پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   زبان ادب و فرهنگ کردی (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=150)
-   -   مشاهیر و بزرگان كرد در عرصه های مختلف (http://p30city.net/showthread.php?t=23555)

behnam5555 12-01-2013 06:27 PM

حسین حزنی مکریانی
 
حسین حزنی مکریانی

ملقب به گیو مکریانی روزنامه‌نگار و تاریخ‌نویس کرد سال ۱۳۱۱ در محله حاجی حسنیان شهر مهاباد متولد شده‌‌است. وى از آغاز جوانى به مسایل كردشناسى و تحقیق درباره‌ى زبان و ادبیات كردى و روزنامه‌نگارى علاقه‌مند بود. براى ادامه‌ى تحصیل به عراق رفت و براى نخستین بار سال ۱۹۱۵ در حلب، چاپخانه كردستان را دایر كرد و شروع به انتشار تاریخ و ادب کردی کرد. پس از آن در سال ۱۹۲۵ به رواندوز می‌رود و در آنجا چاپخانه‌ى زارى كرمانجى را تاسیس می‌کند. سال ۱۹۴۳ به بغداد تبعید شد و تا آخر عمر در آنجا زندگی کرد.

منبع : شرفنامه، میر شرفخان بدلیسی/ ترجمه عبدالرحمن شرفکندی/ چاپ سوم 2006


/ کوردی /

حوسێن حوزنی موکریانی

ساڵی ١٨٩٠ کۆچی لە شاری مەھاباد(سابڵاغ) لە گەڕ‌ەکی حاجی حەسەنیان ھاتۆتە دنیاوە.
حوزنی موکریانی خوێندنی لە حوجرەی مزگەوتەکان و تەکیەکانەوە دەستپێکردوە.
لەبەر لێھاتویی بەوەو نەوەستاوەو دەستیکردوە بە رۆشنبیر کردنی خودی خۆی لە رێگەی ئەو کتێبانەی کە بە زمانەکانی ترھەبوون لەو سەردەمەدا.
حوسێن حوزنی سەرەتا لای باوکی و خاڵەکانی خوێندویەتی و لەتەمەنی (٢١) ساڵیدا ئاوارەبووە و چەندین وڵاتی دەرەوەی بینیوە وەک (ڕووسیا ، ئەفغانستان ، سووریا ، لوبنان ، میسر ، حیجاز ، فەڕەنسا )
حوسێن حوزنی ھەموو کوردستانی بەردەستی ئێران و عوسمانی ئەوسا گەڕاوە و بە مۆرھەڵکەنی بەڕێ چووە. ساڵی ١٩١٥ لە حەڵەب چاپخانەیێکی گچکەی پێکەوە ناوە؛ بۆ بڵاو کردنەوەی ئەدەب و مێژووی کوردی تەرخان کردووە.
شێخ عومەر وەجدی مامۆستای ڕەواقی ئەکراد لە ئەزھەر بۆ مامۆستا گیو موکریانی نووسیوە، دەڵێ: لە محەمەد عەلی عەونیم بیستووە گوتویە: چاپخانەی حوزنیم لە حەڵەب دیتووە کە ئەدەب و مێژووی کوردی پێ چاپ دەکرد. خەیاڵم بووە بچمە سوێرەک و سەر لە خزمان بدەم؛ بەڵام حوزنی ئەوەندەی کار تێ کردم وازم لە سەفەر ھێنا و گەڕامەوە میسر و بڕیارم دا منیش چاو لەو پیاوە بکەم و خۆم بۆ خزمەتی مێژووی کورد تەرخان بکەم.
حوسێن حوزنی ساڵی ١٩٢٥ ھاتۆتە ڕەواندز و چاپخانەی زاری کورمانجی دامەزراندووە. ساڵی ١٩٤٣ لە ڕەواندز دوور خراوەتەوە و تا کۆچی کردووە لە بەغدا ژیاوە.
کتێبەکانی لە سەر مێژووی کوردستان:
مێرگەی دڵان
خونچەی بەھارستان
پێشکەوتن
ئاوڕێکی پاشەوە
میرانی سۆران
کوردستانی موکریان
ناودارانی کورد
بە کورتی ھەڵکەوتی دێریکی
لاپەڕەیەک لە دێریکی کوردستانی موکری
حوسێن حوزنی گەلێک کتێبی تریشی نووسیوە ، بەڵام بڵاو نەکراونەوە. ھەروەھا لە سەر گەلێک گۆڤار و ڕۆژنامە سەبارەت بە ئەدەب و مێژووی کورد ، شتی نووسیوە.
حوسێن حوزنی موکریانی لە ٢٠ی ئەیلوولی ساڵی ١٩٤٧دا لە شاری بەغدا مردووە و تەرمەکەی ڕاگوێزراوەتە ھەولێر و ئێستا گۆڕەکەی لە شاری ھەولێرە.

سه‌رچاوه‌
شەرەفنامە ؛ میر شەرەفخانی بدلیسی ؛ وەرگێڕان: مامۆستا ھەژار ؛ ئاراس :چاپی سێھەم ٢٠٠٦ ھەولێر پەڕی چل و پێنج


behnam5555 12-01-2013 06:29 PM

بداق سلطان مکری
 

بداق سلطان مکری

بداق سلطان یا بداغ سلطان فرزند شیر خان از نوادگان صارم بیگ مکری است که به واسطه آثار ارزشمند تاریخی که از خود به جای گذاشته نام وی به درخشندگی خاصی نسبت به اسلاف و اخلاف خویش دارد. بداق سلطان در سال ۱۰۳۸ ابتدا در میرآوای نعلین ساکن شد و سپس محل امروزی مهاباد را (که در آن زمان ساوجبلاغ نامیده می‌شد) به عنوان مرکز قلمرو مکری انتخاب کرد.
مقبره بداق سلطان، که در قسمت جنوب غربی شهر مهاباد قرار دارد، آرامگاه بداق سلطان مکری یکی از سرداران شاه عباس صفوی می‌باشد. این آرامگاه از دو قسمت، یکی فضای ورودی و دیگری اتاق اصلی تشکیل شده، که قبر بداق سلطان در قسمت اصلی آن قرار دارد. بر روی هر کدام از دو قسمت مقبره، گنبدی ساده قرار دارد.

.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.

کوردی

بوداق سوڵتان

بوداق سوڵتان کوڕی‌ شێرخان کوڕی‌ شێخ حەیدەر، یەکێکە لەفەرمانڕەوا ناودارەکانی‌ موکریان، بوداق سوڵتان شاری‌ سابڵاخ (مەھاباد)ی‌ دروست کرد و کردییە پایتەختی‌ خۆی‌، ھەر لەو شارەدا پردی‌ سابڵاخ و مزگەوتی‌ گەورە و چەند پڕۆژەیەکی‌ گەورەی‌ ئاوی‌ دروست کردووە، بوداق سوڵتان رێزی‌ زانا و رۆشنبیرانی‌ گرتووە، لە مزگەوتی‌ گەورەدا بەفەرمانی‌ ئەو کتێبخانەیەکی‌ گەورە دامەزراوە، بۆ دابینکردنی‌ مەسرەفی‌ ئەو مزگەوتە و مامۆستا ئایینیەکان وەقفی‌ چەند گوندێکی‌ رووبەروو کردوونەتەوە. بوداق سوڵتان بەخوا پەرستی‌ و دادپەروەری‌ ناوبانگی‌ دەرکردووە، خزمەتێکی‌ زۆری‌ ھەژاران و لێ‌ قەوماوانی‌ کردووە، لەپێناو ئاوەدانکردنەوەی‌ ناوچەکەدا پەیوەندییەکی‌ باشی‌ لەگەڵ پاشای‌ سەفەوییەکاندا دروست کردووە، ناوی‌ (بوداق) لە ناوچەی‌ موکریان ھێندە ناوێکی‌ خۆشەویستە، زوربەی‌ میرەکانی‌ پاش ئەم ناوی‌ (بوداق)یان لەخۆیان ناوە.

behnam5555 12-01-2013 06:33 PM

خسرو سینا
 

خسرو سینا

http://upload.wikimedia.org/wikipedi.../4f/X.Sina.JPG

متولد ۱۳۵۰ مهاباد نویسنده سینما و کارگردان تلویزیون و تئاتر، دانش آموختهٔ کارگردانی تئاتر دانشگاه تهران و دانشجوى دوره دكترى پژوهش هنر (دانشگاه هنرتهران ) و عضو هیئت علمی دانشگاه است.

فعالیت‌های نمایشی


1-دستیار اول کارگردان در نمایش هاى «بهرام چوبینه» نیرنگ‌های اسکاپن « مرد فرزانه، ببر دیوانه» به کارگردانی قطب‌الدین صادقی
2-بازیگر نمایش « هملت » به کارگردانی قطب‌الدین صادقی
3-کارگردانی نمایش « مسیح هرگز نخواهد گریست » جایزهٔ بهترین کارگردانی از جشنواره تئاتر منطقه‌ای تبریز
4-کارگردانی نمایش « انسانم آرزوست » جایزه‌ى بهترین کارگردانى از جشنوارهٔ منطقه‌ای ارومیه
5-کارگردانی و طراحی صحنه نمایش «کوروافلیج» اثر"دراماسنا پاتیراجاً تالار مولوی سال ۱۳۷۴
6-کارگردانی و طراحی صحنه نمایش «سیزیف و مرگ» اثر روبرت مرل با ترجمه احمد شاملو - سالن تجربه نمایش - دانشگاه تهران - سال ۱۳۷۵
7-کارگردانی تله تئاتر « پیراهن‌های سفید » پروژه کارشناسی تئاتر - دانشگاه تهران - سال ۱۳۷۵
8-نویسندگی و کارگردانی نمایش «طلسم» تقدیر شده سومین جشنواره منطقه ای سنندج سال 1391
9-دراماتورژ نمایش «خون منتشر» نهمین جشنواره سراسری تئاتر ماه تهران سال 1391

سینما و تلویزیون

1-نویسنده فیلم نامه فیلم ژانی گه‌ل و حضور در اسکار ۲۰۰۷
2-نویسندگی فیلم نامه مجموعهٔ تلویزیونی ژینگه تلویزیون زاگروس
3-نویسندگی فیلم نامه فیلم کوتاه (سراب، رچه، شرم، کمی دورتر، رهایی، دراویش قادری ) از تولیدات دفاترانجمن سینمای جوان ایران
4-کارگردانی فیلم مستند «گزارش» تقدیر شدهٔ جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران
5-کارگردانی انیمیشن "بازی" - جایزهٔ بهترین فیلم از جشنوارهٔ منطقه‌ای فیلم کوتاه (خوی) سال 1371
6-کارگردانی مجموعه تلویزیونی «آقای بام» شبکه استانی
7-کارگردانی مجموعهٔ تلویزیونی «تو بلیی وابی؟» تلویزیون زاگروس
8-کارگردان و تهیه‌کننده « یک امید یک بهار » شبکه ۳ سیمای جمهوری اسلامی ایران تقدیرشدهٔ جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران
9-کارگردانی و تهیه‌کننده « با دوبال سفید » شبکه جهانی سحر
10-کارگردانی و تهیه‌کننده فیلم داستانی « خمره » شبکه ۲ سیمای جمهوری اسلامی ایران
11-طراح صحنه مجموعهٔ تلویزیونی« پنجره‌ای رو به ماه » به کارگردانی عباس رافعی شبکه ۲ سیمای جمهوری اسلامی ایران
12-طراح صحنهٔ مجموعهٔ تلویزیونی «تعقیب سری» به کارگردانی حسن محمد زاده شبکه ۱ سیمای جمهوری اسلامی ایران
13-بازیگر نقش اول فیلم داستانی (۱۶م.م) « پرواز» - ۱۳۶۷ صداوسیمای مهاباد
14-دستیار اول کارگردان و برنامه ریز فیلم سینمایی ژانی گه‌ل
15-دستیار اول کارگردان و برنامه ریز فیلم سینمایی تنبل قهرمان به کارگردانی بهروز غریب‌پور
16-دستیار اول کارگردان فیلم سینمایی اتانازی (فیلم) به کارگردانی رحمان رضایی
17-دستیار کارگردان و مشاور فیلم سینمایی « یک مشت علف » محصول مشترک ایران و آلمان - سال ۲۰۰۰ - ZDF تلویزیون

دوبله

1-دوبلور فیلم و سریال‌های شبکه جهانی سحر از ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۱
2-مدیر دوبلاژ بیش از ۳۰ فیلم و سریال به زبان کردی برای تلویزیون
3-فیلمها: سینما پارادیزو - محمد علی - من سام هستم - شعبده‌باز (فیلم) - نابودگر ۳: انقلاب ماشین‌ها - باشگاه مشت‌زنی - مونیخ - مرد مرده
4-مجموعه تلویزیونی : دامون (کره‌ای) - فرشتهٔ سیاه (آمریکایی)

کتابها

1- ۱۰۰۰ نکته در خلاقیت تصویری ۱۳۸۰ انتشارات آیندگان
2- رقص در میان کردها ۱۳۸۰

behnam5555 12-01-2013 06:41 PM

استاد عبیدالله ایوبیان مرکزی
 

استاد عبیدالله ایوبیان مرکزی

http://nnsroj.com/userfiles/image/ab...ayoubyan02.jpg

در اواخر حکومت افشاريه (تا 1160قمري، برابر 1747ميلادي) و اوايل سلطنت کريم خان زند (از 1163قمري ، برابر1750ميلادي)، ايل دهبکري از منطقه‌ی «آمِد» شمال کردستان که امروزه «دياربکر» ناميده مى‌شود، به طرف شرق کردستان کوچ کردند و در ناحيه‌اي که اکنون موسوم به «مکريان» است اسکان يافتند.همراه با اين کوچ تاريخي ايل دهبکري، چند تيره و طايفه‌ی ديگر نيز در پناه آنان از همان مبدأ حرکت کردند و هر کدام در بخشي از سرزمين کردستان ساکن شدند.

يکي از اين طوايف، خاندان ايوبيان بود که رو به جنوب کردستان در ناحيه‌اى به نام «سَرکبکان» رحل اقامت افکندند. سال‌ها بعد «سيد ايوب» نامي از آنان به دنبال کسب علم به ساوجبلاق مکري «مهاباد امروزي» آمد؛ زيرا دارالعلم مسجد جامع اين شهر که به علت آجرهاي سرخ رنگ بکار گرفته شده در بناي ساختمان آن به «مسجد سرخ» اشتهار داشت، در ساير نقاط کردستان زبانزد بود و استادان برجسته‌اي در آنجا تدريس مى‌کردند.

استاد عبيدالله ايوبيان فرزند سيد عبدالله و نواده‌ی سيد طه، در نخستين روز فروردين‌ماه سال 1307 خورشيدي برابر 21 مارس 1928 در شهر مهاباد ديده به جهان گشود. مطابق شناسنامه‌ی رسمي، نام وي «سيد عبيدالله» و شهرتش «ايوبيان مرکزي» است. وي در بين هفت فرزند ذکور سيد عبدالله، پنجمين بود.

تحصيلات ابتدائي و متوسطه را در مهاباد به اتمام رسانيد و براي ادامه‌ی تحصيل راهي تبريز شد. ابتدا به دانشکده‌ی کشاورزي راه يافت ولي بعد از مدتي اندک وارد دانشکده‌ی ادبيات شد و به اخذ مدرک ليسانس نايل آمد. در سال 1335 از رساله‌ی پاياننامه‌ی تحصيلي خود تحت عنوان «دايرة‌المعارف کردی» دفاع نمود که با درجه‌ی ممتاز به تصويب رسيد. بعد از مدتي به‌عنوان کتابدار در کتابخانه‌ی دانشگاه تبريز استخدام گرديد و تحقيقاتش را در زمينه‌ی زبان و ادبيات کردي شروع نمود. «دکتر ماهيار نوابي» رئيس دانشکده‌ی ادبيات و علوم انساني و «دکتر منوچهر مرتضوي» استاد و مدرس همان دانشکده به علت اينکه معتقد بودند تحقيقات در زمينه‌ی زبان و ادبيات کردي مى‌تواند در راستاي تحقيقات ايران‌شناسي مفيد واقع شود، براي نخستين بار در دانشگاه تبريز چنين راهي را گشودند و استاد ايوبيان اولين کسى بود به انجام اين مهم پرداخت و آثار جاودانه‌اي خلق کرد که در همان دانشکده به چاپ رسيدند. اين روال اکنون نيز به همت و کوشش «استاد قادر قتاحي قاضي» ادامه دارد.
وي در بهار سال 1335 «چريکه‌ى خج و سيامند» را به زبان کردي و الفباي لاتين همراه با ترجمه و شرح آن به زبان فارسي منتشر نمود. اهميت اين اثر استاد ايوبيان در اين بود که تا قبل از اين تاريخ، آنچه در اين زمينه انجام گرفته بود، از محققان و مستشرقان خارجي بود.
سيزده سال قبل از اين تاريخ، يعني در آبان 1322، آنوقت که نوجواني پانزده ساله بود، قطعه شعري از وي در مجله‌ی «نيشتمان» تحت نام مستعار «قمري» به چاپ رسيده بود، که نخستين اثر چاپ شده‌ی اوست.

http://nnsroj.com/userfiles/image/ab...ayoubyan01.jpg

در سال‌هاي بعد نام‌هاي مستعار ديگري بر نوشته‌هايش مى‌گذاشت که عبارتند از: «هيدي»، «برّک»، «سعام برّک» و «سعام». وي در ده الي پانزده سال اواخر عمر، هيچ‌کدام از اين نام‌هاي مستعار را به کار نبرد و در تمامي نوشته‌هايش «دکتر سيد عبيدالله ايوبيان» مى‌نوشت.
کتاب‌هاي چاپ شده‌ی وى به ترتيب سال انتشار عبارتند از:

1ـ چریکه‌ی هه‌ڵۆ و که‌وێ، 1328، مهاباد، تايپ دستي. اين اثر وى به شعر هجايي و به زبان کردي است و در سال 1327 سروده شده است. در سال 1331 آنرا همرا با ترجمه‌ی فارسي و مقدمه‌اي مبسوط در تبريز به چاپ رسانيد و در سال 1358 چاپ سوم آنرا در مهاباد منتشر نمود. اين اثر منظوم پنج سال بعد از شعر منتشر شده‌ی وي در مجله‌ی نيشتمان نوشته شده و بسيار به آثار منظوم هجايي فولکلر موسوم به «بيت» نزديک است.

2ـ تحقيقات درباره‌ی آثار فلکلريک کردي ـ ترانه ـ، کتابفروشي تبريزي، تبريز، 1329


3ـ هةپؤ، 1330، مهاباد، تايپ دستي. اين اثر ترجمه‌ی منظوم شعر «عقاب» دکتر پرويز ناتل خانلري(1292-1369) است و در بين ترجمه‌هاي متعددي که تاکنون از اين شعر به زبان کردي شده است، نخستين ترجمه است. استاد ايوبيان در سال‌هاي اخير نيز بارها اين ترجمه‌ی خود را به شيوه‌ي فتو و زيراکس در تيراژهاي مختلف بين دوستانش منتشر نمود.

4ـ نقش قهرمان شرق، سلطان صلاح‌الدين ايوبي، کتاب‌فروشي سعدي، تبريز، ارديبهشت ماه 1341

علاوه بر اين آثار، که روشي نوين در بررسي ادبيات شفاهي کردي را پيش روي محققان آينده نهادند و در واقع راهي تازه در اين مسير گشودند، استاد ايوبيان در فاصله‌ی بين سال‌هاي 1358 تا 61 با شتابي که شايسته‌ی تأمل و کارِ دقيق ايشان نبود، شش اثر زير را منتشر نمودند که در واقع زائيده‌ی شرايط نابسامان اجتماعي آن دوره بود و مى‌توان آنرا نتيجه‌ی مستقيم جامعه‌اي رنج ديده و تازه از زير يوغ ديکتاتوري رهيده دانست. هفتمین اثر، که دیوان فارسی و کردی اشعار و غزلیات عارف کرد میرزا عبدالرحیم وفایی است، دو سال بعد از مرگ وی به کوشش دکتر عثمان دشتی از طرف آکادمی کرد در اربیل به چاپ رسید.
(5ـ1) فلسفه‌ی انقلاب کوردي، انتشارات کانون کردشناسي، تهران، 1358
(6ـ2) سلطان صلاح‌الدين ايوبي، قضيه‌ی شيخ شهاب‌الدين سهروردي، انتشارات کانون کردشناسي، تهران، 1358
(7ـ3) کوردی هونه‌ره‌، انتشارات کانون کردشناسي، تهران، 1359
(8ـ4) ‌هه‌ڵسووڕانه‌وه‌، انتشارات کانون کردشناسي، تهران، 1359
(9ـ5)‌ سوورانه‌ی ئازادی، انتشارات کانون کردشناسي، تهران، 1359. اين اثر در واقع نخستين شماره‌ی ماهنامه‌اي دوزبانه (کردي‌ـ ‌فارسي) بود که شماره‌ی ديگري به دنبال نداشت.
(10ـ6)‌ هه‌ته‌ڵه‌ی کوردی، انتشارات کانون کردشناسي، مهاباد، 1361
(11-7) دیوانی وه‌فایی، کرد و کو و به‌راوردکاری: سه‌ید عوبه‌یدوللای ئه‌یوبیانی مه‌رکه‌زی، ساغکردنه‌وه و پیشه‌کی نووسین و ئاماده‌کردنی: د. عوسمان ده‌شتی، ئه‌کادیمیای کوردی، هه‌ولیر، 2011.
علاوه بر 11 اثر فوق، در فاصله‌ی سال‌های 1335 تا 1343 مقالاتي نيز در نشريات کردي و فارسي منتشر نمود که به ترتیب زمانی و در حد اطلاع نگارنده عبارتند از:
خج و سیامند، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال هشتم، بهار 1335، ص52-105. [به صورت مستقل نیز به چاپ رسید]
چریکه کردی(1)، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال سیزدهم، تابستان 1340، ص164-240
چریکه کردی(2)، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال سیزدهم، پاییز 1340، ص351-406
چریکه کردی(3)، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال سیزدهم، زمستان 1340، ص528-544
میر نوروزی‌ـ‌میرمیرین، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال چهاردهم، بهار 1341، ص99-112
چریکه کردی(4)، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال چهاردهم، تابستان 1341، ص249-284
چریکه کردی(5)، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال چهاردهم، پاییز 1341، ص393-436
چریکه کردی(6)، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال چهاردهم، زمستان 1341، ص489-533. [مجموعه 6 بخش نیز در آینده به صورت کتابی مستقل در 290 صفحه به چاپ رسید]
علامت مؤنث و مذکر در زبان کردی، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال پانزدهم، زمستان 1342، ص418-438. [به صورت مستقل نیز به چاپ رسید]
بهار کردی، وحید، سال سوم، شماره2، تهران، 1343، ص18-27
پناه دادن آهوان(غرور افسانه‌آساي کردي) و سنن عالي انساني، روزنامه‌ی خاک و خون، شماره ؟، تهران، 1343
دیوان خطایی، نشریه دانشکده ادبیات اصفهان، سال1، شماره1، 1343، ص289-309. اين اثر مقاله به همت دکتر عباس فاروقي، رئيس دانشکده‌ی ادبيات اصفهان، به صورت رساله‌اي در يکصد نسخه به‌طور مستقل نیز چاپ و منتشر گرديد.

فرهنگ کردی‌ـ ‌تتبع در باب وجوه مشترک حماسه عامیانه لاس و کژال کردی با یکی از حکایات مثنوی مولوی، نشریه دانشکده ادبیات اصفهان، سال1، شماره1، 1343، ص200-221. [استاد ايوبيان در اين مقاله به بررسي زبان کردي و لهجه‌هاي متعدد آن مى‌پردازد و آرا و عقايد مستشرقان خارجي را بازگو مى‌کند و در پايان اشاره‌اي به ادبيات شفاهي و مکتوب زبان کردي دارد. وی در خاتمه‌ی اين مقاله چنين مى نويسد: «دنباله‌ی اين مقاله که موضوع اصلي ماست، تتبع در باب وجوه مشترک حماسه‌ی لاس و کژال کردي با يکي از حکايات مثنوي مولوي، در شماره‌ی آينده ملاحظه خواهيد فرمود.» نگارنده شماره‌ی بعدي اين نشريه را در اختيار ندارد و از مقاله‌ی مذکور بى‌اطلاع است.]
محمد صدر هاشمی(مؤلف تاريخچه‌ی مطبوعات ايران)، وحید، سال سوم، شماره4، تهران، 1343 ص361-365
تقویم محلی کردی، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال شانزدهم، تابستان 1343، ص179-208
یک بحث و مطالعه تحقیقی پیرامون پیوستگی داستانهای گوتاما بودا و ابراهیم ادهم با افسانه عامیانه زنبیل فروش کردی(1)، مهر، سال یازدهم، شماره10، تهران، 1343، ص632-639. [کوشش نگارنده برای بدست آوردن بخش (2) این مقاله بی نتیجه ماند.]
یک بحث و مطالعه تحقیقی پیرامون پیوستگی داستانهای گوتاما بودا و ابراهیم ادهم با افسانه عامیانه زنبیل فروش کردی(3)، مهر، سال یازدهم، شماره10، تهران، 1343، ص632-639. [نویسنده در پایان این بخش نیز عبارت (بقیه دارد) آورده است، ولی نگارنده از مقاله یا مقالات بعدی این بحث بی‌اطلاع است.]
18. کاوه‌ژميری کوردی، مجله‌ی آوينه، شماره‌ 2ـ3، خرداد و تيرماه 1369، ص52ـ55؛ شماره 4، مرداد و شهريورماه 1369، ص24ـ25؛ شماره 5، مهر و آبان‌ماه 1369، ص22ـ27


همچنين در برخي نشريات کردي و فارسي بعد از سال 1357 مصاحبه‌هايي با ايشان صورت گرفته است. و نيز در کتابخانه‌ی ايشان مجموعه‌ی فيش‌ها، يادداشت‌ها و کارهاي نيمه تمام زيادي موجود است که در بين آن‌ها لازم است به اثر پاکنويس شده به صورت دستي و صحافي شده و آماده‌ی چاپ کتاب «چريکه‌ي لاس و که‌ژال» اشاره شود.

مطابق آنچه ذکر شد، فعاليت‌هاي ادبي و تحقيقي مفيد ايشان در بين سال‌هاي 1327 تا 1350 بوده که توانسته است مهمترين آثار خود را خلق کند. بعد از اين تاريخ، کليه‌ی پروژه‌هايي را که در سر داشت، از قبيل: واژه‌نامه‌ی ايوبيان، بيبلوگرافي کردي، دستور جامع زبان کردي، مجموعه‌ی خاطرات، تاريخ راونديان کرد، بازي‌هاي محلي، بررسي ادبيات کلاسيک و نوين، نوروزنامه‌ی ايوبيان، تصحيح ديوان چند شاعر کرد مکرياني، همگي ناقص و به صورت يادداشت‌هاي خام در کتابخانه‌ی ايشان باقي ماند.

استاد ايوبيان ادعا داشت نمايشنامه‌ی «دايکي نيشتمان»، که جايگاهي ويژه در تاريخ مبارزات سياسي مردم کرد دارد و در اواخر سال 1323 در مهاباد و چند شهر اطراف بر روي صحنه آمد، نوشته‌ی ايشان است و بر اين ادعا اصرار مى‌ورزيد. آنچه در اين باب مى‌توان گفت اينست که هرچند نويسندگان و پژوهشگران، اين نمايشنامه را با حدس و گمان به اشخاص مختلف نسبت داده‌اند، ولي به جز استاد ايوبيان تاکنون کسي ادعاي نويسندگي آنرا نداشته است.

استاد ايوبيان در باره‌ی رسم‌الخط مرسوم کردي داراي نظرات ويژه‌ی خود بود و به‌صورت انفرادي رسم‌الخطي مغاير با آنچه امروزه معمول و متداول است، به کار مى‌برد. وي در اين مورد عقيده داشت که هر کوششي در اين راستا بايد بر مبناي تفکري علمي و آکاديميک استوار باشد، نه بر اساس برداشت‌هاي ناسيوناليستي و ملی‌گرايانه. زباني که استاد ايوبيان در نوشته‌هاي کردي سال‌هاي پيشين به‌کار مى‌برد، ساده‌تر و قابل فهم‌تر از نوشته‌هاي اخيرشان بود. وى در تازه‌ترين نوشته‌هايش به زبان کردي، از زبان سليس و روان مردم فاصله گرفته بود و از واژه‌هاي نامأنووس زيادي استفاده مى کرد؛ حتي نام دوازده ماه سال را آن‌طوري که در ادبيات کردي معمول و مرسوم است به‌کار نمي‌گرفت و هر ساله از دوازده واژه‌ي پيشنهادي خود در تقويمي يک برگي که در بين دوستان و آشنايان پخش مى‌کرد بهره مى‌جست. حتي سال معمول کردي[سال ميلادي + 700] نيز مورد تأييد وي نبود و [سال ميلادي + 612] را در نوشته هايش به‌کار مى‌برد.

استاد ايوبيان آرم مخصوصي داشت که تلفيقي بود از دو خوشه‌ی گندم و قلم يادگار جمهوري مهاباد با تصوير دو فرشته در دو طرف آن. اين آرم بر روي مُهر شخصي‌اش و همچنين بيشتر آثار چاپ شده‌اش خودنمايي مى‌کند. در حدود بيست سال پاياني عمر نيز شماري مدال طلايي از همان آرم تهيه کرده بود که از طرف «کانون علمي کردشناسي» که علامت اختصاري آن (K.K.K.) بود، به نويسندگان و هنرمنداني که اثري مهم خلق مي‌کردند اهدا مى‌نمود. اين کانون اعضا و محل مشخصي نداشت و در واقع بخشى از دنياي آرزوهاي استاد ايوبيان را شامل مي‌شد.
استاد ایوبیان قلبی رؤف و احساساتی لطیف داشت. خنده و گريه‌ی وي هميشه آماده و از ته دل بود. وي در اوايل صحبت، معمولاً به اندازه‌اي تند و خشن بود که حتي باعث رنجش نزديکترين کسانش می‌شد، ولي به محض درک رنجش طرف، به سرعت آرام و متواضع می‌شد و دل او را دوباره به دست مي‌آورد. اهل تعارف نبود و رک و صريح نظر خود را بدون هيچ ملاحظه‌اي بر زبان می‌آورد. به همان اندازه که در تکلم تند و بي‌پروا بود، در نوشتن آرام و گزيده‌چین بود. در تمامي یادداشت‌ها و نوشته‌هاي وی جمله‌اي نمي‌توان يافت که عصبي يا احساساتي بودن او را در هنگام نگارش نشان دهد.
وي عمر هشتاد و دو ساله‌ي خود را در تنهايي گذراند و هيچگاه ازدواج نکرد. تا روزي که از دنيا رفت دليل ازدواج نکردن خود را نزد هيچ کس، حتي نزديکانش فاش نساخت. همزمان با انقلاب 1357 از ديار غربت به زادگاهش مهاباد بازگشت و در خانه‌ي شخصي خويش تنها زيست. در اتاق نشيمن آشفته و نامرتبش تابلوهاي بزرگي از شخصيت‌هاي برجسته‌ي کرد از قبيل: ملا مصطفی بارزاني، احسان نوري پاشا، سمکو، بوداق سلطان مکري و سلطان صلاح‌الدين ايوبي بر ديوار خودنمايي می‌کرد. تصويري از چهره‌ي پدرش سيد عبدالله ايوبيان و تصوير ديگري از دو استاد برجسته‌ي دانشکده‌ي ادبيات تبريز، دکتر ماهيار نوابي و دکتر منوچهر مرتضوي، که همواره به نيکي و با احترام نام آن‌ها را بر زبان می‌آورد، جايگاه ويژه‌اي داشتند. در راهرو ورود به اتاق ايشان، تابلويي با خط نستعليق زيبا و هنري، که بيتي از حافظ بر آن نقش بسته بود، اين چنين ميهمانان را خوشامدگويي می‌کرد: اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي دل بي تو بجان آمد وقت است که بازآيي
در يکي دو ماه پاياني عمر، براي معالجه راهي اروپا شد. اقامت او دو هفته‌اي بيشتر به طول نيانجاميد. در دفتر يادداشت اين سفر تنها دو مطلب کوتاه با خطي لرزان که حاکي از وخامت وضع مزاجي وي بود قيد شده بود؛ يک شماره تلفن و يک یادداشت کوتاه به زبان کردي که ترجمه‌ي آن چنين است: «امروز حالم بهتر است، از مردن در غربت هراسانم. دوست دارم به موطن باز گردم، به یاد آن دخترک کرد دلداده‌ام.» از تابلوي بيت حافظ و اين آخرين يادداشت وی چنين برمی‌آید که ازدواج نکردن وی شايد داستان يک عشق ناکام در پس پرده داشته است.

در حدود ده سال اخير همواره نگران کتابخانه‌ی شخصي خود بود، زيرا کتاب‌ها، نسخ خطی، کارهاي نيمه‌تمام و مجموعه‌ی یادداشت‌هايش نتيجه‌ی حدود هفتاد سال تلاش و زندان و ناکامي‌هايش بود. بالاخره بعد از تصميم‌‌هاي مختلف به اين نتيجه رسيد که مجموعه‌ي کامل کتابخانه‌اش را به جناب مسعود بارزاني اهدا نمايد و اين تصميم را در سه ماه قبل از فوتش عملی ساخت و اقدامات قانوني آنرا در دفترخانه‌ي رسمي به انجام رسانيد، ولي انتقال آنرا به بعد از مرگ خود موکول نمود.

سرانجام در ساعت پنج بامداد روز شنبه، ششم شهريور ماه 1389، برابر بيست وهشتم آگوست 2010 در بخش i.c.u ي بيمارستان مهاباد، در سن 82 سالگی ديده از جهان فروبست. فرداي آنروز جنازه‌ي وي به همراهي معدودي از دوستان و آشنايان و بستگانش در گورستان عمومي شهر مهاباد موسوم به «بداق سلطان»، در بخش «مقبره‌الشعرا» به خاک سپرده شد. وصيت خود وي اين بود که از بودجه‌ي شخصي‌اش باغ کوچکي در حوالي مهاباد خريداري شود و در آنجا مدفون گردد. ولي نه در چنين جايي آرميد که خود می‌خواست، و نه عاقبت کتابخانه‌اش آن‌گونه شد که آرزو داشت.

در فاصله‌ي ده روز 23 شهريور تا اول مهرماه 1389 کتابخانه‌ی وي نسخه برداري و در دفتري خانوادگي ثبت شد، که عبارت بود از 1747 عنوان کتاب به زبان‌هاي کردي، فارسي، عربي، انگليسي، فرانسوي، روسي، ترکي و اسپرانتو؛ به انضمام هزاران شماره نشریه به زبان‌هاي مختلف، هزاران صفحه يادداشت، ده‌ها پوشه کار تحقيقي نیمه‌تمام و ده‌ها نسخه‌ي دستنويس و کشکول و بياض و بيش از ده آلبوم عکس‌هاي خانوادگي و تاريخي و شمار زيادي کاست، فيلم، سي‌دي، فلاپي و پوستر و تعدادي آرم طلايي که به ديگران اهدا می‌کرد.
و اين پايان کار نويسنده و پژوهشگري خستگي‌ناپذير بود، که در محروميت زيست و به ناکامي مرد و به هيچکدام از آرزوهايش نرسيد، ولي نامي نيک و آثاری ارزشمند از خود برجاي گذاشت.

