پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   درد دل های عاشقانه... (http://p30city.net/showthread.php?t=16380)

ابریشم 03-28-2010 10:59 PM

شاعر هنوز از درد غربت می نویسد

از لحظه های تلخ هجرت می نویسد

در خانه اما دست خون آلود جلاد

بر چهره ی خورشید ظلمت می نویسد

روی دخیل بسته بر بازوی گل ها

اوراد جادوی جهالت می نویسد

آن لكه را خوشباورانه ، قطره دیدیم

گفتیم دریا را به جرأت می نویسد

ناگفته می ماند ولی معنای انسان

تاریخ را وقتی وقاحت می نویسد

دنیای ما درد است و این دنیای بی درد

غم های كوچك را مصیبت می نویسد

بر شیشه های شب زده باران غربت

اندوه ما را بی نهایت می نویسد

در فصل زرد عشق پاییز غزل هاست

دستم فقط از روی عادت می نویسد

__________________

تو ماندن را مدارا کن
و من در خلسه ی خاموش تنهایی
زنم سازی اهورایی
همان آوای جانبخشی که عیسی را به پاس پاکی مریم عروجی داد
رویایی!

ابریشم 03-28-2010 11:01 PM

http://i29.tinypic.com/35izjmx.jpg



من دل به غم تو بسته دارم ای دوست........درد تو به جان خسته دارم ای دوست


گفتی که به دل شکستگان نزدیکم............ .....من نیز دلی شکسته دارم ای دوست




راه تو به هر قدم که پویند خوش است.........وصل تو به هر سبب که جویند خوش است


روی تو به هر دیده که بینند نکوست............نام تو به هر زبان که گویند خوش است




مجنون و پریشان تو ام دستم گیر............ .......چون دانی کز آن تو ام دستم گیر


هر بی سر و پایی دستگیری دارد............ .....من بی سرو سامان تو ام دستم گیر




ای دوست قبولم کن و جانم بستان............ .....مستم کن و از هر دوجهانم بستان


با هر چه دلم قرار گیرد بی تو............ .........آتش به من اندر زن و آنم بستان




وا فریادا ز عشق وا فریادا...........کارم به یکی طرفه نگار افتادا


گر داد من شکسته دادا، دادا......ورنه من و عشق هر چه بادا بادا




عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود


جوینده عشق بی عدد خواهد بود


فردا که قیامت آشکارا گردد


هر دل که نه عاشق است رد خواهد بود



ای روی تو مهر عالم آرای همه.........وصل تو شب و روز تمنای همه


گر بادگران به زمنی وای به من.....گر با همه کس همچو منی وای همه

ابریشم 03-28-2010 11:02 PM

http://jassi.persiangig.com/image/042jh.gif

به دنبال صدايم باش...برای تو اگر رازم

من آواز بيابانم...صدای بغض بارانم

بريده از نيستانم...غمی دارم که می خوانم

من آن دريای دل بازم...که با ساحل نمی سازم

دل آيينه پردازم...ميان دست و آوازم

مرا از بودنم بشناس...که قسمت کرده ام با تو

مرا که خود نمی دانم در آيينه منم يا تو

به من از من شکايت کن...مرا از من حکايت کن

از اين دريای دل تنگی ... به يک جرعه قناعت کن

صدای زخمی سازم ... نه پايانم نه آغازم

برای گم شدن در عشق ... تورا کم دارد آوازم

هوای ابر پاييزم ... به آسانی نمی بارم

ولی با تو فقط با تو ... هزاران گفتنی دارم

مرا قصه ام بشناس ... که با تو قصه ها دارم

صدای بغض بارانم ... مرا بشنو که می بارم

ابریشم 03-28-2010 11:03 PM

در آغوشم بگير بگذار براي آخرين بار گرمي دستت را حس كنم

و مرا ببوس تا با هر بوسه ات به آسمان پرواز كنم

نگاهم كن و التماسم را در چشمانم بخوان

قلبم به پايت افتاده است نرو

لرزش دستانم و سستي قدمهايم را نظاره كن

تنها تو را مي خواهم بگذار دوباره در نگاهت غرق شوم

و بگذار دوباره در آغوشت به خواب روم

نرو.....

