پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   تالارهای آزاد (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=192)
-   -   پاتوق آزاد کاربران پی سی سیتی - همفکری - بحث و درد دل (http://p30city.net/showthread.php?t=3619)

sharareh1 05-17-2011 06:40 PM

سلام به همه حیف که چای مایی نداریم دیگه
اما خوبه ادم دلش واسه دوستاش تنگ میشه میشه پیداشون کرد اینجا
فکر کنم همه درگیر دس هستند و کم میان
مهرگانم که نیست
مهبا؟...
جاتون خالی کلی گل از نمایشگاه خریدم الان اتاقم گل خونس
کلی هم که هنر به خرج دادم و از نمایشگا ه هم عکس گرفتم جاست فور یو
شاگرد جدید هم گرفتم که کلی ازم کار میکشند م همش باید دنبال مطلب جدید باشم
مراقب خودتون باشید

مرد تنهای شب 05-17-2011 10:14 PM

سلام
سریال چهار چرخ امشب تموم شد و نکته خنده دارش این بود که کسی که فرد پولدار ومتمولی بود{خشایار راد} عاشق یک زن جنوب شهری میشه ودر اخر با هم ازدواج می کنن!!
واز همش مضحک تر این بود که اخر این سریال هم به ازدواج ختم میشه..
دقیقا مثل فیلم افراطی ها که 700 نفری در اخر فیلم ازدواج می کنن! فقط تنها مانده بود که ننه حافظ سر از قبر در بیاره وبگه من هم شوهر می خوام.
.........
فعلا برم یک شاهکار سینمائی ببینم مثل"این گروه خشن"

GhaZaL.Mr 05-17-2011 10:21 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط مرد تنهای شب (پست 215347)
سلام
سریال چهار چرخ امشب تموم شد و نکته خنده دارش این بود که کسی که فرد پولدار ومتمولی بود{خشایار راد} عاشق یک زن جنوب شهری میشه ودر اخر با هم ازدواج می کنن!!
واز همش مضحک تر این بود که اخر این سریال هم به ازدواج ختم میشه..
دقیقا مثل فیلم افراطی ها که 700 نفری در اخر فیلم ازدواج می کنن! فقط تنها مانده بود که ننه حافظ سر از قبر در بیاره وبگه من هم شوهر می خوام.
.........
فعلا برم یک شاهکار سینمائی ببینم مثل"این گروه خشن"

خوش به حال خودم که از تلویزیون فقط دوشنبه ها برنامه 90 شو میبینمو بس:)

اون وقتا سریالای باحالی داشت
مث مدار صفر درجه که فک کنم کار حسن فتحیه

الانا فیلم نامه هام زرد شده ! سریالای مناسبتی که دیگه بدتررررررررررر
تنها رسانه ای که الان جذبم میکنه رادیوئه

shokofe 05-17-2011 10:44 PM

باهات موافقم شدید
رادیو تا حدودی بهتره
من جدیدا اصلا نمیدونم چی باید نگاه کنم
حتی دیگه نود هم نمیبینم دیشب یه ذره دیدم و خسته شدم
چه حیف که ما این جوری شدیم _:2:


GhaZaL.Mr 05-17-2011 10:53 PM

ولی من نودو خیلی دوسش دارم
شبایی که دلم میگیره دعا میکنم دوشنبه باشه که نود ببینم حال و هوام عوض شه ....
مث دیشب که دلم خیلی گرفته بود
همه داشتن راجب تدارکات عروسی بلند بلند حرف می زدن من همش جیغ میکشیدم هیش بابا ! میخام نود ببینم ....{قاط}
همشون مسخرم می کردن !_:2:


مرد تنهای شب 05-17-2011 10:58 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط lili_barooni (پست 215350)
خوش به حال خودم که از تلویزیون فقط دوشنبه ها برنامه 90 شو میبینمو بس:)

اون وقتا سریالای باحالی داشت
مث مدار صفر درجه که فک کنم کار حسن فتحیه

الانا فیلم نامه هام زرد شده ! سریالای مناسبتی که دیگه بدتررررررررررر
تنها رسانه ای که الان جذبم میکنه رادیوئه