منبع: عبدالله صمدی

behnam5555 12-01-2013 06:51 PM

استاد محمد ماملی
 

استاد محمد ماملی

محمد ماملی (به کردی کرمانجی: Mehemedê Mamlê) (۱۹۹۹-۱۹۲۵)،
ناوی ماملێ بە هۆی خزمەت و هەڵوێست و هاودەردییەکی کە بنەماڵەی ماملێ لە مێژووی هاوچەرخی نەتەوەی کورددا هەیانبووە، ناوێکی ناسراوە. بە هۆی هەندێک تایبەتمەندی حاشاهەڵنەگر و لەبەرچاوگرتنی زەمەنی تایبەت و چەند فاکتەرێکی بەرچاو، مامۆستا محمد ماملێ لە ناو نەتەوەی کورددا ناسراوترین ئەندامی ئەو بنەماڵەیە. لە زۆر گۆڤار و ڕۆژنامە و کۆڕ و پەرتووکاندا نووسەران و چالاکڤانانی رامیاری و کولتووری هەوڵیان داوە تا ئەو بنەماڵەیە بە گشتی و مامۆستا محمد ماملێ بە تایبەتی بناسێنن. یەکەم کەس کە پەرتووکی لە سەر ئەو هونەرمەندە نەتەوەییە نووسی، ڕێزدار و مامۆستای هونەردۆست ”محمد حسن احمد” بوو. ڕێزدار سمایلی ماملێش لە دواییدا پەرتووکی خۆی لە سەر بنەماڵەی هونەرمەندی ماملێ و زۆر تایبەتمەندی مامۆستا محمد ماملێ لە ژێرناوی توێشەبەرەی هونەری ماملێ بڵاو کردەوە. لە دواییدا هێژا هیوا قارەمانی پەرتووکێکی لە سەر ئەم مامۆستا کوردپەروەرە و بەرهەمەکانی بە چاپ گەیاند. لە پەرتووکی مێژووی مەهاباد نووسینی مامۆستای هێژا سید محمد صمدی لە چەندین بەشی جۆراوجۆردا زانیاری لە مەڕ مامۆستا ماملێ دەست دەکەوێ. ڕێزدار ”فریدون حکیم زادە”ش لە پەرتووکی خۆیدا ئاماژەیەکی بە مامۆستا محمد ماملێ کردووە. نووسین و بیرەوەری زۆر بە نرخ لە سەر ئەو بنەماڵەیە و مامۆستا محمد ماملێ تا ئێستا بڵاو کراوەتەوە بەڵام بە هۆی نەبوونی ئازادی لە نێوخۆی وڵاتدا و دەستڕانەگەییشتنی زۆر کەس بە سەرچاوەی جێی متمانە، کاریگەری خۆی داناوە و هەر بۆیە دەکرێ لە سەر ئەو بنەماڵەیە زۆرتر بنووسرێت. بنەماڵەیەک کە دیاری پیرۆزی وەک مامۆستا محمد ماملێی پێشکەش بە نەتەوەی کورد کردووە، ناوبانگ و جوانییەکانیان تەنیا بە هونەر و دەنگخۆشی نەبەستراوەتەوە، هەر چەند کە مرۆڤ پێویستە قەڵەمی شازادەیەکی وەک شەڕەفخانی بەدلیسی هەبێ تا بتوانێ لە سەر بەرزایی و گەورەیی ماملێ بنووسێ.
میرزا سعید کوری میرزا علی (ناسراو بە مام علی) یەک لە ئەندامانی کۆنی بنەماڵەی ماملێ لە ناوچەی موکریانی کوردستان بوو. لەو سەردەمدا کە کوردستان لە هەر چەشنە فێرگەیەکی زانستی، خزمەتگوزارییەکی حکومەتی ناوەندی و زۆر پێداویستی سەردەم بێبەر بوو، میرزا سعید ژیانی بنەماڵەی لە ڕێگەی دوکانداری و کرین و فرۆش لە ناوچەدا بە سەربەرزی دابین دەکرد.میرزا سەعید بە پێی ئەو جۆرەی کە لە کۆنەوە لە ناو کورددا باو بووە، بە سعیدی مام علی (سعیدی کوری مام علی) دەناسرا. کاتێک کە حکومەتی ناوەندی کاری تۆمارکردنی ناو و ناسناوی لە کوردستان دەست پێکرد، بە هۆی نائاگایی و ناشارەزایی بەرپرسی حکومەتی هەڵەیەک رووی دا و مام علی بە ماملێ تێگەییشتبوو.ناوی ماملێ لەو ڕۆژەوە وەک ناسناوی ئەو بنەماڵەیە ماوەتەوە و موکریانی گوتەنی لە زاران زۆر خۆشە.
میرزا سعید ماملێ کەسایەتییەکی سەرنجڕاکێشی هەبووە. لە کوردستانێکدا کە بە هەموو جۆرێک ئاسایەش و هێمنی لە جەماوەری کورد خەوشەدار کرابوو، لە هەر دەرفەتێکی گونجاودا کەڵکی وەردەگرت تا شێعری کوردی بخوێنێتەوە و بە تایبەتی حەزی زۆر لە شێعرەکانی وەفایی بوو.لە ماڵێدا گۆرانی بۆ منداڵەکانی دەکوت و جیا لە دەربڕینی دەنگی خۆش و ڕەسەنی، وانەکانی گۆرانی گوتنەوەی بە منداڵەکانی دەدا. لە سەردانێکدا کە سید علی اصغر کوردستانی بۆ شاری مەهابادی کردبوو، جیا لەوە کە سید علی اصغری هونەرمەند، خۆشی لە دەنگی میرزا سعیدی هاتبوو، کەسایەتی ناوبراویش زۆر سەرنجی مامۆستا کوردستانی بۆ لای خۆی ڕاکێشابوو. دەگێڕنەوە کە مامۆستا سید علی اصغر کوردستانی میرزا سعید ماملێی لە باوەش گرتبوو و فەرمووبووی:
"مام سعید خودا شاهیدە من بە دڵ عاشق بە دەنگی تۆم"
یەکەم کوڕی ئەو میرزا حسین ماملێ لە ساڵی ١٩٠٩ی زایینی هاتە سەر دونیا کە وەک باوکی بۆ ژیری و دەنگخۆشی ناوی بەدەر کردبوو. میرزا سعید ماملێ جیا لەم نازدارەی چوار کوڕی دیکەی بە ناوەکانی محمد، مطلب، حسن و جعفر و کچێکی بە ناوی طوبی هەبوو.شێوەی هەڵس و کەوتی میرزا سعید لە ناو بنەماڵە و بایەخ بە کەسایەتی ژن و ڕێزلێنان لە گەورە و بچووکی کاریگەرییەکی زەقی لە سەر منداڵەکانی دانابوو، بە شێوەیەک کە تا میرزا حسین لە ژیاندا بوو، مامۆستا محمد ماملێ وە نێو گۆڕەپانی هونەر نەکەوت، هەر وەکی کە مامۆستا جعفر ماملێ تا کاتێک کە مامۆستا محمد ماملێ لە ژیاندا بوو، ئەو نەریتەی پاراست و بە شێوەی فەرمی گۆرانی نەگوت.مامۆستا محمد ماملێ خۆی لە ناو کۆڕی بنەماڵەییدا دانی بەوە دانابوو کە ئاستی هونەرمەندی و دەنگخۆشی میرزا حسین ماملێ یەکجار بەرز بوو و فەرمووبووی کە ئەو هەرکات وەک مامۆستایەک سەرنجی میرزا حسینی دابوو و وانەی لێ هەڵگرتبۆوە.مەخابن بە هۆی نەبوونی بوار لەو سەردەمدا، ئێستا هیچ بەرهەمێکی ئەو هونەرمەندە لە بەر دەستدا نییە.
مامۆستا محمد ماملێ کە ناودارترین هونەرمەندی دەنگخۆشی ئەو بنەماڵەیە بووە، لە ساڵی ١٩٢٥ی زایینی لە شاری مەهاباد لە گەڕەکی خرێ هاتە سەر دونیا.بە پێی ئەو زانیارییانەی کە مامۆستا سید محمد صمدی کۆی کردوونەتەوە، مامۆستا محمد ماملێ یەکەم گۆرانی خۆی لە ساڵی ١٩٣٨ی زایینی بە فەرمی خوێندبوو و یەکەم گۆرانییەکی کە گوتبووی بە ناوی <<ڕۆیی بە جێی هێشتم>> ناسراوە.
محمد ماملێ تەنیا مامۆستایەکی هونەرمەند و خۆشخوێنێکی شارەزا نەبوو. ئەو هەر لە سەردەمی گەنجێتییەوە دەگەڵ کاروانی نیشتمانپەروەرانی نەتەوەکەی کەوت. دوایین ژنێکی کە لە ڕووی ئەڤین و خۆشەویستییەکی لە ڕادە بەدەرەوە خواستی، کچی یەک لە قارەمانانی کورد بە ناوی محمد مولودی بوو کە زۆر کەس لە سەری دواون. قارەمانێک کە چەکی شەڕەفی پێشمەرگایەتی کۆماری سەربەخۆ و مستقلی کوردستانی لە شان کردبوو. کاپیتان محمد مەولودی کە ئەندامی ک.ژ.ک (حدک) بوو، لە دواییدا لە سەردەمی کۆماردا ئەرکی ئاسایەش و پاراستنی مەهابادی بە دەستەوە بوو. مامۆستا محمد ماملێ بە هەمان شێوە یەک لە پێشمەرگەکانی دەوڵەتی جمهوری کوردستان بوو و تا ئەو ڕۆژەی لە ژیاندابوو لە سەر ڕێبازی پێشەوای کوردان، جەنابی حضرتی قاضی محمد (محمد همام قاضی) وەفادار ماوە. گیانبەخت کاک دوکتوور قاسملوو لە مەڕ مامۆستا محمد ماملێ فەرمووبووی:
"کاک محمد، هونەرمەندێکی گەورەی سیاسی کوردە، چونکە هەمووکات لەگەڵ هەستان و کەوتندا ئاشنایە"
زۆر سیاسەتوان و کەسی ناسراو و خۆشەویستی نەتەوەی کورد لە سەر مامۆستا محمد ماملێ بۆچوونیان دەربڕیوە. کۆی هەموو دیمانەکان و نووسینەکان ئەمە پشتڕاست دەکەنەوە کە ماملێ کەسێکی نەتەوەیی بوو و هیچکات خۆی لە نەتەوەکەی و ئازارەکانیان دوور نەکردەوە. ڕەوانشاد مامۆستا کریم حسامی هەموو بۆچوونەکانی لە دەقێکدا کورت کردبۆوە و فەرمووبووی:
"کەسایەتی و رەفتار و ئەخلاق و نیشتمانپەروەری و هونەرمەندی و وشە شیرین و جوانەکانی ماملێ لە یاد و زەینمدا زیندوون و لە بیر ناکرێن"
مامۆستا محمد ماملێ لە هزر و کردەوەدا نەتەوەیی بوو. ڕێزی لە هەر تاکێکی کورد بە بێ لەبەرچاوگرتنی ڕادەی دارایی و زانایی و ڕەچەڵەکی دەگرت. کوردستانی بوو و ئەڤیندارانی کۆڵنەدەری ڕێبازی نەتەوەیی لای ئەو زۆر خۆشەویست بوون. هەرکات پاڵپشتی لە بزوتنەوەی رزگاریخوازی نەتەوەکەی لە هەر شوێنێک دەکرد. یەک لە جوانترین کۆرپەکانی بە ناوی گیانبەخت نەجات ماملێ دەگەڵ کۆمەڵێک لاوی بێتاوانی دیکەی شاری مەهاباد ئێعدام کران. هەر چەند کە ئەو هیچکات گەرەکی نەبوو لەدەستدانی گیانبەخت نەجاتی کوڕی بپەژرێنێ، بەڵام ماملێ سەرەڕای پەژارەیەکی زۆر، لە بەرانبەر سیستەمی جەنایەتکاری کۆماری اسلامی ایران نەچەمێوە و هیچ بایەخ و شرعییەتێکی بەو حکومەتە دژە مرۆڤییە نەدا. ئەو هیچکات ئامادە نەبوو کە لە سەر تێلێویزیۆنی ئەو حکومەتە دۆگماتیستە گۆرانییەک بخوێنێ و هەر بۆیە لە دڵی نەتەوەکەیدا ماوە.
ماملێ لە هونەریشیدا کوردایەتی خۆی دەنواند و جارجار کە بەرهەمێکی لە نەتەوەیەکی دراوسێ وەردەگرت، ڕۆحییەکی کوردانەی پێ دەبەخشی. بۆ وێنە گۆرانییەک کە پێشتر بە فارسی گوترابوو لە دواییدا لە لایەن مامۆستا محمد ماملێ لە سەر شێعری مامۆستا هێمنی موکریانی گوترابۆوە. مامۆستای هونەرمەند کاک عزیز شاڕوخ لەم پێوەندییەوە فەرمووبووی:
"کاک محمد بە لەوتێکی وەها مامۆستایانە و بە هێز بە تواناییەوە گوتوویەتی کە حاڵەتی گۆرانی کوردی و مێلۆدی کوردی داوەتێ"
ماملێی نیشتمانپەروەر چەندین جاران لە لایەن حکومەتی دژە مرۆڤی پاشایەتی محمد رضا سوادکوهی بە دیل گیرابوو کە زۆرینەی سەرچاوەکان تەنیا باسی زیندانی ورمێ دەکەن، بەڵام ئەو لە شاری مەهابادیش زیندانی دیبوو. جارێکیان لە بەرواری ٢٩ی ٢ی ١٩٤٧ی زایینی لە سەر ئەوە بەدیل گیرابوو کە شێعری بەناوبانگی لایە لایەی مامۆستا هەژاری موکریانی بە گۆرانی گوتبوو. یەک لەو بیرەوەرییانەی کە لە مێشکی مامۆستا جعفر ماملێ ناسڕێتەوە ئەوە بوو کە مامۆستا محمد ماملێ پاش ڕووخانی کۆماری سەربەخۆی کوردستان بە دیل گیرابوو. ماملێ ئەو جارەیان لە سەر تاوانی شاردنەوەی ئاڵایەکی کوردستان زیندانی کرابوو کە هیچکات نەکەوتە دەست ڕێژیمی ایران.
مامۆستا محمد ماملێ لە ناو کۆمەڵگادا تێکەڵ بە هەموو خۆشی و ناخۆشی و گرفتەکانی خەڵکی خۆی بوو. ئەو هەرکات دەگەڵ خەڵک هاودەرد بوو. کاتێک کە تیمی تۆپێنی پێی فارس و ترکان دەهاتن تا خۆیان لە بەرانبەر قارەمانانی مەهابادی تاقی کەنەوە، ماملێ لە گۆڕەپاندا ئامادە دەبوو و ورەی بە شار و یاریزانان دەدا. خۆی بە هیچ شێوەیەک پێ زۆر نەبوو و بزەی سەر لێوی پێشکەش بە هەموو چین و توێژێکی کۆمەڵگا بە گەورەو بچووکەوە دەکرا. کاک هیوا قارەمانی کە لەم پێوەندییەوە زەحمەتی دیمانەیەکی زۆری کێشاوە، لە زمان دۆستانی نزیکی ئەو هونەرمەندە نازدارە نووسیوێتی:
<< تایبەتمەندییەکانی کاک محمد لە باری کەسایەتی ئەو ئینسانەوە ڕوون و ئاشکران…..ئینسانێکی زۆر گەورە بووە، هەروەها زۆر بە ڕوحم بووە و سەرەڕای ئەوانە ”عزت نفس”یشی هەبوو، بە ڕاستی کاک محمد شەڕەف و پیاوەتی خۆی هیچکات و بە هیچ قیمەتێک نەفرۆشت >>.
یەک لەو فاکتەرە گرنگانەی کە لە بنەماڵەی ماملێدا پێویستە سەرنج و بایەخی پێویستی پێ بدرێ، شوێن و کاریگەری ژن لەو بنەماڵە دایە. دایکە حەبیب کە هەرکات ماملێکان زۆر بە جوانی قسەی لە سەر دەکەن، یەک لە ژنەکانی میرزا سعید ماملێ بوو کە هیچ منداڵێکیان بە یەکەوە نەبوو. دایکە حەبیب ئەڤینێکی وا ڕاستەقینەی بە منداڵەکانی میرزا سعید بەخشیبوو کە هەموویان وەک دایکی خۆیان سەیریان دەکرد و حوڕمەتێکی تایبەتییان بۆی هەبوو. ئەو کەسێک بوو کە پاش کۆچی دوایی میرزا سعیدی دەنگخۆش، یاریدەدەری منداڵەکان بوو تا گۆرانییەکانی باوکیان بە دروستی بڵێنەوە. ڕەخنەگر و ساغکەرەوەیەکی دڵسۆز بوو و توانی منداڵەکان ڕا بهێنێ تا هونەر و شێوازی ماملێ تەمەن درێژ بمێنێتەوە. ژن بە گشتی لە ناو بنەماڵەی ماملێدا جێگە و پێگەی تایبەت و بەرچاوی هەیە. ئازادی و بوێری لە فاکتەرە سەرەکییەکانی کچان و ژنانی ئەو بنەماڵەیە بووە. ئەوە ژنانی ناو بنەماڵەی ماملێ بوون کە پشتیوانی بێچاوەڕوانی پەرە سەندنی هونەری ماملێکان بوون. لە بواری هەڵوێستی نەتەوەییشەوە وێنە زۆر بۆ هێنانەوە لە بەر دەستدا هەیە. بۆ وێنە لە ساڵانی ڕابردوودا تێلێڤیزیۆنی کۆماری اسلامی ایران زۆری هەوڵ داوە کە یای ئامە، هاوسەری نیشتمانپەروەری مامۆستا محمد ماملێ دیمانەیەکیان دەگەڵ بکا، بەڵام ئەو لەو پەڕی بوێری و وەفاداری بە ڕێبازی مێرد و باوک و نەتەوەکەی ڕێگەی پێ نەداون کە بچنە خزمەتی.

سەرچاوە:
http://www.mamle.net/?page_id=35

behnam5555 12-01-2013 06:55 PM

استاد عزیز شاهرخ
 

استاد عزیز شاهرخ
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.
بیوگرافی آقای عزیز شاهرخ در ویکی پدیا

عزیز شاهرخ از خوانندگان مطرح کرد است.
او ساکن شهر مهاباد است و به زبانهای کردی و فارسی آواز می‌خواند.
عزیز شاهرخ در سال ۱۳۱۷ در شهر مهاباد در کردستان دیده به جهان گشود. صدای عزیز صدایی منحصر به فرد و دل‌نشین بود و خانواده‌اش نیز بسیار خوش صدا بودند بطوریکه پدر و برادر بزرگتر عزیز هم به خواندن علاقه داشتند. عزیز شاهرخ با شنیدن آثار استادانی چون سید علی اصغر کردستانی و کاویس به آواز علاقه‌مند شد. او هیچ گاه به صورت حضوری در خدمت استادی درس آواز نگرفت اما با تمرین از روی صفحات ضبط شده گرامافون، آواز را از اساتیدی نظیر محمد صالح دیلان، طاهر توفیق و حسن جزراوی فرا گرفت. وی همچنین محضر استاد محمد ماملی را در آواز و خوانندگی درک کرد.
در سال ۱۳۳۶ برای نخستین بار صدای شاهرخ از رادیو مهاباد به گوش همگان رسید.
حرفه اصلی او معلمی بود اما علاوه بر آن به شعر هم می‌پرداخت تا آنجا که برای آوازهایش ترانه‌هایی می‌سرود. همچنین به آهنگسازی روی برخی ترانه‌ها می‌پرداخت که ماحصل آن تصنیف‌هایی مثل از تنهایی، تو دریایی، شورش ناامیدی، ده‌ت به رستم، آسمان شین (آبی) بود.
عزیز شاهرخ دارای سبک خاصی در آواز است که این سبک آواز در موسیقی کردستان مختص او و بسیار پرطرفدار است.او به موسیقی کردی و مقام‌های کردی (قطارکان) مسلط است. مقام شیرین بیان یکی از شاهکارهای اوست که به سبک خود آن را ادا می‌کند. او در چهار کشور دارای مردم کرد زبان یعنی ایران، عراق، سوریه و ترکیه شهرت دارد و یک هنرمند بین‌المللی کرد به حساب می‌آید.
عزیز شاهرخ تا کنون با نوازندگان چیره دستی همکاری داشته است که از میان آنها می‌توان به استاد مجتبی میرزاده مخصوصا البوم از دست عشق و مقام هیوای شیرینم و......همراه این استاد بزرگوار اشاره کرد و همچنین گروه کامکارها، جلیل عندلیبی، سعید فرجپوری، حسین حمیدی، محمد فیروزی، بهرام ساعدو گروه آبیدر اشاره کرد. از مشهورترین آلبوم‌های او آلبوم‌های زمانه، از دست عشق و روناک با آهنگسازی و تنظیم: حمید رضا خجندی هستند.

.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.

مصاحبه با آقای عزیز شاهرخ

کلاس ششم دبیرستان (کبیری) رو تمام کردم و دوره تربیت معلم رو در ارومیه به پایان رساندم. حدود 4-3 معلم بودم و در سال 1342 به دست ساواک دستگیر شدم و منو به تهران فرستادند. سه سال و نیم در زندان تهران بودم و در فاصله ی این 3 سال و نیم پدر و برادرم رو از دست دادم و وقتی که آزاد شدم تشکیل خانواده دادم. در مورد خانواده هم ما کلا صدای خوبی داریم.
برادر بزرگم خیلی صدای خوبی داشت ولی متاسفانه دچار بیماری شد و چون میدانست من صدای خوبی دارم همیشه صفحات استادانی چون سید اصغر و ملاکریم و ... را برایم می آورد و من از روی صفحات ضبط شده گرامافون استادان سید اصغر و ملا کریم ترانه های زیادی را یاد گرفتم.
بعد از اینکه این مراحل برایم پیش آمد و جوان بودم و زندان بودم این خاصیت در درونم مانده بود. بالاخره به وسیله ی برادری به نام سید رحیم قریشی به سوی خوانندگی کشیده شدم. تا الان حدود 36 آلبوم دارم ولی من خوانندگی رو کار اصلی ام (منبع درآمد) انتخاب نکرده ام و حتی آن وقت هم که از زندان آزاد شده بودم کار و کاسبی میکردم.
وقتی که از زندان آزاد شده بودم 10 سال محرومیت اجتماعی داشتم یعنی نمیتونستم دوباره به شغل خودم برگردم. بعد از 10 سال دوباره امتحان دادم این بار به فرهنگ و هنر رفتم. 6 سال هم آنجا بودم و دوباره رد شدم. در این فاصله یعنی از سال 1360 تا الان کار و کاسبی خودم رو کرده ام.
بعضی وقت ها آهنگی رو ضبط کرده ام ؛ بعضی وقت ها کنسرتی داشته ام.
این مختصری از زندگی من است که تقدیم این جوان خوب میکنم.

.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.

بیوگرافی آقای عزیز شاهرخ در کتاب "تاریخ مهاباد" نوشته سید محمد صمدی (1373)

از هنرمندان بنام و اجراکننده آهنگهای سنگین کردی، آقای عزیز شاهرخ می باشند. اشعار بیش از یکصد ترانه ای که تا امروز اجرا کرده اند در کتابی ١٩٥ صفحه ای تحت عنوان "تۆ ده ریامی" ژیان و گۆرانی­یه­کانی هونه­رمه­ند عه­زیز شاروخ تالیف یوسف احمد با شرح حال نسبتا جامع و ممتعی که به قلم خود آقای عزیز شاهرخ نوشته شده است ، جمع آوری گردیده.
از صفحه ١٦ تا ٥٢ این کتاب شرح حال و بیوگرافی آقای شاهرخ است. از صفحه ١ تا ١٥ را گردآورنده نوشته است. آقای شاهرخ لطف کردند و روزهای ٢٣ و ٢٤ فروردین ماه ١٣٧٣ این کتاب را در اختیارم گذاشتند که من از روی آن کتاب مطالب زیر را استخراج کرده ام. البته هنوز کتاب به چاپ نرسیده که امیدوارم به چاپ برسد:
در سال ١٣١٧ شمسی در محله "قه بران" که امروزه جزوه خیابان وفایی در شهر مهاباد است به دنیا آمدم. وقتی ٦-٧ ساله بودم دیدم سه خواهر و یک برادر دارم. مادرم پسر و دختر دیگری نیز به دنیا آورد که پسره در کودکی بدرود حیات گفت ولی دختره هنوز زنده است. پدرم - عبدالله - و پدربزرگم اهل پژدر کردستان عراق بودند. پدربزرگم در جوانی به کردستان ایران آمد و در یکی از روستاهای منطقه منگور ماندگار شد و با دختری از ایل منگور ازدواج نمود.
مادرم - آمنه - اهل "نهری" کردستان ترکیه بود که در جنگ بین الملل اول همراه برادرش آواره ایران شده بود و پدر و مادر و خانواده اش را روسها کشته بودند. با کمال تاسف ، برادرش هم در بازار قدیمی ارومیه به دست جیلوها کشته می شود.
اسماعیل آقا (سمکو) که رهبر روحانی جیلوها (مارشیمون) را کشته بود ، آنان هم به تلافی قتل رهبرشان در خیابان ها و بازار ارومیه هر کس را که دیده بودند، بلافاصله کشته بودند. برادر مادرم فدای این انتقامجویی جیلوها شده بود.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در سال ١٣٣٩ شمسی در شهر مهاباد به پایان رساندم و برای ورود به مرکز تربیت معلم به ارومیه رفتم. در سال ١٣٤٠ شمسی با عنوان معلم شروع به کار کردم و در سال ١٣٤٢ ش از سوی ساواک بازداشت شدم و در سال ١٣٤٥ش از زندان رهایی یافتم. در آذرماه همان سال با دختری مهابادی "کبری غوثیه" وصلت نمودم که حاصل آن پنج فرزند دختر بوده است.
امیدوارم کتاب ارزشمند آقای شاهرخ به چاپ برسد و علاقه مندان دنباله سرگذشت پر پیچ و خم و طاقت فرسای این هنرمند بزرگ را در آنجا مطالعه کنند.
آقای شاهرخ دست به کار جالبی هم زده اند. بعضی از بیت های زیبا و فولکلوریک کردی را بصورت نثر ساده و تا حدودی مختصر درآورده اند که یکی از آنها "لاس و خه زاڵ" است. چنانکه این نوشته ها نیز به چاپ برسند ، جای خود را خواهند یافت.
از ترانه های آخر کتاب "تۆ ده ریامی" دو بیتی های زیبای زیر را که سروده - شه ریف - شاعر پر احساس کرد هستند، به عنوان حسن ختام مبحث می آوریم :
شه­ وی تاریکه لێم شێواوه رێگا ... به­ یانه هاتوو زۆری ماوه رێگا
ژیانی من وه­ کوو ئه­ و شه ­و وه­ هایه ... به ­هه­ ر لادا ده­ چم به ­سراوه رێگا
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.

ویدیوی مصاحبه در آپارات :
http://www.aparat.com/v/ambjY


behnam5555 12-02-2013 06:48 PM

کریم تمکین
 

کریم تمکین

کریم تمکین پاییز 1299 هجری شمسی برابر با سال 1339 هجری قمری به دنیا آمد و در اسفندماه 1357 فوت شد.
این کتاب که اکنون نایاب است شامل غزلیات فارسی، قصیده ها، اشعار کردی، مسمط ها و نوحه های سروده ی تمکین کرمانشاهی است که به همت استاد فرزانه فرشید یوسفی جمع آوری و به چاپ رسیده است.
از معروفترین اشعار زیبای کردی تمکین غزل زیر را می توان نام برد؛

بلبل گلزار عشقم بال پروازم نیه
تا له سوز دل بنالم کس هم آوازم نیه

رنجه له خار فراقم راحتی بخشم کوو
آرزو دار وصالم یار طنازم نیه

درده دارم ری و کو بم تا که دردم چاره کن
راز دل افشا و کی کم چیونکه همرازم نیه

بردیه تا دل و دستم عقل و هوشم چی له سر
لو چاو مخموره مستم میل بگمازم نیه

درد عشقی ها له گیانم طاقتو صورم نمن
سوز دل دیری بیانم حاجت سازم نیه

لو رخ گلگون دیری حسرت ماچی دلم
بسکه ریو نرمم خدایا تاو ابرازم نیه

یا و وصلی زندگی کم یا له هجرانی مرم
غیر یه چشتی ترک انجام و آغازم نیه

حافظ کردی زوانم شعر من برهانمه
شار کرماشان عزیزان کم له شیرازم نیه

شعر کردی هر یسه ار خاصه تمکین یا خراو
دی لیه بهتر چه بیوشم سحر و اعجازم نیه

behnam5555 01-09-2014 03:56 PM

( وه‌لــــــی دێـــوانـــه‌ )
شاعیری ناودار وه‌لی دێوانه‌ له‌ سه‌رچاوه‌كاندا ساڵی‌ له‌ دایكبوونی‌ ئاشكرا و دیار نییه‌، به‌ڵام گومان له‌وه‌دا نییه‌، كه‌ له‌ سه‌ده‌ی هه‌ژده‌یه‌مدا ژیاوه‌ و كۆچی دوایی كردووه‌ (بگره‌ له‌ ساڵی 1756دا هێشتا له‌ ژیاندا بووه‌). ئه‌م شاعیره‌ هه‌ست ناسكه‌ شه‌یدای شه‌مسه‌ی كچی قادر شێروان ناوێك بووه‌، كه‌ یه‌كێك بووه‌ له‌ سه‌رۆك خێڵه‌كانی تیره‌ی كه‌ماڵه‌یی واته‌ (هه‌مان تیره‌ی شاعیر).
وه‌لی‌ به‌ ته‌واوی دێوانه‌ی "شه‌م" ده‌بێت و گه‌لێك شیعری ناسك و قه‌شه‌نگ و هه‌ستبزوێنی پێدا ده‌ڵێت. ته‌نانه‌ت خۆشه‌ویستیی شاعیر بۆ دڵداره‌كه‌ی له‌ وێژه‌ی كوردیدا ده‌گاته‌ ڕاده‌ی خۆشه‌ویستیی مه‌جنون و له‌یلی‌ و شیرین و فه‌رهاد و مه‌م و زین.
وه‌نه‌بێت وه‌لی دێوانه‌ش كوڕی پیاوێكی هه‌ژار بوو بێت، بگره‌ كوڕه‌ گه‌وره‌ی كه‌سێكی ده‌ستڕۆ و ده‌وڵه‌مه‌ندی نێو تیره‌ی كه‌ماڵه‌یی بووه‌ به‌ناوی حه‌مه‌ سوور، كه‌ زۆر مه‌به‌ستی بووه‌ كوڕه‌كه‌ی به‌ ئاواتی دڵی خۆی بگات. بۆیه‌ چه‌ند پیاوماقووڵێكی خێله‌كه‌ی ناردۆته‌ لای باوكی شه‌م به‌ مه‌به‌ستی داواكردنی كچه‌كه‌ی بۆ وه‌لی‌ دێوانه‌، ئه‌وه‌بوو داواكه‌ی‌ په‌سه‌ند كرا. به‌ڵام له‌ به‌دبه‌ختیی شاعیر، زۆری نه‌برد له‌ كاتی كۆچی هاوینه‌ی جاف به‌ره‌وو كوێستان، ناكۆكی له‌نێوان بنه‌ماڵه‌ی شاعیر و بنه‌ماڵه‌ی خۆشه‌ویسته‌كه‌ی له‌ (كه‌لی په‌یكووڵی)دا، ڕوویداوه‌.
ئیدی به‌هۆی ئه‌و ناكۆكییه‌وه‌، هه‌ردوو دڵدار به‌ یه‌ك نه‌گه‌یشتن و وه‌لی‌ دێوانه‌ تا دواڕۆژی ژیانی ئازار و غه‌مێكی سه‌ختی چه‌شتوه‌، كه‌ له‌ شیعره‌ به‌سۆز و لوتكه‌كانیدا به‌ ته‌واوی ڕه‌نگیان داوه‌ته‌وه‌و دیاره‌. وه‌لی‌ سنبولی‌ خۆشه‌ویستی‌ خێڵی جافه‌ و له‌گه‌ڵ شه‌مدا گه‌وره‌ترین قوربانی‌ تایه‌فه‌یه‌گه‌ریی‌ و كه‌لتوریی‌ سه‌رده‌می‌ خۆیان بوون.
ئێشتاش گۆڕی‌ وه‌لی‌ دێوانه‌ به‌ قه‌د پاڵی‌ كێوی‌ "سه‌ید سادق"ه‌وه‌یه‌ له‌ شارۆچكه‌ی‌ سه‌ید سادقی‌ ناوچه‌ی‌ شاره‌زوور

behnam5555 06-08-2014 09:38 PM


عایِـِشَه عصمت تیمور(1256 ـ 1286 هق):
عایشه بنت اسمعیل رُشدی پاشا بن محمد تیمور کاشف بن اسمعیل بن علی، ادیبه و فاضله کرد بوده و به زبانهای عربی و فارسی و ترکی شعر می سروده و آثار چاپ شده‌ای از وی بر جای است. سالها مقیم قاهره بوده و در همانجا درگذشته است.
«عایشه عصمت تیمور از آغاز خردسالی به شعر و ادب تمایل زیادی داشت. پدرش به تعلیم و تربیت او همت گماشت و برای او معلم خانگی گرفت .. بعدها عایشه خود در مجامع ادبی حضور یافت و محضر استادان شعر و ادب را درک کرد تا اینکه در فنون بدانجا رسید که کمتر زنی رسیده است. در سرایندگی نیز پخته شد و در انشاء و انشاد نادره زمان گردید. در سال 1294 هق دخترش توحیده ـ که دوشیزه‌ای در سن هیجده سالگی بود ـ ناگهان در عین جوانی و ناکامی چون پرونه‌ای به جهان دیگر پروبال گشود. شاعره حساس دیار نیل، مدت هفت سال عزادار او شد و در این تألمات روحی اشعار و مراثی شیوا و سوزناکی در فراق دختر خود سروده است که از لحاظ ادبی شاهکار است .. قصاید بسیار درباره تعلیم و تربیت جامعه زنان سروده است. آثار چاپ شده عصمت تیمور عبارتند از: دیوان اشعار فارسی و ترکی؛ حلیة الطراز دیوان اشعار عربی؛ نتایج الاحوال فی الاقوال و الافعال شامل حکایات و قصصی در اطراف دستورهای اخلاقی به عربی؛ مرآت التأمل فی الامور»
مشاهیر، ج 2، صص 81 ـ 82

behnam5555 06-16-2014 10:43 AM



سیده فاطمه خالدی نقشبندی (1241 ـ 1286 ه ق):
سیده فاطمه، مشهور به سِتـَّه فاطمه، بنت مولانا خالد نقشبندی شهرزوری عارف والامقام کرد، ادیبه و فاضله و عارفه کرد بوده و در سفر حجاز وفات یافته و جنازه‌اش در مکّه مکرّمه در محلی موسوم به (مُعَلاة) مدفون است.
«در هوش و استعداد از اعاجیب روزگار بوده است. آشنا به ادبیات فارسی و عربی و ترکی و دارای ذوق شعر و فن نویسندگی و آگاه از مسایل فقهی و گرویده طریقه نقشبندی که زنان بسیاری در در دمشق از محضر او استفاده شریعت و طریقت کرده‌اند»
مشاهیر، ج 1، ص 432

behnam5555 06-16-2014 10:47 AM


عایشه تُرجانی:
بنت علامه ملا علی قزلجی تُرجانی، خواهر ملا حسن و ملا حسین قزلجی، از زنان عالمه و عارفه کرد بوده که تا نیمه اول قرن چهاردهم هجری قمری در قید حیات بوده است.
«از محضر پدر خود حداکثر استفاده کرده و از همه علوم متداول آن عصر بهره کافی گرفته و به اخذ اجازه تدریس نایل آمده و پس از آن تا آخر عمر در تعلیم و تربیت طبقه نسوان و همچنین جوانان ذکوری که از اقوام نزدیک وی بوده‌اند ساعی و کوشا بوده است .. در نتیجه جودت قریحه و هوش سرشار و حافظه قوی و اطلاعات کافی، کمتر کسی را یارای مناظره علمی و دینی با وی بوده است. حتی برادرانش ملا حسن و ملا حسین که هر دو از فضلا و مدرسین معتبر عصر خود بوده‌اند، او را در هوش و استعداد و کثرت محفوظات بر خود برتری داده‌اند»
مشاهیر، ج 2، ص 134

behnam5555 06-16-2014 10:48 AM


شیخ‌زاده سیده درخشنده خانم مردوخ (آیتی) (1332 ـ 1397 هق):
شیخ‌‌زاده سیده درخشنده خانم ـ‌ شنی خانم ـ بنت گرامی حضرت آیت‌الله شیخ محمد مردوخ کردستانی، از زنان عارفه و فاضله و ادیبه و هنرمند کرد بوده است. وی در دوم اردیبهشت 1293 هجری شمسی در سنندج ولادت یافته و در یکم فروردین ماه 1356 شمسی در در همان زادگاه خویش روی در نقاب خاک کشیده و همین شهر در ضلع غربی بیرون آرامگاه حاج ماموسای نودشی، بر فراز تپه شرف الملک (گورستان شیخ محمد باقر) مدفون گردیده است. وی عفیفه‌ای بوده است از تبار مشایخ مردوخی کردستان اَردلان که قرآن، گلستان و بوستان سعدی، و دیوان حافظ شیرازی را در محضر والد ماجد و دانشمندش فراگرفته و ادبیات فولکلوری زبان کردی را از خانواده مادریش ـ خاندان شیخ مصطفی تختوی مردوخی ـ تحصیل نموده است. شیخ زاده درخشنده خانم روایتگر دهها افسانه و داستان و حکایت کردی، و نیز مجموعه‌ای غنی از پند و امثال و نکات شیرین ادبی بوده است. همچنین در چندین رشته هنری صنایع دستی از قبیل نقاشی بر پارچه، گلدوزی، ملیله‌دوزی، پولک دوزی، منجوق دوزی و گلابتون دوزی ماهر بوده و بجز اینها، بر طب سنتی و خواص گلها و گیاهان شفابخش احاطه داشته است. سیده درخشنده خانم زنی بوده است بسیار باایمان و معتقد به خدا و آخرت و پیامبر و قرآن و شعائر اسلامی. وی افزون بر این خصال حمیده، از دوستداران سینه‌چاک خاندان پیامبر (ص) بوده است. شیخ زاده درخشنده خانم هیچگاه از نماز و قرائت قرآن و ذکر ادعیه مأثوره غفلت نورزیده و نام اولیاء الله و مشایخ کبار و پیران طریقت، به ویژه حضرت شیخ حسام‌الدین نقشبندی (قدس سره)، همواره عطر کلامش بوده است. آثاری که از این حکیمه نامدار کرد بجای مانده، عبارتند از: روایتهایی مشتمل بر داستانهای فولکلوری کردی که توسط این حقیر نگارنده بر نوار کاست ضبط گردیده و بازنویسی شده و بخشی از آن انتشار یافته است. از جمله داستانهای کردی روایت شده توسط ایشان، حکایتی است موسوم به «چیروکی مریه‌می زه‌رد و سووری» که توسط اینجانب در شماره 38 مجله کردی ئاوینه در سال 1377 منتشر گردیده است.

behnam5555 06-16-2014 10:54 AM


در فاصله سده‌های دوم تا چهارم هجری قمری
قرن دوم هجری قمری


1 ـ حَفصَه کُردیّه: از زنان پارسای کرد در قرن دوم هجری قمری است. وی تا پایان نیمه دوم قرن دوم در قید حیات بوده است.
«عُمری را در ملازمت و خدمتگزاری شعوانه ـ عارفه قرن دوم ـ سپری کرده و از برکت صحبت وی از مراحل فنای نفس و پشت پا زدن به علایق دنیوی گذشته، و به صفای قلب و حضور دایم نایل گشته، و در زهد و تقوی شهرت به سزایی داشته» مشاهیر، ج 1، ص 5

سِتَّه لُبابَه کُردی:
از زنان بافراست اوایل قرن دوم هجری قمری بوده است.
«دختر یکی از فرمانروایان مقتدر اکراد موصل، مادر مَروان بن محمد بن مروان بن حَکَم، از ملوک اموی است که در نیمه اول قرن دوم می زیسته است» مشاهیر، ج 2، ص 4
قرن ششم هجری قمری

فـَخرُالنـِّساء شَهده دینـَوَری (485 ـ 574 هق):
شهده بنت ابونصر احمد بن فرج بن عُمر اِبری دینوری است. وی عالمه و محدثـّه و مدرّسه و خوشنویس کرد مقیم بغداد بوده و به جهت برخورداری از حُسن خط و انشاء به (شهدة الکاتبه) اشتهار یافته است.
«طالبان دانش، از اناث و ذکور، هر روز در جلسه درس وی حاضر شده و استفاده کرده‌اند .. صدای دلنشینی هم داشته است. همسر شهده مردی دانشمند و ادیب بوده است از اهل بغداد به نام ثقة‌الدوله علی بن محمد مشهور به ابن الانباری» مشاهیر، ج 1، صص 48 ـ 49

قرن هفتم هجری قمری

امّ محمّد حَکاری (وفات 714 هق):
ام محمد بنت یوسف از اهالی حَکاری، عالمه و محدثه کرد بوده است.

زینب اسعردیّه (حوالی 625 تا 705 هق):
زینب بنت سلیمان بن احمد اسعردی، عالمه و محدثه کرد مقیم قاهره بوده است.

قرن هشتم هجری قمری

فاطمه حَکاری (683 ـ 757 هق):
فاطمه بنت ابراهیم بن داوود بن نصر، عالمه و محدثه کرد بوده است.

جُوَیریه خاتون حَکاری (693 ـ 783 هق): جویریه بنت احمد بن احمد بن حسین، خواهر اَسماء خاتون حکاری، عالمه و محدثه کرد بوده است.
«با علمای این فن ـ علم حدیث ـ جلسات بحث و گفتگو داشته» مشاهیر، ج 1، ص 108

اَسماء خاتون حَکاری (715 - 770 هق):
اَسماء بنت احمد بن حسین حَکاری، عالمه و محدثه کرد بوده است.