نگذار دوباره تنها شوم....

نرو.....


http://bargobad.persiangig.ir/image/.../mazar%20eshgh
_______________

ابریشم 03-28-2010 11:04 PM


ابریشم 03-28-2010 11:04 PM


بی نگاهِ عشـق مجنـون نیز لیلایی نداشت
بی مقـدس مریمـی دنیـا مسیحـایی نداشت
بی تو ای شوق غـزل ‌آلـوده‌یِ شبهــای من
لحظه‌ای حتی دلـم با من هـم ‌آوایی نداشـت
آنقدر خوبی که در چشـمان تو گــم می‌شوم
کاش چشمـان تو هم اینقدر زیبـایی نداشت!
این منم پنهان تــرین افســانه‌ یِ شبــهای تو
آنکه در مهتاب باران شـوقِ پیـدایی نداشـت
در گریز از خلـوت شبهــایِ بی‌ پایان خود
بی تو اما خوابِ چشمم هیچ لالایـی نداشـت
خواستم تا حرف خود را با غــزل معنا کنم
زیر بارانِ نگـاهت شعـــر معنـایی نداشـت
پشت دریاها اگر هم بود شهـــری هاله بود
قایقی می‌ساختـــم آنجا که دریـایـی نداشـت
پشت پا می‌زد ولی هرگــز نپـرسـیدم چــرا
در پـس ناکـامیــم تقدیـــــر جاپایـی نداشـت
شعــرهایم می‌ نوشتــم دستهـایـم خسـته بود
درشب بارانی‌ات یک قطره خوانایی نداشت
ماه شب هم خویش می‌آراست با تصویرِ ابر
صورت مهتابی‌ات هرگز خودآرایی نداشت
حـرفهـــای رفتنت اینقـدر پنهــانی نبـود
یا اگر هم بود ، حرفـی از نمـی آیـی نداشت
عشق اگر دیروز روزازروز‌گارم محو بود
در پسِ امروز‌ها دیــروز، فــردایـی نداشت
بی تواما صورت این عشـق زیبایی نداشت
چشمهایت بس که زیبـا بود زیبـایی نداشت

GolBarg 03-28-2010 11:25 PM

ديشب هنگامي که دلم بسيار شکسته بود از نامردي هاي اين مردم آدم نما

سرم را گذاشتم روي پاهاي خداي مهربانم و آهسته گريستم

دستش را لاي موهايم کردو بهم گفت دخترکم از چه ناراحتي بگو

بگو ميخواهم مرحم دردت باشم بگو مي خواهم سنگ صبورت باشم

دستانش را بوسيدم و گفتم خداي من قلبم را شکستند روحم را آزار دادند

و بي شرمانه به من ظلم کردند .


او خم شد و پيشانيم را بوسيد و گفت عزيزم ناراحت نباش آنها قلب من را هم شکستند

مني که خداي آنهايم مني که بهترين ها را بهشان دادم مشکلي نيست

مانند من صبور باش ببين و ساکت باش بسپارشان به زمان

که اين نيز ميگذرد .


نميدانستم چه بگويم بلند شدم و محکم بغلش کردم و گفتم

خدايا اگر تو را نداشتم چه ميکردم در اين دنياي نامردي ها

اگر تو کنارم نبودي چگونه مي توانستم اين همه خيانت را تحمل کنم

خداي مهربانم دوستت دارم . :53::53:

او نيز درحالي که من را محکم در سينه خود ميفشرد گفت

عزيز دلم من هم تو را دوست دارم حال در آغوش من بخواب تا تمام

غمهايت را فراموش کني .

