پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   دانستنیها و مقالاتی در مورد عشق (http://p30city.net/showthread.php?t=27354)

ابریشم 07-27-2010 05:29 PM

تست روانشناسی عشقولانه
سناریوهای زیر تلاش می‌کنند که دیدگاه شما نسبت به عشق را توضیح دهند...!

1) پایان دنیا نزدیک است. اگر فقط بتوانید یک نوع از حیوانات را نجات دهید، کدام را انتخاب می‌کنید؟
الف) خرگوش ب) گوسفند پ) گوزن ت) اسب

2) به آفریقا رفته‌اید. به هنگام بازدید از یکی از قبیله‌ها، آنها اصرار می‌کنند که یکی از حیوانات زیر را به عنوان یادگاری با خود ببرید. کدام را انتخاب می‌کنید؟
الف) میمون ب) شیر پ) مار ت) زرافه

3) فرض کنید خطای بزرگی انجام داده‌اید و خداوند برای مجازات شما تصمیم گرفته است که به جای انسان، شما را به صورت یکی از حیوانات زیر در آورد. کدام را انتخاب می‌کنید؟
الف) سگ ب) گربه پ) اسب ت) مار

4) اگر قدرت داشتید که یک نوع از حیوانات را برای همیشه از روی کره زمین نابود کنید، کدام را انتخاب می‌کردید؟
الف) شیر ب) مار پ) تمساح ت) کوسه

5) یک روز، با حیوانی برخورد می‌کنید که می‌تواند با شما به زبان خودتان صحبت کند. دلتان می‌خواهد که کدامیک از حیوانات زیر باشد؟
الف) گوسفند ب) اسب پ) خرگوش ت) پرنده

6) در یک جزیره ی دور افتاده، تنها یک موجود زنده به عنوان همدم و همراه شما وجود دارد. کدامیک را انتخاب می‌کنید؟
الف) انسان ب) خوک پ) گاو ت) پرنده

7) اگر قدرت داشتید که هر نوع حیوانی را اهلی و دست‌آموز کنید. کدامیک از حیوانات زیر را به عنوان حیوان خانگی خودتان انتخاب می‌کردید؟
الف) دایناسور ب) ببر پ) خرس قطبی ت) پلنگ

8) اگر قرار بود برای 5 دقیقه به صورت یکی از حیوانات زیر در می‌آمدید، کدامیک را انتخاب می‌کردید؟
الف) شیر ب) گربه پ) اسب ت) کبوتر





ابریشم 07-27-2010 05:30 PM

پاسخ ها:



1) در زندگی واقعی، برای چه نوع آدمهایی جذابیت و کشش دارید؟
الف) خرگوش یعنی کسانی که دارای شخصیت دوگانه هستند، به سردی یخ در ظاهر اما به گرمی آتش در باطن.

ب) گوسفند یعنی مطیع و گرم.


پ) گوزن یعنی زیبا و آداب دان.


ت) اسب یعنی کسانی که غیرقابل جلوگیری، بی‌بند و بار و آزاد هستند.





2) در فرایند ابراز عشق و درخواست ازدواج، کدام رویکرد برای شما خوشایندتر و موثرتر است؟
الف) میمون یعنی مبتکر و باذوق که هیچگاه احساس خستگی نکنید.

ب) شیر یعنی سرراست، صاف و پوست کنده به شما بگوید که دوستتان دارد.


پ) مار یعنی دمدمی مزاج، پر نوسان، نفس گرم و عشق سرد.


ت) زرّافه یعنی صبور، هرگز شما را رها نکند.





3) دلتان می‌خواهد معشوقتان چه عقیده‌ای در باره شما داشته باشد؟
الف) سگ یعنی باوفا، صادق، ثابت قدم.

ب) گربه یعنی شیک و زیبا.


پ) اسب یعنی خوش بین.


ت) مار یعنی انعطاف‌پذیر.





4) چه اتفاقی باعث می‌شود که شما رابطه‌تان را قطع کنید؟ دقیقتر بگم : از چه خصوصیتی بیش از همه نفرت دارید؟
الف) شیر یعنی متکبر و خودخواه، امر و نهی کن.

ب) مار یعنی هیجانی و دمدمی مزاج، نمی‌دانید چگونه او را خوشحال کنید.


پ) تمساح یعنی خونسرد، بیرحم، سنگدل.


ت) کوسه یعنی ناامن.





5) دوست دارید چه نوع رابطه‌ای با او برقرار سازید؟
الف) گوسفند یعنی سنتی، بدون آن که چیزی بگوئید او بفهمد چه می‌خواهید، ارتباط برقرار کردن از طریق قلب‌ها.

ب) اسب یعنی هر دو بتوانید درباره همه چیز با هم صحبت کنید، هیچ چیز مخفی در میان نباشد.


پ) خرگوش یعنی رابطه‌ای که همیشه خود را گرم و عاشق او حس کنید.


ت) پرنده یعنی رابطه‌ای پایدار و طولانی و بالنده.





6) آیا به او خیانت می کنید؟
الف) انسان یعنی شما به جامعه و اخلاقیات احترام می‌گذارید، پس از ازدواج هیچ کار خلافی نمی‌کنید.

ب) خوک یعنی نمی‌توانید در مقابل تمایلاتتان مقاومت کنید، به احتمال زیاد خیانت می‌کنید.


پ) گاو یعنی خیلی سعی می‌کنید که چنین کاری نکنید.


ت) پرنده یعنی شما هرگز نمی‌توانید استوار و ثابت قدم باشید، شما واقعاً برای ازدواج مناسب نیستید و نمی‌خواهید تعهدی بپذیرید.





7) درباره ازدواج چه فکر می‌کنید؟
الف) دایناسور یعنی شما خیلی بدبین هستید و فکر می‌کنید این روزها دیگر ازدواج سعادتمندانه وجود ندارد.

ب) ببر یعنی شما به ازدواج به صورت یک چیز گرانبها فکر می‌کنید. پس از آن که ازدواج کردید، پیوند زناشویی و همسرتان را بسیار باارزش و گرامی می‌دارید.


پ) خرس قطبی یعنی شما از ازدواج می‌ترسید، فکر می‌کنید آزادیتان را از شما خواهد گرفت.


ت) پلنگ یعنی شما همیشه طالب ازدواج بوده‌اید ولی در واقع، شناخت دقیقی از آن ندارید.





8) در این لحظه، به عشق چگونه فکر می‌کنید؟
الف) شیر یعنی شما همیشه تشنه عشقید و می‌توانید هر کاری برای آن بکنید اما به راحتی در دام عشق نمی‌افتید.

ب) گربه یعنی شما خیلی خودمحور و خودخواهید. شما فکر می‌کنید عشق چیزی است که می‌توانید به دست آورید و هرگاه که خواستید آن را دور بیاندازید.


پ) اسب یعنی شما نمی‌خواهید در قید و بند یک رابطه پایدار قرار بگیرید. به هر چمن که رسیدی گلی بچین و برو.


ت) کبوتر یعنی شما به عشق به صورت یک تعهد دو طرفه فکر می‌کنید.


ابریشم 07-27-2010 05:31 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif عشق و عقل

عشق مستلزم از دست دادن عقل است .عقلی که انسان را از خطرات آگاه می کند و می گویدکه نرو که راهی بس دشوار و نا رسیدنی است .
عشق گوید : می دانم درست می گویی اما چه کنم که غایت من اوست و غایت تو تندرستی است. عقل گوید : این چه راهی است که آخرش ویرانی است ؟
عشق گوید: در راه او ویرانی خود زندگی است .
عقل گوید : جوابهایت برای من قابل درک نیست . از همین حالا مجلس سوگواری برایت ترتیب میدهم چون آخر کارت برایم معلوم است .
عشق گوید : لازمه ی من شدن از بین بردن مادیات است . هر وقت ترازوی سنجش خود را به دور افکندی می توانی همراه من شوی ، من تو را به ژرفای دریاهای عظیم، بر فراز قله های بلند، در قلب خورشید، بر روی ابرهای بیکران ، به جزایر اسرار آمیز ، آسمان های هفتگانه و همه ی چیزهایی که قدرت درک آن را نداری خواهم برد.
به تو نشان می دهم که چشم معشوق بسان دریاست، ابروانش بسان کمان رزم آوران ، لباسش بسان دو قوس ماه ، سخنانش بسان جزایر اسرار آمیز .
تو ای عقل با من بیا تا همه ی اینها را که گفتم نشانت دهم .
عقل گفت: اگر اینطور که تو می گویی من شوم عشق و دیگر عاقلانه کاری نخواهم کرد . هر دو به راه افتادندعشق که راه را نشان می داد پیش می رفت و عقل از پس او می آمد. عشق از فراق دیدار گریست ، عقل گفت:چرا گریه می کنی ؟
مگر رسیدن به این همه لطف گریه دارد؟ عشق گفت: شرط اول اظهار نا توانی است و دوباره به راه افتادند . عشق اسرار درونی را بیرون آورد تا به معشوق دهد، عقل گفت:این چه کاریست که میکنی ؟ آیا می دانی که با این کار معشوق را مغرور می کنی؟ عشق گفت: شرط دوم صداقت داشتن برای اوست و دوباره حرکت کرد.
این بار عشق اضافه های خود را از خود دور کرد، عقل گفت:بیرون نریز شاید به کارت آید، عشق گفت:شرط سوم طهارت و پاکدامنی است ، باز به راه ادامه دادنداین بار عشق تیغی را صیقل می داد و تیز می کرد، عقل گفت : این دیگر چیست و چه حکمتی دارد؟
عشق گفت: آخرش فنا شدن به دست خود.
عقل که کاسه صبرش لبریز شده بود برگشت و از آن روز تا حال و از حال تا قیامت دشمن عشق شد.

ابریشم 07-27-2010 05:31 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif چگونه عشق خود را ابدي كنيد ؟
با خوبی و خوشی برای همیشه:
بـر اسـاس نـوشـته های لوییس پروت در کتاب خود بـا نام کسـب آمـادگـی بـرای ازدواج (انـتـشـارات زنـدرمـان 1998) بسیاری از خـانـواده ها مـعـــتقـدند کـه اولین سـال زندگی مشترک سخت ترین سالهاست. عبارت "بـا هـم تــا زمان مـرگ" شـایـد در آغـاز بیـش از حـد نشــاط آور و خوشحـال کننده باشد، اما پس از مدتی خاصیت خود را از دست می دهد. چه یکسال از ازدواج شما سپری شده باشد چه 20 سال، حتما دوره هایی را به خاطر می آورید که احساس نا امیدی به شما دست داده، بی علاقه شده اید و ناکام و نا امید بودید و در برخی موارد دچار عصبانیت نیز شده اید. گاهی اوقات تصور می کنید که دچار اشتباه شده اید و اصلا علاقه ای به شریک زندگی خود ندارید. کم کم از ارتباط فعلی خود خسته می شوید و شروع می کنید به پرسیدن این سوال که آیا واقعا او را دوست می دارید.

این احساسات کاملا طبیعی هستند. شما در داشتن چنین شک و تردیدهایی تنها نیستید، دیگران هم گاهی تصور می کنند که واقعیت زندگی با انتظارات درونی آنها در تضاد است. البته پس از سپری شدن این دوران شما تعهد عمیقی را نسبت به شریک زندگیتان بر اساس "واقعیت زندگی" پرورش می دهید. رفتن به ماه عسل و رهایی از واقعیات زندگی برای مدت زمان درازی دوام ندارد. شور عشقی که هر یک از شما احساس کرده اید زمانی دوام پیدا می کند که بر اساس شالوده های ثابت و استوار پایه ریزی شده باشد، همچنین باید سعی کنید تا آنجا که می توانید از دست اندازهای موجود در طول راه پرهیز کنید.


اساس کار احساسات نیست:
آیا عهدهایی را که در روز ازدواج بسته اید به خاطر می آورید؟ شما قول می دهید که همسر خود را حتی در بدترین شرایط نیز دوست بدارید. پیمان های سنتی مثل "در بیماری و سلامتی" "در فقر و ثروت" و مانند این ها. چنین عهدهایی بر اساس اعتماد، تعهد، از خود گذشتگی و توجه بسته می شوند نه بر اساس شهوت، زیبایی ظاهر و خوش گذرانی.

ابریشم 07-27-2010 05:31 PM

عشق واقعی بر پایه احساس نیست:
عشق تعهدی است که شما به فرد مقابل خود می دهید. باید سعی کنید بهترین ها را در او بیابید. عشق چیزی نیست که به آسانی بدست بیاید و من فکر می کنم که در حال حاضر همه شما متوجه این مطلب شده باشید. ازدواج موفق نیازمند تلاش و کوشش بسیار زیادی است.
احساسات یک روز می آیند و روز دیگر می روند و زمانی می رسد که شما همسر خود را دوست ندارید، احساس عصبانیت می کنید، آزرده خاطر می شوید، احساس بیزاری و نا امیدی به شما دست می دهد و از زندگی خسته می شوید. در چنین لحظه ای عشق به داد شما می رسد شما هنوز عاشق همسر خود هستید همچنانکه در روز اول ازدواج تعهد کرده بودید. شما در تمام شرایط بدون در نظر گرفتن احساساتتان عاشق او هستید و این رازی است که تنها زوج های مو جو گندمی شاد از آن با خبر هستند. این سرنخی است که شما دو نفر را به هم نزدیک می کند و باعث می شود که زندگی مشترک شما برای مدت زمان طولانی به قوت خود باقی بماند.

از زندگی مشترک خود محافظت کنید:
خانم ها و آقایون نباید به راحتی تصمیم بگیرند که "من می خواهم امروز تکلیف خود را یکسره کنم." باید با خود فکر کنند که این امر برای همسر و فرزندانشان درد آور خواهد بود و در خودشان نیز احساس گناه و شرمساری کنند. اکثر افراد متاهلی که رابطه نامشروع با دیگران برقرار می کنند قصد خیانت به خانواده هایشان را ندارند. این امر زمانی مشکل ساز می شود که به مرور زمان این رفتار غلط ادامه پیدا می کند و زندگی مشترکشان را زیر سوال می برد و خیانت به اوج خود می رسد. درست مطابق با آنچه که گری اسملی در کتاب پرفروش خود رازهای پنهان عشق دائمی (انتشارات زندروان 1998) بیان کرده است. او اظهار می دارد: "رفتارهایی هستند که شما و همسرتان می توانید در آغاز زندگی مشترک به آنها متعهد شوید تا از بروز مشکلات بعدی مثل آزرده خاطر ساختن شریک زندگی و ... محافظت کنید." شما باید بیش از حد معمول از زندگی مشترک و عشقتان محافظت کنید.
اسملی توضیح می دهد که خانم ها و آقایون نباید از دیگران در مقابل همسر خود تعریف و تمجید کنند. عباراتی نظیر "سارا خیلی زیباست" یا "من تحت تاثیر موفقیت شغلی پیمان قرار گرفتم" همه و همه جمله هایی هستند که حس حسادت شریک زندگی شما را بر می انگیزند و باعث می شوند که آنها ناراحت شوند. احساسات خود را نسبت به دوستانی که جنس مخالف شما هستند ابراز نکنید. شاید در نگاه اول این موارد بسیار سطحی و کوچک باشند، اما در ادامه راه مشکلات بزرگی را برای شما به وجود می آورند. چنین دوستانی معمولا اولین افرادی هستند که شما بعد از جرو بحث با همسر خود به آنها مراجعه می کنید. در آن لحظه بخصوص، شما آسیب پذیر هستید و دوستتان فهیم و دلسوز و مهربان؛ یعنی تمام ویژگی هایی که همسرتان در آن لحظه ندارد. این کار دانه هایی را در دل شما می کارد که ممکن است بعدها رشد کند و به بار بنشیند و کم کم باعث ایجاد جذابیت و در نهایت خیانت به همسرتان شود. از دوستان یا اقوامی که پشت سر همسر شما بدگویی می کنند پرهیز کنید چرا که سبب میشود که توجه شما تنها بر روی نقاط منفی ازدواجتان متمرکز شود.
شما و همسرتان یک تیم هستید و بزرگترین خطری که می تواند یگانگی و وحدت شما را تهدید کند ذهنیت "من" و در مقابل "همسرم" می باشد. اهداف زندگی مشترکتان را با یکدیگر پی ریزی کنید و اجازه دهید که همسرتان متوجه شود که شما برای او جایی در قلب خود دارید که به هیچ کس دیگر تعلق ندارد.

ابریشم 07-27-2010 05:32 PM

هر لحظه عاشق او شوید:
در اولین سال زندگی مشترک معمولا به دلیل تغییر و تحولات، سرمان خیلی شلوغ است. شما با یکدیگر زمان زیادی را صرف می کنید و به انجام کارهای روزمره از قبیل نظافت، دوش گرفتن، آشپزی، خرید، رانندگی، خوابیدن ... می پردازید. چه مقدار از این زمان ها دارای کیفیت حقیقی عشق هستند؟ چیزی که باید برای نو عروس ها و تازه دامادها مهم باشد این است که چگونه می توانند عشق و علاقه خود را بروز دهند. آیا شما هنوز هم کارهایی می کنید که در اولین قرارهای ملاقات انجام می دادید؟ سعی کنید زمانی را به فرار از زندگی روزمره اختصاص دهید. حداقل سالی یکبار به تعطیلات بروید. با این کار شما دوباره می توانید طراوت و شادابی گذشته را پیدا کنید.
س.و لوییس در کتاب خود با نام "4 نوع عشق" اینطور می نویسد که بهترین راه برای بروز عشق این است که کارهای عاشقانه انجام دهید. این رفتار ما هستند که احساساتمان را تثبیت می کنند. همواره به عشق خود نسبت به همسرتان متعهد باشید. حتی زمانی که احساس می کنید او را دوست ندارید، بر روی بخشش و تواضع خود کار کنید و بر روی یکدیگر حساب کنید. من و همسرم در طول دوران نامزدیمان کتابی با نام "یکسال برای همیشه" (انتشارات زندروان 1988) را خواندیم. من این کتاب را به تمام زوج ها پیشنهاد می کنم به ویژه زوج های جوان. در این کتاب به مطلبی که در زیر می خوانید اشاره کوچکی شده بود.
اد ویت در کتاب خود نوشته بود که اگر بنا به هر دلیلی همسر خود را مورد آزار قرار دادید به او نگویید "ببخشید." گفتن ببخشید کافی نیست، چرا که می تواند معانی مختلفی داشته باشد مثل "ببخشید که مچ منو گرفتی" و یا "متاسفم که تو را ناراحت کردم، اما از کاری که انجام دادم پشیمان نیستم." به جای آن بهتر است که مسئولیت کارهایی را که انجام داده اید به عهده بگیرید و از عباراتی از این قبیل استفاده کنید: "من اشتباه کردم، آیا تو مرا می بخشی؟"
با بیان چنین مطالبی شما نشان می دهید که از کار خود پشیمان هستید و توپ را در زمین حریف قرار داده اید و تصمیم گیری با آنهاست که: شما را ببخشند یا اینکه کینه توزی به خرج دهند. البته ما می دانیم که برای هر دوی شما دشوار است که حق را به دیگری بدهید. ما از این اصل در اولین سال ازدواج خود میلیون ها بار استفاده کردیم و باور نمی کنید که این کار باعث نزدیک شدن ما به یکدیگر و از بین رفتن تلخی ها شد.

ابریشم 07-27-2010 05:33 PM

چگونه عشقhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28228%29.gif خود را ابدي كنيد؟


http://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gif


با خوبی و خوشی برای همیشه:http://www.gtalk.ir/images/smilies/%28228%29.gif
بـر اسـاس نـوشـته های لوییس پروت در کتاب خود بـا نام
کسـب آمـادگـی بـرای ازدواج (انـتـشـارات زنـدرمـان 1998)
بسیاری از خـانـواده ها مـعـــتقـدند کـه اولین سـال زندگی
مشترک سخت ترین سالهاست. عبارت "بـا هـم تــا زمان
مـرگ" شـایـد در آغـاز بیـش از حـد نشــاط آور و خوشحـال
کننده باشد، اما پس از مدتی خاصیت خود را از دست می دهد. چه یکسال از ازدواج شما سپری شده باشد چه 20 سال، حتما دوره هایی را به خاطر می آورید که احساس نا امیدی به شما دست داده، بی علاقه شده اید و ناکام و نا امید بودید و در برخی موارد دچار عصبانیت نیز شده اید. گاهی اوقات تصور می کنید که دچار اشتباه شده اید و اصلا علاقه ای به شریک زندگی خود ندارید. کم کم از ارتباط فعلی خود خسته می شوید و شروع می کنید به پرسیدن این سوال که آیا واقعا او را دوست می دارید. این احساسات کاملا طبیعی هستند. شما در داشتن چنین شک و تردیدهایی تنها نیستید، دیگران هم گاهی تصور می کنند که واقعیت زندگی با انتظارات درونی آنها در تضاد است. البته پس از سپری شدن این دوران شما تعهد عمیقی را نسبت به شریک زندگیتان بر اساس "واقعیت زندگی" پرورش می دهید. رفتن به ماه عسل و رهایی از واقعیات زندگی برای مدت زمان درازی دوام ندارد. شور عشقی که هر یک از شما احساس کرده اید زمانی دوام پیدا می کند که بر اساس شالوده های ثابت و استوار پایه ریزی شده باشد، همچنین باید سعی کنید تا آنجا که می توانید از دست اندازهای موجود در طول راه پرهیز کنید.
http://www.gtalk.ir/images/smilies/%28228%29.gif
اساس کار احساسات نیست:
آیا عهدهایی را که در روز ازدواج بسته اید به خاطر می آورید؟ شما قول می دهید که همسر خود را حتی در بدترین شرایط نیز دوست بدارید. پیمان های سنتی مثل "در بیماری و سلامتی" "در فقر و ثروت" و مانند این ها. چنین عهدهایی بر اساس اعتماد، تعهد، از خود گذشتگی و توجه بسته می شوند نه بر اساس شهوت، زیبایی ظاهر و خوش گذرانی.
http://www.gtalk.ir/images/smilies/%28228%29.gif
عشق واقعی بر پایه احساس نیست:
عشق تعهدی است که شما به فرد مقابل خود می دهید. باید سعی کنید بهترین ها را در او بیابید. عشق چیزی نیست که به آسانی بدست بیاید و من فکر می کنم که در حال حاضر همه شما متوجه این مطلب شده باشید. ازدواج موفق نیازمند تلاش و کوشش بسیار زیادی است. احساسات یک روز می آیند و روز دیگر می روند و زمانی می رسد که شما همسر خود را دوست ندارید، احساس عصبانیت می کنید، آزرده خاطر می شوید، احساس بیزاری و نا امیدی به شما دست می دهد و از زندگی خسته می شوید. در چنین لحظه ای عشق به داد شما می رسد شما هنوز عاشق همسر خود هستید همچنانکه در روز اول ازدواج تعهد کرده بودید. شما در تمام شرایط بدون در نظر گرفتن احساساتتان عاشق او هستید و این رازی است که تنها زوج های مو جو گندمی شاد از آن با خبر هستند. این سرنخی است که شما دو نفر را به هم نزدیک می کند و باعث می شود که زندگی مشترک شما برای مدت زمان طولانی به قوت خود باقی بماند.
http://www.gtalk.ir/images/smilies/%28228%29.gif
از زندگی مشترک خود محافظت کنید:
خانم ها و آقایون نباید به راحتی تصمیم بگیرند که "من می خواهم امروز تکلیف خود را یکسره کنم." باید با خود فکر کنند که این امر برای همسر و فرزندانشان درد آور خواهد بود و در خودشان نیز احساس گناه و شرمساری کنند. اکثر افراد متاهلی که رابطه نامشروع با دیگران برقرار می کنند قصد خیانت به خانواده هایشان را ندارند. این امر زمانی مشکل ساز می شود که به مرور زمان این رفتار غلط ادامه پیدا می کند و زندگی مشترکشان را زیر سوال می برد و خیانت به اوج خود می رسد. درست مطابق با آنچه که گری اسملی در کتاب پرفروش خود رازهای پنهان عشق دائمی (انتشارات زندروان 1998) بیان کرده است. او اظهار می دارد: "رفتارهایی هستند که شما و همسرتان می توانید در آغاز زندگی مشترک به آنها متعهد شوید تا از بروز مشکلات بعدی مثل آزرده خاطر ساختن شریک زندگی و ... محافظت کنید." شما باید بیش از حد معمول از زندگی مشترک و عشقتان محافظت کنید. اسملی توضیح می دهد که خانم ها و آقایون نباید از دیگران در مقابل همسر خود تعریف و تمجید کنند. عباراتی نظیر "سارا خیلی زیباست" یا "من تحت تاثیر موفقیت شغلی پيمان قرار گرفتم" همه و همه جمله هایی هستند که حس حسادت شریک زندگی شما را بر می انگیزند و باعث می شوند که آنها ناراحت شوند. احساسات خود را نسبت به دوستانی که جنس مخالف شما هستند ابراز نکنید. شاید در نگاه اول این موارد بسیار سطحی و کوچک باشند، اما در ادامه راه مشکلات بزرگی را برای شما به وجود می آورند. چنین دوستانی معمولا اولین افرادی هستند که شما بعد از جرو بحث با همسر خود به آنها مراجعه می کنید. در آن لحظه بخصوص، شما آسیب پذیر هستید و دوستتان فهیم و دلسوز و مهربان؛ یعنی تمام ویژگی هایی که همسرتان در آن لحظه ندارد. این کار دانه هایی را در دل شما می کارد که ممکن است بعدها رشد کند و به بار بنشیند و کم کم باعث ایجاد جذابیت و در نهایت خیانت به همسرتان شود. از دوستان یا اقوامی که پشت سر همسر شما بدگویی می کنند پرهیز کنید چرا که سبب میشود که توجه شما تنها بر روی نقاط منفی ازدواجتان متمرکز شود. شما و همسرتان یک تیم هستید و بزرگترین خطری که می تواند یگانگی و وحدت شما را تهدید کند ذهنیت "من" و در مقابل "همسرم" می باشد. اهداف زندگی مشترکتان را با یکدیگر پی ریزی کنید و اجازه دهید که همسرتان متوجه شود که شما برای او جایی در قلب خود دارید که به هیچ کس دیگر تعلق ندارد.
http://www.gtalk.ir/images/smilies/%28228%29.gif
هر لحظه عاشق او شوید:
در اولین سال زندگی مشترک معمولا به دلیل تغییر و تحولات، سرمان خیلی شلوغ است. شما با یکدیگر زمان زیادی را صرف می کنید و به انجام کارهای روزمره از قبیل نظافت، دوش گرفتن، آشپزی، خرید، رانندگی، خوابیدن ... می پردازید. چه مقدار از این زمان ها دارای کیفیت حقیقی عشق هستند؟ چیزی که باید برای نو عروس ها و تازه دامادها مهم باشد این است که چگونه می توانند عشق و علاقه خود را بروز دهند. آیا شما هنوز هم کارهایی می کنید که در اولین قرارهای ملاقات انجام می دادید؟ سعی کنید زمانی را به فرار از زندگی روزمره اختصاص دهید. حداقل سالی یکبار به تعطیلات بروید. با این کار شما دوباره می توانید طراوت و شادابی گذشته را پیدا کنید. س.و لوییس در کتاب خود با نام "4 نوع عشق" اینطور می نویسد که بهترین راه برای بروز عشق این است که کارهای عاشقانه انجام دهید. این رفتار ما هستند که احساساتمان را تثبیت می کنند. همواره به عشق خود نسبت به همسرتان متعهد باشید. حتی زمانی که احساس می کنید او را دوست ندارید، بر روی بخشش و تواضع خود کار کنید و بر روی یکدیگر حساب کنید. من و همسرم در طول دوران نامزدیمان کتابی با نام "یکسال برای همیشه" (انتشارات زندروان 1988) را خواندیم. من این کتاب را به تمام زوج ها پیشنهاد می کنم به ویژه زوج های جوان. در این کتاب به مطلبی که در زیر می خوانید اشاره کوچکی شده بود. اد ویت در کتاب خود نوشته بود که اگر بنا به هر دلیلی همسر خود را مورد آزار قرار دادید به او نگویید "ببخشید." گفتن ببخشید کافی نیست، چرا که می تواند معانی مختلفی داشته باشد مثل "ببخشید که مچ منو گرفتی" و یا "متاسفم که تو را ناراحت کردم، اما از کاری که انجام دادم پشیمان نیستم." به جای آن بهتر است که مسئولیت کارهایی را که انجام داده اید به عهده بگیرید و از عباراتی از این قبیل استفاده کنید: "من اشتباه کردم، آیا تو مرا می بخشی؟" با بیان چنین مطالبی شما نشان می دهید که از کار خود پشیمان هستید و توپ را در زمین حریف قرار داده اید و تصمیم گیری با آنهاست که: شما را ببخشند یا اینکه کینه توزی به خرج دهند. البته ما می دانیم که برای هر دوی شما دشوار است که حق را به دیگری بدهید. ما از این اصل در اولین سال ازدواج خود میلیون ها بار استفاده کردیم و باور نمی کنید که این کار باعث نزدیک شدن ما به یکدیگر و از بین رفتن تلخی ها شد.
http://www.gtalk.ir/images/smilies/%28228%29.gif
تا ابد و فراتر از آن:
همانطور که از عنوان کتاب معرفی شده آشکار بود مهمترین سالهای ازدواج دوران ابتدایی آن است. این سال ها می توانند برای همیشه برای شما یادآور ناراحتی، تلخکامی، عصبانیت و نا امیدی باشند و یا همراه با خوشی، بخشش و عشق ابدی باشند. شما باید عشق خود را بر روی اصول محکم و تعهدات تغییر ناپذیری استوار کنید و حتی الامکان از دست اندازها اجتناب کنید. با این کار می توانید همیشه تجربه شیرینی را که در ماه عسل داشته اید تکرار کنید و عشق شما برای سال های متمادی به قوت خود باقی مانده و رشد کند.

