیرد شاهد هیچ جنایتی نبوده است. «امیل» به یاد «دانیل» می‌آورد که چگونه پس از مرگ «دومینیک»، هر وقت که مردی قصد برقراری تماس با او را داشته، او به قالب شخصیت خواهر مرده‌اش فرورفته است. در این زمان، «امیل» که سخت دل باخته «دانیل» است، سعی می‌کند به او نزدیک شود، ولی «دانیل» او را از پا در می‌آورد. ماجرا با ورود پلیس به آسایشگاه خاتمه می‌یابد.
* نخستین فیلم هیچکاک‌یِ پالما. فیلم از ساختاری مشابه بیمار روانی (آلفرد هیچکاک، 1960) پیروی می‌کند: همراه ساختن تماشاگر با یکی از شخصیت‌ها («فیلیپ») به‌عنوان شخصیت مرکزی در نیمه اول فیلم و سپس قتل او، که تماشاگر را دچار تشویق و آشفتگی می‌سازد. سالت که در حالتی همانند پنجره عقبی ناظر جنایت می‌شود، ایفاگر یک شخصیت تیپیک هیچکاک‌ی، مثل کاری گرانت در شمال به شمال‌غربی (هیچکاک، 1959) است: آدم لجوج و سرسختی که با وجود آنکه «واقعیت» را می‌گوید، اما هیچ‌کس حرفش را نمی‌پذیرد. دِ پالما در صحنه‌هائی مثل قتل «فیلیپ» و پنهان کردن جسد، استفاده هوشمندانه‌ای از تقسیم پرده برای نمایش صحنه‌های همزمان و ایجاد تعلیق کرده است، با این همه مهمترین عامل وابستگی فیلم به سینمای هیچکاک، چیزی جز موسیقی سحرانگیز هرمان نیست.



زکریا فتاحی 09-21-2010 10:27 PM

خاندان آشر - House Of Usher




سال تولید : ۱۹۶۰
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : راجر کورمن
کارگردان : کورمن
فیلمنامه‌نویس : ریچارد ماتسن، برمبنای داستانی نوشته ادگار آلن پو.
فیلمبردار : فلوید کرازبی.
آهنگساز(موسیقی متن) : لس باکستر.
هنرپیشگان : وینسنت پاریس، میرنا فاهی، مارک دامون و هاری الرب.
نوع فیلم : رنگی، ۸۵ دقیقه.


"رودریک آشر" (پرایس)، مالک سپیدمو و مهیب خانه‌ای مرموز و قدیمی است که همراه با خواهرش، "مادلین" (فاهی) گوشه عزلت گرفته است. روزی "مادلین" خبر نامزدی‌اش با "فیلیپ" (دامون) را به او می‌دهد. "رودریک" به "فیلیپ" می‌گوید که او و خواهرش، آخرین بازماندگان "خاندان آشر"، به نوعی جنون مبتلا هستند که نباید به نسل دیگری منتقل شود. اما "فیلیپ" در خانه جن‌زده می‌ماند. او با حادثه‌های عجیبی روبه‌رو می‌شود و تا دم‌مرگ پیش می‌رود. در این بین، "مادلین" بیمار می‌شود. "رودریک" به "فیلیب" می‌گوید که "مادلین" بر اثر حمله قلبی مرده و او را در نمازخانه خانوادگی دفن می‌کند. اما سرپیشخدمت خانه به "فیلیپ" می‌گوید که نامزدش دچار از هوش رفتگی موقت و دوره‌ای بوده و ممکن است و زنده به گور شده باشد...
٭ خاندان آشر، نخستین محصول ترسناک کورمن است که بودجه "معقولی" دارد، رنگی و سینماسکوپ ساخته شده و الهام گرفته از آثار پو است. موفقیت انتقادی و تجاری فیلم راه را برای اقتباس‌های بعدی کورمن از پو گشود. خاندان آشر با فضاسازی و هم‌انگیز و مؤثرش موفق می‌شود از "خانه" یک هیولا بسازد (کورمن مجبور شده بود در پاسخ به گله‌هائی که از فقدان یک مخلوق ترسناک در فیلم شده بود، ماهیت مخوف خانه تأکید بیشتری کند). استفاده هوشمندانه کورمن از رنگ، تارهای عنکبوت و صداهای غژغژ و خشن‌خشن درها و اثانیه، خانه را عامل تمامی رخدادها و رفتارهای جنون‌آمیز جلوه‌ می‌دهند. پرایس در نقش مالک مشئوم خانه "آشر" فوق‌العاده است. در سال ۱۹۸۸ برمبنای داستان پو، فیلمی به همین نام، به کارگردانی آلن برکین‌شا و هم‌کاری آلیور رید و دانلد پلیزنس ساخته می‌شود.


زکریا فتاحی 09-21-2010 10:27 PM

والدو پیر بزرگ - The Great Waldo Pepper




سال تولید : ۱۹۷۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : جرج روی هیل
کارگردان : هیل
فیلمنامه‌نویس : ویلیام گُلدمن، برمبنای داستانی نوشته هیل.
فیلمبردار : رابرت سورتیس.
آهنگساز(موسیقی متن) : هنری منسینی.
هنرپیشگان : رابرت ردفورد، بو سونسن، بو بروندین، سوزان ساراندون، جفری لوئیس، ادواردد هرمان، فیلیپ برانز، جین پیترز، مارگوت کیدر و اسکات نیومن.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۸ دقیقه.


نبراسکا، سال 1926. «والدو پپر» (ردفورد)، خلبان هواپیماهای تک‌نفره زمان جنگ جهانی اول، برای گرداندن مردم در آسمان بلیت می‌فروشد و برای‌شان قصه‌ای تعریف می‌کند: «ارنست کسلر» (بروندین)، بهترین خلبان جنگی آلمانی‌ها، به تنهائی سه هواپیمای آمریکائی‌ها را سرنگون کرده و بعد، وقتی مسلسل «والدو» گیر کرده، به جای آنکه او را هم بزند، برایش سلام نظامی فرستاده است. حاصل داستان دروغ نیست، فقط «والدو» در آن نقشی نداشته است. «والدو» با خلبان دیگری به‌نام «آکسل اولسن» (سونسن) وارد سیرک‌هوائی «دکتر دیلهوفر» (برانز) می‌شود تا پول کافی برای ساختن هواپیمائی را فراهم کند که دوستش، «ازرا استایلز» (هرمان) طراحی کرده و با آن می‌تواند نمایشی بهتر از نمایش‌های «کسلر» اجرا کند. وقتی دوست «آکسل»، «مری‌بت» (ساراندون) در حین نمایش کشته می‌شود، «والدو» و «آکسل» از پرواز منع می‌شوند؛ و «والدو» با حسرت تلاش «ازرا» را برای شکست دادن «کسلر» در پرواز نمایشی تماشا می‌کند، تلاشی که به مرگ «ازرا» منجر می‌شود. «والدو» به‌عنوان بازیگر بدل به هالیوود می‌رود و در فیلمی که براساس نبردهای هوائی افسانه‌ای «کسلر» ساخته می‌شود - و در آن، «کسلر» نقش خودش را بازی می‌کند - ایفای نقش می‌کند. و بالاخره، به‌عنوان بدل رودرروی قهرمان محبوب خویش قرار می‌گیرد. او و «کسلر» در حین فیلم‌برداری از نقش‌شان خارج می‌شوند و به نبردی واقعی می‌پردازند و کارگردان فرصت‌طلب فیلم هم فیلم‌برداری را ادامه می‌دهد. وقتی برتری «والدو» بر «کسلر» ثابت می‌شود، او همان سلام نظامی افسانه‌ای را برای «کسلر» می‌فرستد و هر دو هواپیما که به‌شدت آسیب دیده‌اند، میان ابرها ناپدید می‌شوند.
* والدو پیر بزرگ با تدوین خاطره‌انگیز عکس‌های تاریخی، شروعی نوستالژیک دارد. اما بعد معلوم می‌شود که هیل این‌بار هوس‌هایش را حسابی کنترل کرده است و نمی‌گذارد جلوه‌های شیک فیلم‌های قبلی خودش، بوچ کسیدی و ساندنس کید (1969) و دغل‌بازی (1973)، تکرار شود. فیلم بارون سرخِ‌راجر کورمن (1971) کاوش عمیق‌تری در رمز و راز جسارت انتحاری خلبانان جنگ جهانی اول است، ولی هیل در سومین بررسی‌اش از مرزهائی که تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌شود، از درون یک کارخانه رویاسازی به کارخانه دیگری که مدت‌ها قبل به دلیل اشاعه هوانوردی متمدن و مقررات ایمنی تعطیل شده است، ادای دین می‌کند و از همان آغاز اذعان می‌کند که فیلمش فقط یک فیلم است و ریشه‌هایش را باید در روزهای قدیمی معصومیت و ماجراجوئی، جائی میان سریال دوره صامتِ مخاطرات پالین و فیلم فرشتگان دوزخ (هوارد هیوز، جیمز ویل، مارشال نیلان و لوتر رید، 1930)، جست‌وجو کرد.



زکریا فتاحی 09-21-2010 10:28 PM

شب‌های وحشی - LES NUITS FAUVES




سال تولید : ۱۹۹۲
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : نلا بانفی
کارگردان : سیریل کولار
فیلمنامه‌نویس : سیریل کولار
فیلمبردار : مانوئل تران، بر مبنای رمانی نوشتهٔ خودش
هنرپیشگان : کولار، رومان بورینژه، کارلوس لوپز، کورین بلو، کلود وینتر، ماریا اشنایدر، کلمانتین سلاری و لورا فاوالی
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۶ دقیقه


ـ سال ۱۹۸۶. ̎ژان̎ (کولار)، عکاس پاریسی هنگام مراجعت از سفر شغلی به مراکش در می‌یابد که به ایدز مبتلا شده است. او و ̎لورا ̎ (بورینژه)، دختر هجده‌ساله، مجذوب هم می‌شوند ولی ضمناً رابطه‌ای هم با مرد جوان پرشوری به نام ̎سامی̎ (لوپز) دارد. ̎لورا ̎ از اینکه ̎ژان̎ پیش‌تر دربارهٔ ابتلای خود به ایدز چیزی نگفته به خشم می‌آید، در عین حال که به رابطهٔ ̎ژان̎ و ̎سامی̎ نیز حسادت می‌ورزد. پس از رفتن ̎لورا ̎ ، ̎سامی̎ نزد ̎ژان̎ می‌ماند. ̎لورا ̎ باز می‌گردد و از یافتن ان دو با هم عصبانی می‌شود. ̎ژان̎ درمانش را آغاز و سعی می‌کند که از ̎لورا ̎ فاصله بگیرد. ̎لورا ̎ ادعا می‌کند که ویروس به او هم منتقل شده ولی خیلی زود مشخص می‌شود که دروغ می‌گوید. ̎ژان̎ در می‌یابد که ̎سامی̎ با یک گروه فاشیست همکاری دارد و جلوی آنان را وقتی مشغول کتک زدن یک عرب هستند، می‌گیرد. سپس به صحرا سفر می‌کند تا آرامش پایداری را بیابد.
ـ یک پروژهٔ شخصی برای کولار که علاوه بر کارگردانی، بازیگر اصلی و نویسندهٔ داستان مأخذ فیلم نیز هست. او از نخستین کسانی در فرانسه بود که از وضعیت ابتلاء به بیماری ایدز خود سخن گفت. تأثیر دستیاری او برای موریس پیالا در سبک شبه مستند فیلم آشکار است و هم آهنگ با حال و هوای جنون‌آمیز زندگی ̎ژان̎، فیلم عمدتاً با دوربین روی دست گرفته شده و قطع‌های تند و ریتمیک پر شماری دارد. بیشتر گفت‌وگوها، کیفیت پر احساس بداهه‌پردازی شده‌ای دارند ولی جلوه‌های ̎سینما ـ وریته̎ مرتب در کنار لحظه‌های نیرومند نمایشی قرار می‌گیرند. حس و حال بی‌تکلف و روان فیلم باعث می‌شود ̎موضوع̎ بزرگ آن متظاهرانه نباشد و سبک کولار گوئی شخصیت‌ها را در حالت‌هائی ناخودآگاه و ملموس، شکار می‌کند.



زکریا فتاحی 09-21-2010 10:28 PM

تنومند - HULK




سال تولید : ۲۰۰۳
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : آوی آراد، لَری ج. فرانکو، گیل آن هرد و جیمز شیمس
کارگردان : آنگ لی
فیلمنامه‌نویس : شیمس، مایکل فرانس و جان ترمن، برمبنای داستان شیمس از داستان مصورِ استن لی و جک کربی
فیلمبردار : فردریک المز
آهنگساز(موسیقی متن) : دَنی الفمن
هنرپیشگان : اریک بانا، جنیفر کانلی، سام الیوت، جاش لوکاس، نیک نولتی، پل کرسی، لو فرینیو و کوین رنکین
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۸ دقیقه