و من در آغوش گرم و مهربان او بخواب رفتم و ديدم واقعا وقتي او هست

دل به ديگري بستن براي چه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ابریشم 03-28-2010 11:31 PM

[IMG]http://*****************/2/1254255659.jpg[/IMG]

Omid7 03-29-2010 09:17 AM

امشب می خواهم از تو بنویسم
و چه سخت است نانوشته ها را نوشتن
واژه های بی حرف ؛ بی صدا
بالا تر از محبت را چه می خوانند؟
رها تر از عشق را چه می نامند؟
می خواهم دنیایی بسازم به نام تو
و در آن بردارم فاصله را

آريانا 03-29-2010 01:43 PM

دلارام , نهان گشته ز غوغا
همه رفتند و خلوت شد برون آ

برآور بنده را از غرقه خون
فرح ده روی زردم را ز صفرا

کنار خویش دریا کردم از اشک
تماشا چون نیایی سوی دریا

چو تو در آینه دیدی رخ خود
از آن خوشتر کجا باشد تماشا

غلط کردم در آیینه نگنجی
ز نورت می‌شود لا کل اشیاء

رهید آن آینه از رنج صیقل
ز رویت می‌شود پاک و مصفا

تو پنهانی چو عقل و جمله از تست
خرابی‌ها , عمارت‌ها , به هر جا

هر آنک پهلوی تو خانه گیرد
به پیشش پست شد بام ثریا

چه یاری یابد از یاران همدل
کسی کز جان شیرین گشت تنها

به از صبحی تو خلقان را به هر روز
به از خوابی ضعیفان را به شب‌ها

تو را در جان بدیدم بازرستم
چو گمراهان نگویم زیر و بالا

چو در عالم زدی تو آتش عشق
جهان گشتست همچون دیگ حلوا

بگو باقی تو شمس الدین تبریز
که به گوید حدیث قاف عنقا

مولانا

Omid7 03-30-2010 09:52 PM

ای سراپا همه عشق
گریه شمع کجا؟
تو کجا با دل تنگ!
من که از اشک غریبانه چو دریا بودم
تو ندانی که چه تنها بودم
کاش میدانستی
شب میلاد عزیزت ای یار
من به اندازه چشمان همه مردم شهر
گریه کردم در خویش
گریه ام بدرقه راهت باد__________

Omid7 03-30-2010 09:55 PM

نگاه کن
غم درون دیده ام
چگونه قطه قطره اب می شود
چگونه سایه سیاه سرکشم
اسیر دست افتاب می شود
نگاه کن
تمام هستیم خواب می شود
شراره ای مرا به کام می کشد
مرا به اوج می برد
مرا به دام می کشد
نگاه کن
تمام اسمان من
پر از شهاب می شود
تو امدی زدور ها و دور ها
ز سرزمین عطر ها و نور ها
نشانده ای مرا کنون به زورقی
ز عاج ها ز ابر ها بلورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعر ها و شورها
نگاه کن من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل
ستاره چین برکه های شب شدم

Omid7 03-30-2010 10:03 PM

تو باراني ،پر از بخشش‌،پر از عشق
ببار اين هم تمناي زمين است

تو راچون مي شود گر بر شب من
بتابي اين اميد آخرين است

بيا شمع و گل و پروانه ام باش
شبم با شكل رؤيايت عجين است

دلم مي خواست خوابت را ببينم
تمناي دلم آخر همين است.

Nur3 04-02-2010 01:22 AM


باران می بارید،

پر پرندگان و پروانه ها خیس ِ عشق بود...
که پر پروازم را یافتم!
همه چیز زیباست عشق ِ من...
ببین!
تو با او تنها نیستی...
برکه ی پایین دست که پر شده باشد،
نشان این است که برکه های بالا دست هم پر شده اند،
نه؟!
تو که هستی،
پس یعنی او هم هست...
ببین،
باران می بارد!


alidehban 04-02-2010 04:31 AM

درد....
 
تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق این پندارم
که چرا
خانه کوچک ما سیب نداشت...
:53:(زنده یاد حمید مصدق)

Nur3 04-03-2010 06:10 PM


درنهان به آنانی دل مي بنديم كه دوستمان ندارند


و در آشكارا از آناني كه دوستمان دارند غافليم

شايد اين است دليل تنهايي ما....





T I N A 04-04-2010 08:30 AM

وقتی تو با من نیسیتی ، ازم نخواه آروم باشم و معقول تصمیم بگیرم !

ای همه آرامش و تعقل من........

آريانا 04-04-2010 09:54 PM

ماییم مست و سرگران فارغ ز کار دیگران
عالم اگر برهم رود عشق تو را بادا بقا

عشق تو کف برهم زند صد عالم دیگر کند
صد قرن نو پیدا شود بیرون ز افلاک و خلا

T I N A 04-06-2010 08:58 AM

به من نگودوست دارم

كه باورم نميشه

نگوفقط تورودارم

كه باورم نميشه


nae 04-06-2010 09:03 AM

عشق من عاشقم باش که تن به شب نبازم
با غربت من بساز تا با خودم بسازم

behnam5555 04-06-2010 01:08 PM

خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن
ببين هم گريه هام از عشق .چه زندوني برام ساختن
خداحافظ گل پونه .گل تنهاي بي خونه
لالايي ها ديگه خوابي به چشمونم نمي شونه
يكي با چشماي نازش دل كوچيكمو لرزوند
يكي با دست ناپاكش گلاي باغچمو سوزوند
تو اين شب هاي تو در تو . خداحافظ گل شب بو
هنوز آوار تنهايي داره مي باره از هر سو
خداحافظ گل مريم .گل مظلوم پر دردم
نشد با اين تن زخمي به آغوش تو برگردم
نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم
از اين فصل سكوت و شب غم بارونو بردارم
نمي دوني چه دلتنگم از اين خواب زمستوني
تو كه بيدار بيداري بگو از شب چي مي دوني
تو اين روياي سر دم گم .خداحافظ گل گندم
تو هم بازيچه اي بودي . تو دست سرد اين مردم
خداحافظ گل پونه . كه باروني نمي توني
...طلسم بغضو برداره .از اين پاييز ديوونه خداحافظ .....!


چرو 04-06-2010 02:04 PM



دل تمنا مي كند بوسد لب پيمانه را
لطف كن حاجت روا كن اين دل ديوانه را

اي خدا در آتش زجر و ستم افتاده ام
كن خبر زين درد و غم آن ساقي ميخانه را

نمیدانم چه میخواهم خدایا

به دنبال چه میگردم شب وروز؟

چه میجوید نگاه خسته ی من

چرا افسرده است این قلب پرسوز؟

چرو 04-06-2010 02:06 PM



نگفتمت مگر !

هزار شب

شعر نوشتم و شاعر نشدم

اما نشان ردِ پاي ِ سبزت

در كوچه باغ ِ بلوغ ِ رؤيا


هزار شب شا
عرم كرد !

نگفتمت ؟...

ای عشق، شكسته ایم، مشكن ما را

اینگونه به خاك ره میفكن ما را


ما در تو به چشم دوستی می بینیم

ای دوست مبین به چشم دشمن ما را

چرو 04-06-2010 02:08 PM


آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست

دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست

سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست

ای داد، کس به داغ دل باغ دل نداد
ای وای، های های عزا در گلو شکست

آن روزهای خوب که دیدیم، خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست

بادامباد گشت و مبادابه باد رفت
آیاز یاد رفت وچرا در گلو شکست

فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست

تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا.
.. در گلو شکست

GolBarg 04-06-2010 02:09 PM

دوستان سعی کنید پست های پشت سر هم نزنید.:53:

کاربر خوبمون baaaayan پست های شما ترکیب شد.:53:

