![]() |
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد |
در شاهراه دولت سرمد به تخت بخت
با جام می به کام دل دوستان شدم |
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند |
در این غوغا که کس کس را نپرسد
من از پیر مغان منت پذیرم |
میازار موری که دانه کش است
که جان داردوجان شیرین خوش است |
تا از نتیجه فلک و طور دور اوست
تبدیل ماه و سال و خزان وبهارهم |
می خوردن و شاد بودن آیین نیست *** فارغ بودن زکفرودین دین نیست
گفتم به عروس دهرکابین تو چیست *** گفتا دل خرم تو کابین نیست |
تو را که هرچه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری |
ياري اندر كس نميبينم ياران را چه شد
دوستي كي آخر آمد دوستداران را چه شد آب حيوان تيره گون شد خضر فرخ پي كجاست خون چكيد از شاخ گل ابر بهاران را چه شد --------------------------------------------------------- درويش و غني بنده اين خاك و درند آنان كه غني ترند، محتاج ترند (شيخ اجل) |
مارا نه غم دوزخ و نی حرص بهشت است /بردار ز رخ پرده که مشتاق نگاهیم
|
امیر احمدی عزیز میبایست با د شروع میکردی:)
حالا اشکال نداره من شعر شما رو ادامه میدم منم که بی تو نفس میکشم زهی خجلت مگر تو عفو کنی ورنه چیست عذر گناه |
هان مشو نومید چون غافل نهی از سر غیب/باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
|
روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر
خرمن سوختگان را همه گو باد ببر |
رها چون تا چو خورشيدي قبايي پوشم از اتش
در ان اتش چو خورشيدي جهاني را بيارايم! رها کن تا که چون ماهي گدازان غمش باشم که تا چون مه نکاهم من،چو مه زان پس نيفزايم! |
ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا
گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر |
مشنو اي دوست که غير از تو مرا ياري هست
يا شب و روز بجز فکر توام کاري هست سعدي |
روزي ز سر سنگ عقابي به هوا خاست
بهر طلب طعمه پر و بال بياراست ناصر خسرو |
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش |
شاعر نيم و شعر ندانم که چه باشد
من مرثيه خوان دل ديوانه خويشم |
من به خیال زاهدی گوشه نشین و طرفه آنک
مغچه ای ز هر طرف می زندم به چنگ و دف |
فدای غمزه چشمات برم که در محشر ./خدا شود متحیر که افریده کیست
|
يوسف گمگشته باز ايد به كنعان غم مخور
كلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور |
ت بود/رفتم در میخانه/خوردم دو سه پیمانه
|
من که این دو پست آخر و سر در نیاوردم طبق چی شعر گفتین من از این پست به بعدش ادامه میدم
نقل قول:
تا مگر همچو صبا باز به کوی تو رسم حاصلم دوش بجز ناله شبگیر نبود |
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند/گل ادم بسرشتندو به پیمانه زدند
|
دل خسته من گرش همتی هست
نخواهد ز سنگین دلان مومیایی |
یار دستمبوی دستش را به دستم داد ودستمبوی دستمبوی دستش را گرفت /من به قربان همان دستی که دستمبوی دستش را به دستم دادو دستمبوی دستمبوی دستش را گرفت
|
تیغی که آسمانش از فیض خود دهد آب
تنها جهان بگیرد بی منت سپاهی |
یاران موافق همه از دست شدند *** در پای اجل یکان یکان پست شدند
خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر *** دوری دو سه پیشتر زما مست شدند |
دلربایی همه ان نیست که عاشق بکشند
خواجه انست که باشد غم خدمتکارش |
در خانه تن وطن نسازی هرگز./از بهر دو روز این تمنا غلط است
|
شیر مدانند در عالم مدد/ان زمان کافغان مظلومان رسد
|
دارم دلی شکسته ز خوبان روزگار
عمرم شده سیاه همانند زلف یار |
راهی بزن که اهی بر ساز ان توان زد
شعری بخوان که بااو رطل گران توان زد |
دوستی با هر که کردم خصم مادرزاد شد
آشیان هر جا گرفتم لانه صیاد شد آن رفیقی را که با خون جگر پروردمش وقف کشتن بر در جان آمد و جلاد شد |
در نبی اورد جبریل امین/شرح این زانو زدن را جاثمین
|
در ازل پرتوحسنت زتجلی دم زد
عشق پیدا شد واتش به همه عالم زد |
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدارا /
|
از اینجا تا به تهرون لاله کاشتم
میون لاله ها سیبی گذاشتم از اونبر رد میشی سیبی نچینی که اسم از یاد فائز روش نوشتن |
نعیم هر دو جهان پیش عاشقان بجوی
که این متاع قلیلست وان عطای کثیر |
اکنون ساعت 01:39 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)