ابریشم 07-27-2010 05:34 PM

درباره‌ی عشق
«عشق» و «محبت» و «هوی» کلماتی هستند که ما در زبان عربی و فارسی برای اشاره به همين چيزی داريم که می‌خواهيم از آن سخن بگوييم. کلمه‌ی «عشق» در قرآن نيامده است، اما «محبت» و «هوی» به کار رفته است. در قرآن کلمه‌ی «محبت» به صورت محمود و کلمه‌ی «هوی» همواره به صورت مذموم به کار رفته است، اما کلمه‌ی «عشق» با اينکه در قرآن نيامده است، در ادبيات عربی و فارسی دارای اهميت بسياری است. در ريشه‌ی زبانهای اروپايی امروز کلمات لاتينی «امور» و «کاريتاس» (amor و caritas) و کلمات يونانی «فيليا» و «اروس» و «آگاپه» (philia و eros و agape) برای عشق وجود دارد. «فيليا» مصداق آن نوع عشقی را به وجود می‌آورد که متضمن دوستی است و «امور» و «اروس» آن نوع عشقی را به وجود می‌آورد که مبتنی بر ميل است و «کاريتاس» و «آگاپه» به معنای عشق والا و بی‌خود است.
هر تلاشی برای رسيدن به تعريفی دقيق از «عشق» محکوم به شکست است. ما آن را تجربه می‌کنيم، اما دقيقاً قادر به بيانش نيستيم. چنانکه جلال الدين مولوی می‌گويد:

هرچه گويم عشق را شرح و بيان

چون به عشق آيم خجل باشم از آن

گرچه تفسير زبان روشنگرست

ليک عشق بی‌زبان روشنترست

چون قلم اندر نوشتن می‌شتافت

چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت

عقل در شرحش چو خر در گل بخفت

شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
مردمان درباره‌ی عشق سخن می‌گويند و گاهی اين کلمه را برای اموری به کار می‌برند که شنونده‌ی اهل تأمل يافتن معنايی مشترک ميان آنها را دشوار می‌يابد. چنانکه ولتر در دانشنامه‌ی فلسفی خود می‌گويد:
«اقسام عشق آن‌قدر زیاد است که آدم وقتی می‌خواهد تعريفی از آن به دست آورد در می‌ماند. به هوسی که چندروزی بيشتر دوام ندارد با گستاخی نام "عشق" می‌دهند و همچنين به احساسی که خالی از هرگونه احترامی است و به رابطه‌ی نامشروع اتفاقی و به تظاهرهای "فاسق زن شوهردار" و به عادتی متحجر و به توهمات رومانتيک و به رغبتی که در پی تمنای فوری به وجود می‌آيد؛ آری، مردم اين نام را به هزار چيز موهوم می‌دهند».
با اين وصف، شناختی که ما می‌توانيم از «عشق» داشته باشيم از همين «گفتار» (discourse)هايی به دست می‌آيد که درباره‌ی عشق وجود دارد. در تمدن غربی پنج دسته انديشه را می‌توان در خصوص «عشق» در زمانهای مختلف يا به‌طور همزمان تشخيص داد. (١) اصل تکوين دهنده‌ی عالم و لذا خود هستی خدا (خلاقيت)؛ (٢) دوستی، دلبستگی به ديگر مخلوقات، اشتياق به ديگران (خيرخواهانه، آموزشی، دگرديسانه، تحسين‌آميز، تجليل‌کننده)؛ (٣) کشش عاطفی، حالاتی در مرد دارای قدرت که «او را تسخير می‌کند»، نيرويی فيزيولوژيکی يا روان‌شناختی، يا اساطيری (حالتی انفعالی)؛ (٤) شور پرزجری که به‌طور اختياری انتخاب شده، وسايل مصنوعی و "انحرافها"ی ميل جنسی، پرورش ميل از برای خود آن (فرهنگ)؛ روابط جنسی و ميل به توليد مثل و زاد و ولد (غريزه).
ما از انديشه‌ی نخست آغاز می‌کنيم و آن را «عشق کيهانی» نام می‌گذاريم

http://www.fallosafah.org/old/_themes/bars/barbul1e.gif
عشق کيهانی
اساطير نخستين تبيينهای انسانی درباره‌ی پديدارهايی است که گرداگرد انسان را گرفته است. و عشق، در اين ميان، چه در تبيين پيدايش انسانها و حيوانات و چه در تبيين کل کائنات، و چه در تبيين رفتار انسانها و حيوانات و چه ساير موجودات، از همان ابتدا مفهومی کارا بوده است. بدين طريق، مفهوم «عشق» نخستين بار از رهگذر اسطوره و دين به درون فلسفه قدم می‌گذارد، به‌ويژه وقتی که منشأ جهان به منزله‌ی عمل زاد و ولد يا خلق خالقی تصور می‌شود که به کل خلقتش يا به بخشی از آن (انسان) عشق می‌ورزد.
اساطير يونان باستان سرچشمه‌ی مفهومی نخستين تأملات فلسفی در خصوص «عشق» است. کلمه‌ی «اروس» (eros) به صورتی که در کتابهای هومر می‌آيد نام يکی از خدايان نيست بلکه صرفاً نامی عام به معنای «عشق» يا «ميل» است. «اروس» در خداپيدايی (Theogony) هسيود به يکی از سه خدای نخستين تبديل می‌شود — دو خدای ديگر خائوس (هاويه، خميرمايه‌ی بی‌شکل جهان در پيش از خلقت) و گايا (زمين) هستند. «اروس»، اگرچه هيچ فرزندی ندارد و ظاهراً هيچ نقشی در تکوين خدايان بازی نمی‌کند، بر همنوعان ناميرای خود قدرت بسياری دارد. او اندامهای تن را سست می‌کند و بر عقل خدايان و آدميان چيره می‌شود. وقتی آفروديت از نطفه‌ی اورانوس (آسمان) زاده شد، «اروس» و «هايمروس» (ميل، اشتياق، شهوت) او را تا شورای خدايان همراهی کردند. اهميت ذکر مختصر هسيود از «اروس» برای تاريخ فلسفه در انتساب قدرتی به اوست که دشمن عقل است. چيزی شبيه به اين در آنتيگونه‌ی سوفوکلس نيز يافت می‌شود، در آن سرود همخوانان که درست بعد از اعلام فرمان مرگ آنتيگونه به جرم تدفين جسد برادرش خوانده می‌شود. «اروس» آن خدايی خوانده می‌شود که تراژدی آنتيگونه را به وجود آورده است. او غلبه‌ناپذير و نابودگر و در دريا و خشکی و در ميان باديه‌نشينان سرگردان است. نه خدايان و نه آدميان گريزی از چنگ او ندارند. او قربانيان خود را به سوی جنون می‌راند و از انسان عادل انسانی ستمکار می‌سازد.
اين عبارات شاعرانه منعکس‌کننده‌ی برخی ملاحظات درباره‌ی طبيعت و رفتار انسان است. آنها به نبردی اشاره می‌کنند که در روان انسان ميان عاملی عقلی و مهارپذير و باحزم و خردمند و عاملی غيرعقلی و مهارناپذير و ديوانه و احمق وجود دارد. وقتی عامل اول مسلط است انسان رفتاری شايان ستايش دارد، اما وقتی دومی دست بالا را به دست می‌آورد، او مانند درندگان عمل می‌کند. عقل را به کناری می‌گذارد، عقلی که به اعتقاد قدما تنها وجه مميز انسان از درندگان است. انسان، اگرچه طبيعتی حيوانی دارد، تن دادن به خواسته‌های حيوانی‌اش به معنای از دست دادن طبيعت ذاتی‌اش خواهد بود. اين مفهوم که «اروس» می‌تواند عنصر انسانی را در انسان تقويت کند مفهومی است که در آثار قبل از افلاطون به چشم نمی‌خورد

http://www.fallosafah.org/old/_themes/bars/barbul1e.gif
عشق کيهانی: نخستين متفکران يونانی
يونانيان صورتهای مختلف عشق را می‌شناختند: ميل به جنس مخالف و همجنس، علاقه به والدين، علاقه به فرزندان، علاقه به همسر؛ احساس برادری؛ دوستی؛ عشق به سرزمين؛ عشق به حکمت. همه‌ی اين احساسها يا با «اروس» مربوط بود و يا با «فيليا» (علاقه يا دوستی). آنان عشق را قدرتی می‌دانستند که قادر بود اشخاص را با رشته‌ای مشترک با يکديگر يگانه کند. و از آنجا که نه تنها انسانها بلکه حيوانات و عناصر نيز با يکديگر يگانه بودند، تصور وجود قدرتی در عاملی واحد که بر کل جها حاکم است برای آنان دشوار نبود.
در نزد هراکليتوس (پايان قرن ششم ق م) و امپدوکلس (قرن پنجم ق م) عشق احساس نيست بلکه اصل فيزيکی عالم و عامل متحدکننده‌ی آن است. در جهان دو نيرو وجود دارد: جاذبه و دافعه. هراکليتوس بر اين اعتقاد است که «هارمونيا» (الفت يا هماهنگی)، نامی که او به عشق می‌دهد، از تنش اضداد ناشی می‌شود: «آنچه مخالف و ضد است، همکاری می‌کند، و از تضاد زيباترين هماهنگی به وجود می‌آيد. هرچيزی از راه اختلاف انجام شده است». پارمنيدس نيز بر اين اعتقاد بود که عشق را الهه‌ی ضرورت (آنانکه) آفريده بود. در نوشته‌ی امپدوکلس عشق به صورت يکی از دو نيروی عالمگير (ديگری کين است) ظاهر می‌شود که جريان تاريخ جهان را تبيين می‌کند. اين دو عامل — يکی اتحاد و ديگری تجزيه — صرفاً نامهايی برای اين واقعيت نيست که ترکيب و تجزيه رخ می‌دهد. عشق و کين در اشياء ساکن نيستند بلکه در بيرون از آنها قرار دارند و در آنها عمل می‌کنند. از نظر امپدوکلس ميان نيروهای هماهنگی و ناهماهنگی تنشی وجود دارد. اگر اين دو نيرو به‌طور همزمان حاضر نبودند، جهان به‌وضوح در حالت بی‌نظمی می‌بود. بنابراين، امپدوکلس انديشه‌ی ادوار را در فلسفه‌اش وارد می‌کند و نيز مفهوم تاريخ جهان به‌منزله‌ی تناوب حکمرانی «عشق» و «کين». وقتی «عشق» مسلط است، عناصر ترکيباتی را به وجود می‌آورند که از آن واحدهای پيچيده‌تر به وجود می‌آيد و سرانجام موجودات جاندار به وجود می‌آيند. در دوره‌ی ابتدايی اين دور، انسانهايی که آفروديت را می‌پرستند، از کشتار و جنگ مبرا هستند و گياهخوارند. اما وقتی که کين غالب است، بی‌نظمی، پراکندگی نهايی عناصر، و جنگ و همه‌ی شرور ملازم با آن، جای نعمات عشق را می‌گيرد. تا آنجا که از قطعات بازمانده از امپدوکلس بر می‌آيد، او بر اين اعتقاد بود که اين روند دوری هميشگی و پابرجا بود.
انتساب صلح و هماهنگی به الهه آفروديت (نامی که امپدوکلس برای عشق انتخاب می‌کند) به‌وضوح تکرار انديشه‌ی شاعران دوره‌ی نخستين درباره‌ی عشق است. با اين وصف آفروديت الهه‌ی عشق جنسی نيز باقی می‌ماند. زيرا عشق جنسی به نمونه‌ی قدرت کيهانی اتحاد تبديل می‌شود و شاهد تجربی اصلی مابعدطبيعی را در اختيار فيلسوف می‌گذارد.


http://www.fallosafah.org/old/_themes/bars/barbul1e.gif
افلاطون: نظريه‌های عشق
هنگامی که به افلاطون می‌رسيم می‌توانيم اميدوار باشيم کاملترين بحثی را بيابيم که در دوره‌ی باستان درباره‌ی عشق وجود داشته است. برای يافتن بيانی کامل از مفهوم فلسفی عشق بايد به گفت و گوی سمپوزيوم يا مهمانی افلاطون رجوع کنيم. اين گفت و گو احتمالا پرنفوذترين متن در آثار اروپايی درباره‌ی عشق است. در اين کتاب ديدگاههای مختلفی درباره‌ی عشق بيان می شود، اما اين ديدگاهها لزوماً نظر خود افلاطون نيست و او تفاسير انتقادی خودش درباره‌ی آنها را نيز می‌آورد. آنچه برخی به افلاطون نسبت می‌دهند، بدون تحقيق انتقادی، برگرفته از همين نظرهايی است که افلاطون از زبان شخصيتهای خود می‌آورد.
گفت و گو از آنجا آغاز می شود که سقراط به خانهی آگاتون به مهمانی می‌رود، و برخلاف روش معمولش خود را می‌آرايد و کفش به پا می‌کند، چون معتقد است که به نزد زيبايی (آگاتون) می‌رود. او مهمان ناخوانده‌ای را نيز با خود به همراه می‌برد. شرح اين ماجرا را ما مديون همان مهمان ناخوانده هستيم، که البته معلوم می‌شود چندان هم ناخوانده نيست. به گفته‌ی آريستودموس، همان مهمان ناخوانده، نخست فايدروس خطابه‌ی خود را آغاز می‌کند: او می‌گويد که «اروس» خدايی بزرگ است و از پدر و مادری نزاده است و در اين خصوص از هزيود يا هسيود و پارمنيدس نقل قول می‌کند. او سپس می‌افزايد که برای هيچ جوانی نعمتی برتر از آن نيست که معشوق مردی شريف و پرهيزگار باشد و برای مرد نيز نعمتی والاتر از معشوق پاکدامن نيست. به گفته‌ی او، اروس برای آدميان سرچشمه‌ی والاترين نعمتهاست، زيرا اصول مقدسی را که راهنمای آدمی در زندگی توانند بود نه خويشان می‌توانند به ما ببخشند و نه به ياری مال و جاه می‌توان به دست آورد بلکه آدمی تنها در پرتو عشق با آنها آشنا می‌گردد. اما آن اصول چيست؟ شرم از کار ننگين و تلاش برای رسيدن به زيبايی. به گفته‌ی فايدروس بی اين دو اصل نه فردی می‌تواند کاری بزرگ بکند و نه جامعه‌ای. او سپس با ذکر مثالهايی به رفتار عاشقان و معشوقان اشاره می‌کند که چگونه عشق فرد را درستکار و شجاع بار می‌آورد و چگونه عاشق قادر است در راه معشوق هرگونه خطری را به جان بخرد و پاکباز باشد. او در پايان سخن خود نتيجه می‌گيرد که با اين همه خدايان گرچه از مشاهده‌ی فداکاری عاشقان شادمان می‌گردند ولی وفاداری و از جان گذشتگی معشوق را در برابر عاشق بسی برتر از آن می‌دانند زيرا خدای عشق در دل و جان عاشق جای دارد و از اين رو عاشق به مراتب بيشتر از معشوق به خدايان همانند است.
از سخن فايدروس اين نکته‌ها را می‌توانيم استنباط کنيم:
۱) او از تمايلات خود به شاهدبازی (و نه غلامبارگی يا لواط) پرده بر می‌دارد و در درجه‌ی اول عشق راستين را در ميان مردان می‌يابد.
۲) اصول عشق را پرهيز از بدی و ميل به زيبايی می‌داند.
۳) به نعمتهای عشق اشاره می‌کند و اينکه چگونه همگان می‌توانند به رفتار غيرمعمول عاشقان و معشوقان بنگرند.
۴) عاشق از معشوق برتر است، چون خدای عشق در دل او جا گرفته است.




ابریشم 07-27-2010 05:34 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%283%29.gif ابراز عشق با تزریق به همدیگه...... ( واقعا چرا؟)
عشقتان را جور دیگر ثابت کنید!

دختران و پسران جوان در طول تاریخ شیوه‌های مختلف ولی پرخطری را برای اثبات عشقشان به همدیگر به كار می‌برده‌اند.
در زمان آدم و حوا از میوه درخت ممنوعه می‌خوردند ولی چون میوه‌ها مورد تایید خدا نبود،‌ خداوند به صورت مستقیم مجازاتشان را اعمال و آنها را به یكی از سیارات دور تبعید می‌كرد.
در عصر شكار به صورت مشترك به شكار می رفتند اما چون حواسشان به شكار نبود، در نهایت خود طعمه شكار می‌شدند.
در عصر جنگل نشینی بعد از پیدا كردن كندوی عسل، انگشت در عسل می‌زدند و در دهان هم فرو می‌كردند اما چون انگشتانشان را بیش از حد در حلق هم فرو می‌كردند موجب خفگی هم می‌شدند.
بعد از اختراع تیر و كمان شوخی شوخی به قلب هم تیر می‌انداختند و بعد از آن جدی جدی می‌مردند.
بعد از اختراع خط، به هم نامه‌های عاشقانه می‌نوشتند اما نامه‌ها به دست والدین می‌رسید و آنها هم چون غیرت داشتند بچه‌هایشان را با چاقو و شمشیر از پای در می‌آوردند.
بعد از اختراع نوشابه و نی، یك نوشابه را با دو نی مشتركو گاهی اوقات دو نوشابه را با یك نی مشترك می‌خوردند اما به خاطر غیربهداشتی بودن این كار انواع میكروب‌ها از این طریق منتقل می‌شد و آنها را راهی بیمارستان می‌كرد.
بعد از اختراع تلفن آنقدر تلفنی حرف می‌زدند تا یكی از دو طرف بر اثر اختلال شنوایی و خشكی دهان از پای در می‌آمد.
بعد از رواج سیگارهای لایت به صورت مشترك به سیگار پك می‌زدند و تولید دود می‌كردند و چون اعتیاد از همان سیگار اول شروع می‌شود حداقل یكی از آنها معتاد و زندگی مشترك غیرممكن می‌شد.
بعد از اختراع سرنگ یكی از جدیدترین و بی‌خطرترین شیوه‌ها برای اثبات عشق به وجود آمد. در تصاویر پایین می‌توانید یكی از نمونه‌های مدرن اثبات عشق توسط سرنگ را ببینید. این دختر و پسر جوان بعد از تلاش‌های فراوان برای پیدا كردن رگ همدیگر موفق شدند توسط سرنگ مشترك مواد مورد علاقه خود را به همدیگر تزریق و پیوندشان را محكمتر كنند. گریه کردن گریه کردن
نكات این شیوه باعث انتقال ویروس‌های ایدز و هپاتیت بی و سی است
خلاصه پیام اینكه اگر قصد دارید پیوند‌های عاشقانه‌تان را محكمتر كنید،‌اگر می‌خواهید به زندگیتان عمق ببخشید و به صورت واقعی عشقتان را به همدیگر اثبات كنید، روش‌های سنتی و پرخطر را كنار بگذارید عشق خدایست و با این کارها تنها خدا از ما دلگیر میشود آری خواهرم آری برادرم با عشق و محبت سالم یك عمر زندگیتان را بیمه کنید .

http://ufile.info/up/files/hwkic6i01uldjvk3hlkf.jpg


ابریشم 07-27-2010 05:35 PM

کورکورانه اسیر دام عشق نشوید


امروز می خواهیم این مقاله را با یک حقیقت غیر قابل انکار و کاملاً ملموس زندگی شروع کنیم؛ روشن است که: "به عمل کار برآید، به سخنرانی هرگز" بله، از حرف تا عمل فاصله ی بسیار زیادی وجود دارد! همه از این امر مطلع هستیم و بارها و بارها چنین عباراتی به گوشمان خورده است، اما تا چه حد در زندگی روزمره خود به آن بها می دهیم؟ هر فرد می تواند [و باید] دیگران را از روی کارهایی که انجام می دهند قضاوت کند نه از روی حرف هایی که بر زبان جاری می سازند.</span />
کلمات دارای بار اجرایی بسیار پایینی هستند و این اعمال انسان هاست که نشانگر کلیت فردی وی می باشند! این روزها هوش اجتماعی عامه مردم ارتقا یافته و همه افراد به راحتی قادرند حقایق را دریابند، در اکثر موارد بر اساس کارهایی که دیگران در مقابلشان انجام می دهند - و نه حرف هایی که به زبان می آورد- </span />از خود عکس العمل نشان می دهند؛ و اما در مورد آقایون: باید گفت یک مرد واقعی کسی است که حرف هایش را به نقطه عمل می رساند. در ذیل بررسی اجمالی در این زمینه خواهیم داشت.</span />
در پاسخ به این سوال که: "چگونه می توانم تشخیص دهم که می توانم به او اعتماد کنم؟" باید همیشه به این نکته توجه داشته باشید: می توانید از روی کوچک ترین کارهایی که یک مرد انجام می دهد، به ژرف ترین خصوصیات اخلاقی او پی برده و متوجه نکات بسیار ریزی در مورد شخصیت درونی او شوید. دقت کنید که واکنش او در مقابل شما، خانواده تان، فرزندان، دوستان، حتی حیوانات و سایر کسانی که دوستشان می دارید چگونه است. با سرایدار چه برخوردی دارد؟ با باغبان و یا مغازه دار چطور؟
یک مرد واقعی زمانی حرفی را می زند که عمیقاً به آن اعتقاد داشته باشد و سپس به مثابه آن اقدام مقتضی بعمل می آورد. مرد واقعی، مرد خوب، مردرویایی همیشه حسن نیت خود را با اعمالش نشان می دهد. کشف حقیقت حاکم بر درون مردها کار ساده ای است، فقط کافیست برای چند هفته کلیه کارهایی را که انجام می دهد زیر ذره بین بگیرید و بعد از خودتان این سوال را بپرسید: آیا حرف و عملش یکی است؟ آیا واقعاً همان چیزی است که نشان میدهد؟ اعمالی که متعاقب حرف هایش از او سر می زند، تمام چیزی است که شما برای شناخت هر چه بهتر او لازم دارید و او به راحتی این اطلاعات را در اختیار شما قرار می دهد. حال چه خوب باشند چه بد.
اخیراً روی زوجی کار می کردیم که برای بیش از 20 سال با هم زندگی کرده بودند اما در ارتباط خود به بن بست رسیده بودند و تصمیم گرفته بودند که از یکدیگر جدا شوند؛ اما چرا بعد از این همه مدت؟ خانم به من می گفت که دیگر وقت آن رسیده که خودش را از این ارتباط ناسالم بیرون بکشد. او اظهار می داشت که شوهرش طی همه ی این سال ها او و فرزانداشن را از نظر روانی آزرده می ساخته و هیچ گاه به حرف هایش عمل نمی کرده! او حتی در مورد عشق و علاقه ی خود نیز به آنها دروغ می گفته.
تصور کنید به کسی قول می دهید کاری را برایش انجام دهید، زمانیکه اهمیت قائل نمی شوید و آنرا پشت گوش می اندازید، آیا تصور می کنید که با این کار علاقه ی خود را به او اثبات می کنید؟ البته که نه؛ اگر به اطرافیان خود اهمیت ندهید ، مرتباً سر آنها داد بزنید، و دائماً اشتباهاتشان را به رخشان بکشید و از ضعف هایشان سخن به میان آورید، نمی توانید ادعا کنید که عاشقشان هستید.
اگر واقعاً کسی را دوست دارید باید بتوانید با اشتباهات، شکست ها، و خطاهایشان کنار بیایید. نکته اینجاست که شما آنها را همانطور که هستند دوست می دارید، با همه ی خوبی ها و بدی ها. آنها را به خاطر موجودیت فردی شان دوست دارید، به خاطر چیزی که در قلب و روحشان دارند.
همه ما در زندگی خطا می کنیم، دچار اشتباه می شویم، و ممکن است در زمان های مختلف کارهای غیر عقلانی زیادی انجام دهیم ولی ماهیت درونی انسان ها به گونه ای است که در اکثر موارد این قبیل نقص ها و کاستی ها را جبران می کند. اشتباهات محدود و صادقانه قابل بخشش هستند. در عین حال باید توجه داشت که تکرار پیاپی یک اشتباه نشان از شخصیت درونی فرد دارد – حال چه خوب باشد چه بد.
یکی از دوستان روانکاو ما همیشه در مورد "شخصیت غالب" صحبت می کند. این شخصیت، کاراکتر بنیادین مسلط بر روی کلیه رفتارهای انسان بوده و متشکل از الگوهای اصلی فکری و اخلاقی وی می باشد. این دقیقاً همان چیزی است که یک انسان را می سازد به ما می گوید که آنها واقعاً چه کسی هستند. باید توجه داشت که اصولا این شخصیت فراگیر کمتر امکان تغییر دارد (به ویژه برای بزرگسالان) و اصولاً در مرحله بلوغ فکری به تثبیت نهایی می رسد. البته در برخی موارد مشاهده شده است که بعضی از افراد می توانند تعدادی از خصوصیات اخلاقی خود را بسته به شرایط محیطی و زمانی تغییر دهند، اما اگر رفتارها واکنش های آنها برای دراز مدت زیر نظرگرفته شود، خود واقعی آنها که نمودی از همان "شخصیت غالب" را دارد نمایان خواهد شد.
زمانی که شما حرکات شخصی را برای مدت زمان مناسب تحت نظر می گیرید، در این حالت می توانید با توجه به کارها و اعمالش به "شخصیت غالب" او پی ببرید. به عنوان مثال اگر می خواهید ببینید آقایی، مرد ایده آل شما هست به راحتی می توانید کلیه کنش ها و واکنش های او را بررسی کنید. نباید با کلماتی که خلاف اعمالش هستند فریب بخورید و ساده لوحانه تصمیم گیری نمایید.
متاسفانه تعداد بسیار زیادی از افراد در طول زندگی خود به صورت کورکورانه به دام عشق اسیر می شوند. این افراد چشم خود را بر روی تمام حقایق عینی و ملموس می بندند و فقط دلشان را به حرف های آرمانی و خیالی طرف مقابل خوش می کنند. اگر می خواهید عاشق شوید، به اندازه کافی برای خود دلیل و مدرک بیاورید که فرد مناسب را انتخاب نموده اید و سپس دل خود را به اوهدیه کنید. هیچ گاه از هیچ نشانه ای سرسری و بی دقت عبور نکنید. مطمئن باشید که اگر با این شیوه زندگی کنید به موفقیت های بیشتری دست پیدا خواهید کرد. در این حالت می توانید عشق خالصانه ای در مقبال فردی که واقعاً شما را دوست می دارد داشته باشید. در غیر اینصورت شما آزاد هستید که به کارهایش توجه نکنید و با این اشتباه خودتان را در لبه پرتگاه زندگی قرار دهید.
سالم عاشق شوید!

ابریشم 07-27-2010 05:36 PM

خواسته جهانى زنان از همسرانشان !

http://www.persian-star.net/1387/11/07/%281%29.jpg
این دستورات مختص به زوج خاصی نیست، اینها تنها ده چیزی است كه تعداد بسیار زیادی از همسران از شوهرانشان می‌خواهند. توجه كنید اینها خواسته‌های آنهاست نه نیاز روحی شان. از لحاظ فردی هركسی مسئول نیاز‌های عاطفی خویش است و باید آنها را پر كند. ما معتقدیم 4 نیاز روحی اساسی وجود دارد :
نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن، نیاز به تعلق داشتن، نیاز به داشتن تصور ذهنی خوب از خود، و نیاز به آزادى. و اما خواسته‌های همسرتان از شما :

1- هر روز به او بگویید كه دوستش دارید :
هر كسی دوست دارد تایید شود و بداند كه اطرافیانش او را دوست دارند. بهترین راه برای تایید همسرتان (كه برایش بسیار مهم است) این است كه خیلی ساده هر روز به او بگویید دوستش دارید. گاهی دستانش را بفشارید و این جمله را زمانی كه شما را بدرقه میكند بگویید.

2- درك كردن و بخشش داشتن :
روزهایی هست كه همسرتان اشتباهاتی انجام دهد و یا كمتر به شما رسیدگی كند. همیشه به خاطر داشته باشید كه هیچ كس كامل نیست. در این مواقع خواسته همسرتان این است كه او را درك كنید و او خود را سزاوار بخشش شما می‌داند. بدانید كه هیچ رابطه ای بدون بخشش دوام ندارد.

3- گفتگو كنید :
نگذارید كار به جایی برسد كه هیچ حرفی با همسرتان نداشته باشید درباره بچه‌ها كارتان و حتی آب و هوا با هم صحبت كنید. چرا كه گفتگو نكردن اولین جرقه‌های یك رابطه سرد است.

4- زمانی برای همسر و فرزندانتان اختصاص دهید :
این زمان به دست شما محقق می‌شود و باید كیفیت با هم بودن را بالا ببرید یعنی تمام طرح‌ها و برنامه‌های آن روز را به میل آنها هماهنگ كنید. فقط خالی كردن برنامه روزانه برای با هم بودن كافی نیست بلكه باید برای این زمان برنامه ریزی كنید و به خود ثابت كنید كه برای عزیزترین‌های زندگی تان عشق و احترام قائلید.

5- بیشتر بگویید بله به جای نه :
عادت به منفی نگری و مخالفت شما را از عزیزانتان دور میكند. سعی كنید در برابر بعضی خواسته‌ها نه نگویید. با گفتن همین كلمه ساده بله همسرتان را متعجب و خوشحال كنید.

6- خوب گوش دهید :
همسرتان را با این مهارت میتوانید عاشق تر كنید. همسر شما فقط گوش‌های شما را برای شنیدن نمیخواهد بلكه باید با قلبتان به او گوش دهید و او را بفهمید.

7- دلبستگی و مهربانی :
چقدر در طول روز به همسرتان میگویید لطفا یا متشكرم یا اورا میبوسید؟ متاسفانه بعضی از زوجین فراموش میكنند با هم مهربان باشند و این كلید موفقیت را در زندگی از دست میدهند.

8- بعضی از وظایف خانه و كودك را با هم تقسیم كنید :
یكی از مهمترین دعواهای زناشویی بر سر همین مساله جزئی است. خرده كاری‌های خانه و بچه‌ها تنها مسائل همسرتان نیستند چه خوب است كمی غرور و سابقه خانودگی خود را كنار بگذارید و با این كار زندگی شیرین تری داشته باشید. شاید اوایل سخت باشد اما خودتان كم كم معجزه اندك كمك به همسر را خواهید دید.

9- اوغات فراغت و برنامه ریزی :
اگر همسر شما شاغل است ساعات بیكاری او و اگر همسرتان شاغل نیست خود به او مرخصی دهید. این روزها بگذارید او آزاد باشد و نگران بچه‌ها، شما، خانه و ... نباشد. بگذارید در این اوغات فراغت به خود و خواسته‌های شخصی اش برسد.

10- به او سفارش كنید و خود نیز مراقب سلامت روحی و جسمی خودتان باشید :
بسیاری از مردان مراقب سلامتی خود نیستند و این برای همسرانشان مشكل بوجود می‌آورد و این افراد به سلامتی طرف مقابل هم اهمیت نمی دهند ولی به خاطر داشته باشد همسرتان نمیتواند مدام دنبال شما باشد. چرا كه او عشق شما و همسر شماست نه مادرتان و خود نیاز به توجه دارد، پس به سلامتی خود و او بیشتر اهمیت دهید.

ابریشم 07-27-2010 05:36 PM

عشق در نگاه اول چیست؟

عشق در نگاه اول فقط جاذبه جنسی و خودپرستی است.
چند بار در رمان ها خوانده ایم یا در فیلم های عشقی این صحنه را دیده ایم: نگاه دو نفر در دو سوی یک اتاق با یکدیگر تلاقی می کند، صدای همهمه مدعوین و موسیقی دیگر به گوش نمی رسد و ... نیازی به توضیح بیشتر نیست. می دانیم که این نگاه همان اولین نگاه دو عاشق است.

اما اکنون دانشمندان گفته اند که توانسته اند دلیل واقعی این جاذبه را کشف کنند.

بنابه تحقیق جدیدی در بریتانیا، در واقع احساس عمیق عاشقانه هیچ دخالتی در جذب شدن دو نفر در نگاه اول ندارد. معنی "اولین نگاه" خیلی ساده تر است: جاذبه جنسی و خودپرستی دو نفر.




بن جونز، از محققان "آزمایشگاه مطالعات چهره" در دانشگاه آبردین اسکاتلند، می گوید: "به نظر می رسد که کل ماجرای 'عشق در نگاه اول' نوعی خود شیفتگی باشد. مردم به کسانی جذب می شوند که به آنها جذب شده اند."

دکتر جونز ادامه می دهد: "این موضوعی آشنا برای تقریبا همه ماست. وقتی به مردم لبخند می زنیم و نگاهشان می کنیم، به نظر آنها فردی جذابتر می آییم."


نظریه های قبلی در این باره می گفت که اگر مردم از خصوصیات فیزیکی یک فرد - مثلا چهره متناسبش یا مشخصه های مردانه یا زنانه اش - خوششان بیاید، به او جذب می شوند. اما به گفته دکتر جونز نتیجه تحقیق جدید این نظریه ها را زیر سوال برده است.


دکتر جونز و همکارانش می گویند که در تحقیق خود ثابت کرده اند که ایما و اشاره های اجتماعی در جلب شدن دو نفر به یکدیگر اهمیت زیادی دارد: این که با رفتار خود نشان بدهند به فرد مقابل جلب شده اند.


اما مهم ترین علامت جلب کردن دیگران به خودمان این است که مستقیم به چشم آنها نگاه کنیم.


این گروه تحقیقی چهار تصویر دیجیتالی متفاوت را به داوطلبان نشان داده و واکنش آنها را زیر نظر گرفته اند.


این تصویرها از زنانی شاد، زنانی که از موضوعی مشمئز شده اند، مردانی خوشحال و مردانی که انزجار در چهره آنها نمایان بوده، تشکیل می شده است.


دانشمندان هر بار یک جفت تصویر مشابه را به داوطلبان نشان داده اند اما با این تفاوت که در یکی از تصاویر فرد مستقیم به دوربین نگاه می کرده است و در دیگری نه.


آنها بعد از داوطلبان خواسته اند به میزان جذابیت افراد در هر یک جفت عکس نمره بدهند. محققان از امتیازات داده شده متوجه شدند که داوطلبان به تصویری که نگاه فرد به دوربین بوده بیشتر نمره داده اند اما فقط اگر نگاه مستقیم او دوستانه و با محبت بوده است. میزان این جذابیت در مورد جنس مخالف حتی بالاتر هم بوده است.


دکتر جونز می گوید: "ما در ابتدایی ترین سطح این مکاشفه متوجه شدیم که مردم به چهره ای جلب می شوند که مستقیم به آنها نگاه می کند. به کلامی دیگر می توان گفت مردم به کسانی جلب می شوند که به آنها نگاه می کنند."


به گفته این محقق بریتانیایی نتیجه این تحقیق جدید از زوایه علم تکامل کاملا قابل درک است: "در دنیای حیوانات برای جفت گیری تلاش زیادی باید صورت بگیرد و منطقی است که نوع بشر بخواهد که این وقت و انرژی را به طور بهینه مورد استفاده قرار بدهد یعنی از روشی استفاده بکند که ضریب اطمینان موفقیت آن بیشتر است."

پس می توان در نهایت نتیجه گرفت که وقت خود را صرف جلب کسی نکنید که به شما هیچ توجهی نشان نمی دهد.

ابریشم 07-27-2010 05:37 PM

زبان عشق — تکنیک بیان تصویری


http://www.mardoman.net/files/articles//26756569.jpg



"یک بیان تصویری احساسی بیش از هزاران لغت ارزش دارد!" –گری اسمالی


آیا تا به حال برایتان اتفاق افتاده که بخواهید حرفی به همسرتان، دوستتان، یا رئیستان بزنید و نتوانسته باشید منظورتان را به او برسانید؟ یا احساسی را از ته قلبتان بروز داده باشید و طرفتان متوجه آن نشده باشد؟ درست مثل این می ماند که به یک زبان کاملاً جدید حرف می زنید. تقریباً در 80% از خانواده ها، مردها در مورد همسرشان زبانی که زبان عقل خوانده می شود را به کار می گیرند، درحالیکه خانم ها از زبان قلبشان برای حرف زدن با همسرشان استفاده می کنند. مردها، عموماً منطقی، واقع بین، و جزئیگرا هستند و خانم ها در مقابل دوست دارند افکار، احساسات، اهداف و آرزوهایشان را به زبان بیاورند. درنتیجه این دو تفاوت، خیلی از خانم ها یادشان می رود که ممکن است همسرشان نیازها و دغدغه های آنان را متوجه نشود. در اکثر موارد، زن و شوهر به دو زبان مختلف صحبت می کنند.

عصبانی شدن از یک مرد برای تشویق او برای پا گذاشتن به یک سطح درک عمیق تر، ندرتاً موثر واقع می شود. در عوض چرا نباید از قوی ترین ابزار گفتگویی که می شناسیم برای کمک به همسرمان برای رسیدن به درکی عمیق تر از احساسات و افکار ما استفاده کنیم؟ ما این ابزار را بیان تصویری احساس می نامیم. بدون اغراق باید بگویم که موارد زیادی از روابط را دیده ایم که بااستفاده از این تکنیک به ارتباطی فوق العاده تبدیل شده اند که عقل و دل را در یک زمان تحت تاثیر قرار می دهد. توانایی اصلی این تکنیک این است که می تواند بین منطق (قدرت طبیعی مردان) و احساس (قدرت طبیعی زنان) پل بزند.


این ابزار، یک ابزار ارتباطی است که احساسات و منطق فرد را به طور همزمان درگیر کرده و تحریک می کند و باعث می شود که حرف یکدیگر را بهتر بشنویم و تجربه کنیم.


بیان تصویری بدون شک راهی عالی برای رساندن حرف هایمان مستقیماً به دل شنونده است. اما این تکنیک ارتباطی می تواند به دیگران کمک کند که حرفتان را فوراً درک کنند. اجازه بدهید کمی درمورد این درک آنی توضیح بدهیم. اگر من می خواستم ابراز کنم که چقدر برای یک نفر احترام قائل هستم، ممکن بود بگویم که، "واقعاً فکر میکنم که تو فوق العاده ای!" البته بد نیست اما به طور کامل نمی رساند که آن فرد از چه ارزشی برخوردار است. اما می توانستم هم بگویم، "واقعاً برایت ارزش قائلم—تو منو یاد بزرگترین الماس جهان می اندازی!" آیا جمله دوم حس ارزش عمیق تری را نمی رساند؟ با این جمله فرد مقابلم به خوبی می تواند تصور کند که چه ارزشی پیش من دارد. حالا اگر می خواستم بگویم که رفتار یک فرد تا چه حد احمقانه است چه؟ به جای اینکه بگویم، "این چه رفتار عجیبیه!" می توانم بگویم، "یه پله با جنون محض فاصله داری!" تفاوت این جملات در احساسی است که در فرد مقابل ایجاد می کند. به خاطر همین است که میگوییم، یک تصویر به اندازه هزاران کلمه ارزش دارد.

