![]() |
نی مشو نومیدخود را شاد کن/پیش ان فریاد رس فریاد کن
|
رومیان گفتند نی لون ونه رنگ /در خور اید کار راجز دفع سنگ//این هم برایeshgh
|
گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم گیر
تا سحر ز کنار تو جوان بر خیزم |
مرا بسودوبریخت هر چه دندان بود /نبود دندان وه چراغ تابان بود
|
مرو راهی که پایت راببندند
مکن کاری که هوشیارن بخندند |
در آستین جان تو صد نافه مدرج است
و آن را فدای طره یاری نمی کنی |
دوش در خلوت ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود |
دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت
باز محتاج کمان خانه ابروی تو بود حافظ |
دل خرابی میکند دلدار را اگه کنید
زینهار ای دوستان جان من وجان شما |
ای دل به کوی عشق گذاری نمی کنی
اسباب جمع داری و کاری نمیکنی |
یک جام شراب صد دل و دین ارزد
یک جرعه می مملکت چین ارزد جز باده لعل نیست در روی زمین تلخی که هزار جان شیرین ارزد |
دوش لعلش عشوه ای می داد حافظ را ولی
من نه آنم کز وی این افسانه ها باور کنم |
یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد /دوستی کی اخر امد دوستداران را چه شد
|
ما زنده به عشقیم فنا را نشناسیم
شایسته دردیم دوا را نشناسیم |
من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست
کی طمع در گردش گردون دونپرور کنم |
درقطره باران بهاری چه توان گفت
در نافه آهوی تتاری چه توان گفت گر در همه چیزی صفت و نعت بگنجد در صورت و معنی که تو داری چه توان گفت؟ |
ترکیب طبایع چون بکام تو دمی است
رو شاد بزی اگرچه برتو ستمی است با اهل خرد باش که اصل تن تو گردی و نسیمی و غباری و دمی است |
آق مهدی بایستی با میم میگفتی
اکشال نداره:) تا کی اندر دام وصل آرم تذ روی خوش خرام در کمینم و انتظار وقت فرصت میکنم |
ببخشید_:2:
مرغی دیدم نشسته برباره طوس در پیش نهاده کله کیکاووس با کله همی گفت که افسوس کو بانگ جرسها و کجا ناله کوس |
سوی رندان قلندر به ره آورد سفر
دلق بسطامی و سجاده طامات بریم |
من می نه ز دست تنگدستی نخورم
یا از غم رسوایی و مستی نخورم من می ز برای خوشدلی میخوردم اکنون که تو بر دلم نشستی نخورم |
مگرش خدمت دیرین من از یاد برفت
ای نسیم سحری یاد دهش عهد قدیم |
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت جامی و بتی و بربطی بر لب کشت این هر سه مرا نقد و ترانسیه بهشت |
تا مگر جرعه فشاند لب جانان بر من
سالها شد که منم بر در میخانه مقیم |
می خوردن و شاد بودن آیین منست
فارغ بودن ز کفر و دین دین منست گفتم به عروس دهر کابین تو چیست گفتا دل خرم تو کابین منست |
تا از نتیجه فلک و طور دور اوست
تبدیل ماه و سال و خزان و بهارهم |
مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر
بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار |
رواست در بر اگر میتپد کبوتر دل
که دید در ره خود تاب و پیچ دام و نشد |
دلی دارم خریدار محبت /کزاو گرم است بازار محبت
|
دهقان قضا بسی چوما کشت و درود
غم خوردن بیهوده نمیدارد سود |
تا به جفایت خوشم ترک جفا کرده ای
این روش تازه را تازه بنا کرده ای |
دلش از زمزمه ای نور عطش می بارید
ریشه در ماه ولی روی زمین می جوشید بنویسید زبان داشت ولی لال نشد بنویسید که پوسید ولی کال نشد |
دوش ز دست رقیب ساغر می خورده ای
من به خطا رفته ام یا تو خطا کرده ای |
یاران همنشین همه از هم جدا شدند
ماییم و آستانه دولت پناه تو |
ور بخوردی بیدل وبی اشتها/این بود پیوندکی بی انتها //ا بیار
|
ای آفتاب آینه دار جمال تو
مشک سیاه مجمره گردان خال تو با واو بگو |
ور نمی دانی شدن زین استان/باری از من گوش دار این داستان/ن بیار
|
نرگس کرشمه می برد از حد برون خرام
ای من فدای شیوه چشم سیاه تو واو بده |
ور بگوید کفر دارد بوی دین/اید از گفت شکش بوی یقین/ن بده
|
نکته ها رفت و شکایت کس نکرد
جانب حرمت فرو نگذاشتیم با میم بگو |
اکنون ساعت 01:38 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)