̎دکتر بروس بنر̎ (بانا) جزو گروه پژوهش‌گرانِ دانشگاه کالیفرنیا در برکلی است. ̎گلن تالبوت̎ (لوکاس) یکی از مدیران شارلاتانِ شرکتی بزرگ به وجود لابراتور ویژهٔ دانشگاه پی می‌برد و می‌خواهد آن را به مالکیت خود درآورد. بعداً ̎بروس̎ به‌طور تصادفی در معرض اشعه‌ای آزمایشگاهی قرار می‌گیرد و به غولی عظیم‌الجثه تبدیل می‌شود و لابراتور را ویران می‌کند. ̎دکتر دیوید بنرِ̎ مرموز (نولتی)، از پژوهش‌گران قدیمی آزمایشگاه، که مدعی است پدر واقعی ̎بروس̎ است، مخفیانه آن اشعه را روی خودش آزمایش می‌کند. او سگ‌هائی جهش‌یافته خلق می‌کند و آنها را به سراغ ̎بتی راس̎ (کانلی) هم‌کار آزمایشگاهی و محبوبهٔ سابق̎بروس̎ می‌فرستد. ̎بروس̎ با شکل و شمایل ̎تنومند̎، ̎بتی̎ را نجات می‌دهد. ̎بتی̎ به پیشنهاد پدرش، ̎ژنرال راس̎ (الیوت) ـ که رابطهٔ سردی با دخترش داشته ـ گردن می‌نهد و اجازه می‌دهد او ̎تنومند̎ را هم‌راه با خودش به یک پایگاه نظامی متروکه ببرد. اما ̎گلن تالبوت̎، رهبری عملیات را به عهده می‌گیرد و می‌خواهد از قدرت‌های مافو‌ق طبیعی ̎تنومند̎ به‌نفعِ شرکت خود استفاده کند و بنابراین ̎بروس̎ را در یک محفظهٔ ایزوله شده، بی‌هوش نگه می‌دارد. ̎بروس̎ خشمگین و به ̎تنومند̎ تبدیل می‌شود و رهسپار سن‌فرانسیسکو می‌شود و سر راه با هواپیماهای نظامی، تانک‌ها و بمب‌ها مقابله می‌کند. فقط دیدن ̎بتی̎ است که می‌تواند او را به شکل و شمایل انسانی‌اش برگرداند. وقتی در نهایت، ̎تنومند̎ را اسیر می‌کنند، ̎دکتر دیوید بنر̎ پدیدار می‌شود و برای آخرین بار پسر خود و رقیب و دشمن قدیمی‌اش، ̎ژنرال راس̎، رودررو می‌شود.
● ̎تنومند̎ از قهرمانان داستان‌های مصور مارول، در ماه مه سال ۱۹۶۲ توسط استن لی و جک کربی خلق شد. او ̎بروس بنر̎ دانشمند اتمی آرام و محبوبی بود که بروز خطائی در یکی از آزمایش‌هایش مسیر زندگی‌ او را تغییر داد و از آن پس در لحظات بروز خشم به آمیزه‌ای از هیولا و قهرمان بدل می‌شد. به گفتهٔ لی، او و کربی در خلق ̎تنومند̎ سه الگوی اصلی را مد نظر داشتند: یکی شخصیت ̎موجود̎ از کار قبلی آنان، چهار شگفت‌انگیز که با اقبال گستردهٔ مخاطبان روبه‌رو شده بود، و هم‌چون ̎تنومند̎ آدمی عادی بود که در شرایط ویژه ابعاد و خصایصی هیولاوار می‌یافت. دوم مخلوق فرانکنستاین به‌عنوان موجودی درک‌نشده در اجتماع (لی با اشاره به تجربهٔ تماشای فیلم‌های فرانکنستاین به کارگردانی جیمز ویل می‌گوید که در این آثار، مخلوقِ در اصل بی‌گناه را که تودهٔ نادان مشعل به‌دست تعقیبش می‌کنند باید طرف مثبت ماجرا دانست، نه قطب منفی آن)؛ و سوم داستان ماجرای عجیب دکتر جکیل و آقای هایدِ رابرت لوئیس استیونس در بیان چگونگی تغییر شکل دادن تدریجی ̎بروس بنر̎ به ̎تنومند̎ و وجه دوگانهٔ شخصیت او. ̎تنومند̎ هم‌چون دیگر قهرمانان مارول خیلی زود راهش را به دیگر رسانه‌ها گشود. در این زمینه باید از دو مجموعهٔ انیمیشن، یکی محصول ۱۹۶۶ و دیگری ۱۹۶۶ ـ ۱۹۹۹ یاد کرد، هم‌چنین مجموعهٔ تلویزیونی شبکه CBS با عنوان تنومند شگفت‌انگیز (۱۹۷۸ ـ ۱۹۸۲)، با حضور چهرهٔ محبوب تلویزیونی، بیل بیکسبی به نقش ̎دکتر بنر̎ (که نامش به ̎دیوید̎ تغییر یافته بود)، و فرینیو بازیگر عضلانی که در چند فیلم تاریخی ایتالیائی در نقش هرکول ظاهر شد، به نقش هم‌زاد او، ̎تنومند̎. هم‌چنین باید اشاره کرد به سه فیلم تلویزیونی بازگشت تنومند شگفت‌انگیز (نیکلاس کوری، ۱۹۸۸)، محاکمهٔ تنموند شگفت‌انگیز (بیکسی، ۱۹۸۹) و مرگ تنومند شگفت‌انگیز (بیکسی، ۱۹۹۰). از اواسط دههٔ ۱۹۹۰ تلاش‌هائی برای تهیهٔ فیلمی بزرگ برمبنای این داستان مصور صورت گرفت. کارگردان‌هائی مثل جو جانستن و فیلم‌نامه‌نویسانی مثل زوج اسکات الکساندر و لری کاراشوسکی و هم‌چنین مایکل فرانس پس از مدتی کار روی این طرح، آن را رها کردند تا این‌که در آغاز سدهٔ نو قرعه به نام آنگ لی افتاد. او به گفتهٔ خود در این اقتباس بیش از هر چیز کوشید تا عناصر بصری و شکل روائی داستان مصور را با ذهنیت مخاطبان نوجوان امروزیِ خو کرده به انیمیشن‌های کامپیوتری (عمدتاً ژاپنی) هم‌راه و هم‌ساز کند. و علت اصلی سطحی‌نگری و ابتذال نهفته در بطن این فیلم مطولو و پرگو را نیز باید در همین نگرش فیلم‌ساز به دست‌مایه‌اش جست‌وجو کرد. تنومند فیلمی است که با افراد در کاربرد جلوه‌های ویژهٔ کامپیوتری (تا حدی که گویا فیلم صرفاً به منظور نمایش آنها ساخته شده)، شخصیت‌ اصلی‌اش را تا حد یکی از قهرمانان بازی‌های ویدئویی امروزی تقلیل و تنزل می‌دهد. کوشش برای حفظ مضامین داستان مصور اصلی (مثل انتقاد از روحیهٔ توسعه‌طلبی نظامی که ریشه در وقایع زمان خلق داستان مثل جنگ سرد و رقابت اتمی دو ابرقدرت آن زمان دارد)، در کنار افزودن مضامینی تازه مثل رابطهٔ ̎بروس بنر̎ و پدرش، بی‌ آن‌که به تلفیقی مؤثر از این عناصر بینجامد، حاصلی جز تشتت و سردرگمی بیش‌تر فیلم به بار نیاورده است. نباید از یاد برد که فیلم حاصل کار فیلم‌سازی تایوانی‌الاصل است که از این شاخه به آن شاخه پریدن‌های او در هالیوود، از اقتباس رمان عاشقانهٔ جین اوستین (حس و حساسیت، ۱۹۹۵) گرفته تا ملودرام اجتماعی دههٔ هفتادی (توفان یخ، ۱۹۹۷)، از داستان‌های جنگ‌های انفصال با شیطان بران (۱۹۹۹) تا سینمای ورزش‌های رزمی شرق آسیا (ببر خیزان، اژدهای پنهان، ۲۰۰۰) و از داستان‌های مصور در این‌جا تا داستان عشقی نامتعارف در غرب میانهٔ آمریکا (کوهستان بروکبک، ۲۰۰۵)، صرف‌نظر از کیفیت متفاوت این آثار، بیش از آن‌که نشان از حرفه‌ای‌گری فیلم‌ساز داشته باشد، دال بر بی‌هویتی او است. لی و فرینیو در صحنه‌ای کوتاه کنار هم ظاهر می‌شوند.



زکریا فتاحی 09-21-2010 10:29 PM

منهتن - Manhattan




سال تولید : ۱۹۷۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : چارلز ه_. جافی
کارگردان : وودی آلن
فیلمنامه‌نویس : مارشال بریکمن و آلن.
فیلمبردار : گوردون ویلیس.
آهنگساز(موسیقی متن) : جرج گرشوین.
هنرپیشگان : آلن، دایان کیتن، مایکل مورفی، ماری‌یل همینگوی، آن برن و مریل استریپ.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۹۶ دقیقه.


«آیزاک دیویس» (آلن)، روشن‌فکر نیویورکی که از بابت رابطه‌اش با دختری بسیار کم سن‌تر از خود، «تریسی» (همینگوی) احساس گناه می‌کند از طریق دوستش، «ئیل» (مورفی) با «مری» (کیتن) آشنا می‌شود که زنی دوست‌داشتنی است اما فقط نقش روشن‌فکران را خوب بازی می‌کند. «آیزاک» قصد جدی در در قطع رابطه با او را دارد، با این همه «مری» بیشتر به «ئیل» تمایل دارد. «جیل» (استریپ)، همسر سابق «آیزاک» کتاب افشاگرانه‌ای درباره زندگی زناشوئی‌شان منتشر می‌کند و «آیزاکِ» سرخورده نزد «تریسی» برمی‌گردد...
* ادامه راهی که آلن با آنی‌هال (1977) آغاز کرده بود، به سوی تلفیق کمدی و اندوه، کاوش در زاویه‌های پنهان زندگی روشن‌فکری به سبک نیویورکی، ظرایف ناکامی‌های رابطه با جنس مخالف و شخصیت‌پردازی‌های استادانه. در عین حال منهتن با فیلم‌برداری سیاه و سفید و نوستالژیک ویلیسن و نواهای ماندگار گرشوین، سرود ستایش آلن از شهر محبوب خود با چشم‌اندازهای آشنا و گاه رُمانتیک نیز هست. طبق معمول آثار آلن بازی‌ها درخشان هستند و این‌بار همینگوی جوان غافلگیر کننده‌تر از همه ظاهر می‌شود.


زکریا فتاحی 09-21-2010 10:29 PM

الهه - The Goddess




سال تولید : ۱۹۵۸
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : کلمبیا
کارگردان : جان کرامول
فیلمنامه‌نویس : پدی چایفسکی.
فیلمبردار : آرتور اورنیتس.
آهنگساز(موسیقی متن) : ورجیل تامپسن.
هنرپیشگان : کیم استنلی، بتی لو هلاند، جون کاپلند، استیو هیل و کورت کانوی.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۰۵ دقیقه.


دختر جوانی به‌نام "امیلی آن فاکنر" (استنلی) از نکبت زندگی در محله فقیرنشین یکی از شهرهای جنوب آمریکا خود را رها می‌کند و به‌زودی به‌عنوان الهه سینما مورد ستایش قرار می‌گیرد. اما او این موفقیت را نه به خاطر استعدادش در بازیگری، بلکه به لطف "ظاهر" خود به دست می‌آورد. سرانجام نیز راه سقوط را در پیش می‌گیرد و به موادمخدر و نوش‌خواری پناه می‌برد....
٭ این‌جا، چایفسکی پس از موفقیت مارتی (دلبرت مان، ۱۹۵۵)، نخستین فیلم‌نامه اریژینال خود را می‌نویسد که از مایه مورد علاقه او "فشار فرساینده تنهائی" بهره می‌برد. با این همه، حاصل کار بسیار کلیشه‌ای می‌نماید و تقصیر پیش از آن‌که متوجه کرامول باشد، به گردن خود چایفسکی است. واقعیت زندگی یک الهه سینما الزاماً روی پرده نباید واقعیت داشته باشد! در همان سال‌ها گفته می‌شد که زندگی و فعالیت‌های اواگاردنر یا، به‌خصوص، مریلین مونرو، الگوی شخصیت "امیلی" بوده است. هلاند، در نقش مادر "امیلی"، بهترین بازی فیلم را عرضه می‌دارد.

زکریا فتاحی 09-21-2010 10:31 PM

باد تند در جامائیکا - A High Wind In Jamaica




سال تولید : ۱۹۶۵
کشور تولیدکننده : انگلستان
محصول : فاکس قرن بیستم
کارگردان : الکساندر مکندریک
فیلمنامه‌نویس : استنلی مان، رانلد هاروود و دنیس کانان، برمبنای رمانی نوشته ریچارد هیوز.
فیلمبردار : داگلاس اسلوکوم
آهنگساز(موسیقی متن) : لاری آدلر.
هنرپیشگان : آنتونی کوئین، جیمز کابرن، بنیتو کاروترز، لی‌لا کدرووا، کنت وارن، گرت فروبه، نایجل داونپورت، ایزابل دین، مارتین ایمیس و دبورا باکستر.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۴ دقیقه.


جامائیکا، اواخر قرن نوزدهم. "خانم تورنتن" (دین)، با توافق همسرش (داونپورت)، بچه‌هایش "جان" (ایمیس) و "امیلی" (باکستر) را همراه تعداد دیگری از هم‌سن‌وسالان‌شان برای تحصیل به انگلستان می‌فرستد. اما دزدان دریائی به کشتی حامل "مارپول" و بچه‌ها حمله می‌کنند. بچه‌ها به اسارت دارودسته‌ای به رهبری "چاوز" (کوئین) و هم‌کارش، "زاک" (کابرن) در می‌آیند، با این همه از موقعیت پیش‌آمده خوش‌شان می‌آید و به بازی و تفریح در کشتی دزدان دریائی مشغول می‌شوند. دزدان به بندر تامپیکو می‌رسند. در آن‌جا تصادفاً "امیلی" زخمی و "جان" کشته می‌شود. "چاوز" که حال "امیلی" را وخیم می‌بیند، از حمله به یک کشتی هلندی خودداری می‌کند. اما "زاک" و دیگر دزدان، "چاوز" را به‌بند می‌کشند و به کشتی هلندی حمله می‌کنند. سرانجام دزدان دستگیر و بچه‌ها آزاد می‌شوند. "چاوز" به‌رغم تلاش بچه‌ها برای رفع محکومیتش، همراه دزدان دیگر اعدام می‌شود.
٭ شرح تحول بچه‌هائی که قرار است برای تحصیل و "آدم" شدن به انگلستان فرستاده شوند، اما با سفری دشوار و زندگی در کنار عده‌ای آدم‌ خشن، با حفظ معصومیت و پاکی‌شان، تجربیاتی گران‌قدر و تکرار نشدنی به دست می‌آورند. فیلم‌برداری رنگی اسلوکوم بسیار چشم‌نواز است.

زکریا فتاحی 09-21-2010 10:31 PM

آخرین پادشاه اسکاتلند - THE LAST KING OF SCOTLAND




سال تولید : ۲۰۰۶
کشور تولیدکننده : انگلستان
محصول : لیزا برایر، چارلز استیل، آندره‌آ کالدروود و کریستین روپرت
کارگردان : کوین مک‌دانلد
فیلمنامه‌نویس : جرمی براک، پیتر مورگان و جایلز فودن
فیلمبردار : آنتونی داد منتله
آهنگساز(موسیقی متن) : الکس هفس
هنرپیشگان : فارست ویتاکر، جیمز مک‌ایوی، کری واشینگتن، گیلیان آندرسن، سایمن مک‌برنی و آدام کوتس
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۳ دقیقه


در سال ۱۹۷۱، ̎نیکلاس گریگان̎ (مک ایوی)، پزشکِ تازه فارغ‌التحصیل شدهٔ اسکاتلندی، برای فرار از فشارهای پدر پُرتوقع خود از اسکاتلند به اوگاندا می‌رود. ̎نیکلاس̎ وقتی به آن کشور آفریقائی پا می‌گذارد که ̎ژنرال ایدی امین̎ (ویتاکر) با کودتائی نظامی به قدرت رسیده است. ̎امین̎، رهبر محبوب و کاریزاماتیکی است. وقتی ̎امین̎ در تصادف اتوموبیل مجروح می‌شود، ̎نیکلاس̎ در همان نزدیکی محل حادثه است و بنابراین او را به سروقت مجروح می‌برند تا ̎امین̎ را پانسمان کند. ̎امین̎ از جوان اسکاتلندی خوشش می‌آید و به او پیشنهاد می‌دهد تا پزشک شخصی‌اش شود. این سمتی است که ̎نیکلاس̎ نمی‌تواند رد کند ـ اگرچه بعدها آرزو می‌کند کاش آن را رد می‌کرد. ابتدا، تجربهٔ زندگی در محل اقامت ̎ایدی امین̎، خیلی هم به طبع ̎نیکلاس̎ خوش می‌آید ولی به‌محض آن‌که کج‌خیالی‌های حاکم اوگاندا خودی نشان می‌دهند، ̎نیکلاس̎ متوجه می‌شود که هیچ‌کس از آتش خشم او در امان نیست. موقعیت خود او بسیار پیچیده است. به‌خصوص که روابطی نیز با همسر سوم ̎امین̎ (واشینگتن) ـ که از سوی شوهرش نادیده گرفته شده ـ برقرار کرده است. هر روز که می‌گذرد، اتکای ̎ایدی امین̎ به سربازهایش بیشتر و به مشاوران غیرنظامی‌اش کمتر شده است و دشمنانش نیز دسته ـ دسته ناپدید می‌شوند.
● بازیگران خارق‌العاده با تلنگر یا بارقهٔ تهدیدآمیز نگاهی، صحنه را به آتش می‌کشند. در این تریلر سیاسی صحنه‌ای هست که ویتاکر دقیقاً همین کار را می‌کند: نزدیک کلینیکی روستائی، برای ̎ایدی امین̎ یک حادثهٔ کوچک رانندگی رخ داده است. ̎گریگان̎ زخم ̎امین̎ را کنار جاده پانسمان می‌کند و با درماندگی می‌کوشد به زندگی گاوی که در حادثه مجروح شده پایان دهد. به همین دلیل هفت‌تیر ̎امین̎ را می‌قاپد و به طرف گاو شلیک می‌کند.. بلافاصله قطع می‌شود به رئیس‌جمهور که نگاهی به دکتر می‌اندازد که از آن گلوله هم کشنده‌تر است. این حادثه در واقع آغاز آشنائی ̎امین̎ و ̎گریگان̎ است. چون بلافاصله ̎امین̎ پی می‌برد که دکتر قصد بدی نداشته و تازه اسکاتلندی است و ̎امین̎ هم که عاشق اسکاتلند و به‌خصوص ساز نی‌انبان اسکاتلندی بود. آخرین پادشاه اسکاتلند گرچه حکایت زندگی این دکتر است ولی فیلم، فیلم ویتاکر است و یادآور زیر آتش (راجر اسپاتیس‌وود، ۱۹۸۳) که از پس‌زمینهٔ سیاسی وقایع نیکاراگوئه برای رسیدن به مقاصد دراماتیک پُرمایه‌اش استفاده کرده است. مک‌دانلد که اصلاً مستندساز است در این‌جا نخستین فیلم سینمائی‌اش را ساخته؛ فیلمی که ساده و بدون زرق و برق تصویر شده و با اثری از ریدلی اسکات یا آلن پارکر اشتباه گرفته نمی‌شود. ضرباهنگش سریع است و فیلم‌نامه‌ای بدون گفت‌وگوهای زیاد و خسته‌کننده دارد. حس و حال فیلم ـ نه‌تنها دکورش بلکه تکنیک آن هم ـ خیلی به فیلم‌های دهه ۱۹۷۰ می‌زند ـ ویتاکر که در گذشته نقش‌های متنوعی را ـ از ̎چارلی‌ پاکر̎ در پرنده (کلینت ایست‌وود، ۱۹۸۸) گرفته تا سربازی بریتانیائی در بازی آشکار (نیل جوردن، ۱۹۹۲) ـ ایفا کرده، یک شخصیت فراموش نشدنی دیگر به طیف گستردهٔ نقش‌های سینمائی‌اش افزوده است.