فرگل 04-06-2010 02:15 PM


در انتظار رويت ما و اميدواري
در عشوه وصالت ما و خيال و خوابي
مخمور آن دو چشمم آيا كجاست جامي ؟
بيمار آن دو لعلم آخر كم از جوابي


T I N A 04-06-2010 02:21 PM

چه حقیرند مردمی که نه جرات دوست داشتن دارند و نه اراده ی دوست نداشتن و نه لیاقت دوست داشته شدن و نه متانت دوست داشته نشدن و مدام شعر عاشقانه می خوانند

فرگل 04-06-2010 02:41 PM


آه يك روز همين آه تو را مي گيرد
گاه يك كوه به يك كاه به هم ميريزد

آريانا 04-06-2010 04:51 PM

تو کیی در این ضمیرم که فزونتر از جهانی ؟
تو که نکته جهانی ز چه نکته می‌جهانی ؟

تو کدام و من کدامم تو چه نام و من چه نامم ؟

تو چه دانه من چه دامم ؟ که نه اینی و نه آنی

تو قلم به دست داری و جهان چو نقش پیشت
صفتیش می‌نگاری صفتیش می‌ستانی

هجر الحبیب روحی و هما بلامکان
حجبا عن المدارک لنهایه التدانی

مولانا

ابریشم 04-06-2010 05:11 PM

نمی گویم نگاهم کن بمانم .

نمی گویم صدایم کن بخوانم .
نمی گویم بیا و عاشقی کن .

برای قلب خسته مادری کن .

فقط گویم :
برو دستی بگیر و عاشقش باش
برای من نبودی برای دیگری باش ....

ابریشم 04-06-2010 05:20 PM

آدما دل دارند
دلا اشک دارن . اشکا دل دارن . آدما اشک دارن
اما چرا بعضی وقتا این بغض لعنتی میشکنه و اشکات سرازیر میشن؟؟؟؟؟؟
وقتی که تنهایی . تنهای تنهای تنها ...
خاطرات روزای تلخ و شیرینت رو بیاد میاری ...
اما خاطرات لحظات شیرین دیگه جذابیتی ندارن واست اما به محض اینکه خاطرات تلخت رو به یاد میاری اشکات هم سرازیر میشه...
وقتی که عشقت رو به یاد خودت میاری ...
وقتی که اونی رو که از دستش دادی به یاد میاری و وقتی که ...
اما اینا همه قانون طبیعتند اشک ، گریه ، محبت ، دوست داشتن ، عشق و...
عاشق باش ، خندان ، شاد و بعضی وقتها گریان

ابریشم 04-06-2010 05:25 PM

گفتمش آغاز درد عشق چيست؟
گفت آغازش سراسر بندگيست
گفتمش پايان آن را هم بگو
گفت پايانش همه شرمندگيست
گفتمش درماندردم را بگو گفت
درماني ندارد، بي دواست
گفتمش يک اندکي تسکين آن
گفت تسکينش همه سوز و فناست