اتفاقا من هم زیاد اهل دیدن برنامه های صدا وسیما نیستم ولی چند قسمتی از این سریال را دیدم که زیاد تعریفی نداشت..
سریال سلطان وشبان که مربوط به دهه60 شمسی هست را مقایسه کنید با این سریالای جدید..
کلا دهه60 با وجود امکانات ومحدودیت سریالها وفیلمهای خوبی ساخته شد..
اما من معتقدم بهترین سریال تاریخ ایران"سریال دائی جان ناپلئون ساخته ناصر تقوائی هست..

shokofe 05-17-2011 11:04 PM

غزل اعتراف کن
حالا در مورد عروسی کی حرف میزدن؟

مهبا 05-23-2011 07:14 PM

سلام بر همگی:53:

من برگشتم دلم براتون یه ذره شده بود:)

شکوفه جون خیلی خوشحالم که می بینمت دلم برات تنگیده بود حسابی
{پپوله}

GhaZaL.Mr 05-23-2011 08:14 PM

HI
 
نقل قول:

نوشته اصلی توسط shokofe77 (پست 215368)
غزل اعتراف کن
حالا در مورد عروسی کی حرف میزدن؟


عروسی خودم دیگه
پدرم دراومد چمدون عروسو همشوخودم کادو پیچیدم
همه کارت ها رو هم خودم نوشتم
وای فک کنن پشت هرکارتی می نوشتم
" حضور محترم جناب آقای ... با خانواده"
" حضور محترم سرکار خانوم ... با دوشیزه"
دسم شیکست !
چقد بده خوش سلیقه بودن ! _شکات

نقل قول:

نوشته اصلی توسط مهبا (پست 215883)
سلام بر همگی:53:

من برگشتم دلم براتون یه ذره شده بود:)

شکوفه جون خیلی خوشحالم که می بینمت دلم برات تنگیده بود حسابی
{پپوله}


سلاااااااااااااااااام مهبا جون ...
من نماینده بچه هام ...;) اونام میگن دلشون تنگ شده واست ...
_باوش
خوبی ؟

GolBarg 05-23-2011 11:50 PM

مهبا جون خوش اومدی...

قبلنا اینجا چقدر شلوغ بوود ..ولی باز میشه :)
غزل جون منم هستم ...الان نزدیک یک شب هست..و شب آزادیمه:d... هی یادش بخیر...
دلم نمیخواد اینقدر زود رزوا بگذرن..کاش میشد جلوی عقربه های ساعت یه سنگ انداخت :d

شبا را واسه ارامش میخوام... نه هیچ چیز دیگه..اصلا شب یعنی ارامش..یعنی سکوت..یعنی نبودن هیچ ترس و دلهره

GhaZaL.Mr 05-26-2011 11:12 AM

؟
 
چقد جالب...
همین الان اومدم برم وبلاگ حافظ موسوی نویسنده پانوشت ها و... رو ببینم(http://hafezemosavi.blogfa.com/)
دیدم این پیام اومده :



این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است

جهت اطلاع از دلایل مسدود سازی و رفع آن لطفاً با ایمیل filter@dci.ir تماس بگیرید


می دونستم حافظ موسوی مخالف زیاد داره !
و تعاریفش از پست مدرن و یا پسا مدرن مورد قبول خیلی ها نیست !
از بزرگی که یه بار شنیدم می گف " این عقاید زایده تخیلات ایشونه
و.... یه وقت اسیر قانون تعیین کردنش نشیا ؟"
ولی خوب فک نمی کردم مجرم هست :eek:
خیلی برام جالبه که بدونم محتوای مجرمانه یعنی چی ؟؟؟
یعنی چی نوشته توو وبلاگش ؟! :confused:


ترنم 05-26-2011 11:48 AM

سلام بچه ها خوبین خوشین دماقا چاقه
غزل خانوم مبارکا باشه ایشاالله که خوشبخت بشی دختر خوب;)
:53:{پپوله}:53:
{جشن پتو}

GhaZaL.Mr 05-26-2011 11:56 AM

چی چیو مبارکه ؟؟ :eek:

ترنم 05-26-2011 12:01 PM

صفحه قبل از عروسی خودت تعریف کردی
منم که بخیل نیستم گفتم بزار تبریکی گفته باشم :21:

GhaZaL.Mr 05-26-2011 12:33 PM

آها..............
بابا شوخی کرده بودم ! :o
عروسی دخترخاله م بوووووووووووووووووووووود نه خودم !!
فک کن دسم شکست اون همه کارت نوشتم اونم با خودکار ژله ای رنگی
آخرش برگشت بهم گف 4 تا کارتو خراب کردی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
البته فک کنم منظورش دستت درد نکنه بود :d
اون 4 تا کارت هم بخاطر این بود که رنگ خودکارا یهو تموم میشد !