زکریا فتاحی 09-21-2010 10:32 PM

بلید - BLADE




سال تولید : ۱۹۹۸
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : پیتر فرانکفورت، رابرت انگلمن و وسلی اسنایپس
کارگردان : استیون نورینگتن
فیلمنامه‌نویس : دیوید گویر، بر مبنای شخصیتی خلق شده توسط مارو وولفمن و جین کولن
فیلمبردار : تئو وان د ساند
آهنگساز(موسیقی متن) : مارک ایشم
هنرپیشگان : اسنایپس، استیون دورف، کریس کریستوفرسن، نبوش رایت، دانل لوگ، اودوکیر، آرلی جوور، تریسی لردز و کوین پاتریک والز
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۰ دقیقه


یک خون‌آشام، مادر ̎بلید̎ را در دورهٔ بارداری‌اش می‌گزد؛ او هنگام مرگ، ناخواسته تمام خصوصیات خوب یک خون‌آشام به همراه بهترین ویژگی‌های انسانی را به پسرش منتقل می‌کند. تا اینکه ̎بلید̎ (اسنایپس) رشد می‌کند و به شکارچی خون‌آشام‌ها تبدیل می‌شود تا انتقام مرگ مادرش را بگیرد. خون‌آشام‌ها که تقریباً به تمام سازمان‌های مهم نفوذ کرده‌اند، برای فراخوان ̎لاماگرا̎، خداوند خون، به خون ̎بلید̎ احتیاج پیدا می‌کنند تا بتوانند بر انسان‌ها حکومت کنند...
● در واقع با فانتزی ـ ترسناک بلید (و نه ماتریسک برادران واچووسکی، ۱۹۹۹) است که دورهٔ تازه فیلم‌های اکشن آغاز می‌شود. فیلم در ترکیب اکشن و جلوه‌های ویژه (به‌خصوص در صحنهٔ آغازین) متفاوت و موفق عمل می‌کند. به‌جزء این، انتظار بیشتری نیز نباید داشت. ̎بلید̎ یکی از نخستین قهرمانان آفریقائی ـ آمریکائی داستان‌های مصور است که (با طراحی کولن و قصهٔ وولفمن) در سال ۱۹۷۳ پا به عرصه گذاشت. و حالا برای تولد سینمائی آن شاید کمی هم دیر شده باشد. منطق فیلم، منطق داستان‌های مصور است و از جمله اسنایپس، دورف،... و بقیه را اینجا نباید بازیگر دانست، چرا که صرفاً به شخصیت‌هائی کارتونی قرار بوده جان ببخشند. با این نظر کار نورینگتن (که پیش از این بیشتر متخصص جلوه‌های ویژه و طراح گریم بوده) را در استفاده از فیلم‌های سیاه‌پوستی، هنگ‌کنگی، ویدئو کلیپ‌ها، فرهنگ کلوب‌های مدل بالا،... برای خلق دنیائی دو بعدی باید موفق ارزیابی کرد. (نه او و نه فیلم‌نامه‌نویسش به تنش دراماتیک قصهٔ اصلی، جنگ یا سازش ̎بلید̎ با خون‌آشام‌ها، اعتنائی نداشته‌اند.) تصاویر وان د ساند، فیلم‌بردار هلندی، درخشان هستند و حضور اودوکیر (بازیگر آلمانی فیلم‌های اندی وارهول/پل‌موریسی، از جمله خون دراکولا، ۱۹۷۴) در نقش رئیس خون‌آشام‌ها به یادماندنی است. دنباله‌ها: بلید ۲ (گیلرمو دل‌تورو، ۲۰۰۲) و بلید: قسمت سوم (دیوید گویر، ۲۰۰۴).

زکریا فتاحی 09-21-2010 10:32 PM

نیدین - Nadine




سال تولید : ۱۹۸۷
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : آرلن دانوون
کارگردان : رابرت بنتن
فیلمنامه‌نویس : رابرت بنتن
فیلمبردار : نستور آلمندروس
آهنگساز(موسیقی متن) : هوارد شور.
هنرپیشگان : جف بریجز، کیم بیسینگر، ریپ تورن، گوئن وردن، گلن هدلی، جری استیلر، جی پاترسن، ویلیام یومنز، گاری گروبز، میکی جونز، بلو دکرت و هارلان جوردان.
نوع فیلم : رنگی، ۸۳ دقیقه.


آستین تکزاس، سال 1954. هنگامی که «نیدین هایتاور» (بیسینگر) تلاش می‌کند تا چند عکس رسوا را که «ریمونداسکوبار» (استیلر) از او گرفته پس بگیرد، شاهدِ کشته شدن او می‌شود و چند عکسِ به خیال خودش «هنری» را برمی‌دارد. «نیدین» با این حیله که می‌خواهد برگه تقاضای طلاق همسرش، «ورنن» (بریجز) را امضا کند، او را به دفتر مقتول می‌کشاند. در آنجا هر دو متوجه حضور پلیس می‌شوند، و به همین دلیل از معرکه می‌گریزند. اما «فلوید» (جونز)، یکی از آدم‌های «بافورد پاپ» (تورن)، «نیدین» را می‌رباید و او را در نزدیکی یک استادیوم ورزشی پنهان می‌کند. «ورنن» متوجه می‌شود آن عکس‌های به اصطلاح «هنری»، مشخص کننده مسیر توسعه یک جاده هستند، به همین دلیل آنها را به یک آشنای وکیلش، «دوایت» (پاترسن) نشان می‌دهد. «فلوید»، «ورنن» را به محل اختفای «نیدین» می‌برد اما از دادن عکس‌ها خودداری می‌کند. «نیدین» و «ورنن» از آنجا می‌گریزند. صبح روز بعد، «نیدین» متوجه می‌شود که باردار است. پس از تعقیب و گریزهای فراوان آنان به خانه «دوایت» می‌روند و در آنجا با «بافورد پاپ» مواجه می‌شوند. آنان «نیدین» را گروگان می‌گیرند و «ورنن» چاره‌ای جز تحویل عکس‌ها ندارد. «ورنن» و «نیدین» را گروگان می‌گیرند و «ورنن» چاره‌ای جز تحویل عکس‌ها ندارد. «ورنن» و «نیدین» با «بافورد» و دوستانش درگیر می‌شوند و به شکلی تصادفی از پس آنان برمی‌آیند. در اداره پلیس، «ورنن» جریان را تعریف می‌کند؛ ضمن اینکه عکس‌های رسوای همسرش را نیز می‌بیند. حالا «نیدین» از «ورنن» می‌خواهد که به او اعتماد کند.
* ادای دین و ستایش بنتن از فیلم‌های رده ب سینمای آمریکا، که مایه‌هائی از فیلم‌نامه موفق و جریان‌ساز بانی و کلاید (آرتور پن، 1967) را نیز در خود دارد. فیلمی دوست‌داشتنی و مهیج که صحنه نهائی آن در اداره پلیس، «ورنن» و تماشاگر را توأمان در برابر پرسشی اخلاقی و سخت قرار می‌دهد: چگونه می‌توان با مشاهده آن عکس‌ها، همچنان «نیدین» را دوست داشت و به او اعتماد کرد. جسارت بنتن نیز در همین نکته است که برخلاف سنت هیچکاک‌ی که در آن قهرمان باگذراندن «هفت خوانِ» مشکلات و مصایب، تاوان گناه اولیه را می‌دهد، و به‌نوعی آرامش و رستگاری دنیوی می‌رسد، اینجا در پایان فیلم دو قهرمانِ داستان، ظاهراً به همان معضل آغازین بازمی‌گردند و در برابر یک پرسش دشوار قرار می‌گیرند.

زکریا فتاحی 09-21-2010 10:33 PM

استلا دالاس - Stella Dallas




سال تولید : ۱۹۳۷
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : ساموئل گلدوین
کارگردان : کینگ ویدور
فیلمنامه‌نویس : سارا ی. میسن و ویکتور هیرمن، برمبنای رمان آلیور هیگینز پراوتی و نمایش‌نامه‌‌ای نوشته هاری واگ‌استاف گریبل و گرترود پورسل.
فیلمبردار : رودولف ماته.
هنرپیشگان : باربارا استانویک، جان بولز، آن شرلی، باربارا اونیل، آلن هیل و گرترود شورت.
نوع فیلم : سیاه و سفید. ۱۰۴ دقیقه.


جوان اصیل‌زاده‌ای به‌نام "استیون دالاس" (بولز) پس از ورشکستگی خانواده و خودکشی پدرش، نامزدی‌اش را با "هلن موریسن" (اونیل) به هم می‌زند و به شهر کوچک نیوانگلند می‌رود تا زندگی تازهای را شروع کند. او به‌زودی با زنی عامی، "استلا" (استانویک) ازدواج می‌کند و صاحب دختری می‌شود. با این همه، فاصله طبقاتی زن و شوهر فرصت تفاهم و محبت را فراهم نمی‌کند. تا سرانجام "استیون" برای کار رهسپار نیویورک می‌شود اما "استلا" از ترس تفاهم نداشتن با دوستان و اطرافیان طبقه بالای او، از هم‌راهی خودداری می‌کند. سال‌ها می‌گذرد و "استلا" غرق در زندگی بی‌بندوباری می‌شود، در حالی که همیشه برای دخترش مادری نمونه است...
٭ ملودرامی فراموش نشدنی، عامه پسندترین فیلم ویدور و، شاید بهترین کار استانویک. در این فیلم استانویک سی‌ساله بود و در بیشتر صحنه‌ها می‌بایست نقش مادری جاافتاده را بازی می‌کرد. هیل، بولز و اونیل نیز قابل قبول جلوه می‌کنند. بازسازی فیلم، استلا (جان بورمن، ۱۹۹۱) با وجود همکاری بت میدلر به موفقیتی دست پیدا نمی‌کند.

زکریا فتاحی 09-21-2010 10:33 PM

از فضای خارج زمین آمد - It Came From Outer Space




سال تولید : ۱۹۵۳
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : یونیورسال
کارگردان : جک آرنولد
فیلمنامه‌نویس : هاری ا******، برمبنای داستان شهاب آسمانی نوشته ری برادبری.
فیلمبردار : کلیفورد استاین.
آهنگساز(موسیقی متن) : هرمن استاین.
هنرپیشگان : ریچارد کارلسن، باربارا راش، چارلز دریک، راسل جانسن، کاتلین هیوز، دیو ویلاک و آلن دکستر.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۸۱ دقیقه.


اکثر اهالی شهری کوچک،"جان پوتنام" (کارلسن)، ستاره‌شناسی را که تنها زندگی می‌کند آدمی عجیب و غریب می‌پندارند و به او بدگمانند. "پوتنام" شبی در کمال تعجب می‌بیند چیزی که او یک شهاب می‌پنداشت، بشقاب پرنده است و مخلوقات بیگانه آن هم توانائی نامرئی شدن دارند و هم می‌توانند خود را به هئیت زمینی‌ها درآورند. هنگامی که او سعی می‌کند وجود چنین مخلوقاتی را به اهالی شهر ثابت کند، کسی حرفش را جدی نمی‌گیرد. تا این‌که سرانجام با برقراری رابطه با بیگانه متوجه می‌شود آنان اهداف مخرب و تهدیدآمیزی در سر ندارند. اما در این زمان دیگر کنترل احساسات اهالی شهر که متوجه قضیه شده‌اند کار آسانی نیست...
٭ این فیلم، سه بعدی از آثار ممتاز افسانه ـ علمی دهه ۱۹۵۰ است که دل جنگ سرد بیرون آمدند. از فضای خارج زمین آمد را می‌توان در رده آثار ضد سناتور مکارتی نیز قرار داد. فیلم برخلاف نسخه کلاسیک حمله ربایندگان جسم (دان سیگل، ۱۹۵۶)، از موضعی انفعالی، صرفاً به طرد و نفی سازش‌کاران و کسانی که هم رنگ جماعت شدند بسنده می‌کند، بلکه به دفاع آشکار از آدم‌‌های "متفاوتی" که در موضع خود باقی ماندند، می‌پردازد. از فضای خارج زمین آمد در واقع "فیلم نوآر"ی در ژانر افسانه ـ علمی است. این فیلم، اثر نخستین کارگردانش آرنولد در ژانر افسانه ـ علمی به‌شمار می‌آمد که پس از این، حضورش در این عرصه را با آثاری چون تارانتولا (۱۹۵۵) و به‌ویژه شاهکاراش در این عرصه، مردی که به‌طرزی باورنکردنی کوچک می‌شد (۱۹۵۷)، تداوم بخشید.

زکریا فتاحی 09-21-2010 10:34 PM

گروگان‌گیری در قطار زیرزمینی - The Taking Of Pelham 123




سال تولید : ۱۹۷۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : گابریل کاتسکا و ادگار شِریک
کارگردان : جوزف سارجنت
فیلمنامه‌نویس : پیتر استون، برمبنای رمانی نوشته جان گادی.
فیلمبردار : اوئن رویزمن
آهنگساز(موسیقی متن) : دیوید شایر
هنرپیشگان : والتر ماتا، رابرت شا، مارتین بالسام، هکتور الیزوندو، ارل هیندمن، جیمز برودریک، دیک اونیل و لی والاس.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۴ دقیقه.