ابریشم 04-06-2010 05:27 PM

روزاي خيلي طلايي يادته روز ترس از جدايي يادته
دستمون تو دست هم بود يادته غصه هامون كم كم بود يادته
چشم نازت مال من بود يادته ديدن من قدغن بود يادته
روزگار قهر و آشتي يادته هيچ كس و جز من نداشتي يادته
روياهاي آسموني يادته قول دادي پيشم بموني يادته
روزاي بي غم و غصه يادته ببينم اول قصه يادته
عصر ابراز علاقه يادته خبر خوش كلاغه يادته
دست گرمت تو زمستون يادته شونه من زير بارون يادته
واسه خنده اجازه يادته اونا كه ميگفتي رازه يادته
شرطامون سر صداقت يادته تو مجازات خيانت يادته
دستاتو ميخوام بگيرم يادته راستي تو بي تو ميميرم يادته
واسه فال قهوه رو خوردن يادته روزي صد بار بي تو مردن يادته
پيش هم بوديم نزاشتن يادته اونا ما رو دوست نداشتن يادته
چيزي خواستيم از خدامون يادته مستجاب نشد دعامون يادته
چشمون زدند حسودا يادته چشامون شد مثل رودا يادته
گفتي ما بايد جدا شيم يادته گفتي بايد بي وفا شيم يادته
يه دفعه ازم بريدي يادته خط رو اسم من كشيدي يادته
گفتي عشق تو هوس بود يادته گفتي خوب بود ولي بس بود يادته
چشم من به چشمت افتاد يادته كاري كه دست دلم داد يادته
اما قول دادم به قلبم و خدا ديگه دل ندم به عشق آدما
حيف شعري كه نوشتم يادته شعر من بدم باشه زيادته!!
http://media.superpimper.com/glitter...ntasy-1164.gif

T I N A 04-07-2010 08:02 AM

باران نباش تا با التماس به شیشه بکوبی که نگاهت کنند. ابر باش که با التماس نگاهت کنند که بباری

GolBarg 04-08-2010 12:16 AM

به ياد کدامين خاطره اينگونه دست و پا می زنم و به عشق کدامين ياد اينگونه لبريز از اشکم ؟
گذشته را به ياد دارم ... کودکی ام را ... نو جوانی ام را .
اينک جوانم . با شوق جوانی . با عشق جوانی .
امروز در شور لحظه لحظه های جوانی ام بهار را با تمام وجود می پيمايم .
آری
بهار آمد
با تمام رنگها و چهره هايش .
چهره هايی که هميشه مرا می ترساند .
بهار هزار رنگ هر سال صورتی متفاوت از سال پيش دارد .
گاهی زيبا گاهی زشت
گاهی سياه و گاهی سفيد
گاهی روشن و گاهی خاموش ...
سال گذشته برايم رنگی از ديوانگی داشت .
امسال بهار برای من با رنگی از زهد آمد.
سالها خواهند گذشت و بهار همچنان با من بازی خواهد کرد.
بازی که گاهی چنان رعب آور است که خدا را فراموش می کنم.


آريانا 04-09-2010 10:58 PM

کار من اینست که کاریم نیست
عاشقم از عشق تو عاریم نیست

تا که مرا شیر غمت صید کرد
جز که همین شیر شکاریم نیست

در تک این بحر چه خوش گوهری
که مثل موج قراریم نیست

بر لب بحر تو مقیمم مقیم
مست لبم گر چه کناریم نیست

وقف کنم اشکم خود بر میت
کز می تو هیچ خماریم نیست

می‌رسدم باده تو ز آسمان
منت هر شیره فشاریم نیست

باده‌ات از کوه سکونت برد
عیب مکن زان که وقاریم نیست

ملک جهان گیرم چون آفتاب
گر چه سپاهی و سواریم نیست

می‌کشم از مصر شکر سوی روم
گر چه شتربان و قطاریم نیست

گر چه ندارم به جهان سروری
دردسر بیهده باریم نیست

بر سر کوی تو مرا خانه گیر
کز سر کوی تو گذاریم نیست

همچو شکر با گلت آمیختم
نیست عجب گر سر خاریم نیست

قطب جهانی همه را رو به توست
جز که به گرد تو دواریم نیست

خویش من آنست که از عشق زاد
خوشتر از این خویش و تباریم نیست

چیست فزون از دو جهان شهر عشق
بهتر از این شهر و دیاریم نیست

گر ننگارم سخنی بعد از این
نیست از آن رو که نگاریم نیست

T I N A 04-10-2010 08:07 AM

تو که بارون و ندیدی
گل ابرا رو نچیدی
گله از خیسی جاده های غربت میکنی
تو که خوابی تو که بیدار
تو که مستی تو که هشیار
لحظه های شب و
با ستاره قسمت میکنی
منو بشناس که همیشه
نقش غصه ام روی شیشه
منه خشکیده درخته
توی بطن باغ و بیشه
جاده های بی صفا رو
ساده کن که بی بها رو
تو ندیدی به پشیزی
نگرفتی دل ما رو
....
" سیاوش قمیشی "

