پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   حس عشق و عاشقانه ها (http://p30city.net/showthread.php?t=974)

ترنم 06-01-2012 12:27 AM

مرا میان بازوانت مومیایی کن...

شاید...

هزار سال بعد...

باستان شناس کنجکاوی

از عاشقانه های دستانت

رمز گشایی کند...!

ترنم 06-04-2012 12:50 AM

میان منُ تو
فاصله یک باران ست
و خیالت که مرا
از پنجره می گیرد
و می برد
قدم زنان تا عشق
می رسم به تو
با تن پوشی از آغوش
و دست هائی پر از
طراوت اوّلین سلام
گل سرخی
که گلبرگ گلبرگ
در صدای عطرها
هجا می کند تو را
میان منُ تو
فاصله یک باران ست

mohammad.90 06-04-2012 12:56 AM

آغوشتو به غیر من به روی هیشکی وا نکن
منو از این دلخوشیها آرامشم جدا نکن
من برای با تو بودن پر عشق و خواهشم
واسه بودن کنارت تو بگو به هر کجا پر میکشم

منو تو آغوشت بگیر آغوش تو مقدسه
بوسیدنت برای من تولد یک نفسه
چشمای مهربون تو منو به آتیش میکشه
نوازشه دستای تو عادت ترکم نمیشه

فقط تو آغوش خودم دغدغه ها تو جا بذار
به پای عشق من بمون هیچکسو جای من نیار
مهر لباتو رو تن و روی لب کسی نزن
فقط به من بوسه بزن به روح و جسم وتن من

ترنم 06-05-2012 12:11 AM

زیـاده خـواه نـیـسـتـم

جـاده ی شـمـال

یـک کـلـبـه ی جـنـگـلـی

یـک مـیـز کـوچـک چـوبـی بـا دو تـا صـنـدلـی

کـمـی هـیـزم

کـمـی آتـش

مـهِ جـنگـلـی

کـمـی تـاریـکـیِ مـحـض

کـمـی مـسـتـی

کـمـی مـهـتـاب

بـرای حال بـیـشـتـر ... چـنـد نـخِ سـیـگـار

و بـوی یـار

و بـوی یـار

و بـوی یـار . . / .


*نـیـکـی فـیـروزکـوهـی

shokofe 06-10-2012 05:51 PM

بــراے اینــ ـ کـه


هنـ ـ ـوز بــ ـه تــ ـ ـو فکـر مے‌کنـم...


هنـ ـ ـوز نگـ ـ ـرانـتـ مےشـوم


هنـ ـ ـوز دلتنگـت مےشـوم و


هنـ ـ ـوز دوسـتـت دارم


از خــ ـ ودم متـــنـفّـرم

mohammad.90 06-10-2012 08:18 PM

دیدمت در حریری زمهتاب سرد و خاموش خفته بودی
یادم آمد که در صبح دیدار از غروبی چنین گفته بودی

در دو چشمت طلوعی نالان چون ستاره می دمیدی
در شب بهت ویرانی من قصه های مرا از سر شوق می شنیدی

بی شکیبم بی قرارم سر بپای جنون می گذارم
بی شکیبم بی قرارم دل به در یای تو می سپارم
در بهاری که بی تو خزان شد باورم شد دگر نیستی تو
خود نگفتی که من هم بدانم کیستی تو چیستی تو

دیدمت در حریری زمهتاب سرد و خاموش خفته بودی
یادم آمد که در صبح دیدار از غروبی چنین گفته بودی

shokofe 06-12-2012 10:34 PM

روزگار
نبودنت را برایم دیکته میکند
و نمره من باز میشود صفر...
هنوز...
نبودنت را یاد نگرفته ام


ماهین 06-13-2012 07:44 AM

وقتی خاطره های آدم زیاد میشه، دیوار اتاق پر از عکس میشه
اما همیشه دلت واسه اونی تنگ میشه که نمیتونی عکسشو به دیوار بزنی!!

ترنم 06-13-2012 09:04 PM

کـمـی نـزدیـک تـر بـیــا

خـسـتـه شـدم از بـس بـرای دیـدنـت

تـا مـرز خـیـــال آمـدم . . .





http://static.cloob.com//public/user...e457c6bf06-300

ماهین 06-13-2012 10:59 PM

گفتمش دل میخری؟ پرسید چند؟
گفتمش دل مال تو تنها بخند...
خنده کرد و دل ز دستانم ربود...
تا به خود باز آمدم او رفته بود،دل ز دستش روی خاک افتاده بود،جای پایش روی دل افتاده بود.


اکنون ساعت 11:26 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)