قرن نهم هجری قمری

اَمَةالله خاتون حَکاری:
امة‌الله بنت ابوالعلاء بن شهاب‌الدین کَُردی، از اهالی حَکاری، عالمه و ادیبه و مدرّسه کرد بوده است.
«به زنان و دختران درس ادبی و دینی داده و حدود 60 سال زندگی کرده است. از بین مردان نیز کسانی چون مؤلّف الضَّوء اللامع، سمت شاگردی او را داشته‌اند. مشاهیر، ج 1، ص 127

عائشه جَزَری:
عائشه بنت شمس‌الدین محمد بن الجزری، از اهالی جزیره واقع در کردستان ترکیه، عالمه و محدثه کرد بوده است.
«بانویی دانشمند از خاندان جَزَریهاست .. در پشت پرده طالبان را درس داده و تا اواسط قرن نهم حیات داشته است» مشاهیر، ج 1، ص 124

فاطمه جَزَری:
فاطمه بنت شمس‌الدین محمد بن الجزری، خواهر عائشه جزری، عالمه و محدثه و مدرّسه کرد بوده است.
«این بانو قرآن مجید را تمامی از حفظ داشته .. و مانند خواهرش طلبه را از ذکور و اناث درس می داده و در نیمه دوم قرن نهم درگذشته است» مشاهیر، ج 1، ص 124

سَلمیٰ خاتون جَزَری:
سَلمیٰ بنت شمس‌الدین محمد ابن الجَزَری، فاضله و راویه کرد بوده است.
«در هوش و استعداد و حافظه قوی کم‌نظیر بوده و در ثلث اول قرن نهم دنیای فانی را وداع گفته است» مشاهیر، ج 1، ص 121

فاطمه خانم گورانی (794 ـ 873 هق):
فاطمه بنت بدر محمد بن الجمال گورانی از احفاد خضر گورانی، عالمه و محدثه و مدرّسه کرد بوده است.

قرن دوازدهم هجری قمری

زَیبُ النـِّساء زیور گـَرّوسی:
شاعره کرد زیب النساء از خانزادگان علی شکر (گروس کنونی) بوده و در اواسط قرن دوازدهم می زیسته است.
«در غزل سرایی و هجو طبع غرّایی داشته و اشعار بسیاری گفته که تعداد کمی از آنها باقی مانده است. سه بیت زیر از اوست:

دور باد از تن سری کارایش داری نشد
کور به چشمی که لذت بین دیداری نشد

حیف از عمامه زاهد که با صد پیچ و تاب
رشته تزویر گشت و تار زنـّاری نشد

در دیار دوستی بی‌قدری (زیور) ببین
پیر شد (زیب النساء) او را خریداری نشد


مشاهیر، ج 1، ص 229

behnam5555 06-16-2014 10:56 AM



محمد قاضی
محمد قاضی، از پیشکسوتان ترجمه در ایران است. تلاش وی در طول بیش از نیم قرن در جهت آشنایی خوانندگان ایرانی با بزرگان ادبیات جهان باعث شد که هر کسی که در کار کتاب باشد ولو کم و گهگاه با نام محمد قاضی آشنا باشد.
کارنامه‌ی ترجمه‌های وی نزدیک به 70 اثر، از جمله: مادر، از پرل باک؛ دن کیشوت، از سروانتس؛ سپید دندان؛ از جک لندن؛ شاهزاد ه و گدا از مارک تواین؛ شازده کوچولو از آنتون دو سنت اگزوپری، و زوربای یونانی از کازانتزاکیس را در بر می‌گیرد
محمد قاضی در ۱۲ مرداد ماه سال ۱۲۹۲ هجری شمسی در مهاباد به‌دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در سال ۱۳۰۷ در آن شهر به پایان رساند و چون در آن زمان در مهاباد دبیرستان وجود نداشت به شغل آموزگاری مشغول شد. در همان اوان با شخصی به نام عبدالرحمان گیل که از کردستان عراق به مهاباد بازگشته بود آشنا شد. او دو زبان عربی و فرانسه را می‌دانست و قاضی با تلاش فراوان نزد او الفبای زبان فرانسه را آموخت.
در سال ۱۳۰۸ به تهران آمد و در سال ۱۳۱۸ موفق به اخذ دانشنامه‌ی لیسانس از دانشکده حقوق در رشته قضایی شد. او در طول این دوران همیشه جزو بهترین شاگردان زبان فرانسه بود
در همان زمان با ترجمه‌ی اثری کوچک از ویکتور‌هوگو به نام کلود ولگرد، نخستین قدم را در راه ترجمه برداشت و یک‌سال بعد فیلمنامه‌ای از دن‌کیشوت را ترجمه کرد و پس از آن ۱۰سال ترجمه را کنار گذاشت
وفور ترجمه‌های نارسا و مبهم موجود در سال‌های دهه‌ی ۲۰ انگیزه‌ای برای پایان دادن به وقفه‌ی ۱۰ ساله‌ی قاضی در ترجمه ادبی بود. در آن زمان به دلیل ترجمه‌های سنگین و مشکل آثار فلسفی نویسنده‌ی نامدار فرانسوی آناتول فرانس، نوشته‌های وی در ایران خواننده‌هایی نداشت
در سال ۱۳۲۹، پس از صرف یک سال‌و نیم وقت روی کتاب جزیره‌ی پنگوئن‌ها از آناتول فرانس، قاضی برای یافتن ناشری برای چاپ این ترجمه دچار مشکلات فراوان شد. چون هیچ ناشری حاضر نبود فروش خود را با چاپ اثر از نویسنده‌ای که در ایران طرفداری نداشت به مخاطره بیاندازد.
تلاش قاضی برای چاپ این اثر بعد از سه سال نتیجه داد و این ترجمه به دلیل شیوایی و روانی و موضوع متفاوت کتاب، شناخت متفاوتی از آناتولی فرانس به مردم ایران ارایه کرد. در واقع با این ترجمه آناتولی فرانس به یک‌باره از ردیف نویسندگان بی‌بازار که کتابشان را در انبار کتاب‌فروشان در ایران خاک می‌خورد درآمد. در این‌باره نجف‌دریابندری در روزنامه‌ی اطلاعات آن‌زمان مطلبی با عنوان مترجمی که آناتول فرانس را نجات داد نوشت.
در سال ۱۳۳۳ کتاب شازده کوچولو نوشته‌ی دوسنت‌اگزوپری را ترجمه کرد که تا سال ۱۳۶۹ سیزده بار تجدید چاپ شد.
در سال‌های ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۷ با ترجمه‌ی دوره‌ی کامل دن کیشوت از شاهکارهای ادبیات جهان موفق به اخذ جایزه‌ی بهترین ترجمه‌ی سال از دانشگاه تهران شد.
محمد‌علی‌ جمالزاده، در مورد این ترجمه گفته است: اگر سروانتس فارسی می‌دانست و می‌خواست دن کیشوت را به فارسی بنویسد از این بهتر نمی‌شد.
در نمونه‌ای از شیوایی کلام و روانی قلم قاضی در این ترجمه می‌خوانیم:
«من عاقبت خواهم مرد و برای اینکه توفیقی مطلوب نه در حیات و نه در ممات نداشته باشم در اندیشه‌ی خویش لجوج و پابرجا خواهم ماند. یعنی خواهم گفت که عشق ورزیدن همیشه بر حق بوده و هست و آزادترین دل آن دل است که بیش از همه طوق بندگی بندگان عشق را به گردن دارد. سلطان عشق با درد و رنجی که به ما روا می دارد امپراطوری خود را در امن و امان می دارد.».

از مشخصات کار قاضی می‌توان از دقت، تعهد و وسواس وی در انتخاب آثار نام برد. معیار وی در انتخاب آثار ادبی روشنگری فکر خواننده بود. یعنی این‌که یک اثر بتواند مردم را با افکار نو و انسان‌دوستی و آزادی خواهی و مبارزه با خرافات و استبداد آشنا کند.
از دیگر ویژگی‌های کار وی امانت‌داری در نگه داشتن سبک مولف در عین وفاداری به متن اثر است. این مساله با توجه به تنوع زیاد ترجمه‌های وی دارای اهمیت فوق العاده‌ای است. چرا که قاضی معادل فارسی سبک نویسندگان بیشماری از نیکوس‌کازانتزاکیس که نویسنده‌ای شوخ‌طبع و شیرین‌بیان است تا رومن رولان که نویسنده‌ای خشک و جدی بود را یافته بود.
این موفقیتی بود که کمتر مترجمی به آن دست یافته است. ارایه‌ی ترجمه‌ی آثار نویسندگان مختلف با سبک‌های گوناگون غالبا به نحوی بوده که سبک نگارش همه یکی بوده و گویی که همه‌ی این کتاب ها را یک نویسنده نگاشته است. قاضی اما زبان مناسب ترجمه‌هایش را یافته بود. چنان که کوچکترین شباهتی بین ترجمه‌ی شازده کوچولو از دوسنت اگزوپری و ترجمه‌ی مهاتما گاندی از رومن رولان دیده نمی‌شود. چرا که در همه یک سبک و سیاق و شیوه نگارش و سبک نویسنده حفظ شده است.
پس از بازنشستگی قاضی به فعالیت در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پرداخت که حاصل این دوره ترجمه‌ی کتاب‌های با خانمان از هکتور مالو، ماجراجوی جوان از ژاک ژروند و زوربای یونانی از نیکوس‌کازانتزاکیس است.
او بیش از نیم قرن، تلاش خود را در راه ترجمه ادامه داد و با اینکه از سال ۱۳۵۴ به دلیل سرطان حنجره از سخن گفتن محروم شد و تنها به وسیله‌ی دستگاه حرف می‌زد ولی کار ترجمه را ادامه می‌داد. خود می‌گفت:«روزی که ترجمه نکنم، آن روز مرده‌ام.» قاضی در طول حیات فردی پر‌تلاش، سرزنده، سرخوش و فروتن بود.
در پایان مقدمه زوربای یونانی پس از شرح شمه‌ای از شیطنت‌های زوربای یونانی خود نتیجه می‌گیرد که: حق این بود در پشت جلد کتاب به جای زوربای یونانی ترجمه محمد قاضی بنویسند: زوربای یونانی به ترجمه زوربای ایرانی.
محمد قاضی در ۲۴ دیماه ۱۳۷۶ در سن ۸۵ سالگی چشم از جهان فروبست و در شهر زادگاهش مهاباد به‌خاک سپرده شد. یادش گرامی و روانش شاد.
برگرفته از:
سرگذشت ترجمه‌های من، از: محمد قاضی
دمی با قاضی و ترجمه، از: عرفان قانعی‌فرد

behnam5555 06-16-2014 11:00 AM


مستوره ئه‌رده‌لان (اردلان)

ماه شرف خانم مستوره‌ اردلان ویا به‌ اختصار مستوره‌ اردلان زاده ۱۱۸۴) ۱۸۰۵(، درگذشته‌ ۱۲۲۷) ۱۸۴۸.( شاعر، نویسنده‌ و تاریخ‌نگار کردایرانی بود.
وی در شهر سنندج در غرب ایران چشم به‌ جهان گشود و از شاهزادگان دربار اردلان به‌ مرکزیت سنندج بود. زبان‌های کردی، فارسی و عربی را نزد پدرش ابوالحسن بیگ قادری آموخت. همسرش خسروخان اردلان حاکم امارت بود و با مرگ وی امارت اردلان دچار دخالت‌های قاجار شد. با هجوم قاجار به‌ امارت اردلان در سده‌ ۱۹، مستوره‌ همراه با خانواده‌اش به‌ امارت بابان در سلیمانیه‌کوچ کردند. پسرش رضا قلی‌خان، جانشین خسروخان توسط قاجارها به‌ زندان افتاد. دویستمین سالگرد وی در اربیلدر طی جشنواره‌ای به‌ یاد وی برگزار شد...
پیشینه
ابوالحسن بیگ پدر ماه شرف خانم از سوی پدر از خوانین درگزین همدان بود که جد بزرگ آنان قادر نام زمان شاه سلطان حسین صفوی (۱۷۲۲-۱۶۹۳ / ۱۱۳۵-۱۱۰۵) از همدان به سنندج مهاجرت کرده‌است. میرزا عبدالله رونق این مهاجرت را در سال ۱۱۲۰ هـ.ق مطابق ۱۷۰۸ میلادی نوشته‌است، بخش دیگری از درگزینی‌ها به سلیمانیه عراق کوچ کردند و امروز محلهٔ درگزین به نام آنان است. حاج رجبعلی کلانتر جد بزرگ مستوره در زمان احمد خان فرزند سبحان وردی خان مصادف با حکومت نادر شاه (۱۷۴۳-۱۷۴۰ / ۱۱۵۶-۱۱۵۳) مرد با نفوذی در دستگاه حکومت اردلان‌ها بوده‌است. محمد آقای ناظر کردستانی پدربزرگ مستوره یکی از شخصیت‌های بلند مقام بود که پنجاه سال همعصر با چند تن از والیان مسئولیت آرامش داخلی و مرزهای کردستان و دخل و خرج و اداره ولایت را بر عهده داشته و در تمام جنگ‌ها به همراه خسروخان بزرگ به جنگ و پیکار مشغول بوده‌است
زندگی
ماه شرف خانم در سال ۱۲۲۶قمری (برابر با ۱۱۸۴خورشیدی و ۱۸۰۵میلادی)، زمان حکومت امان الله خان والی در خانواده اهل فرهنگ قادری در سنندجبه دنیا آمد و به تحصیل و تربیتش همت گماشتند و برخلاف سنت دیرین و جاری زمان، ماه شرف خانم را هم سطح با مردان به آموختن علوم متداول زمان تشویق و ترغیب نمودند، دیری نگذشت که این زن توانمند و با استعداد در ردیف ادیبان و سخن سنجان قرار گرفت و در عفت و پاکدامنی و آشپزی و خانه داری و خصایص و صفات خاصهٔ زنانگی جزو زنان مجرب و کارکشته گردید.
مستوره با ذوق و قریحهٔ شعریش توانست با سرودن قصائد نغز و غزلیات آبدار با شاعران نامدار زمان خود مقابله کند و در تاریخ نویسی پا به پای مورخین در عرصهٔ وقایع نگاری جلوه نماید. میرزا علی اکبر منشی دیوان غزلیات مستوره را بیست هزار بیت دانسته‌است. میرزا علی اکبر وقایع نگار در شرح حال او می‌نویسد: سزاوار است نام مستوره به خاطر فضل و کمال و خط و ربط و شعر و تاریخ نگاری اش در ردیف زنان برجسته و مورخین نامدار قرار گیرد.
ماه شرف خانم در هفده سالگی به اجبار به عقد و ازدواج خسرو خان فرزند امان الله خان بزرگ درآمد. میرزا علی اکبر منشی می‌نویسد: «مستوره چون شأن و شایستگی خود را برابر با مردان روزگار می‌دانست از این مواصلت و مزاوجت امتناع داشت تا اینکه خسروخان پدر و جد او را همراه چند تن از بستگان به زندان انداخت و ابوالحسن بیگ را مجبور به پرداخت جریمهٔ سی هزار تومان نمود و شرط استخلاص آنان را منوط به عقد مستوره نمود، مستوره به ناچار بدین مزاوجت تن در داد و جز تسلیم در مقابل استخلاص پدر و جدش راه دیگری نداشت در حالی که خسرو خان پیش تر با حسن جهان خانم بیست و یکمین دختر فتحعلی شاه ازدواج کرده بود و از او سه پسر به نام‌های رضا قلی خان، امان الله خان و احمد خان و سه دختر به نام‌های خانم خانم‌ها که زن اردشیر میرزا برادر محمد شاه قاجار بود و دیگری عادله خانم همسر حسین خان والی شیراز و سومی آغه خانم داشت.
حسن جهان خانم زنی بود ادیب و شاعر و سیاستمدار و صاحب قدرت و مسلط بر زندگی خسروخان. مستوره بیشتر اوقات خود را به مطالعه و سرودن شعر و نوشتن تاریخ می‌گذرانید و چون خسرو خان نیز شاعر بود بیشتر او را بدین کار تشویق می‌نمود، رفته رفته مستوره به خسروخان علاقه مند شد. ماه شرف خانم در میان شاعران فارسی زبان با یغمای جندقی ارتباط شعری داشت و با سید عبدالرحیم مولوی که از بزرگان مکتب شعر گورانی است آشنا بود زیرا هر وقت سید عبدالرحیم مولوی به دیدار دوستانش غلامشاخان و رضا قلی خان به سنندج می‌آمد از مستوره نیز دیدن می‌کرد و او را تشویق می‌نمود تا شعر کردی گورانی بگوید. اشعار مستوره به علت پختگی و استحکام و زیبایی در کردستان بابان دست به دست می‌شد، نالی شاعر معروف کرد سورانی سرا در اشعارش ضمن ستایش مستوره با گوشه و کنایه و طنز می‌خواست از حرمت او بکاهد اما برخلاف میلش موجب اشتهار و معروفیت مستوره در شعر و ادب گردید.
برخی براین عقیده‌اند که‌ برخی از شعرای سورانی‌سرا به علت اینکه مستوره شعر کردی نمی‌گفت ناراحت بودند و غزلی را سروده به او نسبت دادند به این مطلع:
  • گرفتارم به نازی چاوه‌کانی مه‌ستی فه‌تتانت
  • بریندارم به زه‌خمی سینه‌سوزی تیری موژگانت
در منطقه کردستان اردلانتا آن تاریخ و بعدها سرودن شعر کردی سورانیمرسوم نبود.
البته‌ برخی آن غزل را از مستوره‌ میدانند و آن را نمادی برای درهم شکستن آداب و رسوم مردسالاریآن زمان می‌دانند .
با سفارش‌هایی که مرتب مرحوم سید عبدالرحیم مولوی در سرودن اشعار کردی به مستوره می‌نمود، بعید به نظر می‌رسد که مستوره از قول و گفته او سرپیچی نموده و شعر کردی گورانی نسروده باشد، بعید نیست که هنوز اشعار کردی‌ای از مستوره در زوایای منازل یا بیاض‌هاو جُنگ‌ها و اوراق پراکندهٔ قدیمی موجود باشد.
دوران خوش بختی و آرامش روحی و به قول مستوره روزگار اعتبارش چندان طولانی نبود، زیرا خسرو خان در سال ۱۲۵۰ هـ.ق به عارضه کبدی گرفتار و پس از دو ماه مریضی در سن بیست و نه سالگی درگذشت، مرگ همسر و داغ از دست دادن برادر جوان ناکامش ابوالمحمد که در سن بیست و دو سالگی وفات یافت، علاوه بر اینکه نشاط و شادابی جوانی را از او سلب نمود، ضربات روحی زیادی بر پیکر نحیف و ضعیف او بر اثر دو ماه مریض داری و شب نخوابی، وارد ساخت و او را به سوی انزوا و عزلت و مطالعهٔ کتب دینی و تالیف کتاب عقاید کشانید.
مستوره سالیانی را به تنهایی در میان خانوادهٔ جانشینان خسروخان گذرانید. میرزا عبدالله رونق در شرح حال مستوره می‌نویسد: «در سنهٔ ۱۲۶۳ به علت فَترت ولایت، با خویش و عشیرت که یکی از آنها حقیر بود جلای وطن اختیار و در ملک بابان و خاک روم سکونت قرار داده و بار سفر آخرت را در آن مقام گشاده دست اجل گریبان حالش را گرفته بسوی گلشن جنان کشید و در جوار زهرا آرمید
در یک تذکره شعرای کردی چاپ عراق آمده: «جنازهٔ مستوره را از سلیمانیه به نجف انتقال دادند» ممکن است کلمه‌ای از نوشتهٔ میرزا عبدالله رونق در اینجا ترک و از قلم افتاده باشد و منظور آن باشد: «در جوار زوج زهرا آرمید
آثار
مستوره‌ اردلان چندین کتاب شعر نوشت. تاریخ اردلان او به عنوان یکی از متون شیوای فارسی شناخته شده‌است. اشعار پراکنده‌ای نیز به‌ گویش گورانیزبان کردی از او بجا مانده‌است.
آثار مستوره عبارت‌اند از:
  • ۱- دیوان اشعار که به فارسی سروده شده و در حدود دو هزار بیت است و سه بار به چاپ رسیده‌است، چنانکه چاپ اولش در سال ۱۳۰۴ خورشیدی به همت حاج شیخ یحیی معرفت»اعتضاد الاسلام«و اسدالله خان کردستانی در تهران انجام گرفته، چاپ دوم به کوشش احمد کرمی سلسله نشریات»ما«در سال ۱۳۶۳ در تهران. چاپ سوم به وسیله آقای صدیق صفی زاده بوره که یی که بیست غزل کردی سورانی را به نام مستوره در پایان اشعار فارسی بدان افزوده که جز یک غزل منسوب فوق الذکر بقیهٔ اشعار برای مردم کردستان ناآشنا و فاقد اعتبار علمی و تحقیقی است.
  • ۲- تاریخ اردلان: این کتاب معروفیت و ارزش علمی و اجتماعی مستوره را دو چندان نموده زیرا تا اواخر قرن نوزدهم میلادی در تمام خاورمیانه در عرصهٔ تاریخ نویسی خصوصا کردشناسی در میان زنان جز مستوره کسی به این کار نپرداخته‌است، این اثر ارزشمند در سال ۱۹۴۷ میلادی مطابق ۱۳۲۶ شمسی به وسیله مرحوم ناصر آزادپور در سنندج به چاپ رسید.
  • ۳- عقاید مستوره: این کتاب که رسالهٔ کوچکی از عقاید مستوره در مذهب اهل سنت شافعی است بر ارزش شخصی و عقاید دینی وی می‌افزاید و به جرات می‌توان گفت در میان زنان تا این زمان کسی به چنین تالیفی نپرداخته‌است.
در زمستان ۸۵ در اربیل عراق کنگره بزرگداشت مستوره اردلان برگزار شد و در آنجا ده کتاب منتشر شد. کتاب مستوره برگهایی از تاریخ سر به مهر نوشته جمال احمدی آئین و ترجمه کردی آن از عدنان برزنجی و کتاب شرعیات مستوره با تصحیح جمال احمدی آئین و مقدمه نوید نقشبندی و ترجمه کردی آن از نوید نقشبندی از این کتابها بود.

behnam5555 06-16-2014 11:03 AM


شیخ محمود برزنجی

شیخ محمود برزنجیسلیمانه ای ، ملقب به ((ملک)) و مشهوربه ((نه مر)) ، فرزند شیخ سعیدبن شیخ محمد احمد مشهور به ((کاک احمد شیخ)) بن شیخ محمود نوده ی ، از سادات برزنجه و رؤسای بزرگ عشایر کرد و یکی از راد مردان نامی و رجال سامی تاریخ کردستان است ؛که به سال خاندان علم ودین و شرف تربیت یافت و پس از ختم قرآن کریم نزد شاعر مشهور کرد ، زیور افندی ، به آموزش زبانهای فارسی و عربی و ترکی و برخی دروس دینی پرداخت . او چون به سن رشدرسید ، جوانی 1302 ه.ق برابر با 1884 میلادی در محله (( کانیسکان )) شهر سلیمانیه به دنیا آمد . مادرش آمنه نام داشت و از خانوادۀ شیخ بابا رسول برزنجی بود.
محمود در شجاع و تیرانداز و سوار کاری ماهر بود در عین حال از علوم دینی اطلاع کافی داشت و به زبانهای رایج سخن می گفت .
پدرش شیخ سعید از مردان محترم و بسیار با نفوذ بود که به دلیل قدرت و محبوبیتش مورد توجه سلطان عبدالحمید ثانی ( جلوس 1293 ، خلع 1327 ه.ق ) قرار گرفت و دو بار از سوی سلطان عثمانی به استانبول دعوت شد . در سفر دوم _ که به سال 1324 ه.ق اتفاق افتاد محمود نیز پدر را همراهی می کرد و در این سفر بود که سلطان عبدالحمید کلید و رمزتلگراف مستقیم با خودش را به شیخ سعید اهدا کرد ، که این در واقع بزرگترین خلعت پادشاهی بوده است .
نفوذ فوق العادۀ شیخ سعید در دستگاه عثمانی موجب خوف حکمداران موصل و حزب افراطی اتحاد و ترقی شد و به توطئه آنها _ که داستانی طولانی دارد _ شیخ سعید و چند از نزدیکان او از جمله شیخ احمد پسرش ، روز دوم ماه شوال سال 1326 ه.ق در شهر موصل به شهادت رسیدند .
شیخ محمود _ که در زمان حیات پدرش به خوبی استعداد و لیاقت خود را نشان داده و محبوبیت زیادی کسب کرده بود _ پس از واقعۀ موصل ، بنا به درخواست عموم ، در جای شیخ سعید نشست و از همان ابتداگروه زیادی از مردم بدو گرویدند و از مردم بدو گرویدند و از در اطاعتش در آمدند .دراین دوران ، کاردانی ، خوشرفتاری با مردم ، رشادت و مردانگی و نیز نفوذ دینی ودنیوی شیخ محمود ، موجب جلب توجه و حمایت اکثر عشایر اکراد دور و نزدیک شد و روز به روز بر دامنۀ شهرت و قدرتش افزود ؛ تا آنکه جنگ اول جهانی ( 1914 تا 1918 میلادی ) در گرفت .
در سال 1915 نیروهای چند ملتی دولت بریتانیا به قصد اشغال خاک عراق ، در فاو و بصره پیاده شدند و به طرف شمال پشروی کردند . دولت عثمانی لشکری به مقابله ایشان فرستاد و از شیخ محمود هم طلب کمک کرد . شیخ بانگ جهاد سر داد و در مدت کوتاهی ، نیروی شامل 1800 سوار 300پیاده را آورد و در منطقه (( شعیبه )) به دشمن سید و به نیروهای عثمانی پیوست .
جنگ شعیبه هشت ماه طول کشید . در این نبرد لشکر عثمانی شکست خورد و نا چار به عقب نشینی شد . در طول جنگ ،تنها از جبهۀ شیخ محمود بود که خبر پیروزی می ریسید و عاقبت هم چون دستور عقب نشینی صادر گردید ، هرچند خود شیخ زخمی شد ؛ اما به نیروهایش آسیب زیادی نرسید و پیروزمندانه به سلمانیه برگشت. مقارن همین زمان ، خبرحملۀ روسها به شهر های مریوان و پینجوین و روستاهای اطراف و تصرف خانقین و رواندازو غارت و چپاول مردم آن نواحی رسید و معلوم شد که قزاقها قصد تصرف سلیمانیه را نیزدر سر دارند . شیخ محمود که تازه به سلمانیه بر گشته بود _ بی درنگ مهیای جنگ شد ولشکرش را به حدود مریوان و پینجوین رساند.
روسهای که چنین دیدند ،صفوت بیگ نامی را _ که پیشتر حاکم سلمانیه و از اعضای حزب اتحاد و ترقی بود و سپس به لنینگزاد گریخته بود _ مأمور کردند که با شیخ محمود وارد مذاکره شود و او را زیاری رساندن به عثمانیها منصرف کند . چه در آن صورت استقلال کردهای تحت فرمان دولت عثمانی را دولت روسیه حمایت خواهد کرد.
شیخ محمود در جواب انزجار خود را از نحوۀ رفتار روسها با مردم در مناطقی که تصرف کرده اند اعلام میدارد و نخستین و شرط برای مذاکره با ایشان را دست کشیدنشان از تجاوز و جبران خسارات وارد شده بر مردم عنوان می کند . سپس به صفوت بیگ خطاب می کند که : تو ما را میشناسی ! هر که با ما دست دوستی دهدبا او دوستانی یکرنگیم و اگر دشمنی کند ، در برابرش دشمنانی سخت کوشیم .
این پاسخ به روسهابرخورد و از سر خشم و غرور هجومی تازه را به سوی جنوب و غرب آغاز کردند . شیخ محمودو سوارانش با شجاعت در مقابلشان ایستادند و پس از جنگ سخت ، آنان را شکست دادند ونا چار به عقب نشینی و ترک مواضع کردند .
افسران و سربازان ارتش عثمانی پس از این پیروزی ، به عنوان غنیمت جنگی به غارت اموال مردم پرداختند و چون برخی از سران عشایر مقاومت کردند ، ایشان را دستگیر کرده ، قصد اعدامشان را داشتند .
شیخ محمود از این عمل برآشفت و دستور داد هرچه زودتر دستگیرشدگان را آزاد کنند .
جنگ اول جهانی شایدبیشتر از هر جای دیگر کردستان را پایمال کرد و مردمش را دچار فقر و گرسنگی و بیماری گردانید .چراکه درگیریهای مکرر و خانمانسوز در نواحی مختلف این سامان ، ضمن اینکه موجب از بین رفتن کشتزارها و علوفه و دامهای این مناطق شده بود ، دست به دست شدناین سرزمینها بین لشکرهای بیگانه و تاراج هربارۀ هریک از این نیروها ، همه را ازهستی ساقط کرد ، توش توانی برایشان با قی نگذاشته بود .در همین حال تبلیغات گستردهو امکانات از هر لحظ فراوان انگلیسها بود که هر جا قدم می گذاشتند ، پیش از هر چیزبه توزیع مواد غذایی و مداوای مردم می پرداختند و در عین حال به هر یک از ملیتهای زیر پرچم عثمانی وعدۀ حکومت آزاد و مستقل می دادند و با این روشها خود را در نظراقشار مختلف مانند فرشتۀ نجات بخش انها تصویر کرده بودند .
از آن طرف 1914 میلادی، دولت عثمانی امتیاز استخراج نفت موصل را به دولتهای آلمان و انگلیس واگذار کرده بود ؛ که با شروع جنگ کار آن متوقف شد و پیشرفت متفقبن در جنگ ، موجب عقد قرار داد (( سایکس _ پیکو )) ( بین مارک سایکس انگلیسی و ژرژ پیکوی فرانسوی ) در سال 1916میلادی گردید .در این قرار داد _ که در واقع توافقنامه ای بر سر تقسیم بلاد عثمانی بود _ شرق ترکیه سهم روسها می شد ، قسمت اعظم عراق به انگلیس میرسید و شمال غرب عراق و کشور سوریۀ کنونی ، زیر پرچم فرانسه می رفت . دلیل چشم پوشی انگلیسیها از نفت موصل و واگذاری آن به فرانسه در قرار داد مذکور ، این بود که نمیخواستند با روسیه تزاری مرز مشترک داشته باشند .و چون در اکتبر سال 1917 میلادیاوضاع روسیه دگرگون شد و بلشویکها صحنه های خارجی را خالی کردند ،انگلیس آن پیمان را بی اعتبار خواندو پس از باز یهای سیاسی بسیار ،در سال 1918 ، لوید جورج انگلیسی و کلیمانسوی فرانسوی از سوی دولتهایشان به توافق رسیدند که ولایت موصل و توابع آن را انگلیسها اداره کنند و در عوض سهمی از نفت عایدی آنجا را به فرانسه بدهند. سون در بدو ورود کارشرا بی اعتنایی به شیخ محمود و بد رفتاری با مردم شروع کرد و خواست تا به این وسیله همه را مرعوب کند و به باور خود مطیع گرداند . شیخ مدتی را مدارا کرد و کج خلقیها وبهانه تراشیهای سون را نادیده گرفت ؛ اما پس از چندی اطمینان یافت که این نوع برخورد از خود سری او نبوده و بیانگر تغییر سیاست انگلیس است . مردم نیز از دستزورگویی عوامل انگلیسی و نوکرانش به جان آمده بودند و پی در پی به شیخ محمود واطرافیان شکایت می بردند.
شیخ ابتدا نامه ای به ویلسون نوشت و در آن ضمن اظهار تأسف از بی توجهی دولت بریتانیا نسبت به تعهداتش ،از ایشان خواست تا هرچه زودتر در صدد جبران مافات برآیند و مردم را بیش از آن نسبت به خود بدبین نکنند ؛ چه در غیر این صورت برای او راهی جز توسل به نیروی مردم برای طبیعی ترین حقوقشان باقی نخواهد ماند .
این اقدام بی نیجه ماندو نامۀ شیخ محمود را پاسخی نیامد ؛ نا چار اطرافیان و سران عشایر هم پیمانش را آگاه ساخت که خود را برای جنگ با اجنبی آماده کنند .سپس محمود خان دزلی را با لشکری ازمردان مسلح اورامی به ناحیۀ (( شارباژیر )) فراخواند و دستور داد تا هر چه زودتر به نام زیارت مرقد کاک احمد شیخ، وارد شهر سلیمانیه شوند . میجر سون چوناز حرکت این لشکر اطلاع یافت ، نا مه ای به شیخ محمود نوشت و از و تقاضا کرد که اجازه ندهد که محمود خان با بیش از ده سوار غیر مسلح داخل شهر شود . شیخ اعتنایی نکرد و لشکر به راه افتاد . سون شتابزده به این بهانه که می رود همسرش را از بصرهبیاورد ، گرینهاوس را رد جای نشاند و ضمن راه حکم دستگیر کردن محمود خان دزلی را به فرمانده لشکر ، میجر دانلیس داد.دانلیس با سپاهی متشکل از 2000پیاده و 400 سوار ،به مقابلۀ محمود خان رفت و در تاریخ19/5/1919 ، جنگ سختی در گرفت که دو روز طولکشید و به شکست نیروهای انگلیسی انجامید و در روز 21/5/1919 لشکر محمود خان فاتحانه به سلیمانیه رسید .
تقریبا" تمام انگلیسیهایی را که در شهر اقامت داشتند مردم دستگیر کردند و جمع این افراد با عدهای که در جنگ اسیر شده بودند به حدود 250 تن می رسید. که از آن میان جز هفت افسرانگلیسی و پانزذه افسر هندی ، دیگر مأموران و سربازان هندی و عرب و افغانی آزادشدند . اسامی افسران باز داشت شدۀ انگلیسی به قرار زیر است :
میجر گرین هاوس ، جانشین حاکم سیاسی _ کاپیتان دوگلاس ، معاون حاکم سیاسی _ کاپیتان هولت ، معاون سیاسی _ کاپیتان رایت ، معاون سیاسی _ میجر دانلیس،فرمانده نظامی _ میجر شکوفیل و کاپیتان بوند ، حاکم سیاسی (( چه مچه مال ))

behnam5555 06-16-2014 11:13 AM


جمشید عندلیبی

جمشید عندلیبی در سال 1336در شهر قروه در استان کردستان دیده به جهان گشود. موسیقی در خانواده آنها موروثی بوده و خانواده مادری و پدری ایشان اهل ذوق و ادب و موسیقی بودند. از شش سالگی زیر نظر برادرانش تعلیم موسیقی را آغاز کرد و در ادامه تا دوازده سالگی در کلاسهای فرهنگ و هنر کردستان مشغول فراگیری موسیقی بودکه به عضویت ارکستر موسیقی ایرانی کردستان در آمد . ایشان یکبار گفته اند که موسیقی را نواختن ساز آکاردئون شروعکردهو سپس با علاقه عجیبی که به نی پیدا می کند نی نوازی را ادامه می دهد.

در سال 1354 وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران می شود و به تحصیل در دوره موسیقی ادامه می دهد. در این مدت از محضر استادانی چون شادروان نور علی برومند و دیگر استادان زمان خود بهره فراوان می برد.
وی ردیف موسیقی سنتی ایرانی مشهور به ردیف میرزا عبداله را نزد شادروان نورعلی خان برومند و محمدرضا لطفی و ردیف آوازی عبد اله دوامی را نزد شادروان محمود کریمی و ناصح پور و تکنیک ردیف آوازی را نزد محمد رضا شجریان فرا گرفت.

از سال 1356 همکاریخود را با گروه شیدا ، در رادیو ایران آغاز کرد . وی در سال 1357 با همکاری هنرمندانی چون حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان ، ناصر فرهنگ فر و علی اکبر شکاری،کانون فرهنگی هنری چاوش و گروه عارف را بنیاد نهادند. عندلیبی در ادامه فعالیتهای هنری خود کنسرتهای زیادی در داخل و خارج از کشور و از جمله کشورهای اروپایی و کانادا و آمریکا اجرا کرده است که گاه به صورت تکنوازی و سه نوازی و گاهی به صورت گروه نوازی به همراهی استاد شجریان یا علیرضا افتخاری بوده است.
حاصل این کنسرتها کاست هایی است که با نام نی نوا ، حکایت نی ، پیام نسیم ، سروچمان ، دل مجنون ، آسمان عشق ، یاد ایام ، رسوای دل و..... به بازار عرضه گردیده است.

کاست های مونس جان( با صدای ؟)و مهمان تو ( با صدای علیرضا افتخاری ) نیز ثمره فعالیتهای او در زمینه آهنگسازی می باشد.
با این همه وی از کارهای تحقیقی ، فرهنگی غافل نمانده و آلبومهای دو کاسته و سه کاسته شامل بازسازی آثار استاد صبا و ردیف میرزا عبدالله را در دسترس هنرجویان قرار داده است.
عندلیبی از هنرمندان برجسته هنر نی نوازی است چراکه هم در زمینه گروه نوازی و تکنوازی از تکنیکی بالا برخوردار است و هنر نوازندگی اش شیرین و دلپذیر و چشمگیر است.
جمشید عندلیبی در بیشتر آثار استاد شجریان یه عنوان تکنواز ، همنواز و یا سازنده چهارمضراب یا قطعه حضور داشته و اجرای او در کاست هایی که در بالا معرفی شد ستودنی است.
وی همچنین در بسیاری از آثار ارکسترال و موسیقی ملیاز جمله موسیقی متن سریال امام علی (ع)ساخته استاد فرهاد فخرالدینی حضوری شایسته داشته است.
همنوازی نی او با سه تار استاد ذوالفنون بسیار جذاب و سوال و جواب های نی و سه تاردر آثار اجرا شده نظیر مهمان تو و مجنون درخور تأمل است.
یکی از ویژگی های هنری او و همچنین برادرش محمد جلیل عندلیبی ، توجه به موسیقی محلی و فولکلور کردستان و سایر مناطق ایران است. این ملودی ها در آلبومهای بی کلام پاییز نی زار و همچنین آلبوم بابا طاهر ( با صدای افتخاری ) به خوبی مشهود است.
آلبوم پاییز نی زار که یکی از آثار برجسته جمشید عندلیبی تلقی می شود ، طرفداران و منتقدان خاصی دارد ؛چرا که در این آلبوم ساز نی در کنار سازهای الکترونیک خود نمایی می کند و قطعاتی در مایه های محلی و ردیفی برای این تلفیق اجرا شده اند. وی هدف از این کار را معرفی ساز نی به جوانان و نوجوانانی که علاقه مند به موسیقی های جدید و ریتمهای تند هستند اعلام کرده است.
به هرحال حدود سی سالحضور جمشید عندلیبیدر عرضه های مختلف موسیقی ، منجر به خلق آثاری شد که نشان داد علیرغم وجود هنرمندانی چون استاد کسایی و یا موسوی راه نی نوازی همچنان ادامه دارد و نی می تواند بیش از گذشته در انواع موسیقی کارایی و توانمندی داشته باشد.

behnam5555 06-16-2014 11:25 AM

بزرگان کرد(باستان و جهان) [گه وره پیاوانی کورد(بزرگان کرد) ]

دیائه کوو: پاشایی گه وره ی کورد ی ئیران و سه ر پاشای میدیایی.

دیاکو: شاه کرد ایران و سرسلسله ی حکومت ماد.

زه ردووشتی په یه مبه ر: حه زره تی زه ردووشت( دروودی له سه ر بی) ته نیا پیه مبه ری کورد له کاتی که دیار نابی له شاری شیز یا گه نجه ک له دایک بووه. زه ردووشت یا زه ر تووشتره کوری پوورووشه سپه. په رتووکی گه وره ی زه ردووشت ئه ویستا بی که به زمانی کونه ی کوردی نووسیه. ئه م په رتووکه یه کیک له کیتابه کانی ئه سمانیه. به داخه وه ئیستاکه که سی په ره ی ئایینی زه ردووشتی نه ستینی و ئه م ئایینی گه وره به راو له بین چوون ری به ری.