«ستوان گاربر» (ماتا) باخبر می‌شود که چهار فرد مسلح - «آقای آبی» (شا)، «آقای سبز» (بالسام)، «آقای خاکستری» (الیزوندو) و «آقای قهوه‌ای» (هیندمن) - یک قطار زیرزمینی پُرجمعیت (پلهم 123) را ربوده‌اند و تقاضای یک میلیون دلار باج کرده‌اند. یک ساعت برای تحویل پول فرصت داده شده و اگر تأخیر بشود، آنان در هر دقیقه یک مسافر را می‌کشند. در حالی که سیستم متروی نیویورک تقریباً متوقف شدهاست. «آقای آبی» تقاضاهایش را با بی‌سیم به «گاربر» می‌گوید. شهردار (والاس) پس از ترددیدهای بسیار، بالاخره با پرداخت پول موافقت می‌کند و در نهایت پول درست به‌موقع تحویل داده می‌شود. «آبی» به «گاربر» دستور می‌دهد که با به کار انداختن مترو، باز گذاشتن مسیر و جمع کردن افراد پلیس از ایستگاه‌ها، راه فرار آنان را هموار کند. سپس با راه‌اندازی مکانیسمی در قطار که بی‌نیاز از راننده می‌تواند به راهش ادامه دهد، چهار سارق از قطار به بیرون می‌پرند و تمام مسافران را در قطاری که با سرعتی دیوانه‌وار حرکت می‌کند، تنها می‌گذارند. «گاربر» از طریق ایستگاهی که گروه امیدوار است بتواند از آن فرار کند، وارد مترو می‌شود. «آقای سبز» موفق به خروج می‌شود؛ «آقای قهوه‌ای» را به خاطر نافرمانی می‌کشد؛ و وقتی «آقای آبی» می‌فهمد که محاصره شده، خودکشی می‌کند. در اینجا، قطار به لطف مکانیسمی در قطارها که اگر سرعت از حد مشخصی بالاتر رفت، خودبه‌خود ترمز می‌کند، متوقف می‌شود. «گاربر» نیز در جست‌وجوی «آقای سبز»، بالاخره او را گیر می‌اندازد.
* در فیلم نامه بیش از شخصیت پردازی به حادثه‌پردازی توجه شده است. از این نظر فیلم موفق است، هرچند اصالت کار فدای ایجاد تعلیق می‌شود. طرح داستانی فیلم واضح و بی‌ابهام می‌نماید و سازجنت در کارگردانی ضرباهنگ سریع و مناسبی دارد. اما نقطه قوت فیلم عمدتاً در بازیگری و خصوصاً جذابیت‌های کار ماتا و شا نهفته است که در مجموع اثر را به فیلم اکشنی سرگرم کننده و بی‌ادعا بدل می‌کنند.

زکریا فتاحی 09-21-2010 10:35 PM

آهنگ شهرزاد - Song Of Scheherzade




سال تولید : ۱۹۴۷
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : یونیورسال
کارگردان : والتر رایش
فیلمنامه‌نویس : والتر رایش
فیلمبردار : هال مور و ویلیام و. اسکال
هنرپیشگان : ایوون د کارلو، برایان دانلوی، ژان پی‌یر اومون، ایو آردن، فیلیپ رید، چارلز کالمن، جان کوآلن و ریچارد لین.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۶ دقیقه.


"نیکلای ریمسکی ـ کورساکوف" (اومون) پس از سفری به دور دنیا با "کارا د تالاورا" (د کارلو)، رقاص اسپانیائی آشنا می‌شود. شور و اشتیاق "کارا" به آهنگ‌ساز الهام می‌دهد تا اثر بزرگ خود "ترانه شهرزاد" را بسازد. آن دو دل‌باخته یکدیگر می‌شوند اما شرایط روزگار از هم جدای‌شان می‌کند. زمان اجرای اثر "کورساکوف" در اپرای سن پترزبورگ فرا می‌رسد و "کارا" به‌عنوان رقصنده در نقش اول نمایش باله اثر ظاهر می‌شود...
٭ سرگذشت کورساکوف آهنگساز برجسته روس، دست‌مایه این اثر موزیکال سرگرم‌کننده اما سطحی قرار گرفته است. کارگردانی رایش براساس فیلم‌نامه‌ای از خودش سردستی و آشفته می‌نماید، موسیقی کورساکوف نیز که در سرتاسر اثر شینده می‌شود ضعف در روایت و شخصیت‌پردازی را جبران نمی‌کند. لهجه‌های گوناگون بازیگران نیز مشکلات کار را دامن می‌زند مایه‌ەای کمیک اپرائی مهمترین هامل بازیگران نیز مشکلات کار را دامن می‌زند. مایه‌های کمیک اپرائی مهمترین عامل جذابیت فیلم است. سرپرستی وجه موسیقائی فیلم را میکلوش روشا به‌عهده دارد.

زکریا فتاحی 09-21-2010 10:35 PM

دختری با روبان زرد - She Wore A Yellow Ribbon




سال تولید : ۱۹۴۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : جان فورد و مریان ک. کوپر
کارگردان : فورد
فیلمنامه‌نویس : فرانک نوجنت و لارنس استالینگر، برمبنای داستان‌های مهمانی جنگ و شکار بزرگ نوشته جیمز وارنر بلا.
فیلمبردار : وینتن هوچ و چارلز پ. بویل.
آهنگساز(موسیقی متن) : ریچارد هاگمن.
هنرپیشگان : جان وین، جوآن درو، بن جانسون، جان ایگار، هاری کاری جونیر، میلدرد نتویک، جرج اوبراین و ویکتور مک‌لاگلن.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۳ دقیقه.


ماجراهای آخرین روزهای خدمت "نیتان بریتلز" (وین) در سواره نظام، که به سرکوب حتی‌آلامکان کم تلفات سرخ‌پوستان تحریک شده و تعلیم راه و رسم زندگی در کسوت نظام به افسران زیردستش می‌گذرد...
٭ دومین بخش از سه گانه "سوار نظام" فورد (بخش اول: دژ آپاچی، ۱۹۴۸ و بخش سوم: ریو گرانده، ۱۹۵۰) و بهترین آن‌ها؛ با یکی از بهترین بازی‌های وین که محبوب خودش نیز بود. فیلم به‌طرز حیرت‌انگیزی به جای این‌که وابسته به روایت باشد، شرح ظریف و گزارش گونه‌ای از زندگی، کار و عشق در محیط سواره‌نظام به‌دست می‌دهد. تکیه فورد بر جزئیات رفتار شخصیت‌ها (مثلاً در صحنه‌ای که وین برای خواندن تقدیم‌نامه پشت ساعتی که هدیه گرفته، با حالتی خجالتی و در عین حال متین عینکش را به چشم می‌زند) و ایجاد توازن میان طنز و احساسات ژرف، کم‌نظیر است. تصاویر زیبای طبیعت غرب "وحشی" ملهم از نقاشی‌های فردریک رمینگتن، حاصل کار فیلم‌برداری هوچ هستند.

زکریا فتاحی 09-21-2010 10:36 PM

نقاب زورو - The Mask of Zorro




سال تولید : ۱۹۹۸
کشور تولیدکننده : آمریکا و مکزیک
محصول : دیوید فاستر و داگ کلیبورن
کارگردان : مارتین کامبل
فیلمنامه‌نویس : تری روسیو، تد الیوت و جان اسکو، برمبنای داستانی نوشتهٔ رندال جانسن، روسیو و الیوت از شخصیت &#۷۸۲;زورو&#۷۸۲;، خلق شده توسط جانستن مکالی
فیلمبردار : فیل میهیو
آهنگساز(موسیقی متن) : جیمز هورنر
هنرپیشگان : آنتونیو باندراس، خوزه ماریا د تاویرا، آنتونی هاپکینز، دیه‌گو سیرس، امیلیانو گرا، کاترین زیتا جونز، استوارت ویلسن و مت‌لچر.
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۶ دقیقه.


̎دون دیه‌گو دلاوگا̎ یا همان ̎زورو̎ (هاپکینز) پس از قتل همسر و تصاحب دخترش، ̎النا̎ به دست دشمن و رقیبش، ̎دون رافائل مونته‌رو̎ (ویلسن) می‌خواهد از اوانتقام بگیرد. پس از تحمل بیست سال زندان، قهرمان افسانه‌ای یک جوان گم‌نام و کم‌تجربه به‌نام ̎الخاندرو موری‌یتا̎ (باندراس) را تربیت می‌کند تا با ̎مونته‌رو̎ روبه‌رو شود. در حالی که ̎موری‌یتا̎ خودش نیز به خاطر کشته شدن برادرش به دست معاون ̎مونته‌رو̎، ̎کاپیتان هریسن لاو̎ (لچر) قصد انتقام‌گیری دارد. پس از تمرین و آموزش‌های بسیار ̎دون دیه‌گو̎ در شمشیرزنی، یک ̎زورو̎ی جدید ظاهر می‌شود و دل از ̎النا̎ (زیتا جونز) که تبدیل به زن جوانی شده، می‌رباید..
● ̎زورو̎ در سال ۱۹۱۹ توسط مکالی خلق شد و خیلی زود به همت داگلاس فربنکس به فیلم درآمد (علامت زوروی فرد نیبلو، ۱۹۲۰). پس از آن نیز بارها در قالب فیلم‌های سینمائی، مجموعه‌های تلویزیونی و حتی نقاشی متحرک‌ها امتحان محبوبیتش را به تماشاگرانی در سراسر دنیا پس داد. اما در سال‌های آخر قرن بیستم که هالیوود یک سر در سیطرهٔ فیلم‌های عظیم سرشار از جلوه‌های ویژه به سر می‌برد، کسی انتظار بازگشت به الگوی فیلم‌های عظیم سرشار از جلوه‌های ویژه به سر می‌برد، کسی انتظار بازگشت به الگوی فیلم‌های ماجرائی قدیمی را نداشت. و عجیب‌تر این که نقاب زورو چندان ناموفق نیست. به ترتیبی که صحنه‌های شمشیربازی و تعقیب و گریز هیجان‌انگیز هستند (یادآور فیلم‌های ارول فلین) و سه بازیگر اصلی (هاپکینز، باندراس و زیتا جونز) به نقش ̎زورو̎ را به عهده می‌گیرد). کامبل نیز در کار با عناصر قدیمی برای عرضه حال و هوائی جدید (به سبک و سیاقی که در چشم طلائی، ۱۹۹۵، کارکرده بود) موفق است. پیش از او ابتدا خولیومدم اسپانیائی از طرف استنلی کوبریک (که سنجاب قرمز، ۱۹۹۳، را از او دیده بود) به استیون اسپیلبرگ (تهیه کنندهٔ اجرائی) پیشنهاد شد. اما مدم ترجیح داد هالیوودی نشود و به اسپیلبرگ پاسخ منفی داد. سپس روبرتو رودریگس خود را علاقه‌مند پروژه نشان داد که این بار اسپیلبرگ او را مناسب ندانست (به‌خاطر خشونتی که می‌خواست به روایت اضافه کند). دنباله: حماسهٔ زورو (کامبل، ۲۰۰۵).


زکریا فتاحی 09-21-2010 10:37 PM

شریک جرم - COLLATERAL




سال تولید : ۲۰۰۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مایکل مان و جولی ریچاردسن
کارگردان : مان
فیلمنامه‌نویس : استوارت بیتی
فیلمبردار : پل کامرون و دیون بیبی
آهنگساز(موسیقی متن) : جیمز نیوتن هوارد
هنرپیشگان : تام کروز، جیمی فاکس، جادا پینکت اسمیت، مارک رافالو، پیتر برگ، بروس مگیل و ریچارد ت. جونز
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۰ دقیقه


̎ماکس̎ (فاکس) رانندهٔ تاکسی، امیدوار است یک روز کمپانی تاکسی‌رانی خودش را راه بیندازد. او یک شب، ̎آنی̎ (اسمیت) را سوار می‌کند؛ خانم وکیلی جذاب و خوش‌مشرب که پس از صحبت‌های صمیمانه‌ طی راه و پس از پرداخت کرایه‌اش، کارت ویزیتش را هم به ̎ماکس̎ می‌دهد. مشتری بعدی‌اش، ̎وینسنت̎ (کروز) به او پیشنهاد می‌کند که حاضر است پانصد دلار به او بدهد به شرط آن‌که در طول شب، در پنج مقصد متفاوت پیاده‌اش کند و منتظرش بماند تا کارش را انجام دهد. ̎ماکس̎ قبول می‌کند ولی خیلی زود پی می‌برد که ̎وینسنت̎ یک قاتل مزدور است و پولی به او پرداخته شده تا پنج شاهد را از میان بردارد ـ مردانی که می‌توانند با شهادت خود در دادگاهی که قرار است همین روزها برگزار شود، رهبران یک دارودستهٔ خطرناک مواد مخدر را به زندان بیندازند. در حالی‌که ̎ماکس̎ در شرایطی قرار گرفته که مجبور است به دستورات ̎وینسنت̎ تن در دهد، در نهایت راهی پیدا می‌کند که از جنایت‌های بیشتر ̎وینسنت̎ تن در دهد، در نهایت راهی پیدا می‌کند که از جنایت‌های بیشتر ̎وینسنت̎ جلوگیری کند و جان خودش را نیز نجات دهد ـ این عمل وقتی برایش حیاتی‌تر می‌شود که می‌فهمد ̎آنی̎ نیز در فهرست قربانیان ̎وینسنت̎ قرار دارد.
● شریک جرم از بهترین فیلم‌های مان نیست، اما از موفق‌ترین‌هایش به شمار می‌آید. مان تمام تلاش خود را به خرج داده تا از این فیلم‌نامهٔ پُرهیجان، اثری شخصی بیرون بکشد و در این مسیر، بعضی وقت‌ها موفق است، بعضی وقت‌ها نه. ضمن این‌که از تأثیر کروز به‌عنوان یکی از باهوش‌ترین و پُرنفوذترین ستاره‌های زمان خودش نباید غافل شد. این‌جا او با موهای جوگندمی، شمایلی از یک قاتل حرفه‌ای بروز می‌دهد که به چیزی جز هدفش فکر نمی‌کند. تصویری که مان از فضای شبانهٔ لس‌آنجلس ارائه می‌دهد کم‌نظیر است و یک صحنهٔ اکشن فیلم که در کلوبی شبانه می‌گذرد، اعتباری برای کارگردان به‌عنوان ̎فن‌سالار̎ به هم‌راه می‌آورد. فاکس در کنار کروز قرار است زوج مردانهٔ همیشگی فیلم‌های مان را شکل دهد، اما این‌بار رفاقتی شکل نمی‌گیرد. رابطهٔ آن دو عوض این‌که یک رفاقت مردانهٔ مان‌ی باشد، به گونه‌ای از برخورد میان خودآگاه و ناخودآگاه وجود انسانی دامن می‌زند. کروز ناخودآگاه پیچیده و مبهم و البته جذابی است که فاکسِ قانون‌گرا و آرام و سربه‌زیر را وسوسه می‌کند تا راه دیگری در مسیر زندگی‌اش انتخاب کند. راهی نه‌چندان متناسب با اخلاقیات زندگی روزمره، که به دنیای کارگردان هم نزدیک‌تر است.