ابریشم 07-27-2010 05:38 PM

در هر کشوری عشق چگونه بوجود می آید؟

آمریکا: جیم و فیبی
جیم وقتی شش سالش است عاشق اسپایدرمن شد، وقتی دوازده ساله شد عاشق بت من شد. وقتی هجده ساله شد عاشق آنجلینا جولی شد، وقتی 24 ساله شد مدتی را با گابریلا دختر مکزیکی همکلاسی دانشگاهش گذراند، اما نتوانست عاشقش بشود، چون گابریلا از مسابقات ان بی ای متنفر بود. وقتی سی سالش شد هر روز دنبال پایان نامه اش دانشگاهش بود و به همین دلیل با فیبی کتابدار دانشکده دوست شد. بعد از پنج سال که با هم زندگی کردند فیبی ترکش کرد، چون از این زندگی خسته شده بود. جیم تازه احساس می کرد که عاشق فیبی شده است، شب از دوری فیبی شدیدا افسرده شد و مست کرد و به خانه آمد. وقتی وارد خانه شد، دید فیبی بازگشته و جلوی خانه خوابش برده است. آنها با هم ازدواج کردند و در حال حاضر چهار فرزند دارند.

فرانسه: رومئو و ژولیت و جمال
رومئو توی متروی سن ژرمن ژولیت را دید و احساس کرد تمام تنش گرم شده است. شب وقتی کنار رودخانه قدم می زدند، ژولیت گفت که سردش شده است. با هم به خانه رومئو رفتند و شب را با هم گذراندند، اما عشقی دیگر در انتظار بود، وقتی که رومئو، فرانسوا خواهر ژولیت را دید، عاشقش شد. ژولیت عصبانی شد و با پی یر، پدر رومئو رابطه برقرار کرد. ژانین، همسر پی یر وقتی دید شوهر پنجاه و هفت ساله اش با یک دختر بیست و سه ساله روی هم ریخته است، با جمال شاگردش که مراکشی بود و بیست و پنج سال از او کوچکتر بود، رابطه برقرار کرد. رومئو یک هفته ای با فرانسوا گذراند، اما فرانسوا نمی توانست به رابطه اش با رومئو ادامه دهد، رومئو به اندازه کافی چیزی نبود که فرانسوا می خواست. رومئو تنها ماند و به خانه برگشت. وقتی در خانه ژولیت را در کنار پدرش دید، به توالت رفت و ساعتها گریه کرد. ژولیت و پدر از گریه او بیدار شدند. آنها از آن پس تصمیم گرفتند همه با هم زندگی کنند، جمال، ژولیت، فرانسوا، پیر، رومئو و ژانین. هشت سال بعد رومئو و ژولیت احساس کردند همدیگر را دوست دارند، به همین دلیل تصمیم گرفتند دیگر همدیگر را نبینند. چون می ترسیدند عاشق هم بشوند و آزادی شان را از دست بدهند.

شوروی سابق: ناتالیا و الکسی
ناتالیا و الکسی به عنوان دو عضو فعال حزب احساس می کردند که از همدیگر متنفرند، آن شب، آن دو در مهمانی حزب ودکای فراوانی خوردند و شب را تا صبح در حال مستی با هم گذراندند. هر دو به هم اعتراف کردند که از رفیق استالین متنفرند. صبح که از خواب بیدار شدند، احساس کردند که عاشق همدیگر هستند. یک هفته بعد با هم ازدواج کردند و توسط کا گ ب دستگیر شدند و تا پایان عمر همچنان عاشق همدیگر بودند، پایان عمر آنها پانزده روز بعد از ازدواج و سیزده روز بعد از دستگیری آنها بود.

انگلیس: استنلی و کامیلا
استنلی وقتی سی و چهار ساله شد عاشق سوزان بیست و پنج ساله شد. آنها سه سال با هم دیوانه وار و عاشقانه زندگی می کردند. در روزهای تعطیل با هم خوشگذرانی می کردند و از شب تا صبح پیکادلی را زیر پای شان می گذاشتند. بعد از سه سال سوزان به استنلی گفت: من دوست دارم بچه دار بشم. استنلی گفت: منم دوست دارم بچه دار بشم. سوزان گفت: و دوست دارم از مردی که شوهرم هست بچه دار بشم. استنلی گفت: و من هم همین طور. سوزان و استنلی هر کدام وارد اتاق شان شدند و مشخصات همسر ایده آل خودشان را یادداشت کردند.بعد به این نتیجه رسیدند که باید از هم جدا شوند تا با همسر ایده آل شان ازدواج کنند.


جمهوری آذربایجان: رشید و زلیخا
رشید قدش کوتاه بود، سبیل پهنی داشت، چشمانش قهوه ای بود و ابروهای پرپشتی داشت، زلیخا قسم خورده بود که با مردی ازدواج کند که قدی بلند داشته باشد و چشمانی سبز و موهایی بور، زلیخا از سبیل پهن مردان متنفر بود. زلیخا اصلا دوست نداشت با اعضای خانواده اش ازدواج کند. رشید تصمیم گرفت برای همیشه به دبی برود و در آنجا راننده یک خانواده ترک بشود. رشید به زلیخا که دختر عمویش بود، گفت: من هفته آینده برای همیشه به دبی می روم. در یک لحظه زلیخا احساس کرد رشید قدش بلند شده، چشمهایش سبز شد، موهایش بور شد و دیگر پسرعمویش نیست. عشق در دلش شعله کشید و همه جایش را سوزاند. آنان با هم ازدواج کردند و اکنون هفت فرزند به اسامی سالم، جاسم، عبود، زیدعلی محمد ابراهیم حسن و چند نام دیگر دارند.

ایتالیا: ورساچه و والنتینو
لئوناردو صبح که از خواب بیدار شد و کت و شلوار ماسیمو دوتی خودش را پوشید، پیراهن زارا را تنش کرد، کراوات ورساچه زرد را زد، عینک رالف لورن خودش را به چشم زد، با ادوکلن دولچه گابانا دوش گرفت، موهایش را جلوی آینه نگاهی کرد و بعد از اینکه چشمانش را خمار کرد، از خانه بیرون می آمد.
جولیتا صبح که از خواب بیدار شد، دامن جنیفر خودش را با یک تاپ ماسیمو دوتی پوشید، یک کفش جورجیو بروتینی به پا کرد و یک عینک والنتینو زد به چشمش. یک ساعتی خودش را آرایش کرد و به خیابان رفت.
لئوناردو در خیابان چشمش به عینک والنتینوی جولیتا افتاد و عاشق چشمهایش شد، جولیتا هم چشمش به کراوات ورساچه لئوناردو افتاد و دلباخته شخصیت او شد. آن دو، ساعتهای زیادی را با هم گذراندند و یک ماه بعد رئیس کارخانه ورساچه با دختر رئیس کارخانه والنتینو ازدواج کرد.



ترکیه: اورهان و عایشه
اولین بار اورهان در کافه عایشه را دید که داشت آواز سوزناکی می خواند. احساس کرد یک دل نه صد دل عاشق عایشه شده است. چنان به عایشه خیره شده بود که وقتی لیوان در دستش شکست متوجه شکستن لیوان نشد. خون از دستهایش راه افتاده بود و تمام کف کافه را گرفته بود، اما صاحب کافه که عاشق عایشه بود، از این موضوع عصبانی شد و دستور داد ماموران کافه اورهان را چنان بزنند که دست و پایش بشکند و بعد او را به خیابان بردند و چند بار با ماشین از روی او رد شدند، بعد یک کامیون خاک روی او خالی کردند، به شکلی که فقط دستش از خاک بیرون بود. فردا صبح عایشه وقتی از سرکار برمی گشت دستهای اورهان را دید که از خاک بیرون است، دست هایش را در دست گرفت و در حالی که بشدت می گریست یک ساعت و نیم برایش آوازهای سوزناک خواند. بعد اورهان را از زیر خاک بیرون آورد و باهم ازدواج کردند و به مدت یک ماه به خوبی و خوشی زندگی کردند.

آلمان: رالف و هانا

رالف وقتی شش ساله بود عاشق لی لی مارلین شد، بعدها وقتی فهمید لی لی با گشتاپو همکاری می کرد، قلبش شکست و احساس تنهایی کرد. پدرش او را در سن هشت سالگی ترک کرد. مادرش نیز در سن سیزده سالگی ازدواج کرد و با وجود اینکه رالف عاشقش بود، اما هیچ وقت او را نبخشید و هرگز با او کلمه ای سخن نگفت. برادرش وقتی شانزده ساله بود برای همیشه به آمریکا رفت و او قسم خورد که دیگر برادرش را نبیند. خواهرش در سن 18 سالگی خودکشی کرد و رالف تنهای تنها ماند. او عاشق فاسبیندر فیلمساز بزرگ آلمانی شد، اما وقتی خبر خودکشی او را شنید، فقط توانست کنار راین برود و گریه کند. وقتی سی و سه ساله بود وولف، سگ ژرمن شپرد را به خانه آورد و عاشقش شد. وقتی سی و نه ساله شد احساس کرد که از هانا، زن سی ساله ای که در آپارتمان پائینی زندگی می کرد خوشش می آید. یک شب هانا را به خانه دعوت کرد و با هم شراب خوردند، یک ماه بعد با هانا به دیسکو رفتند، یک سال بعد هانا او را به خانه دعوت کرد تا سگ تریر خودش را به او و وولف نشان بدهد. یک ماه بعد آنها به سفر پاریس رفتند و با هم عشقبازی کردند. از آن پس آنها هر روز با هم بودند، در مورد فلسفه و شعر حرف می زدند، با هم آبجو می خوردند، با هم می رقصیدند. یک روز هانا گفت: من فکر می کنم اگر چند سال دیگه با هم باشیم ممکنه عاشق هم بشیم، من می ترسم. رالف گفت: شاید. آنها تصمیم گرفتند از هم جدا شوند، سه روز گذشت، صبح ساعت نه هانا در زد، رالف که مثل همیشه غمگین بود، در را باز کرد، پاپی سگ هانا پرید توی خانه و رفت سراغ وولف. هانا به رالف گفت: ما نمی تونیم از هم جدا بشیم. رالف گفت: تو هم مثل من دلتنگ شدی؟ هانا گفت: نه، ولی احساس می کنم پاپی عاشق وولف شده. آن چهار نفر سالها با هم زندگی کردند.

هند: نقش اول زن و نقش اول مرد
آن دو همدیگر را دیدند و بقیه چیزها طبق سناریو پیش رفت.

عربستان سعودی: عبدالله و یک زن
عبدالله وقتی که ماشین پدر دختر را دید عاشقش شد. و زن بعد از اینکه فرزند هفتمش را به دنیا آورد احساس کرد دیگر از عبدالله متنفر نیست و او را به همه مردانی که آخرین بار بیست سال قبل دیده بود، ترجیح می دهد. عبدالله شش ماه بعد، در سن هشتاد سالگی در حالی که با سرعت 280 کیلومتر با ماتشین پورشه اش رانندگی می کرد، با یک تپه شنی تصادف کرد و کشته شد.

هلند: آنا و آنه ماری
توماس با وجود اینکه احساس زیبایی در مورد آنا داشت، اما هنوز نمی دانست که رابطه دو ساله اش با آنا عشق است یا نه، به همین دلیل با دوستش بارتل مشورت کرد. بارتل از همسرش آنه ماری خواست تا در یک مراسم شام با توماس و آنا شرکت کنند. مراسم شام در رستوران کوچک و زیبایی در آمستردام برگزار شد. وقتی چشمان آنا به آنه ماری افتاد، احساسی عجیب آنها را فراگرفت، آنها عاشق همدیگر شدند. و سالها با هم زندگی کردند.


ایران: کامی و پانته آ

کامی وقتی پانته آ را دید تصمیم گرفت با او حال کند، پانته آ هم تصمیم گرفت کامی را سرکار بگذارد، کامی و پانته آ به یک پارتی رفتند و در آنجا احساس کردند که از همدیگر خوششان می آید. کامی به پانته آ گفت که دیگر حق ندارد به چنین پارتی هایی پا بگذارد، پانته آ هم به کامی گفت که باید تمام روابطش را با تمام دوستان قبلی اش اعم از دختر و پسر به هم بزند. کامی و پانته آ سه روز بعد در یک مراسم عروسی مفصل ازدواج کردند و سه سال بعد وقتی با همدیگر آشنا شدند، تصمیم گرفتند از همدیگر جدا شوند، اما با هم دوست بمانند. آن دو یک هفته بعد از هم جدا شدند و پس از جدایی بود که فهمیدند که عاشق همدیگر هستند، کامی با دختری به اسم رویا ازدواج کرد و پانته آ با پسری به اسم داریوش ازدواج کرد.


ابریشم 07-27-2010 05:39 PM

محققان، عشق را با ام‌آرآی به تصویر کشیدندhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gif


خیلی‌ها عشق واقعی را جزو محالات می‌دانند، اما دانشمندان توانسته‌اند وجود عشق را هم به طور علمی ‌ثابت کنند

اسکن مغزی تعدادی زوج نشان داده است که بعد از گذشت 20 سال از زندگی مشترک، همچنان عشقشان مانند زوج‌های جوانی است که در اولین نگاه عاشق یکدیگر می‌شوند. این در حالی است که تا کنون کارشناسان بر این باور بودند که میل جنسی و عشق در ابتدای آشنایی بسیار زیاد است و با گذشت چند سال رو به افول می‌گذارد.

تیم تحقیقاتی دانشگاه بروک استونی در ایالت نیویورک مغز تعدادی از زوج‌هایی که 20 سال کنار یکدیگر بوده‌اند را اسکن و آن را با مغز زوج‌های جوانی که تازه با یکدیگر آشنا شده‌اند مقایسه کردند. در این تحقیق مغز زوج‌ها زمانی که عکس همسرانشان در کنار عکس افراد عادی قرار داده شده بود، اسکن شد و مشخص شد که با دیدن عکس همسر ترشحات شیمیایی در مغزشان به وجود می‌آید که دقیقا با ترشحات شیمیایی زوج‌های جوان یکی است.

تحقیقات قبلی حاکی از این بود که مراحل اولیه عشق رومانتیک مانند چرخ و فلکی است که احساسات را می‌چرخاند و تغییر می‌دهد و تا 15 ماه بعد از آشنایی و ازدواج به میزان قابل توجهی پایین می‌آید. تصور قبلی بر این بود که بعد از گذشت 10 سال ترشح آن ماده شیمیایی تقریبا به طور کامل از بین می‌رود.

با این وجود، اسکن مغزی برخی از این زوج‌ها نشان داد که همچنان بعد از گذشت 20 سال از ازدواجشان همچنان یکدیگر را عاشقانه دوست دارند. دانشمندان نام این زوج‌ها را «قوهای سفید» گذاشتند. پاسخ مغز این زوج‌های عاشق توسط MRI نشان داد که مغزشان با دیدن عکس همسر درست مانند مغز کسی است که تازه ازدواج کرده و همسرش را نگاه می‌کند.

به گفته دکتر آرتور آیرون، روان‌شناس، یافته‌های جدید در واقع برعکس آنچه تا کنون تصور می‌شده هستند. قبلا تصور می‌شد که عشق زیاد در همان ده سال اول بعد از گذشت زندگی به شدت فروکش می‌کند یا حتی تمام می‌شود در حالی که اصلا چنین چیزی صحت ندارد.

تحقیقات قبلی بر این اساس بود که همیشه بعد از گذشت 10 تا 15 ماه نخست زندگی مشترک نقاط ضعف قوت می‌گیرند و نهایتا دوست داشتن زیاد تا سه یا هفت سال ادامه می‌یابد.

دکتر آیرون می‌گوید: زمانی که اولین بار با زوج‌هایی مصاحبه کردم که بعد از گذشت 21 سال همچنان ادعا کردند که همسرانشان را عاشقانه دوست دارند تصور کردم خودشان را گول می‌زنند؛ اما این چیزی است که اسکن مغزی آنها نشان داد و کسی نمی‌تواند آن را دروغ تلقی کند.

یکی از قو‌های سفید دکتر آیرون و میشل بودند که همچنان بعد از گذشت 18 سال از زندگی مشترکشان حسادت دوستانشان را برمی‌انگیختند. میشل 59 ساله می‌گوید: این اتفاق کاملا طبیعی است و عشق خود به خود به وجود می‌آید.

لیزا باربر 40 ساله در کنار همسرش دیوید 46 ساله که یکی دیگر از زوج‌های مورد آزمایش بودند، می‌گوید: هنوز همان طور عاشق همسرم هستم که 17 سال قبل که با او آشنا شدم. همسرم همیشه پر شور و هیجان است و همیشه به حضور او در کنارم احتیاج دارم. این هیجان لازمه زندگی ماست و به این ترتیب تغییری که زندگی مشترک به آن احتیاج دارد را هر روز تجربه می‌کنیم.

زوج‌های دیگری هم بودند که با وجود گذشت 30 سال از زندگی مشترکشان همچنان عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند. خود دکتر آیرون می‌گوید که او و همسرش هردو 64 ساله هستند و در طول این سال‌ها روابط بسیار خوبی با هم داشته‌اند اما باز هم کمی‌ به این پرنده‌های عاشق حسادت می‌کردند. او می‌گوید: روابط آنها بسیار محکم و صمیمانه است و حتی بسیاری از فراز و نشیب‌های روابط نوپا را هم ندارد.


ابریشم 07-27-2010 05:40 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%288%29.gif تفاوت دوست داشتن و عاشق بودن**********
http://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gifhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28238%29.gif

بين فردي که عاشق شده است و شخصي که تنها شخصي را دوست دارد تفاوت هايي است. اين مطالب اگرچه تا

حدود زيادي درست هستند اما به خاطر داشته باشيد که مطلق نيستند و اصولا انسانها و احساسات آنهاپيچيده تر از اين گونه تحليل ها هستند.

1. هنگام ديدن کسي که عاشق او هستيد تپش قلب شما زياد شده و هيجان زده خواهيد شد. اما هنگاميکه کسي

را مي بينيد که آن را دوست داريد احساس سرور و خوشحالي مي کنيد.

2. هنگامي که عاشق هستيد زمستان از نظر شما بهار است. وليکن هنگامي که کسي را دوست داريد زمستان

فقط فصلي زيبا ( زمستاني زيبا) است.

3. وقتي به کسي که عاشقش هستيد نگاه مي کنيد خجتالت مي کشيد. وليکن هنگاميکه به کسي که دوستش

داريد مي نگريد لبخند خواهيد زد.
4. وقتي در کنار معشوقه خود هستيد نمي توانيد هر آنچه را در ذهن داريد بيان کنيد. اما در مورد کسي که دوستش

داريد شما توانايي آن را داريد.
5. در مواجه شدن با کسي که عاشقش هستيد خجتالت مي کشيد و يا دست و پاي خود را گم مي کنيد. اما در مورد

فردي که دوستش داريد راحت تر بوده و توانايي ابراز وجود خواهيد داشت.

6. شما نمي توانيد به چشمان کسي که عاشقش هستيد مستقيم و طولاني نگاه کنيد. اما مي توانيد مدت ها به

چشمان فردي که دوستش داريد در حالي که لبخندي بر لب داريد نگاه کنيد.

7. وقتي معشوقه شما گريه مي کند شما نيز گريه خواهيد کرد. اما در مورد کسي که دوستش داريد سعي بر آرام

کردن او مي کنيد.
8. احساس عاشق بودن و درک کردن آن از طريق نگاه است. اما در درک دوست داشتن بيشتر از طريق شنوايي

است. (از طريق ابراز علاقه به صورت کلامي)

9. شما مي توانيد يک رابطه دوستس را پايان دهيد اما هرگز نمي توانيد چشمان خود را بر احساس عاشق بودن

ببنديد. چرا که حتي اگر اين کار را بکني. عشق همچون قطره اي در قلب شما و براي هميشه باقي خواهد ماند.

يـك عشـق سـالـم چگونه عشقي است:

1- عشقي است كه رشد فردي را در پي دارد- در مقابل تفكر وسواس گونه در رابطه.

2- عشقي است كه فرد در آن تمايل و فضاي كافي براي رشـد و پـيشرفـت فـرد مـقـابـل خـــود قائل

باشد- در مقابل امنيت و آسودگي بصورت يكنواخت و آنكه شـدت نـيـاز گـواه بـر عشق واقعي است.

3- عشقي است كه منافع مجزا، معاشرت با دوستان ديـگر و بـرقـراري روابـط مـعني دار ديگر درآن جايز باشد- در

مقابل زندگي اجتماعي مـحـدود و بـي تـوجـهـي بـه دوسـتـان قديمي.

4- عشقي است كه دو فرد يكديگر را به پيشرفت تشويق مي كـنـند- در مقابل غرق در رفتار طرف

مقابل و وحشت از تغيير و پيشرفت ديگري.

5- عشقي است كه در آن اعتماد كافي موجود باشد- در برابر حسادت، تـملك جويي و ترس از رقابت.

6- عشـقـي اســت كه فرديت هر دو فرد از سوي هر دو مورد پذيرش و احترام اسـت- در مقابل

تلاش در تغيير ديگري مطابق تصورات خيالي خود.

7- عشقي است كه رابطه با تمام جوانب واقعيت سرو كار دارد- در مــقابل رابطه اي كه بر پايه

توهمات و اجنناب از موضوعات ناخوشايند است.

8- عشـقـي اسـت كـه دو طــرف از خودشان مراقبت مي كـنـند و حالت هيجاني دو فرد وابسته

به خلق خوي طرف مقابل نمي باشد- در برابر انتظار از فرد مـــقابل براي برطرف كردن تمام مشكلات و نجات وي.

9- عشقي است كه توجه و نگراني سالم و به اندازه نسبت بـه شـريـك زنـدگـي توام با دادن آزادي

در آن برقرار است- در برابر غرق در احساسات و مشكلات فرد مقابل.

10- عشـقي است كه دو طرف توانايي لذت بردن از تنهايي را دارا مي باشند -در بـرابـر عجز در تحمل تنهايي.

11- عشقي است كه رابطه جنسي در آن يك انتخاب آزادانه و نشـات يـافتـه از رفاقت و علاقه دو طرف ميباشد- در

برابر فشار در برقراري رابــطه جنسي به خاطر عدم احساس امنيت، ترس و نياز به ارضاي فوري.

بين كسي كه عاشق شده است و كسي كه تنها شخصي را دوست دارد تفاوتهايي وجود دارد نكات زير كمك مي كند

تا اين تفاوتها را درك كنيم :
1- هنگام ديدن كسي كه عاشق او هستيد تپش قلب شما زياد شده و هيجان زده خواهيد شد اما هنگاميكه كسي

كه را دوست داريد مي بينيد احساس سرور و خوشحالي مي كنيد .

2- هنگاميكه عاشق هستيد زمستان در نظر شما بهار است وليكن هنگامي كه كسي را دوست داريد زمستان

فصلي زيباست .

3- وقتي به كسي كه عاشقش هستيد نگاه مي كنيد خجالت مي كشيد و ليكن هنگامي كه به كسي كه دوستش

داريد نگاه مي كنيد لبخند خواهيد زد .

4- هنگاميكه در كنار معشوقه خود هستيد نمي توانيد آنچه را كه در ذهن خود داريد بيان كنيد ولي در مورد كسي كه

دوستش داريد شما توانايي آنرا خواهيد داشت .

5- در مواجه شدن با كسي كه عاشقش هستيد خجالتمي كشد و حتي دست و پاي خود را گم مي كنيد اما در مورد

كسي كه دوستش داريد راحت تر بوده و توانايي ابراز وجود خواهيد داشت .

6- شما نمي توانيد به چشمان كسي كه عاشقش هستيد مستقيم و طولاني نگاه كنيد اما مي توانيد در حالي كه

خنده اي بر لب داريد مدتها به چشمان كسي كه دوستش داريد نگاه كنيد .

7- وقتي معشوقه شما گريه مي كند شما نيز گريه خواهيد كرد اما در مورد كسي كه دوستش داريد سعي بر آرام

كردن او خواهيد داشت .
8- احساس عاشق بودن و درك آن از طريق ديدن است اما دوست داشتن از طريق شنوايي و صحبت كردن است .

9- شما مي توانيد يك رابطه دوستي را پايان دهيد اما هرگز نمي توانيد چشمان خود را بر احساس عاشق بودن ببنديد

چرا كه حتي اگر اين كار را بكنيد عشق همچون قطره اي در قلب شما و براي هميشه خواهد ماند .

راستي شما دوست عزيز نظرتون چيه ؟ بايد دوست داشت يا عاشق بود ؟

ابریشم 07-27-2010 05:41 PM

تجربه عشق شامل عملكرد اجزاء صميميت، هوس(شهوت) و تعهد ميباشد. شما براي دسـتـيـابـي بـه يك رابـطه سـالم و پـايدار مـي بــايد اعتدال را ميان اين سه عنصر برقرار سازيد. اكنون به تعريف آنها ميپردازيم:

تعهد: تا چه اندازه شما خود را وقف آن ميكنـيد كه رابطه يتان را شاداب و با طراوت نگاه داريد؟ و يا تا چه اندازه با يارتان صادق مي بـاشـيد؟ شـامل مسئوليت پذيري، وفاداري و وظيفه شناسي ميباشد. تعهد در رابطه به مفهوم آن است كه اكـثر موانع و مشكلات را مي توان با كمك يكديگر از ميان برداشت - وفادار حتي در سخت ترين شرايط.

صميميت: نزديكي در رابطه - اموري كه شما و يارتان در آن سهيم مي بـاشـيـد اما فرد ديـگري از آنـها آگـاهـي ندارد - رازها و تجربـيات فردي و مشترك - صميميت امري فراتر از نزديكي جنسي و فيزيكي مي باشد. تا چه اندازه شـما در كنـار يـارتان احـساس راحت بودن ميكنيد؟ آيا قادر به بيان عقايد و نقطه نظرهاي خود ميباشيد ؟ بـدون آنـكه از مـورد انتقاد قرار گرفتن و نكوهش شدن واهمه داشته باشيد؟ آيا هنـگامي كـه صحبت ميكنيد واقعا به حرفهاي شما گوش ميدهد؟

هوس و شهوت: انرژي بخش رابطه ها يتان مي بـاشد. تمايل بـه بازگشت به منزل، تـنها براي كنار يار بودن - هوس فوريت ، شهوت و تمايلات جنسي، رمانتيك بودن، اشـتـيـاق براي در كنار هم بودن و رفع سريع موانع براي وصال ميباشد - احساسات شديد -جاذبه جسماني.

اكـنـون به ابعاد متفاوت عشق در شرايط وجود و يا فقدان سه خصيصه فوق در يك رابطه توجه كنيد:

تعهد+صميميت و فقدان هوس: ايـن رابـطـه در خـطـر فروپاشي قرار ندارد اما نيازمند خلاقيت و انگيزه براي شعله ور ساختن مجدد عشق ميباشد.

تعهد+هوس و فقدان صميمـيت: ايـن رابـطه عذاب آور است - گـاهـي اوقـات انـگـيـزه شديدي آنها را جذب يكديگر ميكند اما سرانجام به ياس و ناكامي منجر ميگردد زيرا قادر به آن نميباشند كه رابطه يشان را عميق تر سازند. يا آنكه افكار،علايق و آرزوهاي قلبي يكديگر را بشناسند.

صميميت+هوس و فقدان تعهد: اين رابطه يك شبه است-كشش و اشتياق شديدي حكمفرماست اما عدم امنيت از آنـكه رابـطـه تـا چـه مـدت دوام خـواهـد آورد هر دو فرد را مايوس ميسازد. عشق رمانتيك.

صميميت و فقدان هوس و تعهد: علاقه.

هـوس و فـقـدان صـمـيـميـت و تعهد: عشق شيدايي.

تعهد و فقدان صميميت و هوس: عشق تو خالي و راكد.

هوس+صميميت+تعهد = عشق كامل و مطلوب.


ابریشم 07-27-2010 05:42 PM

در مغز عاشقان چه میگذرد
شور عشق، استارت يا سوخت
شور عشق، يعني همان احساساتي كه اوايل آشنايي با يك نفر، ما را مشغول مي‌كند و خواب و خوراكمان را مي‌گيرد، مبناي درستي براي زندگي مشترك نيست؛ يعني اين قبيل عواطف مثل استارت ماشين عمل مي‌كنند. خداوند آنها را در وجود انسان قرار داده كه آدم را به حركت درآورد. ولي ما نمي‌توانيم فقط با استارت‌زدن و باك ِ بدون بنزين حركت كنيم. شواهد زيادي هم براي اثبات اين نكته وجود دارد- مثلاً پژوهشگري به نام آرون تعداد زيادي از افرادي را كه دچار عشق حاد و آتشين بودند زير دستگاهي كه از كاركرد مغز عكس مي‌گيرد گذاشت و از آنها خواست به معشوق خود فكر كنند يا عكس آنها را نشانشان داد. كاركرد مغزي اين افراد نشان داد كه هنگام فكر كردن به معشوق، فقط آن قسمت‌هايي فعال مي‌شود كه مربوط به «پاداش فوري» است- همان قسمت‌هايي كه اگر گرسنه باشيم و غذا بخوريم فعال مي‌شود؛ يا در افراد معتاد به كوكائين، همان قسمتي كه بعد از مصرف ماده‌ي مخدر به فعاليت مي‌افتد. اين قسمت‌هاي مغز، تشكر فوري را اعلام مي‌كنند، و يك چيز فوري طبعاً دوام زيادي هم ندارد. در حالي كه مغز، قسمت‌هاي ديگري هم دارد كه مربوط به پاداش‌هاي طولاني‌مدت است.


دو پژوهشگر ديگر به اسم‌هاي بارتل و ذكي آمدند همين كار را روي كساني كردند كه عشقشان تداوم پيدا كرده بود و به اصطلاح عشق رفيقانه داشتند- همان نوع عشقي كه شور و هيجانش از بين رفته اما صميميتش مانده و با مرور زمان، بيشتر هم شده است .عكس كاركرد مغز اين افراد نشان داد كه فكركردن به عشقشان قسمت‌هايي از مغز آنها را فعال مي‌كند كه مربوط به «پاداش‌هاي بلندمدت» است- همان قسمت‌هايي كه وقتي شما به شغل مورد علاقه‌تان فكر مي‌كنيد يا موسيقي مورد علاقه‌تان را گوش مي‌كنيد، يا در لحظات آرامش مذهبي، در ذهنتان فعال مي شود.


نتيجه‌ي اين پژوهش‌ها نشان مي‌دهد چون پاداش فوري هميشه تاييدكننده‌ي چيزهايي است كه قابل اتكا نيستند، عشق رمانتيك هم كه دستمايه‌ي شعر و غزل و رمان و فيلم‌هاي زيادي شده است و چيز قشنگي هم هست قابل اتكا نيست. در عوض، عشق رفيقانه قابل اعتماد، اصيل و ماندگار است.

بعضي اقوام اصلاً نمي‌دانند عشق چيست؟

عشق رمانتيك نه تنها كوتاه‌مدت و غيرقابل اتكاست كه حتي اصيل هم نيست. يعني اين طور نيست كه جزو سرشت و ذات انسان باشد و ابتلا به آن، از ضروريات زندگي محسوب شود. به نظر شما آيا در بين همه‌ي اقوام و ملت‌ها شور عشق وجود دارد؟ يعني مردم ِ همه‌ي جوامع و فرهنگ‌ها عشق رمانتيك را به اين مفهومي كه ما مي‌شناسيم مي‌شناسند؟


دو پژوهشگر به نام‌هاي يانكويچ و فيشر، 166 فرهنگ و قوميت مختلف را از نظر آداب و رسوم و شعر و ادبيات و هنرشان بررسي كرده‌اند و به اين نتيجه رسيده‌اند كه در 147 فرهنگ، عشق رمانتيك وجود دارد؛ اما در 19 قوميت،هيچ شواهدي از اين عشق در ميان نيست؛ يعني در فرهنگ، ادبيات ، شعر و هنرشان هيچ اشاره‌اي به اين شور عاشقانه نشده است؛ اما تشكيل خانواده مي‌دهند، به خانواده‌شان علاقه دارند و براي آنها فداكاري هم مي‌كنند. يعني آن رمانتيسيسم كه در ادبيات غربي و در ادبيات ايراني خودمان هم مي بينيم در آن فرهنگ‌ها معنايي ندارد. پس عشق رمانتيك چيزي نيست كه بگوييم لازمه‌ي هر زندگي است؛ بلكه همان موتور محرك اوليه است. 19 قوميت از اين موتور استفاده نمي‌كنند و ماشينشان بدون اين استارت هم روشن مي‌شوند.


در پژوهش ديگري از حدود شش هزار دختر و پسر قبل از ازدواج پرسيده‌اند كه «شما دوست داريد عشق رمانتيك مبناي ازدواجتان باشد يا نه؟»



90 درصد آنها جواب مثبت داده‌اند. يعني گفته‌اند «دوست داريم اين احساسات را تجربه كنيم.» اما بعد از چند سال، از همين افراد، بعد از ازدواجشان پرسيده‌اند «آيا آن رمانتيسيسم اوليه در ازدواجتان وجود داشته يا نه؟» 33 درصد مردان و 75 درصد زنان گفته‌اند در نهايت با فردي ازدواج كرده‌اند كه عاشقش نيستند و رابطه‌ي رمانتيكي هم با او ندارند؛ يعني حتي خود افراد هم قبول دارند كه «عشق» نه شرط كافي براي ازدواج است و نه حتي شرط لازم.
عشق نوعي بيماري است؟



برخي از پژوهشگرها روي اين موضوع متمركز شده‌اند كه «آيا عشق آتشين صرف نظر از عشق نافرجام، يك بيماري پاتولوژيك است يا نه؟» و جالب است بدانيد روان‌شناسان بيشترين شباهت را بين عشق و يك بيماري خاص رواني به نام وسواس اجباري مشاهده كرده‌اند. در اين بيماري، افكار خاصي به ذهن هجوم مي‌آورد كه فرد گريزي از آنها ندارد؛ اين افكار او را مجبور به ايجاد رفتارهاي خاصي مي‌كند كه اگر انجام ندهد دچار تنش و اضطراب زيادي مي‌شود. مثلا كسي عادت دارد هر شب 10 بار دست‌هايش را بشويد و اگر 8 بار اين كار را انجام بدهد درونش منقلب مي‌شود و نمي‌تواند آسوده بخوابد.
عشق نه فقط در ظاهر و علايم باليني شبيه اين بيماري است، كه از نظر آزمايشگاهي هم به آن شباهت دارد. در بيماري وسواس اجباري، يك ناقل خاص در سلول‌هاي پلاكت خون بيمار افزايش پيدا مي‌كند. پژوهشگري به نام مارازيتي، افراد عاشق را به اين طريق آزمايش كرده و به اين نتيجه رسيده كه آنها هم درست همين حالت را دارند. پس عشق يك حالت وسواس اجباري ايجاد مي‌كند كه در آن فرد عاشق دچار افكار و عادت‌هاي خاصي مي‌شود كه نمي‌تواند از دست آنها خلاص شود- مثل تماس گرفتن پي در پي با معشوق و فكر كردن مداوم به او كه عملكرد عادي ذهنش را مختل مي‌كند.

