![]() |
چه آرزوی محالیست زیستن با تو
مرا همی بگذارند یک سخن با تو |
شمعی به من آمد آتشی در من زد آن شمع که آفتاب پروانه ی اوست |
آنچه از غم هجران تو بر جان من است
بر هيچ تني مباد و بر هيچ دلي آنچه از غم هجران تو بر جان من است {پپوله} |
چشم عاشق نتوان دوخت که معشوقه نبیند پای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید |
کاش در سینه مرا این دل دیوانه نبود یا اگر بود اسیر غم جانانه نبود رخ گل, مایه ی سودا و گرفتاری شد ور نه مرغ دل ما را هوس دانه نبود |
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
تا کرد مرا خالي و پر کرد ز دوست اجزاي وجودم همگي دوست گرفت ناميست ز من بر من و باقي همه اوست... |
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت باور نکنی(؟)خیال خود را بفرست تا در نگرد که بی تو چون خواهم خفت(...!) |
مرا غريب وطن ساخت بی نصيبی من خدای رحم كند بر من و غريبی من |
چو آمد روی مه رویم چه باشد جان که جان باشد چو دیدی روز روشن را چه جای پاسبان باشد |
صبا وقت سحر بويی ز زلف يار میآورد
دل شوريده ما را به بو در کار میآورد من آن شکل صنوبر را ز باغ ديده برکردم که هر گل کز غمش بشکفت محنت بار میآورد |
اکنون ساعت 02:23 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)