زکریا فتاحی 09-21-2010 10:37 PM

ورتر جوان - LE JEUNE WERTHER




سال تولید : ۱۹۹۲
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : آلن سارد
کارگردان : ژاک دوییون
فیلمنامه‌نویس : ژاک دوییون
فیلمبردار : کریستوف پولاک
آهنگساز(موسیقی متن) : فیلیپ سارد
هنرپیشگان : اسماعیل ژوله منبهی، توما بره‌مون، سیمون کلاوی‌یر، پی‌یر مزرت، فی آناستازیا، میرن کاپلو و سانی لبراتی
نوع فیلم : رنگی، ۹۴ دقیقه


ـ پاریس. ̎اسماعیل̎ (منبهی) و گروهی از دوستانش که همگی حدوداً چهارده سال‌اند، برآشفته از خبر خودکشی یکی از دوستانشان، ̎گیوم̎ و اقناع نشده از توضیحات معلمان یا والدین دربارهٔ این حادثه، در پی کشف دلیل خودکشی بر می‌آیند. آنان در می‌یابند که ̎گیوم̎ دلباختهٔ زن مو طلائی جوان و مرموزی به نام ̎میرن̎ (کاپلو) بوده و او را دنبال می‌کنند. در این بین، ̎اسماعیل̎ که بیش از پیش با ̎گیوم̎ مرده هم ذات‌پنداری می‌کند، آرام آرام دلباختهٔ ̎میرن̎ می‌شود و همانند ̎گیوم̎ از دور حرکت‌های او را تعقیب می‌کند. این وسوسهٔ ̎اسماعیل̎ با خواندن داستان ̎ورتر گوته̎ تشدید می‌شود و کم‌کم بر دوستی‌ها و رابطه‌های او و دوستانش تأثیر مختل‌کننده‌ای می‌گذراند. به ویژه رابطهٔ ̎اسماعیل̎ و دوستش، ̎تئو̎ (بره‌مون) به تیرگی می‌گراید. در یک مهمانی رفقا که ̎اسماعیل̎، ̎میرن̎ را نیز دعوت کرده، معلوم می‌شود مثل ̎گیوم̎ عشق او نیز بی‌پاسخ است و ̎میرن̎ بیشتر با ̎تئو̎ گرم می‌گیرد. ̎اسماعیل̎ به دوستان نگرانش اطمینان می‌دهد که خیال ندارد مثل ̎گیوم̎ خودکشی کند ولی به دنبال کردن ̎میرن̎ از دور ادامه می‌دهد.
ـ از دههٔ ۱۹۷۰ دوییون جایگاهی حاشیه‌ای اما پایدار در سینمای مؤلف فرانسه داشته است و فیلم‌های صمیمی و معمولاً کم خرجش، مرتب به مایه‌های شخصی تضادهای ادیپی و رابطه‌های دردناک پرداخته‌اند. ورتر جوان بر مبنای ماجرائی در جوانی خود دوییون است. فیلم به لطف بازیگران نوجوان فوق‌العاده‌اش قابل دسترس‌تر و جذاب‌تر از برخی کارهای قبلی است و در نگاه اول شبیه فیلم‌های دیگر فرانسوی دربارهٔ بلوغ به نظر می‌رسد، هرچه فراتر از غم غربت ملایم می‌رود و حال و هوائی مملو از رنج و اندوه به زندگی جوانان امروزی‌اش می‌بخشد. فیلم مثل داستان ولفگانگ گونه پژوهشی است در لایه‌های پیچیدهٔ امیال جوانی و شکل‌گیری هویت.

زکریا فتاحی 09-21-2010 10:37 PM

این را روان‌کاوی کن - Analyze this




سال تولید : ۱۹۹۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : پالا واین استاین و جین رزنتال
کارگردان : هارولد رامیس
فیلمنامه‌نویس : پیتر تولان، کنت لونگرن و رامیس، برمبنای داستانی نوشته تولان و لونگرن
فیلمبردار : استوارت درایبرگ
آهنگساز(موسیقی متن) : هوارد شور
هنرپیشگان : رابرت دنیرو، بیلی کریستال، لیزا کودرو، جو ویترلی، چاز پالمینتری، جو ریگانو و مالی شانن.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۳ دقیقه.


”دکتر بن سوبل“ (کریستال)، روان‌کاوی نیویورکی است که حوصله‌اش از دست مشتری‌های عصبی مرفهش، سررفته است. یک روز مردی وارد مطبش می‌شود که مشکلات واقعی دارد: ”پل ویتی“ (دنیرو)، پدرخوانده‌آی مافیائی که فشار کار و عذاب وجدان به‌خاطر قتل پدر محبوبش، اشک او را درآورده است. اما ”دکتر سوبل“ که هم ترسیده و هم مجذوب شخصیت ”ویتی“ شده، رفته رفته از دنیا و زندگی سیر می‌شود؛ چون مریض مافیائی‌اش، بیست و چهار ساعته وقت او را می‌گیرد و در هر ساعت و هر کجا ـ حتی مراسم عروسی‌اش در فلوریدا با ”لورا مک‌نامارا“ (کودرو)، گزارش‌گر تلویزیونی ـ خبرش می‌کند و از او انتظار کمک دارد. در همین حال، مبارزه‌ای بین ”ویتی“ و رقیب قدیمی‌اش، ”پریمو سیدونه“ (پالمینتری) در جریان است ولی ”ویتی“ با استفاده از آموزش‌های ”دکتر سوبل“، دشمنش را مستأصل و خارج گود نگه می‌دارد. درست زمانی که روان درمان‌گر و مریض قدرتمندش، پیش رفت‌هائی در کارشان حاصل شده، FBI سعی می‌کند ”سوبل“ را مجاب کند که ”ویتی“ می‌خواهد او را بکشد و همین مسئله به سوء تفاهماتی تقریباً مرگبار منجر می‌شود....
همان توقعی که از یک کمدی قابل تماشا و راحت دارید. کار یک کمدی‌ساز با سابقه که ایده‌های خوبی دارد و از بازیگرهایش خوب استفاده می‌کند. در این‌جا دنیرو گنگستری است که نگران از ترس‌ها و اضطراب‌های بیدار شده‌اش به کریستال روان‌کاور روی می‌آورد، در حالی که نمی‌خواهد دیگران بفهمند که روان‌کاوی می‌شود و کریستال هم نمی‌خواهد که زندگی معقول و به‌ویژه ازدواج قریب‌الوقوعش در اثر توقعات این مراجع ناخوانده و موقع‌نشناس، برهم بخورد. این گرفتاری دو سویه، محور کمیک این را روان‌کاوی کن است و تا حد زیادی تمام شیرین‌کاری فیلم. قرار است شوخی‌ها هم گام با داستان برخوردهای این دو شخصیت پیش بروند و انتظار داریم که آرام آرام این رابطه به چیزی فراتر از سلوک پزشک و بیمار برسد (که در واقع چندان نمی‌رسد) این را روان‌کاوی کن تا حدی موفق است هرچند شوخی‌هایش اتکای زیادی به تعریف‌هیا پیشین از گنگستر و روان‌کاو دارد و اگر در مورد گنگستر بالاخره و با کشف ریشه‌ەای اضطراب، ره‌یافت تازه‌ای دارد، در ژس روان‌کاو صرفاً به پرسونای کریستال و تک‌جمله‌های پرکنایه می‌رسد. شوخی با مقوله‌های فرویدی از جمله عقدهٔ ادیپ محشر است و اوجی است برای یک مایهٔ موفق فیلم‌نامه (که رامیس با تجربهٔ فیلم‌نامه‌نویسی‌اش، آن را پروپیمان کرده است) یعنی رشن‌فکر در مقابل عامی و بده‌بستان‌های میان این دو که‌گاه خوب از کار در می‌آید. مثل وقتی که دنیرو در تماس تلفنی با حریف خطرناکش (پالمینتری) از اصطلاحات تعلیمی کریستال استفاده می‌کند یا در پایان که کریستال در جمع سران خانواده‌های مافیائی، ادای ”گنده‌لات“ها را در می‌آورد. فیلم ظاهراً قائل به این نیتس که جایگاه آدم‌ها بتواند بنیانی‌تر تغییر کند و شاید به‌همین دلیل کمدی خیلی نیش‌دار و خطرناکی نیست. دنباله: آن را روان‌کاوی کن (رامیس، ۲۰۰۲).

زکریا فتاحی 09-21-2010 10:43 PM

شرلوک جونیر - SHERLOCK JUNIOR




سال تولید : ۱۹۲۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : باستر کیتن و جوزف م. شنک پروداکشنز
کارگردان : باستر کیتن
فیلمنامه‌نویس : کلاید بروکمن، جین هاوز و جوزف میچل
فیلمبردار : الجین لسلی و بایرون هیوک
هنرپیشگان : کیتن، کاترین مک‌گوایر، جو کیتن و وارد کرین
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۴۰۶۵ فوت. صامت


ـ "باستر" (کیتن)، آپاراتچی و نظافتچی سینمای محله، مشتاق است که با رموز کارآگاهی آشنا شود. در حالی‌که می‌کوشد تا دل محبوبه‌اش (مک‌گوایر) را نیز به‌دست بیاورد. در این بین، رقیب عشقی "باستر" با صحنه‌سازی وانمود می‌کند که او ساعت پدر دختر را به سرقت برده است. بنابراین "باستر" با خفت از خانه دختر رانده می‌شود. سپس مغموم به سر کارش بازمی‌گردد و روی صندلی کنار آپارات خوابش می‌برد. به زودی روحش از جسمش فاصله می‌گیرد و سالن نمایش را طی می‌کند و پا به پرده سینما و اجراءهای دنیای فیلم می‌گذارد. در فیلم، "باستر" به نقش کارآگاه نامدار، "شرلوک جونیر"، توطئه‌های خلافکاران را نقش بر آب می‌کند و همه را به سزای اعمال‌شان می‌رساند. در لحظه اوج فیلم، "باستر" از خواب بیدار می‌شود و محبوبه را می‌بیند که از بی‌گناهی او باخبر شده و به دیدارش آمده است. حالا "باستر" نحوه برخورد "درست" با دختر را از فیلم روی پرده می‌آموزد و همه‌چیز به خیر و خوشی پایان می‌گیرد.
ـ با شرلوک جونیر، کیتن بیست و نه ساله به اوج بلوغ هنری خود دست پیدا می‌کند. فیلم به مایه ضدیتی می‌پردازد که برای سینما و تماشاگران چند دهه پیش چندان قابل هضم نیست: مایه رؤیا بر ضد واقعیت و واقعیت بر ضد هنر و البته فیلم سرشار از صحنه‌های تعقیب و گریز مسحورکننده (از جمله سواری طولانی "باستر" با موتورسیکلتی که او روی دسته فرمانش نشسته و راننده ندارد) است که چگونگی اجراء اغلب آنها، بدون استفاده از حقه‌های سینمائی (کیتن سر صحنه فیلمبرداری این فیلم دچار شکستگی مهره‌های گردن شد) هنوز باورنکردنی به‌نظر می‌آیند. لحظه اوج فیلم و از جادوئی‌ترین لحظه‌ها در تاریخ سینما، آنجا است که "باستر" پا به پرده سینما می‌گذارد. فکر درخشان این لحظه بعدها مشوق وودی آلن برای ساختن فیلم رز ارغوانی قاهره (۱۹۸۵) شد.


زکریا فتاحی 09-21-2010 10:44 PM

کینی و آدامز - kini et adams




سال تولید : ۱۹۹۷
کشور تولیدکننده : بورکینافاسو و فرانسه
محصول : سوفی سالبو، سدومیر کولار و فردریک دوما زایدلا
کارگردان : ادریسا اوئدرائوگو
فیلمنامه‌نویس : اولیویه لورل، سانتیاگو آمیگورنا و اوئدرائوگو
فیلمبردار : ژان پل موریس
آهنگساز(موسیقی متن) : والی بادرو
هنرپیشگان : ووسی کونن، دیوید مولوکی، نتاتی موشش، جان کانی، نتسائی چیگوندر و فیدلیس چزا
نوع فیلم : رنگی، ۹۳ دقیقه


زمین بی‌صاحبی در جنوب آفریقا؛ خطه‌ای گسترده که کشاورزان بی‌بضاعت در تلاش هستند تا به هر تقدیر خود و خانواده‌شان را زنده نگه دارند. در آن‌جا دو رفیق، ̎آدامز̎ (مولوکی) و ̎کینی̎ (کونن)، رویای رفتن به شهر را در سر می‌پرورانند؛ ولی در عوض عمر و درآمد ناچیز خود را صرف تعمیر اتوموبیلی کهنه کرده‌اند. بر اثر فشارهای همسر ̎کینی̎، سرانجام دست از این کار عبث می‌کشند تا آن که مقاطعه‌کاری وارد منطقه می‌شود که می‌تواند کار و درآمدی مناسب در اختیار آنان بگذارد تا به رویاهای‌شان جامهٔ عمل بپوشانند. اما در حالی که رویا‌ی‌شان قرار است جلوه‌ای واقعی به خود بگیرد، رقابتی ناغافل بین دو رفیق بروز می‌کند و رابطه‌شان را به خطر می‌اندازد...
● اوئدرائوگو، فیلم‌ساز بورکینافاسوئی، با این‌ پنجمین فیلمش می‌کوشد تا در کارنامه‌اش نقطهٔ عطفی را به‌دست دهد و تماشاگران بیشتری (میان تماشاگران عامه و نه جشنواره‌روها) به‌دست آورد. او در این جهت، برای نخستین‌بار، از چارچوب جغرافیائی کشورش خارج می‌شود و پا به آفریقای انگلیسی زبان می‌گذارد (فیلم در نزدیکی حراره جلوی دوربین رفته است). این فیلم ̎کوچک̎ با سبکی بی‌تکلف، از بازی‌های خوب یک‌دست و فیلم‌برداری درخشانی بهره می‌برد. اما داستان اریژینالی ندارد و شخصیت‌های آن کلیشه‌ای به‌ نظر می‌آیند. این‌جا به‌خصوص تمثیل‌های سیاسی روایت اخلاقی اوئدرائوگو (برای تماشاگر غیرآفریقائی) از کف رفته‌اند.


زکریا فتاحی 09-21-2010 10:44 PM

دود کردن / دود نکردن - smoking / no smoking




سال تولید : ۱۹۹۳
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : پزری
کارگردان : آلن رنه
فیلمنامه‌نویس : آلن آیکبورن، ژان پی‌یر باکری و آینس ژائوئی
فیلمبردار : رناتو برتا
آهنگساز(موسیقی متن) : جان پاتیسن
هنرپیشگان : سابین آزما و پی‌یر آردیتی
نوع فیلم : رنگی، ۴۶ دقیقه (دود کردن) و ۱۴۷ دقیقه (دود نکردن)


ـ ̎سلیا تیزدیل̎ ( آزما) ماه ژوئن پنج سال پیش حین نظافت خانه در باغ وسوسه می‌شود تا سیگاری بکشد. دود کردن حکایت سلسله حادثه‌هائی است که به دنبال تسلیم او به این وسوسه رخ می‌دهند و تازه آنها هم بین راه خود به طور شرطی (اگر این، آن‌گاه آن) به شاخه‌های فرعی‌تری تقسیم می‌شوند. دود نکردن ساختار مشابهی دارد و نقطهٔ شروعش مقاومت ̎سلیا ̎ در برابر وسوسهٔ سیگار کشیدن است.
ـ آیکبورن در مجموعهٔ نمایش‌نامه‌هایش با عنوان گفت‌وگوهای صمیمی از یک لحظهٔ حساس تصمیم‌گیری شروع می‌کند و با شاخه شاخه‌کردن موقعیت‌ها، به شانزده پایان ناهمگون می‌رسد و به رغم تصور اولیه، ساختار اصولی و منسجمی برای روایت خود فراهم می‌آورد. رنه از این منبع، دو فیلم مرتبط، با هم می‌سازد و شش صحنهٔ متن آیکبورن را حذف می‌کند. (و دلیلش را بیش از حد ̎انگلیسی̎ بودن این قسمت‌ها عنوان می‌سازد) که تا حدی باعث عدم توازن اثر نهائی می‌شود. صحنه‌پردازی آشکارا تصنعی فضاهای خارجی در ادامهٔ سبک و سیاق رنهٔ متأخر است و فیلم با عرضهٔ حالت‌های جایگزین متعدد، در نمایش کیفیت تصادفی و دل‌بخواهی تجربه‌های معمول زندگی موفق می‌نماید. پرداخت آسوده و فارغ‌البال رنه، سهم فوق‌العاده‌ای به دو بازیگر فیلم، که تمام نقش‌ها را بازی می‌کنند، می‌دهد و آزما و آردیتی هم آشکارا با این انعطاف و تنوع تفریح می‌کنند. دود کردن / دود نکردن نشان می‌دهد امتحان انواع و اقسام زندگی‌های محتمل دو آدم، به جای دنبال کردن روایت کلاسیک و مسیرهای قطعی، چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد.



زکریا فتاحی 09-21-2010 10:45 PM

بازگشت به مدرسه - Back To School




سال تولید : ۱۹۸۶
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : چاک راسل
کارگردان : آلن متر
فیلمنامه‌نویس : استیون کمپمان، ویل پورتر، پیتر توروکوی و هارولد رامیس، برمبنای داستانی نوشته رادنی دنجرفیلد، گِرِگ فیلدز و دنیس اسنی.
فیلمبردار : توماس ایکرمن.
آهنگساز(موسیقی متن) : دانی الفمن.
هنرپیشگان : دنجر فیلد، سالی کلرمن، برت یانگ، کیت گوردون، رابرت داونی جونیر، پاکستن وایتهد، تری فارل، م. امت والش، ایدری‌ین باربیو، ویلیام زابکا و ند بیتی.
نوع فیلم : رنگی، ۹۷ دقیقه.