آريانا 04-13-2010 08:47 PM

ای چهرهٔ زیبای تو رشک بتان آذری
هر چند وصفت می‌کنم در حسن از آن زیباتری

هرگز نیاید در نظر نقشی ز رویت خوبتر
حوری ندانم ای پسر فرزند آدم یا پری؟

آفاق را گردیده‌ام مهر بتان ورزیده‌ام
بسیار خوبان دیده‌ام اما تو چیز دیگری

ای راحت و آرام جان با روی چون سرو روان
زینسان مرو دامنکشان کارام جانم می‌بری

عزم تماشا کرده‌ای آهنگ صحرا کردهٔی
جان ودل ما برده‌ای اینست رسم دلبری

عالم همه یغمای تو , خلقی همه شیدای تو
آن نرگس رعنای تو آورده کیش کافری

خسرو غریبست و گدا افتاده در شهر شما
باشد که از بهر خدا سوی غریبان بنگری

امیر خسرو دهلوی

raha_10 04-14-2010 01:50 PM

به نام آنکه نامش بهترین است
برای من سرآغاز و سرانجام و یقین است
پس کی می شود از تو نوشت ای بهترین بهانه!
پس کی مرا رخصت دهی؟عمرم به پایان آمدست !اکنون !در این زمانه!
با من بیا! در من بیا !با من بگو !
آه... !
من هر روز در جاده های انتظار می نشینم و به بی انتهای ابد می نگرم شاید تو آیی!همیشه می نشینم همان جایی که می ایستادی!
خیره می نگرم به رد پای تو...!
چه با تعجب به من نگاه میکنند!چونان که دیوانگان را می نگرند!
دست رو دل عاشقا نذارین دلشون خونه
عاشقی بد دردیه درد مجنونه
عاشقی رنگ جفا خون دل خوردن
به سان لیلی دیوانه شدن! مردن!
کاش هرگز تو را گم نمی کردم!کاش هیچ گاه مرا پیدا نمی کردی!خودت میدانی که من میدانم ...جاده بس سنگلاخ است و ره بس دشوار...دست هایم تنهایند...دریاب دریاب !
ای گم شده ی من همه ی اشتباه تو این بود که...با من نبودی روبروی من ایستادی و نگاه کردی بی آنکه بدانی چرا... دلم را چه بی رحمانه شکستی!
نه بی شک دل من بی رحم است که از تو گلایه می کند مرا ببخش ای مهربان...!
مرا ببخش و به خالق بسپار بی شک او با من خواهد بود و تو تا...!
هرگاه دلم گرفت همه ی حرف های دلم را در طومار یاد تو پیچیدم و به او سپردم که به تو برساند...!
نمی دانم ...!
تا به حال رد پای قلبم را در کوچه های یادت دیده ای؟
چه پیام ها سپردم همه سوز دل صبارا...!
29/5/...!

آريانا 04-15-2010 05:11 PM


شمع رویت را دلم پروانه‌ای است
لیک عقل از عشق چون بیگانه‌ای است


پر زنان در پیش شمع روی تو
جان ناپروای من پروانه‌ای است

وصل تو گنجی است پنهان از همه
هر که گوید یافتم , دیوانه‌ای است !!

در خرابات خرابی می‌روم
زانکه گر گنجی است در ویرانه‌ای است

مرغ آدم دانهٔ وصل تو جست
لاجرم در بند دام از دانه‌ای است

وصلت آن کس یافت کز خود شد فنا
هر که فانی شد ز خود مردانه‌ای است

گر مرا در عشق خود فانی کنی
باقیت بر جان من شکرانه‌ای است




اکنون ساعت 01:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)