---------------
پی نوشت :
میگم چرا چن روزه خبر از خواستگار نیس !! :d
خواستگار های محترم بشتابید بشتابید ..

آخرین خبر.... آخرین خبر.....


ترنم 05-26-2011 12:41 PM

غزل چرا خبرای بد میدی اخه دختر گفتم دیدی من چطور از غزل جا موندم:24:
اشکال نداره من تشکر میکنم دست گلت درد نکنه عزیزم ایشاالله یه روز باشه برا خودت

:dنه بابا بیشتر از چند روزه که خبر نیست بازار کساد :pشده فکنم به خاطر فصل امتحاناس:21:
:rolleyes:اشکال نداره همچنان منتظر میمانیم شاید این جمعه بیاید:rolleyes::eek::24:


ولی خودمونیم چه ترنم به من میاد خوشگل مشگل شدم ;)

GhaZaL.Mr 05-26-2011 03:46 PM

..
 
نقل قول:

نوشته اصلی توسط ترنم (پست 216086)
شاید این جمعه بیاید

شاید .......:24: :24::24::24:


نقل قول:

نوشته اصلی توسط ترنم (پست 216086)

ولی خودمونیم چه ترنم به من میاد خوشگل مشگل شدم ;)


آره خودمونیما ... " ترنم ...
" خیلی بیشتر بت میاد :5:

مهبا 05-26-2011 06:14 PM

سلام:53:

ترنم جون خوب کاری کردی

خیلی قشنگ شده ترنم بهت میاد حسابی
:)

kiana 05-26-2011 06:23 PM

ای خوشگل ها این دو سه ماه فصل عروسیه بجنبید دیگه.این تاپیک یک زمانی همش توش شیرینی و چایی بود و میوه و دسر .حالا دیگه نوبت شما ست که بگردونین و شیرینی پخش کنید دیگه.

shokofe 05-27-2011 01:00 PM

سلام با کیانا شدیدا موافقم
یه چی میگم بهم نخندینا:d
من روز چهارشنبه باز عمل داشتم این دفعه 6ساعت زیر بیهوشی بودم دکتر بیهوشی هم برادرم بود هی میترسیدم تو اتاق ریکاوری چرت و پرت بگم آبروم بره خدا رو شکر بچه خوبی بودم:p
اما الان خیلی خوبم ولی پریشب همون شب اول یه دور رفتم اون دنیا و برگشتم الان هم خونه مامانم هستم آی خوش میگذره
ولی زیاد نباید بشینم فقط اومدم یه سری بزنم و برم قربونته همتون:53:
اما دیگه اگه خدا بخواد آخریشه

رزیتا 05-27-2011 01:06 PM

شکوفه جون خوشحالم که عملت با موفقیت انجام شده و
خداروشکر مثل همیشه پر انرژی کنارمون هستی:):53::53:

مهبا 05-27-2011 10:50 PM

واقعا من هم خوش حالم که شکوفه جان

شاد و پر انرژی کنار ما هستی:):)

امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشی :53::53:

ترنم 05-28-2011 12:57 PM

سلام
شکوفه عزیز :53:خوشحالم که سلامتیتو مجددا به دست اوردی وبین ما هستی
ارزوی بهبودی کامل برای تو عزیزم

sharareh1 05-29-2011 05:25 PM

سلام به همه خوبید مهبا میبینم اومده به به دلم تنگیده بود
گیان مهرگان کجاست؟
همشهری های من خوبن؟