میلیونری خود ساخته به‌نام «تورنتن ملن» (دنجرفیلد)، صاحب فروشگاه‌های زنجیره‌ای پوشاک، که به تازگی از همسر دومش جدا شده، برای دیدن پسرش، «جیسن» (گووردون) به دانشکده او می‌رود. و وقتی می‌فهمد که «جیسن» اوقات سختی را در آنجا می‌گذراند، بی‌مقدمه به‌عنوان دانشجوی سال اول ثبت نام می‌کند و بریا فرار از شرایط لازم برای ورود به دانشکده می‌پذیرد تا از کمک‌های مالی لازم دریغ نکند. در حالی که «جیسن» با درس‌هایش کلنجار می‌رود و در جلب توجه دختر محبوب مدرسه، «والری دزموند» (فارِل) (که محبوبش «چَس» / زابکا قهرمان شیرجه است) ناموفق مانده، پدرش، استاد ادبیات انگلیسی، «دکتر دایان ترنر» (کلرمن) را اغوا می‌کند. او که به گروهی پول داده تا تکالیفش را انجام دهند، وقت بیشتری را برای کمک به پسرش در اختیار دارد. «تورنتن» با دادن رشوه به مربی تیم شیرجه، «ترن‌بال» (والش)، «جیسن» را وارد تیم شیرجه می‌کند اما شرکت او در نخستین مسابقه، فاجعه‌بار است. در یک مهمانی که «تورنتن» برگزار کرده، او و «دایان» با هم جروبحث می‌کنند، و «دایان» هم فهمیده «تورنتن» تکالیفش را خودش انجام نمی‌دهد، به مقاله او درباره «کورت وونه‌گات»، نمره منفی می‌دهد (در حالی که مقاله را خود «وونه‌گات» نوشته بوده). در اینجا «تورنتن» مجبور می‌شود امتحان‌هایش را شفاهی بدهد. تمام اساتید از او سؤال خواهند کرد و اگر جواب اشتباهی بدهد، اخراج خواهد شد. البته «تورنتن» با کمک «جیسن» امتحان را پشت سر می‌گذارد، اما نگران نتیجه است. «والری» و «جیسن» از احساسات مشترک‌شان به هم می‌گویند و وقتی «چَس» دچار گرفتگی عضله می‌شود، در آخرین لحظه «تورنتن» جایگزینش می‌شود و بالاترین امتیاز را کسب می‌کند. حالا «دایانا» نیز با نتایج قبولی امتحان سر می‌رسد...
* یک فیلم کمدی از نوع سری دانشکده پلیس که بیشتر مایه مرکزی آن («بازگشت به مدرسه» یک میلیونر میان‌سال برای به‌دست آوردن آنچه ندارد: تحصیلات و عزت نفس) جالب است تا شوخی‌های بی‌شمار (و اغلب بی‌مزه آن). به جز دنجر فیلد، یانگ (در نقش شوفر «تورنتن») و داونی جونیر (در نقش دوستِ ضد سرمایه‌داریِ «جیسن») نیز نظرها را جلب می‌کنند.




زکریا فتاحی 09-21-2010 10:45 PM

بینوایان - LES MISERABLES




سال تولید : ۱۹۳۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : داریل ف. زانوک
کارگردان : ریچارد بولسلاوسکی
فیلمنامه‌نویس : و.پ. لیپس‌کوم، بر مبنای رمانی نوشته ویکتور هوگو
فیلمبردار : گرگ تولند
هنرپیشگان : فردریک مارچ، چارلز لات، سدریک هاردویک، روچل هادسن، مریلین نولدن و فرانسس دریک
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۰۸ دقیقه


ـ بینوای از همه‌جا رانده، "ژان والژان" (مارچ) برای رفع گرسنگی قرص نانی می‌دزدد و دستگیر می‌شود. او را به ده سال زندان با اعمال شاقه محکوم می‌کنند. اما عاقبت فرار می‌کند، در حالی‌که مشقات و بی‌رحمی‌های زندان او را بدل به مردی سنگدل کرده است. با این همه به زودی تحت‌تأثیر انسانیت و گذشت کشیشی (هاردویک) که به او پناه می‌دهد، وجدان و عطوفتش را بازمی‌یابد. سپس برای ساختن زندگی جدیدی سخت تلاش می‌کند و تاجری موفق می‌شود. "ژان" به شهر دیگری می‌رود، در حالی‌که "ژاور" (لاتن)، بازرس بی‌رحم پلیس، عاقبت او را شناخته است...
ـ اقتباسی بسیار وفادارانه از رمان پرآوازه هوگو که فیلمنامه‌ موجز، ادیبانه و تأثیرگذار را دستمایه کار قرار می‌دهد. بولسلاوسکی یکی از فراموش‌شده‌ترین فیلمسازان هالیوود، دقت زیادی برای تصویر صحنه‌های موردنظر هوگو صرف می‌کند و کارگردانی استادانه‌ای دارد. مارچ نیز در نقش "والژان" یکی از بهترین بازی‌های خود را ارائه می‌دهد. شخصیت‌سازی عمیق او، ارزش کارش را فراتر از اغلب بازیگران قبلی و بعدی این نقش می‌برد.

زکریا فتاحی 09-21-2010 10:46 PM

تاکسی - TAXI




سال تولید : ۲۰۰۴
کشور تولیدکننده : فرانسه و آمریکا
محصول : لوک بسون
کارگردان : تیم استوری
فیلمنامه‌نویس : توماس لنن، جیم کوف و بن گارانت، بر مبنای فیلم‌نامه‌ای نوشتهٔ بسون
فیلمبردار : ونس بِربِری
آهنگساز(موسیقی متن) : کریستوف بک و تیم بولند
هنرپیشگان : کویین لطیفه، جیمی فالن، هنری سایمنز، جنیفر اسپوزیتو، آن ـ مارگرت، ماگالی آمادئی، ژیزل بوندچن و کریستیان کین
نوع فیلم : رنگی، ۹۷ دقیقه


تصدیق رانندگیِ ̎واشبرن̎ (فالن)، افسر پلیس را، پس از یک سلسله حوادث رانندگی، توقیف کرده‌اند. این موضوع مایهٔ خندهٔ هم‌قطارانش شده و از سوی دیگر، مجبورش کرده که خود را با تاکسی یا مترو به مقصد موردنظرش برساند. یک روز ̎واشبرن̎ پیامی فوری دریافت می‌کند که هرچه زودتر خودش را به بانکی برساند که از آن سرقت شده است. او که مجاز نیست با ماشین خودش به آن‌جا برود، اجباراً تاکسی صدا می‌زند. از قضا، رانندهٔ تاکسی زنی است به نام ̎بل̎ (لطیفه) از از همسرش جدا شده و تنها با بچه‌اش زندگی می‌کند. ̎بل̎ پس از آن‌که سریع‌ترین پیک پیتزافروش‌ها شناخته شده، به تاکسی‌رانی روی آورده است. اما ماجرائی که ابتدا به‌عنوان یک رانندگی سریع و بی‌امان برای رساندن ̎واشبرن̎ به صحنهٔ دزدیِ بانک شروع شده، با متحد شدن ̎بل̎ و ̎واشبرن̎ برای تعقیب عده‌ای خانم سارق بانک به رهبری ̎ونسا̎ (بوندچن)، شکل دیوانه‌وارتری به خود می‌گیرد.
● فیلم اُریژینالِ بسون (به کارگردانی ژرار پیره، ۱۹۹۸) را می‌شد کم‌وبیش تحمل کرد، اما این یکی، از بیهوده‌ترین بازسازی‌های آمریکائی چند سال اخیر است. حتی خُل‌وچل‌بازی‌های لطیفه نیز نتوانسته به این حکایتِ همیشهٔ بی‌مزهٔ پلیس/ رانندهٔ تاکسی (زوج لطیفه و فالن، به هیچ‌وجه جاذبهٔ کمدی ندارند) که در تعقیب سارقان بانک در نیویورک‌اند، کمی شور و انرژی بدمد. فیلمی کسالت‌بار.

زکریا فتاحی 09-21-2010 10:47 PM

افسانه - Legend




سال تولید : ۱۹۸۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : آرنن میلکان
کارگردان : ریدلی اسکات
فیلمنامه‌نویس : ویلیام یورتسبرگ
فیلمبردار : الکس تامسن
آهنگساز(موسیقی متن) : جری گُلداسمیت.
هنرپیشگان : تام کروز، میا سارا، تیم کوری، دیوید بننت، آلیس پلیتن، بیل بارتی، کورک هیوبرت، پیتر اوفارل، رابرت پیکاردو و کیران شاه.
نوع فیلم : رنگی، ۹۴ دقیقه.


«فرامانروای تاریکی» (کوری)، مظهر شیطان در دنیای زیرین، به شرورترین جن خود، «بلیکس» (پلیتن) فرمان می‌دهد تا شاخ‌های آخرین زوج تک‌شاخ‌ها را برایش بیاورد. با به دست آوردن شاخ‌ها، جنگل در زمستان ابدی فرو خواهد رفت. «لی‌لی» (سارا)، شاهزاده خانمی که قدرت جذب تک شاخ‌ها را دارد، اوقاتش را با «جک» (کروز)، پسری جنگل‌نشین، می‌گذراند. وقتی «لی‌لی» تک شاخ‌ها را جذب می‌کند، «بلیکس» سر می‌رسد، اسب نر را می‌کشد و شاخش را بر می‌دارد؛ اما مادیان فرار می‌کند. در اینجا زمستان آغاز می‌شود. «لی‌لی» می‌گوید فقط با کسی ازدواج خواهد کرد که بتواند انگشترش را از یک دریاچه یخ‌زده بیرون بیاورد. «جک» با کمک «هونتورن گامپ» (بننت) و جن‌هایش به دنبال شاخ اسب نر می‌روند. جن‌های «بلیکس» هم «لی‌لی» و مادیان تک‌شاخ را می‌گیرند و به دنیای زیرین می‌برند. «جک» و جن‌ها پیش از ورود به قلمرو تاریکی با ساحره‌ای به‌نام «مِگ ماکلبونز» (پیکاردو) روبه‌رو می‌شوند. او آنان را اسیر می‌کند. «فرمانروای تاریکی» سعی می‌کند با دادن هدیه و وعده و وعید «لی‌لی» را اغوا کند. اگر مادیان تک‌شاخ هم کشته شود، شب بی‌پایان همه‌جا را خواهد گرفت و «فرمانروای تاریکی» بر تمام جهان حکم خواهد راند. «جک» و جن‌ها موفق به فرار می‌شوند و زمانی سر می‌رسند که «فرمانروا» می‌خواهد «لی‌لی» را وادار به کشتن مادیان کند. «جک» در نبرد با «فرمانروا» به کمک شاخ‌سحرآمیز تک‌شاخ‌ها، او را از بین می‌برد. در اینجا تک‌شاخ نر زنده می‌شود و زمستان هم از بین می‌رود. «جک» موفق می‌شود انگشتر «لی‌لی» را پیدا کند و آن دو تا آخر عمر خوشبخت در کنار هم زندگی می‌کنند.
* افسانه پریانی که با معیارهای تولیدات عظیم هالیوودی به تصویر در آمده است. طرح داستانی مشتمل بر چکیده‌ای از مجموعه افسانه‌های پریان قدیمی است ولی ضعیف و کم رمق می‌نماید. اسکات بیش از حد بر جزئیات تأکید می‌کند، در نتیجه روند قصه کند و ملال‌آور می‌شود. گه گاه شباهت‌های اثر به دیو و دلبر (ژان کوکتو، 1946) یا دسته گرگ‌ها (نیل جوردان، 1984) صرفاً محدودیت دیدگاه کارگردان رانشان می‌دهد. کروز با موهای بلند و چهره‌ای پُر صلابت، نمایانگر قدرت طبیعت است.

زکریا فتاحی 09-21-2010 10:49 PM

پسر خوب - THE GOOD SON




سال تولید : ۱۹۹۳
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : فاکس قرن بیستم
کارگردان : جوزف روبین
فیلمنامه‌نویس : ایان مک‌یوئن
فیلمبردار : جان لیندلی
آهنگساز(موسیقی متن) : المر برنستاین
هنرپیشگان : مکالی کالکین، ایلایجا وود، وندی کروسن، دیوید مورس، دانیل هیو کلی، کوئین کالکین، روری کالکین و اشلی کرو
نوع فیلم : رنگی، ۸۷ دقیقه


ـ سرپرستی پسر بچه‌ای ده ساله به نام ̎مارک اوانز̎ (وود) پس از مرگ مادرش، به عمو و زن عمویش، ̎سوزان̎ (کروسن) در نیوانگلند سپرده می‌شود. پسر آنان، ̎هنری̎ (م. کالکین) همسن ̎مارک̎ است و دخترشان، ̎کانی̎ (ک. کالکین) از او کوچکتر. ̎سوزان̎ هنوز عزای کوچکترین فرزندش، ̎ریچارد̎ (ر. کالکین) را دارد که چندی پیش درگذشته است. ̎مارک̎ و ̎هنری̎ خیلی زود با هم صمیمی می‌شوند. اما ̎مارک̎ آرام‌آرام در می‌یابد ̎هنری̎ به رغم ظاهر معصومش، بسیار بدطینت است با وجود اینکه در مجموعه‌ای از شیطنت‌های خبیثانهٔ ̎هنری̎، همدست او بوده، سرانجام به خود می‌آید و ̎هنری̎ را تهدید به افشای اعمالش می‌کند. تلاش ̎هنری̎ برای کشتن خواهرش ناکام می‌ماند. ̎مارک̎ ماجرا را به ̎سوزان̎ می‌گوید. ̎سوزان̎ که در می‌یابد ̎هنری̎ در مرگ ̎ریچارد̎ نیز دست داشته است، در تعقیب ̎هنری̎ به بالای صخره‌ای می‌رود اما ̎هنری̎ او را به پائین هل می‌دهد. ̎مارک̎ که خودش را به آنجا رسانده با ̎هنری̎ درگیر می‌شود. ̎سوزان̎ خود را نجات می‌دهد و هر دو بچه را که در خطر سقوط قرار دارند با دست نگه می‌دارد و وقتی در می‌یابد که تنها می‌تواند یکی را نجات دهد، ̎هنری̎ را پائین می‌اندازد.
ـ این کوشش روبین، در ارائه تصویری غیر قراردادی از کالکین تنها در خانه‌ها، که با عدم استقبال تماشاگران و منتقدان روبه‌رو شد را می‌توان بیگانگان در قطار ( آلفرد هیچکاک، ۱۹۵۱) در دنیای کودکان دانست. فیلم سرآغاز سیر نزولی کالکین به عنوان ستاره‌ای خردسال بود. کوئین و روری کالکین (که تنها در یک عکس ظاهر می‌شود) خواهر و برادر مکالی هستند.