هوش عاطفي‌ات را بالا ببر

با تمام اين حرف‌ها، امروز دانشمندان به اين نقطه رسيده‌اند كه «اگر عشق و احساسات قابل اتكا نيستند پس چه چيز قابل اتكا است؟» يعني چه چيزهايي بايد وجود داشته باشد تا عشق افراد پايدار بماند. ابتدا نظريه‌اي شكل گرفت كه اگر برخي شباهت‌هاي اوليه بين افراد وجود داشته باشد صمميت و رفاقت بيشتري بين آنان به وجود مي‌آيد كه مي‌تواند ازدواج موفق را تضمين كند. اما تجربه نشان داد كه اين اتفاق هم نمي‌افتد. آقاي اشتنبرگ كه مثلث عشق را ارائه كرده بود به اين نتيجه رسيد كه خيلي از طلاق‌ها، بر خلاف انتظار، در مواردي اتفاق مي‌افتد كه انتخاب اوليه اشتباه نبوده است. يعني افراد در ابتداي ازدواج، شباهت‌هايي به هم داشته‌اند اما پس از ازدواج تغيير كرده‌اند. پس خيلي وقت‌ها مشكل اينجاست كه آدم‌ها تغيير مي‌كنند؛ اما با هم تغيير نمي‌كنند: در دو مسير يا با سرعت‌هاي متفاوتي تغيير مي‌كنند. پس حالا اين سوال به وجود مي‌آيد كه «اگر شباهت اوليه هم ضامن صميميت نيست پس چه چيز مي‌تواند صميميت و رفاقت درازمدت بين زوج‌ها را تضمين كند؟»
پژوهش‌هاي زيادي نشان داده‌اند كه هوش عاطفي يكي از مهمترين عوامل موفقيت ازدواج است. هوش عاطفي نوعي از هوش است كه به ما كمك مي‌كند به احساساتمان آگاه باشيم. بتوانيم عواطفمان را خوب بيان كنيم. آنها را خوب كنترل و هدايت كنيم. ظرفيت هاي خودمان را بشناسيم و در مجموع يك حس مثبت كلي نسبت به خودمان داشته باشيم. از طرف ديگر بتوانيم عواطف فرد مقابلمان را درك كنيم و نسبت به آن واكنش اجتماعي يا بين فردي مناسب داشته باشيم.
هوش عاطفي به ما كمك مي كند كه وقتي دچار تعارض در احساساتمان مي‌شويم فرو نريزيم و بتوانيم به عنوان مساله‌اي معمولي حلش كنيم .اين نوع هوش، يك چيز ذاتي نيست و در شرايط محيطي شكل مي‌گيرد و در ميان تمام عوامل موثر در موفقيت در ازدواج، كليدي‌ترين نقش را دارد؛ اگر دو طرف داراي هوش عاطفي بالايي باشند مي‌توانند بفهمند كه چطور همراه و همگام با تغيير احساسات و عواطف يكديگر تغيير كنند تا زندگي‌شان به رشد و صميميت بيشتري منجر شود.

چه قدرعاشق هستيد؟

عشق هم بالاخره اتفاقي است كه به قول شاعر، خواه ناخواه رخ مي‌دهد. براي خيلي از روان‌شناس‌ها مطالعه اين پديده جالب است. بعضي‌ها مانند استرنبرگ حتي نظريه‌اي علمي ‌درباره عشق دارند. استرنبرگ معتقد است كه يك عشق كامل سه جنبه دارد. اولين جنبه، وفاداري به معشوق است، دومي، ‌احساس صميميت نسبت به او و سومي، ‌داشتن ميل جنسي به معشوق است. به نظر استرنبرگ، هر كدام از اينها كه وجود نداشته باشد، يك جاي كار دارد مي‌لنگد. پرسشنامه زير خيلي به جزييات عشق كاري ندارد و مي‌خواهد به طور كلي بگويد كه آيا شما عاشق هستيد يا نه؟ اين تست در دانشگاه نورس ايسترن بوستون تهيه شده است و خوب، معلوم است كه بيشتر براي دانشجوها كاربرد دارد.

چگونه از اين تست استفاده كنيم؟

عبارات زير را بخوانيد. معشوق‌تان را تصور كنيد و نام معشوق‌تان را به جاي كلمه او بگذاريد. حالا اگر با هر عبارت به طوركامل موافق بوديد، عدد 7، اگر نسبتا موافق بوديد، عدد 6 ، اگر كمي‌ موافق بوديد عدد 5، اگر عبارت را هم درست مي‌دانستيد و هم غلط (يعني در مورد نظرتان مطمئن نبوديد)، عدد 4، اگر با آن كمي ‌مخالف بوديد، عدد 3، اگر نسبتا مخالف بوديد، عدد 2 و اگر به‌طور كامل مخالف بوديد عدد 1 را جلو عبارت بنويسيد.

راهنماي نمره‌گذاري:

حالا عددهايي را كه جلوي هر عبارت گذاشته‌ايد، با هم جمع بزنيد.

• شمايي كه بالاي 89 نمره آورده‌ايد، وضع‌تان خراب است. شما بدجوري عاشق شده‌ايد و اگر صادقانه به پرسش‌ها پاسخ داده‌ايد، در عشق‌تان هيچ شكي نمي‌توان كرد.

• اگر نمره‌تان حول و حوش 78 تا 88 مي‌چرخد، شما هم به احتمال خيلي زياد عاشق هستيد و چيزي نمانده است كه در بالاي قله عشق بايستيد.

• اما اگر نمره‌تان بين 68 تا 77 باشد، احتمال كمتري وجود دارد كه عاشق باشيد. اما شما هم به هر حال عاشق‌ايد.

• كساني كه از 68 پايين‌تر آورده‌اند، بهتر است كه خودشان را گول نزنند. به احتمال زياد چندان عاشق نيستند.
• كساني كه از 58 پايين‌ترند، به‌ هيچ‌وجه عاشق نيستند. اين گروه بهتر است پيشه ديگري براي خودشان دست و پا كنند و يا اسم احساسات رقيق‌شان را نگذارند عشق!

1) براي رسيدن به او خيلي عجله دارم. ?
2) او را خيلي جذاب مي‌دانم. ?
3) او نسبت به بيشتر مردم، عيب‌هاي كمتري دارد. ?
4) براي او هر كاري كه لازم باشد، انجام مي‌دهم. ?
5) به نظر من، او خيلي دلربا است. ?
6) دوست دارم احساساتم را با او در ميان بگذارم. ?
7) وقتي با هم كاري را انجام مي‌دهيم، كار برايم خيلي خوشايند است. ?
8) دوست دارم كه او حتما مال من باشد. ?
9) اگر اتفاقي براي او بيفتد؛ خيلي ناراحت مي‌شوم. ?
10) خيلي وقت‌ها به او فكر مي‌كنم. ?
11) خيلي مهم است كه او به من علاقه داشته باشد. ?
12) وقتي با او هستم، كاملا خوشحالم. ?
13) برايم دشوار است كه براي مدتي طولاني از او دور باشم. ?
14) خيلي به او علاقه دارم. ?


ابریشم 07-27-2010 05:46 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%2815%29.gif اکثر افراد دوست دارند عاشق شوند چون فکر مي کنند کار بزرگي مي کنند
تمرکز اين نوشتار بر روي عشقهاي بين دو غير همجنس مي باشد)

اگه از من تو بپرسي رنگ عاشقي چه رنگه؟ من مي گم رنگش سياه ولي باز واسم قشنگه!

به نظر شما چرا رنگ عاشقي سياه است ؟ و باز چرا در عين سياهي براي عاشق قشنگ است؟ اين سواليست که مدتهاست در ذهن من مي باشد و در اين اواخر توانستم به اندازه اي که توجيهم کند جوابش را بدهم ، ولي اگر شما هم جوابي بهتر براي اين سوال به نظرتان مي رسد حتما ارائه کنيد تا همه استفاده کنند .

و اما جواب:
من وقتي به شعرهايي که در باب عشق سروده شده اند و يا آهنگها و ترانه هايي که در اين باب نواخته شده اند مي نگرم ، به جرات مي توانم بگويم قريب به اتفاق اين اشعار يا از جدايي سخن مي گويند، يا از عشق ناکام، يا از لحظه هاي انتظار و يا اميد برگشت معشوق و ...

و اين مساله براي خودم هم پيش آمده و تجربه اش را نيز داشته ام . اما چرا؟!

چرا قريب به اتفاق دوستي ها و به اصطلاح عشق ها با شکست مواجه مي شود؟

وقتي که خوب به اين مساله مي نگرم، مي بينم که علت اين شکست ها به نظرم 3 چيز مي تواند باشد
1) اصل عشق هاي زميني با شکست همراه است :

در اين زمينه حرفها و مطالب گوناگون ، گفته و نوشته شده است و بحث در اين باره نه به عهده ماست و نه ما توانايي بحث در اين باره را دارا هستيم.تنها مساله اي که در اين باره به نظر من مي رسد، اين است که اگر کسي به اين نتيجه رسيد که تمامي عشقهاي زميني با شکست همراه است، پس نبايد در اين وادي قدم بگذارد، و اگر خداي نکرده قدم گذاشت، لااقل کاري که مي تواند بکند اين است که از تجربيات کساني که در اين وادي بوده اند استفاده کند و يا سعي کند به هر طريقي که شده مثل خواندن کتابها و مقالات و مشاوره، شيوه صحيح برخورد در اين رابطه را بياموزد و اگر چنين نکرد، آنجاست که با شکست مواجه مي شود، و اين چيزي است که در حال حاظر در اکثر رابطه ها ديده مي شود .

شايد هم با خود بگوئيد کسي که عاشق مي شود ديگر توانايي انجام چنين گارهايي را ندارد و به اصطلاح عاشق شده است . من اين مساله را اينگونه حواب مي دهم که اولا : اينکه اکثر اين مطالب و گفته ها تلقين جامعه و اطرافيان است و چنان صحت ندارد و ثانيا : انسان موجودي است که مي تواند از اختيار و راده خود به نحو شايسته حتي در چنين شرايطي نيز استفاده کند . و ثالثا : اينکه به ندرت اتفاق مي افتد که انسان يک شبه عاشق شود، يعني شب بخوابد و صبح عاشق شده چشم گشايد . بلکه مدتي طول خواهد کشيد تا شخص به آن درجه از عشق برسد و در اين مدت مي تواند حدس همچنين اتفاقي را بزند.

و اگر هم يک شبه عاشق شد و نتوانست کارهايي را که گفته شد انجام دهد، آيا اين شخص نمي توانسته قبل از اين تمهيداتي را براي اينگونه روابط در نظر بگيرد و خود را آماده کند؟ آيا نمي توانسته خود را بشناسد، و طريقه و راههاي دوستي با افراد مختلف را بياموزد ؟

اکثر افراد دوست دارند عاشق شوند چون فکر مي کنند کار بزرگي مي کنند .

و البته اکثر افراد مثل بنده بعد از اينکه ضربه اي در اين زمينه خوردند و دچار مشکل شدند و مشکلشان لاينحل شد به فکر آموختن روشهاي دوستي و رابطه با ديگران و ... مي افتند که البته باز هم دير نيست .

2) يکي از طرفين مثلا پسر مقصر قطع رابطه و شکست در عشق باشد :

ابریشم 07-27-2010 05:47 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%2810%29.gif چطور بر رقیبتان پیروز شوید و به عشقتان برسید
شما هم شب ها تا دیوقت بیدار می مانید و نگران این هستید که رقیب، عشقتان را از چنگتان درآورد؟ مظنون هستید که همسرتان، نامزدتان یا عشقتان به جز شما با کس دیگری هم رابطه دارد؟ می خواهیم به شما آموزش دهیم که چطور بر رقیبتان پیروز شوید و عشقتان را برای همیشه به دست آورید.

1) به او نشان دهید که برای انتخاب او بیشتر از هر چیز دیگری احترام قائلید.
کاری نکنید و چیزی نگویید که طرفتان را مجبور کند آنطور که شما می خواهید زندگی کند و همه چیز را مثل شما ببیند. اگر او دوست دارد که خودش انتخاب کند، حال این انتخاب شما باشید یا کس دیگری، به او نشان دهید که برای نظرش احترام قائلید. اگر بتوانید به او ثابت کنید که آزادی انتخاب به او می دهید و برای نظر او احترام قائلید، مطمئن باشید که انتخاب او شما خواهید بود.

2) سعی نکنید رقابت کنید.
سعی نکنید با رقیبتان رقابت کنید. وقتی رقابت می کنید یعنی با او وارد مبارزه شده اید و وقتی وارد مبارزه شوید، انرژی منفی خیلی زیادی تولید می کنید و منجر به تجربه های ناخوشایندی با اطرافیانتان می شود. درعوض، سعی کنید فرصت هایی ایجاد کنید که منجر به تجربه های مثبت شوند، به ویژه با عشقتان. اجازه بدهید طرفتان وقتی باشماست احساس راحتی بیشتری کند.

3) از بحث کردن درمورد مسائل مربوط به رقیبتان خودداری کنید.
وقتی کنار عشقتان هستید، سعی نکنید مداوماً از او درمورد مسائل مربوط به رقیبتان سوال کنید: مثلاً دیروز کجا رفتی؟ چرا فلانی اینکار را می کند؟ چرا فلان چیز را به او دادی و ...پرسیدن چنین سوالاتی فقط او را به حالت دفاعی می کشاند و پاسخ هایی که می دهد هم صادقانه نخواهد بود.چنین بحث هایی اکثر اوقات تجربه های ناخوشایندی ایجاد می کند و باعث می شود هر دو شما سر یک موضوع کوچک و بی ارزش به بجث و جدل بپردازید. پس به طرفتان آزادی انتخاب بدهید. اجازه بدهید هر کاری که دوست دارند انجام دهند و بعد می بینید که از این درک شما قدردانی خواهند کرد. اگر طرفتان متوجه شود که وقتی با شماست می تواند راحت تر از وقتی که با رقیبتان است نفس بکشد، مطمئن باشید که به سمت شما می آید، بدون اینکه تلاشی برای آن کرده باشید.

4) سعی نکنید مثل سیریش به طرف مقابلتان بچسبید.
خودتان را به یاد بیاورید که تازه با طرفتان آشنا شده بودید. آن فردی که آنموقع بودید همان کسی است که طرفتان عاشقانه و عمیقاً دوست می دارد. پس همان آدم باشید. وقتی آن آدم بودید، کسی بودید که مثل سییش به طرفش نمی چسبید. فردی مستقل، بی خیال، و سرشار از انرژی زندگی بودید. این خود واقعی شماست که طرفتان عمیقاً دوستش دارد و می خواهد که با او باشد. پس همه آن وابستگی ها را دور بریزید و سعی کنید استقلال فردیتان را حفظ کنید. اگر رابطه تان رو به انهدام است، افراد دیگر به شما خواهند گفت، "طرفت عوض شده" یا "آدم ها عوض می شوند، زندگی همینه". درعوض لحظه ای مکث کنید و از خودتان بپرسید ایا طرف من واقعاً تغییر کرده است؟ یا این خودم هستم که تغییر کرده ام؟ آیا به کسی تبدیل شده اید که خیلی از رابطه تان توقع دارید؟ عشق شما، شما را به خاطر آن که هستید دوست دارد، پس همان آدم مستقلی باشید که یک روز بودید.
نکات بالا را همیشه در خاطر داشته باشید و با رعایت این نکات مطمئن باشید که قلب کسی را که دوستش دارید به دست خواهید آورد، بدون اینکه تلاش زیادی کرده باشید

ابریشم 07-27-2010 10:11 PM

چگونه می توانیم رابطه خود را زنده نگه داريم ...
در زندگي زناشويي يا همون رابطه صميمي تون با شريک عشقي حس ميکنين که کم کم آواي رکود و سکون و يکنواختي بگوش ميرسه ! همه چيز تکراري شده ، مدام مجبور به انجام کارهاي

زمزمه رکود و يکنواختي از ارتباط شما به گوش مي رسد؟ احسـاس مـي کنيد کـه ارتـباطــتان با بيم زوال روبـروست؟

تصور ميکنيد که هر روز بالاجبار،خودتون رو ملزم بـه انجام تکرار کارهاي روزهاي گذشته ميبينيد بدون اينکه ديگه اون عکس العملها و جذابيتها رو در خودتون يا رابطه تون حس کنيد !

البته جاي نگراني نيست ، حداقل اينو بدونيد که شما در اين حس تنها نيستين علاوه بر يارتون خيلي از زوجهاي ديگه هم دچار اين رابطه يکنواخت شدن !


بدترين چيز در اين مواقع همون خستگي ، کلافه بودن و دلزدگيه که ناخواسته و بدون اجازه شما دونفر وارد رابطتون شده...


اما بنظر من جاي نگراني نيست ، چون ميشه شور و حرارت اوليه رو به زندگي و روابط عاطفي تون برگردونيد و با کمترين دردسر و هيچ زحمتي...


تعجب نداره ! اولين و جذابترين راهکار !


ذهنتون رو به اين معطوف کنين که اولين چيزي که مدتها قبل شما رو بطرف مقابل جذب کرد چي بووووود !؟


اگر دوباره به اون آيتم ها دقت کنيد ، از تبسمهاي شيرين يا نگاه گيرا گرفته تا صدا و کارها و لحن صدا.... باور کنيد هنوز هم اين مشخصات در طرف وجود داره ، فقط چي ؟ بايد دوباره اونها رو کشف کنين ... و اين کشف خيلي جذابتر از قبل خواهد بود ! امتحان کنيد ...


ببينيد ، هميشه ياد آوري خصوصيات ويژه اي که يک زماني دوستش داشتين باز هم باعث شور و حرارت رابطتون ميشه ، مخصوصا اگر بتونيد کنار هم با آرامش بنشينيد و در مورد نحوه آشنايي ، اولين برخورد حضوريتون با هم ، اون استرسها و شب بيداريها ، کارهايي که يواشکي و دور از چشم مامان باباهاتون انجام ميدادين و ... صحبت کرده بعضيهاشو عملي و اون خاطرات خاموش رو تحريک کنيد و از زير خروارها خاک بيرون بکشين، در بازگشت نشاط ، حتي کوتاه مدت به رابطه شک نکنيد که اين خودش ميتونه پله اول يا سکوي اوج باشه! آخه کي گفته که ديگه نميتونيد يا نبايد اون کارها رو انجام بدين !؟


ببينيد در اين راه شايد لازم باشه که برنامه هاي کاري و روزمرتون رو کمي دستکاري کنيد تا با وجود رسيدگي به بچه ها و امور واجب زندگي هر از گاهي يک تايم باز هم به خودتون دو نفر اختصاص بدين ، بشرطي که اين تايم رو هم جزء واجبات زندگيتون محسوب کنيد ! بله ، قبول دارم به هزار دليل که خودتون بهتر ميدونيد اون زندگي رمانتيک گذشته باز آفريني نخواهدددد شد ، اما بالاخره يکي از شما دونفر بايد در ايجاد تغييرات پيش قدم بشه ، ارزش اينکار (به نظر من) از گذشت هم بيشتره.... پس چه بهتر اون شخص خود شما باشي .


براي بازگشت به لحظات احساسي خيلي ضروري نيست که هزينه هاي سرسام آور بتراشيد ، گرچند که ترتيب دادن يک شام دونفره در يک رستوران (و چه بهتر که همون رستوراني باشه که اولين بار باهم اونجا شام خوردين) خالي از لطف نيست ، اما با يک غذاي ساده و سبک و در يک پيک نيک نيم روز هم ميشه به همون نتيجه مطلوب دست پيدا کنيد ، به شرطي که خودتووون بخواين !!!


درسته که آقايون اکثرا از شنيدن صحبتهاي همسراشون سرباز ميزنن ، اما گاهي لازمه که متوجه بشين گذران روزمرگي تون براي ايشون هم مهمه ! و شما هم سعي کنيد اتفاقات جالب روزانتونو شبها حين صحبت مطرح کنيد ! بذاريد اين گفتمان دوطرفه باشه و در بين صحبتها بصورت کلامي ابراز علاقه کنيدف دست ايشون رو بگيريد ! موقع گفتگو به چهره ايشون با يک نگاه گرم و مهربانانه دقت کنيد، همين رفتار خيلي ساده نتايج جالبي داره، اما سعي کنيد اين علاقه خالصانه باشه، چون در غير اينصورت تاثير عکس داره !!! (احتياط !) و خيلي رفتارها که يک زماني بعنوان يک کد از طرف شما رد و بدل ميشد... با اين کارها ميتونيد رابطتونو بيش از پيش مستخکم کنين...


صبح را با در آغوش گرفتن آغاز و با بوسيدن به پايان برسانيد. وقتي در حال عبور از خيابان، پياده رو و يا بازار هستين، دست هاي همديگر را بگيريد (هم زن از طرف مرد احساس امنيت کنه و هم مرد به مورد اتکا بودنش پي ببره) هر زمان که وقت پيدا کرديد همديگر رو در آغوش گرفته و بفشاريد ، سعي کنيد محبتهاتون محبت باشه نه صرف تحريک و ارضاي جنسي، حسي که بانوان ازش فرارين... هر وقت نگاهتونو به هم ميدوزيد، لبخند بزنيد و با چشمک قول کارهايي که بعداً مي خواهين انجام بدهيد رو به هم بدهين. يادتون نره که بايد با هم بخندين.


در هر حال اين امر کاملاً طبيعي است که زن و شوهر در طول زندگي خود به مشکلاتي برخورد مي کنن و ناراحتي ها و دلخوري هاي بينشون بوجود مي ياد؛ ولي اگه بر روي مشکلات کار کنين (هردو)، مطمئن باشيد که مي تونين عشق و سرزندگي رو به زندگي خودتونبرگردونيد. و فراموش نکنيد که بايد به يکديگر اعتماد داشته باشيد. شريک شما بايد در عين حال بهترين دوستتون هم باشه، پس ترس ها و نگراني هاتون رو با اون در ميان گذاشته و به طور کامل به او اطمنيان داشته باشين. فقط بازگو کردن مشکلات زندگي و در ميان گذاشتن اونها با شريک زندگيتون به شما کمک مي کند که احساس کنيد کسي هست که دوستتون مي دارد و حافظ و حاميتون مي باااااشد. شما و همسرتون مي توانين شور و نشاط رو مجدداً به زندگي خودتون بر گردونين. کار زيادي نمي خواهد فقط کافيه برنامه ريزي دقيقي داشته باشيد. اگر موفق بشين مطمئن باشيد که مي تونيد به عشق حقيقي دست پيدا کرده و به راحتي احساسات خود را به ديگري منتقل کنين.




ميدونستين که ميتونين زندگي زناشويي تونو با تغيير ديدگاهتون بهبود بخشين... ؟

يک بزرگ قديمي گفته : زندگي جنگ بين دو گرگه.. يکي از آنها شره : يعني ترس، عصبانيت، دشمني، طمع، خودبيني و تکبر، ترحم به خود، دشمني و خصومت، و فريب.اون يکي خير: يعني لذت، آرامش، فروتني، اطمينان، بخشندگي و سخاوت، حقيقت، نجابت و ملايمت، و مهر و محبت..... حالا کدوميکي از اين گرگ ها در جنگ برنده مي شه !؟....


مطمئنا اوني که بهش غذا بدي. يعني اين شما هستي که انتخاب مي کني به کدوم ويژگي ها، اعتقادات و ارزش ها توجه کنيد. و آن خصوصياتي که روي اون تمرکز کني، زندگي شما را از آن خود مي کنن. اگر بخواين بطور مداوم روي مشکلات زندگي زناشويي تون متمرکز بشي، باعث ميشه رابطه تون حتي بدتر از اونچه که واقعاً هست به نظر برسه!! اگر هميشه به اشتباهاتي که مرتکب شدي و اينکه چقدر از همسرتون عصباني و ناراحت هستي فکر کني، عصبانيتتون بيشتر و بيشتر خواهد شد و خاطره هاي خوشي که با هم داشتين رو هم خراب مي کنه. وقتي اين اتفاق مي افته، ديگر نمي توني يک تصوير متعادل از زندگيتون ببيني. هرچه انرژي بيشتري رو بابت مسائل منفي زندگيتون صرف کني، همه چيز بدتر و نااميدانه تر به نظر خواهد رسيد... و وقتي به بخش منفي زندگيتون غذا مي دي، انرژي خلاقه تون يخ زده و از بين ميره. درنتيجه : ديگه توانايي کشف راه حل هاي ياري رساننده يا داشتن ديدگاهي تازه و بکر را نخواهيد داشت!!!! با افکار، اعتقادات، و رفتار و اعمالتون روي ديدگاهتون از واقعيت تاثير مي گذارين.


ظاهر زندگي به اين دليل متفاوت شده و تغيير مي کنه که رفتارها و عملکردهاي خود مااااا تغيير کرده. در هر زمان، اين شما هستي که تصميم مي گيري، درمورد اتفاقات و رويدادهاي زندگيتون و انسانهاي درون آن، با چه ديدي نگاه کني. اين تعبيرها تجربه شما رو از واقعيت شکل مي ده و به ظرفيت شما در زندگي تاثير مي گذاره. همچنين بر انتظارات و توقعات شما در مورد زندگي اثر مستقيم خواهد داشت .


وقتي انتخاب کني که خصوصياتي مثل محبت، صداقت، آرامش و لذت را در خودتون ايجاد کني، اين خصوصيات خيلي راحت زندگي و ازدواجتون را از اين رو به آن رو خواهد کرد.


وقتي تصميم مي گيري که حس خشونت، دشمني، عصبانيت، حقه و نيرنگ و ترس را در زندگيتان کم کني و از بين ببريد، انرژي بيشتري براي توليد راه حل هاي خلاقانه براي مشکلات زناشوييتون پيدا مي کنين. هرچه مثبت تر بشي، انرژي مثبت بيشتري به درون رابطه تون با همسرتان مياري و وقتي اين اتفاق مي افته، اتفاقات بسيار جالب و شگفت انگيز در زندگيتون روي خواهد داد.


اين چند نکته زير مي تونه به شما کمک کنه که چطور به خودتون ياد بدهين که روي نقاط مثبت در ازدواج و زندگيتون تمرکز کنين:


1. هر روز وقت بگذارين و چيزايي رو که به خاطر اون در زندگيتون ممنون و شکرگذار هستين رو ليست کنين.( حتي چيزهاي خيلي کوچکي که معمولاً ناديده گرفته مي شن، مثل سه وعده غذايي که در روز مي خوري، حمام داغ، گرما، يخچال و اجاق گاز، آب لوله کشي، امکانات پزشکي، و دوستانتون. )

2. هر روز نقاط مثبت و ويژگي هاي مثبت همسرتون رو به خودتون يادآور بشين. باز هم ميگم : به خاطر بيارين که اولين بار چه ويژگي همسرتون شما رو به اون جذب کرد. بياد بيارين که چطور همسرتون پايه هاي رشد و ترقي شما رو بنا کرد و چقدر از اين تجربه چيز ياد گرفتين !)

3. در دفتر خاطرت روزانه تون درمورد ويژگي هاي مثبتي که درخودتون وجود داره که مي خواين اونها رو رشد داده و ارتقاء ببخشين، بنويسين. اينها رفتارها، باورها، و ارزشهايي را شامل مي شه که مي خواهين روي اونها متمرکز بشين و مي خواين که رشد کرده و زندگيتون رو در بر بگيره.

4. سعي کنين چند نمونه کتاب الهام بخش مطالعه کنين. هر روز وقت بگذارين و اين کتاب ها رو مطالعه کنين . مطمئناً بسيار مثبت، اثربخش و الهام بخش خواهند بود. ( من کتاب يا تيتر خاصي توصيه نميکنم، چون تخصص ندارم، اما سعي کنيد از اشخاصي بخونين که صاحب نظر باشن!)

5. وقت کمتري رو با دوستان يا اعضاي خانواده تون که افرادي منفي باف هستن و جز حس نااميدي و افسردگي چيزي به شما نمي دن، بگذرونين. اين افراد که انرژي مثبت شما را مي گيرن و از بين مي برن، مثل خون آشام هستن. درعوض سعي کنين دوستان جديد پيدا کنيد که براتون مثبت، حمايت کننده و نيروبخش باشن.

ابریشم 07-27-2010 10:12 PM

...::: 5 مرحله تكامل عشق :::...
عشـق مـيـان دو فـرد طــي چنـــدين مرحله متفاوت تكامل مي يـابد كه به مـنـظور بــقاي عشق هر كدام ازاين مراحل اهميت خاص خود را دارا ميباشد اين مراحل شامل:

مجذوب شدن، دلربايي، هوس (اشتياق مفرط)، صميميت و تعهد است:



1- مرحله مجذوب شدن
واكنــش مـثـبـت نسـبت به يك شخص است كه خود به دومرحله تقسيم بندي ميگردد:

* مجذوب شدن فيزيكي: هنگامــي روي مــــي دهد كه جـسم شمـا نــــسبت به يك شخص از خود واكنش نشان ميدهد. واكنشهايي همچون: افزايش ضربان قلب، افزايش درجه حرارت بدن، تعريق كف دستها و دلهرگي. اين مرحله سطحي ترين و ابتدايي ترين مرحله عشق ميباشد اما در عين حال يكي از قدرتمند ترين عوامل است.


* مجذوب شدن عاطفي: هنگامي كه اوضاع و احوال مساعد و مطلوب باشد شكل ميگيرد. پس از آنكه شما از لحاظ فيزيكي مجذوب شخصي گرديد سپس باب گفتگو را با وي خواهيد گشود و اگر متوجه شديد كه اشتراكاتي با يكديگر دارا ميباشيد از قبيل سرگرميها، طرز تفكر، ايدئولوژي، شغل، تحصيلات، علايق و ديگر زمينه هاي مشترك سپس از لحاظ احساسي مجذوب يكديگر خواهيد گشت.


همچنين مجذوب شدن از لحاظ عاطفي حتي ميتواند در فقدان مجذوب شدن از لحاظ فيزيكي نيز به وقوع بپيوندد. در اين صورت پيوند و رابطه مستحكم تري ممكن است ميان دو فرد ملاقات كننده پديد آيد. زيرا پيشداوريها و پيش فرضهاي مبتني بر ظاهر فيزيكي ديگر وجود نخواهند داشت.



2-دلربايي
در اصل به عمل تلاش براي تاثيرگذاري و جلب توجه و نظر فردي ديگر توسط توجه متقابل و اهداي هدايا و غيره اطلاق ميگردد. دلربايي نيز دو قسم است:

دلربايي خودخواهانه و دلربايي غير خودخواهانه و با خلوص نيت.


دلربايي خود خواهانه: هنگامي روي ميدهد كه شما اقدام به اعمال رمانتيك ميزنيد صرفا بمنظور منفعت شخصيي خودتان. مانند هديه دادن براي تحت تاثير قرار دادن شريك خود. در واقع شما دلربايي را بعنوان يك آلت و به عنوان معامله بكار ميبريد.


دلربايي خالصانه:هنگامي روي ميدهد كه شما تنها براي دلخوشي و لذت شريكتان دست به اعمال رمانتيك ميزنيد. شما نيز تنها از خوشحالي و لذت شريك خود ابراز خوشنودي ميكنيد.


دلربايي (و يا عشق) خودخواهانه خيلي زود به سردي گراييده و زايل ميگردد. اما دلربايي ( و يا عشق) عاري از هر گونه خودخواهي تداوم خواهد يافت. از آنجايي كه دلربايي و رمانتيك بودن يك عمل ميباشد بسياري از افراد كه مدت زيادي را با يكديگر گذرانده اند آن را به دست فراموشي ميسپارند اما با تلاش آگاهانه قادر خواهند بود شعله هاي آن را مجددا افروخته سازند.



3- مرحله هوس(اشتياق مفرط)
آرزوي داشتن فردي، تا آن حد كه جدايي از آن فرد غير ممكن ميگردد. اين هنگامي است كه رابطه احساسي مبدل به رابطه فيزيكي ميگردد. اين مرحله بسيار حائز اهميت است. اين مرحله لحظه اي است كه رابطه به يك دو راهي منشعب ميگردد كه دو فرد ميبايد يكي از آن دو راه را براي ادامه مسير برگزينند: يك راه كه به تباهي مي انجامد و مسير ديگر كه به مرحله والاتر منتهي ميگردد.


4- مرحله صميميت
به يك ارتباط تنگاتنگ و بسيار نزديك اطلاق ميگردد. دو فرد افكار، عقايد، احساسات و روياهايشان را با يكديگر قسمت ميكنند. در يك صميمت حقيقي چيزي براي پنهان ساختن از يكديگر وجود نخواهد داشت. صميميت يك پديده ناگهاني نبوده بلكه يك روند تدريجي و پيشرونده ميباشد كه هيچگاه متوقف نميگردد. هرگاه صميميت در يك رابطه وجود نداشته باشد ممكن است آن رابطه براي مدتي دوام بياورد اما هميشگي نخواهد بود.


5- مرحله تعهد
به التزام براي صادق و وفادار ماندن به همسر خود در سراسر سختيها و خوشيهاي زندگي اطلاق ميگردد. اگر شما قادر بوده ايد تا اين مرحله از عشق پيشروي كنيد پس چرا ميخواهيد به همه چيز پشت پا بزنيد؟ به يكديگر گوش دهيد، با يكديگر سازش كنيد و به خاطر داشته باشيد كه براي دستيابي به اين مرحله و موفقيت مسير دشواري را پيموده ايد. بنابراين قدر جايگاه خود را بدانيد.

ابریشم 07-27-2010 10:16 PM

روابط عاشقانه دختر و پسر
نوشتار حاضر تحت عناوين زير سامان يافته است ؛

الف ) تعريف عشق


نويسنده پس از آنكه از قول مولانا و محي الدين عربي مي آورد كه هر كس عشق را تعريف كند ، آن را نشناخته است ، تعريف مرحوم دهخدا از عشق را آورده و نهايتا سخن سهروردي را نقل مي كند كه عشق افراط الحب ( محبت شديد ) است . نكتة مهمي كه در ارتباط عاشقانه بين دختر و پسر مفيد و قابل توجه است اينكه از نگاه ابن مسكويه رازي ، عشق افراط در محبت است و از دوستي خاص تر و محدودتر است و عشق جز بين دو نفر امكان ندارد .


