![]() |
یک قطره آب بود با دریا شد *** یک ذره خاک با زمین یکتا شد
آمد شدن تو اندرین عالم چیست *** آمد مگسی پدید و نا پیدا شد |
در کارگه کوزهگری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش ناگاه یکی کوزه برآورد خروش کو کوزهگر و کوزهخر و کوزه فروش |
شب فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق دربند است |
تا چند زنم بروی دریاها خشت *** بیزار شدم ز بت پرستان کنشت
خیام که گفت دوزخی خواهد بود *** که رفت بدوزخ و که آمد زبهشت |
تا توانی رفع غم از خاطر غمناک کن
در جهان گریاندن اسان است اشکی پاک کن |
نا زهره و مه درآسمان گشت پدید *** بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید
|
در همه دير مغان نيست چون من شيدايي
خرقه جايي گرو باده و دفتر جايي |
یک چند بکودکی باستاد شدیم *** یک چند به استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید *** از خاک در آمدیم و بر باد شدیم |
محبت را به دل دادن صفای سینه میخواهد **** به یاد دوستان بودن دل بی کینه میخواهد
|
دوش از مسجد سوي ميخانه آمد پير ما
چيست ياران طريقت بعد از تدبير ما (حضرت لسان الغيب) --------------------------------------------------------- زندگي حس غريبي است كه يك مرغ مهاجر دارد (سهراب عزيز) |
اي نور دل و ديده و جانم چوني؟
وي ارزوي هر دو جهانم چوني؟ من بي لب لعل تو چنانم که مپرس! تو بي رخ زرد من ندانم چوني!؟ |
یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر دوری دو سه پیشتر ز ما مست شدند |
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد
حالتی رفت که مهراب به فریاد آمد |
دهقان قضا بسی چو ما کشت و درود
غم خوردن بیهوده نمیدارد سود پر کن قدح می به کفم درنه زود تا باز خورم که بودنیها همه بود |
در ديــر مغــان آمــد يـــارم قــدحي در دســت مست از مي و مي خواران از نرگس مستش مست |
تا چند زنم بروی دریاها خشت
بیزار شدم ز بتپرستان کنشت خیام که گفت دوزخی خواهد بود که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت |
تو را چه غم؟ که تو خو کرده ای به تنهائی حجاب روی تو هم روی تو است در همه حال ... |
لیکن اگر دور صالی بود
صلح فراموش کند ماجرا سعدی |
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم پیر مغان ز توبه ما گر ملول شد گو باده صاف کن که به عذر ایستاده ایم .. |
من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود
سر جان را نتوان گفت که مقداری هست سعدی |
تنم هم گوش می دارد کزین در به گوش جانش آید مرحبائی تمنا می کند مسکین (ساقي ) که در یابد بقا بعد از فنائی .. |
یکی نکته است گر آنرا بدانی
تو را هر چند مستی می رهاند که ای مامک چه باشد وهم و اوهام که در یابد بقا بعد از فنائی مهدی اسکندری متخلص به سعید |
:21:که در یابد بقا بعد از فنائی
مهدی اسکندری متخلص به سعید |
من خود ای ساقی از این شرب که دارم مستم تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم هر چه کوته نظرانند بر ایشان پیمای که حریفان ز مل و من ز تامل مستم .. |
مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت
خرابم می کند هر دم فریب چشم جادویت |
هر نسیمی که به من بوی خراسان آرد
چون دم عیسی بر کالبدم جان آرد |
در آن مجلس که درویشان شراب شوق مینوشند
درآید خضر پیغمبر شود ساقی درویشان |
نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست
سلیمان با چنان حشمت نظزها بود با مورش |
شبها گذرت که دیده نتوانم بست *** مردم همه از خواب و من از فکر تو مست
باشد که به دست خویش خونم ریزی *** تا جان بدهم دامن مقصود بدست |
تکیه بر تقوی ودانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش |
تنها نه ز راز دل من پرده بر افتاد
تا بود فلک شیوه او پرده دری بود |
شبون گریه کنم روزون بخندم *** که تا دشمن ندونه حال دردم
اگر دشمن بدونه حال دردم *** برم زیر گلی که برنگردم |
شبی گیسو فرو هشته به دامن
پلاسین معجر و قیرینه گرزن |
من بیخود و تو بیخود مارا که برد خانه
صدبار تو را گفتم کم خور دوسه پیمانه |
شبی ترک محبت گفته بودم میان ذره ی شب خفته بودم نی ام از ناله ی شیرین تهی بود سرم بر خاک طاقت سر نمیسود زبانم حرف با حرفی نمیزد سکوتم زخم بر زخمی نمیزد نگاهم خار در جایی نمیکوفت به چشمم اشک غم پایین نمیکوفت |
نسیم در سر گل بشکند کلاله سنبل
چو از میان چمن بوی آن کلاله برآید |
هرگز دل من ز علم محروم نشد
کم ماند ز اسرار که معلوم نشد هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز معلومم شد که هیچ معلوم نشد |
دارم امید بر این اشک چو باران که دگر
برق دولت که برفت از نظرم باز آید |
دلم دور است و احوالش ندونم
کسی خواهم که پیغامش رسونم خداوندا ز مرگم مهلتی ده که دیداری به دیدارش رسونم |
دیوانگیست قصه تقدیر و عقل نیست *** از بام سرنگون شدن و گفتن از قضاست
|
اکنون ساعت 11:09 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)