زکریا فتاحی 09-21-2010 10:49 PM

بچه‌های کوچک - LITTLE CHILDREN




سال تولید : ۲۰۰۶
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : تاد فیلد، آلبرت برگر و ران یرکسا
کارگردان : فیلد
فیلمنامه‌نویس : تام پروتا و فیلد، برمبنای رمانی نوشتهٔ پروتا
فیلمبردار : آنتونیو کالواچه
آهنگساز(موسیقی متن) : توماس نیومن
هنرپیشگان : کیت وینسلت، پاتریک ویلسن، جنیفر کانلی، گِرِگ ایدلمن، سدی گلدستاین و جکی ارل هیلی
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۰ دقیقه


̎سارا̎ وینسلت̎ زن حومه‌نشینی است که برخلاف سایر مادرهائی که در پارک‌ محله می‌بیند، واهمه‌ای از ارتباط و آشنائی با مرد غریبه‌ای که به ̎سلطان رقص̎ معروف است، ندارد. ̎سارا̎ در استخر محله با ̎براد̎ (ویلسن) آشنا می‌شود که مثل او نارضایتی مشابهی را از زندگی بی‌سروصدای شهر ابراز می‌دارد. ̎سارا̎ بیش از پیش از زندگی زناشوئی خود با شوهر موفق خود (ایدلمن) ناراضی است و مشکل‌اش از این نظر با سرخوردگی فزایندهٔ ̎براد̎ در ارتباط با همسرش، ̎کتی̎ (کانلی) فیلم‌ساز مستند، قابل مقایسه است. دیری نگذشته که ̎سارا̎ و ̎براد̎، مخفیانه با یکدیگر دیدارهائی دارند و تلاششان برای طبیعی جلوه دادن ارتباط پنهانشان طی شامی به اتفاق همسرانشان، به سوءظن‌هائی منجر می‌گردد.
● بچه‌های کوچک، دومین فیلم تاد فیلد سازندهٔ در اتاق خواب (۲۰۰۱)، یکی از آن فیلم‌های کم‌یاب است ـ یک درام ادبی چند شخصیتی. فیلم فیلد واقعاً به کتاب اصلی نزدیک شده است و راهی برای انجام این کار را نشان علاقه‌مندان دیگر می‌دهد. داستان بی‌شتاب روایت می‌شود و شخصیت‌ها و موقعیت‌ا فرصت طبیعی و کاملی برای پرورش یافتن پیدا می‌کنند. دست‌مایهد فیلم برای یک مجموعهٔ ملودرام تلویزیونی کفایت می‌کند، ولی فیلد کنترل کاملی روی ابعاد طرح خود دارد. روایت روی تصویر (برخلاف بسیاری هم‌تایانش) بسیار مفید و ضروری است، چون ریشه‌های ادبی داستان را نیز مورد تأکید قرار می‌دهد (باصدای باریتونِ ویل لایمن). بازی‌های وینسلت، ویلسن، امریک و هیلی نیز جنبه‌های تاریک شخصیت‌شان را با ظرافت به نمایش می‌گذارند. فیلد برشی از جامعه را پیش‌رو می‌گذارد و غنای فیلم به خاطر توجهی است که به تمام شخصیت‌هایش نشان می‌دهد. بچه‌های کوچک که در فضای یک شهر آمریکائی پُر از جزم‌اندیشی می‌گذرد یادآور همان قلمروی نیوانگلندی کاوش شده در آثار نویسندگان نیویورکی مشهوری مثل جان چیور و جان آپدایک است. فیلم مثل در اتاق خواب اوجی درخشان و انفجاری دارد. پروتا که در نوشتن فیلم‌نامه هم‌کاری داشته، نویسندهٔ داستان دیگری است که انتخابات ساخته الکساندر پین (۱۹۹۹) از آن اقتباس شده است.

زکریا فتاحی 09-21-2010 10:50 PM

ساختار شکنی هاری - deconstructing harry




سال تولید : ۱۹۹۷
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : جین دومانیان
کارگردان : وودی آلن
فیلمنامه‌نویس : وودی آلن
فیلمبردار : کارلو دی پالما
هنرپیشگان : آلن، کرستی آلی، باب بالابان، ریچارد بنجامین، بیلی کرستال، جودی دیویس، هیزل گودمن، ماری‌یل همینگوی، ایمی اروینگ، جولی کاونر، الیزابت شو، استنلی توتچی و رابین ویلیامز.
نوع فیلم : رنگی، ۹۶ دقیقه


̎هاری بلاک̎ (آلن)، رمان‌نویسی است که با صداقت می‌گوید در زندگی درست عمل نمی‌کند اما در هنرش موفق است. تا به حال ̎هاری̎ به شکل روان کاو مراجعه و سه بار هم ازدواج کرده (که تنها تجربه مثلاً موفقش، ازدواج با یکی از روان کاوانش بوده است). ̎هاری̎ از آشفتگی روحی‌اش به‌عنوان مایهٔ اولیه کارهایش استفاده می‌کند. دوستان، محبوبه‌ها و خانواده‌اش از این‌که او تقریباً بدون پرده‌پوشی، نامهربانانه در نوشته‌هایش از آنان، شخصیت‌هائی غیر واقعی ساخته، عصبانی هستند. او می‌خواهد مشکل بدبختی‌های فزاینده‌اش را با زنان و قرص‌های آرام‌بخش حل کند. یک روز دانشگاهی در شمال نیویورک که ̎هاری̎ در آن درس می‌خوانده اما هرگز از آن‌جا فارغ‌التحصیل نشده، برای اهداء جایزه او را دعوت می‌کند. اما ̎هاری̎ نمی‌تواند کسی را به‌عنوان همراه، برای شرکت در گردهمائی پیدا کند. محبوبه او، ̎فی̎ (شو) برای ازدواج با ̎لاری̎ (کریستال) او را ترک کرده؛ بهترین دوستش، ̎ریچارد̎ (بالابان) نگران است مبادا دچار سکته قلبی شود؛ همسر و روان‌کاو سابقش، ̎جون̎ (آلی) اجازه نمی‌دهد ̎هاری̎ پسرشان را ببیند و خواهر زن سابقش، ̎لوسی̎ (دیویس) عملاً می‌واهد او را بکشد. در آخر ̎هاری̎، بی‌پروا از یک خیابان‌گرد به‌نام ̎کوکی̎ (گودمن) می‌خواهد او را هم‌راهی کند، پسرش را می‌رباید و از ̎ریچارد̎ می‌خواهد تا همگی با هم به دانشگاه بروند، جائی که فاجعه در انتظار اوست...
● حدیث نفسی پست مدرنیستی از یکی از بزرگترین حدیث نفس‌گوی سینما. این‌بار آلن نقش ̎هاری بلاک̎ را به عهده گرفته تا بی‌پروا با شخصیت‌های مخلوق خودش مواجه شود و به ناکامی‌هایش در زندگی اعتراف کند. ساختارشکنی هاری تشکیل شده از چندین موقعیت بدیع با طنز سیاهی که گاه امکان خندیدن را از تماشاگر سلب می‌کند بازنگری آلن در گذشته‌اش چنان صراحتی دارد که ریشه‌یابی و پیدا کردن معادل‌ەای واقعی‌اش در زندگی فیلم‌ساز چندان دشوار نیست. ساختار اپیزودیک فیلم‌نامه هرگز به عدم ̎انسجام̎ نمی‌رسد و این تعادل طبعاً حاصل تجربه فراوان آلن در کار با این الگوی روائی است. فلو شدن ̎مل̎ (ویلیامز) درخشان‌هٔرین ایدهٔ سینمائی فیلم است و حضور شخصیت‌های داستان‌های ̎هاری̎ در رویاهایش داخل زندان بامزه است. با ساختار شکنی هاری دوباره می‌توانیم آلن را در حادترین شکل ارتباطی‌اش با جنس مخالف تماشا کنیم و تصویر سازی‌آش از جهنم هم خیلی به درد بازیگران آمریکائی در نقش‌های کوتاه استفاده کرده، تا جائی که ویلیامز را هیچ‌وقت ̎فوکوس̎ نشان نمی‌دهد، حتی در مراسم پایانی که همه شخصیت‌های زندگی ̎هاری̎ برایش دست می‌زنند.



زکریا فتاحی 09-21-2010 10:51 PM

باد گرم زمستانی - Winter Wind




سال تولید : ۱۹۶۹
کشور تولیدکننده : مجارستان و فرانسه
محصول : مارکیز فیلم و ما فیلم
کارگردان : میکلوش یانچو
فیلمنامه‌نویس : فرانسیس ژیرو، ژاک روفیو، گیولا هرنادی و یانچو، برمبنای داستانی نوشته هرنادی.
فیلمبردار : یانوش کنده
هنرپیشگان : ژاک شاریه، مارینا و لادی، اوا شوان، یوسیف ماداراش، ایشتوان بویتور، دیوردی بنفی، فیلیپ مارچ و آندراش کوزاک.
نوع فیلم : رنگی، ۸۰ دقیقه.


سال ۱۹۳۴. اعضای یک گروه آنارشیستی موسوم به "اوستاشی" مصمم هستند کرواسی را از سلطه صربستان خارج کنند. آنان پس از کوششی ناموفق برای ترور "الکساندر"، پادشاه یوگسلاوی، به منطقه‌ای در جنوب مجارستان می‌گریزند. به‌زودی شک و تردید در دل افراد گروه راه پیدا می‌کند. آنان بدون اطلاع رهبرشان (بنفی) موافقت‌نامه‌ای را با مقامات امضا می‌کنند. اما رهبر، بعداً از قبول موافقت‌نامه سرباز می‌زند؛ هم‌چنین پیشنهاد خودکشی را رد می‌کند...
٭ یانچو شکل‌گرائی را انتخاب می‌کند تا هم بیانیه صادر نکند (که بلافاصله با سانسور دچار مشکل نشود) و هم تماشاگر را متوجه موقعیت‌ها و کنش‌های شخصیت‌هایش بکند (برای احتراز از رمانتیسیسم که طلب عامه سینمارو است). به همین خاطر فیلمش تنها از سیرده نما تشکیل شده که در قیاس با فیلم‌های کارگردانی مثل آکیرا کوروساوا (به‌طور مثال راشومون ۴۰۷ نما دارد) اصلاً قابل اعتنا نیست. تفاوت کوروساوا و یانچو، در واقع، تفاوت دو رویکرد به هنر و دو جهان‌بینی مختلف است. کوروساوا فیلم می‌گیرد تا ماده خامی برای تدوین داشته باشد و یانچو فیلم می‌گیرد تا برای تدوینگر کاری باقی نگذارد. باد گرم زمستانی زیباست و با حرکت‌های دوربین، آدم‌ها، اسب‌ها و... استفاده از پس‌زمینه، یادآور وسترن‌های جان فورد است؛ جان فورد به علاوه جبرگرائی فرانتس کافکا، بازسازی شد توسط گروه بازیگران همیشگی یانچو و این‌بار چند هنرپیشه خارجی (مثل شاریه) که یک‌سره تصویری متفاوت از خود ارائه می‌دهند.

زکریا فتاحی 09-21-2010 10:53 PM

گلوله‌ای برای ژنرال - A Bullet For The General




سال تولید : ۱۹۶۷
کشور تولیدکننده : ایتالیا
محصول : مترو ـ گلدوین ـ مایر
کارگردان : دامیانو دامیانی
فیلمنامه‌نویس : سالواتوره لورانی و فرانکو سولیناس، برمبنای داستانی نوشته لورانی.
فیلمبردار : تونی سکی
آهنگساز(موسیقی متن) : لوئیس باکالوف
هنرپیشگان : جان ماریا ولونته، کلاوس کنسکی، مارتینه بسویک، لو کاستل، خایمه فرناندز و آندره‌آ چکی.
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۵ دقیقه.


در روزهای انقلاب مکزیک، "ال چونچو" (ولونته) با تحمل تلفانی سنگین موفق می‌شود به یک قطار حامل مهمات حمله کند. یکی از مسافران آمریکائی قطرا به‌نام "بیل تیت" (کاستل) پس از اثبات وفاداری‌اش، اجازه پیدا می‌کند که به گروه آنان بپیوندد. "ال‌ چونچو" از یک پادگان ارتش، سلاح‌های بیشتری می‌دزدد و تصمیم می‌گیرد که آن‌ها را به رهبر انقلابی‌ها، "ژنرال ایلیاس" (فرناندز) بفروشد. "ال چونچو" به اردوی "ایلیاس" می‌رود، اما به او اتهام خیانت می‌زنند و به مرگ محکوم می‌شود. "بیل" ـ که مأمور مخفی دولت مکزیک است ـ "ایلیاس" را با گلوله‌ای طلائی که برای همین منظور آورده، می‌کشد و "ال چونچو" را نجات می‌دهد، و حتی نیمی از جایزه کشتن "ایلیاس" را هم به او می‌دهد. اما "ال چونچو" به هر حال یک انقلابی‌ست، و "بیل" را می‌کشد...
٭ نگاهی به انقلاب مکزیک با میزان زیادی حادثه‌های متوع و بازی پرتحرکی از ولونته. نباید چندان در بند عمق شخصیت‌پردازی بود، چرا که فیلم همان چیزی است که از دامیانی انتظار می‌رود. ضرباهنگ فیلم در انتها کند می‌شود و خنده‌های هیستریک راهزنان قدری زیاده از حد است!

زکریا فتاحی 09-21-2010 10:53 PM

بدون نطق - SPEECHLESS



سال تولید : ۱۹۹۴
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : رنی هارلین و جینا دیویس
کارگردان : ران آندروود
فیلمنامه‌نویس : رابرت کینگ
فیلمبردار : دان پیترمن
آهنگساز(موسیقی متن) : مارک شیمن
هنرپیشگان : مایکل کیتن، دیویس، کریستوفر ریو، بانی بدلیا، ارنی هادسن، چارلز مارتین اسمیت، ری بیکر و میچل رایان
نوع فیلم : رنگی، ۹۹ دقیقه


ـ ̎جولیا ̎ (دیویس) و ̎کوین̎ (کیتن)، نویسندهٔ نطق‌های نامزدی‌های انتخاب سناتور ایالت نیومکزیکو هستند. بین این دو رقابت سختی در جریان است، اما شبی که قرار است از فردای آن سفر دور ایالت را برای نطق و فعالیت انتخاباتی آغاز کنند، ̎جولیا ̎ به دعوت ̎کوین̎، برای گردش با اتوموبیل ̎کوین̎ به راه می‌افتند. اتوموبیل وسط راه خراب می‌شود و آن دو به ناچار با یک کامیون باز می‌گردند. از فردا که نطق‌ها و رقابت‌ها آغاز می‌شود، دوستی آن دو گرم‌تر می‌شود، اما هر بار با سوء تفاهمی میانشان شکراب می‌شود، چرا که جدا از نطق‌هائی که می‌نویسند، از اطلاعات‌شان علیه همدیگر هم استفاده می‌کنند، هر یک نطق طرف مقابل را مخدوش می‌کند یا از اسناد یکدیگر دزدی می‌کنند. اما هربار که دعوایشان می‌شود، ̎کوین̎ قدم پیش می‌گذارد و آشتی می‌کند. یکبار که ̎کوین̎ خوابش برده و نمی‌تواند بنویسد، ̎جولیا ̎ نطق او را برایش می‌نویسد. آرام آرام دوستی آن دو عمیق‌تر می‌شود و ̎جولیا ̎ نامزدی‌اش با ̎فرید̎ (ریو) را به هم می‌زند. در آخرین لحظات، معلوم می‌شود نامزد انتخاباتی که ̎کوین̎ برای او نطق می‌نوشته، گذشته‌ای مخدوش داشته و از دور خارج می‌شود. در شب انتخابات، ̎کوین̎ که فرصت را از دست رفته می‌بیند، خود را به محل انتخابات می‌رساند و از ̎جولیا̎ تقاضای ازدواج می‌کند.
ـ یک کمدی ـ درام عاشقانهٔ بسیار کلیشه‌ای و سنتی، پر از سوء تفاهم و آشتی... همه بسیار غیر معمول و اندکی کودکانه و بسیار سنتی و کاملاً روشن، با نتیجه‌ای منتظره و از پیش مشخص، با پایانی کاملاً از پیش روشن و قابل انتظار، با سیر وقایعی کلیشه‌ای: عشق در نخستین نگاه سوء تفاهم ـ به خاطر ضدیت و تقابل شغلی دو شخصیت ـ، پایان شجاعانه و قهرمانه از سوی مرد در آخرین لحظه، با افزودن تمهیدات قدیمی ترانه‌های سوزناک، اتوموبیل خراب، نوع لباس پوشیدن شلختهٔ مرد، نامزد خوش‌قیافه اما سرد، زن قاطع و مصمم، دنیای پر دروغ و دغل سیاست به عنوان پس زمینهٔ وقوع عشق بی‌آلایش و جا برای حرف‌های عالمانه زدن و تمثیل گرفتن از کل جامعه و ... همهٔ این حرف‌ها. اما جدا از این‌ها، فیلم خالی و کم‌بار، تنها با دو شخصیت کلیشه‌ای، با کمترین بهره‌گیری از آدم‌های فرعی، و عدم موفقیت در تطبیق و آمیختن درام سوزناک عاشقانه و کمدی روابط، به خاطر عدم تجانس بازیگرها و فقدان لحن مشخص.