زرتشت پیامبر: حضرت زرتشت ( درود بر او باد ) تنها پیامبر کرد است که در زمانی نا مشخص در شهر گنجه یا شیز به دنیا امده است. زرتشت یا زرتشتره پسر پورشسب می باشد. کتاب بزرگ ایشان اوستا می باشد که به زبان کردی قدیمی نوشته شده است. این کتاب بزرگ یکی از کتاب های آسمانی است. متاسفانه امروز دیگر کسی به دین زرتشت نمی گرود و این دین بزرگ به سوی نابودی کشیده می شود.

باربود: موسیقازانی زور گه وره ی کورد له زه مان ساسانی دا.

باربد: موسیقی دان بزرگ کرد زمان ساسانی.

مانی: نه قاشیکه ر و ره نگه پیامبه ری کورد.

مانی : نقاش و احتمالا پیامبر کرد.

په رین: ئافره تی زانای کوردی ئیرانی. کچی گوبادشا.

پرین: زن دانشمند کرد ایرانی و دختر قباد شاه ساسانی.

ئازاد: یه که م ئافره تی کوردی ئیرانی که له سالی ۱۱ کوچی مانگی دا موسولمان بو.

آزاد: اولین زن کرد ایرانی که در سال ۱۱ هجری مسلمان شد.

پووران خاتوون : ئافره تی زانا و ئه ستیره ناسی كۆرد له ساڵی ۱۹۲ی كۆچی مانگی دا له دایك بووه.

پوران خاتون : زن دانشمند و ستاره شناس کرد که در سال ۱۹۲ هجری قمری به دنیا آمده است.


پووراندۆخت: شێڕژنێ كورد و پاشاێ ساسانی

پوراندوخت: شیرزن کرد و پادشاه ساسانی

بۆزۆرگمێهر: وه زیری گه وره ی كوردی ساسانی.

بزرگمهر : وزیر بزرگ کرد ساسانی.

داره مرواری : ئافره تی به ناوبانگی كورد.

دار مروارید: زن مشهور کرد.

سه ڵا‌حه دینێ ئه یووبی: مه زنی به ناوبانگی كورد كه شاری ئورشه ڵیم بۆ مۆسۆڵمانه كان ئازاد كردوه.

صلاح الدین ایوبی سردار مشهور کرد که توانست شهر اورشلیم را برای مسلمانان آزاد کند.


نادێر شاێ هه وشار: پاشاێ كوردێ ئێران و سه رپاشای ئه فشار( هه وشار)

نادر شاه افشار: پادشاه کرد ایران و سرسلسله ی افشار یا هه وشار



behnam5555 06-16-2014 12:05 PM


فرج الهی خان بيچرانلو
آخرين ايلخاني کردخراسان

شادروزامانی-مشهد


يکي ديگر از مشاهير کرد در صد ساله اخير که نقش موثري در جريانات سياسي، نظامي خراسان بزرگ داشته و بيشتر او را با قيام معروفش در زمستان 1320 مي شناسند. مرحوم فرج اله خان بيچرانلو از خوانين مطرح و مقتدر خراسان است که به سال 1320 با تکيه بر سوابق تاريخي ايل بزرگ زعفرانلو و همچنين بهره برداري از زمينه مساعدي که جور و ستم نظام پهلوي بر جاي گذاشته بود، توانست به مدد ياران مسلح خود کليه واحدهاي نظامي خراسان شمالي را خلع سلاح و شهرهاي قوچان، فاروج، شيروان، بجنورد، جاجرم، آشخانه، اسفراين و دهستان هاي تابعه سرحدچون گيفان، راز و جرگلان را تصرف وحکومت نظامي را ساقط و قدرت را به سران ايلات کرمانج واگذار نمايد. اين اقدام متهورانه او باعث شد تا قواي نظامي ارتش از مشهد و تهران به فرماندهي سرتيپ محمدنخجوان با استعداد يک تيپ سرباز، 31 دستگاه کاميون فورد و ملزومات نظامي سنگين واردخراسان شمالي شده تا فرج اله خان سرکوب گردد. فرج اله خان نيز فورا به سواران خودآماده باش اعلام مي کند و در کوه هاي هنامه در کمين سرتيپ، مستقر مي شوند. اماوساطت علي منصور استاندار وقت خراسان و صلاحديد برخي از بزرگان کرد خراسان چون تاج محمد خان بهادري، آيت الله نجفي قوچاني و رحيميان عمليات نظامي في مابين مسکوت وموضوع قيام فرج اله خان در جلسه اي با حضور سران عشايري خراسان، استاندار وفرمانداري شهرهاي قوچان و بجنورد مطرح و به خواسته هاي فرج اله خان رسيدگي و وی نيزملزم به تحويل تعداد 700 قبضه زاندارم ها به لشکر شرق مي شود. ماجراي روياروييسرتيپ نخجوان با فرج اله خان در کتابي به نام خاطرات يک سرباز به قلم خود سرتيپ نخجوان به تفصيل آمده است. اما ما در اين مقاله به زندگي سراسر مبارزه فرج اله خانو دفاع او از مردم تهيدست و محروم خراسان شمالي و در برابر يورش ناجوانمردانه ازبکها و ترکمنان اشاره خواهيم کرد.

«
بيچرانلوها» ازايلات کرد خراسان هستند که کيکانلو هم ناميده مي شوند. علل اين تغيير نام ها در طول زمان به درستي مشخص نيست که از چه عواملي نشات گرفته اند، شايدحوادث تاريخي، نقل و انتقالات، فراز و نشيب هاي سياسي و ... هرچه هست در موردبيچرانلوها بارها نام ايلي آن ها متغيير شده است. بر اساس اسناد تاريخي و گفته هاي معمرين اين ايل نام اوليه آن ها کيکاني بوده اما پس از مدتي به «گوپانان» ياگوپانلو برگشت خورده است. در مورد گوپانان معتقدند که چون در شهر گوپانان دارابگردجزو بزرگان دربار ساسانيان بوده اند به گوپاني مشهور شده اند که اين نام تا سال هاي 1200 هجري قمري هم در قباله خواها بعضاً به کار مي رفته است اما از سال 1200 هجري قمري به اين سمت واژه کيکانلو و گوپانلو حذف و به ترخواني ها شامالي معروف شده اند. اما از سال 1260 هجري قمري بيچري يا بيچرانلو پديد آمده که در اسناد خطي اين ايل هم فراوان به چشم مي خورد. اما ناگفته نماند که مرکز حکومت از گذشته هاي دور روستاي قلعه بگ بوده که از سابقه چهارصد ساله برخوردار است. قلعه بگ مرکز حکومت محمدجانبيگ کيکانلو، نياي فرج اله خان، بوده که روستا را به شکل قلعه نظامي با چندين برجديده باني به سال 1120 هجري قمري تاسيس نموده . از بزرگترين رجال و مشاهير بيچرانلودر چهارصد ساله اخير بايد از کساني چون: جان بگ بيچرلو وزير قوچيان شاه عباس کبير،مرتضي قلي خان بيچرلو حاکم کرمان، بيجي بگ بيچرلو حاکم کرمان، حاج سليمان بيچرانلوحامي نادر شاه افشار، حسن بگ کيکانلو حاکم سرحد، آقاجان بگ گوپانلو حاکم سرحدقوچان، حيدرخان شاملو حاکم ايل کيکانل، بالي بگ شاملو حاکم ايل، ابوطالب بگ، کريمخان، رمضان خان سرحدي، علي خان بیگ و فرج اله خان بيچرانلو نام برد که در کتاب« مرزداران شمال خراسان» هم سرگذشت زندگي اين قهرمانان بيان شده است.

و اماچون حکومت به سال 1300 خورشيدي به فرج اله خان واگذار گرديد اوج هرج ومرج داخليايران و يورش ناجوانمردانه روس ها و ترکمانان و هجوم به نقاط مرزي ايران بود. زندگياين قهرمان کرد خراسان تمامش به مبارزه و جنگ گذشت که هر روزش شايد گوياي تصاويرياز زندگي آن روز کردها باشد،‌ سال ها پاسبان مرزهاي ناآرام شمال شرقي بود و خودبارها ديده و شنيده بود حکايت رنج و اسارت مردمان شمال شرقي خراسان و خود به چشمديده بود مرارت و حرارت بگ سردار و حسن قلي و تحفه گل فيروزه اي را پس به خاک ايران سوگند خورد که «قي تاش» انتقام داغ ديده گان را از گستاخان ناجوانمرد بگيرد و کارش را با اولين زدوخوردها در گليل با سربازان روسي شروع نمود که به واقعه «بارغ» معروف است. اين جنگ مابين دويست نفر از سربازان روس که قصد تصاحب صد گله گوسفند عشايرقوچان و شيروان را داشتند در کوه هاي گليل به سال 1309 روي داد که طي آن فرج الهخان به اتفاق ده نفر ديگر از يارانش دو شبانه روز به جنگ و تعقيب و گريز مي پردازندو چون فرج اله خان با کمين گاه ها و ارتفاعات کوهستان گليل کاملاً آشنا بود بر حريفطماع پيروز مي شود و 120 نفر از افسران و سربازان روس را نابود و موفق به بازگرداندن عشاير کرد خراساني از خاک روسيه به همراه گله ها و احشام آن ها مي شوندکه در اين جنگ به «سرداربارغ» معروف مي گردد. اما حماسه ديگر فرج اله خان جنگ باترکمانان ياغي بود که در سحرگاه يک روز زمستاني به ناگاه بر روستاهاي مرزي گيفان وتکمران و قوشخانه حمله آورده و مردم را مورد چپاول قرار داده و موجب غارت مغولانهاي در قلاع سرحدي مي شوند و عده اي را نيز به اسارت مي گيرند تا باج بستانند چون خبر به فرج اله خان مي رسد به اتفاق سواران مسلح ترکمانان را در يکه شاخ تکمرانمشاهده و گردان چهارصد نفري ترکمانان را تخريب و سواران فراواني را از ترکمانان دستگير مي کند و دشمن را تا داخل خاک روسيه ترکمنستان تعقيب مي کند و چون عمليات ترکمن ها را ناشي از تجاوز مرزي مي داند و بزرگان نقاط مرزي را احضار و دستور ميدهد تا روستاي آدينه قلي را در کنار مرز(شمال شرق بجنورد) مبدل به قلعه نظامي ومرکز پست مرزي سرحدي مي شود. از ديگر اقدامات متهورانه فرج اله خان مقابله باخوانين ديگر بوده که سرداران و راهزناني را به جان مردم محروم مي انداختند و خود رااز سايه پرورش چنين ياغياني به مال اندوزي و تن پروري روزگار طي مي کردند. مردم ازگوشه و کنار و ولايات هرگاه که به فرج اله خان مراجعه مي نمودند. فرج اله خان بدون فوت وقت به ياري آن ها مي شتافت شايد بزرگترين عمليات او جنگ با يکي از ياغيان معروف بود که در نوع خود تبديل به نقطه اي تاريخي شده است. نبرد او با لاهاک خان ياسالارخان فرمانده پادگان نظامي مراوه تپه که بر عليه دوات دست به شورش گسترده اي ميزند و با قواي نظامي به سوي بجنورد گام برمي دارد و در اولين اقدام پادگان بجنوردرا خلع سلاح مي کند پس به سوي شيروان مي آيد بلافاصله دولت ايران به پادگان مشهداطلاع مي دهد و تلگرافاًً بة کردهاي بيچرانلو ماموريت داده مي شود تا به کمک ارتش بشتابند چون فرج اله خان ماموريت مي يابد به مقابله با لهاک رفته و سالار جنگ قبلاز فرصت کافي براي اجراي نقشه هاي خود از فرج اله خان شکست خورده و به روسيه ميگريزد. از ديگر جنگ هاي« خان سرحد» فرج اله خان بايد از جنگ او در سال 1340 خورشيدي نام برد که خود اينک ماجراي تاريخي در خراسان شمالي و تقويم تاريخي اين خطه شده است. شورش بجنورد و فتح بجنورد به دست امير حان محمد قاحار از حوادث مهم تاريخ معاصر خراسان شمالي به شمار مي رود. اين ماحرا در سال 1306 روي داد که طي آن حکمران بجنورد سردار عزيزااله خان شادلو معروف به سردا معزز و برادرانش و چند نفر ديگر ازيارانش به جرم خيانت به سردر سپه رضا شاه ناجوانمردانه دستگير و اعدام مي شوند دراين موقع ايلات کرد و تات ترکمن به بجنورد ريخته و شهر را تصرف کرده و نيروهاي دولتي را به قتل مي رسانند از جمله سرهنگ انصاري فرمانده نظامي با عده اي به قتل ميرسند ولي اين بار قشون نظامي لشکر شرق خراسان به فرماندهي اميرجان محمد خان واردعمليات مي شود و قبل از عمليات وارد قوچان مي شود و با خوانين قوچان ديدار مي کندچون از خوانين قوچان آمادگي خود را اعلام مي کنند از اميرجان محمدخان خواهش مي کنندتا از فرج اله خان سرحدي هم دعوت شود و با آن ها همراه شود. چون تاج محمد خان خبراز فرج اله خان مي گيرد مطلع مي شود که از قضا لشکر شرق نام فرج اله خان را هم درليست دستگير شدگان دارد و سرهنگ مهدي خان گروهاني را به قلعه حسن (قصر حکومت فرجاله خان) فرستاده تا منزل فرج اله خان و رعاياي قلعه حسن را به آتش بکشند که فرجاله خان نيز تعداد پانزده نفر از ژاندارم ها نابود و مابقي را خلع سلاح و پياده وبدون اسب از کوه هاي سرحد اخراج مي کند، اين بار پدرزن فرج اله خان به نام محمدحسين خان اوغازي که به سن پيري و کهولت رسيده بود واسطه مي شود تا مابين فرج اله خان و اميرجان محمد خان صلح برقرار نمايد. چون اميرجان محمد خان قسم مي خورد و قآني را مهمور مي کند و براي فرج اله خان مي فرستد فرج اله خان از روستاي سردارآبادتکمران به قوچان رفته و با جان محمدخان ملاقات مي کند و چون مطمئن مي شود که خطري از ناحيه لشکر به او نمي رسد با اميرجان محمد خان به جنگ بجنورد و ترکمن صحرا رفته و در اين جنگ فرج اله خان سنگ تمام مي گذارد که در کتاب خاطرات و خطرات صارم درگزي (چاپ نشده که گويا فعلاً در اختيار سازمان اسناد ملي آقاي کريميان مي باشد چون سايرکتب تاريخي که آقاي کريميان بر آن ها اقتدار دارند) آمده است و همچنين بسياري ازمعمرين سرحدي بجنوردي به نقل از بزرگان رشادت فرج اله خان و اميرجان محمد خان را بي نظير خوانده و حتي شاعران و نوازندگان محلي هم بر اين جريان شعر و آهنگ سروده اندکه در روستاي داشلي قلعه بجنورد از زبان پيرمردي 80 ساله ضبط نموده ام. اما باشجاعت و رشادت عموم مردان مسلح کرمانج شهر بجنورد آزاد شد و افتخار دیگری برای سلحشوران کرد شد هر چند که به نام امیرجان محمد و لشکر شرق تمام شد، ولی هنگامی که رضا شاه با کالسکه از راه گلستان وارد بجنورد شد در پایان سال 1304 می شوند ازخوانین شیروان و قوچان تشکر کرده و به خصوص ساعتی طلا به فرج اله خان هدیه و نشانشجاعت به او اعطا می کند که که این جریان را هر رهگذر تاریخ اعم از پیر و جوان میدانند و به این رشادت می بالند. پس از این ماجرا فرج اله خان با تواضع خاصی که داشتبه زادگاهش سرحد شیروان بازگشت و در میان ایل خود بود اما همواره روسای عشایرخراسان چون تاج محمدخان بهادری، صارم درگزی، نگهبان زعفرانلو، محمد حسین خان لوغازیو پسرانس(قوچ جنگی و ...) نقش فرج اله خان را در حل گرفتاری های زمان خود دانسته ومراتب احترام خود را در نوشته ها یا خاطرات بیان کرده اند.

اوج قدرت فرجاله خان از سال 1320 شروع شذ که تا سال 1327 اعلام خودمختاري او در سرحد استدرونگر، باجیگران، سیوکانلو، جریستان، قوشخانه، تکمران، کوخ پنک، گیفان، غلامان وراز بود که بسیاری از قلاع مرزی را در بر می گرفت. بالاخره در سال 1327 محمدرضا شاه پهلوی دستور بازداشت وی را صادر و فرج اله خان دستگیر می شود، اما چون بیم شورشی درصفحات مرزی کشور می رود با فرج اله خان به ملایمت برخورد می کنند و چون غلام حسین رحیمیان نماینده مردم قوچان در شیروان بسیار تلاش می کند؛ حکم فرج اله خان که 6 سالزندان بوده به 2 سال کاهش می دهد که فرج اله خان مدت دو سال در زندان قصر قجرزندانی می کشد و پس از آن به شيروان باز مي گردد. در زندان شروع به نوشتن خاطرات خود مي کند، وقتي که به اتمام مي رسد آن را براي شاه ارسال مي کند و مي گويد عمري براي ميهن چه صدمات و زحماتي را به جان خريديم حال مي بينيم که آقايان در لاله زارتهران چه صفايي مي کنند! سرانجام اين مرد افسانه اي حماسه ساز معاصر کرد در سال 1331 به علت سکته قلبي در کوهستان پتله گاه شیروان درگذشت. با این که آن موقع شهرشیروان هفت هزار نفر جمعیت داشته اما در مراسم تدفین او ده هزار نفر جمعیت در زیارت شیروان به هم رسیده بودند تا این که مرد خاکی را به خاک سپردند.


منابع و ماخذ
1
ـ خاطرات سرهنگ صفاپور، روزنامه آفتاب شرق
2
ـ قیام کلنل محمد تقی خان، ص 331 ، تالیف علی آذری
3
ـ تقویم تاریخ خراسان، غلامرضا جلالی، ص40
4
ـ سرزمین و مردم قوچان، ج 3، ص 154، محمدجابانی
5
ـ تاریخ بیست ساله ایران، ص 120، جلد 4، نشر ناشر تهران سال 1362
6
ـ وقایع تاریخی خاور ایران زمین، سید علی میرنیا، ج1، ص374
7
ـ سایت شوروی در ایران، منشور گرگانی، ص120
8
ـ صولت السلطنه هزاره، کاوه بیات،تهران1370، ص46
9
ـ روزنامه اطلاعات، شماره 61/2/7/1305 خورشیدی،ص1
10
ـجغرافیای تاریخی تربت حیدریه، خسروی، ص 163
11
ـ درون ارتش شاه، خسرو معتضد،نشر البرز، ص 67
12
ـ اترکنامه، شاکری، ص 135
13
ـ سیاحت شرق، آقا نجفی، ص 678، به کوشش شاکری
14
ـ خاطرات یک سرباز، سرتیپ بیگلری، ص 124
15
ـروزنامه وظیفه، محمد باقر حجازی، سال پنجم، شماره 289
16
ـ مصاحبه با آقایان: مشهدقلی داشلی قلعه 90 ساله ¬ ـ ذبیح الله حسنی ـ مرصادقلی بک جعفری - تقی بک کریمزاده لوجلی ـ کریم کریم زاده حلواحشیمه



behnam5555 06-16-2014 12:25 PM



بیسارانی و شعر او (1053-1114) ه-ق


کودکی او در روستای بیساران که از توابع ژاوه رود است سپری شده است
درباره ی کودکی او که چگونه گذشته است چیزی نمی دانیم و آثار او هم دراین باب ساکت است و از تذکره ها هم چیزی به دست نمی آید. این درست است که اشعار او درمیان مردم رایج است و همه به آن عشق می ورزند اما دراین اشعار نشانه ای از دوران کودکی او وجود ندارد.
وی به سال ۱۰۵۳ ه-ق در این روستای مینو نشان پا به عرصه ی وجود گذاشت و نامش ملا مصطفی ابن ملا قطب الدین بیسارانی است و تخلص خود را از نام روستای خود گرفت و در کودکی در خدمت پدرش به تحصیل مقدمات علوم پرداخت و در جوانی به قریه پایگلان رفت و در مجلس درس حاج ملا احمد پایگلانی حضور می یافت و در اندک مدت استعداد کم نظیر خود را در فرا گرفتن مسائل علمی ظاهر ساخت و پس از آن سفر های بسیار کرد از آن جمله مدتی در نود شه و دیر گاهی در سنندج ماندگار شد و در خدمت عالمان دین چندین سال فقه و تفسیر قرآن و حکمت خواند تا به اخذ افتائو اجتهاد نایل آمد و سپس به زادگاه خود بازگشت و مابقی عمر را به کار کشاورزی و دامداری و تدریس و وعظ و ارشاد مردم به سر برد تا به سال ۱۱۱۴ ه-ق جان به جان آفرین سپرد.

بیسارانی پدر شعر رومانتیک کوردی

بیسارانی یک شاعر رمانتیک است و اشعار او بسیار شیوا و دلنشین و ساده و روان است و بیشتر آن در وصف معشوق و طبیعت و مسائل اجتماعی است و در آن تنوع وجود دارد و پیروی از احساس و خیال پردازی و سفرهای رویائی و قبول مشکلات در اشعار او موج می زند و چنانچه می دانیم شعر رومانتیک در قرن نوزدهم میلادی پدید آمده است و رمانتیک به زمانی اطلاق می شود که شاعران توانستند از زیر نفوذ ادبیات فرانسه به در آیند وادبیات این عصر متمایل به نمایش حقیقت خارجی مسائل گردید و آنان طرفدار زیبائی و سادگی بیان بودند که قواعد کلاسیک آنها را فراموش می کرد و خاصه ی اصلی آنان عبارت بود از رجحان احساس و تخیل بر استدلال و تعقل.
در صورتی که بیسارانی قبل از بوجود آمدن این مکتب اشعار خود را سروده است چنانکه در صحفه ۸۶ دیوان خود بیان می کند.

بیسارانی و پند و اندرز های او


سخنان بیسارانی سراسر درس زندگی - تلاش - ستایش خداوند - وصف طبیعت - عشق و پند و اندرز است و دیوان او همه ی این ها را اثبات می کند :

‌حه‌ق ڕاگه‌ی ڕاسه‌ن فه‌نوازی نیــــــــه‌ن
حه‌ق جه‌ فه‌ن بازان هیچ رازی نیـــــــه‌ن

حه‌ق وه‌ حیسابات پاره‌ و پوڵ نیـــــــــه‌ن
لاش به‌نده‌ی دووڕه‌نگ هیچ قه‌بوڵ نیه‌ن

ڕاگه‌ی حه‌قێقه‌ت بگێـــــــــره‌ نه‌ ده‌سـت
بشۆ نه‌ مه‌یدان بێ پیاڵه‌ی مــــــــه‌ست

نۆطق نه‌زانــــیت به‌ره‌ش به‌ قـــه‌فـــه‌س
ڕاز پــه‌نـــهانیت مــــه‌واچـــــه‌ به‌ کـــه‌س

بیسارانی و سروده های او در وصف خداشناسی
در دیوان بیسارانی شعر های فراوانی در باب خدا شناسی به چشم می خورد.
خداشناسی بیسارانی خدا شناسی واقعی است و به عقیده ی وی کسی که در این دنیا خدای یگانه و بی همتا را می خواهد باید بسیاری از کارهای بیهوده را کنار بگذارد و بسیاری از خستگی ها و سختی ها را تحمل کند تا به هدفش برسد:

شیرین شه‌رم نیه‌ن شیرین شه‌رم نیه‌ن
شیرین په‌ی خاسان شه‌رت هه‌ن شه‌رم نیه‌ن

په‌ی چێش مه‌واچان حجاب خاس نیه‌ن
جه‌ ئافتاو خاسته‌ر که‌سێ کێ دیه‌ن

ئه‌گه‌ر په‌ی خاسان حجاب خاس مه‌بی
ئافتاب و مه‌هتاب که‌سێ نمه‌دی

که‌سێ وێنه‌ی تۆ شه‌م بۆ جه‌مینش
لازم په‌روانان میان وه‌ دینش

ئێمه‌یچ په‌روانه‌ی شه‌م شناسانیم
په‌ڕو باڵ سفته‌ی دین خاسانیم

میلله‌ت پاک دین پێغه‌مبه‌رانیم
نه‌ک جه‌ طایفه‌ی که‌م نه‌زه‌‌رانیم

بنمانه‌ جه‌مین نوور پاکته‌ن
ئه‌ر تۆ پاکه‌نی جه‌ کێ باکته‌ن

تاثیر ماموستا بیسارانی بر روی مولوی کوردو دیگر شاعران کوردستان

مولوی یکی از شاعران رومانتیک ادب کوردی می باشد که بیشترین ارتباط را با موج شعر دوران خود داشته است و با بسیاری از شاعران زمان خود مانند:

بلبل-ملا عبدالله داخی-شیخ عزیز و شیخ عبدالرحمان جانوره ای-شیخ یوسف نوسمه ای وبسیاری دیگر ارتباط داشته است.

همچنین در دیوانش آشکار می شود که از بسیاری از شاعران قبل از خود هم آگاه بوده است.
مانند:

مولانا خالد نقشبندی-ولی دیوانه و بیسارانی.
آنچه که در اینجا جای بحث و گفت و گو دارد بیسارانی است چرا که بیشترین تاثیر را بر روی مولوی داشته است و این گواه بر بزرگی و والا مقامی بیسارانی می باشد و مطمئنا مولوی زیاده روی نکرده است که به بیسارانی لقب سه ودائی کامڵ را داده است.
کامڵ در زبان عرفان به معنای رهبر و راهنمائی است که مرتبه و مقام خدا پرستی او بسیار بلند باشد که هر کس دست به دامان او شود همه بزم و رزم دنیا را کنار می گذارد و به حق نزدیک می شود.

مولوی همراه این مرتبه ای که برای بیسارانی گذاشته است و او را در این مقام می بیند بیتی از شعر بیسارانی را با قصیده ی خود قفل کرده است:


های ره حمه ت ئه و قه بر سه ودایی کامڵ
سه ر مه شق مه ینه ت بێساران مه‌ نزڵ

"یانه ویرانی هه ر وه من ئامان"
"مه تاوو گیرته ی که سیوته‌ر دامان"

مولوی در بسیاری دیگر از شعرهای خود از شعرهای بیسارانی بهره برده است مانند شعر زیر:

موطریب بۆ وه داد دلگیریمه وه
پیری ها ئاما وه پیریمه وه

نه وات وێرانه ی دڵ که رۆ ئاوا
چه نی به سته ی فه رد بێساران ماوا

در اینجا نیز مولوی آواز شعر های بیسارانی را با صدای آن موطریب همتا میکند و این سه بیت را میاورد:

ئینه گرد جه وه خت نادانیم بیه ن
فه صڵی سه ر مه ستی و جه وانیم بیه ن
ئیسه ها جه گشت په شیمانیم به رد
واده ی پیریمه ن جوانیم ویه رد
کۆچ دوایمه ن یاوانم نۆبه
نۆبه ی تۆبه مه ن که ره م دار تۆبه

مولوی در شعر زیر که در پاسخ یکی از نامه های شیخ عزیز جانوره ای نوشته است باری دیگر پنجه ارادت را بر سر بیسارانی گذاشته است:

بێسارانیه ن نه تۆی فه ردمه ن
"خه م چه نی خه مان زوو مبۆ ساکن"

همچنین در شعری دیگر که در پاسخ نامه ی شیخ سراج الدین نوشته است دو بیت دیگر از شعر های بیسارانی را به کار برده است که همان دو بیت را شیخ همراه با نامه برای مولوی فرستاده است:
"
یا کا غه ز بریان یا مه ڵا مه رده ن"
"یا خۆ عارته‌ن دۆس وه یاد که رده ن"

"غه مگین مه نیشه غه م بده ر وه باد"
"فه له ک نمازۆ که س وه خاتر شاد"

این ها نمونه هائی بودن که والا بودن ارزش و اعتبار بیسارانی نزد مولوی را آشکار میکند و این نشانه ی توانایی بیسارانی در قلمرو شعر می باشد.
اما تاثیر بیسارانی فقط بر روی روح و روان و شعر های مولوی نبوده است بلکه بر روی بسیاری از شاعران دیگر مانند:
پیره‌ مێرد و مستوره ی اردلان نیز تاثیر گذار بوده است اما ما مولوی را برای نمونه بیان کردیم چون از آنها نامدار تر می ميباشد.

ساده زیستی بیسارانی و رابطه او باطبیعت

بیسارانی چنانچه گویند مزرعه ای داشت و چند گوسفندی که با آنها امرار معاش می کرد و در گوشه ی آرام خانه ی خود آسایش خاطر را داشت و از زندگی ساده ی خود لذت می برد و اوقات فراغت را هم به سرودن شعر می پرداخت .
با وجود فتنه هایی که در آن زمان روی می داد ناچار غالبا در منطقه خود اورامان می ماند و چون در جوانی از علم مدرسه ها بهره برده بود به ادعای خود هم از منقول بهره داشت و هم از معقول بی نصیب نبود.
هنگامی که پدرش فوت کرد وی سی و پنج ساله بود و در شعر و هنر در دیار خود بیساران آوازه بلند داشت و مردم اشعارش را حفظ می کردند و از آن لذت می بردند.
شاعر با شور و هیجان زیبایی های بهار را در اشعارش توصیف می کند و روح حساس او در برخورد با این زیایی ها به هیجان می آید و آوای پرندگان گوناگون او را به یاد نغمه های خنیا گران می اندازد و بانگ کبک و آوای فاخته مانند صدای نی چوپانان کورد در گوش او طنین می افکند و صدای اردک و مرغابی او را به یاد طنبور می اندازد و رنگ سبزه ها و بدایع رنگین کمان در شعر او جلوه گر می شود اما زیبائی گل ها بیشتر از همه ذوق او را تحریک می کند چنانچه در صحفه ۴۱ دیوان خود بیان می کند.

بیسارانی و اشعار او در رابطه با مسائل اجتماعی

بیسارانی در اشعارش به مسائل اجتماعی نیز اشاره می کند از جمله در یکی از غزلیاتش مسائل غریبی و آوارگی را پیش می کشد و می گوید:
قلب غریبان مانند برگ گل نازک است و باید آن را حفظ کرد وغریبان را نباید آزرد و آنها را باید نوازش کرد تا خداوند از چنین کسانی راضی باشد چنانکه در صحفه ۸۱ دیوان خود بیان می کند.

دیوان بیسارانی

دیوان بیسارانی شامل غزلیات و قصاید و قطعات عرفانی است و او در برخی از اشعارش عشق و الوهیت را در قالب می و باده نشان می دهد و طبیعت را نیز ماهرانه توصیف کرده است و شعر او به حدی ساده و روان است که همه آنرا می فهمند و نیازی به شرح و تفسیر ندارد و این از خصایص شعر رمانتیک است.
بدین گونه بیسارانی شاعر طبیعت و شاعر عشق و زندگی هم هست و اشعار او نغمه ای است نا تمام که خواننده در مطالعه آن خود را با کودکی می بیند که از سر عشق این نغمه را می خواند و چنانچه شنیده ام رساله ی دیگری به نام عقیده نامه دارد که در آن درباره عذاب قبر و قیامت صحبت کرده که متاسفانه تاکنون یافته نشده است.

behnam5555 07-19-2014 04:36 PM

عباس کمندی
شاخی مه‌ڕ، شیری مه‌لیچك/بۆت ده‌سێنم/نه‌تۆری../تۆ گیانمت بوێ
هه‌ر به‌خودا بۆت ده‌ردێنم/نه‌تۆری
عباس کمندی متولد سال ۱۳۳۱ در شهر سنندج است. او از همان سنین کودکی با ادبیات فولکلور کردی آشنا می شود و آثار نبوغ وی برای آشنایان نمایان شده. در شانزده سالگی به شعر سرایی، قصه نویسی، قصه پردازی مشغول می‌شود. به گفته خود وی از هیچکس تقلید نکرده و سبک مخصوص به خود را دارد. سال ۱۳۴۹ در سن ۱۸ سالگی در یک مسابقه داستان نویسی در رادیو سنندج مقام اول را کسب نموده. و با توجه به کسب این مقام توسط مدیر وقت رادیو به کار در رادیو سنندج دعوت شد. در سال ۱۳۵۰ پس از شرکت در یک شب شعر با حضور جمعی از بزرگان ادبیات ایران از جمله رحیم معینی کرمانشاهی که با ارایه تنظیم شعر حافظ مسئولیت ترانه سرایی خانه فرهنگ و هنر به عهده وی گذاشته شد. تا سال ۱۳۵۶ نود و پنج درصد ترانه هایی که در رادیو سنندج ضبط می شد از خانه فرهنگ و هنر ارایه می گردید. پس از انقلاب با همکاری گروه کامکارها کارهای نو ای را شروع کرد.
سبک اشعار آهنگ‌های عباس کمندی عاشقانه است و بیشتر آن ها از شاعران هورامان (اورامان) گرفته شده است .عباس کمندی ۱ خرداد سال ۱۳۹۳ به دلیل ناراحتی کلیوی به بیمارستان توحید سنندج منتقل شد اما بر اثر ایست قلبی در ۶۲ سالگی درگذشت.



کتابها:
- دیوان شعر کردی و فارسی
۲- جمع آوری اشعار دیوان میرزا شفیع

۳- ورزش باستانی و پهلوانان کرد
۴- زندگی نامه سید علی اضعر کردستانی
۵- اورامان
۶- رمزگشایی در مظاهر فرهنگی
۷- گردآوری اشعار هیجایی ایرانی قبل از اسلام


که مه ندی :"ده نگی من بۆخه ڵوه ت و ته نیایی یه"
جلوه ها کردم و نشناخت مرا اهل دلی / مثل آن سوسن وحشی که به ویرانه دمید
............................................................ .............