اما عشق از سويي « شيفتگي » كه محبت شديد اما يك طرفه است متمايز است و از سويي ديگر : عشق از « هوس » كه ترابط بين افراد فراوان است ، متمايز مي شود . كلام و نگاه عاشقانه ، صادقانه و خالصانه است اما كلام و نگاه هوس آلود مبتني بر دروغ ، ريا و نفاق است . محور عشق ، دگر خواهي است و محور و مدار هوس ، خودخواهي و ...


در اين مقاله بدون بحث از حسن و قبح عشق ، عشق در معناي محبت شديد بين دو فرد بعنوان يك واقعيت ( Fact ) بيروني و برخي ابعاد و اوصاف و شرايط آن مورد توجه و بحث قرار مي گيرد .

ب ) اقسام عشق


عشق در يك معنا به دو قسم حقيقي و مجازي تقسيم مي شود . در عشق حقيقي ، محبوب خداوند و صفات و افعال اوست و لكن در عشق مجازي محبوب و معشوق ، ظواهر دنيوي است و رابطة عاشقانة دختر و پسر نيز از اقسام عشق مجازي و از مصاديق عشق زميني محسوب مي گردد.


از نگاهـي ديگر مجموعة روابط عاشقانة زن و مرد در چهار شكـل « عشق مرد به مرد ، مرد به زن ، زن به زن ، زن به مـرد » خلاصـه مي شود . در روابط دختر و پسر يك شكل ( يعني عاشق پسر و معشوق دختر ) بسيار كثيرالمصداق تر و متدوال تر است ، زيرا ؛


اولا : زن از مرد و به تبع آن دختران از پسران زيباترند و زيبايي نيز عشق آفرين است . از آنجا كه زنان و دختران در مقايسه با مردان و پسران عموما و غالبا زيباترند و در نتيجه مجذوب ، محبوب و معشوق پسران واقع مي شوند .


ثانيا : شايد در فلسفة چنين زيبايي براي دختران در مقابل پسران بتوان گفت كه خالق آدميان ، از آن رو جنسي را بر جنس ديگر ترجيح داد كه تـوازن بين اين دو جنس در بعد « جسمـي» برقرار گردد . اگر آدمـيان داراي سه بعد « قلب و دل » ، « عقـل » و « جسم » اند ، غالبا پسران از دختران در حوزة جسمي نيرومند تر و قوي ترند ، اما زيباتر بودن دختران از پسران باعث مي شود كه پسران با همة قدرت ، ادعا و... اسير دختران شوند و در روابط عاشقانه براي آنها فداكاري كنند ...


ثالثا : هويت جنسي دختر و پسر همسان نيست ( گر چه هويت انساني برابر دارند ) و چون دختران زيباترند ، اگر زيبايي هاي خود را نابجا عرضه كنند ، هم ارزان فروخته مي شوند و هم ممكن است برايشان خطرساز باشد . از اين رو پوشش براي دختران جوان و مؤمنه توصيه شده است و فلسفة حكم حجاب و پوشش را بايد در زيبايي دختران نسبت به پسران ديد.


رابعا : از آنجا كه عشق و زيبايي قرين يكديگرند و نيز دختران مظهر و نماد زيبايي اند ، از اين رو حتي در توصيف و بيان زيبايي معشوق حقيقي نيز از ويژگي هاي زنان و دختران ( چشم ، ابرو ، لب ، خال ، زلف ، گيسو و ... ) بهره برده اند .


كتمان يا اعلان عشق

در احاديث شيعي « كتمان عشق » مورد توجه قرار گرفته و آمده است : آنكه عاشق گردد ، پس آن را كتمان كند و عفيف بماند و بميرد ، شهيد است . و يا : كسي كه عاشق شود و آن را كتمان كند و عفيف بماند و صبر كند ، غفران خدا براي اوست و او را داخل بهشت مي كند.


چند نكته از احاديث فوق قابل استنتاج است :


اي دل اندر عاشقي تو نام نيكو ترك كن كه ابتداي عشق رسوايي و بدنامي است آن


و به قول سعدي : سعديا دور نيك نامي رفت نوبت عاشقي است يك چندي


د ) علم قبل از عشق و بعد از آن


گر مركزي ترين و محوري ترين بحث در روابط دختر و پسر ، عشق و رابطة عاشقانه است ـ زيرا بنياد خانواده نياز به وجود عشق دارد ـ اما مهم ترين ويژگي عشق ، ارتباط آن با علم و آگاهي است . علم و عشق از دو جهت رابطه دارند : علم پس از عشق و قبل از آن .


علم پس از عشق بدين معني است كه دختر و پسري از شكل گيري رابطة عاشقانه ، نسبت به هم شناخت ، آگاهي و علم پيدا كنند . به تعبير حضرت امير در نهج البلاغه ( خطبه 109 ) كسي كه عاشق چيزي شود ، چشم اش كج و قلب اش مريض مي شود و با چشم غير درست مي بيند و با گوش ناشنوا مي شنود . علم پس از عشق چندان معتبر و دقيق نيست و چنين رابطة عاشقانه اي اگر در همين سطح بماند ، آسيب پذير است.


اما علم قبل از عشق ، يعني قبل از آنكه دختر و پسري به يكديرگ دل بسپارند ، بايد آگاهانه و با شناخت و علم از يكديگر به هم نزديك شوند . اگر رابطة عاشقانه متكي به آگاهي هاي لازم فردي و اجتماعي مخاطب باشد ، اين رابطه به زودي آسيب نمي بيند و در صورت تأسيس خانواده به تبع آن نيز ، اين خانواده پايدار و آرام و ماندگار خواهد بود.


هـ ) نتيجه گيري


همان گونه كه عشق بي ايمان آسيب زا است ، در آسيب شناسي روابط عاشقانة دختر و پسر بايد توجه داشت كه عشق مبتني بر جهل و عـدم آگاهي و صرفا متكي بر احساس نيز سوزنـده است و ممكن است منجر به شكست در روابط عاشقانه شود . از اين رو هرگز نبايد به داده هاي محصول عشق بسنده نمود و پيش از ورود به فضاي عشق ، نبايد آن را آسان گرفت كه به قول حافظ :


الا يا ايها الساقي ادر كاسا و ناولها كه عشق آسان نمود اول، ولي افتاد مشكل ها
2) اين احاديث تصريح ندارند كه عاشق ، عشق را از چه كساني مخفي دارد . پاسخ صحيح تر آن است كه فرد عاشق ، عشق خود را نه از معشوق ، بلكه نسبت به ديگران كتمان كند و بپوشاند و پرده دري نكند . اين تلقي از آن رو اهميت دارد كه عشق را معارض نيك نامي و قرين با پرده دري مي دانند . به قول حافظ : 3) تأكيـد برعشق كتمان شده و قرين با عفاف براي كسب بالاترين درجه و مقام ( رسيدن به مقام شهادت ) ، به معناي مراتب پائين تر و كم امتياز تر عشق مجازي نيست ، مثلا اگر عاشقي با رعايت عفاف ، در رعايت شرط كتمان كاملا موفق نباشد ، گر چه اجر شهيد ندارد ، اما معلوم نيست اين عشق را بتوان مطرود و مذموم تلقي نمود. 4) گاهي شكل ظهور و محمل تجلي عشق براي رعايت عشق ، محمل هاي موجه و مقبول است . مثلا در عين اينكه دختر و پسري سوزها و گدازها ، بي خوابي ها ، آتش ها و .. را واجدند ، اما اين معاشقه بين آنها در قالب كار اداري ، علمي ـ پژوهشي ، فعاليت هاي اجتماعي و… ظهور و نمود پيدا مي كند . 5) علاوه بر دو راه « بي عشقـي و نيك نامي » و « عاشقي و رسوايي و بدنامي » مي توان گـروه و گزينة سومي فرض نمـود كه هم عاشق اند و هم با كتمان سر ، نيك نام و سالم مي مانند . اين نگاه به عشق چقدر با روابط ناسالم هوس آلود كه نام عشق بر آن مي نهند و در جامعة ما وجود دارد ، متفاوت است . 1) در يك نگاه مي توان گفت كه دختر و پسر براي يكديگر خلق شده و در كنار هم مكمل يكديگرند . ولي براي اينكه اين تعامل شكل سالم بگيرد ، اولا : بايد در قالب عشق باشد و از اين دوستي هاي ناسالم و ارتباطات فاسد رهايي پيدا كنيم . ثانيا : بايد بدانيم كه سالم ترين ارتباطات دختر و پسر در فضاي خانواده ثمر داده و نمود مي يابد . از اين رو بهترين رابطة عاشقانه دختر و پسر ، آن شكلي است كه منتج به نهاد مقدس خانواده شود ؛ از نيازهاي دختران و پسران ، نيازهاي جنسي است و مدعا آن است كه تنها يك دختر و يك پسر در قالب موجه و مشروع مي توانند نياز جنسي خود را برآورده نمايند و اين بستر مناسب ، خانواده است . 2) جداي از نگاه هاي مذموم امثال امام محمد غزالي و ملامحسن فيض كاشاني به عشق ، مي توان گفت كه بهترين و عميق ترين غذاي دل ، عشق است . اما بايد به قول دكتر علي شريعتي بين عشق و ايمان پل زد تا از آفات آن مصون ماند . شريعتي ايمان بي عشق را زنداني پر از زنجير و غـل و بند مي داند كه روح را مي ميراند و دل را ويرانه مي سازد . ( گفتگوهاي تنهايي ، ص 86 ) .
1) تعبير عف يعني عفيف و پاك بودن عشق ، مربوط به عشق مجازي است و عشق حقيقي آلوده و غير عفيف نمي تواند باشد . پس مراد از عشق در اين روايات ، حداقل عشق مجازي نيز هست .

ابریشم 07-27-2010 10:17 PM

مجرد هاي عاشق ، بخوانند!

http://img.tebyan.net/big/1387/06/15...1243897208.jpg
ازدواج ، يکي از موضوع‌هاي اساسي زندگي هر فرد است و در اين ميان، افرادي که با تدبيري مناسب به ‌اين سنت الهي عمل مي‌کنند ‌، شاهد پيامدهاي بسيار مثبتي در زندگي خواهند بود و آرامشي عميق در زندگي‌شان جاري مي‌گردد. اما متأسفانه بايد بگوييم که براساس آمار و ارقام رسمي کشورمان در سال1386 ، حدود صدهزار مورد طلاق در جامعه‌ي ما اتفاق افتاده ‌که هر شنونده‌اي را بي‌درنگ به تأمل در اين‌خصوص ، وا‌مي‌دارد. آيا اين افراد، قبل از ازدواج فکر مي‌کردند روزي با دنيايي از اندوه ، مي‌بايست از هم جدا شوند؟
‌با بررسي بسيار ساده و گذرا در زندگي بسياري از زوج‌هاي جوان که به‌ظاهر روزي عاشق يکديگر بودند و اينک از هم نفرت دارند ، در‌مي‌يابيم که آنان مفهوم عشق را اشتباه در ذهن و کالبد وجودشان ، تعبير کرده و بر‌اساس اين اشتباه ، تصوير رنگي و زيبايي از طرف مقابل در ذهن‌شان ترسيم و زندگي مشترک خود را بدون هيچ پشتوانه‌ي منطقي و عقلي آغاز نموده‌اند.
در اين مقاله سعي مي‌شود برخي از مشکل‌هاي عشق‌هاي زودگذر و سطحي بيان شود تا دست‌کم افرادي که گرفتار چنين عشق‌هايي شده‌اند ، با بررسي اين نکته‌ها ، نگاه عميق‌تر و عاقلانه‌تري به موضوع ازدواج داشته باشند:

چهره‌هاي تکراري:

‌يکي از جذابيت‌هايي که در عشق‌هاي زودگذر وجود دارد ، چهره و ظاهر فرد مقابل است. آنان شيفته‌ي زيبايي ظاهرهم ‌مي‌شوند و با گفتن کلمه‌هاي عاطفي و عاشقانه ، تظاهر به علاقه‌مندي به خصلت‌هاي ارزشي يکديگر مي‌کنند اما بعد از گذشت مدتي از ازدواج ، با فروکش کردن هيجان‌هاي کاذب‌‌ از درون ، به سراغ ارزش‌هاي فرد مقابل مي‌روند چرا‌که در اين زمان ، چهر‌ه‌ي او ديگر عادي و شايد هم تکراري شده است و اکنون ويژگي‌هاي دروني و معنوي همسر براي‌شان مهم و جدي گشته و در صورتي‌که با نظام ارزشيِ مورد قبول آنان سازگار نباشد ،‌ شروع به بهانه‌گيري و پرخاشگري مي‌کنند و زندگي را تبديل به جهنمي سوزان و پراضطراب مي‌نمايند.
جوانان عزيز، يادتان باشد که‌: «چهره و ظاهرِ مورد پسند ، در ازدواج مهم است اما شرط کافي براي يک زندگيِ خوب نيست.»


‌سوء‌ظن‌هاي مکرر:

از آسيب‌هاي بسيار جدي عشق‌هاي زودگذري که منجر به ازدواج مي‌شود ‌، سوء‌ظن‌هاي مکرر در زندگي زناشويي ‌مي‌باشد. افرادي که به‌راحتي با يک لبخند و يا با يک گفت‌وگوي ساده در يک ميهماني و بدون هيچ پشتوانه‌ي منطقي ، دل به هم مي‌سپارند ،‌ پس از زماني اندک بعد از ازدواج ، دچار ترديد مي‌شوند که چنين فردي‌که به اين راحتي با من بناي دوستي و محبت را گذاشت ، ممکن است با فرد ديگري هم چنين بوده باشد و يا در آينده‌اي نزديک ، چنين رابطه‌اي را با ديگري داشته باشد. بنابراين ، مدام دچار ترديد و بدبيني نسبت به همسر شده و هميشه به ديده‌ي يک متهم به او ‌مي‌نگرد و همين سوء‌ظن‌هاي مکرر ، زندگي را آشفته و دچار بحران مي‌کند. هر چه‌قدر يک خانم در ارتباط‌ها و محاوراتش با مردان غريبه ، راحت‌تر باشد ، به همان ميزان ، ارزش و قيمتش ‌نزد آنان پايين‌تر مي‌آيد و فقط زيبايي‌هاي ظاهري آن زن براي آنان جلب توجه مي‌کند و جوهر وجودي و ارزشي آن زن ، مورد بي‌مهري قرار‌مي‌گيرد.
دختر خانم‌هاي عزيز ، يادتان باشد که‌: «مردان خوب و مهربان، دنبال تشکيل خانواده با دختراني هستند که به‌راحتي در دسترس نباشند.»

‌عدم پشتوانه‌ي خانواده‌:

يکي از معضل‌هاي بيش‌تر زوج‌هايي که با عشق‌هاي خياباني ، زندگي مشترک‌ خود را آغاز مي‌کنند ‌، عدم حمايت خانواده‌هاي‌شان مي‌باشد. پدر و مادر که سال‌ها فرزندان را در چتر حمايتي خود قرارداده‌اند و آرزوي يک زندگي خوب را براي فرزندان‌شان داشته‌اند ، ناگهان ‌‌با انتخابي از طرف فرزندشان مواجه مي‌شوند که شايد به هيچ‌وجه تناسبي با خانواده‌ي آنان نداشته باشد. بنابراين ، تنها با اصرار و پا‌فشاري فرزندشان ، تن به رضايت به ‌اين ازدواج مي‌دهند و گاهي هم هيچ‌و‌قت چنين ازدواجي را حتي به‌ظاهر ، تأييد نمي‌کنند.
چنين زوج‌هايي که مورد حمايت مادي و معنوي خانواده قرار‌نمي‌گيرند ‌، به‌طور معمول ، بعد از زمان کوتاهي از زندگي مشترک ، دچار طوفان‌هاي شديدي در عرصه‌ي زندگي مي‌شوند و چون تکيه‌گاه محکمي ندارند ، گاهي بادبان‌هاي کشتي زندگي‌شان در اين بحران‌ها مي‌شکند و بازسازي اين بادبان شکسته ، شايد بسيار سخت و گاهي هم غير‌ممکن باشد.
جوانان عزيز ، يادتان باشد که: «خانواده ،مهم‌ترين پشتوانه‌ي يک زوج جوان در عرصه‌ي زندگي خواهد بود‌. سعي کنيد همواره از حمايت آنان در تصميم‌ها برخوردار باشيد.»

‌کاهش احساس‌هاي عاشقانه:

زوج‌هايي که با عشقي کاذب و بدون منطق ، زندگي مشترک خود را آغاز مي‌کنند ، به دليل طغيان بي‌اساس احساس‌‌هاي‌‌شان در ابراز علاقه در ابتداي آشنايي ، پس از ازدواج ، به‌طور طبيعي اين معاشقه و فوران احساس‌ها، رو به تنزل مي‌رود و اين در حالي‌ست که انتظارها و توقع‌هاي گذشته هم‌چنان باقي‌ست و در اين شرايط ، طرفين احساس‌هاي خود را با قبل از ازدواج مقايسه کرده و دچار تناقض مي‌شوند و چنين برداشت مي‌کنند که طرف مقابل ، تمام آن‌چه را که در گذشته بيان داشته ، دروغ گفته است. در زندگي منطقي، اين نکته قابل توجه است که زوجين هر روز نسبت به يکديگر عاشق‌تر مي‌شوند و حرارت احساس‌ها و عواطف‌شان نسبت به هم بيش‌تر و عاشقانه‌تر مي‌شود ‌، در صورتي‌که در زندگي غير‌منطقي ، زندگي روز‌به‌روز غير‌قابل‌ تحمل‌تر مي‌شود و زن و شوهر از يکديگر دورتر مي‌شوند.

‌به‌راحتي دل داده و به راحتي دل از دست مي‌دهند:

ازدواج‌هاي بي‌منطقي که بر پايه‌ي تدبير بنا نشده و زوجين به‌راحتي به يکديگر دل مي‌سپارند و مسير مشترک يک زندگي را آغاز مي‌کنند ، بعد از گذشت مدتي ، دچار بحران‌هاي شديد عاطفي ، روحي و خانوادگي مي‌شوند. آنان تازه به سراغ ارزش‌ها مي‌روند و متوجه مي‌شوند اصول مهمي در زندگي هست که مي‌بايست در طرف مقابل وجود داشته باشد و اکنون همسرشان فاقد آن‌هاست. اين‌گونه افراد به‌طور معمول بدون هيچ منطقي ، ساز جدايي را سر مي‌دهند و به‌راحتي دم از طلاق‌ مي‌زنند. آنان که در فاصله‌اي نه چندان دور، به‌راحتي دل به محبوب‌شان دادند ، اينک نيز به‌ همان راحتي از او مي‌گذرند و عشق خويش را در جايي ديگر جست‌وجو و به‌سادگي ، يک زندگي مشترک را نابود مي‌کنند.

جوانان عزيز : به‌طور حتم بايد توجه داشته باشند که زندگي مشترک‌، يک شوخي نيست و طرفين مي‌بايست با يک بررسي دقيق و مشاوره‌هاي مختلف ، اين مسير را آغاز نمايند و افراد قبل از اين‌که گرفتار احساس‌هاي عاطفي با کسي شوند‌، معيارها و ويژگي‌هاي مورد‌ نظرشان را در زندگي ، مشخص و بر آن اساس ، اقدام نمايند تا لحظه‌هاي زيبايي در زندگي براي‌شان رقم بخورد.

با آرزوي خوشبختي براي همه‌ي دخترها‌ و پسرهاي ايراني

ابریشم 07-27-2010 10:18 PM

*** چهار روش حيرت انگيز جذب کردن ديگران ***
مهارت جذب افراد در دنياي امروز يکي از توانايي هاي مهم است. به طور حتم همه ما به حمايت و همراهي ديگران نياز داريم تا به اهداف خود دست يابيم.

توصيه هاي مفيدي براي تأثير گذاشتن بر افراد بيان ميشود.

1- مهربان و صميمي باشيد:

براي اينکه روز خوبي داشته باشيد لبخند بزنيد. تحسين واقعي و صادقانه براي روحيه دادن به افراد ارزش بالايي دارد. به آنها ثابت کنيد که هر جا احتياج به کمک دارند ، حضور داريد ، بدين ترتيب به طور حتم افراد مورد نظر پذيراي شما خواهند شد.

2- براي آن ها دلايل قانع کننده فراهم کنيد:

به آن ها توضيح دهيد که چگونه عقايد و پيشنهاد هاي شما مي تواند بترين روش براي اجرا کردن باشد.

نمونه هاي عيني و انکار ناپدير را به آن ها نشان دهيد و کار خود را با ديگر رقابت کننده ها مقايسه نماييد.

حتما توضيح دهيد که همه گفته هاي شما درست و واقعي است تا اعتبار خوبي داشته باشيد.

3- احتياجات و خواسته هاي آن ها را بدانيد:

افراد ، خود مرکز هستند و اول از همه به سعادت و موفقيت خود مي انديشند، اگر ثابت کنيد که پيشنهاد شما سود بيشتري براي آن ها دارد ، به طور حتم پذيراي شما هستند.

اگر علايق و انتظاراتشان را بدانيد اشتياق آن ها بيشتر ميشود تا به طرف شما بيايند . علاوه بر آن اعتماد و احترام دو جانبه بر قرار مي شود.

4- وارد دنياي آن ها شويد:

با در نظر گرفتن ديدگا ها و نظرات شخصي آن ها شرايط را درک نماييد. علايق شخصي خود را کنا ر بگذاريد و تمام فکر خود را متمرکز آن ها کنيد. تصور کنيد اگر به جاي آن ها بوديد چه کاري انجام مي داديد؟ و يا اين که عقيده شما چه بود؟ سپس کار درست را که به سود آن هاست انجام دهيد. رفتار مورد نظر را کپي نماييد ؛ به طرز صحبت کردن و حتي فکر کردن او دقت کنيد، اگر در هنگام تفکر با دستانش پيشاني خود را ميمالد شما هم اين کار را انجام دهيد، اگر آرام صحبت مي کند ، مانند خودش رفتار نماييد.

در حقيقت شما مانند يک آينه عمل ميکنيد ؛ با اين کار افراد به طور ناخودآگاه با شما احساس راحتي بيشتري مي کنند چرا که خودشان را در شما ميبينند ، به عبارت ديگر رفتار خود را در شما مشاهده ميکنند. البته با دقت کامل رفتار کنيد. طوري که متوجه نشوند از آن ها کپي ميکنيد شايد اين کار به نظر فرد مورد نظر مسخره کردن باشد و ديدگاهش نسبت به شما منفي شود.

هميشه به خاطر داشته باشيد که مهمترين عامل براي جذب کردن ديگران اين نيست که چقدر به آن ها نزديک هستيد و يا اين که کار هاي چشمگيري انجام مي دهيد ، اگر رفتار شما براي آن ها رضايت بخش نباشد مسلما موفق نبوديد.

ابریشم 07-27-2010 10:19 PM

ملاك هاي لازم براي انتخاب همسر مورد نظر

زيبا باشد در غير اين صورت متوسط و معمولي بوده و چهره عادي و قابل قبول داشته باشد . چهره خيلي زيبا و خيلي زشت مطرود است . اگر عاشق او هستيد قطع رابطه كنيد و رابطه بايد توأم با دوست داشتن باشد و نه عشق ،اگر فرد مرد است ، چهره و جذابيت عادي داشته باشد، كفايت مي كند.
مرد بايد هوش بالاتري نسبت به زن داشته باشد، مثلاً ضريب هوشي مرد 120 و ضريب هوشي زن80 باشد مشكلي پيش نمي آيد. بالعكس آن توليد اشكال مي كند. اين حالت در مورد جامعه زن سالاري مصداق دارد.
اگر مرد 5ـ7 سال بزرگتر باشد ، در غير صورت جز مواردي، ايجاد اختلاف شديد مي كند.
قد هر دو متناسب باشد و مرد قدي بلند تر داشته باشد و اختلاف خيلي زياد، توليد بازخوردهاي منفي ايجاد مي كند.
تناسب اندام و چاقي و لاغري بايد متناسب باشد و مثلاً مرد بلند قد و چاق با زن كوتاه و لاغر يا زن لاغر و تركه اي و بلند قد به مرد كوتاه و چاق نبايد ازواج كند.
پس بايد خانواده دختر را پسنديده باشد و خانواده دختر نيز پسر را .
دختر بايد خانواده پسر را پسنديده باشد و خانواده پسر نيز دختر را .
خانواده هاي دختر و يا پسر بايد همديگر را پسنديده باشند. دختر و پسر بايد ضمن تماس شش ماهه، به مشاوره ازدواج دعوت شده و در آنجا نيز مهر تأئيد دريافت دارند.
حتماً از يك دين و مذهب باشند.
اختلاف فاحش فرهنگي وجود نداشته باشد.
براي ازدواج لازم نباشد فردا از محل زندگي خود در مكان دورتر به محل فعلي مهاجرت كند در حالي كه سال ها در آنجا زندگي كرده باشد.
در صورتي كه پسر يا دختر اولين فرزند يا آخرين فرزند خانواده باشند. نيازمند دقت بيشتر مي باشد . زيرا اين دو فرزند اشكالات خاص خود را دارند.
تحصيلات مرد بايد بيشتر از زن باشد يا حداقل مساوي باشند و حالت عكس آن توليد تعارضات خانوادگي مي كند.
درآمد اقتصادي مرد بطور حتم و زن احتمالاً در آينده نزديك قابل افزايش باشد.
شغل ثابت، محل و مكان ثابت ، حقوق و مزايا و مرخصي ثابت و معين در خصوصيات حرفه اي مرد وجود داشته باشد
وضعيت اقتصادي خانواده دو طرف اختلاف فاحش نداشته باشد .
ازدواج در زمان شروع كار، و يا پايان آن نبايد صورت بگيرد.
اطمينان از فقدان رفتارهاي انحرافي جنسي در دو طرف كسب شده باشد .
بيماري ناتوان كننده نظير ديابت، معلوليت، ناشنوايي، نابينايي و انواع فلج و ناتواني جنسي و سرد مزاجي در دو طرف وجود نداشته باشد. بيماري مقاربتي نظير سوزاك، سفيليس نيز وجود نداشته باشد.
از وجود رفتار و تمايلات و رفتار جنسي از نوع هموسكچواليتي( همجنس بازي) در مرد كسب اطلاع شود.
اعتماد به نفس بالاي واقعي يا معمولي در هر دو زوج بايد وجود داشته باشد.
ميزان متعادلي از احساس شك و ترديد، اعتماد و عدم اعتماد، اميد و نا اميدي و گناه و شرم بايد در هر دو طرف وجود داشته باشد.
زن اختلال هيستريك، وسواس، اجبار و غيره نداشته باشد.
در صورت وجود روابط نامشروع و بيمار گونه و انحرافات جنسي ديگر بايد از فرد مورد نظر دوري گزيد.
احساس مذهبي، اخلاقي، سوپرايگو و وجدان اخلاقي در فرد فعال باشد و افراطي و تفريطي نباشد.
در شش ماه آشنايي، به علايق جنسي، رواني، عاطفي، فكري، مطالعاتي، عشقي، آداب و عدات روزانه، غذا، تفريح و ميهماني وصله رحم و نظاير آن بايد آشنا شد ، توافق كرد و سپس ازدواج نمود.
اختلافات شخصيتي و رفتاري نبايد وجود داشته باشد. در غير اين صورت يا بايد درمان شود و يا اينكه متاركه عملي خواهد شد.
علايم خفيف عقب ماندگي ذهني در هيچ كدام از آنها موجود نباشد.
اهل عالم ارجح هستند. كساني كه پول دوست بوده و بطور مرضي پول جمع مي كنند از نظر روانكاوي شخصيت شايسته ازدواج نمي باشد.
علايم خفيف يا شديد بيماريهاي روان پريشي و روان نژندي در هر دو وجود نداشته باشند.
بيماريهاي پوستي غير قابل بهبود مانند، پسوريازيس، جذام و پمفيگوس و نظاير آن وجود نداشته باشد.
دستگاه تناسلي هر دو سالم باشد و سوراخ اضافه، انسداد و اختلال در كار بيضه يا واژن و رحم نظاير آن در كار نباشد.
بيماري رواني خانوادگي و موروثي وجود نداشته باشد.
تجانس گروهاي خوني وجود داشته باشد.
مشاوره ژنتيك صورت داده باشند و هماهنگي ژنتيكي تائيد سشده باشد.
به خداوند و فرستادگان آنها ايمان واقعي داشته باشند.
در صورت وجود اختلال پارانوئيدي( شك و ترديد مرضي) در ختر يا پسر بايستي سريعاً رابطه را قطع كرد، زيرا خداوند بزرگ است و فردي را مناسب حال او خواهد رساند.

ابریشم 07-27-2010 10:21 PM

فقط دختر پسرای دم بخت بخوانند!

چگونگی طرح سوالات در جلسه خواستگاری

چه سئوالاتی در جلسات آشنایی دختر و پسر جهت خواستگاری و ازدواج باید مطرح شود:

ما در این مقاله سعی داریم تا نحوه ساختن سئوال را در این جلسات برای شما بازگو کنیم .

در طرح سئوالات جلسه خواستگاری و شناسایی دختر و پسر، که به آن ها کمک می کند تا نسبت به طرف مقابل شناخت عقلانی ( نه احساسی) کسب کنند شرایطی حائز اهمیت است که بعضی از آنها به قرار ذیل است:

1 - فکر نکنیم که سئوالات باید استاندارد شده و از پیش تعیین شده و با جوابهای مشخص باشد، باید هنگام گفتگو سعی کنیم سئوالات را در همان جلسه نسبت به هرمسئله مبهم، طرح کنیم.

2 - سئوالات کلی برای شروع خوب است ولی فایده های آن اندک هستند. مثلا نظر شما در مورد حجاب چیست؟ شما چه توقعی از همسر آیند ه ات داری؟ شما نظرت در مورد اخلاق و ایمان چیه؟ میعارهای شما برای ازدواج چیست؟ شما چه نقشی برای زن در خانواده ، یا چه نقشی برای مرد در خانواده قائل هستید؟سئوالات کلی، حتما جواب کلی دارد و جوابهای کلی چون مبهم و ناشفاف هستند ، مفهوم شناخت از یکدیگر را با تحریف روبرو می سازد.

3 - به جای سئوالات کلی، سعی کنید مفاهیم را به زودی به طرف مصداق ها و مثالهای عینی بکشانید، و با طرح مسئله فرد را در موقعیت قرار دهید. موقعیت هایی که هر روز در زندگی خانوادگی افراد پیش می آید و زوجین نسبت به آن واکنش احساسی، فکری یا رفتاری نشان می دهند. به عنوان مثال به جای این سئوال کلی که "نظرتان در مورد حجاب چیست؟" سئوالات جزئی زیر را بپرسید؟ آیا آقایان هم باید حجاب داشته باشند؟ آیا شما خانواده ای را دیده اید که به خاطر رعایت نکردن حجاب از طرف مرد گسسته شده است؟ حدود حجاب برای خانم ها چقدره؟ آیا نوع پوشش خانم در خانواده با جمع های فامیلی تفاوتی داره؟ آیا به فرض پذیرش حجاب مورد نظر شما، کار خانم در محیط هایی که کاملا مردانه هست ، مثل یک کارخانه یا معدن یا ...، اشکالی داره؟ خانم یا آقا در ارتباط با نا محرم چه حدودی را باید رعایت کنن؟

(این به شما بستگی دارد که چه سئوالهای جزئی را متناسب با احوال خود طرح کنید)

اما .... این سئوالات جزئی و دقیق و عملیات را حول چه محورهایی تهیه کنیم.

مسئولیت پذیری و انجام وظایف فرد

شغل، تحصیلات، وظایف دوستی و خانوادگی از جمله مسئولیت های فرد محسوب می شود و ما به جای سوال "آیا شما مسئولیت پذیرید یا نه" ، سئوالات دقیقی را نسبت به زندگی قبلی فرد طرح می کنیم تا از میزان مسئولیت پذیری او مطلع شویم. مثل: شما در چه تاریخی سرباز شدید، کی به سربازی رفتید؟ آیا غیبت هم داشتید؟

آیا در انجام کارها در خانواده با پدر و مادرتان مشاجراتی داشتید، آیا آنها کارهایی را به اجبار از شما می خواهند؟ رفتار همکارانتان با شما چگونه است؟ ( معمولا افرادی که با خانواده و همکار و ...، دیگران مشاجره دارند و ناسازگارند کسانی هستند که نسبت به انجام وظایف و مسئولیت های خود کوتاهی می کنند)

موقعیت هایی که هر روز در زندگی خانوادگی افراد پیش می آید و زوجین نسبت به آن واکنش احساسی، فکری یا رفتاری نشان می دهند، بهترین مبنا برای شناخت شخص مقابل است.


ثبات فکری و احساسی فرد
شما می توانید با سوالاتی متوجه شوید که آیا او شغل عوض کرده است؟ رشته تحصیلی خود را جابجا کرده؟ آیا با دوستان هر چند وقت یکبار قطع رابطه می کند؟ آیا به تناسب سنش چه چیزی اندوخته ؟ مثلا یک آقای 27 ساله چه میزان تحصیلات داره ، چه میزان سرمایه داره ، چه میزان تخصص داره و ....؟ چون این فرد که حداقل 7 سال از بهترین زمان جوانی را در اختیار داشته در ازای آن چه اندوخته است؟ ( این سئوال با سئوالات سنتی که فقط به داشته های فرد توجه دارند متفاوت است، مثلا ممکن است شخصی 7 سال کار کرده و سرمایه خود را خرج درمان پدر بیمارش کرده و اکنون هیچ ندارد ، ولی این فرد با ثبات است. چون چگونگی گذران عمر و ثبات در کار و زندگی برای ما مهم است)

انعطاف پذیری

ما باید با طرح سئوالاتی متوجه بشویم این فرد تا چه میزان حاضر به انعطاف و تغییر در نظراتش است. به این سئوال توجه کنید:اگر ما آماده شده ایم به یک مسافرت راس ساعت 18 برویم، ناگهان تلفن زنگ می زند و یکی از اقوام که از شهرستان آمده اند، خواهان آدرس دقیق منزل ما هستند که به منزل ما بیایند، در این هنگام شما چه کار می کنید؟

نحوه پاسخگویی به این سئوال مهم است نه خود جواب. اگر فرد بگوید به آنها می گوییم برنامه مسافرت داریم و نمی توانیم در خدمت شما باشیم.( این نشانه عدم انعطاف است)

اگر فرد بگوید به آنها می گوییم قدمتان روی چشم بفرمائید( این هم نشانه عدم انعطاف است)

در حالیکه فرد منعطف به راههای دیگری به غیر از بلی یا خیر نیز توجه دارد. مثلا می گوید: باید ببینم سفر ما چقدر اهمیت دارد؟ آنها چه نسبتی با ما دارند؟ ضرورت میهمانی چیست؟ تاثیر رفتن به این سفر روی ما چقدر هست؟ و ....، یعنی بررسی همه جوانب و جوابی شبیه این: به او می گوییم قصد سفر داریم، اما خیلی دوست داریم در خدمت شما باشیم، لذا تا ساعت 18 که وقت حرکت ماست می توانیم در خدمتتون باشیم. یا اینکه ما می توانیم هفته آینده این سفر را برویم لذا خوشحال می شویم در خدمتتون باشیم. ( فراموش نکنید ، حتی گذشته فرد هم نشان می دهد که او در برابر مشکلاتی که در حوزه شغلی ، تحصیلی و خانوادگی داشته هست تا چه اندازه انعطاف پذیر و سازگار بوده است).