GhaZaL.Mr 06-06-2011 11:34 AM

مینا جون بیاااااااااااااااااااااااااااا اا{قیژه}
یه بحثی تاپیکی .. چیزی را بنداز.................................
بی تو بحث کردن نمیچسبه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
دلم برات تنگ شده ه ه ه ه ه
پاک عاشقت شدم رف !:d



GolBarg 06-06-2011 01:29 PM

سلام به همگی و دوست خوبم غزل :53::53:
غزل جان چطوری ..میخونم مطالبی که ارسال میکنی ... و لذت میبرم..
و اخرین مطلبی که در تاپیک درد و دل با خدا زدی خوندم...
از اونی که نوشتی ...نمیدونم کیه ... ولی یاد مفهوم والد مهربون نظریه روانشناس اریک برن افتادم...

من کتاب شفای کودک درون کار کردم...وقتی خودمو میکشم ...وقتی نقاشی میکنم..تو نقاشی هام یکی هست به اسم مینا کوچول :d و باهاش حرف میزنم ..به صحبت هاش گوش میدم ... خیلی حساسه .. بعضی جاها آسیب دیده ...و .....و.....

یه تاپیکی هست به اسم نقاشی های خودمونو اینجا قرار بدیم و کارهای هنری سارا خانم خواهر ادمین هست ...که ادری جان یه نقاشی دوران کودکیشو ارسال کرده ...و گفتم خوش به حالش که از اون دوران نقاشی هاشو داره..منم دلم میخواست یه نقاشی از اون دوران داشته باشم...
اما تا حدودی یادم می اید چی میکشیدم ...و الان با دست چپم و کتابی که گفتم میکشم...
میرم تو اون حال و هوا ..یه دختر 5 یا 6 ساله م :d:p

الان تقریبا وقتم ازاد هست ..فعلا که سرکار خبری نیس... دوست داری در مورد چی حرف بزنیم؟... پیشنهاد بدین ...:d

shokofe 06-06-2011 07:32 PM

بچه ها خوبین؟:53:
من از نقاشی بگم براتون من حتی الان هم بلد نیستم نقاشی بکشم متاسفانه پارسا هم مثل من بلد نیست که نقاشی بکشه فکر کن یه پسر 10 ساله هر چی هم میره کلاس نقاشی باز هم فقط یه آدم میکشه و کوه و خونه;)

امسال معلم نقاشی مدرسه من و خواست و گفت ما به پارسا هر چی یاد میدیم همون موقع میکشه اما بعدش که نقاشی اختیاری میدیم باز همون خونه و بقیه ماجرا رو میکشه :p
من یه کم فکر کردم دیدم با این سنم همچنان اگه بگن بهم نقاشی بکش منم همونا رو میکشم
علتشو نمیدونم اما منم دقیقا مثل پارسا هستم خوب تو نقاشی استعداد نداریم دیگه:d
علتش چیه من که نمیدونم شاید مینا جون بدونه;)

GhaZaL.Mr 06-07-2011 12:06 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط Mina110 (پست 216707)
سلام به همگی و دوست خوبم غزل :53::53:
غزل جان چطوری ..میخونم مطالبی که ارسال میکنی ... و لذت میبرم..
و اخرین مطلبی که در تاپیک درد و دل با خدا زدی خوندم...
از اونی که نوشتی ...نمیدونم کیه ... ولی یاد مفهوم والد مهربون نظریه روانشناس اریک برن افتادم...

سلام عزیزم
لطف داری بهم ....
اون دوس جون مهربونمو میگی ؟ خوب دوس جون مهربونم خداست دیگه ..

من همیشه با خدا مث بچه کوچولوها حرف میزنم
شبا زل میزنم توو صورتشو حرفامو بش میگم...


نقل قول:

نوشته اصلی توسط Mina110 (پست 216707)
الان تقریبا وقتم ازاد هست ..فعلا که سرکار خبری نیس... دوست داری در مورد چی حرف بزنیم؟... پیشنهاد بدین ...:d

همین نقاشی .. کودک درون ... خودمون ...

نقل قول:

نوشته اصلی توسط Mina110 (پست 216707)
من کتاب شفای کودک درون کار کردم...وقتی خودمو میکشم ...وقتی نقاشی میکنم..تو نقاشی هام یکی هست به اسم مینا کوچول :d و باهاش حرف میزنم ..به صحبت هاش گوش میدم ... خیلی حساسه .. بعضی جاها آسیب دیده ...و .....و.....