کیژی لادێ هام بە تاسەی پەلکە ڕەش سەرشانەکەت
هام بە تاسەی دەم بەیانی بۆی تەنووری نانەکەت
هام بە تاسەی بۆنی مێخەک، تۆی تورەنجی شاڵەکەت
ڕەنگی سوخمە و سینە پۆش و بازنە و خڕخاڵەکەت
سەردەمێکە دوور لە باڵات وا لە شارانا ئەژیم
ژین؟ چ ژینێ؟ چاوەکانم گیرۆدەی ئاخر شەڕیم
جار بە جارێ دێتە بیرم ژینی ڕابردوم لە دێ
سێبەری دار و تەلان و خەیزەڵانی دەوری ڕێ
خوڕخوڕی فرمێسکی حەسرەت جا لە چاوم دێتە خوار
بۆ خۆم و بۆ بەختی سەرگەردانم ئەگریم زاری زار
کیژی لادێ هام بە تاسەی پەلکە ڕەش سەرشانەکەت
هام بە تاسەی دەم بەیانی بۆی تەنوری نانەکەت
هام بە تاسەی بۆنی مێخەک، تۆی تورەنجی شاڵەکەت
ڕەنگی سوخمە و سینە پۆش و بازنە و خڕخاڵەکەت
دڵ تەنگم بۆ لێوی ئاڵ و دوو دیە شەرمینەکەت
بۆ دەم ئێوارانی حەوش و سۆزی مەڕ دۆشینەکەت
کیژی لادێ سەختە دووریت، تاڵە ڕەنجی ڕۆژگار
ناحەزە دووری وڵات و ناخۆشە ژینم لە شار
وەختە کوێراییم دەرێ هاکا دڵم بێ بە کەواو
هێندە تینووی ئاوی کێوم پڕ بە تاسەی کانیاو

behnam5555 07-19-2014 05:40 PM


ئەبولقاسم لاهووتی كرماشانی، شاعێری لەبیر كراوی كورد
ئەوبولقاسم لاهووتی كرماشانی (1264 - 1336) سیمایەكی ناسراوی ئەدەبی، رۆشنبیری و سیاسیی دەورەی مەشرووتەی ئێران بووە و دواتر بۆتە ئەندامی حیزبی توودە و چۆتە ناو هێزی نیزامییەوە و پلەی سەرگوردی پێدراوە، لە سەردەمی رەزا شادا بەهۆی بیروباوەڕی سیاسیەوە حوكمی ئیعدامی بۆ بڕاوەتەوە، بەڵام توانیویە هەڵبێت و پەنا بەرێتە بەر یەكیەتیی سۆڤیەت. بۆ ماوەیەك پۆستی وەزیری فەرهەنگ و هونەری تاجیكستانی سەردەمی یەكیەتیی سۆڤیەت بووە و لەو ناوچەیە رەوتی شانۆی "ئۆپێرا"ی بنیات ناوە و لەناو كانوونی نووسەرانی شۆرەویدا جێگە و پێگەیەكی تایبەتی هەبووە و بۆ ماوەیەك لەناو لیژنەی بەڕێوبەریی نووسەرانی شۆرەویدا جێگری ماكسیم گورگی نووسەری گەورەی رووس بووە.
لاهووتی هەتا كۆتایی ژیانی نەگەڕایەوە ئێران و هەر ئەو خۆشەویستیەی وای لێكرد كە كاتێك لەساڵی 1336 لە تەمەنی 72 ساڵی لە مسكۆ كۆچی دوایی كرد بە رێز و حورمەتەوە لە گۆڕەستانی
"نۆڤۆدویچی"ی مسكۆ و لە ریزی گەورە نووسەر و سیاسەتمەدارانی یەكیەتیی سۆڤیەت وەك: گوگول، خرۆشچوف، ئانتوان چوخوف، تۆپۆلۆف و... بنێژری.
لە سەردەمی لاویەتیدا لە كرماشان بە هاوكاریی چەند كەسێكی تر "رۆژنامەی بیستوون"ی چاپ كردووە، لاهووتی شاعێرێكی ناسراو و خاوەن دیوانی فارسیە و بە یەكێك لە گرینگ و جیدیترین شاعێرانی نوێخوازی ئێران و چینی كرێكاری ئێران و تاجیكستان دێتە ئەژمار. ئەبولقاسم لاهووتی بە یەكەم پێشڕەوی نوێ‌ كردنەوەی شێعری فارسی لە ئێران دادەنرێت و یەكەم شاعێری پڕۆلیتاریای ئێرانە. لاهوونی لە ئازاد كردنی شێعری فارسی كۆت و بەندی كێش و سەروا لە ئاستی ئێراندا شوێن پەنجەی دیارە، لاهووتی دەیتوانی لە بواری پرۆسەی نوێكردنەارسیدا بەرلە نیما یووشیج شۆِشێك وەڕی بخات، بەڵام بەداخەوە شێعری كردە قوربانیی سیاسەت، چونكە بەهۆی تێكەڵاو بوونی بە سیاسەت و بیری چەپ كەمتر توانی لەم بارەوە خۆی دەربخات و كەمتریش لەبارەیەوە لێكۆڵینەوە و چاقاخ بوونی بەرهەمەكانی لە ئێران لەسەر دەمی حكوومەتی پاشایەتیدا هۆیەكی دیكەی ئەو لەبیر كرانەیەتی.
زمانی شێعریی لاهووتی زمانێكی سادە و رەوان و خەڵكی بووە و لە قاڵبی غەزەل، تەركیب بەنددا شێعری بەرزی فارسیی داناوە و ئەم بەرهەمانەی لێ‌ بەجێماوە: 1 ـ كاوە ئاهەنگەر(1947) 2 ـ قەسیدەی كێرملین ( 1923) 3 ـ تاج و ئاڵا (1935) 4 ـ كۆمەڵە شێعر( 1960 ـ 1363).
شێعرە فارسیەكانی لاهووتی هەرچەند چەندین جار لە ئێران و یەكەیتیی سۆڤیەت بڵاو كراونەتەوە، بەڵام بەهۆی هەڵوێستی توندی بەرامبەر بە دەرەبەگ، سەرمایەدار، شا، مەلا، شێخ و ئایین، جگەلە هێندێ‌ بڕگەیی مێژوویی نەبێت، بە ئازادی لەناو خۆی ئێران لەبەر دەستی خوێنەراندا نەبووە.
ئەبولقاسم لاهووتی، ساڵی 1304 لە شاری كرماشان لەدایك بووە، دایكی لە هۆزی "سنجاوی" بووە و باپیرانی باوكی خەڵكی باشووری ئێران بوون، باوكی لاهووتی"میرزا ئەخمەد ئیلهامی" شاعێر بووە و دوو كۆمەڵە شێعری لە كرماشان و تاران چاپ كراون.
هەرچەند هێندێ‌ بەڵگە لەبەر دەست دان كە لاهووتی تەنیا شێعری فارسی نووسیبێت، بەڵام نووسەر و لێكۆڵەری گەورەی كورد "محەممەد عەلی سوڵتانی" لە بەرگی سێهەمی كتێبی "حەدیقەی سوڵتانی"دا نووسیویە لاهووتی لە سەرەدەمی مێرمنداڵیدا شێعری هەجو و تەنزی كوردی بۆ هاوگەڕەكەكانی لە كاتی شەڕە گەڕەكدا خوێندووە. دواتر لاسایی شێعری ئایینی ـ حەیرانعەلیشانی كردۆتەوە، پاشان لە قۆناغی لاویەتیدا سەردانی سلێمانی، كەركووك و ئەستەمبۆڵی كردووە و لەوێ‌ ژیاوە و هات و چۆی لای شێخی بەردە قارەمانی كردووە كە ئەودەم لە بەندی بریتانیاییەكاندا یەخشیر كرابوو، چۆن دەكرێت و دەگونجێت بە كوردی شێعری نەنوسیبێ.
هەتا ئێستا بە هەوڵ و تەقەلای توێژەر و دلسۆزانی ئەدەب و مێژووی كورد وەك: محەممەدی مەلا كەریم، حەسەن قازی، ئەنوەر سوڵتانی و محەممەد عەلی سوڵتانی، سێ‌ پارچە شێعری لاهووتی كە بە زمانی كوردی نووسیویەتی، دۆزراونەتەوە و لە گۆڤار و ماڵپەڕە كوردییەكاندا چاپ كراون.
1 ـ پارچە شێعری یەكەم لە ژمارە 25ی ساڵی پێنجەمی گۆڤاری "ژین"دا بڵاو كراوەتەوە، واتە هی ئەو بڕگەیەی ژیانی لاهووتیە كەلە ئەستەمبۆڵ ژیاوە كە دەكاتە دەوروبەری ساڵانی 1919 و 1920ی زایینی.
2 ـ پارچە شێعری دووهەم مامۆستا مەحەممەد عەلی سوڵتانی ساڵی لە 2000دا بڵاوی كردۆتەوە كە رێكەوتی نووسینی بۆ دیاری نەكراوە.
3 ـ پارچە شێعری سێهەم لە ژمارە 23ی گۆڤاری ژین چاپی 28/8/1919ی ئەستەمبۆڵ دا بڵاو كراوەتەوە.
دیارە بەهۆی مێژووی ژیانی سیاسی و فكریی لاهووتی، لە ئەندێشە و نووسین و شێعرەكانیدا خاوەن بیرۆكەیەكی توندوتۆڵی ئێرانگەرێتی و لایەنگری پاراستنی یەكڕیزیی گەلانی ئێران بووە و هەر هەنگاوێكی گەلانی ئێرانی لەپێناو سەربەخۆیی نەتەوەیی، بە پیلانی ئیمپریالزم زانیوە كە ئەو سەردەمە دروشم بووە و لاهووتی لە هەر دوو ئەو پارچە شێعرەیدا كەلە گۆڤاری ژین بڵاو كراوەتەوە، بانگی كورد دەكات لەگەڵ گەلانی دیكەی ئێران یەك بگرن و فریوی بێگانان نەخۆن. بە وتەی ئەو كە گوایە دەیانهەوێ‌ لە بەژنی "وڵاتی دایك" جیایان بكەنەوە و بیری ناسیۆنالیستیی گەلانی ئێرانی بە هەوڵێكی بچووك دادەنا و هەڵبژاردنی سەردێڕی ئەم شێعرەش هەر لەو بیرۆكەوە سەرچاوە دەگرێ‌.
لەبەر رۆحی كوردە بچووكەكان *

خەڵقی كورد بۆ كەسبی شەرەف حازر جەنگە

ئەی میللەت كورد! هەڵسە، كە ئەم نوستنە نەنگە
فەرموویە نەبی: حوبی وەتەن مایەی دینە
مونكیر بە خودا، كافر و مەلعوون و مەلەنگە
هەر قەومێ‌ كە ئەسڵ و نەسەبی خۆی نەزانێت
رووی رەوشەنی ئەڵبەتە سا وەك شەوەزەنگە
هەم تەنبەڵی و هەم عیزەت و ئیقباڵ!
ئەم كارە كحاڵاتە و ئەم قافیە، لەنگە
كوردان كە هەموویان"مەدی" و ئەسڵی كیانن
لەم فكرە چلۆن غەفڵەتیان كرد، ئەمە "رەنگە"
ئەی كوردی بچووكان! هەموو تاریخ بخوانن
تا بابی خۆتان زوو بشناسن، كە درەنگە
خەسمی لەگەڵ خاكی وەتەن زیللەت و نەنگە
هەركەس كە دەڵێ‌ كورد لە ئێران لێ‌ جیابوو،
یا خائینی كوردانە، وەیا شێت و جەفەنگە
كرمانج، ئەدی ئیلحاق بە ئێران بكەی ئاخر
دەست وەقتێ‌ كە مولحەق وەتەن خوە بوو، قەشەنگە
ئەسڵی مەد و ساسانی و، بیگانە لە ئێران!
ئەم مەسئەلە كەیفیەتی ئایینە و سەنگە
رێگەی تەرەب و مەیكەدە لاهووتی دەزانێت
ئەمما لە فیراقی وەتەنی حەوسەلە تەنگە

--------------------------------------------------------------------------------------------
زاڕۆكان، منداڵان: لاهووتی ئەم شێعرەی بۆ منداڵانی كورد نووسیوە
سەرچاوە:
وتارێكی بەڕێز ئەنوەر سوڵتانی، لێكۆڵەری كورد



behnam5555 07-19-2014 05:44 PM


مامۆستا خه‌مین (حەزین)


ئەگەرلاپه‌ڕه‌کانی مێژووی نووسراو ونه‌نووسراوی گه‌له‌که‌مان هه‌ڵبده‌ینه‌وه‌ گه‌لێ زاناوبلیمه‌ت بوونه‌ته‌ ئه‌ستێره‌ی پڕشنگداری فه‌رهه‌نگ وئه‌ده‌بی کورده‌واری و به‌رده‌وام ته‌نانه‌ت له‌ شه‌وه‌ ئه‌نگوسته‌ چاوه‌کاندا ئه‌دره‌وشێنه‌وه‌ ، یه‌کێک له‌و زانا و زاته‌ پاک وبێگه‌ردانه‌ی فه‌رهه‌نگ وئه‌ده‌بی کورده‌واری له‌ناوچه‌ی سه‌قز خوالێخۆش بوو مامۆستا مه‌لاعه‌لی سه‌عدی ناسراو به‌ "خه‌مین" که‌ له‌ ناساندنی ئه‌م جاره‌ماندا سه‌ردانی حو‌جره‌ی هه‌ست وخه‌یاڵی ئه‌که‌ین و ‌شێعری ته‌ڕوپاراوی ئه‌ومامۆستایه‌ هه‌ست پێ ده‌که‌ین.
مامۆستا "مه‌لا عه‌لی سه‌عدی خه‌مین " ساڵ 1300 هه‌تاوی له‌ گوندی "سڵێمان که‌ندی" له‌ ناوچه‌ی فه‌یزوڵڵابه‌گی سه‌قز له‌دایک ده‌بێت ، مامۆستا له‌ ته‌مه‌نی 5 ساڵاندا دایک وبابی کۆچی دوایی ئه‌که‌ن وه‌ک ده‌ڵێن به‌ هه‌تیوی له‌ لای ئامۆزایه‌کی به‌ ناوی "مه‌لا شێخ جه‌لاله‌دین "گه‌وره‌ ئه‌بێت ، له‌ ته‌مه‌نی 7 ساڵیدا ئه‌چێته‌ به‌ر خوێندن و کتێبه‌کانی باوی سه‌رده‌م وه‌ک بوستان وگوڵستان و دیوانی حافز ....له‌به‌رئه‌کات هه‌ر به‌ هۆی ئه‌و تایبه‌تمه‌ندیانه‌ی که‌ مامۆستا شێخ جه‌لاله‌دین له‌ ژیانی خۆیدا هه‌یبوو مامۆستا خه‌مینیش له‌ سایه‌یدا ده‌بێته‌ هۆگری کتێب و تامه‌زرۆی خوێندنه‌وه‌ی کتێبه‌ کۆمه‌ڵایه‌تیه‌کان و بابه‌ته‌ ئه‌ده‌بی یه‌کان که‌ مامۆستا خه‌مین له‌ داوێنی چیاوره‌زوباخی کورده‌واریدا چرۆی هه‌ستی ده‌پشکوێ و له‌ ته‌مه‌نی 10 ساڵیدا یه‌که‌م هه‌ڵبه‌ستی هۆنیوه‌ته‌وه‌ و به‌دوای ئه‌ودا ده‌ست ئه‌داته‌ فێربوونی سه‌رف ونه‌حوی عه‌ره‌بی و هاوکات له‌گه‌ڵ موتالای به‌رهه‌مه‌ئه‌ده‌بیه‌کانی شێعر کتێبه‌ مێژوویی وجوگرافیاکانیش ئه‌خوێنێته‌وه‌ ، له‌ ته‌مه‌نی 18 ساڵیدا کتێبی "یوسف وزڵێخا " وه‌رده‌گێڕیته‌ سه‌ر زمانی کوردی و له‌و وه‌رگێرانه‌دا هۆنه‌ر و ناسک خه‌یاڵی مامۆستا خه‌مین خۆ ئه‌نوێنێ و بۆ شاره‌زایانی هونه‌روئه‌ده‌بی کوردی زیاتر ئاشکرا ئه‌بێت ، وه‌ک خۆی ده‌ڵێ : غه‌زه‌ڵه‌ ته‌ڕوبه‌تازه‌کانی ده‌ورانی لاوی که‌ له‌گه‌ڵ حه‌لاوه‌تی ئه‌وینێکی ئاگراوی وپاک تێکه‌ڵ ببوون ته‌راوه‌تێکی تایبه‌تی یان داوه‌ به‌ شێعره‌کانم "
به‌داخه‌وه‌ به‌شی زۆری ئه‌و به‌رهه‌مه‌ هونه‌ریانه‌ی مامۆستا به‌تاڵان چون هه‌روه‌ک خۆی ده‌ڵێ : شه‌وێک بۆره‌ فه‌قێیه‌کی رووره‌ش له‌ لیباسی میوانێکی له‌ مه‌ردی بێ به‌ش بوه‌ته‌ میوانی و له‌ دڵپاکی مامۆستا که‌ڵکی وه‌رگرتوه‌ و له‌گه‌ڵ چه‌ند کتێبی خه‌تی ونایاب دا به‌دزیه‌وه‌ هه‌ڵی گرتوه‌و هه‌ڵاتوه‌ ، هه‌رچه‌ند مامۆستا زۆر هه‌وڵی دا هه‌تا بیبینێته‌وه‌ به‌ڵام بێ سوود بوو که‌ هه‌ر ئه‌م رووداوه‌ شوێنه‌وارێکی خراپی له‌سه‌ر رۆحیه‌ی مامۆستا خه‌مین دا دانابوو که‌ هه‌تا ماوه‌ی چه‌ند ساڵێک وازی له‌ نووسین وخوێندنه‌وه‌ هێنابوو .
شێعره‌کانی مامۆستا خه‌مین پتر له‌ ده‌هه‌زار دێڕن که‌ زۆربه‌یان کوردین و به‌ شاره‌زابوون له‌ ده‌ستوورزمانی فارسی شێعری فارسیشی هۆنیوه‌ته‌وه‌ و به‌رهه‌می عه‌ره‌بیش له‌ شێعره‌کانیدا دیوانه‌که‌یان بۆن خۆشتر کردوه‌ .
له‌ بابه‌ت زانستی ئاینیشه‌وه‌ مامۆستا دوای ئه‌وه‌ی له‌ خزمه‌ت مامۆستا شێخ جه‌لاله‌دین فێری بابه‌ته‌کانی ئه‌وسه‌ره‌ده‌مه‌ده‌بێت له‌ خزمه‌ت مامۆستای به‌ناوبانگ حاجی مه‌لا سه‌یفه‌دین خانی غه‌فاری به‌ته‌واوی ره‌وانی ده‌کات و هه‌رله‌خزمه‌ت ئه‌ودا ئیجازه‌نامه‌ وه‌رده‌گرێ و پاشان له‌ لایه‌ن وه‌زاره‌تی فه‌رهه‌نگی ئه‌وکات مه‌دره‌کی لیسانسی پێ ئه‌درێت .
مامۆستا دوای وه‌رگرتنی ئیجازه‌نامه‌ ئه‌چێته‌ ئاوایی "باشبڵاغ" ی سه‌قز وله‌وێ چوار ساڵ به‌رنوێژی ئه‌کات و دواتر ئه‌چێته‌ دێی "کوردکه‌ن" هه‌رله‌وناچه‌دا بۆماوه‌ی ساڵێک دواتر ده‌چێته‌ گوندی مێژوویی "زێویه‌" ودوای ماوه‌یه‌ک له‌ویشه‌وه‌ ئه‌چێته‌ گوندی "قوزڵوی سۆفیان" به‌ڵام به‌ هۆی ئه‌وه‌ی که‌ حه‌سه‌ن خان وبرایم خانی که‌یخوسره‌وی که‌ ئاغای گوندی زێویه‌ ده‌بن به‌رێزوحورمه‌ته‌وه‌ ئه‌چن به‌دوایاو ده‌عوه‌تی لێ ده‌که‌ن ته‌نانه‌ت له‌به‌ردڵی ئه‌و مزگه‌وتی کۆنی ئاوایی زێویه‌ سه‌رله‌نوێ تازه‌ئه‌که‌نه‌وه‌ ده‌گه‌ڕێته‌وه‌ گوندی زێویه‌ وماوه‌یه‌کی زۆر له‌وێ ئه‌مێنێته‌وه‌ . هه‌رله‌ گوندی زێویه‌ مامۆستا له‌ لایه‌ن ئیداره‌ی سه‌بت وئه‌سناده‌وه‌ده‌فته‌ری ره‌سمی سه‌بتی ئیزدواج وته‌ڵاق داه‌نێ و دوای ماوه‌یه‌ک ده‌بێته‌ موعه‌لیم وبۆ یه‌که‌مجار قوتابخانه‌ ی ره‌سمی له‌ گوندی زێویه‌ به‌ مامۆستایه‌تی خه‌مین ی شاعیر ده‌ستبه‌کار ده‌کات ، دیاره‌ هه‌ر به‌هۆی ئه‌م تایبه‌تمه‌ندیانه‌وه‌یه‌ که‌ "ره‌شیدکه‌یخوسره‌وی"نووسه‌ر ی کتێبی ده‌وارنی بی خه‌به‌ری که‌ باسی زێویه‌ده‌کات چه‌ندین جار به‌ باشی ناوی مامۆستا ده‌بات .
مامۆستا ساڵی 1342هه‌تاوی ئه‌چێته‌ گوندی "سوننه‌ته‌" له‌ سه‌ر جاده‌ی سه‌قز – سنه‌ که‌ له‌ساڵی 1353دا له‌ وێ تووشی نه‌خۆشینی زه‌خمی مه‌عده‌ ئه‌بێ و بۆ چاره‌سه‌رکردنی گه‌رمێن وکوێستانی زۆرده‌کات له‌ ساڵی 1362دا نیشته‌جێی شاری سه‌قز ده‌بێ و له‌ گه‌ره‌کی خۆیان مزگه‌وتی سه‌لاحه‌دینی ئه‌یوبی سازده‌کات و له‌ زستانی ساڵی 1363 دا بۆ چاره‌سه‌رکردنی نه‌خۆشی یه‌که‌ی ده‌چێته‌ شاری ته‌ورێز که‌ له‌ گه‌ڕانه‌وه‌دا له‌ کاتژمێر چواری به‌یانی له‌شاری بۆکان کۆچی دوایی ئه‌کات .
مامۆستا له‌ سه‌رده‌می خۆیدا له‌ گه‌ڵ زۆرێک له‌ هاوه‌ڵانی شاعیری نامه‌و چامه‌ی هه‌یه‌ وه‌ک خوالخۆشبوان شێخ نافێع مه‌زهه‌ر ، سه‌ی کامیل ئیمامی ، مه‌لاعه‌بدول که‌ریمی هیدایه‌تی ، مه‌لاکه‌ریمی زاری ، سه‌ی برایم ئه‌فخه‌می و هه‌روه‌ها به‌ڕێزان مه‌لا عومه‌ر ساڵحی ساحێب ، سه‌عید نه‌جاری ئاسۆ ....
مامۆستا خه‌مین دیوانه‌ شێعرێکی له‌ پاش خۆی به‌جێهێشتوه‌ که‌ هه‌تا ئێستا بڵاونه‌بوه‌ته‌وه‌ له‌ شێعره‌ کوردیه‌کانیدا نازناوی "خه‌مین " وله‌ فارسیه‌کانیدا "حه‌زین" ی بۆ خۆی داناوه‌ هه‌ر بۆیه‌ له‌ فارسیه‌ کاندا ده‌فه‌رمێ:

بسی درد و بسی درمان چشیدم بسی هجر و بسی حرمان كشیدم
ندیدیم غیر حزن و ناله‌ و اه‌ تخلص را [حزین] من برگـــــزیدم


دیوانی شێعری مامۆستا به‌ هۆی هه‌وڵی کاک ئه‌نوه‌رو کاک ناسێح وکاک فوئادی کوری وهه‌روه‌ها خه‌ته‌خۆشه‌که‌ی کاک ناسری وسووقی زاوایان که‌دووباره‌نووسی کردوه‌ته‌وه‌ له‌فه‌وتان رزگاری بوه‌و چاوه‌ڕوانی ئه‌وه‌ین به‌م زوانه‌ له‌ لایه‌ن ئاغای ئه‌نیسی یه‌وه‌ به‌ ویراستاری دوکتور شابازی موحسینی بێته‌ بازاڕه‌وه‌
له‌ کۆتایی دا دوونموونه‌ له‌ شێعره‌ کانی مامۆستاتان پێش که‌ش ده‌که‌ین که‌ ده‌فه‌رمێ :

تاری گێسوت را مه‌كێشه‌ چیـته‌ تۆبــه‌م كاره‌وه‌
چـون بنـاغه‌ی قه‌لبی من به‌سراوه‌تۆ به‌و تـاره‌وه‌
رۆژی رووی خۆت دامه‌پۆشه‌ تۆبه‌له‌یلی زولفه‌كه‌ت
به‌س دڵی من كه‌له‌دووری خۆت به‌ كووره‌ی ناره‌وه‌
كـه‌م به‌ بـه‌رقی جـازبه‌ی چاوت بسـووتـێـنه‌ دڵــم
ئـه‌م ره‌وشتـه‌ عه‌یـبـه‌ بۆ تۆ چیـتـه‌بـه‌م بـێچـاره‌وه‌
ئه‌و وه‌فاو عه‌هدو سه‌فای پێشـوته‌ كوانێ بێ وه‌فا
ئـه‌و وه‌فـا حه‌یفه‌ به‌ زولماتی جـه‌فـا مــه‌یــشاره‌وه‌
تیری مــوژگانـت له‌ رۆحم كاری كــردوه‌و رۆیـــوه‌
كـوَشتـه‌یی تـیــرم نـه‌مــا كارم بـه‌ تیــروو تـاره‌وه‌
بــۆ په‌رێشان كـردنی زولفت په‌رێـشانم مـه‌كــــه‌
گێژی ئه‌فعی ده‌ردوو ره‌نجم چیمـه‌ من به‌و ماره‌ وه‌
گێژئه‌خۆم وه‌ك تاری‌هه‌ورێشم‌له‌دووری روویی تۆ
زۆر لــه‌مێژه‌ نـه‌ك لـه‌ پارۆ بـێ وه‌یـا پیــَـراره‌وه‌
باری غـه‌م باره‌ لـه‌سـه‌ر شانـم بـه‌بارێ جــه‌وره‌وه‌
ئاه‌ و ناڵیـنـمـه‌ هه‌میـشه‌ من به‌ده‌س ئه‌م بـــاره‌وه‌
زه‌رده‌روخسارم‌ له‌به‌ر‌جه‌وری‌ئه‌تۆو‌ته‌ع نه‌ی ره‌قیب
ده‌رخـه‌ روخـسارت بنـێ مه‌رهـه‌م بـه‌ ئـه‌م بیــماره‌وه‌
دیده‌كه‌م خۆ دیــده‌كه‌ی من دیده‌بانی دیــده‌تــه‌
كه‌م حه‌زیـنــم كه‌ لـه‌ حه‌سـره‌ت دیــده‌ن و دیـــداره‌وه‌
گه‌ر له‌ ناڵینی[خه‌مین]مه‌حزوونی بۆ تۆروو ئه‌دا
جوابی ده‌و رای ده‌ و ده‌ری كه‌و بیخه‌ ئه‌و په‌ڕ شاره‌وه‌


ئه‌م شێعره‌یش له‌ شێعره‌ فارسی یه‌کانی یه‌تی :

بشنو ای ێرام جانم ناله‌ های زار را
مویه‌ های جانگدازم چمن این اشعار را
پیری و زخم معده حمله‌ور بر تن شده
نا امیدی زان دو بدتر سخت كرده كار را
زخم تیر گفته ‌های مردمانی دد صفت
دم به دم افزون كنند این درد و این ێزار را
دیدن روی كریه خائنان بد سرشت
محو بنموده ‌است ژ‌وق جلوه دلدار را
گر به شهر ێیم ز قیل و قال شهر ێزرده‌ام
سر به سر در فسق بینم شارع و بازار را
ور روم در روستا غرق است د ر جهل و الم
شرم دارم دیدن ێن وچع نا هنجار را
ور بصحرا سر نهم صحرا پر از نیش است وخار
بینم ێنجا لا ابالی مرد گندم‌ كار را
پا به مسجد می ‌نهم تا فارغ از دنیا شوم
بینم ێنجا دام ‌ گستر صوفی عیار را
ترك گویم مسجد و سوی دبستان می ‌روم
تا بیابم مونسی با ژ‌وق و خوش اگوار را
دیدم استادش ز فرگ باده پیمایی خراب
در كف ساقی نهاده نام و ننگ و عار را
سوی زاهد می ‌روم تا دل بیاساید دمی
بینمش جاهل به كنهی معنی اسرار را
اهل دل را از كجا یابم خدایا از كجا
تا به خاك پاش سایم صورت و رخسار را
كاشكی مادر مرا هرگز نزادی ای دریغ
تا نمی ‌دیدم جهان و دهر افسون‌ كار را
سر به سر عمر " حزین " بگژ‌شت در حرمان وێه
نا چشیده نوش و دیده صد هزاران خار را



behnam5555 07-19-2014 05:47 PM

قه‌دریجان
قه‌دریجان شاعیر و ڕامیاریناس و چیرۆکنووس و وتارنووس و وه‌رگێڕ، یه‌كێکه له‌و شۆڕه‌سوارانه‌ی بواری جیاجیا. له‌ساڵی 1911دا له شارۆچکه‌ی "دیرك" له نزیك "ماردین" له دایکبووه.
له‌ساڵی 1928 بۆ 1931 له‌خانه‌ی مامۆستایان خوێندوویه‌تی. به‌هۆی جموجۆڵی ڕامیارییه‌وه له‌ده‌ست ته‌نگه‌تاوی ده‌سه‌ڵاتی تورك نیشتمانه‌که‌ی به‌جێهێشتووه و ڕووی کردۆته‌ ڕۆژئاوای کوردستان.
له‌وێ خوێندنی خانه‌ی کشتوکاڵی ته‌واو کردووه، بۆته مامۆستا. دوای چه‌ند ساڵێك چۆته مۆسکۆ، له‌وێ چاوی به بارزانیی که‌وتووه. دوایی گه‌ڕانه‌وه‌ی بارزانی بۆ نیشتمان قه‌دری جان ڕوو ده‌کاته به‌غدا و ده‌بێته میوانی بارزانی.
له‌ساڵی 1939دا ژنی هێناوه. له‌‌ساڵی 1959دا گه‌ڕاته‌وه‌ سوریا و له‌وێ چه‌ند جارێك به‌ندکراوه. شاعیر له دونیای شیعره‌کانیدا گه‌لێك ده‌ست باڵا بووه. زۆربه‌ی ئه‌و ڕووداوه مێژوویانه‌ی، که له کوردستان ڕوویانداوه، جا له هه‌ر پارچه‌یه‌کی بێت، شاعیر له په‌سن و زیندووکردنه‌وه‌یان که‌مترخه‌می نه‌کردووه. ده‌توانرێت بووترێت، که مێژوونووسێك ڕاستی ڕووداوه‌کانی به شیعر تۆمار کردووه. بۆ نموونه له ڕووخانی کۆماری کوردستان و له سێداره‌دانی قازی محه‌مه‌د بناغه‌ و کۆڵه‌که‌یه‌کی دیکه‌ی دوو شیعری قه‌دری جانه، له‌ناوچوونی ئه‌م کۆماره، که له‌و سه‌رده‌مه‌دا ته‌نها هیوا و مه‌به‌ستی هه‌موو کوردێک بووه، ڕووداوێك نه‌بووه، که مرۆڤی کورد لێی بێده‌نگ بێت، هه‌روه‌ها له‌سێداره‌دانی پێشه‌وا، که ویژدانی مرۆڤی هه‌ژاندووه، به‌تایبه‌تی ئه‌و کوردانه‌ی له‌گه‌ڵ ڕووداوه‌کاندا بوون و بێئاگانه‌بوو. شاعیر ئه‌م ڕووداوه پڕ نه‌هامه‌تییه‌ دڵ و گیانی بریندار کردووه و له‌ناخه‌وه هه‌ژاندوویه‌تی. بۆ‌یه له شیعری "شینا پێشه‌وا" ناوه‌ڕۆکی ته‌واوی ڕووداوه‌که‌ی وه‌رگرتووه.
له شیعره‌که‌دا نزا له‌وانه ده‌کات، که هاوکاری شای ئێرانیان کردووه، هه‌روه‌ها له شیعره‌که‌دا ئامۆژگاری ئێزگه‌ی تاران ده‌کات و ده‌ڵێت: "ئیتر با به‌س بێت شاه په‌رستی."
هه‌روه‌ها ده‌ڵێت: "بۆ پاشماوه‌ی کۆماره خه‌م هه‌ڵگره، بۆ منداڵانی بێ باوك، بۆ ژنی بێ پیاو بگرین، بۆ دایکی شه‌هیدان فرمێشك بڕێژه."
شاعیر له بڵاوکردنه‌وه‌ی یه‌که‌م شیعری له ژماره‌یه‌کی گۆڤاری "هاوار"دا له‌ساڵی 1932دا کێشی خۆماڵی به‌کارهێناوه و بایه‌خی به سامان و که‌له‌پووری نه‌ته‌وه‌ییداوه و سوودی له ئه‌فسانه و په‌ند و که‌ره‌سه‌ی فۆلکۆری وه‌رگرتووه. جگه له کاریگه‌ری وێژه‌یی کوردی، سوودی له وێژه‌ی فه‌ڕه‌نسی و تورکیش وه‌رگرتووه. وه‌ك شاعیرێکی داهێنه‌ر هاتۆته گۆڕه‌پانی نووسین.
"قه‌دریجان" به زمانه پاراوه‌که‌ی خۆی له شیعری کۆن جودا ده‌کاته‌وه. چونکه نه‌ته‌وه‌که‌ی به‌که‌م ته‌ماشاکراوه و له منداڵییه‌وه هه‌ستی به‌م هه‌ڵسوکه‌وته‌ی نه‌یرانی کورد کردووه، هه‌ربۆیه هه‌ستێکی نه‌ته‌وایه‌تی کوردی له‌ناخیدا چه‌سپییه‌وه و له نووسینه‌کانیدا تیشکیانداوه‌ته‌وه.
"قه‌دریجان" له 1972.08.09 له ته‌مه‌نی 61 ساڵیدا له شاری دیمه‌شق کۆچی دوایی ده‌کات و ته‌رمه‌که‌ی له گۆڕستانی مه‌ولانا خالیدی نه‌قشبه‌ندی به‌خاك ده‌سپێردرێت.
له کاره‌کانی قه‌دریجان:

چیرۆك
1. Tayê Pora Sipî - ڕۆژنامه‌ی ڕۆناهی، ژماره 3، 1931.
2. Hewar hebe, Gazî li dayê - گۆڤاری هاوار ژماره 1، 1932.
3. Gundê Nû Ava - گۆڤاری هاوار ژماره 2، 1932.
4. Silêman Bedirxan - گۆڤاری هاوار ژماره 3، 1932.
5. Hêviya çarde şevî - گۆڤاری هاوار ژماره 6، 1932.
6. Gelo newisan - گۆڤاری هاوار ژماره 10، 1933.
7. Tabûta bi xwînê - گۆڤاری هاوار ژماره 11، 1933.
8. Bihara Dêrikê - گۆڤاری هاوار ژماره 13، 1933..
9. Dabê - گۆڤاری هاوار ژماره 14، 1933.
10. Sehên zozanan - ڕۆژنامه‌ی ڕۆناهی، ژماره 14، 1933.
11. Gulçîn - ڕۆژنامه‌ی ڕۆناهی، ژماره 16، 1933.
12. Guneh - گۆڤاری هاوار ژماره 16، 1933.
13. Rojên Derbasbyî - گۆڤاری هاوار ژماره 52، 1943.
14. Sond - گۆڤاری هاوار ژماره 33، 1944.


هۆنراوه
1. Tabûta bi xwînê - گۆڤاری هاوار ژماره 2، 1932.
2. Berdêlk - گۆڤاری هاوار ژماره 6، 1932.
3. Hesinker - گۆڤاری هاوار ژماره 7، 1932.
4. Di Şorezarekêda - گۆڤاری هاوار ژماره 10، 1933.
5. Cegerxwîn - گۆڤاری هاوار ژماره 12، 1933.
6. Xewna hişyartî - گۆڤاری هاوار ژماره 13، 1933.
7. Dadê - گۆڤاری هاوار ژماره 14، 1933.



behnam5555 07-19-2014 06:20 PM

عه‌بدولخالق حوسێنی(ئه‌سیری)
شاعیری نه‌ته‌وه‌یی ناوداری كورد عه‌بدولخالق حوسێنی نه‌‌قشبه‌ندی ناسراو به "ئه‌سیری"، له‌ساڵی 1890دا له شاری كه‌ركوك چاوی ژیانی هه‌ڵێناوه‌و له باوه‌شی بنه‌ماڵه‌یه‌كی ئایینی زانست په‌روه‌رده‌دا ژیاوه له گه‌‌شتی خوێندنی مه‌لایه‌تی دا گه‌لێك شاری كوردستانی باشوور و ڕۆژهه‌ڵات گه‌ڕاوه له كۆتایی گه‌شته‌كه‌یدا به‌ڵگه‌نامه‌ی زانستی له كه‌ركووك له مه‌لا عه‌لی حیكمه‌ت سیامه‌نسووری وه‌رگرتووه.
له‌ساڵی 1920دا چۆته ئه‌سته‌مبوڵ و له‌و گه‌شته‌یدا چاوی به نه‌جمه‌دین ئه‌فه‌ندی برا بچووكی و شێخ عه‌بدولقادری شه‌مزینی كه‌وتووه كه‌خه‌ریكی خه‌باتی كوردایه‌تی بوون و له‌سه‌ر ده‌ستی ئه‌وان وانه‌ی خه‌باتی نه‌ته‌وه‌یی فێربوو، بۆیه كه له 1921دا گه‌ڕاوه‌ته‌وه كه‌ركوك و ده‌ستی به خه‌باتی كوردایه‌تی كردووه‌و شیعری نه‌ته‌وه‌یی هۆنیوه‌ته‌وه، تاكو بووته شاعیرێكی ناسراوی كورد و له‌گه‌ڵ شاعیرانی وه‌ك ئه‌حمه‌د موختار جاف و فایه‌ق بێكه‌س و مه‌لای گه‌وره‌ی كۆیه جێی حاجی قادری كۆییان له هۆنینه‌وه‌ی شیعری نه‌ته‌وه‌ی گرتۆته‌وه.
ئه‌سیری له شیعری وه‌سپدا گه‌لێك سه‌رنج تیژبووه‌، به‌ڵگه‌ش بۆ ئه‌وه، ئه‌و هۆنراوه‌ سه‌ركه‌وتووه‌یه‌تی كه له‌سه‌ر وه‌سپی كوردستانی داناوه‌و له گه‌شته‌كه‌ی خوێندنی بۆ كوردستانی ڕۆژهه‌ڵات چاوی به‌و دیمه‌نه جوانانه‌ی نیشتمانه‌كه‌ی خۆی كه‌وتووه، هۆنراوه‌كه‌شی به‌ناوی "بێره كوردستان"ه‌و له سه‌ره‌تاكه‌یدا ده‌ڵێ:

بێره كوردستان عه‌زیزم گه‌رتــــــــــۆ سه‌یرانت ده‌وێ
بتبه‌مه قه‌ندیل ئه‌گه‌ر تۆ گۆڵزاری كوێستانت ده‌وێ!


ئه‌م شاعیره نه‌ته‌وه‌ییه به‌ جه‌رگه‌ی كورد له ته‌مه‌نی 72 ساڵیدا له ڕۆژی 1962.06.18دا كۆچی دواییكرد و له گۆڕستانی شێخ میحه‌دین له كه‌ركوك به‌‌خاكی نیشتمانه‌كه‌ی سپێردرا.

behnam5555 02-22-2015 08:03 PM


زندگی نامه شکرالله بابان


شکرالله بابان در سال ١٣٠٢در شهر سنندج متولد شد. وی پس از اخذ دیپلم در سنندج برای ادامه تحصیلات به تهران رفت و در رشتەهای الهیات، روانشناسی و حقوق به تحصیل پرداخت.وی ۳ لیسانس در رشته‌های ادبیات فارسی، جغرافیا و معقول و منقول (الهیات) داشت.
بابان فعالیت رادیویی خود را در سال ١٣٣٧ در تهران آغاز کرد و به عنوان مسئول برنامەهای کردی در رادیو ایران به کار خود ادامه داد.


رادیو کردی تهران در اواسط پاییز سال ١٣٣٧ با ١٥ دقیقه برنامه در هر روز کار خود را آغاز کرد و سرانجام به پخش برنامەهای خود به مدت یک ساعت به دو گویش سورانی و کرمانجی پرداخت.
رادیو کرمانشاه نیز دراواخر پاییز همان سال با یک ساعت برنامه سورانی و نیم ساعت برنامه کلهوری فعالیت رادیویی خود را آغاز کرد. با آغاز به کار رادیو کرمانشاه، برنامەهای کردی رادیو تهران قطع و کادر آن نیز به کرمانشاه منتقل شدند. شکرالله بابان نیز همزمان با این تغییرات به کرمانشاه منتقل شد و تا سال ١٣٤٧ مدیریت رادیو کرمانشاه را بر عهده داشت.
بابان در سال ١٣٣٨ روزنامەی کردستان را به همراه استاد بدیع الزمانی، عبدالرحمان سراج الدینی، صدیق مفتی زاده و شیخ عابد در تهران چاپ و منتشر کرد. این روزنامه تا سال ١٣٤٢ به زبان کردی به فعالیت مطبوعاتی خود ادامه داد.
شکرالله بابان با شعرخوانی در رادیوکرمانشاه به شهرت رسید و مخاطبان زیادی را به خود جذب کرد.
آقای بابان سالها به عنوان مدیر کل مراکز صداوسیمای کردستان، کرمانشاه و آذربایجان غربی فعالیت نمود.
شکرالله بابان علاوه بر گویندگی و سرودن شعر، به نویسندگی و ترجمه پرداخت.
جغرافیای کردستان-کرد و کردستان، صلاح الدین ایوبی قهرمان کرد، گلزار کردستان و فرهنگ لغت هزار صفحه‌ای فارسی به کردی از آثار آقای بابان است



۸ فرزند (۶ پسر و ۲ دختر)؛ فواد بابان گوینده قدیمی صدا و سیما، بابک بابان گوینده اخبار ورزشی شبکه خبر و بختیار بابان کاپیتان پیشین تیم ملی بسکتبال ایران از جمله فرزندان سرشناس مرحوم شکرالله بابان هستند.




behnam5555 02-22-2015 08:06 PM


دیمانه‌ی تایبه‌ت له‌گه‌ڵ حه‌مه‌ی مه‌لا که‌ریم؛




کوردپرێس- "حه‌مه‌ی مه‌لا که‌ریم" ئێستا له‌ سووچێکی ژووره‌که‌یدا دانیشتووە و خه‌ریکی قوربانی کردنی دواهه‌مین هه‌ناسه‌کانی بۆ ئه‌ده‌ب و گه‌له‌که‌یه‌تی!
http://www.kurdpress.com/NewsRoom/Im...8%AF%D8%AF.jpgئاوەها کە بە وتەی شێرکۆ بێکەس؛ دەبەیت لەو ژوورەدا، خەڵاتێ له‌ بەفر و لە چنووری کاوانەکانی هەورامانی بدەنێ بۆ ساغکردنەوەی بەردەمۆری شێعری خانای قوبادی، پەپوولەکانی مەولەوی، هەناسە غەریبەکانی نالی، ئیشراقەکانی عیرفانی مەحوی، مەشغەڵی سینەی حاجی قادری کۆیی و گەشتی هەورامانەکەی گۆران.
دارهەرمێی وشە، کاتێک وڵامی پرسیارەکانی دەداتەوە که‌ ڕه‌نگی پیری ڕوومه‌تی پیرۆزی داگرتووه‌ و ئێستا زیاتر له‌ هه‌موو کاتێکی پێویستی به‌ هێمنایه‌تی و ئیستراحه‌ت هه‌یه‌، که‌چی وه‌ک هه‌میشه‌ی پێشتری به‌ سینگی ئاوه‌ڵاوه‌ وه‌ڵامی پرسیاره‌کانی ئێمه‌ ده‌داته‌‌وه‌!
دیمانە له‌گه‌ڵ حه‌مه‌ی مه‌لاکه‌ریم هه‌م ساده‌یه‌ و هه‌م دژوار! ژیانی پڕ له‌ هه‌وراز و نشێو و له‌ هه‌مان کاتدا پڕ بەرهەم، باوه‌شێ ده‌لاقه‌ پرسیارمان بۆ ئه‌کاته‌وه‌ و ئه‌وه‌ش ده‌زانین که‌ ناتوانین له‌ دیمانەیەکدا هه‌موو ژیان و قوژبنی ئه‌م که‌ڵه‌پیاوه‌ بخه‌ینه‌ به‌ردیدی خوێنه‌ر!!
کاتێ وەکوو زۆربەی دیمانەکان لە تەمەن و شوێنی لەدایک بوون و په‌روه‌رده‌بوونیمان پرسی، بە هێمنایەتییە قورس و بەسامەکه‌ی ئاخێکی هەڵکێشا و ...فەرمووی: کاتێ ئه‌م پرسیاره‌م لێده‌کرێ، پڕ ئه‌بم له‌ بۆن و به‌رامه‌ی کووچه‌ و کۆڵانه‌کانی بیاره‌ی هه‌ورامان و ڕۆحم دەفرێتەوە بۆ حوجره‌کانی لاوەتی و سه‌رده‌می فه‌قیه‌تی و رۆژنامە و خەبات و گۆران و...
حه‌مەی مەلاکەریم لە ساڵی 1931 له‌ بیاره‌ی سه‌ر به‌ قه‌زای هه‌ڵه‌بجه‌ی له‌ دایک بووه‌ و ژیانی منداڵی له‌ ژێر کارگیری فیکری و ژیانی باوک و بنه‌ماڵه‌که‌ی گوزه‌راوه‌ و له‌ قوتابخانه‌ی منداڵه‌ شێخه‌کانی بیاره‌دا قورئانی پیرۆزی ته‌واو کردووه‌ و سه‌رف و نه‌حو و زانستی شه‌رعی دوایی پێهێناوه‌ و هه‌ر له‌ حوجره‌دا فێری خوێندنی زمانه‌کانی کوردی و فارسی بووه‌.


