![]() |
دیدی ای دل که غم عشق چه کرد
چون بشد دلبر وبا یار وفادار چه کرد |
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش |
شراب ارغوانی راگلاب اندر قدح ریزم
نسیم عطر گردان را شکر در مجمر اندازیم |
شهادت را اميدي بود روزي
در اين اطراف، دوش اي دل تو بودي! نگهبان ديشب، اي غافل تو بودي! بگو اسب سپيدم را که دزديد اميدم را، اميدم را که دزديد مرا اسب چموشي بود روزي شهادت مي فروشي بود روزي |
شبی که ماه مراد از افق شود طالع
بود که پرتو نوری بر بام ما افتد |
دل و دینم دل و دینم ببرده است
بر و دوشش بر و دوشش بر و دوش |
می نوش که عمر جاودانی اینست *** خود حاصلت از دور جوانی اینست
هنگام گل و باده و یاران سرمست *** خوش باش دمی که زندگانی اینست |
تو گر خواهی که جاویدان جهان یکسر بیارایی
صبا راگو که بردارد زمانی برقع از رویت |
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش |
شاهی بودم که جام زرینم بود
اکنون شده ام کوزه هر خماری |
یک دل بنما که در ره او
بر چهره نه خال حیرت آمد |
دل من در سبدي عشق به نيل تو سپرد
نگهش دار به موسي شدنش مي ارزد |
دریاست مجلس او دریاب وقتن و دریاب
هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد |
دلا ديشب چه مي كردي تو در كوي حبيب من
الهي خون شوي اي دل تو هم گشتي رقيب من!!! |
نظیر دوست ندیدم اگرچه از مه ومهر
نهادم ایینه ها در مقابل رخ دوست |
تشویش وقت پیر مغان می دهند باز
این سالکان نگر که چه با پیر می کنند |
دریغا که از ماهرویان ندیدم
به جز بی وفایی و نامهربانی |
یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود |
یکی از بزرگان اهل تمییز
حکایت کند زبن عبد العزیز |
ز سر مستی دگر با شاهد عهد شباب
رجعتی می خواستم لیکن طلاق افتاده بود |
زان یا دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته سنج عشقی بشنو تو این حکایت |
تویی ان گوهر پاکیزه که در عالم قدس
ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک |
کس این کند که دل از یار خویش بردارد
مگر کسی که دل از سنگ سخت تر دارد |
در مقامات طریقت هر کجا کردیم سیر
عافیت را با نظربازی فراق افتاده بود |
دیدی ای دل غم عشق دگر باره چه کرد
چو بشد دلبرو با یار وفادار چه کرد |
در پرده اسرار کسی را ره نیست
زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست |
تا ولوله ی عشق تو در گوشم شد
عقل و خرد و هوش فراموشم شد |
دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود |
در تو خورشید صداقت می شکفت
در دلت نور رفاقت می شکفت |
در خواب بدم مرا خردمندی گفت
کز خواب کسی را گل شادی نشکفت |
تا بوده همين بوده ندارم غم
ندارم غم زين بيش و كم |
مکن کاری که بر پا سنگت آید
جهان با این فراخی تنگت آید چو فردا نامه خوانان نامه خوانند تو را از نامه خواندن ننگت آید باباطاهر |
دلم بی وصل تو شادی مبینه *** به غیر از محنت آزادی مبینه
خراب آباد دل بی مقدم تو *** الهی هرگز آبادی مبینه بابا طاهر |
همه گویند که تو عاشق اویی
گرچه دانم همه کس عاشق اویند لیک می ترسم خدايا نکند راست بگویند... |
دلی دیرم خریدار محبت
کزو گرم است بازار محبت |
ترک کن هم صحبتی با خلق عام
تا نیفتی همچو مرغک زیر دام |
مرا می بینی و هر دم زیادت میکنی دردم
تو را می بینم و میلم زیادت میشود هردم |
ماه فرو ماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد |
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند |
دگر شب شد که تا جونم بسوزه
گریبون تا به دامونم بسوزه برای خاطر دلدار فائز همی ترسم که ایمونم بسوزه فائز |
اکنون ساعت 04:28 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)