یه تاپیکی هست به اسم نقاشی های خودمونو اینجا قرار بدیم و کارهای هنری سارا خانم خواهر ادمین هست ...که ادری جان یه نقاشی دوران کودکیشو ارسال کرده ...و گفتم خوش به حالش که از اون دوران نقاشی هاشو داره..منم دلم میخواست یه نقاشی از اون دوران داشته باشم...
اما تا حدودی یادم می اید چی میکشیدم ...و الان با دست چپم و کتابی که گفتم میکشم...
میرم تو اون حال و هوا ..یه دختر 5 یا 6 ساله م :d:p

منم همچین کاری میکنم .فک کردم فقط خودم خل و دیوونه م :d
مداد رنگی هامو هم خیلی دوس دارم.. نقاشی رو و خط خطی کردنو..
چه جالب پس با مینا کوچول وقتی نقاشی می کنی حرف می زنی.. وقتی میکشیش..
ولی من وقتی نقاشی میکنم آرومم ... و به هیچ چیز جز نقاشی فک نمیکنم
.. نقاشی بلد نیستم.. فقط حسمو می کشم.. بیشتر وقتا آسمون و دریا می کشم...

غزل با کودک درونش وقتی مینویسه حرف میزنه ...
یادمه یه شب دلم خیلی گرفته بود و از همه ادما بریده بودم. سه-چار نصفه شب بود.. گوشی و برداشتمو توش نوشتم :

-غزل ؟
-ها ؟
-دلت خیلی تنگ شده ؟
-اهوم..
.
.
و...............


داشتم با خودم و کودک درونم حرف میزدم... کودک درونمو خیلی دوسش دارم و خیلی بهش بها میدم

اون متنو که فک کنم 6صفه sms شده بود برا دوستم فرستادم
بهم گف غزل ! من اینو نگهش میدارم. این یه شاهکاره نه یه درد و دل با کودک درونت !

کنستانتین 06-07-2011 12:10 PM

سلام به همه دوستان
تازه رخت پوشیدم بهرتان
تازگی را آورده ام گل فشان

GhaZaL.Mr 06-07-2011 12:12 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط shokofe77 (پست 216720)
بچه ها خوبین؟:53:
من از نقاشی بگم براتون من حتی الان هم بلد نیستم نقاشی بکشم متاسفانه پارسا هم مثل من بلد نیست که نقاشی بکشه فکر کن یه پسر 10 ساله هر چی هم میره کلاس نقاشی باز هم فقط یه آدم میکشه و کوه و خونه;)

امسال معلم نقاشی مدرسه من و خواست و گفت ما به پارسا هر چی یاد میدیم همون موقع میکشه اما بعدش که نقاشی اختیاری میدیم باز همون خونه و بقیه ماجرا رو میکشه :p
من یه کم فکر کردم دیدم با این سنم همچنان اگه بگن بهم نقاشی بکش منم همونا رو میکشم
علتشو نمیدونم اما منم دقیقا مثل پارسا هستم خوب تو نقاشی استعداد نداریم دیگه:d
علتش چیه من که نمیدونم شاید مینا جون بدونه;)



خوب شکوفه جون استعداد نداری دیگه ! منم ندارم .. بریم بخریم ؟:d

کنستانتین 06-07-2011 12:13 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط کنستانتین (پست 216753)
سلام به همه دوستان
تازه رخت پوشیدم بهرتان
تازگی را آورده ام گل فشان


عجب روزگاریست
روزگاره غریبیست.............

GhaZaL.Mr 06-07-2011 12:14 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط کنستانتین (پست 216753)
سلام به همه دوستان
تازه رخت پوشیدم بهرتان
تازگی را آورده ام گل فشان

خوش اومدی با رخت تازه ت..... {پپوله}
وای تازگی آوردن که دیگه فوق العادس... از بوی کهنگی خسته شدیم
دمی تازه بنواز...

کنستانتین 06-07-2011 12:15 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط qazal.banoo (پست 216758)
خوش اومدی با رخت تازه ت..... {پپوله}
وای تازگی آوردن که دیگه فوق العادس... از بوی کهنگی خسته شدیم
دمی تازه بنواز...