نکته مهم اینست که از نشانه های عدم انعطاف پذیری، عدم رابطه صحیح فرد با خانواده ، دوستان، همکاران و ...است. یعنی کسی که نتوانسته است نسبت به خواسته های خود در قبال والدینش انعطاف نشان دهد، حتما در برابر همسر هم دارای انعطاف نخواهد بود.

تقسیم وظایف و نقش زن و مرد

شما می توانید با مثالهایی مسئولیت هایی را مطرح کنید و از او بپرسید چه کسی این کارها را باید انجام دهد. خرید، تصمیم گیری، کارهای منزل ، نگهداری بچه ، ادامه تحصیل، تفریحات و ....

مسائل اقتصادی خانواده
این بند هم باید با سئوالات جزئی همراه باشد. مثلا "میزان هزینه ای را که جهت مراسم ازدواج در نظر دارید چقدر است؟ محل مسکونی مد نظر چگونه است ، کجاست؟" و یا "درآمدهای زن و مرد چگونه در خانواده هزینه می شود؟ تصمیم گیرنده کیست؟ "

میزان استقلال یا وابستگی فرد
شما با طرح سوالاتی در مورد زندگی در شهر دیگر، نوع عکس العمل در قبال نصایح دیگران، میزان معاشرت با خانواده، و دوستان می توانید در مورد استقلال شخصیت وی تصمیم بگیرید.

صفات شخصی و روانی
افسردگی، پرخاشگری، اضطراب، وسواس، سوء ظن و .... جزء مهمترین مسائلی هست که باید بررسی شود،( شاید بررسی این بند یکی از ضرورتهایی هست که دختر و پسر باید به روانشناس مراجعه کنند). اما اگر خودشان قصد بررسی داشتند باید نشانه های این اختلالات را بشناسند، و با سئوال و دقت در نشانه ها و علائم این اختلالات پی به مشکل ببرند. همچنین صفاتی مثل حسابگر (خساست) یا ولخرج بودن، اجتماعی بودن و یا منزوی و بی علاقه به تفریح، (اهل تفکر و مطالعه بودن) و پشتکار و ....، جزء مسائلی هست که می تواند با مثالهای عملیاتی پرسیده شود. فراموش نکنید در سئوالات باید معادل مثبت صفات را بپرسید، چون ممکن است فرد موضع بگیرد. مثلا شما به فرد بگوئید شما بیشتر حسابگر هستید یا دست و دلباز ؟ تا فرد هر کدام را انتخاب کرد احساس بدی نداشته باشد.

مسائل اعتقادی و اخلاقی
این سئوالات را بر اساس آنچه خود هستید، باید طراحی کنید، اگر به مواردی اعتقاد ندارید، باید با طرح سئوالهای متناسب بررسی کنید تا فرد مقابل در این زمینه در تعارض با شما نباشد.

برای مثال "آیا وجود اعتقادات دینی درون انسان کافیست یا باید حتما در رفتار نمود داشته باشد؟

آیا خانمها برای بیرون رفتن از منزل باید از شوهرشان اجازه بگیرند؟

در صداقت به خود چه نمره ای می دهید؟

دوستان
تحقیق در مورد دوستان فرد و شناسایی آنها ، مسائل زیادی را در مورد همسر آینده برای شما باز گو می کند.

سئوالاتی از این قبیل چند تا دوست صمیمی دارید؟ ( تعداد زیاد آن نشانه برونگرا بودن و تعداد کم آن نشاندهنده حساسیت ، زودرنج بودن و درونگرا بودن هست)

با کدام دوست صمیمی هستید و او چه خصوصیت مثبتی دارد؟ ( پیش بینی اینکه اگر بخواهی در آینده خیلی خوب در کنار آن طاقت بیاوری باید چنین باشی)

با کدام دوستت ارتباط کمتری داری ؟ ( مهم از این نظر که اگر چنین هستی، در زندگی با این فرد مشکل دار خواهی شد)

بیماریهای جسمی، معلولیت ها
این مورد باید مستقیم سئوال شود. چون برخی افراد، صداقت دارند اما ملزم به گفتن موارد سوال نشده نیستند. ( البته اگر سلامتی جسمی همسر آینده تان در تصمیم گیری شما موثر هست)
همچنین سوالاتی در مورد خانواده و کیفیت روابط اعضای خانواده و تفریحات و سرگرمی های شخص نیز از جمله زمینه های مفید در جهت شناخت بهتر افراد است.

ابریشم 07-27-2010 10:22 PM

تفاوت های زندگی مشترک با دوستی های عاشقانه

بسیاری از جوانان تصور می كنند:كه زندگی مشترك وشرایط به وجود آمده در زمان ازدواج مانند شرایطی است كه در زمان دوستی یا نامزدی بین دو طرف حاكم بوده است.و مقایسه بین این دو شرایط برای تعدادی از زوج ها باعث شده تا بدبینی خاصی نسبت به زندگی مشترك داشته باشند.در حالی كه دنیای دوستی و نامزدی دنیای بسیار متقاوتی از زندگی مشترك می باشد.دنیای دوستی دنیای رویاها و ایده آل هاست در حالی كه زندگی مشترك دنیایی كاملا حقیقی و ملموس است .دنیایی كه در آن خوبی ها و بدی ها در كنار یكدیگر است و تنها می توان با تلاش و كوشش و صبوری دنیای ایده آلی ساخت.دنیای دوستی سراسر شیرینی ، امید و شرایط مطلوب است.اینجا مرد مورد علاقه ات كاملا در اختیار توست .برای با تو بودن به اندازه كافی فرصت دارد تنها به تو می اندیشد و به همه خواسته هایت تن در می دهد.زن مورد علاقه ات به همان گونه است كه تو می خواهی ، تنها به فكر توست و برای رضایت و خوشنودیت تلاش می كند.


در زمان دوستی از گذشته خود به راحتی صحبت می كردی ، از همه خواسته هایت بی پرده سخن به میان می آوردی و احساس می كردی كه گذشته و حالت از خودت می باشد.وآزاد هستی تا در انتخاب خود تجدید نظر كنی.همه چیز را عاشقانه می نگریستی و از كمی ها و كاستی ها به راحتی می گذشتی چون باور داشتی كه باید این زندگی رویایی را شیرین نگاه داشت و برای شیرین بودن آن باید از عیب ها گذشت. اما همین كه وارد زندگی مشترك می شوی شرایط كاملا تغییر می كند.اینجا دیگر صحبت از تحمل كردن است. اینجا صحبت از یك عمر زندگی است. اینجا خوبی و بدی، شیرینی و تلخی و زشتی ها و قشنگی ها در كنار همدیگر است.در دنیای دوستی محبوب تو خود را به شكلی ایده ال به تو ارائه می كرد اما در زندگی مشترك تو باید از او یاری ایده آل بسازی.


دنیای دوستی دنیای نیاز های عاطفی، و نیازهای غریضی است.در این دنیا برای رسیدن به خواسته هایت باید محبوب و مطلوب دوستدار خود باشی.اینجا رفع نیاز هایت در ردیف اول اولویت های زندگیت می باشد بنا براین خود را برای برآورده شدن نیاز های عاطفی یا دیگر نیاز های غریضی خود آماده می كنی.اما در زندگی مشترك با برآورده شدن این نیازها، مسائل دیگری در اولویت زندگی قرار می گیرند.ومردان براساس ساختار مغزی ونوع وظیفه ای كه در طول تاریخ آفرینش بر عهده آنها گذاشته شده كار و موفقیت های اجتماعی خود را در راس همه امور قرار می دهند.اما زنان ایده آل ترین شرایط زندگی برای آنها زمانی بود كه مرد مورد علاقه شان تنها به آنها فكر می كرد و هیچ چیز جز زن محبوب شان در اولویت كار آنان نبود.اما با ادامه زندگی و هویدا شدن نیاز های اساسی دیگر مرد، زنان از رابطه معشوقانه خود سر خورده شده و تصور می كنند كه: محبت و عشق مرد مورد علاقه آنها كم رنگ شده است.بنا براین نسبت به همه روابط مشترك حساس شده كه این حساسیت تصور سلطه طلبی و زیاده خواهی زنان را در افكار مردان پرورش می دهد.و این مسئله خود باعث می شود تا در برابر نیاز عاطفی و احساسی زنان واكنش های منفی از خود بروز دهند.اینجا یك رابطه ساده وعاطفی تبدیل به رابطه ای پیچیده و پر از شك و ظن می شود.كه حل آنها تنها به دست روانكاوان متبحر انجام می پذیرد.


بزرگترین اشتباه زنان در این مرحله از زندگی این است كه به حساسیت های خود دامن بزنند.یا بین خود و محبوبشان فاصله ایجاد كنند. یا تصور كنند كه اگر با مردی دیگر ازدواج می كردند عشق آنها همیشه پر رنگ و ثابت بود.در حالی كه همه مردان برای آشنا شدن به روحیات زنان و تطبیق دادن روحیات خود با زنان مورد علاقه شان نیاز به كسب مهارت عشق ورزی دارند كه این وظیفه اصلی هر زنی است كه مرد مورد علاقه خود را درمهارت بیان احساسات درونی و عشق ورزی متبحر كند.او باید خود را به مرد مورد علاقه خود نزدیك تر كرده و به او بفهمانند كه من یك زنم .من كانون عشق و عاطفه هستم .من دوست دارم وقتی با من زیر یك سقف هستی دنیای مردانه خود را فراموش كنی و چون من تو هم به یك كانون عشق و محبت تبدیل شوی. همچون زمانی كه آرزوی با هم بودن را در سر می پروراندیم.محبت تو برای من تنها زمانی كه نیاز جنسی داری برایم كافی نیست بلكه من باید دائم و پیوسته از تو انرژی محبت و عشق بگیرم تا بتوانم شاداب و با طراوت زندگی كنم.


زنان تصور نكنند كه تنها با بیان یك بار این جملات و ظیفه آموزش مرد مورد علاقه خود را به پایان رسانده اند .بلكه این كار نیاز به پشتكار و به كار گرفتن فنون و جذابیت های زنانه است.چون مردان وظیفه مهارت عشق ورزی و بیان احساسات خود را فراموش می كنند چون این وظیفه اصلی آنها نیست و نیمكره مغز آنان كه وظایف غیر احساسی و عاطفی را به عهده دارد بزرگتر از نیمكره مغزی است كه وظیفه عاطفی و احساسی را به عهده دارد.در ضمن مردان موجودات تنوع طلبی هستند كه اگر آنان را رها كنید زنی دیگر را همچون شما اسیر نیازهای عاطفی و جنسی خود می كنند.


در دنیای دوستی همه روابط عاشقانه و بی عیب و ایراد است اما در زندگی مشترك این عشق ها كم رنگ شده و عیب ها خود را نمایان می سازند.در این نوع زندگی باید از خرد و اندیشه كمك گرفت و به خود و محبوبمان بفهمانیم كه هر انسانی دارای معایب و محاسنی است.و پیدا كردن فردی كه فقط خوبی در او باشد محال است همانطور كه خودم یا شما دارای نقاط ضعف و عیب هایی هستیم.

ابریشم 07-27-2010 10:23 PM

دوست داشتن از عشق بر تر است
دوست داشتن از عشق بر تر است
نوشته: دکتر علی شریعتی
دوست داشتن از عشق برتر است.عشق یک جوشش کور است و پیوندى ازسر نابینایى. اما دوست داشتن پیوندى خودآگاه و از روى بصیرت روشن و زلال .

عشق، بیشتر ازغریزه آب مى خورد و هرچه ازغریزه سرزند بى ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع مى کند و تا هرجا که یک روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیزهمگام با آن اوج مى یابد .


عشق درغالب دل ها ، درشکل ها و رنگ هاى تقریبا مشابهى ، متجلى می شود و داراى صفات و حالات و مظاهر مشترکى است، اما دوست داشتن درهرروحى جلوه اى خاص خویش دارد و از روح رنگ مى گیرد و چون روح ها برخلاف غریزه ها هرکدام رنگى و ارتفاعى و بعدى و طعم وعطرى ویژه ى خویش دارد، مى توان گفت که به شماره ى هرروحى،‌ دوست داشتنى هست .


عشق با شناسنامه بى ارتباط نیست و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر مى گذارد ، اما دوست داشتن در وراى سن و زمان و مزاج زندگى مى کند و برآشیانه ى بلندش روز و روزگار را دستی نیست …


عشق، درهر رنگى و سطحی ، با زیبایى محسوس ،‌ در نهان یا آشکار، رابطه دارد . چنانکه شوپنهاور مى گوید : شما بیست سال بر سن معشوقتان بیفزایید، آنگاه تأثیر مستقیم آنرا بر روى احساستان مطالعه کنید! اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیبایى های روح که زیبایى محسوس را بگونه اى دیگر می بیند .


عشق طوفانى و متلاطم و بوقلمون صفت است ، اما دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار و سرشار از نجابت.


نوشته: دکتر علی شریعتی

دوست داشتن از عشق برتر است.عشق یک جوشش کور است و پیوندى ازسر نابینایى. اما دوست داشتن پیوندى خودآگاه و از روى بصیرت روشن و زلال .

عشق، بیشتر ازغریزه آب مى خورد و هرچه ازغریزه سرزند بى ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع مى کند و تا هرجا که یک روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیزهمگام با آن اوج مى یابد .


عشق درغالب دل ها ، درشکل ها و رنگ هاى تقریبا مشابهى ، متجلى می شود و داراى صفات و حالات و مظاهر مشترکى است، اما دوست داشتن درهرروحى جلوه اى خاص خویش دارد و از روح رنگ مى گیرد و چون روح ها برخلاف غریزه ها هرکدام رنگى و ارتفاعى و بعدى و طعم وعطرى ویژه ى خویش دارد، مى توان گفت که به شماره ى هرروحى،‌ دوست داشتنى هست .


عشق با شناسنامه بى ارتباط نیست و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر مى گذارد ، اما دوست داشتن در وراى سن و زمان و مزاج زندگى مى کند و برآشیانه ى بلندش روز و روزگار را دستی نیست …


عشق، درهر رنگى و سطحی ، با زیبایى محسوس ،‌ در نهان یا آشکار، رابطه دارد . چنانکه شوپنهاور مى گوید : شما بیست سال بر سن معشوقتان بیفزایید، آنگاه تأثیر مستقیم آنرا بر روى احساستان مطالعه کنید! اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیبایى های روح که زیبایى محسوس را بگونه اى دیگر می بیند .


عشق طوفانى و متلاطم و بوقلمون صفت است ، اما دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار و سرشار از نجابت.


ابریشم 07-27-2010 10:25 PM

شکست در عشق
شکست عشقی اتفاقی که اگر منطقی به ان نگاه نکنیم ممکن است ویرانگر باشد..هر چند که ثابت شده کشنده نیست)


تحول ناگهانی. سیگار.بی حالی و بی حوصلگی .حضور کم در جمعها، یا این که اسطوره غمگینی و آشفتگی می شودو ...؛ اینها تاثیرات کلمه "نه" است که بعضی هایش در فرد ظاهر می شود.

ما در ایران پیشینه ادبیات عاشقانه داریم . شاعران ما یا تجربه کرده اند یا در مورد آن شعر گفته اند .ما شرقی ها هنوز زود دل میبندیم و دیر دل میبریم . البته این خوب است ولی افراط و تفریط در هر کاری بد سرانجام است.

واقعا اینقدر مهمه که ما اینطور دگرگون بشیم؟

نه شنیدن در هر چیزی انسان را وادار به واکنش میکند .از خودش میپرسد که چرا به من نه گفت ؟ شاید من و... شاید به خاطر فلانی که از من .... اینها شاید فرد را تا خود کشی پیش ببرد.

در واقع متهم اصلی و پنهان شکست عشقی کسی است که شکست خورده ، نه کسی که نه گفته است. بعد از این که هی سرکوفت زدیم که " مگر او چه چیزی از من سر دارد" به این می رسیم که " من چه چیزی کم دارم که او به من نه گفته است." به هم می ریزیم. بدجوری به هم می ریزیم. با کمال بی رحمی باید بگویم که " آدم خوب" ها بیشتر به هم می ریزند. آن ها که زندگی ساده تری داشته اند و کمتر حق خوری کرده اند حس می کنند که سهمشان از زندگی بهشان داده نشده است. خیلی ها ممکن است از این رو به آن رو شوند. آدم خوب ها ممکن است بیفتند توی کارهایی که تا به حال فکر کردن به آن ها هم اذیتشان می کرده است. یعنی ممکن است شروع کنند به شروع دوستی به قصد خیانت. یعنی فرضشان این است که طرفشان که وابسته شد، می زنند زیر همه چیز و دلشان خنک می شود که توانسته اند انتقام جانانه ای از جنس مخالف بگیرند. خیلی ها ممکن است ظاهر بین تر شوند. آن ها حس می کنند ظاهرشان مشکلی داشته که جواب رد شنیده اند. آن ها شروع می کنند به اصلاحات(!) سطحی و فکر می کنند که دیگر عمرا کسی به آن ها نه بگوید. اما همه این کارها جواب سوال اول نیست:" چرامن؟ چرا من باید شکست عشقی بخورم؟"

الی فینکل استادیار روان شناسی دانشگاه نورث وسترن آمریکاست که برداشته در یک تحقیق 6 ماهه چند پرسشنامه روی دانش آموزان دختر و پسر آمریکایی انجام داده است. او به این نتیجه رسیده که کسانی که وسط رابطه عاشقانه فکر می کردند شکست عشقی مرگبار است وقتی که از طرفشان جدا شدند دیدند که خیلی هم از این خبرها نیست. یعنی عوارض شکست عشقی توی ذهن خیلی از عشاق غلو شده بود.

ولی اگر کمی بیشتر به تحقیق ادامه دهید متوجه می شوید که شکست عشقی یکی از 23 عامل اصلی خودکشی در ایران است. آخرین نمونه عینی اش توی یکی از دانشگاه های کرج اتفاق افتاد. یعنی این که ممکن است حرف فینکل کمی تا قسمتی درست باشد و آدم در کل در جو عاشقیت کوچکترین جدایی برایش غیر قابل تحمل باشد، اما در ایران از این خبر ها نیست. در ایران شکل شکست عشقی، جور دیگری است. یعنی معمولا جوان ایرانی با یک " نه" فوری رو به رو می شود. یعنی این که کار به عاشقیت و عشق دو طرفه و بعد جدایی نمی کشد. یعنی جوان ایرانی چیز دو طرفه ای به دست نمی آورد تا از دستش بدهد، به همین خاطر شکست عشقی از نوع ایرانی خیلی پر رنگ تر است. وقتی یک نفر بدون آشنایی دو نفره به تمامیت تو بگوید "نه" معلوم است که قضیه از آمریکا سهمگین تر می شود. ضمن این که افسانه هایی که در مورد عشق با شیر مادر وارد گوشت و خون ما شده است، به شکست عشقی یک لایه های اسطوره ای اضافه کرده است.



انسانها متفاوتند پس واکنشها هم متفاوت است.

این جاست که پای روانکاو ها به میان کشیده می شود. چرا بعضی ها بی خیالانه به زندگیشان ادامه می دهند و بعضی ها تا پای مرگ هم جلو می روند؟ درست است که شما همین چند ماه یا فوقش چند سال پیش عاشق شده اید اما ذهنتی که از عاطفه، محبت و دلبستگی دارید، سال ها قبل توی کله نازنینتان شکل گرفته است. یعنی از اولین باری که مادرتان شما را در آغوش گرفت. کسانی که مادر خودشان را از دست داده اند، شکست های عشقی وحشتناک تری را تجربه می کنند. نه! فقط منظورم از دست دادن فیزیکی نیست. کسانی که به هر دلیلی داشتن رابطه عاطفی و مادرانه با مادرشان را از دست می دهند، همیشه به دنبال یک مادر جایگزین می گردند. تصور کنید که دومین مادرتان هم به شما بی رحمی کند. معلوم است که شما این دنیا را جای وحشتناکی خواهید دید. جایی که به وجود آمده تا شما چیزهایی را از دست بدهید. البته این قضیه برای خانم ها علاوه بر مادر، در مورد پدر هم صادق است.



بعضی ها هم هستند که دقیقا بر عکس این قضیه اند. آن ها در خانواده ای بزرگ شده اند که هم از نظر عاطفی و هم از نظر های دیگر، بیش از حد وابسته بار آمده اند. کسانی که در این خانواده ها بزرگ شده اند هم خیلی سخت می توانند یک " نه" بشنوند. کسانی که توی عمرشان فقط " بله" عاطفی شنیده اند. خلاصه این که ممکن است خودتان فکر کنید که معشوقتان یک آدم دیگر از یک خانواده دیگر و با یک طرز فکر دیگر است که همین طور بی خود و بی جهت به دل شما نشسته است اما مطمئن باشی در ناخوداگاهتان خبر های دیگری است.

این که آدم در چه موقعیتی شکست عشقی بخورد هم واکنش هایش را متفاوت می کند. کسی که در جنبه های دیگر زندگیش آدم موفقی است، احتمالا کمتر از شکست عشقی ضربه بخورد ( البته در این مورد استثنا ها فراوان اند.)، کسانی که احساسشان را فقط به عنوان یک راز بین خودشان و معشوقشان نگه داشته اند هم از کسانی که رسوایی شان عالم را بر داشته است کمتر ضربه می خورند.



چند راه حل که شاید در روزهای ترانه و اندوه به کارتان بیاید

با شکست عشقی چه جور کنار بیاییم؟

شکست عشقی هر فرد در نظر او جانگداز ترین داستان است و کسی هم جز او نمیتواند درک کند؟ به هر حال این ها پیشنهاد های روان شناسان است تا شاید فرد با در نظر گرفتن انها بهتر با مسئله کنار بیاید:

1. این کارها را انجام ندهید. خیلی ها بعد از شکست عشقی کارهای عجیب و غریبی انجام می دهند. تا جایی که می توانید لا اقل این کارها را انجام ندهید.

- تا 6 ماه جایگزین قدغن! شاید عمومی ترین واکنشی که به عنوان یک راه حل به ذهن شکست خورده می رسد این است که با یک آدم دیگر عشق ببازد. او می خواهد به خودش ثابت کند که مشکلی نداشته است و هنوز قدرت عشق ورزیدن ( شما بخوانید انتقام گرفتن) را دارد. اما تا موقعی که خاطره شکست عشقی در ذهن یک نفر پر رنگ است این کار در بهترین حالت یک نفر دیگر را بدبخت می کند و در بدترین حالت کلکسیون شکست های عشقی تان را کامل تر می کند. پس لطفا مدتی که سوگوار عشق قبلی تان هستید به دنبال جایگزین نگردید.

- پناهگاه روانی قدغن! تعارف که نداریم. شکست عشقی می تواند یک نفر را به یک معتاد یا الکلی تمام عیار تبدیل کند. خیلی ها اولین سیگارشان را بعد از شنیدن یک نه کشیده اند. اما لطفا به خاطر خودتان هم که شده گریه ها و افسردگی های بعد از شکست را به گیجی بعد از سیگار و مشروب ترجیح دهید. لا اقل به خاطر انتقام از معشوقتان هم که شده خودتان را تلف نکنید.

- رسوایی قدغن! اصلا از همان اولش که عاشق شدید لازم نیست همه هم اتاقی ها و همکار ها و هم کلاسی هایتان بفهمند. اعتماد به نفستان زیاد است که هست. برون گرا هستید که هستید. عوارض این رسوایی وقتی که نه شنیدید معلوم می شود. وقتی که حتی اگر دیگران هم در موردتان حرف نزنند خودتان فکر کنید که همه جا قصه عشق شما نقل مجالس است. یک سنگ صبور درست حسابی و رازدار پیدا کنید و خودتان را پیش او خالی کنید.

2. از بالا به قضیه نگاه کنید. کمی از خودتان و زاویه دیدتان به معشوق فاصله بگیرید. بروید بالاتر و بالاتر. حالا خودتان را از بچگی تا پیری ببینید و ببینید که این شکست چه قدر توی مسیر زندگیتان موثر بوده است. تاحالا آدم های دیگر را ببینید. می بینید؟ کافی است به دو ر و بری های خودتان فکر کنید تا بفهیمد دنیا پر است از فلش های یک طرفه. پر است از نه هایی که دیگران شنیده اند و حتی نه هایی که خودتان گفته اید. شما تنها نیستید.

3. به شکست به عنوان یک فرصت خودشناسی نگاه کنید. خیلی ها بعد از شکست عشقی آدم مثبت تری می شوند. حتی ممکن است اعتیادشان را بعد از شکست بگذارند کنار. برای این آدم ها دیگر نظر معشوق مهم نیست. آن ها به خودشان بر گشته اند و جدا از رویدادهای عاشقانه شروع کرده اند به اصلاح خودشان. شکست عشقی آدم را تمام عیار با خودش، عواطفش و فکر هایش رو به رو می کند. شکست عشقی می تواند یک بار دیگر تمام شکست های عاطفی زندگی را بیاورد جلو چشم آدم. این هم می تواند هم افسرده کننده باشد و هم سازنده. یعنی این که آدم می تواند این مشکل های وجودی را لا اقل با خودش حل کند و خودخواهی همیشگی اش رات کنار بگذارد. در سطحی ترین حالتش آدم می تواند برود مهارت های برقرار کردن رابطه را از این ور و آن ور بیاموزد و در عمیق ترین حالتش، هدف زندگیش را عوض می کند.

4. حرف بزنید. دو تا راه قبلی راه حل هایی بود که می شد به تنهایی هم انجامش داد. اما آدمیزاد بعد از شکست عشقی، از گیر کردن کلمه و بغض توی گلویش دارد خفه می شود. مشاور و روان شناس را برای همین موقع ها گذاشته اند. به جای این که بگذارید موقع خودکشی ناموفق ببندنتان به داروی ضد افسردگی و شوک الکتریکی، وقتی که داغتان تازه است با یک متخصص حرف بزنید.
من که به این حرفا نیاز داشتم گفتم شاید شما هم نیاز پیدا کنید................

ابریشم 07-27-2010 10:26 PM

دلايل شکست در عشق
http://ufile.info/up/files/r81lt32ojmc5bh9kckln.jpg
چرا همه چی به هم ریخت؟

ما که عاشق هم بودیم....اما الان حتی نمی خوایم همدیگه رو ببینیم...

ما با عشق ازدواج کردیم اما هیچ علاقه ای الان به هم نداریم.. رابطه مون خیلی گرم و خوب بود اما الان با هم از قبل هم غریبه تر شدیم..

اینا جملاتی که که هر کدوم از ما ممکنه تو شرایط شکست احساسی به زبون آورده باشیم..اما یا جواب درستی براش پیدا نکردیم یا نخواستیم که پیدا کنیم چون فکر می کردیم اینجوری بیشتر عذاب می کشیم.تو این یادداشت من رابطه قبل از ازدواج رو بررسی میکنم اما رابطه و دلایل بی علاقگی بعد از ازدواج رو در یادداشت های بعدی عنوان می کنم.

من نکاتی رومطرح می کنم که به ترتیب عنوان در رابطه باید مورد دقت قرار بگیرند شما نباید فراموش کنید که عشق هم رازهایی داره که باید اونا رو بدونید وگرنه شکست می خورید این نکاتی رو که مطرح میشه با رابطه ای که دارید یا می خواید شروع کنید مقایسه کنید و ببینید چند درصد احتمال موفقیت یا شکست وجود داره! بهتره منصفانه قضاوت کنید چون اگه بخواید خودتون رو گول بزنید بیشترین کسی که آسیب میبینه خود شما هستید!

۱.به نحوه شروع عشق اهمیت بدید: خیلی از ما این نکته رو اصلا در نظر نمیگیریم.مکان و زمانی که عشق اتفاق می افته تا حدودی اعتبار اون رو مشخص میکنه. تجربه نشون می ده که هر چقدر مدت بیشتری برای رسیدن به عشق صرف بشه و مکانی که اتفاق می افته از هویت اجتماعی بیشتری برخوردار باشه عشق دوام بیشتری داره.پس این مثل که تب تند زود عرق می یاره تا حدودی در این مورد مصداق داره.یعنی اگه کسی در طول زمان به خاطر شناخت بیشتری که از شخص به دست می یاره و در محیطی مثل محیط کار،تحصیل، خانوادگی به این مفهوم برسه بیشتر از کسی که در عرض چند روز یا چند ساعت تو خیابون یا کافی شاپ یا پارتی عاشق میشه احتمال موفقیت داره.

۲.به عوامل ظاهری کمتر از عوامل شخصیتی اهمیت بدید: این نکته به این معنا نیست که اصلا به ظاهر اهمیت ندید نه! بلکه به این معنی که شما باید اون رو بعد از شخصیت مهم بدونید،یه استاد داشتیم که خیلی شوخ طبع بود یادمه یه بار سرکلاس بهمون گفت: مجنون اگه لیلی دهنش بوی سیرمیداد و به دندوناش سبزی چسبیده بود هنوزم دوستش داشت!این جمله رو واسه بحث علاقه به عوامل باطنی نه ظاهری عنوان کرد.شما چی؟ اگه طرفتون یه روز اینجوری سر قرار بیاد چه احساسی دارین؟ اگه حالت مشمئز کننده ای پیدا کردین شما طرفداره عوامل ظاهری هستین.بهتره فراموش نکنید که طرف شما همیشه یه ونوس نیست!

۳.تفکرات آرمانی و رویایی رو جدی نگیرید: بعضی ها گاهی اینقدر از رابطه شون توقعات رویایی و آرمانی دارن که مرز بین خیال و واقعیت رو گم می کنند،یه کم رمانتیک بودن واسه رابطه لازمه اما اگه از حد بگذره هر دو طرف رو خسته می کنه.علاوه بر این توانایی روبه رو شدن با واقعیت رو ازتون میگیره، الان بهتره یه لحظه فکر کنید ببینید که چقدر راجع به مسایل منطقی و جدی با هم صحبت کردین، بهتره بدونید زندگی شوخی و رویا نیست .. پس اگه مثل یه نهال شکننده باشید زودتر در مقابل نسیم حقیقت می شکنید.

۴. از عشق چی می خواید: خیلی ها می ذارن عشق اتفاق بیفته بعد ببینن چی می خوان ! این کاملا غلطه...متاسفانه تو کشور ما از همون ابتدای رابطه موضع طرفین مشخص نمیشه واسه همینم ممکنه هر دو طرف دچار سوء تفاهم بشن.یکی از اونا به ازدواج فکر میکنه و یکی دیگه فقط یه دوستی ساده..بهتره قصدتون رو از شروع رابطه برای هم توضیح بدید و احتمال جدایی رو درصد بندی کنید تا در صورت اتفاق دچار شوک روحی و احساسی نشید و یا حداقل راحت تر با قضیه کنار بیاید.

۵.خودت رو بشناس و جدی بگیر! شناخت از خودت باعث میشه انتخاب های درست تری هم داشته باشی.اگه یه آدم حساس و درونگرایی شاید با یه آدم خیلی برونگرا و رک نتونی کنار بیای، یا اگه منطقی و رسمی هستی شاید در طول زمان با کسی که خیلی رویایی و انعطاف پذیر باشه مشکل پیدا کنی.یه زمانی وقتی توی یه کلینیک مشاوره بودم یه زن و مرد واسه مشاوره اومدن.تست شخصیت که گرفتیم هر دوتاشون کلی با هم فرق داشتن ، عجیب این که می دونستند ولی اهمیتی نداده بودن و فکر می کردن عادت میکنن! اما این کاملا غلطه! شاید تفاوت ها اوایل به خاطر تنوعشون لذت بخش باشن اما در طول زمان باعث میشن فکر کنید طرفتون شما رو درک نمیکنه و بینتون فاصله ایجاد بشه..چون نمی تونه نیاز های حسی و معنوی تون رو اون طور که می خواید برآورده کنه.

۶.مشکلات ابتدای رابطه رو جدی بگیر! توی یه کتاب می خوندم که علت جدایی ها اون بحث آخری نیست که انجام میشه..بلکه علتش همون اختلافای کوچیک و به ظاهر بی اهمیتی که همون اوایل انجام می دیم. وقتی می بینید طرفتون همون اوایل رابطه به شما چندان توجه نمی کنه ، تلفن نمی زنه یا قراراش رو یه خط در میون می یاد یا احساسش اونجور که می خواید نیست یا خطایی میکنه که ناراحت می شید چرا فکر می کنید که اگه ادامه بدید همه چی درست میشه؟چه تضمینی وجود داره ؟ یکی از دوستای زمان دبیرستانم یه یه پسر علاقه مند شده بود،خیلی بهش تلفن می کرد، کلی تحویلش می گرفت و ... اما پسره چندان اهمیتی نمی داد هر بار بهش می گفتیم قبول نمی کرد و می گفته نه! منو دوست داره سرش شلوغه... حق داره و ... با این که رابطه شون به سال کشید اما پسره به بدترین شکل رهاش کرد! بهتره تا وقتی آمادگی جدا شدن دارید این کار رو انجام بدید،نترسید چون اگه جدایی تلخ باشه شیرینیه یه انتخاب درست هنوز در پیشه..