* حه‌مه‌ی مه‌لاکه‌ریم وێڕای ئه‌وه‌ی که‌ خوێندنی مه‌لایه‌تی ته‌واو کرد و ده‌یتوانی ئیجازه‌ی مه‌لایه‌تی وه‌ربگرێ، به‌ڵام مێزه‌ره‌ی سپی نه‌کرده‌ سه‌ری! بۆ له‌گه‌ڵ ژیانی و بیری مه‌لایه‌تی ڕێکنه‌که‌وتوون؟ وێرای ئه‌وه‌ که‌ وه‌کوو ڕێبوار سێوه‌یلی ده‌ڵێ؛ باوکتان گه‌وره‌ترین پیاوی ڕۆحانی سه‌ده‌ی 20 ی کورد بوو؟
- ڕاستییه‌که‌ی من ئاره‌زووی مه‌لایه‌تیم نه‌بوو، تامه‌زرۆی ڕۆژنامه‌نووسی و لێکۆڵینه‌وه‌ و دنیای ئه‌ده‌ب و شیعر و سیاسەت باڵی بیر و قه‌ڵه‌ممی به‌ره‌و دنیای خۆی کێشا!
شیرینی ئه‌و دنیایه‌ و دواتر ئاشنایه‌تی له‌گه‌ڵ گۆرانی شاعیر و بلیمه‌ت به‌ یه‌کجار په‌لکێشی ئه‌م دنیایه‌ی کردم و هەتا ئێستاش هەر خەریکی زمان و ئەدەبی گەلەکەمم و هەستم بەوە کردوه‌ کە نەتەوەکەم زیاتر لە هەر شتێ پێویستی بەوە بوو.
* لە نێو کۆمەڵگای کوردەواریدا زۆرتر حه‌مه‌ی مه‌لا که‌ریم وەک و ئەدیب و کۆڵەکەیەک بۆ ئەدەبی کلاسیک دەناسن! بەڵام لایەنەکەی دیکه‌ی ژیانی کاکە حەمە واتە رۆژنامەنووسی بەشی باسنه‌کراوه‌ی ئه‌م ته‌مه‌نه‌یه‌، لەوەی کە بەرەو ئەم دنیای پڕ هەوراز و نشێوە رۆیشتن و مەلایەتی و حوجره‌تان جێهێشت پەشیمان نین؟
- دوای خوێندنی مه‌لایه‌تی لای باوکم ده‌متوانی درێژه‌ به‌ مه‌لایه‌تی بده‌م و له‌ ده‌ریای ئاییندا بتوێمه‌وه.
به‌ڵام هه‌روه‌ک پێشتریش ئاماژه‌م پێکرد؛ ویستی گه‌له‌که‌م و هه‌روه‌ها ویستی ده‌روونی خۆم به‌ره‌و نووسین و ڕۆژنامه‌گه‌ری ڕایکێشام. بیروڕای من جیابوو له‌ بیروڕا و ئه‌و ڕێگه‌یه‌ی که‌ باوکم سه‌رقافڵه‌ی بو.
باوکم پێی خۆش نه‌بوو ئێمه‌ نزیکی دنیای سیاسه‌ت بکه‌ینه‌وه‌؛ ئه‌و له‌و گرفتانه‌ی که‌ به‌ نزیکبوونه‌وه‌ له‌ دنیای سیاسه‌ت تووشمان ده‌هات نیگه‌ران بوو، به‌ڵام له‌ هه‌مان حاڵه‌تدا هیچ ڕێگرێکی بۆ کاری سیاسی و ڕۆژنامه‌نووسی من دروست نه‌کرد.
به‌ گشت ئه‌مانه‌وه‌ باوکم زۆری پێ خۆش بوو ببم به‌ مه‌لا، له‌ یادمه‌ ئه‌و ده‌مه‌ی کۆلێژی شه‌ریعه‌ت دامه‌زرا، زۆرم داوا لێکرد بچمه‌ ئه‌و کۆلێژه‌، به‌ڵام ئه‌و پێیان خۆش بوو ببمه‌ مه‌لای گوندێکی نزیک بیاره‌، بەڵام من ملم پێ نەدا.
له‌ ساڵانی 1947 و 48دا ئاشنایه‌تیم له‌گه‌ڵ ئه‌ده‌بی حیزبی شیووعیدا په‌یدا کرد و چوومه‌ ناوه‌ندی ڕێکخراوه‌ی ئه‌و حیزبه و له‌ ساڵی 1954دا گیرام و دوایی به‌ که‌فاله‌ت ئازاد کرام.
له‌ ئه‌یپرێڵی 1955دا دیسانه‌وه‌ به‌ تۆمه‌تی شیووعییه‌تی گیرامه‌وه‌ و حوکمی دوو ساڵ زیندانیم به‌سه‌ردا سه‌پێندرا.
من به‌ گشتی له‌ڕۆژنامه‌ و گۆڤاره‌کانی ئه‌لته‌ئه‌خی، برایه‌تی، بیری نوێ، شه‌فه‌ق، ئازادی، ئیسلاحی زه‌راعی، ئه‌لئێتحاد، هیوا و به‌رپرسی چالاکی و ئەزموونی نوسینم بووه‌، هه‌ڵبه‌ت ده‌بێ به‌شێکی زۆری ئه‌م ده‌سکه‌وتانه‌ گرێ بدرێته‌وه‌ به‌ باروودۆخی سه‌رده‌م که‌ منیان به‌و رێگایانه‌ ده‌برد.
* که‌سانێک هه‌ن که‌ له‌ حه‌مه‌ی مه‌لا که‌ریم ڕه‌خنه‌ ده‌گرن بۆ له‌ بری ئه‌وه‌ی ته‌نیا هه‌موو کات و ده‌رفه‌تی خۆی له‌سه‌ر شیعری کلاسیک ته‌رخان بکات سه‌ری له‌ زۆر بواری تردا ده‌رهێناوه‌ و چالاکی نواندووه‌! وه‌کوو سیاسه‌ت و ڕۆژنامه‌وانی و وه‌رگێڕان و... لە حالێکدا ده‌یتوانی له‌ بواری ئه‌ده‌ب ڕڵێکی به‌رچاوتری هه‌بێت؟
- من پێشتر وه‌ڵامی ئه‌مه‌ پرسیاره‌م داوه‌ته‌وه‌ و ئه‌مه‌م وه‌ک پێداویستی دوێنێی میلله‌ته‌که‌م ناوبرد کرد که‌ به‌ره‌و ئه‌م ڕێگا هانیان ده‌دام، هه‌ستم ده‌کرد که‌ گه‌له‌که‌م پێویستی به‌ ڕۆژنامه‌ و بیری ڕۆشنبیرانه‌وه‌ هه‌یه‌ و بۆیه‌ له‌ هیچ کۆششێک بۆ خزمه‌ت به‌ نه‌ته‌وه‌م درێغم نه‌کردووه‌!
* ئه‌ده‌بی کوردی و به‌تایبه‌ت شیعری کلاسیکی کوردی کۆ کردنه‌وه‌، پێداچوونه‌وه‌ و ساغکردنه‌وه‌ی شیعری زۆربه‌ی شاعیرانی گه‌وره‌ی کورد وه‌ک: مه‌وله‌وی، نالی، مه‌حوی، سالم، بێسارانی، حاجی قادر، خانای قوبادی، کوردی و ... له‌ژێر کاریگه‌ری ڕاسته‌وخۆی بنه‌ماڵه‌ی مه‌لا عه‌بدولکه‌ریمی موده‌ڕێس به‌تایبه‌ت حه‌مه‌ی مه‌لا که‌ریمه‌، جه‌نابتان تا چ ڕاده‌یه‌ک له‌و کارانه‌ی که‌ کردووتانه‌ ڕازین و چۆن ئاوڕ له‌م کاره‌ قورسه‌ی بنه‌ماڵه‌تان ئه‌ده‌نه‌وه‌!
- پێش هه‌موو شتی ئێمه‌ له‌ ده‌لاقه‌ی باوکمانه‌وه‌ ده‌مان ڕوانییه‌ ئه‌ده‌بی کلاسیکی کوردی و ئه‌وه‌ی که‌ کردووشمانه له‌ پێناو نه‌ته‌وه‌که‌مان، وه‌ک ئه‌رکی ‌سه‌رشانمان پێناسه‌ کردووه‌و ناڵێم ئیشه‌که‌مان بێ هه‌ڵه‌ بووه‌ و توانیومانه‌ ته‌واو دیوانه‌ کوردییه‌کان کۆ بکه‌ینه‌وه‌ و له‌ سه‌ریبنووسین، به‌ڵام دریغمان نه‌کردووه و ‌ئه‌وه‌ی له‌ ده‌سه‌ڵات و تواناماندا بووه‌ کردومانه‌.
ته‌نگ و چه‌ڵه‌مانه‌ی له‌ به‌رده‌م کۆ کردنه‌وه‌ و ساغکردنه‌وه‌ی ئه‌ده‌بی کلاسیکی کوردین زۆره، به‌ر له‌ هه‌ر شتێک ناوه‌ندێکی ده‌سه‌ڵاتدار بۆ کۆکردنه‌وه‌ی هه‌موو نوسخه‌کان و هه‌وڵ بۆ به‌راوه‌ردکردن و ساغکردنه‌وه‌یان و هه‌روه‌ها پاراستنی ئه‌مانه‌ت و دروستی کار و دڵسۆزی و ماندووبوونێکی یه‌کجار زۆری ده‌وێ.
یه‌که‌م دیوان که‌ ده‌ستم به‌ ساغکردنه‌وه‌ی و لێکدانه‌وه‌ی کرد، دیوانی مه‌وله‌وی بوو، کۆکردنه‌وه‌ی ئه‌و هه‌موو شیعره‌ که‌ مه‌وله‌وی بۆ ئه‌م و ئه‌وی نووسیوه‌، پێداچوونه‌وه‌ و له‌سه‌ر نووسین و ... ماندووبوونی زۆری دیکه‌ که‌ بۆ باس کر5دن ناشێت.
له‌ یادمه‌، ئه‌و کاته‌ که‌ ئێمه‌ به‌ وردی خه‌ریکی له‌ چاپ دانی دیوانه‌که‌ی مه‌وله‌وی بووین، رێک له‌و کاته‌ی که‌ خه‌ریکی ساغکردنه‌وه‌ی ئه‌و شیعره‌ی مه‌وله‌وی که‌ باسی له‌ سووتانی کتێبخانه‌که‌ی ده‌کات، بووین، چاپخانه‌که‌ ئاوری گرت.
* جا مامۆستا به‌ر له‌وه‌ی بچینە سەر باسکردنی دیکەی دیوانه‌ شیعرییه‌کان، ئه‌وه‌ی جێگه‌ی سه‌رنجه‌ که‌ جه‌نابتان هه‌ورامی نین و چۆن ئه‌م ئه‌رکه‌ قورسه‌تان وه‌ها به‌ ڕێک و پێکی ته‌واو کرد؟
- به‌ڵێ ڕاسته‌! باوکم و باپیرم به‌ ڕه‌چه‌له‌ک خه‌ڵکی "ماین دوڵی" شاره‌زوورن دوایی چوونه‌ته‌ ته‌کیه‌که‌ی خورماڵ و له‌وێشه‌وه‌ گه‌یشتوونه‌ته‌ مه‌ریوان؛ باوکم له‌ مه‌ریوان له‌ دایکبووه‌ به‌ڵام که‌ دواتر به‌ره‌و بیاره‌ی هه‌ورامان ڕۆیشتن؛ له‌ خانه‌قا و هه‌روه‌ها له‌ خزمه‌ت شێخه‌ مه‌زنه‌کانی هه‌ورامان و خه‌ڵکی بیاره‌ هیچ کێشه‌یه‌کمان له‌ سه‌ر ئاشنایه‌تی و ئاگایه‌تی به‌ زاراوه‌ی هه‌ورامی نه‌بوو.
* بگه‌ڕینه‌وه‌ سه‌ر دیوانه‌ کوردییه‌کان، دوای دیوانی مه‌وله‌وی چیتان کرد؟
- دیوانی مه‌حوی که‌ پێشتر مامۆستا گۆڕان و کاکه‌ی فه‌لاح خه‌ریکی کۆکردنه‌وه‌ی بوون و من پێداهاتمه‌وه‌ و دوای رزگارییم‌ له‌ زیندانی به‌عس بووم، هه‌وڵی له‌ چاپ دانی ئه‌م نوسخه‌یه‌م دا.
هاوکات باوکم که‌ هه‌موو ته‌مه‌نی خۆی بۆ ئه‌م ڕیگه‌ ته‌رخان کردبوو له‌گه‌ڵ کاکه‌ فاتێحم سه‌رقالی دیوانی نالی و بێسارانی بوون؛ دواتر به‌ هه‌ر ئه‌رک و ماندووبوونێک بوو نالیمان له‌ چاپ دا و به‌ڵام هێشتا بێسارانی ماوه‌ته‌وه‌ و به‌ ته‌مای ده‌رفه‌تێکم پێداچوونه‌وه‌یه‌کی دووباره‌ی به‌سه‌ر بکه‌مه‌وه‌ و له‌ چاپی بده‌ین.
ڕه‌نگه‌ باس کردن له‌سه‌ر چاپ دیوانێک بۆ خوێنه‌ر ته‌نیا بیستنێک بره‌خسێنێت، به‌ڵام له‌ ڕاستیدا کێشه‌یه‌کی یه‌کجار زۆری بۆ ئێمه‌مانان هه‌یه‌.
ڕووبه‌ڕووکردنه‌وه‌ی نوسخه‌کان و دۆزینه‌وه‌ی نوسخه‌یه‌کی نوێ و پێداچوونه‌وه‌ی، دیقه‌تێکی زۆری ده‌وێت.
بۆ نموونا‌ که‌ ده‌ستمان به‌ کۆکردنه‌وه‌ی دیوانی "نالی" کرد بانگه‌وازێکی به‌ربڵاومان دا و داوامان کرد که‌ هه‌ر که‌سێک دیوان، شیعر، یا هه‌ر باسێک و بیره‌وه‌رییه‌ک له‌ نالی هه‌یه‌تی بگه‌یه‌نێته‌ ده‌ستمان، ئه‌وه‌ بوو که‌ هه‌ر ڕۆژی شێعرێک و حیکایه‌تیک و ڕه‌وایه‌تێکی نوێمان ده‌ست ئه‌که‌وت و ئیدی بزانن چۆن دیوانی نالی پێکهات!
* مامۆستا، جیا له‌ کۆکردنه‌وه‌ و ڕووبه‌ڕووکردنه‌وه‌ی نوسخه‌کان ئه‌رکێکی دیکه‌ که‌ بنه‌ماڵه‌ی مه‌لاعه‌بدولکه‌ریم به‌ ئه‌ستۆیان گرتووه‌، له‌سه‌ر نووسین و ساغکردنه‌وه‌ی دیوانگه‌لێکی وه‌ک مه‌حوی و نالی و مه‌وله‌ویه‌، وه‌ک بۆ خۆشتان ده‌زانن له‌م دواییه‌دا هه‌مان شرۆڤه‌ی ئێوه‌ له‌ لایه‌ن تاقمێک له‌ بیرمه‌ندان و ره‌خنه‌گران تووشی ڕه‌خنه هاتوون، ئێوه‌ له‌مباره‌وه‌ چۆن بیر ده‌که‌نه‌وه‌؟
- ئه‌وه‌ی له‌سه‌ر دیوانی ئه‌م شاعیرانه‌ نووسراوه‌، بۆچوونی ئێمه‌یه‌ و ئایه‌تی قورئان نییه‌ و ته‌نیا ده‌سکه‌وتی تێگه‌یشتنه‌کانی ئێمه‌ بووه‌، من هه‌میشه‌ گووتوومه‌ و دیسان دووپاتی ده‌که‌مه‌وه‌ که‌ به‌ باوه‌شێکی ئاوه‌ڵا به‌ره‌و پیری ئه‌وانه‌ی ده‌چم که‌ خوێنده‌وه‌یه‌کی تازه‌یان له‌سه‌ر ئه‌م شاعیرانه‌ بێت.
دیاره‌ شیعره‌کانی نالی، مه‌وله‌وی و ... ده‌یان خوێندنه‌وه‌ی جیاواز هه‌ڵده‌گرێت بۆ وێنه‌ تێگه‌یشتن له‌ شیعری نالی به‌بێ ساغکردنه‌وه‌ دژواره.
تایبه‌تمه‌ندی شیعری شاعیرگه‌لێک وه‌کوو نالی که‌ پڕیه‌تی له‌ ئایه‌ت و فه‌رمووده‌ و وشه‌گه‌لی عەره‌بی و سه‌ناعاتی ئه‌ده‌بی و عه‌رووزی و یان شعری مه‌وله‌وی جیا له‌ زمانه‌ ئه‌ده‌بییه‌که‌ی پێوێستی به‌ زانینی زاراوه‌ی هه‌ورامی هه‌یه‌.
ئێمه‌، چ باوکم و چ کاک فاتێح هه‌موو هه‌وڵی خوممان دا که‌ ئاسانکاریه‌کی بۆ خوێنه‌ری دروست بکه‌ین تا ئاستی تێگه‌یشتنه‌کان ببه‌ینه‌ سه‌رێ.
شتیکی تر له‌مه‌ڕ ئه‌و ڕه‌خنه‌ و هه‌ڵوێستانه‌ که‌ شێاوی ئاماژه‌یه‌ بوونی بۆچوونێکی جیاوازه‌ له‌ شیعری مه‌وله‌وی لای هه‌ندێ که‌سه‌ و ڕه‌نگه‌ش بۆ چوون و ده‌لاقه‌کانی ئه‌وان به‌ دروست تر بێت، که‌واته‌ نابێ ئه‌وه‌ له‌بیر بکه‌ین که‌ مه‌رج نییه‌ ئێمه‌ هه‌موو ئه‌وانه‌ ساغ که‌ینه‌وه‌ یان بۆ ده‌بێ ئه‌وان بۆ خۆیان ناینووسنه‌وه‌؟
* با باسێکیش له‌ کۆری زانیارانی کورد بکه‌ین! ئایا هه‌ر له‌ 1970 که‌ کۆڕی زانیارانی کورد دامه‌زرا تا ئێستا که‌ ته‌نیا ناوێکی لێماوته‌وه‌، ئایا توانیویه‌تی تینوویه‌تی حه‌مه‌ی مه‌لاکه‌ریم بشکێنێ؟
- ده‌بێ پێش له‌ هه‌موو شتێ بیر له‌ زه‌مان و بارودۆخی ئه‌و ده‌مه‌ که‌ کۆڕی زانیارانی کورد ئه‌ویش له‌ به‌غدا له‌ سه‌رده‌می به‌عس دامه‌زرا، بکه‌ین.
پێم وابێ ئه‌و گۆڤاره‌ی که‌ له‌م کۆڕه‌دا ده‌رده‌چوو و له‌گه‌ڵ پرۆفسۆڕ عیزه‌ددین مسته‌فا ڕه‌سوول و هەندێکی تر لە دۆستان سه‌رپه‌رشتیاریمان ده‌کرد هێشتا کاریگه‌رییه‌کانی مابێ.
باس له‌سه‌ر ڕه‌وه‌ند و مێژووی کۆڕی‌ زانیاران باسێکی دوور و درێژه‌ و ده‌رفه‌ت و کاتێکی زۆری ده‌یه‌وێ به‌ڵام چ ئه‌و ده‌مه‌ی له‌ژێر ناوی کۆڕی زانیارانی کورد بووین و چ ئه‌و ده‌مه‌ی سیاسه‌تی به‌عس به‌ کێشانی حه‌سارێک به‌ ده‌وری پێکهاته‌کان هه‌موونی له‌ ناو کۆمه‌ڵه‌ی ئه‌ده‌بییه‌کانی عێراق له‌ژێر ناوی کۆڕی زانیارانی عێراق کۆ کردبووه‌وه‌، خه‌ریکی چالاکی بووین و هه‌روه‌ها له‌م دواییانه‌دا و له‌ گه‌ڵ پێکهێنانی کۆڕی‌ زانیارانی کوردستان له‌ هه‌ولێر له‌ ساڵی 2007 هه‌موو هه‌وڵ و تێکۆشانه‌کان بۆ خزمه‌ت به‌ ئه‌ده‌ب و زمانی کوردی چڕ بوونه‌وه‌ و ناشڵێم که‌م و کۆڕی نه‌بووه‌ به‌ڵام هه‌موو هێزی خۆمان به‌کار به‌ستووه‌!
* مامۆستاگیان نامانه‌وێت زۆر ماندووتان بکه‌ین، هه‌روه‌ها که‌ له‌ سه‌ره‌تای ئه‌م هه‌ڤپه‌یڤینه‌دا وتمان، باس له‌سه‌ر حه‌مه‌ی مه‌لا که‌ریم، به‌راست باسێکی ساکار نییه‌ و ده‌رفه‌ت و زانیارییه‌کی تایبه‌تی ده‌وێ! وه‌کوو دواهه‌مین پرسیار، قسه‌تان بۆ به‌ره‌ی نوێ که‌ خه‌ریکی چالاکی و نووسین له‌سه‌ر ئه‌ده‌ب و به‌تایبه‌ت ئه‌ده‌بی کلاسیکن چییه‌؟
- جیلی تازه‌ ده‌بێ چ له‌ باری تاکه‌که‌سییه‌وه‌ و چ له‌ زانکۆکان به‌ داڕشتنی پرۆگرامگه‌لێک بۆ خوێندنه‌وه‌یه‌کی نوێ و ساغکردنه‌وه‌یه‌کی تازه‌ له‌ قوژبنێکی تر ژیان و لایه‌نێکی تری شاعیران و نووسه‌رانی وڵاته‌که‌یان چالاکییه‌کانیان وه‌گڕ بخه‌ن.
‌ئێمه‌ شاعیری زۆرمان له‌ هه‌موو زاراوه‌کاندا هه‌یه‌ که‌ به‌داخه‌وه‌ کاری ئه‌وتۆیان له‌سه‌ر نه‌کراوه‌، هیوادارم ئه‌م چینه‌ بتوانن ئه‌م ئاواته‌ی ئێمه‌ به‌جێ بێنن و بتوانن ئه‌و هه‌ڵانه‌ و که‌م کۆڕییه‌ که‌ ئێمه‌ بوومان ساغی بکه‌نه‌وه‌!
ئامادەکردن: هەورامان بەهرامی
ژێده‌ر: چرۆ




behnam5555 02-22-2015 08:08 PM


عه‌بدول مه‌جید لوتفی

نووسه‌ری گه‌وره‌ی كوردی به عه‌ره‌بی نووس عه‌بدولمه‌جید لوتفی كوڕی عومه‌ر كوڕی عه‌بدولڕه‌حمان كوڕی محه‌مه‌د له ڕۆژی 1905.06.30دا له شاری خانه‌قین له بنه‌ماڵه‌ی "خه‌ڵووزی" له‌دایكبووه.
ناوی ئه‌و بنه‌ماڵه‌یان له ئمانی عه‌ره‌بی بووه‌ته‌ "خلوصی"، چونكه ئه‌وانه به "خه‌ڵووزی"‌، واتا خه‌ڵووز فرۆش ناسراون، باوكی له جه‌نگی یه‌كه‌می جیهانیدا شه‌هید كراوه، ئه‌میش خوێندنی دواناوه‌ندی له به‌غدا ته‌واوكردووه و له‌و شاره ژیاوه بۆیه نووسینه‌كانی به‌ عه‌ره‌بی بوون.
بنه‌ماڵه‌ی "خه‌ڵووزی" گه‌لێك زانا ونووسه‌‌ری لێهاتووی لێ هه‌ڵكه‌وتووه.

"عه‌بدولعه‌زیز خلوصی"ی برا گه‌وره‌ی دادوه‌رێكی ناسراو بووه و دادگایی كردنی تاوانبارانی به‌زمانی كوردی كردووه خۆیشی وێژه‌ناسێكی گه‌وره و چیرۆكنووسێكی ڕاسته‌قینه‌ی بووه، دكتۆر "صفاء خلوصی"ی برازای پڕۆفیسۆرێكی زانا و مامۆستایه‌كی لێهاتووی زانكۆ بووه و له زانكۆ‌كانی به‌غدا و ئۆكسفۆرد وانه‌ی گوتۆته‌وه و باشترین وه‌رگێڕ بووه له ئینگلیزیه‌وه بۆ عه‌ره‌بی و به‌پێچه‌وانه‌وه‌ش.
عه‌بدولمه‌جید بۆ وێژه‌ و نووسین و په‌رتووك دانان خوڵقابوو، تا له ژیاندا بووه 19 په‌رتووكی به‌نرخی چاپ و بڵاوكردۆته‌وه، به‌ڵام كاتێك كه له ڕۆژی 1992.10.27دا له‌شاری به‌غدا كۆچی دواییكرد، نزیكه‌ی 190 په‌رتووكی ده‌سنووسی له‌پاش به‌جێما و هه‌ندێك له‌و ده‌سنووسانه‌ی به‌زمانی كوردین و چونكه زمانه‌كانی كوردی و عه‌ره‌‌بی و توركی و به‌چاكی ده‌زانی بۆیه چه‌ند په‌رتووكێكیشی له‌زمانی توركی وه‌رگێڕایه‌ سه‌ر زمانی عه‌ره‌بی به‌زمانی كوردیش كه‌م كه‌مه نووسین و هۆنراوه‌ی چوارێنی هه‌بوو.
عه‌بدولمه‌جید لوتفی له‌پاڵ چیرۆك و ڕۆماننوسیشه‌وه شاعیرێكی هه‌ست ناسك بوو، دیوانێكی هۆنراوه‌یی هه‌یه به‌زمانی كوردی و زۆربه‌ی هۆنراوه‌كانی چوارینن و تام و چێژی چوارینه‌كانی بابه‌تاهیری هه‌مه‌دانیان لێدێ و ده‌توانین بڵێن یه‌كه‌مین وێژه‌ناس بووه له ئێراق و له‌ كوردستان په‌خشانه هۆنراوه‌ی له سییه‌كانی سه‌ده‌ی بیسته‌مه‌وه نووسیوه، له چیرۆكنووسیشندا هاوتای جه‌عفه‌ر ئه‌لخه‌لیلی و زه‌نوون ئه‌یوب بووه، عه‌بدولمه‌جید لوتفی ته‌‌مه‌نێكی باش ژیاو 87 ساڵ له ژیاندا ململانێی له‌گه‌ڵ كێشه‌كانی كۆمه‌ڵه‌كه‌یدا ده‌كرد و هه‌رده‌م له‌گه‌ڵ چاره‌سه‌ركردنی كێشه‌ی كورد بوو له چوارچێوه‌ی ئێراقدا له هه‌موو چالاكییه‌كانی ڕۆشنبیری و زانستی كورددا به‌شداریی ده‌كرد و له كۆنگره‌ی دووه‌می مامۆستایانی كورد له شه‌قلاوه له نێوانی 15-17ی ئابی 1960 به‌شداریی كرد و گه‌لی پێشنیازی له‌باره‌ی زمان و مێژوو وێژه‌یی كودری پێشكه‌ش به گۆنگره‌كه كرد و په‌سندكران هه‌ستی نه‌ته‌وه‌یی پاڵی پێوه‌نا و ڕاسپارده‌ی كرد، كه پاش مه‌رگی ته‌رمه‌كه‌ی ببڕێته‌وه بۆ خانه‌قین تاكو له كوردستان له گۆڕستانی "باوه‌ڕ مه‌حموود" له سه‌ر ڕووباری ئه‌ڵوه‌ند بنێژرێ هه‌تاكو خه‌ڵكی بزانن، كه ڕۆڵه‌یه‌كی دڵسۆزی كورد بووه ده‌بێ ئه‌و ڕاستیه‌ش بووترێت، كه گرنگی وێژه‌ی عه‌بدولمه‌جید لوتفی له زۆربه‌ی به‌رهه‌مه‌كه‌ی نییه، به‌ڵكو چۆنێتی پته‌وی بابه‌ته‌كانیه‌تی، چونكه له هه‌موو كاره وێژه‌ییه‌كانیدا یه‌كسانی و ئاشتی و برایه‌تی داوا ده‌كرد و له دژی سته‌م و زۆرداری بوو، هه‌ندێ له كاره وێژه‌كانی وه‌رگێردراته‌ سه‌ر زمانی ڕووسی و ئیسپانی و فه‌ڕه‌نسی و ئینگلیزی و ته‌نانه‌ت ڕۆژهه‌ڵاتناس و ڕه‌خنه‌گرێكی ڕووس به‌‌بۆنه‌وه‌ی كۆچی دوایی ئه‌م وێژه‌ مه‌زنه گووتوویه‌تی "گۆركی ئێراق" كۆچی دواییكرد.

behnam5555 02-22-2015 08:09 PM


نەجمەدین مەلا

نەجمەدین مەلا ( - ١٩٦٢) ڕۆژنامەنووس و مامۆستای خوێندنگا و نووسەری کورد بوو.
ژیان
نەجمەدین مەلا کوڕی‌ مەلا غەفوری‌ کوڕی‌ مەلا عەلییە، خوێندنی‌ ئەو سەردەمەی‌ لە حوجرە‌ تەواو کردووە و پاشان قوتابخانەی ئەعدادییەی‌ مەلەکی‌ تەواو کردووە. ژیانێکی‌ زەحمەت و پڕئەشکەنجەی‌ بردۆتە سەر، ماوەیەک لە ڕانیە‌ بە مووچە خۆری‌ ئەمێنێتەوە و پاشان لەپێناوی‌ پەیداکردنی‌ بژێویدا لە شاری‌ حەڵەب ماوەیەک ماوەتەوە. دواتر گەڕاوەتەوە سلێمانی‌ و خوێندنگای‌ تایبەتی‌ کردۆتەوە بۆ فێرکردنی‌ خوێندەواری‌. ھەر لەم حوجرەیەشدا کە ناوی‌ نابوو کەشتیی‌ نوح کتێبخانە‌یەکیشی‌ دامەزراندبوو، کتێب و رۆژنامە ‌و بڵاوکراوەکانی‌ ئەو سەردەمەی‌ تیا ئەفرۆشت. لەم حوجرەیەوە نەجمەدین مەلا نزیکەی‌ حەوت ھەزار کەسی‌ لە نەخوێندەواری ڕزگار کرد و ژمارەیەکی‌ تریشی‌ فێری‌ زمانی‌ فارسی‌ کردووە.
مامۆستا نەجمەدین مەلا ھاوکارێکی‌ ھەمیشەیی‌ رۆژنامەی‌ ژین بوو، لە رێی‌ ئەو رۆژنامەیەوە ژیاننامەی‌ زوربەی‌ شاعیر و پیاوە گەورەکانی‌ لە فەوتان ڕزگار کرد و نزیکەی ٩٠ چیرۆکیشی‌ بڵاوکردەوە کە زوربەیان چیرۆکی‌ فۆلکلۆرین.
جگە لەمانە، بەدەست و خەتی‌ خۆی‌ دیوان و بەرھەمەکانی‌ گەلێ‌ شاعیری‌ پاراستووە لەوانە دیوانەکانی‌ حەمدی‌ و مەولەوی‌ و سالم و نالی‌ و کوردی‌. نەجمەدین مەلا، گەلێ‌ کەشکۆڵ و دەستنووسی‌ دانسقە‌ی‌ لەپاش بەجێماوە کە ئێستا بوونەتە سەرچاوەی‌ لێکۆڵینەوە‌ زانستییەکان لە بواری ئەدەب و مێژووی کورددا.
رۆژی‌ ٢٣/ ٤/ ١٩٦٢ ھەر لە حوجرەکەی‌ خۆیدا و بە بێکەسی‌ کۆچی‌ دوایی‌ کرد و لەسەر وەسیەتی‌ خۆی‌ و پاش تێپەڕ بوونی‌ چەند ساڵێک تەرمەکەی‌ لە چیای‌ ئەزمڕ بە ‌خاک سپێردرایەوە.


behnam5555 02-22-2015 08:10 PM


دوکتور محەمەد سدیق موفتی‌ زادە

دوکتور محەمەد سدیق موفتی‌ زادە ساڵی‌ ١٩١٨ لە گوندێکی‌ ناوچەی‌ جوانڕۆ لەدایک بووە. مەلا عەبدوڵای‌ باوکی‌ یەکێک بووە لە زانا ئاینییە بەناوبانگەکانی‌ سەردەمی‌ خۆی‌ و لە تاران نازناوی‌ موفتی‌ کوردستانی‌ پێ‌ دراوە. محەمەد سدیق بە منداڵی‌ خراوەتە بەر خوێندن و بەفەقێیەتی‌ گەلێ‌ شوێن گەڕاوە وەک موکریان و شارەزوور و پێنجوێن و سلێمانی‌ و کەرکوک و رواندز و سەرەنجام لەشاری‌ سنە ئیجازەی‌ مەلایەتی‌ وەرگرتووە. دواتر لە زانکۆی‌ تاران ھەردوو قۆناغی‌ بەکالۆریۆس و دکتۆرای‌ تەواو کردووە و بووە بە مامۆستای‌ زمان و ئەدەبی‌ کوردی‌.
لەبواری‌ رۆژنامەنووسیشدا خزمەتێکی‌ زۆری‌ بە ئەدەب و مێژووی‌ نەتەوەکەی‌ کردووە و ئەو ماوەیەش کە لێپرسراوی‌ بەشی‌ کوردی‌ بووە لە رادیۆی‌ تاران گەلێ‌ بەرنامەی‌ گرنگی‌ سەبارەت بە کەلتورو ئەدەب و مێژووی‌ کورد بڵاوکردۆتەوە. ئەم زانا پایە بەرزە چەند لێکۆڵینەوەیەکی‌ گرنگیشی‌ ئامادەکردووە بۆ چاپ کە یەکێکیان سەبارەت بە رێزمانی‌ کوردی‌یە و بەرھەمێکی‌ تریشیان لێکدانەوەو شیکردنەوەی‌ ھۆنراوەکانی‌ مەولەوی‌یە. دکتۆر موفتی‌ زادە لەشیعر نوسینیشدا دەستێکی‌ باڵای‌ ھەبووە و ھەوڵی‌ داوە لەم بوارەی‌ ئەدەبدا ئامۆژگاری‌ میللەتەکەی‌ بکات و پەندەکانی‌ ژیانیان فێربکات. ئەم پیاوە رۆشنبیرە لەتەمەنی‌ شەست و سێ‌ ساڵیدا لە شاری‌ تاران کۆچی‌ دوایی‌ کرد و لە گۆڕستانی‌ (وەیسی‌ قەرەنی‌) نزیک شاری‌ کرماشان بە خاک سپێردرا.


behnam5555 02-22-2015 08:12 PM


زندگی نامه شکرالله بابان

شکرالله بابان در سال ١٣٠٢در شهر سنندج متولد شد. وی پس از اخذ دیپلم در سنندج برای ادامه تحصیلات به تهران رفت و در رشتەهای الهیات، روانشناسی و حقوق به تحصیل پرداخت.وی ۳ لیسانس در رشته‌های ادبیات فارسی، جغرافیا و معقول و منقول (الهیات) داشت.
بابان فعالیت رادیویی خود را در سال ١٣٣٧ در تهران آغاز کرد و به عنوان مسئول برنامەهای کردی در رادیو ایران به کار خود ادامه داد.
رادیو کردی تهران در اواسط پاییز سال ١٣٣٧ با ١٥ دقیقه برنامه در هر روز کار خود را آغاز کرد و سرانجام به پخش برنامەهای خود به مدت یک ساعت به دو گویش سورانی و کرمانجی پرداخت.
رادیو کرمانشاه نیز دراواخر پاییز همان سال با یک ساعت برنامه سورانی و نیم ساعت برنامه کلهوری فعالیت رادیویی خود را آغاز کرد. با آغاز به کار رادیو کرمانشاه، برنامەهای کردی رادیو تهران قطع و کادر آن نیز به کرمانشاه منتقل شدند. شکرالله بابان نیز همزمان با این تغییرات به کرمانشاه منتقل شد و تا سال ١٣٤٧ مدیریت رادیو کرمانشاه را بر عهده داشت.
بابان در سال ١٣٣٨ روزنامەی کردستان را به همراه استاد بدیع الزمانی، عبدالرحمان سراج الدینی، صدیق مفتی زاده و شیخ عابد در تهران چاپ و منتشر کرد. این روزنامه تا سال ١٣٤٢ به زبان کردی به فعالیت مطبوعاتی خود ادامه داد.
شکرالله بابان با شعرخوانی در رادیوکرمانشاه به شهرت رسید و مخاطبان زیادی را به خود جذب کرد.
آقای بابان سالها به عنوان مدیر کل مراکز صداوسیمای کردستان، کرمانشاه و آذربایجان غربی فعالیت نمود.
شکرالله بابان علاوه بر گویندگی و سرودن شعر، به نویسندگی و ترجمه پرداخت.
جغرافیای کردستان-کرد و کردستان، صلاح الدین ایوبی قهرمان کرد، گلزار کردستان و فرهنگ لغت هزار صفحه‌ای فارسی به کردی از آثار آقای بابان است


۸ فرزند (۶ پسر و ۲ دختر)؛ فواد بابان گوینده قدیمی صدا و سیما، بابک بابان گوینده اخبار ورزشی شبکه خبر و بختیار بابان کاپیتان پیشین تیم ملی بسکتبال ایران از جمله فرزندان سرشناس مرحوم شکرالله بابان هستند.



behnam5555 02-23-2015 06:33 PM


دکتر مظفر پرتوماه

مظفر پرتوماه از نخستین استادان ایرانی رشته فیزیک هسته‌ای بود. وی حدود سه دهه در سازمان فضایی ناسا به پژوهش علمی اشتغال داشت.
پس از طی تحصیلات متوسطه، جهت ادامه تحصیل به آمریکا رفت و تحصیلات خود را تا اخذ مدرک دکتری در رشته فیزیک هسته‌ای ادامه داد. مرحوم دکتر پرتوماه سپس به سازمان فضایی ناسا پیوست، که این همکاری تا چند سال پیش ادامه داشت.
پرفسور پرتوماه، همچنین از فعالان انجمن‌های اسلامی دانشجویان در آمریکا بود. وی پس از پیروزی انقلاب ایران، ازسوی دولت موقت به همراه هیأت حل اختلاف به سنندج اعزام شد و مدتی به‌عنوان مشاور استاندار کردستان فعالیت داشت. پرفسور پرتوماه، پس از واقعه ۱۱ سپتامبراز سازمان فضایی آمریکا اخراج شد و در سال‌های اخیر به عنوان مسئول پرتودرمانی در مؤسسه سرطان درمانی واشنگتن به فعالیت اشتغال داشت. پرتوماه، که در سال‌های اخیر بارها به ایران سفر کرد، درپی بروز سکته قلبی، در ۷۰ سالگی درگذشت .