زکریا فتاحی 09-21-2010 10:54 PM

شطرنج بازان - The Chess Players




سال تولید : ۱۹۷۷
کشور تولیدکننده : هند
محصول : سورش جیندال
کارگردان : ساتیا جیت ری، برمبنای داستانی نوشته منشی پرمچاند.
فیلمنامه‌نویس : ساتیا جیت ری، برمبنای داستانی نوشته منشی پرمچاند.
فیلمبردار : سومندو روی
آهنگساز(موسیقی متن) : ری
هنرپیشگان : سانجیو کُمار، سعید جعفری، امجدخان، ریچارد آتن بارو و شابانا آزمی.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۹ دقیقه.


ژانویه سال 1856. نیروهای سلطه‌گر انگلیسی می‌کوشند تا «واجد علی شاه» (امجدخان) را از حکومت ایالت اوده هند ساقط کنند. همزمان، در گوشه‌ای از شهر لاکنو، پایتخت اوده، «میرروشن علی» (جعفری) و «میرزا سعید علی» (کمار)، دو اشراف‌زاده تنبل، که به شطرنج معتاد شده‌اند، همچنان بی‌خیال و سرخوش به بازی خود ادامه می‌دهند. وقتی «خورشید» (آزمی)، همسر «میرزا»، مهره‌های شطرنج را می‌دزدد و آنها را گم و گور می‌کند، دو دوست به هر ترتیبی که شده، بازی خود را پی می‌گیرند. سرانجام «واجد» برای جلوگیری از بروز هرگونه درگیری و کشتار تسلیم می‌شود. دو شطرنج‌باز نیز به خارج از شهر می‌روند تا جای ساکت و آرامی بیابند و به دور از جنجال و هیاهو به بازی خود، این بار به روش انگلیسی (وزیر به جای ملکه)، ادامه دهند...
* در فیلم، طبق روال آثار ری، تعداد آدم بدها زیاد نیست و شخصیت‌ها به صورت سیاه‌وسفید تصویر نشده‌اند. او فیلم‌نامه‌ای را که براساس داستانی کوتاه از پرمچاند نوشته، اندکی تغییر می‌دهد و با پیش بردن دو طرح داستانی موازی با یک درون مایه مشابه، سیاست بازی‌ها و نقشه و نیرنگ‌های انتقال قدرت و حکومت و با بازی شطرنج دو اشراف زاده، هم گام و هم آهنگ می‌کند. در عین حال، به قول اندرو ساریس، بیشتر تجربه تاریخی هند را در دوره‌ای که مورد تهاجم استعمار انگلستان قرار گرفته بود در نظر دارد تا جنبه‌های جهانی استعمار را. راوی فیلم آمیتاب باچان است.


زکریا فتاحی 09-21-2010 10:55 PM

ملاقات با فاکرها - MEET THE FOCKERS




سال تولید : ۲۰۰۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : رابرت دنیرو، جی روچ و جین رُزنتال
کارگردان : روچ
فیلمنامه‌نویس : جان همبرگ و جیم هرزفلد، برمبنای داستان مارک هایمن و هرزفلد از شخصیت‌هائی خلق شده توسط گِرِگ گلینا و مری روت کلارک
فیلمبردار : جان شوارتسمن
آهنگساز(موسیقی متن) : رندی نیومن
هنرپیشگان : دنیرو، بن استیلر، داستین هافمن، باربارا استرایسند، بلایت دانر، تری پولو، اوئن ویلسن، آلانا اوواچ و ری سانتیاگو
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۵ دقیقه


شیکاگو، زمان حال. ̎گِرِگ فاکر̎ (استیلر) و ̎پم برنز̎ (پولو) که تازه نامزد کرده‌اند، خیال دارند تعطیلات آخر هفته را با والدین خود بگذرانند که هنوز یک‌دیگر را ملاقات نکرده‌اند. این زوج با هواپیما به ایالت نیویورک، جائی که ̎جک̎ (دنیرو) و ̎دینا̎ (دانر)، پدر و مادر ̎گرگ̎، ̎برنی̎ (هافمن) و ̎راز̎ (استرایسند)، زندگی می‌کنند، می‌رساند. ̎گرگ̎ که پیش‌بینی کرده، ̎جک̎ محافظه‌کار از سبکِ زندگی پدر و مادرش خوشش نخواهد آمد (̎راز̎، روان‌درمان‌گر است و ̎برنی̎ وکیلی لیبرال بوده است) از والدین خود می‌خواهد که قدری کنترلِ رفتار خود را داشته باشند. ̎پم̎ به ̎گرگ̎ خبر می‌دهد که حامله است و هر دو توافق می‌کنند این مسئله را تا پیش از مراسم ازدواج از ̎جک̎ پنهان دارند. طی دو روز تعطیل آخر هفته، رابطهٔ خانوادهٔ ̎برنز̎ و ̎فاکرها̎، به وخامت می‌گراید. پس از آن‌که ̎برنی̎ ناخواسته به اتوموبیل/ کاراوان ̎جک̎، خسارت می‌زند، ̎جک̎ آن را برای تعمیر نزد ̎خورخه̎ (سانتیاگو)، پسر ̎ایزابل̎ (اوواچ)، پیشخدمت سابق‌شان می‌برد. ̎جک̎ که متوجه شباهت‌هائی بین ̎خورخه̎ و ̎گرگ̎ شده، شک می‌کند که نکند این پسر پانزده ساله، فرزند ̎گرگ̎ باشد. ̎گرگ̎ موقع نگه‌داری از خواهرزادهٔ ̎پم̎، با ناشی‌گری‌هایش ̎جک̎ را خشمگین می‌کند. ̎جک̎ که مطمئن شده داماد آینده‌اش دروغ می‌گوید، پیش از سخن‌رانی ̎گرگ̎ جلوی مدعیون جشن عروسی، به او ̎سرم حقیقت‌گوئی̎ تزریق می‌کند. ̎گرگ̎ پس از صحبت‌های صاف و پوست‌کنده‌اش در مقابل حضار، به شدت معذب می‌شود و از هوش می‌رود. روز بعد ̎جک̎ از پذیرفتن ̎فاکرها̎ به‌عنوان خویشان خود سر باز می‌زند. ̎دینا̎ از ̎جک̎ اعتراف می‌گیرد که به ̎گرگ̎ آمپول حقیقت تزریق کرده و ̎پم̎ نیز خبر می‌دهد که حامله است. ̎جک̎ از سرِ شرمندگی خانه را ترک می‌کند و ̎گرگ̎ و ̎برنی̎ نیز به دنبالش. ̎جک̎ که از روی آزمایش DNA پی برده ̎خورخه̎ پسرِ ̎گرگ̎ نیست، تصمیم می‌گیرد به خانه بازگردد؛ و در راه به ̎گرگ̎ و ̎برنی̎ برمی‌خورد که پلیس به خاطر سرعت غیرمجاز آنها را متوقف کرده. جروبحث با پلیس باعث می‌شود هر سه نفر به زندان بیفتند و در همان‌جاست که ̎جک̎ با ̎گرگ̎ آشتی می‌کند و موافقت خود را با ازدواج او با ̎پم̎ اعلام می‌دارد.
● این یکی از قسمت اولش، ملاقات با والدین (ساختهٔ خود روچ، ۲۰۰۰) بهتر است. به‌خصوص به خاطر حضور جذاب هافمن و استرایسند که در نقش زوج یله و سرحال داستان، در برابر دنیروی سخت‌گیر و مقرراتی و وسواسی قرار می‌گیرند و اغلب موقعیت‌های طنزآمیز فیلم را ایجاد می‌کنند. شوخی‌های خوب و پُرملاط و شخصیت‌های دوست‌داشتنی ملاقات با فاکرها به کنار، نکتهٔ جالب این‌که می‌توان دو خانوادهٔ فیلم را تعمیم داد و به گروه‌بندی‌های اجتماعی و سیاسی مربوط کرد. دنیروی محافظه‌کار سخت‌گیر جنگ‌طلب (مأمور سابق سیا) در برابر هافمن و استرایسند لذت‌طلب و آزد که انگار از دل اجتماع هیپی‌های دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به این‌جا پرتاب شده‌اند؛ قرار گرفته است. (ارجاع مستقیمی به این ارتباط هم وجود دارد. وقتی هافمن در برابر کاراوان مجهز و تانک‌مانند دنیرو دراز می‌کشد تا مانع رفتن او شود و در جواب اعتراض پسرش می‌گوید که در دههٔ ۱۹۶۰ هم مشکلات‌شان را همین‌طوری حل می‌کردند!). بی‌خود نیست که بازیگر مبارز آن سال‌ها، ونسا ردگریو، در گفت‌وگوئی اعلام کرد باید به این کمدیِ (طبق معمول) دست‌کم گرفته شده؛ جایزهٔ اسکار می‌دادند!



زکریا فتاحی 09-21-2010 10:56 PM

مشت‌ها در جیب - I Pugni In Tasca



سال تولید : ۱۹۶۵
کشور تولیدکننده : ایتالیا
محصول : دوریا
کارگردان : مارکو بلوکیو
فیلمنامه‌نویس : مارکو بلوکیو
فیلمبردار : آلبرتو ماراما
آهنگساز(موسیقی متن) : انیو موریکونه
هنرپیشگان : لو کاستل، پائولا پیتاگورا، مارینو ماسه، جین مک‌نیل، پیر لوئیجی ترولیو و لیلیاناگراچه.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۱۳ دقیقه.


در یکی از شهرستان‌های کوچک ایتالیا، بیوه‌ای نابینا (گراچه) با چهار فرزندش، "اگوستو" (ماسه)، "لئونه" (ترولیو)، "الساندرو" (کاستل) و "جولیا" (پیتاگورا)، زندگی می‌کند. در خانواده، تنها "اوگستو" کار می‌کند و نامزدی به‌نام "لوچیا" (مک‌نیل) دارد. بقیه به صرع دچار هستند و زندگی پرتنشی دارند."الساندرو" که رویاهای وحشتناکی در سر می‌پروراند، مادرش را از صخره‌ای پرتاب می‌کند و سپس، "لئونه" را در حمام خفه می‌کند. او نزد خواهرش "جولیا" به قتل مادر اعتراف می‌کند و "جولیا" با شنیدن این خبر دچار حمله عصبی شدیدی می‌شود که تقریباً زمین‌گیرش می‌کند. "الساندرو" قصد دارد "جولیا" را نیز به قتل برساند، اما پشیمان می‌شود و به اتاق خود، باز می‌گردد. صفحه‌ای از یک اپرا را روی گرامافون می‌گذارد و دیوانه‌وار با آن هم‌خوانی می‌کند تا از پا می‌افتد....
٭ تماشاگر با دیدن فیلم بلافاصله به یاد والدین وحشتناک (ژان کوکتو، ۱۹۴۸) می‌افتد، با همان تصویر از بلوغ و همان حرکت‌ها و بازی‌های اسرارآمیز. اما تفاوت اساسی آن‌ەا در این است که "الساندرو"، برخلاف "بچه‌ها"ی کوکتو که آگاهانه در پی آن هستند تا به نحوی از محیط پیرامون به دور باشند، نومیدانه تلاش می‌کند تا مجوز ورود به دنیائی را بگیرد که به‌دلیل بیماری صرع از آن ناکام مانده است. در نظر او مردم پیرامون، موجوداتی هستند که بود و نبودشان یکسان است و از همین رو دست به قتل می‌زند و به تدریج خود را یک ابر مرد می‌بیند. بلوکیو نه تنها در انتقال خصوصیات این شخصیت، که از همان ابتدای روایت در القای وجوه بارز شخصیت تمامی اعضای خانواده و فضای حاکم بر زندگی آنان، بسیار موفق عمل می‌کند.

زکریا فتاحی 09-21-2010 10:57 PM

هملت - HAMLET




سال تولید : ۱۹۹۶
کشور تولیدکننده : انگلستان و امریکا
محصول : دیوید بارون
کارگردان : کنت برانا
فیلمنامه‌نویس : کنت برانا، بر مبنای نمایش‌نامه‌ای نوشتهٔ ویلیام شکسپیر
فیلمبردار : الکس تامسن
آهنگساز(موسیقی متن) : پاتریک دویل
هنرپیشگان : برانا، جولی کریستی، بیلی کریستال، ژرار دوپاردیو، چارلتن هستن، درک جیکوبی و کیت وینسلت
نوع فیلم : رنگی، ۲۴۲ دقیقه


̎هملت̎ (برانا)، پسر پادشاه دانمارک را به زادگاهش فرا می‌خوانند تا در مجلس ترحیم پدر و مراسم ازدواج مادرش (کریستی) با عمویش (جیکوبی)، شرکت کند. ̎هملت̎ که پی برده عموی منفورش پدرش را به قتل رسانده، خود را به دیوانگی می‌زند و در این بین دختر معصومی (وینسلت) را شیفتهٔ خود ساخته و سپس با پشت کردن به او، به سوی دیوانگی و خودکشی سوقش می‌دهد، علیه عمویش توطئه می‌پیند، نمایشی را کارگردانی می‌کند، علیه دو تن از دوستانش توطئه‌چینی می‌کند و سرانجام ـ به قیمت جان تمامی دست‌اندرکاران ماجرا، از جمله خود و مادرش ـ از عمویش انتقام می‌گیرد...
● بازسازی ۲۴۲ دقیقه‌ای تراژدی همیشه جاویدان تردید، توسط یکی از پر مدعاترین شکسپیرین‌های دههٔ اخیر، بی‌حس و حال‌تر و عصا قورت‌داده‌تر از آن است که دل کسی را به‌دست بیاورد، به‌خصوص اگر نسخهٔ جادوئی گریگوری کوزینتسف (۱۹۶۳) را دیده باشد یا حتی روایت استاد و سلف برانا، لارنس اولیویر (۱۹۴۸)، از این نمایش‌نامه به یادش مانده باشد. الگوی اقتباسی برانا مثل گذشته متکی بر تصاویر پر زرق و برق، طراحی صحنهٔ باشکوه تیم‌ هاروی و رنگ‌آمیزی اغراق شده، فهرستی بلند بالا از بازیگران مشهور در نقش‌های کوتاه و حضور خودش در مرکز همه چیز است؛ مهم‌ترین ایراد فیلم‌های شکسپیری او همین مورد آخر است. فیلم‌برداری هفتاد میلی‌متری تامسن دیدنی است و شکوه خاصی به صحنه‌های نمایش‌نامه بخشیده و حضور بازیگران سیاه‌پوست به صحنه‌های بامزه‌ای منجر شده؛ کامل‌ترین نسخهٔ سینمائی نمایش‌نامه که حتی قتل پدر ̎هملت̎ را هم در رجعت به گذشته نشان می‌دهد می‌گویند برانا برخلاف اسلافش، جسارت کرده و صحنه‌ها و جمله‌هائی به متن شکسپیر اضافه کرده است؛ کاش این اعتماد به نفس را برای بهتر شدن و جذاب‌تر شدن فیلم‌هایش به خرج می‌داد!



اکنون ساعت 03:48 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)