ابریشم 07-27-2010 10:28 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif محبت برای زنان...دنیای زن،دنیای محبت است!
دنیای زن، دنیای محبت است. محبت ورزیدن، فداکاری کردن و محترم شمردن روابط صمیمی، طبیعت زن است.
- زن ها خودآگاهانه انتخاب نکرده اند که محبت مهم ترین اولویت زندگیشان باشد، بلکه محبت فی الواقع، مهم ترین اولویت زندگی آنهاست. طبیعتاً و ذاتاً و فطرتاً این گونه اند.
- خودآگاهی، افکار و احساسات زن ها به طرزی طبیعی و غریزی همگی روی محبت متمرکز هست.
- مرد و زن به دو طریق متفاوت محبت را تجربه می کنند:
برای اغلب زن ها محبت واقعیتی بی انقطاع و ممتد است، توجهی مستمر و مداوم که هیچ گاه ناپدید نمی شود، حتی مواقعی که مشغول کار یا انجام وظایفی است که ظاهراً هیچ گونه ارتباطی با محبت ندارند. ولی برای اغلب مردها محبت کلاسه شده و تفکیک شده است. گویی دیداری است یا بخشی از وجودشان آن هم گه گاهی و با تعیین وقت قبلی.

چرا برای زن ها عشق بر هر چیز مقدم است
- احساس ارزش شخصی زنان به این بستگی دارد که چقدر در محبت کردن آن هم از صمیم دل در مسیر طاعت الهی و ارتباط برقرار کردن موفق بوده اند.این در حالی است که احساس ارزشمند بودن در مردان به میزان موفقیت ها و دست یابی های آنها به خواسته هایشان بستگی دارد.
- هنگامی که همه چیز در روابط یک زن خوب و عادی است ،حال او خوب است و احساس خوبی نسبت به خود دارد. ولی هنگامی که وضعیت غیرعادی است، احساس ناامنی می کند. البته در زنانی که از نظر ایمانی در درجه ی بالایی قرار دارند این مسئله کم تر دیده می شود.
- صرف نظر از این که اوضاع کاری یا شغلی زن، برنامه ها و علایق او، چقدر خوب پیش می رود، اما چنانچه مشکلی در رابطه ی صمیمی او با همسرش به وجود آمده باشد، احساس خوبی ندارد.
- تجربه ی اغلب مردها دقیقاً نقطه ی مقابل این است. چنانچه زندگی محبتی آنان عالی و بی عیب و نقص باشد اما روز بدی را در سرکار گذرانده باشند به سختی می توانند احساس خوبی داشته باشند.
هنگامی که زنان محبت را بر همه چیز مقدم می دانند، وقت و انرژی بیش تری را صرف روابط خود می کنند، برنامه ریزی می کنند تا لحظاتی خاص و جاودانی خلق کنند و دوست دارند به طور مستمر همه چیز را بهتر کنند؛ اما مردها از این وضعیت سوء برداشت کرده و فکر می کنند زن ها پرتوقع و زیاده خواه هستند، تشویش و دل واپسی دارند و می خواهند مردها را کنترل کنند.
خطاب به مردها: هر چه بیش تر محبت زن به خود را قدر بدانید، بیش تر به نیازهای خود خواهید رسید و بیش تر همسرتان خوشنودی شما را جلب خواهد کرد.
به یاد داشته باشید زنی که با قلبی باز، مهربان و سرشار به شما محبت می ورزد، هدیه ی گران بهایی را به شما ارائه داده است. او سعی ندارد در مقابل، چیزی از شما بستاند، بلکه تنها می خواهد تعهد، پایبندی، از خود گذشتگی و شادی خود را به شما هدیه دهد.همه ی زن ها از چنین توانایی برخوردار نیستند. پس قدر همسر خود را بدانید.


ابریشم 07-27-2010 10:29 PM

مراحل عشق از دید دانشمندان(جالب و آموزنده)
دانشمندان و محققان عاشق شدن رو به سه مرحله تقسیم کردن . اول کشش جنسی که قاعدتأ دوره کوتاهی است. دوم، حس جسمی - عاطفی که آدم در این دوران در عالم هپروت غوطه ور می شه و در اصل یواش یواش احساس عشق از دید علم روانشناسی امروزی شکل می گیره.
مرحله سوم عاشق شدن، تعهد طولانی مدته. در این رابطه یعنی مرحله سوم دکتر پرتوی تبار دکتر روانشناس در لندن می گن که فرق نمی کنه مال کدوم کشور باشی یا تابع کدوم فرهنگ این سه مرحله بر همه وارده . . .

وقتی که حس عشق نسبت به کسی در ما شکل می گیره کاملتر و کاملتر میشه و با کاملتر شدنش، از داغ بودنش کمتر میشه ولی عشق عمیقتر میشه .

عجیبه که در جایگاه اصلی حس عشق و عاطفه که در مغز ما هست هم این تکامل عملا انجام میشه. اوایل رابطه ، سطح مغز درعواطف ما نقش داره و بعد با عمیقتر شدن احساس ما جالبه که قسمتهای داخلی و عمیق مغز درگیرعاطفه میشن، یعنی منطقه سنترال لوب که داخل مغز در مرکزشه و شکل نعل اسبه .

نتیجه چند آزمایش که نشون میده در ملاقات اول چه چیزهائی باعث میشه که بگیم بیقرار یا الفرار . . .

اصولا بین 90 ثانیه تا 4 دقیقه بیشتر طول نمی کشه که قلبا حس کنیم که از یکی خوشمون می یاد یا نه ؟

در این مدت زمان کوتاه نتیجه این است که:

55 درصد حرکات یکنفر باعث جذب یا فرار ما میشه.
38 درصد، تن صدا و سرعت حرف زدن.
و7 درصد محتوای صحبت ها می تونه تأثیر مثبت یا منفی بگذاره.



تأثیر کارساز نگاه
روانشناس نیویورکی پروفسور آرتور آرون که در مورد '' عاشق شدن'' تحقیق میکنه، به این نتیحه رسیده که نگاه تأثیر کارسازی در عاشق شدن داره .

این پروفسور از دوغریبه خواست که تما م رازهای زندگیشون رو برای همدیگه تعریف کنن. این مرحله از آزمایش چهارساعت و نیم طول کشید .

بعد پروفسور ازشون خواست که به مدت 4 دقیقه به چشمهای هم زل بزنن. بعد از چند بار تکرار این آزمایش با افراد متفاوت خیلی از زوجها اعتراف کردن که شدیدا به طرف مقابلشون جذب شده بودن. حتی دو تا از اون غریبه ها بعدا با هم عروسی کردن.

اصولا وقتی که ما از لحاظ جنسی ذوق زده میشیم چشمهامون بزرگتر میشه.

هورمون هایی که در مراحل عاشق شدن دست دارن

مرحله اول: کشش جنسی یا شهوت
هوس و خواستن که عاملشون هورمونهای مردانه تستوسترون و هورمون زنانه استروژن هستند.
این هورمونها هستند که باعث میشن آدم دنبال جنس مخالف بره ..




مرحله دوم: دل باختن
از این مرحله است که واقعأ عشق پا می گیره . د راین مرحله است که آدم نمی تونه به چیز دیگه ای جز معشوقش فکر کنه. از علامات این مرحله از دست رفتن اشتها و بی خوابی هستش چون بیشتر سعی فرد اینه که ساعات روز رو به طرف مقابل فکر کنه . در مرحله جذ ب، گروهی از سلولهای عصبی ما یعنی نیورو ترنزمیترها که اسمشون '' مونو آمینوز'' هستش نقش مهمی رو بازی میکنن .

دوپامین نوعی ماده شیمیایی که از مغز تولید میشه. نوره پاین فرین Norepinephrine یا همین آدرنالین که باعث میشه عرق کنیم و قلبمون سریع بزنه .

سروتونین : یکی از مهمترین مواد شیمیائی عشقه و اون چیزیه که ممکنه موقتا ما رو دیوونه کنه .

مرحله سوم: دل بستن
این سومین مرحله عشق و درازمدت ترینش. البته اگر یک رابطه بخواد ادامه پیدا کنه وارد این مرحله خواهد شد .این مرحله از عشق که ماندنیه مراحل قبلی کوتاه مدتن. علتش هم اینه که دو مرحله اول عشق هوس و جذب آدم رو از کار و زندگی میندازه برای همین قرار نیست که دائمی باشه چونکه از دید طبیعت باعث نابودی شخص میشه .

این احساسه که زوجها رو به هم متعهد می کنه و باعث میشه با هم بمونن. هورمونهایی که در این مرحله بوسیله سیستم عصبی آزاد میشه. هورمونهایی که باعث میشه دو نفر بهم وفادار بمونن .

اوکسیتوسین: این هورمون ماده شیمیایی هستش که غده هیپوتالاموس ترشحش میکنه. این هورمون کمک میکنه که رابطه پایدار بشه. این هورمون زمان بارداری هم در خانمها تولید میشه که به ساخته شدن شیر کمک میکنه و حس تعلق مادر و فرزند رو قوت میبخشه . در عین حال این هورمونی که در زمان آمیزش در مغز ترشح میشه و حس تعلق رو در دو نفر تشدید میکنه .

واسوپرسین: هورمونی که در رابطه دراز مدت در دو نفر تولید میشه این هورمون فعالیتهای کلیه رو کنترل میکنه و حس ایثار رو درفرد مقابل ایجاد میکنه .

چرا اصلا انسان احتیاج به یک همدم از جنس مخالف داره ؟
آیا یک الگوی همگانی برای زن ایده ال و مرده ایده ال هست ؟
تو انتخاب طرف مقابلمون چه چیزهایی نقش دارن ؟

زمانی که یک نفر رو به عنوان زوجمون انتخاب می کنیم، گویا اول ناخودآگاهانه کسی رو انتخاب می کنیم که از نظر ژنتیکی شبیه به خودمون باشه.

عجیبه که گویی ظاهر یک شخص تا حدی میتونه گویای ساختمان ژنتیکی اون فرد باشه. مثلا چهره هایی که طرف چپ و راست صورتشون قرینه نیستند، بیشتر احتمال داره که دارای مشکلات ژنتیکی و مادرزادی باشند.

دراین زمینه مطالعاتی که شده نشون میده مردها، بخصوص دنبال زنهایی می گردن که دو طرف صورتشون با هم قرینه است .

باز به نظر میاد که مردهاغیر از قرینگی صورت، به شکل اندام جنس مخالف هم ناخوداگانه توجه میکنن. مطالعات نشون داده که مردها بیشتر جذب خانمهایی میشن که تناسب قطر کمر به پهنای باسنشون 0.7 هستش. این رو می تونین با تقسیم اندازه کمر به اندازه باسنتون حساب کنین .

شاید علت این نوع سلیقه مشترک در جنس مرد، از اونجایی ریشه گرفته که وقتی زنها وارد سنین بالاتر میشن دور کمرشون چربی جمع میشه و کمرشون پهنتر میشه. بنابراین تناسب ''هفت دهم'' به هم میخوره و ناخوداگاه این تصور رو در ذهن مردها ایجاد میکنه که این زن دیگه بارور نیست .

برای اینکه از نگرانی در بیان این رو هم بدونین که '' تناسب هفت دهم در زن چاق یا لاغر فرق نمی کنه و یکسانه.

ولی مسئله انتخاب زوج زنها با مردها خیلی فرق میکنه برای زنها قرینگی صورت مرد زیاد مهم نیست. ولی چیزی که مهم بنظر میاد توانایی مرد در فراهم کردن غذا و نگهداری از بچه های آیندشون نقش مهمتری رو بازی میکنه تا که ظاهرشون .

مردهای پولدار یا قدرتمند، چه از نظر جسمی و چه از نظر موقعیت مالی واجتماعی، همونقدر بین خانمها طرفدار دارن که لئوناردو دوکاپریو در فیلم تایتانیک!؟

تحقیقات نشون داده که ما کسی رو ترجیح میدیم که به خودمون شباهت داشته باشه و یک نسبتی هم بین این اجزای بدن در زوجها هست. بین اندازه ریه ها، بلندی انگشت وسط دست، درازای لاله گوش .و اندازه کلی گوش ها. قطر گردن و مچ دست و میزان سوخت و ساز

ابریشم 07-27-2010 10:30 PM

روش موثر براي نابودي عشق
هيچ مي‌دانستيد خراب كردن يك زندگي راحت‌تر از ساختن آن است. براي در امان ماندن از نابودي زندگي اين روش‌ها را كه در زير به آن اشاره مي‌شود اصلا به كار نبريد. به نظر مي‌رسد بعضي از اين موارد بلافاصله لطمه‌اي به رابطه نمي‌زنند اما دير يا زود اوضاع بدتر خواهد شد. اگر فكر مي‌كنيد يكي از كارهاي زير را انجام مي‌دهيد قبل از اينكه خيلي دير شود ، سعي كنيد اين عادت خود را كنار بگذاريد.
تا زماني كه به عنوان يك زوج ، به طور كامل يكديگر را بشناسيد بايد روشن و صادقانه با يكديگر گفتگو كنيد.


گفتگو نكردن : اين جمله كه گفتگوي مناسب و خوب بين زوجين ضروري است ، تقريبا تبديل به كليشه شده اما واقعا جمله درستي است. شما بايد با يكديگر در مورد احساسات، نظرات، چيزهايي كه دوست داريد يا دوست نداريد ، ترس‌ها و آرزوهايتان صحبت كنيد. تا آنجايي كه به عنوان يك زوج ، به طور كامل يكديگر را بشناسيد بايد روشن و صادقانه با يكديگر گفتگو كنيد.

خودخواه بودن : فقط فكر كردن به خودتان، نيازها و خواسته‌هايتان و كارهايي كه بايد انجام دهيد ، ممكن است باعث مشكل شود. مادامي كه ازدواج مي‌كنيد [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] مي‌شود. به احساسات، نيازها و خواسته‌هاي طرف مقابلتان توجه كنيد. هرگاه در اين موارد دچار شك شديد از همسرتان سوال كنيد ، هرگز خيال نكنيد همه چيز را در مورد احساسات، نيازها و خواسته‌هاي او مي‌دانيد.
با شريك زندگي خود صحبت كنيد و سعي كنيد مشكل را برطرف سازيد. بخشيدن طرف مقابل رابطه‌تان را نزديك‌تر و دلپذيرتر مي‌كند.




كينه به دل گرفتن : رنجيدن خيلي زود تبديل به عصبانيت مي‌شود و عصبانيت به همان سرعت تبديل به دلخوري خواهد شد. روي دلخوري‌ها و عصبانيت‌هايتان تمركز كنيد و طرف مقابل را ببخشيد. اگر هميشه از طرف مقابل خشمگين باشيد در آخر فقط به خودتان صدمه خواهيد زد. با شريك زندگي خود صحبت كنيد و سعي كنيد مشكل را برطرف سازيد. بخشيدن طرف مقابل رابطه‌تان را نزديك‌تر و دلپذيرتر مي‌كند.


خيانت كردن : بعد از ازدواج هر دو طرف در قبال هم مسوول هستند ، پس اگر مي‌دانيد رابطه شما با افراد خاصي باعث ناراحتي همسرتان مي‌شود ، هرگز سعي نكنيد او را آزرده كنيد.
اگر براي مدت كوتاهي در دسترس يكديگر نباشيد، ديدن يكديگر يك جرقه خوشايند خواهد بود.




تمام وقت‌هاي آزاد خود را با يكديگر گذراندن : وقتي ازدواج مي‌كنيد به طور قطع بيشتر ساعات شبانه‌روز را با يكديگر خواهيد بود. وقتي ساعت كار خارج از منزل هر دو شما تمام مي‌شود خيلي خوب است كه ساعات مفيدي را با يكديگر بگذرانيد. به هر حال، به هيچ وجه درست نيست همه اوقات فراغت‌تان را با همسرتان سپري كنيد. سرگرمي‌اي براي خود درست كنيد كه طرف مقابل دوست ندارد يا كمتر به آن علاقه دارد ، با دوستان هم‌جنس‌تان بيرون برويد يا در تنهايي تمدد اعصاب كنيد. يك ضرب‌المثل قديمي مي‌گويد: دوري اشتياق را بيشتر مي‌كند. اگر براي مدت كوتاهي در دسترس يكديگر نباشيد، ديدن يكديگر يك جرقه خوشايند خواهد بود.


هرگز مصالحه نكردن : ازدواج نوعي بده بستان است. [برای مشاهده لینک ها شما باید عضو سایت باشید برای عضویت در سایت بر روی اینجا کلیک بکنید] بايد به يك امر عادي تبديل شود. هر كدام از زوج‌ها بايد در بيان احساساتشان آزاد باشند و براساس يك توافق دوجانبه هر بار يكي از طرفين كوتاه بيايد. علاوه بر اين، در بعضي از تصميمات، شما مي‌توانيد با توافق يكديگر از بين نظرات ارائه‌شده يكي را انتخاب كنيد يا طوري برنامه‌ريزي كنيد كه از نظر هر دو طرف استفاده شود.

هدر دادن بودجه مالي : خريد غيرمسوولانه باعث به وجود آمدن مشكلات اساسي خواهد شد. بهتر است يك حساب مشترك با همسرتان داشته باشيد (شما بايد به يكديگر اعتماد كنيد) و در مورد نحوه خرج و مخارج خانه به طور متناوب با يكديگر گفتگو كنيد (گفتگو نه دعوا). مصالحه در اين موقعيت به شما كمك زيادي مي‌كند. هرگز بدون مشورت با همسرتان، تصميمات مهم مالي نگيريد ، اين يك اشتباه است.
اعتماد به نفس شما و اعتماد به طرف مقابل، جذابيت شما در چشم همسرتان را دوچندان مي‌كند.


حسودي بيش از اندازه : اگر شما احساس ناامني مي‌كنيد و فكر مي‌كنيد همه چشم‌ها به دنبال همسر شماست يا همسر شما به دنبال ديگران است، بايد در مورد اين رابطه دوباره فكر كنيد. به همسرتان اعتماد كنيد. اعتماد به نفس شما و اعتماد به طرف مقابل، جذابيت شما در چشم همسرتان را دوچندان مي‌كند. هرگز به همسرتان شك نكنيد مگر اين‌كه دليل واقعي براي سوءظن داشته باشيد. اين حقيقت كه تصور مي‌كنيد شما فرد مناسبي براي همسرتان نيستيد دليل كافي براي شك داشتن به او نيست.
اين نكات نابودكننده‌هاي زندگي زناشويي هستند. سعي كنيد اين كارها را از زندگي خود خارج كنيد ، خواهيد ديد كه چه زندگي خوبي پيدا خواهيد كرد

ابریشم 07-27-2010 10:30 PM

ویتامینهای عشقhttp://www.gtalk.ir/images/smilies/%28228%29.gif


http://www.gtalk.ir/images/smilies/%28228%29.gifویتامینb1 مخصوص خانمها !

اين نوع ویتامین را خانمهاي محترم مصرف کنند : به همسرتان توجه کنید

به پاهای عضلانی، به سینۀ فراخ و مردانه اش، به لبخند زیبایش، به شانه‌های پهنش، به دستان بزرگ و مردانه اش، به چشمان خوش حالتش، به صدای پرطنین اش و به طور کلی به هر ویژگی و صفتی که از او مرد می‌سازد، توجه کنید. اغلب مردان دوست دارند که از مردانگی آنها تعریف و تمجید شود و آنها تشنه ي تعریف و تمجید شما هستند. وقتی مردی تحسین شود، مایل است به سرعت به آن پاسخ دهد. به او بگویید که چه همسر با قدرت و خوبی دارید و از اینکه شوهر شماست چقدر خوشحالید و چقدر خوش اقبالید. به شوهرتان بگویید او را در همین گونه که هست، دوست دارید و دیگر اینکه او را در دنیا با هیچ مرد دیگری حاضر نیستید عوض کنید.




http://www.gtalk.ir/images/smilies/%28228%29.gifویتامین a1 مخصوص آقایان !



اين نوع ویتامین را آقایان محترم مصرف کنند : همسرتان را با زنان دیگر مقایسه نکنید


هیچ موقع خانمتان را با زني دیگر، بویژه مادرتان، زن سابقتان یا نامزد قبلی تان مقایسه نکنید. هرگز دربارۀ سایر روابطی که قبلا احتمالا داشته اید، مشتاقانه و با حسرت حرف نزنید. با این اعمال شما عدم امنیت را در جایی که نباید باشد، ایجاد می‌کنید. مردی که می‌خواهد گذشته را دوباره زنده کند، به سوی دردسر می‌رود.

به خاطر داشته باشید همسرتان می‌خواهد در زندگی شما مقدم ترین فرد باشد. وقتی شما الگویی را مثال می‌زنید مانند مادرتان، همسر قبلی تان، دخترخاله تان، آنطور احساس کردن برای او خیلی سخت است. او باور می‌کند که باید دقیقا عین آن الگو عمل كرده، و از آن پیروی کند. هر زنی دوست دارد بابت توانائیهای خودش مورد تحسین قرار گیرد. به او اجازه دهید همان زن شایسته ای باشد که هست. بدانید که اگر به هر کس آزادی بدهید که خودش باشد او بهترین فرد می‌گردد.

ابریشم 07-28-2010 04:23 PM

روانشناسي پيوند عاشقانه

افـراد بـالغ در ارتبــاط برقرار كردن با ديگران داراي تفاتهايي مي بـاشـند كـه ريشـه در طـفوليـت آنها و چگونگي رابطه

سـرپرست آنان در خردسالي (پدر، مادر يا پرستار) با آنان دارد. بدين مفهوم كه اگر ســرپرست با طفل رابطه مـحبت آميز داشته و نيازهاي كودك را بدرستي پاسخ گويد، طفل نيز پيوند اطمينان آميز و توام با امنيت با سرپرست خـــود برقرار مي كـند.


طـفل ميـل بـه برقــرار كردن رابطه نزديك و صـمـيـمانه بـــا سرپرست خود خواهد داشت و يا از دور به سرپرست خود لبخند ميزند.




حـال اگـــر سرپرست طفل به كودك آنچنان كه بايد توجه نكند و به وي بي اعتنا باشــد، در طفل دو سبك پيوند ديگر شكل ميگيرد يكي آنكه طـفل مضطرب و سردرگم ميگردد و خصومت و نارضايتي خـود را فعالانه و يا غير مستقيم به سرپرست خود نشان ميدهد و يا آنكه در طفل پيوند اجتنابي شكل گرفته و از سرپرست خود دوري مي كـند.


اين طرز رفتار با طفل در شخصيت كودك رسوخ كرده و در بزرگسالي خود را نمايان ميكنـد كـه در اين صورت با 4 شخصيت از لحاظ سبك شكل گيري پيوند و دلبستـگي مـيـان فـرد با فرد ديگر به ويژه جنس مخالف و مسايل عشقي مواجه خواهيم بود:



توانايي ارتباط برقرار كردن و صميمي گشتن با ديگران.

احترام به حريم شخصي و فضاي شخصي براي خود و شريك زندگي خود.
نسبت به احساسات شريك زندگيش همدلي كرده و به آساني وي را ميبخشد
داراي مرز و حدود مشـخص براي خود، داراي عزت نفس بالا، پشـتيبان و محبوب ميباشد.
از آنكه با فردي خيلي صميمي گردد و يا از سوي وي طرد گردد، نـگـران و بـيمناك نيست.
تمايل به برقراري رابطه دراز مدت.
مسايـل خصـوصي خود را در صورت لزوم در اختيار ديگران قرار مي دهـد و در بـاز كردن سفره دلش نزد ديگران محتاط است.
از رابطه جنسي لذت مي برد بويژه با يك شريك دراز مدت.
براي ديگران احترام زيادي قائل است.
هنگامي كه به كمك احتياج دارد از ديگران طلب ياري مي كند.
در تعامل با ديگران مثبت، خوشبين، سازنده و سخاوتمند است.
خلاق و روشن فكر بوده و از مرگ نمي هراسد.
رابطه آنها از لحاظ فيزيكي و احساسي غير صميمي ميباشد.

آنها به دوري و جدايي عادت داشته و اينگونه راحت تر هستند.
به ديگران زياد توجه ندارند و ممكن است خودخواه بنظر آيند.
نسبت به احساسات و نيازهاي شريك زندگي خود بي مسئوليت، بـي اعـتـنا و ناشكيبا هستند.
افــرادي منزوي هستند و مـمـكن است رفتـارهـاي كنـتـرل جـويانـه، منـتـقـدانـه و غضبناكي بروز دهند. نياز مبرمي به تعريف و تمجيد و پذيرش دارند.
قادر به برقرار كردن رابطه صميمانه با ديگران نيستند.
سفـره دلـشان را براي كسي نمي گـشايند و بـي پـرده احساستـشان را بـيـان نميكنند.
خشك و انعطاف ناپذيرند و به ديگران اعتماد ندارند.
زياد در رابطه دراز مدت سرمايه گذاري نميكنند.
پس از جدايي زياد غمگين نميگردند.
معمولا به كار زياد اعتياد دارند تا بتوانند اينگونه از رابطه صميمانه اجتناب كنند.
هنگام رابطه جنسي با شريكش فرد ديگري را در ذهن مجسم ميكند.
والدين خود را طرد كننده به خاطر مي آورند.
دوران كـــودكي آشفته اي را پشت سر گذاشته اند (والدين الكلي و يا بد رفتاري از سوي آنان)
هنگامي كه خود و يا شريك زندگيش پريشان و دچار مشكل مي گردند از شريك خود دوري ميگزيند.
تعاملات اجتماعي را خسته كننده ميداند و از مرگ بيمناك است.

ابریشم 07-28-2010 04:26 PM

آنچكه زنان هنگام ملاقات با مردان به آن توجه ميكنند

متاسفــانـه بـرخـي از مــردان بسياري از ارزشـهـاي والاي انساني را ناديده گرفته و وقـتـي زنـي را مـورد تـوجـه قـرار مي دهند، دو فكر نكوهيده و ناپسند زير به سرعت از ذهنشان خطور مينمايد:

هنگامي كـه زنـان مـردي را مورد توجه قرار مي دهند، معمولا سه فكر از ذهنشان عبور ميكند:

شايد اين دليل آن باشد كه چرا مردان احـساس ميكنند پذيرفته شدن آنها توسط يك زن منوط به گذراندن يك تست مشكل در مورد وضعيت جسماني و ماليشان است.

مردها نگاهي سر سري دارند، زن ها موشكافانه ميبينند

بـرخـلاف بـاور عـمومي، زنـها بـيشتر از مردان به مسائل ديداري اهميت مي دهند. آنـها تـمايل دارنـد آنچه را كه دوست دارند ببينند. اين ديدن لـزوما همـراه با خـيـره شـدن و زل زدن نيست و لزومي ندارد كه آن چيز كاملا واضح و آشكار باشد.
يك نـگـاه گذرا كافيست كه تمام جزئيات در ذهن آنها ثبت گردد. مردان تحسين مي كنـنـد زنـان تـفتيش؛ يك زن ممكن است قبل از اينكه چشم در چشم يك مرد دوخته باشد و يـا ايـنـكه توجهش را به خود جلب نموده باشد، بخواهد تصميم به علاقمند شدن به آن مرد بگيرد.

مـردان پـستي بلندي ها و برجستگي ها را مورد توجه قرار مي دهـنـد، زنان ساخـتـار و بـنيان را. آنها به چشمها، دستها، دندانها، لبـخـند و كلاس مردان نـيـز توجه مي كـنـنـد.

زنهايي كه بيشتر به خصوصيات وجودي مردان اهميت مي دهنـد، به مردان صادق، اهل گردش روي، قابل اعتماد و با استيل، زيرك، خوش مشرب و باكلاس توجه ميكنند.

چنين مرداني به عـنـوان افرادي دوست داشـتـني، مـهربان و علاقمـنـد بـه ديـگران درنظر گرفته مي شوند. آنها محدوده وسيعي از تماسها و بـرخـوردهاي شـخـصي را ايجاد و نگهداري ميكنند.

زن ها از چشمهايشان بـراي برقراري ارتبـاط با مـرد مورد علاقه خود استفاده ميكنند. از طرف ديگر مردها، از تماسهاي چشمي و ديداري در مورد زن مورد علاقه خود اجتناب مينمايند.

با اينكه زنها مي گويند كه دوست ندارند يك مرد به بدن آنها خيره شود، وقتي مـردي كه ممكن اسـت به او عـلاقمند باشند عميقا در چشمهايشان نگاه ميكند، بدون اينـكه ابراز كنند، احساس شعف و شادماني بسيار مي نمايند.

مردي كه ميداند براي انتقال علاقه خود به همسر آينده اش چگونه بايد از چشمهايش استفاده كند موفقتر از مردي خواهد بـود كه از نگاه كردن مستقيم به چشمهاي زن مورد علاقه اش خودداري مي كند. تبادل تماسهاي چشمي مرحله آغازين ابراز علاقه محسوب ميگردد.

اغلب زنها مي توانند بگويـند كه آيا يـك مـرد چشم هاي خـائن، چشم هاي دروغگو، چشم هاي متقلب، چشم هـاي مـتــاهل، چشمهاي منحرف و چشمهاي صادق دارد يا خير.

چنانچه مردي از چشمهايش به صـورتي نادرست استفـاده كند، مـمـكن اسـت شـانس موفقيت در برگزيدن همسر مورد علاقه اش را از دست بدهد. زنها قوه درك بالايي دارند. آنها مي تـوانند از نگاه يك مرد احساس كنند كه آيا او صادق و قابل اعتماد است يا خيـر.

اگر مردي از بـرقراي تـمـاس چشمـي بـا زن مـورد عـلاقـه اش خـودداري كـنـد، پـيـغـامـي ميفرستد مبني بر نداشتن تجربه كافي درمورد زنها،خجالتي بودن و عدم اعتماد بنفس و اگر خيلي شديد به وي خيره شود، باعث ناراحتي او خواهد شد.

مـردانـي كـه تـجـربـه زيادي در مورد زن ها ندارند بصورت شهواني و نادرست به آنها نگاه ميكنند. مرداني كـه نگاهي مطمئن حاوي پيغام " ميتوانم ترا داشته باشم!" ، بـه همسر آينده اشان دارند، او را مجذوب خودشان ميكنند.

بغير از اينكه زن هـا دستان يـك مـرد را براي اينكه ببيند آيا حلقه ازدواج دارد يا خير، نگاه ميـكنند، يك دليل ديگر را نيز دنبال ميكنند.

اگر انگشت انگشتر يك مرد از انگشت سبابه او بلندتر باشد، مفهومش اين است كه سطح تستوسترون ( تستوسترون هورموني در بدن است كه براي تحركات جنسي، تنظيم مقدار چربي، نگهداري عضلات، تعديل قند و فشار خون و جلوگيري از افسردگي مورد نياز است ) بـالايي دارد. اگـر انـگشـت انـگشتر كوتاه تر از انگشت سبابه باشد، مقدار تستوسترون كمتر از ميزان متوسط آن است.

مـردها به سادگي و به اندازه زنها لبخند نمي زنـنـد. اگـر يـك زن خـوشـحـال بـاشـد و يـا احساسات مسرت بخشي را تجربه كند، لبخند ميزنـد.

در ميـهمـاني هاي فاميلي خود اگر دقت كنيد كمتر مردي را ميـبينيد كه لبخند بر چهره اش باشد. اغلب آنها طوري بنظر ميرسند كه گويي از حضورشان در ميهماني خوشنود نيستند.

افراديكه داراي چهره اي مـعمولي هستـند و لبخند ميزنند اغلب جذاب تر از مردان خوش قيافه و زنـان زيـبـايي هستند كه لبخند نميزنند.

لبخند يك مرد نشان دهنده دلربايي، خوش بيني، مهربـانـي و با احـسـاسي او اسـت و بيانگر آن است كه آنچه را كه مي بينـد دوسـت دارد و از هـمه مـهمتر شخصي است كه مي توان با او ارتباط برقرار نمود. هنگاميكه ما لبخند ميزنيم عضـلات صـورتمان سيستم عصبي را براي توليد هورمون خاصي بنام "مورفين مغزي" تحريك ميـنمايد.

ايـن هورمون در ما احساسي دلپذير و آرامش بخش ايجاد ميكند. ترشح آن يك اثر بي حـسي نـيز به دنبال خواهد داشت.

ابریشم 07-29-2010 05:21 PM

اههاي محبوب واقع شدن و عاشق كردن ديگران
زياد معاشرت كنيد... سپس غير قابل دسترس گرديد

هـر چه بيشتر با شخصي ارتباط داشته باشيد آن شخص بيشتر شما را دوست خواهد داشت. اين را ديويد ليدمن متخصص رفتار انسانها بيان مي كند. در واقع حق با اوسـت.


چندين مطالعه ديگر نشان داده كـه در مـعـرض قـرار گـرفـتن مكرر با هر محرك خاص ما را نسبت به آن محرك علاقه مند تر مي گرداند. (تنها زماني اين نظريه صدق نمي كنـد كـه واكنش اوليه ما به آن محرك منفي باشد). بنابراين در ابتداي آشنايي از آنكه كناره گيـر، گريزان و غير قابل دسترس باشيد، پرهيز كنيد. در عوض به دنبـال بهانه هاي فراوان براي آنكه وقت خود را با وي بگذرانيد باشيد.


اكنون حواستان را كاملا جمع كنيد چون اين مرحله زيركانه بوده و احتياج به مهارت دارد. درست زماني كه مطمئن شديد كه او را مجذوب خود كرده و محبوب گشته ايد به تدريج معاشرت خود را كاهش داده و كمتر در دسترس قرار گيريد و اين كـار را تـا زماني كـه وي ديگر شما را ديگر ملاقات نكرده و نبينـد ادامه دهيد.


شـما هم اكنون "قانون كمـيابي" را بطور مؤثر بكار گمارديد. همه ما واقف هستيم كه: مردم خـواهـان چيزهايي هستـند كه نميتوانند داشته باشند. و هميشه در دسترس بودن شـما سبب كاهـش ارزش و شـان شما مي گردد. براي مثال هـرگـاه پـايتان را از در خانه بيرون بگذاريد و با توده عظيمي از الماس بروي زمين روبرو گرديد، كم كم برايتان عادي شده و ديگر آنها را بچشم سنگهاي گرانبها و ارزشمند نخواهيد نگريست.


اين قانون كميابي است كه سبب ميشـود بـيشتر طالب آنها گرديد. با آنان باشيد و سپس كمياب گرديد و مشاهده خواهيد كرد محبوب تر مي شويد.


ما مرتبا در مورد مسايلي چون شور و اشتياق، جـاذبـه جـنـسـي و عـشـق صحبت به ميان مياوريم اما به "شباهت ها" اشاره اي نميكنيم . بـايـد آگـاه باشيم افراد با خصوصيات متضاد در بلـنـد مـدت جـذب يـكديـگر نـمي شوند. ما همواره در جستجوي شباهتها ميان خود و شريك زندگيمان مي بـاشيم.