ابتدای زندگی
دکتر مظفر پرتوماه، فیزیکدان برجسته ایرانی، در سال ۱۳۱۴ درشهر سنندج دیده به جهان گشود.
پدر وی سیدمحمد و مادرش گل‌اندام پرتوماه نام داشتند.
تحصیلات
پرتوماه تحصیلات ابتدایی خود را در سنندج آغاز کرد و تحصیلات ششم ابتدایی و سیکلِ اول را باعنوان شاگرد ممتاز در شهر سنندج گذراند؛ سپس وارد دانشسرای مقدماتی شد و بعد از دو سال تحصیل، به‌عنوان شاگرد نمونه دیپلم ناقص را اخذ کرد. بعد از آن، وارد دبیرستان «هدایت» سنندج شد و باعنوان شاگرداول در شهر سنندج در رشته ریاضی‌فیزیک موفق به اخذ دیپلم کامل متوسطه شد
با شرکت در آزمون سراسری، به‌عنوان شاگرد ممتاز سنندج و نفر هفدهم کشور در کنکور سراسری، وارد دانشسرای عالی تهران می‌شود. به مدت سه سال در دانشسرای عالی به تحصیل پرداخت و در آنجا نیز به‌عنوان نفر اول شناخته شد. همین شاگرداول بودن‌ها، زمینه اعزام او را به ایالات متحده آمریکا از سوی وزارت فرهنگ وقت فراهم می‌نماید. علاقه به زادگاه و دیار سبب می‌شود که تا زمان آماده شدن برای سفر به خارج، و فراهم آمدن سازوکار تحصیل، تهران را ترک و به کردستان رجعت و بعد راهی سقز شود تا در کسوت معلمی خدماتی را به مردم آن دیار عرضه نماید. مدت یک سال و نیم در سقز به تدریس دروس ریاضی، فیزیک و ادبیات فارسی می‌پردازد
بالأخره در سال ۱۹۶۴م جهت ادامه تحصیل راهی کشور ایالات متحده آمریکا گشته و در ایالت سردسیر وسکانسین، شهر مَدیسون اقامت می‌گزیند و بعد از فراگیری زبان انگلیسی و تشکیل خانواده در دانشگاه وسکانسین، یکی از ده دانشگاه معتبر و مهم آمریکا در رشته فیزیک هسته‌ای تحصیلات خود را تا مقطع دکترا ادامه می‌دهد. گرچه مدت سه سال در دانشسرای عالی ایران به تحصیل پرداخته، اما عدم تناسب دروس ارائه شده در ایران با رشته انتخابی سبب می‌گردد تحصیلات خود را از ابتدای مقطع کارشناسی دوباره شروع نماید، اما در دوسال اول تحصیل، زیرکی و ذکاوت ایشان توجه اساتید را به وی جلب می‌نماید، به گونه‌ای که در ردیف دانشجویان ممتاز آمریکا قرار می‌گیرد. پس از گرفتن مدرک لیسانس با تعدادی از دانشجویان مسلمان دیگر کشورهای مقیم آمریکا آشنا می‌گرد و متوجه می‌شود که یک سال قبل، آنان تشکلی را به نام انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا تأسیس کرده‌اند؛ بی‌درنگ او نیز وارد تشکل گشته وبه عنوان عضو رسمی فعالیت دینی خود را با آنان آغاز می‌نماید، از آن پس روزانه مشغول تحصیل و حضور در دانشگاه می‌شود و دیگر اوقات در انجمن دانشجویان به فعالیت می‌پردازد همین فعالیت سبب می‌شود یکی دوسال دیرتر به درجه دکترا نائل آید. دکتر پرتوماه از بابت این‌که دوسال دیرتر توانسته دکترا را بگیرد نه تنها ناراحت نیست بلکه صمیمانه از پروردگار تشکر و قدردانی می‌نماید، آنچنان که خود می‌گوید … «الحمد لله رب العالمین گرچه به واسطه فعالیت در انجمن دانشجویان یکی دو سال دیرتر توانستم دکترا بگیرم اما همین امر سبب پدیده‌ای مبارک شد و آن این‌که به واسطه آن کارها توانستم از میان دانشجویان مسلمان مقیم آمریکا در اغلب کشورهای اسلامی دوستانی بیابم که به واسطه آنان امروز در آفریقا، آسیا، اروپا و تقریباً در تمام دنیا شناخته شده‌ام پس صمیمانه الحمدلله رب العالمین.»
فعالیتها
در سال ۱۹۶۸ هنگامی که مسجدالأقصی توسط برخی به آتش کشیده می‌شود و محراب و منبر سلطان صلاح‌الدین ایوبی در آن سوخت، سال بعد از آن، از طرف مسلمانان اروپا کنگره‌ای عظیم با حضور دانشجویان مسلمان در محلی به نام «رویال آبرد هاو» در لندن برگزار شد که دکتر پرتوماه به نمایندگی انجمن اسلامی دانشجویان آمریکای شمالی در آن شرکت می‌نماید و با صدور قطعنامه و بیانیه‌های متعدد شدیداً دولت اسرائیل را به خاطر این جنایت محکوم و ناچار به واکنش می‌نمایند. اسرائیل در پاسخ آن بیانیه‌ها اعلام می‌دارد: که به آتش کشیده شدن مسجدالأقصی کار دولت اسرائیل و یهودیان نبوده بلکه فردی دیوانه و تبعه استرالیا این اقدام را انجام داده و حساب آن از دولت اسرائیل و مردم یهود جداست؛ در واقع می‌توان گفت که اقدام جدی دانشجویان اسلامی، اسرائیل را وادار به ارائه چنین پاسخی کرد. در جریان سفر به انگلستان و شرکت در آن کنگره عظیم صلابت و دلسوزی و دفاع جانانه از اسلام و مسلمانان از طرف مظفر پرتوماه برهمه عیان و محبوبیت ایشان در میان هم مسیرانش دو چندان می‌شود و همین امر سبب می‌گردد که پس از بازگشت به عنوان نائب رئیس انجمن انتخاب شود و یک سال بعد به عنوان رئیس انجمن زمام امور را در دست بگیرد. انجمنی که در آن زمان حدود ۱۰ هزار نفر عضو داشته و امروز بر اثر فعالیت دلسوزانه دانشجویان تعداد آنها بالغ بر یک میلیون نفر است. در اقدام اول پس از انتخاب به ریاست انجمن، دکتر پرتوماه به اتفاق بقیه اعضای هیأت رئیسه سه بنا را برای اجتماع مسلمانان در آمریکای شمالی خریداری می‌کند تا آنها را به مسجد و محل عبادت تبدیل نمایند یکی: کلیسایی بوده در شهر تورانتو کانادا، دیگری: ساختمانی در شهر: مادیسون «محل اقامت دکتر پرتوماه و سومی ساختمانی در شهر»ان آن بر«میشیگان و در همین راستا مؤسسه‌ای ثبت می‌شود و دکتر پرتوماه به عنوان رئیس آن انتخاب می‌گردد. او اظهار می‌دارد:» یکی از بزرگ‌ترین افتخارات من در زندگی آن است که سند تاریخی املاک موقوفه و مساجد مسلمانان آمریکا را من به عنوان رئیس مؤسسه امضاء کردم و در تار یخ آن کشور به ثبت رسید". در سال ۲۰۰۴ که کنگره اسلامی دانشجویان آمریکای شمالی تشکیل می‌شود و گزارش کار خود را ارائه می‌دهند اعلام می‌دارند که تا به حال بالغ بر ۷۰۰۰ مسجد و املاک موقوفه زیر این نظر مؤسسه به ثبت رسیده‌است.
پس از کسب درجهٔ دکترای فیزیک هسته‌ای، او فعالیت حرفه‌ای خود را در سازمان فضایی آمریکا (ناسا) آغاز می‌کند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷ جهت خدمت به کشور، که بنا بود در آن حکومت اسلامی تشکیل گردد، غرب را رها و به آغوش میهن باز می‌گردد. ابتدا به پیشنهاد آیت‌الله طالقانی به‌عنوان نماینده دولت در هیأت حسن نیت و ناظر بر انتخابات شورای شهر سنندج ــ که اولین انتخابات شورای شهر در ایران بود و به ابتکار مرحوم احمد مفتی‌زاده برگزار شد ــ انتخاب می‌گردد، پس از انتخابات و برگزیده شدن ۱۱ نفر به عنوان شورای شهر سنندج، در سال ۵۸ از طرف رئیس جمهور وقت (ابوالحسن بنی‌صدر) جهت همکاری با دولت مرکزی دعوت و با عنوان مشاور عالی رئیس جمهور در امور علمی و رئیس «سازمان صنعتی پژوهش‌های ایران» منصوب می‌گردد اما بعد از مدتی به دلایلی استعفا می‌دهد و متعاقب آن او نیز همچون بسیاری دیگر از انقلابیون کنار نهاده و به حاشیه رانده می‌شود. به ناچار دوباره راهی غرب می‌گردد تا فعالیت‌های خود را در ناسا ادامه دهد، اما در آن‌جا هم به خاطر ایرانی بودن، همکاری با شورای انقلاب و دولت جمهوری اسلامی ــ که در آن موقع دشمنی سختی با آمریکا داشت و «ماجرای گروگانگیری» در ایران روی داده بودــ مانع همکاری وی با ناسا می‌گردند و عملاً مورد تبعیض و بی‌مهری دولتمردان آمریکا قرار می‌گیرد. لذا با پیشنهاد دوستانش در انجمن اسلامی دانشجویان، تحصیلات خود را در زمینه فیزیک پزشکی پی‌می‌گیرد وبعد از فراغت تحصیل در مقطع فوق دکترای تخصصی در مؤسسه‌ای در زمینه درمان سرطان در بیمارستان ناسا کار خود را شروع و به موفقیتهای چشمگیری در این زمینه هم دست می‌یابد که از جمله آن اختراع دستگاهی برای کمک به بیماران سرطانی‌است. ایشان مدت ۱۹ سال در بیمارستان ناسا در زمینه فیزیک سرطان فعالیت داشته و به دنبال حمله به «برج‌های سازمان تجارت جهانی» و مقر پنتاگون در نیویورک ــ که مسلمانان در آمریکا و اروپا تحت فشار قرار گرفتندــ ابتدا اخراج می‌شود و بعداً برای جلوگیری از اقامه دعوا بازنشست می‌گردد.
مسئوليت و مقام هارئيس انجمن اسلامی دانشجویان در امریکا
رئيس موسسه املاك مسلمانان در امریکا
فعاليت در زمينه فيزيك سرطان در بيمارستان ناسا
تشکیل حزب اسلامي كردستان
انتشار مجله جودی
نماینده دولت در « هیأت حسن نیّت »
ناظر بر انتخابات شورای شهر سنندج
مشاور عالی رئیس جمهور در امور علمی
رئیس سازمان صنعتی پژوهش های ایران
اختراع دستگاهی برای درمان بیماران سرطانی


آثار
از مهمترین آثار این دانشمند کرد، ترجمه و تفسیر قرآن کریم به زبان کردی تحت عنوان (پرشنگی نووری خودا)(تابش نور خدا)می‌باشد که پس از وفات ایشان در دیماه۱۳۸۸ توسط انتشارات پرتوبیان در سنندج منتشر شده‌است.
پرتوماه و مردم کردستان
پرتوماه در مدت اقامت ِ پس از انقلاب در ایران و همکاری با دولت و حضور جدی در کردستان، و همچنین در طی مسیر بازگشت به آمریکا ــ که از کردستان ترکیه عبور می‌کند ــ به خوبی به عمق محرومیت‌ها و مظلومیت‌های ملت کرد پی می‌برد؛ لذا به محض بازگشت به اتفاق کردهای دیگر کشورهای کردنشین اقدام به تشکیل مؤسسه‌ای به نام «حزب اسلامی کردستان» می‌نماید و مجله‌ای تحت عنوان «جودی» منتشر می‌کند تا از آن طریق محرومیت و ستم‌های مضاعف قوم مسلمان کرد را به گوش جهانیان و امت اسلام برساند. دکترمظفر پرتوماه نامی آشنا برای مردم کردستان ایران است. غالب افراد میانسال و مسن کردستان با نام مظفر پرتوماه آشنایند همچنین کسانی که در عرصه فناوری هسته‌ای کار می‌کنند، افرادی که با سازمان فضانوردی آمریکا (ناسا) آشنا هستند و دانشجویانی که با کار و حوزه فعالیت انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا در ارتباط هستند باید دکتر مظفر پرتوماه را هم بشناسند چون نام پرتوماه با آن اماکن آمیخته‌است.

behnam5555 02-23-2015 06:36 PM


دکتر حسن بیورانی-زانایانی بە ناو بانگی کورد (دانشمندان نامدار کرد)


حسن بیورانی (زاده ۱۳۴۶ در اطراف سردشت) دانشیار دانشکده فنی دانشگاه کردستان است.
بیورانی تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در بانه و دبیرستان را در شهرهای بانه تهران و ارومیه سپری کرد و مدرک کارشناسی برق-الکترونیک خود را از دانشگاه فردوسی مشهد، دوره کارشناسی ارشد مهندسی برق- کنترل را از دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی، دوره دکتری مهندسی برق - کنترل را از دانشگاه اوساکا، ژاپن و دوره فوق دکتری مهندسی برق- کنترل کاربردی را از دانشگاه کوماموتو، ژاپن اخذ کرد.



تجارب کاری

کارشناس تحقیقات: مرکز آموزش مخابرات و الکترونیک نزاجا، لویزان، تهران (خدمت وظیفه) ۱۹۹۳-۱۹۹۱

سرپرست کمیته فنی پروژه مرکز کنترل و مانیتورینگ برق غرب: شرکت برق منطقه‌ای غرب، کرمانشاه ۱۹۹۸-۱۹۹۷

مدیر دفتر تحقیقات و استانداردها: شرکت برق منطقهای غرب، کرمانشاه ۲۰۰۱-۱۹۹۸

مدرس (مربی): دانشگاه کردستان، کردستان، سنندج ۲۰۰۲-۲۰۰۱

محقق فوق دکتری و استادیار: دانشگاه کوماموتو، کوماموتو، ژاپن ۲۰۰۶-۲۰۰۴

استادیار: دانشگاه کردستان، کردستان، سنندج ۲۰۰۷-۲۰۰۶

محقق ارشد و استاد مدعو: دانشگاه صنعتی کوئینزلند، بریسبین، استرالیا ۲۰۰۸-۲۰۰۷

دانشیار: دانشگاه کردستان، کردستان، سنندج ۲۰۰۶ تاکنون


عضویت در مجامع علمی

(Senior Member, IEEE) عضو ارشد انجمن مهندسین برق و الکترونیک امریکا

(Member, IET) عضو انجمن مهندسی و فناوری اروپا

(Member, IEEJ) عضو انجمن مهندسین برف ژاپن

(IAEEE) عضو انجمن مهندسین برق و الکترونیک ایران

عضو انجمن مهندسین کنترل و ابزاردقیق ایران

نایب رئیس و عضو هیات مدیره انجمن مهندسین برق و الکترونیک ایران- شاخه غرب


جوایز و افتخارات

اعطای بورس تحصیلی از طرف وزارت نیرو در دوره کارشناسی ارشد ۱۹۹۴

احراز رتبه اول در دوره کارشناسی ارشد (بین تمام دانش اموخته‌های هم دوره در گرایشهای مهندسی برق) ۱۹۹۷

در دوره دکتری تخصصی 2002 (Monbukagakusho) اعطای بورس تحصیلی از طرف وزارت علوم ژاپن

در دوره فوق دکتری 2004 (JSPS) اعطای بورس تحصیلی از طرف انجمن ارتقای علوم ژاپن

به پایان رساندن دوره دکتری تخصصی در دو سال (۲۰۰۴-۲۰۰۲)

احراز رتبه ممتاز در ارزیابی اولین جشنواره مدیریت تکنولوژی و نوآوریهای صنعت برق ایران ۲۰۰۵

کسب عنوان مولف بیشترین تعداد مقاله در دوران تحصیل (دانشگاه کردستان) ۲۰۰۶

احراز رتبه اول دانشکده در آموزش و تدریس (دانشکده مهندسی، دانشگاه کردستان) ۲۰۰۶

کسب عنوان پژوهشگر برگزیده سال گروه مهندسی برق (دانشگاه کردستان) ۲۰۰۷

در دوره فوق دکتری 2007 (QUT) اعطای بورس تحقیقاتی از طرف دانشگاه صنعتی کوئینزلند

احراز رتبه اول دانشکده در پژوهش (دانشکده مهندسی، دانشگاه کردستان) ۲۰۰۸

کسب عنوان پژوهشگر برتر دانشگاه (دانشگاه کردستان) ۲۰۰۸

کسب عنوان مولف بهترین کتاب به زبان انگلیسی در دانشگاه کردستان ٢٠٠٨




زمینه‌های تحقیقاتی


تحلیل و کنترل سیستمهای قدرت

مدلسازی، آنالیز و کنترل سیستمهای الکترونیکی

بهینه‌سازی روشهای کنترلی و طراحی الگوریتمهای نوین در طراحی کنترل کننده‌های ساده برای سیستم‌های پیچیده

کاربرد کنترل مقاوم، کنترل غیرخطی و هوش مصنوعی


کتاب‌ها


1.Bevrani, Hassan. Robust power system frequency control. Springer, 2009. 1.Bevrani, Hassan, and Takashi Hiyama. Intelligent automatic generation control. CRC PressI Llc, 2011.

2.Bevrani, Hassan.Wide Area Power System Monitoring and Control-John Wiley & Sons, New York, US

مصاحبه IEEE شاخه دانشگاه کردستان با دکتر حسن بیورانی
دکتر حسن بیورانی، دارای مدرک پست دکترا، در رشته مهندسی برق - کنترل از دانشگاه کوماموتوی ژاپن می باشد و هم اکنون به عنوان هیئت علمی در دانشگاه کردستان به تدریس مشغول می باشند. دکتر بیورانی به گواهی دانشجویانی که با ایشان درس داشته اند نمونه یک انسان با اخلاق و سطح علمی بالا می باشند. در این مطلب از بخش مشاهیر بانه، مصاحبه ای که توسط دو نفر از دانشجویان تهیه شده است را در بانه پدیا قرار داده ایم.

اين مصاحبه در دو بخش تنظيم شده است، كه بخش اول آن توسط خانم فرح حسين زاده از دانشجويان رشته فناوري اطلاعات دانشگاه كردستان و از اعضاي انجمن IEEE انجام شده است. خانم حسين زاده اين مصاحبه را در سال 88 به صورت حضوري با آقاي دكتر ترتيب داده بودند. بخش دوم توسط آقاي عظيمي پناه و به صورت غيرحضوري بوده كه در آن با همكاري جناب آقاي دكتر بيوراني بخش اول مصاحبه نيز به روز شده است.
اميدواريم كه نمونه افراد بزرگوار و زحمت كشي همچون دكتر بيوراني در جامعه ما بيشتر شوند و نيز اميدواريم اين مصاحبه اميدبخش تمام كساني باشد كه در راه كسب علم ناملايمات آنها را آزرده است. لازم به ذكر است كه آقاي دكتر هم اكنون به عنوان استاد در گروه مهندسي برق دانشگاه كردستان مشغول خدمت به هموطنان خود مي باشند.

با تشكر فراوان از آقاي دكتر بيوراني و خانم حسين زاده براي همكاري ايشان با وبسايت بانه پديا.

بخش اول:
در این شماره از مجله ی IEEE تصمیم گرفتیم با استادی مصاحبه کنیم که عضو ارشد (Senior Member) IEEE است و موفقیت ها و اخلاق خوبشون زبانزد تمام کسانی که ایشون رو می شناسن وبه نحوی با ایشان ارتباط دارن. پس سردبیر مجلمون وقت قبلی گرفت و من هم رفتم برای مصاحبه. سلام کردم ورو صندلی که روبروی استاد بود نشستم وبعد دو سه دقیقه شروع کردم به سوال پرسیدن.خداییش خیلی مفید بود.سعی کردم چیزی که در اون مصاحبه گذشت رو با دقت تمام رو کاغذ بیارم.استادی با این مرتبه علمی و اخلاقی آنهم در دانشگاه کردستان(زنده باد دانشگاه کردستان) . با ما همراه باشید و بیوگرافی شیرین این استاد عزیز رو از زبان خود ایشان بشنوید.

1.در آغاز خودتان را به طور کامل معرفی کنید.از شهر و محله و خانواده تان بگویید.
حسن بیورانی هستم . در سال 1346 در اطراف سردشت متولد شدم.

2.استاد از دوران قبل از ورود به دانشگاه خود برای ما بگید.
من دوره ی دبستان و راهنمایی را در شهر بانه و دوران دبیرستان را در سه شهر بانه، تهران و ارومیه به پایان رساندم. از همان سوم راهنمایی تمام هدف های خود را مشخص کرده بودم. به رشته ی الکترونیک خیلی علاقه داشتم. به همین دلیل از همون ابتدا دوست داشتم که از یه جایی شروع کنم، به طوری که وقتی اول دبیرستان بودم، به همراه پدرم برای یادگیری به یک تعمیرگاه رادیو و تلویزیون رفتم . ولی آنجا هم خیلی موثر نبود پس به پیشنهاد برادرم تصمیم گرفتم که به تهران بروم و همزمان با گذراندن دوم دبیرستان در آنجا در یک دوره ی رسمی آموزش رادیو و تلویزیون شرکت کنم. سپس به بانه برگشتم و چون بانه در آن زمان در شرایط جنگی بود به ناچار سوم دبیرستان را بدون معلم یعنی به صورت خودخوان سپری کردم و چون سال چهارم دبیرستان را هم نمی شد بدون دبیر بخوانم ، خانواده ام با تلاش برادر بزرگم (علی) به شهر ارومیه نقل مکان کردند. وقتی نتیجه ی کنکور اعلام شد من در سردشت بودم و اطلاعی از آمدن نتیجه ها نداشتم . خانواده ام که خودشان هم دیر فهمیده بودند به هر نحو ی که بود، با من تماس گرفتند. رتبه ام خوب بود. وقتی به ارومیه رسیدم حدودا دو ساعت برای تعیین رشته وقت داشتم چون ساعت11 به ارومیه رسیدم و ساعت 2 باید آن را تحویل پست می دادم، پس با عجله کد تمام رشته های الکترونیک را وارد کردم حتی بدون اینکه اولویت شهر ها را در نظر بگیرم. فکر کنید چه انتخاب رشته ای از آب در آمد. شهریور که جواب کنکور آمد، من مهندسی الکترونیک دانشگاه فردوسی مشهد قبول شده بودم.

3. از دوران دانشگاهیتان برایمان بگید
لیسانس را در فردوسی مشهد به پایان بردم و چون در دانشگاه خیلی بهم سخت گذشته بود اصلا قصد ادامه تحصیل نداشتم.24 سالم بود و با خانمم که فارغ التحصیل رشته ی مامایی دانشگاه اصفهان بودند و دربیمارستان بانه مشغول به کار بودند ، نامزد کردم . دوست داشتم کار کنم ولی در بانه برای یک فارغ التحصیل الکترونیک کاری نبود.باید نزدیک ترین جا رو انتخاب می کردم پس با یکی از دوستام که در سنندج بود یک شرکت زدیم ولی بعد از چند ماه خبر اومد که باید سربازی برم . چون مدیر آن شرکت من بودم پس تصمیم گرفتم که در آموزش و پرورش سنندج امریه بگیرم و سه ماهی که اجباری بود را گذراندم ولی روزی که اسامی افراد امریه دار رو می خواندند با کمال تعجب دیدم اسم من توی لیست نیست. کلی این ور اون ور دنبالش رفتم و تلاش کردم ولی گفتند همینه که هست و تازه گفتند امکان ادامه خدمت سربازی برای شما در استانهای کردستان و آذربایجان غربی وجود ندارد. نمی تونم بگم چه حالی داشتم، تمام برنامه ریزی هام به هم خورده بود. به ناچار به شرکت رفتم و مساله رو بهشون گفتم ودر کمال ناباوری استعفانامه رو از شرکتی که خودم در به وجود آوردنش سهیم بودم نوشتم. در آن لحظات فقط دعا می کردم که جاهای دورتری چون سیستان و بلوچستان و خراسان نیفتم. ولی خوشبختانه در امتحانی که برای مرکز آموزش تحقیقات الکترونیک و مخابرات نزاجا می گرفتند من جزو سه نفر پذیرفته شده بودم. چیزی که می تونم از اونجا بگم اینکه آدم های واقعا آکادمیک و باسوادی اونجا بودند، محیطی که کاربرد رشتمو می دیدم و همونجا بود که به ادامه ی تحصیل آنهم در گرایش کنترل علاقه مند شدم. این دوره را به عنوان نقطه عطفی در زندگی علمی خود می دانم. سه ماه قبل از اینکه سربازیم تموم بشه برای امتحان کارشناسی ارشد شرکت کردم و در دانشگاه خواجه نصیر پذیرفته شدم. در دوران ارشد بالاترین معدل را کسب کردم و به همین دلیل پیشنهاد ادامه تحصیل در دوره ی دکتری بدون کنکور را دریافت کردم. ولی به خاطر زندگی مشترک تعطیل شده ام قبول نکردم و بلافاصله به کار در شرکت برق منطقه ای غرب مشغول شدم. به مدت 4 سال کارشناس مطالعات سیستم، مسئول پروژه AOC، و مدیر دفتر تحقیقات شرکت برق منطقه ای غرب بودم و همزمان در مجتمع آموزشی غرب، دانشگاههای رازی و کردستان تدریس می کردم. ولی بعد از مدتی احساس کردم دیگر آنجا چیززیادی برای یاد گرفتن وجود ندارد. سال1380 بود که به دانشگاه کردستان آمدم و به عنوان مربی مشغول به کار شدم. بعد از یک ترم احساس کردم که باید ادامه تحصیل بدم. رزومه ی خود را برای بورس تحصیلی به دو کشور ژاپن و انگلستان فرستادم که در دانشگاه شیفلد انگلستان و 7 دانشگاه معتبر ژاپن بورس تحصیلی ام پذیرفته شد. پس از مشورت با همسرم و سایرین دانشگاه اساکای ژاپن را برای ادامه ی تحصیل انتخاب کردم. آنجا 6ماه دوره ی آموزش زبان ژاپنی داشتم وقانون این بود که بعد از گذراندن یکسال، تحت عنوان "دانشجوی بی درجه" درامتحان ورودی دانشگاه شرکت کنی. پس از گذشت دو ماه از شروع کلاس زبان ژاپنی به آزمایشگاه استادم رفتم. آنجا کار می کردم و در حدی فعالیت کردم که استادم گفت که در مورد شما به گذراندن یک سال “دانشجوی بی درجه” نیازی نیست و در امتحان ورودی دانشگاه شرکت کن. همین کار را کردم و قبول شدم. وارد دوره ی دکتری شدم. بعد از دو سال بیش از 10 مقاله ی مجله ای معتبر و 20 کنفرانس بین المللی داشتم. چیزی که برای دفاع دوره ی دکتری لازم بود 3 مقاله ی مجله ای معتبر و 5 کنفرانس بین المللی بود.عصر روزی که روز قبلش نتایج کارم را به استادم ایمیل کرده بودم، استادم آمد و به زبان ژاپنی گفت: "حسن ماتتی کوداسای" که معادل جمله انگلیسی “Hassan stop please” است و به معنی "حسن کافیست، لطفا دست نگهدار!" می باشد. او گفت که ما تصمیم گرفته ایم که به عنوان جایزه تو را دو ساله فارغ التحصیل کنیم. سه ماه قبل از فارغ التحصیلی برای امتحان بورس JSPS
(Japan society for promotion of science) در مقطع postdoctoral شرکت کردم و پذیرفته شدم.در سال 2006 این دوره را که دو سال به طول انجامید به پایان رساندم. استادم که از تصمیم برگشت من به ایران اطلاع پیدا کرده بود گفت که شاید پشیمان شوی پس جایت را در مقام استادیاری تا 6 ماه برایت رزرو می کنیم. در سال 85 بود که به ایران برگشتم. بعد از یک سال تدریس در دانشگاه کردستان احساس کردم که دوباره به یک کار تحقیقاتی نیاز دارم. در همین زمان محققان استرالیایی که نتایج تحقیقات من را در زمینه ی کاری خودشان جالب یافته بودند مرا به عنوان استاد مدعو به دانشگاه صنعتی کوئینزلند دعوت کردند. پیشنهاد ایشان را پذیرفتم و به مدت یک سال تحصیلی (87-86) را آنجا بودم و سپس به دانشگاه کردستان برگشتم. تالیف حدود 5 مقاله و یک کتاب از نتایج کارهایم در آنجا بود. بعد از یک سال از طرف یک دانشگاه در ژاپن دعوت شدم تا به عنوان استاد و برای تدریس و تحقیق به آنجا بروم. تالیف حدود 15 مقاله و یک کتاب نیز از نتایج کارهایم در مدت یکسال اقامت در آنجا بود.

4.استاد موفقیتهایتان بسیار زیباست و هر کسی را به تحسین وا می دارد. شاید بقیه فکر کنن که شما خیلی کم تفریح می کنید، دوست دارم که از علاقه تان به کارای غیر درسی و تفریحی بگید.
من در دوران دبیرستان نقاشی و خطاطی می کردم. به پیاده روی و فیلم خیلی علاقه دارم. به کوهنوردی، دوچرخه سواری و شنا هم همیشه علاقه داشته ام. سعی میکنم کارهای درسی و تحقیقاتی را هم در محل کارم انجام داده و اونا رو به خونه نبرم.

5.لحظه هایی که دلتنگ می شید چیکار می کنید؟
دوست دارم به جایی برم که سکوت مطلق باشه و فقط فکر کنم.

6.لحظه هایی که واقعا ناامید هستید و فکر می کنید که دنیا به پایان رسیده رو چطور سپری می کنید؟
با همسرم صحبت می کنم و همیشه با نزدیکان مشورت می کنم.

7.چند فرزند دارید؟
2 پسر. بینا که امسال دوم راهنمایی می رود و زانا که 8 سال دارد.

8 .فکر می کنید پدر خوبی هستید؟
(می خندند) البته این را باید از بچه هام بپرسید.

9 . با کسی که با شما بدی می کنه چطور رفتار می کنید؟
به جز یک مورد که استادی در دوره ی لیسانس در مورد بنده ارزیابی عادلانه ای نداشت، هیچ وقت احساس نکرده ام که یک نفر به من بدی کرده، یا به من حسودی می کند(متوجه شدم که ایشان واقعا خوشبین هستند.)

10.زندگی رو چطور می بینید، آیا سخته؟ اصلا به نظر شما چیزی هست که در زندگی آسان به دستش بیاریم یا باید برا همه چیز سخت تلاش کنیم ؟
به نظرمن هر چیزی بهایی دارد و برای به دست آوردنش باید هزینه ای بپردازی. اگر چیزی رو در زندگی تصادفی به دست بیاری، ممکنه که تصادفی هم از دستش بدی.

11. دانشجو رو چطور موجودی می بینید؟
من به گفته یکی از استادان ژاپنی ام اعتقاد دارم که می گفت " همون اندازه که من به دانشجو یاد می دم، ازش یاد بگیرم". دانشجویی رو دوست دارم که از شکست خوردن ناامید نشه و هر بار که زمین می خوره، با اعتماد به نفس، بسیار شجاعتر از دفعه ی قبل بلند شه و بگه که من می تونم.
استاد از مصاحبت با شما واقعا لذت بردیم .از اینکه همچنان در دانشگاه کردستان هستید به خود می بالیم و به دانشگاهمان افتخار می کنیم. موفقیت روز افزون شما را از ایزد منان خواستاریم. از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید و با خوش اخلاقی سوالهای ما را جواب دادید، از شما بسیار ممنونیم.

بخش دوم:
12. زیباترین دوره زندگی آکادمیک خودتان را که تاکنون تجربه کرده اید مربوط به چه زمانی می دانید؟
شاید سال اول دوره دکتری در ژاپن برایم جالبترین بود. زمانی که خود را در برزخی بین دو دنیای آموزشی می دیدم دنیایی که پشت سر گذاشته بودم و از آن عمیقآ تاثیر گرفته بودم و دنیایی که کاملا متفاوت و تازه بود و داشتم تجربه می کردم.

13. سطح علمی و پیشرفت های دانشگاه کردستان را چگونه ارزیابی می کنید.
دانشگاه ما در یک دهه اخیر پیشرفت بسیار خوبی داشته اما هنوز با جایگاه واقعی خود، با توجه به پتانسیلهای موجود فاصله زیاد دارد.

14. لطفا در مورد برنامه هایی کنونی وآینده تان در دانشگاه کردستان مختصرا توضیح دهید.
تلاش خواهم کرد تا بکمک سایر همکارانم به ارتقاء هرچه بیشتر جایگاه علمی دانشگاه کردستان در کشور و منطقه بپردازم و در راستای توسعه کیفی و کمی رشته های تحصیلی مهندسی برق، الکترونیک، کامپیوتر و سایر رشته های مرتبط قدم بردارم.

15. خیلی ها شما را اهل بانه می دانند, دوست دارید راجع به این شهر چیزی بگویید؟
همینطور هم است چراکه از شش سالگی در بانه بوده ام و آنجا بود که قدم به مدرسه گذاشتم. سالها آنجا زیسته و هنوز هم خانواده پدریم در آنجا ساکن هستند. بانه دارای مردمانی آگاه و طبیعتی زیباست.

16. از مشاهیر و استادانان بانه ای با چه کسانی ارتباط دارید (چه کسانی را می شناسید)؟
بانه از نظر تعداد مشاهیر فرهنگی و علمی در گذشته و حال از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و می باشد. اینجانب بر این باورم که بسیاری از معلمینم در دوره های ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان از جمله این بزرگواران بوده و هستند. در حال حاضر با توجه به حوزه کاریم بیشتر با اساتیدی ارتباط دارم که در دانشگاه کار می کنند که از جمله می توان به همکارانم آقایان دکتر عبدالله سلیمی، دکتر عثمان عزیزی، دکتر حسین بیورانی، دکتر محسن طاهربانه، دکتر نجم الدین جباری و دکتر جلال خدایی اشاره نمود.

17. این مصاحبه در وبسایت بانه پدیا منتشر خواهد شد, نظرتان در مورد تاسیس و کار بر روی چنین سایت هایی توسط فارغ التحصیلان بانه ای چیست؟
تاسیس چنین سایتهایی در شرایط حاضر بسیارمیمون و ارزشمند است. این آغاز خجسته را به شما و همکارانتان تبریک میگویم و تداوم با موفقیت را برایتان آرزومندم.

18. در آخر اگر حرف خاصی در خصوص دانشگاه کردستان یا شهرمان بانه دارید, خوشحال می شیم بشنویم.

امیدوارم دانشگاه کردستان و شهرمان بانه بتوانند مسیر شکوفایی خویش را در بطن مه غلیظ دشواریها یافته و با سربلندی موانع و چالشهای موجود را پشت سر گذارند و برای شما و دیگر دانش آموختگان منطقه نیز در راه تحقق این امر آرزوی موفقیت دارم.