مینوازم ساز مینوازم
سازه من رازه من است
رازه من همسازه من است
مینوازم از خدا
از سبزیه آشنا
از خودم از خدا
از تو و از هدی

GhaZaL.Mr 06-07-2011 12:21 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط کنستانتین (پست 216757)
عجب روزگاریست
روزگاره غریبیست.............

روزگار غریبی ست نازنین..
دهانت را می بویند

مبادا .....

نقل قول:

نوشته اصلی توسط کنستانتین (پست 216759)
مینوازم ساز مینوازم
سازه من رازه من است
رازه من همسازه من است
مینوازم از خدا
از سبزیه آشنا
از خودم از خدا
از تو و از هدی


ساز تو نغمه های درون آشفته توست
نغمه هایی که از درونت تراوش میکند به سرانگشتانت ...
و تو می نوازی آرام آرم ........

غزل

کنستانتین 06-07-2011 12:55 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط qazal.banoo (پست 216762)
روزگار غریبی ست نازنین..
دهانت را می بویند
مبادا .....


ساز تو نغمه های درون آشفته توست
نغمه هایی که از درونت تراوش میکند به سرانگشتانت ...
و تو می نوازی آرام آرم ........

غزل

مینوازم ساز را
قصه های پر راز را
مینوازم ساز را
مینوازم همساز را
راز و ساز و همساز را

GhaZaL.Mr 06-07-2011 12:59 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط کنستانتین (پست 216776)
مینوازم ساز را
قصه های پر راز را
مینوازم ساز را
مینوازم همساز را
راز و ساز و همساز را

بنواز ...
بنواز که این روزها جز نوای آرام این سازهای دل شکسته ؛
چیزی آرامم نمی کند ...
دلتنگ تر بنواز...
دلتنگ تر از کوچ پرستو های این حوالی
دلتنگ تر از سکوت آشفته ی دریا
دلتنگ تر از نغمه های پریشان باد ....
دلتنگ تر بنواز.................................................
من
تا طلوع خورشید سکوت می کنم
اما تو !
تو دلتنگ بنواز....

غزل

کنستانتین 06-07-2011 01:06 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط qazal.banoo (پست 216779)
بنواز ...
بنواز که این روزها جز نوای آرام این سازهای دل شکسته ؛
چیزی آرامم نمی کند ...
دلتنگ تر بنواز...
دلتنگ تر از کوچ پرستو های این حوالی
دلتنگ تر از سکوت آشفته ی دریا
دلتنگ تر از نغمه های پریشان باد ....
دلتنگ تر بنواز.................................................. ..............
غزل

مبادا به دلتنگی خو کنی
به امید نا امیدی سو کنی
مبادا سخن ز دل غمباد کنی
مبادا خدا را فراموش کنی

GhaZaL.Mr 06-07-2011 01:15 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط کنستانتین (پست 216783)
مبادا به دلتنگی خو کنی
به امید نا امیدی سو کنی
مبادا سخن ز دل غمباد کنی
مبادا خدا را فراموش کنی

دلتنگی به من خو کرده است و این درد را درمان نیست !

دلتنگم ... ؛ نا امید نه !!

خدا ... او آن سوی همه ی دلتنگی هایم ؛
هر صبح
با دستان سبزش برایم خورشید هدیه می آورد
و من از باغ مهربانی اش ؛
لبخند میچینم...

کنستانتین 06-07-2011 01:23 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط qazal.banoo (پست 216790)
دلتنگی به من خو کرده است و این درد را درمان نیست !

دلتنگم ... ؛ نا امید نه !!

خدا ... او آن سوی همه ی دلتنگی هایم ؛
هر صبح با دستان سبزش برایم خورشید هدیه می آورد
و من از باغ مهربانی اش ؛
لبخند میچینم...

دلتنگ هستی
شاید دلتنگ خدائی
شاید

GhaZaL.Mr 06-07-2011 01:24 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط کنستانتین (پست 216792)
دلتنگ هستی
شاید دلتنگ خدائی
شاید


شاید...................................


اکنون ساعت 10:55 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)