اغـلب ما بـا گـشـتـن و مـعـاشرت با دوستاني كه مورد علاقه امان نمي باشند ترس داريـم پس چـرا با مـعشـوق خود چنين كنيم؟ علاقمند بودن و دوست داشتن كسي بسيار مهم تر از آن است كه ما عاشق آن فرد باشيم. تنـها شباهت هاي اخلاقي و شخصيتي ما نيست كه حائز اهميت ميباشد. هرگاه شما با فردي كـه از لـحاظ ظاهـر شبـيـه شـما باشد آشنا گرديد، احتمال آنكه وي شيفته و دلباخته شما گردد 4 برابر بيشتر ميباشد.




به او نگاه كنيد...


زيـك روبيـن روانـشـنـاس دانشگاه هاروارد مطالعه اي را صورت داد تا دريابد آيا قادر است عشق را بطور علمي توسط ضبط مدت زماني كه دو عاشق بيكديگر چشم دوختـه انـد، مورد اندازه گيري قرار دهد. وي دريافت كه دو فردي كه عميقا عاشق يكديگر مي بـاشند 75 درصد از زماني را كه گفتگو مي كنند، به همديگر نگاه مي كنند.


و هـنـگـامي كه فرد ناخوانده اي به ميان صحبتشان وارد ميگردد آهسته تر روي از يكديگر برمي گـردانـنـد. در گـفـتـگوهـاي معمولي افراد 30 تا 60 درصد از وقت را به نگاه كردن به يـكديـگر اخـتـصـاص مي دهند. اهميت مقياس روبين واضح ميباشد: احتمال آنكه بگوييم دو فرد تا چه ميزان عاشـق و دلبـاخته يـكديـگر هستند را مي تـوان بـا انـدازه گيـري مـدت زمـانـي كـه آن دو عاشقانه به يكديگر زل مي زنند تخمين زد.


برخـي روانـكاوان از آن در حين مشاوره براي آنكه دريابند تا چه اندازه زوجين به يكديگر علاقه و عشق دارند سود مي برند.


هـمچنين اين موضوع اطلاعات سودمند زيادي را بـراي آنـكه بـخواهيد شخصي دلباخته شما گردد در اختيارتان قرار ميدهد. اينگونه كه: هرگاه به شخصي كه دوسـتـش مي داريد در حين گفتگو 75 درصد از زمان به وي نگاه كنيد. با اين كار مغز آن فرد را فريب ميـدهيد. مـغز آن شخص آخرين باري كه فردي تا اين اندازه به او نـگـاه كـرده را بـخاطر آورده و تـحلـيـلش از اين نگاه طولاني، وجود عشق و علاقه خواهد بود. در نتيجه اين طـور مـي انـديـشد كه عاشق شما است و مغزش شروع به ترشح فنيل اتيلامين (pea) مي كند.


ايـن مـاده از خانواده آمفي تامين ها ميباشند كه توسط سيستم عصبي ترشح ميگردد.هنگامي كه ما عاشق ميشويم pea همان عاملي است كه سبب تعريق كف دستان، احساس دل آشوبي، و افزايش ضربان قلب ميشود.هر چه شخصي كه شما خواهانش ميباشد pea بيشتري بدرون جريان خونش جاري گردد احتمال آنكه او دلـبـاخـتـه شـمـا گـردد افـزايـش ميـيابد.


زماني كه شما نمي توانيد صادقانه فردي فرد بي رغبـتـي را وابسته خود كنيد، بكارگيري اين تكنيك توليد pea را كاملا ميسر خواهد نمود. امتحان كنيد.مطمئن هستم از نتيجه كار خود شگفت زده خواهيد شد. زمـانـي كـه بـا شخصي هستيد به وي حس عاشق بودن را القا كنيد و اينكه او سـرانـجـام بـاورش شـود كه عاشق شما است، زياد بطول نخواهد انجاميد.


روي برنگردانيد...




ديـگر يـافته هاي تعيين كننده در تحقيقات روبين: اگر فردي بـه زن و شوهري كه در حـال گفتگو هستند، ملحق گردد، مدت زمان زيادي طول مي كـشـد تـا نگاه آن زوج از يكديگر منحرف شده و به نفر سوم برگردانده شود. باز هرگاه اين عمل را با شـخصـي كـه هنوز دلباخته شما نگشته بكار بنديد، به او طوري القا ميكنيد كـه گويي دلبـاخته شماست و باعث سرازير گشتن مقدار بـيـشـتـري pea داخـل جريان خونش مي شـويد. لئيل لونـز، مـتخصص روابط انسانها، اين تكنيك را "چشمان آب نباتي" نـام نـهـاده.


چشمانتان را به چشمان فردي كه دوستش مي داريد قفل نموده و ثابت در همان حالت نگه داريد. حتي زماني كه او صحبتـش پـايـان يـافـت و يا آنكه شخص ديـگـري به شما مـلـحـق شد، روي برنگردانيد.


وقتي سرانجام خـواسـتـيـد چشمانتان را از چشمانش برگردانيد (پس از 4-3 ثانيه) آن كار را با بي ميلي و آهستگي انجام دهيد دقيقا مانند آنكه توسط يك آب نبات به يكديگر چسبيده ايد.


شايد اين تكنيك زياد سودمند به نظر نرسد ولي باور كنيد هرگاه بطور صحيح صورت گيرد از تعجب نفس شما را بند خواهد آورد.


اگرآنقدر كمرو و خجالتي مي باشيد كه قادر نيستيد مستقيما به چشمها خيره شـويـد از تكنيك آب نـبـات صـرف نظر كرده و از اين روش استفاده نماييد.بفردي كه وارد گفتگوي شما شده روي برگردانده اما به محض آنكه سخنان آن فرد پايان يافت، بـه سرعت چشمانتان را به سمت شخص مورد علاقه خود بازگردانيد. اين يك حركت بررسي كنـنده است. شما ميـخواهيد واكنش وي را از آنچه گوينده بيان داشته مورد بررسي قرار داده و بـه وي تفهيم كنيد كه بيش از آن فرد به او علاقه مند هستيد.


از علم مردمك سنجي كمك بگيريد...




ما هـمگي با حالت چشمها پيش از خواب آشنا هستيم وقتي بـه آنها مينگريم نگاهـي خمارآلود است. شما تنها به يك چيز براي ايجاد حالت چشمان پيش از خواب نياز داريد: مردمك هاي بزرگ و متسع.


بر طبق علم مردمك سنجي اين عاملي اسـت كـه هـمه ما به آن پاسخ مي دهيـم. شـما قادر نيستيد مردمك چشم خود را آگاهانه كنترل كنيد (به همين خاطر است كه مي گويند چشمها هيچگاه دروغ نميگويند). اما شما ميتوانـيـد با ايجاد شرايط مناسب حالت مردمك منبسط را پديد آورده و به نتيجه دلخواه بـرسيد. ابتدا نور را كاهش دهيد. هـرگاه ميـزان روشـنـايـي و نـور مـحيـط كاهـش يابد مردمك چشمها متسع ميگردند.


به همين خاطر است كه استفاده از نور شمع و يا كليدهاي كاهنده نور چراغها در رستورانهاي رمانتيك ضروري ميباشد. تنها با ملايم كردن و كاهش نور نيست كه چهره ما جذاب تر بنظر ميرسند، مردمكهاي منبسط نيز سودمند هستند.


دانشمندان 2 تصوير از يك زن را به مردان نشان دادند. هر دو تصوير يكسان و مشابه بود يكي از دو تصوير طوري دستكاري شده بود كه مـردمك چشـمـها بـزرگـتـر بـنـظر بـرسنـد. زماني كه تصوير دستكاري شده را نشان مردان دادند، آنهـا زن را در تـصـويـر دسـتـكاري شده، 2 برابر جذابتر از تصوير واقـعـيـش تـشـخيـص دادنـد. بـروي چهره مردان نيز آزمايش مـشـابـهـي صـورت گـرفـت و بـه زنـان نـشـان داده شـد و نـتايج مشابهي حاصل گشت.


همچنين هنگامي كه ما به چيزي علاقه داريم و دوستش مي داريم مي نگريم، مـردمك چشمانمان باز بزرگتر و متسع مي شوند. اين را نيز مي تـوان تـوسـط تـصـاويـر به اثبات رساند. اين بار پژوهشگران تصوير يك زن زيبا را ميـان تـعداد زيـادي از تـصـاوير معمولي و پيش پا افتاده قرار دادند سپس تغيير اندازه مـردمـك چـشمهاي مردان حين مشاهده آن تصاوير را مورد بررسي قرار دادند. بدون اسـتـثـنـا مـردمـك چـشـمهـاي مردان بروي تصوير مورد نظر منبسط مي گشت.


اين يعني كه هرگـاه شـمـا شـديدا مجذوب شخصي شده باشيد بايد تا حالا مردمك چشمانتان مانند حفره هاي سياه متسع و بزرگ شده باشد!


ابریشم 07-29-2010 05:22 PM

عشق رمانتيك
يكي از موارديكه همواره تكرار شده و بصورت اپيدمي در آمده است مسئله دوست داشتن و عشق مي باشد.
متاسفانه عدم برقراري آزاد بين جنسيتها ، در نهايت تاثيراتي رو در جاهاي ديگري خواهد گذاشت. مسئله محدوديت بي شمار براي زنان و همچنين ظرفهاي بزرگ احساسي در آنان باعث مي شود كه اين قطار توسط آنان از مسير خارج گردد. اينكه زنها عامل تحريك قلمداد شوند و براي جلوگيري از به انحراف كشيده شدن سايرين ، سعي در كنترل ارتباطات زنان شود باعث مي گردد، همواره پرده اي بين زنان و حقيقت شكل بگيرد.
از طرف ديگر زنان داراي احساسات غالب بر منطق بيشتري نسبت به مردان هستند كه نتيجه اين هم تشكيل ابري غليظ تر از خيال نسبت به مردان ، براي آنان مي شود.. اما علاوه بر اين 2 عامل يك مسئله اي در ارتباط با آنان فراموش شده است. اينكه آنها در 9 سالگي به بلوغ مي رسند و بمحض شروع ديگر خواهي بخاطر شرايط خانواده و اجتماع ارتباطات آنان قطع مي گردد! آنها تا سنين 16 يا 17 سال بطور كل فراموش شده مي باشند و هيچ پردازشي بر روي رفتار آنان نمي شود! در واقع شايد به تعبيري چون در اين فاصله 7 يا 8 ساله دختران هنوز شكل نيافته اند و پسرها نيز بالغ نيستند اصلاً نيازي به تحليل اين دوره حس نشده است!! ولي به هرحال اين خلاء فراموش شده زمانيست كه دختران درگير پالسهاي ديگر خواهي هستند ولي به هيچ عنوان مفري براي ارتباط ندارند. در نتيجه در تنهايي خود مشغول شبيه سازي براي آينده و يافتن پاسخي براي تنهايي خود هستند ، آنهم در فرصتي چندين ساله !!!
مورد ياد شده بالا در واقع عوامليست كه پي ريزي ماليخولياي احساسي فعلي را براي دختران رقم زده است!! در واقع احساسات براي زنها چيزي ارزشمند و قابل ستايش است اما فكر مي كنم عوامل خارجي باعث شده شكل نرمال اين مسئله از بين برود و آنها را وارد فضاي هپروت و غبار آلود نمايد!جائيكه زنده بودن با احساسات سنجيده مي شود! دختران پس از طي اين فاصله در اولين ارتباطات خود با پسرهاي اطرافيان يا فاميل روبرو مي گردند. پسرهائيكه تازه به سن بلوغ رسيده اند و فشارهاي جنسي و ديگر خواهي آنان آغاز شده است. پسرهائيكه اكنون چيزي فراتر از فوتبال بازي سر كوچه مي خواهند! آنها نيز اكنون براي اولين بار متوجه شده اند كه تنها هستند.!
به نظر من تنهايي تصوير دقيق سن بلوغ است. پسرها آزادتر و تحريك پذير تر از دختران هستند. آنها اكنون متوجه موجودي شده اند كه تا بحال به آن توجهي نداشتند مي خواهند دورش بچرخند، لمسش كنند ، باهاش حرف بزنند ، براي لحظاتي تصاحبش كنند ، ببوسندش و كلاً بفهمند چي توي مغز اين پديده مي گذرد!

آنها مي خواهند تمرين كنند تا بعد ها بتوانند در ازدواج موفقتر باشند. اما خانواده و اجتماع اجازه اين ارتباطات را نمي دهد. فشارهاي روحي و جسمي فشار مي آورد و باعث مي شود پسرها بسمت دختر نقب بزنند. دختر نيز سالها براي خود روياها داشته و اكنون پسري را ميبيند كه تلاش وي را براي رسيدن به خود ، پاسخ روياهايش مي نامد.او نيز تنهاست و مي خواهد با ديگران ارتباط داشته باشد و حس كند ، لمس كند و ببيند كه ميزان جذابيتش چقدر است.پس او هم پسر را به كندن تشويق مي كند!
اين مسائل در نوجواني بنيانگذار اصول عشق رمانتيك خواهد بود. عشق رمانتيك نيز عامل بخواب فرو رفتن افراد!! اصول اين عشق بر اين پايه استوار است كه محبوب موجودي است ارزشمند كه دستيابي به آن دشوار است! براي همين كمتر مي بينيد كه كسي از دستيابي آسان به جنس مخالف ، عشقي عميق انتظار داشته باشد! اين تحريمها و رفتارها نيز باعث مي شود كه ميزان تلاش و ماندگاري و استقامت يك فرد اندازه عشق وي تلقي گردد !
نهايتاً اينكه دختر و پسر به هم مي رسند و مخفيانه همديگر را برانداز مي كنند! اين ناشناخته بودن گرايشي را مي آورد كه آنها عشق مي خوانندش! در اين ميان در فضاي شادي بخش ، حتي بوسه ها و لمس كردنها نيز رد و بدل ميشود و گفتارهاي عاشقانه نيز همه چيز را گرمتر مي كند. پسر به تمام خواستهاي دختر تن مي دهد چرا كه فعلاً مي خواهد زمان كافي براي با وي بودن داشته باشد. دخترها هم اين پذيرايي را تعهد قلمداد مي كنند!
اما ناگهان يك روز ( عموماً توسط پسرها) قائده بازي بهم مي ريزد چرا كه يكي از طرفين حدس مي زند بهتر است دنياي بزرگتري را بشناسد و از اين تمرين در جاهاي ديگر نيز استفاده كند. در نتيجه وي لقب خائن به خود مي گيرد. دختر دچار دلسردي مي گردد و خود را جمع مي كند. احساس مي كند كه از وي سوء استفاده شده وي شديداً به اطرافيان بي اعتماد مي گردد. تنها راه براي ترميم زخمهاي خود را در تنهايي و شبيه سازي هاي خود مي يابد. او اينبار مترصد فرصتي بهتر مي نشيند كه عشق واقعي را بيابد و ديگر اجازه ندهد كه بازيچه قرار بگيرد!!
ممكن است چندين و چند بار اين داستان با حالتهاي متفاوت ولي با يك چنين چهارچوبي تكرار گردد اما چيزي كه ثابت است ، تشكيل بيشتر ديوارهاي دفاعي از جنس بي اعتمادي بدور دختران ، و همچنين نگراني از پيدا نكردن دست يك عاشق واقعي كه نتيجه آن ورود به رويا ها و همچنين بدبيني نسبت به جنس مخالف مي گردد. همچنين روي آوردن به تظاهر و ابراز بي ارزش بودن جنس مخالف و انتظار پنهاني براي بدست آوردن مردي! كه وراي از تمام مسائل ، عاشق و ديوانه وي باشد!

اين وسط تمام اشتباهات و ضربه ها ميل جنسي تلقي مي گردد و هر كجا كه آن را بيابند فاسد كننده عشق مي خوانندش! آنها فكر مي كنند براي عاشقان آخرين چيز رابطه جسمي است و نبايد فعلاً به آن فكر كنند..عاشق به چيزي بغير از وصال فكر نمي كند و وصال نيز مفهوم ازدواج مي باشد! در آن صورت نيز رابطه جنسي موردي ندارد!
عشق تمام زندگيست و آسماني! مسائل جنسي فاسد كننده آن و باعث از دست دادن يار مي گردد و حيوانيست!! اين فضاي رومانتيك در افراد لحظه به لحظه غليظتر مي شود. و نتيجه اين غلظت ديد كمتر و ضربه هاي بيشتر خواهد بود كه كينه شديدتري را فراهم مي آورد. انتظارات نيز از عشق بالاتر مي رود و رفتارها غير واقعي تر !
گروهي از دختران عشق را دست نيافتني مي پندارند و در افسردگيها فرو مي روند. گروه جسورتري از زنان هم عشق را اصلاً رها شده مي يابند و اينطور تظاهر مي كنند كه اين مسائل اهميتي كمتر از چيزهاي ديگر براي آنان دارد! گروهي اصلاً ضد مرد مي گردند و هر كجا كه بتوانند اعلام مي كنند كه آنها را آدم بحساب نمي آورند! مردها نيز بدتر از زنها..آنها احساس غرور مي كنند ولي اكنون دخترها اجازه شفافيت رابطه را نميدهند چراكه اگر تعارفات را كنار بگذاريم از نظر آنان مردها يا خائن هستند يا بايد ازدواج كنند! گروهي از پسرها نيز بخاطر قيود اجتماعي و حتي ترس از ريختن آبروي خانواده، ارتباطات محدودي دارند و در نتيجه هرگز رفتار صحيح ارتباطي را ياد نمي گيرند و نهايتاً هيچ گاه به دختري شايسته دست پيدا نمي كنند. آنها اين ضعف را نمي بينند و از دختراني كه شايسته مي پندارند و به آنها دست نمي يابند كينه بدل مي گيرند! گروهي نيز شكست خورده عشقند! گروهي نيز بدنبال يافتن شاهزاده ها هستند و در نتيجه بقيه دخترها را فاقد ارزش تلقي مي كنند.. گروهي آنان را كالا و بدست آوردني تلقي مي كنند. گروهي بدليل عدم قدرت در بدست آوردن دختري شايسته تظاهر مي كنند كه نسبت به آنان گرايشي ندارند! و هزاران مدل ديگر كه تمامي آنان را خود بهتر مي شناسيد اما اينها باعث مي شود هر فرد از يك سمت بروي ديوار بدبيني آجري قرار دهد و فاصله را قطور تر كند تا ضربه كمتري بخورد!
در اين زندان فكري نيازهاي فردي و جنسي خود را عريان مي كنند و حق خود را مي طلبند اما از سوي افراد پس زده مي شوند و بي ارزش خوانده شده و عامل اين بحرانها تلقي مي گردند! در مثال ساده و قابل لمس مي توان در همين فضاي وبلاگها اين بدبيني ها را در قبال افرادي از هر 2 گروه ديد كه زمان خود را صرف فحاشي و تخليه عقده هاي خود مي كنند! چه داستانهاي چرت و پرت و دروغ و تهمتهايي ناروا و ركيكي كه بهم نميبندند تا ديگران را بي ارزش كنند! يا گروهي رو ببينيد كه در قفس خود شمع روشن كرده اند و عشق نويسي مي كنند! تمام اينها يعني بحران! تمام اين بدبيني ها و تهاجمات و كمبودها از وجود عاملي دروغ، پوچ ، خود ساخته و انتظاري غير واقعي و شبيه سازي شده از ديگر خواهي نشات مي گيرد كه عشق رمانتيك خوانده مي شود!


ابریشم 08-14-2010 04:09 PM

http://www.gtalk.ir/images/icons/%2833%29.gif چگونه آهسته آهسته عاشق شویم؟


شاید بتوانیم از عشق به عنوان قدیمی‌ترین مفهوم بشری یاد كنیم و حتی ممكن است گاهی در حیوانات نیز رفتارهایی ببینیم كه بشود آنها را عشق تلقی كرد.


عشق از آن واژه‌هایی است كه ابهامات زیادی دارد و تعاریف بسیاری از آن كرده‌اند. یكی از مباحثی كه با عشق مطرح می‌شود، بحث دوست داشتن است و برخی این دو را یكی می‌دانند، ولی به نظر می‌رسد كه عشق چیزی فراتر و بیشتر از دوست داشتن باشد، چرا كه ما خیلی‌ها را دوست داریم اما عاشق آنها نیستیم و
خیلی‌ها هم هستند كه نسبت به آنها كشش داریم ولی لزوما آنها را دوست نداریم و وقتی نیستند برای ما مهم نیست. به همین دلایل می‌توانیم بگوییم بین دوست داشتن و عشق تفاوت وجود دارد. اصغر فروع‌الدین‌عدل، دكترای روان‌شناسی و خانواده‌درمانگر در این باره می‌گوید: عشق؛ احساس‌ یا هیجان مثبتی است كه اگر انسان تجربه‌اش كرده باشد، آن را دوست دارد. انسان‌ها هم از عاشق شدن و هم از معشوق بودن لذت می‌برند، چرا كه هیجان عشق خوشایند است. برخی عشق را یك پدیده ناسالم می‌دانند و فكر می‌كنند این مقوله فرا رفتن یا خارج شدن از هنجارهاست، اما باید گفت كه هم عشق سالم وجود دارد و هم عشق ناسالم. انسان‌ها دوست ندارند تنها باشند و این حس انسان را از تنهایی می‌رهاند، چرا كه تنهایی احساس ناامنی به ما می‌دهد، ولی با كسی بودن و حتی فكر با كسی بودن به ما آرامش می‌دهد. نیاز به صمیمیت و ارضای نیاز‌های عاطفی ما را به سمت ارتباط با افراد می‌كشاند.

عدل می‌افزاید:
بخش روانی انسان از تفكر و هیجان و رفتار تشكیل شده است و در عشق این سه با هم به شكل پیچیده‌ای تركیب شده‌اند و كار می‌كنند. هم جنبه‌های شناختی و فكری و هم جنبه‌های هیجانی و هم ابعاد رفتاری عشق بشدت این سه حوزه را درگیر می‌كند و زندگی ما را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد.
ما وقتی می‌توانیم عاشق شویم كه با احساس‌های خودشیفتگی و خودفریفتگی‌مان كنار بیاییم و بر آنها غلبه كنیم تا بتوانیم به كسی فكر كنیم و او را وارد زندگی خود كنیم. اگر می‌خواهیم عشق سالم داشته باشیم باید بتوانیم تنها هم زندگی كنیم. انسانی كه می‌تواند تنها زندگی كند و با تنهایی خود كنار بیاید، بهتر می‌تواند در روابط خود با عشق وارد شود و اگر كسی تنهایی برایش یك فاجعه باشد، ممكن است در رابطه عاشقانه‌ای ناسالم وارد شود.
دكتر عدل، عشق را قابلیت درونی اهدای بخشی از وجود خود به افراد یا حتی به عقاید و آرمان‌ها به جای خودخواهی و حفظ همه چیز برای خود می‌داند. در این تعریف عشق فراتر از انسان‌ها رفته و ممكن است انسان عاشق یك آرمان یا عقیده باشد.

جنبه‌های جذابیت
وقتی صحبت از عشق و دوست داشتن می‌شود یعنی دو نفر به طرف هم جذب می‌شوند. جذب افراد به هم دارای جنبه‌هایی است كه هر چه در انسان‌ها بیشتر باشد احتمال جذب شدن آنها به هم بیشتر خواهد بود.
عدل این جنبه‌ها را این‌گونه می‌شمرد:

اول، جذابیت جسمانی: دو فرد باید برای هم جذابیت ظاهری داشته باشند كه این جذابیت لزوما زیبایی نیست، ممكن است فردی كه زیبا نیست به دل فردی بنشیند و به اصطلاح دلنشین باشد. انسان‌ها به افرادی كه برایشان جذابیت جسمانی دارند بدون این‌كه اطلاعات دیگری از آنها داشته باشند، ویژگی‌های مثبت‌تری را نسبت می‌دهند و بیشتر به سمت آنها جذب می‌شوند.
دوم، مجاورت: انسان‌هایی كه در یك منطقه زندگی می‌كنند، احتمال این‌كه به هم علاقه‌مند شوند بیشتر است. اشتراك در محل زندگی، محل تحصیل، محل كار با تعداد دیدارها و برخوردها و امكان علاقه‌مند شدن رابطه مستقیم دارند. البته امروز با وجود اینترنت و... این جنبه تحت‌تاثیر قرار گرفته است اما با این حال باز هم از جنبه‌های جذابیت محسوب می‌شود.
سوم، شباهت: هرچه انسان‌ها از لحاظ جسمی، عاطفی، اخلاقی، عقیدتی، هوشی، فرهنگی و... شباهت‌های زیادی به هم داشته باشند به احتمال بیشتری جذب همدیگر خواهند شد.
جنبه‌های دیگری نیز نظیر باكفایتی، باهوشی، جایگاه اجتماعی و تحصیلات بالا، طی كردن اوقات خوش با هم، داشتن مهارت‌های شنیدن، محبوبیت و دلنشینی و گاهی متفاوت بودن هم می‌تواند در جذابیت‌تاثیر داشته باشد.


چند نكته راجع به عشق
عشق ویژگی‌هایی دارد كه در همه مشترك است و به قول دكتر عدل این ویژگی‌ها عبارتند از:
دلبستگی و نیاز به یكدیگر (زندگی بدون او برایم سخت است).
اهمیت داشتن (حاضرم هر كاری برایش انجام دهم).
3 ـ ایجاد تحمل برای خطاهای یكدیگر (با این كه از كارش ناراحت شدم اما چون عاشقش هستم او را می‌بخشم).
اعتماد و امنیت به‌طوری كه می‌تواند رازهایش را برای او بگوید (من هر حرفی را به او می‌گویم و در كنارش احساس امنیت می‌كنم).
به گفته این روان‌شناس، اینها ویژگی‌هایی است كه وقتی عاشق می‌شویم در ما ایجاد می‌شود. اما به غیر از این ویژگی‌ها عاشق شدن در ما احساس‌های مثبت و منفی نیز ایجاد می‌كند كه می‌توان احساس‌های مثبت را مانند شادی و شور و نشاط كه معمولا در اوایل عاشق شدن اتفاق می‌افتد، تجربه كرد و احساس‌های منفی نیز مثل دلتنگی و بی‌قراری و عدم تمركز بر كار و درس و... گاهی نیز احساس‌های دوسوگرا و متناقض مثل عشق و نفرت كه بیشتر در زن‌ها پیش می‌آید اتفاق می‌افتند.
عدل می‌گوید: معمولا افراد عشقشان را به این اشكال به هم ابراز می‌كنند؛ ابراز محبت، تبادل پاداش‌ها و كارهایی كه برای هم می‌كنند، حمایت‌های عاطفی و اخلاقی و صبر و تحمل در قبال كارهای ناخوشایند طرف مقابل. با این حال با توجه به معانی و تعابیری كه ما از عشق داریم، می‌توانیم با این خطرات نیز مواجه شویم كه شامل هوس، درگیر شدن با فرد نامتناسب، ندیدن عیوب، ماجراجویی، تبدیل كردن رابطه به یك درام و ادامه دادن رابطه به رغم بدرفتاری‌های طرف مقابل می‌شود.


عشق‌های ناسالم
دكتر عدل اظهار می‌كند كه بیشتر عشق‌ها ناسالم است. به دلیل این‌كه بیشتر آدم‌ها گره‌ها و كمبودهایی در درون خود دارند كه باعث افتادن آنها در روابط ناسالم می‌شود.
در عشق‌های ناسالم ابراز عشق یا نیاز فرد نسبت به رابطه بسیار شدید است. عشق‌های زودهنگام و شدت یافته معمولا مشكل ایجاد می‌كنند.
فردی كه فكر می‌كند اگر معشوق كسی نشود، بسیار بدبخت و بیچاره است معمولا گرفتار عشق‌های ناسالم می‌شود.
فردی كه به طرف مقابلش حكم می‌كند كه تو باید فقط عاشق من باشی و نمی‌توانی حتی به اشیا یا فعالیت‌های خود عشق بورزی نیز عشقی ناسالم را تجربه خواهد كرد.
عدل همچنین ادامه می‌دهد: عشق بی‌قید و شرط به طوری كه (هر كاری كردم باید مرا دوست داشته باشی)، عكس‌العمل‌های تند در مواقعی كه با عدم عشق متقابل روبه‌رو می‌شویم، سیری ناپذیری در انتخاب عاشق و معشوق به طوری كه فرد به یك نفر اكتفا نكند، ناتوانی در عشق ورزیدن به‌طوری كه فرد به‌‌رغم داشتن عشق نتواند آن را به شكل مناسب ابراز كند، ترس از پذیرفته نشدن و این تفكر كه من ارزش عشق را ندارم، ترس از وابستگی، اجبار در عشق متقابل به این صورت كه (چون من عاشق توام پس تو نیز باید عاشق من باشی)، جلب ترحم و دلسوزی در رابطه مثلا با مریض جلوه دادن خود، توسل به تهدید در اجبار فرد به ایجاد رابطه مثل تهدید به خودكشی و... خواسته من به خواسته‌های تو و دیگران ارجحیت دارد (باید همیشه مرا در اولویت قرار دهی) و من همیشه مهم‌ترین فرد در زندگی تو هستم همه اینها از مصادیق عشق‌های ناسالم است.
این روان‌شناس، ریشه عشق‌های ناسالم را در بچگی و روابط ما با والدینمان می‌داند و اضافه می‌كند: وقتی نیاز‌های ما در رابطه با والدین بخوبی ارضا نشود و محبت كافی ندیده باشیم، به‌طور ناخودآگاه عشق به والدین را در بیرون جستجو می‌كنیم و می‌خواهیم كمبودها و معایبی كه در روابط با والدینمان داشته‌ایم، در روابط عاشقانه خود جبران كنیم. رابطه‌ بین ما و والدینمان دلبستگی است. دلبستگی یك اتفاق است كه بین كودك و مراقب مستقیمش كه معمولا مادر است، می‌افتد. این دلبستگی می‌تواند به اشكال مختلف باشد و نسبت به شكل آن در ما مشكلاتی ایجاد كند یا باعث رشد ما شود.

عدل انواع دلبستگی را این‌گونه توضیح می‌دهد:
دلبستگی ایمن: وقتی ما با والدین خود دلبستگی ایمن پیدا می‌كنیم كه محبت و مراقبت و صمیمیت و اعتماد بین ما برقرار است و والدین تمام نیاز‌های عاطفی كودك خود را ارضا می‌كنند (البته این روند در سنین مختلف متفاوت است و تقریبا تا 2 سالگی به تمام نیاز‌ها باید پاسخ مثبت داد و بعد از آن شكل پاسخ به نیاز‌ها متفاوت می‌شود) در این حالت ما در بزرگسالی به‌طور مناسبی وارد روابط می‌شویم، چرا كه با والدین خود مشكلی در زمینه دلبستگی نداریم.
دلبستگی دوری جو: اما اگر والدین پر توقع، بی‌اعتنا و عیب‌جو داشته باشیم در روابط خود نیز دچار شك و تردید به محبت و احساس افراد می‌شویم، چرا كه همواره به احساس والدین خود نیز نسبت به خودمان مشكوك بوده‌ایم.
دلبستگی مقاوم: اگر والدین غیرقابل پیش‌بینی و غیرمنصف باشند، احساس‌های شدید كه در پس آن حسادت و ترس و خشم است در بزرگسالی حاصل می‌شود.
هرگونه مشكلی در روابط ما با والدینمان در دوران بچگی روی روابط ما در بزرگسالی تاثیر می‌گذارد. اگر كسی در ارتباط عاشقانه‌اش دچار مشكل است، باید ارتباطش را با والدینش در كودكی و بزرگسالی بررسی كند و مشكلات را حل كند، حتی گاهی نیاز به روان‌درمانی و بررسی گره‌های روحی در خردسالی لازم می‌شود كه باید از یك متخصص كمك گرفت.

باورهای غلط و عشق‌های بی‌سرانجام
دكتر عدل می‌گوید: بسیاری از افراد درباره عشق اشتباه فكر می‌كنند و باورهای غلطی در مورد آن دارند كه باعث بروز مشكل در روابط آنها می‌شود كه برخی آنها عبارتند از:
عشق حقیقی بر همه چیز فائق می‌آید. (عشق كه باشد همه چیز مهیاست و هر اختلافی را می‌توان حل كرد).
عشق در نگاه اول. (من با اولین نگاه عاشق او شدم).
عشق فقط یك بار. (فقط یك فرد وجود دارد كه نیمه گمشده من است و اگر رابطه‌ام با معشوقم به هم بخورد دیگر كسی نیست كه بتوانم با او ارتباط برقرار كنم).
معشوق مسوول برآورده كردن همه نیازهاست. (معشوق من باید تمام نیازهای من را بر طرف كند و باید جای همه كس را برایم در زندگی پر كند، به‌طوری كه من دیگر نیازی به دوست و خانواده و... نداشته باشم).
5 ـ جاذبه جنسی همان عشق است.

این روان‌شناس می‌گوید: برخی عشق‌ها بی سر انجامند مثل عشق نابرابر و یكطرفه. عاشق توانایی‌های بالقوه شدن (فردی كه با هوش است ولی بیكار)، عشق به عنوان نجات طرف مقابل (عاشق افراد ناتوان شدن برای كمك به آنها مثل یك فرد معتاد)، عشق به عنوان معلم و شاگردی (یادگیری یك طرفه از یك فرد)، عشق به دلایل بیرونی (تحت فشارهای اجتماعی و خانوادگی)، عشق با حداقل تفاهم (بدون هیچ چیز مشترك)، انتخاب براساس كمبودهای روابط قبلی (مقایسه با رابطه‌های قبلی)، عشق بدون دسترسی به معشوق (عاشق كسی شدن كه در كشور دیگری زندگی می‌كند)، این عشق‌ها به احتمال زیاد به سرانجام نمی‌رسند و افراد را دچار مشكلات متعددی در روابط و زندگی می‌كنند.
وقتی به عشق فكر می‌كنیم همیشه داستان‌های زیبا و افسانه‌های عاشقانه به یادمان می‌آید، اما باید به یاد داشته باشیم كه عشق در زندگی واقعی با عشق در فیلم‌ها و داستان‌ها متفاوت است و ممكن است گاهی زندگی ما را بسیار لذت‌بخش یا بسیار زجرآور كند، پس كمی آهسته‌تر و محتاط‌تر در مسیر پر خطر عشق گام برداریم.


اکنون ساعت 11:36 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)