منابع:

سایت دکتر حسن بیورانی
سایت دانشگاه کردستان
بانه پدیا:مصاحبه IEEE شاخه دانشگاه کردستان با دکتر حسن بیورانی

behnam5555 02-23-2015 06:37 PM


عادیله خانم

ژیان به هه‌موو لایه‌كی سه‌لماندووه كه شارستانیه‌ت و ئاوه‌دانی له هه‌ر شوێنێكی ئه‌م جیهانه‌دا ته‌نیا به بیر و بۆ چوون و بازووی پیاو دروست ناكرێ، به‌ڵكو ده‌‌بێ هاوكاریی ئافره‌تیشی له‌گه‌ڵدا بێ، له كۆمه‌ڵی كورده‌واریی خۆشماندا له سه‌رده‌مێكی زووه‌وه گه‌لێ ئافره‌تی ئازاو لێهاتوو هاتوونه‌ته گۆڕه‌پانی ژیان و ڕۆڵێكی دیار و به‌رچاویان له بنیات نانی كۆمه‌ڵگای كورد و پارێزگاریی كردن له نیشتمان و پێشخستنی زانیاریی له كوردستان له بواره‌جیاجیاكاندا گه‌لێك ئافره‌تی ناوداری مه‌زنی وه‌كو خانزاد خانی سۆران و قه‌ده‌م خێر و مه‌ستووره‌ی ئه‌رده‌ڵانی و حه‌پسه‌خانی نه‌قیب و عادیله خانمی لێهه‌ڵكه‌وتووه و هه‌ر یه‌كه‌یان له بوارێك له بواره‌كانی ژیانی میلله‌تی كورددا خزمه‌تگوزاری خۆیان پشكه‌ش كردوه

ئافره‌تی كارگێری خێڵی گه‌وره‌ و گرانی جاف، خاتوو عادیله خانمی هاوسه‌ری وه‌سمان پاشای جاف كچی عه‌بدولقادر به‌گی ساحێبقڕان بوو، بنه‌ماڵه‌كه‌ی له دوای تێكچوونی فه‌رمانڕه‌وایی میرنشینی بابان له ساڵی 1851دا له سلێمانییه‌وه چۆته ووڵاتی ئه‌رده‌ڵان و عادیله خانم له ساڵی 1859دا له شاری سنه‌ی پایته‌ختی ئه‌رده‌ڵان له دایكبووه و له ناو گه‌وره و سه‌رداره‌كانی ئه‌رده‌ڵان چاوی كراوه‌ته‌وه

بنچینه‌ی خوێندن و فێربوونی قورئانی له سه‌رده‌ستی مامۆستای تایبه‌تی مامۆستای تایبه‌تی وه‌رگرتووه تاكو بووه‌ته خوێنده‌وارێكی ڕووناكبیری هۆشیار.
ئه‌و ئافره‌ته تێگه‌یشتووه له ساڵی 1895دا شووی به وه‌سمان پاشای جاف كردووه له هه‌ڵه‌بجه و دایكی دڵسۆزی "ئه‌حمه‌د موختار جاف"ی شاعیری ناوداری كورد بووه، ئه‌و ڕۆڵه‌یه‌ی به جۆرێكی وا په‌روه‌رده كردووه كه له دوا ڕۆژدا ببێته ڕابه‌ری كۆمه‌ڵگاكه‌ی و دڵسۆزی نیشتمانه‌كه‌ی. له‌ دوای مه‌‌حموود پاشای جاف، سه‌رۆكایه‌تی ئه‌و هۆزه مه‌زنه‌ی كورد، هۆزی جاف ده‌كه‌وێته ئه‌ستۆی وه‌سمان پاشای مێردی عادیله خانم


ئه‌و ئافره‌ته لێهاتووه هۆشیاره ده‌بێته یارمه‌تیده‌رێكی كارای هاوسه‌ره‌كه‌ی و كه وه‌سمان پاشا زیاتر ده‌چێته ناو ساڵانه‌وه، عادیله خانم هه‌موو كاروباری هۆزی جاف سه‌ركه‌وتوونه به‌ڕێوه ده‌بات و ناوبانگی له هه‌موو ناوچه‌ی شاره‌زوور و هه‌ورامان و شوێنه‌كانی دیكه‌ی كوردستانی باشوور بڵاوده‌بێته‌وه و ڕێزێكی زۆری نه‌ك هه‌ر له ناو خێڵه‌كانی دیوی كوردستانی ڕۆژهه‌ڵاتیش ده‌بێ و فه‌رمانی جێبه‌جێ ده‌كرێ و، هه‌موو كێشه‌یه‌كی كارگێڕی و كۆمه‌ڵایه‌تیشیله دوای كۆچی دوایی وه‌سمان پاشا چاره‌سه‌ر ده‌كرد و به‌ندیخانه‌ی تایبه‌تی دروست كردبوو بۆ به‌ند كردنی ئه‌و تاوانبارانه‌ی كه فه‌رمانی به‌سه‌ردا ده‌دان

ئه‌و ئافره‌ته مه‌زنه زۆر ‌حه‌زی به ئاوه‌دانی و پێشخستنی زانست و خوێنده‌واری ده‌كرد. قوتابخانه‌ و بازاڕێك و چه‌ند باڵه‌خانه‌ی گه‌وره‌ی له هه‌ڵه‌بجه بنیات ناو له گوندێكی بچووكه‌وه كردیه شارێكی ئاوه‌دانی به هات و بات و گه‌لێك باخ و سه‌یرانگای جوان و دڵگیری لێ دروست كرد. به كورتی عادیله خانم ژیانێكی شارستانی له‌و شاره خنجیلایه‌دا پێكه‌وه‌نا وه‌ك ئافره‌تێكی به ده‌سه‌ڵات و فه‌رمانڕه‌وا له‌و ناوچه‌یه و له‌ ناو هۆزه‌كه‌ی خۆیدا ژیا تاكو له ته‌مه‌نی 65 ساڵیدا له مانگی گوڵان له‌و شاره‌ی هه‌ڵه‌بجه له به‌هاری 1924دا كۆچی دواییكرد و له گۆڕستانی "عه‌بابه‌یلێ"ی نزیك هه‌ڵه‌بجه به خاك سپێردرا و سڵاو له یادی كۆچی دوایی ئه‌م شێره‌‌ڕنه‌ی كورد.


behnam5555 02-23-2015 06:41 PM


گیوی موكریانی

ناوی ته‌واوی "عه‌بدولره‌حمان له‌تیف ئیسماعیل عه‌بدوڵلا له‌تیف"ه‌و له ساڵی 1903 له‌شاری مهاباد له‌دایكبووه.
له ساڵی 1913 له‌گه‌ڵ حوسێن حوزنی برای چووه بۆ وڵاتی شام له شاری حه‌ڵه‌ب تا ساڵی 1925 له‌وێ نیشته‌جێ بووه و خوێندنی سه‌ره‌تایی له قوتابخانه‌كانی حه‌ڵه‌ب خوێندووه، له ساڵی 1924-1925 چووه بۆ به‌یرووت و له دانیشگایه‌ك فێری بنچینه‌ی زمانی فه‌ڕه‌نسی بووه، له‌ساڵی 1915 حوسێنی برای مه‌كینه‌یه‌كی چاپی له ئه‌ڵمانیا كڕیوه و له بازاڕچه‌ی حه‌ڵه‌بی داناوه.

له‌ساڵی 1925 له‌گه‌ڵ حوسێن حوزنی هاتوون بۆ ئێراق و ماوه‌یه‌ك له‌شاری به‌غدا نیشته‌جێ بوون، هه‌ر‌ له‌و ساڵه‌دا له‌سه‌ر داوای سه‌ید ته‌های شه‌مزینی به‌ڕێوبه‌رایه‌تی ئه‌وسای شارۆچكه‌ی ڕه‌واندز و دۆستی دێرینیان له‌شاری حه‌ڵه‌به‌وه چوون بۆ ڕواندز و چاپخانه‌كه‌یان لێ دامه‌زراندووه، له‌ساڵانی 1926-1932 یاریده‌ری حوزنی و به‌ڕێوبه‌ری گۆڤاری زاری كرمانجی بوو له ڕواندز، له‌ساڵانی 1935-1936 كاری له گۆڤاری ڕووناكیدا كردووه، كه له‌لایه‌ن حوزنی و شیت مسته‌فا له ڕواندز و شاری هه‌ولێر ده‌رچووه، له‌ساڵی 1935 هاتۆته هه‌ولێر و له‌گه‌ڵ پیشه‌ی وێنه‌گری و كاروباری چاپخانه‌كه‌شی به‌ڕێوبردووه، هه‌ر له‌و ساڵه‌دا مه‌كینه‌یه‌كی گه‌وره‌تری بۆ چاپی كوردی له مووسڵ له فه‌زیل عیسا مه‌حفوز كڕیوه و له هه‌ولێر دایمه‌زراند بۆ چاپكردنی گۆڤاری ڕووناكی و په‌رتووكی كوردی، له 1947.09.20، كه حوسێن حوزنی موكریانی برای كۆچی دوایی ده‌كات، مه‌كینه كۆنه‌كه‌ی زاری كرمانجی ده‌بێتی خاوه‌نی له‌ساڵی 1948 له‌كاتی ڕاپه‌ڕینه نیشتمانیه‌كه‌ی گه‌لی ئێراق و دوای وه‌ده‌ستهێنانی هه‌ندێ سه‌ربه‌ستی دیموكراتی له وڵاتدا ناوی چاپخانه‌كه‌ی زاری كرمانجی كردووه به چاپخانه‌ی كوردستان.
له‌ساڵی 1963 ناوی چاپخانه‌كه‌یان پێگۆڕیوه به ناوی چاپخانه‌ی هه‌ولێر، له‌ساڵی 1970 له دوای ده‌رچوونی به‌یاننامه مێژووه‌یه‌كه‌ی 11ی ئادار ناوی چاپخانه‌كه‌ی كردۆته‌وه به چاپخانه‌ی كوردستان، له نێو ئه‌م ده‌رده كوشنده‌یه ژیاوه، تا كاتی نیوه‌ڕۆی 1977.07.24 له نه‌خۆشخانه‌ی شاری مووسڵ دڵه گه‌وره‌كه‌ی له لێدان ده‌كه‌وێ و له ئێواره‌ی هه‌مان ڕۆژدا له گۆڕستانی ئیمام محه‌مه‌د له هه‌ولێر له ته‌نیشت نووسه‌ر و مێژوونوسی ناودار حوسێن حوزنی موكریانی برایه‌وه به‌خاك سپاردرا.


behnam5555 02-23-2015 06:43 PM


ئه‌مین فه‌یزی به‌گ


ئه‌فسه‌ری پایه‌ به‌رز و زانا و كه‌سایه‌تی ناوداری كورد ئه‌مین فه‌یزی به‌گ هه‌شتا‌وهەشت ساڵ له‌مه‌وبه‌ر له 1925.02.16دا كۆچی دواییكردووه و تۆماری ژیانی ئه‌و ناوداره‌ی كورد پێچراوه‌ته‌وه و چووه‌ته ڕیزی نه‌مرانی كورد و كوردستانه‌وه.

ئه‌م كه‌سایه‌تیه‌ی كورد له‌ساڵی 1860دا له‌شاری سلێمانی له‌دایكبووه و له شاره‌كه‌ی خۆی له‌ حوجره‌ی مزگه‌وته‌كانی ده‌ستی به‌خوێندن كردووه و ئینجا چووه‌ته قوتابخانه‌ی میریی و قۆناغی سه‌ره‌تایی ته‌واو كردووه‌ و چووه‌ته به‌غدا و قۆنا‌غی خوێندنی ناوه‌ندیی به‌ پله‌یه‌كی به‌رز ته‌واو كردووه‌ و ڕووی كردۆته شاری ئه‌سته‌مبووڵ و له قوتابخانه‌ی سه‌ربازی خوێندوویه‌تی و بڕوانامه‌ی ده‌رچوونی وه‌رگرتووه‌ و به‌پله‌ی مولازم له‌ سوپای عوسمانی دامه‌زراوه‌ و دوای ماوه‌یه‌ك كراوه‌ به "قوڵ ئاغاسی" و به‌ڕێوه‌به‌ری قوتابخانه‌ی سه‌ربازی له به‌غدا و له‌و ده‌مه‌دا په‌رتووكێكی زانستی به ناونیشانی "اجمالی نتائج" نووسیوه، كه پوخته‌یه‌كی پته‌وی زانسته‌كانی بیركاری و فیزیایه‌، چونكه خۆی له‌و دوو زانسته‌دا ده‌ست باڵابووه و له‌هه‌مان كاتیشدا له‌ به‌ڕێوه‌بردنی كاروباری سوپادا گه‌لێك لێهاتوو بووه، بۆیه‌ پایه‌ی سه‌ربازی به‌رزكراوه‌ته‌وه و كراوه‌ به قوماندانی لیوا یه‌ك سه‌رباز له‌ سلێمانی و پله‌ی "میر ئالا"ی پێداروه و ئاسایشی ئه‌و ناوچه‌یه‌ی به چاكی دابین كردووه و له هه‌مان كاتیشدا له وێژه‌كانی دا گه‌لێك به‌هره‌دار و به‌توانابووه.
بۆیه مامۆستا ڕه‌فیق حیلمی له به‌رگی یه‌كه‌می شیعری و ئه‌ده‌بیاتی كوردیدا له‌م باره‌یه‌وه گوتوویه‌تی: "ئه‌مین فه‌یزی به‌گ سه‌ربازێكی زانا و وێژه‌زانێكی سه‌ربازی بووه! ئه‌م به‌هره‌‌یه‌ش به ده‌گمه‌ن له كه‌سێکدا كۆده‌بێته‌وه كه زانست و وێژه و كاروباری سه‌ربازی به‌ یه‌كه‌وه بگرێته‌و خۆ".
ئه‌مین فه‌یزی به‌گی ئه‌فسه‌ر له ده‌ور و به‌ری ساڵی 1914دا، واته به‌ر له هه‌ڵگیرسانی جه‌نگی یه‌كه‌می جیهانی له‌سه‌ر هه‌ڵوێستی كوردایه‌تی و ناكۆكی له‌گه‌ڵ "پارتی یه‌كگرتن و پێشكه‌وتن"ی فه‌رمانڕاویدا خانه‌نشین كراوه و له شاری ئه‌سته‌مبووڵ ژیاوه و بۆ ساڵی 1915دا چۆته وڵاتی شام و له شاری حه‌ڵه‌ب ماوه‌یه‌ک ژیاوه.
ئه‌مین فه‌یزی به‌گ ئه‌م په‌رتووكه زانستی و وێژه‌یانه‌ی خواره‌وه‌ی به زمانی توركی داناوه:
1- إجمالی نتائج
2- ته‌فره‌قه‌ی ریاضیات (ئه‌مه‌یان له تفاضل و تكامل)ه‌وه‌ ده‌دوێت
3- هه‌وای نه‌سیمی
4- شوعاعات
جگه له‌م به‌رهه‌مانه‌شی په‌رتوكێكی له‌سه‌ر مێژووی وێژه‌ی كوردی به‌ناوی "ئه‌نجوومه‌نی ئه‌دیبان" به كوردی داناوه و له ساڵی 1920 دا له ئه‌سته‌مبووڵ دا چاپكراوه و نرخ و به‌های ئه‌م په‌رتووكه‌ی له‌وه‌دایه كه یه‌كه‌می په‌رتووكی كوردییه‌ له مێژووی وێژه‌ی و وێژه‌ناسانی كورد و شاعیره پێشه‌نگه‌كانه‌وه بدوێ.
پایه‌ی سه‌ربازی و زانستی و وێژه‌ی ئه‌مین فه‌یزی به‌گ وای له شاعیران كردبوو ڕێزی لێ بنێن و ستایشی خۆی و كرده‌وه به‌رزه‌كانی بكه‌ن، یه‌كێک له‌و شاعیرانه شێخ ڕه‌زای تاڵه‌بانی بووه.
له‌و كاته‌ی كه ئه‌مین فه‌یزی به‌گ بووه‌ته سه‌ركرده‌ی سوپا له سلێمانی و ئاسایشی ناوچه‌كه‌ی به‌ر قه‌رار كردووه و به‌م ‌دێڕه شیعره پێشوازی لێكردووه هه‌روه‌ك ده‌ڵێت:
كه ته‌شریفی شه‌ریفی هات ئه‌مین فه‌یزی به‌میوانی
له عوهده‌ی شوكری ده‌رناچم مه‌گه‌ر خۆم كه‌م به قوربانی
شێخ ڕه‌زا كه ناوداربووه به هه‌جووكردنی كاربه‌ده‌ستان كه‌چی له به‌ر گه‌وره‌یی و چاكه خوازی ئه‌م زاته ئه‌مین فه‌یزی به‌گ به‌م جۆره ستایشی كردووه.

behnam5555 02-23-2015 06:44 PM


محه‌مه‌د تۆفیق وردی

مامۆستای په‌روه‌رده‌كار و نووسه‌ر و شاعیر و فۆلكلۆرستی كورد محه‌مه‌د تۆفیق وردی له 1972.12.02دا له شاری به‌غدا له ته‌مه‌نی 52 ساڵیدا كۆچی دواییكردو زنجیره‌یه‌ك له په‌رتووكی كوردی و عه‌ره‌بی به چاپكراوی و به ده‌ستنووسی له پاش به‌جێما.
ئه‌م خزمه‌تگوزاره‌ی كورد له ساڵی 1923دا له شاری كۆیه له دایكبووه، خوێندنی سه‌ره‌تایی و ناوه‌ندیی له‌ساڵی 1941دا له شاره‌كه‌ی خۆیدا ته‌واو كردووه و چۆته به‌غدا و له خانه‌ی مامۆستایانی سه‌ره‌تایی وه‌رگیراوه و له پاییزی 1944دا بووه‌ته مامۆستایه‌كی په‌روه‌رده‌كار و ڕێبازێكی چه‌پڕه‌وی نیشتمانی گرتووه‌ و گه‌لێك جار تووشی ڕاوه‌دنان و گرتن بۆته‌وه.


كاتێك كه مامۆستا بووه له شاری قه‌ڵادزێ، له‌دوا دوای ساڵی 1945دا په‌یوه‌ندی به بزوتنه‌وه‌ی ڕزگاریخوازی كورد له كوردستانی ئێران كردووه و له سه‌ره‌تای ساڵی 1946دا خۆی گه‌یاندۆته شاری مه‌هاباد و به‌شداریی له ئاهه‌نگی دروستبوونی كۆماری دیموكراتی كوردستان له 1946.01.22دا به سه‌رۆكایه‌تی پێشه‌وا قازی محه‌مه‌د كردووه و له‌گه‌ڵ دامه‌زراندنی كابینه‌ی یه‌كه‌می كۆماری كوردستان له 1946.02.11دا به مامۆستای قوتابخانه‌ی سه‌ره‌تایی داده‌مه‌زرێ و له‌و یازده مانگه‌ی ته‌مه‌نی كۆماره ساوایه‌كه‌ی كوردستان خزمه‌تی نه‌وه‌ی نوێی كورد ده‌كات و كاتێكیش كه ئه‌و تاقیكردنه‌وه‌ ڕامیارییه‌ی كورد شكستی هێناوه كۆماره‌كه له 1946.12.17دا ڕووخا، مامۆستا وردی بۆ مانگی 1947 گه‌ڕایه‌وه كۆیه و بێ كار و فرمانی مایه‌وه و چووه ڕێزی پارتی كۆمۆنیستی ئێراق - ڕێكخراوی كوردستان و به دڵسۆزی چالاكی ڕامیاری نواند و له دوای شۆڕشی 14ی ته‌ممووزی 1958دا گه‌ڕایه‌وه سه‌ر كاره‌كه‌ی و وه‌ك مامۆستایه‌كی په‌روه‌رده‌كار خزمه‌تی نه‌وه‌ی نوێی كرد تاكو ڕۆژی كۆچی دوایی له 1975.12.02دا.
محه‌مه‌د تۆفیق وردی شاعیرێكی نیشتمانپه‌روه‌ر بوو، له سه‌ره‌تای چله‌كانی سه‌ده‌ی بیسته‌مه‌وه هۆنراوه‌ی نیشتمانی داناوه و له په‌نجاكاندا ده‌ستی به‌بڵاوكردنه‌وه‌ی هۆنراوه‌كانی كرد و له‌پاڵ هۆنراوه‌ی باسی كوردستاندا سروودی نیشتمانی پڕ سۆزیشی داناو، یه‌كێك له‌و سروودانه‌ی سرووده ناوداره‌كه‌ی "ئه‌ی شه‌هیدان"ه، كه له سه‌ره‌تاكه‌یدا ده‌ڵێت:
ئه‌ی شه‌هیدان ئه‌ی شه‌هیدان
نامرێ ناوو نیشانتان!
ئێوه بوونه ڕه‌هبه‌ری مه
بوونه پشت و سه‌نگه‌ری مه
بۆ ژیان و بۆ سه‌ری مه
ئه‌ی شه‌هیدان، ئه‌ی شه‌هیدان
نامرێ ناوو نیشانتان!
محه‌مه‌د تۆفیق وردی فۆلكۆرناس
وردی نووسه‌رێكی فۆلكۆرناسی لێهاتووی كورد بوو، هه‌رچه‌نده له‌سه‌ره‌تای ژیانی وێژییه‌وه ئه‌وینداری كه‌له‌پووری نه‌ته‌وایه‌ی میلله‌ته‌كه‌ی بوو، به‌ڵام تاكو نه‌چووه كۆماری دیموكراتی كوردستان و فێری خوێندنه‌وه‌ی بابه‌تی فۆلكلۆریی به‌پیتی لاتینی و سلاڤی نووسراوی كورده‌كانی قه‌فقاس نه‌بوو، نه‌بووه فۆلكۆرناسێكی شاره‌زا و ئه‌و هه‌موو به‌رهه‌مه فۆلكلۆریانه‌ی هه‌موو لایه‌كی كوردستانی بڵاونه‌كرده‌وه و وابوو ئه‌م فۆلكلۆرناسه توانی له‌ ماوه‌ی ژیانی وێژه‌ییدا 39 په‌رتووك به زمانی كوردی و عه‌ره‌بی چاپ بكات، كه زۆربه‌ی هه‌ره زۆریان له‌باره‌ی هۆنراوه‌ و چیرۆكی فۆلكلۆری و داستانی كوردین و هه‌موویان له گه‌نجینه‌ی كه‌له‌په‌ووری نه‌ته‌وایه‌تیمان نرخ و به‌های خۆیان هه‌یه و له‌وانه‌ی به‌كوردی چاپكراون ئه‌مانه‌ن:
1. حه‌سه‌ن و مه‌ریم، ساڵی 1955دا چاپی كردووه
2. ناسر و مار مار، ساڵی 1955
3. ئه‌نجامی داوێن پیشی، ساڵی 1956
4. گوڵی ناكام، به‌غدا 1957
5. خانزاد و له‌شكری، به‌غدا 1960
6. قه‌ڵای دمدم، به‌غدا 1960
7. مامه یاره‌ی قاره‌مان، به‌غدا 1961
8. فۆلكلۆری كوردی به‌شی یه‌كه‌م، به‌غدا 1961
9. فۆلكلۆری كوردی به‌شی دووه‌م، به‌غدا 1961
10. فۆلكلۆری كوردی به‌شی سێیه‌م، به‌غدا 1972
11. هه‌ندێ له به‌یت و هه‌ڵبه‌سته‌كانی عه‌لی به‌درشان، به‌غدا 1972
جگه له‌م به‌رهه‌مانه‌شی له‌بواری كه‌له‌پووری كوردییه‌وه زنجیره‌یه‌كیشی له دیوانی هۆنراوه و شانۆنامه‌ و مێژووی كورد نووسیوه و به‌چاپی گه‌یاندوون.

behnam5555 02-23-2015 06:45 PM


ئۆسمان سه‌بری


نووسه‌ری لێهاتوو و شاعیر و خه‌باتگێڕی ناوداری كورد "ئۆسمان سه‌بری" له 1994.10.10دا له‌ شاری دیمه‌شق كۆچی دواییكرد دوای ئه‌وه‌ی، كه زنجیره‌یه‌ك په‌ڕ‌تووكی به‌نرخی به‌ زمانی كوردی و پیتی لاتینی به‌چاپ گه‌یاند، كه ئه‌مانه‌ی خواره‌وه به‌شێكن له‌وبه‌رهه‌مانه‌ی:
1. ئه‌لفبای كورد - له‌ساڵی 1955دا له دیمه‌شق چاپی كردووه
2. ئاپۆ
3. دردێن مه
4. باهۆز (دیوانی هۆنراوه‌)‌ له‌ساڵی 1965دا له دیمه‌شق چاپكراوه
5. چار له هه‌نگ (چوار قاره‌مان) له‌ساڵی 1984دا له دیمه‌شق چاپكراوه

ئه‌م نووسه‌ر و شاعیره خه‌باتگێڕه‌ی كورد له‌ساڵی 1905دا له گوندی (نارنجی)ی سه‌ر به‌ شاری مێردین له كوردستانی باكوور چاوی ژیانی هه‌ڵێناوه خوێندنی سه‌ره‌تایی و ناوه‌ندی له دیاربه‌كر شاره‌كانی دیكه‌ی كوردستانی توركیا ته‌واوكردووه له‌ساڵی 1925دا به‌شداری له‌ شۆڕشه‌كه‌ی شێخ سه‌عیدی پیران كردووه، به‌ڵام چونكه لاوێكی تازه پێگه‌یشتوو بووه، به به‌ر هه‌ڵمه‌تی گرتن و كوشتن نه‌كه‌وتووه.
له‌گه‌ڵ له‌سێداره‌دانی شێخ سه‌عید و هه‌ڤاڵانی هه‌ستی نه‌ته‌وه‌یی پتر به هێزبووه پتر كه‌وتووه‌ته چالاكی ڕامیاری و كه، زانی له توركیا جێی نابێته‌‌وه، خۆی و شه‌ش له‌ براكانی ڕوو ده‌كه‌نه سووریا له شاری دیمه‌شق نیشته‌جێ ده‌بن، سه‌یدا ئۆسمان سه‌بری له‌گه‌ڵ ده‌رچواندنی گۆڤاری (هاوار) له‌لایه‌ن میر جه‌لاده‌ت به‌درخانه‌وه له‌ 1932.05.15دا له دیمه‌شق بووه‌ته نووسه‌رێكی سه‌ره‌كی ئه‌و گۆڤاره‌ و گه‌لێك وتاری به‌نرخی له‌سه‌ر نوسینی كوردی به‌لاتینی تێدا نووسیوه و كاتێكیش، كه میر جه‌لاده‌ت گۆڤارێكی تریش به‌ناوی (ڕوناهی) هه‌ر له دیمه‌شق له‌ساڵی 1942دا ده‌رچوواند و تاكو ساڵی 1945 به‌رده‌وام بوو، له ده‌رچوون، مامۆستا ئۆسمان سه‌بری وتار و شیعری پته‌و‌ی به‌لاتینی تێدا بڵاوكردۆته‌وه به‌م جۆره مامۆستای خه‌ماڕه‌نگین یه‌كێك بووه له نووسه‌ره ناوداره‌كانی كورد، كه په‌ره‌یان به‌نووسینی كوردی به‌پیتی لاتینی داوه‌و بنچینه‌ی ئه‌لف و بێی كوردییان ئه‌و ئه‌بجه‌دییه داناوه، له‌بواری خه‌باتی نه‌ته‌وایه‌تیش دا سه‌یدا ئۆسمان له‌ساڵی 1957 له‌گه‌ڵ خه‌باتگێڕی ناسراوی وه‌ك نوره‌دین زازاو ده‌سته‌یه‌ك له نیشتمانپه‌روه‌رانی كورد (پارتی دیموكراتی كورد)یان له‌سووریا دامه‌زراند و به‌م كاره ڕامیارییه‌ی میری سووریا پێ ته‌نگاو بوو و چه‌ند جار ئه‌و تێكۆشه‌رانه‌ی گرت و ده‌ست به‌سه‌ریكردن مامۆستا ئۆسمان له‌ژیانی ڕامیاریدا 18 جار گیراوه و ئه‌شكه‌نجه‌ دراوه و له‌وانه دووجار له توركیا دوو جار له ئێراق و جارێك له لوبنان و 13 جاریش له سووریا گیراوه و له ڕۆژی 1960.08.08دا له‌گه‌ڵ "نوره‌دین زازا" و "ڕه‌شید ‌حه‌مۆ" له‌سه‌ر خه‌باتی ڕامیاریان وه‌ك سه‌ركرده‌ی پارتی فه‌رمانی له‌سێداره‌دانیاندار، به‌ڵام نووسه‌ر و ڕووناكبیر كورد له ئه‌وروپا و ئێراق و لوبنان یاداشت و پڕۆتسۆیان پێشكه‌ش به‌جه‌مال عه‌بدولناسر كرد و داوای به‌ردانیان كردن و له ئه‌نجامی ئه‌و داواكارییانه‌ دوای ساڵێك به‌ندیی له ڕۆژی 1961.08.08دا ئازاد كران.
سه‌یدا ئۆسمان سه‌بری هه‌موو پارچه‌كانی كوردستان گه‌ڕاوه، دوای هاتنی بۆ دیمه‌شق نیشته‌جێ بوونی له‌و شاره‌دا، له‌ساڵی 1930دا په‌یوه‌ندی به "پارتی خۆییبوون"ه‌وه كردووه چالاكیه‌كی زۆری تێدا نوواندووه و به‌ناوی ئه‌و پارته‌وه سه‌ردانی كوردستانی باشووری كردووه و خۆی گه‌یاندۆته بارزان و له‌وێ له‌گه‌ڵ‌ مه‌لا مسته‌فای بارزانی كۆبۆته‌وه بۆ پته‌وكردنی په‌‌یوه‌ندی خۆیبیون به خه‌باتی كورد له كوردستانی باشووردا و هه‌ر به‌ناوی "خۆیبوون"یش سه‌ردانی كوردستانی باشووری كردووه و چه‌ند تێكۆشه‌‌ری ئه‌وێی چاوپێكه‌وتووه و ئه‌م كه‌سایه‌تییه له ژیاندا واتای ماندووبوونی نه‌زانیوه و تا دوا هه‌ناسه‌ی ژیانی هه‌ر له خه‌باتی بێ وچاندا بووه له پێناوی مافه نه‌ته‌وه‌ییه ڕه‌واكانی كورددا.

behnam5555 02-23-2015 06:46 PM


حوسێن حوزنی موكریانی


حوزنی موكریانی مێژوونووس و ڕۆژنامه‌گه‌ریی لێهاتووی كورد ناوی ته‌واوی "سه‌ید حوسێنی كوڕی سه‌ید عه‌بدولله‌تیفی كوڕی شێخ ئیسماعیل"ه ‌و له ساڵی 1893دا له شاری مه‌‌هاباد چاوی ژیانی هه‌ڵهێناوه‌ و هه‌ر له منداڵییه‌وه نیشانه‌ی به‌هره‌و بلیمه‌تی لێ به‌دی كراوه‌و سه‌ودای كورد په‌روه‌ریی بووه.

له‌ته‌مه‌نی 12 ساڵیدا كه‌س و كاری خۆی و مه‌هابادی به‌جێهێشتووه ڕووی كردۆته مه‌راغه‌و ته‌ورێز و یه‌ریڤان و 12 ساڵیش به‌ به‌رگی ئه‌فغانی هه‌موو كوردستان و هه‌نده‌ران گه‌ڕاوه بۆ كۆكردنه‌وه‌ی مێژووی كورد و تۆماركردنی و یه‌كه‌مین كه‌س بووه بایه‌خی تایبه‌تی دابێ به نووسینی مێژووی كورد به‌زمانی كوردی.
حوزنی له هه‌موو چه‌شنه‌ زانیارییه‌ك ده‌داو، له مێژوو، وێژه، ڕۆژنامه‌گه‌ریی، مۆرهه‌ڵكه‌نی، وێنه‌گری و خۆشنووسی و كڵێشه‌ی وێنه هه‌ڵكه‌ندن له‌دار. بۆیه ده‌بینین گه‌لێك به‌رهه‌می وێژه‌ی و مێژوویی داناوه‌‌و چاپی كردوون و تا خۆی له ژیاندا بووه له نێوانی 1925 تاكو 1947 هه‌ژده‌‌ په‌رتووكی به‌نرخی چاپكردووه كه زۆربه‌یان له‌سه‌ر مێژووی كورد و كوردستان و بایه‌خی زانیاری خۆیان هه‌یه.
له‌ناو كورد دا یه‌كه‌مین كه‌س بووه چاپخانه‌ی بۆ به‌رژه‌وه‌ندی زمان و مێژووی و وێژه‌ی كوردی دامه‌زراندووه و له ساڵی 1915دا له‌شاری "حه‌ڵه‌ب"ی داناوه‌و له‌ دوایی دا له ساڵی 1925دا گواستوویه‌تییه‌و بۆ كوردستانی باشوور و له‌شاری ڕه‌واندزی داناوه و له ساڵانی 1926-1932دا گۆڤاری "زاری كرمانجی" پێ چاپكردووه‌و له‌و ماوه‌یه‌دا 24 ژماره‌ی پته‌وی لێ بڵاوكردۆته‌وه‌و له ساڵانی 1935 و 1936شدا له‌شاری هه‌ولێر له‌گه‌ڵ پارێزه‌ر شێخ مسته‌فا گۆڤاری ڕووناكی ده‌رچوواندووه‌و له ساڵانی 1943-1947یشدا گۆڤارو ڕۆژنامه‌ی (ده‌نگی گێتی تازه‌)ی به‌ هاوكاریكردنی له‌گه‌ڵ مامۆستایان تۆفیق وه‌هبی و ‌حه‌سه‌نی شێخ حه‌مه مارف له شاری به‌غدای پایته‌ختی ئێراق ده‌رچوواندووه‌و گه‌لێك و تاری مێژووی و كۆمه‌ڵایه‌تی و ده‌قی وێژه‌ی فولكلۆری كوردی له‌و گۆڤار و ڕۆژنامه‌یه‌دا بڵاوكردۆته‌وه‌و دوای گه‌یاندنی خزمه‌تێكی زۆری زمان و كلتوور و مێژووی كورد و ڕۆژنامه‌گه‌ریی له 1947.09.20 له به‌غدا كۆچی دواییكردووه ، دواتر ته‌رمه‌كه‌ی هاتۆته‌وه شاری هه‌ولێر و له گۆڕستانی ئیمان محه‌مه‌د به‌ڕێزێكی زۆره‌وه نێژراوه.
هه‌ندێك له‌و په‌رتوكانه‌ی كه حوزنی له‌سه‌ر مێژووی كوردی

نوسیوونی ئه‌مانه‌ن:


- مێرگه‌ی ‌دڵان
- خونچه‌ی به‌هارستان
- پێشكه‌وتن
- ئاوڕێكی ‌پاشه‌وه
- میرانی ‌سۆران
- كوردستانی ‌موكوریان
- به‌كورتی هه‌ڵكه‌وتی دێریكی
- لاپه‌ڕه‌یه‌ك له‌دێریكی كوردستانی موكوری
- ناودارانی كورد


حوزنی گه‌لێك ڕوپه‌ڕی گۆڤار و ڕۆژنامه‌ و به‌گه‌لێك نامێلكه‌ی هێژا خزمه‌تی زۆری وێژه‌ و مێژووی كورد كردوه.

behnam5555 02-23-2015 06:48 PM


مامۆستا شێخ حه‌مه‌ مارف حەسەنی


مـه‌ریــوان، مه‌ڵبه‌ندی‌ شاعیران، رووناک‌بیران، نووسه‌ران‌ و خواناسانی کوردستان ‌بووه‌. به‌درێژایی مێژوو تا ئێستا ده‌یان ڕۆله‌ی بلیمه‌تی له‌ داوێنی خوێ‌دا بارهێناوه‌ و بۆ خزمه‌ت مرۆڤایه‌تی به‌ عام و کۆمه‌ڵی کورده‌واری به‌ تایبه‌ت، په‌روه‌رده‌ی کردووه‌ و ڕه‌وانه‌ی مه‌یدانی کرده‌وه‌ی کردوون. تا وه‌ک به‌رپرسێکی دڵسۆز و تا ئه‌و جێگه‌ی له‌ وره‌ و توانایان‌دا بووبێ،‌ به‌ گه‌لی کوردی هه‌ژار خزمه‌تی بێ‌وچان بکه‌ن.
ئه‌م ناوچه‌ سه‌رسه‌وز و شاخاویه‌ بۆته‌ جێگای ده‌یان شاعیر و نووسه‌ر و مامۆستایانی ئایینی که‌ به‌ که‌لام و نووسینی جوان، باخی ژیانیان رازاندووه‌ته‌وه و خزمه‌تی فه‌رهه‌نگ‌ و ئه‌دب و ئایینی خۆیان کردووه‌. یه‌کێ له‌و شاعیر و ڕووناک‌بیر و خاوه‌ن‌هۆشانه‌ی شاری مه‌ریوان، مامۆستا شێخ حه‌مه‌ مارف حه‌سه‌نی بووه‌ که‌ له‌ ماوه‌ی ژیانیدا، گه‌لێک خزمه‌تی به‌ شێعر و ئه‌ده‌بی کوردی کردووه‌.
مامۆستا شێخ حه‌مه‌ مارف کوڕی شێخ فه‌تاح کوڕی شێخ قادر کوڕی شێخ حامد کوڕی شێخ عبدالکریم کوڕی شێخ عبدالرحمن کوڕی شێخ شمس‌الدین دوم کوڕی شێخ عبدالغفار دوم کوڕی شێخ شمس‌الدین ئه‌وه‌ڵ کوڕی شێخ عبدالغفاری ئه‌وه‌ڵ کوڕی مه‌لا گوشایش کوڕی‌شێخ مه‌حه‌مه‌د مه‌ردۆخی‌یه‌. ئه‌م زاتانه‌ شه‌جه‌ره‌ی نه‌سه‌بیان هه‌یه‌ تا ئه‌گاته‌ لای حه‌زره‌تی ئیمام حه‌سه‌ن کوڕی ئیمام عه‌لی (خ).
مامۆستا شێخ حه‌مه‌ مارف له‌ ساڵی ۱۳۰۶ کۆچی هه‌تاوی له‌ بنه‌ماڵه‌یه‌کی ئایینی و ناوداری کوردستان (مه‌ردۆخی) له‌ ئاوایی به‌رده‌ڕه‌شه‌ی مه‌ریوان هاتووه‌ته‌ دونیاووه‌. هه‌ر له‌ منداڵی‌یه‌وه‌ له خزمه‌ت باوکیدا خوێندویه‌و قورئان و موقه‌ده‌مات ته‌واو ده‌کا. ئه‌مجار بۆ درێژه‌دانی خوێندن ڕه‌وانه‌ی کوردستانی باشور (عێراق) ده‌بێت‌ و له‌ که‌رکوک ده‌گیرسێته‌وه‌ و له‌ مزگه‌وتی حه‌سه‌ن مه‌کی عولومی عه‌قلی و نه‌قلی ده‌خوێنێت. پاش ماوه‌ێک ده‌گه‌رێته‌وه‌ خزمه‌ت باوکی و زانستی (منطق) ته‌واو ده‌کا. دوای ماوه‌ێک بۆ دومین جار ده‌ڕوات بۆ باشوری کوردستان و له‌ پێنجوێن له‌ خزمه‌ت مامۆستا مه‌لا ئیسماعیل پێنجوێنی (مختصر کتاب عیلم و به‌یان، جمع‌الجوامع، تفسیر بیضاوی و …) ده‌خوێنێت و له‌ خزمه‌ت ئه‌م مامۆستا گه‌وره‌یه خوێندن ته‌واو ده‌کات و ئیجازه‌نامه‌ وه‌رده‌گرێ و ده‌گه‌ڕێته‌وه‌ بۆ گونده‌که‌ی خۆیان ئه‌بێت به‌ مامۆستا له‌ جێ باوکیدا.
ساڵی ۱۳۲۲ کۆچی هه‌تاوی له‌گه‌ل مه‌حبوبه‌ خانم کچی مامۆستا شێخ عارف ده‌گاشێخان ئیزدواج ده‌کا و دو منداڵی به‌ ناوه‌کانی موحه‌مه‌د و فاتمه‌ لێ بووه‌. پاشان به‌ نه‌خۆشین مردووه‌. له‌ دوای مه‌رگی ئه‌و خانمه‌، کچێکی دیکه‌ی مامۆستا به‌ ناوی مه‌لیحه‌ خانم هانیوه‌ و دو منداڵی به‌ ناوه‌کانی له‌تیف و بورهان لێ بووه‌. پاش مه‌رگی ئه‌م خانمه‌ به‌ نه‌خۆشین، له ساڵی ۱۳۳۴ کۆچی هه‌تاوی له‌گه‌ل حه‌سیبه‌ خانم کچی مامۆستا و زانای پایه‌به‌رز حاجی سه‌یید بابه‌شێخ ئاڵمانه‌ ئیزدواج ده‌کا و پێنج منداڵ به‌ ناوه‌کانی پرشنگ، گه‌لاوێژ، چنور، هیوا و کاوه‌ لێ بووه‌.
مامۆستا شێخ حه‌مه‌مارف له‌گه‌ل مامۆستا سه‌یید عه‌لی خالیدی نێ، شێخ ئه‌حمه‌دی کانی‌میران، مه‌لاکه‌ریم بناوه‌چڵه‌، مه‌لاکه‌ریم سه‌ردۆش، مه‌لا موحه‌مه‌د جوانرودی، شێخ عوسمان خالیدی، شێخ له‌تیف شێخ‌الاسلامی، شێخ ره‌شید حه‌سه‌ینی، شێخ له‌تیف خالیدی، سه‌یید عومه‌رخالیدی و … دۆست بووه‌ و به‌ سه‌رهاتی خۆشیان پێکه‌وه‌ هه‌یه
سەرچاوە:انتشارات ئەوین مریوان


اکنون ساعت 10:55 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)